بازگشت به نوشتار آغازین
چگونه می توان زرتشتی شد؟
نوشتاری از موبد کامران جمشیدی
گزیده ای از درونمایه
چگونه میتوان زرتشتی شد
بنیان های بهدینی
بر اساس این آموزشها
چگونه به خانواده بزرگتر زرتشتیان بپیوندیم
چه بنیادهایی باید از سوی نوزرتشتیان ژرف نگری شود
پرهیز سازمانهای دینی از سیاست پیشگی
پرهیز از باور ستیزی
پذیرش خویشکاری هازمانی و کار گروهی
برآمد
به خشنودی اهورامزدا
زرتشتی بودن، پیش از هر چیز، یك آگاهی و باوری ژرف و درونی به بهترین راستی و درستی (اشا وهیشتا یا اَردیبهشت) و نیکی بر بنیان اندیشه و خرد می باشد (وُهومن یا بَهمن). یک زرتشتی باور دارد که راستی بهترین نیکی است و آباد کننده است اما دروغ، آزارنده و ویرانگر جان و جهان است. خوشبختی او با خوشبختی همگان کامل می گردد. برای او جهان هستی یگانه است، بدین مفهوم که هر چه هست با هم و درهم تنیده است و سرنوشت یکی در سرنوشت دیگری اثرگذار است. آب و باد و آتش و خاک را، که هر چه هست از آنها درست شده، سپنتایی و اهورایی می داند و از آلودگی و نابودی آنان که آلودگی و نابودی خود است می پرهیزد. گیاهان و جانوران را نیز در این چرخۀ هستندگی و یگانگی می داند و آنها را نمی آزارد زیرا که پیامدش آزردگی خود و جهان است.
این دین اوست، یعنی بینش برآمده از خرد ، خردی که از ژرفای وجود و وُهومن او برمی خیزد و نیک است و بهساز. از این رو به او مزدیسنی نیز می گویند: کسی که خرد بهمنی را جشن می گیرد. خردی که در هازمان (جامعه) بزرگ او بگونۀ خرد گروهی، در همکاری ، هماهنگی و همآوایی با دیگر اندیشه های نیک و سازنده، زندگی هازمانی او را به نیکی سازمان و سامان می دهد. سامانی که خوشبختی او و همگان را در پی دارد.
اگر شما نیز چنین می اندیشید و بر بنیان این باور سخن گفته و کارهای زندگانی تان را بر آن استوار می دارید، شما نیز یک زرتشتی و یک مزدیسنی یا ستایشگر دانش و آگاهی و خرد می باشید.
این یک شناختِ راستین و گزینش بر پایه آن است و در نتیجه امری فردی میباشد. این همانا یک فرآیند و روند است که خود، هم آغازگر و هم میوهی یك دگرگونی ژرف درونی میباشد و نیاز به زمان برای رسایی یافتن دارد.بسیاری از ایرانیان، که پدران و مادران آنها در جایی در زمان و مکان و در پی رویدادهای گوناگون (اما بیشترین در پی زور و بیداد) از آیین مادری چشم پوشیده و به آیینی دیگر گرویده اند، امروزه چشمان ِشان بر راستی ها و روشنی های فرهنگ و آیین ریشه ایِ خویش باز شده و خواستار بازگشت به خویشتن هستند.
بسیاری از این هم میهنان چه بسا که بسیار راه دارند تا جان و روان خود را از آلودگی های سده و هزاره پاک گردانند اما همانگونه که آمد این یک روند و فرآیند است و ارجمند آن است که راه دیده شود و روشنایی خود را بنمایاند. رهرو خود دیگر در راه افتاده و بسوی آماج و آماجگاه (مقصد و مقصود) روان می شود. همگی این نازنیانِ هم میهن و هم اندیش نیز آزادند که خود را زرتشتی/ بهدین/ مزدیسنی بدانند و بنامند و کسی نیز بر پایۀ آزادی گوهریِ انسان برای گزینش باور، حق بازخواست او را ندارد.
از سوی دیگر و در کنار و دست در دست آزادی، و برای آنکه این آزادی در چهارچوب راستی و نیکی بماند، بایسته است که هر کس پاسخگوی گزینش های خویش و اندیشه و گفتار و کردارش باشد.
آزادی و آزادگی به مفهوم بی بندوباری و هرج و مرج نیست که اگر چنین باشد به دروغ، که ویرانگر جان و جهان است دگرگون می شود. یک بِهدینِ آزاده، انسان رسیده و پخته ای است که پاسخگوی کردارهای خویش است و خویشکاری (مسئولیت) آن را بر خود گرفته و زمین و زمان و دیگران را پاسخگو نمی یابد. مزدیسنا، آیین خردمندان و رسیدِگان فرهنگی است.
بس است هر چه خود را و خرد و زندگی و سرنوشت خود را در دست دیگران، آن هم دشمنانِ خویش گذاشتیم و بر آیین های ناخودی و بیایانی سرنهادیم. آیین هایی که انسان را خردمند نمی خواهند بلکه بنده و برده و گوسفند می خواهند، که سر به زیر اندازد و حتا اگر سرش را بزنند آن را بلند نکند.
یک ایرانی/ زرتشتی سربلند است و سرافراز به آنچه در چنتۀ فرهنگی و آیینی و تاریخی و اخلاقی خویش دارد و انسان آزاده ای است که سر تسلیم بر درگاه نابکاران و دزدان و ددان فرود نمی آورد.
پس سربلند باشیم و خود را ایرانی و زرتشتی / بهدین / مزدیسنی بدانیم و بنامیم.
ما زرتشتیان با توجه به آموزش های راستین دین مان و پیامِ پیام آورمان، اَشو زرتشت می پذیریم كه:
١ـ دین زرتشتی یا دین بهی، آنگونه كه اشو زرتشت آن را می نامید، نخستین دین یگانه شناسی جهان می باشد كه انسان را از پرستش خدایان پنداری و گوناگون بازداشته و آنان را با خدای یگانه، اهورا مزدا آشنا ساخت.
٢- بنیان گزار دین بهی، زرتشت از خاندان اسپنتمان، در میان مردمی به نام “آریاها” برخاست و پس از گذار از روندی در جستجوی خود به دنبال راستی ها، به ذات و گوهر نیروی برتر و یگانه و آفریننده و قوانین پیش برندۀ زندگی و راهِ رسیدن به شادی، آرامش و خوشبختی انسان دست یافت و پیام خدا و خرد را برای مردم به ارمغان آورد.
ما زرتشتیان برای بزرگداشت پیام آور، پیام دار و آموزگار خود همواره او را با پیش نام “اَشو” و به گونه ی “اشو زرتشت” نام می بریم. اشو به چم (معنی) كسی است كه رهرو راه اَشا باشد (راه راستی) و فرنامی است كه خود آن اشو به راست روان و درست كرداران داده و آنها را “اَشَوَن” نامیده است.
بر پایه ی آخرین پژوهش ها و شمارش هایی كه از سوی دانشمندان خودی انجام یافته و به پذیرش همگانی رسیده است، مكان پیدایش اشو زرتشت و خاستگاه دین بهی، سرزمین های شمال خاوری ایران كنونی (خراسان بزرگ) و زمان آشکار کردن پیام ایشان در سن سی سالگی، در ١٧٣٧ سال پیش از زایش مسیح بوده است. این تاریخ برای ما آغاز گاهشماری به شمار می آید كه به آن “سال زرتشتی” می گوییم.
٣- بنیان و اساس پیام و آموزش های اشو زرتشت كه خود آنها را مانْتْرَ Mânthra نامیده است و در چم “اندیشه برانگیز” میباشد، در دفتری با نام “گاتها” در دسترس ماست كه “كتاب راهنمای” ما زرتشتیان می باشد.
اوستا نام جٌنگی (مجموعه ای) از دفترها و نوشتارهای به یادگار مانده از همگی تاریخ و فرهنگ ایرانیان، در زمان های گوناگون است كه سرچشمه ی بسیار باارزشی است برای آگاهی و پژوهش در چگونگی زندگی و باورها و فرهنگ مردم ایران زمین در این پهنه ی گسترده ی تاریخی. گاتها و چند سروده و نوشتار دیگر كه بوسیله ی نزدیك ترین یاران اشو و با همان روش فكری و در همان زمان گفته شده اند رویهم جنگی را به نام “سُتوت یسن“ Yesna Staota تشكیل می دهند. این جٌنگ تنها آموزگار و راهنمای ما از“اصول دین” می باشد.
دین بهی، دینی جهانی است و تنها برای مردم یك كشور، نژاد، ملیت یا رنگ پوست ویژه ای نمی باشد و هدف و آرمان آن آرامش، شادی، بهزیوی و خوشبختی انسان می باشد. بنابراین یك بهدین در هر كجای دنیا كه به سر می برد باید بر اساس آموزش های دین خود، خرد و دانش و داد را راهنمای اندیشه خود قرار داده و به وسیله ی اندیشه و گفتار و كردار نیك همواره در راه رسایی تن و روان و بهبودی و بهزیستی خود و همبودگاه (اجتماع) بكوشد. البته با توجه به زادگاه اشو زرتشت و مكان رشد و گسترش دین بهی و آمیخته بودن تاریخ این دین با تاریخ ایران زمین، این سرزمین زادگاه تاریخی پیامبر و دین بهی به شمار می آید. به همین دلیل بهدینان در هر كجای دنیا كه می زیند ایران را سرزمین مادری خود دانسته و برای بهروزی و رستگاری آن همواره در تلاش خواهند بود.
٤- تاریخ زرتشتیان (آن گروه كه در سرزمین مادری بجا ماندند) بخشی از تاریخ این سرزمین و فراز و نشیب های آن است. همچنان كه سرگذشت و روندِ دگرگونی فكری و سنتی كوچندگان (پارسیان) نیز واكنشی در برابر قوانین فرمانروا بر چگونگی (شرایط) زیستی آنان در سرزمین های تازه (هند و پاكستان) بوده است. زرتشتیان می باید كه تاریخ و سرگذشت پدران خود را بدانند تا با كند و كاو در آن به انگیزه های چگونگی امروز پی برده و با بكار گرفتن خرد، هم فردی و هم گروهی روش هایی درست و اشایی را برای پیشرفت به سوی آینده ای بهتر و روشن تر و سرانجام دست یافتن به سازمان دوستی جهانی به كار گیرند.
٥- همانگونه كه گفته شد دین بهی، جهانی و برای همه ی انسان ها است، بنابراین باید با خردمندی و تدبیر به بازگویی و گسترش آن پرداخت. در این راه به چند بنیان مهم باید توجه داشت :
الف- ما باید آنچه را كه از روی خرد باور داریم به دیگران بشناسانیم و هر كجا كه خرد شاهراهی را روشن كرد، راه و روشنایی را تایید كنیم. بر مبنای این اندیشه با هیچ باور و دین و مذهبی آهنگ ستیز نداشته و از برخوردهای ناسازنده و نابخردانه پرهیز می كنیم.
ب- دین بهی، در درجه نخست دینی است انسان ساز و آرامش جو و آرام ساز كه این آرامش را برای همبودگاه جهانی پایه ریزی می كند. این دین به دنبال به دست آوردن قدرت سیاسی یا دولتی نبوده و از پایه، دین را از سیاست/دولت جدا میداند و بنابراین تنها پذیرای كسانی است كه برای پاك سازی خود و از روی باوری راستین و از روی خواستی پاکدلانه به دین بهی روی میاورند و نه كسانی كه تنها به دنبال خواست ها و هدف های سیاسی یا گروهی خود و یا هر انگیزه ی دیگری از این دست می باشند.
پ- از آنجا كه منش بد و اندیشه ناپاك و ویران ساز وجود دارد، زرتشتیان و سازمان های زرتشتی می باید دارای كارسازهای پدافندی (مكانیزم های دفاعی) بوده و با دلی پاك و هشیارانه به شناسایی و جلوگیری كردن از آزار بدمنشی بپردازند.
ث– هر آنكس كه :
– دانش و بینش درست زرتشتی داشته باشد و باورمندانه آنها را به كردار درآورد
– با پژوهش پیگیر از تاریخ گذشته و امروز زرتشتیان آگاهی یابد
– به سختی ها و رنج های این مردم در راه نگاهداری و پایداری دین و فرهنگ نیاكانی ارج بگذارد و از روی اختیار و آزادی دین زرتشتی را برگزیند زرتشتی به شمار می آید.
این گزینش و پذیرش دو گامه (مرحله) دارد. نخستین گامه شناخت، آگاهی، گزینش، باور و كردار بر پایه ی دین است كه امری است شخصی و سپس پذیرش از سوی همبودگاه زرتشتی و شركت در كاركردهای آن می باشد. این پذیرش و به دین آمدن به شكل سدره پوشی و بوسیله ی کسانی انجام می پذیرد كه از سوی زرتشتیان این خویشکاری (مسئولیت) به آنان واگذار شده باشد.
چگونه به خانوادۀ بزرگتر زرتشتیان بپیوندیم؟
این نیز پرسشی است که در اندیشۀ بسیاری از بازگشتگان به آیین مادری می باشد. نخستین گام آن می باشد که هم اندیشان و همراهان خود را بیابیم و با آنان هماهنگ شویم. این هم اندیشان می توانند زرتشتی (زاده) باشند و یا نباشند. و سپس کم کم گروه های بزرگتر را بیابیم و به آنان بپیوندیم.
برای دانستن و آگاهی بیشتر می توان از گفتارها و نوشتارهای مناسب و گوناگون بهره گرفت. پنج «ب» را همواره به یاد داشته باشیم:
بنگریم – بپرسیم – بشنویم – بیندیشیم – برگزینیم
پیامدهای گزینش خویش را نیز بپذیریم و با نگرش به آنها راه خویش را درست گردانیم و همواره به یاد داشته باشیم که می خواهیم به راه راستی برویم و از دروغ دوری کنیم.
به این می گویند زرتشتی بودن و پیوستن به خانوادۀ بزرگ زرتشتیان. اما چشمداشت خانواده نیز این است که این پیوستن ها آن را نیرومندتر گرداند و به نیروی مثبت و سازنده اش بیفزاید. از اینرو شایسته و بایسته است که با آن پیوند یافت و پیمانه (اندازه) نیز نگاه داشت.
دین زرتشت، دین كوشش است. مگر نه اینكه جهان در سایه كار و كوشش آباد خواهد شد و تنها در سایه كار و كردار نیك است كه انسان خواهد توانست به سازندگی بپردازد؟
دین بهی، دین گوشه نشینی و زانوی غم بغل گرفتن نیست و ناامیدی و منفی بافی در آن راهی ندارد. آینده ، یك رویداد ناگوار برگشتناپذیر نیست . آینده در دست های ما قرار دارد. اگر بكوشیم و بسازیم آینده زیبا خواهد بود و اگر بدان نیاندیشیم و كاهلی پیشه كنیم ، فرجامی بد در پیش روی ما خواهد بود.ساختن و آباد كردن و نوسازی جهان به هماندیشی ، همدلی و همبستگی انسانهای نیك منش نیاز دارد که گفتار خوش و كردار نیک بیافرینند . از این رو دین بهی ، دین هازمانی است.
هر نو بهدینی یک تلاشگرِ نیکوکار است كه در این ”سپاه كار نیك” می بایست جای خود را پیدا كند و همازور و هماهنگ با دیگر بهدینان به پیش رود. پس لازم می آید كه سازمانهای هازمانی زرتشتیان سامان پذیرد.
گفتار و كردار هر زرتشتی در سرنوشت دیگر همكیشان نشانگذار خواهد بود. هنگامیكه فرد پذیرفت كه زرتشتی شود، خود به خود بخشی از خانواده بزرگ زرتشتیان شده است و از آن پس كارهای نیك و پسندیده و یا رفتارهای زشت و ناپسند او دامن گیر دیگر زرتشتیان خواهد بود و آنها را سربلند و یا سرشكسته خواهد كرد. نا گفته پیداست كه باهم بودن یك گروه از انسانها ، خود به خود نیاز به یك سری بنیانها، هماهنگیها و قانون مندیها دارد. بدون این بنیانها،پیوستگی افراد یك هازمان دستخوش هرج و مرج گشته و آنها را رو در روی یكدیگر می گذارد.
اكنون ببینیم چه بنیانهایی باید از سوی نوزرتشتیان ژرفنگری شود:
الف ـ ”پرهیز کردنِ سازمان های دینی زرتشتی از کار و جهت گیری سیاسی یا سیاست پیشگی[1]
ب ـ ”پرهیز از باور ستیزی”
پ ـ ”پذیرش خویشكاری (مسئولیت) هازمانی و كار گروهی”
الف ) پرهیز سازمان های دینی از سیاست پیشگی
دین زرتشتی ، دین نارواگزینی و دوبینی (تبعیض) نیست . زن ومرد ، دارا و ندار ، سیاه و سفید و …. می توانند زرتشتی باشند. نه رنگ پوست، نه جنسیت و نه مقام هازمانی افراد و یا گرایش سیاسی آنها هیچ كدام پایهای برای پذیرش دین نیست.
همانگونه كه كارگر ، پزشك، مهندس، كشاورز و غیره می توانند زرتشتی باشند، سیاست پیشگان نیز می توانند زرتشتی باشند. اما یك سازمان هازمانی كه بر بنیان دین استوار است نمی تواند جایگاهی برای تبلیغ یك ایده سیاسی ویژه شود و یا جایی برای گسترش اندیشه های سیاسی ویژهای شده و از همه بدتر جای یارگیری گروه های سیاسی و حزبهای گوناگون گردد.
همانگونه كه كشاورز نمیتواند با تراكتور به نیایشگاه وارد شده و زمین آنرا شخم بزند و بذر دلخواه خود را در آن بكارد، سیاستمداران و یا كوشندگان سیاسی هم نباید سازمان هازمانی زرتشتیان را با حزب و سازمان سیاسی یكی بگیرند و دفتر و ساختارهای هموندگیری خود را در آن پهن كنند.
بنیان سازمان و ساختارهای هازمانی زرتشتیان، آموزشهای زرتشت و فرهنگ بنیادین ایران است و افراد تنها از روی این باور می توانند در این نهاد هازمانی هموند شوند و نه بر پایهی وابستگیها و گرایشهای سیاسی. در یك نهاد دینی، با یك جهان بینی فراتر از رنگ پوست، جنسیت و …، دیگر چپ و راست و میانهرو مفهومی ندارد. همه، زرتشتی هستند و چون زرتشتیاند در این سازمان هازمانی هموند شدهاند.
دین، پاسخگوی فراهمآوری آسایش مینوی بوده و باید بتواند آرامش روانی، اخلاق و امید را برای انسان به ارمغان بیاورد در جایی كه کار سیاسی، خویشكاریاش فراهمكردن آسایش مادی انسان میباشد.
هم کار سیاسی و هم دین برای جامعهی انسانی لازم هستند اما هر کدام جایگاه خود را دارند.
هر زرتشتی در بهترین چگونگی (حالت) خود، دادگو و كاردار (وكیل) دین زرتشتی است، نه دادستان دینهای دیگر. كار ما استوار كردن و گسترش دادن دین بهی و فرهنگ بنیادین ایران است و نه رد كردن و خردهگیری از دینهای دیگر.
البته میتوان دین زرتشتی را با دینهای دیگر سنجید اما این، سنجش میان باورهاست كه خود كاری پژوهشی و آموزشی است و نه پیشزمینهی یورش به باورهای دیگر و كوبیدن این یا آن دین، كه نه سودمند است و نه لازم. این كار تنها میتواند سبب برپا شدن تنش بین بهدینان و دیگر باورها گردد، كه اگر باورستیزان در كار خود كوشاتر باشند جنگ دینی را در پی خواهد داشت، كه مانند هر جنگ دیگر بیهوده و زیانآور است.
پ ) پذیرش خویشكاری هازمانی و كار گروهی
آرزوی هر بهدینی، بهبود زندگی خود و همكیشان و گسترش دین بهی است. سروسامان دادن به كارهای هازمانی زرتشتیان از توانایی یك و یا چند نفر بیرون است. شایسته است كه هر نوبهدینی بر پایهی تواناییها و ویژهكاریها (تخصص) و یا نیازها در گوشهای از سازمان هازمانی به كار بپردازد. شانه خالیكردن از زیر كار و پشت گوش انداختن خویشكاری سبب از هم پاشیدن سامان گروه خواهد شد. این كار با هیچ سنجهی (معیار) اخلاقی و انسانی جور نمیآید. فراموش نكنیم كه پایبندی به پیمان از آموزشهای اخلاقی زرتشتیان است. انسان زرتشتی كسی است كه هم نسبت به خود، هم نسبت به گروه و هم نسبت به سپهر خود را پاسخگو بداند و در راه بالندگی و رسایی خود و جهان كوشا گردد.
اكنون، پس از خواندن این نوشته، روی پرسشهای زیر اندیشه كنید و پاسخ آنها را در درونخود بیابید:
آیا به دین زرتشتی در درون خود باور آوردهاید؟
آیا پیمانهای هازمانی را میپذیرید؟
اگر پاسخ به پرسشهای بالا مثبت است، به گروه ما خوش آمدید! اكنون هنگام آن رسیده است كه با هم بخوانیم:
به خشنودی اهورامزدا
من، به یگانگی جهان و پیامداری اشو زرتشت اسپنتمان بیگمانم.
من، دین بهی زرتشتی را برمیگزینم كه بهترین راه زندگی را به من نشان میدهد.
اندیشه و گفتار و كردار نیك را میستایم.
دین زرتشتی را میستایم، كه خواستار آزادگی، آشتی، خود بودن، هماهنگی و یگانگی است
اهورامزدا، خداوند جان و خرد را، سپاسگزارم
و پیمان میبندم كه بر دین نیك و پاك زرتشتی استوار بمانم.
ایدون باد
[2][1] آرش (مقصود) از سیاست و سیاسی و سیاستمدار در اینجا به مفهوم کار گروهی یک سازمان دینی برای راه یافتن به دولت (حکومت) و گرفتن بخشی از نیروی فرمانروایی است، چه در پیوند با سازمان های سیاسی دیگر مانند حزب ها و یا بگونۀ مستقل و بجای سیاستمدار نیز بهتر است گفته شود سیاست پیشه. اگر نه سیاست در مفهوم درست خود همانا گزینش بهترین راه از روی خرد است که آن مقولۀ دیگری است.
برگرفته از سایت رسمی موبد کامران جمشیدی