زادروز زرتشت

بازگشت 

زادروز زرتشت

 زادروز اشوزرتشت بر همه ایرانیان راستین شاد و خجسته باد.

 


همچنین ببینید :  زادروز اشو زرتشت ، به خجستگی ٦ فروردين‌ماه، زادروز پيامبر ايرانی «اشوزرتشت»


روز ششم از ماه فروردین گاهشماری ایرانی زادروز زرتشت ، خورداد یا هودرو نام دارد. در این روز به باور جدید زرتشتیان پیامبر ایرانی از مادر زاده شده‌است

زرتشتیان این روز را جشن می‌گیرند و گرامی می‌دارند. آنها در این روز به نیایشگاهها و آدریان محل سکونت خود می‌روند و با تهیه آش رشته و سیرک خوراکی‌های سنتی و اجرای مراسم آفرینگان و جشن خوانی خورداد و فروردین ماه را در هر سال گرامی می‌دارند.

همچنین زرتشتیان زاده شدن فرزندان، چه پسر و چه دختر را گرامی می‌دارند. در گذشته هنگامی که کودکی از مادر متولد می‌گردید، پدر او در همان سا ل به یاد فرزندش نهالی از درخت همیشه سبز مانند: سرو، مورد یا کاج را در جایی مناسب در خاک می‌نهاد و برای رشد و سر سبزی این درخت نیز مانند فرزندش کوشش می‌نمود.

 

از رسوم ایرانیان باستان در روزگار گذشته برگزاری روز زاد روز برای خود و فرزندان بوده‌است و این جشن مربوط به طبقه خاصی نبوده بلکه بی نیاز و نیازمند آن را برپا می‌داشتند.


در ادامه نیز نوشتاری از کدبان رستم شهریاری پیرامون اشوزرتشت و پیام پاکش

اشوزرتشت بینشنوینی را درباره‌ی خدا، جهان، زندگی و طبیعت به مردمان می‌دهد. بینشی كههمه دانش و فرهنگ است. بهره‌ای كه ایرانیان آن‌را هم برای خود نگهداشتند وهم با فراخی و نیك‌خواهی آن‌را به همه‌ی جهانیان آن روزگار دادند تا همگاندر نیك‌بختی و سرافرازی و آرامش زندگی كنند و خرم و شادكام باشند.

روشناست كه اشوزرتشت، آرمان ویژه‌ای درنظر داشته است. در آغاز با آشناكردنانسان‌ها، از دوگانگی منشی یا اندیشه‌ای، «خوبی و بدی» را می‌شناساند. و بادانایی و خرد، انسان‌ها را به بهترین گزینش تشویق می‌كند. كه انسان‌هابدانند كه همه‌ی سرگذشت خود را، خود می‌نویسند و سرنوشت در آن‌ها راهیندارد. كسی كه «منِ» خویش را كنار گذاشت می‌تواند راه درست را برگزیند و بهخوشبختی همگان بیاندیشد. چه خوشبختی در همگانی بودن آن است. خویشكاریانسان‌ها در آمدن به این جهان، چیزی جز بیش‌كاری و دریافت فلسفه‌ی آفرینشنیست. فلسفه‌ای كه در پایان پیوستن به ذات یكتای اهوراست. مبارزه با خرافاتو دادن قربانی‌های گوناگون و خونین به روش‌های گوناگون در اندیشه‌یاشوزرتشت راهی ندارد. پرستش اهورامزدا، از برای خشنودی او نیست كه پرودگاریكتای بی‌همتا نیازی به پرستش ندارد. از دید گاتها، ‌نیاز در داداربی‌همتا، راه ندارد.

 

در گاتها، راستی و درستی هسته‌ی هر چیز است. آیینراستی، كار درست را در زمان درست و جای درست و با ابزارهای درست انجام دادناست. و نتیجه‌ی آن همواره درست خواهد بود. «اَشَوَن»ها كارشان از رویراستی است. دربرابر آنها «دْرِگوَنْت»ها، ‌همان دروغ‌كارانند. لازم نیست یك «اشو»، زرتشتی، یا یك دروند، غیرزرتشتی باشد. به سخنی دیگر، اشوزرتشتپیروان راستی را نه «زرتشتی» نامید و نه پیرو خدا. او آن‌ها را«اَشَوَن» یاپیرو اشا می‌نامد. در جهان هركسی می‌تواند به اشویی گراید و از دروندیبپرهیزد. آنچه كه تباهی دروغكاران را بیشتر می‌كند، خشم است. خشم، هوش وویر را از دست‌دادن است. خونسردی، باهوشی است. ولی آیا می توان بدون درپیوند بودن با اهورامزدا از خشم دوری جست؟ خونسرد، خردمندی می‌آورد و شادی  وآبادی را می‌افزاید.

در گاتها، اشوزرتشت، خود را همانند دیگر مردمانمی‌شناساند، به‌گونه‌ای‌كه سختی‌ها و گرفتاری‌های زندگی او را همان‌گونه بهدرد می‌آورد كه دیگر مردمان را. او به جای معجزه و یا كاری شگفت‌آور،همانند یك انسان بینشور از خود واكنش نشان می‌دهد.

اشوزرتشت، دریسنای46-بند2، از كمی دارایی و خواسته و اندك بودن یارانش گله‌مند است. ولیبا این حال  و با این همه دردها و گله‌ها، او به ترس و سستی تن در نمی‌دهدو چون ابرمردی پاكدل از اهورامزدا به جای آنها از او «نیك‌اندیشی» رامی‌خواهد. چه نیك‌اندیشی سرچشمه‌ی همه‌ی خواسته‌هاست. گله‌ی وی از نداشتنزر و زور نیست، گله‌ی او از این است كه مبادا نتواند خویشكاری خود را بهسرانجام برساند.

گاتها می‌گوید انسان باید هر دوبخش مینوی و مادیزندگانی را داشت. این همان «رندی» عارفان است. می‌خواهد انسان هم در جهانباشد و هم با خدا. این است كه گاتها گوشه‌نشینی، ریاضت، دل از جهان بركندن ویا وارون آن در عیش ونوش غوطه‌ور شدن و یا جهان را به خشم و خون كشیدن رااز كارهای نادرست و زشت بر‌می شمارد.

در سراسر سروده‌های اندیشه‌برانگیزوی، كوچك‌ترین اثری از جنگ، خونریزی، كشتار و خشنونت دیده نمی‌شود. او بهروشنی می‌فرماید نباید به گفتار و دستور هواخواهان دروغ (4/46) گوش دهد،چرا كه اینان خانه، ده و روستا را تباهی و ویرانی می‌كشاند. پس برماست كهبا راستی، دروغ و دروغ‌كاران را مهار كنیم.

آموزش‌های اخلاقی اشوزرتشت،آموزش‌هایی است كه كاركرد اجتماعی دارد و دارای ارزش بنیادین در سازندگی وآبادانی جهان دارد. و از این‌رو است كه زندگی زرتشتیان در درازنای تاریخسراسر از نوشدن و آبادانی است. و زرتشتیان در هر كجای جهان كه باشند بهراستی، درستی و پشتكار نامورند. بهره‌گیری از همه‌ی خوبی‌ها و نیكی‌هایزندگی و رسیدن خود و دیگران به رفاه و آسایش، از آرمان‌های اشوزرتشت است،كه به موازات آن باید دروغ‌كاران را نیز به راه راست رهنمون ساخت و یا آنانرا مهار كرد.

گفته‌هایش درباره‌ی خدای یگانه، نیكی وبدی، آزادیوآزادگی، دانش و فروهنگ، آشتی و آرامش، پیشرفت و افزایش، نوسازی وتازه‌كاری، برادری جهانی و آبادانی همگانی، رستگاری و رسایی و بالاتر ازهمه جاودانی بوده است.
او در هر كار، چه مینوی و چه مادی، با مردم بوده وبر هر راه راهنمای آنان بوده و می‌باشد. در آن هنگام، او كسانی را درپیشاپیش كارهای بایسته پرورش داد و دستیارانی در هر زمینه آماده ساخت وكم‌كم كارها را به آنان سپرد. زیرا او می‌گوید كه كارهای جهان را هموارهباید به خداوندان خرد و به دانشمندان سپرد تا آنان از راه راستی و با دانشدرونی با یكدیگر هماهنگ وهم‌رای شوند و زندگانی روی این زمین را تازه بهتازه و نو به نو نگاه دارند.


یاری‌نامه:

 


– 1
دینیار پور موبد خسرو خداداد (وطنی)، زرتشت‌نامه
– 2
علی‌اكبر جعفری، ستوت یسن
– 3
آشتیانی، جلال‌الدین، زرتشت، مزدیسنا و حكومت
– 4
وحیدی، حسین، دین‌پایه‌زرتشتی
– 5
مهر، فرهنگ، دیدی نو از دینی كهن«فلسفه‌ی زرتشت»

خاستگاه زرتشت

بازگشت 

خاستگاه زرتشت

 

پیش گفتار: پاسخی از موبد کورش نیکنام را در رابطه با این پرسش که زادگاه اشوزرتشت کجاست ؛ ” از آنجا که پیام زرتشت در ایران باستان دارای ارزش ویژه ای بوده است مردم بسیاری از شهر های ایران تلاش کرده اند زادگاه پیامبر را در منطقه خود بدانند. در اوستا از شهری به نام َرگه یاد شده است که بسیاری از پژوهش گران باور دارند شهر ری امروزی است و برخی نیز به آذربایجان و خراسان بزرگ اشاره کرده اند. در بلخ نیایشگاه لهراسب وجود داشته که پدر گشتاسب بوده و یکی از یاران گسترش دهنده آیین راستی و همکار زرتشت بوده است و به همین دلیل دارای اهمیت ویژه ای است و در روایتی دیگر زرتشت در این نیایشگاه درگذشته است. 

بهرروی زادگاه اشو زرتشت ایران بزرگ آن زمان بوده و همه اقوام ایرانی حق دارند زادگاهش را در کنار خود جستجو کنند همچنان که اندیشه اش را همه در دل پرورش میدهند.”

 

خاستگاه زرتشت با آنکه در مورد محل تولد زرتشت تاکنون تحقیق گستردهای صورت گرفته ولی هنوز نتیجهٔ قطعی به دست نیامده‌است. در مورد خاستگاه زرتشت سه نظریه وجود دارد.

 

خاستگاه زرتشت در مشرق فلات ایران بوده‌است.

خاستگاه زرتشت در غرب ایران بوده‌است.

زرتشت در مغرب ایران ولادت یافته و برای نشر آیین خویش به مشرق ایران رفته‌است.

 

خاستگاه زرتشت در منابع زرتشتی

در اوستا

در دیگر کتاب‌های مذهبی زرتشتیان 

مکان‌های احتمالی خاستگاه زرتشت 

تخت سلیمان 

ری

بلخ

سیستان

خوارزم

مزدوران در خراسان 

 

 

خاستگاه زرتشت در منابع زرتشتی

 

در اوستا

در گات ها، اشاره‌ای به محل زیست زرتشت نشده‌است.

در یشت‌های کهن که احتمالاً از یک تا چند قرن پس از گات ها نوشته شده‌است، چند جا از آریاویچ به عنوان محلی که زرتشت به فعالیت مذهبی می پردازد، نام برده شده‌است:

در یشت ۵ (آبان یشت) در بند ۱۰۴ «او را بستود زرتشت پاک در آریاویچ در کنار رود دائیتیا با هوم آمیخته به شیر با برسم با زبان خرد با پندار و گفتار و کردار نیک با زَور و با کلام بلیغ»

در یشت ۹ (گوش‌یشت) یا (درواسپ‌یشت) ۲۵، عیناً مشابه بند ۱۰۴ آبان یشت است، اما در انتهای آن «از او کامیابی را درخواست.» نیز آمده‌است.

در یشت ۱۷ (اردیشت) بند ۴۵، آمده است «او را بستود زرتشت پاک در ایرانویج (در کنار رود) دائیتیا نیک.»

در یشت ۱۹ یا زامیادیشت بند ۹۲، نام کیانسیه به نحوی ذکر می‌شود که در تطبیق آن با دریاچه هامون کنونی تردیدی نمی‌ماند.

وندیداد، فَرگَرد اول (بند ۳) ایرانویج آمده‌است «نخستین سرزمین و کشور نیکی که من، اهورامزدا، آفریدم ایرانویج بود بر کرانهٔ ونگوهی دایتیا.» ایرانویج در فَرگَرد اول کشوری سرد توصیف شده‌است «آنجا ده ماه زمستانست و دو ماه تابستان و در این دو ماه نیز آب و زمین و گیاه همه سردند.» پس از ایران‌ویج، بلافاصله سرزمین‌های سُغد، مَرو و بلخ آمده‌‌اند که دلالت بر آن دارد که ایران‌ویج می‌بایست در مشرق فلات ایران (در افغانستان یا آسیای میانه) واقع بوده باشد.

 

در دیگر کتاب‌های مذهبی زرتشتیان

 

بُندهِشن (۲۹٫۱۲) ایرانویج در منطقۀ (کوستَگِ) آذربایجان ذکر شده‌است. با این وجود در فصل ۱۲ تصریح شده‌است که دریاچه فرزدان، دریاچه‌ای که بنا بر فصل هفتم از زند وهومن یشت، هوشیدر در کنار همین دریاچه ولادت خواهد یافت، در سیستان است.

زادسپرم (۱۵/۱۰)، زادگاه زرتشت در مکانی در چیچست در نظر گرفته می‌شود. چیچست، در اوستا، نام دریاچه‌ای اسطوره‌ای در شرق ایران است. در نوشته‌های پهلوی و فارسی این دریاچه به نام دریاچه ارومیه یا کبودان (دریاچهٔ تیره‌آب) واقع در آذربایجان شناخته شده‌است.

 

مکان‌های احتمالی خاستگاه زرتشت

 

تخت سلیمان

مورخان ایرانی و عرب مانند ابن خردادبه، بلاذری، ابن فقیه، مسعودی، یاقوت حموی، زکریای قزوینی و ابوالفدا و حمزه اصفهانی شهر شیز یا تخت سلیمان امروزی (واقع در آذربایجان غربی) را زادگاه زرتشت دانسته‌اند و به این مناسبت شرحی از آتشکده آذرگشسب در شیز و مقام تقدس آن ضبط کرده‌اند.

 

ری

بنا به برخی روایات سنتی ری محل ولادت زرتشت است. ری همان است که در کتیبه بیستون داریوش از آن به عنوان رگا شهری از ماد نام برده‌است. اوستا یسنا ۱۹ فقره ۱۸ آن را رغه زرتشت می‌خواند.

در یسنا اشاره می‌شود که زرتشت یا بزرگترین رهبر روحانیت زردتشتی در جایی به نام «رقاً دفن است بندهشن این»رقاً را همان ری می‌داند

برخی از کتاب‌های پهلوی برای آنکه میان دو سنت زادگاه زرتشت یعنی آذربایجان و ری سازش دهند، پدر او را از آذربایجان و مادرش را از ری ذکر کرده‌اند.از جمله در قرن ۱۰ میلادی نویسندهٔ ایرانی محمد بن عبدالکریم شهرستانی که اصلیتش از ترکمنستان بود، نوشت که پدر زردتشت از آتورپاتکان و مادرش از ری بوده‌است.

 

بلخ

همچنین اندکی از خاورشناسان غربی مانند انکتیل دوپرون بلخ را زادگاه زرتشت دانسته‌اند.در وندیداد در فَرگَرد اول به روشنی دیده می‌شود که ایران‌ویج می‌بایست در مشرق فلات ایران واقع بوده‌باشد، در مجاورت سرزمین‌های سُغد، مَرو و بلخ،… که بلافاصله بعد از آن آمده‌‌اند.همچنین هندشناسانی مانند مایکل ویتزل سرزمین اصلی وی را کوهستان‌های سرد افغانستان مرکزی دانسته‌است.

 

سیستان

بعضاً به سبب مراسمی مذهبی که در ستایش آناهیتا ایزدبانوی آب می‌شود، خاستگاه زرتشت را در سیستانذکر کرده‌اند. زامیادیشت یا یشت نوزدهم با سیستان ارتباط بسیاری دارد. ذکر قهرمانی‌های گرشاسب به تفصیل، بر شمردن رودها و دریاچه‌ها و کوه‌های این ناحیه و ظهور سوشیانس از آتجا دال بر صحت این نظر است. احتمالاً تدوین نهایی این یشت در سیستان بوده‌است.

بند ۹۲ زامیادیشت: «در هنگامی که استوت ارت (آخرین موعود مزدیسنا) پیک اهورامزدا، پسر ویسپ تئوروئیری از آب کیانسه بدر آید، گرز پیروزمند آزنده، گرزی که فریدون دلیر داشت، در هنگامی که ضحاک (اژدی دهاک) کشته شد.»

 

خوارزم

از مدت‌ها پیش دانشمندان ایران‌شناس ایرانویج را همان خوارزم به شمار آورده‌اند و زادگاه زردشت را آنجا دانسته اند. امروزه بیشتر ایران‌شناسان طرفدار این نظریه‌اند. نخستین کسی این نظریه را مطرح کرد مارکوارت بود او دو دلیل برای اثبات نظریهٔ خود ارائه کرد: یکی اینکه موسی خورنی نویسندهٔ ارمنی قرن پنجم از ناحیهٔ تور در خوارزم نام می‌برد که به نظر مارکوارت با کلمهٔ تویریه (تورانی) اوستایی یکی است و دیگر اینکه توصیفی که از ایرانویج در منابع پهلوی شده‌است با توصیف نویسندگان دوران اسلامی از خوارزم هماهنگ است. پس از مارکوارت نویسندگان دیگر مانند بیلی و بنونیست و هنینگ در تأئید این نظریه مطالب دیگری عرضه داشتند. هنینگ این نظریه را گسترش داد و بر آن بود که خوارزم بزرگ تنها شامل ناحیهٔ معروف خوارزم نبوده، بلکه نواحی گسترده‌تری تا مرو و هرات را نیز در بر می‌گرفته‌است. مارکوارت همچنین از توصیف هرودوت از رود اکس چنین نتیجه گرفته‌است که این رودخانه همان رود تجن و شعبهٔ آن هری رود است.

 

مزدوران در خراسان

نظریهٔ دیگری که اخیراً مطرح شده از آن هومباخ است. وی با تکیه بر نظر مارکوارت در مورد یکی انگاری رود اکس و رود تجن و قبول این نظر هنینگ که زادگاه زردشت در نواحی رود تجن بوده‌است، بر آن است که درهٔ رودخانهٔ کشف رود که شعبهٔ غربی تجن است، احتمالاً ایرانویج به شمار می‌رفته‌است. این محل در ناحیه‌ای بوده‌است که فعلاً در آنجا مزدوران در حدود ۱۰۰ کیلومتری شرق مشهد و در نیمه راه سرخس قرار داد. هومباخ نام مزدوران را مشتق از مزدا می‌داند و می‌نویسد که مزدوران بر گردنه‌ای قرار دارد که درهٔ کشف رود را از دشت ترکمنستان جدا می‌سازد و از این رو، مرز سنتی میان ایران و توران را تشکیل می‌دهد.