اگر ایران باستان علم و دانش نداشت پس چطور …

اگر در ایران باستان علم و دانشمند نبود پس این موارد چطور رخ داده است؟

بسیار شنیده ایم که عده‌ای از مسلمانان که شمشیر را از روی بسته اند و امت اسلامی را به ملیت ایرانی ترجیح می دهند معتقد اند که قبل از اسلام ایراندارای دانشمند نبوده است و تمام داشته‌های ما از سر صدقه اسلام است!

و یا برخی چنان از فرهنگ ، هنر و تمدن اسلامی سخن میگویند که اگر کسی چیزی نداند فکر میکند چه چیزی بوده است ! این افراد اگر راست می گویند کمی از آنچه را که ادعا می کنند بیان کنند که در بدو پیدایش اسلام در بین تازیان بیابانگرد وجود داشته است ! شاید تنها بتوانند بگویند زنده بگور کردن دختران ، تجاوز ، راهزنی ، غارت و چپاول ، حرم سراهای زیاد ، جنگ و کشتار برای گرفتن غنیمت های مادی و جنسی و مواردی از این دست که سراسر تاریخ اسلام را تا به امروز در بر گرفته است

در پاسخ باید گفت: واقعیت‌های تاریخی و ملی با سلایق شخصی و گاه حکومتیتغییر نمی کنند! این عده هر چه را که پای منبر شنیده اند را مهر صحت زده وباور می نمایند. مسلما از اقتدار ساسانیان در ۴۲۰ سال بی‌اطلاعند.

از ضعف و نابودی آن هم بعد از جنگهای ۲۰ ساله خسرو پرویز با بیزانس که پایتازیان را به ایران باز نمود هم باید بی‌اطلاع باشند. امپراطوری ایرانباستان ۱۲۰۰ سال قبل از اینکه اسلام رشد و نمو نماید تشکیل شده بود. میدانید که یک امپراطری بزرگ باید دستگاه بورکوراتیک عظیمی داشته باشد بادیوان محاسبات و خزانه و سیستم مالیاتی دقیق.میدانید که برای ساختنتالارهای عظیم تخت جمشید می بایست که دارای علوم معماری و ساختمانی باشند. نیازمند محاسبات دقیق بوده است.

مگر تخت جمشید بدون علم و دانشریاضی ساخته می شده است؟

مگر قوس طاق کسری که بالای ۱۰۰ سال بعد منصوردوانی برای بغداد مصالح ساختمانی می خواست و نمی توانست از مصالح آنجااستفاده کند زیرا قادر به تخریب کامل و بهره برداری از سنگهایش نبود بدونمحاسبات دقیق آرشتیکسی ساخته شده بود؟

هنوز هم در تصاویر شما آن قوسطاق را می بینید. آن قوس لازمه کلی محاسبه است برای یک مهندس راه وساختنان امروزه با ماشین حساب و کامپیوتر.

مگر خشایارشاه با کشتی بریونان باستان در نبرد ترموپیل شرکت نداشت؟ مگر هرودوت خبر از نبرد دریاییسالامیس با ایران و خشایارشاه نداده است؟

اعزام چند صد هزار نفر واحداث پل بر تنکه داردانال مگر با آیت الکرسی امکان پذیر بوده است؟ ایننبرد خشایارشاه ۴۸۰ سال قبل از مسیح رخ داده است.یعنی همان ۱۲۰۰ سال قبل ازاسلام شما.

اگر در ایران باستان علم و دانشمند نبود پس این مواردچطور رخ داده است؟ مگر یک امپراطوری بزرگ جهانی بدون طبیب و دارو می تواندچند قرن با یک امپراطوری مقتدر دیگر بجنگد و مجروحین را مراقبت نماید؟

مگراقتدار ۳ امپراطوری بزرگ و جهانی ایران در خود کفایی کامل کشاورزی و حفرقنات و چاههای متعدد ونظارت و حمایت بر کشاورز و زارع ایرانی امکان پذیربوده است؟

امروزه با این تکنولوژی و ماشینهای صنعتی و کشاورزیدوستان تازی شما قادر به خود کفایی کشاورزی نبوده و هر ساله گندم و ذرتفراوانی از غرب کافر وارد می نمایند. مگر فرش بهارستان بدون صاحبنظر هنر وتنظیم و نقوش رنگها با جواهرات امکان ساختش بوده است؟

مگر همین فرشبهارستان بوسیله بزرگ و عاقل تازیان که شما شاه مردان می نمامید و کتاب شیخرضی را بر وی انتساب می تماید توصیه نشد که فرش را پاره نمایند و غنیمتببرند؟

(تاریخ طبری جلد پنجم برگ ۱۸۲۵ و ۱۸۲۴)

قومی که به آن فرشنفیس و زیبا رحم نکند به کتاب و کتابخانه رحم میکند؟ اصلا تازیان میدانستند کتاب چیست؟ مگر از کتاب سوزی هم بی‌اطلاعید؟

میدانید چرا ماباید این مطالب تاریخی را در کتاب‌های دیگران بخصوص هرودت و یونانیانجستجو نمایم؟ زیرا دوستان و هم کیشان شما از مدنیت صفر مطلق بهره می بردند ونمی دانستند اصلا کتاب چیست؟

مگرا از کتاب سوزی عمر و اینکه ما راهمان قران کفایت میکند خبر ندارید همانطور که در بالا قید شد: واقعیت‌هایتاریخی و ملی با علایق شخصی و گاه حکومتی هیچگاه تغییر نمی کنند

در پایان شاید این فرتور شما را بیشتر به اندیشه فرو ببرد !

 

ای ایرانی به خود آی !

 

ای ایرانی به خود آی !

 

 

 

آیا پس از خواندن این متن کوتاه که از درون کتب خود نویسندگان اسلامی جمع آوری شده است، حاضر هستی به دانسته‌هایی که از پای منبر های آخوندها بدست آوردی کمی شک کنی و به دنبال شناخت درست تری از این جنایتکاران اسلامی در تاریخ باشی یا نه! ؟

 


حال توجه تو مخاطب ایرانی مسلمان و شیعه را در اینجا تنها به گوشه ی کوچکی از یک رخداد تاریخی و جنایت فراموش نشدنی علیه ایرانیان، که نام همین امام جنایتکار اسطوره شده در میانشان می درخشد را جلب می کنیم تا شاید از خواب غفلت بیدار شوی البته اگر خود را در مرحله اول یک انسان آزاده و ایرانی می نامی!

 


–> در تاریخ طبری، جنایتی که علیه مردم گرگان صورت گرفته است، بدین صورت به نگارش در آمده است:

 


“سعید ابن عاص لشگری راهی گرگان نمود. مردم آنجا از راه صلح آمدند، سپس صد هزار درهم خراج و گاه دویست هزار درهم خراج به اعراب میدادند.
لیکن قرارداد از طرف ایرانیان برهم خورد و آنان از دادن خراج به مدینه سرباز زدند و از اسلام گریزان شدند.
یکی از شهرهای کرانه جنوب شرقی دریای خزر شهر “تمیشه” بود که به سختی با سپاه اسلام نبرد کرد.
“سعید ابن عاص” شهر را محاصره کرد و آنگاه که آذوقه شهر به اتمام رسید مردم از گرسنگی زنهار (امان) خواستند، به آن شرط که سپاه “سعید ابن عاص” مردمان شهر را نکشد، لیکن بعد از عقد قرار داد سعید تمام مردمان شهر را به جز یک نفر را در دره‌ای گرد آورد و تمام افراد شهر را از لب تیغ گذراند.

 


در این کشتار عبدالله پسر عمر – عبدالله پسر عباس – عبدالله پسر زیبر – حسن ابن علی (امام حسن) – حسین ابن علی (امام حسین) در راس لشگر اسلام قرار داشتند. “

 


منبع: تاریخ طبری جلد پنجم صفحه ی ۲۱۱۶

 


چند منبع دیگر را که صحت و درستی این اتفاق را تایید می کنند را نیز، در ادامه ذکر می کنیم.

 


–> “عثمان در سال ۲۹ هجری سعید بن عاص را والی کوفه کرد و عبدالله بن عامر کریز را والی بصره. مرزبان طوس به این دو نفر نوشت و آنها را به خراسان دعوت کرد که هر کدام فاتح شدند مالک آنجا شناخته شوند.
هر دو نفر حرکت کردند. عبدالله از او پیشی گرفت و سعید بسوی طبرستان رفت که آنجا را فتح کند و در سپاه او حسن و حسین هر دو بودند “.

 

 

 

منبع: فتوح البلدان نوشته احمد ابن یحیی بلاذری صفحه ۳۰۳

 


–> “مردم گیلان و طبرستان و دیلمستان سال‌ها در برابر هجوم سپاهیان اسلام پایداری و مقاومت کردند و در حقیقت، اعراب مسلمان هیچگاه نتوانستند گیلان و طبرستان و دیلمستان را تصرف نمایند.
در زمان عثمان اعراب برای فتح طبرستان تلاش بسیار کردند و سعید بن عاص بدستور عثمان بسوی تبرستان روانه شد. در این یورش، حسن و حسین (فرزندان علی) نیز با سعید بن عاص همراه بودند “.

 


منبع: فتوح البلدان نوشته ابن فقیهصفحه ۱۵۲

 


–> “در سال سی‌ام هجری یعنی هفت سال پس از خلافتش (عثمان) آن فرمانده ماجراجوی عرب (سعید بن عاص) را با نیروی تازه نفس از کوفه بسوی طبرستان فرستاد.
دو فرزند علی امام حسن و امام حسین هم بسمت مجاهدان اسلامی که این جهاد برای خاندان مسلمان وظیفه و شعاری بشمار میامد زیر دست این فرمانده اموی حرکت کردند.
این نیروی تازه نفس بحدود طبرستان رسید و نخستین دژ مستحکم و قلعه ناگشودنی آن برخورد کرد و سعید بن عاص دانست که تصرف این دژ ناممکن است. سعید هیأتی را به قلعه فرستاد و تقاضای صلح و تادیه جزیه نمود. پس از گفتگوی بسیار اسپهبد قلعه برای جلوگیری از خونریزی پیشنهاد صلح او را پذیرفت بشرط اینکه نیروی تازیان به مردم قلعه و دفاع کنندگان این دژ آسیبی نرسانند.
این شرط پذیرفته شد و اسپهبد نامبرده دستور گشودن دروازه‌های کوه پیکر قلعه را داد.
هنگام باز شدن دروازه بزرگ قلعه که چندین گز طول و عرضش بود و با کبکبه و وقاری آهسته آهسته روی پایه‌های قطور آهنی میچرخید و باز میشد عربها به تماشای آن ایستاده و حیرت زده بودند.
سعید بن عاص فرمانده عرب با تمام نیروی خود درون قلعه آمد و مطابق نقشه‌ای که قبلا طرح ریزی کرده بودند دستور داد بی‌درنگ نقاط بلند و سخت قلعه را اشغال کنند و نیروی ایران را خلع سلاح نمایند.
فردای آن روز یکایک مدافعان قلعه را گرفت، بعضی را در زنجیر نگاه داشت و بیشتر آنها را کشت، کشتاری بیرحمانه در قلعه انجام داد “.

 


منبع: زین العابدین رهنما در کتاب زندگانی امام حسین جلد دوم – فصل سوم

 


این‌ها حقایقی تلخ و غیر قابل انکار است، حال به وجدان خود رجوع کنید، بیاندیشید
و از خود بپرسید که:
چگونه یک ایرانی و یک انسان آزاده میتواند به ستایش چنین جنایتکاری که آنچنان وحشیانه مردمان گرگان و شمال ایران را، به خاک و خون کشیده است، بپردازد. ؟
و چه بلایی بر سر حس میهن پرستی و عرق ملی ایرانیان به زور شمشیر مسلمان و شیعه شده آمده است؟

 


و در پایان روایتی از حسین ابن علی را می آوریم، گر چه قلم یک انسان خردگرا از نوشتن آن شرم دارد اما دانستن آن برای هر ایرانی که چنین جنایتکار اسطوره شده ای را می ستاید در این عصر و دوران لازم و ضروری می نماید.

 


–> حسین بن علی امام سوم شیعیان خود میگوید:
“ما از تبار قریش هستیم و هوا خواهان ما عرب و دشمنان ما ایرانی‌ها هستند.
روشن است که هر عربی از هر ایرانی بهتر و بالاتر و هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتر است.
ایرانیها را باید دستگیر کرد و به مدینه آورد. زنانشان را بفروش رسانید و مردانشان را به بردگی و غلامی اعراب گماشت! “.

 


منبع: سفینه البحار و مدینه الاحکام و الآثار صفحه ۱۶۴ حاج شیخ عباس قومی