پیروی از عقل وخرد در زندگی

پیروی از عقل وخرد در زندگی

اشـوزرتشـت بارها می فرمـاید:هر کـس باید درجریان زندگی پیوسـته عـقل وخرد خود را میزان قرار داده ومستقلاً با عقیدۀ آزاد خود راهِ راستی وکمال مادی ومعنوی را در هر دوجهان  به دست آورد.

در اوستا از دونوع علم وخرد سخن رفته است، یکی “آسـنوده خـرد “یا خـرد ودانـش غریزی وطبیعی ودیگری “گوشـوسـرود خـرد “یا علم وخــرد اکتسـابی یعنی علمی که از راه سـروده شدن در گوش به دست می آید.امروز این دو نوع علم را، علمِ معقول وعلمِ منقول می نامیم.

خردِ طبیعی یا غریزی بخششی است خدادادی ولی خــردِ اکتسابی یا عـلم ِمنقولِ نیــک را می تـوان با کوشــشِ خودمان به دست آوریم وآن جزوی از” وهومــن” یا “مــنش پاک” محسوب می شــود. ازیــن روی  تحصیل علم ودانش ومعرفت برابرِ آموزشهای اشوزرتشت یکی از وظایف دینی هر مـرد وزن است.

تنها به وسیله تعلیم وتربیتِ درست است که نیرویِ اندیشه وعقل وخـرد در آدمی تقویت گردیده ومـنش پاک یا ضمیر موزون ومقدس در اوبوجود می آ ید.

از راه تعلیم وتربیتِ درست ا ست که انسان می توان هوش خدادادی یا “آسنوده خرد ” خود را طوری با دانـش اکتسابی بیارآید وتـــوازن بخشــد تابرایِ بهبودی وخوشبختیِ خود وخـانـواده وکشـور خویـش وجامعه بشری بکوشد.

پس تکلیفِ هر پدر ومادر است که در تعلیم وتربـیت فرزنـدان خویــش بکوشــند واســتعداد آنان را در کسبِ دانش ومعرفت بکار اندازند ونیروی تفکر وخیالی را در آ نان تقویت کنند ،امــروز علمــا ثابت کرده اند که انسان بواسطۀ فکرو خیال نیــک یا بــد می تواند زندگانی خود را بهشــت یا دوزخ سـازد ومعما رِآ ینده ونصیب ومقدرات خویش گردد.

البته منظور از فکر وخیال ، وهم وشبهه واندیشه وتصورِ باطل نیست. شاید همه کس ملتفت نباشند که اندیشۀ خاموش وآرام را چه قوه ونیروییست . خیال واندیشه موجدِ همه چیز است.هــیچ کاری در عالم بوجود نمی آید مگر اینکه اندیشه وخیالش قبلا از مغزگذشته باشد.غوغایِ زندگی وهیاهویِ جهانِ مـا بازگشتِ اندیشه ایست که در باطنِ ما ایجاد می شود. زمام توسنِ ما در دستِ اندیشۀ ماست.

این توسن در مــیدانِ کارزارِ دنیا آن طوری که میل وارادۀ اندیشـــه وخـیال ماسـت در جولان وتازش است. کارهایی که تـکرار می شود به تدریج جزو عادات ما خواهــد شد. اخـلاق وکـردارِ ما عــبارت است از همین اندیشــه هایی که بعدا به فعل در می آید، این است که اشــوررتشت، اول اندیشــه را در تعالیم ســه گانه خودقرار داده وبعد گفــتار وکــرداررا گفته اند. اول اندیشه وآنگهی گفتار.

علم ثابت کرده است خیالی که مدتِ مدیدی در مغز آدمی جای گزیند، چه خوب وجه بد ناگزیز روزی انسان را به عمل وا می دارد، از مردمانِ بزرگ وخوب، کارهای پسـندیده ومـفید واز اشخاصِ پســت وشرور، اعمالِ زشت وزیان بخش بروز خواهد کرد.

خشم وحسد ونفرت وبدچشمی ودشمنی در مغز واندیشه، بالاخره اخلاق شخص رافاسدو زندگانـیش را تیره و تباه خواهد ساخت ،همینطور خیالات پاک ونیک وپسـندیده مانند رحم سخاوت ومحــبت وتوکل آ دمی را شریف ومهربان وسخی وشریف خواهد ساخت مثنوی فرموده:

ای بـرادر توهمــه اندیــــــــــشه ای                      مابقـی خود استــخوان وریشــه ای

گر بـود اندیشـــه ات گل، گلشـــــنی                    ور بــود خاری، توهــیمۀ گـــلخنی

اشوزرتشت در هزاران سال پیش، این حقیقتِ علمی را که یکی از مسایلِ مهم ومشکلِ زندگانی ماست بیان فرموده وپایه اصلی دینِ خود را بربنیان” هـــومــت” یعنی اندیشــه پاک  ونـیک قرار داده ا ست.

زیرا همۀ حر کات وسکنات ما ناشی از اندیشه وخیال است، اگر به آن تســلط یابـیم در واقع برنـــفس وهواوهوس خود تسلط یافته ایم وکلیۀ اعمال وگفتار خود را تحتِ نظم ونسق درست در خواهیم آورد.

 

برگرفته از کتاب زرتشت و آموزه های او نوشته روانشاد موبد رستم شهزادی

http://www.ketabfarsi.org/ketabkhaneh/ketabkhani_3/ketab3599/ketab3599.pdf

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *