زندگی‌نامه روانشاد موبد موبدان رستم شهزادی

زندگی‌نامه روانشاد موبد موبدان رستم شهزادی 

 

 

 

موبد رستم پسر دینیار شهزادی و سلطان موبد خداداد بود که همراه با نوزایی طبیعت درسومین روز فروردین ماه سال 1291 خورشیدی در یزد و در محله کوی موبدان دیده به جهان گشود.

 

رستم شهزادی تحصیلات ابتدایی خود را در شهر یزد و در دبستان دینیاری گذراند. این دبستان ویژه موبدان و موبدیاران بود که یازده سال زودتر از آن‌که شهزادی به آن‌جا برود توسط کنکاش موبدان یزد و با هزینه شخصی رستم صداقت بازگشایی شده بود. شهزادی در سال 1296 در حالی وارد این دبستان شد که سهراب سفرنگ مدیریت آن‌جا را بر‌عهده داشت. او به عنوان دومین مدیری بود که پس از فریدون کیامنش مسوولیت مدیریت آن دبستان را بر عهده داشت.

 

شاید به‌جرات بتوان شهزادی را یکی از عاشقان جامعه زرتشتی دانست چرا که از همین سنین به فعالیت‌های اجتماعی می‌پرداخت. هنوز جوهر مدرک ششم‌ابتدایی وی خوشك نشده بود که او سرپرستی گروه سرود دبستان دخترانه قاسم‌آباد یزد را بر عهده گرفت. مسوولیتی که یک سال عهده‌دار بود و پس از آن به همراه هم‌کلاسی دوران دبستانش فیروز آذرگشسب راهی تهران شد. سفری که تمام مخارج آن را انجمن موبدان یزد پذیرفته بود تا از این راه او بتواند تحصیلات عالیه را کسب کند. شهزادی پس از آمدن به تهران ابتدا به مدرسه جمشید جم رفت و دوره مقدماتی را در آنجا گذراند و پس از آن به سبب داشتن ضریب‌هوشی بالا و نیز کسب نمرات قابل قبول به دبیرستان البرز که آن زمان کالج آمریکایی نامیده می‌شد،رفت.

ترقی رو به رشد شهزادی تا آنجا ادامه یافت که کنکاش موبدان در سال 1307 بار دیگر با هزینه خویش او را به همراه فیروز آذرگشسب بورسیه کرد و این‌بار آنها را به هند فرستاد تا در آموزشگاه «کاماآتورنان» که ویژه موبدزادگان بود، آموزشهای عالیه‌ دین زرتشتی را نیز بگذراند و بر زبانهای اوستایی، پهلوی‌، پازند و مسایل تطبیقی ادیان استاد گردد.

 

شهزادی دو دوره متفاوت را در آن دانشگاه گذراند. نخست، وی یک دوره سه ساله را به منظور کسب مدرک «موبد اوستاخوان» پشت سرگذاشت و پس از آن نیز در زمان چهار سال توانست مدرک «موبد دانشمند» را بگیرد. همان‌گونه که از نام این دو دانش مشخص است، موبد اوستاخوان به کسی گفته می‌شود که مجموعه اوستا‌ها و نیایش‌های دینی زرتشتی را به صدایی خوش و دلنشیسن بخواند و موبد دانشمند نیز کسی است که از دیدگاه دانش دینی و آگاهی‌های اجتماعی بتواند به مرحله‌ای برسد که برای دیگران فلسفه و باور‌های دینی را توضیح دهد. شهزادی آنگونه در این دو رشته شایستگی از خود نشان داد که در سه سال آخر گذراندن این دوره تحصیلی، سخنرانی‌های گوناگونی را درباره آداب و رسوم سنتی زرتشتیان ایران در همان دانشگاه ایراد می‌کرد.

 

شهزادی این مرحله از زندگی خود را با موفقیت در سال 1314 گذارند و پیروزمندانه دیپلم عالی این رشته را پای آتش ورهرام شهر بمبیی از دست موبدان معروف آن زمان هندوستان دریافت کرد. با وجود آنکه می‌توانست در آن کشور بماند و به فعالیت بپردازد، اما برای نیاز جامعه زرتشتی آن زمان به موبد آگاه، او به ایران باز می‌ِگردد و به عنوان نخستین فعالیت خود سرپرستی پرورشگاه مارکار یزد که از سوی انجمن زرتشتیان ایرانی-بمبئی به وی پیشنهاد شده بود را می‌پذیرد و زیر نظر سروش لهراسب که در آن زمان مدیریت آن‌جا را بر عهده داشت، انجام وظیفه می‌کند. همزمان با این کار شهزادی به عنوان دبیر در دبیرستان مارکار یزد به تدریس زبان انگلیسی، تاریخ، جغرافیا و نیز دروس دینی مشغول می‌شود. شور جوانی، عشق خدمت و نیز محبوبیت موبد باعث می‌شود تا شهزادی در كنار انجام این دو کار، در روزهای آدینه به گهنبارخانه یزد و همچنین دیگر محله‌های زرتشتی نشین برود و به ایراد سخنرانیهای دینی و فرهنگی بپردازد و به پاسخ گویی به پرسش‌های هم‌كیشان بپردازد.

 

كوشش‌های موبد تا فراخوانده شدنش به خدمت سربازی ادامه پیدا می‌کند. دوران سربازی شهزادی به مدت دوسال، 18-1316 ادامه می‌یابد. رستم شهزادی بهار زندگی خود را در سال 1320 تجربه می‌کند. در این سال با بانو دولت لهراسب (خواهر میرزا سروش لهراسب) ، ازدواج می‌کند. پیوندی که حاصل آن چهار فرزند است:

فریبرز ، مهرانگیز، داریوش و سهراب شهزادی فرزندان رستم شهزادی هستند که هر یک از برجسته‌ترین افراد در بین همکیشان زرتشتی هستند.

 

شهرت و دانش موبد شهزادی آن اندازه بالا بود که از سوی انجمن زرتشتیان وقت تهران برای تدریس در آموزش‌گاه‌های زرتشتی چون دبیرستان پسرانه فیروزبهرام و دخترانه انوشیروان از او دعوت می‌شود و او نیز برای این كار منظور از یزد به تهران می‌آید. اهمیت این موضوع با توجه به در نظر گرفتن زمان و فاصله راه و وسایل ساده ارتباطی زمان اندکی مهم و درخور توجه می‌نماید. به‌ویژه‌ آنکه جامعه آن‌روزگار تهران از چنین فرد اجتماعی که آگاهی‌های دینی مناسبی نیز داشته باشد کم‌بهره بوده است و از این جهت رستم شهزادی محبوبیت بسیاری در نزد زرتشتیان ساکن تهران پیدا می‌کند، بگونه‌ای که با وجود تحصیل در رشته حقوق قضایی دانشگاه تهران، تدریس زبان انگلیسی در فیروزبهرام و نیز تعلمیات دینی در دو دبیرستان یاد شده، شهزادی مجبور می‌شود که اندکی از زمان خود را به سخنرانی‌های مذهبی و پاسخگویی‌های دینی اختصاص دهد. بزرگی شخصیت رستم شهزادی را همین یک نمونه می‌تواند نشان دهد چرا که او می‌توانست در این نشست‌ها که میانگین هفته‌ای سه مرتبه بود، سخن از وضعیت اجتماعی زرتشتیان برد. اما او این‌کار را نمی‌کند و در حقیقت به عنوان یک پیشوای دینی برای عملکرد اجتماعی بهره نمی‌برد و این را به‌عنوان مهمترین مشخصه شخصیت شهزادی می‌توان نام برد.

 

مهرانگیز شهزادی درباره دین‌ باوری پدر روانشادش سخنان جالبی دارد و این‌گونه از پدرش یاد می‌کند:

«پدرم به دینش عشق می‌روزید و خداوند هم انرژی و قدرت جسمانی لازم را به او داده بود، شاید هم این علاقه بود که باعث به وجود آمدن چنین انرژی شده بود، آن‌گونه که به هیچ فرد زرتشتی و یا غیر زرتشتی در دعوت برای سخنرانی جواب رد نمی‌داد و به گونه‌ای نیز صحبت می‌کرد که شنونده جدا از دین و مذهبی که داشت احساس غرور و سربلندی می‌کرد».

 

شهزادی مدرک لیسانس حقوقش را با پژوهش و برگردان کتاب پهلوی «ماتگان هزار دادستان»(كتاب پهلوی كه شهزادی نخستین پژوهشگری بود كه روی آن كار كرد)  و نوشتن پایان‌نامه‌ای با عنوان« قانون مدنی زرتشتیان در زمان ساسانیان» می‌گیرد. شهزادی در این زمان به استخدام آموزش و پرورش در می‌آید و در همان زمان به مدت هفت‌سال، از سال 1338، سرپرستی کتاب‌خانه یگانگی را بر عهده می‌گیرد و چون علاقه بسیاری به تدریس و آموزگاری داشت از کتابخانه نیز برای این كار استفاده می‌کرد.

 

تجربه مهم زندگی دیگر رستم شهزادی با توجه به همزمانی وی با ریاست سناتور رستم گیو بر انجمن زرتشتیان تهران، عملکرد فرا اجتماعی بود که شهزادی تا آن زمان در این راه اقدام موثری نکرده بود. در این زمان موبد شهزادی به سخنرانی‌های تصویری خود از تلویزیون ایران می‌پردازد و در سخنرانی‌های گوناگون، آیین و رسوم زرتشتیان ایران را برای مخاطبان بازگو می‌کند.

 

در سال 1339 که نخستین کنگره جهانی زرتشتیان در تهران برگزار شد‌، شهزادی به سمت دبیری کنگره برگزیده شد. در سال 1352 و در زمانی که مدیر پیشین دبستانش شادروان سهراب سفرنگ از انجمن زرتشتیان تهران بازنشسته می‌شود، این موبد رستم شهزادی است که جایگزین او می‌شود و سرپرستی دفتر ازدواج زرتشتیان تهران را بر عهده می‌گیرد و این مسوولیت را تا پایان عمر انجام می‌دهد.

 

شهزادی که تجربه چندین گردش هییت‌مدیره انجمن زرتشتیان تهران را نیز در كارنامه ‌فعالیت‌های خود داشت، پس از انقلاب نیز از کارهای اجتماعی کنار نکشید و با وجود نا آرامی اوضاع شجاعانه‌ به مجلس خبرگان رفت، آن‌گونه که نقش اصلی را در تصویب سه‌رنگ سبز و سفید و سرخ پرچم ایران بازی‌کرد. در نشست 20 آبان 1358 مجلس خبرگان، شهزادی درباره سه‌رنگ پرچم ایران این‌گونه می‌گوید:« فرزندان حضرت علی ابن ابی‌طالب که امام حسن سبزپوش و امام حسین سرخ پوش و حضرت عباس سفید پوش بودند، د‌رتمام شمایل و احادیث به این سه‌رنگ ظاهر می‌شدند و آن‌چه که از آنان در یاد‌ها است سرخ رنگ شهادت، سفیدی خبردهنده صلح و کبوتر سفید پیک صلح بوده است. و سبز نیز نشان از نعمت و آبادانی و بزرگی بوده است آنگونه که فرزندان بر حق حضرت رسول اکرم به‌نام سید خوانده می‌شدند

 

موبد شهزادی با مهربانی تمام وقت در اختیار دوستان و علاقمندان به دین زرتشتی و فرهنگ ایرانی بود و به حل و فصل مسائل دینی زرتشتیان می پرداخت و هفته ای سه روز در دفتر کارش راهنمای محققان و پرسشگران بود . او به دلیل دانش گسترده‌اش در مسایل مختلف علمی‌، دینی و فرهنگی بارها و بارها درنشست‌های مهم فرهنگی و ملی به عنوان نماینده و موبد موبدان زرتشتیان از ایشان دعوت به عمل می آمد و در گفتگوهای تلویزیونی و مطبو‌عاتی و جلسات مهم برادران مسلمان نیز حضوری فعال داشت. موبد به تعلیم دادن و آموزگاری بسیار علاقمند بود‌، بطوریکه حتی در دوره بازنشستگی نیز کار خود را در وزارت فرهنگ و آموزش عالی اد امه داد وحتی در شش ماه آخر عمر نیز که در بستر بیماری بود ، با کمک دخترشان در بستر به مکاتبات و ارتباطش با جامعه ادامه داد‌.

 

این نویسنده پرکار زرتشتی با کتاب‌های پرفروشی چون جهانبینی زرتشتی، سیری در آموزش‌های اشوزرتشت، زناشویی در ایران باستان، زرتشتیان یکتاپرست هستند، زرتشت و آموزش‌های او، برگردان گاتاها و . . . نوشتارهای بسیاری در نشریه‌های زرتشتی و غیر زرتشتی در گسترش دین و آیین زرتشتی بسیار كوشش نمود. موبد شهزادی 65 سال به‌طور جدی سخنرانی و نویسندگی کرد و در مجموع بیش از هزار سخنرانی و صدها نوشته و ده ها عنوان کتاب از ایشان به یادگار است . آخرین مقاله ای که از موبد رستم شهزادی در نشریه ای چاپ شد ، مقاله ای با عنوان «جشن و شادی در ایران باستان» در ماهنامه فروهر در شماره 5-6 امرداد و شهریور سال 1378 بود و آخرین سخنرانی رسمی ایشان در حرم امام خمینی به مناسبت یکصدمین سالگرد تولد امام بود.

 

او كه چند دوره سرنشین انجمن موبدان تهران بود با بزرگانی چون موبد فیروز آذرگشسب، موبد اردشیر آذرگشسب، موبد هرمزدیار خورشیدیان، موبد جهانگیر اوشیدری و… همنشین بود و تا كنون پس از ایشان دیگر كسی نتوانسته به شایستگی مقام «موبد موبدان» برسد و آن‌گونه دانش و تونایی به دست آورد.

 

دریغا که سعادت بهره مندی ما از این پدر بزرگوار و گنجینه علم و معرفت بیش از این نبود و در 23اسفند ماه سال1378 روشن روان موبد رستم شهزادی به سرای جاودان پر نور و سرود شتافت و ما ماندیم و جایگاه علمی و عاطفی ایشان که واقعا مدتی است خالی مانده است‌. کسی که تمام فکر و یادش ایمان به خدا و بازشناخت دین و فرهنگ زرتشتی بود. بیاد دارم در کوتاه دیداری که به همراه شادروان پدرم با وی داشتم از لزوم درک و نگارش تاریخ و فرهنگ ایرانی سخن می‌گفت و همواره سفارش می‌کرد که جوان‌ها در این راه –نگارش اعتقادات و باورهای دینی- گام بردارند.

 

امید به اینکه دیگران بزرگان جامعه نیز اینچنین عاشقانه دلباخته فرهنگ و دین زرتشتی شوند.

 

روانش شاد و بهشت بهره اش باد‌.

 

سرچشمه : http://www.anjomanemobedan.com

زندگی‌نامه روانشاد موبد اردشیر آذرگشسب

زندگی‌نامه روانشاد موبد اردشیر آذرگشسب      

 

 

 

اردشیر آذرگشسب در روز رام ایزد و بهمن‌ماه سال 1274 یزدگردی برابر با پانزدهم بهمن ماه1284 خورشیدی زاده شد. در چهارسالگی به پلگذاری عمویش- موبدیار هرمزدیار خدابخش- درآمد و از آن پس به نام اردشیر موبد هرمزدیار نامیده شد.

 

او دوران کودکی‌اش را در منزل پدرش دستور نامدار و مادرش خرمن تیرانداز گذراند. در هفت سالگی به مدرسه کیخسروی رفت و در مدت یکسالی که در آنجا به درس خواندن مشغول بود، از دانش کسانی چون ماستر خدابخش که استاد زبان پهلوی بود بهره برد. البته آموزگاران دیگری چون استاد بمان که پدر شادروان دکتر بهرام پرورش است نیز وی را در راه دانش آموزی یاری دادند.

 

آذرگشسب پس از یک سال درس خواندن در مدرسه «کیخسروی» یزد به مدرسه «خسروی» رفت و از سال 1295 خورشیدی در ‌مدرسه موبدان که بعدها به نام مدرسه «دینیاری» نامیده شد، شروع به درس خواندن کرد. مدرسه دینیاری كه در آن زمان تازه شروع به کار کرده بود، توسط خانواده‌های موبدان و نیز انجمن موبدان یزد حمایت می‌شد، البته نباید از روانشاد رستم صداقت (پور موبد خسرو صداقت) که پشتیبانی مالی آن مکان را برعهده داشت نیز غافل شد.

 

آذرگشسب در روزگاری آموزش خود را آغاز کرد که شرایط مناسبی برای آموزش و پرورش کودکان زرتشتی در سطح استاندارد‌های وزارت‌خانه آموزش وقت وجود نداشت. مدرسه آن روزگار ِموبدان، تنها مدرسه در کل یزد بود که از این روند سرپیچی می‌کرد. آموزش و پرورش در این مدرسه با استفاده از کتاب‌های به‌روز و مورد تایید آموزش و پرورش انجام می‌شد، حتا مدیر آن دوران مدرسه (میرزا فریدون کیامنش) نیز به این دلیل از تهران به یزد مهاجرت کرد كه سطح علمی آنجا را بالا ببرد.

 

آذرگشسب از دوراندیشی و اعتماد به نفس خوبی برخوردار بود، به گونه‌ای که پس از گذراندن دوره مقدماتی موبدی و کسب درجه نوزوتی، با آنکه می‌توانست به تهران مهاجرت کند و پیشه تجارت را برای خود برگزیند، ترجیح داد که به هند برود و درس خود را در همان رشته موبدی، در بمبئی ادامه دهد.  اهمیت درس خواندن برای آذرگشسب تا به اندازه‌ای بود که حتا با وجود مخالفت پدرش – دستور نامدار که آن‌زمان در هندوستان بسر می‌برد و تنها به صورت تلگرافی با پسرش در ارتباط بود-  توانست رضایت مادرش را به دست آورد و بدین صورت به هندوستان رفت.

 

شور و شوق موبد به آموختن، زمانی که از همراهی موبد رستم کوشکی و موبد بهرام یزشنی  بهره می‌برد، بیشتر شد و آذرگشسب جوان با دانش دینی که از این افراد سالمند کسب کرد، توشه‌ی آینده‌اش را محکم و استوار چید.

 

زندگی آذرگشسب در هند به دو بخش تقسیم می‌شود، زندگی درون اجتماعی وی که با هم‌صحبتی با بزرگان دین زرتشتی همراه بود و زندگی برون اجتماعی او که به کسب مدرک لیسانس مهندسی کشاورزی (در سال 1931 میلادی برابر با 1310 خورشیدی) انجامید و در كنار آن موبد در شهر پونا نیز در مدرسه دستور Huohang فنون دینی زرتشتی را نیز آموخت. موبد در همین زمان تصمیم به ازدواج می‌گیرد و در فروردین ماه 1310 به روش دین وه مازدیسنی با دوشیزه دولت آذری پیمان زناشویی می‌بندد.

 

زندگی در هندوستان از دیدگاه جوانی كه عمری را در روستاهای یزد گذرانده سرشار از تجربه است. برای درک این موضوع از دست‌نوشته‌های خود آذرگشسب یاری می‌گیریم، موبد می‌نویسد: «بمبئی شهری بود بزرگ و زیبا، با ساختمان‌های بلند ِپنج‌ و یا شش طبقه و مغازه‌هایی بزرگ و پر از اجناس رنگارنگ که اصلا قابل مقایسه با یزد نبود. یزد در آن روزها این همه وسایل متمدن نداشت و در تمام شهر به‌جز کوچه‌های تنگ و تاریک، یک خیابان بزرگ نبود. » او در جایی دیگر از یک تفاوت مهم دیگر نیز نام می‌برد: « مسلمانان آن زمان یزد، در كل مردمی بودند خشک که به جز دین اسلام هیچ دین و مذهب دیگری را بر حق نمی‌دانستند و پیروان مذاهب دیگر را مورد تحقیر و توهین قرار می‌دادند. حال اینکه چنین وضعی را در هند مشاهده نکردم و همه افراد از هر مذهب، طبقه و صنفی که بودند در برابر قانون برابر بودند».

مجموع این عوامل آذرگشسب را در بازگشت به ایران یاری کرد. دانستن زبان انگلیسی، داشتن تحصیلات دانشگاهی و آموختن دروس دینی آینده‌ای خوب را برای این موبد به‌جود آورد. سرپرستی دفتر ازدواج زرتشتیان یزد در دی‌ماه 1311 که از طرف وزارت دادگستری وقت به وی داده شده بود، نخستین فعالیت آذرگشسب به حساب می‌آمد. او همچنین مدیر دبستانی در تفت (از توابع استان یزد) شد. عملکرد مثبت آذرگشسب در آن مکان مورد حمایت گروهی از بزرگان جامعه علمی یزد بود كه می‌توان از این افراد فریدون کیامنش (‌مدیر وقت مدرسه خسروی)، سروش لهراسب (‌مدیر وقت پرورشگاه مارکار)، میرزا شهریار فولادپور (مدیر مدرسه دینیاری) را نام برد. اهمیت این موضوع از آن سو مهم است که در همین زمان موبد آذرگشسب فرزند خردسالش که هرمزدیار نام داشت را از دست می‌دهد، اما اعتماد به‌نفس بالای وی و نیز ایمان به اهورامزدا آنچنان او را در ادامه راه قوی می‌دارد که همگان وی را تحسین می‌کردند و همین موجب ارتقای شغلیش شد‌. به گونه‌ای كه یک سال بعد – پس از کناره‌گیری شهریار فولادپور از مدیریت مدرسه دینیاری-  موبد اردشیر آذرگشسب در سمت مدیر آن مدرسه به فعالیت پرداخت. تا آن كه در سال 1315 خدمت نظام وظیفه وی را فراخواند و آذرگشسب تا اسفند 1316 به مدت یک سال تمام در خدمت نظام بود.

 

زندگی درون اجتماعی آذرگشسب هم در تمام این سال‌ها جریان داشت و وی در کنار مدیریت مدرسه دینیاری، به تاسیس باشگاه جوانان که بیشتر از خانواده موبدان بودند پرداخت. دانش اردشیر آذرگشسب و توانایی‌های گوناگون او، زمینه‌ساز کارهای ارزشمندی در آینده شد. آذرگشسب درست پس از اتمام دوران سربازی به استخدام بانک شاهی درآمد و مدتی بعد کارمند شرکت نفت شد. فعالیت 25 ساله آذرگشسب در شرکت نفت به بازنشستگیش در سال 1350 انجامید، اما این پایان زندگی اجتماعی وی نبود زیرا که او دوره حسابداری را به‌صورت مکاتبه‌ای از کالج «مترو پولیتن» انگلستان گذرانده، به‌عنوان حسابدار در یک شرکت هواپیمایی به ادامه خدمت پرداخت.

 

این تمام زندگی این مرد بزرگ نیست و شهرت نام موبد اردشیر آذرگشسب در جامعه زرتشتی ‌تنها به عملکردهای برون اجتماعی او مربوط نمی‌شود، بلکه ریشه‌های عمیق درون اجتماعی نیز دارد. بگونه‌ای که این موبد را می‌توان به عنوان یک الگو برای جوانان زرتشتی به‌حساب آورد. بخش درون اجتماعی زندگانی آذرگشسب در تمام سال‌های مشغولیتش پر رنگ و نمایان است. او در یادداشت‌هایش در این باره می‌نویسد: « اگر افراد وجود خارجی نداشته باشند، جماعتی نیز در کار نخواهد بود و به‌همین گونه هر دینی که پیروان زیاد، با ایمان و سختکوش نداشته باشد، به‌زودی از بین خواهد رفت. این اصل در همه جماعت‌ها و در همه ادیان صدق می‌کند و جامعه و مذهب زرتشتی نیز باید از آن اصل پیروی کند و همه افراد جامعه باید در محافل و مجالس مذهبی شرکت کنند و خودشان را جزو جامعه بدانند». همین باور اوست كه نام اردشیر آذرگشسب به‌عنوان بخشی از تاریخ زرتشتیان برای همیشه ثبت كرده است.

 

راه‌اندازی کانون مزدیسنان یزد در سال 1319 یکی از مهمترین اقداماتی بود که وی در انجام آن نقش اساسی داشت و هموندان این کانون بیشتر از فرهیختگان جامعه زرتشتی بودند (افرادی چون ارباب سهراب کیانیان، ماندار کیخسروان، جمشید امانت، فریبرز نسیمی، جمشید پیشدادی، هرمزدیار خورشیدیان، مهربان بنداریان زاده، فریدون زرتشتی و…)

 

آذرگشسب همچنین هموند انجمن زرتشتیان یزد و نیز کنکاش موبدان آن شهر نیز بود. پس از مهاجرت موبد اردشیر به تهران و همزمان با ادامه کارش در شرکت نفت، او پایه ریزی انجمن موبدان تهران را نیز بر عهده گرفت، تا آن که سرانجام در مهرماه 1330 با همیاری فیروز آذرگشسب، فریدون صداقت، رستم ماونداد، رستم زرتشتی، اردشیر پرتوی، بهمن موبد، بهمن جمشیدی، کیخسرو شهروینی، رستم شهزادی و اردشیر موبد آن انجمن را پایه‌ریزی کرد که تا به امروز هم ادامه دارد

 

شخصیت آذرگشسب در اوایل دهه چهل به دو بخش مجزای اجتماعی و دینی تقسیم می‌شود اما مدیریت خوب و اشراف کاری به تمام جوانب کار موجب به‌وجود آمدن پیوندی عمیق در عملکردش می‌شود. در این سال‌ها آذرگشسب به هموندی هییت مدیره انجمن زرتشتیان تهران منصوب می‌شود که ارگانی است که بیشتر امور اجتماعی جامعه را برعهده دارد، در همین زمان آذرگشسب که سرپرست انجمن موبدان تهران هم است، اقدام به نگارش کتاب‌هایی درباره آداب و رسوم زرتشتیان می‌کند.

 

«خُرده اوستا» با ترجمه و تفسیر در تیرماه 1343 ، «آیین سدره‌پوشی زرتشتیان» با تامین هزینه مالی توسط کانون زرتشتیان شریف‌آباد یزد در نوروز سال 1345، «‌آیین زناشویی زرتشتیان» در آذر همان سال و کتاب «اندرزنامه‌های پهلوی» از نخستین کتاب‌هایی است که آذرگشسب آن‌ها را به چاپ رسانید.

 

بازنشستگی آذرگشسب از یک سو و استقبال از کتاب‌های چاپ شده‌اش از سویی دیگر موبد را بر آن داشت تا در این زمینه کتاب‌های دیگری را نیز به چاپ برساند که از آن جمله می‌‌توان به «آیین کفن و دفن زرتشتیان» در سال 1349، «آیین برگزاری جشن‌های ایران باستان» در سال 1351، «مقام زن در ایران باستان» در امرداد 1351، «آتش در ایران باستان» در مهر 1353 و «مراسم مذهبی و آداب زرتشتیان» که در دی‌ماه 1353 منتشر شد، اشاره كرد.

 

پس از انقلاب نیز بار دیگر او به سمت ریاست انجمن موبدان تهران انتخاب شد و این پست را تا زمان درگذشتش که در آغاز دهه هفتاد اتفاق افتاد، ادامه داد. ششمین دوره کنگره جهانی زرتشتیان آخرین فعالیت اجتماعی بود که آذرگشسب در برپایی آن نقش داشت.

 

آری، اردشیر آذرگشسب نیز در کنار برادران خود موبد فیروز و موبد رستم آذرگشسب نقش بزرگ و تاثیرگذاری در جامعه زرتشتیان بر عهده داشت، نقشی غیر قابل انکار که بخش گسترده‌ای از تاریخ معاصر ما را دربرگرفته است.

 

بر روان و فروهر این‌چنین افراد بزرگی درود باد.


سرچشمه : http://www.anjomanemobedan.com

متن دین دبیره و آوای ورهرام يشت موبد مهربان فیروزگری

متن دین دبیره و آوای ورهرام يشت موبد مهربان فیروزگری

 

 ( همچنین ببینید : اوستای ورهرام یشت ، ورهرام يشت )

از ورهرام روز و اردیبهشت ماه امسال، آیین ورهرام یشت هزاره را با یاری شما همكیشان گرامی آغاز كردیم. همكیشان بسیاری با خواندن ورهرام یشت ما را در برپایی این آیین یاری دادند كه انجمن موبدان تهران از این همت بی‌مانند سپاسگزار است.

اما از یاد نبریم كه تنها یك هفته به پایان این همازوری باقی مانده است، پس بایسته است افرادی كه خواندن شماری از ورهرام یشت را پذیرفته‌اند، این كار را از یاد نبرند.

 

با توجه به درخواست دوستانی كه بیان كرده‌اند در روخوانی ورهرام یشت اندكی مشكل دارند، تصمیم گرفتیم فایل صوتی ورهرام یشت را با آوای موبد مهربان فیروزگری برایتان آماده كنیم. شما می‌توانید این فایل را از پیوند زیر دریافت كنید و درخواندن درست ورهرام یشت از آن بهره گیرید:

بارگذاری فایل صوتی با حجم 10MB

 

همچنین برای آن دسته از بهدینانی كه نوشته دین‌دبیره ورهرام یشت را خواسته بودند، متن دین‌دبیره ورهرام یشت را برگرفته از اوستای رشید شهمردان در پیوند زیر قرار داده‌ایم تا با روخوانی و تلفظ صحیح واژگان آن آشنا شوند(حجم 4MB ) : دریافت

 

بشود كه با یاری شما این همازوری را به بهترین شیوه به سرانجام رسانیم.

 

همازور بیم. همازور هما اشوبیم.

 

سرچشمه : http://www.anjomanemobedan.com

گزیده‌های زادسپرم

گزیده‌های زادسپرم


 

گزیده‌های زادسپَرَم کتابی که که زادسپرم پسر گٌشن‌جَم تألیف کرده که در قرن سوم هجری (قرن نهم و دهم میلادی) می‌زیسته‌است. زادسپَرَم از خاندانی روحانی بوده و پدرش گٌشن‌جَم شاپوران (پسر شاپور) با لقب پیشوای بهدینان یاد شده‌است. گزیده‌های زادسپَرَم دارای چهار بخش عمده است:

بخش نخست کتاب، که سه فصل را در برمی‌گیرد، دربارهٔ آفرینش آغازین است. فصل نخست با توصیفی از اورمزد که مبدأ خیر است، و اهریمن که مبدأ شر است، آغاز شده و آنگاه از آفرینش موجودات به صورت مینویی و سپس از آفرینش موجودات به صورت گیتی سخن رفته‌است. فصل دوم حملهٔ اهریمن به پیش نمونه‌های موجودات هفتگانه یعنی آسمان، آب، زمین، گیاه، گاو یکتا آفریده، گیومرث، و آلوده شدن هر کدام شرح داده شده‌است. فصل سوم ستیز ایزدان گوناگون و حامیان آفریدگان فوق با اهریمن و به دنبال آن آفرینش موجودات اورمزدی از پیش نمونه‌های ذکر شده و تکثیر آنها در جهان سخن رفته‌است.


موضوع اصلی بخش دوم، تاریخ دین است. دربارهٔ زندگی زرتشت است که به نظر زرتشتیان در میانهٔ تاریخ جهان ظهور کرده‌است.


بخش سوم، شامل دو فصل دربارهٔ ترکیب آدمی از تن و جان و روان و چگونگی وظایف اندام‌های داخلی بدن است.


بخش چهارم، دربارهٔ حوادث پایان جهان و رستاخیز است که به علت افتادگی نسخه‌ها ناقص مانده‌است.


از گزیده‌های زادسپرم سه نسخه در دست است.

دریافت گزیده های زادسپرم

نیكی در دین زرتشت

نیكی در دین زرتشت
 

نیكی كه واژه اوستایی آن «هو» است از صفاتی به شمار می‌رود كه در سراسر فرهنگ دینی ستوده شده و دارای چنان پایگاهی است كه در توصیف از اهورامزدا بارها چنین گفته شده «اهورامزدا سرچشمه نیكی است. در ‌یسنای هات ١٢بند-١ چنین آمده: «من اهورامزدا را آفریننده‌ی همه چیز می‌دانم و استوارم بر اینكه او نیكی و راستی است، مقدس است، فروغمند است، دانا و تواناست، همه نیكی‌ها از اوست، هنجار (نظام) هستی كه در سراسر گیتی دیده می‌شود، از او به وجود آمده است و كرات درخشنده از فروغ بی‌پایان او درخشانند.

همچنین در بسیاری از بندهای گاتها اهورامزدا را سرچشمه منش نیك و نیكی خوانده و به هنگام ستایش از اهورامزدا تصریح شده است كه با اندیشه‌نیك، گفتارنیك، و كردارنیك اهورامزدا را پرستش می‌كنیم و نماز می‌بریم. اما نیكی در این فرهنگ به هنگامی سزاوار ستایش دانسته شده است كه برای دیگران هم بهره نیك داشته باشد و شخصیتی نیكوكار خوانده می‌شود كه نتیجه كار و رفتار آن كس در راه بهره بخشی به دیگران باشد. 
در این باره در نیایش همازور دهمان همه‌جا به نیكی و به نیكوكاری تاكید شده است و می‌افزاید: همه نیكوان همیار و یگانه باشید، فزون توانا باد نیك اندیش، و دانای راد نیكخواه، فزون توانا باد نیك منشان جهان و زندگی شان دراز باد مردمان نیك و نیك رسان، فزون توانا باد نیكویی در گیتی و مینو، درود و نیایش فراوان باد بر نیكوكاران و كارنیك و دهش نیك اشوداد كه در هفت كشور زمین باشد، شادی و آرامش در زندگانی پر از آسایش بهره كسی است كه در اندیشه‌نیك و در گفتار و كردارنیك و نیكی‌اش به همه رساد. از آسمان نیك باراد. از زمین نیك رویاد و نیكان و مردمان از آن بهره‌مند شوند. بد اندیشان از آن بهره نیابند، مگر نیكوكار شوند. ای اهورا نیایش ما را بپذیر، باشد كه از زمره نیكان باشیم.

دیرزیویم- درست زیویم- شادزیویم- كامروا زیویم – گیتیمان به كام تن باد و مینومان به كام روان – از نیكان و نیكوكاران و همیار با همه پاكان باشیم.
از این جهت است كه در این فرهنگ تنها نیك بودن بسنده نیست؛ بلكه باید این نیكی پرتوافكن بر دیگران باشد و دیگران هم از نیكی بهره برگیرند. در این آموزش‌ها بهترین نماز و نیایش هنگامی پذیرای درگاه اهورامزدا است كه همراه با نیكی و نیكوكاری نسبت به خود و دیگران باشد. در یسنا ٢٩ بند ٤ در تقرب به اهورامزدا چنین آمده است: «ای اهورامزدا با اندیشه‌نیك و گفتارنیك و كردار راست و با نیكوكاری و پرهیزگاری می‌خواهیم به آستان تو نزدیك شویم و به تو رسیم.» بنابراین همان‌طور كه در پیش گفته شد در فرهنگ زرتشتی نیكی آنگاه ستوده می‌شود كه برای خود و دیگران نیكی به بار آورد و سود و بهره نیك داشته باشد.

در اینجا در خوربازگویی است كه واژه «هو» همان‌گونه كه در اوستا نیك و نیكی معنی می‌دهد، در فرهنگ عرفانی نیز واژه «هو» در سرلوحه‌ی گفتارها و نوشته‌ها جای گرفته است بسیاری از اشعار و سروده‌ها با این كلمه آغاز و خدا و در ردیف حق آورده می‌شود آن چنان كه در ترجیع‌بند عزلی چنین آمده «هو حق مددی، مولا نظری»

كوتاه سخن آنكه یك زرتشتی واقعی برای شناسایی اهورای یكتا باید در راه نیكی گام نهد. نیكی ببار آورد و دیگران را از نیكی بهره‌مند سازد و در این صورت است كه اهورامزدا را شناخته و در راه تقرب به او گام برداشته است. پس برای استحكام پایه‌ی اخلاقی نونهالان شایسته است كه پدران و مادران در خانه و خانواده این بنیاد اخلاقی را از زمان كودكی به فرزندان خود بیاموزند و پایه‌ی اندیشه و گفتار و كردار آنها را بر نیكی و بهره‌بخشی به دیگران استوار دارند. زیرا از این راه است كه در زندگانی اجتماعی خود را دوست و به یار جامعه و افراد دانسته و عضوی سودمند و سودبخش خواهد بود.
بنابراین نیكی راستین آن است كه بهره‌ی آن به خود و دیگری ارزانی شود. و این آموزش عالی را همواره باید در نظر داشت كه «شادی و خوشبختی هنگامی پایدار می‌ماند كه نیكی و نیكوكاری به آفریدگان اهورامزدا برسد و جهان و جهانیان از نیكی و شادی برخوردار باشند. این است راه رستگاری در گیتی و مینو»

امید آنكه در راه نیكی گام برداریم و از نیكی خود دیگران را هم بهره‌مند سازیم.

نوشته : زنده‌یاد اردشیر جهانیان 

سرچشمه : كتاب بیست‌و‌یك نوشتار

 

تخت جمشيد در يك نگاه

تخت جمشيد در يك نگاه


 

” تخت‌جمشيد مجموعه بنايي است كه بر صفه سنگي به گستره ١٢٥ هزار متر مربع در دامنه كوه رحمت، در شهر مرودشت و در ٥٥ كيلومتري شمال شرقي شهر شيراز در حدود سال ٥٢٠ پيش از ميلاد توسط داريوش اول بنيان‌گذاري شد. ساخت بناهاي تخت‌جمشيد به وسيله داريوش اول آغاز و توسط شاهان بعدي ادامه يافت. نام اصلي اين محل در كتيبه‌ها، پارسه است. يونانيان به آن پرسه پوليس و بعدها مورخين اسلامي آن را تخت‌جمشيد ناميدند.

1- پلكان ورودي 
در قسمت غربي صفه براي دسترسي به بالاي صفه، پلكان دو طرفه بزرگي توسط خشايارشا ساخته شده است كه در هر طرف ١١٠ پله كه ٦٣ پله از سطح دشت به يك پاگرد منتهي و از پاگرد تا روي صفحه ٤٣ پله ساخته شده است. هر پلكان ١٠ سانتي متر ارتفاع، ٣٨ سانتي متر پهنا، و ٦٩٠ سانتي متر طول دارد. در كنار پلكان جان پناه كنگره داري ساخته شده است و هر چند پله از يك قطعه سنگ بزرگ تراشيده شده است.

2- دروازه ملل 
پس از بالا رفتن از پلكان، دروازه ملل نخستين بنايي است كه توجه را به خود جلب مي‌كند. اين بنا شامل تالار مربع وسيعي است كه بر چهارستون استوار شده و داراي سه درگاه به طرف غرب، شرق و جنوب است. دو طرف درگاه غربي مزين به نقش دو گاو عظيم‌الجثه و دو طرف درگاه غربي مزين به مجسمه دو گاو بالدار با سر انسان است. بر روي جرزهاي اين دروازه چهار كتيبه سه زبانه توسط خشايارشا نقر شده است كه در آن خشايارشا به نيايش اهورامزدا و شرح اقدامات خود مي‌پردازد.

3- كاخ آپادانا 
ساخت آپادانا به فرمان داريوش آغاز و توسط خشايارشا به پايان رسيد. اين كاخ مشتمل بر يك تالار مركزي با ٣٦ ستون و سه ايوان هر كدام با ١٢ ستون در شمال، شرق و غرب و تعدادي اتاق در چهارگوشه و ضلع جنوبي است، ارتفاع ستون‌هاي اين تالار و ايوان‌هاي آن با سر ستون بيش از ١٠ متر است. در جبهه شمالي و شرقي تالار آپادانا دو پلكان ساخته شده كه هر پلكان با چهار رديف پله به ايوان دسترسي پيدا مي‌كند. بدنه اين پلكان‌ها مزين به نقوش بزرگان هخامنشي، سربازان جاويدان و نمايندگان ملل تابع (هديه آوران) است.

4-كاخ سه دروازه (كاخ مركزي يا تالار شورا)
كاخ سه دروازه از نظر موقعيت در مركز كاخ‌هاي تخت‌جمشيد واقع شده است. اين كاخ داراي يك پلكان دوطرفه در جبهه شمالي است كه روي آن نقش بزرگان مادي و هخامنشي به صورت مجزا از هم در حال بالا رفتن از پله‌ها حجاري شده است. اين كاخ داراي دو ايوان با دو ستون و يك تالار با چهار ستون است كه روي درگاه‌هاي آن نقش پادشاه هخامنشي حجاري شده و تعدادي اتاق نيز در طرفين تالار ساخته شده است. سر ستون‌هاي اين تالار تنها سر ستون‌هايي هستند كه به شكل سر انسان حجاري شده‌اند.

5- كاخ صد ستون (تالار تخت)
تالار تخت را مي‌توان دومين بناي با اهميت مجموعه تخت جمشيد بعد از تالار آپادانا دانست كه شامل يك تالار مركزي با ١٠٠ ستون سنگي، يك ايوان ١٦ ستونه، ٤ درگاه اصلي و ٤ درگاه فرعي و دالان‌هاي دراز در سه طرف كاخ است. روي دو طرف درگاه‌هاي شمالي و جنوبي نقش پادشاه نشسته بر تخت بردست نمايندگان ملل تابعه حجاري گشته و روي بدنه درگاه‌هاي شرقي و غربي نقش پادشاه در حال نبرد با حيوانات افسانه‌اي ديده مي‌شود. تالار مركزي اين كاخ گسترده‌ترين تالار تخت‌جمشيد است و از نظر اهميت بعد از تالار آپادانا دومين كاخ مجموعه است. در انتهاي حياط اين كاخ دروازه‌ي ناتمام مشابه دروازه ملل وجود دارد كه وضعيت آن مي‌تواند روند ساخت بناهاي مجموعه را نشان دهد.

6- كاخ تچر (تالار آيينه) 
اين كاخ، كاخ اختصاصي داريوش شاه است كه شامل يك تالار مركزي با ١٢ ستون و يك ايوان ٨ ستوني، دو تالار چهارستوني در پشت تالار مركزي و تعدادي اتاق كوچك‌تر در طرفين است. بدنه درگاه‌ها داراي نقوش برجسته با محوريت پادشاه است (دليل نام‌گذاري اين تالار به آيينه، صيقل بودن سنگ‌هاست به گونه‌اي كه تصاوير را منعكس مي كند.

7- كاخ هديش
كاخ هديش كاخ اختصاصي خشايارشا است كه ابعاد آن از كاخ داريوش بزرگ‌تر است. اين كاخ شامل يك تالار مركزي با ٣٦ ستون، يك ايوان ١٢ ستونه دو تالار چهارستوني و تعدادي اتاق در طرفين است. روي درگاه‌هاي اين كاخ نيز نقش پادشاه حجاري شده است. از ويژگي‌هاي اين كاخ وجود نقش برجسته درون طاقچه‌ها است كه با ساير بناها تفاوت دارد.

8- مجموعه حرمسرا 
اين مجموعه كه در ارتباط با كاخ هديش بوده توسط خشايارشا ساخته شده و شامل مجموعه اي از اتاق‌ها و تالارها با ابعاد متفاوت است كه به وسيله راهروهايي از هم جدا مي‌شوند. تالار اصلي و بخشي از مجموعه توسط هر تسفلد بازسازي شده و هم‌اكنون بخش اداري و موزه تخت‌جمشيد در آن قرار دارد.

9- خزانه 

يكي ديگر از مهم‌ترين بخش‌هاي مجموعه تخت‌جمشيد خزانه است كه ساختاري متفاوت با ساير بناهاي مجموعه دارد. خزانه شامل دو تالار ١٠٠ ستوني، يك تالار ٣٠ ستوني، يك تالار بيست ستوني و تعدادي تالار و اتاق‌هاي كوچك‌تر است كه پيرامون تمام آنها را يك حصار مستحكم در برگرفته؛ تنها يك راه دسترسي براي رسيدن به داخل در حصار ايجاد شده كه اين موضوع نشان‌گر ارزش و ضرورت حفظ اموال داخل تالارها و اتاق‌ها بوده است.

10- آرامگاه‌ها 
در دامنه كوه رحمت دو آرامگاه در دل كوه حجاري شده كه نماي آن مشابه هم است و پادشاه را كمان در دست، ايستاده بر سكوي سه پله‌اي نشان مي‌دهد كه در مقابل او آتشدان و قرص خورشيد در حالي كه نقش فروهر در قسمت بالاي تصوير حجاري شده ديده مي‌شود. اين صحنه روي تختي نشان داده شده كه بر دست نمايندگان ملل تابع امپراطوري حمل مي‌شود. پايين اين نقش نماي كاخ‌هاي هخامنشي با ٤ ستون ديده مي‌شود كه در وسط آن درب آرامگاه قرار دارد اين دو آرامگاه منسوب به اردشير دوم و اردشير سوم است. در آرامگاه منسوب به اردشير دوم شش قبر و آرامگاه منسوب به اردشير سوم دو قبر در سنگ حجاري شده در قسمت جنوبي مجموعه تخت‌جمشيد آرامگاه ناتمامي ديده مي‌شود كه به داريوش سوم نسبت داده شده است. از ساير آثار مجموعه تخت‌جمشيد مي‌توان به چاه سنگي، باروي تخت‌جمشيد، محل نگهبانان، خيابان سپاهيان، كاخ G كاخ H و محل كشف لوح‌هاي گلي اسناد تخت‌جمشيد اشاره كرد.”



تنها بخشی ازتاریخ ایران که اسلام برآن دارد سرپوش میگذارد

تنها بخشیازتاریخایرانکهاسلامبرآندارد سرپوشمیگذارد


درسال۶۳۶میلادیاعرابمسلمانبهایرانحملهکردند. بسیاریازماازجنایتاعرابکموبیششنیدهایم. کیستنداندتازیانباماچهکردند .اماازاسنادوجزئیاتاینوقایعبیخبریم. اینفقرآگاهیتاآنجاپیشرفتهاستکهمتاسفانهعدهاینیزبراینگمانهستندکهایرانیانباآغوشبازبهاستقبالاعرابشتافتند!!! بههمیندلیلبرآنشدمکهبهبخشیازآناشارهکنم . البتهمسائلیچونجزیهودادنمالیاتهاییسنگینخفتبارنیزدرپذیرشاسلامتوسطایرانیاننقشبهسزایداشتهاستکهدرپستهاییبعدیبهآنخواهمپرداخت.


اسنادجنایاتاعرابدردههاکتابمعتبربیانشدهاستکهآنراغیرقابلانکارمیکند.اعرابِشبهجزیرهٔعربستاندرطیگشودنپیاپیشهرهایایرانقساوتیدرخورشهرتتاریخیشانبروزدادند. سوزاندنشهر،آتشزدنکتب،برکندندرختان،کشتارمردانوبردهگرفتنزنانوکودکانوفروشآناندربازارهایعربستانازجملهاینجنایتبود. بارهاکاربدانجارسانیدندکهمرداناسیررامیکشتندتاجویخونبرانند.


ایرانیاندرجنگجلولاءوجنگنهاوندازخودمقاومتدرخشانینشاندادند. اعرابمسلماندراینجنگسفاکیوخشونتبسیار. دراینجنگتعدادفراوانیاززنانوکودکانایرانیبهاسارترفتندوازاموالوغنیمتها؛چنداننصیباعرابمسلمانگردیدکهدرهیچکتابیاندازهیآنذکرنشدهاست. عبدالحسینزرینکوبدرکتابدوقرنسکوتمینویسد: فاتحان،گریختکانراپیگرفتند؛کشتاربیشماروتاراجگیریباندازهایبودکهتنهاسیصدهزارزنودختربهبندکشیدهشدند.شستهزارتنازآنانبههمراهنهصدبارشتریزروسیمبابتخمسبهدارالخلافهفرستادهشدندودربازارهایبردهفروشیاسلامیبهفروشرسیدندبازناندربندبهنوبتهمخوابهشدندوفرزندانپدرناشناختهبسیاربرجاینهادند.


پسازتسلطاعرابنیزایرانیانهرگزدستازمقاومتدربرابرآنانبرنداشتند. درطولسالهایاشغالدرهمهشهرهاوولایاتایران؛اعرابمسلمانبامقاومتهایسختمردمروبروشدند. دراکثرشهرها؛پایداریومقاومتایرانیانبیرحمانهسرکوبگردیدکهبهمواردذیلمیتواناشارهکرد:


درحملهبهسیستان؛مردممقاومتبسیارواعرابمسلمانخشونتبسیارکردندبطوریکهربیعابنزیاد) سردارعرب( برایارعابمردموکاستنازشورمقاومتآناندستوردادتاصدریبساختندازآنکشتگان) یعنیاجسادکشتهشدگانجنگرارویهمانباشتند( وهمازآنکشتگانتکیهگاههاساختند؛وربیعابنزیادبرشدوبرآننشستوقرارشدکههرسالازسیستانهزارهزار) یکمیلیون( درهمبهامیرالمومنیندهندباهزارغلامبچهوکنیز. ) کتابتاریخسیستانصفحه۳۷،۸۰کتابتاریخکاملجلد1 صفحه۳۰۷(


درحملهاعراببهریمردمشهرپایداریومقاومتبسیارکردند؛بطوریکهمغیره) سردارعرب( دراینجنگچشمشراازدستداد . مردمجنگیدندوپایمردیکردندوچندانازآنهاکشتهشدندکهکشتگانرابانیشمارهکردندوغنیمتیکهخداازرینصیبمسلمانانکردهمانندغنائممدائنبود .) کتابتاریخطبری؛جلدپنجمصفحه۱۹۷۵(


درحملهبهشاپورنیزمردمپایداریومقاومتبسیارکردندبگونهایکهعبیدا) سردارعرب( بسختیمجروحشدآنچنانکهبهنگاممرگوصیتکردتابهخونخواهیاومردمشاپورراقتلعامکنند, سپاهیانعربنیزچنانکردندوبسیاریازمردمشهررابکشتند. (کتابفارسنامهابنبلخی؛صفحه 116 –کتابتاریخطبری؛جلدپنجمصفحه 2011(


درحملهبهالیس؛جنگیسختبینسپاهیانعربوایراندرکناررودیکهبسببهمینجنگبعدهابه « رودخون » معروفگردیددرگرفت. دربرابرمقاومتوپایداریسرسختانهیایرانیان؛خالدابنولیدنذرکردکهاگربرایرانیانپیروزگردید « چندانازآنهابکشمکهخونهاشانرادررودشانروانکنم » وچونپارسیانمغلوبشدند, بدستورخالد « گروهگروهازآنهاراکهبهاسارتگرفتهبودندمیآوردندودررودگردنمیزدند » مغیرهگویدکه « بررود؛آسیابهابودوسهروزپیاپیباآبخونآلودقوتسپاهراکههیجدههزارکسیابیشتربودند؛آردکردندکشتگان) پارسیان( درالیسهفتادهزارتنبود.) کتابتاریخطبری؛جلدچهارم؛صفحه۱۴۹۱کتابتاریخدههزارسالهایران؛جلددومبرگ 123(


درشوشتر؛مردموقتیازتهاجمقریبالوقوعاعرابباخبرشدند , خارهایسهپهلویآهنینبسیارساختندودرصحراپاشیدند. چونقشوناسلامبهآنحوالیرسیدند , خارهابهدستوپایایشانبنشست؛ومدتیدرآنجاتوقفکردند. پسازتصرفشوشتر؛لشکراعرابدرشهربهقتلوغارتپرداختندوآنانیراکهازپذیرفتناسلامخودداریکردهبودندگردنزدند. (کتابالفتوحصفحه۲۲۳کتابتذکرهشوشتر؛صفحه۱۶(


درچالوسرویان؛عبداللهابنحازممامورخلیفهیاسلامبهبهانه(دادرسی( ورسیدگیبهشکایاتمردمدستوردادتاآنانرادرمکانهایمتعددیجمعکردندوسپسمردمرایکیکبهحضورطلبیدندومخفیانهگردنزدندبطوریکهدرپایانآنروزهیچکسزندهنماندودیهیچالوسراآنچنانخرابکردندکهتاسالهاآبادنشدواملاکمردمرابزورمیبردند. (کتابتاریخطبرستانصفحه۱۸۳کتابتاریخرویان؛صفحه۶۹(


درحملهبهسرخس؛اعرابمسلمان «همهیمردمشهررابجزیکصدنفر؛کشتند . (کتابتاریخکامل؛جلدسوم؛صفحه 208و( 303


درحملهبهنیشابور؛مردمامانخواستندکهموافقتشد؛امامسلمانانچونازاهلشهرکینهداشتند؛بهقتلوغارتمردمپرداختند؛بطوریکه « آنروزازوقتصبحتانمازشاممیکشتندوغارتمیکردند. (کتابالفتوح؛صفحه 282 )


درحملهیاعراببهگرگان؛مردمباسپاهیاناسلامبهسختیجنگیدندبطوریکهسردارعرب(سعیدبنعاص( ازوحشت؛نمازخوفخواند . پسازمدتهاپایداریومقاومت؛سرانجاممردمگرگانامانخواستندوسعیدابنعاصبهآنان « امان » دادوسوگندخورد « یکتنازمردمشهررانخواهدکشت » مردمگرگانتسلیمشدند؛اماسعیدابنعاصهمهمردمرابقتلرسانید, بجزیکتنودرتوجیهپیمانشکنیخودگفت: « منقسمخوردهبودمکهیکتنازمردمشهررانکشم! .. تعدادسپاهیانعربدرحملهبهگرگانهشتادهزارتنبود. (کتابتاریخطبریجلدپنجمصفحه۲۱۱۶کتابتاریخکامل؛جلدسوم؛صفحه۱۷۸)


پسازفتحاستخر(سالهای 28-30 هجری)مردمآنجاسربهشورشبرداشتندوحاکمعربآنجاراکشتند. اعرابمسلمانمجبورشدندبرایباردوماستخررامحاصرهکنند.مقاومتوپایداریایرانیانآنچنانبودکهفاتحاستخر(عبداللهبنعامر)راسختنگرانوخشمگینکردبطوریکهسوگندخوردکهچندانبکشدازمردماستخرکهخونبراند. پسخونهمگانمباحگردانیدوچندانکشتندخوننمیرفتتاآبگرمبهخونریختندپسبرفتوعدهکشتهشدگانکهنامبرداربودندچهلهزارکشتهبودندبیرونازمجهولان.(کتابفارسنامهابنبلخیصفحه 135– کتابتاریخکامل؛جلدسومصفحه 163(.


رامهرمزنیزپسازجنگیسختبهتصرفسپاهیاناسلامدرآمدوفاتحانعرببسیاریازمردمراکشتندوزنانوکودکانفراوانیرابردهساختندومالومتاعهنگفتیبچنگآوردند.(کتابالفتوح؛صفحه 215)


مردمکرماننیزسالهادربرابراعرابمقاومتکردندتاسرانجامدرزمانعثمان؛حاکمکرمانباپرداختدومیلیوندرهمودوهزارغلامبچهوکنیزبعنوانخراجسالانهبااعرابمهاجمصلحکردند.(کتابتاریخیعقوبیصفحه 62 –کتابتاریخطبریجلدپنجمصفحه 2116, 2118 – کتابتاریخکامل؛جلدسومصفحه 178,179)


جنایاتاعرابتنهابهاینشهرهاختمنشدهاستواینهاتنهاگوشهایازتاراجمیهنمانبهدستتازیانبودوآشکارامقاومتایرانیاندربرابرآنانراثابتمیکند.
شرموننگجاودانهبادبرایرانیانیکهآگاهانهاینراستیهایتاریخرانادیدهمیگیرند.


برگرفتهاز:
کتابتاریخطبریمحمدبنجریرطبرىبازگردانابوالقاسمپایندهچاپپنجم 1375 ،ناشراساطیر
کتابفارسنامهابنبلخی, ناشربنیادفارسشناسیچاپ 1374
کتابتاریخدههزارسالهایرانتالیفعبدالعظیمرضاییچاپدهم 1378
کتابآفرینشوتاریخ،مطهربنطاهرمقدسى381( ،بازگردانمحمدرضاشفیعىکدکنى،تهران،آگه،چاول، 1374ش
کتابملاحظاتیدرتاریخایران،علیمیرفطروس. آلمان. چاپاول-1998
کتابتاریخاجتماعیایران. مرتضیراوندی. تهران. انتشاراتامیرکبیر. چاپ2. جلد2
کتاباسلامدرایران. ایلیاپاولویچپطروشفسکی. ترجمهکریمکشاورز.تهران. انتشاراتپیام. 1363
کتابفتوحالبلدان،احمدبنیحییبلاذری / کتابمروجالذهب،علیبنحسینمسعودی
کتابغرراخبارملوکالفرس،ابومنصورثعالبی / کتابتاریخبخارا،ابوبکرنرشخی
کتابمجملالتواریخوالقصصبهتصحیحمحمدتقیبهار / کتاباخبارالطوال،ابوحنیفهدینوری
کتابعقدالفرید،ابنعبدربةالمالک / کتابتاریخطبرستان،ابناسفندیار
کتابتاریخسیستان،مولاناشمسالدینمحمدموالیمحمودبنیوسفاصفهانی
کتابتاریخرویان،مولانااولیاءاللهآملی / کتابتذکرهشوشتر،سیدعبداللهشوشتری
کتابتاریخکامل،علیابناثیر / کتابتاریخیعقوبی،احمدبنابییعقوب
کتابدوقرنسکوت،عبدالحسینزرینکوب / کتابالفتوح،ابناعثمکوفی
کتابشاهنشاهیساسانی،تورجدریایی

 

شوربختانه نام شخصی که این نوستار را گردآوری کرده است برای نامبردن از ایشان در یاد نداریم


همچنین ببینید :

دو قرن سکوت- عبدالحسین زرین کوب

چکیده ای از تاریخ ایران

ناله های جندی شاپور

ایران باستان

تاریخ ایران

اطلس تاریخ ایران

ماتیکان گجستک ابالیش

ماتیکان گجستک ابالیش



ماتیکان گجستک ابالیش (
Matikan-i gujastak abalish) یکی از کتابهای پهلوی است که در زمان تازش تازیان به ایران نگاشته شده است. نویسنده این کتاب آذرفَرَنبَغِ فرخ‌زادان است. این کتاب نخستین بار از سوی بارتلمی، خاورشناس فرانسوی، در سال ۱۸۸۷ میلادی به چاپ رسید.

ماتیکان در زبان پارسی میانه به معنی کتاب است. گجستک به معنی “گجسته” و نفرین شده و ابالیش گونهٔ پهلوی نام عبداللیث است. بر این پایه نام این نسک به پارسی نو می‌شود نسک عبداللیث گجسته یا (کتاب عبداللیث ملعون). درونمایه این کتاب اینگونه است که یکی از “زرتشتیان” شهر استخر در پارس به نام “دین‌هرمزد” پس از تازش عرب‌ها مسلمان می‌شود و نام خود را عبداللیث می گذارد. سپس دین‌هرمزد به دربار مأمون، خلیفه ی عرب در “بغداد” می‌رود و یکی از “موبد”ان زرتشتی به نام آذرفرنبغ پسر فرخ زاد نیز به بغداد رفته و در دربار مأمون با عبداللیث (دین‌هرمزد) به مباحثه و مناظره می پردازد و در پایان آذرفرنبغ سرفراز و پیروز از این همسخنی و گفتمان بیرون می‌آید
.
 
این نسک را از همین بخش دریافت کنید ،  دانلود ماتیکان گجستک ابالیش