ایزدان مزدیسنا

ایزدان مزدیسنا

ایزد، در اوستا “یَزَت” و در سانسکریت “یجت” آمده است و به معنی “درخور ستایش” است. غالبا در اوستا از ایزدان مینوی و ایزدان جهانی یاد شده است. اهورامزدا، در سَرِ ایزدان مینوی و زرتشت در سَرِ ایزدان جهانی است. ایزد را در پهلوی “یزد” و “یزدان” گویند. مراد از یزدان، مفرد خداوند است و نظر به اینکه اهورامزدا، سرور بزرگ مینویان است و در عالم روحانی هر آنکس که در خور ستایش و نیایش باشد، در ذات او که آفریننده همه است، تمرکز دارد، از این جهت او را به صیغه جمع، یزدان نامیده اند. ایزدان، را از همکاران مَهین ایزدان، که آنها را امشاسپندان گویند، شمرده اند.

در دین زرتشت برای هر چیز خوب و نیک، ایزدی قائل شده اند و به او درود و سپاس تقدیم می کنند، در خورشید یشت از هزار و صد ایزد مینوی یاد شده است:

در هنگامی که خورشید بتابد، صد و هزار ایزدان مینوی برخاسته، این فرّ را برگرفته، در روی زمینِ اهورا آفریده، پخش کنند، تا با آن، جهانِ راستی و هستیِ راستی را بپرورانند.

 

آذر (ایزد) ، آریامن ، آناهیتا ، شتاد ، اشه ، اشه وهیشته ، امرتات ، امشاسپندان ، اهورامزدا ، اپام نپات ، ایزد ، ایزد ماه ، برز (ایزد) ، بهرام ، خر سه پا ، خورشید ، دئنا ، رام ، رشن ، سروش ، سپنته آرمیتی ، سپندارمذ ، شهریور (امشاسپند) ، فر ، مارسپند ، مهر ، ناهید (اسطوره) ، هوم ، هیوروتات ، وایوی دوگانه ، وهومن ، گائوش ، گمد

◄ آذر نام ایزد نگاهبان آتش است. در زبان پهلوی این نام به صورت آتور و در اوستا و فارسی باست آتر آمده‌است. ایزد آذر در کتاب اوستا به سبب اهمیت مقام پسر اهورامزدا خوانده شده‌است.

در یسنا هات ۲۵ آمده آذر پسر اهورامزدا را می‌ستائیم تو را ای آذر مقدس پسر اهورامزدا و سرور راستی می‌ستائیم. همچنین هات ۶۲ دربارهٔ نیایش آذر است و در آن ضمن ستایش این ایزد از لوازمی که برای تهیه آتش در مراسم دینی بکار می‌رفته، سخن رفته‌است. در زامیادیشت ایزد آذر یکی از فرشتگانی است که از طرف سپنت‌مئنو (اهورامزدا) برای به دست آوردن فر بدست نیامدنی یا یاران انگرمئنو (اهریمن) مبارزه می‌کند. در فروردین‌یشت آمده: هنگامی که اهریمن بر ضد آفرینش راستی برخاست بهمن و آذر به مقابله برخاستند و ضدیت اهریمن را درهم شکستند. در ارداویراف مقدس در سیری که به بهشت و دوزخ می‌کند، یکی از راهنمایان او ایزدآذر است که نخستین شب، به پذیره او می‌رود، و به همراهی سروش پاک او را از چینود پل می‌گذرانند و سپس روشنی و آسایش بهشت و دشواری و تاریکی دوزخ و بادافره گوناگون را به او نشان می‌دهند.

ایزدآذر از همکاران امشاسپند اردیبهشت است. روز نهم هر ماه و ماه نهم هر سال خورشیدی به نام این ایزد است و آذر روز از آذرماه را در زمان باستان جشنی می‌گرفتند که به آذرجشن مرسوم بوده‌است. ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آورده روز نهم آذر عید است که آن را برای توافق دو نام آذرجشن می‌نامند، در این روز عید آتش است و به نام فرشته‌ای که به همهٔ آتش‌ها موکل است موسوم است.

◄ آریامن یا اَریامن(به ودایی: اریامن و به اوستایی: ائیریامن)، در اساطیر ایرانی و آئین مزدیسنا، ایزد صلح و دوستی و درمان دهندهٔ دردهای مردمان است.

از وی که با عنوان رامش دهندهٔ آریایی ها نیز خوانده می‌شود، در ریگ ویده به صورت بغ مُقسم[=تقسیم کنندهٔ] شادی و شادمانی و بخت یاد شده‌است. این ایزد همچنین گاهی به معنی خدای باد نیز به کار برده شده و از این روی برخی وی را با وای یا همان وایو(ایزد باد) یکی پنداشته‌اند.

از آریامن، با صفت پیروزمند یاد شده و به وی آریامن پیروزمند اطلاق می‌شود.

روز بیست و دوم هر ماه، باد روز نام دارد و از آن اوست. در گذشته، در بهمن ماه این روز را جشن می‌گرفتند و آن را روزی نیک و سبک [سعد یا خوش یُمن] برای نو بریدن و نو پوشیدن و اسب نو سوار شدن می‌دانستند.

◄ آناهیتا ، واژهٔ پارسی باستان «اَناهیتَه» [An-āhita] که در پارسی میانه «اَناهید» [Anāhid] و در فارسی امروزی ناهید شده، از پیشوند نفی اَنـ (-an، یعنی «نا-») و واژهٔ اوستایی «-āhita»، یعنی «آلوده» پدید آمده است و معنی آن «ناآلوده» (پاک و بی گناه) است.[۲] واژهٔ پارسی «آهو» به معنی «گناه» نیز از همین ریشه است. از آناهیتا در عبارت “اَرِدوی سورا اناهیتا” در یَشت پنجم از آبان‌یشت، که یکی از محفوظ‌مانده‌ترین نسک‌های اوستاست، تجلیل شده است. “سورا” و “اناهیتا” دو صفت مشترکند و بمعنای “توانا” و “پاک” می‌باشند. تنها واژۀ “اِرِدوی” در این اصطلاح جایگاه ویژه‌ای دارد و از دیدگاه واژه‌شناسی، از این واژه نیز یک صفت مونث تعبیر شده که بمعنای “مرطوب” (ایزدبانوی آب‌ها) است. این نام در عصر هندوایرانیان بصورت “سَرَسوَتی” بمعنای “ایزدبانویی که آب‌ها ازوست” آمده است.

◄ اشتاد یا ایزدبانو اشتاد، در اساطیر ایران نام یک ایزدبانو است که ایزد پایدار روز بیست و هشتم هر ماه نامیده می‌شد.روز بیست و ششم هر ماه، آغاز گاهنبار سوم است.

اصل واژهٔ اشتاد در اصل ارشتاد یا ارشتات بوده که در طی گذر زمان به اشتاد تبدیل شده‌است. ارشتات به معنای راستی و درستی است و در یسنا ۱۶، فقرهٔ ۶ و همینطور در دو سی روزهٔ کوچک و بزرگ، فقرهٔ ۲۶، در ردیف سی فرشته مربوط به روزهای ماه به شمار آمده‌است.

گل خاص اشتاد، گل لاله است.

در آئین مزدیسنا معروف است که خداوند، زمین را در اشتاد روز آفرید. بنا به این روایت برخی اشتاد روز را، روزی سعد [=خوش یُمن] دانسته اند، امّا پارسیان آن را روزی نحس [=بد یُمن] محسوب می کردند.

اشتاد همچنین رهنمای مینویان و جهانیان شمرده شده و با دو ایزد دیگر، یعنی: زامیاد (ایزد زمین) و رشن ارتباط خاص و نزدیک دارد. در بندهش پیرامون این ایزدان آمده است:

«آن سه فره بر چینوت برایستند. آنجا که رشن، روان را آمار کند و اشتاد و زامیاد، روان را بر ترازو بگذارند.»

◄ اشه ، در دین زرتشتی اشه مفهوم گسترده‌ای دارد که به قولی چکیدهٔ کل دین زرتشتی است. اشه به معنی راستی و درستی است؛ اما معنی ژرفتر آن قانونی است ازلی و ابدی که اهورامزدا وضع کرده که براساس آن هر کنشی، واکنشی در بر دارد و هر کار نیک یا بدی پاداش یا پادافره خود را در پی دارد. به گونه نظم موجود در طبیعت که بنمایه راستی دارد را اشه می‌گویند.

واژه “اشه” در فارسی باستان ”اَردَ (arda) تلفظ می‌شده‌است. کمی مفهوم پیچیده دارد و بیشتر معنای خود واژه ای آن را “راستی” یا فرمان به کار نیک” دانسته‌اند. تلفظ ودایی آن رته عنوان می‌شده که معنای نظم طبیعی جهان را با خود داشت. در زبان هندوایرانی آنرا معادل *artá ارته حدس زده‌اند. در فارسی میانه بصورت اشاوهیشت و ارداوهیشت و به فارسی نو بصورت اردیبهشت رسیده‌است. برخی نیز مانند گری اعتقاد دارند که تفاوت ارتا و اشا از یک اختلاف املایی سرچشمه می‌گیرد و احتمال بدلیل قرائت بد و تلفظ بد یک حرف باستانی است. اما بطور کلی حقیقت و درستی نزدیک‌ترین و احتمالا صحیح‌ترین برداشت از واژه “اشه” دانسته شده‌است.

اردیبهشت امشاسپند ،اردیبهشت و یا به تلفظ اوستایی آن اشه وهیشته از امشاسپندان و یا همان فرشتگان طراز اول اهورامزداست که فروزه‌های هفت‌گانهٔ خدانیز دانسته شده‌اند. اردیبهشت در مزدیسنا و اساطیر و باورها وابسته به آن زیباترین امشاسپند است. او در برابر ناراستی در جهان قرار میگیرد و پیروان او را اشون میگویند. او نه تنها در این جهان حافظ نظم اخلاقی و طبیعی است و با آفریده‌های مخرب و ناهماهنگ اهریمن می‌ستیزد در دوزخ نیز نظم را نگاه می‌دارد و مراقب است که دیوان دوزخیان را بیش از آنچه سزاوار آنند، عذاب ندهند. او در اساطیر ایرانی هماورد ایندرا است که همان روح ارتداد است. در نبرد با ایندره ایزدانی چون مهر، سروش، نریوسنگ، او را یاری می‌دهند.

واژه اشه در اوستا و بویژه در گاهان بسیار بکار رفته‌است. زرتشت در گاهان تنها راه رسیدن به بارگاه خدایی را راه اشه می‌داند. در یسن۴۴ بند ۱۱ می‌گوید: «تا توش و توان دارم می‌کوشم مردم را به سوی اشه رهنمون باشم.» یکی از مقدس‌ترین دعاهای زردشتی دعای “اشم وهو” است که در آن اشه و راستی ستایش می‌شود که یک ذکر ۱۲ واژه‌ای است که سه بار در آن نام اشه برده شده‌است. دعا که ظاهراً برای تمرکز ذهن بر روی اشه استوار است از این قرار است: اشه نیک، اشه نیک‌ترین است. مطابق آرزوست، مطابق آرزو خواهد بود، اشه از آن اشه وهیشته است.

◄ اشه وهیشته ، اردیبهشت یا ارته وهیشته یا اشه وهیشته، به معنی بهترین اشه یا برترین ارته (راستی)، زیباترین نماد از نظام جهانی قانون ایزدی و نظم اخلاقی در این جهان است.اردیبهشت که دومین امشاسپند محسوب می شود، یکی از امشاسپندان مذکر است. و کسانی که او را خشنود نکنند از بهشت محرومند.این امشاسپند نه تنها نظم در جهان را برقرار می سازد، بلکه نگران نظم دنیای مینوی و دوزخ نیز هست.نماینده جهانی او آتش است.

◄ امرتات ، اَمُرداد (امرتات) به معنی جاودانگی است که (مرداد= مرگ) در گاهشماری ایرانی پنجمین ماه سال است. در گاهشماری ایرانی این ماه همواره ۳۱ روز دارد و از روز صد و بیست و پنجم سال تا روز صد و پنجاه و پنجم سال است. واژه مُرداد از واژه اوستایی امرتاته amertata و پهلوی اموردات است که به معنای بی مرگی و جاودانگی و ششمین از امشاسپندان است.در متون ادبیات فارسی این واژه به اشتباه همواره به شکل مُرداد به کار رفته است.امرداد در متون مزدیسنا موکل بر گیاهان نامیده شده است.هماورد اصلی او زریز است.

◄ امشاسپندان ،  یا اَمِشَه سپَنتَه جمع امشاسپند است که امشاسفند، اموسپند و امهوسپند نیز گفته‌اند. امشاسپندان از صفات پاک اهورامزدا هستند. در هیچ جای گات‌ها به واژهٔ امشاسپند بر نمی‌خوریم ولی از همهٔ آنها کراراً به صورت مجردات و صفات اهورامزدا یاد شده‌است. این از خصایص دین زرتشتی است که هر یک از صفات خداوند، یکی از ایزدان نگهبان جنس بشر است.

این واژه به معنی جاودانان پاک یا مقدسان بی‌مرگ یا نامیرایان فزونی‌بخش است که از دو جز اَمِشَه به معنی جاودانی و بی‌مرگ و سپنته به معنی پاک و مقدس و فزونی‌بخش تشکیل شده‌است. در زبان اوستایی نام آنها بصورت امِشَه سپِنتَه آمده است. متون پهلوی نام آنهارا امشاسپندان ثبت کرده‌است.

سنت دینی ، امشاسپندان شش فروزه اهورامزدا هستند که هر کدام دارای مفهومی است که بخشی از عظمت خداوند یکتا را به آدمی می‌شناسانند و با شناخت و پیروی از این مفاهیم و ایزدان می‌توان اهورا مزدا را درک کرد. همچنین گفته شده‌است به شش ایزد(فرشته) + اهورا مزدا(خدا) گفته می‌شود. مطابق باورهای مذهبی زرتشتی، امشاسپندان، خداوند را در زمین برای گسترش صلح و عدالت یاری می‌کنند و هرکدام مسئولیت محافظت از چیزی را بر عهده دارند .امشاسپندان که واسط بین خالق و مخلوق هستند راهبر نیکوکاران به بهشت نیز بشمار می‌آیند. ویژگی امشاسپندان به گونه‌ای است که به مجردات معنوی و اخلاقی دلالت داده‌شده و گاهی مفهومی انتزاعی را در بر می‌گیرند.گاهی در تفسیرهای جدید دینی امشاسپندان را صفات اهورامزدا دانسته‌اند. در عقاید امروزی زرتشتیان امشاسپندان مفهوم اساطیری خود را ندارند و تنها بعنوان صفات و فروزه‌های اهورامزدا نامشان یاد می‌شود.

در نبرد خیر و شر ، در دین زرتشتی که بیانگر عرصه‌ای از نبرد حق علیه باطل است در برابر امشاسپندان که فروزه‌های نیک خدا بشمار می‌روند ردیفی از دیوان نیز وجود دارد که صفات انگره مینو بوده و به جنگ علیه امشاسپندان و کلیه مخلوقات آفرینش خدایی می‌پردازند. اهریمن که خالق شر است خلقت زیان بار دارد و گروهی از دیوهای کماره را برای برابری مقابل امشاسپندان از وجود خود صادر می‌کند. این دیوها که صفات اهریمن هستند وظیفهٔ مقابله با تمامی آفرینش اهورایی را دارند. پایین‌تر از دیوهای کماره گروهی دیگر از دیوان نیز وجود دارند که برابر ایزدان دیگر می‌ایستند.

رده بندی امشاسپندها ، شش امشاسپندان عبارت‌اند از:

۱- وهمن یا وهومن یا بهمن که مذکر است : به معنی اندیشه نیک که موکل بر چارپایان سودمند است و هماورد اصلی او اکومن می‌باشد.

۲- اشه وهیشته یا (اردیبهشت) که مذکر است : به معنی بهترین راستی. زیباترین امشاسپند و پاسبان راستی و حقیقت و پستیبان آتش است. هماورد اصلی او ایندرا می‌باشد.

۳- خشتره وییریه(شهریور) که مذکر است: به معنی شهریاری نیک که پشتیبان فلزات است و رقیب اهریمنی او نیز ساوول است.

۴- سپنته آرمیتی(سپندارمذ) که مونث است : به معنی فروتنی و اخلاص که نگاهبان زمین است و هماورد ناگهیس به شمار می‌رود.

۵- هیوروتات(خرداد) که مونث است: به معنی رسایی و کمال پشتیبان آب بوده و در برابر دیوی به نام تریز

۶- امرتات(امرداد) که مونث است: به معنی بی‌مرگی و جاودانگی موکل بر گیاهان بوده و رقیب زریز است.

لازم به ذکر است که در برخی از ادبیات دینی، امشاسپندان در جهان مادی دارای نقشی به عنوان نگهبان شش گروه از آفریده‌های جهان هستند:وهمن نگهبان جانوران سودمند، اشه وهیشه نگهبان آتش، خشتره وییریه نگهبان فلزات، سپنته آرمیتی نگهبان زمین، هیوروتات نگهبان آب، امرتات نگهبان گیاهان.همچنین در متون مزدیسنایی متأخر امشاسپند هفتمی که سروش است نیز به شمار امشاسپندان افزوده شده‌است، اما در متون اوستایی سروش از رده امشاسپندان نیست. نام خرداد و امرداد معمولاً در متون درکنار هم برده می‌شود.

در تقویم زرتشتی شش روز از روزهای ماه و شش ماه از دوازده ماه سال بنام هرکدام از شش امشاسپند نامگذاری شده‌است.

۱- بهمن : روز دوم – ماه یازدهم

۲- اردیبهشت : روز سوم – ماه دوم

۳- شهریور : روز چهارم – ماه ششم

۴- سپندارمذ (اسفند) : روز پنجم – ماه دوازدهم

۵- خرداد : روز ششم – ماه سوم

۶- امرداد : روز هفتم – ماه پنجم

نام‌های امشاسپندان اولین بار در گاهان زرتشت در یسن هپتنگهایتی یسن ۹ بند ۳ برده می‌شود. این نام‌ها که در آئین کهن ایران پیش از زرتشت هرکدام نام خدایی جداگانه بوده‌اند توسط زرتشت به صفات خدا معرفی شدند. درواقع زرتشت برای بیان صفات اهورامزدا نام امشاسپندان که نامی آشنا برای جامعه آن زمان بود را بکار برد. بهر حال پس از زرتشت که امشاسپندان را تنها به عنوان نیروهای خدا معرفی کرده و در متون متاخر این فروزه‌ها تاحدی شخصیت ویژه گرفته و حالتی اسطوره‌ای‌تر به خود گرفتند.

◄ اهورامزدا ، اَهورامَزدا نامِ خدای یکتا در مزدیَسنا (آیین زردشتی) است. دیگرگویشهای این واژهٔ دینی، اهوره مزدا، هُرمُزد، هُرمَزد، هورمَزد و اَهُرمَزد و اورمزد هستند.

واژه‌شناسی – اهورامزدا واژه‌ای ترکیبی است و از اهورا و مزدا تشکیل شده‌است. در گاتاها گاهی اهورامزدا جدا از هم بکار رفته است. مزدا در بعضی بندهای گاتاها به معنی حافظه و به حافظه سپردن و به یاد داشتن است. این واژه در سانسکریت مَذِس، به معنی دانش و هوش می‌باشد. بنابراین وقتی که مزدا برای خدا به کار برده شده‌است از آن معنی هوشیار و آگاه و دانا برداشت کرده‌اند. اهورا نیز از ریشه /ah/ به چم هستی و بودن سرچشمه گرفته است و اهورا بدین ترتیب به چم هستی بخش است پس اهورامزدا در مجموع به معنیِ هستی بخشِ دانا است.

ویژگی‌های اهورامزدا – اهورامزدا آفریننده جهان است. مزدیسنان اهورا مزدا را می‌پرستند. اهورامزدا خالق و داور همهٔ چیزهای مادی و معنوی و نیز آفریننده روشنی و تاریکی و برقرار کننده نظم هستی (اشا) است. او با اندیشیدن همه چیز را هستی بخشیده‌است پس در واقع او از عدم می‌آفریند و با خود تنهاست. برای اهورا مزدا در هرمزد یشت، در حدود شصت صفتِ نیک آورده شده و تقریباً همهٔ چیزهای خوب به وی منتسب شده‌است. همچنین او در مزدیسنا دارای شش صفتِ برجسته زیر است:

سپنتَه مَینیو یعنی مقدس‌ترین روان، خشثره ویرنه بگویش امروزی شهریور یعنی شهریار و پادشاهی که باید انتخاب و برگزیده شود، سپنتَه آرمیتی است یعنی پارسایی مقدس. هورتات بگویش امروزی خورداد بمعنی جامعیت و رسایی و امرتات جاودانگی و بی مرگی است. او اشه یعنی راستی و درستی و قانون ایزدی و پاکی است. همچنین وهومَنَه است به معنی خوب منش. این صفات در مزدیسنا به نامِ امشاسپندان خوانده می‌شوند و پایه های کمال در دین زرتشتی است برای رسیدن به روشنایی بی پایان.از این هفت امشاسپندان است که هفت شهر عشق و هفت آسمان و هفت خوان اسفندیار و هفت خوان رستم و هفت سین و هفت کشور و … برداشت شده است.

اهورامزدا و باورها بر اساسِ کتابِ بندهشن که در اواخر دوره ساسانیان نوشته شده، نیروی مخالفِ اهورامزدا و زایندهٔ بدی‌ها را اهریمن معرفی می‌کند . در کیش زرتشتی، اهریمن هیچگاه توانِ ذاتی برای مقابله با قدرتِ اهورا مزدا را ندارد و رقیبی برای او نیست بلکه اهریمن همان اندیشهٔ بد یا اَنگره مینیو است اما در باورِ زروانیان، اهریمن برادر و رقیبِ اهورا مزدا و پسر زروان و دارای هویتی جداگانه از اهورا مزدا است.

بر پایه باورهای کهنِ زروانی و دیگر دینهای پس از آن چون مانویان “اهورامزدا و اهریمن هردو زادهٔ زروان (خدای زمان) بودند و جهان عرصه جنگ این دو نیروی نیک و بد است ولی سرانجام چیرگی در پایانِ جهان با اهورامزداست و چون اهورامزدا پاکی مطلق است بدی در او راه ندارد . پس هر آنچه که بد است اهریمنی است.” البته این سخن در هیچ جای گاهان نیست و زروان در زبان اوستایی تنها به معنای زمان است و ارتباطی با خداوند ندارد.

◄ آپام نپات یا ایزد آپام نبات، که به نام بُرز ایزد نیز خوانده شده‌است، از ایزدان قدیمی در آئین مزدیسنا است که در ویده‌ها به معنای خدای آب ها آمده و در اوستا با عنوان فرزند آب ها از وی یاد شده‌است.

آپام نبات را ایزد آب‌ها خوانده‌اند و او را بعنوان سرچشمه آب‌های زمین ستایش کرده‌اند. یکی از القاب معروف این ایزد، همان برز ایزد است که در اوستا به شکل بِرِزانت به معنای بلندبالا آمده‌است.

با وجود اهمیت فراوان این ایزد در اعصار کهن، نقش او در گذر زمان، در برابر اردوی سور آناهیتا کمرنگ و کمرنگ تر می‌شود و نقش او کم کم به این ایزدبانو واگذار می‌شود.

درباره این ایزد در مورد این ایزد، در یشت ۸، بند ۳۴ می‌خوانیم که:

«ای اسپنتمان زردشت! اپم نبات به همراهی باد چالاک و فر در آب آرام گزیده تا فروهر‌های پاکان را به هریک از مکان‌ها در جهان مادّی، حصه یی معین از آب تقسیم کند.»

همچنین در زامیاد یشت، اپام نبات چون ایزدی بلندبالا و دادرس دادخواهان یاد شده و به او صفت تیز اسب داده شده‌است. این اسب بر آن است که به فرّه یی که به دریای فراخکرت گریخته، دست یابد. در بندهای ۵۱ و ۵۲ زامیادیشت می‌خوانیم:

«فر به دریای فراخکرت جَست، آنگاه اپم نپات تیز اسب بی درنگ آن را دریافت. اپم نبات تیز اسب آرزوی داشتن آن نمود: این فرّ دست نیافتنی را من خواهم گرفت، از ته دریای ژرف.

[پس] سرور بزرگوار، شهریار شیدور، اپم نبات تیز اسپ را می‌ستائیم، آن دلیر اجابت کنندهٔ استغاثه را. و آن کسی را که بشر را بیافرید، که بشر را ساخت و آن ایزد آب، اپام نپات را، که نیکو بشنود هر آن گاه که او را بستایند.

◄ ایزد ، در اوستا “یَزَت” و در سانسکریت “یجت” آمده است و به معنی “درخور ستایش” است. غالبا در اوستا از ایزدان مینوی و ایزدان جهانی یاد شده است. اهورامزدا، در سَرِ ایزدان مینوی و زرتشت در سَرِ ایزدان جهانی است. ایزد را در پهلوی “یزد” و “یزدان” گویند. مراد از یزدان، مفرد خداوند است و نظر به اینکه اهورامزدا، سرور بزرگ مینویان است و در عالم روحانی هر آنکس که در خور ستایش و نیایش باشد، در ذات او که آفریننده همه است، تمرکز دارد، از این جهت او را به صیغه جمع، یزدان نامیده اند. ایزدان، را از همکاران مَهین ایزدان، که آنها را امشاسپندان گویند، شمرده اند.

در دین زرتشت برای هر چیز خوب و نیک، ایزدی قائل شده اند و به او درود و سپاس تقدیم می کنند، در خورشید یشت از هزار و صد ایزد مینوی یاد شده است:

در هنگامی که خورشید بتابد، صد و هزار ایزدان مینوی برخاسته، این فرّ را برگرفته، در روی زمینِ اهورا آفریده، پخش کنند، تا با آن، جهانِ راستی و هستیِ راستی را بپرورانند.

پلوتارخس، مورخ یونانی که در قرن اول میلادی میزیسته، می نویسد اهورامزدا، ۲۴ ایزد بیافرید. که چندان از حقیقت دور نیست.

در مزدیسنا هر روز ماه را به نام ایزدی می خوانند، روز اول را به اسم هرمزد، خدای یگانه، دومین روز تا هفتمین روز به اسامی امشاسپندان(بهمن، اردیبهشت، شهریور، سپندارمذ، خرداد و امرداد)، به استثناء روزهای هشتم، پانزدهم و بیست و سوم، بقیه روزها به نام ایزدان معروف چون آذر، آبان، خورشید، ماه، تیر، گوش، مهر، سروش، رشن، فروردین، بهرام، رام، باد، دین، ارشنگ، اشتاد، آسمان، زامیاد، مهراسپند و انیران، خوانده می شوند.

◄ ایزد ماه ، ماه نام یکی از ایزدان آئین مزدیسنا است. در اوستا این نام به صورت ماونگهه و در پهلوی و فارسی ماه گفته می‌شود. یشتی از کتاب یشت‌ها به نام ماه‌یشت است که در آن ماه مقدس، حامل نژاد ستوران و سرور راستی ستوده شده‌است. روز دوازدهم هر ماه شمسی ماه روز نامیده می‌شده که نگهبانی آن روز با ایزد ماه است.

بنابر اعتقاد ایرانیان قدیم ماه مانند خورشید مراقبت از اختران را برعهده دارد. از یکم تا پانزدهم اندرماه از دهم تا پانزدهم پرماه و از بیستم تا بیست و پنجم ویس‌پتس یا ویس‌تپس خوانده‌می‌شد. هر یک از این سه زمان را پنجهٔ ویه می‌خواندند. (خرده اوستا) در بندهش آمده‌است که در آن مدت با چشم می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توان دید که آب افزونتر می‌شود و بالش درختان بیشتر و رسیدن محصولات چشم گیرتر است. از همین رو است که ماه را وخش بختار یعنی جان بخش و ابرمند می‌خواندند و افزایش رمهٔ گوسفندان و سرسبزی روییدنی‌‌‌‌‌ها و آبادانی را از ماه می‌‌دانستند.

◄ برز (ایزد) ، برای دیگر کاربردهای برز به صفحه برز (ابهام‌زدایی) بروید. بُرز، نام فارسی میانه برای خدا و ایرانی آب می باشد. برز همچنین در برخی متون اوستایی، باعنوان اهورا برزانت نیز، شناخته می شود، و درعین حال از وی در نوشته‌های اوستایی و ودیک سانسکریت، با عنوان آپام نپات نیز، نام برده شده است. برز یا برز ایزد، در واقع یکی از ایزدان آیین زرتشتی محسوب می‌شود که بعدها به اساطیر ایرانی نیز، راه یافته است. مستشرق و ایرانشناس مشهور، خانم مری بویس نشان داده است که در شکل اولیهٔ ایزد ایرانی، آپام نپات، بسیاری از ویژگی‌های مشابه صورت نخستین ایزد هند و ایرانی، ورونا، گنجانیده شده است و از این جهت شاید بتوان گفت که این ایزد به نوبه خود ممکن است معادل با ورو-کاشا (اقیانوس درخشان) که از اساطیر ایران محسوب می شود، تلقی گردد.

در اساطیر ایرانی، آپام نپات همچنین متضمن برخی جنبه‌های نظامی نیز هست و گفته می‌شود که این عنوان [که گاه بر یکی از پادشاهان اسطوره ای ایران یعنی فریدون نیز اطلاق شده است]، برای حفاظت و پاسداری در برابر شورش‌ها و ناآرامی‌ها نیز، کاربرد داشته است.

◄ بهرام ، بَهرام یا ورثرغنه از مفاهیم زرتشتی و از ایزدان ایرانی است که نام او به معنای مانع‌شکن و پیروز می‌باشد.

در بهرام‌یشت آمده‌است که بهرام آفریده اهورا نیرومند و فرهمند است و نیروی بینایی فوق‌العاده‌ای دارد. او یورش همه دشمنان را، چه جادوان و پریان، و چه کَوی‌ها و کَرَپان‌های «ستمگر» را در هم می‌شکند، جهان را تازگی و آشتی می‌بخشد و به خوبی آرمان‌ها را بر آورده می‌کند. بهرام هم‌چنین توانایی فرزند‌آوری و بازوان نیرومند و تندرستی و دلیری می‌بخشد. پیکرهایی که بهرام به صورت آن‌ها ظاهر شده‌است:

بادِ تندتاز – گاوِ نرِ زیبایی با شاخ‌های زرین – اسـب سپیـد زیبـایی با گـوش‌های زرد و لِگـام زرنشـان – شترِ سرکش و گازگیر و تیزرو و رهرو و جست‌و‌خیز کننده‌ – گراز نری که با دندان‌های تیز به پیش می‌تازد – مردی پانزده ساله و فروغمند، با چشمانی درخشان و زیبا، و با پاشنه‌های کوچک – پرنده «وارَغْـن» که از پایین می‌گیرد و از بالا می‌دَرد و در میان مرغان، تندترین است – قوچ دشتی زیبایی با شاخ‌های پیچدار – نَر بُـزِ دشتی زیبایی با شاخ‌های سرتیز –  مردِ شکوهمندی که یک کاردِ زرکوب و نگارین و زیورآذین در بر داشت .

◄ خر سه پا ، در افسانه‌ها و اساطیر ایرانی و معتقدات آیین زرتشت، موجودی اسطوره ای و ساکن دریای فراخکرد است،. این موجود اساطیری شگفت‌انگیز، تشتر را در تقسیم و جمع آوری آب‌های دریای فراخکرت یاری می‌کند.

خر سه پا، باشنده یا موجودی بسیار شگفت انگیز است که خاستگاه او روشن نیست و این نکته نیز در مورد او آشکار نشده که وی را بر کدامین حیوان اسطوره‌ای می‌توان منطبق نمود. یکی از محققین معتقد است که این اسطوره در اصل بخشی از اسطورهٔ آسمانی است، چراکه در روایاتی همچون روایت زیر، که از بندهش نقل شده، از این که او آب‌های کیهانی را به جنبش در می‌آورد، سخن گفته شده‌است:

«چنین گوید که خر سه پا، که در دریای فراخکرد فراز جُنبد، همهٔ آب دریا را به آشفتگی اندازد، آب را به نواحی دیگر دریا افکند.»

پژوهشگرانی دیگر معتقدند که خر سه پا، در اصل خدایی بیگانه یا پیش زرتشتی است، که با اعتقادات ایرانیان تلفیق یافته‌است. خاستگاه این حیوان اسطوره‌ای هرچه هست، تنها حیوان مقدسی است که سه پا، شش چشم، نه دهان، دو گوش و یک شاخ دارد. خر سه پا، به اندازهٔ کوهی است و گسترهٔ هر پای او، در حد گستره ایست که هزار گوسفند را در خود جای دهد، وظیفه خر سه پا، نابود کردن بیماری‌ها و بلاهاست.

شرح افسانه‌ای – خر سه پا در میان اقیانوس بی کران به پا ایستاده‌است. وی سه پا، شش چشم، نُه دهان، دو گوش، و یک شاخ دارد و بدنش سفید است. خر سه پا از معنویات تغذیه می‌کند و دوستدار راستی و فرزانگی است. دو چشم او در جایگاه معمولی چشمها، دو چشم در بالای سر، و دو چشم در آبگاه او قرار دارد. خر سه پا با این شش چشم تیزبین خویش، بر دشمنان پیروز می‌شود و آنها را نابود می‌سازد.

از نه دهان او، سه دهان در سر، سه دهان در آبگاه، و سه دهان در قسمت داخلی پهلوها قرار دارد. هر دهان او به حجم یک خانهٔ روستایی است و خود این خانه به فراخی کوه الوند است (یازده هزار پا، بالای سطح دریا).

هنگامیکه خر سه پا، گردن خود را در اقیانوس فرو می‌برد، گوشهایش خوف و رعب بزمی انگیزد و آب اقیانوس فراخ متلاطم می‌گردد. هنگامیکه خر سه پا در دریا پیشاب می‌ریزد[=به آب دریا می‌شاشد]، تمامی آب دریا تطهیر می‌شود. چراکه در غیراینصورت، آب دریا در نتیجهٔ تماس با زهری که موجودات پلید در آن وارد کرده بودند، تباه می‌شد.

این شرح افسانه‌ای، برداشتی است که آلبرت جوزف کارنوی، از متن بندهش کرده‌است. در بخش ذیل به اصل متن، به روایت جان راسل هیلینز می‌پردازیم.

متن روایت بندهش (۱۹، ۱-۱۰)، از خر سه پا چنین است:

«خر سه پا، میان دریای فراخکرد ایستد. او را پای سه، و چشم شش، و گند[=بیضه] نه، گوش دو، و شاخ یک؛ …. او را آن شش چشم، دو تا به چشمگاه [محل طبیعی چشم= حدقه چشم]، و دو تا به بالای سر، دو تا به کوهانگاه است. بدان شش چشم، بدترین خطر پرمحنت را برطرف سازد و نابود کند. آن نه گُند، سه تا به سر، سه تا به کوهان، سه تا به درون نیمه پهلو است و هر گُندی به اندازهٔ بزرگی خانه ایست.

او را بلندا[=قد]، به اندازهٔ کوه خونوند است و آن سه پای هریک چون نهاده شود، آن چند زمین را فراگیرد که هزار میش، به همنشینی گرد فرو نشینند. خوردگ پای به اندازه ایست که هزار مرد با اسب و هزار گردونه بدو درگذرد؛ و آن دو گوش سرزمین مازندران را بگرداند. آن یک شاخ زرین، همانند سوورا است و از آن یک هزار شاخ دیگر رسته‌است، که بزرگ و کوچک، به بلندی شتری و به بلندی اسبی و به بالای گاوی و قامت خری باشد. بدان شاخ، همهٔ آن بدترین خطرهای کوشنده برطرف سازد و نابود کند.

چون آن خر در دریا گردن افرازد و گوش خم کند، همهٔ آب دریای فراخکرد به لرزه بلرزد، آب کرانه و ناف برآشوبد. چون بانگ کند، همه آفریدگان مادّهٔ آبزی ِ هر فردی آبستن شوند و همهٔ خرفستران آبی آبستن، چون آن بانگ بشنوند، ریدک‌ها شان افکنده شوند. چون در دریا می‌زد، همهٔ آب دریا مطهر شود که به هفت کشور زمین، بدان سبب همه خران، چون آب بینند، فرو می‌زند.

چنین گوید که اگر خر سه پای، آب را تطهیر نمی‌کرد، پلیدی که اهریمن برای مرگ آفریدگان هر فردی بر آب برده‌است، همه آبها نابود می‌شدند. تیشتر آب را از دریا به یاری خر سه پای بیش ترساند.

عنبر نیز، پیداست که سرگین خر سه پا است. زیرا اگر او مینو خورش است، پس آن نم و فرد هر آب را که به سوراخ به تن وی شود، به صورت گمیز و سرگین باز افکند.»

دیدگاه پژوهشگران – دارمستتر معتقد است که خر سه پا، همانند برخی دیگر از اساطیر ایران، یکی از نمودهای ابر طوفانزا است. همچنین ایرانشناس دیگری به نام وست، معتقد است که این موجود، از ایزدان خارجی و غیرآریایی است که مورد قبول مغان مزدایی قرار گرفته و در صف ایزدان نیکوکار درآمده‌است.

◄ دئنا ،  یا دین یا ایزدبانو دین، در آیین زرتشت و اساطیر ایرانی، نمود وجدان است و آدمی را توان آن می‌بخشد که راه اهورایی را پی گیری کند.

دئنا یک مفهوم زرتشتی است که نشانگر بینش و وحی می‌باشد، و از این رو آن را، نمایندهٔ «وجدان» یا «دین»، به شمار آورده‌اند. دئنا همچنین، نمایانگر نوعی الوهیت نیز در نظر گرفته شده و نام یکی از ایزدان آئین زرتشت نیز، محسوب می‌شود.

به روایت پورداوود، دین در ردیف سایر قوای باطنی آدمی، زیبایی روحانی و ایزدی و تشخص معنوی وی است و آن را آغاز و انجامی نیست.

گل ویژهٔ ایزد دین، گل صد برگ است.

کلمه دین در اوستا به صورت دئنا آمده‌است و برگرفته از واژهٔ دا به معنای اندیشیدن و شناختن می‌باشد. ضمنا واژهٔ دهی نیز در سانسکریت از همین ماده‌است.

دئنا یک اسم زنانه‌است که ترجمه آن به معنای «آنچه که دیده و یا مشاهده می‌شود»، می‌باشد. در کتاب «دین زرتشتی : مقدمه‌ای بر ایمان باستانی»، پیتر کلارک نشان داده‌است که این اصطلاح ممکن است با ریشه اوستایی «ده» یا «دی»، به معنای «به دست آوردن درک و فهم»، پیوند داشته باشد.

در اصطلاحات زبان اوستایی، واژهٔ سه سیلابی دائنا در اوستایی گاتیک (مربوط به گاتها)، و واژهٔ دو سیلابی دنا در اوستایی جوانتر، تداوم یافته‌اند تا به صورت کلمهٔ دن به فارسی میانه راه یافته‌اند، در حالیکه معنای اوستایی این کلمه نیز همچنان حفظ گردیده‌است.

در متون مقدس – مفهوم دئنا در گاتها، که مجموعه‌ای از هفده سروده هستند که ظاهرا توسط زرتشت سروده شده‌اند، ذکر شده‌است. به نظر می‌رسد که از دئنا هم در گاتهای اهوناوائیتی و هم در گاتهای اوشتاوائیتی یاد شده‌است، و در هر دوی آنها، دئنا به نحوی از انحاء به پاداشی که مومنان در زندگی پس از مرگ دریافت خواهند کرد، وابسته دانسته شده‌است. با این حال، منابع مرتبط با دئنا به گاتها محدود می‌باشند، واین امر، ابهامات زیادی را در مورد طبیعت این مفهوم، باقی می‌گذارد.

بعد از نوشته‌های اوستایی، به توصیف مفهوم دئنا، بیشتر در منابعی همچون وندیداد برخورد می‌کنیم. وندیداد، دئنا را به صورت یک سایکوپمپ (هدایت کنندهٔ ارواح) به تصویر کشیده‌است، که ارواح خوب و خالص را به سرمنزل نغمه‌ها و ترانه‌ها، که همان بهشت زرتشتی است، هدایت می‌کند، در حالی که همو ارواح ستمکار را به سرمنزل دروغ، که جهنم یا محل عذاب کشیدن است، رهنمون می‌شود. دئنا، به شکل زنی ترسیم شده که لباسی فاخر و عالی با دوخت ظریف و ریز بر تن دارد و چند سگ نیز، او را همراهی می‌کنند.

دئنا(که در فارسی مدرن و امروزی بدان دین گفته می‌شود) قانونی ابدی است، که از طریق ماترا-سپنتا («کلام مقدس») بر بشریت نازل شده‌است. دئنا همچنین به معنی مذهب، آئین، قانون، و حتی بعنوان ترجمه‌ای از اصطلاح هندو و بودایی دارما مورد استفاده قرار گرفته‌است، کلمه‌ای که اغلب به معنی انجام وظیفه و یا برقراری نظم اجتماعی، اجرای حق، و فضیلت نیز تفسیر شده‌است. دئنا در آئین زرتشت، بعنوان استعاره‌ای از «راه یا مسیر»، توسط نوعی پارچه وال (چیت موصلی) [پارچه‌ای نازک و بدن نما، که از آن لباس‌های زنانه و پرده و…درست می‌کنند] که به صورت پیراهنی موسوم به سدره دوخته می‌شود، مشخص می‌گردد، و همچنین بعنوان استعاره‌ای از «مسیر خوب / راه مقدس»، به صورت یک کمربند ۷۲ تکه، موسوم به کشتی، که بدان «راه یاب» گویند، نمایان می‌شود.

متن‌های مربوط – در یسنا ۳۱، پاره‌های ۱۱ و ۱۲ آمده‌است:

«هنگامی که تو در روز نخست، جهان مادّی و دئنا را از پرتو منش و فرد خویش ساختی، هنگامی که تو جهان را به خلعت هستی بیاراستی، هنگامی که تو کردار و گفتار را بیافریدی، تا هرکس به آرزو و ارادهٔ خویش به کار انتخاب بپردازد، از همان هنگام این یک با سخن سنجیده و دیگری با گفتار نکوهیده، چه دانا و چه نادان، هریک به فراخور دل و جان خود، آواز خویش بلند می‌کند….»

در فرگرد ۱۹، فقرات ۲۷ تا ۳۰، از تجسم اعمال در روز واپسین چنین سخن رفته‌است:

«چون در صبح چهارم پس از وفات، روان نیکوکار یا گناهکار از بدن جدا شده و به پل چینوت رسد، در آنجا، دیو ویزرش، روان مرد دروغ پرست ِ دیویسنا را به زنجیر بندد، آن گاه دختر نازنین و زیبا و آزاده نژاد و خوش اندام [که همانا ایزد دین است]، روی کند و روان گناهکار را به مغاک تیره کشاند و روان نیکوکار را از پل چینوت و از زیر کوه هرا گذرانیده، به ساحت ایزدان معنوی آرام دهد.»

در دینکرد آمده‌است که:

«دین به هیأت دختری خوب چهر، یا به صورت زنی زشت چهره درآمده و روان را به سوی بهشت یا دوزخ رهنمون گردد.»

◄ رام یا ایزد رام، که در اوستا به صورت رامه یا رامن آمده و در زبان پهلوی به صورت رامشن یا همان رام خوانده شده‌است، در آئین زردشت یکی از ایزدان یا باشنده گان در خور نیایش است. این ایزد که آن را وای وه نیز گفته‌اند، بر روز بیست و یکم هر ماه که آن را رام روز می‌نامند، موکّل است.

واژهٔ رام به معنای آرام، خوشحال، مطیع آمده‌است و هنوز هم این واژه به همین صورت یا به صورت رامش در معنی صلح و شادی و سازش به کار می‌رود.

امّا ایزد رام در آئین مزدیسنی، پاسدار و موکّل روز بیست و یکم هر ماه شمسی (خورشیدی) است و در اوستا با صفت «بخشندهٔ چراگاه و اغذیهٔ خوب» از وی یاد شده‌است. همچنین در این آئین گل خیری زردرنگ به این ایزد اختصاص داده شده‌است.

در کنار بهمن (همان: وهمن یا وهومانا که از امشاسپندان است)، سه دستیار او قرار می‌گیرند که نخستین آنها ماه، دومی گؤشورون و سومی همین رام است که قرینهٔ وای محسوب می‌شود و در زندگی بعد از مرگ نقش خاصی را ایفا می‌نماید. در واقع در زندگی پس از مرگ، این رام است که به ارواح نیکوکار و عادل مدد می‌رساند تا مشکلات و موانع را پشت سر بگذارند.

گذشته از این، رام یکی از جنبه‌های زمان نیز به شمار می‌رود.

◄ رشن ، رَشْنْ از ایزدان بزرگ مزدیسنا و ایزد دادگری‌است. در روز پسین (آخرت) به عنوان سومین داور پس از مهر و سروش حضور دارد. یشت دوازدهم اوستا «رشن‌یشت» در ستایش اوست. هیجدهمین روز ماه به نام این ایزد است.

صورت اوستایی رشن رَشْنَوْ است و آن را با حدس و گمان پرهیزگاری یا درخشش معنی کرده‌اند.∗. صورت پهلوی این نام همان رشن است. در فارسی دری به صورت رش هم آمده‌است.

رشن و در اوستا: رَشنو، به معنی پرهیزگاری است و به روایت یشت ۱۷، بند ۱۶، پسر اهوره مزدا و سپندارمذ است و همراه با بهرام و مهر، پدیدآورندهٔ پیروزی برای سپاهیان است. یشت دوازه، بدین ایزد اختصاص یافته‌است.

رشن، در بسیاری موارد با ایزد ارشتاد یک جا آمده‌است. رشن ایزد عدالت است و همراه مهر و سروش، به داوری روان درگذشتگان می‌پردازد. ترازوی سنجش در این روایت، همواره در دست رشن است و از این جهت همیشه با صفت راستی [و عدالت و دادگری] توصیف می‌شود.

روز هیجدهم هر ماه به ایزد رشن، اختصاص دارد و این روز را ایرانیان قدیم، رشن روز می‌نامیدند. رشن روز را در ماههای شهریور و مهر، سعد [= خوش یُمن] و در دیگر ماهها میانه می‌دانستند و در این روز، مسافرت، تجارت، زراعت و فصد و پوشیدن لباس نو را نیکو می‌دانستند.

بنا به برخی روایات، رشن دشمن راهزنان است و در هرجای [برای یاری مومنان مزدیسنا] حاضر است و به همین دلیل پارسایان باید پیوسته از او مدد بگیرند.

گُل ویژهٔ این ایزد در بندهش، گل نسرین یا گل نسترن است.∗

◄ سروش ، سُروش یکی از ایزدان باستانی ایرانیان است.

او از ایزدان بزرگی است که بر نظم جهان مراقبت دارد، پیمان‌ها را می‌پاید و فرشتهٔ نگهبان خاص زرتشتیان است.

ایزد سروش بر فراز کوه البرز کاخی دارد، با یک‌هزار ستون که به خودی خود روشن است و ستاره‌نشان (یسنه ۵۷، بند ۱۰). گردونهٔ او را در آسمان، چهار اسب نر درخشان و تیزرو با سم‌های زرین می‌رانند. هیچ موجودی از ایشان پیشی نمی‌گیرد و بدین‌گونه است که او دشمنان خود را در هر کجا که باشند، دستگیر می‌کند.

در قدیمی‌ترین بخش اوستا یعنی بخش گاهان، آمده که سروش به همراه بهمن به سوی پرهیزکاران می‌آید و به هنگام پاداش و کیفر دادن به همراه اشی است.

علاوه بر این، روز هفدهم از هر ماه در ایران باستان، سروش نام داشته است و مراسم دینی و جشن‌های ویژه‌ای در روزهای هفدهم هر ماه برگزار می‌شده است که امروزه به فراموشی گراییده، اما سروش روز به ویژه در ماه فروردین از اعتبار ویژه‌ای در مراسم دینی برخوردار بوده که با شست‌وشو و به معبد رفتن و نیایش کردن همراه بوده است. این روز را روز باژ، یعنی روز زمزمه – به معنی دعا و نیایش – نیز می‌گفته‌اند.

◄ سپنته آرمیتی ،  یا سپنت اَرمَیتی یا سپند آرامئیتی، در زبان اوستایی به یکی از امشاسپندان اطلاق می‌شود، که در زبان پهلوی بدان سپندارمذ یا سپندارمت می‌گویند و در فارسی، سپندارمد نیز خوانده شده‌است.

به لحاظ لغوی، در این تعبیر کلمهٔ اَرمَیتی به معنای اخلاص و فروتنی و فداکاری و بردباری مقدس می‌باشد که در ویده‌ها نیز به همین نام و در همین معانی به کار برده شده‌است. این تعبیر در ریگ وده به معنی زمین و در پهلوی به معنای فرزانه کامل آمده‌است. امّا سپنت، صفت ارمیتی می‌باشد که بعدها بدان افزوده شده‌است.

در فرهنگ پهلوی سپندرمت یا همان سپندارمذ، نام یکی از امشاسپندان و در عین حال نام پنجمین روز ماه و دوازدهمین ماه سال معرفی شده‌است.[۲] وی را همان الهه بسیار قدیمی اسفند دانسته‌اند و گفته‌اند که او را دو امشاسپند دیگر یعنی هورواتات (خرداد) و امرتات (امرداد) همراهی می‌کنند و این سه گروهی از امشاسپندان را می‌سازند که قرینهٔ سه امشاسپند نخستین، یعنی وهمن (وهومن یا همان بهمن)، اشه وهیشته (اردیبهشت) و خشتره وییریه (شهریور) محسوب می‌شوند.

سپند آرامئیتی یا همان اسفند به معنی بی نقصی و سلامت کامل است. وی محافظ و پاسدار زمین و در عین حال مظهر تمکین، تقوا و عبادت می‌باشد.

درباره این امشاسپند – سپندرمذ در جهان معنوی نمودار محبت و بردباری و تواضع اهوره مزدا است و در جهان مادی فرشته ئی است که موکّل زمین است. اَرمیتی همواره زمین را خرّم و آباد و بارور می‌سازد و هر کسی که در زمین به کشت و زرع بپردازد و مزرعه‌ای را آباد کند، خشنودی او را فراهم ساخته‌است.

◄ سپندارمذ ، روز پنجم هر ماه و ماه دوازدهم هر سال «اسفند» یا «سپندارمذ» یا «اسپندارمد» نام دارد.

این واژه که در اوستایی «سْپِنْتَه آرمَئیتی»(Spenta-Ârmaiti) می‌باشد و نام چهارمین امشاسپند است، از دو بخش «سپنته»(Spenta) یا «سپند» به مانک پاک و مقدس و «آرمئیتی»(Ârmaiti) به مانک فروتنی و بردباری تشکیل شده است و مانک این دو با هم فروتنی ِپاک و مقدس است. این واژه در پهلوی «سپندارمت»(SpandÂrmat) و در فارسی «سپندارمذ» و «اسفندارمذ» و «اسفند» شده است.

امشاسپند سپندارمذ، نگهبان و ایزدبانوی زمین ِسرسبز و نشانی از باروری و زایش است.

جشن «سپندارمذگان» یا «اسفندگان»، روز گرامیداشت زنان در ایران باستان بوده و این روز به نام «مرد گیران» یا «مژدگیران» یا «مزدگیران» (=هدیه گرفتن از مردان) نیز در ادبیات فارسی بکار رفته است.

سپندارمذ یکی از امشاسپندان جاودانی مونث است. او مظهر پاکی، فروتنی، محبت، عشق، خلوص، فروتنی و پارسایی اهورامزدا است و در عالم مادی نگهبانی زمین و زنان نیک با اوست.

در مزدیسنا زندگانی عبارت است از طی مدارج سعادت و کمال در این جهان واز پرتو آن به ساحت قدس پروردگار پیوستن در جهان دیگر. (هفت مرحله روحانی- پیروی و کمک خواستن از امشاسپندان)

سپنتا آرمیتی (سپندارمذ) پاکی، فروتنی و محبت نام یکی دیگراز (چهارمین) امشاسپندان می‌باشد. سپندارمذ را در پهلوی سپندارمت، در اوستا سپنتا آرمیتیT و در فارسی سپندارمذ، سپندارمد، اسپندارمد، اسپندارمذ، سفندارمذ گویند.

پنجمین روز ماه و آخرین ماه سال موسوم به سپنتا آرمیتی (سپندارمذ) است. روز سپنتا آرمیتی (سپندارمذ) در اسفند ماه روز زن – مادر است. در این روز جشن می‌گرفتند و زنان از شوهرانشان هدیه دریافت می‌کردند، ازاین رو به جشن مژدگیران معروف بوده است. بید مشک گل مخصوص سپنتا آرمیتی است.

◄ امشاسپند ، خشَتَره وییریه یا شهریور(در زبان اوستایی: کشاترا)، نام سومین امشاسپند است. این امشاسپند به ظاهر مظهر جنگجویی است، زیرا وظیفهٔ اصلی او پاسداری از فلزات است.

در بندهش نقش حمایت از فقرا و بینوایان نیز به این امشاسپند محول شده‌است.معنای لغوی این تعبیر، «شهریاری دلخواه» یا «شهریار مطلوب» و یا «کشور آرمانی» یا «سرزمین مورد آرزو» می‌باشد.

خَشَتَرَه وَیریَه، امشاسپندی مذکر است و در اوستا از وی به عنوان «قلمرو جاودانهٔ اهوره مزدا»، «دیار تباهی ناپذیر» و «بهشت برین» یاد شده‌است. بخش اول این واژه به معنای شهریاری و کشور است و در خطوط میخی هخامنشیان کاربرد بسیار دارد. واژهٔ شهر که امروز در فارسی به کار می‌رود، از همین واژه گرفته شده‌است. (در روزگار کهن، مراد از شهر، همانا کشور بود، چنان که سرزمین ایران را، ایران شهر می‌نامیدند.) بخش دوم این واژه، یعنی «ویریه»، صفت و به معنای مطلوب است. بر این اساس، خشتره ویریه، به معنای «کشور مورد آرزو» یا «شهریاری مطلوب» می‌باشد.

◄ فر ، فرّ یا فَرّه (/فَرْرَهْ/ یا /فَرْره/) مفهومی در اساطیر ایرانی‌است. فر موهبت یا فروغی ایزدی  است که شخص با انجام خویشکاری‌های خود[۲] و رسیدن به درجه‌ای از کمال به دست می‌آورد. عضو هر طبقهٔ اجتماعی می‌تواند فرّ مربوط به خود را بدارد. در اساطیر ایران ترکیب‌های فرّهٔ ایزدی، فرّهٔ شاهی، فرّهٔ ایرانی، فرّهٔ کیانی، فرّهٔ موبدی و فرّهٔ پهلوانی بیشتر از بقیه به کار رفته‌اند. مشروعیت شاهان وابسته به فره‌مندی ایشان بود. شاه مشروع شاهی بود که دارای فرّه شاهی که گاه به صورت فرّهٔ ایزدی هم ذکر می‌شود باشد. فر تنها متعلق به افراد/ایرانیان پاک است و با بدی کردن و غرور و امثال آن هم از دست تواند رفت. در اساطیر ایران مواردی هست که به سبب غرور یا خطاهای بزرگِ شاه فره از وی گسسته و مشروعیت از دست رفته‌است. دو مثال کاووس و جمشید قابل ذکرند.

◄ مارسپند ، در اساطیر ایرانی و آئین مزدیسنا، ایزدی است که نمود کلام و سخن خدایی، یعنی اوستا به شمار می آید. این ایزد پاسدار زمان ها، خرد ها، چشم‌ها و گوش هاست. پسر این ایزد، آذرباد نام دارد.

روز بیست و نهم ماه شمسی (خورشیدی) به نام این ایزد مارسپندان نام دارد و به روایت مردم این روز، روزی سعد [=خوش یُمن] است و معروف است که هر آن کس که در این روز زاده شود، شجاع و شیردل می شود.

◄ مهر ، در دین زرتشت مهر ایزد فروغ و روشنایی است، و نگهبان عهد و پیمان می‌باشد که سوار بر گردونه خورشید گرد جهان می‌گردد. در اوستا نیز یک سرود برای مِهر آمده‌است.

◄ ناهید ، شکل پارسی امروزی از نام «آناهید» [Anāhid] در پارسی میانه و «آناهیتا» [An-āhita] از پارسی باستان است. این نام از پیشوند نفی «-an»، یعنی «نا-» و واژهٔ اوستایی «-āhita»، یعنی «آلوده» پدید آمده و معنی آن «نا آلوده»، یعنی پاک و بی گناه، است. واژهٔ پارسی «آهو» به معنی «عیب و گناه» نیز از همین ریشه است.

در فرهنگ ایران باستان آناهیتا ایزدبانوی آب‌ها است.

◄ هوم ،  نامِ نوشابه‌ای مقدس بود که دینداران زرتشتی در زمان‌هایی ویژه می‌نوشیدند. همچنین هوم در زمان ساسانیان نامِ معمولی اشخاص بوده‌است. در هوم یشت از پارسایی بنامِ هوم نام برده شده که به ظنِ ابراهیم پورداوود می‌توان وی را از پیامبرانِ پیش از عهدِ زرتشت شمرد. در شاهنامه هوم نام عابدي پهلوان است كه افراسياب را در كنار چيجست دستگير كرد و كيخسرو تسليم كرد تا انتقام خون پدرش سياوش را از او بگيرد.

هوم را در زبان اوستایی هَئومه haoma می‌گفتند. این نام در زبانِ سانسکریت سومَ soma/suma بوده‌است.

در زمان حیات زرتشت کرپن‌ها‌ در مراسم دینی خود برای رسیدن به حالت خلسه از هوم و همچنین یک مادهٔ بیهوش کننده دودزا که گویا همان شاهدانه باشد، استفاده می‌کردند. هرودوت نقل می‌کند که در مراسم سکاها تخم‌‌های شاهدانه را روی سنگ‌های سرخ‌شده می‌اندازند. این سنگ‌ها دود می‌کنند و بخاری از آن‌ها برمی‌خیزد به اندازه‌ای شدید است که هیچ گرمابهٔ عرق‌آوری را با آن نمی‌توان سنجید. سکاها از این گرمابهٔ عرق‌آور خوششان می‌آید و غریو فریاد شادی برمی‌دارند. با بهره‌گیری از مایه‌های فراوان مردم‌شناسی نشان داده‌ شده‌است که شاهدانه را برای این بکار می‌بردند که حالت خلسه را با فریادهای خلسه‌ای مربوط، پدید آورند. آینجا یادآوری لازم است که حشیش یا منگ گونه‌ای شاهدانه‌است.

یک آشامیدنی آریایی باستانی برای بی‌مرگی‌است. شیرهٔ مستی‌آوری، که از گیاهی که اکنون باز شناختنی نیست، گرفته می‌شد. گیاهی که امروزه در آئین هوم به کار می‌رود، بدل و جانشین آن است. مراسم قربانی کردن گاو و نوشیدن هوم همراه با جشن‌های پرخرج و باشکوهی بود، این مراسم بدون آنکه به طبقات ثروتمند لطمه‌ای بزند، طبقات کشاورز و چوپان را ضعیف و فقیر می‌کرد و ظاهراً به همین سبب در نزد زرتشت با نظر قبول نگریسته نمی‌شد. اما پس از مرگ زرتشت بار دیگر هوم که موضوع نفرت شدید زرتشت بود به دین او راه یافت و پاکی و تقدس خود را بازیافت. در سراسر اوستا بجز گات‌ها، این گیاه و فشردن آن و ایزد نگهبان آن ستوده شده‌است. البته چنین نبوده است که پیروان او خواست و آرزوی زرتشت را به فراموشی سپرده و به او بی‌وفا شده‌باشند. هنگامیکه هوم‌یشت سروده شد، مردم سرودهای زرتشت در گات‌ها را درمی‌یافتند و می‌دانستند که آن سرودها چه در بردارد. این نیندیشیدنی‌است که مردم پروا کرده و آگاهانه به دگرگونی آئینی دست زده‌باشند که به یقین می‌دانستند که آن دگرگونی‌ها با خواست زرتشت که به روشن‌ترین سخنان بازگو شده‌است، ناسازگاری دارد. پس جز این چیزی نمی‌ماند که زرتشت خود آئین هئومه را با بینش‌های دینی خود سازگار کرده‌است، زیرا این نکته را باید در نظر داشت که آئین کهن هئومه در دین زرتشتی تا ژرفترین زمینه‌اش دگرگون شده‌است. کشتار گاو و جشن کشتن گاو برای همیشه از میان رفته‌است. در عمل نیز پارسیان همیشه شیرهٔ گیاه تخمیر‌نشده بکار می‌برند نه آشامیدنی مستی‌آور و سنت بکار بردن مسکرات در آیین دینی هم از میان رفته‌است. با اینهمه از شواهد تقریباً روشن است که خلسه تا اندازه‌ای به شیوهٔ کهن خود در دین مزدیسنا دیده می‌شده‌است ولی در خدمت پیشوایان دینی‌ای بوده‌است که وظایف خاصی را برعهده داشتند. برای مثال از دورهٔ ساسانی در شرح مقدمات سفر آسمان و دوزخ ارداویراف از نوشیدن سه جام باده و شاهدانهٔ ویشتاسپی (فشردهٔ شاهدانه) سخن رفته‌است.

چیستی هوم ، موبدانِ عهدِ ساسانی بر این باور بودند که این گیاه انسان‌های پاک را می‌تواند به جهان دیگری رهنمون شود، چنانکه مي گويند کرتیر موبد بلندپایه زرتشتی با نوشیدن این نوشابه به دیدار جهان پس از مرگ رفت اما در كتيبه هاي كرتير هيچ اشاره اي به نام هوم نشده است. به علت ارتباط آن با مكاشفات، برخي می‌انگارند که شاید این نوشابه را از گیاه شاهدانه به دست می‌آورده‌اند. تا کنون بطورِ یقین نمی‌توانیم هوم را با یکی از گیاههای معروف در علمِ گیاهشناسی مطابق کنیم.در پاره هفتم كتاب دينكرد آمده است كه دو مرغ شاخه هوم را – كه امشاسپندان، فروهر زرتشت را در آن جا داده بودند – از كوه اسنوند برداشتند و آن را بر آشيانه خود نهادند.آن شاخه بر بالاي درخت با آن پيوند خورد و هميشه سبز بود. بنابراين شايد بتوان هوم اوليه را در گياهان هميشه سبزي كه بر روي درختان بلند مي روييدند (دارواش) جست. اما به نظر مي رسد در طول تاريخ و با مهاجرت هندو ايرانيان از زيستگاه سرد نخستين به سرزمينهاي گرم، گياهان مختلفي به عنوان هوم استفاده شدند چنانكه تعداد نامزدان شمرده شده هوم به بيش از سي مي رسد. يكي از اين نامزدان چنانكه در منابع دارويي كهن چين ثبت شده، در آغاز سده دوم پيش از ميلاد با نام شاهدانه ايراني يا hu-ma از مرزهاي شرقي ايران (فرغانه) وارد قلمرو چين شد و به دليل آن كه از فراورده هاي آن به عنوان غذا و دارو و كود و سوخت (روغن) و الياف استفاده مي شد خيلي زود گسترش يافت و رفاه و ثروت را براي مردمان غرب چين در پي داشت. اين دانه كنجد (Sesame) بود. از نظر تاريخي اين دوره زماني با تلاش سكاهاي شمال سرزمين پارت براي كوچ به جنوب كه با مقاومت اشكانيان روبه رو شد مطابق است. در نتيجه شكست در برابر اشكانيان، سكاها به ناگزير با دور زدن سرزمين پارتها سرانجام خود را به سرزميني رساندند كه از آن پس به نام ايشان سيستان نام گرفت. اين سكاها احتمالا همان سكاهاي «هئومه ورگا» هستند كه داريوش از آنان به HAUMAVARGA نام مي برد(كتيبه DNa) و محصول روغن كنجد آنان اهميتي برابر روغن نهنگ در قرن 18 يا نفت در زمان حاضر داشت.

هوم در دنیای مینوی ایزد است و در گیتی گیاه است و درمان بخش است. هوم آسمانی، پسر اهورا مزدا است. فشردن این گیاه (کوبیدن در هاون برای به دست آوردن شیره گیاه) نوعی قربانی غیر خونین است. قربانی شدن او موجب شکست شر است. او ایزدی است که در مراسم قربانی، قربانی می‌شود تا مردم به زندگی برسند. امروزه گياهي را كه زرتشتيان در مراسم هوم افشري به كار مي برند، گونه اي از گياه افدرا تشخيص داده اند كه بنمايه دارويي به نام افدرين از آن گرفته مي شود.

مراسمِ هوم از مهم‌ترین مراسمِ مزدیسنا است و با آدابِ شست و شوی خاصی با سرودِ اوستا در مقابلِ مجمرِ آتش، پنج تا هفت ساقه از هوم با قدری آب زور و شاخه‌ای اورورام در هاون فشرده شده و قطراتِ حاصل از این مراسم را که از گیاهانِ فشرده شده بدست آمده پراهوم می‌گویند. در اوستا، یشتِ کوتاهی برای هوم سروده شده‌است. هوم و شیره یا افشره آن، خاصیت‌هایی دارد که موجب رویکرد مردمان به آن شده است. افدرین یا آندرنالین گیاهی موجود در آن خاصیت تسکین‌بخشی به هنگام درد دارد و نوعی مسکن طبیعی و نیرومند است. برخی پژوهشگران نیز گمان داده‌اند که منظور از دارویی که در داستان زایش رستم به یاری سیمرغ برای بیهوشی و شکافتن پهلوی رودابه بکار رفته، هوم بوده است. نوشیدن افشره هوم که طبیعتی سرد دارد، موجب نوعی سرخوشی و شادی و احساس توانایی بیشتر می‌شود. نوشیدن مقدار زیاد یا غلیظ از افشره هوم، موجب تنگی عروق، بالارفتن فشار خون و سرگیجه و خواب‌آلودگی شدید می‌شود.

امروزه برای تهیه افشره هوم از افدرا، مقدار کمی از ساقه‌های تازه یا خشک آنرا با اندکی آب در هاون می‌ریزند و می‌کوبند. برای بهترین نتیجه، معمولاً کوبیدن را تا چند روز و با فاصله‌های چند ساعته تکرار می‌کنند. سپس عصاره به دست آمده را بار دیگر با میزانی از آب یا شیر رقیق می‌کنند تا نسبت نهایی نوشیدنی آماده شده، برابر با دو تا پنج در هزار باشد. یعنی دو تا پنج گرم ساقه هوم برای یک لیتر نوشیدنی.

هوم را همان گیاه دارویی« افدرا» (ephedra) می‌دانند كه دارای مقدار زیادی ماده‌ی«افدرین» است و به‌كاربردن زیاد این ماده شادمانی و شوری در آدمی به‌همراه می‌آورد. رویشگاه آن در ایران، افغانستان، پاكستان و هندوستان گزارش شده‌است. ویژگی این گیاه گل‌های زرد و كوچك و الیاف پر آن است. در «هوم‌یشت» درباره‌ی ویژگی این گیاه می‌خوانیم: «زایمان آسان و ازدواج خوب برای دختران را آرزومند است.هوم در زمان هخامنشیان مورد استفاده شاهان هخامنشی در مراسم مذهبی مانند مهرگان بود که به آن شراب مقدس باشکوه (هوم باشکوه)و یادر زبان اوستایی که زبان مردم شرق ایران زمین بود، رئوهام یا رُهام ([که پسر گودرز یکی از پهلوانان شاهنامه هم به همین نام است) هم می گفتند.

◄ هیوروتات ، هَوُروَتات (خرداد) رسایی و کمال نام یکی دیگراز(پنجمین) امشاسپندان می‌باشد.

در مزدیسنا زندگانی عبارت است از طی مدارج سعادت و کمال در این جهان واز پرتو آن به پیشگاه مقدس(ورجاند) پروردگار پیوستن در جهان دیگر. (هفت مرحله روحانی- پیروی و کمک خواستن از امشاسپندان)

هَوُِروَتات(خرداد)رسایی و کمال نام یکی دیگراز(پنجمین) امشاسپندان می‌باشد. خرداد نماینده رسایی و کمال، دانش اهورا مزدا است و در گیتی به نگهبانی آب گماشته شده است.صورت اوستایی خرداد ” هَوُروَتات” است که هَورو صفت است به معنی رسا، همه، درست، تمام و کمال و جزء دوم یعنی داد یا دات(که همان داد می‌باشد که در واژگانی چون دادگستری به کار رفته) به معنی قانون، دادگری(عدل) ارتباطی ندارد بلکه پسوند است که به انجام برخی ازواژها مانند ارشتات (راستی)و تات (درستی)و اُوپَرَتات (برتری) می‌پیوندد.

◄ وایوی دوگانه ، وایو vayu یا وایوی دوگانه یا دیو وایو یا وای‌بد از ایزدان ایرانی و خدای باد است. وای چهره‌ای دوگانه دارد، خوب وبد زیرا باد از هر دو جهان نیک وبد میگذرد. او نیکوکار است ودر عین‌حال می‌تواند با نیروی ویرانگر خود همه‌چیز و همه‌کس را نابود سازد. در اساطیر سایر تمدن‌ها با نام‌های دیگر حضور دارد.. در اساطیر ایران وای نماد بی‌طرفی است و در خلا میان دنیای نور و ظلمت جاری است. هم آفرینندهٔ مرگ است و هم زندگی‌بخش و هم برای اورمزد و هم برای اهریمن قربانی می‌کند.

وایو با دو مفهوم بکار رفته‎است، یکی ایزد نگهبان هوا و دیگری دیوی که مظهر هوای ناپاک و زیان‌آور است. او ایزد سربازان و مردگان و نیز ایزد برکت است. در ادبیات پهلوی دارای دو نیمهٔ بد و خوب است که در اوستا نیمهٔ نیک او که دشمن دیوان است ستوده شده. ایزد وایو در یشت پانزدهم اوستا به عنوان ایزدی مهم مورد ستایش قرار گرفته و این ستایش تا دوران اشکانی و ساسانی ادامه داشته‌است. در فرهنگ ایران قدیم ایزد یا الههٔ باد است.

◄ وهومن ،  یا وهمن (بهمن) منش پاک ِاندیشه پاک نام یکی (نخستین) از امشاسپندان می‌باشد. بهمن در اوستا «وهومنه»، در پهلوی «وهومن» و در فارسی «وهمن» یا «بهمن» است. این واژه مرکب است از دو جزء «وهو» به معنی خوب و نیک، و «منه» از ریشه من که در پهلوی «منشن» و «منیتن» از آن آمده است و در فارسی منش شده است. این ریشه در اوستا و فرس هخامنشی به معنی اندیشیدن و شناختن و به یاد آوردن و دریافتن است. پس بهمن یعنی به‌منش، نیک اندیش و نیک نهاد.

در مزدیسنا، زندگانی عبارت است از طی مدارج سعادت و کمال در این جهان و از پرتو آن به ساحت قدس پروردگار پیوستن در جهان دیگر. (هفت مرحله روحانی – پیروی و کمک خواستن از امشاسپندان)

بهمن، مظهر اندیشه نیک و خرد و دانایی خداوند است. بهمن همان ایزد بزرگ است که روان اشو زرتشت را به پیشگاه مزدا اهورا راهنمایی کرد. وهومن به انسان منش نیک تعلیم می‌دهد.

گل یاسمن سفید، رنگ سفید، خروس سفید، نشانه‌های جسمانی (زمینی) وهومن می‌باشد.

◄ گائوش ،  در آئین زرتشتی ایزد نگهبان چهارپایان و موکل بر روز چهاردهم هر ماه شمسی است.

◄ گمد ، اَرت یا اَرد یا اشی در اوستا اشی ونگوهی از جمله ایزدان دین زرتشتی ‌است. در اوستا گاهی اسم مجرد و به معنی توانگری و بخشایش و برکت و نعمت و مزد و پاداش و بهره است و گاهی اسم خاص ایزدی است که نگهبانی ثروت و دارائی به عهدهٔ اوست. ارت مثل سفندارمذ و ناهید و چیستا (فرشتهٔ علم) مونث تصور شده‌است. ایزدی است که در جهان مادی ثروت و نعمت و جلال و خوشی دینداران از پرتو اوست. در جهان معنوی و در روز واپسین پاداش اعمال نیک و سزای کردار زشت به دستیاری او بخشیده خواهد شد. در گات ها از او اسم برده شده‌است. گذشته از امشاسپندان (وهومن، اردیبهشت، شهریور، سپندارمذ، خرداد، امرداد) و آذر و سروش و ارت دیگر به اسامی هیچ یک از فرشتگان و ایزدان مزدیسنا در گات ها بر نمی‌خوریم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *