مازندران و دیدنی‌های آن

مازندران و دیدنی‌های آن

علیرضا صادقی امیری

مازندران يكي از استان‌هاي اباختری ايران است که از شمال به درياي مازندران یا کاسپین و از بخش نیمروزی به رشته کوه‌های البرز پیوسته است؛ مازندران پیش‌تر با نام تبرستان و یا تپورستان خوانده مي‌شد و آن بفرنود وجود اقوام استراپو (تاپوران) در آنجا بوده است؛ مازندران امروزی بخش كوچكي از حوزه‌ی فرهنگی تبرستان بزرگ و سرزمين گسترده‌تري است، كه باستان نگاران از آن با نام «پتيشخوارگر» يا «فرشوارگر» ياد می‌کنند، دامنه‌ی این سرزمين باستانی ناحيه‌اي بود ميان آذربايجان و خراسان امروزی، و پيشينه‌ی آن به دوران هخامنشيان باز مي گردد، که در سنگنبشته‌ی بيستون به صورت «پتشواريش» آمده است؛ در این منطقه پیشینه باشندگی و زیست انسان به 35 هزار تا 75 هزار سال پیش بازمی‌گردد ، نزدیک به 75 هزار سال پيش از زایش، در کناره‌های بهشهر امروزی انسان شکارگر که دانش ساخت ابزار را داشت زندگی می‌کرد؛ که یافته‌های باستان‌شاسی غارهاي «علي تپه» ، «هوتو» و «كمربند» گواه این مدعاست، همچنین وجود تپه تاریخی «گوهرتپه» که خاستگاه شهرنشینی مردمان در کرانه‌های دریای مازندران است و دارای فرهنگ و شهرنشینی ویژه به خود بوده است، گواه دیگری از دیرینگی و پیشینه این سرزمین کهن و تاریخی است؛ همچنین می‌توان از مجموعه‌ی میراث جهانی باغ «عباس آباد» نیز یاد کرد که نشان دهنده‌ی امتداد اهمیت و زیست بشری در سده های گوناگون تاریخی در این ناحیه است،  به جرات می‌توان گفت که بازدید از میراث تاریخی و طبیعی بهشهر و بخش خاوری مازندران از نیازها و بایستگی‌های سفر به این استان همیشه سبز ایران است.

دو تیره «آمارد» يا «مازد» و «تپوري» ، از کهن‌ترین اقوام ایرانی تبار ساکن نیمروز دریای مازندران بشمار می‌آمدند، که امروزه برخی بر این باورند که نام مازندران و تبرستان وام گرفته از این دو تیره‌ی ایرانی است، تیره مارد يا مازد از 600 سال پیش از زایش مسیح در این ناحیه ساکن بوده و كورش بزرگ در زمان جنگ از آن‌ها چريك درخواست می نمود، چنانكه در شهربند «بابِل» 20 هزار پياده و چهار هزار سوار از آماردها در لشگر کورش بزرگ باشندگی داشتند؛ و نيز در زمانی كه خشايارشا شاه لشكر به يونان كشيد، سربازانی از آماردها به سرداري «ماردوس»  همراه وی بودند و هرودوت می گوید: كه پوشاک آن‌ها كليجه كوتاهي بود كه خودشان آن را «سيرزن» مي‌گفتند و اسلحه آن‌ها كماني بود، از يك قسم چوب خيزران كه در مملكت خودشان مي رویيد و شمشير هم داشتند؛ امروزه نام آمل را بازمانده همین تیره می‌دانند، و پیشینه کهن دو شهر آمل و بابُل که پیشتر بدان «مه میترا» یا «میترای بزرگ» می‌گفتند، گواه این دیرینگی است، از آثار شاخص و بناهای تاریخی این دو شهر کهن و بزرگ اباختر ایران، می‌توان به برج‌های آرامگاهی، موزه باستان‌شناسی آمل، بافت تاریخی و راسته بازار آمل و همچنین ساختمان گنجینه بابل و محله‌ها و راسته بازارهای تاریخی و آدینه بازار امیرکَلا (هفتگی و بومی)، اشاره کرد که بخت بسیار مناسبی است برای گردشگران که با تاریخ ، فرهنگ ، آداب و آیین‌های بومی این استان آشنا شوند؛ همچنین یکی دیگر از ویژگی‌های مازندران وجود جنگل‌های بسیار ارزشمند و زیبای هیرکانی است که در زمره‌ی میراث بشری و جهانی جای دارد، که سراسر بخش نیمروزی این استان را در برگرفته و دریای مازندران یا کاسپین است که سراسر نوار شمالی این استان هم مرز با آن است، از سواحل زیبای فرح آباد ساری تا سواحل زیبای رامسر می‌تواند آفریننده‌ی خاطرات و سفری بیادماندنی باشد.

 

از دیگر آثار شاخص این مازندران، می‌توان به غاردژ اسپبهد خورشید، خانه رضاشاه در آلاشت، برج‌های آرامگاهی رسکت و لاجیم، مسجد جامع ساری، کاخ مرمر رامسر، هتل بزرگ رامسر، کاخ چایخوران چالوس، مجموعه گردشگری نمک آبرود نام برد و همچنین چشمه های آبگرم و درمانی که در شهرستان‌های سراسر استان وجود دارد بهره جست.

 

امروزه گردشگری یکی از مهمترین عوامل تولید و گردش مالی در جهان بشمار می‌رود، و از آن با نام صنعت گردشگری یاد می‌شود ، بدان معنی که دارای شاخصه‌های پایدار و علمی و پول ساز است، تا جایی که چند سالی است در دانشگاه و مراکز علمی جهان در این باره می‌آموزند و می‌آموزانند، بسیاری از کشور‌های توسعه یافته و صنعتی در چشم‌اندازه میان و بلند مدت خویش گردشگری را در پلکان نخست یا دوم خود جای داده‌اند و همه زمینه‌ها را برای رسیدن بدان و کسب سرمایه و ثروت آماده نموده اند و هر روز که میگذرد این صنعت پول ساز و نزدیک کننده فرهنگ ها، ابعاد تازه تری بخود می‌گیرد و سلائق بیشتری را به خود جذب می‌کند و هر بار شاخه‌ها و شاخصه‌های نوینی در این صنعت عظیم و بی انتها و در عین حال پایدار زاده می‌شود؛ اگر به مقوله‌های صنایع دستی، گردشگری خوراک، بومگردی، گردشگری درمانی و گردشگری تاریخی مازندران توجه بیشتری شود و دستگاه‌ها و نهاد‌های همسو سیاست کلان مدیریتی میان و بلند مدت خود را بر این موارد متمرکز کنند، گواه آن خواهیم بود که مازندران در کمتر از یک دهه تبدیل به ضلع چهارم گردشگری داخلی و خارجی در کشور و حتا خاورمیانه شود؛ مازندران یکی از زیستگاه‌ها مهم جانوری و یکی از مناطق بکر جنگل‌های هیرکانی است، از توانمندی‌های مهم جذب گردشگر در این استان مقوله خوراک و گردشگری ناملموس است، وجود آیین‌ها و گاهشماری مختص بخود و همچنین امتداد زندگی فرهنگی و سنتی روستاییان یکی از مهم ترین عوامل جذب گردشگر در این حوزه و بومگردی است، صنایع دستی نیز یکی از آن دست مواردی است که بسیار در مازندران غنی و اصیل بوده که شوربختانه در چند دهه گذشته به برهان عدم توجه به آن اکنون در محاق و فراموشی قرار دارد؛ اگر نگاهی ویژه و کارشناسی‌تر به توانمندی‌های فرهنگی، تاریخی و اقتصادی مازندران بشود، خواهیم دید که یکی از قطب‌های گردشگری و صنعتی در کشور و چه بسا خاورمیانه خواهد شد؛ چراکه پتانسیل‌های موجود در استان گواه این گفتار است.

یکی دیگر از برنامه های گردشگری، جذب گردشگری حرفه ای یا گردشگر کم شتاب است، افزارهای نیرومند برای جذب گردشگر کم شتاب که زمان و پول بیشتری را با خود به همراه دارد ، موسیقی بومی یا مقامی، هنر، زبان و فرهنگ‌های بومی است؛ برای رسیدن به صنعت گردشگری، آگاهانه، مسوولانه و پایدار می‌بایست سطح آگاهی و حساسیت عمومی را بالا برد، حفاظت و پاسداشت آثار تاریخی نیازمند همگامی و همراهی مردم با دستگاه‌های متولی است؛ در این میان سازمان‌های مردم نهاد به عنوان کنشگران خستگی ناپذیر در کنار خبرگزاری های متخصص این حوزه می‌توانند نقش مهمی را ایفا نمایند؛ البته به شرط آنکه مسوولان و مردم خواستار این موضوع باشند، چراکه برون رفت از این بحران اراده و همتی عالی می‌طلبد

مازندران و دیدنی‌های آن

مازندران و دیدنی‌های آن

علیرضا صادقی امیری

مازندران يكي از استان‌هاي اباختری ايران است که از شمال به درياي مازندران یا کاسپین و از بخش نیمروزی به رشته کوه‌های البرز پیوسته است؛ مازندران پیش‌تر با نام تبرستان و یا تپورستان خوانده مي‌شد و آن بفرنود وجود اقوام استراپو (تاپوران) در آنجا بوده است؛ مازندران امروزی بخش كوچكي از حوزه‌ی فرهنگی تبرستان بزرگ و سرزمين گسترده‌تري است، كه باستان نگاران از آن با نام «پتيشخوارگر» يا «فرشوارگر» ياد می‌کنند، دامنه‌ی این سرزمين باستانی ناحيه‌اي بود ميان آذربايجان و خراسان امروزی، و پيشينه‌ی آن به دوران هخامنشيان باز مي گردد، که در سنگنبشته‌ی بيستون به صورت «پتشواريش» آمده است؛ در این منطقه پیشینه باشندگی و زیست انسان به 35 هزار تا 75 هزار سال پیش بازمی‌گردد ، نزدیک به 75 هزار سال پيش از زایش، در کناره‌های بهشهر امروزی انسان شکارگر که دانش ساخت ابزار را داشت زندگی می‌کرد؛ که یافته‌های باستان‌شاسی غارهاي «علي تپه» ، «هوتو» و «كمربند» گواه این مدعاست، همچنین وجود تپه تاریخی «گوهرتپه» که خاستگاه شهرنشینی مردمان در کرانه‌های دریای مازندران است و دارای فرهنگ و شهرنشینی ویژه به خود بوده است، گواه دیگری از دیرینگی و پیشینه این سرزمین کهن و تاریخی است؛ همچنین می‌توان از مجموعه‌ی میراث جهانی باغ «عباس آباد» نیز یاد کرد که نشان دهنده‌ی امتداد اهمیت و زیست بشری در سده های گوناگون تاریخی در این ناحیه است،  به جرات می‌توان گفت که بازدید از میراث تاریخی و طبیعی بهشهر و بخش خاوری مازندران از نیازها و بایستگی‌های سفر به این استان همیشه سبز ایران است.

دو تیره «آمارد» يا «مازد» و «تپوري» ، از کهن‌ترین اقوام ایرانی تبار ساکن نیمروز دریای مازندران بشمار می‌آمدند، که امروزه برخی بر این باورند که نام مازندران و تبرستان وام گرفته از این دو تیره‌ی ایرانی است، تیره مارد يا مازد از 600 سال پیش از زایش مسیح در این ناحیه ساکن بوده و كورش بزرگ در زمان جنگ از آن‌ها چريك درخواست می نمود، چنانكه در شهربند «بابِل» 20 هزار پياده و چهار هزار سوار از آماردها در لشگر کورش بزرگ باشندگی داشتند؛ و نيز در زمانی كه خشايارشا شاه لشكر به يونان كشيد، سربازانی از آماردها به سرداري «ماردوس»  همراه وی بودند و هرودوت می گوید: كه پوشاک آن‌ها كليجه كوتاهي بود كه خودشان آن را «سيرزن» مي‌گفتند و اسلحه آن‌ها كماني بود، از يك قسم چوب خيزران كه در مملكت خودشان مي رویيد و شمشير هم داشتند؛ امروزه نام آمل را بازمانده همین تیره می‌دانند، و پیشینه کهن دو شهر آمل و بابُل که پیشتر بدان «مه میترا» یا «میترای بزرگ» می‌گفتند، گواه این دیرینگی است، از آثار شاخص و بناهای تاریخی این دو شهر کهن و بزرگ اباختر ایران، می‌توان به برج‌های آرامگاهی، موزه باستان‌شناسی آمل، بافت تاریخی و راسته بازار آمل و همچنین ساختمان گنجینه بابل و محله‌ها و راسته بازارهای تاریخی و آدینه بازار امیرکَلا (هفتگی و بومی)، اشاره کرد که بخت بسیار مناسبی است برای گردشگران که با تاریخ ، فرهنگ ، آداب و آیین‌های بومی این استان آشنا شوند؛ همچنین یکی دیگر از ویژگی‌های مازندران وجود جنگل‌های بسیار ارزشمند و زیبای هیرکانی است که در زمره‌ی میراث بشری و جهانی جای دارد، که سراسر بخش نیمروزی این استان را در برگرفته و دریای مازندران یا کاسپین است که سراسر نوار شمالی این استان هم مرز با آن است، از سواحل زیبای فرح آباد ساری تا سواحل زیبای رامسر می‌تواند آفریننده‌ی خاطرات و سفری بیادماندنی باشد.

 

از دیگر آثار شاخص این مازندران، می‌توان به غاردژ اسپبهد خورشید، خانه رضاشاه در آلاشت، برج‌های آرامگاهی رسکت و لاجیم، مسجد جامع ساری، کاخ مرمر رامسر، هتل بزرگ رامسر، کاخ چایخوران چالوس، مجموعه گردشگری نمک آبرود نام برد و همچنین چشمه های آبگرم و درمانی که در شهرستان‌های سراسر استان وجود دارد بهره جست.

 

امروزه گردشگری یکی از مهمترین عوامل تولید و گردش مالی در جهان بشمار می‌رود، و از آن با نام صنعت گردشگری یاد می‌شود ، بدان معنی که دارای شاخصه‌های پایدار و علمی و پول ساز است، تا جایی که چند سالی است در دانشگاه و مراکز علمی جهان در این باره می‌آموزند و می‌آموزانند، بسیاری از کشور‌های توسعه یافته و صنعتی در چشم‌اندازه میان و بلند مدت خویش گردشگری را در پلکان نخست یا دوم خود جای داده‌اند و همه زمینه‌ها را برای رسیدن بدان و کسب سرمایه و ثروت آماده نموده اند و هر روز که میگذرد این صنعت پول ساز و نزدیک کننده فرهنگ ها، ابعاد تازه تری بخود می‌گیرد و سلائق بیشتری را به خود جذب می‌کند و هر بار شاخه‌ها و شاخصه‌های نوینی در این صنعت عظیم و بی انتها و در عین حال پایدار زاده می‌شود؛ اگر به مقوله‌های صنایع دستی، گردشگری خوراک، بومگردی، گردشگری درمانی و گردشگری تاریخی مازندران توجه بیشتری شود و دستگاه‌ها و نهاد‌های همسو سیاست کلان مدیریتی میان و بلند مدت خود را بر این موارد متمرکز کنند، گواه آن خواهیم بود که مازندران در کمتر از یک دهه تبدیل به ضلع چهارم گردشگری داخلی و خارجی در کشور و حتا خاورمیانه شود؛ مازندران یکی از زیستگاه‌ها مهم جانوری و یکی از مناطق بکر جنگل‌های هیرکانی است، از توانمندی‌های مهم جذب گردشگر در این استان مقوله خوراک و گردشگری ناملموس است، وجود آیین‌ها و گاهشماری مختص بخود و همچنین امتداد زندگی فرهنگی و سنتی روستاییان یکی از مهم ترین عوامل جذب گردشگر در این حوزه و بومگردی است، صنایع دستی نیز یکی از آن دست مواردی است که بسیار در مازندران غنی و اصیل بوده که شوربختانه در چند دهه گذشته به برهان عدم توجه به آن اکنون در محاق و فراموشی قرار دارد؛ اگر نگاهی ویژه و کارشناسی‌تر به توانمندی‌های فرهنگی، تاریخی و اقتصادی مازندران بشود، خواهیم دید که یکی از قطب‌های گردشگری و صنعتی در کشور و چه بسا خاورمیانه خواهد شد؛ چراکه پتانسیل‌های موجود در استان گواه این گفتار است.

یکی دیگر از برنامه های گردشگری، جذب گردشگری حرفه ای یا گردشگر کم شتاب است، افزارهای نیرومند برای جذب گردشگر کم شتاب که زمان و پول بیشتری را با خود به همراه دارد ، موسیقی بومی یا مقامی، هنر، زبان و فرهنگ‌های بومی است؛ برای رسیدن به صنعت گردشگری، آگاهانه، مسوولانه و پایدار می‌بایست سطح آگاهی و حساسیت عمومی را بالا برد، حفاظت و پاسداشت آثار تاریخی نیازمند همگامی و همراهی مردم با دستگاه‌های متولی است؛ در این میان سازمان‌های مردم نهاد به عنوان کنشگران خستگی ناپذیر در کنار خبرگزاری های متخصص این حوزه می‌توانند نقش مهمی را ایفا نمایند؛ البته به شرط آنکه مسوولان و مردم خواستار این موضوع باشند، چراکه برون رفت از این بحران اراده و همتی عالی می‌طلبد

بزرگ اندیشمندی فراتر از پیامبر رهایی بخش است

آیین زرتشت

دیدگاه و نوشته های جهانگیر موبد گشتاسب اشیدری

 

بخش 1- بزرگ اندیشمندی فراتر از پیامبر رهایی بخش است

 

هان، ای انسانهای روی زمین، همگی خوب بدانید سخن زرنشت و زرتشتیان سخن دیروز و امروز نیست. سخن از بزرگمرد تاریخ اخلاق آدمیان است که با فرهنگ ایران یگانه شده است. زرتشت بینشمندی بود که از توان خواهی (قدرت طالبی) خود را کنار نگه داشت و اندیشههایی کهربار و جاوید به جهان و جهانیان ارمغان داشت.

اندیشه هایی که برتر از سخنانی است که تمام پیامبران از سوی خدا به پیروان خود دیکته کردهاند. زرتشت، این آبرمرد تاریخ جهان، زمانی که بیش از بیست سال نداشت به فرمان خرد و نبوغ ذاتیاش، و خوی و سرشت مردمی اش، راه کوهساران د پیش گرفت و در دل کوه جایگزین شد. به نوشته پیشینیان، نزدیک به ده سال در دل کوه خانه داشت و در این سال ها توانست به انگیزه پیدایش هستی چرخ گردون و از همه مهم تر به وجود افریدگار پی ببرد.

پس از اینکه اندیشه و دل زرتشت با رازهای جهان هستی روشنی گرفت، آنگاه به میان مردم بازگشت تا زندگی آنها را با فروغ اندیشه های روشنگرانه خویش تابش ببخشد. بنابراین، میبینیم که زرتشت آموخته آموزگاران و دانایان زمان خود نیست. بلکه بزرگمردی خود آموخته است که بالاتر، بزرگتر و برتر از هر اندیشمند، فیلسوف و آموزگار مکان دارد.

زرتشت تنها یک پیشوای دینی، پیامبر رهایی بخش و دگرگون کننده، اندیشمند و پایه گذار نیست. آنهایی که او را پیامبر می نامند بی تردید در اشتباهند. به ویژه کاربرد «فرنام» پیامبر از گونه پیامبران دیگر برای زرتشت اهانتی بس ناستوده است. زرتشت از آنگونه پیامبرانی که سامیان تعداد بیشمارش را دارند و پس از گذشت هزاره ها، پیروانشان انتظار بازگشت جانشینان آنان را دارند، نیست.

آیا تاکنون از خود پرسیده ایم چه شده است. که پروردگار تنها برای یک بخش ویژه از جهان یکسد و بیست و چهارهزار پیامبر فرستاده است؟

آیا نمیتوان از خود پرسید مگر آفریدگار دادگر با مردم «بیت المقدس» خویشاوندی و بستگی داشته که آن همه پیامبر ارمغانشان کرده و دیگر مردمان جهان را از این داده «اهورایی» دور نگاه داشته است تا در سیه روزی بمانند؟

آیا ان همه نژادهای گوناگونی که در دیگر بخشهای جهان زندگی میکنند و شمارشان هزارها و بلکه میلیونها تن بیش از ساکنان «بیت المقدس» بوده، آفریدگان خدا نبوده اند؟ آنگونه پبامباران سامی برای دستیابی به قدرت جهانی بر خود نام پیامبری بستند و از خود هواداران دکانداری چون پاندیت، لاما، خاخام، پاپ، امام و … و غیره به یادگار گذاشتند.

ولی زرتشت در پی نام و فرنام و توان جهانی نبود بلکه یادگار او بسرای جهانیان، اندیشه های فلسفی و اخلاقی فراگیر و جهان پذیری است که از اندیشه آغاز می شود و به گفتار می رسد، سرانجام به کردار می پیوندد و برای هر مکان و هر زمان پسندیده، ستوده و سپنتا می باشد.

زرتشت بالاتر از پک پیامبر است زیرا در سخنان پر مغز و پرارج او یا دست کم در «گاتاها» یعنی کهنترین سرودههای جهان، تنها اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک به جای نمانده بلکه زرتشت، آفریدگار گاتاها، به راستی آنگونه زرتشتی است که خود را در چهارچوب تنگ و بسته دستورهای پیش ساخته و روشهای دینی دگرگون ناپذیر زندانی نکرده است. از این روست که از زرتشت هرگز «این است و جز این نیست» که آموزه پیامبران دیگر است به گوش نمیرسد.

 زرتشت آنچه را میگوید، پیشنهاد می کند و از همگان میخواهد که با آزادی آن را گزینش کنند، نه با زور و فشار و تهدید. در آموزش های زرتشت پیوسته آزادی گزینش وجود دارد و این روشی است که در کار پیشوایان دینی، به ویژه پیامبران دیگر، کمتر با آن روبرو هستیم، بنابراین، سخنان زرتشت را باید در ترازوی سنجش گذاشت که به راستی سنگ آن اندیشه و خرد است، نه زور و اجبار، در سخنان برخی از پیامبران همواره نشان از پیروی کورکورانه وجود دارد ولی پایه ی آموزشهای اخلاقی و فلسفی زرتشت، آزادی گزینش است.

زرتشت هیچگاه پیروانش را نه با آتش دوزخ و خشم خدا ترسانید، و نه با تهدید و وعده های دروغین، ارزش افریدگان خدا را کاهش داد بلکه آنها را دوست خدا نامید و پیوسته با اندیشههای کارساز و مثبت و سازنده، انسانها را به نیکیها رهنمون شد. از همین رو آموزش های زرتشت پیوسته با جهان ببنی برپایه ی واقعیت همراه است او برای رسیدن به خوشبختی یک آموزگار بینشمند و تکدانه بود.

تمام پیامبران نخست فرنام پیامبری به خود بستند و سپس زبان به سخنگویی باز کردند ولی زرتشت هیچ گاه خود را پیامبر ننامید و زندگیاش را برای گسترش ارزشهای اخلاقی و ارج نهادن به انسانها به کار برد، نه برای به دست آوردن جاه و جایگاه و فرنام جهانی. زرتشت از رهایی بخش نیز فراتر است زیرا یک رهایی بخش پس از آنکه مردم را از تاریکی اندیشه رهایی بخشید، دست از کار خواهد کشید ولی زرتشت تا واپسین دم زندگی نبردی سازنده را دنبال کرد.

زرتشت پس از آنکه مردمان را از جهان تاریک آن زمان بیرون آورد، به سوی جهان روشن فروغمند و درخشانی رهنمودشان شد که از آن باید به نام جهان اندیشه تابناک یاد کرد. زرتشتیان باور دارند: «دین خوب، یعنی قانون خوب». این سخن بسیار ارزشمند و درست است.

زرتشت این واژه «قانون» را که امروز در هزاره سوم پیشنهاد میشود، در هزاران سال پیش به جهانیان ارمغان داشته است؟ اگر تنها به واژه های اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک، و راهی که در جهان یکی است و آن هم راه راستی است، با ژرفنگری و تیزبینی بیندیشیم، به این نتیجه میرسیم که در جهان هیچ قانونی از آغاز آفرینش آدمیان تا به امروز، بدون ماده و تبصره، رساتر، استوارتر، پابرجاتر، زیبنده تر، کامل تر، آسان تر و همه فهم تر از این واژه ها وجود ندارد و تاکنون کسی نتوانسته چیزی به آن بیفزاید و یا از آن بکاهد. چنانکه کسی سراغ دارد، دیگران را هم اگاه نماید تا بدانند چرا.

بی چراها فراوانند برای اینکه اگر آدمیان سراسر جهان با این شیوه و روش رفتار نمایند، که به کار گرفتن آنها هم خیلی آسان است و تنها اندکی ایمان و اراده پولادین میخواهد و بسی، آن زمان است که جهانیان هبچ نیازی به ارتش، دادگستری، شهربانی، ژاندارمری و سایر نهادها ندارند و همچنین نیازی به اسلحه های گوناگون که ویران کننده جهان است، نخواهند داشت.

چون از کسی کار زشت و ناشایستهای سر نمیزند که به این همه دستگاهها و ابزار گوناگون نیاز باشد و جهان از این همه به همریختگیها و پریشانیها و جنگ و جدال ها و گرفتاریها و بدبختیها رهایی پیدا خواهد کرد.

«گاتاها»ی زرتشت نمی گوید چه بخوریم یا چگونه بخور پم، چه کسانی را به دوستی برگزینیم و از چه کسانی دوری جوییم، خون چه کسانی را بر زمین بریزیم و پای چه کسانی را ببریم و نافرمانان را چگونه سنگسار کنیم.

زرتشت هیچ سخنی درباره این گونه برخوردها و روشها نگفته است که آن را بتوان فرمان و شریعت خدا نامید. او به جای فرمانهای خردستیز و این بکن و آن مکن، از «فرشکرد» یعنی آباد کردن جهان سخن به میان آورده است.

زرتشت از راه اندیشه و خرد و نبوغ ذاتی دریافته بود که جهان هستی در پک روند نا ایستا، هر دم از سیمایی به سیمایی دیگر میشود و فراگرد جهان هرگز به پایان نخواهد رسید.

به گفته مولانا: «هر زمان نو می شود دنیا و ما بی خبر از نو شدن، اندر بقا.»

در چنین دنیای دگرگون شوندهای چگونه میشود «شریعتی» بنیاد گذاشت. که در همه جا و در هر زمانی خوب و کارساز و نیک باشد؟ امروز نه زمین آن زمینی است که زرتشت در آن زاده شد و نه انسان آن آدمی است که زرتشت دیده و شناخته بود. امروز زمینی دیگر و آدمی با ارزشهایی دیگر در تکاپو و جنبش است و در آینده نیز زمین دیگری خواهد بود و انسانی دیگر در کار خواهد بود.

ولی آنچه دگرگون نمی شود، سازمان و هنجار هستی و آفرینش است. انچه دگرگون نمی شود، راستی است، مهر گستری است و شادی پراکنی و جشن برپا نمودن و آزادگی و آزاداندیشی و دادگری است که همواره خوب بوده و برای همیشه خوب خواهد بود. راهبردهایی که زرتشت با اندیشیدن و پژوهیدن بسیار پی به آنها برد، در هیج زمان کهنگی نخواهند داشت. زرتشت با هر گونه خرافه پرستی و یاوه پنداری سر ناسازگاری دارد و در هر زمینه ای پیروی از خرد و سپس اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک را سفارش کرده است. به کار بردن این سه اصل نه برای رفتن به بهشت و کامجویی از حوری و غلامان و خوردن شیر و انگبین بلکه برای بهسازی این جهان و پاسداری از آب و خاک و گیاه و جانوران و… است.

برای این است که هر کسی شادمانی و بهزیوی خود را در شادمانی و خوشبختی دیگران به کار گیرد، هر کسی بداند که دروغ فریبنده است و از آن بپرهیزد و با دروغگویان به ستیز برخیزد، و در برابر آن، راستی و درستی را پیشه خود کند و بگستراند، هر کسی در گزینش راه زندگی و دین و آئین خود آزاد باشد و دیگران را نیز آزاد بگذارد و بر پیمان زنان و مردان است که در برابر همسری در پیشبرد کار این جهان و در آباد ساختن خانمان و روستا و شهر و کشور از یکدیگر پیشی جویند.

اینهاست پیام زرتشت که با خرد و نبوغ ذاتی و استثنایی خود آنها را دریافته و به آدمیان ارمغان کرده است. درباره ی زرتشت و دین زرتشت دانشمندان و پژوهشگران روشنفکر خاور و باختر از دویست سال پیش تاکنون بیاندازه داد سخن داده اند و کتابهای ارزشمند زیادی به چاپ رسانده اند که در دسترس شیفتگان و رهروان راه راستی قرار دارد و این آوای رسای زرتشت است که پس از هزاره ها از ژرفای درونش فریاد بر میآورد که ای آدمیان، اگر میخواهید در این جهان از همه آشفتگی ها و دشواریها و جنگ و ستزها رهایی پیدا کنید، به سخنان من که در «گاتاها» سروده ام، گوش فرا دهید و آنها را در جهان بگسترانید تا همه به آرامش و آسایش برسند.

پیام زرتشت برای دانایان است. او با نادانان هم سخن نیست زیرا نادان زیر فرمان احساسات پر جوش و بیهوشی خود می باشد و گوش شنوایی ندارد. با نادان سخن گفتن، زمان گرانبها را به هدر دادن است. پس چه باید کرد؟

نخست مردمان را باید دانا کرد و یا به سخنی دیگر باسواد ساخت، نخست باید پیکار با بیسوادی را آغاز کرد تا آدمیان دانا و باسواد شوند و در پایه ای باشند که گوش شنوا و مغز اندیشیدن داشته باشند. زرتشت کسانی را که پیام او را به سایرین برسانند، دانشمند و آشون میگوید. زرتشت به جهانی آرزومند است که در ان همه دانا باشند و به وسیله دانشمندان راهنمایی شوند و در این جهان هر کسی از روی آزادی راه خویش را برگزیند.

زرتشت یک آموزگار جهانی است که در آن دوره از زمان از میان مردم برخاست و دین بهی را بنیاد گذاشت و آیین خود را ارایه نمود و جامعه نوینی را پدید آورد. ولی او هیچ گاه از نژاد و زبان نامی نمیبرد، از دیدگاه او کوچک ترین واحد اجتماعی خانه است نه یک فرد و بزرگترین واحد، جهان است نه نژاد، «اهورامزدا» پروردگار همه است نه خدای مردمانی ویژه، گو اینکه در این زمان سازمان ملل متحد که به وجود آمده، کاری بسی شگرف به نظر میرسد، حال آنکه اندیشه زرتشت برای آن زمان و آن مردمان کاری بس شگفت انگیز بود. این والاترین منش نشانه جهان ببینی آن پاکمرد تکدانه جهانست و این فرامین در سراسر گاتاها دیده میشود و پیروان او تا زمانی دراز این جهان ببینی و دکترین را نیک نگه داشته اند.

در جایی که بسیاری از دین ها جز خود، دیگر دین ها را و آئینها را گمراه کننده یا نادرست یا از کار افتاده میخوانند، سراینده نیک منش و ژرف بین در گاتاها تنها پروانه ای که به خود میدهد این است که میگوید دین «اهورایی» مزدیسنی از همه دینهایی که هستند و خواهند بود، بهترین و زیباترین است. به سخنی دیگر، دینهای دیگر را کوچک نمی شمارد. چنان که در فروردین یشت که میتوان گفت نخستین نوشته الهام گرفته از کیش زرتشتی است که از آریایی و ناآریائی (ایران و انیران) یاد می کند، با کمال بزرگواری و رادمنشی به فروهرهای همه زنان و مردان نیک و پارسا و راستکار همه کشورها درود میفرستد و آنان را گرامی می دارد چون دین زرتشتی جهانی و اختیاری است.

همین آزادمنشی است که مانند کوروش و داریوش بزرگ را جلوه گر تاریخ می بینیم و کمابیش در دیگر شاهنشاهان هخامنشی، اشکانی و ساساسانی هم جستار درباره زرتشت و «گاتاها» فراوان است که سده هاست گفته نشده و این بر پیمان نیکاندیشان و پژوهشگران روشنفکر جهان است که از هر تیره و تباری که هستند، چه زرتشتی باشند یا نباشند، «گاتاها» را خود بخوانند و سایرین را نیز بیاموزانند و گسترش دهند.

ما زرتشتیان با گذشته ای بسیار کهن امروز در برابر یک رستاخیز نوین و مهم و بزرگ تاریخی قرار گرفته ایم. رستاخیزی سرنوشت ساز و برخاسته از نیاز زمان که از همه سو، سوسو میزند. تمامی آینده ما و فرزندان ما و زندگی نسلهای آبنده ایران به این اراده پولادین بزرگ تاریخی بستگی پیدا می کند. در این جهان پیشرونده، هر خواسته و آرزویی به دست آوردنی است.

ملتهای زنده در به دست آوردن خواسته های خود به امید کمک دیگران نمی نشینند، خواهیم دید که در آیندهای نزدیک دین «اهورایی» زرتشت با مزایای بی همتا و شایسته که دارا میباشد جهانگیر خواهد شد و بهشتی را که همه انسانها در جهان مینوی چشم به راه آن هستند در همین جهان به دست خواهند آورد که نتیجه آن آرامش و آسایش زندگی خواهد بود. چون راه در جهان یکی است و آن هم راه راستی است و با به کار بردن این سه واژه «اندیشه و گفتار و کردار نیک» انسان ها را به وجدانی بیدار راهنمایی می کند و مغزهای خفته را تکان میدهد و نهیب میزند که دست به کارهای زشت و ناشایست و ناروا نزنند و آنچه را که خود نمی پسندند به دیگران روا ندارند که اگر غیر از این رفتار شود، اگر سخت ترین قانون های دنیا را هم بنویسند، زمانی که خرد و وجدان و ایمان با سه واژه بالا توام نباشد، جهان از این همه دشواریها و بدبختیها نجات پیدا نخواهد کرد و سنگ روی سنگ بند نخواهد شد. نمونه اش اتحاد جماهیر شوروی است که بی اعتنایی به معنوبات را رواج داده بود و به هفتاد سال هم به درازا نکشید و خیلی زود فرو پاشید.

«گاتاها» نیکی و بدی و نتیجه هر دو را با زبانی ساده ولی اندیشهای بس ژرف روشن میسازد. ولی هنگامی که سخن از پذیرفتن این دین به میان می آید، آن را به خود انسان واگذار می کند که هر کسی بهترین گفته ها را گوش کند و با اندیشه نیک بنگرد و بسنجد و سپس یکی از این دو راه را، خواه نیکی باشد، خواه بدی، برای خود و نه برای دیگران برگزیند ولی سپارش مینماید که این دین را پیش از آنکه دیر شود و پشیمانی به بار آید، دریابند و بفهمند و به کار بندند.

«گاتاها» این را هم نشان میدهد که راه در جهان یکی است و آن راستی است و هر کسی که از خرد و دانش بهره ای داشته باشد، نمی تواند جز ان انتخاب کند. به گونه فشرده، «گاتاها» اندیشه برانگیز، اگاهی دهنده، بیدار کننده، راهنما و روشنگری است که در هر «هات» آن اقیانوس بیکرانی پند و اندرز برای بهزیستی نهفته است که نیاز به نوشتن دفترهای فراوانی دارد. «گاتاها» سرودهای الهامبخش و پاکی است که در درگاه «اهورامزدا» نماز و نیایش به شمار میرود، لیکن برای آدمیان آئین زندگی و راهنمایی و رسایی و جاودانگی است.

آن را خواندن، پروردگار دانا را ستودن است و اندیشه را برای زندگی بهتر و برتر و زیبنده تر برانگیختن ارزش پیام زرتشت هنگامی بیشتر روشن میشود که به اجتماعات مذهبی کنونی بنگریم و ببینیم چگونه در هزاره سوم و قرن اتم و سفر به فضا، هنوز دلالان و دجالان، دین را وسیله تخدیر و تحمیق آدمیان قرار داده اند و کلیسا را دکان تجارت با دل ها و حکومت بر مغزها ساخته اند. خدا برای آنها وسیله ای برای تحمل ذلت و درماندگی است و بهشت و دوزخ عوامل ترس و امید برای تثبیت دکان استحمار و استثمار است که توده های درمانده و ساده دل را برای تأمین رضایخاطر کلاشانی که با دین به معامله میپردازند در اسارت خود نگهدارند.

زرتشت در سه هزار و هفتسد و اندی سال پیش با آواز بلند از درون دل فریاد برآورد: ای انسان، تو که آزاد آفریده شده ای و دارای خرد و شعوری، از این ارمغان های «اهورایی» که در اختیار داری بهره گیر و به خویشتن خویش باز گرد و انسانی بادانش شو و از هر میانجی و دلال و آداب و رسوم ناسودمند و تشریفات زائد بپرهیز و با وجدان بیدار، خود را راهنمای راه راست ساز که با کردار نیک و سازنده در مسیر راستی و قانون گیتی، پرودگار را خشنود خواهی ساخت و با دسترسی به سجایای انسانی و فروزه های «اهورایی» خدای گونه خواهی شد.

خداوند در هنجار هستی و نیکی های جهان وجود خود را به تو آشکار نموده و برای دسترسی به او تنها و تنها باید به خودت متکی گردی و کردارنیک راوسیله قرار دهی۔ جنبه دیگری که در پیام زرتشت مورد توجه است، مبارزه با زشتی و دنبال نمودن آن با اراده استوار و آهنین هر انسانی است. باید از همه خوبی های زندگی بهره گرفت و در همین جهان به رفاه و آسایش و آرامش توجه نمود. تنها نیک کرداری کافی نیست، باید بدکرداران را نیز به راه راست هدایت نمود. بنابراین گسترش دین زرتشت سبب نابودی استثمارگران به هر شکل و راهی که باشد منجر میگردد. زرتشت اندیشمندی ژرف بین بود که در درجه نخست به رفاه و آسایش مردمان و اجتماعی که آدمیان در آن میزیستند می اندیشید و همه مسائل دیگر را جز یی بر این اصل می دانست.

سخن درباره زرتشت به واسطله فراز و نشیبهای فراوان زمانه که گفته نشده فراوان است و این بر پیمان پژوهشگران اندیشمند و روشنفکر است که با واشکافی راستین و ریشه یابی به دل تاریخ بروند و به جویندگان و پویندگان و رهروان، راه راستی را بنمایند، ایدون باد.

بزرگ اندیشمندی فراتر از پیامبر رهایی بخش است

آیین زرتشت

دیدگاه و نوشته های جهانگیر موبد گشتاسب اشیدری

 

بخش 1- بزرگ اندیشمندی فراتر از پیامبر رهایی بخش است

 

هان، ای انسانهای روی زمین، همگی خوب بدانید سخن زرنشت و زرتشتیان سخن دیروز و امروز نیست. سخن از بزرگمرد تاریخ اخلاق آدمیان است که با فرهنگ ایران یگانه شده است. زرتشت بینشمندی بود که از توان خواهی (قدرت طالبی) خود را کنار نگه داشت و اندیشههایی کهربار و جاوید به جهان و جهانیان ارمغان داشت.

اندیشه هایی که برتر از سخنانی است که تمام پیامبران از سوی خدا به پیروان خود دیکته کردهاند. زرتشت، این آبرمرد تاریخ جهان، زمانی که بیش از بیست سال نداشت به فرمان خرد و نبوغ ذاتیاش، و خوی و سرشت مردمی اش، راه کوهساران د پیش گرفت و در دل کوه جایگزین شد. به نوشته پیشینیان، نزدیک به ده سال در دل کوه خانه داشت و در این سال ها توانست به انگیزه پیدایش هستی چرخ گردون و از همه مهم تر به وجود افریدگار پی ببرد.

پس از اینکه اندیشه و دل زرتشت با رازهای جهان هستی روشنی گرفت، آنگاه به میان مردم بازگشت تا زندگی آنها را با فروغ اندیشه های روشنگرانه خویش تابش ببخشد. بنابراین، میبینیم که زرتشت آموخته آموزگاران و دانایان زمان خود نیست. بلکه بزرگمردی خود آموخته است که بالاتر، بزرگتر و برتر از هر اندیشمند، فیلسوف و آموزگار مکان دارد.

زرتشت تنها یک پیشوای دینی، پیامبر رهایی بخش و دگرگون کننده، اندیشمند و پایه گذار نیست. آنهایی که او را پیامبر می نامند بی تردید در اشتباهند. به ویژه کاربرد «فرنام» پیامبر از گونه پیامبران دیگر برای زرتشت اهانتی بس ناستوده است. زرتشت از آنگونه پیامبرانی که سامیان تعداد بیشمارش را دارند و پس از گذشت هزاره ها، پیروانشان انتظار بازگشت جانشینان آنان را دارند، نیست.

آیا تاکنون از خود پرسیده ایم چه شده است. که پروردگار تنها برای یک بخش ویژه از جهان یکسد و بیست و چهارهزار پیامبر فرستاده است؟

آیا نمیتوان از خود پرسید مگر آفریدگار دادگر با مردم «بیت المقدس» خویشاوندی و بستگی داشته که آن همه پیامبر ارمغانشان کرده و دیگر مردمان جهان را از این داده «اهورایی» دور نگاه داشته است تا در سیه روزی بمانند؟

آیا ان همه نژادهای گوناگونی که در دیگر بخشهای جهان زندگی میکنند و شمارشان هزارها و بلکه میلیونها تن بیش از ساکنان «بیت المقدس» بوده، آفریدگان خدا نبوده اند؟ آنگونه پبامباران سامی برای دستیابی به قدرت جهانی بر خود نام پیامبری بستند و از خود هواداران دکانداری چون پاندیت، لاما، خاخام، پاپ، امام و … و غیره به یادگار گذاشتند.

ولی زرتشت در پی نام و فرنام و توان جهانی نبود بلکه یادگار او بسرای جهانیان، اندیشه های فلسفی و اخلاقی فراگیر و جهان پذیری است که از اندیشه آغاز می شود و به گفتار می رسد، سرانجام به کردار می پیوندد و برای هر مکان و هر زمان پسندیده، ستوده و سپنتا می باشد.

زرتشت بالاتر از پک پیامبر است زیرا در سخنان پر مغز و پرارج او یا دست کم در «گاتاها» یعنی کهنترین سرودههای جهان، تنها اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک به جای نمانده بلکه زرتشت، آفریدگار گاتاها، به راستی آنگونه زرتشتی است که خود را در چهارچوب تنگ و بسته دستورهای پیش ساخته و روشهای دینی دگرگون ناپذیر زندانی نکرده است. از این روست که از زرتشت هرگز «این است و جز این نیست» که آموزه پیامبران دیگر است به گوش نمیرسد.

 زرتشت آنچه را میگوید، پیشنهاد می کند و از همگان میخواهد که با آزادی آن را گزینش کنند، نه با زور و فشار و تهدید. در آموزش های زرتشت پیوسته آزادی گزینش وجود دارد و این روشی است که در کار پیشوایان دینی، به ویژه پیامبران دیگر، کمتر با آن روبرو هستیم، بنابراین، سخنان زرتشت را باید در ترازوی سنجش گذاشت که به راستی سنگ آن اندیشه و خرد است، نه زور و اجبار، در سخنان برخی از پیامبران همواره نشان از پیروی کورکورانه وجود دارد ولی پایه ی آموزشهای اخلاقی و فلسفی زرتشت، آزادی گزینش است.

زرتشت هیچگاه پیروانش را نه با آتش دوزخ و خشم خدا ترسانید، و نه با تهدید و وعده های دروغین، ارزش افریدگان خدا را کاهش داد بلکه آنها را دوست خدا نامید و پیوسته با اندیشههای کارساز و مثبت و سازنده، انسانها را به نیکیها رهنمون شد. از همین رو آموزش های زرتشت پیوسته با جهان ببنی برپایه ی واقعیت همراه است او برای رسیدن به خوشبختی یک آموزگار بینشمند و تکدانه بود.

تمام پیامبران نخست فرنام پیامبری به خود بستند و سپس زبان به سخنگویی باز کردند ولی زرتشت هیچ گاه خود را پیامبر ننامید و زندگیاش را برای گسترش ارزشهای اخلاقی و ارج نهادن به انسانها به کار برد، نه برای به دست آوردن جاه و جایگاه و فرنام جهانی. زرتشت از رهایی بخش نیز فراتر است زیرا یک رهایی بخش پس از آنکه مردم را از تاریکی اندیشه رهایی بخشید، دست از کار خواهد کشید ولی زرتشت تا واپسین دم زندگی نبردی سازنده را دنبال کرد.

زرتشت پس از آنکه مردمان را از جهان تاریک آن زمان بیرون آورد، به سوی جهان روشن فروغمند و درخشانی رهنمودشان شد که از آن باید به نام جهان اندیشه تابناک یاد کرد. زرتشتیان باور دارند: «دین خوب، یعنی قانون خوب». این سخن بسیار ارزشمند و درست است.

زرتشت این واژه «قانون» را که امروز در هزاره سوم پیشنهاد میشود، در هزاران سال پیش به جهانیان ارمغان داشته است؟ اگر تنها به واژه های اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک، و راهی که در جهان یکی است و آن هم راه راستی است، با ژرفنگری و تیزبینی بیندیشیم، به این نتیجه میرسیم که در جهان هیچ قانونی از آغاز آفرینش آدمیان تا به امروز، بدون ماده و تبصره، رساتر، استوارتر، پابرجاتر، زیبنده تر، کامل تر، آسان تر و همه فهم تر از این واژه ها وجود ندارد و تاکنون کسی نتوانسته چیزی به آن بیفزاید و یا از آن بکاهد. چنانکه کسی سراغ دارد، دیگران را هم اگاه نماید تا بدانند چرا.

بی چراها فراوانند برای اینکه اگر آدمیان سراسر جهان با این شیوه و روش رفتار نمایند، که به کار گرفتن آنها هم خیلی آسان است و تنها اندکی ایمان و اراده پولادین میخواهد و بسی، آن زمان است که جهانیان هبچ نیازی به ارتش، دادگستری، شهربانی، ژاندارمری و سایر نهادها ندارند و همچنین نیازی به اسلحه های گوناگون که ویران کننده جهان است، نخواهند داشت.

چون از کسی کار زشت و ناشایستهای سر نمیزند که به این همه دستگاهها و ابزار گوناگون نیاز باشد و جهان از این همه به همریختگیها و پریشانیها و جنگ و جدال ها و گرفتاریها و بدبختیها رهایی پیدا خواهد کرد.

«گاتاها»ی زرتشت نمی گوید چه بخوریم یا چگونه بخور پم، چه کسانی را به دوستی برگزینیم و از چه کسانی دوری جوییم، خون چه کسانی را بر زمین بریزیم و پای چه کسانی را ببریم و نافرمانان را چگونه سنگسار کنیم.

زرتشت هیچ سخنی درباره این گونه برخوردها و روشها نگفته است که آن را بتوان فرمان و شریعت خدا نامید. او به جای فرمانهای خردستیز و این بکن و آن مکن، از «فرشکرد» یعنی آباد کردن جهان سخن به میان آورده است.

زرتشت از راه اندیشه و خرد و نبوغ ذاتی دریافته بود که جهان هستی در پک روند نا ایستا، هر دم از سیمایی به سیمایی دیگر میشود و فراگرد جهان هرگز به پایان نخواهد رسید.

به گفته مولانا: «هر زمان نو می شود دنیا و ما بی خبر از نو شدن، اندر بقا.»

در چنین دنیای دگرگون شوندهای چگونه میشود «شریعتی» بنیاد گذاشت. که در همه جا و در هر زمانی خوب و کارساز و نیک باشد؟ امروز نه زمین آن زمینی است که زرتشت در آن زاده شد و نه انسان آن آدمی است که زرتشت دیده و شناخته بود. امروز زمینی دیگر و آدمی با ارزشهایی دیگر در تکاپو و جنبش است و در آینده نیز زمین دیگری خواهد بود و انسانی دیگر در کار خواهد بود.

ولی آنچه دگرگون نمی شود، سازمان و هنجار هستی و آفرینش است. انچه دگرگون نمی شود، راستی است، مهر گستری است و شادی پراکنی و جشن برپا نمودن و آزادگی و آزاداندیشی و دادگری است که همواره خوب بوده و برای همیشه خوب خواهد بود. راهبردهایی که زرتشت با اندیشیدن و پژوهیدن بسیار پی به آنها برد، در هیج زمان کهنگی نخواهند داشت. زرتشت با هر گونه خرافه پرستی و یاوه پنداری سر ناسازگاری دارد و در هر زمینه ای پیروی از خرد و سپس اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک را سفارش کرده است. به کار بردن این سه اصل نه برای رفتن به بهشت و کامجویی از حوری و غلامان و خوردن شیر و انگبین بلکه برای بهسازی این جهان و پاسداری از آب و خاک و گیاه و جانوران و… است.

برای این است که هر کسی شادمانی و بهزیوی خود را در شادمانی و خوشبختی دیگران به کار گیرد، هر کسی بداند که دروغ فریبنده است و از آن بپرهیزد و با دروغگویان به ستیز برخیزد، و در برابر آن، راستی و درستی را پیشه خود کند و بگستراند، هر کسی در گزینش راه زندگی و دین و آئین خود آزاد باشد و دیگران را نیز آزاد بگذارد و بر پیمان زنان و مردان است که در برابر همسری در پیشبرد کار این جهان و در آباد ساختن خانمان و روستا و شهر و کشور از یکدیگر پیشی جویند.

اینهاست پیام زرتشت که با خرد و نبوغ ذاتی و استثنایی خود آنها را دریافته و به آدمیان ارمغان کرده است. درباره ی زرتشت و دین زرتشت دانشمندان و پژوهشگران روشنفکر خاور و باختر از دویست سال پیش تاکنون بیاندازه داد سخن داده اند و کتابهای ارزشمند زیادی به چاپ رسانده اند که در دسترس شیفتگان و رهروان راه راستی قرار دارد و این آوای رسای زرتشت است که پس از هزاره ها از ژرفای درونش فریاد بر میآورد که ای آدمیان، اگر میخواهید در این جهان از همه آشفتگی ها و دشواریها و جنگ و ستزها رهایی پیدا کنید، به سخنان من که در «گاتاها» سروده ام، گوش فرا دهید و آنها را در جهان بگسترانید تا همه به آرامش و آسایش برسند.

پیام زرتشت برای دانایان است. او با نادانان هم سخن نیست زیرا نادان زیر فرمان احساسات پر جوش و بیهوشی خود می باشد و گوش شنوایی ندارد. با نادان سخن گفتن، زمان گرانبها را به هدر دادن است. پس چه باید کرد؟

نخست مردمان را باید دانا کرد و یا به سخنی دیگر باسواد ساخت، نخست باید پیکار با بیسوادی را آغاز کرد تا آدمیان دانا و باسواد شوند و در پایه ای باشند که گوش شنوا و مغز اندیشیدن داشته باشند. زرتشت کسانی را که پیام او را به سایرین برسانند، دانشمند و آشون میگوید. زرتشت به جهانی آرزومند است که در ان همه دانا باشند و به وسیله دانشمندان راهنمایی شوند و در این جهان هر کسی از روی آزادی راه خویش را برگزیند.

زرتشت یک آموزگار جهانی است که در آن دوره از زمان از میان مردم برخاست و دین بهی را بنیاد گذاشت و آیین خود را ارایه نمود و جامعه نوینی را پدید آورد. ولی او هیچ گاه از نژاد و زبان نامی نمیبرد، از دیدگاه او کوچک ترین واحد اجتماعی خانه است نه یک فرد و بزرگترین واحد، جهان است نه نژاد، «اهورامزدا» پروردگار همه است نه خدای مردمانی ویژه، گو اینکه در این زمان سازمان ملل متحد که به وجود آمده، کاری بسی شگرف به نظر میرسد، حال آنکه اندیشه زرتشت برای آن زمان و آن مردمان کاری بس شگفت انگیز بود. این والاترین منش نشانه جهان ببینی آن پاکمرد تکدانه جهانست و این فرامین در سراسر گاتاها دیده میشود و پیروان او تا زمانی دراز این جهان ببینی و دکترین را نیک نگه داشته اند.

در جایی که بسیاری از دین ها جز خود، دیگر دین ها را و آئینها را گمراه کننده یا نادرست یا از کار افتاده میخوانند، سراینده نیک منش و ژرف بین در گاتاها تنها پروانه ای که به خود میدهد این است که میگوید دین «اهورایی» مزدیسنی از همه دینهایی که هستند و خواهند بود، بهترین و زیباترین است. به سخنی دیگر، دینهای دیگر را کوچک نمی شمارد. چنان که در فروردین یشت که میتوان گفت نخستین نوشته الهام گرفته از کیش زرتشتی است که از آریایی و ناآریائی (ایران و انیران) یاد می کند، با کمال بزرگواری و رادمنشی به فروهرهای همه زنان و مردان نیک و پارسا و راستکار همه کشورها درود میفرستد و آنان را گرامی می دارد چون دین زرتشتی جهانی و اختیاری است.

همین آزادمنشی است که مانند کوروش و داریوش بزرگ را جلوه گر تاریخ می بینیم و کمابیش در دیگر شاهنشاهان هخامنشی، اشکانی و ساساسانی هم جستار درباره زرتشت و «گاتاها» فراوان است که سده هاست گفته نشده و این بر پیمان نیکاندیشان و پژوهشگران روشنفکر جهان است که از هر تیره و تباری که هستند، چه زرتشتی باشند یا نباشند، «گاتاها» را خود بخوانند و سایرین را نیز بیاموزانند و گسترش دهند.

ما زرتشتیان با گذشته ای بسیار کهن امروز در برابر یک رستاخیز نوین و مهم و بزرگ تاریخی قرار گرفته ایم. رستاخیزی سرنوشت ساز و برخاسته از نیاز زمان که از همه سو، سوسو میزند. تمامی آینده ما و فرزندان ما و زندگی نسلهای آبنده ایران به این اراده پولادین بزرگ تاریخی بستگی پیدا می کند. در این جهان پیشرونده، هر خواسته و آرزویی به دست آوردنی است.

ملتهای زنده در به دست آوردن خواسته های خود به امید کمک دیگران نمی نشینند، خواهیم دید که در آیندهای نزدیک دین «اهورایی» زرتشت با مزایای بی همتا و شایسته که دارا میباشد جهانگیر خواهد شد و بهشتی را که همه انسانها در جهان مینوی چشم به راه آن هستند در همین جهان به دست خواهند آورد که نتیجه آن آرامش و آسایش زندگی خواهد بود. چون راه در جهان یکی است و آن هم راه راستی است و با به کار بردن این سه واژه «اندیشه و گفتار و کردار نیک» انسان ها را به وجدانی بیدار راهنمایی می کند و مغزهای خفته را تکان میدهد و نهیب میزند که دست به کارهای زشت و ناشایست و ناروا نزنند و آنچه را که خود نمی پسندند به دیگران روا ندارند که اگر غیر از این رفتار شود، اگر سخت ترین قانون های دنیا را هم بنویسند، زمانی که خرد و وجدان و ایمان با سه واژه بالا توام نباشد، جهان از این همه دشواریها و بدبختیها نجات پیدا نخواهد کرد و سنگ روی سنگ بند نخواهد شد. نمونه اش اتحاد جماهیر شوروی است که بی اعتنایی به معنوبات را رواج داده بود و به هفتاد سال هم به درازا نکشید و خیلی زود فرو پاشید.

«گاتاها» نیکی و بدی و نتیجه هر دو را با زبانی ساده ولی اندیشهای بس ژرف روشن میسازد. ولی هنگامی که سخن از پذیرفتن این دین به میان می آید، آن را به خود انسان واگذار می کند که هر کسی بهترین گفته ها را گوش کند و با اندیشه نیک بنگرد و بسنجد و سپس یکی از این دو راه را، خواه نیکی باشد، خواه بدی، برای خود و نه برای دیگران برگزیند ولی سپارش مینماید که این دین را پیش از آنکه دیر شود و پشیمانی به بار آید، دریابند و بفهمند و به کار بندند.

«گاتاها» این را هم نشان میدهد که راه در جهان یکی است و آن راستی است و هر کسی که از خرد و دانش بهره ای داشته باشد، نمی تواند جز ان انتخاب کند. به گونه فشرده، «گاتاها» اندیشه برانگیز، اگاهی دهنده، بیدار کننده، راهنما و روشنگری است که در هر «هات» آن اقیانوس بیکرانی پند و اندرز برای بهزیستی نهفته است که نیاز به نوشتن دفترهای فراوانی دارد. «گاتاها» سرودهای الهامبخش و پاکی است که در درگاه «اهورامزدا» نماز و نیایش به شمار میرود، لیکن برای آدمیان آئین زندگی و راهنمایی و رسایی و جاودانگی است.

آن را خواندن، پروردگار دانا را ستودن است و اندیشه را برای زندگی بهتر و برتر و زیبنده تر برانگیختن ارزش پیام زرتشت هنگامی بیشتر روشن میشود که به اجتماعات مذهبی کنونی بنگریم و ببینیم چگونه در هزاره سوم و قرن اتم و سفر به فضا، هنوز دلالان و دجالان، دین را وسیله تخدیر و تحمیق آدمیان قرار داده اند و کلیسا را دکان تجارت با دل ها و حکومت بر مغزها ساخته اند. خدا برای آنها وسیله ای برای تحمل ذلت و درماندگی است و بهشت و دوزخ عوامل ترس و امید برای تثبیت دکان استحمار و استثمار است که توده های درمانده و ساده دل را برای تأمین رضایخاطر کلاشانی که با دین به معامله میپردازند در اسارت خود نگهدارند.

زرتشت در سه هزار و هفتسد و اندی سال پیش با آواز بلند از درون دل فریاد برآورد: ای انسان، تو که آزاد آفریده شده ای و دارای خرد و شعوری، از این ارمغان های «اهورایی» که در اختیار داری بهره گیر و به خویشتن خویش باز گرد و انسانی بادانش شو و از هر میانجی و دلال و آداب و رسوم ناسودمند و تشریفات زائد بپرهیز و با وجدان بیدار، خود را راهنمای راه راست ساز که با کردار نیک و سازنده در مسیر راستی و قانون گیتی، پرودگار را خشنود خواهی ساخت و با دسترسی به سجایای انسانی و فروزه های «اهورایی» خدای گونه خواهی شد.

خداوند در هنجار هستی و نیکی های جهان وجود خود را به تو آشکار نموده و برای دسترسی به او تنها و تنها باید به خودت متکی گردی و کردارنیک راوسیله قرار دهی۔ جنبه دیگری که در پیام زرتشت مورد توجه است، مبارزه با زشتی و دنبال نمودن آن با اراده استوار و آهنین هر انسانی است. باید از همه خوبی های زندگی بهره گرفت و در همین جهان به رفاه و آسایش و آرامش توجه نمود. تنها نیک کرداری کافی نیست، باید بدکرداران را نیز به راه راست هدایت نمود. بنابراین گسترش دین زرتشت سبب نابودی استثمارگران به هر شکل و راهی که باشد منجر میگردد. زرتشت اندیشمندی ژرف بین بود که در درجه نخست به رفاه و آسایش مردمان و اجتماعی که آدمیان در آن میزیستند می اندیشید و همه مسائل دیگر را جز یی بر این اصل می دانست.

سخن درباره زرتشت به واسطله فراز و نشیبهای فراوان زمانه که گفته نشده فراوان است و این بر پیمان پژوهشگران اندیشمند و روشنفکر است که با واشکافی راستین و ریشه یابی به دل تاریخ بروند و به جویندگان و پویندگان و رهروان، راه راستی را بنمایند، ایدون باد.

پوشش زرتشتیان

پوشش (حجاب) زرتشتیان

موبد کورش نیکنام

 واژه حجاب‌‌ در لغت نامه دهخدا به چمار(معنی) پرده‌ و چادر آمده است. هرآینه چم (:معنی) مذهبی آن پنهان کردن‌ زن از دیدگان مرد آمده است.
پوشش تن و اندام برای زنان و مردان نسبت به فرهنگ و باورهای نیک و بد مردمان هر کشورگوناگون است.

اشوزرتشت در سرودهایش، از پوشش مرتوگان (مردم) به‌ویژه بانوان هیچ سخنی به میان نیاورده است.
در ایران باستان زنان و مردان هیچگاه بدون پوشش نبوده‌اند. ایرانیان نسبت به محل زندگی و آب وهوا و شیوه کار و زندگی خود در شهر و روستاها پوشش‌های زیبای گوناگون خود را داشته‌اند.

 بانوان ایرانی همچون: زنان گیلکی، مازندرانی، بختیاری، کرد، لر، بلوچ، پارس؛ آذری و… با پوشش‌های رنگارنگ بوده اند

در ایران زمین ویژگی‌هایی پوشش نژادها و تبارهای ایرانی بگونه یکسان بوده که این پوشش‌ها با رنگهای زاستار(طبیعت) همگون است مانند: رنگهای سرخ، سبز، ارغوانی، زرد، آبی، سپید و دیگر رنگهای شاد که در پوشش آنان به چشم میخورد و در درازای تاریخ اینگونه بوده است.
ایرانیان از جامه و رخت و لباسهای تیره‌وتار استفاده نمیکردند. نیاکان نیک ما ایرانیان باور داشتند که رنگهای کبود و تیره اندوهگین و افسردگی‌آور هستند.

از آنجایی هم که مردان ایرانی دل و چشم پاکی داشتند نیازی به پوشاندن زنان ایرانی نبوده که در جامعه و در خانه و کنار فامیل پوشش آنچنانی و زننده داشته باشند. در دین زرتشتی زن و مرد برابرند و نسبت به همدیگر ارزش و ارج گذارده و میگزارند.
برگرفته از تارنمای موبد نیکنام

پوشش زرتشتیان

پوشش (حجاب) زرتشتیان

موبد کورش نیکنام

 واژه حجاب‌‌ در لغت نامه دهخدا به چمار(معنی) پرده‌ و چادر آمده است. هرآینه چم (:معنی) مذهبی آن پنهان کردن‌ زن از دیدگان مرد آمده است.
پوشش تن و اندام برای زنان و مردان نسبت به فرهنگ و باورهای نیک و بد مردمان هر کشورگوناگون است.

اشوزرتشت در سرودهایش، از پوشش مرتوگان (مردم) به‌ویژه بانوان هیچ سخنی به میان نیاورده است.
در ایران باستان زنان و مردان هیچگاه بدون پوشش نبوده‌اند. ایرانیان نسبت به محل زندگی و آب وهوا و شیوه کار و زندگی خود در شهر و روستاها پوشش‌های زیبای گوناگون خود را داشته‌اند.

 بانوان ایرانی همچون: زنان گیلکی، مازندرانی، بختیاری، کرد، لر، بلوچ، پارس؛ آذری و… با پوشش‌های رنگارنگ بوده اند

در ایران زمین ویژگی‌هایی پوشش نژادها و تبارهای ایرانی بگونه یکسان بوده که این پوشش‌ها با رنگهای زاستار(طبیعت) همگون است مانند: رنگهای سرخ، سبز، ارغوانی، زرد، آبی، سپید و دیگر رنگهای شاد که در پوشش آنان به چشم میخورد و در درازای تاریخ اینگونه بوده است.
ایرانیان از جامه و رخت و لباسهای تیره‌وتار استفاده نمیکردند. نیاکان نیک ما ایرانیان باور داشتند که رنگهای کبود و تیره اندوهگین و افسردگی‌آور هستند.

از آنجایی هم که مردان ایرانی دل و چشم پاکی داشتند نیازی به پوشاندن زنان ایرانی نبوده که در جامعه و در خانه و کنار فامیل پوشش آنچنانی و زننده داشته باشند. در دین زرتشتی زن و مرد برابرند و نسبت به همدیگر ارزش و ارج گذارده و میگزارند.
برگرفته از تارنمای موبد نیکنام

دروغ رهایی بخش ؟ !!!

دروغ رهایی بخش!

موبد کورش نیکنام

بینش زرتشت برپایه “اشا” بنیان شده است. اشا یا اشه به چم راستی ودرستی است. هنجار نیکی که درهستی پایدار شده وذره ذره های هستی از آن پیروی می کنند.

 این ویژگی در مرتو (:انسان) پرتوی گسترده تر دارد. درکنار راستی که با “اندیشه” و”گفتار” او درهم سرشته شده است. فروزه (:صفت) های مهربانی، فداکاری، دهشمندی، فروتنی، گذشت، ازخودگذشتگی و…نیز بایستی بر”کردار” او افزوده شود.

راستی وپیروی ازاشا، سرشت مرتوگان را دگرگون ساخته تا با هنجار هستی همگون وهمراه گردد. بدین روی هرگاه کسی از راستی روی گردان شود به بی هنجاری روی آورده است.

سراسر پیام زرتشت در راستای گسترش راستی ومبارزه با دروغ است. برپایه این نگرش، شایسته است تا تنها راستی دراندیشه، گفتار وکردار مرتوگان راه یابد ونهادینه شود. در اوستا، مرتوی راستکار “اشون” نام دارد و کسی که گمراه و کژاندیش باشد “درگونت” به چم دروغکار نامیده می شود.

“دروج” ودروغ به هیچ شیوه ای کاربرد ندارد. به ویژه دروغ رهایی بخش(:مصلحت آمیز، تقیه)
که گاهی درباور کسانی جای می گیرد. زیرا آنچه پیش آید بهتر از پذیرش دروغ ورسیدن به جایگاه “درگونت” است.

بنابراین چنانچه کسی درجایی گرفتارشود که برای رهایی نیاز به سخن دروغ داشته باشد، رازداری وخاموشی بهتر از بهره گیری از دروغ برای رهاشدن خواهد بود.
موبد نیکنام

دروغ رهایی بخش ؟ !!!

دروغ رهایی بخش!

موبد کورش نیکنام

بینش زرتشت برپایه “اشا” بنیان شده است. اشا یا اشه به چم راستی ودرستی است. هنجار نیکی که درهستی پایدار شده وذره ذره های هستی از آن پیروی می کنند.

 این ویژگی در مرتو (:انسان) پرتوی گسترده تر دارد. درکنار راستی که با “اندیشه” و”گفتار” او درهم سرشته شده است. فروزه (:صفت) های مهربانی، فداکاری، دهشمندی، فروتنی، گذشت، ازخودگذشتگی و…نیز بایستی بر”کردار” او افزوده شود.

راستی وپیروی ازاشا، سرشت مرتوگان را دگرگون ساخته تا با هنجار هستی همگون وهمراه گردد. بدین روی هرگاه کسی از راستی روی گردان شود به بی هنجاری روی آورده است.

سراسر پیام زرتشت در راستای گسترش راستی ومبارزه با دروغ است. برپایه این نگرش، شایسته است تا تنها راستی دراندیشه، گفتار وکردار مرتوگان راه یابد ونهادینه شود. در اوستا، مرتوی راستکار “اشون” نام دارد و کسی که گمراه و کژاندیش باشد “درگونت” به چم دروغکار نامیده می شود.

“دروج” ودروغ به هیچ شیوه ای کاربرد ندارد. به ویژه دروغ رهایی بخش(:مصلحت آمیز، تقیه)
که گاهی درباور کسانی جای می گیرد. زیرا آنچه پیش آید بهتر از پذیرش دروغ ورسیدن به جایگاه “درگونت” است.

بنابراین چنانچه کسی درجایی گرفتارشود که برای رهایی نیاز به سخن دروغ داشته باشد، رازداری وخاموشی بهتر از بهره گیری از دروغ برای رهاشدن خواهد بود.
موبد نیکنام

نیکوکاری درباور مزدیسنان

نیکوکاری درباور مزدیسنان

موبد کورش نیکنام

در سرود” اشم وهو”كه یكی از سرودهای ارزشمند اوستا است. آمده: اَشِم. وُهو. وَهیشتِم اَستی. اوشتا اَستی. اوشتا اهمایی. هیَت اَشایی. وَهیشتایی. اَشِم. برگردان آن: اشویی بهترین است. رسیدن به روشنایی وخوشبختی است. این خرسندی برای کسی است که برای ارزش اشویی نیکوکار کردد.

 مرتو باید همراه با نظم اشا كه هنجار راستی و جاودانه در هستی است، همراه شود و در انجام نیكوكاری خود تنها به پویندگی و بالندگی ارزش های نیک مرتوگانی چشم داشته باشد.
از سوی دیگر آیین زرتشت با دریوزگی و بیكاری هم خوانی ندارد. او مرتوگان (:انسان ها، مردم) كاهل و كسانی كه توانایی كار و كوشش دارند ولی تنبلی پیشه كرده، ریاضت كشی و گدایی را برگزیده تا از دسترنج دیگران بهره مند شوند، نمی پسندد و یكی از روش های نیكوكاری را ایجاد كار برای بیكاران می داند.
“بیكاران را كه اندام سالم دارند و توانایی انجام كار به كار وادار سازید.”
“به اندازه یی كار به نیازمندان رسانید تا بیكار و بدكار نمانند.”
بزرگمهر، وزیر خردمند انوشیروان در نوشته خود “یادگار بزرگمهر” در در ارزش نیكوكاری چنین می گوید:
“چون دارایی گیتی، همه زودگذر و تباه شدنی و از میان رفتنی است، كسی كه سزاوار داشتن است، یزدان با دهش نیكش بر او فّر و بزرگی بخشد… توانگر گردد و از او كارهای بزرگ برآید. دارایی فراوان اندوزد، برترین جایگاه را گیرد و به بزرگی و شكوه رسد. او زندگیش دراز، فرزندش فراوان و نیكو، سخنش گیرا و دهش های نیكش به كار باشد.”
 
آذرباد مارا سپند، موبد دانشمند دوران ساسانی برای پسرش كه زرتشت نام داشت. اندرزهایی نوشت كه بخشی از آن درباره نیكوكاری است.
“پسرم نیكوكار باش … تا آْنجا كه می توانی از دارایی ات، داد و دهش كن، دل را شاد ساز، تا یزدان نیكی تو را بیفزاید…”
“پسرم بشنو تو را می گویم…
بهترین بخشش ها دانش و خرد است، زیرا دارایی و خواسته پایان پذیر است و دانش و خرد پایدار… به كار نیك گرای زیرا هر كه نیكی كند پاداش نیك یابد.”
نیكو كاری و داد ودهش اکنون همانند گذشته در سنت و فرهنگ زرتشتیان به سه شیوه انجام می گیرد:
1-نیاز
2- اشوداد
3- گهنبار خوانی

در شیوه نیاز، نیكوكار نسبت به توان مالی خود به ریخت (:شکل) نقدی یا به ریخت فرآورده های خوراكی و پوشاكی، دهش خود را به سازمان ها و انجمن های نیکوکاری (:خیریه) می سپارد تا به یاری سامانگری آگاه در راه دستگیری نیازمندان به کار رود.
در این نگرش، دهشمندی به ریخت همگانی انجام می گیرد و بیگمان سبب گداپروری و تنبلی بین نیازمندان نخواهد شد.

در روش اشوداد، دهشمندی با پرداخت پول و چیزهای جابه جا شدنی نیست. نیاكان ما پیشکش های خود را به ریخت اشوداد(وقف) كه شامل زمین، خانه یا كشتزار بوده به نام نیایشگاه و نهادها می گذارند.
برگرفته از تارنمای کورش نیکنام

نیکوکاری درباور مزدیسنان

نیکوکاری درباور مزدیسنان

موبد کورش نیکنام

در سرود” اشم وهو”كه یكی از سرودهای ارزشمند اوستا است. آمده: اَشِم. وُهو. وَهیشتِم اَستی. اوشتا اَستی. اوشتا اهمایی. هیَت اَشایی. وَهیشتایی. اَشِم. برگردان آن: اشویی بهترین است. رسیدن به روشنایی وخوشبختی است. این خرسندی برای کسی است که برای ارزش اشویی نیکوکار کردد.

 مرتو باید همراه با نظم اشا كه هنجار راستی و جاودانه در هستی است، همراه شود و در انجام نیكوكاری خود تنها به پویندگی و بالندگی ارزش های نیک مرتوگانی چشم داشته باشد.
از سوی دیگر آیین زرتشت با دریوزگی و بیكاری هم خوانی ندارد. او مرتوگان (:انسان ها، مردم) كاهل و كسانی كه توانایی كار و كوشش دارند ولی تنبلی پیشه كرده، ریاضت كشی و گدایی را برگزیده تا از دسترنج دیگران بهره مند شوند، نمی پسندد و یكی از روش های نیكوكاری را ایجاد كار برای بیكاران می داند.
“بیكاران را كه اندام سالم دارند و توانایی انجام كار به كار وادار سازید.”
“به اندازه یی كار به نیازمندان رسانید تا بیكار و بدكار نمانند.”
بزرگمهر، وزیر خردمند انوشیروان در نوشته خود “یادگار بزرگمهر” در در ارزش نیكوكاری چنین می گوید:
“چون دارایی گیتی، همه زودگذر و تباه شدنی و از میان رفتنی است، كسی كه سزاوار داشتن است، یزدان با دهش نیكش بر او فّر و بزرگی بخشد… توانگر گردد و از او كارهای بزرگ برآید. دارایی فراوان اندوزد، برترین جایگاه را گیرد و به بزرگی و شكوه رسد. او زندگیش دراز، فرزندش فراوان و نیكو، سخنش گیرا و دهش های نیكش به كار باشد.”
 
آذرباد مارا سپند، موبد دانشمند دوران ساسانی برای پسرش كه زرتشت نام داشت. اندرزهایی نوشت كه بخشی از آن درباره نیكوكاری است.
“پسرم نیكوكار باش … تا آْنجا كه می توانی از دارایی ات، داد و دهش كن، دل را شاد ساز، تا یزدان نیكی تو را بیفزاید…”
“پسرم بشنو تو را می گویم…
بهترین بخشش ها دانش و خرد است، زیرا دارایی و خواسته پایان پذیر است و دانش و خرد پایدار… به كار نیك گرای زیرا هر كه نیكی كند پاداش نیك یابد.”
نیكو كاری و داد ودهش اکنون همانند گذشته در سنت و فرهنگ زرتشتیان به سه شیوه انجام می گیرد:
1-نیاز
2- اشوداد
3- گهنبار خوانی

در شیوه نیاز، نیكوكار نسبت به توان مالی خود به ریخت (:شکل) نقدی یا به ریخت فرآورده های خوراكی و پوشاكی، دهش خود را به سازمان ها و انجمن های نیکوکاری (:خیریه) می سپارد تا به یاری سامانگری آگاه در راه دستگیری نیازمندان به کار رود.
در این نگرش، دهشمندی به ریخت همگانی انجام می گیرد و بیگمان سبب گداپروری و تنبلی بین نیازمندان نخواهد شد.

در روش اشوداد، دهشمندی با پرداخت پول و چیزهای جابه جا شدنی نیست. نیاكان ما پیشکش های خود را به ریخت اشوداد(وقف) كه شامل زمین، خانه یا كشتزار بوده به نام نیایشگاه و نهادها می گذارند.
برگرفته از تارنمای کورش نیکنام