روایات داراب هرمزدیار و دیگران

روایات داراب هرمزدیار و دیگران

دوره دوجلدی ارزشمند «روایات داراب هرمزدیار و دیگران» پیرامون پرسش های دینی پارسیان هندوستان و پاسخ دستوران و موبدان بزرگ ایران درباره مسایل روزمره دینی، باورها و آیین و رسوم و مناسک دینی و همچنین چالش های هازمان (جامعه) زرتشتی ایران و هند در رویارویی با تحولات تاریخی سده های نخستین تجاوز اسلام به ایران : 

پیوند بارگیری : 


جلد یکم

جلد دوم

روایات داراب هرمزدیار کتابی دو جلدی است که در قرن یازدهم هجری مقارن با عصر صفوی در هند تحریر شده‌است. این کتاب به صورت پرسش و پاسخ و به مانند دادِستان دینی است. داراب، پسر هرمزدیار از خانواده های سرشناس پیشوایان دینی پارسیان در گجرات هند بود. این کتاب در سال
۱۰۴۷ یزدگردی تدوین نهایی شده‌است. این کتاب برای نخستین بار در سال ۱۹۲۲ میلادی توسط جیوانجی جمشید جی مودی در بمبئی منتشر شد. روایات در نزد پارسیان هند عبارت از نوشته‌های حاوی پرسش و پاسخ‌های دینی زرتشتی هستند. این پرسش‌ها از هند به ایران نزد پیشوایان دینی زرتشتی فرستاده شده و پاسخ دریافت شده‌اند. عمدهٔ این مکاتبات در سده ۹–۱۱ هجری انجام شده اما تدوین نهایی در قرن یازدهم هجری بوده است. این روایات هم به صورت نظم مانند نظم در صد و ارادویراف‌نامه منظوم و هم مانند سد در نثر و سد در بندهشن به نثر هستند.

 

 

زرتشتیان به دو نشان شناخته می شوند

زرتشتیان به دو نشان شناخته می شوند:

: 1نشانه درونی (اندیشه و گفتار و کردار نیک)

: 2نشانه برونی یا ظاهری (سدره و کشتی)


سدره با نام اوستایی “وهومنه وَستره” به معنای لباس نیک اندیشی و کشتی با نام اوستایی” اَئیویاونگهن” به معنای کمربند، گواه ظاهری زرتشتیی بودن و شناسنامه دینی است. سدره ، باید نخستین جامعه ای باشد که بدن را بپوشاند و از جنس پنبه، کتان یا ململ و به رنگ سپید است. سپیدی آن نشانه ی پاکی، سادگی و فروتنی است. سدره از 9 تکه فراهم شده است که 9 اصل و باور دین زرتشتی را به گونه ای نمادین یادآور می سازد و بهدین با پوشیدن سدره، این 9 پیام اهورایی را همواره بر تن و جان خود حس کرده و در زندگی به کار می بندد. این باورها عبارتند از:

 

: 1باور به یکتایی اهورامزدا

: 2باور به پیامبری اشوزرتشت

: 3باور به قانون اشا (راستی و پاکی)

: 4باور به دو گوهر همزاد (سپنتامینو و انگره مینو)

: 5باور به امشاسپندان

: 6باور به جاودانگی روان

: 7باور به داد و دهش و نیکوکاری

: 8باور به سپندینگی و ارجمندی چهار آخشیج

: 9باور به فرشکرت و تازه گردانیدن جهان


سدره پیراهنی گشاد و بی یقه با آستین کوتاه و دارای دو کیسه کوچک یکی در جلو سینه(به نام گریبان) و دیگری در پشت (به نام گُرده) است. کیسه پشتی نشانه و نماد وظیفه هایی است که هرفرد به عنوان یک زرتشتی بر عهده دارد و باید به درستی انجام دهد و کیسه جلویی که به کیسه کِرفه یا کیسه کار نیک معروف است، یادآور پرهیزکاری های یک بهدین است که روی هم انباشته شده و او را خوشبخت میکند.


کشتی، بندی سپیدرنگ از جنس پشم گوسفند است که از 72 رشته نخ به هم بافته شده و نماد 72 هات یسنا است. این 72 نخ را در هنگام بافتن به 6 بخش( به نشانه شش چهره گَهَنبار) تقسیم می کنند که هر یک 12 نخ ( به نشانه 12 ماه سال) دارد و آنها را به هم می بافند. زرتشتیان کشتی را بر روی سدره سه دور به کمر می بندند که نشانه پیروی از اندیشه،گفتار و کردار نیک است و چهار گرهای که زده می شود، به نشانه یادآوری تقدیس و ارجمندی چهار آخشیج و پاک نگاه داشتن محیط زیست است. با خواندن دو بار یَتااهو، دو گره در جلو زده میشود و در دور سوم با خواندن یک بار اوستای اَشِم وُهو دو گره در پشت سر زده میشود.

دین پذیری در باور اشوزرتشت، امری است که به اختیار انسان و برپایه دانش و بینش انجام می پذیرد. بر پایه یک روش کهن و پذیرفتنه شده باستانی، آنگاه که دختر یا پسر به سن هوشیاری و رشد فکری رسید و توانایی گزینش نیک از بد در خود یافت (امروزه بین 8 تا 15 سالگی است) و اوستاهای بایسته را فراگرفت، پدر و مادر می توانند آیین سدره پوشی را برای او انجام دهند تا فرزند، به جرگه زرتشتیان بپیوندد.

سدره پوشی برای او به مانند زایش تازه در دین است. در این هنگام فرد عهد و پیمانی نو با اهورامزدا می بندد و هر روز با باز کردن و بستن دوباره کشتی بر روی سدره (نوکردن کشتی) پیمان خود را یادآوری و نو می کند. این آیین که در گذشته معمولا در بامداد انجام می شده ، امروزه در ایران پس از نیمروز ( به خطر دشواری همکیشان برای شرکت در ساعات اولیه روز) در خانه، تالار ، آدریان ویا یک نیایشگاه انجام می شود. آیین سدره پوشی گاهی نیز به صورت همگانی برپا می شود، یعنی چند نوجوان با هم در یک جشن به وسیله موبد سدره پوش می گردند.


پیش از آغاز مراسم، سدره پوش شونده باید تن خویش را شستشو داده، سدره و جامه ی سپید بپوشد و همراه موبدان در کنار سفره سدره پوشی حاضر شود. یک فرد که می خواهد زرتشتی شود با جامه کاملا سپید در برابر موبد می نشیند، موبد با زمزمه اوستای آتش نیایش و یا اورمزدیشت این آیین را آغاز می کند. پس از پایان برساد، او در حالی که گوشه آستین های موبد را در دست گرفته است، با او هم پیوند شده؛ اوستای کشتی بستن را زمزمه می کند؛ موبد کشتی را به کمر وی بر روی سدره می بندد؛ پس از آن، سروده مزدیسنو اهمی را به همراه موبد میخواند و اقرار خود را به مزداپرست زرتشتی بودن اعلام میدارد. سپس در برابر موبد می ایستد و با خواندن اوستای پیمان دین در برابر شرکت کنندگان، این پیمان اهورایی را می بندد که بر پایه پیام پاک اشوزرتشت و با راست ترین دانش خدا داده ، دین پاک مزدیسنا را با اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک بپذیرد و اقرار می کند به یکتایی دادار اورمزد و پیروی از دین بهی که اشوزرتشت مهراسپیتمان آورده است. در پایان، موبد برای سدره پوش شونده اوستای تندرستی خوانده و از اهورامزدا برای او آرزوی دیرزیوی ، درست زیوی و شادزیوی می نماید. بستن کشتی به کمر، نشانه ی آن است که هر زرتشتی با نو کردن کشتی، بار دیگر پیمان خود را با دین مزدیسنی به یادآورد و همواره آماده خدمت کردن به دین بهی و سود رساندن به مردم باشد که همان پایداری و استواری بر خواست اهورامزدا است.


بی هیچ تردید باید گفت: سدره پوشی، آیینی بسیار زیبا است که به زرتشتی اندیشیدن و به باور های زرتشتی عمل کردن را می آموزد و نشان می دهد که نوزوت در پیمودن راه راستی تنها نیست و دیگر زرتشتیان، اشوان و راستی جویان جهان نیز با او همازور و همراه اند.

 


سرچشمه : کتاب دینی دوره دبیرستان زرتشتیان ایران

سرود مزدیسنی

سرود مزدیسنی

 

بامــداد شد، بانگ زد خروس

از سرای شـه بر زدند كوس

چرخ شست نك روی آبنوس

موبدا تو هم خیز و روی شو

 

خوان  اشم وهو  گو  یتا اهو

گو  یتااهو  خوان  اشم وهـو

 

خیــــز موبدا آتشـــی فـــروز

پرده سیه زاین زبانه سوز

كیش باستان زنده دان هنوز

زایزدی فـــروغ برمتاب رو

 

خوان  اشم وهو  گو  یتا اهو

گو  یتااهو  خوان  اشم وهو

 

از سر آمــده دور روزگـــار

دیــن فرهی مانده یادگار

نامه كهن زآن خــود شما

گــفته نیــا اندر آن به جـو

 

خوان  اشم وهو  گو  یتا اهو

گو  یتااهو  خوان  اشم وهـو

 

تا‌جهان ‌زمهر‌شاد‌و‌خرم‌است

تا نگــار را زلــف درهم است

تا ز ژاله بر لاله شبنم است

راه كـج مـرو سوی چـه مپـو

 

خوان  اشم وهو  گو  یتا اهو

گو  یتااهو  خوان  اشم وهو

 

راست بایدت باش مردكار

پهلــوان مـــنش روز كــارزار

در ستیــــزه بادیو نابكـــار

چون نیای خود پاك و نیكجو

 

خوان  اشم وهو  گو  یتا اهو

گو  یتااهو  خوان  اشم وهو

 

خواهی از خوشی رنجه‌دار تن

كوش و سرنگون ساز اهرمن

تا زبنــد وی وارهــــــد وطــــن

وانگــــــهی پی نــــام و آبـرو

 

خوان  اشم وهو  گو  یتا اهو

گو  یتااهو  خوان  اشم وهو

 

ار بدل ترا مهـــر انــدر است

ار بدشـــمنان در براخگراست

ارزبوم خود شور درسراست

نوش ساغری زاین كهن سبو

 

خوان اشم وهو  گو  یتا اهو

گو یتااهو  خوان  اشم وهو

 

رومتاب ازاین گــنج شایگـان

سرمپیچ ازاین پند باستان

راستی شنو راستی بخوان

راسـتی بجـو راستی بگو

 

خوان  اشم وهو  گو  یتا اهو

گو  یتااهو  خوان  اشم وهو

 

 

یازده دلیل تحریف نشدن کتاب دینی زرتشتیان

یازده دلیل تحریف نشدن کتاب دینی زرتشتیان (=گاتاها)


پرسش: خیلی ها اعتقاد دارند که کتاب های قدیمی دینی و مدهبی در طول تاریخ از بین رفته است و پیشوایان دینی در طول تاریخ اصول دین را تحریف کرده اند و در کتاب اصلی دین های قدیم در طول تاریخ دست برده شده و بسیاری از آیات عوض شده یا دست خورده و امروز دیگر قابل اعتماد نیستند. آیا به عقیده ی شما این افراد درست میگویند؟!


پاسخ : البته من در مورد همه ی کتاب های دینی و مذهبی موجود در جهان نمی توانم داوری کنم و قصد هم ندارم و به خود اجازه نمی دهم که خدای ناکرده به کسی یا گروهی توهین کنم یا کتابی که مورد قبول و پذیرش گروهی از مردم جهان است و آن را کتاب آسمانی خود می دانند، زیر سوال ببرم. ولی در مورد گاتاها کتاب آسمانی ما زرتشتیان که میدانم و تخصص من است، با کمال اطمینان و به طور صد در صد می گویم که این مورد که مطرح فرمودید، به هیچ وحه نمیتواند درست باشد و سخن آگاهان و دانایان نیست. بنا به دلائل زیر، کتاب آسمانی ما زرتشتیان، «گاتاها» تمام و کمال به جا مانده و ذره ای از آن از بین نرفته و تحریف نشده است.به این دلایل:


1: شوربختانه بسیاری از پیروان تمام مذاهب جهان از جمله برخی از زرتشتیان، فکر می کنیم که تنها دین ما بر حق است، تنها کیش ما کامل است، هر کس که پیرو دین ما باشد در جهان پیروز است و خداوند یار و یاور اوست، و تنها پیروان پیامبر ما به بهشت میروند و سایر آدم های جهان دوزخی هستند و از این قبیل…. در حالی که پیامبران، رسولان خدا بوده اند و همه ی آمده اند که آدم را به خدا نزدیک کنند، نه به خودشان به عبارت دیگر «پیامبر وسیله اند نه هدف». و برای همین هم همه ی پیامبران خود را پیامبر یا رسول نامیده اند. پس از نظر دینداری هرکس که به اصول ادیان خدایی یعنی یکتاپرستی و پیامبری و جهان مینوی باور داشته باشد و اندیشه و گفتار و کردارش نیک باشد و راه راستی و پاکی را برگزیند و عادل باشد و در یک کلام کوشش کند به خدا نزدیک شود این فرد دین دار است و خدا او را دوست دارد و در بهشت برین جایش میدهد. شاعران ما نیز این حقیقت را درک کرده و فرموده اند که:


«عبادت به جز خدمت خلق نیست». یا «مقصود کعبه و بتخانه بهانه» و یا «جنگ هفتاد دو دو ملت را عذر بنه – چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند» و غیره.

2: بسیاری از پیروان مذاهب گوناگون کوشش میکنند که تنها با «دید خود» دنیا را دیده و بررسی کنند. و چون اغلب مخاطب آنها، پیروان همان مذهب هستند و موضوعی را که به نظرشان میرسد، به طور یک طرفه مطرح میکنند و به بحث نمی گذارند، این گونه به نظر میرسد که هرچه میگویند یا می نویسند حقیقت محض است و به اصطلاح چون تنها به قاضی میروند (یا قاضی طرفدار خود دارند) پیروز بیرون می ایند.


3: تمام بخش های اوستا به خاطر زبان و فرهنگ که بر آن حاکم است، کاملا از یکدیگر جدا پذیر است. مانند اینکه همین اکنون بیایید و مطالب کتاب آلمانی و انگلیسی و فرانسوی و ایتالیایی را با هم مخلوط کنید. درست است که این زبان ها همه ریشه ی لاتین که خود زیر مجموعه ی زبان سانسکریت است دارند، ولی هر زبان شناسی به راحتی میتواند آن ها را از یکدیگر تفکیک کند. از نظر مفاهیم هم بخش های اوستا با هم فرق دارد. مثلا شما بیایید و به طور عمدی اشعار حافظ و فردوسی و مولانا را در یک کتاب به طور مخلوط و درهم بنویسید و چنان تنظیم کنید که معنی خوب و درستی هم بدهد. حتی یک فرد ایرانی که با باورها و سبک اشعار این شعرا آشنا باشد میتواند به سادگی این اشعار را از هم جدا کند. چه برسد به شعر شناسان یا کارشناسان شعر پارسی که به صورت بسیار دقیق خواهند فهمید که این کتابف قلابی است و خواهند توانست نظام نکات تاریک را به شما توضیح دهند. هر شاعر یا نویسنده سبک و روشی دارد و از نظر کارشناسی مطالبی را باور دارد و می خواهد به مخاطب خود بیان کند و کسانی که با او آشنایی کارشناسی داشته باشند، میتوانند به سادگی بفهمند و نظریات او را جدا نمایند. در ضمن در گذر تاریخ بحث های مختلف اوستا همیشه از هم جدا بوده و در همه ی جای اوستا، گاتاها به عنوان پیام اشو زرتشت ستایش شده است. و روی همین اصول دانشمندان اوستاشناس با دلایل و برهانی قاطع که مورد پذیرش همه ی دانشمندان دین شناس است.


گاتاها را از بخش های دیگر اوستا و به ویژه یسنا که زبان فرهنگ آن بسیار نزدیک به گاتاها هست، جدا کرده و ثابت کرده اند که تمام مطالب گاتاها که از خود پیامبر میباشد؛ نه تنها دست نخورده، بلکه دقیق و کامل به جای مانده است.


4: گاتاها با خطی نوشته شده که خط دین دبیره نامیده میشد، خطی که هنوز هم میتوان ادعا کرد که کاملترین خط جهان است. این خط چهل و چهار حرف دارد و زیر و بم آن مانند نت موسیقی ضرب دارد. به گونه ای که دیکته ندارد و هرچه میگویید، میتوانید با این خط به طور کامل و دقیق بنویسید، این خط به گونه ای گاتاها را تنظیم کرده که موبدی که امروز آیات گاتاها را تلاوت میکند، همان تلفظی را دارد که پیامبر داشته و این یکی از بهترین شگردهایی بوده که پدران دور اندیش ما به کار برده اند. خطی که مانند نت موسیقی است و هرکس در هر جای دنیا برحسب آن نت، آن موسیقی را بنوازد. همان آوایی از ساز بیرون می اید که منظور سازنده ی آن آهنگ بوده است.
بنا بر این کمتر کسی حتی اگر دلش میخواسته میتوانسته تلفظ آن را عوض کند، چه برسد به اینکه بخواهد مضمون آن را دستکاری نمایند.


5: مطالب کتاب گاتاها بسیار کلی است که هدف آن انسان سازی یا دینی و وجدان ساز است. مطالبی که همیشه است و زمان و مکان بر روی آن تاثیر ندارد و نمتواند جز به آنچه که منظور اشو زرتشت بوده، تفسیر و تعبیر گردد و در گاتاها به هیچ سنن و آداب ویژه ای هم اشاره نشده است یا از روش ویژه ی زندگی سخن نگفته است که در گذر زمان تغییر کند یا نیاز به تغییر آن باشد. گاتاها، حاوی چهار چوبی کلی و زندگی ساز است که همیشه مورد پذیرش بوده و هست و مطالبی نداشته که بخواهد آن را عوض کنند.


6: درست است که اکنون در دانشگاه های بزرگ جهان بر حسب اصول زبان شناسی، به سادگی میتوان گاتاها را درک و ترجمه نمایند، ولی در دوران کوروش و داریوش هم مردم ایران به این زبان سخن نمیگفتند و تاکنون هیچ کتبیه و هیچ کتاب دیگری به این زبان در دنیا، کشف نشده است که ما بتوانیم به ان استناد کنیم یا کسی بتواند متنی به اشغار گاتاها بیافزاید.

7: تا همین پنجاه سال پیش موبدی که میخواسته «نوزوت» شده و به مقام موبدی برسد، بایستی تمام گاتاها و حتی یسنا و بخش های بسیار زیادی از اوستا را از بر کند و با دقت و وسواس مطالب آن را یاد گرفته و به یاد بسپارد. چرا که میدانید بر اساس سنت، موبدان کار دیگری جز پاسداری از دین نداشته اند و مانند امروز نبوده که من که موبد زاده بوده، موبد شده و بتوانم به پیشه ای غیر از موبدی بپردازم و تمام عمر و زندگی خود را صرف نگهداری دین و ایمان خود و مردم میکرده اند و با حداقل زندگی مادی، کارشان از بامداد تا شام اوستا خوانی بوده و به گونه ای خودکار به تدریج بخش های اوستا از بر میشده است و با وجودی که ممکن بوده، معنی این جملات را هم درک نکند، تمام آیات را اهورایی و مانتره میدانسته و تاریخ نشان میدهد که حتی روی تلفظ آن تعصب و وسواس زیادی داشته اند. چه برسد به این که به کسی اجازه دهند که در آن کتاب ها دست ببرند. تازه اگر هم میخواستند یا اگر حتی اکنون هم بخواهند نمیتوانند مطالب کتاب گاتاها را عوض کنند یا جمله ای به آن بیفزایند، مثل فرانسوی زبانان که کتاب های آسمانی را به زبان عربی می خوانند یا پارسی زبانانی که کتاب انجیل یا توران را به زبان اصلی میخوانند و این زبان ها را نمیدانند. چه برسد به اینکه بخواهند به زبان عربی یا عبری یا لاتین چیزی به ان افزایند. به ویژه که گاتاها شعر است و هرگونه تغییری را کارشناسان به راحتی خواهند فهمید. حتی تا همین اواخر هم رسم بوده که هر موبد زاده ای می خواسته موبد شود، بایستی با خط خوش و با دقت بخش هایی از اوستا را به صورت کتابی بنویسد و به استاد خود پیشکش کند و….


8: در تاریخ ثبت شده که، دو مجموهه کتاب اوستا یکی در کتابخانه ی تخت جمشید بوده که بر روی دوازه هزار پوست گاو نوشته شده بوده و به دستور اسکندر مقدونی گجستک در زمان آتش زدن تخت جمشید در آتش سوخته و دیگری کتاب اوستای واقع در گنج شاپیگان بوده که به دستور او به یونان برده شده است و از سرنوشت آن اطلاع دقیقی در دست نیست. این امر موجب شد که در دوره ی اشکانیان به دستور بلاش اول، که ایرانیان دوباره جان گرفته و سرنوشت خود را به دست گرفتند، کتابهای گوناگون دینی زرتشتیان که در آتشکده های متعدد موجود در سرزمین پهناور ایران و در منزل های بسیاری از موبدان و بهدینان زرتشتی وجود داشت؛ جمع آوری شود و به صورت کتابی با نام اوستا (که به معنی بنیان و اساس است) ثبت و نگهداری گردد و چنان گاتاها که کتاب آسمانی ماست بین کتاب یسنا جا گرفت که پس از چند هزار سال، به وسیله ی اوستا شناسان از بقیه ی قسمت های بسنا، شناخته شده و جدا گردید و این سیاست بلاش بسیار کارساز افتاف چرا که حدود دویست سال است که بخش های گوناگون اوستا را دقیقا بررسی کرده و کوشش کرده اند، زبان های گوناگون باستانی را بشناسند و ترجمه کنند و در اختیار مردم قرار دهند، که نخستین بار به وسیله دانشمندان فرانسوی و آلمانی و بعد بسیاری از اوستا شناسان جهان این کار انجام گرفته و بعدها توسط پارسیان هند و دانشمند بزرگ ایرانی، پور داوود و موبد فیروز آذرگشسپ و دیگران این کار بزرگ انجام گرفته است. بنا بر این با پی بردن به این حقیت است که شما به کار سترگی که موبدان موبد بزرگ چون مهراسپندان در طول تاریخ کرده اند پی خواهید برد. این کارها موجب شد که حتی پس از یورش تازیان که به دستور برخی خلافا و سلاطین نادان، کتاب های ایرانیان را سال ها سوزاندیدند و در آب ریختند، نتوانستند از بین روند و باز هم مانند گنجی که در گاو صندوقی بزرگ پناه بود و کسی از وجود آن خبر نداشت، تمام کتاب آسمانی و مقدس ما زرتشتیان لابلای کتاب و ادبیات اوستا پابرجا ماند و در اثر یورش بیگانگان از بین نرفت و اکنون اوستا شناسان میتوانند با دقت بخش های گوناگون اوستا را از هم تشخیص و جدا و ترجمه و تفسیر نمایند و این امر براستی از شگفت انگیزترین داستان های ادبی و تاریخی مهم ایران و جهان است.


9: درست است که در زمان پیشین صنعت چاپ نبوده ولی به این معنی نیست که در سرزمینی به پهناوری ایران تنها دو کتاب اوستا وجود داشته و یکی را در تخت جمشید و دیگری را در گنج شاپیگان نگهداری می نمودند و همه ی موبدان سرزمین پهناور ایران که کارشان موبدی بوده و بایستی برای گذران زندگی هم که شده اوستا را از بر کنند و بسرایند، مجبور باشند مرتب بین شیراز یا تبریز و محل زندگی خود رفت و آمد کرده تا به متون مذهبی دین خود دسترسی پیدا کنند؛ پر آشکار است که این چنین نبوده، این از دشمنان ماست که چنان در مردم القا کرده اند، که انگار در تمام ایران دو اوستا بیشتر نبوده، بلکه آشکار است که در سراسر ایران هزاران کتاب دست نویس اوستا وجود داشته و کمینه اگر نتوانیم بگوییم هر موبدی کتاب اوستای کامل جداگانه دستویس داشته، لا اقل می توانیم با اطمینان بگوییم که در آتشکده ی هر شهری از ایران کمینه یک کتاب اوستا از اول تا اخر وجود داشته است و بنابر این هیچ دشمنی هرچقدر هم پر نیرو و بی رحم باشد، نمی توانسته تمام کتاب های دینی را نه در کشور ما بلکه در هیچ کشوری از بین ببرد. بر اساس همین اصل است که از ایران باستان که همه جهانیان میدانند ابر قدرت زمان خود بوده است، هیچ کتاب علمی و فرهنگی و ادبی و تاریخی باقی نمانده، ولی اوستا که برای زرتشتیان مقدس بوده، نیکانان با فرهنگ و موبدانمان در پستو ها و نهان خانه ها مخفی کرده اند و تا پای جان آن ها را نگاه داشته اند باقی مانده است.


10: در تاریخ آمده است که کتاب اوستای موجود در تخت جمشید و گنج شاپیگان بر 12000 پوست کاو نوشته شده بوده است. بنا بر این کتاب به این بزرگی که طبیعتا وزن بسیار سنگینی داشته است، کتابی نبوده که اساسا بتوان از آن برای مطالعات روزمره استفاده کرد. بلکه به عنوان گنجینه ای ارزشمند نگاهداری میشده است و جنبه ی کاربردی نداشته است.


11: با توجه به اینکه، همان گونه که گفتیم مجموعه کتاب های گوناگون مذهب ما که اوستا نامیده میشود، نشان میدهد و کتاب اوستا که به اندازه ی چندین برابر گاتاها، کتاب آسمانی ما حجم دارد، از روز نخست تا کنون موبدان می توانستند در هر زمان هر چه را که فکر میکرده اند برای مردم مفید است به صورت کتابی جداگانه بنویسند و به مردم ارائه نمایند و بیان کنند که این کار در گذر تاریخ بارها انجام شده و لازم نبوده که در گاتاها دست ببرند و آن را تحریف کنند.


کما اینکه در بخش های اوستا، کاملا آشکار است و بیشتر هم گفتیم که زبان و فرهنگی که بر تمام اوستا هست یک کاسه نیست، و تنها و تنها زبان و فرهنگی که در کتاب آسمانی «گاتاها» وجود دارد، همسو و هم آهنگ و یک کاسه است و ….


پاسخ به پرسش های دینی زرتشتیان، برگه ی 70 تا 76، انتشارات فروهر، تهران 1387 خورشیدی.


http://tfzartoshti.wordpress.com

سپنتا آرمیتی

 
سپنتا آرمیتی

سپنتا آرمیتی
Spentâ Ârmaiti (اسفند به فارسی) یا مهر و عشق بی چشمداشت و همچنین آرامشِ افزاینده . شادروان استاد ابراهیم پورداوود در این اره نگاشته اند: «واژه آرمئیتیاز دو بخش تشکیل شده است، یکی آرم arema که از قیود به چم درست یا آنچنان که شاید و باید و به جا (هنجار گونه) و دیگر بخش مئیتی maiti از مصدر منman به چم اندیشیدن؛ آرمئیتی به چم فروتنی و بردباری و سازگاری گرفته شده است» . دکتر علی اکبر جعفری در این باره اینچنین گفته اند: «در اوستا و سانسکریت مصدری داریم ، آرم aram به چم آرامیدن و رامش کردن. اسم معنی آن با پسوند تیti همان آرمئیتی aramaiti می شود و آنگاه به چم آرامش و رامش می گردد و اگر با دقت بیشتر بررسی کنیم درمی یابیم که درباره اندیشیدن چندین واژه دیگر مانند مینوی افزاینده (سپنتامینیو)، منش نیک (وهومن)، خرد و دانش و دین داریم و ااین واژه (آرمئتی) مرتبط با همه اینها باشد یعنی درست اندیشی و آرامش و رامش دادن» . آموزش های گران بهای اشوزرتشت، یا انجمن مغان ، چنانچه بعدا در ادبیات پارسی به یادگار مانده ، پایه هایش بر مهر و زیبایی و دوستی و راستی و پاکی و فروتنی و نرمی و ستیزه با بدی و پرهیز از خشک مغزی استوار است . سپندارمز sepandarmaz یکی دیگر از پرتوهای اهورایی و جلوه های سپنتامینو است که در اوستا «سپنته آرمئیتی» spenta armaiti و به چم عشق پاک و فروتنی شایسته است. بنا به آموزش های اشوزرتشت ، هنگامیکه انسان نیز این پرتو نیک را در خود استوار سازد ، جان و روانش به اهورامزدا، که گوهر هستی و جان جهان است می پیوندد و از خرسندی مینویی پیوسته برخوردار می گردد و در زندگی اش همان می شود که سعدی می فرماید :

به جهان خرم از آنم که جهان خرم از او است

عاشقم بر همه عالم که همه عالم از او است

غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد 

ساقیا باده بده شادم از آن کاین غم ازوست

یاری نامه:

– پیام پاک زرتشت، از خودشناسی تا خداشناسی – نوشته موبد کامران جمشیدی – انتشارات کانون زرتشتیان- چاپ سوم 3745 زرتشتی (2007 میلادی)

– استاد ابراهیم پورداوود- فرهنگ ایران باستان – انتشارت دنیای کتاب – 90 (چاپ اول)

– زرتشت و دین بهی (به همراه پیام زرتشت) – نوشته دکتر علی اکبر جعفری انتشارات جامی – چاپ 85 (اول) – تهران

– جهان بینی زرتشتی – نوشته موبد رستم شهزادی – انتشارات فروهر 88 (چاپ دوم) – تهران

 


در اندرزنامه بزرگان زرتشتی در باره زن

در اندرزنامه بزرگان زرتشتی در باره زن آمده است:

«زنان را گرامی بدارید و به زنان ستم مکنید. زندگی را بر زن و فرزند آسان کنید. اگر زنی را بگریانی ، سرانجام روزگار گریانت کند. پیمانت را با زن نشکن تا پیمانت شکسته نشود. آبروی زن را مریز ، تا روزگار آبرویت را نریزد. به خواسته زن دست میاز تا خواسته ات به باد نرود. آشیانه زن را بر هم نزن تا آشیانه ات ویران نگردد. زن را میازار تا روزگار آزارت ندهد. ای مرد با زن به نرمی و خوبی رفتار کن، ولی فرمانبردار و برده زن مشو تا سبک نشوی. ای زن با مرد در همه کارها انبازی کن، اما کنیز مرد و بازیچه هوس های او مشو. ای زن خودت را بشناس و بر خود ارج بنه و هرگز برده پول و گوهر و شکوه و خودنمایی نشو. زن سرچشمه خوشی و شادی و سازندگی زندگی است. مردی که به زن خود مهر می ورزد ، به خدا و به زیبایی مهر ورزیده است. پرشکوه ترین و ارجمندترین کارها پیوند زناشویی است. زناشویی که با چشم داشت به خواسته و پول و پایگاه باشد ، پایان خوشی ندارد. پایه زناشویی باید تنها بر مهر و زندگانی همسری و تربیت فرزندان استوار باشد. فزون تر از تن زن، دل و جان و روان او را دریابید و بر آن ارج نهید. با روسپیگری بستیزید. زن آبستن را گرامی دارید و میازارید. »

جهان بینی زرتشتی – نوشته موبد رستم شهزادی – انتشارات فروهر 88 (چاپ دوم) – تهران

 


در اندرزنامه پیشینیان

در اندرزنامه پیشینیان آمده است:

اندوه کشنده زندگی است، هر دمی را که با اندوه به سر بری زندگی مشمار، اندوه سایه مرگ است.

از اندیشه های غم گستر بگریز، مرگ اندیش و بدبین نباش، خندان و گشاده رو باش.

درخت را بیهوده میفکن که درخت افکن زندگی اش کوتاه باشد (کنایه به عدم خوار شمردن نعمت زندگی(

توانگری مایه سرافرازی و آسودگی و شادمانی و خرسندی و پیروزی است، در راه توانگری و توانایی خود بکوش ، دل خرم دار و جهان را با چشم خوش بین و دل روشن بنگر. 

در برابر ناگواری ها و فراز و نشیب ها و رنج های زندگی خونسرد و بردبار باش.

تنبلی و سستی مکنید و اندوهگین مباشید

همه را گرامی دارید ولی به هیچ کس پایه خدایی و اربابی ندهید، زیرا پرستش آدمها چه زنده یا چه مرده با بت پرستی یکی است. 

داشتن خان و مان خوب و آسایش بخش از نعمت های اهورایی است، از وام گرفتن بپرهیز و بینوایان را دستگیری نما.

هیچ گس از دیگران برتری ندارد ، مگر از راه پارسایی. راه در جهان یکی و آن اشویی

هر بدی به تو رسد بخش بزرگی از آن از خود تو است. اگر از خرد پیروی کنی ، بر زندگی چیره ای و اگر از هوا و هوس پیروی کنی، زندگی بر تو چیره شود.

خوشبخت کسی است که در پی خوشبختی دیگران باشد.

وقت گران بها است، آنرا با کار و سخن بیهوده هدر مده 

بدا به حال کسی که با چشم و گوش و اندیشه بسته زندگی کند.

از راه راستین مال به دست آر و برای آسایش خود و دیگران به کار ببر 

تهیدستی ریشه همه گناهان است. اهریمن تنگدستی را بکشید تا ریشه همه تبه کاریها و زشتی ها را برکنده باشید.

آدم بخشنده و مهربان ، مهر خدا و مردم را به دست می آورد

در راه پیشرفت و آبادانی و بهسازی خانه و شهر و کشور خویش بکوش. 

برگرفته از کتاب جهان بینی زرتشتی نوشته موبد روانشاد رستم شهزادی