زرتشتی شدن (چکیده)

زرتشتی شدن (چکیده)


بازگشت

 


به خشنودی اهورامزدا



موبد کامران جمشیدی 

 

زرتشتی بودن، پیش از هر چیز، یك آگاهی درونی و یك گزینش خردمندانه و همچنین وجدانی است و در نتیجه امری فردی می‌باشد. برای رسیدن به این پایه باید پیام بزرگ آموزگار، زرتشت را به درستی دریافت و زرتشتی اندیشید، سخن گفت و كردار داشت. این گزینش و باور به جهان‌بینی زرتشتی، خود هم آغازگر و هم میوه‌ی یك دگرگونی ژرف درونی می‌باشد و نیاز به زمان برای رسایی یافتن دارد.

 برای گزشتن ازگام پذیرش اجتماعی در آئین زرتشتی ، كه همانا “سدره‌پوشی”می‌باشد، باید شرایط زمانی و مكانی را در نظر گرفت و آنجا كه شدنی نیست، نیازی به انجام آن نمی‌باشد، تا زمانی كه آن شرایط فراهم شوند

 بنابراین هر آن كس كه پیام زرتشت را دریافت و در پیش وجدان خود برگزید كه زرتشتی باشد، او زرتشتی است و می‌تواند خود را زرتشتی به شمار آورد هرچند هم كه برای جامعه شناخته شده نباشد.

برای ورود به همبودگاه (جامعه) در جایگاه یك زرتشتی هم، هر زمان كه شایسته بداند می‌تواند دیگران را آگاه كند و اگر دسترسی به كسانی باشد كه بر مبنای قراردادهای همبودگاهی ( اجتماعی)، پروانه‌ی انجام مراسم سدره‌پوشی را دارند (كه یك موبد زرتشتی نخستین جایگاه را از این دیدگاه دارد) از این گامه نیز گذر خواهد كرد وگرنه كه در داد‌و‌ستد اندیشه با هم‌اندیشان و هم‌وجدانان (هم‌دینان) خود زندگی همبودگاهی را در جایگاه یك زرتشتی پی خواهد گرفت تا در نخستین زمان شایسته سدره‌پوش شده و وارد خانواده بزرگتر گردد.


اما برای اینكه ورود او انگیزه‌ی پشتیبانی خانواده گردد ، لازم است بایستگی‌هایی را كه خانواده بزرگ زرتشتیان برای اداره همبودگاه خود خواستار است ، از سوی (نو)بهدین پذیرفته شوند و رفتار گردند تا سامان زرتشتیان آشفته نشود و پیوند افراد آن دچار ناهنجاری نگردد.

اكنون كمی ژرفتر به این سخن می‌نگریم و سه بایستگی مهم و پایه ای 

 “ . 1باورِ درونی
“.2
نشانه بیرونی
 “.3
بزرگداشت پیمان های همبودگاهی و پاس داشتن (رعایت) آنها” 

 

– 1باور درونی

خدای زرتشت داناترین و تواناترین است. اهورامزدا خدای یگانه، به هر انسانی خرد ارمغان کرده و او را آزاد گذاشته تا با گزینش راه درست زندگی، به خوشبختی مادی و مینوی دست یافته و با نزدیك کردن خود به او خدا گونه شود.

انسان اگر اندیشه نیك (وهومن) را برگزیند و با قوانین هستی و سپهر و سرشت (طبیعت)، كه بر بنای راستی استوار گردیده که به آن “اشا” گفته می‌شود هماهنگ كند و سپس با پس زدن اندیشه‌های زشت و ناپسند و چیرگی بر خود (خشترا)، و از روی آگاهی ، كردار نیك را پیشه سازد، به آرامشی درونی یا (آرمئیتی) دست خواهد یافت . و آنگاه اگر این آرامش به دست آمده دوام یابد ، انسان به رسایی (تكامل) یا “هورْوَتات” نزدیك می شود و هر چه آدمی به كمال و رسائی نزدیكتر گردد از مرگ دورتر خواهد شد و اگر همه رسا گردد ، جاودانه خواهد زیست و به بیمرگی (اَمِرِتات) خواهد رسید. در این گامه انسانِ خُرد و ناتوان آغازین ، خدایگونه می گردد.


آدمی با گزینش راه اشا (راستی و درستی) و پیمودن آن، خود به خود در جبهه ستیز با بدیها و و زشتیها قرار می گیرد . اما این رو‌در‌روئی ، جنگ نیست و خون ریزی را در پی نخواهد داشت . این رو‌در‌روئی از نوع ستیز نور با تاریكی و دانش با نادانی است. آسان ترین و شتابان‌ترین برداشتی كه از ستیز در ذهن ما، مردم خشونت زده این دوران نغش می بندد ، جنگ و خون‌ریزی و رویارویی خشونت بار است. اگر این برداشت از ستیز را بپذیریم ، می بایست گروهی در جبهه روشنائی ایستاده به طرف تاریكی تیر پرتاب كنند و به این كار هم دلخوش باشند كه تاریكی از بین خواهد رفت و یا برای ریشه كن كردن بیسوادی باید همه ی بیسوادان را از دم تیغ بگذرانند

راه مبارزه با تاریكی بر افروختن چراغ است و پر نورتر كردن آن ؛ تنها در پرتو نور است كه تاریكی مفهوم خود را از دست خواهد داد . راه مبارزه با بیسوادی نیز گسترش دانش است نه به دار زدن بیسوادان.

زرتشت به ما خشونت و جنگ نمی آموزد . هیچ جنگی برنده ندارد. جنگ هرگز نتوانسته است گره‌ای را بگشاید بلكه خود گره‌آفرین بوده است. هر جنگی سرانجام به آشتی/ آتش‌بس می انجامد. هیچ جنگ و كشتاری ابدی نیست، پس برای درمان دردهای انسانی ، باید از جنگ تا آنجائی كه می توان پرهیز كرد. اما این پرهیز به مفهوم بی‌پدافند (بی‌دفاع) ماندن نیست. در آئین زرتشت سازمانی برای جنگ افروزی وجود ندارد ولی سازمان پدافند موجود است، زیرا همواره هستند نادانان و بداندیشانی كه جنگ را به دیگران می‌پزیرانند، كه اگر چنین باشد باید از خود پدافند كرد و جنگ افروز را وادار به آشتی و آرامش نمود.

آرمئیتی یا (آرامش ) نزدیكترین و بسوده‌ترین (ملموس‌ترین) دستاورد آموزشهای زرتشت است. سازندگی تنها در آرامش شدنی است. پیش‌نیاز رشد و رسایی آرامش است. ساختن جهانی سرشار از آشتی و انسانیت تنها در سایه آرامش امكان پذیر خواهد شد. آرامش بدست نخواهد آمد مگر اینكه انسانها خشترا(چیرگی به خود) را پیش بگیرند و با اشا (قانون هستی) خود را هماهنگ سازند. فقط كسانی می‌توانند قوانین هستی و سامان سرشتی را، كه پایه‌ی راستی و درستی است، پاسداری كنند كه وهومن (اندیشه نیك) را برگزینند و نیك اندیش گردند

پس سرنوشت جهان در مغز انسانها رقم زده می شود. اگر انسانها نیك اندیش شوند، سپهر و آخشیج‌ها (طبیعت، عناصر هستی) را بزرگ بدارند و رو در روی آن قرار نگیرند (آلودن محیط زیست ، ستیز با طبیعت است) و با كردار نیك خود بشریت را به آرامش برسانند، انسانیت تكامل پیدا خواهد كرد و در جهان جاودانه خواهد ماند و در این تكامل و جاودانگی دست به آفرینش خواهد زد و همكار خداوند خواهد شد . پس می بینیم كه از هر سو كه برویم و از هر زاویه ای به «دستگاه آفرینش » و «انسان و آینده اش» بنگریم ، سر انجام به “امشاسپندان” خواهیم رسید كه دستگاه فلسفی و جهان بینی دین زرتشتی است.

اگر ما فلسفه دین زرتشت را بپذیریم از درون زرتشتی شده ایم .


 –2
نشانه بیرونی

آن هنگام كه انسان در جهان درون خود ، به اهورا مزدا و فلسفه دین بهی باورمند شد و خواست كه در این باورمندی با دیگران همراه شود . لازم می آید كه پیمان وفاداری به دین بهی و زرتشتیان را آگاهی دهد.

سدره پوشی ” نشانه‌ی بیرونی زرتشتی شدن است. با پوشیدن سدره و بستن كشتی آدمی هم با خود و هم با دیگران پیمان می‌بندد كه راه زرتشت را پی‌گیری كند. سدره پوشی زایشی نو و “تولدی دیگر” است . زایشی مینوی (معنوی) در یك دینِ بهساز و آباد كننده . با پوشیدن سدره و بستن كشتی گامه‌ی كوشای (جدی) زرتشتی شدن آغاز می گردد.


سدره
سِدرِ ه پیراهنی است بی‌یقه و بی‌آستین از پارچه نازك سفید رنگ. یقه و آستین بلند هر دو نشانه خودنمایی است و آستین بلند و گشاد در گذشته اسباب نازش (فخر و مباهات) دارنده آن به شمار می آمد.

سادگی و سفیدی این جامه نشان می دهد كه شخص نمی خواهد با دربركردن آن به جاه و مقامی برسد و آنرا وسیله ای برای رسیدن به بلندپروازی‌های های خود قرار دهد.

سدره، جامه‌ی نازش (تفاخر) نیست. جامه ساده سربازی است كه سرباز اهورامزدا به تن می كند و رنگ و ریا در آن راهی ندارد.

باپوشیدن این جامه‌ی ساده، سفید و پاك ،انسان همانند و همرنگ آن می‌گردد. هم رنگ دیگر زرتشتیان می شود. بهدین می شود.


كُشـتی

كشتی، بندی است كه از 72 نخ پشمی بافته شده است. بافندگان آن باید بهدینانِ پارسا باشند . این 72 نخ به شش رشته بخش شده است. و هر رشته ای دارای 12 نخ است. عدد 72 اشاره ای است به 72 فصل یسنا كه مهمترین بخش اوستا است. 12 اشاره دارد به 12 ماه سال و 6 اشاره ای است به شش ”گهنبار” كه جشن‌های دینی زرتشتیان است.

كشتی بستن نشانه پیمان بهدین با خود و اهورامزدا است. با پوشیدن سدره، بهدین جامه‌ی خدمت دین را به بر می كند و با بستن كشتی كمر خدمت به میان می بندد تا جهانی آباد ،آزاد و بدور از جنگ ، ناداری و … بسازد . سدره پوشی مراسم با شكوهی است كه به دست موبد انجام می پذیرد و دوستان و بهدینان با شركت خود در آن ، شاهد زایش مینوی یك بهدین می گردند و با او این زایش را جشن می گیرند.

 

3 ـ پیمان‌های همبودگاهی ” اجتماعی

پیمان‌های همبودگاهی ” اجتماعیزرتشتی ، انسان آزاده ای است كه خود با خرد بیدار خویشتن ، راه زرتشت را بر می گزیند و با سدره پوش شدن ، كوشا بودن خود را در این راه بیان می دارد. او گام در راهی می‌گذارد كه خوشبختی و شادزیوی انسان و انسانیت هدف نهایی آن است.

دین زرتشت، دین بهی است. دین كوشش است. مگر نه اینكه جهان در سایه كار و كوشش آباد خواهد شد و تنها در سایه كار و كردار نیك است كه انسان خواهد توانست به سازندگی بپردازد؟

دین بهی، دین گوشه نشینی و زانوی غم بغل گرفتن نیست و ناامیدی و منفی بافی در آن راهی ندارد. آینده ، یك رویداد ناگوار برگشت‌ناپذیر نیست . آینده در دست های ما قرار دارد. اگر بكوشیم و بسازیم آینده زیبا خواهد بود و اگر بدان نیاندیشیم و كاهلی پیشه كنیم ، فرجامی بد در پیش روی ما خواهد بود.
ساختن و آباد كردن و نوسازی جهان به هم‌اندیشی ، همدلی و همبستگی انسانهای نیك اندیش ، خوش گفتار و نیك كردار نیاز دارد. از این رو دین بهی ، دین همبودگاهی است.

گفتیم كه سدره پوشی، جامه سربازی اهورامزدا را به تن كردن است و كشتی، میان بستن و بیان آمادگی برای خدمت می باشد.

هر نو بهدینی سربازی است كه در این ”ارتش كار نیك” می بایست جای خود را پیدا كند و همازور و هماهنگ با دیگر بهدینان به پیش رود. پس لازم می آید كه سازمان همبودگاهی زرتشتیان بر مبنای آموزشهای زرتشت سامان پذیرد.

گفتار و كردار هر زرتشتی در سرنوشت دیگر همكیشان نشان‌گذار خواهد بود. فرد، پیش از زرتشتی شدن پاسخ‌گوی كردارهای خوب یا بد خود است و دیگران نیز كارهای خوب و پسندیده و یا رفتارهای زشت و ناپسند یك غیر زرتشتی را به پای جماعت زرتشتی نمی نویسند . اما هنگامیكه فرد پذیرفت كه زرتشتی شود، خود به خود بخشی از خانواده بزرگ زرتشتیان شده است و از آن پس كارهای نیك و پسندیده و یا رفتارهای زشت و ناپسند او دامن گیر دیگر زرتشتیان خواهد بود و آنها را سربلند و یا سرشكسته خواهد كرد. از این رو زرتشتی شدن نه تنها نیازمند ”باور درونی” و ”نشانه بیرونی” است بلكه ” بزرگداشت پیمانهای گروهی و پاسداری آنها” را نیز بایسته می سازد. نا گفته پیداست كه باهم بودن یك گروه از انسانها ، خود به خود نیاز به یك سری بنیان‌ها، هماهنگی‌ها و قانونها دارد. بدون این بنیان‌ها،پیوستگی افراد یك همبودگاه دستخوش هرج و مرج گشته و آنها را رو در روی یكدیگر می گذارد.

درست به همین سبب ”پذیرش پیمان‌های گروهی” یك نیاز والا به شمار می آید . در جامعه سنتی زرتشتیان این نیاز بگونه‌‌ی نانوشته وجود دارد و زمانی دراز است كه زرتشتیان توانسته‌اند كه با پاسداشت آن، خود را نگاه دارند زیرا جامعه زرتشتی، گروه كوچكی بوده است كه نه تنها بر بنیان آموزش های زرتشت، هموندانش پاسخگو و پیمان‌دار نسبت به جامعه بار آمده اند ، بلكه به سبب خویشاوندی و پیوستگی تنگاتنگ خانوادگی كه نتیجه ازدواج های درون همبودگاهی بوده است ، چنان بافت به هم تنیده ای یافته است كه سرنوشت فرد به گروه و گروه به فرد وابسته شده و گونه‌ای هماهنگی روحی و روانی در جماعت دیده می شود و شخصیت (كاراكتر) گروهی ویژه ای در گروه ایجاد شده است.

 

اكنون ببینیم چه بنیان‌هایی باید از سوی نوبهدینان ژرف‌نگری شود:

الف ـ ”جدایی دین از سیاست” 

ب ـ ”پرهیز از باور ستیزی” 

پ ـ ”پذیرش خویشكاری (مسئولیت) همبودگاهی و كار گروهی

 

الف ـ جدایی دین از سیاست

دین بهی ، دین نارواگزینی و دوبینی (تبعیض) نیست . زن ومرد ، دارا و ندار ، سیاه و سفید و …. می توانند زرتشتی شوند. نه رنگ پوست، نه جنسیت و نه مقام همبودگاهی افراد و یا گرایش سیاسی آنها هیچ كدام پایه‌ای برای پذیرش به دین نیست.

همانگونه كه كارگر ، پزشك، مهندس، كشاورز و غیره می توانند زرتشتی شوند، سیاستمداران نیز می توانند زرتشتی شوند و زرتشتی بمانند. اما یك سازمان همبودگاهی كه بر بنیان دین استوار است نمی تواند جایگاهی برای تبلیغ یك ایده سیاسی ویژه شود و یا جایی برای گسترش اندیشه های سیاسی ویژه‌ای شده و از همه بدتر جای یارگیری گروه های سیاسی و حزب‌های گوناگون گردد

همانگونه كه كشاورز نمی‌تواند با تراكتور به نیایشگاه وارد شده و زمین آنرا شخم بزند و بذر دلخواه خود را در آن بكارد، سیاستمداران و یا كوشندگان سیاسی هم نباید سازمان همبودگاهی زرتشتیان را با حزب و سازمان سیاسی یكی بگیرند و دفتر و ساختارهای هموندگیری خود را در آن پهن كنند.

بنیان سازمان و ساختارهای همبودگاهی زرتشتیان، آموزش‌های زرتشت است و افراد تنها از روی باور به دین زرتشت باید در این نهاد همبودگاهی هموند شوند و نه بر پایه‌ی وابستگی‌ها و گرایش‌های سیاسی. در یك نهاد دینی، با یك جهان بینی فراتر از رنگ پوست، جنسیت و …، دیگر چپ و راست و میانه‌رو مفهومی ندارد. همه، زرتشتی هستند و چون زرتشتی‌اند در این سازمان همبودگاهی هموند شده‌اند.

از این گذشته دین و سیاست دو مقوله‌ی از هم جدایند و نمی‌توان آن دو را با هم آمیخت. دین به دنبال “حقیقت” است و سیاست در پی “واقعیت” و سازش با آن. هر گاه بتوانیم دو دانه سیب را از یازده متر پارچه كم كنیم و یا هفت لیتر شیر را به چهار كیلو آهن بیفزاییم، خواهیم توانست دین و سیاست را با هم بیامیزیم. دین و سیاست باید مانند دو ریل راه آهن به موازات یكدیگر پیش روند اما به هم نرسند، كه اگر چنین گردد واگن‌های تمدن انسانی واژگون شده و سبب مرگ و ویرانی خواهند شد.

دین، پاسخگوی فراهم‌آوری آسایش مینوی بوده و باید بتواند آرامش روانی، اخلاق و امید را برای انسان به ارمغان بیاورد در جایی كه سیاست، خویشكاری‌اش فراهم‌كردن آسایش مادی انسان می‌باشد.

هم سیاست و هم دین برای جامعه‌ی انسانی لازم هستند. هیچ كدام هم بد نیستند. آنچه بد، ناپسند و آسیب‌رسان است آمیزش این دو با هم است.


ب ـ پرهیز از باور ستیزی

هر زرتشتی در بهترین چگونگی (حالت) خود، دادگو و كاردار (وكیل) دین بهی است، نه دادستان دین‌های دیگر. كار ما استوار كردن و گسترش دادن آموزش‌های زرتشت است و نه رد كردن و خرده‌گیری از دین‌های دیگر. دین بهی چماق نیست كه با آن بشود بر سر دین‌های دیگر كوبید. زرتشت و دینش را باید برای خود او و فلسفه‌اش برگزید نه برای وسیله قرار دادن و ستیز كردن با باورهای دیگر.

البته می‌توان دین بهی را با دین‌های دیگر سنجید اما این، سنجش میان باورهاست كه خود كاری پژوهشی و آموزشی است و نه پیش‌زمینه‌ی یورش به باورهای دیگر و كوبیدن این یا آن دین، كه نه سودمند است و نه لازم. این كار تنها می‌تواند سبب برپا شدن تنش بین بهدینانو دیگر باورها گردد، كه اگر باورستیزان در كار خود كوشاتر باشند جنگ دینی را در پی خواهد داشت، كه مانند هر جنگ دیگر بیهوده و زیان‌آور است.


پ ـ پذیرش خویشكاری (مسئولیت) همبودگاهی و كار گروهی

آرزوی هر بهدینی، بهبود زندگی خود و همكیشان و گسترش دین بهی است. سر‌و‌سامان دادن به كارهای همبودگاهی زرتشتیان از توانایی یك و یا چند نفر بیرون است. شایسته است كه هر نوبهدینی بر پایه‌ی توانایی‌ها و ویژه‌كاری‌ها (تخصص) و یا نیاز همبودگاه زرتشتی در گوشه‌ای از سازمان همبودگاهی به كار بپردازد. شانه خالی‌كردن از زیر كار و پشت گوش انداختن خویشكاری‌های همبودگاهی سبب از هم پاشیدن سامان و سررشته‌ی سازمان همبودگاهی خواهد شد.

این كار با هیچ سنجه‌ی (معیار) اخلاقی و انسانی جور نمی‌آید. فراموش نكنیم كه پای‌بندی به پیمان از آموزش‌های اخلاقی زرتشتیان است. انسان زرتشتی كسی است كه هم نسبت به خود، هم نسبت به گروه و هم نسبت به سپهر خود را پاسخگو بداند و در راه بالندگی و رسایی خود و جهان كوشا گردد.

 

اكنون، پس از خواندن این نوشته، روی پرسش‌های زیر اندیشه كنید و پاسخ آنها را در درون خود بیابید:

آیا به دین بهی در درون خود باور آورده‌اید؟

آیا می‌خواهید با سدره پوشیدن به آن رسمیت بدهید؟

آیا پیمان‌های همبودگاهی، یعنی “جدایی دین از سیاست”، “پرهیز از باور‌ستیزی” و “كار گروهی” را می‌پذیرید؟

 

اگر پاسخ به پرسش‌های بالا مثبت است، به گروه ما خوش آمدید! اكنون هنگام آن رسیده است كه با هم بخوانیم:


به خشنودی اهورامزدا


من، به هستی خداوند یكتا و پیام‌داری اشو زرتشت اسپنتمان بی‌گمانم.
من، آئین بهی زرتشتی را برمی‌گزینم كه بهترین راه زندگی را به من نشان می‌دهد.
اندیشه و گفتار و كردار نیك را می‌ستایم.
آئین زرتشت را می‌ستایم، كه خواستار آزادگی و آشتی و از‌خود‌گذشتگی و پارسایی و یگانگی است
و آئینی است كه از همه‌ی دینهای كنونی و آینده بهتر و زیباتر است.
اهورامزدا، خداوند جان و خرد را، سپاسگزارم 
و پیمان می‌بندم كه بر دین نیك و پاك زرتشتی استوار بمانم.

ایدون باد

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *