پایداری و سربلندی و سرافرازی هر جامعه و ملتی داشتن شناسنامه فرهنگی و ملی آن سرزمین و کشور است.

آیین زرتشت

دیدگاه و نوشته های جهانگیر موبد گشتاسب اشیدری

  

بخش 5 – پایداری و سربلندی و سرافرازی هر جامعه و ملتی داشتن شناسنامه فرهنگی و ملی آن سرزمین و کشور است.

 

داشتن شناسنامه ملی و فرهنگی هنگامی به دست می آید که آن ملت از دین و آئین و به گونه کلی از فرهنگ کشور خویش آگاهی داشته باشد. به گواهی تاریخ ایرانیان یکی از کهن ترین ملتهای جهان و تمدن و فرهنگ ایرانی یکی از باستانی ترین فرهنگ هاست. که تابش جهانی داشته و سایر فرهنگ ها را غنی تر و پربار تر نموده است. به گواهی تاریخ زرتشتیان از ریشه دارترین فرزندان ایران و وارث مستقیم این فرهنگ و تمدن به شمار می آیند، دریغ است که زرتشتیان از آن بیگانه باشیم. این بیگانگی بدان می ماند که شناسنامه خود را از روی نادانی و سهل انگاری گم کرده باشیم زیرا که انسان بی شناسنامه مانند درختی است بی ریشه که در برخورد با تندبادی از پای در می آید و با وزیدن باد به هر سوی کشانده میشود.

ما ایرانیان، به ویژه زرتشتیان، باید به خود ببالیم که وارث یکی از والاترین و اخلاقی ترین دینهای جهان هستیم. ما باید بدانیم که اشوزرتشت به گواهی تاریخ، هزاران سال پیش برای نخستین بار پیام یکتاپرستی را به گوش مردم جهان رسانید. ما باید بدانیم که دین مزدیسنی دینی است که پس از شناسایی، پیروان ادیان دیگر از هر ملت و نژادی را شیفته خود کرده است. ما باید بدانیم که کشور ما ایران چون در چهار راه تمدن خاور و باختر بوده، بارها مورد آماج و تجاوز یورش بیگانگان قرار گرفته که هدفی جز نابودی فرهنگ و تمدن ما را نداشته اند. ما ایرانیان از هر دین و آئین، مردمی هستیم که باید به فرهنگ و سنتها و آداب و رسوم نیاکان خود که ریشه در سده ها و هزاره های تاریخ کشورمان دارد پایبند بوده و همیشه  یگانه باشیم زبان پارسی و ارزش آن را فراموش نکنیم چون زبان هر ملت جلوه گاه فرهنگ همان ملت است.

باید بکوشیم تا زبان شیرین پارسی را به فرزندان خود بیاموزیم زیرا زبان است که فرهنگ هر هازمانی را پرمایه تر و پربارتر میسازد و افزون بر این یکی از جهات سرافرازی و پرمایگی و پایداری هر ملتی میباشد. فرهنگ، یعنی پاسخ هایی که به نیازهای درونی یک هازمان داده میشود. هر ملتی بر پایه فرهنگ ملی خود زنده است و هرگاه فرهنگ را از او بگیرند و یا آن را دگرگون سازند، زندگی ملی اش نیز پایان یافته است.

کشور کهنسال ایران دارای چنان فرهنگ زیبنده و دیرینه ای است که ویژگی های ارزشمندی را در بر دارد و باید به یاد داشت که تمدن شگرف امروزی بر پایه و آماج تمدنهای گذشته خاور زمین از جمله ایران نهاده شده است.

مایه سرافرازی است هنگامی که جهان در تاریکی نادانی و بت پرستی غوته ور بود، اشوزرتشت اسپنتمان، یگانه پیام آور و اندیشمند ایرانی برای نخستین بار پرچم یکتاپرستی را در جهان برافراشت و انسان را به پرستش خدای یگانه (اهورامزدا) فراخواند. او مردمان را به آبادانی و نوسازی و نوجویی و تازه گردانیدن جهان و آزادی و آزادگی فراخواند و برای نخستین بار این حقیقت را آشکار ساخت که نیکی و بدی چون دو گوهر همزاد در وجود هر انسالی سرشته شده و در این میدان مبارزه سرانجام پیروزی با نیکی است.

اگرچه ما ایرانیان در درازای تاریخ پر فراز و نشیب خود بارها مورد یورش و هجوم بیگانگان قرار گرفته و از لحاظ نظامی شکست خورده ایم، ولی از جهت معنوی و فرهنگی، بیگانگان متجاوز را زیر نفوذ خود در آورده ایم، بسیاری از دشمنان ایران، از جمله اسکندر مقدونی و جانشینانش در اندیشه نابود کردن تمدن و فرهنگ ایران زمین بودند ولی دیری نپایید که ایرانیان به تمدن والاتری دست یافتند.

در دنیای امروز، «هر ملت و کشوری میکوشد تا جایی را برای تاریخ و فرهنگ آئین خود در کهن ترین دوره تاریخ تمدن جهانی برای مردم و کشور خویش پیدا کند. با پیشرفت های چشمگیر دانش و تمدن امروزی هر ملتی میکوشد تا با بهره گیری از تکنولوژی پیشرفته تاریخ گذشته خود را به جهانیان بشناساند و بر آن ببالد و مباهات کند. از این رو، با توجه به تاریخ دانش و فرهنگ و ادبیات کشورمان، ما ایرانیان هم باید بکوشیم تا

کارنامه تاریخی و فرهنگی خود را به هم میهنان خویش و جهانیان بشناسانیم خواندن تاریخ و سرگذشت پیشینیان هم موجب سرفرازی است و هم درس و تجربه بزرگی برای آیندگان، تا دریابند که پیشینیان آنها چرا و چگونه شکست میخوردند و یا دلیل پیشرفت و سرفرازی و نیکبختی آنها چه بوده است.

حقیقت اینست که تاریخ ایران دارای فراز و نشیب های بی شماری است. در درازای تاریخ، مردم ایران با دشمنان گوناگون دست و پنجه نرم کرده اند، گاهی بر آنها چیره گشته و گاهی هم شکست خورده اند. بسیاری از آثار باشکوهی که از خود به یادگار گذاشته بود ویران گردید.

 

روزگاری ایرانیان بخش بزرگی از جهان آنروزی را فرمانروایی می کردند و زمانی هم مغلوب پست ترین و بی فرهنگ ترین قوم های جهان گردیدند. با وجود این، ایرانیان هرگاه شکست میخوردند، با فرهنگ و آئین و اخلاق خوب خویش دشمنان را به انسانیت دعوت میکردند. اگرچه دشمنان و بدخواهان بر شهرها و مرزهایی که دست می یافتند آنها را ویران می کردند لیکن آئین و اندیشه ایرانی با گذشت زمان در دل و اندیشه های آنان هنایش پذیر بود.

اگرچه آنها پس از چندی از کشور ما رخت بر می بستند اما نام زشتی را از خود به یادگار می گذاشتند. با وجود این، شعله های فروزان آئین و فرهنگ ایران خاموش نشد و با گذشت. زمان به دیگر کشورها و ملتها راه پیدا کرد و آئین یکتاپرستی که رهاورد یگانه پیامبر ایران زمین اشوزرتشت اسپنتمان، آن بینشمند تکدانه جهان بود، در اندیشه ها و آئینها و باورهای آنها رسوخ کرد. این هنایش ها چنان بود که در زمانی واپسین تر فیلسوفان یونان مانند سقراط، افلاطون، ارسطو، فیثاغورث و غیره از آنها پیروی کردند و پس از آن به گونه اندیشه نوافلاتونی و مُثل افلاتونی نمایان گردید و همان عرفان و اشراقی که از دیرباز در دین یکتاپرستی و خشور بزرگ ایران، زرتشت بود، نخست از سوی این دانشمندان و فیلسوفان و پس از آن بوسیله دانشمندان بزرگ ایرانی دوره اسلامی مانند فردوسی، حافظ، خیام، سهروردی، رازی و… زنده و بالنده گردید.

 

جهان بینی دین زرتشت ایرانیان را چنان پرورانید که سدها سال در جهان یکه تاز میدان فرهنگ و تمدن و فرمانروایی بودند. اوج شکوفابی این بینش و دکترین در دوره شاهان هخامنشی آشکار میگردد و همه جهان متمدن باستان از آن بشکل متحد می گردد.

دین زرتشت و کوشش های مردان بزرگ ایران زمین از آغاز پیدایش تمدن در این کشور تا اوج قدرت ساسانیان نه تنها برای ایرانیان بلکه برای همه مردم جهان سودمند بود. ایرانیان بر پایه بینش مزدایی خود و با توجه به اصول اخلاقی و دینی که داشتند برخلاف دیگر ملتها و جهان گیرانی که موجب نابودی و خرابی شهرها و کشورهای متمدن آن روز میشدند به هر جا که می رسیدند آبادی و سازندگی بر جای می گذاشتند. آنان حتی به دیگر ادیان و مذاهب به دیده احترام می نگریستند و هیچ گاه عقیده و بینش خود را به زور به دیگران تحمیل نمیکردند.

 

ویران کردن پرستشگاه های دیگر مذاهب در نزد ایرانیان کاری بس بیهوده و زشت و دور از انسانیت به شمار می آمد. پیروی از شیوه جهانبینی از روی سیاست سران کشور نبود بلکه آئین نیک اندیشی و راه (اشایی) زرتشت آنها را چنین باور آورده بود تا به وسیله آن هم مردم کشور خویش و هم دیگر ملتها را خوشبخت سازند. تمدن و فرهنگی که نیرومند و ریشه دار و اصیل و کهن روزگار و همچنین پویا و در راه داد و ستد جهت باروری و رشد و شکوفایی آماده و دور از تعصب باشد دوام می آورد و پایدار میماند و هیچگاه حلقه های زنجیر استوار فرهنگی در این سرزمین از هم جدا است بلکه هم فرهنگ و تمدن مهاجمان را در حد نیاز به بهگزینی جذب کرده و همه مهاجمان را در خود جای داده است.

با چنین میراث غنی و فروغمندی که امروزه زرتشتیان در همه جای دنیا پراکنده اند باید بتوانند با به کار بستن آموزشهای اشوزرتشت در همه شئون زندگی فعال بوده و از راه هماهنگ کردن اندیشه، گفتار و کردارنیک خود با قانون (اشا) و «هنجار هستی» در پیشرفت هازمانی که در آن زندگی میکنند. کوشا بوده و به کمال و رسایی برسند.

 

همان گونه که همکیشان پارسی مادر هندوستان از هر جهت نمونه اند و آوازه و شهرت نیکنامی آنها جهان گیر شده و موجب افتخار و سربلندی و سرافرازی هازمان جهانی زرتشتیان می باشند.

 

فرهنگ مزدیسنایی به گونه بالنده و پاینده است که امروز می بینیم بنا بر سنجش سازمان جهانی یونسکو به نام فرهنگ زرتشستی شناخته می شود.

 

خوانندگان گرامی، اینکه برخی کسان می گویند «اهورامزدا» بخشنده است، بخشندگی «اهورامزدا» در این است که ابر و باد و مه و خورشید و جهان هستی را برای انسانها آفریده که از موهبتهای آن با شایسنگی هر چه بیشتر برخوردار شوند و برای بهره برداری از این همه مزایا و امکانات که در فرادید آنها گذارده، به کار و کوشش روی آورند که هم برای خود و هم هازمانی که در آن زندگی می کنند، رامش و آسایش و شادکامی و خوشبختی به بار بیاورند تا بتوانند بر توسن مراد سوار شوند.

 

ولی بخشنده گناه نیست. بلکه گناهکاران را به موجب قانون «اشا» و «هنجار هستی» که به وجود آورده به کیفر میرساند و با توبه کردن و نذر و ندبه و زاری و گریه هم بخشندگی ندارد. برای اینکه او دادگر و مهربان است و انسان را آزاد آفریده و به او خرد و وجدان داده تا راه نیک و بد را خود برگزیند و به آن رفتار کند.

 

زمانی که انسانها در سراسر جهان خدایان پنداری و مادی و غیرمادی را پرستش می کردند و سرنوشت خود را به این اربابان جفا پیشه سپرده بودند، در زمانی که مردم از ترسی ایزدان پنداری و پیشگیری از خشم انان حیوانات را به پای آنان قربانی می کردند، اشوزرتشت با سرودهای الهامی جاودانی و آرامش بخش ندا در داد که جهان هستی و هر چه در اوست، آفرینش پروردگار یگانه و ناپیدا و مهربان دادگری است به نام «اهورامزدا».

 

زیبایی نام «اهورامزدا» چنان در سخنان اشوزرتشت پیدا بود که این نخستین پیامآور توحیدی هرگز به ایمان آورندگان خود دستوری نداد و هرگز از مردمان نخواست بدون اندیشه سر بر آستان پروردگاری بسایند که بخشی از نامش «دانایی» است. اشوزرتشت در هنگامه استبداد کاویها و کرپن ها و اوسیج ها مردم را به خردورزی و وجدان فرا میخواند چون در «گاتاها» مزدا، وجدان و خرد را با هم آفریده است و برای سنجش درست نه خرد به تنهایی و نه وجدان بدون خرد کارساز است.

 

ایرانیان با پذیرش هنجار هستی آب روان را آلوده نمی کردند و زمین را تمیز نگاه می داشتند، زن و مرد را با شناخت کامل تفاوتهایشان به یک چشم می نگریستند، مهمان را گرامی می داشتند برای برقراری نظم و قانون که واژه زیبای «شا» بر آن نهاده بودند لب به دروغ نمی گشودند، مردمان بر اساس همین جهان ببینی راستی را برنده ترین شمشیر میدانستند و هر روز برای رسیدن به خوشبختی برای همه نیکان و پاکان جهان درود میفرستادند. این آزادخواهی که از بنیان اساسی جهان بینی اشوزرتشت است، پس از سالیان دراز چنان در دل و جان ایرانیان ریشه دوانیدو بالید تا به گونه فرهنگی بالنده و پاینده که امروز می بینیم بنا بر سنجش سازمان جهانی «یونسکو» نام فرهنگ زرتشتی را نیز بر آن نهاده اند.

 

بنابراین، بیدار شوید، چشم خرد باز کنید، دیده بگشایید. من آوای زایش را آوای تولدی دوباره از دوردستها، از آمریکا، اروپا، استرالیا، روسیه، هندوستان میشنوم، از تاجیکستان که نامگذاری سال ۲۰۰۳ مبلادی را که سازمان جهانی «یونسکو» به نام اشوزرتشت در جهان اعلام داشته است در شهر دوشنبه بزرگداشتی با ابهت و شکوه فراوان جشن گرفتند و با سخنرانیهای شورانگیز دانشمندان و پژوهشگران که به آنجا فراخوانده شده بودند درباره زرتشت و دین او داد سخن دادند که در نشریه های گوناگون و همچنین در مرکز زرتشتیان کالیفرنیا و ایران و سایر دیار زرتشتی نشین بازتاب داده شده است.

 

بیدار شوید، ان آبرمرد تکدانه تاریخ جهان روح و روانش به سرزمین «اهورایی» چشم دوخته و اکنون همت والای شما پیروانش را خواستار است. که آتشکده (آذرگشسب) را دوباره روشن کنید، همایشی بزرگداشتش را به پهنه گسترده در فضای باز نقش رستم و یا در کنار ستونهای استوار و ماندگار تخت جمشید فرش بگسترانید، این کهنه ستایی نیست بلکه نشان دهنده ریشه تاریخی فرهنگ زرتشتی میباشد چون ما زرتشتیان در پی تبلیغات دینی نیستیم، زیرا دین بهی زرتشتی مانند مُشکی است که خود می بوید و نیاز به گفته عطار ندارد.

 

از فرهنگ دوستان و آنانی که دلشان برای تاریخ این سرزمین می تپد یاری بگیرید و هر آنچه در توش و توان دارید برای آنچه در شأن و منزلت این دُر گرانبهای دوباره یافته شده می دانید انجام دهید. آنچه ایرانیان از این همایشها انتظار دارند شادی با هنر راستین و نگهداشدن سنتهای پاک دینی با نواوری هاست.

 

باید به جای رخت سیاه پوشیدن و غم و اندوه خوردن، با لباسهای سپید و روشن که نشان دهنده شادی و آرامش روان و جسم استخود را زینت دهیم و با ساز و آواز و دست افشانی و پای کوبی به گفته سخنور نامی «حافظ» گل برافشاینم و می در ساغر اندازیم، فلک راسقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم.

به سخنی دیگر، رستاخیز نوینی بر پاسازیم تا اینکه شادی و خوشبختی بیشتری به ارمغان بیاوریم. ایران از سده های بسیار دور یکی از خواسته های بزرگ تمدن و فرهنک جهان بوده است و ایرانیان در پیش بردن و گسترش بخشیدن به فرهنگ انسانی، بزرگترین سهم را دارا هستند.

 

اگر بگوییم نخستین و باستانی ترین پایه های اصلی تمدن آدمیان مانند خط، دین و فلسفه کشورداری و بسیاری از هنرهای زیبا در این سرزمین روییده است، به درستی می پذیریم که ایران زادگاه نخستین بنیادهای بشری بوده، بنا بر نشانه های موجود از گذرگاه فلات ایران، فرهنگ و تمدن انسانی یک بار از راه آسیای کوچک به اروپا سرازیر شده است که شرح حال افلاتون و فیثاغورث که از دانش های خاور بهره برداری کرده اند گواه بر این واقعیت است در جایی که زرتشتیان ریشه در این سرزمین «اهورایی» ایران دارند، اما شوربختانه شناخت دیگر ایرانیان از این مردم تا اندازه ای است که میتوان گفت بیشتر درک درستی از واقعیات زندگی زرتشتیان ندارند.

 

آنچه در مدت هزاره های دراز تاریخ کهن ایران از نسل های گوناگون گذشته و امروز به نام زبان، لباس، سنت و آداب و رسوم و حتی دین به زرتشتیان ساکن ایران رسیده چیزی نیست جز فرهنگ زرتشتی، در درازای ابن مسیر، مبادلات فرهنگی بیشماری بین این مردم و اقوام و مردمان دیگر ایرانی حتی غیر ایرانی جریان داشته است و تا امروز زرتشتیان مردمی میباشند که همه با توجه به سه ستون مهم فلسفه و پیامبرشان به نیکاندیشی ، نیک گفتاری و نیک کرداری مشهورند، بازگویی بخش بسیار اندکی از نابسامانی هایی که در درازای این سالها دامنگیر زرتشتیان شده، البته بیاندازه درد آور است که موی را بر بدن هر انسان آزادهای راست می کند و شاید امروز تکرار آن حکایات کسل کننده باشد.

 

البته بازگویی افتخارات و سربلندیهای تاریخی این مردم هیچ گاه ارزشهای معنوی خود را از دست نداده که شوربختانه چنانچه باید و شاید به آنها پرداخته نشده است. اما نکته اساسی درست همین جاست. در حالی که زرتشتیان هنوز در این کشور زندگی می کنند و در کنار دیگر ایرانیان به زندگی هازمانی خود ادامه میدهند، ناشناخته مانده اند. لازمه درک و دانستن این نادانستنی ها، پژوهش و خواندن کتابهای تاریخی است که از لابلای آنها می شود به راستی ها پی برد. برای درک درست تاریخ و فرهنگ و باورهای ایران باستان باید آشنایی به زبان و آداب و رسوم آنها نیز داشت و پی ورزی را از خود دور نمود و با وجدان بیدار خود به داوری نشست. چون هر کجا راستی و نیک اندیشی است، حقیقت نمایان میگردد و زمانی که شناخت و دانش و فهم و خردگرایی باشد، از دورویی و تزویر و یاوه گویی خبری نیست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *