روزی که اشوزرتشت به روشنایی بیپایان پیوست…
«زرهتوشترهه سپتیتامهه اَشاُنو فرَوَشیم یَزَمیده»
(بر فروهر پاک اشوزرتشت اسپنتمان درود باد)
روز خور (خیر) و دیماه
هزاران سال پیش ، در آن تاریکیهای تاریخ، آنگاه که کرپنها و اوسیجها به بهانهی وساطت خدایان دروغین مردمان سادهدل را میفریفتند،آن دورانی که هزاران هزار انسان با دیدگانی پر اشک و قلبی مایوس آمدند، زیر چرخهای ستم بیدادگران له شدند و رفتند بدون آنکه نوری از شادی و خوشبختی در زندگی آنان تابیده شده باشد…
سخنانی شگرف از ژرفای وجود پیامآوری بیمانند برون تراویده، بر لبان پاکش جاری شد: «پروردگارا تو آنی که با نور خویش افلاک را درخشان ساختی و با نیروی خرد خویش قانون اشا(:راستی) را بیافریدی و همیشه و در همه حال یکسانی، پروردگارا با روح مقدست آتش ایمان را در قلبهای ما شعلهور ساز زیرا من تنها تو را به عنوان آموزگار و سرور خود برگزیدهام…
ادامه خواندن “روزی که اشوزرتشت به روشنایی بیپایان پیوست”