نگاهی به دین زرتشتی

نگاهی به دین زرتشتی




شناخت و آموختن درست از دین بهی زرتشتی بر همه ما شایسته و بایسته است، آنهم در روزگاری که دست هایی آشکارا در پی تخریب این دین پاک اهورایی هستند واز هر دروغ، تهمت و نیرنگی برای اهداف شوم خود فرو نمی گذارند.


بر مابایسته است که برای یادگیری دین زرتشتی تنها از سرچشمه های پاک آن کهبرآمده از هازمان های راستین زرتشتی اند بهره ببریم، چه بسا دیده شده استکه برخی افراد غیر زرتشتی و یا کسانی که مدعی زرتشتی بودن هستند با سواستفاده از چنین نامهایی نیز به دنبال اهداف نادرست شخصی و حتی سیاسی خود می باشند.
در ادامه دفترچه ای سودمند از انجمن موبدان تهران را می توانید دریافتکنید که آگاهی هایی فشرده ولی درست برای شناختی بنیادی از دین زرتشتی راارائه می دهد


قابل دریافت و خواندن در همه دستگاه هایی که توانایی خواندن پی دی اف را دارند:

 

http://www.dinebehi.com/z.pdf




* دین اشوزرتشت :

اشوزرتشت پیام آور آیین راستی و خرد ، 1768 سال پیش از میلاد، به روز ششم فروردین در سرزمین ایران زاده شد. کتاب اوستا زادگاه پیامبر را رَگـِه محلی در کنار رودخانه درُجی Droji و در نزدیکی دریاچه چیچست گزارش کرده است. پدر اشوزرتشت پوروشسب  و مادرش دُغدوُ و همسر وی هوَوی نام داشت. فرزندان اشوزرتشت سه پسر به نام های ایسدواستر ، اُروَتدنر و خورشید چهر و سه دختر بنام های تریتی ، فرینی و پورچیستا بودند. اشو زرتشت در نوجوانی باورهای خرافی مردم و پرستش خدایان پنداری را نادرست تشخیص داد . آن گاه در 20 سالگی تنهایی را برگزید و به طبیعت روی کرد و پروردگار خود را با دیده دل شناخت. وی در 30 سالگی از سوی خداوند به پیامبری برگزیده شد و برای نخستین با ، آیین یکتاپرستی را به جهانیان سفارش کرد. در اندیشه و پیام اشوزرتشت خداوند هستی بخش ، اهورا مزدا نام دارد. “اهورا” یعنی هستی بخش ؛ “مز” یعنی بزرگ و “دا” از دانش و دانایی آمده است. پس انسان را بنده و برده خویش نمی داند بلکه با خرد (منه) و وجدانی (دائنه) که به انسان بخشیده، جایگاه ارزشمند انسانی و دانایی را به او پیشنهاد کرده است. از دیدگاه اشوزرتشت، خداوند کینه توز ، انتقام جو ، خشمناک و مجازات گر نیست ، بلکه سراسر نیکی و داد است.

 

* ” گاتاها ” کتاب آسمانی زرتشتیان

گاتاها یا گات ها کتاب آسمانی و دینی زرتشتیان می باشد که توسط اشوزرتشت به نگارش درآمده و در دل یسنا جای گرفته است . پنج بخش دیگر اوستا شامل ” یسنا ” ، ” یشت ها ” ، ” وندیداد ” ، ” ویسپرد ” و ” خرده اوستا ” است که توسط انجمن مغان و موبدان بزرگ در درازای تاریخ نوشته شده و کتابهای مذهبی زرتشتیان بوده و بسیار گرامی می باشند.

 

* پیام اشوزرتشت

اشوزرتشت در رسانیدن پیام اشا به مردم ، به هیچ معجزه ای نیاز نداشته است او نه با معجزه ، بلکه با زبان خرد و منطق با مردم سخن گفته است. اشوزرتشت ، پیام اهورامزدا را به شیوایی و رسایی در سروده های خویش آورده است . گاتها ، که نخستین سروده های شعر گونه جهان است ، از روش درست زیستن و رستگاری شدن سخن می گوید. گاتها اندیشه ورز، خرد گرا و وجدان پرور است و برای همه انسان ها در هر زمان و مکان ساده ترین و بهترین الگوی رفتاری را به گونه منطقی ، به دور از هر گونه پندارهای خرافی و نادرست بیان کرده است. گاتها یعنی “سرودهای پاک” را مردمی که پیام اشوزرتشت را به کار بسته اند ، بر پایه ایمان و درک خود بر آن گذاشته اند. گاتها در بیان اشوزرتشت ، مانتره نامیده شده که “کلام اندیشه برانگیز ، اهورایی و مقدس” معنا میدهد. از دیدگاه گاتها ، زندگی مادی انسان باید با طبیعت و قوانین حاکم بر آن که اشا نامیده شده سازگار و هماهنگ باشد و در نگرش مینوی ، انسان باید به یاری وهومن دریچه دل خود را بسوی راز هستی بگشاید تا روشنایی حقیقی را مشاهده کند. سخن گات ها تنها برای دانایان قابل درک است، زیرا نادان و جاهل بر پایه احساسات تند و بی منطق خود حرکت می کند و گوش شنوایی برای پیام اهورایی ندراد و بینش خود را به دیگران ، به ویژه به افراد نا آگاه برساند ؛ تا پندار بافی و خرافات از جامعه انسانی رخت بربندد.

 

* اصول دین زرتشتی

دین زرتشتی دارای 9 اصل کلی به این ترتیب می باشد:

1- باور به اهورامزدا، خدای یکتا و بی همتا

2- باور به پیامبری اشوزرتشت

3- باور به بقای روح و جهان مینوی

4- باوربه قانون اشا ( راستی و پاکی و عشق اهورایی)

5- باور به برابری انسان ها

6- باور به امشاسپندان و هفت پایه عرفان زرتشتی

7- باور به داد و دهش و دستگیری از نیازمندان

8- باور به سپنته ( مقدس ) بودن چهار آخشیج ” آب و باد و خاک و آتش ” و پاک نگهداشتن محیط زیست

9- باور به فرشکرد (نوآوری و تازه گردانی جهان) .

بدیهی است که سایر دستورات مذهبی باید همواره در این چهار چوب عمل کرده و نبایستی مخالف این اصول باشد.

 

* قانون اشا (راستی)

نگرش اشوزرتشت به جهان هستی ، پیروی و پیوستن به قانون اشا (راستی به تمام معنی) میباشد. از دیدگاه او خداوند جان و خرد، جهان را برپایه هنجاری آفریده که بر تمام هستی حکم فرماست. پیامبر ایرانی این هنجار دقیق و نظم حساب شده را اشا می نامد. استواری قانون اشا بر جهان هستی، بازتاب اراده و خواست پروردگار بزرگ است. قانون اشا، نیروی هماهنگ کننده جهان هستی است و همه پدیده ها از اتم تا کهکشان ها بر پایه این هنجار استوار می باشند. در باور زرتشتی ، انسانی به راستی پیروز است که خود را با هنجار هستی، همگام و همراه سازد. و راستی و پاکی و درستی ، مهر و فروتنی و دیگر فروزه های نیک انسانی را در خود پرورش دهد.

 

* دو گوهر همزاد

اشوزرتشت ، در پیام خود به دو گوهر همزاد اما متضاد اشاره دارد که در نظم آفرینش نقش دارند. اثر این دو گوهر، نیرویی است که در کوچکترین ذره ها به صورت مثبت و منفی چون پروتون و الکترون وجود دارد و در همه جای هستی و کهکشان، به گونه ای کشش و رانش و یا دو گوهر ناهمگون اثر میگذارد. این ها هیچ کدام در نظم اشا، بد آفریده نشده اند، بلکه لازم و ملزوم یکدیگرند ، از این رو اهورامزدا خالق بدی ها و زشتی ها نیست. و آن چه بر مبنای اراده اهورایی آفریده شده، همه نیک و خوب هستند. این دو گوهر همزاد و متضاد، به هنگام گزینش و انتخاب در اندیشه انسان است که مفهوم نیک و بد پیدا می کند. انسان دانا که از خرد و دانش بهره مند است، “سپنته مینو” یعنی منش سازنده را در اندیشه پدیدار و پویا می نماید و شخص نادان که تنها از احساس و تعصب پیروی می کند، “انگره مینو” یعنی منش ویران کننده و آسیب رسان (که در زبان پارسی اهریمن نامیده شده است) در ذهنش به وجود می آید. بنابراین آفریننده اهریمن یا اندیشه ویران گر، خداوند نیست بلکه انسان نادان است که کژاندیشی را به گفتار دروغ و کردار ناشایست تبدیل می کند.

 

* دین

دین از واژه “دئنه” در اوستا آمده است و به معنای وجدان آگاه یعنی نیروی تشخیص خوب از بد و انتخاب نیک بر پایه خرد و با آزادی و اختیار کامل است. در این بینش، انسانی دیندار است که می اندیشد و با کمک منش نیک خود آزادانه راه اشا (راستی) را بر می گزیند و در راه سپنته من شدن گام بر می دارد. انسان با این نگرش، با آزادی در دو جهان مادی و مینوی مسئول میشود و سرانجام بر اساس اصل کنش و واکنش، پادافره گزینش و رفتار خویش را دریافت می کند.

 

* بهشت و دوزخ

اهورامزدا برای همه آفریده های خویش، خوشبختی و رستگاری آرزو دارد، از اینرو راه درست زیستن را به کسی که از خرد و وجدان خود بهره می گیرد، نشان داده است. آنان که کژاندیشی برگزینند و برخلاف قانون اشا گام بردارند، بد گفتاری و زشت کرداری بوجود می آورند و بر اساس فرایند کنش و واکنش پادافره رفتار خود را دریافت خواهند کرد. از این دیدگاه هرگز پروردگار، جایگاهی به نام جهنم برای شکنجه انسان پدید نیاورده ، بلکه این خود انسان است که با کارکردش ، بهشت و دوزخ را برای روان خویش پدید می آورد. بهشت (وهیشتم منو) یا بهترین مکان مینوی، رسیدن به شادی و آرامش روان ، بازتاب اندیشه ، گفتار و کردار نیک انسان است. دوزخ (اچیشتم منو) یا بدترین جای مینوی، یعنی عذاب وجدان و افسردگی روان ، پی آمد کژاندیشی است که در دو جهان مادی و مینوی به سوی انسان بازخواهد گشت .

 

* تازگی و پویایی ( فرشکرد ) :

در آیین اشوزرتشت و در راستای قانون اشا نه تنها واپس گرایی روانیست، بلکه ایستایی و سکون نیز ناپسند است. “فرشه” واژه ای از پیام اشو زرتشت است که همگان را به سوی تازگی و بالندگی سفارش می کند. اندیشه و خرد ، تن و روان انسان و به طور کلی فرهنگ و اخلاق بشر، باید به سوی تازگی و پیشرفت حرکت کند، اشوزرتشت در پیام خود از پیروانش می خواهد که همواره جهان را نو و زندگی را تازه گردانند . به باور پیامبر باستانی ایران ، انسان باید گام هایی هرچند کوچک در راه رسیدن به زندگی بهتر ، سازنده تر و کسب آسایش ، همراه با آرامش بردارد.

 

* کار و کوشش

ما خواستاریم از جمله کسانی باشیم که جهان را به سوی آبادانی و پیشرفت رهنمون میشوند ( گات ها ). یکی از کاراترین عوامل آبادانی و پیشرفت، کار و کوشش است که خوشبختی مردم جهان را در پی خواهد داشت. اشوزرتشت در گات ها از همه خواستار است که در راستای پیروی از قانون اشا و به یاری منش نیک در حد توان خود برای پیشرفت و آسایش جامعه انسانی کوشش کنند. در باور زرتشتی شکوفایی اقتصادی و هنر آفرینی و تلاش در انجام کار نیک ، یکی از برترین راه های نیایش پروردگار است، به همین روی، در دین زرتشتی درویشی ، ریاضت کشیدن ، تنبلی و گدایی از کارهای بسیار ناشایست شناخته شده است.

 

* فروهر

در باور سنتی زرتشتیان ، وجدان انسان از پنج گوهر تشکیل شده که به هم پیوسته اند و از تاثیر آن ها بر یکدیگر، پویندگی و بالندگی در فرد سرچشمه می گیرد. این پنج جز عبارتند از: تن و جان که مربوط به جهان مادی است و روان ، قدرت دراکه ( خرد و وجدان ) و فروهر که مربوط به جنبه مینوی سرشت آدمی هستند.واژه فروهر از دو قسمت “فر” به معنی پیش و نیروی بالنده و “وهر” یعنی کشنده ( کـِـشَـنده ) و برنده ( بـَـرنده) درست شده است. (نیروی پیش برنده ) این گوهر، ارزشمندترین پاره وجودی انسان است زیرا پرتویی از فروغ بی کران ذات اهورامزدا بوده که در ذرات هر شخص موجود و سرچشمه پیدایش و پویایی فروزه های اشویی در انسان می باشد. فروهر ، گوهری است که روان را از گرایش به کژی ، کاستی و دروغ باز می دارد و به انسان قدرت خلاقیت و باروری میدهد، تا روان آدمی راه خداجویی را سپری کرده و شایستگی فراگیری نور حقیقت و رسیدن به مقام سپنته منی را داشته باشد. در دوره هخامنشیان، نگاره ای با این نام به عنوان آرم ملی، برگرفته از اندیشه های بنیادی دین زرتشتی، رایج گردید که هر یک از اندام این نگاره فروهر ، مفهومی در اندیشه نیاکان دارد :

1- چهره سالخورده و نورانی فروهر ، یاداور بهره گیری از تجربه پیران خردمند است.

2- دست راست فروهر رو به سوی بالا و جلو، در حال نیایش اهورامزدا و گرایش به پیشرفت و بالندگی است.

3- حلقه در دست چپ این نگاره جلوه گاه حلقه مهر و نشان پیمان انسان با خداوند و در پیوستن به اشویی است.

4- بال فروهر سه قسمت دارد تا فراگیری اندیشه، گفتار و کردار نیک را به انسان سفارش کند.

5- حلقه دور کمر فروهر، نشان جهان بی کران و وارستگی انسان از امیال ناهنجار و نیروی پرواز او به سرچشمه نور است.

6- دو رشته آویخته در پایین ، نشان پیوستن به سپنته مینو ( منش پاک ) و پشت سر گذاشتن انگره مینو ( اندیشه پلید ) است.

7- قسمت زیر بال فروهر نیز سه قسمتی است تا زیر پا گذاشتن اندیشه و گفتار و کردار بد را یادآوری کند و هر فرد باید بیاموزد که چگونه اندیشه ، گفتار و کردار ناپاک را از خود دور سازد.

نوشتاری در مورد فروهر

 

* صلح و دوستی جهانی

” می ستاییم دین مزدیسنی را که دور نگه دارنده جنگ افزار و آشتی دهنده است و دین از خود گذشتگی است” (اوستای مزدیسنواهمی). پیام اشو زرتشت است که انسان باید جهانی (انسانی) بیاندیشد. ملی کار و کوشش کند و دینی زندگی نماید. بنابراین اصل در آیین زرتشتی، جنگ و دشمنی چه در جهت کشور گشایی و چه به نام گسترش دین ، ناشایست است و یک زرتشتی باید به جهانی سرشار از دوستی و مهربانی بیاندیشد. همه انسان ها باید با پیوستن و پایبندی به اشا، مهربانی و یگانگی را گسترش دهند تا دوستی جهانی پدیدار شود. هر زرتشتی به هنگام نیایش روزانه، باور و پیمان خود را در سرود “مزدیسنواهمی” به مهر و آشتی در دین مزدایی زرتشتی استوار می سازد. او آیینی را پیروی می کند که مخالف جنگ و خونریزی و ستایشگرآشتی، و دین از خود گذشتگی و پارسایی است.

 

* خوشبختی و شادمانی

خوشبختی از آن کسی است که در پی خوشبختی دیگران باشد (گات ها). واژه جشن از ریشه “یسن” و به مفهوم ستایش خدا می باشد. دین زرتشت، آیین شادمانی است. از این رو، پیروان زرتشت شاد بودن و خوش زیستن را برگزیده اند و از افسردگی و سوگواری دوری می کنند. در این آیین جشن و سرور، یکی از راه های نیایش و ستایش خداوند و نزدیک شدن به اوست، به همین انگیزه زرتشتیان ، جدای از جشن های نوروز، مهرگان و سده جشن های ماهیانه هم دارند و آن روزهایی است که نام روز و ماه برابر می شود و جشن گاهانبار که به داد و دهش می پردازند و بار می دهند و داد می گسترانند. پیامبر ایرانی، پیروان خود را شادمان و خشنود می خواهد زیرا در پرتو این فروزه ها، تن انسان نیرومند و روان او شاد می شود ، در نتیجه شوق به کار و کوشش در آن فزونی می یابد. در بینش اشوزرتشت خوشبختی و آسایش واقعی تنها با کوشش به ” نیکی کردن از راه راستی ” به دست می آید و هرگز انسانی که از راه ناشایست خود را خوشبخت می سازد، به خرسندی واقعی دست نخواهد یافت.

 

* حقوق بشر

در آیین زرتشت ، انسان ها از هر نژاد، ملیت و قوم و با هر زبان و رنگ پوست و هر دین و عقیده از حقوق برابر برخوردارند. برتری طلبی دینی ، قومی و نژادی در این آیین نیست. زرتشت تنها عامل برتری را پایبندی به قانون اشا و پیروی از اندیشه ، گفتار و کردار نیک می داند. از دیدگاه اشوزرتشت خداوند، همه انسان ها را از نعمت خرد برخوردار ساخته و وجدان داده و آزاد آفریده است. تا با بهره گیری از اندیشه و دانش خویش ، دیدگاه و پیشنهادهای گوناگون را مورد ارزیابی قرار دهند و با اختیار کامل بهترین راه را در زندگی برگزینند. چنانکه انسانها از آزادی در انتخاب دین و آیین نیز بهره مند هستند. وقتی انسان ها از حقوقی مساوی برخوردار باشند، زن و مرد نیز در تمام مراحل مادی و مینوی زندگی حقوقی برابری دارند.

 

* جبر و اختیار

” به سخنان مهین گوش فرا دهید. با اندیشه روشن در آن بنگرید. هر مرد و زن خود باید راه خویش را برگزیند” (گات ها). فلسفه دین اشوزرتشت، می آموزد که جبر تابعی از قانون اشا می باشد و بدون هیچگونه کم و کاستی، از اختیار یا آزادی گزینش راه جانبداری می کند و از جبر سخن نمی گوید. در این نگرش نظریه “گناه آغازین” هم مانند نظریه جبر پذیرفته نیست. به این ترتیب، همه بدون گناه و پاک به این دنیا قدم می گذارند و هر کس با انتخاب راه خود ، زندگی و آینده خویش را رقم می زند. انسان با هر گونه توانمندی جسمی روحی و خانوادگی پس از زاده شدن می تواند دانش اندوزد و خردمندانه تلاش کند تا همه جبر ها را که بر پایه قانون اشا عمل می نمایند، بشناسد و زندگی خود را سامان بخشد تا با رنج ها و کاستی ها مبارزه نموده، همه نارسایی ها به رسایی تبدیل نماید. کیش اشوزرتشت ، دین آزادگی و آیین داد و امید است . گاتها ، انسان را به گزینش منش نیک، رهبر دانا، دوست خردمند و همسر اشو سفارش می کند ، اما وادار نمی سازد. دین زرتشت به هر شخص به عنوان فرد آزاده ارج می گذارد و در آن حق آزادی و اختیار یکی از با ارزش ترین داده های اهورایی شناخته می شود که هیچ کس حق گرفتن آن را از دیگری ندارد.

 

* پاسداری از محیط زیست

در راستای قانون اشا، انسان در برابر جهان هستی و آنچه در آن روی می دهد مسئول است و باید از تخریب منابع مادی و معنوی جهان هستی بپرهیزد. یکی از نمودهای اندیشه نیک که در این آیین بر آن سفارش شده ، حفظ محیط زیست است. بر همه زرتشتیان پاسداشت زیستگاه خود و گرامی داشت چهار آخشیج پاک کننده که آب ، آتش ، خاک و هوا می باشد ، بایسته است و آلوده کردن و بهرهگیری نادرست یا بیهوده از آن ها ، جزو کارهای ناشایست در باور بهدینان به شمار می آید.

 

* هفت پایه عرفان زرتشتی

شناخت خداوند، پرورش و پویایی ویژگی های اخلاقی و نزدیک شدن به اهورامزدا و سپنته من شدن، مهمترین هدف سفارش شده اشوزرتشت در زندگی انسان است. این پیام آور ایرانی باور دارد که اگر انسان رفتار خود را به شش فروزه ای که از خداوند سرچشمه گرفته هماهنگ سازد، گذری به هفتمین مرحله نیز خواهد داشت و به جایی خواهد رسید که جز خدا نخواهد دید. نخستین گام در راه نزدیک شدن به اهورامزدا، “وهومن” یا منش نیک است. این واژه در زبان پارسیبه بهمن تبدیل شده است . نیک اندیشی یکی از فروزه های ذاتی خداوند است و از داده های اهورایی به انسان است و هر آدمی باید در خود پرورش دهد. گام دوم، گزینش “اشه وهیشته” یا بهترین اشویی است که در زبان پارسی به اردیبهشت تبدیل شده است. اشویی در ذات خداوند ، راستی و هنجار مطلق و توانایی نظم بخشیدن است. پرورش این فروزه درانسان نیز کوششی برای هماهنگی در رفتار بر پایه اشویی، یعنی پیوستن به راستی است. گام سوم ،” خشتره وییریه” که در زبان فارسی به شهریور تبدیل شده است توانایی مینوی و شهریاری بر خویش معنا می دهد. فروزه توانایی در انسان، گزیده ای از توانایی ذاتی خداوند به گونه محدود و متناهی است که باید پرورش و افزایش یابد. توانایی گذشت و مهربانی، توانایی کنترل رفتار ناهنجار با هماهنگی بین احساس و خرد ، توانایی پیروی از هنجاراشا ، توانایی دفاع از حق و مبارزه با دروغ ، توانایی رسیدن به آزادی و آزادمنشی و … را شامل می شود. گام چهارم ، فروزه مهرورزی است که در گاتها با “سپنته آرمیتی” بیان شده است و در فارسی سپندامذ یا اسفند تبدیل شده است. در بینش اشوزرتشت رابطه بین انسان و خدا بر مبنای دوستی و محبت است نه از روی ترس و بیداد ، بلکه از روی شناخت و دوستی است، پس بر انسان بایسته است تا فروزه مهرورزی را در خود افزایش دهد. وفای به عهد، خویشتن داری، گذشت، فروتنی، بخشندگی و دهشندی از پرتوهای این فروزه هستند. گام پنجم و ششم ، فروزه بعدی در پیام اشوزرتشت به صورت “هه اوروتات” و در فارسی به گونه خرداد بیان شده است. دانش اندوزی انسان را برای رسیدن به مرحله رسایی و کمال یاری نموده و او را به تدریج به انسان آرمانی نزدیک خواهد کرد. در بینش اشوزرتشت رسایی (خرداد) با جاودانگی (امرتات یا امرداد) که ششمین مرحله کمال است، به هم پیوسته هستند. به این معنا که اگر انسان به رسایی برسد، خود به خود به “بی مرگی” نیز خواهد رسید. “امره تات” که در فارسی به صورت امرداد آمده است، جاودانگی معنا می دهد. بی گمان این فروزه از ویژگی ذاتی خداوند است، اما انسان نیز بر پایه نظامی که در آفرینش او پیش بینی و برقرار شده است، به گونه ای دیگر می تواند به جاودانگی برسد. هفتمین گام در راه عرفان زرتشتی و شناخت کامل اهورامزدا ، رسیدن به مقام انسان کامل یعنی “سپنته من” است که نور حقیقت و ندای اهورایی را دریافته و چون مشعلی فروزان، نهاد و دیده دل عارف را روشن خواهد کرد. فروزه هایی چون کار و کوشش و پاکی و راستی، توانایی سازندگی و ابداع و مهرورزی پویا خواهد شد تا رسایی و پایندگی در نهاد او فزونی یابد و به خدا نزدیک شود.

 

* نور پرستش سوی (قبله) زرتشتیان

پیروان آیین زرتشت که خود را مزدیسنی یعنی پرستندگان مزدا ( خداوند ) نیز می گویند، در نیایش های خود با تن و روانی پاک، رو به سوی روشنایی، خداوند را سپاس گفته و نیایش می کنند. زرتشتیان به گاه نیایش، زندگی سرشار از آسایش و بهروزی را برای همه نیک اندیشان و نیک کرداران جهان آرزو می کنند و آتش را در کنار سه عنصر دیگر آب ، خاک و هوا گرامی می دارند و و از آتشکده ها به نشانه پرچم مهر و پاکی در محل زندگی خود، پاسداری می کنند . آنان به هنگام نیایش از روشنایی آتش نیز همانند نورهای دیگر، به عنوان پرستش سو (قبله) بهره می گیرند. زرتشتیان باور دارند که آتش نماد ” اشا ” و از بین برنده ناپاکی ها و روشن کننده تاریکی ها است و همواره به سوی بالا میرود و خود میسوزد و دیگران را نور و گرما و انرژی می بخشد و چرخ های صنعت و پیشرفت را به چرخش می آورد. آتش درونی انسان که اندیشه او را به خرد بی پایان اهورایی پیوند می زند، نیز می تواند این فروزه ها را آموخته و به دیگران بیاموزد. زرتشتیان آتش آدریان ورهرام که از آتش نیاکانی و 16 آتش صنوف گوناگون تهیه شده را به عنوان نماد یا پرچم هویت دینی خود میدانند و گرامی داشته و به آن افتخار می کنند. آتشکده به مجموعه آدریان و کتابخانه و مدرسه و سالن های وابسته به آن گفته میشود که آتش عشق و دانش و مهر و خرد و هماهنگی و همازوری می آموزد و اشویی را گسترش میدهد.


سرچشمه :

انجمن موبدان تهران

این نوشتار را دریافت کنید

مفهوم سرنوشت در جهان بینی زرتشتی

مفهوم سرنوشت در جهان بینی زرتشتی

رفتار انسان در همین جهان به خودش بازمی گردد و سرنوشتش را رقم خواهد زد   

 

      بهروز خلیلی – در جهان بینی زرتشتی  انسان دارای ”‌ من“ است و خداوند بزرگ دانا به همه انسانها این توانایی را داده است كه می‌تواند خود را درك كند و بشناسد و بداند كه هست و،

 

و می تواند ” من“ خویش را تحت كنترل خود قراردهد و تغییر و پرورش دهد . به این قدرت بزرگ ” قوه درك “‌ گفته می‌شود تا بتواند دنیا را تجزیه و تحلیل كند و به قوانین اشا (هنجار هستی) پی‌ببرد و قدرت اراده و اختیار بخشیده كه بتواند غرایز خود را كنترل نماید و هر راهی كه دوست دارد برگزیند .

 

 انسان چه مرد و چه زن آزادی كامل دارد كه با خرد خویش همه چیز را مورد شناخت و سنجش قراردهد و هر چه را دوست دارد ، جه نیك و چه بد آزادانه انتخاب كند

حال اگر سرنوشت انسان را به معنی وضعیت آینده او در نظر بگیریم (در لغتنامه دهخدا ، سرنوشت انسان به معنای حكم ازل و قضای ازل یعنی آنچه در روز ازل تقدیر شده باشد ، آمده است) برخلاف مفهوم رایج آن كه می‌گوید انسان بر سرنوشت خود هیچگونه تسلطی نداشته و مشیت خداوند است كه سرنوشت انسان را می‌سازد  ،

 

 در جهان‌بینی زرتشتی ( كلیات جهان بینی ، یعنی اینكه دیدگاه انسان نسبت به چگونگی آفرینش ، چگونگی گردش روزگار ،‌شناخت انسان و رابطه انسانها (زن و مرد و نژاد) ، رابطه انسان با طبیعت و خالق خود و برعكس و … مشخص شود) هر كس سرنوشت خود را با اندیشه و گفتار و كردار خود می‌سازد و سازنده سرنوشت انسان  ، خود انسان است

 

رفتار انسان اختیاری است ،‌ولی بازتاب آن جبری و گریز‌ناپذیر است . این قانون ، جزیی از نظام خلل‌ناپذیر حاكم بر هستی است كه سرانجام ” گندم از گندم بروید ، جو ز جو “‌

 یسنای 31 بند 20 از سرودهای شت زرتشت می‌فرماید :

كسی كه به راستی گراید به روشنایی و شادمانی خواهد رسید ، و كسی كه به دروغ گراید تا دیرگاه زندگی را در تیرگی و كوردلی و آه و افسوس بسرخواهد برد . براستی او را وجدانش و كردارش به چنین سرانجامی می‌كشاند .“

 

بر پایه قانون اشا ،‌ رفتار انسان در همین جهان به خودش بازمی گردد و سرنوشتش را رقم خواهد زد . پس بهتر است كه با اندیشه و گفتار وكردار نیك بهتربن زندگی را برای خود فراهم آوریم

 

برگرفته از :

1-     خنجری ، خداداد ، بینش زرتشت ، چاپ دوم 1380-تهران – صص 56 تا 66 .

2-     خورشیدیان ، اردشیر ، جهان بینی اشوزرتشت (جزوه آموزشی هیربدی) – 1381 –  تهران – صص 17 تا 20 .

http://hamazoor.ir

زرتشت اسپنتمان

زرتشت اسپنتمان

وخشور پاک با پیام پاک

 

بهترین گفته ها را با گوش بشنوید و با اندیشه روشن بنگرید. سپس هر مرد و زن از شما ، از این دو راه نیکی و بدی ، یکی را برای خود برگزینید. پیش از آنکه روز بزرگ گزینش راه زندگانی فرا رسد این آیین را دریابید و نیک بفهمید.

گات ها ، سرود 2 ، بند 2

 

در بهار جهانفزای ششم فروردین سی و شش سال پیش از سال دینی زرتشتی ( 26 مارچ 1767 سال پیش از سال ترسایی ) ، کودکی در خانه زن و مردی ، دغدو و پورشسب نام ، در ایران زمین چشم به جهان گشود و لب با خنده وا کرد.

نامش را زرتشت نهادند . نام خانوادگی اسپنتمان بود.

زرتشت مانند هر کودک دیگر پرسنده و جوینده بار آمد ، اما با پشتکار بیشتری. از خدایان گوناگونی که می گفتند ، می پرسید و از کارهای شگفت انگیزی که به آنها وا می بستند پاسخی روشن می جست. می خواست راه رهایی ستمدیدگان را دریابد . چون پاسخ های درستی نمی شنید و درشتی می دید، پافشاری بیشتری می نمود. سرانجام پیشوایان کیش و فرمانروایان کشور از وی که دیگر جوان شده بود ، به تنگ آمدند و وی را از خود راندند.

زرتشت از آنان نومید گردیده ، روی به خود نمود و همچنان به جهان زنده و سپهر گردنده نگریست. پیرامون هر چیز را دید و سنجید . با مردم نشست و گفت و شنید. از هر کس و هر چیز آموخته هایی اندوخت. از استادی چامه گفتن و سرودن را آموخت. او در جستجوی پر تلاش خود ، از سامان جهان به دانش و بینش جهان سامان پی برد و جهان آفرین را شناخت. او از خود شناسی و جهان شناسی به خدا شناسی رسیده بود.

آن شناخت و دریافت دانش و بینش خدا بود که زرتشت خدا را مزدا به چم

“اَ بََردانش” یا به زبانی آسانتر “ابردانا” خواند و توانایی خدا را در دانایی او دید و دریافت . برای همین دین خود را بر پایه “دید ، دانش و بینش خوب” استوار نهاد و نام آن را “دین بهی” به چم دید و بینش بهی گذاشت.

از این پس ، او با خدای خود ، خدای یکتا ، بی همتا ، دانا ، توانا ، آفریدگار ، پروردگار ، دوست و دوست داشتنی ، همسخن گردید و آوای خدایی را چون پیام پاک با گوش هوش می شنید.

زرتشت سی ساله بود که دریافتهای خود را درباره خدای دانا ، یکتا و یگانه و پیرامون زندگانی نیک در جهان چون پیام پاک و روشن آشکار ساخت و دین بهی را بنیان نهاد . آن روز خجسته نوروز بود ، نوروزی که آغاز سال دینی زرتشتی ، 1737 سال پیش از سال ترسایی و 2358 سال پیش از سال خورشیدی ، گردید.

پیام زرتشت هراسی در میان پیشوایان و فرمانروایان انداخت . آنان کمر به دشمنی بستند و او و یاران ناتوانش را آزارها رساندند تا این که پس از ده سال رنج و آزار ، زرتشت با یارانی چند از زادگاه خود به سمت سرزمینی رفت که در آن ، شاه بزرگ کیانی گشتاسب پایتخت داشت. گشتاسب شاهی بود رزم آزما و بزم آرا ، جنگجو و تندخود ، اما سخن دان و سخن سنج. دو سال در گفت و شنید گذشت. سرانجام گشتاسب ، با خانواده و درباریان فرزانه خود به دین بهی گروید. آنان از جنگجویی به آشتی گستری و از بربادی دشمنان به آبادی مردمان درآمدند و به پیروی از بنیادهای دین بهی ، به جهان خود سامان نوینی دادند . دین گسترش یافت و کشور آباد گردید.

 

زرتشت یاران خود را پیام رسانی آموخت و آنان را برای پراکنی پیام آماده ساخت. آنان هم ، به پیروی از وی ، پیام پاک وی را به گوشه گوشه سرزمین پهناور رساندند و مردم را ، چه ایرانی و چه دیگر ، راه راست نمودند تا آنان به رای خود دین بهی را برگزینند و بر آن استوار بمانند.

زرتشت پس از نشیب و فراز کار خدایی خود ، در هفتاد و هفت سال و پهل روز زندگانی خود ، روز خور از دی ماه در چهل و هفت سالگی از بنیاد دین بهی ( 47 سال دینی زرتشتی ، 1690 سال پیش از سال ترسایی ) خرسند و کامیاب از این جهان چشم بربست ولی لبخند شادی بخش خود را برای جهانی آباد برجا گذاشت.

 

پیام پاک

 زرتشت پیام پاک خود را در هفده سرود خوش و زیبا گفته زیرا میدانیم که شعر ، بویژه که با ارج باشد، بسی بهتر از نثر دست نخورده می ماند و زرتشت این را در اندیشه داشت. امروز می بینیم که پس از هزاران سال ، آن پیام به همان تازگی و ویژگی خود ، بی کم و کاست و بی آلایش و ویرایش ، مانده است و جویندگان درستی و پویندگان درستی و پویندگان راستی را راه می نماید. چه شگفتی و معجزه از این بالاتر.

سرودهایش را به نام گاتها می شناسیم. این هفده سروده را که تنها دارای 341 بند و دو بیتی نما هستند ، آسان می توان در یک کتابچه جیبی گنجاند.

چرا به این کوچکی ؟

برای آن که زرتشت می خواست که پیامش فشرده و به اندازه باشد. او می خواست که مردم را تنها راهنمایی کند ، اندیشه شان برانگیزد ، خردشان را بیدار کند و هوش شان را تیز سازد تا آنان بتوانند خود را از بندگی و پیروی کوکورانه رها کنند و از آزادی و آزادگی برخوردار بوده ، جهان خود را در زمان خود با دانش روز و بینش روزگار پیش برند و بهتر سازند.

گاتها دارای بنیادهای زندگانی است که برای هر زمان و هر جای تازه و آماده می باشد.

گاتها جنگ را باز می دارد تا آشتی را گسترش دهد.

جوش را می خواباند تا هوش به کار افتد .

بند را می گسلد تا هر کس آزادانه به رای خرد خود دین و آیین را برگزیند.

نژاد پرستی را نمی شناسد و نمی پذیرد.

تک روی را نمی پسندد یاری و همکاری را پدید می آورد.

مردم دوستی را می ستایند.

بنیاد خانه و آبادی و شهر و کشور و همبستگی جهانی را استوار می سازد.

جهان زنده جانداران و گیاهان را در می یابد و همه آنها را می پرورد و بهتر می گرداند.

گاتها ، پیش از هر چیز و بیش از هر چیز ، از خودشناسی و جهان شناسی ، خدا شناسی را می آموزد و انسان را خدا گونه می گرداند.

گاتها از آزادی ، آزادگی ، بهمنشی ، نیک اندیشی ، راستی ، درستی ، پیشروی ، پیشبری ، نوسازی ، تازه کاری ، سامان ، سازمان ، آرامش ، آسایش ، رسایی و جاودانی سخن دارد.

 

کوتاه سخن ، گاتهای زرتشت اسپنتمان ، وخشور پاک خدایی ، سرودهای پاکی است که هم در درگاه خدای دانا و یکتا نماز می باشد و نیایش ، و هم برای مردم راهنمای زندگانی شاد و آباد. سرود ها را خواندن ، خدای دانا را ستودن است و اندیشه را برای زندگانی بهتر ، برتر و زیباتر برانگیختن است.

گاتها پیام پاک خدایی است که زرتشت به ما جهانیان رسانده است.

 

سرچشمه :

انجمن دوستاران زرتشت

zartoshti.org

———————————————-

«اشوزرتشت»، نخستین آموزگار راستی ، اشوزرتشت بر بدی داغ زشتی زده است ، روزی که اشوزرتشت به روشنایی بی‌پایان پیوست ، زرتشت ، یک بینشور ، 

پرسه چیست ؟

پرسه چیست ؟


پـــُــرســِـه  Porseh

آیین پرسه  ، آیین بزرگداشت درگذشتگان میباشد.

 

از آنجایی که در گاه‌هایی از تاریخ ایران، شمار درگذشتگان به شوند جنگ، بیماری و … بسیار بوده است،‌ که روشن است گرفتن پرسه برای تک‌تک آنان بسیار دشوار می‌شود. از این‌رو نیاکانمان دو پرسه همگانی ایجاد کردند:


   ۱ – پرسه‌همگانی اورمزد و تیرماه

( بزرگداشت درگذشتگان جنگ ایران و توران و فداکاری بزرگ پهلوانان ملی ایرانیان ، آرش کمانگیر )

 

پرسه همگانی اورمزد و تیر ماه مراسمی است که بعنوان گراميداشت جان باختگان نبرد ايران و توران در زمان شکست منوچهر شاه برگزار می شود و به روایتی در آن زمان بوده که داستان آرش كمانگير و فداكاريش شکل گرفته است.


   ۲ – پرسه همگانی اورمزد و اسفندماه به‌نام پرسه‌ی “سِوِن”

در اینباره بیشتر بدانیم:

( بزرگداشت درگذشتگان هجوم تازیان به ایران ) (جستاری پیرامون «پرسه‌‌ی همگانی اورمزد و اسفندماه»)

 

 

و هم‌ اکنون، این‌گونه است، کسانی که میان دوپرسه درگذشته‌اند، از آنان یاد می‌شود.


بیشتر بدانیم

آیین « پرسه »، پرسش‌هایی است که در اندیشه ‌مان می‌گذرد


———————————————————————————————

پرسه اسفند ماه بزرگداشت شهدای هجوم تازیان        

موبد دكتر اردشیر خورشیدیان  

۲۶ بهمن ۱۳۸۷

متن سخنرانی موبد دكتر اردشیر خورشیدیان به مناسبت پرسه اورمزد و اسفند ماه در تالار خسروی تهران

 

به خشنودی اهورامزدا

ایریستنام اروانو یزه میده یا اشونام فروشیو

با درود به روان و فروهر اشوزرتشت اسپنتمان و همه فرزانگان و پهلوانان و موبدان و بهدینان و پارسایان و شهدای جنگهای تحمیلی، بر علیه مردم ایران زمین، در درازنای تاریخ پرافتخار این سرزمین اهورایی. از درگاه اهورامزدا، برای درگذشتگان فرهیخته و پارسای سالی كه گذشت و در این دفترچه ای كه از سوی گرامی انجمن زرتشتیان به چاپ رسیده، آمده است، شادی و آمرزش روان و برای همه بازماندگان و نیك اندیشان و راستی جویان، آرزوی درازای زندگانی، سرشار از تندرستی و خوشبختی را آرمان می نمایم.

 

رسم است كه در دو آیین پرسه همگانی، اسفندگان كه بزرگداشت شهدای هجوم تازیان به ایران و پرسه تیرگان كه روز بزرگداشت شهدای جنگ ایران و توران و فداكاری بزرگ پهلوان ملی ایرانیان، آرش كمانگیر می باشد، رییس انجمن موبدان وقت، سخنرانی كند. از این رو اینجانب امروز در خدمت شما هستم، تا در این روز خجسته اورمزد و اسفند ماه و آیین بزرگداشت روان و فروهر درگذشتگان پارسا، با شما همكیشان عزیز در مورد مسائل دینی و فرهنگی جامعه زرتشتیان ایران سخن گویم و از یكایك شما باشندگان در این مكان سپندینه و همه بخردان و فرهیختگان از زن و مرد و پیر و جوان، درخواست یاری نمایم. تا با یاری اهورامزدا و همازوری یكدیگر بتوانیم روز به روز به ژرفای اندیشه های اشوزرتشت با آگاهی و شناخت بیشتر پی ببریم و از هر گونه اندیشه های نابخردانه و اهریمنی دوری جسته، راستی ها و نیكی ها را دریابیم و دانش و خرد و وجدان و اخلاق و عشق و دوستی و انسانیت بگسترانیم.

 

بنا به گواهی تاریخ، اشوزرتشت پیامبر ایرانی نخستین كسی بود كه پی برد كه جهان از دو بخش گیتی و مینو تشكیل شده و چنان این دو درهم آمیخته است كه هر كرداری مادی، تاثیری مینوی در برخواهد داشت. و دریافت كه مرگ خاتمه زندگی نبوده و در حقیقت زندگی مینوی روان پس از مرگ نیز ادامه خواهد داشت و پادافره (و نه جزا) خود را چه در دوران زندگی گیتوی و چه مینوی دریافت خواهد نمود. بر این باور پایه دینی، ما زرتشتیان مراسم پرسه می گیریم و مجلس ختم برگزار نمی كنیم. روسری و كلاه سپید می پوشیم و با شركت فعال در مراسم پرسه، آمرزش و شادی روان را از درگاه اهورامزدا آرزو می نماییم. و همه روزه در نمازروزانه از خداوند می خواهیم كه به ما دانش و توانی دهد كه بتوانیم، چنان زندگی كنیم كه گیتی مان باشد به كامه تن و مینومان باشد به كامه روان. ما زرتشتیان باور داریم كه فروهر درگذشته، پس از مرگ به اصل خود كه اهورامزداست می پیوندد و روان كه مسئول تصمیم گیری های انسان در دوران زندگی است، روز چهارم پس از مرگ در دادگاه بسیار عادلانه اهورایی، با داوری ایزد «مهر» پیامهای مدعی العموم ایزد «سروش» و با وكالت ایزدان «رشن» و «اشتاد» به انجام می رسد و ونا(گناه) و كرفه(ثواب) انسان، پس از سنجش با ترازویی مینوی به پادافره خواهد رسید. كرفه(ثواب) كاران در وهیشتم مینو(بهشت) و گناه كاران در اچیشتم مینو(بدترین مینو) و روان پس از سی سال به فروهر خود در «گروسمان» (خانه نور و سرود) می پیوندد و جاودانه می شود. بهشت و دوزخ در دین زرتشتی كاملا مینوی و مختص روان است و هیچ گونه جنبه مادی و فیزیكی ندارد.

 

اشوزرتشت چون دریافت بر همه هستی قانون اشا حاكم است و انسان پاك و بی گناه آفریده شده و از نعمت بی همانند «منه»(خرد) و «دائنه» (وجدان) برخوردار گریده است. دریافت كه انسان می تواند با شناخت قانون اشا و همسو و هماهنگ شدن با آن، همه نارسایی های موجود در جهان را به رسایی و همه شرها را به خیر تبدیل نماید و با پیمودن هفت پایه امشاسپندان به آن درجه از شعور و آگاهی و خردمندی برسد كه اهرمن را شكست داده و «انسان را بسوی راستی و پاكی و جهان را بسوی پیشرفت رهنمون گردد» این عقاید دینی و بسیاری از دیگر باورهای اهورایی نیك و انسانی دین زرتشت، موجب شد، كه زرتشتیان در طول تاریخ پر افتخار خود، همواره كمتر بدنبال پیرو و بیشتر در پی شناخت و گسترش فرهنگ به معنای كامل كلمه در بین خود و جامعه انسانی بودند. و همواره منافع جمع را بر منافع فردی و قومی و فرقه ای برتر شناختند و نیكی گسترانیدند و بر اساس راستی زیست كردند. بطوریكه حتی امروز هم هر كس می شنود كه ما زرتشتی هستیم، با دیده احترام به ما می نگرد و ما را راست كردار و صاحب وجدانی قوی و قابل اعتماد می شناسد. امید است ما زرتشتیان امروزین نیز بتوانیم از پیروان راستین اشوزرتشت بوده و جز راستی نه جوییم و جز نیكی نه پوییم. و این افتخار بزرگ اجتماعی را كه در اثر قرن ها كار و كوشش و نیك اندیشی و خیرخواهی و مهرورزی، نیاكان با فر و شكوه مان به دست آمده است، به فرزندان و آیندگانمان منتقل نماییم.

 

همه شهدای راستین تاریخ و هر یك از این درگذشتگان پارسا كه این مجلس پرشكوه، به یاد ایشان تشكیل گردیده، در درازنای زندگانی خود رنج های بسیار كشیده و زحمات زیادی را متحمل شده اند تا از دین زرتشتی و فرهنگ ایرانی و كیان فردی و ملی این مرز و بوم با تمام توان پاسداری نمایند و فرزندانی شایسته و نیكو و خردمند و با وجدان به جامعه تحویل دهند. روانشان شاد و یادشان گرامی باد.

 

برماست كه كوشش كنیم با یادآوری خاطرات شیرین درگذشتگان، روانشان را شاد و با بهره گیری و پیروی از آموخته های نیك اندیشان بر اشویی بیافزاییم. همازوربیم. همازور هما اشوبیم. دور از ونا و وناكاران بیم.              

 

ایدون باد ایدون ترج باد.

موبد دكتر اردشیر خورشیدیان. رییس انجمن موبدان تهران

سالن ایرج. تهران. پرسه همگانی اسفند ماه 3746 دینی زرتشتی. 1387

خورشیدی

واژه نامه

واژه نامه

 

اَهورامَزدا : اهورا مزدا ، آفریدگار ، دانای هستی بخش ، خداوند جان و خرد

 

اَشا ، اَشَه : اشا ، اشه ، هنجار درست هستی ، نظم راستی ، فرآیند به هنجار

 

اَشو : اشو ، پیرو راستی در اندیشه و گفتار و کردار ، نیک اندیش درست کار

 

اَشوان : اشوان ، جمع اشو ، پیروان راستی ، نیکوکاران

 

اَنگرَه مینو : اهریمن ، کژاندیش ، باورهای نادرست ، اندیشه ویرانگر

 

آرمَی تی ، سپنته آرمَی تی : آرمیتی ، سپندارمذ ، اسفند

، عشق راستین ، آرمان پاک و مقدس

 

اَمرداد : امرداد ، جاودانگی ، بی میرگی

 

چینوَد : چینود ، گذرگاه مینوی ، آزمایش اهورایی ، سنجش

و هنجار هستی

 

خشترَه ، خشترَا : خشترا ، شهریاری مینوی ، پادشاهی

بر خویشتن ، استواری بر اراده خویش

 

خورداد : خرداد ، رسایی و کمال

 

درِگوَنت ، دروَند : دروغکار ، پیرو دروغ ، بد اندیش گمراه

 

دَاِنَه ، دین : نیروی تشخیص خوب از بد ، وجدان بیدار و آگاه

 

مانتَره : مانتره ، سخن اندیشه برانگیز ، کلام اهورایی ، گفتار اثر بخش

 

وُهومَن : وهومن ، بهمن ، نیک اندیشی ، منش درست


برگرفته از اندرزنامه اشوزرتشت ، برداشت کوروش نیکنام

———————————————————————————————————

 در ادامه 67 واژه برگرفته شده از تارنمای انجمن موبدان



ههیه
{هَهیه} به معنی گندم و خرمن است.
هورشت
{هووَرِشتَ} به معنی کردار خوب است.
هوسپارم
{هوسپارَم} نسک هفدهم اوستا به این نام خوانده می شود. بنابه روایات، هوسپارم 64 فصل و درباره نیرنگها بوده است. در متن اوستایی قریب 44910 کلمه و در تفسیر پهلوی نزدیک 403600 واژه داشته، و راجع به پاداشن و کیفر آن جهانی و ستاره شناسی بوده است. این نسک، سومین نسک داتیک به شمار می رود. در کتاب هشتم دینکرد خلاصه مندرجات هوسپارم آمده است و بنابه آنچه که در آنجا آمده است معلوم می شود که اَثر پتستان یا هیربدستان و نیرنگستان موجود کنونی قسمتی از هوسپارم نسک دوران ساسانیان بوده است که تفسیر پهلوی آن تاکنون برجا مانده است. در هوسپارم نسک درباره حقوق زارعین و قواعد و احکامی که در این خصوص بوده نیز گفتگو شده است.
هوش
این هوش باهوش یا هُش که به معنی ویر و عقل و حافظه است فرق دارد و از واژه «ائوشَه» آمده و به معنای مرگ است. چنان که «ان ائوشه» که «انوشه» شده به معنای بیمرگ است. در تفسیر پهلوی یسنای 9 آمده: «که از روان مردمان هوش [مرگ] دور بَرَد؟ روشن گفت اوشی [بیمرگی] به هوم بود».
هوشبام
نمازی است که در سحرگاه خوانند. این نماز از قطعاتِ مختلف اوستا فراهم شده است. هوشبام مرکب است از هوش و بام. در اینجا کلمة هوش که در اوستا به صورت «اُوشَه» آمده و در سانسکریت «اوشاش» است که به معنای از نیه مشب تا برخاستن خورشید است. واژه بام در اینجا به معنی روشن و درخشان است که در اوستا به صورت بامیه و به عنوان صفت، به معنی فروزنده و تابنده، بسیار به کار رفته و در پهلوی بامیک شده است. پس کلمة مرکب هوشبام در پهلوی و پازند به معنی روشنائی سپیده دم و سحرگاه است. در میان چهارمین و پنجمین گات یک ها فاصله است، و آن عبارت است از های 52 که بندهای هوشبام ( نمازی که در بامداد خوانند) از همین ها می باشد. بخش هایی از هوشبام پیرامون شتافتن روان در سحرگاه روز چهارم پس از درگذشت به سوی جهان مینوی است.
هوشنگ
{هوشَنگ} در اوستا به گونه های «هئوشینگه» و همچنین «یَم»آمده است. جزو نامورانی است که در آفرین دهمان فروشیش ستوده شده است. او از پادشاهان سلسلة پیشدادی است که پس از کیومرث چهل سال سلطنت کرده است. از دیوان که پدرش (سیامک) را کشته بودند انتقام کشید. آهن از سنگ استخراج کرد و پیدایش آتش و جشن سده یادگار اوست. او از پوست و چرم جانوران پوشاک ساخت. به دیوهای مازنی و دروغ پرستان وَرِنَه (دیلم گیلان) دست یافته و آنها را شکست داد. به موجب زامیاد یشت، فرکیانی مدت زمانی به او تعلق داشته و در فرودین یشت به فروهر یل پاکدین هوشنگ درود فرستاده شده است. در بندهش، فصل 15، بند 28 می خوانیم که ایرانیان از پشت هوشنگ می باشند؛ در بندهای 25 و 26 زامیاد یشت از فرَ هوشنگ نخستین پاشاه پیشدادی سخن رفته است.
هوشیتی
به معنی منزلِ خوب است. و در تفسیر پهلوی اوستا، «هومانشنی» به «خوب خان و مان» ترجمه شده است. اغلب با صفت یائیریا (به معنی سالی و فصلی) ترکیب شده و از اسم مرکب «یائیریا هوشیتی» ایزدی اراده شده که سراسر سال، خان خوب و آرامگاه نیک از او به مردم بخشیده می شود.
هوشیدر بامی
{هوشیدَر بامی} هشیدر یا ا وشیدر نیز گویند، چنان که در بهمن یشت آمده، نخستین موعود مزدیسنان است و در کنار دریاچة فَرَزدان تولد خواهد یافت. این موعود در اوستا اَوَخشیت اِرِت یعنی پرورانندة قانون مقدس است. این واژه در کتب پهلوی به صورت خورشیتدَر یا اوشیترَ آمده است. گاهی کلمة بامی را به آن افزوده هوشیدربامی گویند. در متون پهلوی آمده دیو ملکوش یا ملکوسان که دیوی مهیب است در پایان هزارة هوشیدر زمستان هولناکی پدید می آورد.
هوشیدرماه
{هوشیدرماه} ر. ک. اوخشیت نمه.
هوشیه اُتن
{هوشیه اُتنَ} نام یکی از پسران فرشوشتر و نیز نام پسر کوی ویشتاسب که هر دو در یشت سیزدهم یاد شده و فروشیشان ستوده شده است. این واژه به معنی نیک کردار است.

 


هوفراشمودائیتی
{هوفراشمودائیتیِ} عبارت است از فرو رفتن خورشید تا هنگامی که سیاهی شب یکسره گیتی را فراگیرد. هنگام فرا گرفتن تیرگی شب تا نیمه شب را اِرِزَئوروَئَسَ گویند.
هوفروخش
{هوَفروَخش} در یشت سیزدهم فروشیش ستوده شده. وی از خاندان کَهرکَن می باشد.
هوم یشت
های 9 تا 11 می باشد. مندرجات این یشت درباره گیاه و فشردة هوم و در تأثیر و فضیلت آن. هوم یشت بیستمین یشت اوستات و از هوم پارسا و گیاه هوم در آن سخن رفته است.
هوم یک
{هومَ یَکَ} کسی است که به دست رزیر کشته شد و یکی از تورانیان دیویسنا و دشمن مزدیسناست که نامش در بند 113 آبان یشت آمده. زریر برای پیروزی بر او و هم چنین شکست دادن ارجاسب از ایزد یاری می خواهد. هومَ یکی از خیونها و تورانیان است.
هومان
نام یکی از سرداران افراسیاب و برادر «پیران ویسه» است که در جنگ ایران و توران با توس، سپهبد سپاه ایران، چندین جنگ کرد. او همچنین میان پیران ویسه و خاقان چین، که با افراسیاب در جنگ بر علیه ایران متحد شده بود، رسالت کرد.
هومت
{هومَت} اندیشة نیک است
هوو
{هُوُوَ} در گاتها هوگَو، اسم یکی از خاندانهای بزرگ است، و هوگو یعنی دارنده گاوهای خوب. جاماسب و برادرش فرشوشتر از این خانواده اند. در بند 103 فروردین یشت فروشی جاماسب و فرشوشتر از خاندان هوگو سوده شده است. این نام در پهلوی به گونه «هُوُب» در ترجمه اوستا درآمد. در اوستای این کسان از خاندان هوگو نامشان آمده است: هووی دختر فرشوشتر که همسر زرتشت است. هوش یَه اُتنَ از خاندان فرشوشتر. خوادَئنَ از خاندان همو. هَنگه اُوروَه از خاندان جاماسب و ورَشنَ پسرش.
هووخشترا
(575- 625 پیش از میلاد). دومین پادشاه ماد و به معنی شهریار خوب است.
هووی
{هُوُوی} دختر «فرشوشتر» و همسر اِشوزرتشت است. در گاتها، یسنای 51 آمده: «فرشوشترِ هوگَوَ دختر ارجمند و عزیزی را به همسری به من داد. سرور توانا مزدا اهورا وی را از باری ایمان پاکش به دولت راستی رساند. در یشت سیزدهم نامش در رأس زنان پارسائی است که فروشیشان ستوده شده است.
هوگَئو
فروشی این پارسا نیز در فروردین یشت ستوده شده است. نامش یعنی دارای گاو خوب.

 


هویائیریه
{هویائیریَه} یعی سال نیک و خوب. سال رزق و فراوانی در مقابل «دُژ یائیریه» یعنی سال خشکسال که دیو و پری خشکی مربوط به آنست.
هویزت
{هویَزَتَ} در شمار پارسیان و نام اورانی است که فروشیش در فروردین یشت ستوده شده است.
هیتاسپ
فرزند یکی از خانواده های دیو یسنا است که گرشاسب به موجب بند 41 آبان یشت فرزندانی از آن خاندان را در انتقام خون برادرش اورواخشیه کشت. در رام یشت، کرده، 7، بند 28 چنین می خوانیم: «از او درخواست این کامیابی را به من ده تو ای اندروای زبردست که من کین برادر خود اُورواخشیه را خواسته، هیتاسپ را بکشم».
هیربد
{هیربَد} «اَئثرَ پَئیتی» یکی از درجات پیشوایان دینی که در اوستا به گونه «ائیثر پَئیتی» آمده و به معنی آموزگار است. این واژه مرکب از دو جزء است:«اَئیثر» به معنیِ آموزش و تعلیم و «پَئیتی» به معنی مولا و صاحب و دارنده که در فارسی «بَذ» شده و در آخر یک دسته از لغات مرکب مانند موبد و سپهبد دیده می شود. اَئثریه به معنی شاگرد و آموزنده است. کلمات ائیثر پئیتی و ائیثریه به معنی استاد یا آموزگار و شاگرد یا آموزنده در اوستا بسیار به کار رفته. در هیچ جای اوستا کلمة ائیثر پئیتی یا هیربد به معنی آتربان یا موبد نیامده، بعدها این معنی بر آن اطلاق شده است. در بند 59 اَئوگمَدئچا، کلمة ائیثر پئیتی استعمال شده و در توضیحات آن افزوده شده مغوپتان مغوپت (موبدان موبد)، اما بی گمان بعدها بوده که از کلمة هیربد همیشه پیشوای دینی اراده می کرده اند. چون در ایران باستان پیشوایان دینی استاد و آموزگار بودند یا به عبارت دیگر تربیت و تعلیم مردم با آنان بوده بی مناسبت نبوده که آنان در آنِ واحد که آتربان نامیده می شدند هیربدان هم خوانده شوند.
هیربد بزرگ
نام شخصی است زرتشتی که در زمان مأمون عباسی و وزیرش فضل ابن سهل، با حضرت رضا و چند تن از علمای ادیان مسیحی، یهودی، صابئین و نسطاس رومی مناظرة دینی داشته و در کتاب عیون الاخیبار الرضا تألیف ابن باویه ملقب به صدوق شرح آن آمده است.
هیربدان هیربد
به رئیس هیربدان گفته می شده است .«تنسر» پیشوای بزرگ دوران اردشیر پاپکان به هَرپَتان هَر پَت (هیربدان هیربد ) مشهور است.
هیربدستان
{هیرپَتَستان/ هیربدستان} همان اَئیرپتستان است که در جزو کتاب نیرنگستان کنونی است. هیربدستان بقایائی از نسک هفدهم اوستا موسوم به هوسپارم است.
هیِچتسپ
{هَیِچَتَسپ} چهارمین نیای زرتشت است. اشوزرتشت در یسنای 53 درباره عروسی دختر خود گوید: «اینک تو ای پوروچیست، از دودمان هیچتسب و از پشت سپیتمَ. تو ای جوانترین دختر زرتشت…»
یئتوش گئو
{یَئتوش گَئو} نامبرده پسر ویات ویاتن معرفی شده. نامش در فروردین یشت آمده و فروشیش ستوده شده است.
یائیریَه
{یائیریَه} صفت است به معنی سالانه و فصلی و از کلمة «یار» که به معنی سال است مشتق گردیده. در گهنبارها از یائیریه، ایزدان شش جشن یا گهنبار سال اراده گردیده. این واژه با «هوشیتی» که به معنی منزلِ نیکو به موقع در رسیدن است ترکیب یافته و یائیریه هوشیتی ایزدی است که در سراسر سال خان و مان خوب و آرامگاه نیک از او به مردم بخشیده می شود. در اوستا بیشتر هنگام یاد کرد از این ایزد بلافاصله نامهای شش گهنبار بزرگِ سال آمده است، پس باید او را ایزد جشنهای شش گانه دانست. یائیریه در لاتین و انگلیسی نیز به معنی سال است.

 


یاتو
{یاتو} جادو در اوستا «یاتو» خوانده شده است. این واژه در گاتها نیامده اما در دیگر بخشهای اوستا بسیار دیده می شود. در اوستا دیوان و جادوان و پریها در عرض هم اند. یاتو ویاتوئی در پهلوی یاتوک و یاتوکیه شدهه است. در اوستا به شدت تمام بر ضد آن سخن رفته و جادو از گناهان بزرگ شمرده شده است. بسا از جادوان گروه شیاطینِ ساحر و گمراه کنندگان و فریفتاران اراده شده است.
یادگار جاماسب
{یادگار جاماسب} یکی از نامه هائی است که پازند آن باقی مانده است و برای شناختِ بسیاری از واژه های فارسی معمول، بسیار اهمیت دارد. ر. ک. جاماسب.
یادگار زریران
{یادگار زریران} «یادگار زریران» یا «ایاتکار زریران»، مشتمل به 3000 واژه پهلوی است که آن را شاهنامة گشتاسب نیز می نامند. این کتاب را گیگر از روی متن پهلوی با ملاحظاتی چند در سال 1890 به آلمانی ترجمه کرد و استاد نُلدکه نیز در مطالعات ایرانی خود از آن یاد کرده است. موضوع داستان عبارت از جنگ میان گشتاسب و ارجاسب پادشاه توران بر سر تبلیغ و اشاعة دین زرتشت است که سرانجام ایرانیان پیروز می شوند.
یانگهن
{یانگهَنَ} برای کُشتی که به کمر می بندند آمده و از فعل «یا» که به معنی کمر بستن است مشتق می باشد.
یاه
کمر بستن
یتا اهو
{یتا اَهووئَیریَه} به گونه «اَهونَ وئیریه» نیز نامیده شده و از دعاهای منظوم و از قطعات گاسانیک است. مجموع یتااهو دارای 21 کلمه است. در اوستا، بخش یسنا، قسمتی ویژة سه نمازِ اشم وهو و یتااهو و ینگهه هاتام است که به بغان یشت موسوم است و آن عبارت است از یسنا، های نوزدهم و بیستم و بیست و یکم. های نوزدهم ویژة نماز یتااهو است و در فواید و فضیلت آن است. متن اهونور در یسنا، های بیست و هفتم نیز آمده است. در اوستا و در نامه های پهلوی، بسیار بر سرودن این بند اوستایی تأکید شده است. بنا به فهرست کتاب های دینی، در زمان های زیر می توان یتااهو را یک یا چند بار سرود: وقتی که به جائی روند یا مقیم کاری باشند و به دیدنِ مقامِ بزرگی روند و از آب رود گذرند و پس از انجام دادن کاری، در وقت سفر کردن و به هنگام دعا کردن به کسی، به هنگام رفتن به جنگ و پیروزمند از جنگ برگشتن و در فصل تخم افشاندن و درخت کاشتن و در وقت عروسی کردن و زن خواستگاری کردن و خریدن چارپایان و بر کوه برآمدن و در قلعه درآمدن و از پل گذشتن و در غار رفتن و وقتی که راه گم کنند و …
یث
{یَثَ} چون، مانند
یز
{یَز، یَزَتَ، یزدان، یشت، یزِشنَه، یسن} همه این واژه ها از ریشه یز که به معنی فدیه آوردن و نثار کردن و عبادت و ستائیدن و پرستیدن و ستودن است مشتق شده. واژه های یزت، یسنا، یشت و ایزد از همین ریشه است. ایزد که ایزدان یا یزدان جمع آن است در اوستا به صورت یَزَتَ آمده که به معنی برازنده ستایش است. مکرراً از ایزدان مینوی و جهانی (مئینو، گئیته) سخن رفته و اهورامزدا در سرِ ایزدان مینوی و اشوزرتشت در سرِ ایزدان جهانی جای گرفته اند. یزشنه در ادبیات زرتشتیان به معنی تشریفاتِ دینی و مراسم مذهبی است که امروزه یسنا گفته می شود. لغاتی از مادة یز و یسن که از زمان قدیم تا به امروز در فارسی رواج داشته باشد همان لغات ایزد و جشن می باشند. در پهلوی یزد و یزدان شده. و کلمة اخیر که در فارسی مانده جمع یزد می باشد که در فارسی به همین هیئتِ جمع، به معنی خداوند گرفته شده است. از نظر اینکه اهورامزدا سرور و بزرگ مینویان است و در عالم روحانی هر آن که در خور ستایش و نیایش است، در ذات او که آفریننده همه است تمرکز دارد از این جهت او را به صیغة جمع، یزدان نامیده اند. اسامیِ گروهی از نامورانِ عهد کهن که رد تاریخ ما به جا مانده از همین لغت اوستائی است. سه تن از شاهان ساسانی نامزد بوده اند به یزدگرد. این اسم بایستی در اوستا یَزَتوکَرِث یعنی «آفریده یا کردة ایزد» باشد. در میان نامورانِ عهد ساسانی از این قبیل نامها بسیار است، چون: یزدان کرت، یزدان داد، یزدان بخش، یزدان پناه، یزدان بوخت، یزدان دخت و … همچنین ناحیه ای از میهن ما که یکی از مکان های زندگی زرتشتیان است یزد نام دارد و دارای اسم مقدس اوستایی است.
یزد
{یَزد} از مکان های زرتشتی نشین، در حاشیه کویر مرکزی ایران است. شهر یزد، مرکز استان یزد، از شهرهای تاریخی کشور است و قرنها قبل از اسلام وجود داشته. مشهور است که یزد اولیه در قسمت مهر یزد در 35 هزارگزی جنوب شهر فعلی واقع بوده، و آثاری که از آنجا بدست آمده نشان می دهد که این شهر از شهرهای عصر قدیم و متعلق به زمانی است که مردم در گورِ مردگانِ خود وسائل جنگ می نهاده اند. اسم یزد در گذشته ایستاتین بوده و پس از آن «فرافیژ» شده و قریه ای به نام «هر هفته»‌ باقی است که شاید همان فرافیژ باشد. آثار زرتشتیان در این شهر زیاد است که برخی تاریخی شمرده شده اند. زرتشتیان به ویژه در ترویج فرهنگ و احداث مدارس در یزد سهم به سزائی داشته اند.
بسیاری از زرتشتیانِ کنونیِ مقیم هند به ویژه شهر بمبئی، نیاکانشان از یزد بدانجا مهاجرت کرده اند. اینان هنوز به دنبال نام و نشان خود واژة ایرانی را حفظ کرده اند و فرزندان آنها منشاء خدماتی به یزد و مردم آن شده اند، و تأسیساتی مانند دبستان، دبیرستان، آتشکده، پذیرشگاه، آب انبار، قنات و تأسیسات عمومی چون تأسیسات مارکار، درمانگاه سررتن تاتا، زایشگاه بهمن، در مهرهما (آتش ورهرام کنونی یزد)، بیمارستان گودرز و …را بنیاد نهاده اند. در اطراف یزد نیز زیارگاههای چندی است که مورد توجه بوده و همه ساله گروه زیادی برای زیارت بدانجا می روند که یکی از مهمترین آنها پیر سبز یزد است. مردم برای هر یک از زیارتگاهها انگیزه و سرگذشتی را بازگو می کنند. زرتشتیان یزد در رعایت آداب و رسوم و دین خود خیلی مؤمن و معتقد می باشند. آداب رسوم باستانی را حفظ کرده اند و در بین اهالی غیر زرتشتی یزد و نیز اخلاق قدیمی ایرانیان بیش از دیگر جاها محفوظ مانده است. لقب این شهر دارالعباد است. یزد تا چندین سال پیش بزرگترین جای سکونت زرتشتیان ایران بود که امروزه بیشتر آنان به تهران آمدند.
یزدان
{یَزدان} در فارسی به معنی خداوند است، ریشه این واژه در اوستا «یَز» به معنی پرستیدن، ستایش کردن آمده و «یَزَتَ» به معنی درخور ستایش است. در پهلوی یزدان، هم به معنی فرشته و هم به معنی خداوند آمده است. در آئین مزدیسنا ایزدان یکدسته از فرشتگان هستند که با امشاسپندان همکاری می کنند.

 


یزدانبخت
{یَزدانبَخت} از علمای زرتشتیِ معاصر مأمون که نام او در کتب مورخان و محققان اسلامی آمده است، و محمد بن اسحق معروف به ابن ندیم در کتاب مشهور خود موسوم به «الفهرست» از وی نام می برد. به نوشته ابن ندیم یزدانبخت زبانی شیوا و فصیح داشت و مأمون وی را از ری خواست و زینهار داده بود. روزی مأمون او را خوانده و از وی خواستار شد که اسلام بیاورد. یزدان بخت گفت که اطاعت فرمان امیرالمؤمنین بر من واجبست ولیکن امیرالمؤمنین از کسانی نیست که مردمان را به ترک آئین و دینشان مجبور و ناگزیر سازد (از اخبارالطوال).
یزدجرد
{یَزدجِرد} معرب یزدگرد.
یزدگرد اول
{یَزدگِرد اول} (420-399م) پسر شاپور چهارمین پادشاه ساسانی است. به تصریح کتاب سوم دینکرد، در زمان او، آترپات زرتشتان (آترپات پسر زرتشت و نوة آذرباد ماراسپند) موبدان موبد بود. در زمان این پادشاه بود که برای جبران شش ساعت کبیسه دستور یزدگرد هزاری تقویم را مرتب ساخته، یک سال سیزده ماهی گرفتند. او مشهور به یزدگرد بزهکار یا اثیم (گناهکار) است در حای که مورّخین مسیحی او را عادل ونیکوکار دانسته اند زیرا تا حدی از عیسویت حمایت می کرد.
یزدگرد دوم
{یَزدگِرد دوم} شانزدهمین پادشاهِ ساسانی و فرزند بهرام گور است که از 438 تا 457م سلطنت کرد.
یزدگرد سوم
{یَزدگِرد سوم} از اخلاف خسرو پرویز و پسر شاهزاده شهریار و آخرین پادشاه ساسانی است که در مرو به دست آسیابانی کشته شد. تاریخ جلوس او را که در سال 632م بوده به عنوان مبداء تاریخ نزد گروهی متداول است. گروهی دیگر سال مرگ او را که در 651م (31ه) می باشد مبداء تاریخ می دانند. در کتاب «الفهرست» با اشاره به باژ و زمزمه گرفتن، به باژ گرفتن یزدگرد سوم در سر خوان خسرو آسیابان اشاره شده است. پس از آذرمیدخت، ایرانیان در استخر فارس او را شاه خواندند و در آتشکدة آنجا معروف به آتشکدة اردشیر تاج شاهی بر سرش نهادند. او به یاری رستم فرخزاد سپهبد ایران تمام کشور را زیر فرمان گرفت و در چندین جنگ که بین سپاهیان او و تازیان درگرفت شکست خورد، یزدگرد از مغرب به مشرق رفت تا از خاقان چین یاری جوید اما سرانجام با خیانت سردارانش در سال 31 هـ ، در روستای زریق نزدیک مرو در کنار رود زریق (از شاخه های رود مرغاب) به دست آسیابانی کشته شد و دوران سلسلة ساسانی به پایان رسید.
یزدگرد هزاری
{یزدگرد هَزاری} (اهل کورة استخر). دستور یزدگرد هزاری کسی بود که در زمان یزدگردِ اول تقویم را مرتب ساخت و یک سالِ سیزده ماهی گرفتند. به موجب آثارالباقیه، از آن تاریخ به بعد دیگر راجع به کبیسة سال خبری به ما نرسیده است.
یزشن
{یَزِشنَ} به معنی ستایش و نیایش است این واژه در پهلوی یَزِشن و صورت اوستائی آن یَزَنَه بکار رفته. از این واژه مطلق عبادت از، نذر، قربنی، مدیحه اراده شده است.
یزشن خوان
{یَزشن خوان} سراینده سرودهای دینی
یزشن کرتاریه
{یَزشن کَرتاریَه} به ستایش دینی گفته شده.
یزشنه
{یَزشنه} انجام تشریفات

 


یزشنی
{یَزشنی} انجام کار نیک
یزشکار
{یَزشکار} انجام دهنده امور دینی
یزشگاه
{یزِشگاه / یزِشنگاه} عبادتگاه، در محل آتشگاه یا آتشکده در طرف راست آتشخانه اطاق وسیع چهار گوشه ای وجود داشته است. این اطاق چهارگوش را یزشگاه یا محل انجام دادن تشریفات عبادت می نامیدند. در یزشگاه آلات و ادوات زیر بکار برده می شد: هاون، دسته هاون برای فشردن گیاه هوم، ماهروی یا برسمدان برای قرار دادن برسمها (برسم= شاخه های بریده درخت انار یا گز)، برسم چین، کارد کوچکی که برسها بوسیلة آن تهیه می شد، چند جام برای هوم و پراهوم و زور (آب مقدس)، چند پیاله کوچک به نام طشت برای هوم و پراهوم، سنگ بزرگی به نام اُرویسگاه که آلات و اسباب بالا را روی آن قرار می دادند.

 

Jadval-01.jpg
اطاق چهار گوشه ای که در بالا از آن نام برده شده به قسمتهای مساوی تقسیم می شده و هر قسمت برای ظیفة معینی اختصاص داشته است. آلات ویژه عبارت بودند از برسم، پنام (روی بندی که برای آویختن جلوی صورت موبد بکار می رفته) ورس (ریسمانی که شاخه های برسم را با آن می بستند).
یزمیده
{یَزَه مَئِده} ما می ستاییم. از فعل یز (ستاییدن- ستودن)
یسنا
{یَسنا} در اوستا، «یسنا» به معنای نیایش و ستایش است که در پهلوی یزشن شده است. یسنا مهمترین بخش اوستای موجود است و سرودهای گاتها که کهن ترین بخش کتاب مقدس زرتشتیان است (سروده های اشوزرتشت پیامبر) در این بخش از اوستا جای دارد. یسنا به معنی نماز و جشن هم به کار رفته است. واژة جشن فارسی که به معنی زور سرور و شادمانی و عید است از ریشة یسنا می باشد.
یسنا هفتاد و دو فصل دارد که هر یک از آنها «ها» یا «هائتی» نامیده می شود. پارسیان (که زرتشتیان کنونی هند باشند) یسنا را به دو بهره بزرگ قسمت می کنند: نخست، از یسنای یک تا بیست و هفت، دوم از یسنای بیست و هشت تا پایان که هفتاد و دومین ها باشد. اما دانشمندان اروپایی این ترتیب را رعایت نکرده اند؛ از جمله گلدنر و ریخلت آلمانی و جکسن آمریکائی که از دانشمندان خاورشناسان هستند یسنا را از دیدگاه لهجه و محتویات بر سه بهرة متمایز قسمت کرده اند، بدین قرار: 
الف. از یسنای 1 تا 27. این یسنا با مناجات به پیشگاه اهورامزدا و دیگر یزته ها (ایزان) آغاز می شود و مجموعه ای از ستایشها و دعاها برای یزته ها و ایزانِ مختلف، براساس اختلاف درجه و مرتبه آنهاست. به علاوه دربارة بَرسم و گیاه مقدسِ هوم و آئین و رسوم مربوط به آنها و آیین های مزد یسنا و دین زرتشتی گفتگو می کند، و همچنین آموزش هایی را به گونه پرسش و پاسخ بیان می کند. 
ب. در بهرة دوم که از یسنای 28 تا 55 (به قول جکسن تا 53 باشد، سرودهای مقدس گاتا جای گرفته است به طوری که در شرح گاتها آمده این سرودها گهن ترین بخش اوستا به شمار رفته و منتسب به خود اشوزرتشت پیامبر بزرگ ایران بوده و عبارت است از سروده هایی موزون که در آن از اخلاق و الهام های معنوی اشوزرتشت گفتگو شده است. نکته ای که باید دانست این است که گاتها مشتمل بر هفده سرود است اما در وسط این قسمت (از یسنای 35 تا 42) یکباره میان سرودهای گاتها فاصله افتاده و به جای آن ادبیاتی دیگر به نثر شروع می شود که «یسنا هپتن هائیتی» نام دارد و مشتمل بر دعاها و ستایش هایی درباره اهورامزدا است، و از آب و خاک و آتش در آن سخن رفته است. سبک نگارش هپتن هائتی بین گاتا و یسنای اخیر است. 
پ. بهرة سوم که از فصل 56 (به قول جکسن 54) تا هفتاد و دومین ها باشد آخرین قسمتِ یسنا بوده و اَپَرُیَسنو خوانده می شود و این بخش مشتمل بر ستایشها و مناجاتهایی دربارة یزته ها و فرشتگان گوناگون است.
یسنوکرتی
{یسنوکِرِتی} در سروش یشتِ‌ سرشب (یسنای 57)، بند 21 آمده که اَهونَ وئیریه و هفت ها و فشوشومنتر و همة یسنوکرتی سلاح پیروزمن سروش است.
یسنیه
{یَسنیَه} یعنی در خور ستایش و سزاوار پرستش.
یسوبرت
با واژه زَور (زَئوترَ) آمده یعنی تقدیمی یا نذرِ برازندة زَور.
یشت
{یَشْت} واژة یشت در اوستا به صورت یشتی آمده. از مادة کلمة یسنا است و در معنی هم با آن یکی و به معنی ستایش و نیایش و پرستش و فدیه است. بخشی از اوستا که در ستایش ایزدان است یشتها نامیده می شود. یشتن در پهلوی به معنی ستودن و عبادت کردن و فدیه آوردن است. در بند 56 رام یشت «یشتر» به معنی نمازگزار و پرستنده و ستایش کننده است. در برخی جاهای اوستا واژه «جشن» که به معنی عید است از واژة یسنا مشتق است و در زبان فارسی به یادگار مانده است. فرقی که در میان مفهوم یسنا و یشت می توان قرار داد این است که واژه نخست به گونه کلی به معنی ستایش و نیایش است و دومی (یعنی یشت) به معنی ستایش پروردگار و نیایش امشاسپندان و ایزدان است و به ویژه 21 یشت اوستا نیز چنین چیزی است. هریک از یشتهای بزرگ دارای چندین فصل است که آنها را کرده گویند. اسامی 21 یشت که خاورشناسان آنها را به شماره نامیده اند و یشت یک و دو و سه و … می گویند، از این قرار است: 1. اهورامزدا (هرمزد یشت)، 2. امشاسپنتا (هفتن یشت)، 3. اشاوهیشتا (اردیبهشت یشت)، 4. هئوروتات (خرداد یشت)، 5. اردو یسور آناهیتا (ویژه اردویسوربانو است و آبان یشت گفته می شود)، 6. هئور خشئیت (خورشید یشت)، 7. ما انگهه (ماه یشت)، 8. تیشتریه (تیشتر یشت/ تیر یشت)، 9. دروسپا (دروسپ یا گوش یشت)، 10. میترا (مهر یشت)، 11. سَراُش (سروش یشت)، 12. رَشنو (رشن یشت)، 13. فرَوشی (فروردین یشت)، 14. ورترغنه (بهرام یشت)، 15. وایو (رام یشت گویند)، 16. چیستا (دین یشت گویند)، 17. اشی ونگهوئی (ارد یشت)، 18. ائیریانم وارنو (اشتاد یشت)، 19. خوااِنِم خَرِنَو (زامیاد یشت)، 20. هئوم (هوم یشت) 21. وَنَئد یا وَنَنت (ونند یشت). بایددانست که 21 یشت اوستا از دید قدمت با هم فرق دارند. چهار یشت نخست ساده ترند و از دیدگاه شیوه نگارش و واژه های به کار گرفته شده به پای یشتهای بزرگ نمی رسد؛ به ویژه یشتهای دوم و سوم و چهارم که هفتن یشت (کوچک) و اردیشت و خورداد یشت باشد. دو یشت پایانی که هوم و ونند باشند نیز بسیار کوتاه و هر یک دارای دو سه جمله هستند.
یشک
{یَشَکَ} در اوستا به معنی بیماری است. به موجب اوستا از نام بیماریهای فراوانی آگاهی می یابیم که متأسفانه در شناخت و تطبیق آنها تاکنون نتایج مثبتی بدست نیامده است. و هر پژوهشگری نظریه ای داده است. در وندیداد از پدیده های اهریمنی شمرده شده و 99999 رقم نامیده شده اند که برخی را فهرست وار یاد می کنیم: اَی هی، اَژهُوَ، درُکَ، اَژَنَ، اُغوایِر، اُغرا، ایشَیرَ، و اورشَ، نئزَ، کَدَ، پَئِسَ، کَس ویش، سَ چی، هَرِتَ، اَرَ، که در ردیف خود یاد شده اند.

 


یم
{یَمَ} در گاتها فقط یک بار واژة یم آمده که همان جم و جمشید است. یم گاهی در اوستا به معنی توأمان نیز آمده، چنانکه نزد برهمنان یم و خواهرش یمی نخستین نر و ماده نوع بشرند. جمشید در اوستا ییمَخْشَئتَه آمده است.
ینگهه هاتام
{یْنگْهَه هاتامْ} یکی از نیایشها است بدین معنی: «مزدا اهورا آگاه است از آن کسی ]چه مرد و چه زن[ که در میان موجودات ستایشش بهتر است. به حسب راستی این چنین مردان و این چنین زنان را می ستائیم». ینگهه هاتام در انجام هریک از فصول هفت هات می آید. به موجب شایست نه شایست، یک بار از برای درود به هرمزد و امشاسپندان، و بار دیگر از برای شکست اهریمن و زادگاه ناپاک وی گفته می شود.
یهمیه جتر
{یَهمیَه جَترَ} یعنی کوهی که از آن صمغ می آید. لابد این اسم به مناسبت محصول کتیرا می باشد که در بسیاری از کوههای ایران به عمل می آید. ژَد که در فارسی به معنی صمغ است و در ترکیبِ لغات انگوژد و انغوزه محفوظ مانده از مادة کلمة جتر می باشد که ر لاتینی گومیس گویند. نام این کوه با بسیاری از کوههای دیگر در بند 6 زامیاد یشت آمده است که محل آنها به درستی معلوم نیست.
یوخت وئیری
{یوختَ وَئیری} این پارسا نیز مانند دیگر پارسایان فروشیش در فروردین یشت ستوده شده و از او آگاهی دیگری نداریم.
یوختاسپ
{یوختاسپَ} در جدول اسامی نام آوران و پارسایان در فروردین یشت فروشیش ستوده شده و آگاهی دیگری از او نداریم.
یوشت فریان
{یوشْتْ فْریان} یوشت نام مردی بود پاکدین از خاندان فریان. نام این خانواده در بخشهای مختلف اوستا یاد شده، و از آنجمله است در یسنای 64، بند 12. سرگذشت او مفصلتر از هر جای دیگر در رسالة مستقل «ماتیکان یوشت فریان» با گشت فریانو آمده است. این خاندان از یاران اشوزرتشت بودند. و در گاتها از بازماندگان فریان به نیکی یاد شده است. در «دادستان دینیک» یوشت پسر فریان جزو جاودانیها و از شهریاران خونیرس شمرده شده اس. در بهمن یشت آمده که اشوزرتشت از اهورامزدا خواست که «گوپت شاه» و «گشت فریان» و «چتروک میان» پسر گشتاسب را (که پشوتن نامیده می شود) فناناپذیر نماید. یوایشت نیز به همین املاء در اوستا صفتی به معنی جوانترین است. رقیب یوشت، موسوم به اهته، یکی از دیویسنان است. 99 معماری او را یوشت حل کرد. او را در پهلوی اَخت خوانند.
یوشت گا اوروین
{یوشتَ گا اُوروَیَنَ} منظور از این نام آور و پارسا، یوشت پسر گااُرویاست که فروشیش در فروردین یشت ستوده شده.

 

 

 


آتش

آتش

نوشتار هایی از موبد کامران جمشیدی

آتش نماد آن چهار فروزۀبنیادین مهر و پیوند (یگانگی) – جنبش و دگرگونی (دوگانگی)

هنجار و قانونمندی- خرد و یا به بیانی دیگر آتش نهفته درهستی میباشد.

آتش هم از زندگانی نشان دارد و هم از خرد نگاهبان زندگی. آتش، همه را گِردِ خود می آورد، به هم پیوند میدهد و به جنبش می اندازد.

نور آتش بهترین نمادِ روشنایی درون است زیرا که از درون تاریکی سر می کشد و نشان می دهند که انسان برای رسیدن به روشنایی و آگاهی چاره ای ندارد جز آنکه از درون تاریکی های زندگی بگذرد.

هر روشنی و گرمی در درون زهدان تاریکی و سرما زه[2] می بندد تا هنگامی که زمانش رسید از آن سر برآورد و ببالد و گسترش یابد.  

گرامی داشتِ آتش همانا ارجگزاری به همۀ این مفاهیم و ارزش هایی است که یاد شد.

 


آتش خود بگونه ای نقش پرچم/ درفش را برای بهدینان دارد

 

چرا آتش و چرا بزرگداشت آن؟

اگر آتش را از انسان بگیرند. او به سانِ جانوری ساده چون دیگر جانوران خواهد گردید. پس آن آتش است که او را بجایی رسانده که دیگر موجودات نتوانسته اند برسند. از این روی ، بزرگترین پیدایش و کشف انسان را باید راز افروختن و نگاهداشتن آتش شمرد. بیگمان، انسان نیز چون دیگر جانوران ، بارها و بارها می دید که آتشی از ابرهای غرنده می جست و درخت و بوته را می سوزاند، یا هرگاه و بی گاهی، تارکِ کوه آتش می افشاند و جویی از آتش گداخته به دامن کوه سرازیر می شد و هرچیز را در راه خود به کام می کشید. او این را هم دریافته بود که آتش گرما و روشنی می دهد و برخی از درندگان از آن می ترسند. پس او کوشید که آن را نگاه دارد و از آن سود بردارد. او این را هم دریافت که چگونه آتش را که گاه گاهی زیانهایی می رساند، مهار سازد. همین دریافت او را به گداختن و پرداختن فلز رهنمود.

اما او کی به آتش افروزی پرداخت؟ بیگمان پس از نگاهداری آن ولی آیا پیش از مهار کردن آن یا نه، درست نمی دانیم ، ولی روزی که به این راز بزرگ پی برد، دیگر از همه جانوران برای همیشه جدا شد. او سرچشمه روشنی و گرمی و نیرو را یافته بود. او راه فرهنگ و هنر را پیدا کرده بود. به یاری آتش، انسان از بی خانمانی، خانه بدوشی و آوارگی کاست، خانه و برزن ساخت، انجمن و اجتماع آراست و سازمانهای داد و ستد، بازرگانی، فرمانروایی و کشورداری را پدید آورد.

پس بیهوده نیست که در نزد هر نژاد و هر تیره و به هر باور و کیش، آتش بس گرامی است. یکی آتش را چون خدا می پرستد. دیگری آنرا قبله ی خود می سازد. در یک جای، خدا به پیکر آتش فروزان بر سر کوهی با فرستاده ی خود سخن می دارد و در جای دیگر گفته می شود که خدا روشنایی آسمانها و زمین است. نور خدا در هر دیر و کنشت و کلیسا و مسجد و بتکده و آتشکده و پرستشگاه و زیارتگاه و خانگاه فروزان است.

هرگروهی از مردم افسانه و داستانی درباره ی چگونگیِ یادگیریِ راهِ آتش افروختن و نگاهداشتن آن دارند.یکی می گوید که خدایی آن را از آسمان بدزدید و به زمین آورد و آن از افتادن آذرخش نشان دارد. دیگری می گوید که خدایی آن را از دل کوه برآورد و آن از آتشفشانی کوه گفتگو می کند. یکی آتش را از درخت گرفته و آن داستان انسانی است که از درخت یا جنگل سوزان سود جسته. دیگری می گوید که دو شاخه ی درخت با هم ساییدن گرفتند و آتش از آن برخاست. یکی هم می افزاید که آن را ده مادر زاییده اند و این نشانی از آتش افروختن از سایش چوب با دو دست یا ده انگشت است.

اما داستان ایرانی از همه دلچسب‌تر می باشد، فردوسی توسی، که روانش شاد باد، آن را چنین در شاهنامه سروده است که:


یکـــی روز شــاهِ جهان سوی کوه                     گـذر کرد با چنــد کس همــگروه

پـدیـد آمـد از دور چیــــزی دراز                    سیه رنگ و تیره تــن و تیــز تاز

دو چشم از بر سر چو دو چشمه خون                 زِ دودِ دهانش جهــان تــیره گــون

نگه کرد هوشنگ با هوش و سنـگ                    گرفتش یکی سنگ و شد تیز چنگ

به زور کیــــانی رهانیــــد دست                     جهـــانسوز مار از جهانجوی رَست

بـــرآمد به سنگ گران سنگ خرد             همان و همین سنـگ بشکست خرد

فروغی پدید آمــد از هر دو سنگ             دل سنگ گشت از فــروغ آذرنگ

نشد مار کـــشته و لیــکن ز راز                       از آن طبــعِ سنگ آتش آمد فـراز

هر آنکس که بر سنــگ آهن زدی             ازو روشنـــایی پـدیـد آمـــدی

جهـانــدار پیش جهــان آفـــرین                      نیایش همی کــرد و خواند آفـرین

که او را فروغـی چنین هدیـــه داد                   همـین آتـش آنگــاه قبلــه نهــاد

بگفتــا فروغی است این ایــــزدی                    پرستیـــد بایــــد اگـــر بخردی

شب آمد برافروخت آتش چو کـوه            همان شـاه در گــردِ او با گـــروه

یکی جشن کرد آن شب و باده خورد                  سـده نـامِ آن جشن فرخنـده کـرد

زهوشنگ ماند این ســـده یادگــار                    بسی بـاد چـون او دگر شهـریــار

کز آبــاد کردن جهــان شــاد کرد                    جهــانی بــه نیــکی ازو یـاد کرد


بی گفته است که امروز باستان شناسی نشان داده که آن ، از زدن دوپاره ی سنگ به یکدیگر بود که انسان نخست به راز آتش افروزی پی برد و این با داستان ایرانی جور می آید و باید به آن بالید که آن را نیک به یادگار زنده نگاه داشته ایم.

 

آتش و نور از دیدگاه بینش زرتشتی

آتش یکی از شگفتی های طبیعت است. این آخشیج یا عنصر و ماده ی به ظاهر بیجان را بنگریم که چگونه دارای انرژی و توان و جوش و جنبش است و آن هم همواره رو به بالا و سرفراز. آتش با نور خود پیرامون را روشن می سازد و با روشن کردن و نمودار ساختن حقیقت پیرامونش جایی برای تاریکی باقی نمی گذارد. اصولا تاریکی از خود هستی نداشته و کمبودِ نور است. آیا براستی دانش و آگاهی و خردمندی هم مانند نور نیست که انسان با داشتن و بدست آوردن آن از تاریکی ها بیرون آمده، آگاه و روشن می شود و مگر اهورامزدا همین سرچشمه ی دانش و حقیقت و آگاهی تمام نیست و مگر نمی توان اهورامزدا را با نور نمودار ساخت. پس از این روست که زرتشتیان همواره نور را بهترین نماد و نشانه ی آفریدگار دانسته و رو به آن نیایش می کنند.

آتش را نیز که شوه ی پیدایش نور در زندگی تاریک انسان ها گشت از همین رو ارج می نهند و مانند دیگر آخشیج های طبیعی و تمامی طبیعت و آفرینش خوب اهورایی ستایش می کنند. پس آتش را فروزان کردن و به آن نگریستن و از آن ستایش کردن، آتش پرستی نیست بلکه گرامی داشتن خدای بزرگ است و نیایش کردن به او.

بگفته ی بزرگان دین، انتخاب آتش در دین زرتشتی بعنوان سمبول و پرستش سوی ، از این روست، که باور دارد انسان باید:

– مانند آتش پاک و درخشان باشد.

– همانگونه که فروزه‌های آتش پیوسته بسوی بالا در جنبش است، انسان نیز باید کوشش بر آن باشد تا همواره بسوی والایی و رسایی پیشروی نماید.

– همچنان که فروزه های آتش هرگز به سوی پایین کشیده نمی شوند، انسان نیز نباید به سوی خواهش های پست نفسانی به پایین کشیده شود و همیشه هدف‌های بزرگ معنوی را در دیده داشته باشد، تا به کمال انسانیت برسد.

– همانگونه که آتش چیزهای ناپاک را پاک می کند، و هرگز خود آلوده نمی شود ، انسان نیز باید با بدی و زشتی بجنگد ، بدون اینکه خود آلوده به بدی شود.

– همانگونه که آتش درخشنده است و همه چیز ها را درخشان می کند ، یک فرد زرتشتی هم باید از فروغ دانش و بینش خود دیگران را سیراب کند و از فروغ نیکی (اشا) یعنی پاکی نظام هستی برخودار باشد.

– آتش سرچشمه زیبایی و اساس زندگی است آتش همواره فعال و بی قرار بوده و تا پایان زندگی خود دمی از کوشش باز نمی ایستد و انسان هم بایستی مانند آتش فعال بوده و از کار و کوشش باز نایستد.

– آن آتشی که درون آدمی را از آلودگی پاک می کند ، جز اَشا چیز دیگری نیست، که از راه فروزه های سه گانه (اندیشه -گفتار و کردار نیک) به دست می آید.


آتش در گاتاها

در گاتاها کمابیش ۸ بار از آتش نام برده شده است. آن نور و روشنایی خرد است (هاتهای ۳-۴ و ۶-۱۲) و نور روشنایی‌بخش (۱۹-۴ و ۹-۱۶) و گرما (۴-۸) که به انسان‌ها، هم خوب و هم بد کمک می‌کند تا شادی را دریابند. آتش کمک می‌کند تا در جستجوی راستی و حقیقت بر آن تمرکز دهنی کرد (۹-۸) و اندیشه را روشن می‌گرداند تا ابزار جلوگیری از خطر فراهم شود. (۷-۱۱).

آتش گاتهایی نماد خرد افزاینده‌ی اهورایی است در انسان‌ها و روشنگر ذهن در کار اندیشه‌ی ژرف است. در اینجا دو نیایش کوتاه، یکی از هفت هات (هپتنگ هاییتی Haptang Haiti)) و دیگری از آتش نیایش اوستایی آورده می‌شود که نشانگر نقش نمادین آتش بوده و همچنین بازتابی از آن اجتماعی هستند که زرتشتیان خواهان آن می‌باشند:

در پیرامون این آتش،‌پیش از هر چیز ای اهورا مزدا ما پیش تو می‌آییم از راه افزاینده‌ترین مینو، با روشنی، گرما و نیرو (نمادین شده بوسیله‌ی آتش). آن را می‌ستاییم زیرا که تو آن را قابل ستایش کرده‌ای.

آتش، تو از آن خدای دانا هستی. تو نماد افزاینده‌ترین مینوی او هستی و این از شایسته‌ترین نامهای توست. برای همین ای نور خدای دانا، ما گرد تو می‌آییم.

 

به من ارزانی کن ای آتش، ای پرتو اهورامزدا

آسایش آسان، پناه آسان، زندگی آسان

آسایش فراوان، پناه فراوان، زندگی فراوان

فرزانگی، افزونی، شیوایی زبان، هوشیاری روان

پس از آن خرد بزرگ و نیک و بی‌زیان

پس از آن دلیری و مردانگی، استواری، هوشیاری، بیداری

فرزندان برومند و رسا و کاردان، کشور دار و انجمن‌آرا،

بالیده، نیک کردار، آزادی‌بخش و جوانمرد

که خانه مرا و ده مرا و شهر مرا و کشور مرا آباد سازند

و سازمان برادری کشورها و همبستگی جهانی را فروغ و روشنایی بخشند.


سخنی کوتاه در مورد آتشکده‌ و آتشکده‌ها

نگهداری آتش و ایجاد آتشگاه و جایگاه نگهداری آتش یک سنت آریایی است و پیش از اشو زرتشت نیز رایج بوده است. آتشگاه‌های تهمورس، فریدون، تور، آدُرگُشَسب و کیخسرو از جمله‌ی این آتشگاه‌ها به شمار می‌آیند. این آتشگاه‌ها در آغاز جایگاه نگاهداری آتش برای برآوردن نیازها بوده اند و امروز نیز اجاق خانوادگی در میان پاره‌ای از مردم و گروه‌های قومی رایج است که بازمانده‌ی باورهای مردمی دوره‌ی باستانی به شمار میرود.

بنا بر نوشته‌هایی کهن مانند هفت هات می‌دانیم که از جایگاه آتش به مانند یک نیایشگاه همگانی یاد گردیده است. نقش‌های بازمانده بر ماندگارهای کهن از زمان مادها و هخامنشیان افرادی را نشان می‌دهد که به شیوه‌ی گاتهایی و با دستهای برافراشته در برابر آتش ایستاده‌اند. نقش‌های موجود در پاسارگاد و نقش رستم نیز چنین فرتوری را به دیده می‌گذارند.

آنچنان که پیداست ساختما‌ن‌سازی پیرامون جایگاه‌های آتش و ساخت معابد از بابلی‌ها و ایلامی‌ها به زرتشتیان پارسی و مادی به ارمغان رسیده است.

در ایران باستان، آتشکده ها نه تنها جای نیایش، بلکه دادگاه و درمانگاه و حتا دبستان و مکتب خانه هم بشمار می رفتند. چه در این جا به نوآموزان دروس دینی یاد می دادند و همان یاد دادن ها بود که خوی راستی و درستی و شهامت را به آنها می آموخت. موبد در این مکان به دادرسی می پرداخت و بیماران روحی نیز مداوا می شدند.

مزید بر این، آتشکده ها مجهز به کتابخانه بزرگ نیز بودند و همچنین “خزینه” مالیات و مکان امور خیریه و نیز مکانی برای ورزش و سواری و مسابقات. به زبان دیگر مجتمعی بود که نیایشگاه را نیز در بر می‌گرفت.

ویرانه‌های بازمانده از آتشکده‌های پیش از اسلام در سرتاسر ایران زمین از عراق امروزی تا کوهای پامیر و فرای آن پراکنده هستند. کتابهای تاریخی نوشته شده بوسیله‌ی جهانگردان از آتشکده‌هایی سخن می‌گویند که آتش آنها به شکل “معجزه‌آسایی” بدون آنکه بر آنها چوب گذاشته شود می‌سوزند. آنها در مناطقی بوده‌اند که نفت‌خیز می‌باشند از خوزستان امروزی در ایران گرفته تا آذربایجان شمالی (جمهوری آذربایجان امروزی). این آتش‌ها بوسیله‌ی گاز طبیعی روشن بوده‌اند. آتشکده‌‌ی واقع در باکو، امروزه بوسیله‌ی آذربایجانی‌ها بازسازی شده و آتش آن با بهره‌گیری از گاز درون‌زمینی روشن می‌باشد.

جالب آن است بدانیم که ساختمان گنبدی شکل مسجدها از دیدگاه هنر ساختما‌ن‌سازی ادامه‌ای است از معماری آتشکده‌ها و به هیچ روی از معماری عربی برنخاسته است.

 


[1]  خویشکاری = مسئولیت

[2]  زه = توم = تخمه = نطفه

 

برگرفته از 

http://mobedjamshidi.com

آرامـش و نيـايـش

آرامـش و نيـايـش

آرامش چيست ؟

مي گوييم كه هماهنگي با سرشت و قانون و هنجار هستي و یا به گفته دیگر پیداکردن اندازه در خود، تنها راه رسيدن به آرامش فكري و رواني است. اكنون كمي به واگشايي آن مي پردازيم. مي دانيم كه هماهنگي با سرشت بدين چم نيست كه انسان مانند گياهان باشد، تنها براي خود در گوشه اي رشد نموده و سرانجام پژمرده شود؛ يا مانند جانوران تنها از روي غريزه به دنبال خورد و خواب و فرزندزايي باشد؛ بلكه انسان موجودي است همبودگاهی كه آرامش او، هم وابسته به آرامش فردي است و هم آرامش همبودگاه، و اين دو نيز با يكديگر در پيوندند.

با آگاهي و درك درستي كه از دين بهي در مورد آفرينش بر پايه ي درستي و اشايي مي يابيم (كه دانش نيز تا به امروز بر درستي آن گواه است) در مي يابيم كه همه چيز در اين هستی كه ما مي شناسيم در يك هماهنگي و اندازه با يكديگر و قانونمندي كل به پيش مي روند، يعني هر پديده ي تازه اي نيز كه زاده مي شود تنها هنگامي به بودن و رشد خود ادامه مي دهد كه با ديگر نمودهاي هستي هماهنگ گردد.

انسان نيز از اين دايره ي قانون مندي بيرون نيست. از سويي او تنها هستی یافته ای است (تا مرز آگاهي هاي ما) كه بر پایه ی داشتن نيروي انديشه و اختيار، مي تواند با گزينش نادرست خود به راهي وارونِ اين هماهنگي كشيده شده و در نتيجه هم آرامش خود و هم ديگران را به هم بريزد. بنابراين تنها راه درست، نخست دريافت و درك اين قانونمندي و سپس كردار بر اساس آن است.

مقوله ي آرامش را مي توان در دو بخش بررسي كرد:

1- آرامش فردی        2- آرامش گروهی

آرامش فردی 

دانستيم كه پيش درآمد آرامش و هنجار (سپنتا آرميتي)، رسيدن به خشتراست كه آن چيرگي بر خود و هواي نفس است.

تنها راه رسيدن به سرچشمه ي دانش و راستی و فهم درست از زندگاني رسيدن به آرامشي است كه در سايه ي آن راهِ رسيدن به نور و روشنايي هموار شده و مي توان به سرمنزل مقصود رسيد. اين همان راهي بود كه خودِ اشو زرتشت، به عنوان نخستين انسان شناخته شده در تاريخ رفت و به روشنايي رسيد و مزداي او همين سرچشمه ي نور و دانش و راستی بود. آن خداوندي كه هم آنقدر بزرگ است كه در انديشه نمي گنجد و هم آنقدر دست يافتني كه مي توان بدان رسيد. اما چگونه ؟

در درازاي تاريخ انساني، انديشه ها و انديشمندان بي شماري با همين هدف و همين آرمان راه هاي گوناگوني را آزمايش و به پيروان خود سفارش نموده اند. بر اساس تمامي اين فلسفه ها و همچنين روانشناسي نوين مهمترين وسيله ي انسان، داشتن تمركز انديشه و آگاهي و بودنی راستین در تمامي زندگي است.

با پندار و گمان حقيقتي به دست نمي آيد بلکه با تمركز و دیدن (نه تنها نگاه کردن!) و البته با آزمون و فراگیری است كه آهسته آهسته مي توان به شناخت رسيد و از جمله با كاركرد اندامها و ابزار سهشی بدن خود آشنا شد. با مبارزه با سرچشمه هاي بروز و نمود سهش های ويرانگر مي توان از بروز آنها جلوگيري نموده و به جايي رسيد كه بر آنها چيره شد. يكي از بنیادین ترين ابزارهاي دستيابي به تمركز فكري، تمرين بينش دروني يا “مديتيشن“ meditation مي باشد.

نيايش ها نيز ابزار ديگري براي تمركز آگاهانه و دست يافتن به آرامش هستند. البته نيايش ها داراي ويژگي هاي ديگري نيز هستند كه در بخش خود به آنها مي پردازيم.[i]

آرامش آنجاست كه از سهش های تند و ويرانگر و میوه ی آنها، همانا خشم، دروغ، ترس، كينه، دشمني، بيداد و … خبري نباشد. آنجاست كه انسان از “خود” گذشته و تنها مهر مي شود و مهرباني؛ مهري بدون چشمداشت؛ مهري اشويي به تمامي آفرينش. آنجاست كه انسان مي تواند نمونه ي بارز و كامل پيام آسماني “ اَشم وُهو وَهيشتم استي، اوشتا استي، اوشتا اَهمايي هيُت اَشايي وَهيشتايي اَشم” بشود. بله، آنجاست كه خشنودي، رضايت و “اوشتا” ushtâ به دست مي آيد.

 

آرامش گروهی 

مي دانيم كه انسان گروهی می زید و آرامش او وابسته به آرامش گروهی دارد كه در آن به سر مي برد. آرامش همگاني زماني به دست مي آيد كه انسان هاي بهدين به آرامش فردي دست يافته باشند و سپس بر پایه ی آگاهي از قوانين زندگي و با برخورد آگاهانه و منطقي با پديده هاي همبودگاهی و به كمك دانش، به همراهي ديگر بهدينان سيستم پيشبرنده ي همبودگاه ي خود را برگزيده و انسان هاي اشايي و شايسته را براي پيشبرد آن به كار بگمارند. “وُهو خشَترَ وَئيريو” به همين سيستم گفته مي شود.

يكي از ابزارهاي كارآ براي به وجود آوردن و نگاهداري آرامش در اجتماع و ايجادِ احساس يگانگي و هم پيوند بودن انسانها با يكديگر، وجود مراسم و آیینهای خوب و مفيد و يگانگي دهنده و شادي آفرين و همچنين نيايش هاي گروهي است.



[i] نگارنده دفتری دیگر دارد با نام “نیایش های شایسته” که میتوانید به آن بنگرید

 

نوشتارهایی از موبد کامران جمشیدی

برگرفته از نوشتار های موبد کامران جمشیدی

http://mobedjamshidi.com

اشا

جهان هستی بر اساس یک قانون که اوستا آن را قانون اشا مینامد استوار است


دراین جهان هیچیک از پدیده ها نمی تواند از قانون اشا یا هنجار هستی سرپیچی کند. همه آفرینش ها از جمله زمین از آغاز پیدایش تا کنون تغییرات بسیاری کرده و در آینده نیز خواهد کرد. این پیشامدها و دگرگونیها در جهان امریست طبیعی و خدادادی و در حقیقت برابر با اشا یا قانون خلل ناپذیر و ابدی اهورایی هم چنان ادامه خواهند داشت ولی اگر ما این دگرگونیها را از دریچه چشم خود و با توجه به سود و زیانی که در زندگی محدود ما دارند ببینیم و بسنجیم هر کدام جنبه نیک یا بد به خود خواهند گرفت که در نظر پروردگار جهان چنین نمی باشد زیرا اندیشه و خرد کوتاه و ناقص ما هرگز به درک و فهم نقشه و هدف اصلی آفریدگان از آفرینش و گردش جهان راه نخواهد یافت. بنابراین نیکی و بدی در جهان وجود خارجی نداشته و تنها در ذهن و اندیشه ما خود را نمایان می سازند و موجب امتیاز پدیده ها و عوامل مختلف طبیعت می گردند. از سوی دیگر انسان به عنوان یکی از پدیده های هستی است که در تنازع بقای این جهان باید برای زنده ماندن خود تلاش کند طبعا در جهت فراهم ساختن امکانات لازم برای برطرف ساختن نیازها و رشد و تکامل خود باید بکوشد و همواره با محیط اطراف خود به نوعی مبارزه بی امان پردازد و گرنه بدون این مبارزه زیستن و رشد کردن و از نسلی به نسل دیگر رسیدن برای وی و هر موجود زنده دیگر ناممکن خواهد بود. بنابراین انسان ذاتا مجبور است آنچه را که خوبی می داند و در اثر تجربه، دانش و آموزش پیامبران بدست آورده است بکار ببندد و استفاده کند و آنچه که به شکلی برای تن و جان و روان او زیان آور است محو و نابود سازد و از پیش پای خود بردارد.

اینست فلسفه و آموزش اشوزرتشت برای بهتر زیستن، پیشرفت کردن و رسیدن به درجات عالی ترقی و تکامل جسمی، عقلی و روحی بشر درین گیرودار جهان هستی که هدف نهایی هر زرتشتی است.

ناصرخسرو راجع به نیکی و بدی گوید: “چون درست شد که دانش و توانایی و حکمت مرا آفریدگار این عالم است لازم آید که مراد او اندر آفرینش عالم همه نیکی و صلاح و راستی است…از بهر آنکه بدی و زشتی و فساد و کژی از نادانی و عاجزی آید و این چیزها از آفریدگار دور است.پس گوییم که مراد آفریدگار اندر آفرینش مردم همه نیکویی و خیر است و دلیلی بر درستی این دعوی آنست که تن آدمی را پذیرای نیک و بد آفرید چون تندرستی و بیماری و راحت و رنج و خوشی و ناخوشی و تولد و مرگ، و عقل داد مر او را تا این مخالفان را بشناسد و بهتر از بدتر و راحت از رنج را هر چه خواهد بگزیند.”

 

برگرفته از کتاب زرتشت و آموزه های او نوشته روانشاد موبد رستم شهزادی

http://www.ketabfarsi.org/ketabkhaneh/ketabkhani_3/ketab3599/ketab3599.pdf

 

انسان چیست

انسان چیست

این پرسشی است که همواره اندیشه ی انسان را در هر دوره و زمانه و از هر رنگ و نژاد و گروه و باورمند به هر دین و کیش و آیین، به خود سرگرم کرده است بگونه ای که می توان گفت که پاسخ های گوناگون به این پرسش است که پایه ی آفرینش باورها و جهان بینی ها و دین ها و فرزان های گوناگون بوده است.

ما چه هستیم، برای چه هستیم و چه آرمانی در این زندگی داریم؟

دین بهی و فرزان مزدیسنی انسان را جزوی از آفرینش نیک اهورامزدا، ابردانای هستی بخش می داند که دارای آن توانایی است تا با بهره برداری درست از نیروهای نیک و سازنده ی خود در راه آبادی جهان و شادی جهانیان و در پیامد آن خشنودی آفریدگار کار کرده و خود به خشنودی وآرامش دست یابد.

در اینجا می پردازیم به اینکه این انسان، خود چه میباشد یا اینکه پاره های به هم آورنده ی او چه هستند، زیرا پاسخ به این پرسش ما را بیشتر با انگیزه های کنش ها و واکنش های او آشنا می سازد و شناخت و آگاهی ما را بیشتر می کند. البته در اینجا یادآوری می گردد که در شناخت انسان می توان به شیوه های گوناگون کند و کاو کرد و بر پایه ی هر روشی او را به گونه ای شناخت. این نوشتار گزارشی است از بخش های مادی و مینوی انسان با استفده از آن مفهوم ها و فرازهایی که فرهنگ زرتشتی از آنها سخن می گوید.

نکته ی دیگری که شایسته ی یادآوری است آن است که فرزان ها و بینش های گوناگون نیز در گزارش از انسان، واژه ها و فرازهایی را به کار می برند که شاید در نخستین نگاه مفهوم هایی دیگرگونه به دیده آیند ولی در کند و کاوی ژرفتر دریافته می شود که در بسیاری از موردها آرش (مقصود) یکی است.

 

 

برگرفته از نوشتار های موبد کامران جمشیدی

http://mobedjamshidi.com

اهورا مزدا ، خدای زرتشت

اهورا مزدا ، خدای زرتشت

اهورامزدا به چم   “هستي بخشِ اَبَردانا” يا “خرد كل باشنده” و يا به زبان ساده تر و به گفته ي روانشاد فردوسي توسي “خداوند جان و خرد” آن نيروي فراگير و جهاني مي باشد كه همه چيز در اوست و از اوست. به گفته ي ديگر تمامي آفريده ها نمودهاي گوناگوني هستند از اين نيروي كلي كه داراي سه ويژگي بنيادين مي باشد :


هستی ـ  آگاهی ـ آفرينندگی

 

خداوند از مينوي افزاينده ي خود (سپنتامينو Spenta Mainyu ) و از هستي خود بر پايه ي قانون خود (اشا Asha) مي آفريند، مي پروراند، مي آرايد و به پيش مي برد.

انسان و جهان زنده و پوينده ي او بخشي از اين آفرينش نيك و شادي آفرين است. از آنجا كه اهورامزدا يك نيروي كلي بوده و تمامي هستي را در بر مي گيرد بنابراين داراي پیکر و شكل ويژه اي نمي باشد. براي شناخت او بايد فروزه هايش (ويژگي هايش) را شناخت. اين فروزه ها و توانايي ها در انسان نيز هست و راهنماي او در زندگاني و پيشرفت به سوي تكامل مي باشند. بنابراين انسان داراي همان فروزه هاي خداونديست كه بايد بدانان آگاه شده و با پيشبرد و شكوفايي و افزايندگي آنان خود را مزداگونه گرداند. بر همين پايه انسان هاي آگاه نيز دست به دست هم داده و دنياي زنده را در مسير تكاملي اش ياري رسانده و در دگرگوني و نوشدنِ هميشگي به پيش مي برند. اينچنين انسان همكار خداوند مي گردد. 

 

 

برگرفته از نوشتار های موبد کامران جمشیدی

http://mobedjamshidi.com