به بهانه ی فضای نادرست و آزارنده ی گفتگو و برخورد در میان برخی کنشمندان اجتماعی ایران دوست
چگونه با هم ”گفتگو” کنیم؟
نخست این را بگویم که هر آنچه من نیز اینجا می گویم تنها برداشت و دیدگاه من است و شوند بیان آن در پیشگاه همگان تنها از این روی است که شاید بتواند راهی را نشان دهد و یا از راه هم پرسی گشایشی برای چنین دشواری هایی فراهم آید. من خو ندارم که زیاده چیز بگویم یا بنویسم و هر زمان می گویم تنها از برای یاری است و از سر مهر و دلسوزی. هیچ هم نمی گویم که بی گمان اندیشه هایم درست است اما اگر بفهمم و استوار شود که هر کجا درست نیست و راستی جای دیگری است بی گمان آن راستی را برمی گزینم و از پذیرش آن هم بیمی ندارم، زیرا که به ”اشم وهو وهیشتم استی” باور دارم، که ”راستی بهترین نیکی هاست و راست را باید از برای راستی برگزید و پسندید و پذیرفت”
در این سالهایی که گذشته است آزمون زندگی نشان داده است که بسیاری از دشواری ها و چه بسا درگیری های کوچک و بزرگ بر پایه ی هم نافهمی ها، کمبود آگاهی های درست و بسنده و سرانجام غرور و سرکشی های بیهوده و از سر ناآرامی های درونی بوده و هست. ناآرامی هم شوندهای گوناگون می تواند داشته باشد که خود جستاری است. اگر کمی شکیبایی باشد، خواست نیک برای هم فهمی در میان باشد و در جستارهای مورد گفتگو آگاهی های راست و درست و بسنده دریافت و پرداخت شود، بیم بروز چنین دشواری هایی بسیار کمتر خواهد بود.
هر زمان که از سختی ها و زخم زبان ها خسته شدید، کمی کنار بکشید، بیاسایید و با خود دوباره بیندیشید که چرا از آغاز پا در این راه گذاشته اید. اگر آرمان همچنان نیرومند است دوباره راه بیفتید. شاید این کار را چندین بار کرده اید اما از خود بپرسید که آیا بازگشته اید تا همراه و همازور پیداکنید، چه بسا و چه بهتر از میان دیگر کنشمندان و اندیشمندان و یا آمده اید که ”طرف را از میدان به در کنید؟!”
نخست کمی از ”گفتگو” بگوییم:
گفتگو همانا گفتن و شنیدن است! خوب این را هر کسی می داند! اکنون سخن بر سر این است که این گفتگو چه آماجی دارد و دو سوی گفتگو می خواهند به چه پیامدی و برآمدی برسند. اگر بخواهیم یک بخش بندی بزرگتر کنیم می توان گفت که دو گونه گفتگو وجود دارد: یکی برای پیدا کردن همانندی ها و هماهنگی هاست برای رسیدن به هم نیرویی و این هنگامی است که هر دو سو به یک راستا و هدف می نگرند (دورنمایشان یکسان یا همسان است) و خواستشان رسیدن به بهترین راه (ها) و رسیدن به دلخواه انجامین هر دو سو. به چنین گفتگویی می توان گفت هم پرسی / هم اندیشی و یا همان دیالوگ. گونه ی دیگر نیز وارون این است که خواست گفتگوکننگان پیروزی بر دیگری است و استوار کردن دیدگاه و نگرش خود که همانا نادرست نشان دادن دیدگاه سوی دیگر است. به چنین گفتگویی گفته میشود برخورد اندیشه ها و یا مناظره. اکنون اگر دو سوی مناظره نیز در پی راستی باشند و اخلاق نیز داشته باشند باز هم می توان مناظره را سودآور دانست.
در برخوردهای سیاسی/اندیشه ای/(غیر) اخلاقی که در میان برخی کنشگران و در فضای مجازی در کار روی دادن است مردم راستی جو (که در پی دریافت راستی ها/واقعیت ها برای داوری درست هستند) مانده اند که راستی ها کدامند و کجایند؟!
اکنون دو چگونگی یا هالت وجود دارد: ۱ـ یا یک یا چند تن از درگیران این برخوردها هدف و خواستشان گل آلود کردن آب برای به کژراهه کشاندن گفتگوها و گم شدن راستی هاست که البته نمی توان به سادگی از چنین گمانه ای گذشت آن هم با وجود اهریمن و اهریمنان (بداندیشی و بداندیشان). البته نمی توان نادیده گرفت که در بسیاری موردها این خود کسان نیستند که آب را گل آلود می کنند بلکه آن ”هواداران” اینان هستند که بیشترین سهم را در این گل آلود کردن دارند با سخنان زشت و ناسزاها و مانند آنها و اینان هستند که خواسته یا ناخواسته آب در آسیاب دشمن می ریزند.
۲ـ و یا اینکه می توان گمانید و خواست که همه ی درگیران براستی خواهان آزادی و آبادی ایران زمین و ایرانیان هستند و در پی رسیدن به چنین خواسته ی اهورایی اندیشه و دیدگاه خود را برای داوری در دید و اندیشه ی دیگران می گذارند و در آزادی و آزادگی در کار ساختن سامان و گردآوردن مردمان پیرامون دیدگاه هایشان می باشند.
ما برای سادگی کار، در این دم، گمانه ی نخست را به کنار می گذاریم و می گمانیم که خواست همه نیک است و هدف نیز رسیدن به بهترین راه (ها)ست و در این راستا نیز شناختن راه بندها و کندوکاو و واگشایی آن ها برای رسیدن به راه های رهایی از آن ها، فهمیدنی و از روی ناچاری است.
پس چه می شود که کار همیشه به برخورهای نامهربانانه و گاه براستی ویرانگرانه کشیده می شود؟ (یادمان باشد که خواست را بر نیک خواهی همگان گذاشته ایم). می توان چند شوند (دلیل) را برشمرد:
کمبود و نبود فضایی آرام برای گفتمان (باز هم پافشاری می کنم بر هنایش (تاثیر) آن گروه از ”هواداران” که همیشه آب را گل آلود می کنند)
کمبود و نبود آگاهی های بسنده و راست و درست
کمبود و نبود آرامش فکری و روانی شرکت کنندگان در گفتگو
کمبود و نبود ”اعتماد به نفس” که آنهم از کمبود آگاهی آمده و به کمبود آرامش می انجامد
کمبود و نبود منش و دانایی برای مدیریت درست فضای گفتگو
کمبود و نبود زمان بسنده برای کندوکاو بیشتر و ژرف تر در هر زمینه ای برای یافتن آگاهی بیشتر و در نتیجه داوری های زودرس
و شاید مهم تر از همه فراموش کردن این نکته که ما و شما همه ایرانی هستیم و دلسوز میهن و از یک تاریخ و فرهنگ گفتگو داریم و می ستاییم، پس باید که بتوانیم نکته های هماهنگ و مثبت نیز در هم ببینیم و بیابیم! اگر هر کس بپذیرد که پیش از هر خرده گیری منفی از دیگری یک سخن خوب و مثبت و انرژی بخش هم بگوید باز کمی ترازمندی یا تعادل نگاه داشته شده و سخن نیز کارآتر می شود. اگر نه که هر سخن منفی و خرده گیری بازتاب شتابان منفی در پی داشته و گفتمان به یک کلاف سردرگم و نیروگیر دگر می شود.
……
البته می توان شوندهای دیگری نیز برشمرد و باید گفت که این بدان چیم نیست که همه ی شرکت کنندگان همه ی این کمبودها را دارند بلکه یک یا چند تای آنها می تواند از جمله این شوندها باشند و هدف شناسایی آنها و از میان بردشتن آنهاست.
بدون اینکه در اینجا و به دلیل گسترده بودن جستار بیشتر وارد ریزه کاری ها شوم تنها می توانم، در جایگاه یک ایرانی دلسوز و خواستار دانستن راستی ها و شنیدن ”راه حل ها” پیشنهاد کنم که برای بهتر شدن کار:
۱ـ نخست آنکه هر کس از پایگاه مجازی خود، که می تواند تارنمای اینترنتی یا رسانه های دیگر باشد اما بدون دخالت دیگران، دیدگاه های خود را در دسترس دیگران بگذارند، کاری که همه نیز کم و بیش تا کنون کرده اند. اگر تا کنون چنین نکرده اید، شناسه و پیشینه ی خود را برای مردم به روشنی بازگو کنید. این حق همگان است تا کنشمندان اجتماعی ـ سیاسی خود را به درستی بشناسند.
۲ـ در گام نخست بهتر است که همانندی ها و همسویی ها شناسایی، بازگویی و بر آنها انگشت گذاشته شود.(بدون وارد کردن داوری و احساس)
۳ـ سپس پرسش ها و فراپرس هایی که در آنها ناهمرایی و اختلاف دید و برداشت وجود دارد نیز شناسایی و بازگویی شوند (بدون وارد کردن داوری و احساس)
۴ـ بویژه در مورد بند ۳ هر آنچه آگاهی در دسترس هست شناسایی و بازگو شوند (بدون وارد کردن داوری و احساس)
۵ ـ با همرایی و هم پرسی در مورد راستی و یا ناراستی سرچشمه های آگاهی ها پژوهش و ژرف نگری شود. آیا این سرچشمه ها قابل اطمینان هستند؟ اگر آری چرا؟ اگر نه چرا؟ (بدون وارد کردن داوری و احساس)
۶ ـ ….
می بینید که هر بار پافشاری کرده ام :(بدون وارد کردن داوری و احساس)، یانی آنکه ما می خواهیم در نخستین گامه تنها خود راستی ها را ببینیم و بشنویم و داوری خود را هم بکنیم بدون آنکه زیر فشار و شانتاژ رفتارها و بروزهای احساسی و بازیگرانه ی کس یا کسانی قرار بگیریم. نگرم هم به هیچ کس ویژه ای نیست و همگانی و بنیادین می گویم.
بدینگونه دستکم خویشکاری خود در جایگاه کنشگران اجتماعی/سیاسی را به درستی انجام داده اید، اعتماد مردم را به خود (رویهم کنشگران سالم، بااخلاق و فرهنگ دوست) بازگردانده و امیدوار کرده اید و در انجام نیز راه کارهای شایسته و کارآ خود را نشان خواهند داد که به خود شما و همگان نیز خشنودی بیشتری خواهند بخشید.
البته همه اینها که گفتم تنها آغاز کار است که اگر خشت نخست را، از نو نیز که شده، درست بگذاریم دیوارمان به ثریا کژ نخواهد رفت.
پاینده باشید