سرو ایرانی

سرو ایرانی

 

سرو ایرانی به عنوان نماد استقامت و سرفرازی ایرانیان بیان می شود. سرو در تصویرگریهای پس از ورود اسلام به ایران به شکل سرشکسته دیده می شود. گفته می شود که این گونه تصویرگری از سرو در نقاشی های این دوره نشان از این دارد که اعراب به این وسیله در پی نشان دادن از بین رفتن صلابت ایرانیان پس از حمله به ایران بوده اند

درخت سرو از درختانی است که ریشه در فرهنگ ایرانی داشته و جایگاه ویژه‌ای در میان مردم دارد. این درخت به عنوان یک درخت همیشه سرسبز و استوار حتا در سرما پایداری می‌کند. درخت سرو از هزاران سال پیش در ایران کاشت شده است و یکی از نمونه‌های کهنسال این درخت، سرو کشمر بوده‌است که کاشت آن را به دست زرتشت دانسته‌اند

اکنون نیز نمونه‌های کهنسال دیگری از درخت سرو در جاهای دیگر ایران همچنان استوار است که مهم‌تر از همه، سرو کهنسال چند هزارساله، در شهر ابرکوه یزد است که کهنسال‌ترین سرو جهان به شمار می‌رود

یکی از ذخیره‌گاه‌های کم‌مانند سروهای کهنسال ایران بیش از ۲۲ اصله سرو ۲۶۰۰ ساله، در استان ایلام است که آن‌ها را به نام سروهای زربین می‌شناسند. این سروها به علت عدم ثبت و ناشناخته ماندن، و در پی سوزانده شدن و بریده شدن، در معرض نابودی هستند. این درختان سرو کهنسال، در روستای «بان‌سول» در بخش «چوار» از توابع شهرستان ایلام جای دارند

به غیر از سوزانده شدن به دست مردم، گرد و غبار و خشکیدگی و همچنین بریدن شاخ و برگ‌های درختان سرو ایلام، باعث نابودی شماری از این درختان شده‌است

 

سرو زرتشت

 سرو کشمر یا سرو مقدس زرتشت درختی بوده که بر طبق باور زرتشتیان به دست زرتشت کاشته شده بود. این درخت بسیار زیبا و بزرگ بود و مورد ستایش مردم و شهرت آن به متوکل خلیفه عباسی رسید. خلیفه دستور به قطع آن داد و پیشنهاد زرتشتیان آن شهر که ۵۰۰۰۰ سکه طلا برای قطع نکردن آن درخت بود مورد قبول واقع نشد و آن را قطع کرده و برای خلیفه به بغداد بردند. یک روز قبل از رسیدن درخت به بغداد، متوکل به قتل رسید و این مطابق پیش گویی زرتشت بود که به زرتشت نسبت میدهند که گفته بود هر که این درخت را قطع کند، کشته خواهد شد. این سرو در زمان قطع شدن بیش از ۱۴۰۰ سال عمر داشت. سرگذشت سرو کشمر را غالباً شنیده‌اید سروی که روایت بود پیامبر باستانی ایران، اشو زرتشت آن را با دست خود در زمین کشمر کاشته‌است و حکیم فردوسی در مورد آن می‌فرماید

یکی شاخ سرو آورید از بهشت

بدروازه شهر کشمر بکشت

 

در کتاب دانشنامه مزدیسنا نوشته انوشه روان دکتر موبد جهانگیر اشیدری آمده

گویند اشو زرتشت، دو درخت سرو به طالع سعد در دو محل به دست خود کاشت، یکی در دهکده کشمر(از روستاهای شهرستان بردسکن) و دیگری در دهکده فریومد از روستاهای توس(طوس)خراسان. به مرور این درخت بلند و ستبر و پرشاخ شده و دیدن آن موجب شگفتی بینندگان می‌شد. چون وصف این سروها در مجلس متوکل عباسی، خلیفه عهد، بیان شد، او که مشغول به عمارت در جعفریه سرمن رای، مشهور به سامره بود به خاطرش افتاد که آن سرو را قطع کرده، به بغداد بیاورند



یکی سرو آزاده را زردهشت

به پیش در آذر اندر بکشت

نبشتش بر آن زاد و سرو سهی

که پذرفت گشتاسب دین بهی

فرستاد هرسو به کشور پیام

که چون سرو کشمر به گیتی کدام

زمینو فرستاد زی من خدای

مرا گفت از اینجا به مینو گرای

کنون جمله این پند من بشنوید

پیاده سوی سرو کشمر روید

 

 

زادروز ﻧﻮر و روﺷﻨﺎﯾﯽ ـ روز ﭘﯿﺮوزی ﺧﻮرﺷﯿﺪ ـ ﺟﺸﻦﭼﻠﻪ

زادروز ﻧﻮر و روﺷﻨﺎﯾﯽ ـ روز ﭘﯿﺮوزی ﺧﻮرﺷﯿﺪ ـ ﺟﺸﻦﭼﻠﻪ

 

ﺷﺎد و ﻓﺮﺧﻨﺪه ﺑﺎد

ﻣﯽ ﺳﺘﺎﯾﻢ آذر ﻣﺰدا را

ﻣﯽ زداﯾﻢ ﺳﺮدی ﯾﻠﺪا را

ﻣﯽ ﺷﺘﺎﺑﻢ ﻣﮋده ﻓﺮدا را


 نوشتارهایی از موبد کامران جمشیدی


اﯾﺮاﻧﯿﺎن از روزﮔﺎران ﮐﻬﻦ ﺑﺎ ﺷﻨﺎﺧﺖ درﺳﺘﯽ ﮐﻪ از ﮔﺎه ﺷﻨﺎﺳﯽ داﺷﺘﻨﺪ و ﺑﺮ ﭘﺎﯾﻪ زﻧﺪﮔﯽ ﮐﺸﺎورزی و داﻣﭙﺮوری ﺷﺎن از ﯾﮑﺴﻮ و ﻓﺮﻫﻨﮓ، ﮐﯿﺶ و ﺑﺎورﺷﺎن از ﺳﻮی دﯾﮕﺮ، ﻫﻤﻪ ﻫﻨﮕﺎﻣﻪ ﻫﺎ و ﺑﺰﻧﮕﺎه ﻫﺎی ﻃﺒﯿﻌﯽ و «ﺗﺮﯾﻦ ﻫﺎ» را ﺟﺸﻦ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ و اﻧﮕﯿﺰه ای ﻣﯽ ﺳﺎﺧﺘﻨﺪ ﺑﺮای  ﮔﺮدﻫﻢ آﻣﺪن، ﻫﻤﺎزورﺷﺪن، ﺑﺎ ﻫﻢ ﺷﺎد ﺑﻮدن و ﺳﭙﺎﺳﮕﺰاری از داده ﻫﺎی اﯾﺰدی و اﻣﯿﺪ و ﻧﯿﺮو ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺑﺮای ﭘﯿﮕﯿﺮی ﮐﺎر و ﮐﻮﺷﺶ زﻧﺪﮔﺎﻧﯽ.

 

در ﻣﯿﺎن اﯾﻦ ﺟﺸﻦ ﻫﺎ ﯾﮑﯽ ﻫﻢ درازﺗﺮﯾﻦ ﺷﺐ ﺳﺎل ﯾﺎ ﺑﻬﺘﺮ اﺳﺖ ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ ﭘﺎﯾﺎن ﺗﺎرﯾﮑﯽ و آﻏﺎز درازﺗﺮ ﺷﺪن روزﻫﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﺰﻣﺎن اﺳﺖ ﺑﺎواﭘﺴﯿﻦ ﺷﺐ ﭘﺎﯾﯿﺰ ﯾﺎ آذر ﻣﺎه و ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ روز زﻣﺴﺘﺎن ﯾﺎ دی ﻣﺎه. از ﻫﻤﯿﻦ روزﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﻠﻪ ﺑﺰرگ، ﯾﺎﻧﯽ (ﯾﻌﻨﯽ) ﺳﺮﻣﺎی ﺑﺰرگ آﻏﺎز ﻣﯽ ﺷﻮد

ﺗﺎ روز ده ﺑﻬﻤﻦ ﻣﺎه ﮐﻪ ﺳﺮدﺗﺮﯾﻦ زﻣﺎن ﺳﺎل اﺳﺖ و آﻧﻬﻨﮕﺎم ﺟﺸﻦ ﺳﺪه ﯾﺎ آﺗﺶ اﺳﺖ (ﮐﻪ ﻧﻤﺎد ﮔﺮم ﺗﺮ ﺷﺪن ﻫﻮا زان ﭘﺲ اﺳﺖ) و ﺳﭙﺲﭼﻠﻪ ﮐﻮﭼﮏ آﻏﺎز ﻣﯽ ﺷﻮد ﮐﻪ ﺗﺎ 20 اﺳﭙﻨﺪﻣﺎه.

ﭘﺲ اﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎم و اﯾﻦ ﺟﺸﻦ، ﺟﺸﻦ ﺷﺐ ﭼﻠﻪ اﺳﺖ. از ﺳﻮی دﯾﮕﺮ و از آﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﻧﻮر و روﺷﻨﺎﯾﯽ زاﯾﺸﯽ دوﺑﺎره ﻣﯽ ﯾﺎﺑﺪ ﺑﻪ آن زادروز ﺧﻮرﺷﯿﺪﻫﻢ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﯽ ﺷﻮد ﯾﺎ «ﯾﻠﺪا» ﮐﻪ واژه ای اﺳﺖ ﺳﺮﯾﺎﻧﯽو ﺑﻪ ﭼﻢ زادروز.( 1)

 

در اﯾﻦ ﺷﺐ ﻣﺮدم در ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎ و ﺧﺎﻧﻮاده ﻫﺎ ﮔﺮد ﻫﻢ آﻣﺪه و ﺑﺎ ﺧﻮردن، ﻧﻮﺷﯿﺪن، ﺷﺎدی و ﭘﺎﯾﮑﻮﺑﯽ و ﮔﻔﺘﮕﻮ ﺷﺐ را ﺑﻪ ﺳﺮ ﻣﯽ آورﻧﺪ و ﺧﻮاﻧﯽوﯾﮋه ﻣﯽ ﮔﺴﺘﺮﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺮ آن ﻫﻢ ﻣﯿﻮه ﻫﺎی ﺗﺎزه ﻣﺎﻧﻨﺪ اﻧﺎر و ﻫﻨﺪواﻧﻪ و ﻫﻢ ﻣﯿﻮه ﻫﺎی ﺧﺸﮏ و ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺧﻮردﻧﯽ ﻫﺎی دﯾﮕﺮ ﻣﺎﻧﻨﺪ آﺟﯿﻞ وﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﻫﺎ ﻣﯽ ﻧﻬﺎدﻧﺪ. ﺧﻮان ﯾﻠﺪا، ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺑﺴﯿﺎری ﺧﻮان ﻫﺎی دﯾﮕﺮ آﯾﯿﻨﯽ در ﻣﯿﺎن زرﺗﺸﺘﯿﺎن «ﻣﯿﺰد» myazd ﻧﺎﻣﯿﺪه ﻣﯽ ﺷﻮد ﮐﻪ اﻓﺰونﺑﺮ آﻧﭽﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪ ﺑﺮ روی آﻧﻬﺎ ﻟﺮك lork ﻫﻢ ﮔﺬاﺷﺘﻪ ﻣﯽ ﺷﻮد. داﺳﺘﺎن ﮔﻮﯾﯽ، ﻣﺘﻞ ﮔﻮﯾﯽ، ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ ﺧﻮاﻧﯽ و ﺣﺎﻓﻆ ﺧﻮاﻧﯽ در اﯾﻦ ﺷﺐرواج دارد ﺗﺎ ﻫﻢ ﺳﺮﻫﺎ ﮔﺮم ﺷﻮد و ﻫﻢ ﻓﺮﻫﻨﮓ زﻧﺪه ﻧﮕﺎﻫﺪاﺷﺘﻪ ﺷﻮد.

 از دﯾﮕﺮ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺧﻮان ﭼﻠﻪ و ﯾﻠﺪا ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺮگ ﻫﺎی درﺧﺖ ﺳﺮو اﺳﺖ. در ﻗﺪﯾﻢ ﻣﺮدم در ﺑﺮاﺑﺮ درﺧﺖ ﺳﺮو ﻣﯽ اﯾﺴﺘﺎدﻧﺪ و ﭘﯿﻤﺎنﻣﯽ ﺑﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺳﺎل دﯾﮕﺮ ﺳﺮوی ﺑﮑﺎرﻧﺪ. درﺧﺖ ﺳﺮو، ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺳﺒﺰ اﺳﺖ، ﻫﻢ ﻧﻤﺎد اﯾﺴﺘﺎدﮔﯽ در ﺑﺮاﺑﺮ اﻫﺮﯾﻤﻦ ﺳﺮﻣﺎ و ﺗﺎرﯾﮑﯽ ﺑﻮد وﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﻧﻤﺎد ﺧﺪای اﯾﺮان زﻣﯿﻦ ﮐﻪ ﻧﺎم ﻫﺎﯾﯽ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻧﯽ ﺑﺮ ﺧﻮد داﺷﺘﻪ اﺳﺖ ﻣﺎﻧﻨﺪ: ﻣﻬﺮ، رام، وای ﺑﻪ ، ﺳﺌﻨﺎ و ﯾﺎ ﺳﯿﻤﺮغ و ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﻓﺮخ وﺑﻬﺮوز و ﺧﺮم. در ﻗﺪﯾﻢ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ روز ﻣﺎه، ﮐﻪ اﻣﺮوز اورﻣﺰد ﯾﺎ اﻫﻮرا ﻣﺰدا اﺳﺖ ﺧﺮم ﺑﻮده اﺳﺖ. روزﻫﺎی ﻫﺸﺘﻢ، ﭘﺎﻧﺰدﻫﻢ و ﺑﯿﺴﺖ و ﺳﻮم ﻫﻢ  ﮐﻪ دی ﻧﺎم دارﻧﺪ اﯾﻨﻬﻤﺎﻧﯽ ﺑﺎ ﺧﺮم داﺷﺘﻪ اﻧﺪ.

 

از ﻫﻤﯿﻦ رو در اﯾﻨﺮوزﻫﺎی ﺧﺮم روز در ﻣﺎه دی، ﺟﺸﻦ ﺧﺮم روز ﺑﻮده اﺳﺖ و ﭘﺎدﺷﺎﻫﺎن ﺟﺎﻣﻪ ﺳﭙﯿﺪ ﺑﻪ ﺗﻦ ﻣﯽ ﮐﺮدﻧﺪ و ﺑﻪ ﻫﻤﺮاه ﮐﺸﺎورزانو دﻫﻘﺎﻧﺎن ﺑﺮ زﻣﯿﻦ ﻣﯽ ﻧﺸﺴﺘﻨﺪ و ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﻣﻦ ﻫﻢ ﯾﮑﯽ از ﺷﻤﺎ و ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﺷﻤﺎﯾﯿﻢ. ﮐﺎر ﺟﻬﺎن ﺑﺮ ﮐﺸﺎورزی و آﺑﺎداﻧﯽ اﺳﺘﻮار اﺳﺖ و اﯾﻦ  ﻫﺮ دو ﺑﺪون ﺷﻤﺎ ﻧﻤﯽ ﺷﻮد. ﻣﺎ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻫﻤﺎن اﻧﺪازه ﻧﯿﺎزﻣﻨﺪﯾﻢ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﻣﺎ. ﭘﺲ ﻣﺎ و ﺷﻤﺎ ﯾﮑﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ.

 

ﻣﺴﯿﺤﯿﺎن در ﻣﺎه دﺳﺎﻣﺒﺮ آﯾﯿﻨﯽ دارﻧﺪ ﮐﻪ در ﭘﺎﯾﺎن ﻫﺮ ﻫﻔﺘﻪ در روز ﯾﮑﺸﻨﺒﻪ (ﻣﻬﺮ روز، روز ﺧﻮرﺷﯿﺪ) ﺳﭙﻨﺪاری ﻣﯽ اﻓﺮوزﻧﺪ ﮐﻪ ﺗﺎ واﭘﺴﯿﻦﯾﮑﺸﻨﺒﻪ 4 ﺳﭙﻨﺪار اﻓﺮوﺧﺘﻪ ﻣﯽ ﺷﻮد Advent ljus . اﯾﻦ آﯾﯿﻦ اﯾﻨﻬﻤﺎﻧﯽ دارد ﺑﺎ ﻫﻤﺎن آﯾﯿﻦ اﯾﺮاﻧﯽ ﭼﻬﺎر ﺟﺸﻦ دﯾﮕﺎن در ﻣﺎه دی، ﻣﺎهﺧﺪاوﻧﺪ.

 

 دی ـ دادار ـ ﻣﻬﺮ ﺧﺪای اﯾﺮان

 

 واژه دی در ﻓﺮﻫﻨﮓ اﯾﺮان ﻣﻔﻬﻮﻣﯽ ﺑﺴﯿﺎر ﮔﺴﺘﺮده و ژرف دارد ﮐﻪ در اﯾﻨﺠﺎ ﮐﻤﯽ ﺑﻪ واﮔﺸﺎﯾﯽ آن ﻣﯽ ﭘﺮدازم:

 

دی را از رﯾﺸﻪ ﻫﺎی زﺑﺎﻧﯽ و واژﮔﺎﻧﯽ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻧﯽ داﻧﺴﺘﻪ اﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺪون آﻧﮑﻪ ﺑﺨﻮاﻫﻢ وارد آﻧﻬﺎ ﺷﻮم ﻧﺘﯿﺠﻪ ﮔﯿﺮی ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﻣﺎﻧﺎ و ﻣﻔﻬﻮم آن«ﺧﺪای» و ﯾﺎ «ﺧﺪای روﺷﻨﺎﯾﯽ» اﺳﺖ. «دادار» را ﺑﻪ ﻣﺎﻧﺎی ﭘﺮوردﮔﺎر از آن ﻣﯽ داﻧﻨﺪ و ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ روز و روﺷﻨﺎﯾﯽ را ﻫﻤﺎﻧﮕﻮﻧﻪ ﮐﻪ در دﯾﮕﺮ  زﺑﺎﻧﻬﺎی ﻫﻨﺪ و اروﭘﺎﯾﯽ ﻧﯿﺰ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﺎﻧﺎ را دارد ﻣﺎﻧﻨﺪ day در اﻧﮕﻠﯿﺴﯽ و dag در ﺳﻮﺋﺪی.

 

ﻣﺎه دی ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺎ زادن ﻣﻬﺮ و ﻧﻮر آﻏﺎز ﻣﯽ ﺷﻮد ﻫﻤﯿﻦ ﻣﻔﻬﻮم ﻫﺎ را دارد. ﻣﺎه دﺳﺎﻣﺒﺮ ﻧﯿﺰ از ﯾﮑﺴﻮ از رﯾﺸﻪ dec ﺑﻪ ﻣﺎﻧﺎی ده ﻣﯽ آﯾﺪ (ﮐﻪاﻟﺒﺘﻪ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯿﻢ اﻣﺮوزه ﻣﺎه دوازدﻫﻢ ﺷﺪه اﺳﺖ ﻫﻤﺎﻧﮕﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﻣﺎه ﻧﻮاﻣﺒﺮ ﮐﻪ از رﯾﺸﻪ ﻧﻮ nov ﯾﺎ ﻧﻪ ﻣﯽ آﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺎه ﻧﻬﻢ ﺑﺎﺷﺪ و ﯾﺎزدﻫﻢ  اﺳﺖ …) ﺑﺎ دی ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﺪ اﯾﻨﻬﻤﺎﻧﯽ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ.( 2)

 

ﻫﻤﭽﻨﺎن ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪ ﺧﺪای اﯾﺮان ﺑﺴﯿﺎر ﻗﺪﯾﻢ ﻧﺎم ﻫﺎﯾﯽ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻧﯽ ﺑﺮ ﺧﻮد داﺷﺘﻪ اﺳﺖ ﻣﺎﻧﻨﺪ: ﻣﻬﺮ، رام، وای ﺑﻪ ، ﺳﺌﻨﺎ و ﯾﺎ ﺳﯿﻤﺮغ وﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﻓﺮخ و ﺑﻬﺮوز و ﺧﺮم. ﻫﻤﯿﻦ ﻣﻬﺮ و ﺳﯿﻤﺮغ ﮐﻪ ﺟﺎﯾﮕﺎﻫﯽ ﺑﺴﯿﺎر ﺑﺰرگ و ژرف در ﺑﺎور، ﻓﺮﻫﻨﮓ، آﯾﯿﻦ ﻫﺎ و زﻧﺪﮔﯽ اﯾﺮاﻧﯿﺎن وﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺑﺴﯿﺎری از ﻣﺮدم آﻧﺮوزﮔﺎر، در ﭼﻪ در ﻫﻤﺴﺎﯾﮕﯽ آن و ﭼﻪ در ﺷﮑﻞ دﮔﺮﮔﻮن ﺷﺪه اش در دﯾﮕﺮ ﻣﺮدﻣﺎن ﺟﻬﺎن داﺷﺘﻪ و ﺗﺎ اﻣﺮوز ﻫﻢدارد، از آن ﻣﻘﻮﻟﻪ ﻫﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺟﺎ دارد ﺑﺴﯿﺎر ﺑﯿﺸﺘﺮ در ﻣﻮرد آن ﭘﮋوﻫﺶ و واﺷﮑﺎﻓﯽ ﺷﻮد، زﯾﺮا ﮐﻪ از دﯾﺪ اﯾﻦ ﻧﮕﺎرﻧﺪه ﻫﻢ ﺑﻨﯿﺎدﯾﻦ ﺗﺮﯾﻦ، ﻫﻢاﻧﺴﺎﻧﯽ ﺗﺮﯾﻦ، ﻫﻢ زﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻦ و ﻫﻢ ژرف ﺗﺮﯾﻦ ارزش ﻫﺎی زﯾﺒﺎی اﻧﺴﺎن ﺳﺎز و ﺟﻬﺎن ﺳﺎز را در ﺧﻮد دارد. اﺷﻮ زرﺗﺸﺖ، اﯾﻦ ﺑﺰرگ ﻣﺮد ﺗﺎرﯾﺦ و ﻓﺮﻫﻨﮓ اﯾﺮان و ﺟﻬﺎن ﻧﯿﺰ ﭘﯿﺎﻣﺶ و ﮐﺎرش زﻧﺪه ﮐﺮدن ﻫﻤﯿﻦ وﯾﮋﮔﯽ ﻫﺎی روان و ﺟﻬﺎن آرا در ﺑﺮﺧﯿﺰاﻧﺪن ﺳﯿﻤﺮغ از ﺧﺎﮐﺴﺘﺮش ﺑﻮد ﮐﻪ آنرا در اﻫﻮراﻣﺰداﯾﺶ ﯾﺎﻓﺖ و ﺟﺎی داد.

 در ﮔﻔﺘﮕﻮﻫﺎ و ﻧﻮﺷﺘﺎرﻫﺎی دﯾﮕﺮ در اﯾﻦ زﻣﯿﻨﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﮔﻔﺘﮕﻮ ﺧﻮاﻫﻢ داﺷﺖ.

 

 ﺗﺎﺛﯿﺮ ﯾﻠﺪا ﺑﺮ ﺟﺸﻦ ﻫﺎی دﯾﮕﺮ ﻣﺮدﻣﺎن

 در ﻣﻮرد ﭼﮕﻮﻧﮕﯽ ﯾﮑﯽ ﺷﺪن زادروز ﻋﯿﺴﯽ ﻣﺴﯿﺢ و ﻣﻬﺮ اﯾﺮاﻧﯽ از ﺳﻮی ﻣﺴﯿﺤﯿﺎن ﭘﺴﺘﺮ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﯽ ﺷﻮد اﻣﺎ ﻫﺘﺎ ﺑﺴﯿﺎر ﭘﯿﺶ از آﻧﻬﻢدﯾﮕﺮ ﻣﺮدﻣﺎن ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﺼﺮﯾﺎن در ﻫﻤﯿﻦ روزﻫﺎ ﺟﺸﻦ ﺑﺎززاده ﺷﺪن ﺧﻮرﺷﯿﺪ داﺷﺘﻨﺪ ﮐﻪ دوازده روز، ﺑﻪ ﻧﺸﺎﻧﻪ 12 ﻣﺎه ﺳﺎل ﺧﻮرﺷﯿﺪی ﺑﻪﺟﺸﻦ و ﭘﺎﯾﮑﻮﺑﯽ ﻣﯽ ﭘﺮداﺧﺘﻨﺪ. ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ از 12 ﺑﺮگ ﻧﺨﻞ ﺑﺮای آراﯾﺶ ﺟﺎی ﺑﺮﮔﺰاری ﺟﺸﻦ ﺑﻬﺮه ﻣﯽ ﺑﺮدﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﭘﺎﯾﺎن ﺳﺎل و آﻏﺎز  ﺳﺎل ﻧﻮ ﺑﻮده اﺳﺖ.

 

در ﯾﻮﻧﺎن ﮐﻬﻦ ﻧﯿﺰ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ روز زﻣﺴﺘﺎن روز ﺑﺰرﮔﺪاﺷﺖ ﺧﺪاوﻧﺪ ﺧﻮرﺷﯿﺪ ﺑﻮده اﺳﺖ و آن را ﺧﻮرﺷﯿﺪ ﺷﮑﺴﺖ ﻧﺎﭘﺬﯾﺮ ﯾﺎ ﻧﺎﺗﺎﻟﯿﺲ اﯾﻨﻮﯾﮑﺘﻮسﻣﯽ ﻧﺎﻣﯿﺪﻧﺪ. رﯾﺸﻪ ﻫﺎی ﯾﻠﺪا در ﺟﺸﻦ ﻫﺎی دﯾﮕﺮ راﯾﺞ در ﯾﻮﻧﺎن ﻫﻢ ﺑﺎزﻣﺎﻧﺪه اﺳﺖ ﮐﻪ از ﻣﻬﻢ ﺗﺮﯾﻦ آﻧﻬﺎ ﻣﯽ ﺗﻮان ﺑﻪ ﺟﺸﻦ ﺳﺎﺗﻮرن ﯾﺎ ﮐﯿﻮاناﺷﺎره ﮐﺮد. ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ در روﺳﯿﻪ ﺟﻨﻮﺑﯽ ﻫﻢ ﺟﺸﻦ ﻫﺎی ﻫﻤﺎﻧﻨﺪی ﺑﻪ ﻣﻨﺎﺳﺒﺖ ﭼﻠﻪ ﺑﺮﮔﺰار ﻣﯽ ﺷﻮد ﮐﻪ ﺷﺒﺎﻫﺖ زﯾﺎدی ﺑﺎ آﯾﯿﻦ ﻫﺎی ﭼﻠﻪاﯾﺮاﻧﯿﺎن دارد. ﭘﺨﺘﻦ ﻧﺎن ﺑﻮﻣﯽ ﮐﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﻮﺟﻮدات زﻧﺪه ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺑﺎزی ﻫﺎی ﮔﻮﻧﺎﮔﻮن، ﮐﺸﺖ و ﺑﺬرﭘﺎﺷﯽ، ﭘﻮﺷﺎﻧﯿﺪن روی ﮐﻠﺒﻪ ﻫﺎ ﺑﺎ ﭼﺮﺑﯽ، ﮔﺬاﺷﺘﻦ ﭘﻮﺳﺘﯿﻦ روی ﭘﻨﺠﺮه ﻫﺎ، آوﯾﺨﺘﻦ ﭘﺸﻢ از ﺳﻘﻒ، ﺗﺮاﻧﻪ ﺧﻮاﻧﯽ و دﺳﺖ اﻓﺸﺎﻧﯽ و ﭘﺎﯾﮑﻮﺑﯽ از ﺟﻤﻠﻪ اﯾﻦ آﯾﯿﻦ ﻫﺎ در ﻣﯿﺎن روس ﻫﺎی  ﺟﻨﻮﺑﯽ اﺳﺖ.

 

 ﯾﻬﻮدﯾﺎن ﻧﯿﺰ ﺟﺸﻨﯽ دارﻧﺪ ﺑﻪ ﻧﺎم «اﯾﻼﻧﻮت» (ﺟﺸﻦ درﺧﺖ، اﯾﻨﻬﻤﺎﻧﯽ ﺑﺎ ﺟﺸﻦ ﺳﺮو!) ﮐﻪ ﺳﭙﻨﺪار ﻣﯽ اﻓﺮوزﻧﺪ و ﻧﯿﺎﯾﺶ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ.

 

آﺷﻮرﯾﺎن ﻧﯿﺰ در اﯾﻦ ﺷﺐ آﺟﯿﻞ ﻣﺸﮑﻞ ﮔﺸﺎ ﻣﯽ ﺧﻮرﻧﺪ و ﺗﺎ ﭘﺎﺳﯽ از ﺷﺐ را ﺑﻪ ﺷﺐ ﻧﺸﯿﻨﯽ و ﺑﮕﻮ و ﺑﺨﻨﺪ ﻣﯽ ﮔﺬراﻧﻨﺪ و ﻓﺎل ﺣﺎﻓﻆ ﻣﯽ  ﮔﯿﺮﻧﺪ.

 

 ﻣﻬﺮ و ﻣﯿﺘﺮا ـ ﻣﯿﺘﺮاﯾﯿﺴﻢ

ﻧﺎم دﯾﮕﺮ ﻧﻮر ﺧﻮرﺷﯿﺪ در زﺑﺎن و ﻓﺮﻫﻨﮓ ﮐﻬﻦ اﯾﺮاﻧﯽ «ﻣﻬﺮ» اﺳﺖ. از ﻫﻤﯿﻦ رو اﯾﻦ روز را زادروز ﻣﻬﺮ ﻧﯿﺰ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ. در ﻣﻮرد ﻣﻬﺮ ﯾﺎ ﻣﯿﺘﺮا  ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪه و ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪه اﺳﺖ ﮐﻪ اﻟﺒﺘﻪ از دﯾﺪﮔﺎه ﻣﻦ ﻫﻨﻮز ﺗﻤﺎم ﮐﺮاﻧﻪ ﻫﺎی ﭘﯿﺪا و ﻧﺎﭘﯿﺪای آن ﺑﺮای 2 (ﮐﻪ ﮔﻮﯾﺶ ﮐﻬﻦ ﺗﺮ آن اﺳﺖ) ﺑﺴﯿﺎرﻣﺎ روﺷﻦ ﻧﯿﺴﺖ و ﺑﺴﯿﺎری از داﻧﺴﺘﻨﯿﻬﺎی اﻣﺮوز ﻣﺎ ﮐﻪ ﮐﺴﺎن ﮔﻮﻧﺎﮔﻮن از روی ﻫﻢ ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪ و ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﮔﻮﯾﺎی ﻫﻤﻪ راﺳﺘﯽ ﻫﺎ ﻧﯿﺴﺖ وﺑﺎزﮔﻮﯾﯽ ﺑﺮﺧﯽ ﺳﺨﻨﺎن و ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎی ﭘﮋوﻫﺸﮕﺮان ﺑﺎﺧﺘﺮی اﺳﺖ، ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻻژارد Lajarde ﺑﺎﺳﺘﺎن ﺷﻨﺎس ﻓﺮاﻧﺴﻮی و از ﭘﯿﺸﮕﺎﻣﺎن داﻧﺶ«ﻣﯿﺘﺮاﺷﻨﺎﺳﯽ» ﮐﻪ ﺑﯿﺶ از ﭘﻨﺠﺎه ﺳﺎل در اﯾﻦ زﻣﯿﻨﻪ ﮐﺎر ﮐﺮد و ﯾﺎ ﻓﺮاﻧﺘﺰ ﮐﻮﻣﻮن Franz Cumont ﮐﻪ ﯾﮏ ﭘﮋوﻫﺸﮕﺮ ﺑﻠﮋﯾﮑﯽ ﺑﻮد و دراﯾﻦ زﻣﯿﻨﻪ ﻧﺎﻣﯽ دارد. او ﭼﻨﺪﯾﻦ ﺑﺎر ﺑﻪ ﮐﺸﻮرﻫﺎی ﺧﺎوری ﺳﻔﺮ ﮐﺮد و ﺳﺮاﻧﺠﺎم ﻧﺴﮑﯽ زﯾﺮ ﻧﺎم «رازﻫﺎی ﻣﯿﺘﺮا» ﻧﻮﺷﺖ و در اروﭘﺎ ﺑﻪ ﭼﺎپ  رﺳﺎﻧﯿﺪ.

 

ﺷﺎدروان اﺑﺮاﻫﯿﻢ ﭘﻮرداوود در ﭘﻮﺷﻨﻪ ﯾﮑﻢ از دﻓﺘﺮ ﯾﺸﺖ ﻫﺎﯾﺶ (ﭼﺎپ داﻧﺸﮕﺎه ﺗﻬﺮان ﺳﺎل 2536 ﺷﺎﻫﻨﺸﺎﻫﯽ) زﯾﺮ ﻧﺎم «آﯾﯿﻦ ﻣﻬﺮ در رم» ﮔﺰارﺷﯽ از اﯾﻦ آﯾﯿﻦ را ﮐﻪ ﺧﻮد از ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎی ﮐﻮﻣﻮن ﺑﺮﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮد ﻓﺮادﺳﺖ ﻣﺎ ﮔﺬاﺷﺘﻪ اﺳﺖ. ﻫﻤﺎن دﻓﺘﺮ «رازﻫﺎی ﻣﯿﺘﺮا» ﻧﻮﺷﺘﻪ ﮐﻮﻣﻮن ﺑﻪدﺳﺘﯿﺎری اﺣﻤﺪ آﺟﻮداﻧﯽ ﺑﻪ زﺑﺎن ﭘﺎرﺳﯽ ﺳﺮه ﺑﺮﮔﺮداﻧﺪه ﺷﺪ و از ﺳﻮی «اﻧﺠﻤﻦ ﭘﺎﺳﺪاری از زﺑﺎن و ﻓﺮﻫﻨﮓ اﯾﺮاﻧﯽ» در ﺳﺎل 1996 در ﻟﺲ  آﻧﺠﻠﺲ ﺑﻪ ﭼﺎپ رﺳﯿﺪ.

 

در اﯾﺮان ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﺑﺎر ﺷﺎد روان ذﺑﯿﺢ ﺑﻬﺮوز ﺑﺮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎی اﯾﻦ داﻧﺸﻤﻨﺪ ﺑﻠﮋﯾﮑﯽ ﺧﺮده ﮔﺮﻓﺖ و ﻧﻮﺷﺖ : …در ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎی ﮐﻮﻣﻮن ﺻﻔﺤﻪ ایﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ از ﻋﺒﺎرات « ﺑﺖ ﭘﺮﺳﺖ » و « آﺗﺶ ﭘﺮﺳﺖ » و « دﯾﻦ ﺑﺮﺑﺮ» و « دﯾﻦ ﺷﺮﻗﯽ» ﭘﺮ ﻧﺸﺪه ﺑﺎﺷﺪ . ﭼﻮن اروﭘﺎﯾﯿﺎن از اﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﮐﻠﻤﺎتدر ﻧﺘﯿﺠﻪ ی ﺗﺒﻠﯿﻐﺎت ﻧﻔﺮت دارﻧﺪ او ﻫﻢ در ﺑﮑﺎر ﺑﺮدن آﻧﻬﺎ ﮐﻮﺗﺎﻫﯽ ﻧﮑﺮده اﺳﺖ . ﺳﺒﮏ ﮐﻮﻣﻮن در ﺗﺎﻟﯿﻔﺎﺗﺶ ﺳﺒﮏ روﺣﺎﻧﯿﻮن ﻣﺘﻌﺼﺐ اﺳﺖ، ﯾﻌﻨﯽ ﻫﺮﺟﺎ ﺑﻪ ﺻﺮﻓﻪ و ﻣﻨﻈﻮر او ﻧﺒﻮده راه ﻏﻠﻮ و ﺳﺘﺎﯾﺶ را ﭘﯿﺶ ﮔﺮﻓﺘﻪ و ﻫﺮ ﺟﺎ ﺻﺮﻓﻪ داﺷﺘﻪ ﭼﯿﺰی از ﺗﺤﻘﯿﺮ و ﻟﻌﻨﺖ ﻓﺮوﮔﺬار ﻧﮑﺮدهاﺳﺖ. روﯾﻬﻤﺮﻓﺘﻪ اﯾﻦ داﻧﺸﻤﻨﺪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﺎ ﻧﻈﺮ ﻃﺮﻓﺪاری از ﮐﻠﯿﺴﺎ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ و ارزش آن ﻧﺎﭼﯿﺰ اﺳﺖ… (ﺑﺮﮔﺮﻓﺘﻪ از دﮐﺘﺮ اﺻﻼن ﻏﻔﺎری – روﯾﻪ ی 39 دﯾﺒﺎﭼﻪ ﻗﺼﻪ ی ﺳﮑﻨﺪر و دارا ) .

 

آن ﭼﯿﺰی ﮐﻪ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﻢ ﺑﺮ ﮔﻔﺘﻪ ذﺑﯿﺢ ﺑﻬﺮوز ﺑﯿﻔﺰاﯾﻢ اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ آﻧﭽﻪ اروﭘﺎﯾﯿﺎن در ﻣﻮرد ﻣﻬﺮ ﯾﺎ ﻣﯿﺘﺮا و از روی ﺑﺎزﻣﺎﻧﺪه ﻫﺎی ﻣﻬﺮاﺑﻪ ﻫﺎو دﯾﮕﺮ ﺑﺎزﻣﺎﻧﺪه ﻫﺎ در اروﭘﺎ ﻣﯽ داﻧﻨﺪ ﯾﺎ ﮔﻤﺎن ﻣﯽ زﻧﻨﺪ دﯾﺴﻪ دﮔﺮﮔﻮن ﺷﺪه ای از ﻣﯿﺘﺮا ﯾﺎ ﻣﻬﺮ اﯾﺮاﻧﯽ اﺳﺖ ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﮐﻪ آن از راه ﺳﺮﺑﺎزان وﺟﻨﮕﺠﻮﯾﺎن اﯾﺮاﻧﯽ و ﯾﺎ آﻧﺎﻧﮑﻪ در ارﺗﺶ ﻫﺎی اﯾﺮان در ﻧﺒﺮدﻫﺎ ﺷﺮﮐﺖ ﻣﯽ ﮐﺮدﻧﺪ ﺑﻪ ﺑﺎﺧﺘﺮ و اروﭘﺎ راه ﭘﯿﺪا ﮐﺮده ﺑﻮد. ﻣﯿﺘﺮا، در ﻣﯿﺎﻧﻪ ﻫﺎی راهﺗﺎرﯾﺨﺶ، ﺧﺪا ﯾﺎ اﯾﺰد ﭘﯿﻤﺎن در ﻣﯿﺎن اﯾﺮاﻧﯿﺎن ﺷﺪه ﺑﻮد ﮐﻪ ﭼﻮن ﺑﻪ ﻧﺎم او ﭘﯿﻤﺎن ﺷﮑﻨﺎن را ﺳﺰا ﻣﯽ دادﻧﺪ آرام آرام ﻧﻘﺶ اﯾﺰد ﭘﯿﺮوزی درﺟﻨﮓ ﻫﺎ را ﻧﯿﺰ ﺑﺪﺳﺖ آورد و در زﻣﺎن از ﺳﻮی ﺳﺮﺑﺎزان و ﭘﯿﮑﺎرﮔﺮان روﻣﯽ ﻧﯿﺰ ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪ و ﺑﻪ درون دﯾﮕﺮ ﻣﺮدﻣﺎن ﺑﺎﺧﺘﺮی راه ﭘﯿﺪا ﮐﺮد.

 

اﻟﺒﺘﻪ ﻣﯽ ﺗﻮان ﮔﻔﺖ ﮐﻪ در اﯾﻦ زﻣﺎن ﻧﻘﺶ ﻣﻬﺮ در ﺟﺎﯾﮕﺎه ﻧﻮر و ﺧﻮرﺷﯿﺪ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺳﺮزﻣﯿﻦ ﻫﺎ و ﭼﺮاﮔﺎه ﻫﺎی رﻣﮕﺎن اﯾﺮاﻧﯿﺎن و ﭘﯿﻤﺎن ﻫﺎی  ﻣﯿﺎن آﻧﺎن ﺑﺎزﺑﯿﻨﯽ و داوری ﻣﯽ ﮐﺮد ﻧﯿﺰ ﺟﺎ اﻓﺘﺎده ﺑﻮده اﺳﺖ.

 

در ﻣﻮرد ﭼﺮاﯾﯽ و ﭼﮕﻮﻧﮕﯽ ﺑﺮاﺑﺮ ﺷﺪن زادروز ﻋﯿﺴﯽ ﻣﺴﯿﺢ در دﯾﻦ ﻣﺴﯿﺤﯽ ﺑﺎ زادروز ﻣﻬﺮ از ﻧﻮﺷﺘﺎر ﻫﻢ ﻣﯿﻬﻦ و ﭘﮋوﻫﺸﮕﺮ ﻓﺮﻫﯿﺨﺘﻪ «ﻫﻮﻣﺮ  آﺑﺮاﻣﯿﺎن» ﻓﺮازﻫﺎﯾﯽ را ﻣﯽ آورم. اﯾﺸﺎن در ﻧﻮﺷﺘﺎری ﺑﺎ ﻧﺎم « آﯾﺎ ﮐﺮﯾﺴﻤﺲ ﻫﻤﺎن ﯾﻠﺪا اﺳﺖ؟» آورده اﻧﺪ:

 

 « آﯾﺎ ﻣﯿﺎن « ﺷﺐ ﯾﻠﺪا» و « ﺟﺸﻦ ﮐﺮﯾﺴﻤﺲ» ﭘﯿﻮﻧﺪی ﻫﺴﺖ؟ و آﯾﺎ ﮐﺮﯾﺴﻤﺲ ﻫﻤﺎن ﯾﻠﺪا اﺳﺖ؟

 آﯾﺎ ﻣﺴﯿﺤﯿﺎن اﯾﻦ ﺟﺸﻦ ﺑﺰرگ را از اﯾﺮاﻧﯿﺎن ﮔﺮﻓﺘﻪ اﻧﺪ؟

 

ﺑﺮای ﭘﯿﺪا ﮐﺮدن ﭘﺎﺳﺦ اﯾﻦ ﭘﺮﺳﺶ ﺑﻬﺘﺮ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﺨﺴﺖ ﺑﻪ ﺳﺮاغ ﻧﺎﻣﻪ ی دﯾﻨﯽ ﻣﺴﯿﺤﯿﺎن ﮐﻪ « ﻋﻬﺪ ﺟﺪﯾﺪ» ﻧﺎﻣﯿﺪه ﻣﯽ ﺷﻮد ﺑﺮوﯾﻢ و ﮐﺎر  ﭘﮋوﻫﺶ را از ﻫﻤﺎﻧﺠﺎ آﻏﺎز ﮐﻨﯿﻢ.

 

اﯾﻦ ﻧﺎﻣﻪ از ﻫﻔﺖ ﺑﺨﺶ ﻓﺮاﻫﻢ ﮔﺮدﯾﺪه اﺳﺖ ؛

 

ﺑﺨﺶ ﻧﺨﺴﺖ اﻧﺠﯿﻞ ﻫﺎی ﭼﻬﺎر ﮔﺎﻧﻪ ﺑﺎ ﻧﺎﻣﻬﺎی : ﻣﺘﯽMathew ﻣﺮﻗﺲ Marcus ﻟﻮﻗﺎ Luke و ﯾﻮﺣﻨﺎ John ﻫﺴﺘﻨﺪ.

 

 ﺑﺨﺶ دوم : اﻋﻤﺎل رﺳﻮﻻن اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﮔﺰارش ﭼﮕﻮﻧﮕﯽ ﮐﺮد و ﮐﺎر ﺷﺎﮔﺮدان ﻋﯿﺴﯽ ﭘﺲ از ﻓﺮارﻓﺘﻨﺶ ﺑﻪ آﺳﻤﺎن ﻣﯽ ﭘﺮدازد.

 

در ﺳﻮﻣﯿﻦ ﺑﺨﺶ ( رﺳﺎﻟﻪ ﻫﺎی ) ﭘﻮﻟﻮس و دﯾﮕﺮ ﺷﺎﮔﺮدان ﻣﺴﯿﺢ ﺟﺎ داده ﺷﺪه اﻧﺪ.

 

 ﺑﺨﺶ ﭼﻬﺎرم ﻣﮑﺎﺷﻔﻪ ی ﯾﻮﺣﻨﺎ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﻮد ﺳﺮﺷﺎر از زﺑﺎﻧﺰدﻫﺎی ﻣﻬﺮی اﺳﺖ ﮐﻪ در ﺟﺎی ﺧﻮد ﺑﻪ آﻧﻬﺎ اﺷﺎره ﺧﻮاﻫﯿﻢ ﮐﺮد.

 

در ﺳﻪ ﺑﺨﺶ ﭘﺎﯾﺎﻧﯽ ﮐﻪ « اﻋﻤﺎل رﺳﻮﻻن، رﺳﺎﻟﻪ ﻫﺎ و ﻣﮑﺎﺷﻔﻪ ی ﯾﻮﺣﻨﺎ» ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻫﯿﭻ ﺳﺨﻨﯽ از زﻣﺎن زاده ﺷﺪن ﻋﯿﺴﯽ ﺑﻤﯿﺎن ﮐﺸﯿﺪه  ﻧﻤﯽ ﺷﻮد.

 

از ﭼﻬﺎر اﻧﺠﯿﻞ ﻧﺎﻣﺒﺮده ﺳﻪ ﺗﺎی آﻧﻬﺎ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺘﯽ و ﻣﺮﻗﺲ و ﯾﻮﺣﻨﯽ در ﺑﺎره ی زﻣﺎن زاده ﺷﺪن ﻋﯿﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺰرﮔﺘﺮﯾﻦ رﺧﺪاد در ﺟﻬﺎن  ﻣﺴﯿﺤﯿﺖ ﺑﺸﻤﺎر آﯾﺪ ﯾﮑﺴﺮه ﺧﺎﻣﻮش اﻧﺪ.

 

ﻣﺘﯽ ﮔﺰارش ﺧﻮد را از آﻧﺠﺎ آﻏﺎز ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺮﯾﻢ ﻣﺎدر ﻋﯿﺴﯽ ﺑﻪ ﻧﺎﻣﺰدی ﯾﻮﺳﻒ ﻧﺠﺎر درآﻣﺪ وﻟﯽ ﭘﯿﺶ از اﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎ ﯾﻮﺳﻒ ﺑﯿﺎﻣﯿﺰد از روح  اﻟﻘﺪس ﭘﺮﺷﺪه و آﺑﺴﺘﻦ ﮔﺮدﯾﺪ… وﻟﯽ ﻣﺘﯽ ﻫﯿﭻ اﺷﺎره ای ﺑﻪ ﺳﺎل و ﻣﺎه و زﻣﺎن اﯾﻦ آﺑﺴﺘﻨﯽ و روز ﺑﺎر ﮔﺰاری ﻣﺮﯾﻢ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ.

 

ﻣﺮﻗﺲ ﮔﺰارش ﺧﻮد را از زﻣﺎﻧﯽ آﻏﺎز ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﻋﯿﺴﯽ در ﺳﻦ ﺳﯽ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺑﺮای ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺗﻌﻤﯿﺪ از دﺳﺖ ﯾﺤﯿﯽ ﺗﻌﻤﯿﺪ دﻫﻨﺪه ﺑﻪ روداردن رﻓﺘﻪ ﺑﻮد، ﻣﺮﻗﺲ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ زﻣﺎن زاده ﺷﺪن ﻋﯿﺴﯽ را ﺑﻬﺎ ﻧﻤﯽ دﻫﺪ ؛ ﺑﻠﮑﻪ آن ﺳﯽ ﺳﺎل زﻧﺪﮔﺎﻧﯽ ﻋﯿﺴﯽ را ﻫﻢ ﭘﯿﺶ از ﺗﻌﻤﯿﺪ در ﺧﻮر  ﻧﮕﺮش ﻧﻤﯽ داﻧﺪ .

 

ﯾﻮﺣﻨﺎ ﮐﻪ از ﻧﺰدﯾﮑﺘﺮﯾﻦ ﺷﺎﮔﺮدان ﻋﯿﺴﺎ و ﺑﮕﻔﺘﻪ ی ﺧﻮدش « ﺷﺎﮔﺮد ﻣﺤﺒﻮب ﺧﺪاوﻧﺪ » و ﭼﻬﺎرﻣﯿﻦ اﻧﺠﯿﻞ ﻧﻮﯾﺲ اﺳﺖ؛ در ﺳﺮآﻏﺎز ﮔﺰارشﺧﻮد ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﺪ: در اﺑﺘﺪا ﮐﻠﻤﻪ ﺑﻮد؛ و ﮐﻠﻤﻪ ﻧﺰد ﺧﺪا ﺑﻮد و ﮐﻠﻤﻪ ﺧﺪا ﺑﻮد ؛ و ﮐﻠﻤﻪ ﺟﺴﻢ ﮔﺮدﯾﺪ ودر ﻣﯿﺎن ﻣﺎ ﺳﺎﮐﻦ ﺷﺪ ﭘﺮ از ﻓﯿﺾ و راﺳﺘﯽ  و ﺟﻼل او را دﯾﺪﯾﻢ ﺟﻼﻟﯽ ﺷﺎﯾﺴﺘﻪ ی ﭘﺴﺮ ﯾﮕﺎﻧﻪ ی ﭘﺪر

 

وﻟﯽ اﯾﻦ « ﺷﺎﮔﺮد ﻣﺤﺒﻮب ﺧﺪاوﻧﺪ » ﺑﻪ ﻣﺎ ﻧﻤﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﮐﻪ « اﯾﻦ ﮐﻠﻤﻪ » در ﭼﻪ زﻣﺎﻧﯽ « ﺟﺴﻢ ﮔﺮدﯾﺪ » و در ﭼﻪ روزی زاده ﺷﺪ. ﺑﻨﺎ  ﺑﺮاﯾﻦ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ ﺳﻮﻣﯿﻦ اﻧﺠﯿﻞ ﻧﻮﯾﺲ ﮐﻪ ﻟﻮﻗﺎ اﺳﺖ.

 

ﻟﻮﻗﺎ ﯾﮏ ﭘﺰﺷﮏ ﯾﻮﻧﺎﻧﯽ ﺑﻮد، اﮔﺮﭼﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﻋﯿﺴﯽ را ﻧﺪﯾﺪ و آﻧﭽﻪ را ﮐﻪ ﻧﻮﺷﺖ از ﺷﻨﯿﺪه ﻫﺎی ﺧﻮد ﻧﻮﺷﺖ وﻟﯽ از آﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﭘﺰﺷﮑﯽ داﻧﺶآﻣﻮﺧﺘﻪ و ﭘﺮورش ﯾﺎﻓﺘﻪ ﺑﻮد ﮔﺰارﺷﺶ ﻧﯿﺰ از ﺳﺎﻣﺎن ﺑﯿﺸﺘﺮی ﺑﺮﺧﻮرداراﺳﺖ ، ﺑﺎ اﯾﻨﻬﻤﻪ او ﻧﯿﺰﺑﻪ روﺷﻨﯽ ﺳﺨﻨﯽ از زﻣﺎن زاده ﺷﺪن ﻋﯿﺴﯽﺑﻤﯿﺎن ﻧﻤﯽ ﮐﺸﺪ، وﻟﯽ در ﺑﺎب دوم اﻧﺠﯿﻞ ﺧﻮد ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﺑﺪﺳﺖ ﻣﯽ دﻫﺪ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺗﻮان ﺑﺎ ﺗﮑﯿﻪ ﺑﺮ آﻧﻬﺎ ﺑﺎ دﻟﯿﺮی ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﻋﯿﺴﯽ درﻫﺮ  زﻣﺎن دﯾﮕﺮی ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﺴﺘﻪ زاده ﺷﺪه ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺠﺰ « روز ﺑﯿﺴﺖ و ﭘﻨﺠﻢ دﺳﺎﻣﺒﺮ» .

 

ﯾﮑﯽ از ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﺑﻮدن ﺷﺒﺎﻧﺎن در ﺑﯿﺎﺑﺎن اﺳﺖ!! ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ: …ودر آَن ﻧﻮاﺣﯽ ﺷﺒﺎﻧﺎن در ﺻﺤﺮا ﺑﺴﺮ ﻣﯽ ﺑﺮدﻧﺪ و در ﺷﺐ ﭘﺎﺳﺒﺎﻧﯽ ﮔﻠﻪ ﻫﺎیﺧﻮﯾﺶ ﻣﯽ ﮐﺮدﻧﺪ * ﻧﺎﮔﺎه ﻓﺮﺷﺘﻪ ی ﺧﺪاوﻧﺪ ﺑﺮ اﯾﺸﺎن ﻇﺎﻫﺮ ﺷﺪ و ﮐﺒﺮﯾﺎﯾﯽ ﺧﺪاوﻧﺪ ﺑﺮ ﮔﺮد اﯾﺸﺎن ﺗﺎﺑﯿﺪ و ﺑﻐﺎﯾﺖ ﺗﺮﺳﺎن ﮔﺸﺘﻨﺪ * ﻓﺮﺷﺘﻪاﯾﺸﺎن را ﮔﻔﺖ ﻣﺘﺮﺳﯿﺪ زﯾﺮا اﯾﻨﮏ ﺑﺸﺎرت ﺧﻮﺷﯽ ﻋﻈﯿﻢ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﯽ دﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺮای ﺟﻤﯿﻊ ﻗﻮم ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻮد ؛ ﮐﻪ اﻣﺮوز ﺑﺮای ﺷﻤﺎ در ﺷﻬﺮ داودﻧﺠﺎت دﻫﻨﺪه ای ﮐﻪ ﻣﺴﯿﺢ ﺧﺪاوﻧﺪ ﺑﺎﺷﺪ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﺪ * و ﭼﻮن ﻓﺮﺷﺘﮕﺎن از ﻧﺰد اﯾﺸﺎن ﺑﻪ آﺳﻤﺎن رﻓﺘﻨﺪ ﺷﺒﺎﻧﺎن ﺑﺎ ﯾﮑﺪﮔﺮ ﮔﻔﺘﻨﺪ اﻻن ﺑﻪ ﺑﯿﺖ  ﻟﺤﻢ ﺑﺮوﯾﻢ و اﯾﻦ ﭼﯿﺰی ﮐﻪ واﻗﻊ ﺷﺪه و ﺧﺪاوﻧﺪ آﻧﺮا ﺑﻪ ﻣﺎ اﻋﻼم ﻧﻤﻮده اﺳﺖ ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ …

 

ﯾﺎد آوری ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺑﯿﺴﺖ و ﭘﻨﺠﻢ دﺳﺎﻣﺒﺮ آﻏﺎز ﭼﻠﻪ ی ﺑﺰرگ زﻣﺴﺘﺎن و ﻫﻮا ﺑﺴﯿﺎر ﺳﺮد اﺳﺖ و ﺷﺒﺎﻧﺎن ﻫﺮﮔﺰ ﮔﻠﻪ ﺧﻮد را ﺷﺒﺎﻫﻨﮕﺎم درﺑﯿﺎﺑﺎن ﻧﮕﻪ ﻧﻤﯽ دارﻧﺪ، ﺑﻠﮑﻪ ﻣﯽ ﮐﻮﺷﻨﺪ ﺗﺎ ﭘﯿﺶ ازﻓﺮوﺷﺪ ﺧﻮرﺷﯿﺪ ﺑﻪ روﺳﺘﺎی ﺧﻮد ﺑﺮﮔﺮدﻧﺪ . ﺑﻨﺎ ﺑﺮاﯾﻦ ﻫﻤﯿﻦ ﯾﮏ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺑﺲ ﮐﻪ ﺑﺎ دﻟﯿﺮیﺑﮕﻮﯾﯿﻢ ﮐﻪ ﻋﯿﺴﯽ در ﭼﻨﯿﻦ ﺷﺒﯽ زاده ﻧﺸﺪه اﺳﺖ ، وﻟﯽ اﮔﺮﺑﭙﺮﺳﯿﺪ ﭘﺲ درﭼﻪ روزی زاده ﺷﺪه اﺳﺖ؟؟ ﺧﻮاﻫﻢ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﻧﻤﯽ داﻧﻢ!!

 

ﻫﻤﭽﻨﺎﻧﮑﻪ ﻟﻮﻗﺎ و دﯾﮕﺮ ﺷﺎﮔﺮدان ﻋﯿﺴﯽ ﻧﯿﺰ ﻧﻤﯽ داﻧﺴﺘﻨﺪ !! اﮔﺮ ﻣﯽ داﻧﺴﺘﻨﺪ ﺧﻮدﺷﺎن را و ﻣﺎ را و ﭘﯿﺮواﻧﺸﺎن را اﯾﻨﭽﻨﯿﻦ ﺳﺮﮔﺮدان ﻧﻤﯽ  ﮔﺬاﺷﺘﻨﺪ!!

 

 در ﺑﺎره ی روز ﺗﻮﻟﺪ ﻋﯿﺴﯽ ﻫﯿﭻ اﻃﻼﻋﯽ در دﺳﺖ ﻧﺪارﯾﻢ، ﮐﻠﻤﻨﺲ اﺳﮑﻨﺪراﻧﯽ ( ﻧﺰدﯾﮏ 200 ﻣﯿﻼدی) ﻋﻘﺎﯾﺪ ﻣﺨﺘﻠﻔﯽ را ﮐﻪ در روزﮔﺎر ویدر ﺑﺎره ی روز ﺗﻮﻟﺪ ﻋﯿﺴﯽ وﺟﻮد داﺷﺘﻪ ﻣﻄﺮح ﻣﯽ ﮐﻨﺪ و ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ : ﺑﺮﺧﯽ ﮔﺎﻫﺸﻤﺎران اﯾﻦ روز را ﻧﻮزدﻫﻢ آورﯾﻞ و ﺑﺮﺧﯽ ﺑﯿﺴﺘﻢ ﻣﺎه ﻣﻪﻣﻌﯿﻦ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ، اﻣﺎ ﺧﻮد او اﯾﻦ ﺗﺎرﯾﺦ را ﻫﻔﺪﻫﻢ ﻧﻮاﻣﺒﺮ ﺳﺎل ﺳﻮم ﻗﺒﻞ از ﻣﯿﻼد ﻣﯽ داﻧﺪ!! . در ﻗﺮن دوم ﻣﯿﻼدی ﻣﺴﯿﺤﯿﺎن ﺷﺮﻗﯽ ﺟﺸﻦﺗﻮﻟﺪ ﻋﯿﺴﯽ را روز ﺷﺸﻢ ژاﻧﻮﯾﻪ ﺑﺮﮔﺰار ﻣﯽ ﮐﺮدﻧﺪ . در ﺳﺎل 354 ﺑﺮﺧﯽ از ﮐﻠﯿﺴﺎﻫﺎی ﻏﺮﺑﯽ از ﺟﻤﻠﻪ ﮐﻠﯿﺴﺎی روم ﻣﺮاﺳﻢ ﺳﺎﻟﺮوز ﺗﻮﻟﺪ ﻣﺴﯿﺢرا در روز 25 دﺳﺎﻣﺒﺮ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ، و در آن زﻣﺎن آن روز را ﺑﺨﻄﺎ روز اﻧﻘﻼب ﺷﺘﻮی (زﻣﺴﺘﺎﻧﯽ) ﮐﻪ از آن روز ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﻃﻮل روز رو ﺑﻪ ﻓﺰوﻧﯽ ﻣﯽﻧﻬﺪ ﻣﺤﺎﺳﺒﻪ ﮐﺮده ﺑﻮدﻧﺪ . اﯾﻦ روز از ﻗﺒﻞ ﻧﯿﺰ روز ﺟﺸﻦ اﺻﻠﯽ ﮐﯿﺶ ﻣﯿﺘﺮا ﯾﻌﻨﯽ روز ﺗﻮﻟﺪ ﻣﻬﺮ ﺷﮑﺴﺖ ﻧﺎﭘﺬﯾﺮ ﺑﻮد . ﮐﻠﯿﺴﺎﻫﺎی ﻣﺸﺮق زﻣﯿﻦ

ﺗﺎ ﻣﺪﺗﯽ دﺳﺖ از ﻫﻤﺎن ﺗﺎرﯾﺦ ﺷﺸﻢ ژاﻧﻮﯾﻪ ﺑﺮﻧﺪاﺷﺘﻨﺪ و ﻫﻤﮑﯿﺸﺎن ﻏﺮﺑﯽ ﺷﺎن را ﺑﻪ آﻓﺘﺎب ﭘﺮﺳﺘﯽ و ﺑﺖ ﭘﺮﺳﺘﯽ ﻣﺘﻬﻢ ﮐﺮدﻧﺪ و ﻟﯽ در ﭘﺎﯾﺎنﻗﺮن ﭼﻬﺎرم روز ﺑﯿﺴﺖ و ﭘﻨﺞ دﺳﺎﻣﺒﺮ در ﻣﺸﺮق زﻣﯿﻦ ﻫﻢ ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪ .( وﯾﻞ دوراﻧﺖ، ﺗﺎرﯾﺦ ﺗﻤﺪن، ﭘﻮﺷﻨﻪ ی ﺳﻮم، ﺑﺮﮔﺮدان ﺣﻤﯿﺪ ﻋﻨﺎﯾﺖ،  ﭘﺮوﯾﺰدارﯾﻮش، ﻋﻠﯽ اﺻﻐﺮ ﺳﺮوش، ﭼﺎپ اﻧﺘﺸﺎرات ﻋﻠﻤﯽ و ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ روﯾﻪ ی 675) .

 

دﯾﺪﯾﻢ ﮐﻪ وﯾﻞ دوراﻧﺖ، ﻓﺮزاﻧﻪ ی ﻧﺎﻣﺪار آﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽ و ﻧﻮﯾﺴﻨﺪه ی ﺗﺎرﯾﺦ ﺗﻤﺪن ﻧﯿﺰ ﮔﻮاﻫﯽ ﻣﯽ دﻫﺪ ﮐﻪ ﺑﯿﺴﺖ و ﭘﻨﺠﻢ دﺳﺎﻣﺒﺮ ﻫﯿﭻ ﭘﯿﻮﻧﺪی  ﺑﺎ زاده ﺷﺪن ﻋﯿﺴﯽ ﻧﺪارد، ﺑﻨﺎ ﺑﺮ اﯾﻦ ﺟﺎ دارد ﭘﺮﺳﯿﺪه ﺑﺸﻮد ﮐﻪ ﭼﺮا ﻣﺴﯿﺤﯿﺎن ﭼﻨﯿﻦ روزی را ﺑﻨﺎم زاده ﺷﺪن ﻋﯿﺴﺎ ﺟﺸﻦ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ؟؟.

 

ﻣﯽ داﻧﯿﻢ ﮐﻪ ﭘﯿﺶ از روی ﮐﺎر آﻣﺪن ﻣﺴﯿﺤﯿﺖ ، آﯾﯿﻦ دﯾﮕﺮی ﺑﻨﺎم «ﻣﯿﺘﺮاﯾﯿﺴﻢ» درﺑﺨﺸﻬﺎی ﺑﺰرﮔﯽ از ﺟﻬﺎن ﮐﻬﻦ، ﺑﻮﯾﮋه در ﺳﺮزﻣﯿﻬﺎیﭘﯿﺮاﻣﻮن درﯾﺎی ﻣﺪﯾﺘﺮاﻧﻪ داﻣﻦ ﮔﺴﺘﺮاﻧﯿﺪ و ﺑﺎورﻣﻨﺪان ﺑﻪ آن از ﺳﻮرﯾﻪ ﺗﺎ اﺳﮑﺎﺗﻠﻨﺪ ﭘﺮﺳﺘﺸﮕﺎﻫﻬﺎﯾﯽ ﺑﺮای « ﭘﺮوردﮔﺎر ﺧﻮرﺷﯿﺪ» ﯾﺎ « ﻣﯿﺘﺮا»  ﺑﺮﭘﺎ ﮐﺮده ﺑﻮدﻧﺪ ﺑﮕﻮﻧﻪ ای ﮐﻪ ﺗﺎ اﻣﺮوز ﺑﯿﺶ از ﯾﮏ ﺳﺪ و ﺳﯽ ﻧﯿﺎﯾﺸﮕﺎه ﻣﻬﺮی از زﯾﺮ ﺧﺎك ﺳﺮ ﺑﺮون ﮐﺸﯿﺪه اﻧﺪ.

 

در ﺑﺎﺑﻞ ﮐﻪ ﯾﮑﯽ از ﭘﺎﯾﺘﺨﻬﺎی اﯾﺮان و ﺟﺎﯾﮕﺎه زﻣﺴﺘﺎﻧﯽ ﭘﺎدﺷﺎﻫﺎن اﯾﺮان ﺑﻮد « ﻣﻬﺮ» ﺑﺎ ﺧﺪای ﺧﻮرﺷﯿﺪ آن ﺳﺮزﻣﯿﻦ ﮐﻪ ﺷﺎﻣﺎشSchamasch  ﻧﺎم داﺷﺖ اﯾﻦ ﻫﻤﺎن داﻧﺴﺘﻪ ﺷﺪ و ﺑﻪ دﯾﺪ ﻣﺮدم ﺑﺎﺑﻞ ﺑﯿﮕﺎﻧﻪ ﻧﯿﺎﻣﺪ ﻫﭽﻨﺎﻧﮑﻪ «ﻧﺎﻫﯿﺪ» اﯾﺮاﻧﯽ ﺑﺎ «اﯾﺸﺘﺎر» ﺑﺎﺑﻠﯽ ﺑﺮاﺑﺮﮔﺮﻓﺘﻪ  ﺷﺪ .

 

اﻧﺪك اﻧﺪك اﯾﻦ آﯾﯿﻦ از ﺑﺎﺑﻞ ﺑﻪ ﺳﻮی آﺳﯿﺎی ﮐﻮﭼﮏ داﻣﻦ ﮔﺴﺘﺮاﻧﯿﺪ و از آﻧﺠﺎ ﺑﻪ ﺳﺮزﻣﯿﻨﻬﺎی ﯾﻮﻧﺎﻧﯽ ﻓﺮا رﻓﺖ و ﺑﺎ ﭘﺮوردﮔﺎر ﺧﻮرﺷﯿﺪﯾﻮﻧﺎﻧﯽ ﻫﻠﯿﻮس Helios ﺧﻮﯾﺸﯽ ﺑﻬﻢ رﺳﺎﻧﯿﺪ ، ﮐﻮﺗﺎه ﺳﺨﻦ اﯾﻨﮑﻪ « ﻣﻬﺮ» ﺑﻪ ﻫﺮﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ رﺳﯿﺪ ﺑﺎ ﭘﺮوردﮔﺎر ﺑﻮﻣﯽ ﺧﻮرﺷﯿﺪ ﺳﺎزش ﮐﺮد وﻣﺮدم راﺑﯽ ﻫﯿﭻ ﻓﺸﺎری ﺑﻪ ﭘﺮﺳﺘﺶ ﺧﻮد ﻓﺮاﺧﻮاﻧﺪ. ﺑﺪﯾﻦ ﺗﺮﺗﯿﺐ ﮔﺴﺘﺮه ی ﺧﺎك « ﻣﻬﺮ» از اﯾﺮان ﺗﺎ ﻓﺮاﺳﻮی درﯾﺎی ﺳﯿﺎه و درﯾﺎی ﯾﻮﻧﺎن ( Egee) در ﺑﺎﺧﺘﺮ، و از اﯾﻨﺴﻮ ﺗﺎ دره ی ﺳﻨﺪ و ﻫﻨﺪوﺳﺘﺎن داﻣﻦ ﮔﺴﺘﺮاﻧﯿﺪ .

 

—————————————————-

 

1- زﺑﺎن ﺳﺮﯾﺎﻧﯽ ﯾﮑﯽ از ﮔﻮﯾﺶ ﻫﺎی ﭘﺮ ارﺟﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮآﻣﺪه از ﺷﺎﺧﻪ ﺧﺎوری زﺑﺎن آراﻣﯽ و ﺑﺮﺧﯽ آﻧﺮا زﺑﺎن ﺗﻮرات و اﻧﺠﯿﻞ ﻧﯿﺰ داﻧﺴﺘﻪ اﻧﺪ . اﯾﻦ زﺑﺎن در اﯾﺮان از ﺧﻮدزﺑﺎن آراﻣﯽ ﻫﻢ ﻧﺎﻣﻮرﺗﺮﺑﻮده اﺳﺖ. دﺑﯿﺮه ای ﮐﻪ ﺑﺮای ﻧﻮﺷﺘﻦ زﺑﺎن ﺳﺮﯾﺎﻧﯽ ﺑﮑﺎر ﻣﯽ ﺑﺮدﻧﺪ ﺑﺎ اﻧﺪﮐﯽ دﮔﺮﮔﻮﻧﯽ ﻫﻤﺎن دﺑﯿﺮه ی آراﻣﯽ اﺳﺖ .

ﭘﯿﺶ از ﺗﺎﺧﺖ و ﺗﺎز اﺳﮑﻨﺪر ، ﺳﺮزﻣﯿﻦ ﻣﯿﺎﻧﺮودان ﺑﺰرﮔﺘﺮﯾﻦ ﮐﺎﻧﻮن زﺑﺎن ﺳﺮﯾﺎﻧﯽ ﺑﻮد و ﺗﻮاﻧﻤﻨﺪی ﺑﺴﯿﺎر ﺑﺮای ﻧﻮﺷﺘﻦ ﺟﺴﺘﺎرﻫﺎی دﯾﻨﯽ و ﻓﻠﺴﻔﯽ از ﺧﻮد ﻧﺸﺎن داد،

 ﺑﮕﻮﻧﻪ ای ﮐﻪ در زﻣﺎن ﺳﺎﺳﺎﻧﯿﺎن در رده ی زﺑﺎﻧﻬﺎی داﻧﺸﯽ ﺑﺨﺶ ﺑﺰرگ از ﺟﻬﺎن ﺟﺎ ﮔﺮﻓﺖ و ﻣﺎﻧﯽ ﺷﺶ ﮐﺘﺎب ﺧﻮد را ﺑﻪ اﯾﻦ زﺑﺎن ﻧﻮﺷﺖ.

       

 2-  اﻟﺒﺘﻪ ﻧﻪ آﻧﭽﻨﺎن ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ و ﺷﺎﯾﺪ و ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﺴﯿﺎر دﯾﮕﺮ ﮔﻔﺖ و ﻧﻮﺷﺖ ﺗﺎ اﯾﺮاﻧﯽ ﮔﻤﺸﺪه از ﺧﻮﯾﺸﺘﻦ و رﯾﺸﻪ ﻫﺎی ﺧﻮﯾﺶ دوﺑﺎره راه را ﺑﺎزﯾﺎﺑﺪ.                        

 

        

شباهت های شب چله ایرانی با جشن کریسمس غربی

شباهت های شب چله ایرانی با جشن کریسمس غربی



نوشتارهایی از موبد کورش نیکنام


بسیاری از آیین های جشن کریسمس غربیان برگرفته از فرهنگ باستانی ایران است


کليسا به تقليد از زایش مهر در باور باستانی ایران، زادروز عيسی مسيح را در 25 دسامبر می گيرد اما از شواهد کتاب مقدس چنین بر می آيد كه تولد عيسی مسيح در بهار یا پاییزبوده است


سروی كه برای عيسی تزیين می كنند همان سرو برافراشته آیین مهرایرانی است كه شب چله با دو رشته طلايی و نقره ای به نماد ماه و خورشيد تزیين می شده است


واژه دسامبر به معنای ماه دهم است كه در تقویم میلادی، ماه دهم دسامبر نیست بلکه با گاه شماری ایرانی هماهنگ است


سان دی (يكشنبه) كه روز مقدس مسيحیان است يعنی روز خورشيد و واژه دی در انگلیسی به معنی روز، از واژه دی به چم (معنی) آفریدگار در اوستا و از ديماه گرفته شده است که هنگام سر زدن خورشید جوان است
جورابهايی كه بابا نوئل در آن هديه می گذارد همان جورابهايی است كه در شمال ایران بچه ها برای هديه گرفتن به درِ خانه ها مي برند


دودكشی كه بابا نوئل از آن پایين می آيد همان روزنه ای است كه روستاهای كُرد نشين و شمال كشور هنوز هم روی بام خانه ها دارند و شالی را از آن به پایین می فرستند يعنی كه هديه ما را به آن شال ببندید
لباس سرخ رنگ بابانوئل لباس مهرایرانی وسرخ رنگ است، سرخی آسمان به هنگام آمدن ورفتن خورشید و سورتمه آن گردونه مهر است


غسل تعميد هم بر گرفته ازشستشودر آیين مهرایرانی است


كُنده ای كه شب کریسمس در شومينه ها می گذارند و به آن yole log می گویند كنده ای بوده كه ایرانیان در شب چله می سوزاندند و همه دور آن گردآمده شادی وپایکوبی می کردند


بسیاری از اینگونه ویژگی ها برگرفته ازباورهای شب چله باستانی ایران است، کریسمسی كه هم اکنون با شکوه فراوان در اروپا وآمریکا جشن گرفته می شود و از نظر تجاری سود فراوانی را برای جهان غرب به ارمغان آورده است. آیینی جز تداوم فرهنگ وباورهای کهن ایرانی نيست
باید بیندیشیم که بر ماچه گذشته است تا از جشن ها وسنت های باستانی خود بیگانه شده ایم. شایسته است تا برشکوه باورهای نیاکان خود باورداشته باشیم


موید کورش نیکنام

 

 

گزارش آیین سدره پوشی در برلین آلمان

برگزاری آیین سدره پوشی در کشور آلمان در شهر برلین:


انجمن بزرگ بازگشت با همازوری انجمن زرتشتیان آلمان یک آیین سدره پوشی را برای گروهی از دوستداران دین بهی‌ در شهر برلین در آلمان برگزار نمود. آیین سدره پوشی در مانتره سپند روز از آذر ماه سال 
۳۷۵۱ مزدیسنی در شهر برلین برگزار گردید. در این آیین اشوی یک بانوی لهستانی همراه با گروهی از ایرانیان دوستدار دین بهی‌، سدره پوش گردیدند.





گزارش آیین سدره پوشی پیشین در فرانکفورت

 

گات ها با فرمت فرتور

بازگشت به برگه گات ها

 

گات ها با فرمت فرتور

در این بخش تارنگار سروده‌های گاهان را بند به بند برای شما بازدید كنندگان گرامی آورده‌ایم و شما می توانید با گزینش بند مورد نظر آن بند را در رویه‌ای جداگانه ببینید.

در هر بند همراه با نویسه اوستایی (دین دبیره)، آوانویسی با نگاره‌های زبان شناسی، آوانویسی به پارسی آن و همچنین برگردان به پارسی و انگلیسی بند را نیز آورده‌ایم.

در آوانویسی از نگاره‌های زبان شناسی استفاده کرده ایم و همچنین برای آوانویسی هر بند به پارسی برای نشان داده حروف كشیده و كوتاه و همچنین برخی حروف ویژه، نشانه‌هایی را به الفبای پارسی افزوده‌ایم كه پیوند زیر شما را در تلفظ درست این نشانه‌ها یاری می دهد:

یاد آوری:
هر كدام از بند‌های گاهان به گونه یك فایل با فرمت فرتور (JPG) است.

دریافت راهنما    


گات ها

  اهنودگات :

 هات 28 : ( سرود یکم ، نیایش)

   سرآغاز  – بند 1  – بند 2  –  بند 3بند 4  –  بند 5  – بند 6  –  بند 7  –  بند 8  –  بند 9  –  بند 10  –  بند 11

 

یسنا هات 29 : ( سرود دوم ، برگزیدگی زرتشت)

 

 بند 1بند 2  – بند 3  –  بند 4  –  بند 5  –  بند 6  – بند 7  –  بند 8  –  بند 9  –  بند 10  –  بند 11

 

هات 30 : ( سرود سوم ، نیکی و بدی)

 بند 1بند 2  – بند 3بند 4  –  بند 5  – بند 6  – بند 7  –  بند 8  – بند 9  –  بند 10  –  بند 11

 

هات 31 : ( سرود چهارم ، راهنمایی)

 بند 1  –  بند 2  – بند 3  – بند 4 –  بند 5  –  بند 6  –  بند 7  – بند 8  – بند 9  –  بند 10 –  بند 11  –  بند 12  – بند 13  – بند 14  –  بند 15بند 16  – بند 17 –  بند 18  –  بند 19بند 20  – بند 21  –  بند 22

 

هات 32 : ( سرود پنجم ، گمراهی)

بند 1   –  بند 2بند 3بند 4بند 5بند 6بند 7بند 8بند 9بند 10  –  بند 11  –  بند 12  –  بند 13  –  بند 14  –  بند 15  –  بند 16

 

 

هات 33 : ( سرود ششم ، دلدادگی به کار)

بند 1  –  بند 2  –  بند 3  –  بند 4  –  بند 5  –  بند 6  –  بند 7  –  بند 8  –  بند 9  –  بند 10  –  بند 11  –  بند 12  –  بند 13  –  بند 14

 

هات 34 : ( سرود هفتم ، نوسازی)

بند 1 –  بند 2 –  بند 3 –  بند 4 –  بند 5 –  بند 6 –  بند 7 –  بند 8  –  بند 9 –  بند 10 –  بند 11  –  بند 12 –  بند 13 –  بند 14بند 15

 

اشتودگات :

 

هات 43 : ( سرود هشتم، خودشناسی و خداشناسی)

بند 1  –  بند 2  –  بند 3  –  بند 4  –  بند 5  –  بند 6  –  بند 7  –  بند 8  –  بند 9  –  بند 10  –  بند 11  –  بند 12  –  بند 13  –  بند 14  –  بند 15  –  بند 16

 

هات 44 : ( سرود نهم ، پرسشها و پاسخها)

بند 1  –  بند 2  –  بند 3  –  بند 4  –  بند 5  –  بند 6  –  بند 7  –  بند 8  –  بند 9  –  بند 10  –  بند 11  –  بند 12  –  بند 13  –  بند 14  –  بند 15  –  بند 16  –  بند 17  –  بند 18  –  بند 19  –  بند 20

 

هات 45 :  ( سرود دهم ، چاره سازی)

 بند 1  –  بند 2  –  بند3  –  بند 4  –  بند 5  –  بند 6  –  بند 7  –  بند 8  –  بند 9  –  بند 10  –  بند 11

 

هات 46 : ( سرود یازدهم ، دشواری های کار)

 بند 1  –  بند 2  –  بند 3  –  بند 4  –  بند 5  –  بند 6  –  بند 7  –  بند 8  –  بند 9  –  بند 10  –  بند 11  –  بند 12  –  بند 13  –  بند 14  –  بند 15  –  بند 16  –  بند 17  –  بند 18  –  بند 19

 

 سپنتمدگات :

 

هات 47 : ( سرود دوازدهم ، خرد افزاینده)

بند 1  –  بند 2  –  بند 3  –  بند 4  –  بند 5  –  بند 6

 

هات 48 :  ( سرود سیزدهم ، پیروزی بر دروغ)

بند 1  –  بند 2  –  بند 3  –  بند 4  –  بند 5  –  بند 6  –  بند 7  –  بند 8  –  بند 9  –  بند 10  –  بند 11  –  بند 12

 

هات 49: ( سرود چهاردهم ، گرفتاری و رستگاری)

 بند 1  –  بند 2  –  بند 3  –  بند 4  –  بند 5  –  بند 6  –  بند 7  –  بند 8  –  بند 9  –  بند 10  –  بند 11  –  بند 12

 

هات 50 :  ( سرود پانزدهم ، راز و نیاز با خدا)

بند 1  –  بند 2  –  بند 3  –  بند 4  –  بند 5  –  بند 6  –  بند 7  –  بند 8  –  بند 9  –  بند 10  –  بند 11

 

وهوخشترگات :

 

هات 51 :  ( سرود شانزدهم ، شهریاری نیک برگزینی)

 بند 1  –  بند 2  –  بند 3  –  بند 4  –  بند 5  –  بند 6  –  بند 7  –  بند 8  –  بند 9  –  بند 10  –  بند 11  –  بند 12  –  بند 13  –  بند 14  –  بند 15  –  بند 16  –  بند 17  –  بند 18  –  بند 19  –  بند 20  –  بند 21بند 22

 

  وهیشتوایش گات :

 

هات 53 :  ( سرود هفدهم ، بهترین آرزو)

 بند 1  –  بند 2  –  بند 3  –  بند 4  –  بند 5  –  بند 6  –  بند 7  –  بند 8  –  بند 9

 

 (نوشتارها به این رنگ تنها سویه پیشنهادی دارند)


گات ها ، كتاب دینی زرتشتیان ، گات ها به گونه نوشتاری ، گات ها با فرمت فلش

گات ها با فرمت فلش

بازگشت به برگه گات ها

گات ها با فرمت فلش

در این بخش تارنگار سروده‌های گاهان را بند به بند برای شما بازدید كنندگان گرامی آورده‌ایم و شما می توانید با گزینش بند مورد نظر آن بند را در رویه‌ای جداگانه ببینید.

در هر بند همراه با نویسه اوستایی (دین دبیره)، آوانویسی با نگاره‌های زبان شناسی، آوانویسی به پارسی آن و همچنین برگردان به پارسی و انگلیسی بند را نیز آورده‌ایم.

در آوانویسی از نگاره‌های زبان شناسی استفاده کرده ایم و همچنین برای آوانویسی هر بند به پارسی برای نشان داده حروف كشیده و كوتاه و همچنین برخی حروف ویژه، نشانه‌هایی را به الفبای پارسی افزوده‌ایم كه پیوند زیر شما را در تلفظ درست این نشانه‌ها یاری می دهد:

یاد آوری:
هر كدام از بند‌های گاهان به گونه یك فایل با فرمت فلش(Flash) است كه برای دیدن آن به برنامه Flash Player نیاز دارید. این برنامه به صورت پیش فرض بر روی مرورگرهای اینترنتی جدید نصب است، اما اگر از مرور گرهای قدیمی استفاده می‌كنید و یا در رویه‌ی جدیدی كه باز می‌شود نمی‌توانید بند‌های گاهان را ببینید، می توانید از پیوند زیر این برنامه را گرفته و پس از بارگزاری كامل،‌ با بستن مرور گر اینترنتی خود آن را نصب كنید و دوباره به این رویه بازگردید.

(به یاد داشته باشید كه اگر از اینترنت كم سرعت استفاده می‌‌كنید شكیبایی بیشتری نیاز است تا فایل فلش به نمایش درآید،‌ اما بدانید حجم تمامی بندها كمتر از صد كيلو بايت است.)

دریافت راهنما     –     دریافت برنامه فلش پلیر

 

گات ها

 اهنودگات :

هات 28 : ( سرود یکم ، نیایش )

  سرآغاز  – بند 1  – بند 2  –  بند 3 بند 4  –  بند 5  – بند 6  –  بند 7  –  بند 8  –  بند 9  –  بند 10  –  بند 11

یسنا هات 29 : ( سرود دوم ، برگزیدگی زرتشت )

 بند 1 بند 2  – بند 3  –  بند 4  –  بند 5  –  بند 6  – بند 7  –  بند 8  –  بند 9  –  بند 10  –  بند 11

هات 30 : ( سرود سوم ، نیکی و بدی )
 بند 1 بند 2  – بند 3 بند 4  –  بند 5  – بند 6  – بند 7  –  بند 8  – بند 9  –  بند 10  –  بند 11

هات 31 : ( سرود چهارم ، راهنمایی )
 بند 1  –  بند 2  – بند 3  – بند 4 بند 5  –  بند 6  –  بند 7  – بند 8  – بند 9  –  بند 10 بند 11  –  بند 12  – بند 13  – بند 14  –  بند 15 بند 16  – بند 17 –  بند 18  –  بند 19 بند 20  – بند 21  –  بند 22

هات 32 : ( سرود پنجم ، گمراهی )
بند 1   –  بند 2 بند 3 بند 4 بند 5بند 6 بند 7 بند 8 بند 9 بند 10  –  بند 11  –  بند 12  –  بند 13  –  بند 14  –  بند 15  –  بند 16

هات 33 : ( سرود ششم ، دلدادگی به کار )
بند 1  –  بند 2  –  بند 3  –  بند 4  –  بند 5  –  بند 6  –  بند 7  –  بند 8  –  بند 9  –  بند 10  –  بند 11  –  بند 12  –  بند 13  –  بند 14

هات 34 : ( سرود هفتم ، نوسازی )
بند 1  –  بند 2  –  بند 3  –  بند 4  –  بند 5  –  بند 6  –  بند 7  –  بند 8  –  بند 9  –  بند 10  –  بند 11  –  بند 12  –  بند 13  –  بند 14  –  بند 15

اشتودگات :

هات 43 : ( سرود هشتم، خودشناسی و خداشناسی )
بند 1  –  بند 2  –  بند 3  –  بند 4  –  بند 5  –  بند 6  –  بند 7  –  بند 8  –  بند 9  –  بند 10  –  بند 11  –  بند 12  –  بند 13  –  بند 14  –  بند 15  –  بند 16

هات 44 : ( سرود نهم ، پرسشها و پاسخها )
بند 1  –  بند 2  –  بند 3  –  بند 4  –  بند 5  –  بند 6  –  بند 7  –  بند 8  –  بند 9  –  بند 10  –  بند 11  –  بند 12  –  بند 13  –  بند 14  –  بند 15  –  بند 16  –  بند 17  –  بند 18  –  بند 19  –  بند 20

هات 45 :  ( سرود دهم ، چاره سازی )
 بند 1  –  بند 2  –  بند3  –  بند 4  –  بند 5  –  بند 6  –  بند 7  –  بند 8  –  بند 9  –  بند 10  –  بند 11

هات 46 : ( سرود یازدهم ، دشواری های کار )
 بند 1  –  بند 2  –  بند 3  –  بند 4  –  بند 5  –  بند 6  –  بند 7  –  بند 8  –  بند 9  –  بند 10  –  بند 11  –  بند 12  –  بند 13  –  بند 14  –  بند 15  –  بند 16  –  بند 17  –  بند 18  –  بند 19

 سپنتمدگات :

هات 47 : ( سرود دوازدهم ، خرد افزاینده )
بند 1  –  بند 2  –  بند 3  –  بند 4  –  بند 5  –  بند 6

هات 48 :  ( سرود سیزدهم ، پیروزی بر دروغ )
بند 1  –  بند 2  –  بند 3  –  بند 4  –  بند 5  –  بند 6  –  بند 7  –  بند 8  –  بند 9  –  بند 10  –  بند 11  –  بند 12

هات 49: ( سرود چهاردهم ، گرفتاری و رستگاری )
 بند 1  –  بند 2  –  بند 3  –  بند 4  –  بند 5  –  بند 6  –  بند 7  –  بند 8  –  بند 9  –  بند 10  –  بند 11  –  بند 12

هات 50 :  ( سرود پانزدهم ، راز و نیاز با خدا )
بند 1  –  بند 2  –  بند 3  –  بند 4  –  بند 5  –  بند 6  –  بند 7  –  بند 8  –  بند 9  –  بند 10  –  بند 11

وهوخشترگات :

هات 51 :  ( سرود شانزدهم ، شهریاری نیک برگزینی )
 بند 1  –  بند 2  –  بند 3  –  بند 4  –  بند 5  –  بند 6  –  بند 7  –  بند 8  –  بند 9  –  بند 10  –  بند 11  –  بند 12  –  بند 13  –  بند 14  –  بند 15  –  بند 16  –  بند 17  –  بند 18  –  بند 19  –  بند 20  –  بند 21بند 22

  وهیشتوایش گات :

هات 53 :  ( سرود هفدهم ، بهترین آرزو )
 بند 1  –  بند 2  –  بند 3  –  بند 4  –  بند 5  –  بند 6  –  بند 7  –  بند 8  –  بند 9

( نوشتارها به این رنگ تنها سویه پیشنهادی دارند )

 

 گات ها ، كتاب دینی زرتشتیان ، گات ها به گونه نوشتاری ، 

مغ

مغ

پیش از یكتاپرستی ایرانیان ، آیین مهرپرستی (میتراییسم) درایران شكل گرفته و طبیعی است كه هراندیشه و مكتبی ، گسترش دهندگانی را نیز لازم داشته است . مغان از نگرش آیین مهر پاسداری كرده و آن را گسترش می داده اند كه پس از یكتاپرستی ایرانیان از سوی اشوزرتشت به آرامی به دین یكتایی آمده اند. 


مغ ، مغان

آن گاه که آیین زرتشت بر نواحی غرب و جنوب ایران چیره شد، مغان پیشوایان دیانت جدید شدند. در کتاب اوستا نام طبقه روحانی را به همان عنوان قدیمی که داشته اند یعنی آترَوَنان می بینیم. اما در زمان اشکانیان و ساسانیان آنها را مغ خوانده اند. این فرهنگ همچنین موبد را روحانی زرتشتی و موبد موبدان را رئیس موبدان و دارای بزرگترین درجه موبدی و روحانیت در دین زرتشتی خوانده است. موبدان یابه گفته ی امروزی زرتشتیان دستوران ، پیشوایان زرتشتی اند که فرزندان خاندان آنها این سمت را عهده دار می گردند. مغان را از دیر باز پیشوایان زرتشتی دانسته اند . اینان آیین های مقدس را برگزار می کردند و در علم دین و احکام قضایی و نیز مطلق علم و دانش تبحر می یافته اند … مغان بسان جریانی اجتماعی – تاریخی و نه افرادی و خاندان هایی منفرد در درازای تاریخ حامل فرهنگ و بسا که موجد آیین ها و رسوم های فرهنگی و شیوه های آیینی بوده اند. گرچه شاید اغراق باشد اگر ادعا باشد که همه ی آثار بازمانده به پهلوی کتابی از موبدان است، اما به یقین باید پذیرفت که … اینان با نوشتن و سپس رونویسی کردن کهنه کتاب ها و آن گاه انتقال آنها به هندوستان برای بازماندن و بازخوانی و زنده گشتن این یادگارهای اعصار و قرون ، راهی گشوده اند.

دین دستوران کسانی هستند که کارهای دینی و آیینی را برگزار می کنند. دین دستوران را در اوستا آترَوَن گویند که برابر پارسی آن نگهبان آتش است.

تا پانزده سده ی پیش از این ، آترَوَنان به دسته های متفاوتی بخش می شدند:

موبدان ، هیربُدان ، دَستوران ، اندرزبدان ، زرتشت روتِمَ ، موبدان یَزِش گر.

امروزهزرتشتیان در سازمان دینی خود تنها با دو موبد برای آیین های دینی دارند : زوت و راسپی ، زوت موبد اصلی در یَزِش خوانی است و راسپی دست یار او است.

 

در ادامه نوشتاری ارزشمند از فرید شولیزاده پیشکش می شود که در ماهنامه ی فروهر نبز به چاپ رسیده است.

 

«ارائه شده در ماهنامه‌ی فروهر»

گردآوری و نگارش: فرید شولیزاده

متاسفانه در مطالعه سیر تاریخی فرهنگ درایران دیده میشود که برخی از ایران شناسان در پژوهشهای خود آماج ویژه ای رادنبال می کنند. متد آنها بی ارزش جلوه دادن فرهنگ این سرزمین اهورایی وبانیان آن در درازی تاریخ است . متاسفانه بیشتر این مغرضان سعی در ایندارند که نشان دهند ،  همه چیز در جهان برخاسته از ادیان و اندیشه های سامیاست و همه فرهنگهای جهان در برابر اندیشه ها و تفکرات و دیانت های سامیهیچ و پوچ است و این ایدولوژی های توراتی می باشند که پیشاهنگ و تئورسینفرهنگ بشری هستند.

این گروه افراد با دگرگون ساختن و گاهمصادره تاریخ و مفاهیم و کتابهای دینی و کهن ملل اصالت مند هدف خویش را پیشمیبرند این هنجار پیرامون هویت ما ایرانیان بواقع زرتشتیان(مزدیسنا) پیروان معلم بزرگ اخلاقیات بشری و مروج اندیشه پاک راستی، اشو زرتشتاسپنتمان با شدت بیشتری پی گیری شده.

در زمینه گاتها شناسی و فلسفه اوستا و منشفکری مشاهیر ایران این دگرگون ساختن به نهایت خود می رسد مایه تاسف است کهبسیاری از همین دست نوشتارها مبنای داوری مراکز پژوهشی و حتی مراجعدانشگاهی خود ایران قرار می گیرد!!

به کرات دیده شده که این مروجان فرننگ، درننگ نامه هایشان به دو راه رفته اند، اپتدا آنکه با ذکر سخنان ناروا نسبتبه وخشور ایران و تحریف در ترجمه گاتها بنیاد اندیشه های انسان ساز مزدیسنیرا زیر سوال برده اند(راهی که بیشتر ایران پژوهان و اوستا شناسان یهودی دراروپا چون دارمستتر و… پیموده و می پیمایند) و یا آنکه رند صفتانه خود راهم داستان با اندیشه های اشو زرتشت معرفی کرده و سپس در راه مخشوش کردنمکتب مزدیسنی و خرد کردن جامعه زرتشتی از گذشته تا امروز قلم فرسائی کردهاند

پیکان روحیه منفی گرا و مخرب این دسته ازبظاهر ایران شناسان بیشتر متوجه جامعه مغان(موبدان) بوده است ، ای فرزندانایران آگاه باشید که  واژه موبد تغییر شکل یافته واژه‌هایاوستایی«مگوپئیتی» و«مگوبد» از ریشه مغ (مگ) است ، ایشان مردمانی دانشمندبودند که در درازای تاریخ چونان معماران یک امارت بزرگ بنام فرهنگ مزدیسنی وایرانی، مو به مو طبق دستورات معمار و بانی بزرگ این کاخ یعنی وخشور ایرانآجرهای خرد را بر هم چیده اند ولی این بارگاه بلند اندیشه بر خانه گمراهیاقوام بی هنر  سایه انداخته و می اندازد و اسباب حسادت آنها را فراهم ساختهاز این روست که تیشه نادانی برداشته بر پی این بنا می زنند.

دیده می شود که برخی از این بظاهر محققانهمه کاسه کوزها و گرفتاریهای تاریخ ایران از سقوط شاهان نالایق گرفته تاظهور آنارشیسم های اجتماعی چون مزدک و تازش ویران گر اعراب وحشی و… را برگردن مغان می اندازند، مایه مزاح است که می بینیم بر این اندیشه های سبکمغزانه خود پافشاری هم می کنند.

یاران هرگز نباید این سخن را فراموش کنیمکه ایران بزرگ در درازای تاریخ سرزمینی بوده با اقتصاد کشاورزی ، به زبانساده تر قسمت بزرگی از جامعه ایران را کشاورزان تشکیل می دادند و قسمتکمتری از این جامعه به امور نظامی و صنعتگری مشغول بودند و بلطبع افرادی بهدنبال تحقیق و گسترش دانش میرفتند که در پژوهش و تعمق دینی دستی داشتند وزندگانی خویش را به کتابت علوم و گسترش کتابخانه ها بواقع دانش می گزراندندکه سر آمد آنان موبدان بودند.

نام موبدان(مغان) با سیر تاریخی اندیشه درتاریخ این سرزمین کهن پیوندی نا گسستنی خورده، در سیر هزاران ساله تاریخپرشکوه این سرزمین بزرگ همواره آتشکده ها و چاشته ها جایگاهی بوده برایتحقیق ژرف در علوم و تدوین فنون و گسترش دانش بواقع مرکزی که مرجع دانستههای روزگار خود بوده است از پزشکی گرفته تا نجوم و علوم فلسفی و الهی واجتماعی و … بواقع دانشکده ای کوچک. در گذشته موبدان در چند دسته کلییزشنگران(موبدان اوستا خوان) ، دستوران(پاسخگویان دانش دین و مشاورانپادشاهان)،هیربدان (آموزگاران دینی) ،اندرزبد‌ها(سخنرانان دینی و نویسندگاناندرزنامه ها) و . . . جای می‌گرفتند.

گاتها همواره با دیدی سراسر احترام بدانان می نگرد:

 ای مزدا و شما ای پرتوهای مزدا،

آئین (انجمن بزرگ مغان) را بپذیرید.

ای اهورا بسوی ما بیا

تا ما بتوانیم به شما خدمت کنیم.

گاتها (هات 29 بند11)

از گاتها بر می آید که اشو زرتشت انجمنیرا که از یاران نزدیک خود بنیاد گذاشت (مگ) یا مغ خواند ، چنان پیداست اینیاران همان کسانی بودند که وخشور ایران آنان راآزادهمی نامد ، زیرا آنان بودند که پیام زرتشت را چنان که شاید و باید بود نیک دریافتند.

این همان انجمن مغان است که برای نیکنامی آن ، شاه گشتاسب تلاش می کرده

(هات46بند14)

خود اشو زرتشت در گاتها مغ را چنین تعریف می کند:

چه کسی دوست زرتشت اسپنتمان است، ای مزدا

چه کسی با راستی در مشورت است؟

چه کسی با درست اندیشی افزاینده همراه است؟

کدام راست کار از راه منش نیک

خود را از آن انجمن مغان می داند؟

گاتها (هات 51 بند 11)

و در جای دیگر آن وخشور می فرماید:

از نیروی انجمن مغان و سرودهای منش نیک بود

 که گشتاسب به دانش درونی رسید.

گاتها(هات51 بند 16)

و باز در جائی دیگر:

پاداشی که زرتشت به مغان و دین باوران از پیش نوید داه است

گروثمان یا خانه سرود و ستایش  پروردگار است

منزلگاهی که جایگاه هستی بخش بزرگ دانا بوده است.

این پاداش را که چون بخشش الهی است

و تنها در پرتو اندیشه ی پاک و راستی

 به دست توان آورد به شما نوید می دهم.

گاتها ( هات 51 بند15)

در هات 53 بند 7 نیز به این نکته پرداختهمیشود، پیداست که اشو زرتشت با ایجاد انجمن مغان(انجمن موبدان)به دنبالایجاد یک زندگی نمونه به همراه راستکاری و خوشبختی برای پیروان خود بودهاست. آن پاکمرد در نظر داشت با ایجاد این هسته، پیشرو آبادانی جهان گردد.

خود اشو زرتشت در نهایت آزادگی هیچگاهپیروی از اندیشه مزدیسنی را به کسی تحمیل نکرد و به فلسفه اختیار بشری بادیده احترام کامل نگریست چونان که در هات 30 بند 2 می فرماید: بهترینسخنان را به گوش هوش بشنوید با اندیشه روشن در آن بنگرید سپس هر مرد و زناز شما به اختیار خویش از این دو راه راستی و دروغ یکی را برای خویشبرگزینید

و یا در جائی دیگر آن وخشور  روحیه فروتنی و آزادگی اندیشه مزدیسنی را مقابل دیدگانمان قرار میدهد : ایخداوندگار خرد هنگامی که در روز نخست برای ما جسم و جان آفریدی و از منشخویش نیروی اندیشیدن  و خرد بما بخشیدی خواستی که هر کس به اختیار خویش وبا کمال آزادی راه خویش را برگزیند (هات 31 بند 11)

اشو زرتشت هزاران سال پیش با صراحتی تمامفرمود انسان  آزاد به جهان آمده و چون دارای نیروی اندیشیدن و خرد است بایددر کمال آزادی خود راه زندگی خویش را برگزیند  زیرا هر فرد تنها مسئولاعمال خویش در مقابل پروردگار است.

در کیش زرتشتی پذیرش گفتار و کلام مانترهباید از روی میل و دلخواه باشد نه از روی اجبار و اکراه ، آزادی اندیشهاصلی است ورجاوند که مردم جهان برای برخورداری از آن تلاش و کوشش بسیار میکنند. اشو زرتشت هزاران سال پیش فرمود: بنده و برده دیگران نباشید،مناعت طبع و بزرگ منشی داشته باشید و با تمام وجود به آزادی دیگران احترام بگزارید.

اگر در طول تاریخ می بینیم که افرادی چون ارداویراف ره ایدولوژی های سامی را میروند و

 به اندیشه های مینوی مزدیسنی ، صورتیمادی چونان دیانت های سامی میدند و بُعد مینوی زندگی انسان را بصورت زندگیدر گیتی تصویر می کنند و بهشت و دوزخ کیش زرتشتی را چونان فردوس و جهنمسامیان، چهره ای مادی می دهند نتیجه نمی شود که زرتشتیان و همه موبدان درتاریخ چون او می اندیشیدند، گو اینکه تاریخ گواه است که هیچ یک از موبدانگرانقدر در طول تاریخ دنباله رو داستان پردازی های ارداویراف نشدند.

اشو زرتشت از همان اپتدای تشکیل دین خوددر کتاب آسمانی گاتها از دو بخش حقیقت و طریقت بصورتی روشن و محکم سخن بهمیان اورده است و چارچوب باورهای لازم برای زندگی سراسر نیکی و شایسته راتعریف کرد. پس از وی در درازای تاریخ، موبدان بزرگ هیچ گاه سخنان خود را بهجامعه خود تحمیل نکردند چونان که آن وخشور که خود معلم سایر یارانش بوداما انجمن مغان را تاسیس کرد و خود در آن دایره انجن مغان بصورت جمعی بهرای زنی و تصمیم گیری پیرامون امور دینی پرداخت و همواره شرافت انسانی وشرط اختیار انسانها را سر لوحه کار خود قرار داد و تصمیم جمعی را بر تصمیمفردی مقدم دانست(منشی که در میان ادیان سامی جایگاهی ندارد)  چونان که خودتابع گمانه زنی های انجمن مغان بود انجمنی که در بر گیرنده خود آن وخشور واندیشمندانی چون جاماسپ حکیم،فرشوشتر دانا و… بود.

این منش دموکراتیک بوسیله موبدان بزرگهمواره در طول تاریخ حفظ شد و چاشته های بزرگ اصل را بر همگرائی و هماندیشی و بواقع همازوری قرار داده بودند(کتاب شایست و ناشایست گواه این سخناست)

موبدان در طول تاریخ هرگز از خود سن و پاپ مقدس نساختند و دست و پا بوس نداشتند و مرجع تقلید نشدند، موبدان در طول تاریخ با درک دستورات اهورائی گاتها سنن و آداب بسیار شایسته را بنیاد نهاده و پاسداری کرده اند تا بهدینان بتوانند، عملا” پیام اشو زرتشت را بزبانی ساده و مردمی درک و وارد زندگی خود کنند، رسوم و آئین های زیبا و ارزشمند پنجه و جشنهای نوروز و گهنبار و خیرات،سنت وقف، تشویق مردم به بنیاد نهادن موسسات عام المنفعه و… و انجام و پاسداری درست و اصولی از سنتها و جلو گیری از ورود فرهنگهای نادرست انیران نمونه بارز آن است.

 موبدان با اختراع خط دین دبیره که هنوز هم کامل ترین خط جهان است(حتی آواز خواندن پرندگان را میتوان بدان نوشت) و  نوشتن کتاب های مقدس دینی و فرهنگی با این خط گویا و پویا توانستند گاتها و اوستا را بهمان تلفظ دقیق باستانی و آهنگین خود نگهداری و پاسداری کنند. ): موبدان تمام عمر خود را در کنار کار و کوشش برای کسب روزی ، به فراگیری دین و دانش مینوی میگزراندند. بخش بزرگی از اوستا را حفظ میکردند و با خط زیبا مینوشتند و با صوتی خوش سروده و به مفاهیم آن عمل میکردند. بطوریه که به جرات میتوان گفت که اگر باورها و از جان گذشتگی های ایشان در طول تاریخ نمیبود امروز هیچ اثری از اوستا که مهمترین بخش زبان و فرهنگ ایران میباشد در دست نبود و هیچ کس حتی به یاد زبان و فرهنگ تاریخ اشو زرتشت و ایران نیز نمیتوانست باشد. موبدان کوشش میکردند که همواره آتشکده را ساده و پاک نگاه داشته محیطی روحانی ایجاد نمایند. بطوریکه هرگز در طول تاریخ دوره ای یافت نمیشود که آتشکده ها با زرق و برق آینه کاری و مجمر آتش زر اندود و دربهای طلا و زیور کاری ساخته شده باشد.

 لباس موبدان همیشه از پارچه ساده سفید که نماد وهومن(اندیشه نیک) است تهیه میشده تا کوچکترین پلیدی و ناپاکی را نشان دهد و سادگی و اشوئی را به نمایش بگزارد و گسترش دهند و…

آرزومند آن هستم که زین پس با دیدی خردمندانه تر به گذشته پر شکوه فرهنگ سرزمینمان بنگریم و هیچگاه این نکته را از یاد نبریم که هر علتی معلولی داشته و هر اندیشه ای آفریننده ای پس شایسته است که قدردان بانیان این فرهنگ نیز باشیم.

یاری نامه:

: 1پیام زرتشت ، دکتر علی اکبر جعفری

: 2جهان بینی اشو زرتشت ،موبد دکتر اردشیر خورشیدیان

: 3گاتها ، ترجمه استاد ابراهیم پورداوود

: 4گاتها ، ترجمه موبد فیروز آذرگشسب

: 5ستوت یسن ، دکتر علی اکبر جعفری

: 6شایست و ناشایست ، ترجمه و آوانویسی خانوم کتایون مزداپور

: 7زرتشت پیامبری که از نو باید شناخت (فروغ مزدیسنی) ، ارباب کیخسرو شاهرخ

8 : سرچشمه

 

هوشیدر

هوشیدر یا اوشیدر در اوستا به شکل اَوَخشیت اِرث و در بهمن یشت آمده است.(فصل 3 بند13) که در ادبیات سروده شده در آن زمان نخستین سوشیانت بوده که در دریاچه ای واقع در سیستان به نام فَرَزدان زاده خواهد شد. آن زمان باور داشتند که عمر جهان 12 هزار سال است و در پایان هر 3 هزار سال سوشیانتی خواهد آمد تا زندگی مردم را دگرگون سازد. البته سوشیانت در بینش زرتشت چنین نیست، سوشیانت یعنی سود رسان مقدس و پدیده هایی معجزه آسا نیستند که در هزاره هایی تعیین شده ظهور کنند بلکه افرادی عادی ولی آگاه ، بینشور و تاثیرگذار بوده که در بین دیگر مردمان زتدگی می کنند و جلوه هایی تازه به زندگی آنان می بخشند.