آشنايی با جشن سده

آشنايی با جشن سده


«سده آبان روز است از بهمن ماه  آن دهم باشد و اندر شبش كه روز دهم است و ميان روز يازدهم آتشها زنند و شادي كنند. اما سبب نامش آنست كه از او تا نوروز پنجاه روز است و پنجاه شب و نيز گفتند كه از فرزندان پدر نخستين سد تمام شد اما سبب آتش كردن و برداشتن آنست كه بيورراسب توزيع كرده بود بر مملكت خويش هر روز دو مرد تا مغزشان بدان دو ريش كند كه بر كتفهاي او بود؛ او را وزيري بود نام رمائيل نيكدل و نيك كردار، و از آن دو تن يكي يله كردي و پنهان او را به دماوند فرستادي. چون آفريدون وي را بگرفت سرزنش كرد و اين رمائيل گفت توانايي من آن بود كه از دو كشته يكي برهانيدي و جمله ايشان در پس كو اند. با وي سواران فرستاد و بفرمود هر كسي بر بام خويش آتش افروختند زيرا كه شب بود خواست كه بسياري ايشان پديد آيد. پس نزديك آفريدون به موقع افتاد و او را آزاد كرد و مسمغان نام كرد. پيش از سده روزي است او را برسده گويند و نيز نوسده گويند. و در حقيقت از او چيزي نداستم.» نوشته بالا را ابوريحان بيرون هزار سال پيش در كتاب التفهيم في صناعه التنجيم آورده است.

آتش نه تنها در نزد ايرانيان بلكه در نزد ديگر اقوام جهان همواره از جايگاه بالايي برخوردار بوده است. موبد دكتر جهانگير اشيدري در كتاب دانشنامه مزديسنا انيگونه مي گويد:«آتش مثل همه عناصر و كليه چيزهايي كه از جانب آن فايده اي به انسان مي رسد در مزديسنا ستوده شده و در نزد ايرانيان قديم و كنوني و نزد زرتشتيان گرامي بوده است. نظر به اينكه در آيين مزديسنا آفريده نيك اهورامزدا بايد گرامي داشته شود ايرانيان آريايي آذر را كه همان آتش است موهبت ايزدي دانسته، شعله آتش را يادآوري فروغ رحماني خوانده اند و آتشدان فروزان را در پرستشگاه به منزله مهراب قرار داده اند.»

و از همين روست كه نور و روشنايي پرستش سوزرتشتيان است و زرتشتيان براي نماز در درگاه پروردگار بي همتا رو به سوي آن مي ايستند.

در شاهنامه حكيم طوس نيز سنت ديگري محفوظ مانده كه بنيان سده را به هوشنگ شاه نسبت مي دهد، استاد ابراهيم پورداوود اين داستان را اينگونه از شاهنامه نقل مي كند: «روزي هوشنگ شاه با همراهانش از كوهي مي گذشت ماري سياه رنگ وبسيار بزرگ و با چشمهاي سرخ از دور بديد سنگي برگرفته بسوي آن انداخت مار بگريخت سنگ خرد بسنگ بزرگتري رسيده بشكست و شراره از آن برخاست خداي را از اين فروغ سپاس گفته آن را قبله قرار داد»

يكي جشن كرد آن شب و باده خورد                        سده نام آن جش فرخنده كرد                                        
ز هوشنگ ماند اين سده يادگار                            بسي باد چون او دگر شهريار

يكي دگير از دلايل نام گذاري سده را اينگونه گفته اند كه چون سد روز از آغاز زمستان بزرگ گذشته است اين روز را سده مي گويند. در ايران باستان زمستان بزرگ از اول آبان آغاز مي شد و تا ابتداي فروردين ماه به طول مي انجاميد. همچنين ايرانيان از شب چله تا جشن سده را چله بزرگ مي ناميدند و بيست روز آخر بهمن كه شامل بيست شب و بيست روز است به نام چله كوچك خوانده مي شده است.

اما زرتشتيان از ديرباز سده را گرامي مي داشته اند، اين جشن با شكوه تر از همه جا در كرمان برگزار مي شده است. صادق هدايت درسال 1312 در مورد جشن سده كرمان اينگونه نوشته است: 
«سده سوزي جشني است كه هنوز زرتشيتان كرمان به يادگار جمشيد و آيين هاي ايران باستان مي گيرند و براي اين كار موقوفاتي در كرمان در نظر گرفته اند . پنجا ه روز به نوروز خروارها بوته و هيزم  درمنه در گبر محله باغچه بوداغ آباد  گرد مي آورند . جنب اين باغچه خانه اي هست مسجد مانند و موبدان موبد از بزرگان شهر و حتا خارجي ها را دعوت شاياني مي كنند . در اين آيين نوشيدني و شيريني و ميوه زياد چيده مي شود و اول غروب آفتــــــــــــاب دو نفر موبد دو لاله روشن مي كنند و بوته ها را با آن آتش مي زنند و سرود ويژه مي خوانند هنگامي كه آتش زبانه مي كشد همه ي  ميهمانان كه بيش از چندين هزار نفر مي شوند با فريادهاي شادي دور آتش  مي گردند و اين ترانه را مي خوانند :
 سد به سده ، سي به گله    پنجاه به نوروز
نوشيدني مي نوشند و ميان هلهله ي شادي جشن تمام مي شود . در كرمان همه ي مردم منتظر سده سوزي هستند و اهميت كشاورزي دارد »

گفتني است به غير زرتشتيان سده را ديگر اقوام ايراني نيز جشن مي گيرند، رضا مراد غياث آبادي در اين رابطه مي گويد:« امروزه تا آنجا كه نگارنده آگاهی دارد، این مراسم در میان روستا‌نشینان شمال شرقی كشور (همچون آزادوَر و روستاهای دشت جوین)، در بخش‌هایی از افغانستان و آسیای میانه (با نام «خِـرپَـچار»)، در كردستان (پیرامون سلیمانیه و اورامانات)، نواحی مركزی ایران (با نام‌های «هله‌هله»، «كُـرده»، «جشن چوپانان») و در میان برخی روستانشینان و عشایر لرستان، كردستان، آذربایجان و كرمان رواج دارد.»

برگرفته از تارنمای برساد

چه اندازه به «وهومنه» نزديك هستيم

چه اندازه به «وهومنه» نزديك هستيم؟


صورت اوستايي واژه بهمن، «وهومنه» و ريشه فعلي آن «مَن» (man)   به معني «انديشيدن» است.
در دين زرتشتي بهمن پيام‌آور اهورامزدا و همان فرشته وحي در اديان سامي است و اين امشاسپند بهمن است كه اشوزرتشت را به سوي «انجمن مينويان» كه در سر آن اهورامزدا قرار دارد، راهنمايي كرد. در گزيده‌هاي زادسپرم (فصل 21) آمده است: 

در ماه ارديبهشت و روز دي‌به‌مهر، اشوزرتشت بهمن امشاسپند را ديد، او از زرتشت پرسيد: « كيستي و از چه كساني؟ به چه آرزومندتري و كوشش تو براي چيست؟» اشوزرتشت پاسخ داد: «زرتشت سپيتمانم، در جهان پرهيزكاري را آرزومندترم، مرا آرزوست كه بر آنچه خواست ايزدان است آگاه باشم و چندان پرهيزكاري ورزم كه مرا به جهان پاك بنمايند». بهمن به زرتشت فرمود كه «بالا رو به سوي انجمن مينويان» و چنين بود كه زرتشت بالا رفت و به جايي رسيد كه «به سبب روشني بزرگ امشاسپندان، سايه خويش را بر زمین نديد» و نماز برد و گفت «نماز به اورمزد، نماز به امشاسپندان» و پيش رفت و در جايگاه پرسشگران نشست….

در دينكرت 7 نيز از قول بهمن امشاسپند مي‌خوانيم: اي زرتشت بيا تا با آن كسي هم‌سخني كنيم كه تو را آفريد، آن كسي كه مرا آفريد، كه مقدس‌ترين مينويان و نيكوترين موجودات است و من سخنگوي او هستم، من كه بهمنم و پيام‌آور او هستم.

و به اين ترتيب اشوزرتشت سرودهاي ستايشي را كه با بهمن سرود، به جهانيان پيشكش كرد تا همگان در روشنايي اين چراغ، راه راست را بشناسند و به نورهمه‌نورها برسند. به گفته سهروردي بهمن «نزديك‌ترين نور» به اورمزد است، در فلسفه اشراقي ايران باستان «وهومنه» پرنورترين مشعلي است كه راه انسان را براي انسان كامل شدن و حرکت به سوي سرچشمه همه راستي‌‌ها و نيكي‌ها روشن مي‌كند.

نياكان ما رنگ سفيد را نشانه بهمن امشاسپند دانسته‌اند، پس انديشه نيك انديشه‌اي است كه مانند رنگ سفيد پاك و بي‌آلايش باشد، تنها به سوي بالا نگاه كند و حرکت كند، انديشه‌اي كه سامان‌بخش و پيرو راستي باشد و از قدرت مينوي برخوردار باشد، انديشه‌اي كه از درياي عشق و محبت عبور كرده و به وسعت هستي انديشيده باشد.

اين انديشه مظهر خرد خداوند است و در برترين موجودات يعني انسان مي‌تواند شكوفا شود، زيرا تنها انسان است كه مي‌تواند انديشه نيك را تجربه كند و به «خرد همه آگاه» كه خرد خداوند يكتا است نزديك شود.

هر آينه، اي مزدااهورا با وهومنه به تو نزديك خواهم شد
                                                             (گاهان، هات28 بند2).

و تنها انسان است كه خواهد توانست با اين امشاسپند سپندينه، خود را به برترين جايگاهي برساند كه هر موجودي ممكن است آرزويش را داشته باشد.

من روانم را با وهومنه به بالاترين سراي جاي خواهم داد 
                                                             (گاهان، هات28 بند4).

در نوشته‌هاي زرتشتي آمده‌است: آنچه كه انديشه انسان را از بهمن شدن باز مي‌دارد، يكي خشم است، ديگري آز و بدتر از همه بدانديشي. گام‌هاي بلندي كه آدمي را در نهايت به قله بلند وهومنه خواهد رسانيد بايد از اين بديها پاكِ پاك باشد. حتي ذره‌اي خشم، ذره‌اي آز و ذره‌اي بدانديشي ما را از انديشه نيك دور خواهد كرد. 

پس بياييد بينديشيم كه ما چه‌ اندازه به «وهومنه»، اين امشاسپند مقدس و گرامي نزديك هستيم.

برگرفته از تارنمای برساد

از وهومن تا وهومن…

از وهومن تا وهومن…


من روانم را در پرتو وهومن به بالاترین سرای جای خواهم داد و با آگاهی از پاداش کرداری که مزدا اهورا مقرر فرموده، تا زمانی که اراده و توانایی دارم به مردم می­آموزم که برای اشا کوشش کنند.
(گاتا، هات 28 بند 4)

اهورامزدای رایومند و فرهمند را، امشاسپندان را، وهومن را، صلح پیروزمند راکه از بالا پشتیبان همه­ی آفریدگان است، دانش فطری مزدا آفریده را، دانش اکتسابی مزدا آفریده را… می­ستاییم.
(یشت­ها، هفتن یشت کوچک)

رسم بهمن گیر و از نو تازه کن بهمنجَنه                     ای درخت ملک، بارت عز و بیداری تنه
اورمزدِ بهمن و بهمنجنه فرخ بُوَد                             فرخت باد اورمزدِ بهمن و بهمنجنه
(منوچهری)

به خشنودی مینوی وهمن و ماه و گوش و رام…
(خرده­اوستا، برساد)

وهمن، منش وه و خوب، یکی از فروزگان شکوهمند پاکان جاودان، امشاسپندان پیروزگر، فروزه­ای که در سنت سینه به سینه گشته، بر فراز دیگر امشاسپندان، به راستی چه خوش می­درخشد.

این فروزه در هستی مینوی نمود اندیشه­ی نیک و دانایی خداوند می­باشد و در سروده­ی اشوزرتشت، اهورامزدا، پدر منش پاک است:
ای خداوند جان و خرد! زمانی که در اندیشه­ی خود تو را نخستین و پسین هستی شناختم، آنگاه با دیده­ی دل دریافتم که تویی پدر منش پاک، که تویی آفریننده­ی اشا و داور کردار جهانیان.
(گاتا، هات 31 بند 8)

وهمن امشاسپند، آدمی را از این عقل و تدبیر بهره بخشد و او را به آفریدگار نزدیک سازد:

ای هستی­بخش بزرگ دانا! هر آینه با اندیشه­ی پاک به تو نزدیک خواهم شد؛ پروردگارا! پاداشی که تنها در پرتو اشا (راستی) به دست می­آید و دینداران را خوشبخت می­سازد، در هر دو جهان مادی و مینوی به من ببخش.
(گاتا، هات 28 بند 2)

این فروزه در هستی زمینی نگاهبان و نگهدار جانوران و ستوران است.

خروس که از مرغکان سپنته به شمار می­آید و در سپیده­دم با بانگ خویش دیو تاریکی را رانده و مردم را به برخاستن و تلاش و کوشش می­خواند، ویژه­ی بهمن است. همچنین سپیدی، رنگ نسبت داده شده به این فروزه می­باشد -چنان که سدره، در اوستا وهومنووستر نام دارد- و در میان گل­ها یاسمن سفید یادآور وهومن است.

و اما جشن وهمنگان که جشن پاسداشت این فروزه و به یاد آوردن و به کاربستن آن در لحظه لحظه­ی زندگی می­باشد. از این جشن با نام­های بهمنگان و بهمنجنه نگاشته­اند؛ چنان که بسیاری از آداب و رسوم انجام شده در این جشن را، منسوب به جاماسب وزیر خردمند شاه گشتاسب می­دانند و گویند در این روز نوعی آش به نام آش بهمنگان آماده می­کردند و از گیاه بهمن سرخ و بهمن سفید در هر خوراکی بهره می­بردند؛ این گیاهانِ ریشه­ای که شبیه زردک می­باشند، خواص دارویی بسیار داشته و برای تقویت حافظه بسیار مفید بوده­اند.

گرچه امروزه این سنت­ها دیگر رایج نیستند باری بهمنگان در میان زرتشتیان امروز نیز با سنتی نوین به گرامیداشت پدران، در هر گوشه­ی ایران جشن گرفته می­شود تا هر باره و هر باره با دیدی نوین­تر و با آموزش­های گاتایی به این فروزه بنگریم و به آن بیندیشیم و آن گونه که اشوزرتشت سروده از وهومن (نمود دانش و اندیشه­ی نیک) به وهومن ره بجوییم:

ای اشا کی تو را خواهم دید؟ و ای وهومن چه زمان با کسب دانش تو را خواهم شناخت؟ …
(گاتا، قسمتی از هات 28 بند 5)

وهومنی که در هات 29 در صورتی نمادین، همان دانشی است که اهورامزدا از آن برای معرفی یک سودرسان و نجات­دهنده یاری می­خواهد و پس از این یاری است که اهورامزدا، خود، اشوزرتشت را همان سوشیانت می­خواند، کسی که شیوایی بیان دارد و خواستار آشکارسازی اشا با سرودهای ستایش است؛ و این تصویر انگیزش اندیشه در پس این سرودهای ستایش به زیبایی اندیشه برمی­انگیزد و خرد برمی­تابد. پس با یاری از سرودهای گاتا به وهومن بیندیشیم، به هستیمان بیندیشیم و به اهورامزدا راه پوییم و همازورانه وهمنگان را به جشن بنشینیم.

فرخش باد و خداوندش فرخنده کناد                      عید فرخنده و بهمنجنه و بهمنگان
(فرخی)

کتابنامه:
1-   گاتا، سرودهای اندیشه­برانگیز اشوزرتشت، گردآورنده کانون دانشجویان زرتشتی، ویراست نخست، تهران، 1386
2-   ابراهیم پورداوود: ادبیات مزدیسنا- یشت­ها، از سلسله انتشارات انجمن زرتشتیان ایرانی- بمبئی و ایران لیگ از نفقه­ی پشوتن مارکار
3-   هاشم رضی: گاه­شماری جشن­های ایران باستان، چاپ نخست، انتشارات بهجت، تهران، 1380

برگرفته از تارنمای برساد

نقش گرامی بانوان زرتشتی در پاسداری از دین و فرهنگ

نقش گرامی بانوان زرتشتی در پاسداری از دین و فرهنگ


هم انديشي انجمن موبدان تهران پسين پنج شنبه 7 آذرماه در تالار آدريان تهران برگزار شد. دكتر موبد اردشير خورشيديان و پروا نميرانيان در اين نشست سخنراني نمودند.

فرنشين انجمن موبدان تهران در اين نشست با تاكيد بر نقش و اهميت خانواده به برابري زن و مرد در فرهنگ ايراني اشاره نمود  و در ادامه از نقش مهم بانوان در ايران باستان سخن راند. وي در ادامه به اهميت زنان در دنياي امروز نيز اشاره نمود و در پايان از كاستي هايي كه جامعه امروز زرتشتي با آن گريبان گير است سخن راند و از همكيشان خواست تا براي حل اين كاستي ها راهكار ارائه دهند، متن كامل سخنان ايشان به صورت زير است:

“بی تردید بن پایه شخصیت هر فرد و در مجموع هر هازمان (جامعه)ای را خانواده تشکیل می دهد. بنابر این اصل، هر چقدر در جامعه ای افراد دارای شخصیت آگاه تر وآزاد اندیش تر و محکم تر بوده، بدنبال خوشبخت کردن یکدیگر و گسترش اشویی باشند، آن هازمان هماهنگ تر و  همازورتر عمل خواهد کرد و با سرعت بیشتری به خوشنودی و خوشبختی جمعی دست خواهند یافت. بر پایه این اصل، دین زرتشتی به امر ازدواج و تشکیل خانواده و کوشش به درک متقابل و پیشی جستن در نیک منشی و مهرورزی همسران تاکید و پافشاری کرده است و عشق همراه با پای بندی به عهد و پیمان را ارزش و عدم همکاری در درک یکدیگر بین زن و شوهر را کاری بسیار ناشایست و طلاق را دروج  و ضد ارزش می داند. کیش زرتشتی چون انسان ها را بطور فطری صاحب منه (خرد) و دائنه (وجدان) می داند، تربیت فرزندانی دانا و آگاه و راست   اندیش و نیک کردار و پارسا را در جای جای اوستا ستوده است. 

  ما ایرانیان برخلاف بسیاری از ملل که به جهان به دید دو جنسیتی نگاه می کنند و زن راwoman  و weman   یا نساء و ضعیفه   باور دارند و در فرهنگ خود HE&she  و هذا و هذه خطاب می کند، چون زن را همانند مردان دارای تخمه و فره ایزدی می دانیم و زاینده  می شناسیم، به بانوان می گوییم « زن» یعنی زاینده. و چون به وحدت وجود معتقدیم، به زن و مرد هر دو « او» خطاب می کنیم. پسر را پشت سر  خانواده می دانیم و دختر را دوخت دهنده و پیوند دهنده خانواده ها. زن خود را همسر خطاب می کنیم یعنی کسی که سرش هم با ما یکی است  و او را کدبانو (همه کاره و مدیر خانه) می دانیم و بانوان را «خانم» یعنی «خان من» صدا می زنیم. و از همه بالاتر بر اساس باور اوستایی، چون زن «نمو پئیتی» یعنی نور خانه شناخته می شود، زنان در ایران کهن، نقش بسیار مهمی درصحنه زندگی خانوادگی و اجتماعی بازی می نموده اند. دانشمندان، زنان ایران را نخستین کسانی می دانند که توانستند به رمز کاشت و برداشت پی ببرند و آنها را از کاشفین و مبتکرین امر کشاورزی می دانند. زن در همیشه تاریخ در مزرعه ها بکار مشغول بوده و در ساخت انواع صنایع دستی دوش بدوش مردان به اقتصاد خانواده یاری رسان بوده است و به مقام قضاوت و سرداری و پادشاهی می رسیدند. زنان زرتشتی در پاسداری از همه ازرش های دینی و فرهنگی زرتشتی و نگهداری از همسر و پاسداری از ارزش ها، نقش بسیار مهمی داشته و به یاری و مشورت شوهران خویش، به فرزندان، دانش و فرهنگ. کشاورزی و صنعت، و راستی و پاکی و پارسا زیستن را می آموختند. به طوریکه همواره بیگانگان و حتی دشمنان نیز، ایرانیان را صاحب  روحیه ورزشکاری و اخلاق  پهلوانی و پاسدار راستگویی و فرهنگ  انسانی می شناختند و معرفی کرده اند. 

بی تردید در دنیای امروز نیز گرامی بانوان زرتشتی در آموزش اشویی و پاسداری از همه ارزش های نیک انسانی و آموزش آنها به فرزندان چه پسر و چه دختر، نقش بسیار مهم تری نسبت به آقایان بردوش دارند. چرا که در دنیای پرهیاهوی امروز که روز به روز به سوی مصرف گرایی بیشتر پیش می رود، خواه ناخواه مردان نمی توانند با انجام چند ساعت کار در شبانه روز، از عهده مخارج سنگین خانواده و خواسته های روز افزون آنها بر آیند و ناگزیر بایستی بیش از نیمی از روز را خارج ازخانه به سربرند که در نتیجه شب خسته و کوفته به خانه بر می گردند و طبیعتا حال و حوصله و زمان سروکله زدن با فرزندان را کمتر پیدا می نمایند. از این رو اگر بانوان محترم نیز به تکلیف خویش واقف نبوده و عمل ننمایند و محیط خانه را سرشار از عشق و مهر نکنند و در امر آموزش و پرورش فرزندان، وقت و حوصله به خرج ندهند و گام های بلند برندارند،  خسارت هایی جبران ناپذیر به بنیاد خانواده و در تعقیب آن به اجتماع وارد خواهد شد.

و روز به روز از آموزش های اشوزرتشت و فرهنگ زرتشتی که اخلاق انسانی می آموزد و طالب احترام به عقیده دیگران و تربیت فرزندانی رشید و شجاع و خدمت گذار خلق و پاک نگهدارنده محیط زیست و دیندار و دین یار می باشد و درصدد تربیت جوانانی است که مردم را بسوی راستی و نیکی و جهان را بسوی پیشرفت و آبادانی رهنمون باشند به دور میگرداند.

 نخستین پایه ای که باید همه بانوان گرامی به آن توجه داشته باشد اینست که فرزندان ما باید « مدیریت بر خویش» را آموزش ببیند. و برای رسیدن به این پایه از دانایی، باید به اندازه ای از دانش و آگاهی برسند که همواره در کنار خرد، وجدان خود را بیدار نگاه دارند. اشوزرتشت برای رسیدن به این پایه از تمدن، راه کاملا عملی پیش پای گذارده است، تا بتوانیم به فرزندانمان به دید یک انسان صاحب اندیشه بنگریم و « مثبت نگری» بیاموزیم و« هفت پایه عرفان زرتشتی» را که از اندیشه های سپنته من ساز آغاز و تا امرداد ادامه می یابد را به آن ها بیاموزانیم تا بتوانند با پیروی از این آموزش های درست و کاملا علمی و منطقی به انسانهایی هومن و سپنته من تبدیل گشته، برای خود و جامعه مفیدترین و سازنده ترین  باشند. 

اکنون به چند مورد از «ارزش» هایی که تا چندی پیش بین نیاکان ما گرامی داشته می شد و متاسفانه امروز«ضد ارزش» تلقی می شود یا نسبت به آنها بی توجه شده ایم، اشاره می نمایم که اندیشه و روان همه ما باشندگان در این مجلس گرامی اعم از زن و مرد و کوچک و بزرگ را آزار می دهد، که امیدوارم در این نخستین نشست هم اندیشی انجمن موبدان با همکیشان گرامی به ویژه بانوان ارجمند، به بحث و گفتگو گذاشته شود و راه چاره ای اندیشمندانه و بخردانه و عملی برای تک تک آنها پیدا کنیم. تا چند سال پیش  در بین زرتشتیان: 

1.پاک نگه داشتن تن و روان و نیرومند نگاه داشتن این دو «ارزش» بود و…. حال جوانان ما شاید در منزل به پاک نگداشتن تن بیشتر توجه می نمایند. لباس بهتری می پوشند، ولی آلودگی مادی و مینوی جامعه و محیط زیست بیشتر شده و داشتن کارهای پشت میزنشینی و نداشتن وقت کافی برای ورزش و عدم توجه به بهداشت فردی و جمعی، جوانانمان را بیشتر در معرض بیماریهای عضوی از قبیل کمردرد و ضعف عضلانی و غیره و بیماریهای روحی از قبیل سرخوردگی رفتاری و استرس ها و فشارهای سخت روانی و اعتیاد و حتی عفونت های ویروسی و میکروبی و خدای ناکرده «ایدز و سرطان» قرارداده است. براستی علت چیست و چه باید کرد؟ 

2.راستگویی و راستی جویی و در جستجوی نام بودن و دوری از ننگ، یکی از مهمترین مشخصه زرتشتیان بوده و «ارزش» بوده است، ما را چه شده است که همرنگ جماعت شدن و به دنبال پول و دلار بودن، از این ارزش راستین کاسته است و ما را از باقی ماندن در مواضع اصولی و انسانی خویش باز داشته است.

3.آموختن و سخن گفتن به زبان دری یک «ارزش» بود. چرا اکنون نیست و آن احترامی که بین کوچک و بزرگترها بود، بسیار کمرنگ شده  است. چرا؟

4.پوشیدن لباس سنتی خودمان، در آن شرایط سخت قدیم، یک «ارزش» بود. چرا حال نیست. و حتی با وصفی که می توانیم لباس و روسری سفید و حتی رنگی بپوشیم، بانوان ما عادت کرده اند که از پوشش هایی به رنگهای بسیار تیره و حتی سیاه استفاده نمایند. براستی چرا؟ چه باید کرد؟  

5.فرهنگ کار و همت داشتن و یاری رسانیدن به دیگران «ارزش» بود و زرتشتیان چه در کارهای اجتماعی و چه در ورزش همواره پیش قدم و سرآمد بودند.چرا امروز نه؟   

امید است درنشست آینده به موارد های دیگری از بن پایه های شناخت فرهنگ زرتشتی، با هم اندیشی به رفع نواقص بپردازیم. از همه زرتشتیان به ویژه بانوان گرامی می خواهیم که به طور فردی و اگر می توانند جمعی، به این پنج پرسش پایه ای پاسخ داده تحویل خانم مرادپور نمایند. مهر افزون. راستی پیروز باد. با سپاس بی کران موبد دکتر اردشیر خورشیدیان. “

در ادامه اين هم انديشي سركار خانم پروا نميرانيان در مورد پوشش زرتشتيان سخن گفت و همچنين فيلمهايي را نشان داد. فرزانه گشتاسب و دكتر بوذرجمهر مهر از ديگر سخنرانان اين نشست بودند. 

برگرفته از تارنمای برساد

حقوق بشر در دین زرتشتی

حقوق بشر در دین زرتشتی


موبد دكتر اردشير خورشيديان به دانشگاه شهيد بهشتي دعوت شده بود تا از حقوق بشر در دين زرتشتي سخن بگويد. با توجه به اينكه موضوع سخنراني از پيش اعلام شده بود اما جو نشست به گونه اي هدايت شد كه فرنشين انجمن موبدان به جاي سخنراني در مورد «حقوق بشر در دين زرتشت» به اتهامات وارده پاسخ گفت و شبهات موجود در ذهن گروهي از شركت كنندگان را رفع نمود و به شيطنتها پاسخي شايسته داد. اما زماني براي سخنراني ايشان باقي نماند. با اين حال متن سخنراني آماده شده از سوي موبد دكتر اردشير خورشيديان به صورت زير است:

به نام خداوند جان وخرد
« ما خواستاریم ازجمله کسانی باشیم که مردم را بسوی راستی و نیکی و جهان را بسوی پیشرفت و آبادانی رهنمون می باشند» یسنا30بند9
فرنام جلسه: حقوق بشر در دین زرتشتی   
پرسش گر: مرکز و کرسی حقوق بشر، صلح و دموکراسی یونسکو دانشگاه شهید بهشتی به ریاست جناب آقای جعفر کوشا   
زمان  چهارشنبه  6/آذر / 87  –   2 تا 4 پسین. مکان دانشگاه شهید بهشتی، سالن اجتماعات. پژوهشکده لیزر    
پاسخ گو: موبد دکتر اردشیر خورشیدیان. رییس انجمن موبدان تهران. متخصص و جراح چشم  

3746 سال پیش« اشوزرتشت » در کوه «اشیدرنه»، در کنار دریاچه «چی چست» پس از ده سال درون نگری در سن سی سالگی از سوی اهورامزدا به پیامبری برگزیده شد و با کتاب «گاتاها» که کتاب آسمانی زرتشتیان می باشد و حاوی حقایق بسیاری است که پیامبر ایرانی با کشف و شهود به آنها دست یافته بود و طریقت انسانی زیستن را آموزش می دهد، به میان مردم بازگشت. نخستین کسی که دین او را پذیرفت «میدیوماه» پسرعموی وی بود، آرام آرام با تبلیغات، تعدادی دیگر از مردم پیرو او شدند. باورهای اهورایی پیامبر، که یکتا پرستی و برابری  و احترام به حقوق همه انسان ها و پاک نگه داشتن محیط زیست و خدمت به خلق و نیکی و راستی را می آموخت، با مخالفت شدید کوی ها (پادشاهان کیانی آن زمان) و «کرپن ها» و « اوسیج ها» (روحانیون   آیین های« مهری» و«زروانی» ) روبرو شد. به ناچار او که به آزادی اندیشه و اختیار باور داشت و مخالف جنگ و خونریزی بود، از محل زندگی خود که به باور ما زرتشتیان، شهر ارومیه واقع در آذربایجان امروزی  بود، به شهر بلخ که شهر مزارشریف واقع در استان بلخ افعانستان می باشد، هجرت نمود و دین خود را به پادشاه آن زمان «گشتاسب و بانوی او کتایون » و دو وزیر دانشمند«جاماسب» و «فرشوشتر» ارائه کرد. پس از چهارسال گفتگو، پادشاه و درباریان، دین او را پذیرفتند. پیامبر ایرانی، با تاسیس انجمن مگان (مغان)، طریقت و شریعت کیش (مذهب ) زرتشتی را تعریف و تشریح و به اجرا گذارد. موبدان بسیاری تربیت شده و به گوشه و کنار ایران آن روز برای گسترش دین و فرهنگ زرتشتی فرستاده شدند. آرام آرام باورهای دین زرتشتی بر باورهای پیروان آیینهای مهری و زروانیسم و دیگر خرافه پرستان که«دیویسنی» نامیده می شدند، غلبه کرد و اکثریت ایرانیان دین زرتشتی را برگزیدند. پس از هزار و اندی سال کورش بزرگ که از پدر پارس و از مادر از قوم ماد بود، نخستین دولت بزرگ شاهنشاهی ایران را براساس این باورهای اهورایی، در سرزمین ایران بنیاد نهاد و با عدل و دادی بی همانند به نوشتن دستور و استقرار حقوق بشر و گسترش نیکی و راستی در جهان پرداخت و از آن پس چنان اندیشه های انسان گرایانه این پیامبر بزرگ ایرانی در باورها و اندیشه های ایرانی نهادینه شد که تا امروز هم با وصف تهاجمات  قومی و فرهنگی بسیاری که ازسوی بیگانگان اعم از یونانی و تازی و ترک و تاتار به ایران عزیز شده است، باقی مانده و بصورت آشکار و نهان  در فرهنگ و عرفان ایرانی خودنمایی می نماید. 

دین زرتشتی بر 9 پایه استوار است، از این رو عصایی که در دست پیامبر ایرانی است و پوششی که به نام سدره(sedre) زرتشتیان به تن می  کنند نیز 9 بخش دارد که به ترتیب زیر می باشد: 

1-  باور به اهورا (هستی بخش) مزدا (ابردانا) خدای یکتا و بی همتا. 2- باور به پیامبری اشوزرتشت. 3- باور به جاودانگی روان و جهان مینوی  و پادافره. 4- باور به قانون ازلی«اشا» (هنجار هستی، راستی و پاکی و عشق اهورایی) 5- باور به برابری کامل انسان ها و داشتن اختیار و آزادی  کامل در انتخاب راه. 6 – باور به هفت ا مشاسپند یا هفت پایه عرفان زرتشتی در رسیدن به کمال 7 – باور به داد و دهش و دستگیری از نیازمندان. 8 – باور به مقدس بودن چهار آخشیج آب و باد و خاک و آتش و لزوم پاک نگه داشتن محیط زیست 9- باور به «فرشکرد» یعنی توانائی انسان در تازه شدن و تازه گردانیدن جهان. 

همانگونه که در تمام این اصول و به ویژه در اصل 4 و 5 مشاهده می نمایید، دین زرتشتی به برابری کامل حقوق همه انسان ها اعم از زن و مرد و داشتن اختیار و آزادی کامل در انتخاب راه باورمند است که همه این اصول در کتاب آسمانی زرتشتیان« گاتاها» آمده است، که می توان  به چند مورد از آیات آن اشاره نمود: « خوشبختی از آن کسی است که در پی خوشبختی دیگران باشد» یسنا 43بند 1    

« به سخنان بهین گوش فرا دهید. با اندیشه روشن درآن بنگرید. میان نیک و بد خود داوری کنید، هر مرد و زن از شما خود باید راه خویش را برگزیند.» گاتاها. یسنا 30 بند 2. 

« اگر مردم به قانون ازلی« اشا» که اهورامزدا برقرار داشته است آگاهی یافته و ازخوشی و پاداش نیک اشویی و پادافره زشت«دروگ»  با خبر گردند، بی تردید راه نیک را برخواهند گزید.» یسنا30 بند 10.

« ای اهورامزدا تویی آفریننده جهان مادی و مینوی و تویی که به مردم اختیار کامل نیک از بد دادی تا بنا به میل خود بسوی رستگاری شتابند یا به گمراهی بگروند.» یسنا 31 بند 9 و10. 

« ای مزدا از روز نخست که با خرد خویش به کالبد ما جان بخشیدی و نیروی خرد (منه) و وجدان (دائنا یا دین) بخشیدی، خواستی که هرکس بنا به اراده خویش راه خود را با آزادی کامل برگزیند» یسنا 31 بند 11و 12.  

با توجه به آیات بالا و بسیاری از آیه های دیگر«گاتاها» کتاب آسمانی زرتشتیان و کتاب های مقدس دیگر، بعدا توسط شاگردان اشوزرتشت و  انجمن مغان و موبدان بزرگ از زمان به پیامبری رسیدن اشوزرتشت تا زمان ساسانیان نوشته شده و شامل پنج بخش «یسنا»، «یشت ها »، «وندیداد»، «ویسپرد» و«خرده اوستا» می باشد، که می توانید خود به آنها مراجعه نمایید. در دین زرتشتی، حقوق انسانی همه انسانها در جهان گرامی و برابر دانسته شده و از هیچ فرد یا نژاد یا جنس بخصوصی جانبداری نشده است.   

ما زرتشتیان در پنج وعده نماز روزانه، در بخش «اوستای  کشتی» میخوانیم: « می ستاییم دین پاک مزدا پرستی (زرتشتی) را که دور نگهدارنده جنگ افزار، آشتی دهنده و دین از خود گذشتگی است » 

یا « همازوربیم (هم نیرو باشیم). همازور هما اشوبیم (هم نیرو با راستی جویان باشیم). هم کرفه کرفه کاران بیم (همکار با ثواب کاران باشیم). دور از وناه و وناه کاران بیم (دورازگناه و گناه کاران باشیم). هم کرفه نیکان و وهان هفت کشور زمین بیم (همکار با نیک ترین  و بهترین های  مردمان سرتاسر جهان باشیم). هم در کتاب های دینی زرتشتیان (گاتاها) و مذهبی (اوستا) تنها کسانی به وهیشتم مینیو (بهشت) داخل خواهند شد که راه نیک را برگزینند و جز راستی نجویند و نپویند. و در هیچ بخشی از این کتاب ها نیامده است که تنها کسانی به بهشت داخل خواهند شد که زرتشتی باشند. در دین زرتشتی خداوند بزرگ به انسان دو نیروی خارق العاده «منه» یا خرد و «دائنه» (وجدان) بخشیده است تا نیکی و بدی را با این دو نیرو تراز کند و خود بهترین نیکی ها را برگزیند. در دین زرتشتی مزدا (ابر دانا) اهورا (هستی بخش) است، در حالیکه« انگره من یا اهره من» فقط در «من یا خرد و منش و شخصیت» انسانها جای داشته و وجود خارجی ندارد. بنا براین باور، محور طبیعت (یونیورس) خداوند است، ولی محور امور انسانی در جهان، بشر است و هرچه نیکی و راستی و اختراع و ابداع و خوشبختی است را افراد «وهومن» و «سپنته من»(نیک اندیشان) ایجاد کرده و همه کاستی ها و بدی ها را انسان های «دژمن» (دشمن) و « اکمن» و« اهره من» ها به وجود آورده و می آورند. در دین زرتشتی تنها کسانی به بهشت (یعنی بهترین مکان مینوی)  راه خواهند یافت که از اندیشه و گفتار و کردارنیک پیروی کرده و از راه اشویی (راستی و درستی و عشق اهورایی)، در پی استقرار نیکی  ها در جهان باشند. 

بنا بر همه موارد بالا که به عرض رسید و بسیاری از باورهای دیگر که در کتاب و سنت ما زرتشتیان آمده است، باید به عرض برسانم که، در دین زرتشتی همه مواد حقوق بشر مصوبه سازمان ملل متحد مورد پذیرش می باشد و چون مشاهده می شود که اکثر کشورهای عضو سازمان ملل عضو به این اعلامیه توجه دقیق نداشته و برخی دولت ها مانند اسراییل و آمریکا  از این قوانین انسانی در بسیاری از موارد سوء استفاده می نمایند. از سازمان ملل و دیگر سازمانهای پاسدار حقوق بشر مصرانه می خواهیم که با قاطعیت تلاش کنند که آموزش  «حقوق بشر مصوبه سازمان ملل» در مدارس سرتاسر جهان، اجباری گردد و آموزگاران باورمند و پاسدار حقوق بشر، به فرزندان جهان به درستی  بیاموزند، تا بند بند این آیین نامه ها در اندیشه مردم گیتی جای گزین گشته، نهادینه شود و در فرهنگ مردم دنیا بدون استثناء وارد گردد.       به یاری خداوند بی نیاز.                                                                                                                                                                مهر افزون. راستی پیروز. موبد دکتر اردشیر خورشیدیان. رییس انجمن موبدان تهران. دانشگاه شهید بهشتی تهران. 6 آذر 87خورشیدی. 

برگرفته از تارنمای برساد

عيد آتش

عيد آتش


اي اهورامزدا آنگاه تو را پاك شناختم كه انديشه نيك بر من فراز آمد پرسيد: به كه نماز مي آوري؟ گفتم به فروغ مزدا نماز مي آورم، تا مرا تاب و توان هست دل بر راستي مي بندم (بند 9 هات 43 گاتها)

آتش يكي از چهار آخشيج(عنصر) پاك در نزد ايرانيان باستان و زرتشتيان است. آذر نام ايزد نگاهبان آتش است. آتش در ميان ايرانيان از ديرباز از تقدسي ويژه برخوردار بوده است. در واقع آنرا جانشين خورشيد بر روي زمين مي دانستند و به اين دليل است كه در اوستا سرودهايي درباره ستايش آتش و خورشيد در شمار نمازهاي معمول و مهم آمده است. در ميان آرياييان هند و ايراني داستان ها و افسانه هاي زيادي در مورد پيدايش آتش وجود دارد. اما از همه رايج تر افسانه ي زيبايي است كه در شاهنامه فردوسي آمده است. بر اين پايه كه روزي هوشنگ،(شاه پيشدادي) به همراه گروهي از كوهستان مي گذشت كه ناگهان ماري تيره تن و تيزتاز در سر راهش پديد آمد. هوشنگ سنگي را برداشت و به سوي مار پرتاب كرد اما سنگ به مار نخورد و به سنگ ديگري برخورد كرد، فروغي پديد آمد و آتش زاده شد. 

در اوستا آمده است اهورامزدا پنج نوع آتش را آفريده است به نام هاي:

1.آذر«برزي سَوَنگه» يعني آتش بلند سوت يا بزرگ سود. كه عموما به آتش بهرام گفته مي شود.
2.آذر «وهوفريانه» يعني آتش دوستدار نيكي، آتش و گرمايي است كه در جسم انسان و حيوان قرار دارد.
3. آذر «وازيشته» يعني آتش وظيفه كه آتش ابرها است.
4.آذر «اوروازشت» يعني و گرما و آتشي كه در گياهان است
5. آذر «سپنيشته» يعني پاك ترين آتش ها كه آتش بهشت است و درگروثمان (عرش) در بارگاه اهورايي فروزان است.

نماد اين آتش ها در جهان مادي به صورت سه آتش مقدس است به نام هايي:
1.آذرفرنبغ             2.آذربرزين مهر          3. آذرگشسب(آذرگشنسب)

اگر چه پيدايش آتش را به صورت يك اتفاق به هوشنگ نسبت مي دهند پيدايش اين سه آتش هم در رابطه با هوشنگ بوده است. در گزيده هاي زادسپرم آمده است كه در زمان فرمانروايي هوشنگ هنگامي كه مردم بر پشت گاو اساطيري «سويشوگ» به كشورهاي ديگر مي رفتند شبي طوفان شديدي رخ داد و آتش دانها كه بر سه جا بر پشت گاو نهاده شده بود و آتش در آن ها قرار داشت و در دريا افتاد و همه جا را روشن كرد اين آتش را بر سه آتشدان نشاندند كه خود سه فره شد، اين سه آتش عبارتند از آْذرفرنبغ كه مي گوينددر كابل، در افغانستان كنوني يا در كاريان فارس قرار داشته و مخصوص طبقه موبدان بوده است. آذرگشسب كه در شيز آذربايجان(تخت سليمان كنوني) بوده و به شاهان و جنگجويان اختصاص داشته و آذربرزين مهر در كوه ريوند در شمال غربي نيشابور قرار داشته و مخصوص طبقه كشاورزان بوده است. در بندهش اين داستان با جزئيات بيشتر به تهمورث نسبت داده شده است:

«هرمزد در آغاز آفرينش، چون سه فره، به پاسباني جهان فراز آيد. بدان تن، فره مندانه همي در جهان اند. در پادشاهي تهمورث چون مردم به پشت گاو سرسيوگ از خونيرس به ديگر كشورها مي گذشتند. شبي، ميان دريا، به باد سخت و موج دريا،‌ آتشدان كه آتش در او بود، كه به پشت گاو به يك جاي كرده شده بود. با آتش به دريا افتاد و در آن هر سه آتش چون (آن) يك فره كه به جايگاه آتشدان بر پشت گاو (بود). درخشيدند و همه (جا) روشن بود و آن مردمان بازگشتند.»

اما اعتقاد بر اين است كه اين سه آتش مقدس افسانه هاي تاريخي نيستند بلكه در طول تاريخ همواره حامي و راهنماي انسان بوده اند. اين سه آتش به پادشاهي جمشيد ياري رساندند و هنگامي كه فره جمشيد از او جدا شد. آذرفرنبغ فره او را از دست ضحاك رهايي بخشيد. آذربرزين مهر تا زمان گشتاسب حامي زرتشت و الهام دهنده ي او بود و گفته اند كه آذرگشسب تا زمان خسروپرويز پادشاه بزرگ ساساني جهان را حفظ كرده است.

براي برگزاري مراسم، در آيين ما سه آتش وجود دارد: آتش بهرام، آتش آذران و آتش دادگاه

آتش بهرام مهمترين آتشي است كه از زمان هاي كهن مورد احترام بوده است. آتش بهرام راه شاه پيروزمند آتش ها مي گويند و نمادي از راستي و اشا است.

آذرفرنبغ، آذربرزين مهر و آذرگشسب از آتش هاي بهرام هستند. آتش بهرام شبانه روز روشن بوده و نيايش آن طبق تشريفات خاصي انجام مي گرفته است. جريان تطهير بهرام يك سال به طول مي انجاميد و جريان طولاني و دشواري داشته به اين صورت كه شانزده آتش را از جاهاي مختلف و طبقات و صنعت هاي اجتماع چون آتش چلنگر(آهنگر)، زرگر، مسگر،‌ نانوا، آشپز، آجرپز و… جمع آوري مي كردند و 1128 بار آنرا تطهير مي كنند، سپس با شكوه فراوان آنرا به آتشكده مي بردند و در جايگاه مخصوص قرار مي دادند و در اين مراسم كه «تخت نشين» ناميده مي شود موبدان اين آتش را مانند شاه بر تخت مي نشاندند به اين صورت كه چوبي را به شكل تخت مي گذاشتند و بر بالاي آن تاجي به نشانه پادشاهي آويزان مي كردند و آتش را بر اين تخت مي نشاندند سپس 4 موبد چتري را روي آتش گرفته و آنرا حمل مي كردند و در پيشاپيش آنها موبداني با شمشير و گرز (نشانه ايزد بهرام) حركت مي كردند ودر دنبال آنها بهدينان با وقار تمام حركت مي كردند. پس از برگزاري مراسم تخت نشين موبدان چند عدد از شمشير و گرزها را به ديوار آتشكده آويزان كرده و در هر گوشه زنگي به زنجير مي آويزند تا در هر يك از پنج گاه شبانه روز هنگام خواندن سرود آنرا به صدا در آوردند. در آتشكده فقط موبد خاصي مي تواند به آتش بهرام نزديك شود، ساير بهدينان و حتي موبدان ديگر نبايد به آن نزديك شوند آنها فقط مي توانند آتش را از ميان پنجره مشبكي كه در حريم آتش قرار دارد ببينند و نيايش خود را انجام بدهند.

آتش آذران يعني «آتش آتشان» آتش محلي است و از آتش هاي خانگي كه سه بار بكار برده شده باشد تهيه مي شود كه آتش آدران و آدريان نيز ناميده مي شود.

آتش دادگاه همان آتش خانوادگي بوده و مردم معمولي و غير روحاني نيز مي توانستند از آن مراقبت كنند.

در واقع تطهير آتش ها بيانگر اين مطلب بوده كه انسان نيز بايد مانند اين آتش ها تطهير شود يكي از پارسيان نام آور در اين مورد استدلال مي كند همان طور كه آتش براي تطهير از همه ي طبقات جمع آوري مي شود همه انسان ها هم صرف نظر از طبقه اجتماعي اگر مرحله ي تطهير را بگذرانند در نزد اهورامزدا برابر هستند.

شاهان به هنگام سفرهاي جنگي توده اي از آتش مقدس را به همراه مي بردند. خسروپرويز يكبار براي اينكه آذرگشسب به دست دشمنان نيفتد مجبور شد كه آنرا به داخل ايران برگرداند و يزدگرد سوم نيز در هنگام حمله ي اعراب «آتش بهرام ري» را كه بسيار نزد ايرانيان مقدس بود به همراه خود برد. اين آتش سال ها در سفرهاي يزدگرد همراه او بود تا سرانجام آنرا در مرو در آتشكده ويژه اي كه ساخت جاي داد.

در زمان ساسانيان آتشكده ها تنها محلي براي نگهداري آتش و نيايش به درگاه اهورامزدا نبوده است، بلكه مكاني فرهنگي،‌ ورزشي، ديني بوده است كه با داشتن كتابخانه و منابع مختلف به كار آموزش جوانان در زمينه هاي ديني و فرهنگي مي پرداختند همچنين در اين مكان به آنها فنون سواركاري و تيراندازي هم آموزش مي دادند. ثبت هر تولد و مرگي نيز در آنجا صورت مي گرفته و محلي براي نيايش هاي جمعي و برگزاري مراسم هاي ديني هم بوده است.

جشن آذرگان

يكي از جشن هاي ماهيانه است. روز نهم هر ماه و ماه نهم هر سال خورشيدي به نام اين ايزد است. تا جايي كه ميدانيم جز ابوريحان بيروني هيچ كدام از نويسندگان ايراني به آيين هاي جشن آذرگان نپرداخته اند. ابوريحان بيروني مي نويسد: «روز نهم آذر عيد است كه آنرا براي توافق دو نام آذر جشن مي نامند و در اين روز به افروختن آتش احتياج مي يابند و اين روز عيد آتش است و به نام فرشته اي كه به همه ي آتش ها موكل است موسوم است و زردشت امر كرده كه در اين روز آتشكده ها را زيارت كنند و قرباني ها به آتش نزديك كنند و در امور عالم مشاوره كنند.»

شايان ذكر است كه قرباني براي آتش، «آتش زوهر» است كه شامل عود و كندر و خوشبوكننده ها است و در گذشته هنگام بهار كره تازه حيواني بوده است.

در واقع اين عيد در قديم آغاز زمستان بوده، مردم به آتشكده ها مي رفتند و ضمن مراسم نيايش اهورامزدا بر آتش عود و صندل و چوب هاي خوشبو مي گذاشتند و به دليل تغيير فصل و آغاز سرما از آتشي كه در آتشكده بود. هر كسي با مراسمي ويژه آتشي را به خانه مي برده و اتش زمستاني خانه را با آتش تقديس شده مي افروخت كه تا پايان زمستان در خانه روشن بوده و معتقد بودند كه اين آتش براي آن ها شگون و بركت مي آورد.

وقتي به آتش، اين فروغ ايزدي كه هنوز از پس سده ها و قرن ها در آتشكده ها فروزان و پابرجا است مي نگريم به ياد مي آوريم فداكاري نياكان خرمندمان در پاسداري دين و از جان گذشتگي شان در برپاداري آن، تا اين فروغ اهورايي كه نشانه اي از بخشش خداوند بر انسان ها و نماد و پرچمي براي ما زرتشتيان است جاودانه و ماندگار، ما را رهنمون سرمنزل پاكي و راستي و ارديبهشت امشاسپند شود. به گفته فردوسي بزرگ آن سخنور فرزانه و سترگ:

نگويي كه آتش پرستان بدند
پرستنده پاك يزدان بدند

و نيز آذرگان است و هنگامه ي شادي بر پايه چامه سخنور راستين حافظ اهل راز
به باغ تازه كن آيين دين زرتشتي 
كنون كه لاله برافروخت آتش نمرود

 
«سوزان باشي در اين خانه 
بي گمان سوزان باشي در اين خانه
فروزان باشي در اين خانه
شعله ور باشي در اين خانه 
به آرماني ديرپا 
به فرشگرد(رستاخيز) توانا
همچنان درفرشگرد تواناي نيك»
(يسناي 62 نيايش آتش بند 3)

  
ياري نامه:
1.جشن هاي ايراني دكتر پرويز رجبي
2.بندهش برگردان دكتر مهرداد بهار
3.اساطير و فرهنگ ايران دكتر رحيم عفيفي
4.مزديسنا و ادب فارسي دكتر محمد معين
5.گزيده هاي زادسپرم برگردان دكتر محمد تقي راشد محصل

برگرفته از تارنمای برساد

روزهای زيارتی پارس بانو

روزهای زيارتی پارس بانو

 

پیر بانو پارس (پارس بانو)

پارس بانو در دامنه‌كوهی نزدیك جنوب شهر عقدا در 112 كیلومتری جنوب غربی شهر یزد در محلی به نام ارجنان (زرجوع) وجود دارد.

از روز مهر تا روز ورهرام از ماه تیر یعنی 13 تا 17 تیر ماه، همه ساله زرتشتیان با برپایی آیین های دینی و سنتی در این زیارتگاه گرد هم می آیند.

روایت است كه پارس بانو (دختر یزدگرد ساسانی) را در این مكان مقدس در خود گرفته است.

در باورهای مردم، این نیایشگاه جایگاه جان باختن و ناپدید گشتن شهبانوی پارس (دختر یزدگرد ساسانی) بنام «خاتون بانو» بوده است.

 
 

 
 باز هم پیر، باز هم زیارت،‌ باز هم گردهم آیی،‌ باز هم پارس بانو، باز هم خلاصه شدن همه چیز در یك شب. آری دوباره روزهای زیارتی بانوی پاكدامن ایران زمین پارس بانو فرا رسیده است و این مكان اهورایی میزبان شور و عشق همكیشان زرتشتی سراسركشور است، البته این میزبانی معنای حضوری از سراسر كشور را ندارد.

 

زرتشتیانی كه با هر لباس و شكل و شمایلی رهسپار این مكان پاك می شوند. و حتی برای لحظاتی كوتاه هم كه شده خالصانه با خدای خود راز و نیاز می كنند. درد و دل ها و گله ها و سپاسگزاری هایشان را با واسطه یا بی واسطه با خود خدا می گویند. و بار سنگین زندگی را فراموش می كنند. به دنبال این راز و نیاز و نیایش پرودگار یكتا كه زمانش كاملا متغیر است. نوبت به گفتگو، شادی، گردش و خاطره گویی می رسد. از همه چیر سخن به میان می آید از ازدواج ها و فوت ها تا قیمت برنج و چایی. از گوشی موبایل تا شركت در جام جان باختگان. 

پاسداری محيط زيست از ديرباز

پاسداری محيط زيست از ديرباز


 

یكی از بزرگترین دغدغه های امروزه انسان مسئله حفظ محیط زیست است. مسئله ای كهموضوع همایش ها و سخنرانی های بسیاری قرار می گیرد و كارشناسان ودانشمندان در این زمینه مطالعات زیادی كرده اند و دوستاران محیط زیست درگوشه و كنار دنیا با تشكیل گروههای مختلف سعی در حفظ آن دارند. و این درحالیست كه حفاظت از محیط زیست در فرهنگ كهن و غنی ایران جایگاه ویژه ایدارد.

 

  آب، خاك، هوا و آتش در نزد ایرانیان از تقدس ویژه ای برخوردار است به طوریكه در آیین زردشت ایزدانی مسئول نگهداری این عناصر هستند همچون آناهیتاایزد پاسدار آب، آذر ایزد پاسدار آتش، زامیاد ایزد پاسدار خاك و ویو ایزدپاسدار باد و هوا.  

 


این اعتقاد ایرانیان موجب میشد كه هیچ چیز آلوده ای را در آب نیندازند و یادستها را در آب روان نمی شستند بلكه برای شستشو، مقداری از آب رودخانه یاچشمه را برداشته و از آن استفاده میكردند . از انداختن آب دهان روی زمیناجتناب می نمودند و یا از سوزاندن مردار و هر چیز ناپاك دیگری دوری میكردند به این دلیل كه دوری از سوزاندن هر چیز ناپاك به منظور پیشگیری ازآلودگی هواست.

 


آب،خاك، هوا و آتش جایگاه ویژه ای در جشنهای مختلف دارند از جمله جشن تیرگانكه در تیر روز تیر ماه برگزار شده و پاشیدن آب بر سر و روی یكدیگر از آیینهای این روز است.

 


امانكته قابل توجهی كه وجود دارد این است كه در عهد باستان در ایران به دلیلتقدس عناصر چهارگانه و پاكیزه نگاهداشتن آن، بیماریهای  همه گیر و واگیرداربه ندرت دیده میشد چراكه بیشتر بیماریها به خصوص در روزگار گذشته در اثرآب آلوده همه گیر می شده است و در بین اقوام و ملتهای دیگر این دستبیماریها بسیار شایع بوده و در اثر آن در مدت كوتاهی جمع زیادی از بین میرفتند اما در همان زمان در ایران همانطور كه گفته شد به ندرت و آن هم دربین عده ی محدودی این قبیل بیماری ها مشاهده می شده است.

 


درزمان هخامنشیان و حتی پیش از آن، انسان به پاكیزگی هوا می‌اندیشیده است وبرای آن راهکارهایی پیش‌بینی کرده بود که در جهان منحصر به فرد بود. دراساطیر ایران از «باغ جمشید» یاد شده است که اقوام آریایی از طوفان سرمایشمال دریای خزر، به آنجا پناه بردند.

 


اگر بخواهیم مکانی حقیقی برای باغ جمشید پیدا کنیم، باید آن را در منطقه‌ای ازخوارزم تا هرات؛ یعنی در خراسان بزرگ، جست‌وجو کنیم. در دوره هخامنشیان،پردیس‌های ایرانی، شهرت جهانی داشته است. در این پردیس‌ها از سیستمآبیاری‌ای استفاده می‌شد که منحصر به فرد بود. باغ‌ها اغلب روی تپه‌ها،ساخته می‌شد تا از انرژی خورشیدی، بیشترین استفاده شود. روش آبیاری اینباغ‌ها به این نحو بود که آب از مکانی بسیار مرتفع با قطعات و لوله‌هایسفالی که با ساروج آب‌بندی می‌شد، به کف دره و از آنجا به تپه‌ها کشیدهمی‌شد. آب، با فشار به پایین کوه می‌رسید و سپس با قدرت خود را به نوک تپهمی‌رساند، این سیستم آبیاری در باغ‌های معلق بابل، پردیس هخامنشی و باغشاهی بغداد و نیز پس از اسلام به کار می‌رفت. وقتی که آب با فشار ناشی ازشیب کوه، به نوک تپه که باغ در آن قرار داشت، می‌رسید، حوضچه یا آبگیری ازآن آب، ساخته می‌شد. در وسط این آبگیر مصنوعی، یک فواره طراحی شده بود کهبا کم یا زیاد شدن فشار آب در فصل‌های پرآبی و کم آبی، ارتفاع آن کم و زیادمی‌شد. دور تا دور این تپه به صورت حلقه حلقه جوی‌هایی ساخته می‌شد تاذرات آب که از فواره به زمین می‌رسید نیز به هدر نرود و از طریق این جوی‌هابه پایین تپه و رودخانه هدایت شود. دو طرف جوی‌ها هم درختکاری می شد و زیردرخت‌ها، تخت گذاشته می‌شد تا در ساعات و فصولی از سال در آنجا استراحتکنند، در متون گذشته به تخت شاهی اشاره شده است که بیانگر تختی است که برایپادشاه در مکان‌هایی مشابه این، گذاشته می‌شد. ذرات ریز آب از فواره بهفضا پراکنده می‌شد و با آمیختن به اکسیژن ناشی از درخت‌ها، هوا را پاكیزهمی‌کرد. این سیستم آبیاری و پاكیزگی هوا، عینا در باغ «قرطبه» آندلس دراسپانیا نیز به کار رفته، آنها این روش آبیاری را از ایرانیان آموختند و بهجای کاشت درخت‌های معمولی از درخت‌های زیتون و بادام استفاده کردند تا سوددهی اقتصادی نیز داشته باشد.

 


 تمدن ایرانی اصلا با «باغ جمشید» شکل گرفت. اکثر شهرهای ایران، باغ- شهربوده‌اند. کلمه «ویلا» که امروز در زبان فرانسه وجود دارد، ریشه در زبان فارسی دارد. شکل‌های اولیه «ویلا» در زبان فارسی باستان، باغ‌سرا و باغخانه معنی می‌دهد. باغ در ایران قداست داشت و شهر بدون باغ، اصلا متصورنبوده است. باغ‌ها یا در داخل شهر بوده‌اند یا در حاشیه شهر. در شهرهایی کهامکان دسترسی به آب آشامیدنی دشوارتر بوده است، باغ‌ها در حاشیه شهر و رویتپه‌ها ساخته می‌شد.

 


تاریخ رابطه انسان و حیوان برمی‌گردد به دوران بسیار کهن تا دوره گرایش‌هایانسان به توتم پرستی. پاره‌ای از حیوانات که در زندگی کمک حال انسان بودند،به توتم تبدیل می‌شدند و وقتی حیوانی در موقعیت توتم قرار می‌گرفت، طبعابعضی از امور در موردش ممنوع می‌شد. مثل کشتن یا آزار رساندن به او یا حتیداغ زدن به او، این حیوانات در ضمن جنبه قداست پیدا می‌کردند.  رابطه خویشاوندی بین انسان ونباتات را همیشه مطرح بوده که با توجه به وحدت اصلحیات و زیست در میان گیاه، جانور و انسان این تعبیر درست و هماهنگ است.

 


توجه به محیط زیست در باور ایرانیان باستان جایگاه ویژه ای داشته و این امر درآیین ما خوبی نمودار است . دین زرتشت نخستین دینی است که به حفظ محیط زیست وهمراهی با طبیعت تاکید فراوان کرده است . اشوزرتشت خشونت به انسانها ،آزار به حیوانات ، صدمه به گیاهان و تخریب محیط زیست را ناسپاسی بهاهورامزدا می داند . نمادهایی که برای ایزدها به کار گرفته شده اغلب نزدیکیبسیار با حیات و عناصر طبیعت دارد .مانند : آبان ، آناهیتا ( پاسداران آب) آذر و نیرو سنگ ( پاسداران آتش) زامیاد (پاسداران زمین وخاک) و … اینایزدان آگاهانه می کوشند تا هیچ کس به آلوده کردن عناصر اصلی دست نیازد . ایرانیان قدیم هیچ چیز آلوده ای را در آب نمی ریختند و در پاک نگاه داشتنخاک مراقبت می کردند . مردگان را بر بلندی می گذاشتند تا حیوانات آنراخورده و خاک آلوده نگردد.

 


سرسلسله آدمی نیز در این آیین بر می گردد بر رویشی از زمین . مشی و مشیانه دوگیاهی هستند که توامان از زمین روییده اند و تبدیل به انسان شده اند . منشاء و ریشه ی انسان را بطور نمادین گیاه و طبیعت ذکر می کنند و اشاره براین اصل ، تاکیدی است دوباره بر ارتباط ما با حیات زیست.

 


موضوع دیگر, استفاده از دخمه برای مردگان است. دخمه یا آن گونه كه فرنگی‌هامی‌گویند, برج سكوت, موضوع خیال انگیزی برای نویسندگان خارجی شده است. دخمهیكی از راه‌های رهایی از بدن مرده است. دخمه در بالای كوه دور از شهرمی‌ساختند, جایی كه لاشخوران به سادگی در زمان كوتاهی, گوشت مرده رامی‌خوردند و سپس نگهبانان دخمه, استخوان‌های مانده را درون چاهی ریختهتیزآب بر روی آن می‌ریختند تا گندزدایی شده و از بین برود و زیستگاه را ازآلودگی دور نگه دارد.به كار بردن این روش طبیعی است. یعنی گوشت حیوانی راپرندگان می‌خورند.همچنین باعث آلودگی محیط زیست نمی‌شود زیرا جایی كهلاشخور زیاد باشد در چند دقیقه گوشت مرده خورده می‌شود. در برابر, خاكسپاریدشواری‌ها همراه دارد. یكی آنكه خاك و زمین را آلوده می‌كند. دیگر آنكه سبب اتلاف زمین‌هایی می‌شود كه می‌توان برای كشاورزی و آبادانی از آناستفاده كرد. البته با توسعه‌ی شهرها, دخمه غیر عملی می‌شود.  همانگونه كهگفتیم, اهمیتی كه دین زرتشت برای حفظ و حمایت محیط زیست قایل شده, باعثآمده است كه, عده‌ای از دانشمندان, دین زرتشت را نخستین دین حفظ محیط زیستنام دهند

 

برگرفته از تارنمای برساد

——————————————————————–

زیست بوم    

مهرداد قدردان  

۱۶ خرداد ۱۳۸۷

آتشكده یكی از نمادهای اهمیت محیط زیست در میان زرتشتیان “به بهانه پاسداشت روز محیط زیست “

ازآنم به دیر مغان عزیز میدارند

که آتشی که نمیرد هرگز در سینه ماست “حافظ”

 در ایران باستان چهار آخشیگ (آخشیج)1 را پاک (مقدس) می شمردند و آلودن آنها را به ناپاکیها گناهی گران میدانستند و بر اساس این باور هوده و نیک ، پرهیزی سخت داشتند که مبادا خواسته یا ناخواسته دست به آلایش آخشیگان بیالایند. آب و باد2 و خاک و آتش آخشیگانی بودند که از دیرباز مورد بزرگداشت (احترام) ایرانی بوده اند بر اساس یشتها و دیگر متون دینی می توان چنین داوری نمود که ایرانی افزون بر چهار آخشیگ آنچه را که از پیوند (ترکیب) آنان نیز پدید آمده و برای آدمی  نیک و سودمند بوده را ستودنی دانسته و قابل ستایش، اندیشه ایرانی پدیده های نیک چه گیتیایی(مادی) و چه مینوی (معنوی)  را  پاس داشته است. هرگاه از این چهار آخشیگ دو تایش در جایی فراهم می آمد چون دو تای دیگر همه جا فراهم است به پاس آفرینشهای  نیک اهورایی نیایشگاهی بر پا میداشت و به نیایش ابرآفریدگار آخشیگان ، اهورای بی نیاز و انباز می پرداخت بدین گونه که چون چشمه آبی میافت آتشی بر کنارش برگاه می نشاند و چون همه جا خاک و باد فراهم است نیایشگاهی مینوی فرادست می آمد.

 

در پیشگاه اندیشه ایرانی هرگونه آلایش آخشیگان ناپذیرفتنی و بخشایش ناپذیر بود چراکه این چهار آخشیگ زیست بوم (محیط زیست) او را می ساخت (تشکیل می داد) و نیک در یافته بود که زندگی و آسایشش در گرو پاک نگهداشتن آخشیگان است.

 

باور او تا  بدان جا بود که شش گاه آفرینش پدیده های نیک (گهنبار) را جشن گرفت برای هر پدیده پنج روز ، در این روزها با نیایش به در گاه اهورامزدا از آفرینشهای نیکش سپاسگزاری می کرد و این سپاسگویی را با بخشش و دهش همراه و همگان را هم بهره می ساخت و با همازوری دیگر مردمان، جاودانه اش  می ساخت این پاسداشت ، یک همایش بزرگ و همگانی بود که ارج و شکوه(منزلت) چهار آخشیگ و پدیده های نیک را فرا یاد می آورد .

 

از آن گذشته در روند سیاست گزاری کلان اشوزرتشت مهر اسپنتمان و جانشینان خردمندش که نمی توانستند به یکباره آریاییان طبیعت پرست را یکتاپرست کنند خدایان نیکشان را به صورت ایزد و فرشته نگاهبان پدیده های نیک گیتیایی و مینوی قرار دادند و با این اندیشه، هم دسته دسته خدایان پنداری از جایگاه خدایی به زیر آمدند و یکتا پرستی بر فراز جای گرفت و هم مردم یکسره سُهش (احساس) بیگانگی با دین نو نکردند و به گونه ای  ته مایه های باورمندی (اعتقاد) خود را هر چند با دگرگونی گواه (شاهد) بودند از دیگرسو با این روش مردم دیگر پاسداشت آخشیگان و پدیده های نیک اهورایی را خویشکاریِ (وظیفه) دینی می شمردند و این فرازنای (اوج) خردمندی است.

 

اشوزرتشت خود نیز به بزرگداشت پدیده های نیک باورمند بود همو بود که در احساسی شاعرانه دریسنای 29 روان همه آفریده ها را روان گئوش (گئوش ارون = روان گاو) نامید گاو حیوانی سودمند نماینده همه آفرینش شد جدای از برداشت های مینوی، برای  پاسداشت پدیده های نیکِ این جهانی، او آفرینش های سودمند و اشو (هرآنچه اهورامزدا آفریده سراسر نیک و سودمند است) و مهرورزی بدانها را پایه اندیشه و کار و کوشش آدمی قرار داد  او هیچ گاه این جهان و پدیده هایش را پست نشمرد تنبلی و کاهلی و گوشه نشینی (ریاضت)را روا ندانست کار و کوشش در دل زیست بوم و نیکویی دراندیشه وگفتار و کردار را بایسته شمرد و براین پایه ، ستودن نیکیها اساس  تفکر ایرانی شد با نگاهی به یشتها می توان این اساس و پایهء نگرشِ نکو را آشکارا دید.

 

پس از اسلام نیز ماندگاری این اندیشه و بزرگداشت آخشیگان را به آسانی می توان دید برای نمونه ناصرخسرو شاعر و نویسنده ایرانی در کتاب «زادالمسافرین» می نویسد:” از این چهار قسم جسم آنچه سخت تر است و فرازهم آمده است خاک است که بر مرکز است و آب از او گشاده تراست که برتر از اوست و باد از آب گشاده تراست که برتر از آن است باز آتش از هواگشاده تر است که برتر از هواست.” همچنین این شاعر در «روشنایی نامه» در باره چهار آخشیگ و بن مایه آفرینشی شان  چنین داد سخن داده و سروده است که:

 

” از ایشان گشت پیدا چارعنصر  

 زمن بشنوتو این معنی چون دُر

اثیر3 و پس هوا پس آب و پس خاک

  که زادستند این چار ز افلاک

در ایشان گرم وخشک سرد و تر هست

چنان چون سردتر و خشک تر هست

شود پیدا از ایشان رنج و راحت

از ایشان مرهم و ز ایشان جراحت

حکیمان این چنین گفتند با ما

که این چار اُمهاتند آن نُه آبا

از این چار و از آن نُه ای برادر

بشد موجود سه فرزند دیگر

معادن پس نبات آنگاه حیوان

به هم بستند یکسر عهد و پیمان

به دریا دُر و در کان لعل و گوهر

کند مردم درویش را توانگر

غذا و میوه و نان است کز وی

پدید آیدهمی خون در رگ و پی

ستور و گوسفند و گاو اشتر

کز ایشان می شود خون در زمین پر

همه از بهر انسانند در کار

کند او را یکی زین و یکی بار

موالیدند از اینها جسم انسان

پدید آمد در این شش گوشه ایوان “

 

فخر الدین اسعد گرگانی در «ویس و رامین» در باره چهار آخشیگ  و کارکردشان اندیشمندانه چنین سروده :

 

چو گشتند این چهار ارکان مهیا

از آن گرمی برآمد سوی بالا

و گر سردی به بالا بر گذشتی

ز جنبشهای گردون گرم گشتی

پس آنگه چیره گشتی هر دو گرمی

برفتی سردی و ترّی و نرمی

لطیف آمد از ایشان باد و آتش

ازیرا سوی بالا گشت سرکش

بگردانید مثل چرخ گردان

همه نوری گذر یابد در ایشان

بدان تا نور مهر و دیگر اجرام

رسد زآنجا بدین الوان و اجسام

زمین را نیست با لطف آشنایی

که تا بر وی بماند روشنایی

وگر چونین نبودی او به گوهر

نماندی روشنایی از برابر”

 

نیز استاد گرانمایه میرجلال الدین کزازی در «مازهای راز» آورده است:

 

“[بنا بر دید پیشینیان] از این چهارآخشیجان دو آخشیج خاک وآب که گرانتر (سنگین تر) و انبوهترند آخشیجان فرودین و گراینده به گیتی شمرده می شده اند و دو آخشیج باد و آتش آخشیجان فرازین و گراینده به مینو به شمار می آمده اند…..پدیده های خاکی و آبی پدیده های نیک دیداری  و درشت و استومند بوده اند لیک آنچه از باد و آتش پدید می آمده است در پیوند با مینو و گرایان به جهان نهان و فروری می پنداشته اند.”

 

در باور و متون دینی زرتشتی برای چهار آخشیگ نگاهبانان مینوی وفرشتگانی کارگزار(موکل) بر نهاده اند چون نیک بنگریم برای هر کدام از این آخشیگان کمینه (حداقل) دو نگاهبان می یابیم شاید به شوند(دلیل) ارجمندی شان  و ارج گزاری و یادسپاری مردم برای پاسداشت همیشگی آنان  بوده باشد.

 

برای آتش اردیبهشت امشاسپند و آذر ایزد برای آب خورداد امشاسپند و آبان ایزد برای باد(هوا)ایزد ویو(وایو،وای ،اندروای ،وای نیک) برای خاک (زمین) سپندارمزد امشاسپند و ایزد زامیاد برای یاد کرد نیکی و سودمندیشان نیز یشتها و نیایشهایی ویژه سروده شده اند چون آتش نیایش ، آبزور،آبان یشت (اردویسورآناهید یشت )،رام یشت (ویو یشت) زامیاد یشت و….

 

برخی گمان برده اند که چون زرتشتیان را پرستش سو نور و روشنایی است وآتشکده را یکی از جایگه های راز و نیاز با دادار یگانه قرار داده اند  پس برای آنان از میان آخشیگان اهمیت آتش فزون تر است وتا آنجا این گمان را پیش برده اندکه به بدگمانی (تهمت) دچار و بدگمانی (تهمت )آتش پرستی را  به زرتشتیان چسبانیده اند گفتنی است که برپایه آموزشهای دینی همه آخشیگان و پدیده های نیک اهورایی برای زرتشتیان به یک اندازه شایسته بزرگداشتند و ستودنی چنانکه پیشتر گفته شد جایی که چهار آخشیگ در کنار هم جای می گرفتند نیایشگاه میشد و چون آتش ویژگی فروزندگی دارد و برای فروزندگی نیازمند پاسداری و نگاهداری است بیشتر به چشم می آمده دراین روزگار نیز آتشکده همچون نمادی است از روزگار اوج و شکوفایی زرتشتیان و از آن روزگاران تاکنون  با جانفشانی نیاکان خردمندمان  فروزان مانده  این میراث فرهنگی، شایسته بزرگداشت است و پاسداشت آتش همانند و برابر پاسداشت دیگر آخشیگان است. در زمان ساسانیان نیز به شوند(دلیل) آنکه بنا بر فرموده اشوزرتشت اهورامزدا هستی را بر پایه قانون اشا یا راستی بنا نهاده و نماد این جهانی اشا یا اشه وهیشت(=اردیبهشت) آتش به شمار آمده است با برپایی آتشکده و راز ونیاز در آن  به گونه ای نوکرد(تجدید) پیمان با اهورامزدا بر پایه قانون اشا بوده است.

 

در همین راستاست که هنوز در روستاهای زرتشتی نشین پدربزرگان  و مادربزرگانمان هشدارمان می دهند که ظروف مسین یا رویین را در تابستان جلوی آفتاب و در زمستان در سرما قرار ندهیم که شهریور امشاسپند ناخشنود می گردد ویا هرگز روا نمی دارند که در آب روان کوچکترین آلودگی ریخته شود یا درختی سبز از پا درآید بی گمان اینکار خورداد و امرداد امشاسپند آزردن است و یا در کنج ذهنشان هنوز خورشید نگرشنی جایگهی ویژه دارد  چون جز آن زمین را آلودن و سپندارمزد فریده 4 را ناخشنود کردن است.

 

اگر سری به اوستای سیروزه (کوچک و بزرگ )یا یسنای 16 یا هفتن یشت بزنیم یا با نگاهی هر چند گذرا به یشتها با یادکرد ایزدان به این پاسداشتهای نیکِ زیست بومی (محیط زیستی) پی خواهیم برد و با آشنا شدن به  ژرفای اندیشه و نگاه نیاکان خردمندمان  به اهمیت نگهداری و نگاهبانی از زیست بوم بیشتر پی خواهیم برد. باشد که هم اکنون نیز چون گذشته پاسبانانِ نیکِ زیست بوم خود باشیم  به گفته یک اندیشمند “انسانِ نخستینِ غارنشین چون غارش آلوده و غیر قابل سکونت میگشت به غاری دیگر پناه می برد ولی ما را غار دیگری نیست” پس بیاییم با بازگشت به آموزه های نیکِ نیاکانمان به زیست بوم خود نیکی کنیم و آن را که یعنی خود را نیالاییم .

 

نیکیها پایدار همازوری فزون

 

پی نوشت

1- آخشیگ (آخشیج ) واژه ای سغدی است از زبانهای ایرانی  و برابر واژه عنصر و آخشیگان (آخشیجان)به چم عناصر است.

2- باد برابرپارسی واژه هوا است.هنوزاین واژه را در گفتگوی با کودکانمان به کار می بریم آنگاه که می گوییم “بادکنکت را باد کردی؟ “

3- اثیر در اینجا به چم آتش است.

4- فریده واژه ای اوستایی است به چم دوست داشتنی از ریشه fri به چم دوست داشتن که پیوندی با فریده عربی به چم یکتا و یگانه ندارد.

 

یارنامه

1- خرده اوستا روانشاد استاد پورداوود

2- مازهای راز- دکترمیرجلال الدین کزازی

3- فرهنگ نامه پارسی آریا – ج. دانشیار

 

——————————————————–

 

گرامی باد روز جهانی محیط زیست         

كامبیز رستمی  

۱۶ خرداد ۱۳۸۷

سرو نماد ایرانیان امروز، روز جهانی محیط زیست است. روزی که انسان امروزی برگزیده است تا در این روز از زیستگاه خود و پاکی آن بگوید و بشنود و آنرا گرامی دارد. روزی که انسان امروزی برگزیده است تا زیستگاه خود را از یاد نبرد، تا پاکی آن را از یاد نبرد، تا آنرا نه برای یک روز، نه برای یک سال و نه برای یک نسل، بلکه برای چندین نسل آنرا پاک نگاه دارد و قابل استفاده.

 

آری امروز روز جهانی محیط زیست است و دین زرتشت دینی است از برای تمام انسانها. دینی که جهان را از برای تمام انسان ها می خواهد.

 دینی که جهان را بی جنگ می خواهد. جهان را با دوستی و آرامش می خواهد. جهان را گیتی و مینو می داند. جهان را پاک و به دور از آلودگی می خواهد.

انسان را با منش و گوشن و کنشن نیک می خواهد. انسان را به دور از سلاح می خواهد. انسان را تن و روان می داند. انسان را پاک و به دور از آلودگی درونی و برونی می خواهد.

 

که  اشا را می خواهد. که پاکی را بخشی از اشا می داند. پاکی درون و پاکی برون را از اشا می داند.

 

مگر جز این است که هر روز زرتشتیان می خوانند: تنی و روانی. گیتی و مینو.

مگر جز این است که زرتشتیان در هر روز بارها زمزمه می کنند: اشم وهو وهیشتم استی. اوشتا استی.

مگر می توان روان سالم داشت بی تن سالم؟ مگر می توان اندیشه و گفتار و کردار پاک داشت بی تن و برون پاک؟

 

آری، این چنین است که زرتشتیان، از قرنها پیش مقدس می دانستند: آب را، آتش را، خاک را و هوا را.

آری، این چنین است که زرتشتیان، از قرنها پیش نمی آلودند: آب را، آتش را، خاک را و هوا را.

آری، این چنین است که زرتشتیان، از قرنها پیش آلوده ساختن اینها را گناه می دانستند و از آن  گناه پیش آفریدگار پوزش می خواستند و پتت می کردند.

آری، این چنین است که زرتشتیان از قرنها پیش کشتی می بستند و آنرا چهار گره می زدند به نشانه چهار آخشیج.

آری، این چنین است که زرتشتیان و ایرانیان از قرنها پیش نیایش هایی برای این نعمت های اهورا داده، در اوستا گنجانده بودند.

 

آری، امروز روز جهانی محیط زیست است و انسان امروزی اکنون دریافته است، آنچه دریافته شده بود.

 

 انسان امروزی دریافته است زیستن بدون محیط زیستی پاک ممکن نیست.

انسان امروزی دریافته است زیستن بدون آب و هوا و آتش و خاک ممکن نیست.

انسان امروزی دریافته است زیستن بدون زمینی پاک ممکن نیست.

و این چنین است که روزی را برای یادآوری و بازشناخت این دریافته ها اویژه کرده است.

و انسان امروزی می داند که روزی بی آلایش از آلودگی ها کافی نیست. بلکه هر روز و همیشه، آلایش ها را زدودن بایست.

 

و ما چه؟ دریافته ایم آنچه دریافته بودیم؟

سوشيانس در پرتو امشاسپندان به جایگاه سپنتامینو می رسد

سوشيانس در پرتو امشاسپندان به جایگاه سپنتامینو می رسد


موبد پدرام سروش پور، نماینده کنکاش موبدان تهران، در نشست موعودگرایی در دین زرتشت که روز پنجم خرداد در موسسه پژوهشی انتظار نور برگزارشد، با بيان اينكه انسان به عنوان اشرف مخلوقات محترم است و دروغ پرست یا دروغ گو می بایستی آگاه شوند و به سوی اهورامزدا روی آورند. به ویژگی ها و مشخصات سوشيانس در اندیشه های اشوزرتشت و دین زرتشت پرداخت.

  موبد سروش پور، از سوشيانس ها به عنوان نمادی از انسان هایی  که به هفت مرحله وهومن، اشا، شهریور، سپندارمزد، خورداد ،امرداد و سپنتامینو دست پیدا کرده اند و همانند خود اشوزرتشت، سود رسان مطلق هستند، نام برد.

نماینده کنکاش موبدان از بندهای پایانی هات 34 به عنوان بند هایی که در آنها از سوشيانس نام برده شده است یاد کرد.

ایشان با خواندن بند دوم هات 34 گاتها، اولین مشخصه سوشيانس را اشا و تجسم راستی دانست. اندیشه مند بودن را با توجه به بند 3 هات 34به عنوان دومين بعد سوشيانس برشمرد، بعد سوم سوشيانس را نيز توانمندی معنوی سوشيانس دانست و با اشاره به اینکه رد پای این سه بعد در فلسفه های اسلامی با نام های عقل ،عشق و اراده دیده می شود، از این سه بعد به عنوان سه بعدی که بالفعل در وجود همه وجود دارد نام برد و پرورش این سه بعد در کنار هم را سبب بالندگی بعد چهارم، سپنته آرمییتی، نوعی منش مینوی و یا ایمان، دانست.

به گفته موبد سروش پو  وظیفه و آرمان سوشيانس در بند 7و10 هات 34 یسنا، آموزش و پیشبرد جهان با  بیان و آموزش های خود و آوردن تمام دروغ گویان و زشت کرداران به سوی اهورامزدا است.

هموند انجمن موبدان تهران هات 34 بند 11 را بندی دانست که از دو امشاسپند دیگر هئوروتات و امرتات ، رسایی و جاودانگی، نام برده است و کسی که در او این شش مرحله شکل بگیرد می تواند به هفتمین مرحله ، سپنتامینیو، یا به تعبیر سهروردی نور اقرب یا نزدیکترین نور به نورالانوار، بالاترین جایی که انسان می تواند به آن برسد ، دست یابد. این شخص همان تجسم سوشيانس است.

موبد سروش پور با خواندن دو بند 12 و 13 از هات 34 آیین پیشرفت را به گفته اشوزرتشت، راه نیک منشی و راهی که بر مبنای آموزش سوشيانس ها است دانست و سوشيانس ها را نماد انسانهایی معرفي كرد، که این هفت مرحله را گذرانده اند و همانند خود اشوزرتشت، سود رسان مطلق هستند.

ایشان پیشرفت و تکامل را آرمان بشر در گاتها خواند و اضافه کرد: هیچ انسان باورمندی نمی تواند از پیشرفت دست بر دارد وسوشيانس نماد چنین باوری است. سوشيانس کسی نیست که جهانی را که ما به بدی گسترانده ایم را  یکددفعه پاک کند. به گفته ايشان،  تبلور سوشيانس زمانی است که ما به تکامل رسیدیم و نیکی ها به اوج خود رسیده باشد و طبیعی است که طبق فلسفه آفرینش بدی هم به اوج خود رسیده باشد و سوشيانس در آخرین مرحله بدی را از بین می برد.

موبد سروش پور با خواندن بندهای دیگر گاتها که در آنها به موضوع سوشيانس ها پرداخته شده است، تاکید اشوزرتشت را به داشتن سلاح دانش و خرد برای سوشيانس و آگاهی و راهنمایی تمام انسان ها به سوی اهورامزدا را متذكر شد.

ایشان در ادامه سخنانشان به موضوع سوشيانس در متون دیگر زرتشتی پرداخت و یادآوری نمود که اوستا، نگاه اسطوره ای به این موضوع  دارند. نماينده انجمن موبدان تهران با استناد به متنهاي اوستا تاكيد نمود كه با ظهور سوشيانس تمامي نمادهاي اهريمن از جمله خشم و آز و كين و مرگ نابود مي شوند و حتي خشم با سلاح نيز از پيشگاه او(سوشيانت) مي گريزد. همچنين در پاسخ به يكي از پرسش كنندگان در مورد چگونگي اين رويداد گفت: اگر تمام تلاش ما گسترش نيكي ها و آگاهاندن انسانها باشد آنگاه جهان به جايگاهي مي رسد كه سوشيانت جلوه مي كند. بدون آنكه نيازي به ابزارهاي اهريمني براي گسترانيدن نيكي مطلق در جهان باشد.

نماینده کنکاش موبدان تهران، در پایان سخنانشان به پرسش های باشندگان نشست در مورد سوشيانس پاسخ گفتند.

در پایان نشست رسمی که نزدیک به سه ساعت به طول انجامید، با توجه به علاقه باشندگان در مورد مسایل دیگر دین زرتشت ، موبد سروش پور مورد پرسش قرار گرفت که ایشان به صورت خصوصی به آنها پاسخ گفت.

مسیولین برگزاری که این نشست را  در راستای شناخت مهدویت در دیگر ادیان  برگزار کردند ،ابراز علاقمندی کردند که با توجه به ناتمام ماندن بحث نشست دیگری تشکیل شود.

موبد پدرام سروش پور نیز در ابتدای سخنانشان با سپاسگزاری از موسسه ی پژوهشی انتظار نور، استمرار چنین حرکاتی را با توجه به احترام و پذیرفتن یکدیگر خواستار شد.

برگرفته از تارنمای برساد

ورهرام يشت

ورهرام يشت



( همچنین ببینید : ” اوستای ورهرام یشت ” و ” متن دین دبیره و آوای ورهرام يشت موبد مهربان فیروزگری ” )

این یشت دارای بیست و دو کرده و 64 بند می باشد. در ابتدا به عنوان ایزدی که قدرتمند تر از ديگران است آمده و برای اثبات این سخن به ده شکل گوناگون در نزد زرتشت ظاهر می شود. او خود را نیرومندترین، سودمندترین، پیروزمندترین، فرهمندترین، نیکترین و درمانبخش ترین آفریدگان می نامد.
او ستیز همه دشمنان از هر نوع که باشند را در هم می ریزد و سپاه شان را شکست می دهد، او به مردان دلیری می دهد، برای بدخواهان مرگ می آورد، مردمان را صلح دهد و به مقصد می رساند، زرتشت او را نماز می برد و بهرام به او تخمه بارور، نیروی بازوان، تندرستی ، پایداری تن و نیروی بینایی بسیار قوی می دهد که در سه بند متوالی برایش مثال آورده می شود. در پایان نیز باز تاکید می شود بر قدرت او در شکست رزم آوران دیوان و دیوپرستان و جادوان و کوی ها و کرپ ها. 

بازمی گردیم به قسمت نخست یشت جایی که بهرام در شکل های مختلفی ظاهر می شود او در ده شکل ظاهر می شود که یک به یک می آید:

باد تند فرنیک مزدا آفریده و درمان بخش در اینجا احتمالا منظور سرعت و درمان بخشی است
گاو نر با شاخ زرین که ام فرشته شجاعت با او است شاخ ها و قدرت در اینجا سلاح او هستند
اسب سفید گوش زرد زرین لگام به همراه ام در اینجا شاید منظور باز سرعت است 
شتر سرمست دندانگیر پناه بخش قوی با چشمان دوربین و مانند شهریار مطلق به هر سو نگران
گراز با دندان و چنگالهای تیز و قدرت فراوان
مرد پانزده ساله نورانی با چشمان زیبا و پاشنه خرد
مرغ وارغن( استاد پورداوود آن را شاهین گرفته است) که تندترین و بلندپروازترین پرندگان است و می تواند از تیر رها شده بگریزد.
قوچ دشتی با شاخ سلاح او شاخش می باشد
بز نر با شاخ سر تیز که سلاح اونیز شاخش می باشد
و مرد رایومند با کارد زرکوب

پس بهرام در بردارنده خصوصیات ده موجودی است که به شکلشان ظاهر شده است.

از بهرام باید زمانی که دو سپاه در برابر یکدیگرند و آرایش می گیرند و هیچ کدام قطعا پیروز نشده اند و یا شکست نخورده اند درخواست کرد هر کدام زودتر برای بهرام و ام نیاز پیشکش کند او پیروز می شود. اما در مورد وارغن در ادامه این یشت باز به او اشاره می شود اهورامزدا به زرتشت می گوید اگر از جادوی مردمان بد آزرده خاطر شود پری از این مرغ را بر تن خود بمالد و دشمن را ناچیز کند، داشتن استخوان یا پری از این مرغ باعث می شود که  هیچ کس نتواند او را از جای بدر برد و بکشد  و به او پناه می دهد و بزرگواری و فر بسیار. این پر به او قدرتی می دهد که دشمنان از او هراسانند و به او پیروزی که فریدون در غلبه بر زورمندترین دروج اهریمن داشت می دهد پیروزی که فرمانروایان آرزومندش هستند. 

نیاز آوردن به بهرام باعث دوری جرب و زهر و گردونه های دشمن می شود. برای او باید گوسفندی یک رنگ یا سفید و یا سیاه بریان کرد و از آن نباید به راهزن، زن بدعمل که گاتها نمی سراید و مخالف دین داده شود و اگر این گونه شود سیل ایران را گرفته و درهم می شکند. 

در این یشت روان آفرینش به همراه بهرام زمانی ستوده شده اند که گروهی از دیوپرستان خون می ریزند و گیاه هپرسی و هیزم نمذک بر آتش می افکنند و حیوانات را آزار می دهند آزاری سخت و کشنده.

در ادامه از هوم دوردارنده مرگ، پیروز، نگهبان خوب و نگهدار تن به همراه بهرام یاد می شود و می آید که داشتن شاخه هوم با خود باعث می شود از دست دشمن برهد

اگر به وصفی که در این یشت از بهرام شده توجه نماییم می بینیم این ایزد دلیری می دهد نیرو و قدرت فراوان به آدمی می دهد و باعث پیروزی در نبردها می شود در لغت نیز معنی فتح و پیروزی می دهد پس مناسب است مانند استاد پورداوود آن را ایزد پیروزی بنامیم.

 باید اشاره کنیم که در این یشت از ام، مهر، رشن، گوش اوروان، هوم و اوپرتات پيروز(ايزد برتري و زبردستي) یاد شده است. نکته دیگر نیاموختن مانتره جز به پدر و برادر تنی است و یا آتربان است که اهورامزدا به زرتشت توصیه می کند و در مورد مانتره می گوید که سخنی نیرومند و استوار است و سر پریشان را سامان دهد و زخم فرود آمده را بازگرداند. در طول این بند جمله ای از گاهان وجود دارد که دوستخواه آن را اینگونه معنی نموده است: باید برای آبادانی جهان کوشید و آن را بدرستی نگاهبانی کرد و به سوی روشنایی برد.

 گوشه اي از نوشتار يشتها كه توسط رامين شهرت و رستم مهرباني در سيزدهمين همايش سراسري اوستاخواني وگاتاشناسي مانتره ارائه شد. 
 
کتابهایی که از آنها بهره بردیم:
1.       پورداوود، ابراهیم، یشتها، 2 جلد،چاپ اول، اساطیر، 1377
2.       دوستخواه، جلیل، اوستا، 2 جلد، چاپ ششم، مروارید، 1381
3.       جعفری، علی اکبر، ستوت یسن، چاپ اول، فروهر، 1359
4.       جعفری، علی اکبر، پیام زرتشت، چاپ سوم، فروهر، 1361

برگرفته از تارنمای برساد