مفهوم اعداد در میان زرتشتیان

مفهوم اعداد در میان زرتشتیان

مفهوم اعداد در میان زرتشتیان بر اساس كتاب بندهش

 

همانند دیگر مذاهب، در میان زرتشتیان نیز اعداد نقش ویژه‌ی خود را دارند. در این نوشتار تنها به برخی از این اعداد (3و5و6و7و12و30و… ) اشاره می‌شود.

 

دوران جهانی دوازده هزار ساله: دوازده هزار سال عمر مفروض جهان با دوازده اختر ارتباط دارند، به طوری‌كه هر اختری یك هزار سال، به ترتیب بروج دوازده‌گانه، حكومت می‌كند. این دوره با بره (حمل) شروع می‌شود و با ماهی (حوت) به پایان می‌رسد. این سال شمار دوازده هزار ساله به قرار زیر در بندهش ذكر شده است:

چنین گوید به دین كه سه هزار سال هستی مینوی بود كه آفرینش بی‌اندیشه و بی‌جنبش و نابسودنی بود كه هزاره خدایی بره، گاو و دوپیكر بود.

 

سه هزار سال كیومرث را با گاو، هستی بی‌پتیاره (بی مهاجم و بدون بدی) بود كه هزاره خدایی خرچنگ، شیر و خوشه بود.

چون هزاره خدایی به ترازو آمد، اهریمن درتاخت.

پس هزاره خدایی به كژدم آمد و ضحاك یك هزار سال پادشاهی كرد.

پس هزاره خدایی به نیمسب (قوس) آمد.

پس هزاره خدایی به بز آمد، زرتشت اسپیتمان به پیامبری از دادار اورمزد به گشتاسب شاه آمد.

در هزاره دلو، اوشیدر ظهور خواهد كرد.

در هزاره ماهی اوشیدر ماه خواهد آمد و سپس هزاره سوشیانس آغاز شود كه پنجاه و هفت سال بود.

 

هفت موجود اهورایی؛ هرمزد و شش امشاسپند: او (اورمزد) نخست امشاسپندان را آفرید به شش بن؛ سپس دیگر، آن هفتمین خود اورمزد بود. از امشاسپندان نخست بهمن را فراز آفرید، سپس اردیبهشت، سپس شهریور، سپس سپندارمذ، سپس خرداد و امرداد را آفرید، هفتم خود اورمزد بود.

 

هفت موجود اهریمنی؛ اهریمن و شش دیو: اهریمن بدان پتیارگی، از كماله دیوان، نخست اكومن را فراز ساخت، سپس اندر، سپس ساوول، سپس ناگهیس، سپس ترومد، سپس تریر و زریر، سپس دیگر دیوان، هفتم خود اهریمن بود.

 

هفت آفرینش مادی؛ هرمزد و شش آفریدگان مادی: از آفریدگان مادی، نخست آسمان، دیگر آب، سدیگر زمین، چهارم گیاه، پنجم گوسفند، ششم مردم و هفتم خود اورمزد بود.

توضیح: می‌بینیم كه اورمزد هم در آفرینش امشاسپندان (آفریدگان مینوی) دیده می‌شود و هم در آفرینش مادی. چرا كه بنا به بندهش داریم: اورمزد هر دو است: نخست مینو، سپس مادی.

در جای دیگر آمده است كه، او (اورمزد) آفرینش مادی را به هفت بخش آفرید: نخست آسمان، دیگر آب، سدیگر زمین، چهارم گیاه، پنجم گوسفند، ششم مردم و هفتم آتش كه درخشش او از روشنی بیكران، جای اورمزد است.

 

سی روز در هر ماه و نام آن‌ها: نام آن سی روز كه بر ماه‌ها نهاده شده، این است: 1- اورمزد، 2- بهمن، 3- اردیبهشت، 4- شهریور، 5- سپندارمذ، 6- خرداد، 7- امرداد، 8- دی، 9- آذر، 10- آبان، 11- خور، 12- ماه، 13- تیر، 14- گوش، 15- دی، 16- مهر، 17- سروش، 18- رشن، 19- فروردین، 20- بهرام، 21- رام، 22- باد، 23- دی، 24- دین، 25- ارد، 26- اشتاد، 27- آسمان، 28- زامیاد، 29- ماراسپند، 30- انارام.

 

اورمزد نام سی امشاسپند را بدان سی روز چنین نهاد كه:

نخست اورمزد است، سپس شش امشاسپند، كه می‌شود هفت.

هشتم دی كه دادار است، سپس شش امشاسپند كه می‌شود هفت.

هشتم دی كه دادار است، سپس هفت امشاسپند كه می‌شود هشت.

نهم دی كه دادار است، سپس هفت امشاسند كه می‌شود هشت.

چنان كه نام خویش را به چهار جای در ماه‌ها جای داد. اورمزد و آن سه دی، یكی نام، یكی گاه، یكی دین، یكی زمان است كه همیشه بوده‌اند.

دوازده ماه و نام آن‌ها: آن دوازده ماه را نام از همان امشاسپندان است: فروردین ماه، اردیبهشت ماه، خرداد ماه، تیرماه، امرداد ماه، شهریور ماه، مهر ماه، آبان ماه، آذر ماه، دی ماه، بهمن ماه، سپندارمذ (اسفند) ماه.

 

شش گاهنبار: او (اورمزد) این شش آفرینش را به شش گاه گاهنبار بیافرید، به سالی كه سیصد و شصت و پنج روز به شمار است، و دوازده ماه، هر ماهی سی روز و یك ماه سی و پنج روز. بر هر روز نام امشاسپندی نهاده شد.

– 1نخست آسمان را آفرید به چهل روز كه از روز اورمزد، ماه فروردین تا روز آبان، ماه اردیبهشت است. پنج روز درنگ كرد. آن پنج روز گاهنبار و آن را نام مدیوزرم medyozaem است.

 

– 2دیگر، آب را آفرید به پنجاه و پنج روز كه از روز مهر، ماه اردیبهشت است تا روز آبان، ماه تیر، پنج روز درنگ كرد تا روز دی به مهر. آن پنج روز گاهنبار و آن را نام مدیوشم medyosam.

 

– 3سدیگر، زمین را به هفتاد روز آفرید كه از روز مهر، ماه تیر تا روز ارد، ماه شهریور است. آن پنج روز را درنگ كرد تا روز انارام، آن پنج روز گاهنبار و او را نام پدیشهه    pedishah است.

 

– 4چهارم گیاه را آفرید به بیست و پنج روز، كه از روز اورمزد ماه مهر تا روز ارد است. پنج روز درنگ كرد تا روز انارام. آن پنج روز گاهنبار و او را نام ایاسریم ayasrim است.

 

– 5پنچم گوسفند را آفرید به هفتاد و پنج روز كه از روز اورمزد، ماه آبان، تا روز دی به مهر،‌ ماه دی است. پنج روز درنگ كرد تا روز بهرام. آن پنج روز گاهنبار و او را نام مدیاریم medyarim است.

 

– 6ششم، مردم را آفرید كه كیومرث است، به هفتاد روز كه از روز رام، ماه دی، تا روز انارام، ماه سپندارمذ است. پنج روز درنگ كرد تا روز وهیشتوئیشت wahistoist گاه. آن پنج روز گاهنبار است كه آن پنج روز تروفته است كه دزدیده خوانند، او را نام همسپهمدیم hmspsmdym است

 

پنج روز پنجه‌ی نیكو: نام آن پنج روز كه تروفته است، كه پنج گاه گاهانی است، كه پنجه‌ی نیكو خوانند، به صورت دینی این است: اهونوید ahunawed گاه، اوشتوید ustawed گاه، اسپندومد spandomed گاه، وهوشهر wahusahr گاه، وهیشتوئیشت wahistoist گاه

 

دوازده اختر و بیست و هفت منزل قمر: چون او (اورمزد) نخست سپهر را آفرید، ستارگان اختری را بر آن گمارد كه مایه‌ور این دوازده اخترند كه ایشان را نام، بره، گاو، دو پیكر، خرچنگ، شیر، خوشه، ترازو، كژدم، نیمسب، بز، دلو و ماهی است، كه ایشان را در برشماری منازل قمر، تقسیم به بیست و هفت است، كه ایشان را نام این است: پدیسپر، پیش پرویز، پرویز، پییگ، بزیسر، بشن، رخوت، تریشگ، ازرگ، نخو، میان، اودم، ماشاهه، اسپور، هوسرو، سروی، ور، دل، درفشه، ورنت، گا، یوغ، موری، بنزه، كهت‌سر، كهت میان و كهت.

 

تعداد ستارگان خرد: برای هر اختری از ایشان، شش هزار هزار و چهارصد و هشتاد (6480000) ستاره‌ی خرد به یاری فراز آفریده شد.

 

 چهار سپاهبدان آسمان: بر آن اختران، چهار سپاهبد به چهار سوی گمارده شد. سپاهبدی بر آن سپاهبدان گمارده شد. چنین گوید كه تیشتر سپاهبد شرق، سدویس سپاهبد نیمروز، ونند سپاهبد غرب، هفتورنگ سپاهبد شمال، میخ‌گاه، كه میخ میان آسمانش خوانند، سپاهبدان سپاهبد

 

هفت پایه آسمان: آسمان را هفت پایه است: نخست ابر پایه، دیگر سپهر اختران، سدیگر ستارگان نیامیزنده، چهارم بهشت كه ماه بدان پایه ایستد، پنجم گرودمان كه انغز روشن خوانده شود و خورشید بدان پایه ایستد، ششم گاه امشاسپندان، هفتم روشنی بیكران كه جای اورمزد است.

 

اورمزد و سه همكارانش: نخست از مینویان هرمزد است. او را همكار آن سه دی‌اند. یكی گاه، یكی دین و یكی زمان.

 

پنج بخش مردمان: او (اورمزد) مردم را به پنج بخش فراز آفرید: تن، جان، روان، آیینه ewenag و فروهر.

 

رابطه‌ی هفت آفریدگان مینوی و آفریدگان مادی با یكدیگر: اورمزد از جهان مادی، بن مردم را به خویش گرفت، بهمن از آفرینش مادی، انواع گوسفند را به خویش پذیرفت، اردیبهشت از آفرینش مادی آتش را به خویش پذیرفت، شهریور از آفرینش مادی فلز را به خویش گرفت، سپندارمذ از آفرینش مادی، زمین را به خویش پذیرفت، خرداد از آفرینش مادی آب را به خویش پذیرفت، امرداد از آفرینش مادی، گیاه را به خویش پذیرفت.

 

پنج هنگام روز: او روز را نیز به طور متوسط، هر یك به پنج هنگام بخش كرد، بر هر هنگامی مینوئی گمارد، چنان‌كه بامدادگاه را هاون havan مینو، نیمروزگاه را رپیهوین rapihawin مینو، ایواره گاه ewarag (غروب) را اوزیرین uzerin مینو، ابادیاون گاه abadyawan را ایوی سروسریم ebsrusrim مینو، اوشهین گاه usahin  را اوشهین مینو به خویشی دارند.

او اینان را نیز به همكاری امشاسپندان و ایزدان بخش كرد، زیرا هاون را به مهر، رپیهوین را به اردیبهشت، اوزیرین را به برزیزد، ایوی سروسریم را به فروهرهای پرهیزگاران و بهرام، اوشهین را به سروش و رشن برای همكاری گماشت.

 

 البرز و ارتباط آن با اعداد: كوه البرز پیرامون جهان، كوه تیرگ میان جهان است. تیرگ البرز آن است كه خورشید، ماه و ستارگان از پس او باز می‌گردند، زیرا بر البرز یك‌صد و هشتاد روزن است به خراسان و یك‌صد و هشتاد به خاوران. خورشید هر روز به روزنی در آید و به روزنی شود و ماه و اختران و نیز اباختران را همه بند و حركت بدو است. هر روز بر سه كشور و نیم همی ‌تابد.

البرز تا به سر رسیدن هشت‌صد سال می‌رست. دویست سال تا به ستاره پایه، دویست سال تا به ماه پایه، دویست سال تا به خورشید پایه، دویست سال تا به بالای آسمان

 

هفت كشور: گوید در دین كه زمین سی وسه نوع است. هنگامی كه تیشتر آن باران ساخت كه دریاها از او پدید آمدند، زمین را همه جای نم بگرفت، به هفت پاره بگسست، دارای زیر و زبر و بلندی و نشیب شد. پاره‌ای به اندازه‌ی نیمه‌ای در میان و شش پاره‌ی دیگر پیرامون آن قرار گرفت. آن شش پاره به اندازه‌ی خونیرس است، او آن‌ها را كشور نام نهاد، زیرا ایشان را مرز ببود، چنان‌كه پاره‌ای را كه به ناحیه‌ی خراسان است كشور ارزه، پاره‌ای را كه به ناحیه‌ی خاوران است كشور سوه، دو پاره را كه به ناحیه نیمروز است كشور فرددفش و ویددفش، دو پاره را كه به ناحیه اباختر است كشور وروبرشن و وروجرشن خوانند. آن را كه میان ایشان و به اندازه ایشان است، خونیرس خوانند.

از این هفت كشور، همه گونه نیكی در خونیرس بیشتر آفریده شد

 

گونه‌های آتش: در دین گوید كه پنج گونه آتش آفریده شده است كه آتش بری سوه berezi savah، آتش هوفریان vohu fryana، آتش اوروازشت urvazista، آتش وازشت vazista و آتش اسپنیشت spenista است.

 

سه آتش را كه عبارتند از آذر فرنبغ، آذر گشنسب و آذر برزین مهر، اورمزد در آغاز آفرینش، چون سه فره، به پاسبانی جهان فراز آفرید .

پندنامه سی ‌روزه‌ آدرباد ماراسپندان، سرفصل‌های کتاب زندگی

پندنامه سی ‌روزه‌ آدرباد ماراسپندان، سرفصل‌های کتاب زندگی

 

اندرزنامه ها 

اندرزِ سی‌روزه‌ی «آدرباد ماراسپندان» عنوان سروده‌ای است، از شادروان «ملک الشعرای بهار»، که ترجمه‌ای است آزاد از پندنامه‌ی «آدرباد ماراسپندان» که از زبان پهلوی ساسانی به یادگار مانده است. در این پندنامه سفارش موبدِموبدان ناظر به پاسداشتِ روزهای ماه است. روزهایی که با نام‌های ویژه و برخاسته از دانش و شناخت مردمان فرهیخته و بخرد این آب و خاک، نامگذاری و تنظیم شده‌اند، که همگی از باور و بینش کاروَرزان دین‌مزدیسنی و زرتشتی سخن می‌گوید.

 

چنانچه با دیدی واشکافانه، در تاریخ شناخت و عرفان این مردم بنگریم، یکی از چراغ‌های فروزان، ما را به بخش‌بندی روزها، نزد ایرانیان باستان راهنمایی می‌کند.

 

 

«روزهای آفرینشِ» اهورامزدا، به شش چهره‌ی گَهنبار نامور است و نامزد به «مَیدیوزَرِم»، «مَیدیوشَهِم»، «پَیتِه شَهِم»، «اَیاسَرِم»، «مَیدیارِم» و «هَمس‌پَت مَیدیم» است و درپیوند با آفرینش آسمان، آب، زمین، گیاه، حیوان و انسان است. و پس از آن، روزهای سال را داریم که به فصل‌های چهارگانه بخش می‌شود و سپس، بخش‌بندی ماه است که شامل سی‌روز می‌شود. پس از ماه، اوقات پنج‌گانه‌ی روز است که عبارتند از «هاوَن»، «رَپیتْوَن»، «اُزیرَن»، «اَیویسَروترِم» و «اوشَهَن».

 

آنچه روشن است، مردمی که در بخش‌بندی زمان‌ها تا این اندازه خود باریک‌بین بوده‌اند، زندگی و حرکت آفرینش را بسیار هدفمند و جهت‌دار می‌دانستند. از این‌رو به‌گونه‌ای مستقیم و غیرمستقیم با بخش‌بندی زمان‌ها، بیشترین بهره‌گیری و استفاده از ظرفِ زمان را سفارش کرده‌اند.

 

پندهای «آدرباد ماراسپندان»، به‌منزله‌ی سرفصل‌های کتابِ زندگی است، که کاروَرزان را به آداب زندگی فراخوانده است. باید دقت داشته باشیم که اندرزهای موبدِ فرزانه، نظر به رئوس زندگی انسان‌ها دارد، که خواهی‌نخواهی می‌بایست عنوان می‌شده است و روزهای ماه صورتی از فهرست این کتاب را گشوده است.

 

نکته‌ی جالبی که در این اندرز به چشم می خورد، سفارش بر پاکیزگی و پیراستن و نیز پی‌گرفتن(:تداوم) شادمانی به عنوان، دو عنصر بنیادین اندیشه‌های مزدیسنی و زرتشتی است که چندین بار، بازگو شده است.

 

در آغاز ترجمه پهلوی و در پایان سروده‌های شادروان «ملک الشعرای بهار» آورده می‌شود:

 

هرمزد روز، می خور و خرم باش

 

بهمن روز، جامه نو پوش

 

اردی بهشت روز، به آتشگاه شو.

 

شهریور روز، شاد باش.

 

سپندارمذ روز، ورز زمین پیش گیر.

 

خورداد روز، جوی کن.

 

امرداد روز، دار و درخت نشان.

 

دی باذر روز، سر شوی و موی و ناخن پیرای.

 

آذر روز، به راه شو و نان مپز، چه گناه گران بود.

 

آبان روز، از آب پرهیز کن و آب را میازار.

 

خور روز، کودک به دبیرستان ده تا دبیر و فرزانه شود.

 

ماه روز، شراب خور و با دوستان نیک پرسش(خوش صحبتی و به احوال پرسی رفتن) کن و از ماه خدای، آمدکار بخواه.

 

تیر روز، کودک به تیراندازی و نبرد و سواری آموختن فرست.

 

گوش روز، پرورش گوساله کن و گاو به ورز آموز٫

 

دی به مهر روز، سر شوی و موی و ناخن پیرای و انگور از رزان باز به چَرخُشت افکن تا بهتر شود.

 

مهر روز، اگر تو را از کسی مستمندی رسیده است پیش مهر بایست، از مهر داوری بخواه و گرجش(ظ: گریه) کن.

 

سروش روز، بُختاری(آزادی و آسایش) روان خود را از سروش اهرو(مقدس) آیفت(هم آمد و هم مراد و هم استعانت و استمداد معنی می دهد) بخواه.

 

رشن روز، روز کار سبک(یعنی کار روزانه مختصر) و کارهای ستایش و نیایش اندر فرارونی پیش گیر.

 

فروردین روز، سوگند مخور و آن روز ستایش فروهر پاکان و اشویان کن تا خشنودتر شوند.

 

بهرام روز، خان‌ومان بن افکن تا زود به فرجام رسد، و بر رزم و کارزار شو تا به پیروزی بازآیی.

 

رام روز، زن خواه و کار و رامش گیر و پیش دادوران شو تا به پیروزی و بختگی(آزادگی و کام روایی) بازگردی.

 

باد روز، درنگی(تامل) کن و کار نو می پیوند.

 

دی بدین روز، کارهای یزشنی و ستایش‌گری کن و زن به خانه بر و موی و ناخن پیرای و جامه پوش.

 

دین روز، خَرفَسْتَر کُش(خرفستر حیوانات موذی مانند مار، کژدم، زنبور، موریانه، گرگ و غیره).

 

اَرْدْ روز، هر چیزی نو بخر و آن را به خانه بر.

 

اَشتاد روز، اسب و گاو و ستور بر گشن(لقاح) افکن تا به درستی بار آورند.

 

آسمان روز، به راه دور شو تا به درستی بازآیی.

 

زامیاد روز، دارو مخور.

 

ماراسفند روز، جامه افزای و بدوز و بپوش و زن به زنی گیر که فرزند تیزویر(ویر: هوش و حافظه) نیک زاید.

 

انیران روز، موی و ناخن پیرای و زن به زنی گیر که فرزند نام دار(نام چُشتی: به معنی نام دار و شهرت یا نام داری و نام جویی است) زاید.

 

 

 

بود ماه سی روز تا بنگری / به هر کار روز کاری به جای آوری

 

سِزد گر به هرمزد باشی خرم / خوری می به آیین جمشید جم

 

به بهمن کنی جامه‌ها نو برشت / پرستش کنی روز اردیبهشت

 

به شهریور اندر شوی شاد خوار / کنی در سپندارمذ کشت کار

 

به خورداد جوی نوین کن روان / به مرداد بیخ نو اندر نشان

 

به دی به‌ آذر اندر سر و تن بشوی / به پیرای ناخن بیارای موی

 

به آذر مپز نان که دارد گناه / بدین روز نیک است رفتن به راه

 

به آبان بپرهیز از آب ای جوان / میالای و مازار آب روان

 

به خور روز، کودک به استاد ده / که گردد دبیری خردمند و مه

 

به خور باده با دوستان روز ماه / ز ماه خدای آمد کار خواه

 

بفرمای بر کودکان روز تیر / نبرد و سواری و پرتاب تیر

 

به گوش اندرون گاوساله بمرز / ببند و بیاموز بر گاو ورز

 

به پیرای ناخن چو شد دی به مهر / سر و تن بشوی و بیارای چهر

 

جداکن ز شاخ رز انگور را / به چرخشت افکن می سور را

 

اگر مستمندی ز کس مهر روز / شو اندر بر مهر گیتی فروز

 

فشان اشک و زو دادخواهی نما / که داد تو گیرد ز دشمن خدای

 

به روز سروش از خجسته سروش / روان را و تن را توان خواه و توش

 

ازو خواه آزادی کام خویش / وزو جوی آیفت فرجام خویش

 

به رشن اندرون کار سنگین بنه / روان را ز یاد خدا توشه ده

 

مخور هیچ سوگند در فرودین / که زشت است ویژه به روزی چنین

 

ستای اندرین روز فروهر را / که فرورد ازو یافت این بهر را

 

نیایش به امروز بر فروهر / که پاکان شوند از تو خشنودتر

 

پی خانه افکن به بهرام روز / سوی رزم شو گر تویی رزم توز

 

که پیروز بازآیی از کارزار / همت کاخ و ایوان بود پایدار

 

زن ار برد خواهی ببر روز رام / که رامش خوش است اندرین روز و کام

 

وگر باشدت کار با داوران / درین روز رو تا شوی کام ران

 

سزد روز باد ار درنگی شوی / نه پیوندی امروز کار از نوی

 

چو روز نیایش بود دی بدین / سر و تن بشو ناخن و مو بچین

 

زن نو ببر، جامه نو بپوش / دل از یاد یزدان پر و لب خموش

 

بود روز دین، مرگ خرفستران / بکش هرچه خرفستر است اندران

 

که خرفستران یار اهریمن اند / دد و دام و با مردمان دشمن اند

 

به بازار شو روز ارد ای پسر / نوانو بخر چیز و با خانه بر

 

در اشتاد روز اسب و گاو و ستور / به گشن افکنی مایه گیرند و زور

 

ره دور گیر آسمان روز پیش / که بازآیی آسان سوی خان خویش

 

گرت خوردن دارو افتد به سر / به زمیاد روز ایچ دارو مخور

 

زن تازه در ماراسفند گیر / که فرزند نیک آید و تیز ویر

 

درین روز جامه بیفزای بر / بدوز و بپوش و بیارای بر

 

انیران بود نیک زن خواستن / همان ناخن و موی پیراستن

 

زنی کاندرین روز گیری به بر / شود بچه‌اش در جهان نامور

 

انوشه روان باد آذرباد مارسفندان، که این اندرز کرد و نیز این فرمان داد.

 

 

انوشه روان باد آن مرد راد / که این گفته ها گفت و این پند داد

پیش بینی آینده ایران از زبان فردوسی

پیش بینی آینده ایران از زبان فردوسی :

 


در نامه ای که رستم فرخزداد سردار سپاه ایران در جنگ قادسیه به برادرش می نویسد، پیش بینی می کند که اگر ایران از اعراب شکست بخورد، آینده ی ایران چنین خواهد بود که فردوسی آن را بسیار زیبا نوشته است:


چـو بـا تـخت، مـنبـر بـرابــر شود

همه نـام، بـوبکر و عـمَر شـود
تــبــه گــردد آن رنــج‌هــای دراز

شـود نــاسـزا شـاه گـردن فـراز
چـو روز انـدر آیـد بــه روز دراز،

نـشیــب دراز اسـت پــیش فـراز
از ایـــرانی و تــرک و از تــازیـان

نژادی پــدیــد آیـد انــدر میان
نــه ایــران؛ نـه ترک و نـه تازی بود

سخنها بـه کــردار، بــازی بـــود
بـرنـجـد یـکـی دیــگـری بـرخـورد

بـه داد و بـه بـخشش کسی ننگرد
ز پـیـمـان بــگــردنــد و از راسـتــی

گرامـی شـود کـژی و کـاستی
کشــاورز و جــنـگی شـود بـی‌هـنـر

نـژاد و گـهـر کـم‌تـر آید به بـر
ربــایـد هــمـی این از آن آن از این

ز نفـریــن نـدانـنــد بــاز آفرین
نــهــان بـــدتــر از آشـکـارا شـــود

دل شـاه‌شان سنـگ خـارا شــود
بــد انـدیـش گـردد پـسر بــر پـــدر

پدر همـچنین بـر پـسر چــاره‌گـر
شــود بــنــده‌ی بــی‌هـنـر شـهریــار

نــژاد و بـزرگــی نیـایـد بـه کـار
بـــه گــیتـی کـسی را نـمـانــد وفــا

روان و زبـان‌هـا شـود پــر جــفـا
چـنـان فـاش گـردد غم و رنج و شور

که شادی بـه هـنگام بهـرام گـور
نــیـایــد بـهـار از زمــستـان پـدیـد

نـیارند هنگام رامـش نـبـیـد
نه جشن و نه رامش نه کوشش نه کام

هـمـه تـنبل و چـاره و ســاز دام
پــدر بــا پــسـر کـیـن سـیــم آورد

خورش کشک و پوشش گلیم آورد
زیـــان کـسـان از پی سـود خـویـش،

بــجــویــنـد و دیـن اندر آرند پیش
بـــریــزنــد خــون از پــی خـواسـتـه

شــود روزگــار مـهــان کــاســتــه
چـو بـسـیار از ایـن داسـتان بگذرد،

کـسـی سـوی آزادگی نــنــگـــرد

تخت: سیاست
منبر: دین
ترک: ترکان غزنوی
چاره: نیرنگ. چاره گر: نیرنگ باز
رامش: جشن، شادی. فردوسی می گوید با رفتن شادی، کار و نو آوری هم از میان می رود و چون با آمدن فرهنگ عزاداری، شور کاری نابود می شود، همه تنبل می شوند و تنبلی هم به دنبال خود نیرنگ بازی می آورد.
نَبید: شراب.
سیم: پول.
مهان: بزرگان. نخبگان.

 

 شاهنامه

سروده پهلوی به پذیره فصل بهار به همراه برگردان به پارسی

سرودهپهلویبه پذیره فصل بهار به همراه برگردان به پارسی

به پذیره فصل بهار

نوید دیگر فصل می آید

کاروان تیره و تاریک زمستان

چرخهای کهنه اش را به آرامی می گرداند

میگردند چرخهای کهنه اش و میبرند کاروان زمستانی را

بشنو پیش قراولان فصل بهار

پرندگان خوش آواز

پرستوهای مهاجر

به همراهی باد، پیغام رسیدن فصل بهار را می دهند

نوید بهار زنده کننده.

*

هستی به جنبش اندر آید

آسمان نیلوک، ابری

برف ها اندر ذوب شدن ( آب میشوند )

خرسان از خواب زمستانی شان بلند میشوند، اندر پی خوراک میروند

رودها تازان، پیرامون جویها سبزگون

درختان و گلهای گوچک اندر کوه می شکوفند

کوه این دیرپای استوار

( یاد استاد : من دیدم، اندر کوه، بهار بود و باران

آزرم را درودش گفتم

او مرا درود گفت

من او را پرسیدمش

او مرا گفت گلبنانی هست بنفش، نیلوک، کوچک

کِشان دو، سه روز نمی پایند

آمده ام تا ببینمشان

استاد نرم بود و نازک، من سرد بودم

استاد رفت، من رفتم )

سوری اندر هستی برپا شود

فروردین روشن، شکوهمند و پر از خوّرَه یزدان

پادشاهی فصل ها را دارد

تا در این هنگام شکوفایی را ببینیم

و ششم روزش بهار میخندد، میرقصد و میرقصاند


چکامه ای زیبا از کدبان رضا




— همچنین ببینید :

سروده پهلوی به پذیره فصل بهار به همراه برگردان به پارسی

سرود پهلوی یک رویا به همراه برگردان پارسی

سروده پهلوی نوروز به همراه برگردان به پارسی

سروده پهلوی کردی سپاس یزدان به همراه برگردان به پارسی

سروده پهلوی باد و برگ به همراه برگردان به پارسی

سروده پهلوی بهار من به همراه برگردان به پارسی

سروده پهلوی ناز به همراه برگردان به پارسی

سروده پهلوی دره به همراه برگردان به پارسی

سروده پهلوی ” باد ” به همراه برگردان به پارسی

سروده اِران شهر به زبان پهلوی به همراه برگردان به پارسی

سروده پهلوی آرش کمان به همراه برگردان به پارسی

دهش و همیاری

دهش و همیاری

 

با خرید از فروشگاه های زیر پشتیبان ما باشید:

 

فروشگاه زرتشت

zarathushtra Shop

——————-

فروشگاه اینترنتی
24Shopping Store

——————-
اگر بدنبال یک هاست خوب برای تارنمای خود هستید در صورت دادن سفارش از طریق بنر زیر می توانید به ما یاری رسانید