زرتشت و شناخت دانش زرتشت در اروپا

زرتشت و شناخت دانش زرتشت در اروپا


در اروپا بیش از دویست سال است که آموزش و پژوهش درباره اندیشه زرتشت به گونه علمی آغاز شده و امروز در دانشگاه ها بخش جا افتاده ای است. هدف اروپاییان از این آموزش و پژوهش پی بردن به ریشه و بن زبانی، فلسفی، فرهنگی و هستی شناسی خود می باشد.

اگر بیش از سه هزار سال است که نام زرتشت به عنوان یک نام مقدس وارد ضمیر ناخود آگاه ایرانیان و مردمان آسیای میانه شده، همین نام بیش از دو هزار و پانسد سال است که به عنوان “بالاترین نماد دانش” وارد ضمیر ناخود آگاه اروپاییان گردیده.

فیثاقورث دانشمند بنام یونانی خود را شاگرد زرتشت می پنداشت و ارستو فیلسوف دیگر یونانی که شاگرد افلاتون بود در کتاب خود “فلسفه” می نویسد که تمام دانش افلاتون از زرتشت گرفته شده است.

به طور کلی تمام دانشمندان و فیلسوف های یونان باستان خود را شاگرد مکتب زرتشت دانسته اند و نوشته های خود را به او پیوند داده اند.

(ژک دوشن گیمن: پاسخ غرب به زرتشت، آکسفورد 1958: ر.م  افنان: تاثیر زرتشت بر اندیشه یونان: نیویورک 1965: ژ. فرل: تاثیر زرتشت و اندیشه زرتشت بر فرهنگ غرب، سیدنی 1977).

 

“من از دیروزم و من از امروزم

ولی بخشی از من از فرداست.

از پس فرداست و از همیشه است.

آنچنان گفت زرتشت” فردریچ نیچه

 

پژوهش دکتر خسرو خزایی (پردیس)

 

آیا من یک زرتشتی هستم

 

آیا من یک زرتشتی هستم ؟

پاسخ به این پرسش را در این نوشتار و در نگاه به خود دریابیم.


پرسش : چگونه می توان زرتشتی شد؟

 


پاسخ : زرتشتی شدنی نیست، بودنی است.

 

پیروی کردن از آموزه های یک بینش است که آموزگاری در ایران باستان در برابر پندار های نادرست و بیداد زمانه، آن را دریافت و به مردم جهان سفارش کرد.
شدنی نیست زیرا برخی از کسانی که بینش اشوزرتشت را از خانواده نیز به ارث برده اند آگاهی کافی از چگونگی زندگی بر پایه آیین راستی و خرد را ندارند.
شدنی نیست زیرا در این روزگار زندگی شما را به چالش و خطر فرا می خواند.
بودنی است زیرا هر کس حق دارد برابر پیام اشوزرتشت و بندی از قانون راشن های مرتوگان ( حقوق بشر ) سازمان ملل متحد با آزادی کیش خود را گزینش کند.

 


پس پرسش می تواند اینگونه باشد :

 


چگونه می توان پیرو اندیشه اشوزرتشت بود؟

 

پاسخ ساده ای دارد اراده کنیم تا پیوسته راستی پیشه کنیم؛ چون اشاوهیشتا ( بهترین راستی ) در پیام زرتشت مرتوگان (انسان ) را شناسه و هویت می بخشد و در این نگرش هر گونه دروغی ناشایست است.

 


شادی را در زندگی برگزینیم :

 

چون سوگواری روان مرتو ( انسان ) را پریشان خواهد کرد. به تازگی و نوشدن بپردازیم؛ چون اشوزرتشت می گوید؛ از کسانی شویم که زندگانی را تازه می کنند و جهان را نو می سازند.
از آزردن تن مانند ریاضت کشی، روزه گرفتن و خوراک نخوردن پرهیز کنیم؛ چون تن جایگاه روان است و روان نباید آزرده بماند. به آسایش دیگران نیز بیاندیشیم؛ چون در بینش اشوزرتشت خوشبختی از آن کسی است که در پی خوشبختی دیگران باشد.

 


داد و دهش را فراموش نکنیم؛

 

چون زندگی مادی برای همیشه پایدار نبوده و شایسته نیست تا انسانی گرسنه و دریوزه بماند.

 


کار و کوشش را فراموش نکنیم؛

 

چون تنبلی و بیکاری و خمودگی از گناهان است.

 


از آزردن جانوران و قربانی کردن آنها بپرهیزیم؛

 

چون وهومن (منش نیک ) خشم به جانوران را نیز نکوهیده می داند.

 


به مهر و بیاندیشیم؛

 

چون در سروده ( مزده یسنواهمی ) از اوستا باور داریم که مخالف با جنگ و خونریزی و ستایشگر کیش آشتی و مهربانی هستیم.

 


باور کنیم که زن و مرد بودن امتیاز بر دیگری ندارد؛

 

چون با پیام (ینگهه هاتام ) از هر زن و مردی که در انجام کار نیک از دیگری پیشی بگیرد او شایسته تر خواهد بود.

 


باور کنیم که بنده و برده خدا نبوده تا از او وحشت داشته باشیم چون؛ اهورامزدا به چمار ( معنی ) دانا و دانش بزرگ هستی بخش است و مزدا اهورا فروزه دانایی و عشق درونی ماست.

 


به دانایی روی آوریم؛

 

چون در بینش این آموزگار ایرانی، توانایی مرتو ( انسان )در دانایی اوست.
آب، خاک، هوا و آتش را گرامی داریم و آلوده نسازیم چون؛ نیاکان ما ایرانیان آنها را پاک کننده می دانستند و روشنایی آتش را جلوه عشق و پاکی و پیشرفت می دانستند.

 


اندیشه خود را نیک گردانیم؛

 

چون در بینش اشوزرتشت توهم و خرافه و پندار نادرست نکوهش شده است.
به سرنوشت از پیش نوشته شده باور نکنیم. چون اهورامزدا دشمن کسی نیست که گلیم بخت او را سیاه ببافد پس بکوشیم تا سرنوشتمان را با اراده خویش برگزینیم.

 


گفتار خود را نیک و اثر بخش سازیم،

 

چون راه گسترش آیین راستی سخن گفتن و دل بستن است.

 


کردار خویش را بر پایه خرد رسا و دانش نیک استوار سازیم؛

 

آنچه از مرتو (انسان ) به یادگار خواهد ماند نام نیکی است که با کردار نیک فراهم شده باشد.

 

پس زرتشتی بودن، برگزیدن راه خود سازی و گزینش شناسه و هویت انسانی است و نیازی نخواهد داشت تا پیشوایی و یا نهادی پروانه زرتشتی شدن را به شما بدهد!
شدنی نیست وانگه با اراده و خواستن هر کس بودنی است.
( موبد دکتر کوروش نیکنام )

 

 

 

 

آزاد منشی در دین زرتشتی

آزاد منشی در دین زرتشتی

یکی از آموزش هایی که اشوزرتشت به پیروان خود می دهددرس جوانمردی و آزاد منشی است. زرتشتیان باید همیشه آزاد زندگی کنند، زیربار زور نروند، باور و ایمان درونی خود را بدون ترس و ملاحظه از دیگران بهزبان آورند و از گفتن سخن راست نهراسند ولی در عین حال باید نسبت به دیگرانجوانمرد و مهربان و بردبار باشند و به زیر دستان خود زور نگوید، آزارنرسانند و کسی را به زور وادار به کردن کاری که بر خلاف باور و ایمان خودشاست نکنند.

اشوزرتشت در گات ها می فرماید : “ای خداوند خرد هنگامیکهدر روز ازل جسم و جان آفریدی و از منش خویش نیروی اندیشه و خرد بخشیدی ،زمانی که به تن خاکی روان دمیدی و به انسان نیروی کار کردن و سخن گفتن ورهبری کردن عنایت فرمودی خواستی تا هر کس به دلخواه خود و با کمال آزادیکیش خود را برگزیند.” (گات ها ، یسنا 31 بند 11(

اشوزرتشت حتی در امرتبلیغ دین و پذیرفتن دیگران در دین مزدیسنی فشار و زور روا نمیداند و هرفردی را آزاد گذاشته است تا سخنان او و دیگر مروجین دین را بشنود و پس ازاندیشه در آنها و برابری دادن آن سخنان با گفتار دروغ پرستان هر کدام را کهبهتر دانست بپذیرد. این است درس بزرگ جوانمردی و آزادگی که اشوزرتشت بهپیروان خود می دهد. در گات های اهنود اشوزرتشت می فرماید: “ای مردم اینحقیقت را به گوش هوش بشنوید و با اندیشه روشن و ژرف بینی آن ها را بررسیکنید ، هر مرد و زن راه نیک و بد را خود برگزینید پیش از فرا رسیدن روزواپسین همه بپاخیزید و در گسترش آیین راستی بکوشید.” (گات ها، یسنا 30 بند 2)
کورش بزرگ سردودمان پادشاهان هخامنشی و پایه گذار شاهنشاهی ایران کهخود پیرو مزدیسنا (دین زرتشتی) بوده و درس آزادی و آزاد منشی را ازفرمایشات اشوزرتشت فرا گرفته بود در سراسر گفتار و کردار خود آن را مو بهمو اجرا می گذاشت.

بنا به گفته گزفنون تاریخ نویس یونانی، کورش توانستدلهای مردمان و ملت ها را طوری به خود جلب نماید که همه می خواستند جزاراده او کسی بر آنها حکومت نکند. کورش دوست عالم انسانیت و خواستار حکمت وبا اراده قوی و راست کردار و درست بود.

هانری بر” دانشمند فرانسوی درکتاب تمدن ایران باستان راجع به این شاهنشاه ایرانی چنین مینویسد: “اینپادشاه بزرگ بر خلاف سلاطین قسی قلب و طالم بابل و آسور بسیار دادگستر ومهربان بود زیرا اخلاق روح ایرانی بر اساس آموزش های زرتشت بوده و به همینسبب بود که شاهنشاهان هخامنشی خود را مظهر صفات خشترا می شمردند و همه نیروو اقتدار خود را از خداوند دانسته و آن را برای خیر و شر بشر و آسایش وسعادت جامعه انسان صرف می کردند.