بدی یا شر چیست و از کجا آمده است

بدی یا شر چیست و از کجا آمده است؟


درباره چگونگی وضع مردمان جهان پیش از اشوزرتشت در فصل دوم گاتها آمده است:

روان آفرینش یا (روح مردم جهان پیش از پیدایش اشوزرتشت از خرابی وضع زندگانی خود) بدرگاه خداوند یکتا بدادخواهی برخاسته و میگوید: چرا بمن پیکر هستی بخشیدی؟ ستم و ستیزه و خشم و زور مرا بستوه آورده و برای من بجز تو پشت وپناهی نیست. از تو درخواست میکنم که برایم نجات دهنده ای بفرستی تا زندگانی آسوده و خرمی به من بخشد. (یسنای 29 بند 1)

ای مزدا تو خود بهتر از همه میدانی که در گذشته چه کارهای ناشایستی از بدکاران و هواخواهان آنان نسبت به آدمیان سر زده یا در آینده سرخواهد زد، پس برای این ماموریت بزرگ یعنی رستگاری بشر اراده تو بر هرکه تعلق گیرد بدان خشنود و خرسندم. (یسنای 29 بند2)

بنابراین من که روان آفرینش (و نماینده روانهای مظلومان) هستم با دست های برافراشته از تو خواستارم که مبادا هرگز نیکوکاران دچار رنج و آزار شوند و به پارسایان و زحمت کشان درست کار از سوی بدخواهان رنج و آسیب رسد یا برآنها غالب گردند. (یسنای 29 بند3)

ودر اثر این دادخواست است که پروردگار دانا اشوزرتشت را برای رستگاری عالمیان مبعوث میگرداند و او را مجهز به اوامر و نواهی دینی و فرمان اهورایی میسازد.

بعد از ظهور اشوزرتشت تا حال پیام آوران و پارسایان و بشر دوستان و فیلسوفان و دانشمندان بسیاری که از روانهای بزرگ همه زمانها بوده و هستند از طرف پروردگار با تعالیم بسیار مفید و نیک اخلاقی ظهور کرده و تا منتها درجه حتی تا نثار جان و تن خود برای نجات بشر گوشیده اند ولی باز هم روان آفرینش و روح آدمیان از ظلم و ستم و خشم سلطه گران و ستم پیشه گان و زورگویان مینالد و برای رهایی از دست آنان پیوسته دست تضرع و زاریش بسوی پروردگار بلند است و دادخواهی میکند.

پیش از ظهور هر پیغمبر و رسولی نیز وضع جهان چنین بوده وبا وجود این همه تلاش و کوشش باز هم آرامش و صلح و برادری و برابری فرسنگه از آدمیان دور است. ستم پیشه گان حریص و خودخواه و متبکر هنوز هم دست از جان و مال ضعیفان و ناتوانان برنداشته و هر روز با ایجاد جنگ و خصومت به افراد و اختراع سلاح های کشنده و خطرناک درصدد انباشتن دخایر پولی و مالی خود وبه زنجیر کشیدن بیچارگان و بی پناهان و غلبه بر زیردستان، چون دوران توحش و روزگار جنگل نشینی در کوشش و تلاشند.

گویا هنوز اهریمن یا دشمن خوشبختی بشر با سپاهان بی شمارش چون حرص و آز و حسادت و خشم و کینه و بیدادگری، جسم و جان و روان آدمیان و تمام منابع دنیوی و زمینی را در قبضه تسلط خود دارد و ضجه و ناله و فغان مردم جهان هنوز کاهش نیافته و چون هزاران سال پیش ادامه دارد.

شکایت بر علیه سلطه گران و قوانین ضعیف کش فعلی جهان مدام به گوش میرسد و غم و غصه و ناله و شیون مردم حتی رساتر و بیشتر از پیش بلند است و مدام چشم امید درپی ظهور نجات بخشی است که همه پیام آوران وعده ظهور او را داده اند. در گذشته بشر به امید فرارسیدن چنین نجات بخشی به خود تسلی داده و هر گونه سختی وبدبختی زندگی را تحمل میکرده ولی امروزه با پیشرفت علوم مادی و دنیوی بشر با چشم و امید دیگری به جهان و زندگی و طبیعت و دین و خدا مینگرد و حاضر نیست تنها به امید روز رستاخیز هرگونه سختی و ظلم و ستم را تحمل کند. در گذشته انسان با رویا و پندار زندگی میکرد و حالا با حقایق روبروست. فکر و اندیشه بشر در گذشته تنها به نجات روح و روان خود می اندیشید و میکوشید ولی حالا تن و جسم او و دنیای اطرافش هم اهمیت یافته و میخواهد تا زنده است خوشبخت و شاد و آسوده بسر برد و نقد را به امید نسیه از دست ندهد.

در گذشته دانشمندان و خداپرستان در پی کشف جدید دانش دین و درک مفاهیم پیچیده کتب مقدس خود و پی بردن به علوم ماوراء الطبیعه و اسرار جهان اخروی بودند ولی امروزه میخواهند جهان مادی و اسرار آن را کشف کنند و از منابع سرشار زمینی و طبیعی در راه خوشبختی خود و دیگران استفاده نمایند. بشر قدیم در برابر نیروهای مختلف سر تعظیم فرود می آورد و آن را میستود و قربانی نیاز می کرد ولی امروز براین نیروها تسلط یافته و میخواهد مانند برده و غلام آنها را به اطاعت و خدمت خود وادارد.

مذاهب اولیه،بشر را تنها به خوشبختی‌و خوشی‌و کامروایی و نعمات جهان دیگر امیدوار می‌ساختند ولی‌دانش امروزی بشر را به کشف منابع بی‌شمار مادی و ثروت‌های طبیعی‌و بدست آوردن خوشبختی‌و سعادت دنیوی وامیدارد.

باید پذیرفت که علوم امروزی تا اندازه زیادی بر امراض گوناگون و ناراحتی‌‌های زندگی‌غلبه یافته و تسلط خود را بر نیروهای طبیعت وسعت داده است ولی‌هنوز راههای دور و درازی در پیش است و تا به هدف نهایی خود برسد، درین راه صدها بلکه هزاران سال دیگر تلاش و کوشش لازمست. از طرف دیگر کشف منابع مختلف طبیعی‌درین عصر علم و دانش باعث انباشته شدن ثروت در دست عده معدودی از بشر شده و بر قدرت مادی و عقلی و هنری این عده عقیل برای تسلط بر دیگران افزوده گردیده و فاصله غنی و فقیر را بیش از پیش زیادتر کرده است. مثلی‌است معروف که فقر و بدبختی ما در همه گونه جرم و جنایت است. صنعت و علم و دانشی که باعث خوشبختی‌فوق‌العاده عده قلیلی از مردم و مسبب بدبختی اکثریت گردد به چه درد می‌‌خورد؟ آیا چنین چیزی نیک‌و سودمند است؟

ما امروزه در عصر تکنیک و هنر و ماشین زندگی‌می‌کنیم، اثری که یک روزه ناگهان در برابر ما قرار گرفت، به طوری که حتی فرصت موانست و سازش با آن را هم بدست نیاورده ایم. در قانون جنگل حفظ تن و جان در برابر اذیت و آزار دیگران از وظایف اصلی‌افراد بشر بوده و ضعفا و ستم کشان برای حفظ خود در برابر زورمندان به تشکیل اجتماع پرداختند و قوانین اجتماعی را بر علیه زورگویان وضع کردند و برای نخستین بر به فکر کارهای نیک‌و بد افتادند و اوامر و نواهی دینی و اجتماعی را به کمک وحی الهی و ندای آسمانی به یاری پیامبران به گوش مردم رساندند.

آنگاه بود که اجتماع خود را موظف به مقاومت در برابر ستمگران و زورپیشه گان سخت و موافقت با نیکیها و مخالفت با بدیها وظیفه دینی و وجدانی افراد گردید. ولی‌باز هم دیدیم که افراد هر جامعه‌ای به پیروزی از نفس آماره و هوا و هوس شخصی‌بیش از قوانین الهی و اجتماعی پرداختند و تنها به فکر خوشبخت ساختن خود ولو به ضرر اجتماع برآمدند و چنانچه درین روزها مشاهده میشود هر دولت و ملت و کشوری میکوشد تا دیگران را هرچه بیشتر تحت سلطه خود درآورد تا بدانجا که همه جهانیان را بنده و برده خود سازد.

حال ببینیم منشأ و مبدأ این بدیها از کجاست.

دستور دکتر دهالا موبد بزرگ پارسین پاکستان مینویسد: انسان از همان آغاز بر سر درک و فهم علت وجود بشر در جستجو و تکاپو است. این مساله از ابتدای خلقت، بشر متفّکر را به خود معطوف داشته و تا به حال با وجود اینکه صدها کتاب و فرضیه و فلسفه و مکتب درین مورد بوجود آورده باز هم لاینحل مانده و کمیّت عقلش درین وادی سردگم و بی‌پایان هستی‌لنگ است.

علت اختلاف نظریه‌ها از این جهت است که یکی‌به فکری درست و روحی‌سالم و شاد به این موضوع می‌نگرد و دیگری با فکر نادرست و چشمی بدبین و روانی‌بیمار. یکی‌با سرشتی مغرورانه و فکری متکبرانه و مستبدانه در آن غور می‌کند و دیگری با سرشتی متواضع و فکری پژوهنده و روحی‌سالم.

این موضوع باعث گردیده که فلسفه‌های متفاوت درباره زندگی‌به وجود آید که هر یک مخالف دیگریست. یک فلسفه خوشبینی مفرط را می‌آموزد و دیگری بدبینی زیاده از حد را..

یکی‌به جهان با دیده تحقیر می‌نگرد و دیگری با نظری تحسین، یک فلسفه زندگی‌را نعمتی عظیم و دیگری نکبتی بزرگ میشمارد. یکی‌با علاقه‌کامل در زندگی‌مشغول کار و کوشش و فعالیت است و دیگری دست از هر فعالیت دنیوی کشیده در گوشه‌ای از جنگل یا صحرا عمر عزیز خود را به بطالت و بیکاری و بیحاصلی‌میگذراند. یکی‌قدر هر ساعت از عمر گرانبهای خود را به خوبی‌میشناسد و دیگری زندگانی را مانع و رادع خوشبختی‌نهایی و روحی‌خود دانسته میکوشد تا هرچه زودتر به قول خود از این قفس تن رهایی یابد و این مانع جسمی‌را از جلو روح خود بردارد.

البته زندگی‌طرف روشن و تاریک هردو دارد،نه سرای شادی و خرمی است و نه تماماً بدی و زشتی و دشواری ،نیکی و بدی در هر چهره هستی‌با هم درآمیخته اند. آن خوش بینی‌که معتقد است دنیا بی‌عیب و ناقص است همان اندازه اشتباه می‌کند که بدبینی که عقیده دارد سراسر آفرینشها بر بدی و زشتی و ناپاکی گذارده شده. تنها از تیرگی شب نالیدن و روشنی روز را از نظر دور داشتن کار عقل و خرد نیست. درین جهان نیک‌و بد پیوسته باهم اند و نادیده گرفتن یکی‌بدون دیگری صحیح نمی‌باشد. این مساله ضدین از مسائلی‌نیست که بتوان به این آسانی از آن گذشت. بدی و شر در زندگی‌آدمی‌به قدری پایه و مایه محکم و واقعی‌دارد که نمی‌توان به سهولت از  آن چشم پوشید. وجود این دو نیروی متضاد به قدری برجسته و حقیقی‌اند که نباید با اندک فکر سطحی از آن صرف نظر کرد یا فیلسوفانه از آن گذشت.

هزاران افراد بشر در دورانهای مختلف با دیده گانی پر اشک و قلبی پر یأس آمدند و رفتند بدون اینکه نوری از شادی و خوشبختی‌بر زندگی‌آنان تابیده باشد. برای تهیه قوت لایموت یا واجب‌ترین حوایج زندگی‌چه جنگهای که در بین بشر رخ نداده و چه خونهایی از بیچارگان و بینوایان که درین راه به خاک ریخته نشده. زندگی‌برای این بیچارگان جز غم و درد و تحمل مصائب و سختیها چیز دیگری نبوده است. در گلزار، شکوفه و گلهای خوشبو و لذت بخش فراوان است ولی‌از طرف دیگر خر و خاشاک و گیاهان هرزه و سمیع و متعفن نیز بسیار یافت میشود که باید با کوشش آنها را از بین برد و زمین را آماده استفاده و ماوای شادی بخش بشر ساخت.جهان با وجود داشتن نیکیها و خوبیها و نعمات لذت بخش فراوان، بدیها و زشتیها و ناسازگاریها را نیز در خود دارد. نواقص و کمبودهای جسمی‌ و عقلی و روانی‌انسان نیز بسیار برجسته و آشکار است و نمی‌توان به آسانی از همه آنها گذشت.

جهان و هستی‌کامل نیست ولی‌آماده کمال و رساییست و تکامل هستی‌بدون کوشش انسان میسر نمیگردد. جهان برای بشر اقامتگاه ایده‌آلی نیست ولی‌دارد به‌ طرف نیکی‌و خوبی‌به کمک انسانهای فعال و فهمیده پیش میرود.

 

برگرفته از کتاب زرتشت و آموزه های او نوشته روانشاد موبد رستم شهزادی

http://www.ketabfarsi.org/ketabkhaneh/ketabkhani_3/ketab3599/ketab3599.pdf

———————————————————————————-

  همچنین بخوانید نوشتاری از موبد کورش نیکنام : دو گوهر همزاد، زاینده نیکی و بدی