تاثیر بینش زرتشت بر فرهنگ و تمدن بشری در سخن اندیشمندان جهان

تاثیر بینش زرتشت بر فرهنگ و تمدن بشری در سخن اندیشمندان جهان

موبد کورش نیکنام

محمد اقبال لاهوری 

ذهن ایرانی از دیرباز با دو گونه ثنویت، ثنویت مُغی در ایران باستان وثنویت یونانی در ایران اسلامی در کشاکش بوده است و این دو ثنویت یکسان نیستند، ولی مساله مهم که همانا تکثر هستی است در هر دو مورد وضعی یکسان دارد. اندیشمندان ایران باستان با گرایشی عینی جهان را پذیره شدند، واز این رو نتیجه کوشش های فکری آنان آیینی کمابیش مادی بود. اندیشمندان ایران باستان به روشنی دریافتند که باید با نظری پویا به اصل آغازین هستی بنگرد. پس زرتشت به دو روح فعال اصلی اعتقاد کرد… 

…رواج دین اسلام و مطالعه فلسفهً یونانی فکر ایرانی را که خود به سوی نوعی یک گرایی پیش می رفت، از سیر خویش باز داشتند وسپس گرایش عینی آن را تغییر دادند و روح خفتهً ذهن گرایی را که با آیین وحدت وجود برخی از صوفیان، به دورهً کمال رسید، برانگیختند. آنگاه فارابی کوشید که ماده را چیزی جز ادراکی آشفته نداند وبدین شیوه، از ثنویت خدا وماده برهد. اشعریان وجود ماده را انکار کردند وبه عرصهً انگار گرایی تام وتمام افتادند. صوفیان در برابر مشائیان که به مفهوم هیولای اولادی استاد خود وفادار ماندند، جهان مادی را صرف یا وجهی از وجود خدا شمردند وبرآن شدند که این وجه به اقتضای خودشناسی خدا پدید آمده است.* سیر فلسفه در ایران، ص130 



آلبرماله 

مدنیت عرب نیز مانند فتوحات آنان تنها حاصل زحمت عرب نبود بلکه ملتی که اسلام آوردند دراین امر به ایشان کمک کردند، چنانکه بسیاری از معماران و فضلا وصنعتگران وبازرگانانی که عرب نامیده شده اند در واقع ایرانی، یونانی واسپانیایی بوده اند. 



عباس آریانپور کاشانی 

میترا پرستان رومی یا رومیان زرتشتی مذهب در سپیده دم مسیحیت در روم بسیار بوده ونفوذ بسزایی داشته اند. این میترا پرستان سرودهای دینی بسیاری که از ایران بدانجا رسوخ یافته بود در نیایش اهورامزدا وخورشید وغیره داشته اند. وقتی کلیسای نخستین در روم بنیاد نهاده شد رهبران کلیسا متوجه شدند که میتراپرستان سرودهایی از خود دارند درحالیکه کلیسای مسیحی آنروز هیچگونه سرودی نداشت. خواندن سرود برای میتراپرستانی که مسیحی شدند جزء لوازم حتمی نیایش خداوند بود واز اینرو آهنگ سرودهای زرتشتیان را با واژگان تازه ای وهماهنگ با دین تازهً مسیحیت تلفیق نموده ومورد استفاده قرار دادند. 

باید دانست که تصنیف ها وسرودهای مذهبی یونانی ومصری متداول درآغاز مسیحیت به قدری خارج از اخلاق ومبتذل وغیر روحانی بوده که با روح کلیسای اولیهً مسیحی سازگاری نداشته است. پس تنها راه انتخاب آهنگِ سرود برای کلیسای مسیحی آن بود که آهنگ ومضامین سرودهای زرتشتی میترایی را با تغییری در محتوای آن متناسب با افکار روحانی کلیسای مسیحی برگزیند. 

تردیدی نیست که با این توضیح به خوبی می توان پی برد که ایران کهن در دین یهود ومسیحیت نفوذ بسزایی داشته اما سهم عظیم تمدن وفرهنگ ایران در یهودیت ومسیحیت چیزی از ارزش وعظمتِ ادیان مزبور نمی کاهد. برعکس این امر ثابت می کند که بنیاد گذاران وپیشروان یهودیت ومسیحیت با کمال واقع بینی همهً نوامیس عالیه وافکار بلند موردقبول وجدان وفکر بشری را در این دین خود آورده اند. پس این بنیاد گذاران وپیشوایان یهود ومسیحیت بهترین اندیشه ها، باورها، فرهنگ ها وروایات موجود را گلچین کرده وبرای رسیدن به پیروانِ خود به ذرهً کمال روحانی آموزش وگسترش داده اند. * نفوذ عقاید آریایی در دین یهود ومسیحیت، ص46 




کاردینال دکتر فرانس کنیگ 

اسقف اعظم اتریش 

سخنان خود را به دوران پیش از اسلام، تاثیر ونفوذ آموزشهای زرتشت واندیشهً او در کشورهای اروپا وانگلوساکسن اختصاص می دهم؛ در این باره بررسی های زیاد وتالیفات گوناکون شده است، این مطالعات علمی، انگیزه های گوناگونی داشته است. یکی از علت های این مطالعه نفود باورهای دینی ایرانیان در ارمنستان وعراق عرب بوده است. امروزه به اثبات رسیده است که آموزش های زرتشت از راه آسیای صغیر به یونان را یافت ونه تنها افکار افلاتون بلکه گنوستیک ها را هم تحت تاثیر قرار داد وهمچنین ماندیانها نیز از آن رنگ ورونق گرفتند. با توجه به توسعهً نوذ روزافزون آموزش های زرتشت در کشورهای مسیحی مغرب زمین بود که باستان شناسانِ آن کشور ها را واداربه صرف وقت در پژوهش به زبان اوستایی ولهجه های ایرانی وزبان پهلوی نماید. 

اهمیت مطالعات دربارهً ایران در کشورهای اروپایی وانگلوساکسون از تالیف فرهنگ بزرگ ایرانی توسط باتولومه در ابتدای قرن بیستم نمایشگر است وهمچنین تعداد کثیری از تالیفات دانشمندان به زبانهای انگلیسی وفرانسه وآلمانی که در آنها موضوعات مذهبی وترجمه ای از گاتها وپژوهش در زبان سانسکریت مورد بحث قرار گرفته مشهود است، علاوه براین پژوهندگان تاریخ ادیان در عصر حاضر، اهمیت بزرگی برای عقاید مذهبی وفکری ایرانی قایل بوده که بالاتز از همه کنجکاوی در چگونگی ومیزان تاثیر ونفوذ آموزَش های زرتشت از طریق مذهبِ یهود در دین مسیحی مورد مداقه قرار گرفته است. 

در اوایل قرن بیستم نفوذ معنوی ایران در تمدن غربی مورد تصدیق وتایید قرار گرفت وچندین پژوهشگر از تاثیر شدید دین زرتشت در مسیحیت واسلام سخن راندند. “کونمان” مولف تاریخ جهانی مدیترانه در سال 1948 دربارهً این رابطه چنین می نویسد ” هرکسی که بخواهد دربارهً حضرت مسیح وحضرت محمد تحقیق کند بایستی از دنیای بزرگ عقاید دینی زرتشت آغاز کند، ایران نقش بسیار مهمی ومهمتر از آنچه اغلب مردم تصور می کنند در تاریخ ادیان جهان ایفا کرده است. 

ایران وایرانیان نه تنها ماموریت بزرگ تاریخی در زمینهً سیاسی در جهان به عهدهً داشته بلکه از جهت مذهب نیز الهام بخش جهان بوده است. این ماموریت مقدس توام با تمدن یونانی در واقع عامل اصلی ایجاد تمدن امروزی اروپایی وموجد ایده های واقعی آنها نسبت به کشورداری وایمان به خداوند یکتا است. 

باستان شناس معروف سوئدی “گئوویندن گرین” در نوشته های خود موفقیت اثرات تاریخی ومذهبی ایران در جلد اول که در سال 1954 تالیف نموده شرح کامل داده است. این نویسنده که یکی از کارشناسان عالی مقام در زمینهً ایرانشناسی است عقیده دارد که مذهب زرتشت نه تنها در ادیان یهودی ومسیحی بلکه در اسلام نیز تاثیر ی به سزا داشته است. به عقیدهً این دانشمند، کوشش برای کم اهمیت جلوه دادنِ این تاثیر اشتباه محض است. 

وقتی که شخص دربارهً تاریخ مذاهب یهودی ومسیحی واسلام به تحقیق می پردازد احساس می کند که دین ایران به ویژه از زمان هخامنشیان به بعد در کلیهً مذاهب مشرق زمین به طور حتم وقاطع تاثیر ونفوذ نموده است. 

انسیکلوپدی مطالعات موضوعات کلاسیک تالیف 1933، ارتور کریستن سن نویسنده دانمارکی در فصل ایران وایرانیان، اثر افکار ایرانی را در مذهب یهود داشته است، فلسفهً دوگانگی، یعنی نظریهً ایرانی خیر وشر- عقیده به روزقیامت وبهشت ودوزخ وغیره از راه مذهب زرتشت در دین یهود راه یافته ومذهب مسیح نیز به حد وفور تحت تاثیر کیش زرتشت قرار گرفته واین مذهب هم مانند دین یهود عقاید مزبور را از مذهب زرتشت گرفته است. 

با اینکه مطالعات اخیر نتوانسته است تاثیر مذهب زرتشت را تا این اندازه در دین مسیح به ثبوت برساند چند مثالی که ذکر شد عقیدهً دانشمندان اروپایی وآمریکایی را در ایمان به افکار عالی ومبتکرانهً ایران قدیم به خوبی نشان می دهد وشاهد عادلی برای جاذبیت همیشگی کشورما برای این دانشمندان بوده ومی باشد. 

بدیهی است در این شواهد تاریخی که از تاثیر افکار ایرانی در دنیا سخن رانده شده همواره کانون اصلی این اندیشه های بزرگ مذهبی شخص زرتشت می باشد. 

جاذبهً زرتشت تا اندازه ای به علت شخصیت اسرار آمیز اوست، آموزش جهان بینی او شاید به هیچ وجه مدیون نفوذ عقاید هند واروپایی ویا هند وآریایی نباشد… 

در این شکی نیست که گاتها یعنی قسمت کوچک وقدیمی اوستا از گفته های خود زرتشت است، گاتاها سرودهای مذهبی است وبا آنکه حجم بسیار کوچکی از کلیهً اوستا را تشکیل می دهد معهذا یکی از مهمترین منابع پژوهش درباره اندیشهً زرتشت به شمار می آید. 

در اینجا با یک مشکل بزرگ روبرو هستیم وآن این است که ترجمه وفهم گاتاها یکی از مسایل دشوار تاریخ ادیان مشرق زمین است، ایرانشناس معروف سوئدی ویندن گرین چنین می گوید: ” مسئله ترجمهً گاتاها به طور یقین از عهدهً ما به دور است” مقایسهً چندین جلد ترجمه ها ئیکه اخیرا شده از جمله”هرتفلد” در دوجلد به نام ” زرتشت ودنیای او” ونیبرگ سوئدی در کتاب “مذاهب ایران قدیم” و هومباخ آلمانی ودوشن گیمن فرانسوی وزاینر انگلیسی این نظریه را به خوبی تایید می کند. این تالیفات مختلف با آنکه تمام ترجمه از گاتهاست به قدری متفاوتند که به زحمت می توان باور کرد که همگی ترجمه یک کتاب باشد… 

در گاتها آمده است خدای بزرگ به نام اهورامزدا یا سرور دانا وجود دارد. او خالق زمین وآسمانها وجهانِ مادی ومعنوی است، او خالق نور وتاریکی است. او فرمانده بر طبیعت ومرکزی است که همه چیز در بر می گیرد. کوشش در جستجوی آثارِ شرک در اوستا نظیر آنچه که در کتاب ودای هندی یافت می شود بیهوده است… 

واما بشر آزاد ومختار است بین خیر وشر، یکی را برگزیند واین امر نه تنها دربارهً انسان بلکه در موردِکلیهً موجودات خداوند نیز صادق است. آنها نیز برحسب اینکه مظهر خیر یا شر را انتخاب کرده اند خوب ویا بد خواهند بود. 

چونکه بشر آزاد است، پس مسئولیت مقدرات آینده برعهدهً خود اوست. بدکاران ودروغگویان برابر قضاوت خداوندی دچار عذاب وجدانی بوده وبرابر عقیدهً ما مسیحیان شبهی از دوزخ را در برخواهد گرفت. 

تقسیم بشریت در دنیا به دو دسته متخاصم نتیجهً آزادی در انتخاب راه زندگی است. بشر در یکی از این دو گروه خواهد بود کسی که به طرف خداوند برود ودر واقع به طرف رهبری دانا رفته است که به خوبی از او نگهداری خواهد کرد ودر نتیجه او درآسایش کامل خواهد زیست، طرفدارانِ دروغ چون دزدانِ سرگردانی هستند که دشمن کشاورزی ودامداری بوده ومعتاد به هوم یا نوشابه سُکرآوراست. 

یکی از ویژگی های مزدیسنی ایمان به آخرت است که در سراسر گاتها مشهود است. سرنوشت بشر پس از زندگی در این جهان موضوعی است که در هر بندِ گاتها ذکر گردیده، کلیه اندیشه وکردار بشر در این دنیا رابطهً مستقیم با دنیای دیگر داشته وپاداش نیکوکاران از طرف خداوند دانا در سرای دیگر به آنان داده خواهد شد. همانطور که بالاخره بدکاران نیز بدان خواهد رسید. این اصل یکی از اصول اصلی مزدیسنی را تشکیل می دهد.

این شرح مختصر تشابه عجیبی را که بین مذهب مسیح ودین زرتشت موجود است نشان می دهد واین امر حاکی از رابطه یا تماس نزدیک این دو دین با یکدیگر است… 

اما در قرون اولیه مسیحیت مکرر سخن از آموزشهای زرتشت به ویژه از نظر او دربارهً خداوند رفته است. “ژوستینوس” همانند دیگر نویسندگان این حقایق را بیان کرده است. همین تشابه در آموزش های زرتشت ومسیح است که انجیل در برابرشکاکان برای ظهور مسیح ارایهً تردید می نماید. دوشن گیمن در اثرش “عکس العمل مغرب زمین به زرتشت” شرح جامعی از موفقیتی که از ظهور مسیحیت دربارهً زرتشت سخن رانده اند بیان کرده است. یکی از دانشمندان اکسفورد به نام “هاید” در دویست سال قبل در کتاب خود به نام “کیش ایرانی” تمامی مدارک موجود در بارهً زرتشت را گردآوری کرده است. 

هاید عقیده دارد که زرتشت استاد فیثاغورث حکیم بوده واز روی گفتهً پیامبران یهود ظهور مسیح را پیشگویی کرده است. ولی مسئله خیلی جالب برای هاید این بوده که چرا خداوند بزرگ پیش از کلیهً ملل جهان، ایرانیان را به داشتنِ یک چنین پیامبری بزرگ مفتخرکرده بود؟ ودر پاسخ خود می گوید ” به علت آنکه ایرانیان تنها ملت طرفدار قوم یهود بوده وابتدا به خداوند یکتا ایمان داشتند” این تشابه عجیب، بینِ مزدیسنا ومسیحیت را نیز توجیه می نماید که پیروان زرتشت همه یکتاپرست بودند… 





مری بویس 

زندگی همراه با نیک روزی که آنتیوکوس، پادشاه یونانی به مردم پرهیزگار نوید داده بود. آشکارا همان چیزی است که در اوستا وهیشتا اهو( بهترین زندگی) خوانده شده ودیدگاه زرتشتیان برای فردوس (بهشت) است. انگارهً ایزدان بخشنده ومهربان وروان نیاکانی که پا به پای نیاکان به هنگام تکاپوهای خیرخواهانه در برابر بدی می جنگند، کاملا زرتشتی است. ریشه های اینگونه اندیشه ها را تنها باید در ثنویت کیهانی واخلاقی کیش زرتشت جستجو کرد وهمانند آن را در بینش یونانی نمی توان یافت.* تاریخ کیش زرتشت، جلد سوم ص 429 


ذبیح بهروز 

قرن ها پیش از اینکه در آثار باستانی جهان به نام یونان برخوریم، مغرب آسیا محل سکونت ملل متمدن آریایی بود و هنگامی تمدن یونان شکلی به خود می گیرد که این نواحی از قلمرو شاهنشاهی ایران به شمار می آید. بزرگترین وقدیمی ترین فلاسفه ومتفکرین یونان در عصر هخامنشی پیدا شده اند وچنانکه در تواریخ یونان مذکور است، ایشان برای کسب معلومات به ایران سفر می کردند ودعوی شاگردی زرتشت ومغان را داشتند. *خط وفرهنگ، ص 215 




ابن خلدون 

جملهً عالمانِ علوم شرعیه وعقلیه واصحاب فنون و بدایع همگی از ایرانیها بوده اند وبا سابقهً قدیمی که آنها در تالیف و تدوین علوم وکتابها داشته اند. اختراع خط (نسخ) از طرف آنها شده است… 

چیزی که در تهذیب و اخلاق و تربیت اسلامی ایرانیان نقش اساسی داشت این است که اغلب دانشمندان و ناشرین علم دانش ایرانی بودند اعم از علم دین و دانشِ عقلی که در آن اشتهار داشتند. اگر به ندرت از میان عرب عالمی پدید آمده حتما نسبت او به ایرانیان منتهی می شود یا آنکه تربیت او ایرانی بوده یا آنکه زبان پارسی آموخته بود یا نزد علمای ایران تحصیل کرده است. علوم مانند صنایع است و صنایع مخصوص ملت های متمدن است که عقل عرب با هیچ یک از آن ها آشنایی نداشته است. اعراب، بدوی بوده از شهر نشینی و علوم تمدن بیگانه بوده اند و ایرانیان بودند که دارای ویژگی های تمدن ساز بودند به این سبب علم و دانش از ویژگی های ایرانیان بود سیبویه که به علم نحو اشتهار داشت پارسی بود. ابو علی و زجاج و کسان دیگر تمام ایرانی بودند که برای عرب قواعد و اصولی وزن کردند آنچنان که راویان حدیث اغلب ایرانی یا تربیت شده ایرانیان بودند.علمای اصول تماما ایرانی بوده اند همچنین علمای تفسیر نیز ایرانی بوده اند.هیچ کس به حفظ علم و جمع و تدوین و تالیف مانند ایرانیان کوشش نکرده، مصداق حدیث ” اگر علم در پروین باشد پارسیان بدان خواهند رسید” کاملا تطبیق شده است*اسطوره سوشیانت ص14 




اسلامی ندوشن 

اشاره می کنم که موقعیت جغرافیایی ایران، اورا کشور دفاع منش کرده. در دوران پس از اسلام، این دفاع معنوی شد، یعنی می بایست با اندیشه آنرا کارساز کرد. به طور کلی در این دوران، یک معاد ل معنوی در مقابل هرعنصری که پیش ار اسلام عینی ومادی بود قرار می گیرد: خورشید درون در مقابل خورشید برون، عرفان در مقابل اشراق دین مزدایی، همدلی جهانی در مقابل حکومت جهانی کورش، اقتدارفرهنگی در مقابل اقتدارحکومتی، عشق نجات بخش در مقابل نیروی اجتماعی، دریا دلی عارفانه در مقابل شکوه شاهنشاهی، شعر وکلام در برابرعمل، افق معنوی در برابر وسعت امپراتوری…ایرانی البته نمی خواست از آن اریکه ای که نزدیک هزار سال به عنوان یکی از دوقدرت اول جهان برآن نشسته بود، فرودآید. نامهً تنسرکشورش را ناف جهان وقلب جهان خوانده بود وشاهنامه آن را کانون آزادگان وقدرت اول گیتی معرفی می کرد. بعد از سقوط ساسانی، چون دیگر امکان مادی خفظ این موقعیت در کار نبود، رو به راه حل معنوی برده شد. بدان گونه بود که یکی از بزرگترین کتابهای جهان که شاهنامه باشد، ایجادشد وعرفان ایرانی با آن پهناوری سربرآورد وهمهً روزنهً استعداد نهفتهً این قوم در کلام متمرکز گشت، واین در کلمات گفته شد نزدیک به همهً آنچه بشریت در طی تاریخ توانسته است در مویرگهای اندیشه اش، از سرچشمهً احساس، ادراک، رویا، رویت، وهم وخیال عبور دهد. 



صاعد اندلسی 

ایرانیان کتاب های مهمی در احکام نجوم داشته اند ویکی از آنها کتابی در صورت درجات فلک منسوب به زردشت است ودیگر کتاب جاماسپ است وما می دانیم این کتاب اخیر همواره ودر تمدن اسلامی مشهور بوده واز پهلوی به عربی وسپس به فارسی ترجمه شده واکنون ترجمهً فارسی آن موجود است. * فهرست کتابخانهً مجلس، جلد دوم ص 92 



ا. جی. براون 

در نتیجهً تعصب ظالمانهً دولت بیزانس، هفت نفر از فلاسفهً یونانی به ایران پناه بردند، انوشیروان این فلاسفه را به گرمی پذیرفت وچند جلسه شخصا در مسایل فلسفی با آنان صحبت داشت و وسیلهً بررسی وتدریس آنان را در دانشگاه جندی شاپور فراهم ساخت. پس از چندی که خواستند به کشورشان بازگردند انوشیروان طی یک پیمان رسمی دولت بیزانس را واداشت که به آنان آزادی عمل بدهد. * ابدیت ایران، ص 73 




پلوتارخوس 

آنچه از زرتشت دربارهً آیین ایرانیان وبه ویژه باورهای بنیادی واستوره های زرتشتی باقی مانده اهمییت فراوانی دارد بنابراین می توان گفت پیدایش جهان بینی فلسفی یا به عبارتی بهتر توجیه وتفسیرهستی از دست آوردهای زرتشت است و فلاسفهً یونانی به حق از زرتشت یاری گرفته اند. 



پوپ: 

ایران یکی از بزرگترین مراکز حیات صنعتی آسیا و منبع زیباترین و پُردامنه ترین هنرهای زیبایی است که در جهان بشریت به وجود آمده است . 




آر. سی. زنر 

آموزهً زرتشت پیرامون پاداش وپادافراه، آن هم به صورت درد ورنج جاودانه برای بدکاران، ورحمت وآسایش ابدی برای پرهیزکاران درآخرت، یا زندگی پس از مرگ، بسیار شبیه به آیین مسیحیت است؛ آنقدر که ناگزیریم پیرامون تاثیر وتاثر مستقیمی که در کار است، دست به کنکاش زنیم. بیگمان جواب این پرس وجومثبت است زیرا شباهت ها آنقدر بجا ومناسب است که هرنوع شک وتردیدی را که باعث امتناع از یک نتیجه گیری روشن شود از بین می برد. * طلوع وغروب زردشتی گری، ص75 



پی گولوس کایا 

با آنکه ایران بارها درگذشته درمعرض تهاجم خارجیان قرارگرفت ومردم مختلف با زبانهای گوناگون در مهد آن ساکن شدند همواره موفق شده است که پیش از آنچه دریافته، خلق وایجاد کند. ایران به دلیل موقعیت جغرافیایی درساختن وبوجود آوردن تمدن های کشورهای مجاور خود سهم بزرگی داشته و به همین دلیل حوادث تاریخی وجنبش های تمدن آن برای فهم سایر تمدن ها مهم است واهمیت ادبیات و زبان آن در دورهً تمدن وملوک الطوایفی کمتر از ادبیات وزبان یونان در تمدن قدیم نیست. 



هانری کُربن 

شاید یکی از مُهیج ترین لحظات سُنت اشراقی لحظه یی است که یک مکتب تفکر زرتشتی نمودهای تفکر خاص خود را در آثار سهروردی باز می یابد وتوجه به آن را با تداوم آن در نوشته های خود تثبیت می کند. در آن هنگام شیراز همچنان شهری نمونه بوده است که روح ایران بهترین شکل در آن دمیده می شده است، زیرا که از همین شهر است که ملا صدرا هم برخاسته است. ونکتهً خارق العاده این است که می بینیم یکی از استادان ملاصدرا، در ضمن سفر به هندوستان با محفل آذرکیوان آشنا می شود وبا آن ارتباط می یابد وآن شخص هیچ کس دیگر جز مجتهد عالیقدر شیخ بها الدین عاملی نیست. به این ترتیب چنان می نماید که استادان تفکر ایرانی، توانمند تر از جدایی ها وشکافها وتفرقه های ناشی از ناکامی ها ی تاریخی، مجموعا در کانون تفکر اشراقی جای داشته اند. *روابط حکمت اشراق وفلسفهً ایران باستان، ص 107 




حسن پیرنیا 

چیز دیگری که باعث حیرت اعراب شد هنگامی که به ایران آمدند مَنع روزه داشتن بود. ابوریحان بیرونی نوشته که کفارهً روزه بودن برای پارسی زرتشتی این است که چند نفر گرسنه را سیر کند. این عقیده نیزاز باورهای مذهبی آنان ناشی بود زیرا به عقیدهً آنان روزه، از قوت انسان می کاست و او کمتر می توانست به هرمز(خدا) وبه آفرینش خوب کمک کند…به خوبی مشاهده می شود که اخلاق آریانهای ایرانی نتیجهً منطقی باورهای آنان وسازگار با فایدهً انسان بوده با وجود این چنانکه از تاریخ وگزارش پژوهشگران برداشت می شود این اخلاق که بر اندیشهً نیک، گفتارنیک وکردارِ نیک بنا شده بود در جهان باستان تازگی داشته وهنگامی که آریانهای ایرانی به آسیای غربی آمده ودولت های بزرگی تشکیل دادند نوعی انقلاب اخلاقی را باعث شدند زیرا رفتار آنان برتری داشت بر اخلاقِ مللی مانند سومریها، کلدانیها، آسوریها و فنیقی ها که قبلا در آسیای غربی حکومت کرده بودند. از این جهت است که پژوهشگران، استیلای آریانهای ایرانی را در آسیای غربی بسان واقعه مهمی بیان کرده وایران باستان را در تاریخِ نشو ونمای تمدن بشر عاملی دانسته اند که دارای اهمییت واقعی بوده است. *تاریخ ایران ازآعاز تا انقراض ساسانیان، ص 226 



گئو ویدن گرن 

در دورهً پارت بزرگترین نفوذ دینی ایران در خاور نزدیک صورت گرفت. دیدگاه های فرجام شناختی وپیشگویی وقایع آخرالزمان همواره مشخصهً دین ایرانی بودند، ولی در این موقع چنین تصوراتی در بین النهرین، سوریه و فلستین رواج داشتند ودر همه جا، به ویژه در نزد یهودیان، آنها راخوش پذیرفتند. آموزه های مکاشفه ای وپیشگویی حوادثِ آخرالزمان ایرانی به یونانی ترجمه شدند وحتا در آسیای صغیر که فشار بر سکنهً ایرانی، در مناطق شرقی، نیرومند بود تاثیری بسیار قدرتمند را پدید آوردند. فرجام شناسی ایرانی با آموزهً خود دربارهً سرنوشتِ روان پس از مرگ، با اندیشهً تنبیه وپاداش درآن سو، با امید به رستاخیز کالبد. درواقع همین فرجام شناسی بود که به ویژه یهودیان آن را به شدت پذیرفتند وبا مکاشفات وپیشگویی وقایع آخرالزمان وآخرتِ عهدِ عتیقِ آنان روبرو شد. * جهان معنوی ایرانی، ص 22 




تئودورنولد 

اگرچه زبان عربی را اعراب به وجود آورده اند آنکه این زبان راصیقل داد و تکمیل کرد، ایرانیان بودند. 



اردشیر جهانیان 

بیگمان یکی از کشورهای سازندهً تاریخ، ایران است. کشوری که مهد آزادگان، آزادپروران وآزادکنندگان مردمانی در بند گرفتار، درجهان شناخته شده وبا بررسی بی نظرانه در تاریخ اجتماعی دوره های گوناگون آن می بینیم که چه خدمات بزرگی در ساختن زیربنای تمدنِ جهان نموده اند. بی سبب نیست که دانشمندان بزرگ جهان، کشور ما را مهد تمدن وپایه گذار آن در جهان دانسته اند.*ویژگی های تاریخ، مقدمه 



جورجی زیدان 

کان الفَرَس مِن اکبَرالعوامل الفعاله فی نشاًة التَمدن السلامی ( ایرانیان یکی از بزرگترین عوامل فعال در پیدایش تمدن اسلامی بودند) 




ابن خلدون 

گویند که وفتی اسکندر، دارا را کشت وسلطنت کیانیان را منقرض کرد وبر کتاب های ابرانیان که از حد وحصر بیرون بود استیلا یافت این علوم از ایران به یونان انتقال یافت. 




خسروخزایی 

فلسفهً زرتشت سده ها بعد سرچشمه ای شد برای فلسفه های یونانی و رومی ازیکسو وادیان کلیمی ومسیحی ازسویی دیگر که از آن به حد زیادی تغدیه کردند. فیثاغورث خود را شاگرد مکتب زرتشت دانست، ارستو، زرتشت را بنیان گزار فلسفه نامید ونوشت روح زرتشت در بدن افلاتون حلول کرده چون آنچه زرتشت گفته افلاتون هم همان را تکرار کرده است تقریبا تمام دانشمندان یونانی ورومی برای وزنه دادن به نوشته های خود گفته های خود را به زرتشت نسبت دادند. 

دردوران رُنسانس اروپا، اندیشهً زرتشت به وسیلهً دانشمندانی مانند گرگوری پلتون درسده پانزدهم وارد مکتب افلاتونی فلورانس در ایتالیا شد وپایه ای برای انسانگرایی اروپایی گردید، فلسفهً زرتشت از سدهً هیجدهم تا بیستم به وسیلهً دانشمندان اروپایی همچون دیدرو، ولتر، شلی، وُن کلیست، بایرُن، وُرزد اسمیت وارد اندیشهً غرب شد. آخرین اندیشمندی که با مهارت هرچه بیشتر از فلسفهً زرتشت بهره برداری کرد، نیچه بود. اوبا استفاده از جهان بینی زرتشت وتبدیل آن به ابزاری برای مبارزه با کلیسای مسیحی در اندیشه وزندگی غرب تاثیر بسیار زیادی گذاشت.* پژوهش در فرهنگ باستانی وشناخت اوستا صفحه 142 




موبد رستم شهزادی 

چون آوازهً پیامبری اشوزرتشت وکیش مزداپرستی سراسر جهان آن روز را فراگرفت دانشمندان وفیلسوفان بسیاری از هر کشوربرای پژوهش ودریافت پاسخ به پرسش های پیچیده ودشوار خود به پیشگاه وخشور ایران، شهر بلخ روی آورده پس از شنیدن پاسخ های نغز وخردمندانه اشوزرتشت به آیین مزدیسنا در امدند ودر هنگام بازگشت به کشور خویش آن را در میان هم میهنان خود می گستردند. از میان این دانشمندان برهمنی از هند به نام چنگرنگهاچهshangracharia وفیلسوفی از یونان به نام توتیانوس حکیم بودند که پس از گرویدن به کیش زرتشتی وآموختن آیین ودین وزبان اوستا به میهن خود بازگشتند ومردم بسیاری را در کشور خویش از روی نامه های دینی زرتشتی که با خود برده بودند به دین یکتاپرستی زرتشتی درآوردند. *زرتشت وآموزش های او، ص37 




دیوگنیس:diogenes 

پژوهشگران زایش فلسفه را به دوران جنگ های ایران وتوران نسبت می دهند که با پیام آوری زرتشت نیز هم زمان بوده است، درکتابی از ارسطو به نام مغان، که برخی دیگر از پژوهشگران این نوشته را به رودون rodon و آنتیس تونسanthisthones، نیز نسبت داده اند زرتشت را بنیانگذار فلسفه بیان کرده است. 




هاشم رضی 

از جمله این دانش های ذوقی، حکمت وعرفان است که در سده سوم هجری باید عظمت وگستردگی وپیشینهً آنرا دریافت. حکمت اشراق در سرودهای حکیم و پیامبر ایران باستان متبلور است وچون هنر دقیق وشگفت وآینهً تراش دار ومتبلوری است که هرزمان به فراخور واز زاویه ای درخشیده ودیده شده است. ایرانیان در فلسفه، حکمت، عرفان، ریاضی، نجوم، شعر، نگارگری و…آنچنان ورزیده بودند که تنها با کاوشی درآثار معدود و اندک بازمانده از اعصار کهن، تنوع وگستردگی آن را در می یابیم. زبانی چون زبان رودکی ودقیقی وفردوسی و کهن ترین تفسیرهای فارسی از قرآن کریم وتاریخ های برجامانده در قرن های چهارم تا ششم حاکی از آن است که افزون از هزارسال پیشینه، بایستی تا این چنین زبانی پایدار و کارساز به وجود آمده که پس از هزار واندی، هنوز قابل فهم و روان برای همگان باشد. 

کار سهروردی در فلسفه وحکمت، دنبالهً همان راه پیشینیان است. حکمت اشراق، حکمت فهلویون، خسروانی ها، جاویدان خرد ها (حکمت الخالده) و اصحاب نور است. سهروردی میان حلقه ای از این زنجیره شگفتی آفرین می باشد. نخستین نیز که پیش از وی بودند وپس از او تا به سید حیدر آملی وحاج ملاهادی سبزواری نیز ادامه داشته ودارد. *حکمت خسروانی، صفحهً 18 





علی سامی 

پس از آنکه هخامنشی ها در ایران وکشورهای آسیای غربی شالودهً یک شاهنشاهی بزرگ ومنظمی را گذاشتند که با حشمت ترین دولت های زمان وجهان پس از خود بود به همان نسبت که برشکوه وامنیت ونیرومندی می افزودند در سایر شئون نیز راه های ترقی را هموار وگام های سودمند وسریعی برمی داشتند. توجه خاص آنها به اشاعه علوم وتکریم دانشمندان وتشویق هنرمندان وتاسیس دانشکده ها ومکاتیب وتشکیل مجامع فرهنگی وکتاب خانه ها وتدوین سالنامه ها وتواریخ ایام سبب شد که استعدادها به کار افتد وغریزه ها تربیت وتقویت شود وجهان فرهنگی نیز با توسعه ً کشوروسعت پیدا نماید وبه طور کلی ایران، سرزمین تکمیل وبسط علوم ومبادلات فرهنگی بین کشورهای متمدن زمان گردید واز همهً علوم وفنون مصر، هند، بابل، عیلام ویونانی های ساکن کرانه های آسیای صغیر که جزو این شاهنشاهی بوده اند استفاده می شده است وبا آنکه به واسطهً نبودن مدارک کافی، سهمِ خودِ ایران از علوم هخامنشی تاحدی نامعلوم است ولی بنا به گفتهً فیلوزا دانشمند فرانسوی لااقل می توانیم بگوییم که ایران هخامنشی در تاریخ علوم از این بابت که در برابر دانش یونانی، علوم تمام مشرق زمین را جمع آوری کرده سهم بسیارمهمی در پبشرفت علوم در آن زمان داشته است. * تمدن هخامنشی 




سرپرسی سایکس 

به پدران ومادران ما یاد داده شده بود که ما اروپایی ها برای تمام صنایع و تمامی تمدن خود مرهون یونان هستیم ولی اکنون مسلم شده که یونانی ها شاگرد ایرانیان بوده اند. 



سلیمان بن عبدالملک 

الا تتعجبون مِن هده الاعاجم احتجنا الیهم فی کُل شَی حَتی فی تَعلیم لُغتنا منهُم ( آیا از این ایرانیان تعجب نمی کنید، به آنها در هرچیز محتاج شدیم حتا در یادگرفتن زبان خودمان ) 



پرویز شهریاری 

ایرانی همیشه به دوجنبه از زندگی انسانی باور داشته است، مبارزه با شیوه های اهریمنی ودر ضمن، پذیرفتن وپراکندن روحیهً انسانی؛ وقتی کورش به سرزمین بابل رسید، درحالیکه جلولشکریان خود به نیایش گاه مردم بومی نزدیک می شد، با آنکه به باورهای دینی مردم آن سامان اعتقاد نداشت در چند متری نیایشگاه از اسب پیاده شد، در برابر نیایشگاه حالت احترام به خود گرفت، چند متر عقب عقب رفت وسپس دوباره بر اسب نشست. کورش در کتاب مذهبی یهودیان به عنوان ” نجات دهنده” شناخته شده است چرا که بنی اسراییل را از بند چند ده سالهً حاکمان سرزمین بابل نجات داد… در آموزش های زرتشت می خوانیم ” من دین مزدیسنا را باور دارم که جنگ را براندازد وجنگ افزار را به گوشه ای نهد” ویا در جای دیگر ” من آزادی رفت وآمد وآزادی خانه وکاشانه را برای هرآنکس که با چارپایانش برروی زمین به سرمی برد گرامی می دارم” ویا ” آیینی را دوست دارم که به آب ها، گیاهان و چارپایان ارج می گزارد” 

وچنین است که در تاریخ پیش از ساسانیان، به دلیل احترامی که ایرانی برای زندگی قایل بوده است، به جای عزاداری برای از دست رفتگان خود (چه از میان خانواده یا شهر یا کشور)، دست کم تا سی سال، روز تولد را جشن می گرفته اند، چراکه برای ایرانی، زندگی وانسانی زندگی کردن، بیش از مرگ ارزش داشته است.* فصلنامهً چیستا، سال هفدهم شماره10 صفحهً806 





پی گولوس کایا 

با آنکه ایران بارها در گذشته در معرض تهاجم خارجیان قرارگرفت ومردم مختلف با زبان های گوناگون در مهد آن ساکن شدند، همواره موفق شده است که بیش از آنچه دریافته، خلق وایجاد کند. ایران به علل موقع جغرافیایی در ساختن وبه وجودآوردن تمدن های کشورهای مجاور خود سهم بزرگی داشته است وبه همین دلیل حوادث تاریخی وجنبش های فرهنگی آن برای فهم سایر تمدن ها مهم است واهمییت ادبیات و زبان آن در دورهً تمدن “ملوک الطوایفی” کمتر از ادبیات وزبان یونان در تمدن قدیم نبوده است. 


هِنری کُربن 

شیخ سهروردی در رساله ای به نام کلمه التصوف می نویسد درایران قدیم امتی بودند که به حق رهبری ودادگستری می نمودند؛ اینان حکمای فاضلی بودند غیرمشبه به مجوس که ما حکمت نوری شریف آنها را، حکمتی که ذوق افلاتون وپشتیبان او گواه برآن است، در کتاب خود به نام حکمه الاشراق احیا کردیم وکسی چنین امری برمن سبقت نداشت. *روابط حکمت الشراق وفلسفۀ ایران باستان، صفحۀ 37 




گاریسون 

ایران فقط مشعلدار دانش نبوده بلکه مشعل خود را به اروپا سپرده است وآن مشعل هنوز با نوری درخشانتر از همیشه می سوزد. * ابدیت ایران،ص197 



شولتس گورلیتس 

کسی نمی داند که ایران برای تاریخ فکری واخلاقی کلیه جامعه بشر چه قدر مهم بوده است، متاسفانه در مدرسه های آلمان راجع به دورهً عظمت ایران باستان که در تمام تمدن های دورهً بعد حتا عرب وترک تاثیر ونفوذ داشته است چیزی به شاگردان یاد نمی دهند. 




ذبیح الله صفا 

اعتیاد ونفوذ فرهنگ، تمدن، زبان واندیشهً ایرانی بر ملل مجاور به حدی درمیان ایرانیان ریشه گرفته بود که حتا فاتحان واقوامی که از معابر آمادهً ایران برای حمله به سایر نواحی استفاده می کردند نیز زمانی ناگزیر می شدند که آداب ورسوم، زبان، دین واعتقادات اصلی خود را کنار بگذارند واز هرحیث ایرانی وگاهی ایرانی تر از ایرانی بشوند وسرانجام در بُرهه ای از زمان چه از حیث نژادی وچه از حیث مدنی وفرهنگی با ملت ایران آمیخته گردند ودر همان حال وسیله ای برای نشر واشاعهً فرهنگ، زبان وتمدن نو یافتهً حود در جهان شوند. مگر فاتحان عرب، تُرک، تاتار، سلجوقی وتیموری غیر از همین شدند و غیر از همین کردند. *دورنمایی از قرهنگ ایرانی واثرجهانی آن، ص 14 



صدیق صفی زاده 

در برخی از نوشته های آیینی یارسان( اهل حق) به ویژه نامهً سرانجام به نام زرتشت وآیین او برمی خوریم… او را چون پیامبری می یابیم که از سوی اهورامزدا برای راهنمایی وارشاد مردم برگزیده شده ومیان گروهی از مردم سخن می راند واز نیک وبد گفتگو می کند وآنان را در گزینش راه خود آزاد می داند. او همچنان با گمراهان وبد اندیشان می ستیزد وبرای گسترش آیینش شب وروز می کوشد. او را می بینیم که به فرمان اهورامزدا برای دستگیری وراهنمایی مردم برگزیده شده واهورامزدا را می ستاید وآتشکده ها را بنیاد می کندتا پرتو وفروغ خداوندگار در آنها بتابد وبه گسترش آیینش کمک کند. 

نیایش ودعای او در درگاه الهی مستجاب می شود وبارگاه ذات احدیت الهی درآتشکده ها فرود می آیند… در نامهً :زلال زلال” آمده است که زرتشت در شهر ” استون” ظهور کرده ومردم به پیرامون او گرد آمدند وآیینش را پذیرفتند، او استاد سخن وسخنانش چون زر وگوهربوده وهرکس آیینش را پذیرفته باشد در دو جهان بی نیاز شده است…گروه یارسان بنا به استناد نسخه های خطی، زرتشت را ” دانای سیمیار” یعنی دانای رمز گو می پندارند وعقیده دارند که گفته های او رمز مانند است.* نوشته های پراکنده دربارهً یارسان گفتار چهارم 





بابک عالیخانی 

هفت وادی در تعلیم عطار نیشابوری که از گروه عرفان فهلوی مشرب ایران است با معانی گاهانی مقامات معنوی بسیار مناسبت دارد، به این شرح که وادی طلبِ مَنطق اُلطیر برابر مقام اَمِرَتات گاهانی است یعنی مقامی که نفس از عالم تعلقات وهواها که هلاکت بار ومرگ خیز است به طرف جهان بی مرگی که عالم معنی است روی می کند. وادی عشق عطار مطابق است با مقام هَئوروتات گاهانی یعنی مقامی که نفس پس از قلع ریشهً هوی در باطن ذات خویش مقام امن وسلامت و حُسن را بازمی یابد. این مقام غلیان حُب الهی وجوشیدن سرود از سرچشمهً قلب عارف است. وادی سوم را عطار وادی معرفت نامیده است که در زبان گاهان مقام سپنتَه آرمئیتی باشد در این مقام قلب انسانی به دانش حقایق واصل می شود وحکمت را در می یابد سپس در مفام دیگر که مقام استغناء باشد وبرابر مقام خشَترَه در گاهان است، نَفس به نیستی خود واقف می گردد ودرمی یابد که علم وعمل او در نزدِ بی نیازی حق تعالی خَردلی نمی ارزد. در مقام پنجم، مقام روح انسانی به رویت وحدت وجود در مظاهر غیب وشهود نایل می آید درمقام ششم همهً معانی را در صنع ذات خویش باز می یابد و انیت او در انیت وُهومَنَه مستهلک می شود وگم شدن خودی مایهً حیرت سالک می گردد. این مقام در زبان گاهان مقام وُهومَنه نامیده شده وسرانجام وادی هفتم عطار، وادی فقر وفناست که با مقام سپنته مینو در گاهان برابر است در این مقام از حیرت مذکور هم در می گذرد وفنای از فنا و بقای پس از فنا دست می دهد و کمال مطلوب حاصل می گردد، این مقام بزرگ به سوشیانس ها تعلق دارد. در سنت زرتشتی این هفت مقام به ترتیب متعلق است به پشوتن، اسفندیار، پوروچیست، گشتاسب، فرشوشتر، جاماسپ وزرتشت؛ * بررسی لطایف عرفانی در نصوص عتیق اوستایی، صفحهً39 




سرفراز غزنی 

مشعل آتش المپیک از این سرزمین مقدس وپاک ( ایران) به یونان رفت… آنچه که از تاریخ این مشعل می دانیم این است که پس از پیدایش زرتشت، پیامبر راستین ایرانی که همگان را به یکتاپرستی دعوت کرد، به دستور موبدان بزرگ، برای روشن کردن آتشکده هایی که در نقاط مختلف کشور بودند، جوانان دوندهً داوطلب، شعله و مشعلی ازآتش مقدس را بر می داشتند و دوان دوان به کمک یکدیگر، آن را از یک آتشکده به آتشکدهً دیگر می بردند؛ که هریک با دیگری فرسنگ ها فاصله داشت. یونانیان در سالهای 485 تا 425 پیش ار میلاد این رسم نیکو وپسندسده وآیین مقدس ایرانیان را پذیرفتند وآن را گرامی داشتند ومیدان “المپ” را که خانهً خدای خدایان آنان به نام “زئوس” بود، با این آتش روشن کردند. جالب این است که این آتش مقدس ایرانی هرچند سال یکبار پس از عبور از کشور های گوناگون از آتشکده یونان بر برج بلندی بر میدان ورزشگاه بزرگ یکی از شهر های جهان، روشن وشعله ور می شود و قهرمانان را در پای شعله های خود به مبارزه ای جوانمردانه می کشاند. * جزوه اختر شناسی، فصل نهم 




ریچارد فرای 

اندیشه های زرتشتی بیگمان در متفکران اسلامی موثر افتاده به ویژه در آن ایرانیانی که به اسلام گرویدند. بارها گفته شده است که معتزله سخت وامدار اندیشه های زرتشتی بودند که ممکن است درست باشد ولی هیچیک از نخستین معتزله ایرنی نبودند. به نظر نگارنده بعضی از اندیشه های آنان چه بسا ضمن بحث ها وجدل ها به آیین زرتشتی درآمده باشد. اما مُعتزله مثال خوبی هستند از گسترش افکار اسلامی از سرچشمه های یونانی، بین النهرینی وایرانی و معتزله یا ” گوشه گیران” خویشتن را “اخوان الصفا” یعنی یگانگان وعدالت خواهان خوانده اند. زیرا ایشان مُنکر جدایی صفات الهی از ذات او بودند وبر یگانگی این دو پافشاری می کردند وبرآن بودند که خداوند گناهکاران را کیفر ونیکان را پاداش می دهد. اصول اساسی اعتقادات معتزله که بدانها شناخته ومعروف بودند آنها بود که مربوط می شد به آزادی عمل یا آزادی در انتخاب خوب وبد، البته این همانند نظر زرتشتیان راست دین است…*عصر زرین فرهنگ ایران، ص 174 




محمد علی فروغی 

قوم ایرانی هروقت شوکت وسیادت داشته قدرت خود را برای استقرار امنیت وآسایش و رفاه مردم به کاربرده، اقوام زیردست خویش را به ملاطفت و رآفت اداره کرده، مزاحم آداب ورسوم و زبان وخصوصیات قومیت آنها نشده، هرگز به نابودی وتخریب آبادی ها وقتل عام نفوس نپرداخته و با آنکه از طرف دشمنان پیوسته با غارت، چپاول، قتل وآتش سوزی گرفتار گردیده، هنگام قدرت در صدد تلافی برنیامده است. حتا یکی از بدترین دشمنان ما که یونانیان باشند همواره ایرانیان را ستوده و فلاسفه بزرگی چون هراکلیت، دموکریت وافلاتون سعی کرده اند از آیین زرتشت بهره برگیرند وآشکارا به تقلید پردازند. 




هنری کُربن 

شیخ صفی الدین اردبیلی که نام سلسلهً صفویه، منسوب به اوست. در اثنای مباحثه با شاگردان خود غزل عطار را بدین گونه تفسیر می کند: آتشکده وقتی آتشکده باشد که دایم درآن آتش باشد. دیر مغان وآتشکده، عبارت است از عالم عشق، عشق حق تعالی نیز دایم باشد، چنان که آن را زوالی نباشد وکسی که در آن عشق مستفرق باشد اورا چه پروای دین وعبادات منسوب به شایبهً غرض بهشت باشد؟…وطاعتی که از او ظاهر شود نیک وبد، کفرودین وعلم وعمل همه در عالم عقل اند، وعالم عشق که آن عالم لامکان است. درآنجا بسی مقامات است، همچو مقام تجرید وتفرید وعشق ومحبت وفقر وتوحید وغیرها که آن درعبارت نیاید…چنان که در دیروآتشکده، قبله آتش است، عاشقان را در کوی عشق، قبله عشق است وعبادت، عشق ورزیدن؛ 

دین ما عاشقی وقبلهً ما عشق بُوَد هرکه را قبله وعشقی نَبُوَد بی دین است 

*روابط حکمت الشراق وفلسفهً ایران باستان، صفحه37 





ویلسون کریستی 

کشف هایی که سال های اخیر در ایران انجام گرفته است عقیده سابق دانشمندان وباستان شناسان را دایر براینکه قسمت عمدهً صنایع اولیه از تمدن ملل جلگهً بین النهرین گرفته شده نقص کرده است و امروزه تصور قوی می رود که تمدن از فلات ایران رو به مغرب وجلگهً بین النهرین رفته باشد.*تاریخ صنایع ایران صفحه 2* 



گروسه 

اگر به دوران آغاز تاریخ فلات ایران توجه کنیم، خواهیم دید که تمدن ایران به صورت های متوالی خود، در مدت پنجاه قرن بدون انقطاع به حیات خویش ادامه داده است. در بخشی از آن، اسلام این پیوستگی تاریخی را قطع کرده است ولی درایران پس از مدت کوتاهی که برای تغییر تاریخ لازم بود، حیات تاریخی آن پایدار مانده است شاهنامه در اوج قدرت اسلام به صورت حماسه یی از آن زمان باقی مانده است…* تمدن ایرانی صفحه9* 




گوبینو 

احترام به آتش جزو قدیمی ترین مراسم مذهبی همهً شاخه های نژاد سفید بود. تصور می رود که بزرگداشت آتش وترس از خاموش شدن آن یادگار دورانی باشد که آریائیان براثر تغییرات جوی ناچار شدند زمین های شاداب وسرسبز بخش شمالی جهان را که زادگاهشان بود ترک کنند وبا کشش غریزی به سوی مناطقی که آفتاب گرم پیوسته در آن می تابید رهسپار شوند. * ایران از نگاه گوبینو، صفحهً 8 




جلیل محمدی 

یکی از شخصیت هایی که اندیشه های پیش از اسلام را به بعد از دوران اسلامی منتقل نمود وبلکه به نقاط مشترک دین زرتشت وعقاید دین اسلام پرداخت، فردوسی بود که الگویی برای زندگی ایرانیان ارائه داد که در آن می توانستند هم اندیشه ها زرتشتی وهم باورهای اسلامی را با هماهنگی وتکیه بر مشترکات حفظ کنند وچنین نیست که فرهنگ وهنر وادبیات وعرفان وحکمت ایرانی انقطاع یافته باشد ودر دوران اسلامی فرهنگی جدید پیدا شده باشد، بلکه یک سیر وجریان را پیش رو داریم که اندیشهً ایرانی حلقه های متصل به هم را ادامه داده و تا به امروز رسیده است. 

همان راهی که رودکی وفردوسی ودقیقی رفتند در حکمت وعرفان نیز سهروردی، شهرزوری، ملاصدرا، سید حیدر آملی وحاج ملا هادی سبزواری ادامه دادند وحکمت خسروانی را در دوران اسلامی تاریخ ایران ادامه دادند. * دین زرتشت، ص198 




علی اصغرمصطفوی 

اعراب هنگامی که بادیه را ترک گفتند و روی به شهر های فتح شده آوردند، خود را در برابر چیزهایی دیده اند که در لغت خود نام و نشانی از آن نداشته اند. در زبان آنان لغانی برای اسباب آرایش، پیرایش، انواع خوراکیها ، پوشاک ، آلات موسیقی و ترب، لغات دیوانی و قواعد نظامات شهری یافت نیم شد، از این رو بعضی از الفاظ را که در تازی هیچ مفهومی نداشت با واژگان پارسی در هم آمیخته از آن چیزی ساختند و به تازی نقل کردند و پاره ای را نیز به شکل عربی در آورده ، صیقل داده و به صورت دیگری در آوردند، تا آنجا که زبان و فرهنگ پارسی یک منبع بسیار غنی و مورد وسیعی برای اعراب گردید تا آنچه می خواهند از آن بیابند. 

آنگاه از قول صولی، ادیب عرب زمان عباسیان نقل می کند که وی گفته است : “چنین شنیدم که مردی ایرانی با یک شخص عرب در حضور یحی بن خالد برمکی مباحثه و منظره می نمود ، ایرانی گفت ما ایرانیان به شما قبایل عرب هیچ وقت نیازمند نبوده ایم هیچ چیز هم از شما اقتباس نکرده ایم و هیچ لفظ و لغتی را هم از شما نگرفته و مورد استعمال قرار نداده ایم، چون دولت شما روی کار آمد، شما هیچ گاه از ما ایرانیان بی نیاز نبوده اید و همیشه به ما احتیاج داشته اید و دارید چه در خوراک و پوشاک و دیوان،چه در ادب و اخلاق و سیاست و ظرایف دینی که یا عینا از ما ربوده و به نام خود استعمال کرده اید یا با اندک تغییری که در آن دادید، به نام خود ثبت کرده اید. 

شخص عرب از پاسخ باز مانده، هیچ نگفت.یحی ابن خالد برمکی به آن مرد تازی گفت :چه گویی؟ 

عرب گفت شما صبر کنید ما نیز مانند شما هزار بعد هزار(دو هزار سال) حکومت و پادشاهی کنیم تا آنچه را که شما دارا هستید ، ما هم خواهیم آموخت. اگر ما هم مانند شما هزاران سال شهریاری داشتیم حتما صاحب لغات و اصطلاحاتی در مدنیت و نظامات دیوانی و فنون کشور داری می بودیم.(پرتو اسلام ج 2 ص224)*اسطوره سوشیانت ص13 




مهرداد مهرین 

اندیشهً زرتشت تاثیرونفوذ خاصی در نقاط مختلف جهان از چین گرفته تا انگلستان، داشته است ودراین اواخر نفوذش تا به آمریکا هم رسیده ودراین کشور باشگاه ها ونهادهای زرتشتی دایر شده وکتابها ونشریه ها ی بسیاری دربارهً بینش زرتشت منتشر می کنند. 

تاثیراساسی اندیشه زرتشت بیشتر در فلسفه های هند، آلمان ومذاهب سامی دیده می شود. مثلا سه اصل زرتشتی، اندیشه، گفتاروکردارنیک دریکی از گفته های بودا منعکس شده ” دراعمالت با انظباط باش، درسخنت با انظباط باش، درفکرت با انظباط باش، درهمه چیز با انظباط باش” 

برخی از پژوهشگران باوردارند سرچشمهً فلسفهً ساونکهیه که یکی از دستگاه های فلسفی معروف هند است زیرا همانطور که زرتشت به دو نیروی نیک وبد باوردارد، فلسفهً سانکهیه هم به دو نیروی مادی (شر) ومعنوی ( خیر) معتقد است که به ترتیب موسومند به (پروشه) و(پرکریتی). پروشه برابر است با سپنتامینو ( روح نیک) و پرکریتی برابراست با انگره مینو (روح بدی). 

واما نفوذ افکار زرتشت در حکمت های سامی، به قدری آشکار است که نیازی به بیان آن نیست زیرا با اندک مطالعه آشکار می گردد، عقیده بهشت وجهنم، شیطان وصراط مستفیم که در اسلام هست از مزدیسنا گرفته شده واین نفوذ به حدی بوده است که به قول مترلینگ “مطالعه در دین ایرانیان باستان از نظرمسیحیان بسیار جالب توجه است زیرا سه ربع وحتا چهار خمس باورهای عیسوی از ایرانیان اقتباس شده است” 

حکمت زرتشت در افکار افلاتون وفیثاغورث وهراکلیت هم تاثیر به سزایی نموده واین نفوذ به حدی بوده که می توان گفت اساس فلسفهً اقلانون وهراکلیت، زرتشتی است زیرا مثل افلاتون همان (فره وشی) زرتشت است وعقیدهً هراکلیت مبنی بر این که اصل ومنشا جهان روشنایی وآتش است، همان باور زرتشت است. 

تاثیر ونفوذ اندیشهً زرتشت درانگلستان از طریق مسیحیت راه یافته است واین نفوذ به حدی بوده که حتا برخی از کلمات انگلیسی، ازواژگان اوستایی گرفته شده مثل کلمهً best که به معنی بهترین است از (بهشت) ویا ( اشاوهیشتا) مشتق شده . ریشه کلمهً right که در انگلیسی حق ودرستی معنی می دهد همان واژهً rta(*rta واژهً سنسکریتی است که مترادف با اشاasha است)* ویا asha است. نفوذ وتاثیر اندیشهً زرتشت در فلسفهً آلمان، بیشتر در آثار کانت، هگل ونیچه دیده می شود…ناگفته نماند که اگر زرتشت نبود؛ فاوستِ گوته، کمدی الهی دانته، بهشت مفقودِ میلتون یا اصلا به وجود نمی آمد ویا اینکه طور دیگر نوشته می شد زیرا اندیشهً زرتشت در این آثار سایه های عمیقی انداخته است. * فلسفهً شرق، ص 237 





سید تقی نصر 

مذهب زرتشت در مذاهب دیگر خاصه در مذهب یهود ومذهب مسیح تاثیری عمیق داشته وبه رشد این دو مذهب کمک بسیار نموده است. 

پرواز به آسمانها ورفتن به ماه ومریخ هنر مغربیان است ولی هرموقع که از تغارض خوب وبد واز فرشتگان وبهشت ودوزخ واز روز رستاخیز صحبت می کنند نشان می دهند که در عالم مینوی هنوز مدیون نبوغ زرتشت ایرانی است. 




احمد نوری 

فرهنگ وآیین یکتاپرستی ایرانیان وپیروی از راستی ودرستی وآزادمنشی ایرانیان بر دیگر آیین های جهان به ویژه ادیان سامی نیز نفوذ بسیار نمود. در دوران هخامنشیان وساسانیان، دوران شکوفایی حکومت وآیین ایرانیان به اوج خود رسید واقوام دیگر چون یونانیان، یهودی ها، کارتاژها وسامی ها در این دوران بود که تحت تاثیر فرهنگ ایرانی قرار گرفتند. اما برای آنکه جایگاه اصلی ایرانیان وایرانویج را بیابیم بایستی به کهن ترین واصلی ترین منبع وماخذ که از آن روزگار کهن برای ما مانده وگزارش آورده رجوع نمود. این منبع وماخذ اوستا می باشد که تاریخ، جغرافیا، دانش وادب ایرانیان را از دوران آغازین شکل گیری که مربوط به دورهً پیشدادی است تا به آخر پادشاهی گشتاسپ برای ما بیان می دارد. پایه واساس پژوهشها وکاوش های ایرانشناسان نیز بر اوستا استوار است وپس از آن با نوشته هایی که با اوستا همخوانی دارند… * پیشدادیان وکیانیان، ص36 





حسین وحیدی 

از دیدگاه فلسفه وفردانش جهان در سده بیستم، جستار بزرگ همگرفت همیستارها( دیالکتیک ) بود، این جستار از هراکلیت یونانی آغازمی شد وبه هگل می رسید واز هگل به مارکس و از مارکس به رویدادهایی که می دانیم.در گات های جاودانه یکی از جستارهای بزرگ همین همگرفت همستارهاست اما با ژرف بینی بس بزرگ زرتشت همگرفت همستارها را در اندیشه می داند.*پژوهش در فرهنگ باستانی وشناخت اوستا صفحه48 




وِرمازِن 

پس از اینکه شاهنشاهی هخامنشی گسترش یافت، موبدان با طبقات روحانی سایر ملل وبه ویژه کلدانیان مربوط شدند. پیوند های سر راست تری میان این مغان وفرهنگ یونانی برقرارشد. آمده است که موبدی به نام “اُستانس” اندیشه های ایرانی را در یونان گسترش داده است. براساس این نظریه است که پژوهشگران در جستجوی روابطی میان موبدان وفلسفهً یونان هستند. 



گئو ویدن گرن 

…اگر نگاهی کلی بر تاریخ یهودیت، مسیحیت و اسلام بیفکنیم، به وضوح می بینیم که دین ایرانی از دورانِ هخامنشیان در زندگی دینی سراسر شرق نفوذی متمادی وقاطع اعمال کرده است. با این همه، این دین نتوانسته است اندیشه های بزرگ خود را از طریق تبلیغ منتشرکند، هرگاه یکی از اشکال آن، مثلا دین زرتشت، این تبلیغ را به اجرا گذاشته بود. ما قصد نداریم از یک تبلیغ زرتشتی بحث کنیم. نه، نفوذ معنوی ایران خود را به این سبب نشان می دهد که مبادلات فرهنگی آن شدید بود و دینش چون نیروی ذاتی داشت، ارزشهای عمدهً آن اندک اندک شناخته شدند وبیش وکم جذب گردیدند. با وجود این، امکان دارد که مغ ها نوعی تبلیغ در آسیای صغیر به کار بسته باشند… *دین های ایران، ص 483 





یوزف ویسهوفر 

وجه امتیاز تاریخ پیش از اسلام ایران آن است که نه تنها سنت ها وباورهای ویژهً خویش را پدید آورده وپرورش داده است، (مانند دین زرتشت وکیهان شناسی و جهان شناسی آن، آرمانهای شهریاری ایران باستان وعلاقه به گزارش های سرگرم کننده وآموزش دهنده وعبرت آموز در مورد تاریخ ایران)، بلکه مشتاقانه عناصر فرهنگهای دیگر را در خود جذب کرده، با خود درآمیخته، تغییر شکل داده و ازآنها فراتر رفته است. هنر هخامنشی ونقش ساسانیان متاخر در انتقال دانش پزشکی یونانیان وهندیان به مسلمانان نمونه هایی از این امر است. * ایران باستان، ص 302 



هگل 

هدف امپراتوری ایران این بود که بر ملل واقوام گوناگون، طوری حکومت کند که در اثر قدرت ملایم خود آنها را به صورت یک واحد در آورد ومانند خورشید به آنها روشنی بخشد. درحالیکه آنها را بیدار می کند وگرم می سازد،…*سهم ایران درتمدن جهان صفحه2 * 



هرتسفلد 

دویست سال صلحی که شاهنشاهی ایران به جهان داد باعث یک ترقی بی مانند در فکربشر شد. مذهب زرتشت، بودا ویهود گواه های پردوان آن هستند و امپراتوری اسکندر بدون سابقه شاهنشاهی هخامنشی ممکن نبود. * ابدیت ایران، ص 28 

سرچشمه