به خجستگی ٦ فروردين‌ ماه، زادروز پيامبر ايرانی «اشوزرتشت»

به خجستگی ٦ فروردين‌ماه، زادروز پيامبر ايرانی «اشوزرتشت»

ديدگاه ها پيرامون آيين و سروده‌های اشوزرتشت از زبان بزرگان ، در اينجامی توانيد برخی از اين سخنان و نوشته‌ها را بخوانيد.

 

همچنین ببینید : زادروز اشو زرتشت ، زادروز زرتشت 

 

گاتها نخستین کتاب مقدسی است که از چندین هزار سال پیش، بشر را به شاهراه وحدت راهنمایی کرده و بر ضد گروه پروردگاران آریایی، آیین مزدیسنا (یکتاپرستی) را استوار ساخت. در گاتها اهورامزدا (دانای بزرگ هستی بخش) آفریننده‌ی کل و مرکز دایره‌ی وجود، دانسته شده است.

اشوزرتشت تنها به فلسفه و تعلیم روحانی بسنده نكرده بلکه کاملا طرفدار خوشی و خوشبختي بشر و زندگانی اجتماعی است. به‌همین مناسبت از گوشه‌گیری و انزوا بيزار است. اشوزرتشت همچون «بودا» آموزش نمی‌دهد «نجات هرکس در فنای اوست» و باید از همه‌ي خوشي‌هاي مادی و جسمانی دست شسته، در گوشه‌ی انزوا با اعمال شاقه، ریاضت کشد. بلکه برعکس، می‌فرماید انسان برای زندگانی اجتماعی و کامل و سودمند، آفريده‌ شده و زندگانی یک مبارزه‌ی هميشگي بین بدی و نیکی است و ما باید مادام‌العمر، پشتیبان راستی و درستی بوده و بر ضد بدی و زشتی بستیزیم. این تعلیم با سایر تعالیم که معتقدند، زندگانی بشر با یک گناه بزرگ آغاز شده و انسان گناهکار است، منافات کلی دارد، زیرا آنان معتقدند زندگانی انسان از آغاز آفرينش لکه‌دار است و فقط ریاضت، کشتن نفس، تحمل انواع سختی‌ها و شکنجه‌ها یا به وسیله‌ی شفاعت و غیره می‌توان خوشبختي و نجات اخروی را به‌دست آورد. ولی چون به درستي بنگریم خواهیم دانست که:
عبادت جز خدمت خلق نیست به تسبیح و سجاده و دلق نیست
مقصود از آفرینش انسان این است که از پرتو کوشش خود، جهان را آباد و جهانیان را شاد و شهریاری آسمانی را در جهان برپا سازد.


برگرفته از کتاب «اخلاق ایران باستان» نوشته‌ی دینشاه ایرانی سلیستر

زرتشت توانسته است یک دستگاه جهان‌بینی انتزاعی و آرمانی را گسترش دهد که می‌توان به‌خوبی تشخیص داد که واجد یک خردمند و اندیشه ورز والا و پژوهشگر راستين بوده و با هوش خود توانسته پاسخ‌هایی برای پرسش‌های عمده، مربوط به هستی و زندگانی پیدا کند.

آنچه در درجه‌ی نخست، شگفتی جهان‌بینی زرتشت را می‌رساند، این است که انسان از دیدگاه وی دیگر آن موجود فلک‌زده‌ی بی‌مقدار و غیرمسوول نیست که بدون هیچ مایه‌ی هدایتی، اعمال خود را با پرواز پرندگان و شگون زدن به آنها یا دل و روده‌ی دودآلود گوساله‌ای که در راه خدایان قربانی شده-که ارزش آنها نیز فروتر از خود اوست- برای رهایی وی سوی و جهت داده شود. در جهان‌بینی او آنچه در درجه‌ی نخست، به حساب می‌آید انسان و تنها خود انسان است. گاتها به انسان درستی و داد و احترام به قانون را آموزش می‌دهد و آنها را در برابر مسوولیت‌های لازمه قرار می‌دهد و به او، آزادی عمل را به دلخواه خود او، می‌بخشد. همان آزادگی و آزادی بدون سختگیری که یک انسان هوشمند و صاحب خرد در زندگانی از آن انتظار دارد.

جهان‌بینی آیین زرتشت با این که سرچشمه‌ي ملی و ایرانی دارد، هرگز پشتیبان حقوق یک طایفه و قوم و وکیل دعاوی آرمان‌های یک ملت از راه شخص نیست بلکه به سوی جهان‌شمولی گرایش دارد. پندار «گاتها» که درس دادگری و قانونمندی و فرزانگی والایی را می‌گستراند، انسان را بر پایه‌ی اندیشه‌ها، گفتار و رفتارش داوری می‌کند. مساله‌ی خون و تبار، مورد مهر و توجه او نیست.

در این آیین مرد دادپیشه بزرگ و بیدادپیشه زشت، داشته می‌شود ولی هریک از آن دو، پاداش رفتار خود را دریافت می‌کنند و فرزندان به گناه نیاکان خود مورد نفرین قرار نمی‌گیرند و به بهانه‌ی آنها بخشوده نمی‌شوند. در این آیین، بخشایش گناهان و گذشت از جرایم و بازخرید از جنایات وجود ندارد. با هیچ‌گونه فداکاری نمی‌توان حرکت قانونمند جهان را به سود خود برگردانید. دادگری خدایی، راه خود را دنبال می‌کند تا آنجا که رحمت خدایی نیز نمی‌تواند راه آن را دگرگون کند. خوب و بد، همه و همه بردوش انجام دهنده‌ی آن است که پس از مرگ تن، باز هم به وسیله‌ی روان او مشمول کیفر و بازخواست قرار می‌گیرد.

آنچه در جهان‌بینی انقلاب زرتشت، درخور توجه است، باور اوست به این که: «اندیشه بر ماده پیشی دارد» و این علیت، چنان عمومیت دارد که منشا علل نخستین به صور آرمانی و غیرجسمانی می‌شود. از آنجا که صور آیین زرتشت غیرجسمانی و بدون شکل‌اند و جز در مقام عمل، ظهور نمی‌یابند، می‌توان گفت که نیرو نیز به شمار نمی‌روند و تنها اندیشه و مبادی تمایلاتند. 

زرتشت افسانه‌ها و داستان‌های عامیانه را که زاینده‌ی خدا یا دانش اساطیری و یا الوهیت‌های ثانوی، خشن، مادی و زمخت‌اند، هیچ و پوچ می‌شمارد. از همه‌ی عواملی که به‌منزله‌ی ابزار و مجرا به‌شمار می‌رود، یا نقش پناهگاه و یا حتا زمینه‌ای را برای خدایان مذاهب عامیانه ایفا می‌کند، زرتشت تنها و تنها «آتش» را نگاه می‌‌دارد، یعنی همان آتش ناپایدار و متحرک و به چنگ نیامدنی و آن را پاک‌ترین مظهر مزدا(خدای یکتا) و نماد آن، می‌شمرد.
در این آیین که برداشت خدا همان فکر و اندیشه‌ی ناب است، انسان جز شخصیت اخلاقی خود چیزی را قربانی نمی‌کند و جز سخنان و اعمال و افکار خویش چیزی را به خدا پیشکش نمی‌نماید. انسان تنها یک چیز را پیشکش می‌کند و آن نیایش است.

برگرفته از کتاب «زرتشت پیامبری که از نو باید شناخت» از ارباب کیخسرو شاهرخ

بیشتر مذاهب تلاش دارند که مردم را به قید مراسم مذهبی، پایبند سازند، گرچه ممکن است مراسم ظاهری نیز در احوال بشر دارای تاثیرات روحانی باشد و تا اندازه‌ای شخص را برای شناختن راستی، آماده سازد ولی چون مراسم ظاهری دارای توان آن نیست که بتواند ما را مستقیما به حقیقت نزدیک کند، بنابراین بیشتر زمان‌ها در ضمیر شخص تولید اوهام و خرافات کرده و سبب گمراهی می‌شود.

زرتشت بزرگترین پیامبری است که در آغاز تاریخ بشر ظهور کرده و به وسیله‌ی فلسفه‌ی خود، بشر را از بار سنگین مراسم ظاهری آزاد ساخت و اساس مذهب خود را بر آموزه‌های اخلاقی نهاد. زرتشت کوشید تا آدمی را از بارهای گران تقلید که هیچ اثر نیک اخلاقی در آن نیست، آزاد سازد و بفهماند که مقصود از مذهب، پیروی از اخلاق نیک و معرفت به راستی و درستی است، این بود که پایه‌ی دین خود را بر اندیشه و گفتار و کردار‌نیک گذاشت و تنها راه خوشبختی و نجات را پیروی از این سه اصل دانست.

زرتشت پس از پیامبری، از همه‌ی مراسم ظاهری و قربانی‌های خونی و پیشکش سوم و غیره که پیش از او در ایران رایج بود، رو بگردانید وآنگونه که پلوتارک می‌گوید؛آنها را آموزش داده و گفت: «هیچ فدیه و پیشکشی جز سپاس و کردار‌نیک در درگاه اهورامزدا پذیرفته نمی‌شود.»

حقیقتی که وجود زرتشت را فرا گرفته چیزی نبوده که از خواندن کتاب‌ها و داستان‌ها به‌دست آمده باشد یا آن‌که از استادان و دانشمندان به او رسیده باشد بلکه آن راستی و حقیقت،اشعه از نور ایزدی بوده که مستقیما به او تابیده و وجود و زندگانی او را فروغمند ساخته است. ندای حقیقت، آوازه‌ی جنگی است که آفرينش را آماده می‌کند تا علیه دروغ و آنچه فرد را پایبند به بندهای جسمانی و مادی می‌کند، بستیزند. ندای زرتشت ندای جاودانی و زنده‌ای است که تا امروز به‌گوش می‌رسد و این ندا نه تنها برای راهنمایی یک قوم کوچک بود، بلکه آموزه‌های اخلاقی زرتشت را در هر دوره و هرجا باید بهترین راهنمای جامعه‌ی بشر دانست.
این نکته شگفت است که باور به یگانگی در دو سرزمین ایران و هند به دو گونه، نمودار شده و دو نتیجه‌ی دگرگون داده است. عقیده‌ی وحدت در ایران، نتیجه‌ی اخلاقی بخشید و در هند، نتیجه‌ی فلسفی. بدیهی است که این تاثیرات موافق خوی و سرشت این دو ملت بود، زیرا ایرانیان قدیم مردمان کاری و شجاع و خواستار خوشی و زندگانی نیک بودند و هندوان، آسایش فکر و خیالات فلسفی و انزوا را بر آن برتری می‌دادند. باور هندوان این است که هرکس باید با ریاضت و کشتن نفس و بی‌توجهی به اندوه و شادی، جهان خود را از جهان مادی دور ساخته تا به حقیقت برسد و بر‌این باورند که دنیای جسمانی و مادیات، سدی است که جلوی رسیدن به جهان مینوی را می‌گیرد. اما ایرانیان قدیم، زندگی را مبارزه بین نیکی و بدی می‌دانستند و تلاش داشتند تا در برابر یورش دروغ و زشتی، پایدار مانده و در این نبرد پیروز شوند. افزون‌بر‌این ایرانیان باور داشتند که باید در پیشرفت و کمال جهان مادی کوشید و از آسایش و نیک‌بختی این جهان بهره‌مند بود.


گزیده‌ای از نگاشته‌های «رابیندات تاگور» سراینده و فیلسوف پرآوازه‌ی هندی

بهترین دلیل بر نیکی یک مذهب، این است که در زمان خود نتیجه‌ی پیشرفت‌ها و دگرگونی‌های مهم و سودمندی شده، در بین اطرافیان خود اثرات نیک بخشیده باشد. این مذهب تا وقتی که با مقتضیات وقت موافقت دارد، کافی است ولی چون در محیط دگرگونی‌های جدید رخ داد و زمانی که اندیشه‌ی جامعه باز شده و علم و هنر پیشرفت می‌کند و بر گستره‌ی دانش مردم می‌افزاید، آنگاه مذهب را باید موافق مقتضیات زمان تغییر داد تا بتواند کار خود را به‌خوبی انجام داده و تاثیرگذار باشد وگرنه قبول نبوده و برپایه‌ی آن عمل نباید کرد.
من اگر خود را یک نفر زرتشتی می‌خوانم، به این معنا نیست که می‌خواهم مذهب جدیدی را آموزش و انتشار دهم یا دین کهنه‌ای را زنده سازم و یا آن که می‌خواهم کلیسای مسیحیان را پیشکش «هرمزد» کنم یا جُبه‌ی دراز کشیشان را به جامه‌ی مغان تبدیل کنم. خواسته‌ی من این نیست بلکه در دیدگاه من، مذاهب باورهای عملی هستند که در دوره‌های پی درپی، بین نژادهای گوناگون بشر برای آرامش آرزوهای انسان و برای برابری دانش زمان با باور روحانی آنها ظاهر شده است.

با این همه دگرگونی و پیشرفت که در این مدت در جهان علم و هنر ظاهر شده، بدیهی است که بیشتر باورها و اندیشه‌های متعلق به دوره‌های پیشین برای این زمان مقتضی نیست. همان‌گونه که شخص چون لباس تنگ و کهنه‌ی خود را از بدن دورکند، باید لباس نو بپوشد، امروز هرکس باید برای خود یک عقیده‌ی باز و روشن و ساده، گزینش کند.

به‌نظر من آیین زرتشت یک باورِ نیک و سودمند و قابل‌اجرا است که دشواری‌های اجتماعی و اخلاقی را حل کرده و به‌خوبی می‌تواند ما را به یک اخلاق نیک راهنمایی کند


گزیده‌ای از نگاشته‌های سموییل لنگ

یگانه پرستی زرتشت حتا از یکتاپرستی یهودیان کامل‌تر بود،چون همه‌ی تشریفات و قربانی‌ها را زدود به‌جز نماز و دعا.
بنابراین مذهبی که زرتشت آورد برای هر آدم اندیشمند و منطقی پذیرفتنی بود.

مذهب زرتشت اثرات زیادی در مذهب یهود برجای گذاشت و در افکار، باورها و امیدهای بسیاری از مردم دنیا اثر کرد. یونانیان مذهب زرتشت را دینی ایرانی می‌خواندند، در حالی‌که یک مذهب نژادی نبود. چون که مذهب زرتشت را جوان‌ها پس از بالغ شدن به آزادی برای خود گزینش می‌کردند.

مذهب زرتشت مذهبی دادگرانه، منطقی و روشن خوانده شده است. از بین فلسفه‌های او به آخر رسیدن زمان و دنیا چیز تازه‌ای بود که در ادیان دیگر اثراتی گذاشت. این ایده در هیچ کتاب دیگری پیش از زرتشت دیده نمی‌شود.


گزیده‌ای از نگاشته‌های مری بویس

پيامبر بزرگ آريايي نام كيش خود را مزديسنا يا خداپرست نهاد كه پيروانش همواره خداي يكتا را در نظر داشته و گمراه نشوند. در گاتها كه كلام خود اشوزرتشت است‏، تقريبا 200 بار از خداي يكتا به نام «اهورامزدا» يا «مزدا اهورا» يا «مزدا» و «اهورا» به تنهايي ياد شده است. افزون براين اهورامزدا خداوندي مهربان و دادگر بوده و خير مطلق و دانايي و خوبي محض است. ذات پروردگار از هرگونه شري مبرا است. بر‌پايه‌ي كيش زرتشت هر‌چه كه مانع پيشرفت بشر به‌سوي تكامل باشد‏ مانند ناداني،‏ سستي‏، تنبلي و گدايي و درويشي و قلندري از نيروهاي اهريمني شناخته شده و مبارزه با آنها بر هركسي واجب است. از ديگر ويژگي‌هاي اين دين‏، آزادي عقيده است. در يسناي 30 بند 20 اشوزرتشت مي‌فرمايد: «به سخنان مهين گوش فرا دهيد با انديشه‌ي روشن به‌‌ آن بنگريد و ميان اين‌دو آيين(دروغ و راستي)، خود تميز دهيد. پيش از آن‌كه روز واپسين فرا رسد، هركس به شخصه دين خود را اختيار كند كه سرانجام كامروا شويم.» دين زرتشت از زندگاني مجلل روگردان نيست، جهان و هرچه در اوست مقدس است و خوشي و خرمي را براي بشر، موهبت ايزدي مي‌شمارد. دستگيري فقرا و بيچارگان و كمك به همنوع و داد و دهش و انفاق را در راه خدا، ستوده است و خوشبختي انسان را در خوشبختي همنوع دانسته، چنان‌كه در گاتها مي‌فرمايد: «خوشبخت كسي است كه موجب خوشبختي ديگران گردد» كيفيت زندگاني آتيه‌ي هر زرتشتي بسته به رفتارش در اين جهان است و نسبت به نيكي و بدي خود به سراي سرور يا سراي دروغ خواهد رفت. يك زرتشتي مسوول كارهاي نيك و بد خود بوده و كسي از او شفاعت نخواهد كرد. يك زرتشتي چون پيروزي نهايي خوبي بر بدي را حتمي مي‌داند، نااميدي و بدبيني را هيچ‌گاه در خود راه نداده و با اميد به پيروزي، در سخت‌ترين هنگام بر مشكلات پيروز خواهد شد.

گزيده‌اي از گفتار موبد فيروز آذرگشسب 

———————————————————

برگرفته از

http://amordadnews.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *