خداشناسی‌زرتشتی – دستور مانکجی نوشیروانجی دهالا

 „خداشناسی‌زرتشتی“(zoroastrian theology) 

خورشید دانش „دستور مانکجی نوشیروانجی دهالا“
برگردان روانشاد „دستور رستم شهزادی“


 بخش نخست/ دوره پیش از گاتهایی
از دورترین زمان تا هزار سال پیش از میلاد

دین اولیه ایران

دوران پیش از گاتها یعنی زمانی را که می خواهیم عقاید دینی ایرانیان و تاریخ آن قوم را ارائه دهیم از آن جایی که بنام دوره پیش از تاریخ یا داستانی و افسانه ای نامیده شده تمام حقایق دینی و تاریخی ایرانیان در پرده ای از ابهام و تاریکی پنهان است، لذا این دوره را به سختی می توان تاریخی نامید زیرا که در این باره نه سند و منبعی در دست است و نه امید کشف حقایق یا دست آویزی به نظر می رسد، با اینکه این دوره از نظر دینی و مذهبی زرتشتی کشف و درک آن برای ما اهمیت زیادی دارد.


جدایی در دسته های قوم آرین

تمام اطلاعی که از این دوره بدست می آید اسناد اوستایی ست که پس از درگذشت اشو زرتشت تدوین گردیده و شباهت تامی با نوشته های ودایی هندوان دارد. از تمام شاخه های هند و اُروپایی، آرین های ساکن ایران و هند بیشتر از همه با هم بوده و سابقه همزیستی آنان طولانی تر می باشد. این دو شاخه درگذشته اعضای یک خانواده بوده و با یک زبان صحبت می کرده اند و با اینکه کوششهای بسیاری از طرف دانمشندان برای کشف تاریخ اولیه و سرزمین اصلی این قوم و علت مهاجرت آن و بالاخره دلیل اقامت آنان در هند و ایران بعمل آمده ولی تا حال نه به حقیقتی رسیده ایم و نه امید کشف آن در آتیه می رود.


کتابهای اوستا پاره ای از عقاید و روایات دینی این قوم را برداشته و نزاع و اختلافاتی که بعدا در میان آنان بوجود آمده که منجر به جدایی آنان از یکدیگر گشته در خورد ضبط کرده که نظیر آن در کتب ودایی نیز دیده می شود. با وجود این وجوه مشترک اختلافات دینی و عقیدتی آنان نسبت به مسایل دیگر کمتر بچشم می خورد.

آرین های مقیم ایران

تاریخ ورود آرین ها در ایران بدرستی روشن نیست و ار نوشته های اوستائی در می یابیم که این گروه از بدو ورود به ایران سخت بکار کشاورزی پرداخته و به اجرای مراسم دینی و ستایش ویژه قدیم قوم خود مشغول بوده اند که با خود از سرزمین نیاکان یعنی آریاویج آورده بودند. اوستا این دین اولیه آرین ها را پوایر یودَکئِشه یعنی کیش پیشین خوانده و گیه مَرِتن با کیومرس را نخستین مرد برابر نسبت شناسی زرتشتی و نخستین رهبر قوم بحساب می آورد. برابر یشت 13 او نخستین مردی بوده که گوش بفرمان اهورامزدا داده است.

جانشین او هوشنگ هوششنگهه نیز به عنوان نخستین بنیانگذار سلسله شاهانی بنام پَرَداته پیشداد و نخستین قانونگذار قوم خود می شناسد. بعد از آن اهورامزدا خدای بزرگ ایران باستان از جمشید(ییمه اوستا و یَحهَ ودا) می خواهد که پیامبر و ناشر دین او در میان قوم خود باشد که جمشید از پذیرفتن آن خودداری کرده و انجام این کار را در توان خود ندیده(وندیداد فرگرد دوم)، ولی در پایان برابر جلد سوم کتاب دینکرد این رهبر و شاه بسیار باستانی قوم آرین، فرمان اهورامزدا را پذیرفته و برای خوشبختی مردمان قوم خود در دو جهان دین اهورایی را تعلیم و گسترش داده است. در واقع رهبران بزرگی چون جمشید و دیگر آموزگاران دین و مبشران مذهبی بودند که بعدا اشوزرتشت نخستین پیامبر یکتاپرست ایرانی آن دین را به درجه کمال رسانیده و به همه مردم جهان ابلاغ کرده است.


مشخصات تقریبی دین قدیم آرین ها

از مندرجات اوستاهای قدیم می توان تا اندازه ای به عقاید و قوانین دینی و طبقات مختلف مردم ایران که قرنها پیش از اشو زرتشت می زیسته اند پی برد. اینگونه گزارش و روایات دینی که قریب سه هزار سال قبل نوشته شده برای ما بسیار ارزشمند می باشد زیرا به زبان مردمان پیش از اشو زرتشت نزدیکتر است و چون این نوشته ها بعد از آن وخشور نوشته و تدوین گردیده گرچه کاملا قابل اطمینان نیست باز هم نمی توان از آن طرف نظر کرد زیرا مقدار زیادی از آن روایات بازگو کننده عقاید متداول زمان آن نویسندگان است. مثلا وقتی نویسنده یشت پنجم که شخصا معتقد به ایزد بانو، اناهیته فرشته موکل آب بوده و بشرح طرز نیایش و فدیه دادن هوشنگ شاه به این ایزد می پردازد بعید نیست که عقیده متداول و معمول یا روایات مردمان زمان خود را بیان داشته باشد.
این هم مُحتمل است نویسنده ای که برای نسلهای آینده خود مطالبی را می نویسد هرگز در دوران تاریک گذشته آن عقاید معمول و متداول نبوده است. با وجود این تا اندازه ای می توان پی به عقاید دینی نیاکان و نویسندگانی برد که سه هزار سال قبل از ما می زیسته و نزدیکتر به زمان مردم قدیم خودشان بوده اند.


پرستش ایزدان طبیعت و دیگر موجودات آسمانی

آتش و آب و خورشید و ماه و زمین و آسمان و همه نیروها و پدیده های طبیعت در نزد آرین های قدیم مریدان و هواخواهان زیادی داشته است.بشر اولیه بطور کلی عناصر مختلف طبیعی را خدا و معبود خود دانسته و به پرستش آنها می پرداخته است. در ایران باستان نیز میترا-ائیریه من-هوم-وِرِترغنه-پارندی-نیریوسنگ- وایو-اوشه و بعضی دیگر از خدایان قدیم تر را مانند اناهیته که سامی الاصل و مونث بوده ستایش می کرده اند.
از طرف دیگر دَرواسپه و اشی ونگهوئی را که ایرانیها می پرستیده اند اصلا ایرانی الاصل نبوده زیرا نامشان در بین خدایان ودایی به چشم نمی خورد و تا پیش از اشو زرتشت ایرانی ها هنوز بدرک خدای واحدی که از طرف خدایان برتر باشد نرسیده بودند و به گمان انان هریک از این خدایان در حیطه قدرت و تفوذشان کاملا مستقل بوده و از هواخواهان و پیروان خود احترام و قربانی خاصی می طلبیدند و هیچک برتر از دیگران بشمار نمی آمدند.
از طرف دیگر قدرت مرکزی نیز هنوز در ایران بوجود نیامده بود و در بین اقوام مختلف ایرانی، شاهان و فرمانروایان و رهبران زیادی وجود داشته که هیچ یک تا آن زمان به مقام شاهنشاهی نرسیده بودند و اشو زرتشت نیز تا آن موقع ظهور نکرده بودند.


شناسائی خدایان

هریک از این خدایان القابی خاص و متعدد داشتند که از روی آن شناخته می شدند. نام اهورا یا سرور یعنی نامی که بعدا در دین زرتشتی به عنوان خدای واحد در آمد. در اصل لقب هریک از این خدایان بود.
این نام مترادف بود با اسورای ودایی. میترا و اپم نپات نیز که در یشتها و یسنا به لقب اهورا یا سرور خوانده می شوند بعدا به معنی رهبر گیتی یا پادشاه درآمد و حتی این لقب درباره بسیاری از شاهان از جمله شاه کیخسرو در یشت نوزدهم هات 77 بکار برده شد و نیز در یشتهای 5،8،13،14 برای سرداران ایران هم استعمال گردیده است.

یکی دیگر از این القاب بگَهَ یا بَغ است که در وِدا نیز آمده و برای همه خدایان آریائی بکار برده می شده که به معنی روزی دهنده و بخشنده می باشد. یَزَتَه یا ایزد نیز که به معنی سزاوار مدح و نعریف یا ستایش سزاست یکی دیگر از این القاب بوده است.


شاهان و پهلوانانی که خدایان را می پرستیده اند:

هوشنگ-تهمورق-جمشید-فریدون و گرشاسپ برابر یشت 15-ایزد وایو یا هوا را می پرستیده و نیازهایی به او داده اند. ولی اژی دهاک یا ضحاک-مرد بیگانه ای که هزار سال بر ایرانیان فرمانروایی کرده است چون به این ایزد نیازی تقدیم می کند و حاجت می طلبد چون ایزد وایو حامی و پشتیبان ایرانیان بوده حاجت او را بر آورده نمی سازد.(یشت 15 هات 19) باز هوشنگ-جمشید-فریدون-گرشاسپ-کاوس-کیخسرو-توس و وفرنواز1 چون به اردویسور ناهید نیاز می آوردند حاجتشان برآورده می گردد ولی باز هم نیاز اژی دهاک و افراسیاب تِرک و ویسَکَه2 پذیرفته نمی شوند(یشت5 هات 21).


گرچه هورخشتیه ایزد خورشید و آذر ایزد آتش و دیگر ایزدان آریایی پیش از اشوزرتشت در اوستا بعنوان ایزدان قدیم آریایی خوانده نشده اند ولی با وجود این نباید تصور کرد که این ایزدان قبل از آن پیامبر ناشناخته بوده اند زیرا پرستش آتش بین هند و ایرانیها معمول بوده و آتروان یا آذربان در اوستا و وِدا بعنوان نگهبان آتش خوانده می شده که پیوسته شعله های آتش مقدس را فروزان نگه می داشته اند. در واقع ایرانیان و هندوان هر دو قبل از جدائی، نیایش مخصوصی برای آتش اجرا کرده و مراسم خاصی برای آن دانشته اند.

انواع نیازها

هندوها و ایرانیها معمولا نیازهایی که به ایزدان پیشکش میکردند عبارت بوده است از نیازهای مایع مانند روغن و پیه و نیازهای جامد مانند خوشبوها و شاخه های برسم و هوم. چهارنفر از شخصیتهای بزرگ آنزمان بنام های وی وه ونت vivahvant و آثویه Athviya و تریتیه thritya و پورشسپ بعلت نیاز آوردن به پیشگاه ایزد هوم هر یک دارای فرزندی نامور گشتند.(یسنای 9 هات4) هوشنگ- جمشید- فریدون و کیخسرو نیز برای ایزد درواسپ(حامی چهارپایان) قربانی هایی مانند گاو-گوسفند و مادیان تقدیم کرده اند.(یشت9 هات 3)


دیوها
ایرانیان دیوها را که خدایان هند و ایرانیها بودند از تخت خدائی فرود آوردند. این دیوها یا خدایان که به معنی موجودات نورانی و فروغمند بودند پس از جدائی معنی آنرا وارونه کرده بمعنی موجودات تیره دل و گمراه کننده یا ارواح خبیث و زشت و ناپاک در آوردند.3 راجع به علت این کار دانشمندان نظرات مختلفی ارائه داده اند ولی این حقیقت را نباید از نظر دور داشت که این عمل نتیجه برداشت یا عکس العملی بوده بوده که بین ایرانیها و هندیها در اثر اختلاف نظر و عقیده نسبت به ایزدان بوجود آمده بود که بالخره سبب جدایی آنان از یکدیگر گردید.
در تمام نوشته های اوستایی دیو معنی اصلی خود را از دست داده و به مفهوم فارسی امروزی در آمده است و از همان روزی که این لقب برای دیو به مفهوم موجودی پلید و زشت درآمد دیگر معانی نیک خود را تا حال در ادبیات ایرانی بدست نیاورده و در نتیجه خدایان هندوها مانند ایندرا-سَروَه و ناسَه تیه در ایران تحت نامهای ایندرا- سَه اُورده و نَوگه ئتیا در ردیف اهریمنان در آمدند و حتی اشخاص غارتگر و بدکار و اقوام وحشی چادرنشینی که در آن روزها مرتبا به کشتزارها و خانه های ایرانیان دستبرد می زدند در ردیف دیوان شمرده شدند.
در اوستا از جنگها و مخاصمات زیادی اشاره شده که بین ایرانیان از یک طرف و دیوان یا دیوپرستان مازندران و گیلان که در سواحل دریای خزر می زیستندرُخ داده و شاهان بسیار قدیم ایران از زمان هوشنگ به بعد پیوسته با این دیوان در نبرد بوده اند و تهمورث چون بر این دیوها دست یافته و آنان را مطیع خود کرده بود به لقب تهمورث دیوبند معروف گردید و حتی پرستش جاودان و پریان و اعتقاد به آنان و عمل سحر و جادو که از آداب دینی و شعائر مذهبی این دیوپرستان بود در سراسر اوستا نکوهیده و ناپسند شمرده شده است.

 

بخش دوم / عصر گاتها

دین زرتشتی در آغاز گسترش خود


در اوستاهای بعدی آنجا که درباره پیامبران پیش از اشو زرتشت سخن می رود آمده است که اهورامزدا نخستین بار پیام آسمانی خود را در جهان مینویی به سروش آموخت و این فرشته به علت دارا بودن روح و صفت فرمانبرداری نخستین حامل احکام پروردگار و نخستین آموزگار دین خداپرستی به مردم جهان بوده است.(یسنای57،یشت11) سپس اهورامزدا دین خود را به فرشته هوم آموخت(یسنای 9) و در جهان مادی کیومرث نخستین آدمی بود که پیام ایزدی را پذیرفت.(یشت 13) ولی جمشید نخستین شاهی بود که به علت ناتوانی از ابلاغ دین به مردم جهان، از پذیرفتن رسالت، خودداری نمود(وندیداد 2) که بالاخره پس از قرنها این کار بزرگ به عهده اشو زرتشت قرار گرفت و آن وخشور این کار بزرگ را انجام داد.
در یشت 13 آمده که همه آفرینشهای گیتی از تولد پیامبری که فرمان اهورامزدا را به سراسر هفت کشور زمین خواهد گستراند بشارت داده و اظهار شادمانی و خشنودی می کند و گاتها که سرودهای خود اشو زرتشت است و در واقع بیانگر ابلاغ این دین به جهانیان بوده و انجام این ماموریت بزرگ را به آن وخشور نسبت می دهد. این سروده ها به خوبی نشان می دهد که چگونه آن وخشور بزرگ برای آموزش دین اهورایی به جهانیان چه رنجها و سختیها متحمل شده که بارها از پروردگار به علت نداشتن وسیله و کمی پیروان و مخالفت سرسختانه دشمنان نیرومند نالان بوده و با وجود تاملایمات بسیار استواری و پایداری خود را در انجام رسالت مقدس خود نشان می دهد.


نخستین هواخواهان دین زرتشتی

هنگامی اشو زرتشت از کامیابی خود در انجام رسالت اظهار خورسندی و شادمانی می کند که شاه گشتاسب کیانی و درباریانش پس از مواجهه شدن با او و مباحثات طولانی دین او را پذیرفته و به هواخواهی او برخاسته اند، از این روی در بشت 13 گشتاسب به عنوان ستون دین و حامی کیش زرتشتی شناخته شده است.پس از آن دین زرتشتی به سرعت در داخل و خارج از ایران گسترده شده و تعداد زیادی از مردم جهان به این دین می گروند و به زودی دین زرتشتی نه تنها در میان ایرانیان بلکه در بین دشمنان دیرین یعنی دیوپرستان و تورانیان و غیره گسترده می گردد.

در یسنا 46 آمده که اشو زرتشت به یکی از روسای تورانی بنام فریانه و خاندانش که دین اهورایی را پذیرفته اند درود می فرستد، در نوشته های دین زرتشتی و روایات بعدی گرایش دانشمندانی چند از یونانی و هندی را به این دین گزارش می دهد و می توان به این نتیجه رسید که کار تبلیغ دین و ارشاد مردم به وسیله پیروان اولیه و پیشوایان دین آن وخشور بسیار عالی و گسترده بوده است.

علاوه بر این حمله ارجاسب شاه تورانی به ایران جهت خاموش کردن این فروغ ایزدی و دفاع سرسختانه شاه گشتاسب و فرزندش اسفندیار و شکست نهایی تورانیان و دیگر مخالفین کشورهای همسایه ایران سبب شد که تعالیم مقدس اوستا و دین یکتاپرستی زرتشتی به سرعت در داخل و خارج از ایران به سرعت پیشرفت کند.

دینِ جهانیِ اشو زرتشت

پیامبر ایران با ایمانی کامل دین خود را دین جهانی معرفی کرده و آن را رسالتی از جانل اهورامزدا می شمارد و بطوری که در یسنای 49 آمده از پروردگار توانا درخواست می کند که بوسیله نیروی اشا بتواند با پیروانش آن را به بهترین وجه به جهانیان بیاموزد. همچنین در یسنای 44 اشو زرتشت با اطمینانی کامل خود را از طرف پروردگار مامور ابلاغ این دین به مردم جهان می داند و طبق یسنای 31 هات 1 گوید:


„اهورامزدا اینها را از زبان و کلام خود به من آموخت و فرمان داد تا آن را به جهانیان برسانم.

گر چه این واجد همه مزایای یک دین جهانی است. با این وجود پیشمدهای سخت روزگار مانع گسترش جهانی این دین گردید و به غیر از مدت کوتاهی بعدا به منزله یک دین منظقه ای و ملی ایران باقی ماند و حتی بنا به دلایل زیادی تنها با یک معجزه توانست از نابودی نجات یابد بطوری که از این دین بزرگ چند صدهزار نفری از پیروانش امروز باقی ماندند.


دین زرتشتی در گاتها

گاتها یا مزامیر زرتشتیان- سرودهای موزون هفده گانه ای است که بوسیله خود آن وخشور سروده شده و به پنج بخش تقسیم گردیده از جمله کهن ترین و مقدس ترین جز کتابهای دینی زرتشتیان بشمار است. این گاتها احتمالا متن سخنرانیهاییست که خود پیامبر در حضور عده زیادی از مردمانی که از نزدیک و دور بارها برای شنیدن آن جمع شده بودند ایراد گردیده و برابر یسنای 45 سراسر مشحون از یک لحن بلند و اندرزهای روان بخشی است که بطور دلسوزانه و موجزی که از خصوصیات گاتهاست سروده شده و با این لحن بسیار فصیحانه و علی و روح پرور و پرمعنایی بیان گردیده است.

محتویات گاتها از نقطه نظر ارشاد مردم به حقایق واقعی و توحید، برتر از تمام تعالیمی است که تا آن روز در میان هند و ایرانیها معمول بوده است.

امشاسپندان یا پاکان جاوید کع در گاتها بطرز دلچسپی بعنوان عالی ترین صفات معنوی بیان گردیده تا آنچنانکه در گاتها تعلیم داده شده از نقطه نظر وضوح، اختصار، منطق و قاطعیت از تمام فریضه های ماورا الطبیعه ادیان باستان عالی تر و دلچسب تر است.



بخش سوم / اخلاقیات در گاتها

 

اشوزرتشت می آموزد که سکونت و زندگی در شهرها برای مردم از زندگانی سرگردانی و آواره در دشت و بیابانها برتر و شغل کشاورزی از غارتگری و دزدی و راه زنی بمراتب بهتر است. تعالیم گاتها مردم را با یک رفورم بزرگ و پیشرفت برجسته ای آشنا می سازد مه تا آن روز در فضای اخلاقیات و روحیات بشر دانسته نشده بود. درین سرودها جلوه هایی از پویش انسان بسوی کمال اخلاقیات فردی و اجتماعی و تصفیه روح مردمی و گرایش آدمی بدرون و وجدان بجای انجام آداب و مراسم ظاهری بخوبی نمودار است و می آموزد که هرچه بکاری در جهان دیگر همان دروی.(یسنا 30 و 31 و 43و 45 و 51)


رسیدن به آرمان زندگی آنچنانکه اشوزرتشت بما اموخته نه از راه ذکر اوراد و ترک جهانی و در انزوا زیستن، بلکه از راه کار و فعالیت در زندگی و مبارزه با موانع خوشبختی و دفع سختیها و ناملایمات زندگی بدست می آید و رفاه و پیشرفت جامعه را باید در جود افراد بوسیله تلاش و کوشش در زندگی فراهم ساخت.
بطور کلی هر فردی از اعضای این جامعه بزرگ انسانیت موظف است در راه اصلاح وضع فعلی جامعه خود بکوشد تا وسایل خوشبختی و نجات نهایی بشر را چنانچه خواست پروردگار است فراهم سازد زیرا اهورامزدا به همین منظور انسان را که برتر و عالیترین مخلوق است بیافرید.


پیامبر ایران از نحوه زندگانی گوشه نشینان و تارکان جهان که از مواجه با مشقات زندگی و فریب های جهان مادی روی گردان بوده و عمر گرانبهای خود را بذکر و فکر بی حاصل و مسایل پوچ و بی معنی، بیهوده تلف می کنند و غافل از تجربیات و نتایج زندگی واقعی هستند طرفداری نمی کنند. آن وخشور فرموده است: زندگی واقعی تنها ذکر و فکر خدا بدون کار و کوشش نیست بلکه برعکس در تلاش دائم و مبارزه با موانع خوشبختی بشر است. خداوندی که ما را در این جهان مادی خلق کرده نخواسته است که هر کس از تحمل بار زندگی شانه خالی کرده و تنها در راه نجات خود بکوشد. مبارزه با بدی در زندگی از فضایل انسانی و فرار و ترک زندگی از رذایل اوست. دستور و آموزشهای عملی و سودمند آن نابغه بزرگ اخلاقی هرگز طرفدار گوشه نشینی و فرار از تحمل رنجهای زندگی نبوده بلکه کار و کوشش و نبرد در زندگی را وظیقه هر فرد بشر می داند. یک عارف زرتشتی بیش از اندیشه عرفانی، طرفدار عمل و کار و کوشش در زندگیست، زیرا تعالیم پیامبرش او را وادار به زندگی اجتماعی و رفع حوایج و مشکلات مربوط به مردمان طبقه پایین که همان نیازمندان و ناتوانان هستند، می نمایدو یکنفر عالم و عارف زرتشتی هرگز گوشه نشین نبوده که با سرتراشیده و لباس ژنده و تن و صورتی کثیف دور از اجتماع در گوشه جنکلی بسر برد و تنها برای نجات نفس و روح خود بکوشد بلکه، کوشش و تلاش او باید در راه رستگاری دیگران باشد. آن مرتاض خودخواهی که تنها در جستجوی نجات خویش بدون در نظر داشتن ترقی و آسایش هم نوعان خود است دوستدار اهورامزدا نبوده و هم پایه عارفی که فعالانه با مشکلات زندگی در نبرده بوده و با شادی و غم آن بسر می برد نیست، زیرا چنین عارفی نه تنها بر نفس خویش فیروز نمی گردد بلکه در تقویت و توسعه صفات نیک افراد و گسترش اخلاق بین جامعه خود نیز نکوشیده است.
آن عارف زرتشتی که خواستار تقرب بدرگاه اهورامزدا است هرگز در فکر فرار از وظایف زندگی خود و هم نوعان نبوده بلکه می داند خدمت به خداوند، خدمت به خلق خداست. زندگی بنابر تعالیم اشو زرتشت نعمتی بزرگ و شادی بخش است. روبرو شدن با غم و شادی زندگی و قدرت درک و لمس تارهای متعدد هستی را بما می آموزد. آن نوع فلسفه یا آموزشی که تمام لذات و خوشی های بشر را به جهان دیگر وعده داده و تماس انسان را با زندگی واقعی و حقیقی این جهان منع می کند آموزش نادرست و صحیحی نیست.


فلسفه واقعی زندگی آنست که بشر را وادار به زیستن در جهان حقیقی فعلی کند. ترک خوشبختی ها و لذایذ مجاز جهان فعلی به امید رسیدن به نعمات و خوشی های جهان دیگر از نادانی ست. وقتی همه امیدهای بشر به جهان دیگر وابسته گردد محیط زندگی اجتماعی برای توسعه صنایع اقتصادی و مادی مساعد نگشته و مردم آن محیط پیشرفتی در زندگی نخواهند داشت.


دین باید توسعه فضائل اخلاقی را در اجتماع تشویق کند و علاوه بر آموزش راستی و درستی و تقوا مردم را شجاع، مهربان و فداکار باآورد. پیامبر واقع بین و درست اندیش مان اشو زرتشت هرگز ارزشهای اغراق آمیز هیچ یک از حهان مادی یا روحانی را تعلیم نمی دهد. ارزش زندگی در جهان مادی و حسمانی بیشتر از آن است که یک نفر تارک دنیا درک کرده یا باور دارد. در دین زرتشتی کمال زندگی انسان هرگز با ترک زندگانی مادی فراهم نمی شود.


ریاضت و خودآموزش با تمرینهای فرساینده حسم و جان هرگونه فضائل اخلاقی، اجتماعی و نیروهای مادی و معنوی افراد بشر را می خشکاند. عمل انزوا و عدم کارگیری نیروهای جسمانی و عقلانی افراد باعث از هم پاشیدگی اجتماع گشته و اشو زرتشت خلاف آن دستور می دهد. فلسفه و هدف واقعی زندگی بشر بکار انداختن قوای جسمانی، عقلانی و روانی اوست. در این دین نه تنها کار و کوشش منع نشده بلکه تشویق و تقدیر هم گشته است به ویژه کشاورزی را از کارهای پُر ارج و ثواب دانسته است.


کسی که زمینهای بی حاصل را بکارد یا باتلاقها را بخشکاند و جایش کشتزار کند یا به درختان میوه خود رسیدگی نماید یا دامپروری کند یا حشرات موذی و آفات گیاهان و درختان را از بین ببرد چنین کسی پارسایی را گسترده است. هر کار نیکی که بر نیرو و سلطه پارسایی افزاید و بر توان اهریمنی بکاهد از کارهای نیک و اشو شمرده شده است. انجام کارهای نیک و شایسته سبب خشنودی فرشتگان و یاس و افسردگی شیاطین و دیوانی را پی خواهد داشت. در دین زرتشتی هرگونه فعالیت جسمی و عقلی و روحی را تشویق و سستی و تنبلی و بیکاری را منع می فرماید. کوشش در راه پیشرفت جهان و افراد بشر وظیفه هر زرتشتی است. یک فرد زرتشتی باید پیوسته فعال و کوشا و دمشن هرگونه تنبلی و بیکاری بوده و چون سربازی باید پیوسته به سودی نیکی و بر ضد بدی در جهان زندگی کند و در راه اعتلای حق و شکست باطل هرقدر هم کم اهمیت باشد بکوشد. در واقع نبرد با بدی و زشتی از آغاز خلقت بشر تا پایان جهان بر عهده انسان است و آخرین فرد بشری که در پایان ظهور خواهد کرد به یاری مردم شکست نهایی را بر پیکر لرزان بدی و شر وارد ساخته و پرچم فیروزی عدل و داد را بر ظلم و بیدادگری و جهل و نادانی بر خواهد افراشت. آنگاه است که شب تیره فرمانروایی بدی و ظلم و دروغ، اهریمنی بشر رسیده و خورشید نورانی نیکی و عدل و داد تا ابد بر کاخ هستی خواهد تابید. این است بشارت اشوزرتشت در گاتها.



بخش چهارم / اهورامزدا در گات‌ها

اسامی ایزدان هند و ایرانی که گاتها اشاره ای به آنان نکرده است

 

در گاتها بجز شش امشاسپندان یا فرشتگان مقرب درگاه اهورامزدا و ایزدانی چون سروش و آذرواشی و چند فرشتگان جز نامی دیگر نامی در میان نیست و حتی از ایزدانی که در اوستاهای بعدی چهره درخشانی دارند سخنی نرفته است.


در اوستاهای بعد، اشوزرتشت را در حالی نشان می دهد که مشغول نیایش هوم از ایزدان هند و ایرانی است.(یسنای 9 هات 16 تا 21) گرچه بعضی از دانشمندان غرب عقیده بر آنست که در یسنای 32 هات 14 باذکر صفت دورَاُشه یعنی“دور دارنده مرگ“ که از صفات برجسته هوم ایزد بوده اشاره ای به خود آن ایزد است. همانگونه ایزد وایو یا هوا و باد که در اوستاهای بعدی آمده از پیامبر درخواست می کند که او را نیز بستاید.(یشت 15 هات 49 تا 52) در صورتی که در گاتها اشاره ای به ایزد وایو در میان نیست. هم چنین در گاتها از سدره و کشتی هم که به عقیده زرتشتیان مومن از نشانه های ظاهری هر فرد زرتشتی است اشاره ای نشده. باز از فره وشی ها که اوستاهای بعدی آنان را آغاز خلقت از یاوران اهورامزدا می خواند و تعداد زیادی از ایزدان ئدیگر ابدا در گاتها نامی برده نشده است.


بطور خلاصه به پژوهندگان و دانشجویان دین و تاریخ زرتشتی که معتقد به دین مزدیسنیِ زرتشتی بوده و نسبت به تعالیم پیامبر خود قلبا دلبستگی دارند می توان گفت، که گاتها مجموعه ایست از قطعات کوتاه و فرمولهای پیوسته ای جهت تحریک حسن ایمان و عشق و علاقه به انسان دوستی و خداپرستی و پیروی از محسنات اخلاقی که در بطن آیات مقدس آن، دکترین اصلی دین و اصول اخلاقی نیز نهفته است. این قطعات کوتاه و مختصر را ممکن است بعضی ها بعنوان نفی هرگونه تشریفات دینی و مراسم مذهبی محسوب کنند، تشریفاتی که برای پیروان هر مذهبی در تمام دوران حیات از ضروریات زندگی بشمار است. با وجود این گاتها این بهانه ها حقایق را آشکار نساخته و حذف بسیاری از نامهای ایزدان هند و ایرانی از جمله مهر، وَرَهرام و غیره که در اوستاهای بعدی نامِ تعدادی از مقربین درگاه اهورایی ست در بوته فراموشی سپرده و این خود حقیقتی است که باید جدا با آن مواجه شد که در فصل مخصوص به آن اشاره خواهم کرد.


اهورامزدا
اهورامزدا نام پروردگار یکتا در دین زرتشتی است. پیش از این یادرآور شدیم که نام اهورا در عصر هند و ایرانی و پیش از اشو زرتشت به معنی „سرور“ بوده و کلمه مزدا واژه ای ست ایرانی و به معنی „بسیاردان“. نام مزدا به مفهوم „دانای کل“ در حدود یکهزار سال پیش از میلاد مسیح افکار مذهبی زرتشتیان آن عصر را فراگرفته و مزدکا که از نامهای خاص مردم ماد بوده و دوبار در کتیبه سارگن در اوایل 715 ق.م ذکر شده از همین واژه است. به عقیده مولتن ذکر نام خدای آشوری Assara Mazas در کتبه آسور بانیپال که پیش از سارگن جکومت می کرده دلیل بر این است که نام مزدا قبل از اشو زرتشت شناخته شده بود و نام اهورامزدا به معنی پروردگار جان و خرد نیز بعدا در کتیبه های شاهان هخامنشی زیاد بکار رفته است، در صورتی که در گاتها، نامهای اهورا و مزدا اغلب بطو.ر جداگانه ذکر شده و ترکیب این دو نام بعدا اهورامزدا و به زبان پهلوی اورمزد و در فارسی هرمز شده است.

اهورامزدا، در راس همه ایزدان قرار دارد

در گاتها اهورامزدا در راس همه امشاسپندان و ایزدان جای دارد. او آغاز و پایانی ندارد. نه زائیده شده و نه می میرد. هیچ موجودی شبیه او نیست. ماورا او، جدا از او و بدون او چیزی نیست. او تنها خالق همه چیز است. او درخشان ترین و نورانی ترینِ نورهاست. بالاترین و والاترین همه بلندیهاست. او قدیمترین قدما و بهترین بهترینهاست.بی مانند – بی رقیب و تواناترین و کامل ترین همه است.او پیوسته بدون تغییر و همیشه یکسان است. او بوده و هست و خواهد بود. اوست تحرک همه. اوست مُحول همه چیز. (یسنای 43) بین دو لشکر تعیین کننده حق و باطل و فیروزی دهنده به حق اوست.(یسنای 44) او سزاوار ستایش و بخشنده شادی و نعمات است.(یسنای 46 و 29) اوست مقدم بر همه و بزرگتر از همه.


بطور خلاصه اهورامزدا به وصف در نیاید و زبان و اندیشه از وصفش درماند.


اهورامزدا، مینوانِ مینو یعنی روحانی ترین ارواح


مقام منیع اهورامزدا را نمی توان با فضایل انسانی مقایسه کرد زیرا او عاری از هرگونه نواقص آدمی ست. او مافوق بشر و صفات بشریت است گرچه پیامبران برای فهم و دریافت مقام و فضایل والای او صفاتی شبیه انسان به او داده اند ولی هرگز نتوانسته اند او را چنانچه هست به آدمیان بشناسانند.(یسنای 31 و 44) همه آشکارا و پنهان بر او هویداست.(یسنای 43) اوست تعیین کننده پاداش نیکوکاران و جزای بدکاران. مقام او در بالاترین بلندیها و پوشاک او فضای لایتنی هاست.(یسنای 30) اشو زرتشت در آرزوی دیدار او و تقرب بدگاه اوست(یسنای 28). او سرمنشا تمام نیکی هاست(یسنای 33). بیاناتی نظیر اینها اشاره ای ست برای تفهیم خدا به بشر در صورتیکه برابر آیات گاتها او را با دیده دل باید شناخت و وجود نامحدود را نمی توان با بیانات محدود و خصایل ناقص بشر توجیه و توصیف کرد.


اهورامزدا، آفریدگار همه چیز

اوست آفریننده آفرینهای مادی و معنوی.(یسنای 50) اوست کسی که جهان را با نور خود روشن ساخته است.(یسنای 31) نگهدار زمین و آسمان و پدیدآورنده زمین و آب و گیاهان اوست. او به باد و ابر و همه جنبندگان، نیروی حرکت داد و راه خورشید و ماه و ستارگان را او تعیین کرده است. اوست آفریننده خواب و شادی بخش و بیداری. اوست ایجاد کننده بامداد و نیمروز و شب که مردم را برای نمازگزاردن همی خوانند.(یسنای 44) اوست پدر منش پاک و اشا(پارسایی و دین داری) و آرمیتی(عشق و فروتنی) و خشترا(نیروی رهبری).(یسنای 31 و 45) او از همه چیز آگاه هست و نیم توان او را فریب داد.(یسنای 45) او کسی است که در روز نخست از خرد خویش، آدمی را با نیروی اندیشه و وجدان آفرید و زندگانی را به قالب مادی درآورد.(یسنای 31) اوست کسی که از خرد مقدس خویش چهارپایان و آب و گیاه و همه هستی ها را بیافرید.(یسنای 51) او نیکخواه مردمان است و از نیروی خرد خود به آدمیان حکمت و دانش برای کشف اسرار خلقت بیاموخت.(یسنای 48-هات3) اوست برآورنده حاجات و دهنده نیرو و پایداری و راستی و بخشنده سود و توانگری.(یسنای 43 هات 1)

اهورامزدا،آفریننده علم و دانش است

اوست دانا و پدر دانش و از همه دانشمندتر است. اوست دور بیننده ای که همه چیز را از آغاز پیش بینی کرده است، کسی که در خردمندی به پای او نمی رسد و از همه کارهای آشکار و نهان بندگان آگاهست و کسی نمی تواند او را بفریبد (یسنای 31، 33، 43، 46).

مردمان غافل از نتایج اعمال خود هستند در صورتی که اهورامزدا تمام کردار آنان را به خاطر می سپارد و به موقع پاداش می دهد(یسنای 29 هات 4).


بخش پنجم / اشوزرتشت

خواستار مصاحبت با اهورامزدا


اشو زرتشت با قلبی آکنده از ایمان و آرزو برابر یسنای 33 هات 7 می فرماید:

„ای بهتر از همه بسوی من آی و نگاهی به من افکن. ای مزدا خود را به من بنمای تا به زبان خودت حقایق را بشنوم و به بارگاه قدسی تو راه یابم ای کسی که دروغ پرستان را سزا د دوستاران راستی را پاداش می دهی.
„آنگاه تو را مقدس شناختم ای مزدااهورا که برای نخستین بار تو را در کار خلقت ازلی و ابدی دیدم و دریافتم که در روز واپسین تو برای نیکان و بدان پاداش و جزائی مقرر داشتی.آنگاه تو را مقدس شناختم ای مزدااهورا که فرشته وهومن را بسویم فرستادی و من بدو گفتم تا زمانی که نیرو دارم دشم دروغ پرست و دوست و پشتیبان راستی خواهم بود تا بدین وسیله بتوانم به کشور جاودانی اهورایی راه یابم“ (یسنای 43 هات 3 تا 9)
„آنگاه تو را مقدس شناختم ای مزدااهورا هنگامی که وهومن بسوی من آمد و برای نخستین بار از آئین تو تعلیم یافتم و عهد بستم که هر چند رسالت من در میان مردم مایه زحمتم شود آ“ را بجای خواهم آورد. ای اهورا چنانچه دوستی به دوست خود پناه و یاری دهد مرا یاری ده تا از قدرت تو بهره مند گشته و دوست داران تو را شاد کرده و به ضد آنانی که آئین تو را ننگین سازند بستیزم و نگذارم بار دیگر دروغ بر راستی چیره گردد.“ (یسنای 43 هات 10 تا 15).

„ای مزدا آیین تو چیست و چه ستایشی را خواستاری، مرا از آن خبر ده تا به همه مردمان بگویم؟ راهی که از پرتو راستی بهترین راههاست، راهی که روان هوشیاران و پارسایان به پاداش نیک اعمال خود رسند؟ آری ای مزدا این پاداش گرانبها را در جهان خاکی به کسی بخشی که در کار و کوشش است و چنانچه در آیین نیک تو از آن وعده شده. آیینی که کارگران و کشاورزان را بسوی عقل و کمال کشاند.ای مزدا مرا از بهترین علم خبر ده و از طرز ستایشی که باید بجای آوریم آگاه ساز و از قدرت خویش چنان کن که انسان محرم مشیت تو گردد.(یسنای 34)

و بالاخره وهومن به همراهی سروش فرستادگان خدا، راه راست و کلام مقدس اهورائی را به اشو زرتشت می آموزند و آن پیامبر بدیدار معنوی اهورامزدا و هم صحبت شدن با او کامیاب می گردد.


اهورامزدا، در امر رسالت پشتیبان اشوزرتشت


اشو زرتشت با قلبی آکنده از عشق و علاقه در انتظار دیدار اهورامزدا با چشم دل است. او می خواهد با پروردگارش سخن گوید و رموز آفرینش را از زبان او بشنود. اشو زرتشت اهورامزدا را سرچشمه راستی و پارسایی می داند و در انتظار لحظاتی ست که به او نزدیک شده و با دین و پیوستن به او آرزوی قلبی خود را برآورده سازد.(یسنای 51)

اشو زرتشت تشنه شنیدن دستور و فرمانهای درست و جاودانی از زبان بزرگترین آموزگار خود یعنی اهورامزدا است. آن وخشور در یسنای 34 هات 12 می فرماید:

„ای اهورامزدا آیین تو چیست؟ چه ستایشی و نیایشی را خواستاری؟ ای بهترین راستی مرا از آن خبر ده تا به دیگران بیاموزم که از چه کاری خشنود و از چه کاری ناخشنود می شوی؟ به چه کسانی پاداش نیک و به چه کسانی سزای بد می دهی؟ ای مزدا منم آن کسی که ما منش پاک . از روی راستی برای خدمت تو ایستاده ام مرا نیرو و دانایی بخش تا با آموزش آن نیکان و دین داران را خرمی و شادمانی بخشم. منم آ کسی که سرودگوی توام با آن چنان سرودی که تا حال کسی نسروده و امیدورام هنگامی که تو را بیاریمی خوانم برای دستگیری من بشتابی.

„منم آن کسی که با منش پاک بیاری روان دین داران برخاسته ام چه از پاداش تو ای اهورامزدا برای کردار نیک آگاهم و تا مرا تاب و توانایی ست به مردم یاد خواهم داد تا بسوی تو ای سرچشمه راستی و پاکی روی آور شوند (یسنا 28 هات 2و4)

و در پایان پس از درک دیدار اهورامزدا و پی بردن به هستی و نیروی او با کمال شادمانی می سراید:
„ای مزدا، همان که تو را با دیده دل نگریستم، با اندیشه خود دریافتم که تویی سرآغاز که تویی سرانجام که تویی بنیاد منش پاک که تویی آفریننده همه و تویی داورر دادگر همه اعمال جهانیان (یسنا 31 هات 8)


اهورامزدا، یار و یاور اشو زرتشت در راه رسالت او


اشو زرتشت برای انجام رسالت خویش با یاری پروردگار یکتا حاضر به هرگونه فداکاری بوده و برابر بسنای 33 هات 14 می فرماید:


„من برای انجام ماموریت خویش جان خود را با برگزیده ترین اندیشه و گفتار و کردار نیک خود با آنچه از آن من است با تواضع کامل به آستان مقدرست ای مزدا تقدیم می کنم. ای مزدا پناه و پشتیبانی خود را چنانچه دوستی به دوست خود می بخشد به من ارزانی دار تا آنکه بتوانم به آموزش دین و راه تو به مردمان پرداخته و به ضد آنانی که آیین تو را ننگین می کنند بستیزم.“ (یسنای 43 هات14)


و بدنبال تقاضاهای خود از اهورامزدا می پرسد: ـپیروان دروغ و آموزگاران گمراه کننده، نقشه زندگی و آیین نیک خدایی را ننگین ساخته و مردم را از پیروی راه راست و درست باز می دارند. با این درخوسات های شکوه آمیز که از درونم برخاسته است آرزومندم روا نداری نیکوکاران دچار زوال شوند و هواخاهان دروغ به کارگران درستکار چیره کردند.


و بالاخره از دست بدکاران و اقدام انان بر عیلیه جان آن پیامبر، دست تضرع بدرگاه پروردگار برافراشته گوید: „ به کدام خاک روی آوردم؟ به کجا رفته پناه جویم. بزرگان و نیرومندان و پیشوایان بر علیه من برخاسته و از یاری دهقانان و کارگران نیز برخوردار نیستم. خویشانم نیز از من کناره می جویند چه از آنان نیز از فرمانروایان کشورند. با این وضع چگونه می توانم به انجام رسالت کامیاب گردم.“ (یسنای 46 هات1) „من می دانم که چرا کاری از پیش نمی برم، برای آنکه قروت و یارانم کم اند. ای اهورامزدا به حالم بنگر و مرا از پناه و یاری خود محروم مکن و چنانچه دوستی به دوست خود پناه دهد مرا یاور و پشتیبان باش. ای مزدا کی سپیده دم امید بدر آید و چه وقت جنس بشر بسوی راستی و درستی روی آورند؟ کی نجات دهنده بزرگ با گفتار پر از حکمت خویش فرا رسد؟ و کجا هستند آنانی که باید به یاری او رسند؟ زهی امیدوارم که آنرا نصیب من گردانی. (یسنای 46 هات 1 تا 3)
اشو زرتشت خطاب به مردم جهان می فرماید: „اینک از کسانی که خواستار شنیدن اند سخن می گویم، کسی که به آ“ گوش دهد و خواستار رسیدن به سرای درخشان فردوس باشد آنرا به خاطر بسپارد. ای مردم به سخنان مَهین گوش فرا دهید و با اندیشه روشن به آن بنگرید و میان دروغ و راست خود تمیز دهید و پیش از این که روز واپسین فرا رسد هر کسی بشخصه باید راه خود را برگزیند و بداند که اهورامزدا خواستار چیرگی و کامیابی نیکوکاران و شکست و ناکامی بدکارانست. از میان این دو راه شخص دانا نیک را برخواهد گزید و نادان بد را و سرانجام دروغ پرستان به زشت ترین مکان و مکان پیروان راستی از نیکوترین پایه (بهشت) برخوردار خواهند شد. (یسنای 30 هات 1-4)


اهورامزدا پس از سرآمدن زندگانی مادی در روز بازپسین در کشور جاودانی خود خوشبختی و شادمانی را به آن کسی خواهد بخشید که خواسته های او را بجای آورد و همچنین در پایان زشت کردارانی که از فرمان او سرپیچی کرده اند بسزا خواهد رساند.“ (یسنای 51 هات 6)


اهورامزدا یا روح القدس


یکی از برجسته ترین القاب اهورامزدا و از روحانی ترین صفات او سپنتامینو یعنی „روح مقدس“ یا „روح القدس“ است که گاهی به حالت تفضیلی سپنتونمو مینو یا سپی نیشته مینو ذکر شده است و به معنی „مقدس ترین مینو“ یا „ مقدس ترین روح و خرد“ می باشد. ولی گاهی هم سپنتامینو با اهورامزدا هر یک دارای شخصیت جداگانه ای می باشند.


به عقیده پرفسور جکسن، تمیز بین اهورامزدا و سپنتامینو همان قدر مشکل است که عیسویان درباره پدر و روح القدس قائل هستند. در یسنای 33 هات 12 آمده:


ای اهورا خود را به من بنمای، ای مزدا بدستیاری سپی نیشتامینو یا مقدس ترین خرد خویش مرا نیرو ده.
با در یسنای 43 هات 16 اشو زرتشت از اهورامزدا(سپی نیشته مینو) یا مقدس ترین روح نام برده و در یسنای 44 هات 7 مزدا را با نام سپنتامینو آفریدگار کل می شناسد و در یسنای 28 هات 1 از پی ستایش خلقت خرد مقدس مزدا دست ها را بلند می کند و در سنای 45 هات 5 اهورامزدا را با صفت سپنتو تمومینو یا „مقدس ترین روح“ نام می برد و باز در هات 6 همین یسنا می فرماید: مزدا اهورا به وسیله خرد مقدس خویش (سپنتامینو) ستایش کسانی که وی را می ستایند می شنود. در سنای 47 اهورامزدا را پدر مقدس یا خرد مقدس دانسته که به وسیله آن به نیکان و بدان پاداش و جزا می بخشد.


هم چنین در یسنای 43 هات 6 : اهورامزدا را با خرد مقدس خود سرای راستی را برقرار داشته و به داوری کارهای بندگان خواهد پرداخت.


ولی هنگامی که اشو زرتشت دکترین دو گوهر همزاد خود را برای نخستین بار آشکار می سازد نام اهورامزدا جایگزین سپنتامینو گردیده و سپنتامینو و انگره مینو را در برابر هم قرار می دهد و این دو مینو با به نام „همزاد“ می خواند و نماینده دو چهره متضاد طبیعت یعنی خوبی و بدی می شمارد. (یسنای 30 هات 3) و در هات بعد هستی و نیستی را از بخشش های سپنتامینو روح مقدس و انگره مینو را روح ناپاک یا خرد زشت می داند و این دو مینو در اندیشه و گفتار و کردار و آموزش و روان و خرد و آرزو مخالف یکدیگرند و در یسنای 45 هات 2: مقدس ترین روح به سوی نیکی می گراید و روح ناپاک بدی را انتخاب می کند (یسنای 30 هات5)



بخش ششم / فرشتگان مقرب درگاه مزدا
امشاسپندان در حال تشکیل

از همان آغاز یک دسته از فرشتگان درجه اول یا همکاران یا فرشتگان مقرب درگاه اهورامزدا نقش مهمی را در عقیده زرتشتیان ایفا کرده و در سراسر گاتها اشو زرتشت آنان را به صورت مشخصه و نام های مینوئی یا روحانی و اسم معنی نام برده که دلالت بر فروزگان یا صفات ویژه اهورامزدا می نماید، ولی در اوستاهای بعد این نام ها به صورت اسماء ذات درآمده و شخصیت جداگانه روحانی یافتند و به معنی پاکان جاوید خوانده شدند.


در گاتها این صفات برجسته اهورامزدا گاهی به صورت انفرادی و گاهی هم اجتماعی از انان نام برده شده و تنها در دو مورد یکی یسنای 30 هات 9 و دیگری یسنای 31 هات 4 عبارت مزداسچا اهورا انگهو که به مفهوم مزدا و فرشتگانش نام می برد. در گاتها هیچ گاه از هفت امشاسپندان سخنی در میان نیست ولی اوستاهای بعدی صریحا از هفت امشاسپند نام می برد و نشان می دهد که این عدد هفت در افکار و اندیشه ایرانیان دارای معانی و مفاهیم موثر و مرموزی می باشند.


نام امشاسپندان در گاتها عبارتند از:
1. وهومنه یا اندیشه و خرد نیک
2. اشه وهیشته یا بهترین راستی و پاکی
3. خشتره وئیریه یا شهریاری آرزو شده
4. آرمئیتی یا ایمان
5. هه اُروَتات یا کمال و رسائی
6. اَمِرِتات یا جاودانی و بی مرگی


هر یک از این امشاسپندان را گاتها گاهی به طوری جداگانه و گاهی هم گروه نام می برد که وظایف آنان متفاوت می باشد. علاوه بر این همه انان دارای دو گونه وظیفه اند یکی معنوی و اخلاقی و دیگری نظارت یا وکالت بر یکی از موجودات مادی. گرچه در اوستاهای بعدی جنبه نظارت آنان بر موجودات گیتی بیشتر مورد نظر است ولی در گاتها بیشتر از جنبه معنوی و روحانی آنان سخن رفته و به ندرت از نظارت انان بر موجودات گیتی اشاره می شود.

 

بخش هفتم / وهومن
اینک به هریک ازین فرشتگان مقرب به طور جداگانه به بحث می پردازیم:

1- وهومنه مقدس ترین روح در دستگاه اهورائی، وهومنه یا اندیشه نیک که گاهی هم به نام (وَهیشتَه مَنِه) یا بهترین اندیشه. غالبا در گاتها نخستین مخلوق نیک معنوی اهورامزدا خوانده شده و اشوزرتشت او را در اندیشه خود پسر اهورامزدا دانسته که در مقامات روحانی بالاترین پایه را دارا می باشد (یسنای 31 هات 8 و یسنای 45 هات 4) به وسیله اوست که اشو زرتشت با دست های برافراشته درخواست تقرب به درگاه اهورامزدا را دارد. (یسنای 28 هات 2) پروردگار یکتا به وسیله اشا تعالیم و راه و هومن را به آدمیان می آموزد، همان راهی که سوشیانتها خواهند پیمود. (یسنا 34 هات 12 و 13) هوشمندان و دانایان راه منش پاک را برخواهند گزید. (یسنای 34 هات 10) اشوئی و ایمان (اشا و آرمیتی) همیشه کشور وهومن (پاک منشی) را بالنده و فزاینده می سازد (یسنای 34 هات 11) در جهان دیگر شخص پارسا در سرای پاک منشی به سر خواهد برد. (یسنای 30 هات 10)


وهومن فرشته نیک اندیشی

روشنفکری انسان به وسیله وهومن به دست می آید و اشو زرتشت در یسنای 31 هات 7 می خواهد که اهورامزدا او را به پاک منشی رهبری کند و در یسنای 28 هات 5 می فرماید: ای اهورامزدا چه وقت مانند دانائی به وسیله منش پاک به راستی خواهم رسید و با درک شکوه و حقایق تو خواهم توانست بدکاران و راه زنان را به سوی آئین تو هدایت کنم؟ ولی طولی نمی کشد که به آرزوی خود رسیده و وهومن را در حضور خود می بیند که برای نخستین بار دین اهورائی را به او آموخته و امر رسالت را به عهده او می گذارد. باز از آنجایی که وهومن مظهر دانش و نیک اندیشی است پیوسته بشر را به نیک اندیشی و کسب دانش که مقدمه نیک گفتاری و نیک کرداریست واداشته و او را در میدان کارزار گیتی که نبردگاه بین نیک اندیشی و بداندیشی است تشویق می نماید که بر علیه اکومن (بداندیشی) قیام کند.

 

بخش هشتم / وهومن
وهومن در گزینش راه نیک به آدمیان یاری می کند

دو نیروی متضادی که در خارج از جهان به فعالیت مشغولند در داخل جهان نیز فعالیت می کنند و روح آدمی در این میان نباید بی طرف بماند بلکه باید به طرفداری از نیکی بکوشد و بنیاد بدی را برافکند. روح باید پیوسته خود را از افتادن به دام بدی و اسیر شدنش بدست او که سرچشمه اش در اندیشه نیک است نجات دهد. تا زمانی که انسان با نظم کامل و تمرین های سخت نتواند تعادلی بین این دو نیروی متضاد در درون خود بوجود آورد نمی تواند به آرامش خیال و آسایش وجدان که لازمه یک زندگانی عالی روحانیت است نایل گردد. وهومن علاوه بر نعمت نیک اندیشی، روشنائی فکر و رسائی خرد را نیز به آدمیان می بخشد. وهومن تاریکی فکر و نادانی را که نیز منشاء گمراهیست در وجود آدمی از بین می برد. روشنفکری و دانش و خرد است که در راه صحیح زندگی و انجام عمل نیک را به ما می آموزد. پارسایی واقعی آن نیست که تنها از تعالیم الهی آگاه باشد بلکه آن کسی است که به آن نیز عمل کند. دانش خوبست ولی پیروی از دانش در زندگی بهتر است و سعادت دو جهانی بهره کسی است که عمل به نیکی کند نه آنکه تنها واقف به نیکی ها باشد.


خشنودی وهومن

اشو زرتشت از پیروان خود می خواهد خشنودی وهومن را به دست آورند.

پس از درک روان نیک منشی یا وهومن اشوزرتشت عهده دار آموزش و شناساندن آن به جهانیان گشته می فرماید: تا مرا تاب و توانائیست به مردم خواهم آموخت که به سوی راستی و پاک منشی روند. (یسنا 48 هات 4) در یسنای 29 هات 8 وهومن گوید: یگانه کسی که آئین ایزدی را پذیرفت زرتشت اسپنتمان است. اوست کسی که اندیشه راستی بگستراند، ازین روی به او گفتار دلپذیر داده شد.

در یسنای 28 هات 3 اشوزرتشت خطاب به اهورا و فرشته وهومن می گوید: من سرودگوی شما هستم، با آن سرودهای ستایشی که تاکنون کسی نسروده و امیدوارم هنگامی که شما را می خوانم برای دستگیری من بشتابید. باز در یسنای 34 هات 8 و 9 می فرماید: همانگونه که رمه ددها و جانوران درنده از دیدار انسان فرار می کنند دانایان و نیک اندیشان نیز از بدکاران و بداندیشان دوری می کنند و نعمت فردوس از آنانی که از راستی بی خبرند دور خواهد ماند و در یسنای 32 هات 4 : کسانی که بر ضد نیک منشی برخاسته اند دوستان دیوها خوانده شده اند.
اشو زرتشت مرتبا از دست کسانی می نالد که حاضر به پیروی از منش پاک نیستند (یسنای 44 هات 13)

چنین کسانی پارسایان را از پیروی پاک منشی باز می دارند و از زیان های بزرگی که بدین وسیله به پاک منشی می زنند غافلند. (یسنای 32 هات 11) هنگامی که کیفر گناهکارام فرا رسد وهومن به فرمان اهورامزدا کشور جاودانی را بهره آنانی سازد که دروغ را در بند نموده به دست راستی سپارند. (یسنای 30 هات 8)

 

بخش نهم/ وهومن

بخشش های وهومن

به وسیله اشاست که ما می توانیم شکوه منش پاک را به دست اوریم. (یسنای 28 هات 7) برابر وعده مزدا رسائی و جاودانی به وسیله وهومن یا منش پاک فراهم خواهد شد (یسنای 45 هات 10) کسی که به پیروی از دستورهای اشوزرتشت پردازد در زندگی نیکنام و پس از مرگ زنده جاوید و در فردوس برین جای خواهد گرفت (یسنای 46 هات 13)

در هنگام سختی اشو زرتشت از وهومن یاری می جوید (یسنای 46 هات 3)

اهورامزدا به وسیله وهومن خویش، ما را از نیروی مادی و معنوی برخوردار می سازد. (یسنای 33 هات 12)

اشوزرتشت از اهورامزدا خواستارست تا به وسیله راستی و پاک منشی اقتداری برانگیزد تا از نیروی آن صلح و آسایش در جهان برقرار گردد. (یسنای 29 هات 10)

شکوه منش پاک به وسیله پیروی از راستی و درستی به دست می آید (یسنای 28 هات 7)
خداوند آرزوی کسانی را برآورده می سازد که درست کردار و پاک منش باشند (یسنای 28 هات 10)
اهورامزدا قدرت کامل و نیروی شهریاری را به یاری وهومن به کسی بخشد که در اندیشه و کردار دوست او باشند(یسنای 31 هات 21)
اشوزرتشت آرزومند زندگانی پاک منشی است (یسنای 43 هات 1)

وهومن موکل چهارپایان

در اوستا وهومن فرشته موکل بر چهارپایان سودمند به طور برجسته ای شناخته می شود ولی در گاتها چنین به عهده او نیست و اما دلایلی را گاتها ارائه می می دهد که قبول کنیم حتی در آن زمان نیز این سمت به وهومن داده می شده چنانچه در یسنای 29 آنجائیکه گِئوش اُروَن نماینده عالم چهارپایان بدرگاه اهورامزدا شکایت می کند. وهومن اشوزرتشت را به عنوان یگانه کسی که آئین ایزدی را پذیرفته و می تواند اندیشه راستی بگستراند معرفی می نماید.

باز در یسنای 31 هات 9 و 10 وهومن را نیروی آفریننده جانداران شناخته که از خرد روشن خود ستوران را آزاد گذاشت تا به نزد برزگران و غیر برزگران پناه اختیار کند. همچنین در یسنای 47 هات 3 اتفاقا آفرینش چهارپایان را از خرد مقدس (وهومن) اهورامزدا می داند.

 

بخش دهم/ اشا- مظهر راستی و پاکی

اصل عقیده به موجودات معنوی تا عصر هند و ایرانی ها پیش می رود و نام اَشَه همانگونه که امروز تلفظ می شود در زمان های قدیم به صورت اَرتَا و اَرِتَه تلفظ می شده که برابر است با واژه رَتَهRta ودا. در گاتها و اوستاهای بعدی نیز این واژه به صورت اَشَه و در فرس هخامنشی اَرتَه Arta نوشته می شده و کتب پهلوی نیز به هر دو شکل اَشَه و اَرتَه به کار برده می شود. واژه اَشَه اصلا به معنی راستی و پاکی است که چون حالت شخصیت به خود گرفته به معنی فرشته یا مظهر راستی و پاکی است که اغلب با صفت عالی اَشَه و هیشته یعنی بهترین راستی و پاکیست همراه می باشد.


در گاتها مقام اشا سومین مقام را بعد از اهورامزدا دارا می باشد.

اشوزرتشت از جانب پروردگار مامور برقراری قانون اشا در میان مردم است و قانون اشا از قوانین ثابتی است که هم در عالم مادی و هم در عالم معنوی همیشه ثابت و تغییرناپذیر بوده که به وسیله اهورامزدا در هر دو عالم برقرار شده است و برای نخستین بار بوسیله اشوزرتشت به جهانیان آموزش داده شد و در یسنای 29 هات 8 وهومن اشوزرتشت را به عنوان یگانه کسی که آئین ایزدی را پذیرفته و آن را در جهان خواهد گستراند معرفی نموده و اشوزرتشت با جان و دل چنین رسالت بزرگی را می پذیرد.

 

بخش یازدهم:
اشا محوری است که بَر گِرد آن همه فضایل اخلاقیِ بشر دور می زند

 

اَشا در فرهنگِ زرتشتی عبارتی ست بسیار پُر معنی و عالی و اَشو یا اَشه وَن به کسی گفته می شود که دارای فضیلت اشویی و پارسایی باشد و این نعمت را اهورامزدا به کسانی می بخشد که راست و پاک و پرهیزگار باشند. اشویی مشیت الهی و قانون خِلقَت است و پیروی از آن وظیفه ی هر فردِ بشر است. مردِ اَشو یا اَشه وَن کسی است که در همه ی عمر دین دار و پارسا و خداشناسِ واقعی باشد.
تمام نیک اندیشی ها و نیک گفتاریها و نیک کرداریهایِ آدمی از اشویی سرچشمه می گیرد. این پایه یِ اصلی و بنیاد واقعی ساختمان دینی و فرهنگی زرتشتی است.

چنین اصلِ ساده و حقیقی به آسانی در دسترسِ همه افراد بشر قرار گرفته است و درک و فهم و عمل به آن تنها کار دانایان و خِردمندان و فیلسوفاننبوده بلکه وظیفه ی همه افراد بشر است؛ به کار بستن قانون اَشا برای هر فردی از گاهِ زایش تا مرگ لازمه ی زندگیِ کامل همراه با تندرستی و شادکامی است.
اشو زرتشت پیروی از اَشا و مخالفتِ با ناپاکی و نادرستی را وظیفه ی همه ی پیروانِ خود قرار داده و تاکید می فرماید که خداوند بشر را برای پیشبردِ نیکی و نَبرد با بدی و در این جهان خلق کرده تا سرانجام با کوشش خود نظم، آموزش، صلح، دوستی، راستی و پاکی را در جهان برقرار سازد و به دست خود رستاخیزی در جهان پدید آورد. این است بزرگترین و بالاترین وظیفه ی او در این دنیا.

این قانون به ما می آموزد که چگونه بر هوایِ نَفسِ خود چیره گردیم و هرگونه بداندیشی را که سرچشمه بدگفتاری و بدکرداری ست از وجود خود ریشه کن کنیم.

اشو زرتشت در یسنای 30 هات 10 به پیروانش نوید داده می فرماید:“ در پایان، دروغ و ناپاکی شکست خورده و پاداشِ موعود مزدا در سرایِ فرخنده به کسی بخشیده می شود که بدی را اسیر کرده به دست نیکی سپارد ولی پیمودن این راه به آسانی به دست نخواهد آمد و در این راه تحملِ سختیها و دشواریها و رنجها و آسیبهای بسیار لازم است تا آدمی به این آرمان و هدف مقدس برسد“.


تسلیم هوایِ نفس شدن و گوش به حرف اهریمنِ درونِ خود دادن کاری ست بسیار سهل و آسان، ولی تسلط بر نَفس و زیر پا نهادن فرمانهای اهریمنی کار پهلوانان و نیرومندان و خویشتن داران است. مطیع کردن این وسوسه ها کار هرکس نیست و پیمودن این راه بسیار مشکل ولی، رسیدن به هدف نهایی سودی را که بهره ی قهرمانان می شود بسیار است و توفیقش بی شمار، ممکن است که قدم در این راه نهد در نخستین گام فیروز نگردد و حتی ناامیدی برایش پیش آید ولی شخص آگاه و مُصمم پس از هر شکستی نیروی تازه ای گیرد و در طی آن طریق، مصمم تر گردد و تا دامن معشوق به کف نیارَد دست از کوشش باز ندارد؛ در هر صورت رسیدن به این هدف بی اجر نخواهد بود و آن که فیروز گردد پاداش معنوی بسیاری بدست آورد و کسی هم که در این راه شکست خورد بی بهره از یاری اهورامزدا نخواهد ماند.


پیروی از اشا بدین معنی است که انسان جسم و جان و روان خود را پیوسته پاک نگهدارد. در نمازِ اَشم وهوُ می خوانیم:
„اشویی بهترین نیکیهاست و مایه ی خوشبختی انسان است“ و راه رسیدن به آن پیروی از وهومن یا منِش پاک و آرمَئیتی با عشق و علاقه یعنی استفاده از مغز و دل است که به عبارت دیگر وهومن مغز را پاک می کند و آرمئیتی قلب و ایمان را. وهومن شخص را دانا و خردمند می سازد و آرمئیتی عشق و ایمان را در ادمی ایجاد می کند. انسان بدون علم و دانش بیچاره و ناتوان است و رَوانَش بدون عشق و ایمان بی مصرف و مرده.
علم و دانش راه درست زندگی را به ما می آموزد و عشق و ایمان طرز پیمودن راه را نشان می دهد.
یک دانشمند و فیلسوف ممکن است درباره ی پروردگار اندیشه و فکر کاملی داشته باشد ولی پیمودن راه خدا بدون یاری عشق و ایمان میسر نگردد. گفته اند علم بی عمل سودی ندهد و اندیشه بدون ایمان بهره ای نبخشد. دانا، خدا را خواهد شناخت ولی مومن به او خواهد رسید. اَشه وَن یا مردِ اشو و پارسا کسی است که دانش و ایمان را هر دو داشته باشد شناخت نیکی و طرفداری از آن نصف وظیفه است و مبارزه با بدی و زشتی نصف دیگر آن. اشویی یا پارسایی دو جهت دارد: یکی زندگانی دور از مردم و فرار از کشش نَفس اَماره و دیگری زیستن با مردم و کوشش در راه تصفیه ی نفس و پیمودن راه درست زندگی؛ و بی شک راه دومی به مراتب کامل تر و درست تر است.

در محیط فعلیِ زندگی، بشر باید از درون گرایی و نجات فردی خود دست کشیده و به خدمت خلق و نجات خویش و دیگران هر دو بپردازد. پارسای واقعی کسی نیست که تنها به فکر خود باشد بلکه آن کسی است که عمر خویش را در راه رستگاری دیگران صرف نماید. در „گاتها“ اشو زرتشت می فرماید: „ خوشبختی از آن کسی است که در پیِ خوشبختیِ دیگران باشد.“ یسنای 43 هات 1 اجتماع بشرِ امروزی به منزله ی خانواده ی بزرگی است که هیچ یک از افراد آن بدون کمک دیگران نمی تواند به خوبی زیست کند و هر فردی از این خانواده ی بزرگ باید برای بهبودی و خیر دیگران بکوشد. هرگاه فردی بخواهد در جامعه ی امروزی تنها برای نجات خود بسر برد و در پی خوشبختی فرد و سربارِ زندگیِ دیگران باشد خدمتی به خلقِ خدا انجام نداده است.
ترقی روح و روان از راه خدمت به دیگران ممکن گردد و نیروی جسم و روح افراد تنها در راه خوشبخت ساختن دیگران و جامعه تقویت خواهد شد. پارسایی از درون گرایی و خودپرستی به دست نیاید بلکه از راه خدمت به خلق ممگن گردد، کسی که تنها برای نجات خویش باشد و یا برای کسب نام و شهرت زندگی یا پاداش اُخروی و مصونیت از خشم الهی و جزا و عقوبت دوزخ بکوشد راه درست زندگی را نپیموده است. پارسای واقعی کسی است که برای پیشبرد راستی و درستی در جامعه و نجات دیگران بسر برد. همان گونه که سربازِ مجاهدی برای اعتلای میهن و همنوعان خود فداکاری می کند. یکنفر اشه وَن یا پارسا نیز باید تنها آرمانش فداکاری در راه راستقرار جکومت پارسایی و راستی و درستی در جهان باشد.


مقاومت و نبرد بر علیه بدی تنها آن نیست که شخص از بدی دوری کند بلکه باید پیوسته بر علیه همه نوع بدیها و زشتیهای اجتماعی خود به جهاد پردازد و تا آن را نابود نسازد دست نکشد، ریشه کن کردن بدی در نفس خود کافی نیست بلکه پارسای واقعی کسی است که بدیها را در نفس دیگران نابود سازد. شخصی که ناظر بدبختیهای همسایه خود بوده و تنها برایش اظهار دلسوزی کند آدم درستی نیست بلکه باید به یاریش شتابد و تا آنجا که از دستش برآید از درد و رنج او بکاهد. پیامبر ایران می آموزد که هدف زندگی تنها خوشبخت شدن فردی نیست بلکه وظیفه ی هر زرتشتیِ واقعی، گسترش و برقراری نیکی و نبرد و نابودی بدی ست.

بخش دوازدهم:
عصر گاتها/ فرشتگان مقرب درگاه مزدا/اشا
آتش و نور مظهر اشاست


آتش و نور از عتاصر مقدس و آرم دینی زرتشتیان می باشد که در سراسر اوستا از حیث پاکی و تقدس مظهر اشا بشمار رفته است.(یسنای 34 هات 4) اشو زرتشت در یسنای 43 هات 9 هنگامی که درباره ی اشا به فکر و اندیشه فرو می رود می فرماید:“ای مزدااهورا تا هنگامی که نورِ پاک تو زبانه کشد من با فدیه ای که نیازش می کنم، پیرو راستی خواهم بود. در اینجا از عمل و قصد اشو زرتشت در آوردن فدیه به سوی آتش، آمادگی او را به پیروی از قانون اشا یعنی راستی و درستی و پاکی نشان می دهد و فرد زرتشتی باید بداند که گرامیداشت نور و آتش، احترام و تقدیسِ قانون اشاست. هرگاه یک فرد زرتشتی در هنگام نهادن خوشبو بر آتشِ مادی از نور و گرمایِ آتشَ معنوی یعنی اَشا به تفکر و اندیشه نپردازد کار عبثی انجام داده است. فدیه و نیاز خوشبو بر آتش فدیه دل و قلب ماست بر نور اشا. هرگاه ما با شنیدن آواز زنگ آتشکده اندیشه و روان خود را به سوی اشا رهبری نکنیم و تنها با خواندن آیات اوستا بدون تمرکز اندیشه و دل به سوی حقیقت، نماز را تنها برای خواندن و بدون قصد و اراده ی معنوی انجام دهیم کار عبث و بی حاصلی کرده ایم.

 

 

برگرفته از :

http://www.facebook.com/Maneckji.Nusservanji.Dhalla

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *