داستان کفشگر و انوشیروان و رد کردن رشوه کفشگر

داستان کفشگر و انوشیروان و رد کردن رشوه کفشگر

لشکر ایران بعد از نبرد طولانی با سپاه روم در حوالی شام ( که قلمرو ایران بوده است و اکنون کشور آشوب زده سوریه در آنجا قرار دارد ) با وجود پیروزی نیاز مبرم به پول، ابزار و خوراک دارند.

خزانه ی موجود تهی است. انوشیروان بی پول نیست دستور میدهد که از خزانه یمازندران هزینه سپاه را بفرستند اما بزرگمهر وزیر خردمند پیشنهاد می کند:

مردم ایران همه دارای اندوخته هائی هستند, اگر پیام شاه به آنان برسد، این هزینه را به وام به شاه خواهند داد.

در این میان کفشگری پیدا می شود و به فرستادگان بزرگمهر می گوید :
من این پول را میپردازم. قپان و ترازو بیاورید و سکه ها را وزن کنید و ببرید.
در عوض درخواستی دارم که پادشاه انوشیروان اجازه دهد فرزندم در رده ی «دبیران» شاه قرار گیرد.

وقتی پیام کفشگر را به انوشیروان می دهند وی می گوید :
وام کفشگر را به او پس دهید چه هر کسی را نمیتوان بدون صلاحدید سران دیوان دولت به دبیری برد ….

دبیر در ایران قدیم منصبی در حد وزیر بود. در تاریخ بیهقی به دبیری بونصرمشکان و ابوالفضل بیهقی و … و کارهای مهمی که ایشان داشتند اشاره شده است .

در این دوره این داستان تحریف شده و اینطور در کتابهای درسی نوشتهاند که کفشگر تقاضا داشت تا پسرش درس بخواند و شاه ایران مخالفت کرد, درصورتیکه آموزش همگانی بود و نیاز به اجازه شاه نداشت . تنها دبیری دیوانبود که چون سرنوشت کشور را در مسائل مختلف در دست داشتند لذا باید دربالاترین درجه از علم و دانش زمانه باشند که این طی آموزشهائی طولانی ازسنین کودکی تا بزرگسالی کسب میشد.
تنها کسی که از مردم عادی به مقام دبیری رسید بوذرجمهر حکیم بود که خود داستان دیگری دارد .

و اما راه و رسم گزینش دبیران

در کتاب ( الوزراء و الکتاب ) که در شرح حال وزیران و دبیران قرنهاینخستین اسلامی است در مقدمه آن شمه ای از راه و رسم ایرانیان در این زمینهرا ذکر کرده است .

در روزگار شوکت ایرانیان رسم چنین بود که چون کسانیرا برای دبیری دیوان نامزد میکردند نخست بایستی سران دیوان خرد و دانشآنها را بیازمایند و کسانی را که شایسته یافتند نام آنها را به شاه گزارشکنند و کارهائی را به ایشان واگذارند تا آنگاه به دستور شاه آنها را نزدکارگزاران دولت بفرستند تا در کارهای مختلف شایستگی خود را نشان دهند .
در کتاب آمده است که پادشاهان دبیران را مقدم میشمردند و فضیلت صنعت ایشانرا میشناختند و ایشان را از نعمت و رفاه بهره مند میساختند. زیرا آنها رایو خرد را با صنعت و هنر و بلاغت و خط یکجا داشتند .

زیرا آنها هستند که زبان گویای شاهان و گنجینه دار اموال ایشان و امین پادشاهان بر رعیت و کشورشان هستند .

فردوسی از جمله کارهای اردشیر بنیانگزار ساسانیان شمرده است که در زمانهمین شاه بود که دبیران طبقه ای خاص گردیدند و از طبقات ممتاز به شماررفتند:

به دیوانش کار آگهان داشتی
به بی دانشان کار نگذاشتی
بلاغت نگه داشتندی و خط
کسی کو بُدی چیره بر یک نُقط
ستاینده بُد شهریار اردشیر
چو دیدی به درگاه مردی دبیر
بدو باشد آباد شهر و سپاه
همان زیردستان فریاد خواه
دبیران چو پیوند جان من اند
همه پادشا بر نهان من اند

برخی تاریخ نویسان حکایت کفشگر و انوشیروان که میخواست با تقدیم مالفراوان از او اجازه بگیرد که فرزند خود را به فرهنگیان سپارد تا در زمرهدبیران درآید اینطور تفسیر کرده اند که شاه مخالف درس خواندن عامه مردمبوده در صورتیکه به مکتب رفتن و درس خواندن نیازی به اجازه پادشاه نداشت وهمگانی بود .

آنچه به اجازه شاه نیاز داشت ورود به خدمت دیوان و رسیدنبه مقام دبیری بود که طبق آئین آن زمان به فرزندان کسانی تعلق داشت که درهمین طبقه دبیران بودند که پدر آنها از زمره با لیاقت ترین اعضاء دیواندولت بودند و با گذراندن انواع آموزشهای لازم طی سالهای بسیارشایستگی درامور محوله لیاقت خود را بثبوت رسانده بودند .
به گفته ابن بلخی از جمله کارهای انوشیروان این را نوشته که :
بفرمود تا جز مردم اصیل صاحب معرفت را هیچ عمل نفرمودندی و منع کرد هیچ بی اصل یا بازاری یا حاشیه زاده دبیری آموزد… فارسنامه

نامه ایران) حمید یزدانپرست(

به کوتاهی پیرامون گرایش کُردهای ترکیه و سوریه به آیین مزدیسنا (زرتشتی

به خشنودی اهورامزدا

به کوتاهی پیرامون گرایش کُردهای ترکیه و سوریه به آیین مزدیسنا (زرتشتی(

فلوطین اسکندرانی و شاگردش فرفریوس در نویسه هایشان اشاره به آتشان ورهرامو آتشکده های روشن در جبال سوریه و ترکیه امروزی دارند و از چاشته ها وهیربدستان هایی سخن به میان می آورند که مغان دانشمند در آن حکمت خسروانیرا می آموزاندند که خود گویای گسترش و حضور تاریخی دین و فرهنگ زرتشتی درآن سرزمین هاست. شاید امروز بنابر قراردهای سیاسی دیگر نام این پهنه هایجغرافیایی ایرانشهر نباشد و تنها نام و یادی از فرمانروایی پارسیان،ساسانیان و کسراها برجای مانده باشد… و سایه هایی کم رنگ در زیر غبارروزگار از آن آموزه ها و یانش های مغان زرتشتی در آیین ها و فرهنگ روزمرهمردمان این دیار…..

گاه و بی گاه کاربران اینترنتی درتارنماهای اجتماعی فرتورهایی دست به دست می کنند که درونمایه آنها سخن ازکسانی با فرنام زردشتیان کرُد یا کرُدان زردشتی یا پیروان دین زرتشتی درسوریه و عراق دارد… اینکه شماری از مردم کرد سوریه امروز هم هنوز بر دینزرتشتی برابر چارچوب رسمی موبدان و آیین ها، باورها و فرهنگ اجتماعی آناستوار هستند و این بهدینان در سده ی گذشتهاز چشم هازمان جهانی زرتشتیانبه ویژه جامعه ی نیرومند و با نفوذ پارسیان هند پنهان مانده باشد، سخنشگفتی است به ویژه آنکه در یک صد سال گذشته جایی در این کره ی خاکی باقینماند که عصر اطلاعات و ارتباطات یکپارچه آن را نکاویده باشد.

منطقی تر خواهد بود اگر این گرایش ها را برپایه داده های جامعه شناسی،جنبشی جوان در میان این مردمان بشماریم که حداکثر در بیست سال اخیر زمزمه یآن از گوشه و کنار به گوش می رسد. همانند این جریان اجتماعی در گرایش بهدین بهی را در دو دهه ی اخیر می توان در آمریکای جنوبی و لاتین، روسیه،آسیای میانه و قفقاز و… هم مشاهده کرد؛ البته با در نظر داشتن این نکته یمهم که گرایش آنها در بیشتر مواقع همسو و همراه با جریان رسمی دین بهی وهازمان زرتشتیان است و آمیخته به شعارهای سیاسی و پافشاری بر خواست هایقومی و نژادی نیست….

در چند سال اخیر شماری از مردمان کُردزبان سوریه در کنار پرچم یک گروه چریکی چپ گرا از کردان آن دیار، درفشی بانگاره ی فروهر را هم بالا برده اند و پیکره ای منسوب به اشوزرتشت راهم درشهر «عفرین» برپا داشته اند و می نماید که به میراث مینوی آن پاکمرد مهر میورزند… بی گمان من هم به نوبه ی خودم بعنوان یک کنشگر دینی، خشنودم ازمهرورزی ایشان نسبت آن وخشور و دین و فرهنگ زرتشتی… اما اینکه این گرایشها تا چه میزان به شالوده ی دین بهی، پیام زرتشت پاک و فرهنگ هازمانیزرتشتیان نزدیک است، پرسشی است که با توجه به تجربه ی شخصی خودم و زندگی درجنوب ترکیه و در شهر مرزی شیرناک و دیدار از شهرها مرزی نوسیبین، ماردین،دیاربکر، جیزره، سیلوپی، شانلاعورفا، وان، هاکاری، آگری و… باید بگویمشوربختانه نزدیک به صفر است.

برای نمونه در نهایت شگفتی آقای «شوکرو» معمار کُردی که مرکز فرهنگی شهر نوسیبین در جنوب ترکیه را با الهاماز عکس هایی اینترنتی از نگاره های سربازهای جاویدان پارسه(تخت جمشید) طراحی و ساخته و در دو سوی سر در ورودی آن مرکز فرهنگی نگاره های فروهر راتراشیده است، با وجود اعتقادات اسلامی و اقامه نماز یومیه مسلمینخود رازردشتی می دانست اما تا پیش از آشنایی و گفتگو با یکی از بهدینان ایرانیساکن آنکارا حتا نمی دانست که «گاتها» و «یسنا» و سدره و کُشتی چیست!!

فارغ از دیدگاه های سیاسی، چکیده سخنی که بیشتر این مردم پیرامون دین بهی با من در میان می نهادند دور این محور می گشت که:

«ما کُرد هستیم و عرب و ترک و ایرانی نیستیم و تحت ستم قرار داریم
در ازمنه ی باستان پیامبر کُردی از میان خودمان داشتیم بنام حضرت زردشت کهاو نوروز را بنیاد نهاد و آتش نوروز را برای ما کُردها به یادگار گذاشت.

زردشت کتابی داشته که به زبان کُردی بوده

کردهای یزیدی(ایزدی) همان زردشتیان هستند و سنت زردشت، همین سنت کردهاست»

و سخنانی عوامانه از این دست که گویای عمق ناآگاهی آنان نسبت به آیین مزدیسنا، پیام اشوزرتشت و فرهنگ زرتشتیان است.

اینکه آن وخشور بزرگ چه گفت چه آموخت و آرمان و پیامش چه بود و «گاتها» چیست؟

«یسنا» چیست؟ و اوستا و نسک های پهلوی کدام است؟

و آیین فرهنگ زرتشتی چگونه است؟

انجمن مغان که اشو زرتشت بنیاد نهاد چه بوده؟

آتش ورهرام و آدریان و درمهر کجاست و آیین و بنیاد آن چگونه است؟
سدره و کشتی چیست؟ و آیین نیایش و یزشن در دین زرتشتی چگونه است؟

موبدان و هیربدان که بودند و کیستند؟ و زرتشتیان اکنون در ایران و هند و دیگر کشورهای جهان چه می کنند؟

برای آنها مللموس نیست و گفتاری ناآشناست.

شوربختانه آگاهی اکثریت این عزیزان همتبار در حد همان اندک آگاهی هایشفاهی و متاسفانه جهت داری است که تلوزیون های آن گروه چیریکی مارکسیستیاشاعه می دهند، سخنانی که گاه شگفت آور و از ریشه در تضاد با بنیادهای دینبهی است.

برای نمونه عرض می کنم: شماری از هموندان آن گروه درونپایگاه خودشان در کوه های قندیل، جامه سرخ و زرد بر تن داشتند و در کنارآتشی افروخته، برابر تصویر رهبر سازمان خویش سجده می کردند و نامش را عبادتبه شیوه زردشتی نهاده بودند.

یکی از رسانه های تصویری این گروه باشور و هیجانی خاص این تصاویر را پخش می کرد و گوینده ی آن شبکه که گویاکنترل مشاهیر خودش را از دست داده بود با حرارتی خاص رهبر مارکسیست حزبش راهمان زردشت امروز مردم کُرد معرفی می کرد!!!

شوربختانه تعصباتقومی سردمداران کشور سوریه و جبهه گیری های دولتمردان اسلامگرای ترکیه ورسانه های دولتی این کشور از یک سو و از سویی دیگر نبود آگاهی رسانی درست وشفاف پیرامون دین و فرهنگ زرتشتی در رسانه های عربی، ترُک و کرُد زبان،بیم آن می رود که در آینده ی نه چندان دور کژ گویی ها و سخنان جهت دار وناروایی که رسانه های این گروه چریکی به خورد مخاطبان ناآگاه خویش می دهند،اندک اندک بعنوان حقیقت تاریخی و فرهنگی دین زرتشتی پذیرفته و در باوربینندگان این رسانه ها رسوب یابد و بقولی شود داستان این بیت که شاعر میفرماید:

خشت اول چون نهاد معمار کج

تا ثریا می رود دیوار کج

در برابر این نیمه خالی لیوان، شاید یک نیمه ی پرُ و روزنه ای از روشنایی وامید نیز دیده می شود، و آن کوشش شمار کوچکی از پژوهندگان کُرد زبانانبرای برگردان نسک های دین زرتشتی به ویژه گاتها از ترجمه فارسی و انگلیسیبه زبان های ترکی استانبولی و کرُدی است. در این میان چندتن از آنان که درزمینه ی دانشگاهی و آکادمیک کوشندگی دارند با یاری یک تن از بهدینان ایرانیساکن در ترکیه، پا را فراتر نهادند و با توصیه ی اینجانب به منظور پژوهشمیدانی دست به سفر به ایران زدند. این سفر بستری را فراهم آورد تا اینعزیزان بتوانند بعد از سده ها سردرگمی و گرفتاری در فرهنگ ترُکی اسلامی،فرصتی یابند تا از نزدیک آتش ورهرام و آدریان های هازمان زرتشتیان در ایرانرا زیارت کنند، از نزدیک با موبدان زرتشتی و گرامی انجمن موبدان ایرانپیوند گرفته و هم سخن شوند و در شماری از آیین ها و جشن های زرتشتیان شرکتکنند، حتا با مهرورزی شماری از همکیشان، این فرصت را یافتند که در آیین هایخصوصی چون عروسی و گواه گیری نیز حضور یابند.

نتیجه ی این سفر وپژوهش های میدانی سبب شد تا این عزیزان آگاهی های دست اول، درست و بیلغزشی پیرامون دین و فرهنگ زرتشتی بدست آورند و البته در کنار آن نسک هاییاز گاتها، اوستا و شمار قابل توجهی از کتب در پیوند با دین بهی را در ایرانتهیه کرده و با خود به ترکیه بیاورند.

چنانکه نیک آگاهید، بخشبزرگی از آثار موبدان، هیربدان و پژوهشگران دین و فرهنگ زرتشتی در جهان بهزبان های فارسی و انگلیسی است. آشنایی این عزیزان با زبان فارسی خود فرصتیمغتنم را فراهم آورده است تا در کنار گزارش های تصویری و پژوهش های میدانیکه در ایران فراهم آورده اند، اقدام به ترجمه نوشته های دینورزان زرتشتی وموبدان ایرانی از فارسی به تُرکی استانبولی و کُردی کنند.

امید آن میرود که در آینده ی نزدیک با انتشار این آثار، جامعه ی دانشگاهی و طبقهمتوسط و تصیلکرده کشور ترکیه و همتباران کُرد این فرصت را بیابد تا فرایپیش داوری ها و تعصبات کور مذهبی و قومی، داوری درست و آگاهانه ای پیرامونزرتشت پاک، بهدینان و دین و فرهنگ زرتشتی داشته باشد. ایدون باد.

فرید شولیزاده