راه رسیدن به رسایی و كمال

راه رسیدن به رسایی و كمال

 


نوشتارهایی از موبد فیروز آذر گشسب‌

 برای رسیدن به درجه رسایی و كمال و برخورداری از جاودانگی و فروغ و روشنایی فردوس، اشوزرتشت در گاتها مراحلی تعیین فرموده و هر كدام از آنها را به گونه‌ای شرح داده و توصیف كرده‌است. به‌طوری كه در بند اول هات 30 برای درك خوشبختی و بهره‌مندشدن از رسایی را چهار نكته دانسته‌است كه پس از ذكر ترجمه متن این بند به شرح آن‌ها خواهیم پرداخت. در بند اول از هات 30 چنین آمده‌است:

(اینك برای جویندگان حقیقت و مردم دانا از این دو پدیده بزرگ سخن خواهم گفت و روش ستایش خداوند جان و خرد و نیایش وهومن یا منش پاك را بیان خواهم‌كرد، همچنین از دانش خدایی و آیین راستی اشا گفت‌وگو خواهم‌كرد تا با برخورداری از رسایی، نور حقیقت را دریابید و از نعمت فردوس بهره‌مند شوید!

به‌طوری كه خوانندگان گرامی ملاحظه خواهند‌فرمود، اشوزرتشت لازمه برخورداری از رسایی و بهشت را آگاهی كامل از دو نیروی متضاد سپنتامینو و انگره‌مینو دانسته‌است. در این بند می‌بینیم چگونه پیغمبر آریایی خطاب به جمعیتی كه برای شنیدن سخنان او به گردش حلقه زده‌اند می‌فرماید:

((امروز می‌خواهم بر جویندگان حقیقت و پژوهشگران و روشن‌بینان درباره دو پدیده بزرگ یا دو نیروی ضدین خیر و شر كه زاییده اندیشه خود بشر است، سخن بگویم و حقایقی را روشن سازم.

هم‌چنین درباره طرز ستایش و پرستش پروردگار را كه باید با خلوص نیت و ایمان كامل و نیایش و بزرگداشت وهومن یعنی افكار بزرگ و اندیشه‌های پاك كه مایه سعادت و خیر و بركت و پیشرفت و آبادانی جهان‌اند انجام شود، آگاه سازم. همچنین راه تحصیل دانش الهی و واقعی را كه جز در پرتو اشا یعنی راستی و پاكی و از خود‌گذشتگی میسر نمی‌شود، به شما نشان دهم). منظور آن وخشور از دانش الهی و واقعی نیز دانشی است كه در راه سود اجتماع و آبادانی كشور و پیشرفت ملت به كار برده‌شود. دانشی است كه خالی از حب و بغض و منافع فردی و شخصی باشد. دانش واقعی آن نیست كه برای نابودی بشر به كار برده‌شود، به‌طور مسلم این دانش هنگامی به سود اجتماع و مفید خواهد‌بود كه صاحب آن اصل راستی و درستی و پاكی و طهارت را رعایت كند.

شخصی كه دارای افكاری پلید و ناشایسته باشد، بدیهی است معلومات و اطلاعات خود را به ضرر جامعه و تنها به نفع خود به كار خواهدبرد.

پس دانش الهی و واقعی مبنای آن بر راستی و پاكی و از خودگذشتگی و محبت به همنوع قرار گرفته‌است و می‌تواند انسان را به درجه كمال برساند.

بنابراین با توجه به مفاد این بند می‌توان برخورداری از رسایی و رسیدن به بهشت خرم و پرفروغ را به‌طور خلاصه و به شرح زیر بیان كرد:

 

– 1آگاهی كامل داشتن و مومن بودن به دو اصل نیك و بد و مثبت و منفی و مبارزه همیشگی این دو اصل ضدین با یكدیگر؛

– 2ستایش هستی بخش دانا از روی خلوص نیت و صدق و صفا و ایمان و توكل داشتن به مبدأ كل از روی مهر و محبت و نه از روی ترس و اجبار؛

– 3پرورش فروزه وهومن یا اندیشه پاك و عقل و خرد و استعداد ذاتی و تسلط‌یافتن بر وسوسه‌های شیطانی و افكار ناشایست و پلید؛

– 4كسب دانش واقعی از طریق راستی و پاكی و پارسایی و پرهیزكاری.

 

نوشته: موبد فیروز آذرگشسب

اهمیت كار و تلاش در آیین زرتشتی

اهمیت كار و تلاش در آیین زرتشتی

       

یكی از ویژگی‌های آیینی كه اشوزرتشت به جهانیان شناساند و از دیر و دور تاكنون همچنان تازه است و كاربردهای خود را حفظ‌كرده، نگاه آن به این جهان و زندگی این جهانی است. بر پایه آموزه‌های دین زرتشتی هركسی باید برای بهبود وضع تلاش كند و حاصل تلاش او سهمی در پیشبرد جهان داشته‌باشد. آن‌چه در پی می‌آید‌، نوشته‌ای از آقای هاشم رضی است كه از این زاویه به آیین اهورا داده اشوزرتشت نگاه كرده‌است.

«در آیین و فلسفه زرتشت زندگی ستوده و تقدیس شده‌است. در سراسر اوستا نیروی زندگی مواج و سرشار است. فلسفه و تعلیمات زرتشت حاصل اندیشه‌هایی است كه در كار و فعالیت پروریده شده‌است و این معنا را در كمتر دین و مذهبی ملاحظه می‌كنیم. در آیین‌های دیگر اگر دعوتی به كار و كوشش شده‌باشد مواردی نیز در آن یافت می‌شود كه قلندری و درویشی ستوده شده‌است. قرن ششم پیش از میلاد در هندوستان، چین، بین‌النهرین و حتی یونان افكار رواقی و روش عرفانی و صوفی‌مآبی نفوذ داشته‌است. لیكن برای قوم و گروهی كه كشاورزی پیشه داشته‌اند و بر زمینی نامستعد برای كشاورزی میهن گرفته‌بودند، جایی برای بیكارگی و قلندرمنشی وجود نداشت. زرتشت زندگی را می‌ستاید و آن را حرمت می‌نهد. پذیرفتن جمله زشتی‌ها، ناداری‌ها و كوتاه‌دستی‌های این دنیا را برای سعادت و احراز مقام در دنیایی دیگر نمی‌پذیرد و این یكی از نشان‌های پایندگی این آیین در تمام اعصار و قرون است.

پاكی در كردار و گفتار و پندار اساس اصلی این فلسفه جهانی است كار و كوشش، راستی و درستی دوری از جنگ طلبی، بر زمین نهادن جنگ ابزار و به دست‌گرفتن وسایلی كه از آن خیر و سودی برخیزد ستوده ‌شده و تقدیس گشته‌است «در یسنای – هات12- قطعه نهم» چنین آمده‌است «می‌ستایم دین نیك مزداپرستی را، دور كننده جنگ را بر زمین گذارنده جنگ ابزار را، خویشی دهنده را (فداكاری) پاك را آنهایی كه هستند نیز آنهایی كه خواهند بود، بزرگ‌ترین و بهترین و زیباترین و آن كه او اهورای زرتشتی است. به اهورامزدا همه نیكی‌ها را پیش‌كشی می‌كنم. این است ستایش دین مزداپرستی» در سراسر نوشته‌های زرتشتی زندگی همراه با نیكی و شرافت و كار ستاییده شده‌است. فضیلت و مورد محبت خدا قرارگرفتن و به نماز و عبادت پرداختن و از زندگی كناره‌جستن به امید دنیای دیگر، معرفی نشده‌است. اوستا كتاب عظیم اخلاق و درس زندگانی است. كتابی است كه تعالیمش برای دوران‌ها و حتا زمان پرغوغای ما عملی پرفایده‌ است. اهورامزدا این خداوندگار راستی و یگانه سمبل عقل و خرد است؛ عقل و خردی كلی كه احاطه بر خردهای كوچك‌تر را دارد و همواره راهنمای عقل است و ندای خرد است. در جهان مادی، در جهانی كه راستی و كوشش از راه راستی در آن هم چون سیاله‌ای ساری است. در یسنای 47 قطعه دوم آمده‌است «برای‎‎]ادای[ حق معرفت مزدا كه پدر راستی است، باید نسبت به این خرد مقدس بهترین اعمال را به جای آورد، خواه از گفتار زبان و سخنانی كه از خیال پاك است و خواه از كار بازوها و كوشش پارسا»

چرا ایرانیان باستان دخمه داشته‌اند

چرا ایرانیان باستان دخمه داشته‌اند ؟

 

 یکی از پرسش‌هایی که از دیرباز همواره در ذهن بسیاری از غیر زرتشتیان و گروهی از زرتشتیان نیز مطرح بوده، علت «دخمه‌گذاری» درگذشتگان در ایران باستان و هزاران سال پیش است.

برای پاسخ دادن به این پرسش، برخی از اندیشمندان و پژوهشگران چه زرتشتی و چه غیرزرتشتی، به واکاوی و جست‌و‌جوی شرایط زندگی و آب و هوایی ایران در دوران باستان پرداخته‌اند و توانسته‌اند پاسخ‌های منطقی برای این پرسش بیابند. پاسخ‌هایی که نشان می‌دهد نیاکان ما چگونه توانسته‌اند از شرایط مکانی خود به گونه مناسبی بهره‌برداری کنند و با امکانات موجود با درگذشتگان خود رفتار کنند.

آنچه در پی می‌آید حاصل پژوهش و بررسی زنده‌یاد موبد «اردشیر آذرگشسب» است. وی در این مطلب ابتدا به چند روش مرسوم رفتار با مردگان که عبارتند از «به آب انداختن»، «سوزاندن» و «دفن» در خاک اشاره می‌کند و آن را حاصل شرایط زیست در کنار دریا، جنگل و مناطق کویری می‌داند. این روحانی زرتشتی سپس به علت «دخمه‌گذاری» در ایران باستان می‌پردازد و در این زمینه می‌نویسد:

ما ایرانیان همانند هندی‌ها و بسیاری از ملت‌های اروپایی از نژاد بزرگ آریان هستیم پدران و اجداد همه این ملت‌ها در روزگاران بسیار دور در سرزمینی زندگی می‌کردند که به گواهی اوستا، کتاب مذهبی زرتشتیان، ایران ویج نامیده‌می‌شد.

از روی نوشته‌های اوستا این‌طور نتیجه می‌گیریم که ایران ویج جایی بوده بسیار سرد، به حدی که در آنجا ده ماه در سال هوا سرد و زمین یخبندان بوده و تنها دو ماه هوا ملایم و معتدل بوده‌است. در پر گرد اول وندیداد که از پیدایش کشورهای جهان گفت‌وگو می‌کند، چنین می‌خوانیم که اولین کشوری که اهورامزدا بیافرید ایران ویج است که هوایش خیلی سرد است. آنجا ده ماه زمستان است و دوماه تابستان. آن‌جا هوا سرد است. سرد برای آب، سرد برای زمین، سرد برای گیاه، آن‌جا زمستان از سخت‌ترین بلاها است، در پرگرد پنجم وندیداد که در موضوع بردن مرده به دخمه بحث می‌کند وارد است «اگر تابستان گذشته و زمستان رسیده‌باشد مزدیسنان باید چه‌کار کنند» و جواب آن‌را بدین‌گونه ذکر می‌کند:

«در هر محله یا هر ده مزدیسنان باید اتاقی برای مرده بسازند و بدن بی‌جان را در آن‌جا گذارند تا دو روز تا سه روز، تا یک‌ماه، تا آن‌که پرندگان به پرواز درآیند، گیاهان شروع به روییدن کنند، آب‌ها جریان پیدا کنند و بادها زمین را خشک نمایند؛ بعد مزدیسنان باید مرده را به دخمه برند

پس ما دیدیم که ایران ویج محلی بوده‌است سرد و یخ‌بندان و به احتمال کلی کوهستانی که بیشتر ماه‌های سال زمین از برف پوشیده و احتمال دارد گاهی تا یک‌ماه تمام راه‌ها بسته‌بوده و بدیهی است با وسایل و ابزار اولیه که در اختیار آریایی‌ها بوده‌است، کندن زمین یخ بسته و کوهستانی به منظور دفن اموات برایشان به سهولت امکان نداشت و از طرف دیگر چون در آن سرزمین یخ بسته جنگل انبوه و یا رودخانه ژرف و بزرگ وجود نداشته‌است، سوزاندن مرده یا به آب انداختن آن نیز موردی پیدا نمی‌کرده‌است. بنابراین آریایی‌ها بهترین راه برای از بین بردن اجساد مردگان خود را دخمه گذاری دانستند.

به این معنی که درگذشته خود را در قله کوه‌های بلند، که دور از آبادی بود، می‌گذاشتند که مرغان لاشخور آن‌را بخورد و زودتر از بین ببرد تا موجب بروز بیماری‌های گوناگون نشود و زندگان و بازماندگان را آلوده نکند.

پس از مطالعه و ژرف‌بینی در نوشته‌های اوستایی به ذهن نگارنده این‌طور خطور کرد که شاید علت اصلی دخمه‌گذاری در ایران باستان سردی هوا و یخ‌بندان سخت و کوهستانی بودن سرزمین ایران ویج بوده‌است، به شرحی که در بالا گفته‌شد و بعد از مقایسه‌کردن این موضوع با آب و هوا و چگونگی نقاطی که ساکنین آن‌جا در حال حاضر اموات خود را در بالای کوه‌های بلند می‌گذارند، حدس بالا به یقین پیوست. امروز تا آن‌جایی که اطلاع داریم در دو نقطه دنیا اقوامی زندگی می‌کنند که با این‌که زرتشتی نیستند، معهذا مرده‌هایشان را در بالای کوه می‌گذارند و آنها را دفن نمی‌کنند. یکی از این نقاط کشور کوهستانی تبت است که به بام دنیا معروف است. در تبت قومی زندگی می‌کند که مرده‌های خود را دفن نمی‌کنند، بلکه آنها را در جاهای بلندی می‌گذارند که طعمه مرغان لاشخور شود. در دره جبال هندوکش که در شمال کابل واقع شده نیز مردمی زندگی می‌کنند که مراسم و عادات به خصوصی دارند و افغان‌ها آنها را به نام کافر می‌خوانند. این قوم نیز مرده خود را در عوض سپردن به خاک در صندوق‌هایی می‌گذارند و در بالای کوه‌های بلند می‌نهند. به‌طوری که جهانگردان و پژوهشگران نوشته‌اند سرزمین‌های نامبرده بالا هر دو کوهستانی است و دارای هوای بسیار سرد و یخ‌بندان.

با شرحی که در بالا داده‌شد، برای نگارنده مسلم است که علت اصلی دخمه‌گذاری در زمان قدیم تنها سردی زیاده از حد هوا و کوهستانی بودن محل سکونت آریایی‌ها و ناتوانی در کندن زمین یخ بسته با لوازم و ابزار اولیه بوده‌است.

 

منبع: کتاب آیین کفن و دفن نوشته موبد اردشیر آذرگشسب

خویشكاری اشوزرتشت

خویشكاری اشوزرتشت


یكی از مهم‌ترین خویشكاری‌ها و رسالت‌های هر پیامبری رهبری بشر به سوی یكتا‌پرستی و راستی و درستی است تا به وسیله آن صلح و آرامش مردمان فراهم آید و دست ستم‌پیشه‌گان و سلطه‌گران را از دامان ستم‌كشان و درمانده‌گان كوتاه گرداند.

اشوزرتشت در مورد خویشكاری خود برابر یسنای 28 بند 4 می‌فرماید:

«ای اهورامزدا من آگاهم كه مرا برای رهبری روان مردم جهان گماشته‌ای و ازپاداشی كه برای كردارنیك و بد می‌بخشی خبر دارم و آماده‌ام تا زمانی كه مرا تاب و توانایی هست به مردم بیاموزم كه به سوی راستی راه پویند

«ای اهورامزدا من كه زرتشت هستم از تو درخواست می‌كنم كه به من تاب و توانایی بخشی تا از پرتو راستی و پاك منشی بتوانم آرامش و آسایش جهان را فراهم سازم.» یسنا29 بند10

« ای مزدا به من نیروی راستی و پاك منشی و شجاعت روحی عطا فرما تا مردم جهان مرا به آسانی بپذیرند و جهانیان تعلیم مرا دریابند، چه برای این كار بزرگ تنها چشم امیدم به یاری و پشتیبانی توست.» یسنا 29 بند 11

 

سرچشمه : سیری در آموزش گات‌ها نوشته موبد رستم شهزادی

شادی همگانی در باور زرتشتیان

شادی همگانی در باور زرتشتیان 

       

 

«خدای بزرگ است اهورامزدا كه این جهان آفرید،

كه این زمین آفرید، كه انسان آفرید و شادی را برای انسان

خرسندی از آن اوست،

كه به دیگران خرسندی بخشد

دین زرتشتی كیش زندگانی است. دین كار و كوشش و كشت و برداشت و داد و دهش است، كیش آشتی و دوستی و دین شادی و شادمانی است. البته آن شادی كه از آن همگان باشد، آن خرسندی و شادمانی كه دیگران در آن انباز باشند. در دین زرتشتی آدمی می‌باید در درازنای زندگانیش هرگز بی‌كار نباشد، هرگز زندگی را به تن‌پروری و سستی و بیكاری نگذراند و نانی بخورد كه از دسترنج خود او باشد.

كس كه تخم می‌پاشد اشویی می‌كارد و در گسترش آیین اهورامزدا می‌كوشد. ای اسپنتمان زرتشت! كس كه در كار كشت نیست و زمین را شخم نمی‌كند، به چنین كسی زمین تهدید می‌كند و گوید. ای كسی كه شخم نمی‌زنی! یقین بدان بر در بیگانگان برای خوراك خواهی ایستاد و از این آن پرسش خواهی‌كرد و پیوسته نیازمند بازمانده خوراك دیگران خواهی‌بود.

دین زرتشتی بدینسان مردمان را به كار و كوشش فرا می‌خواند، اما پس از این اندرزهای گهربار گوید:

كوشا و میانه رو باش و نانی بخور كه از راه نیك به كف آورده و با كار و كوشش خود یافته‌باشی و بهره‌ای از آن نان را برای خدا و نیكوكاران به كنار بنه این‌كار تو بهترین كردارنیك خواهد بود.

در دین زرتشتی یكی از آیین‌هایی كه از دیرباز بر پا می‌شد آیین گهنبار یا گاه انبارها است. این آیین چنین بود كه به هنگام برداشت هر فراورده جشن‌هایی بر پا شد و در آن بخشی از فرآورده را به مستمندان و نیازمندان می‌بخشیدند.

نكته مهم و گفتنی در كیش زرتشتی این است كه هنگامی كه سخن از دین زرتشتی به میان می‌آید، گروهی داوری خود را بر پایه كیش زرتشتی دوره ساسانی قرار می‌دهند و نظام حكومتی ساسانی را دین زرتشتی می‌انگارند و حال آن‌كه همان‌گونه كه بارها گفته‌شده‌است دو‌گانگی‌هایی دیده‌می‌شود میان اندیشه‌های گات‌هایی كه اندیشه‌های راستین اشوزرتشت است و اندیشه‌های متداول در دوره‌های گوناگون زمان از جمله دوره ساسانی. در گات‌ها و در اندیشه‌های راستین زرتشتی پایه انسانیت و اخلاق اندیشه‌نیك، گفتار‌نیك و كردارنیك است و جز این هیچ چیزی مایه دوگانگی آدم‌ها نمی‌شود. در دین زرتشتی آتش نماد گرمی و روشنایی و پاكی و پرستش سوی زرتشتیان است. آتش آتش است و هیچ‌گونه دوگانگی بین آتش‌های جهان نیست، اما می‌بینیم كه در دوره ساسانی آتش یكسان گات‌هایی چند گونه می‌شود و رنگ طبقاتی می‌گیرد و برای هر گروهی از طبقات چون موبدان و آرتشیان و كشاورزان آتشكده ویژه‌ای بر پا می‌شود. آن‌چه در گات‌ها و در فلسفه و دین زرتشت هست، زندگی است، انسان است، كار است، كوشش و شادی است و خرسندی از آن كسی است كه دیگران را خرسند بسازد.

در آغاز سال نو به هنگام بر پاكردن جشن نوروز كه سرآغاز فروردین، است با یادآوری آموزش‌های گران‌بهای زرتشتی ضمن شادباش آغاز سال نو شادمانی همگانی را از خداوند بزرگ آرزو داریم.

 

برگرفته از: نوشته دكتر حسین وحیدی در هوخت سال 1359 شماره یك

 

آگاهی‌هایی در باره اشوزرتشت

آگاهی‌هایی در باره اشوزرتشت

 

‌اشوزرتشت از جمله وخشوران فرزانه‌ای است كه چون در زمانی دیر و دور می‌ زیسته است، در باره زادگاه، زندگی، خویشان و سرانجام در گذشت وی گفته‌ها و نوشته‌های گوناگونی وجود دارد. اما آن‌چه مهم است تاثیری است كه شت زرتشت در زندگی مردم زمان خویش و پس از آن گذاشت و آیینی كه وی بنیاد نهاد، هنوز هم علاوه بر پیروان رسمی دارای علاقه‌مندان بسیاری است كه اگر چه زرتشتی نیستند، اما در شمار باورمندان آموزه‌های این پیامبر ایرانی هستند و این آموزه‌ها را در زندگی خویش به كار می‌گیرند. چون می‌دانند كه دین اهورا داده زرتشت همواره نو، زندگی بخش و كاربردی است.

نكاتی كه از زندگی این فرزانه در این مطلب آورده شده به نقل از پانویسی‌های خرده اوستایی است كه زنده یاد موبد فیروز آذرگشسب تدوین كرده‌است.

هزاران سال پیش هنگامی كه مردم دنیا در گرداب جهل و نادانی دست و پا می‌زدند، پیغمبر بزرگ ایران باستان، اشو زرتشت اسپنتمان ظهور كرد تا مردم را به راه راست مزدیسنی یعنی پرستش خدای یكتا هدایت فرمایند.

تعیین تاریخ درست پیدایش زرتشت به مناسبت قدمت تاریخی آن پیغمبر فعلاً برای ما مقدور نیست ولی قدر مسلم این است كه اشوزرتشت به موجب نص صریح اوستا نخستین پیغمبر و آموزگاری است كه بشر را از پرستش ارباب انواع و خدایان متعدد بازداشت و فرمود غیر از ذات پاك اهورامزدا، خدای یكتا و بی‌همتا، هیچ كس یا چیز دیگر قابل پرستش نیست.

اشو زرتشت یك شخصیت تاریخی است كه در زمان پادشاهی لهراسب كیانی در روز خرداد و فروردین ماه (ششم فروردین) در خانه پدرش پوروشسب از مادرش دغدو متولد شد و چهل سال بعد در عهد سلطنت گشتاسب از سوی اهورامزدا به پیغمبری برگزیده شد. آن حضرت در سن هفتاد و هفت سالگی در روز خیر ایزد و دیماه (یازدهم دیماه) در هنگامی كه در آتشكده بلخ مشغول عبادت و راز و نیاز با خدای بزرگ بود به دست یك نفر تورانی به نام تور‌براتور كشته شد.

نام شش نفر از فرزندان زرتشت به شرح زیر برای ما به یادگار مانده‌است.

سه پسر به نام ایسدواستر، اروه تدنر و خورشیدچهر و سه دختر به نام فرین، تهرت و پوروچست.

نسب زرتشت را روایات به منوچهر پادشاه پیشدادی می‌رسانند. زرتشتیان در نوشته‌های خود آن وخشور را به نام اشوزرتشت یا شت زرتشت می‌نامند ودر كتاب اوستا اغلب به نام سپیتمه زرتشتره Spitema Zaratoshtra یا زرتشت اسپنتمان بر می‌خوریم؛ زرتشت و زردشت هر دو مصطلح و درست است.

آشنایی با گات‌ها

آشنایی با گات‌ها


( همچنین ببینید : گات ها ، كتاب دینی زرتشتیان )

 گات‌ها از كهن‌ترین و مقدس‌ترین بخش‌های اوستا است كه از خود اشوزرتشت به یادگار مانده‌است. گات‌ها جمع گات و به معنی سرود یا شعر و نظم است. گات در زبان پهلوی به گاس تبدیل شده و به فارسی گاه گوییم كه جمع آن گاهان است. در میان زرتشتیان ایران منظور از یشت‌ گاهان همان سرودهای گات‌ها است. در موسیقی امروزی ایران هنوز واژه گاه به معنی آهنگ یا نت موسیقی باقی‌مانده، مانند آهنگ سه گاه یا چهارگاه. در زبان سانسكریت گات یا سرود را گیت گویند كه بعد به عربی جیت و جید شده و تجوید در عربی به معنی خواندن قران با آهنگ و وزن است. به‌طور كل كهن‌ترین بخش ادبیات هر قومی را سرود یا شعر یا قطعات منظوم تشكیل می‌دهد، زیرا مردم می‌توانند شعر و ترانه و سرود را به آسانی از بركنند و به خاطر به‌سپارند. ادبیات منثور بعدها پیدا می‌شود و آن هم پس از پیدایش خط و نوشتار است.

 

علاوه‌بر این، اهمیت و تقدس گات‌ها در میان ایرانیان از روزگار بسیار باستان شناخته‌شده‌بود. به‌طوری كه اوستاهای بعدی همه به نیكی و احترام از آن نام می‌برند، از جمله یسنا 57 كه به نام ستوت یشت معروف است آمده: «ما می‌ستاییم كسی كه برای نخستین بار پنج گات‌های اشوزرتشت اسپنتمان را به سرود

 

در وندیداد فرگرد 19 بند 38 از پنج گات‌های زرتشت یاری می‌خواهد. در نخستین كرده ویسپرد نیز از هر پنج گات‌های زرتشت به‌طور جداگانه نام برده‌شده و به هر یك درود می‌فرستد.

 

یكی از دلایل تقدس زیاد و اهمیت فوق‌العاده گات‌ها از میان دیگر بخش‌های اوستا، این است كه تمام اصول و آموزش‌های دین زرتشتی در آن گنجانیده‌شده و در واقع از بخش‌های اصولی نامه‌های دینی زرتشتی به شمار می‌رود، گرچه بخش‌های دیگر اوستا را نیز نمی‌توان از نقطه‌نظر یادگارهای كتبی، تاریخی، حماسی، علمی و آیینی كم‌اهمیت‌تر دانست، ولی هیچ‌كدام از لحاظ دارا بودن معانی ژرف و بیان دلكش و ارزش معنوی به پای گات‌ها نمی‌رسند.

 

گات‌ها دارای پنج گات یا سرود است كه جمعاً به هفده‌(ها) یا بخش تقسیم می‌شود كه در دل یسنا جای دارد. گات‌های پنج‌گانه عبارتند از: 1-اهنودگات یا گاه 2-اشتودگاه 3-سپنتمدگاه 4-وهوخشترگاه  5-وهشتواشت گاه.

 

كتاب‌های اوستا از نظر زمان‌بندی نیز به پنج بخش تقسیم می‌شود كه عبارتند از‌:

1- یسنا   2- ویسپرد   3- یشت‌ها   4- خرده اوستا   5- وندیداد

 

منبع: سیری در آموزش گات‌ها نوشته موبد رستم شهزادی

       

——————-بخش دوم——————-

 

آن‌چه در پی می‌آید، چكیده‌ای درباره گات‌ها است كه سروده‌های سپنتا (مقدس) اشوزرتشت به شمار می‌رود. درباره این سروده‌ها بسیار نوشته اند كه امكان انتشار همه آنها در یك جاویك مطلب وجود ندارد و باید به تدریج با این پدیده بی‌همانند تاریخ كه زندگی‌ساز است و همواره در هر زمان و مكانی راهنمایی سودمند به شمار می‌رود، آشنا شد. پیش از این نیز مطلب دیگری درباره گات‌ها را با نام «آشنایی با گات‌ها»، انتشار داده‌ایم كه این نوشته در ادامه و تكمیل كننده آن است.

 

این مطلب از كتاب یادنامه آنكتیل دوپرون برگزیده‌شده و چكیده‌ای از سخنان علی‌اكبر جعفری است.

«سروش … را می‌ستاییم،

نخستین كسی كه گات‌ها را سرود كه پنج باشند،

از آن زرتشت اسپنتمان راستین،

دارای بیت‌ها و بندها

با گزارش‌ها و پاسخ‌ها»

یسن 57 – 8

 

واژه گات‌ها یا گاثا در اوستا كمابیش نود بار تنها و شصت‌و‌شش بار همراه پنج نام دیگر – اهنود، اشتود، سپنتمد، وهوخشتر و وهشتواشت آمده‌است. سه بار گفته‌شده‌است كه گات‌ها پنج هستند و این نیز روشن شده‌است كه گات‌های پنج‌گانه از آن [اشو] زرتشت اسپنتمان است(1). سه بار از «سخن گات‌هایی» یاد شده‌است.(2) یك‌بار گات‌ها و یك‌بار هم «سخن گات‌هایی» وابسته به «هوم» و جزو گات‌های زرتشت آمده‌است. گذشته از اوستا، گات‌ها هفت بار در «رگ وید» آمده‌است كه در آنجا نیز سه بار برای هوم (سوم) است.

 

هفت بار از «گات‌ها سرایی» یاد شده‌است و یك بار نیز تاكید شده‌است كه گات‌ها را با «آهنگ زرتشتی» و با آواز زیر خوانند.(3) اصطلاح‌هایی به معنی مصرع، بیت و بند گات‌ها به كاربرده شده‌است كار واژه‌هایی كه در اوستا با این نام آمده‌است سرودن (سرو)، فراسرودن (فرسرو)، فراشمردن (فرمر) و آواز خواندن (فرگا) است. از اینها، یك بار چنین گفته شده‌است: «زرتشت… گات‌ها می‌سرود»(4) و نیز فهمانده شده‌است كه «این بخش یتااهوی من، ای زرتشت اسپنتمان، اگر روان و بی‌لغزش سروده‌شود برابر با صد نماز دیگر از گات‌ها است كه روان و بی لغزش سروده شود و اگر هم با بریدگی و لغزش سروده‌شود، برابر با ده نماز دیگر است»(5) و باز آمده‌است كه «هرمزد گفت: باید تنت را سه بار بشویی، باید پوشاك را سه بار بشویی، باید گات‌ها را سه بار بسرایی… تا این خاك پاك شود… ای زرتشت اسپنتمان»(6) ریشه این واژه در سانسكریت گایا گی (gai) به معنی سرودن و آواز خواندن است و در اوستا و سانسكریت گات‌ها سرود مقدس است در اوستا گاتر (سراینده)، گاثر (سرود یا وسیله سرایش) گاثوی (سرودی، وابسته به گات‌ها)، فرگاثر (فراسروده)، برزی گاثر (بلند سروده) و گاثر و رینت (بد آواز) است و در سانسكریت بیش از چهل واژه تك و جفت از این ریشه داریم كه همه و همه وابسته به سرایش هستند.

 

از آنچه در بالا آوردیم، دریافتیم كه:

– 1گات‌ها به معنی سرود و دارای وزن، مصرع، بیت و بند است.

– 2گات‌ها پنج هستند و نام‌های آنها اهنود، اشتود، سپنتمد، وهوخشتر و وهشتواشت هستند. برای تفصیل نگاه كنید به گات‌ها (شادروان استاد پورداود)، گات‌ها (موبد فیروز آذرگشسب) پیام زرتشت (علی‌اكبر جعفری).

– 3گات‌های پنج‌گانه از آن زرتشت اسپنتمان است.

 

اما از كجا می‌دانیم كه آنها همان‌ها هستند كه در نوشته‌ها می‌یابیم؟

– 1سنت زرتشتی می‌گوید به‌ویژه شایست نه شایست و دینكرد آن را بسی روشن می‌سازد.

– 2در بخش یسن،(7) تنها هفت هات –28 تا 34 و 44 تا 51 و 53 هستند كه در پایان هر یك، نام از آن‌ها كه از روی نخستین واژه نخستین بند گذاشته‌شده‌است، گرامی شمرده‌است. بدین سان «هات اهیا یاسا (یا هر كدام كه باشد) را گرامی می‌داریم. باز در پنج جای در پایان هات‌هایی همان سان هر یك از گات‌ها با نام خود یاد شده‌است: «اهنودگات (یا هر كدام كه باشد)… را گرامی می‌داریم. شیرازه اهنودگات (یا هر كدام كه باشد) را گرامی می‌داریم».

– 3وسپرد، نخست همه گات‌های پنج‌گانه را در كرده‌های یكم و دوم یاد می‌كند و آن‌گاه از كرده 13 تا 24 همه را، از اشم وهو و یتااهو تا ایری من اشی، جداجدا می‌ستاید. و سپرد، و نیرنگستان گات‌ها را از یتااهو تا ایری من اشی می‌دانند.(8) همین‌ها هستند كه گاهی به نام «گات ها» و گاهی به نام «مانثرا» و گاهی به نام «ستوت یسن» خوانده‌شده‌اند.(9)

– 4هر یكی از پنج گات‌ها وزن ویژه خود را دارد و دسته‌بندی و شیرازه‌بندی آنها نیز از همین روی است.(10)

– 5بخش بی گات‌های یسن، برخی به نظم، اما در وزن‌های محدودتری و برخی به نثر روان و مسجع است.

– 6اوستا به یك زبان است، ولی این زبان دارای سه یا چهار لهجه و چندین سبك است. این در یسن تا اندازه كمتری یافته می‌شود و از همه شناخته‌تر لهجه ویژه گات‌ها است كه در آنجا نیز سبك گات‌های پنج‌گانه از هفت هات جدا است و لهجه و سبك یسن از آن هم جداتر.

– 7در زمینه مضمون نیز، گات‌ها فشرده‌یی است والا از آموزش‌های بس والا و همان‌گونه كه در پیام زرتشت به درازا گفته‌ام، زرتشت «سروده‌هایی می‌سراید كه در عین حال برای یارانش آیین زندگانی و راهنمایی نیك است.

نماز زرتشت برای زرتشت راز است و نیاز ولی برای جهانیان راهی است تراز» چه خوش گفته سراینده گمنام بندی كه پیش از آغاز گات‌ها به نام «درود» گنجانده شده‌است:

راهنما اندیشه، راهنما گفتار، راهنما كردار

زرتشت راستین.

جاویدان افزاینده باید گات‌ها فراگیرند.

درود بر شما، ای گات‌های راستین.

 

اما یسن گرد‌آورده‌یی است از «نیایش‌هایی ساده و كوتاه در ستایش خدای بزرگ و آن‌چه او آفریده و به مردم ارزانی داشته است».(11) درباره یسن باید افزود كه آن یك «كتاب» و از «یك گوینده و سراینده» نیست و با لهجه‌ها و سبك‌های خود نمی‌تواند باشد. آن جنگی [با ضمه ج] است از نیایش‌ها و ستایش‌هایی كه پس از چیرگی یونانیان بازمانده و گردآوری شده‌است. یشت هم جنگی است از سرایندگان گمنام و سروده‌های رگ وید نیز چندین سراینده دارند كه خوشبختانه سنت هندویی نام‌های آنان را نگاه داشته‌است. این جنگ و مجموعه بودن هرگز ارزش آنها را پایین نیاورده و نمی‌آورد. در نظر من، ارزش یسن چند گوینده و سراینده بسیار است، زیرا می‌بینم كه زرتشت كامروا شده، كسانی را پرورده كه سروده و گفته‌هایی نغز همانند هات‌های یسن پدید آوردند و پیام او را گستردند. در یسن زرتشت تنها نیست و یاران و جانشینانی دارد كه اگر بر یاد رفتگی‌هایی نداشتیم، از این بس بیشتر داشتیم و نام‌های گویندگان و سرایندگان را نیز می‌دانستیم كه نزد من نام‌های آنان در فروردین یشت یادشده است، ولی ما آنها را باز نمی‌شناسیم.

 

پانویس :

– 1یسن 57 –8

– 2یسن 65 –14، نیایش 4 –8، هادخت 2 –20

– 3نیرنگستان 33

– 4یسن 9 –1

– 5یسن 19 – 5

– 6وندیداد

– 7یسن 12 نیز با نام «هات فرارونی» گرامی شمرده شده‌است. یسن 13 –8

– 8ویسپرد 24 –1، نیرنگستان 103

– 9سه نمای اوستا، علی‌اكبر جعفری، نشریه انجمن فرهنگ ایران باستان، فروردین 1348

– 10شعر در ایران كهن، علی‌اكبر جعفری، نشریه انجمن فرهنگ ایران باستان. شهریور 1346

– 11یشت چیست؟ علی‌اكبر جعفری، سومین كنگره تحقیقات ایرانی، تهران، 1351

آيا مي‌دانيد؟

آيا مي‌دانيد؟

 

اشويي به معني پاكي در انديشه و گفتار و كردار است و آن شامل فروزه‌هاي راستگويي و درست كرداري و امانت و صداقت است. اشو كسي را گويند كه انديشه و گفتار و كردارش از كژي و كاستي دور و داراي صفات نيكو باشد. واژه اشوان (جمع اشو) با مقدسين عربي و saints لاتين هم رديف و هم معني است.

 

كلمات مزدا (دانا) و اهورا (سرور و بزرگ) هردو به معني خداي يكتا است. در اوستا اغلب واژه‌هاي اهورامزدا به طور منفرد و گاهي به شكل مركب «اهورامزدا» يا «مزدا اهورا» به همان معني آمده‌است.

 

دين زرتشتي را مزديسني هم مي‌گويند. اين كلمه مركب است از دو بخش، مزده يا مزدا به معني خداوند يكتا و يسني به معني پرستي و معني تركيبي آن «پرستش خداي يكتا» يا «خداشناسي» است.

 

ورهرام كه پارسي آن بهرام و اصل اوستايي آن ورترغنه veretraghna است، فرشته فتح و پيروزي است. اين فرشته مورد ستايش و احترام پادشاهان ساساني بود و در جنگ‌هايي كه كه با روميان و ساير ملل داشتند، از او طلب ياري مي‌كردند تا آنها را بر دشمنان و بدخواهان وطن چيره گرداند.

 

مانتره‌سپند يا مانتره‌سفند يك واژه دو بخشي است. يعني اين واژه تركيب شده‌است از دو بخش مانتره و سفند. جزو اولي به معني كلام آسماني است و سفند يا سپند به معني مقدس در آيين زرتشتي ايزدي هم به اين نام وجود دارد و روز بيست و نهم ماه زرتشتي منصوب به اوست.

 

در ايران باستان به كسي كه آموزه‌هاي اشوزرتشت را به درستي به جا مي‌آورد و در انديشه و گفتار و كردار همانند اشوزرتشت بوده‌است، زرتشتروتم مي‌گفتند.

 

در ماه نيايش، براي ماه شب اول «اندرماه» گفته شده‌است، «پرماه» شبي است كه گودي ظاهري ماه را در آن شب پرماه گويند. در همين زمينه از واژه «ويشفند» نيز نام برده شده‌است كه ترجمه‌هاي گوناگوني دارد، اما تصور مي‌رود كه به منظور ماه شب چهارده باشد. دليل نيز آن است كه ويشفند به معناي بي شب است و منظور شبي است كه مانند روز روشن است. اين شب نيز نمي‌تواند جز شب چهارده، شبي ديگر باشد.

 

پيش از ظهور اشوزرتشت پرستش ارباب انواع در ميان آريايي‌ها رايج بود. آنها خدايان مورد پرستش خود را ديو مي‌ناميدند چنان‌چه هندوها كه با ايرانيان از يك نژادند تا به امروز خدايان خود را دو DEV و خداي بزرگ را مهادو MAHA DEV و پرستشگاه خود را دوال DEVAL مي‌گويند. اشوزرتشت عليه ديو پرستي يعني پرستش ارباب انواع و خدايان گوناگون قيام كرد و ايرانيان را به پرستش اهورامزدا خداي يكتا دعوت فرمود.

 

زرتشتيان پنج ‌گاه در شبانه روز به نيايش پروردگار مي‌پردازند اين پنج گاه و آغاز و پايان آن عبارتند از:

 -1گاه هاون از برآمدن خورشيد تا نيمروز

 ٢- گاه رفتون از نيمروز تا ساعت سه بعد از ظهر

 ٣- گاه ازيرن از ساعت سه بعد از نيمروز تا فرو رفتن خورشيد

 ٤- گاه ايوه‌سري‌ترم از غروب آفتاب تا ساعت دوازده شب

 ٥- گاه اشهن از نيمه شب تا برآمدن آفتاب

 

يزشن Yezeshn در ادبيات مزديسنا به معني ستايش است و اغلب يا كلمه نيايش كه به معني نياز و هديه كردن است با هم مي‌آيد. يزشن از ريشه يز Yaz اوستايي است و كلمات يشت و يسنا و جشن نيز همه از اين ريشه و به معني ستايش هستند.

 

سروش نام يكي از فرشتگان است كه در كتاب‌هاي پارسي به نام جبرييل معروف شده است؛ روز هفدهم ماه زرتشتي نيز سروش ناميده شده است.

 

دروند Dorvand كسي را گويند كه در انديشه و گفتار و كردار نقطه مقابل اشو باشد. به عبارت ديگر، دروند كسي است كه از همه صفات خوب بي‌بهره و جامع فروزه‌هاي بد باشد.

 

انگره مينو Angrah mainu به معني روح تباهكار كلمه ديگري است كه با گناه مينو يكي است. به نظر مي‌رسد كه كلمه اهريمن مخفف انگره‌مينو باشد. گناه مينو نيز به معناي روح گناهكار است.

 

در دين مزديسنا صفات پست مانند دروغ، آز، كينه، شهوت، خشم و غيره به شكل ديو مجسم شده‌اند. زرتشتيان موظفند كه با اين ديوها بجنگند و آنها را از جسم و روح خود برانند.

 

در اوستا به جاي بهشت كلمه مركب (وهشتم اهيم اشونام) آمده و اين كلمه در پهلوي به فشوم اخوان اشوان يعني بهترين جاي پاكان يا بهترين حالت پاكان ترجمه شده است. بنابراين، بهشت كه مخفف واژه اوستايي وهشتم اهيم اشونام است، به معني بهترين جاي اشوان است.

 

بالاترين مرحله بهشت گروسمان است كه از گروثمان Nemana- Garu اوستايي مشتق و طبق فقره ٧ ارديبهشت يشت، جاي ويژه اشوان است و از دروندان و بدكاران كسي را بدانجا راه نيست.

 

به باور زرتشتيان، در بامداد روز چهارم درگذشت، در نزديكي پل چينود دادگاهي به رياست فرشته مهر و حضور سروش و رشن و اشتاد تشكيل مي‌شود و از روان در گذشته پرسش‌هايي به عمل مي‌آيد و به حساب كارهايي كه شخص متوفي در زندگي مرتكب شده است رسيدگي كامل مي‌شود و از روي حكم نهايي اين محكمه، روان درگذشته پاداش خوب يا بد مي‌بيند. مقصود از داور تيزبين و تيز فهم نيز اشاره به قضاوت منصفانه و دقيق فرشته مهر است. مهر خيلي موشكاف است و چيزي از نظرش پنهان نمي‌ماند.

 

فروهر Fravahar ذره‌اي از ذرات نورالهي است كه در بدن هركس به وديعه نهاده شده است تا روان را به راه راست هدايت و راهنمايي فرمايد. فروهر هيچ وقت آلودگي به خود نمي‌پذيرد و كارش نور افشاني و نشاندادن راه راست به روان است. پس از مرگ بدن، فروهر راه بالا را مي‌پيمايد، به منبع اصلي خود مي‌پيوندد و فقط روان است كه به مناسبت كارهاي نيك يا بدي كه در دنيا مرتكب شده است، پاداش مي‌بيند.

 

با وجود اين‌كه پدر زرتشت پوروشسب نام داشت، اما در اوستا اغلب به نام زرتشت اسپنتمان بر مي‌خوريم و اين دو علت دارد؛ يكي اين‌كه جد نهم زرتشت شخصي بسيار زاهد و پرهيزكار بنام اسپنتمان بود، بنابراين پيغمبر خودش را از دودمان اسپنتمان مي‌خواند. علت ديگر اين‌كه كلمه اسپنتمان به معني مقدس و پاك است، بنابراين زرتشت اسپنتمان را مي‌شود به زرتشت مقدس ترجمه كرد.

 

در خورشيد نيايش همانند بسياري از نيايش هاي ديگر، تعبيرهاي شاعرانه و بسيار زيبايي وجود دارد. در خورشيد نيايش ، خورشيد و ماه به دو چشمان اهورامزدا تشبيه شده است كه يكي در روز و ديگري در شب، جهان را روشن و تابناك مي‌سازند.

 

در خورشيدنيايش فرشته مهر نيز با صفت « دارنده و صاحب دشت هاي فراخ» ستوده شده است. پژوهشگران براين باورند كه مراد از اين صفت ميدان گسترده اي است كه جولانگاه اين فرشته است و از هنگام برآمدن خورشيد در زماني كوتاه گستره‌اي بزرگ را روشنايي مي‌بخشد. فرشته مهر، فرشته فروغ و روشنايي است و يا خورشيد هميشه همراه است.

 

واژه مركب اوستايي هوره‌خشيته Hvare khshaeta به تدريج تغيير شكل يافته و به خورشيد پارسي تبديل شده است.

 

برسم شاخه هايي است كه غالباً از درخت انار يا درخت ديگر به طرز مخصوصي چيده و بسته شده و هنگام سرودن يسنا آب زور روي آن ريخته مي‌شود. آبي كه از روي برسم گذشته و با فشرده هوم مخلوط و با خواندن آيات مانتره تقديس شده باشد، پس از انجام تلاوت به عنوان تبرك نوشيده مي‌شود.

 

هوم گياهي است كه ساقه كوتاه گره گرهي دارد و در كوه هاي ايران و افغانستان مي‌رويد . ساقه خشك اين گياه را موبد هنگام تلاوت مي‌كوبد و شيره آن را با آب زور مخلوط مي‌كند.

 

در ايران باستان مردم به چهار طبقه تقسيم شده بودند، از اين قرار :

 

١) طبقه روحانيان كه آن ها را اتورنان مي‌گفتند،

٢) سربازان و جنگجويان كه به ارتشتاران معروف بودند.

٣) دهقانان و كشاورزان كه آن ها را واستريوشان مي‌خواندند

٤) طبقه صنعت گر و افزارمند كشور كه به نام هوتخشان مشهور بودند.

 

صندل نام چند گونه چوب معطر درختان استوايي است. به ويژه درختي پيوسته سبز كه بومي‌هندوستان است. زرتشتيان به ويژه پارسيان آن را براي بخور روي آتش مي‌گذارند و بوي خوش در هوا پراكنده مي‌شود. صندل در ساختن اشياي زينتي نيز به كار مي‌رود. روغن آن در خاورميانه به عنوان عطر فراوان استفاده مي‌شود. صندل را مفرح و مقوي دل و نافع براي كاستن تب هاي تند صفراوي مي‌دانند و تركيب آن با گلاب و كمي‌كافور را بر پيشاني مي‌مالند كه گويا براي رفع سردرد سودمند است.

 

ايرانيان باستان نخستين مردماني بودند كه توانستند نفت و آب را از طريق لوله جابه جا كنند. هم چنين آنان روش حمل مايعات از جمله نفت با كشتي را به ديگران آموختند.

 

به اين مناسبت آمريكاييان چون هر دو طريقه حمل و توزيع نفت از مطالعه تاريخ كشور ما آموخته بودند براي ارج شناسي و سپاسداري نخستين كشتي بخاري كه در سال 1878 ساخته شد و حدود يك هزار تن ظرفيت داشت به نام « زرتشت» ناميده شد.

 

درميان زرتشتيان خواندن نمار به صورت گروهي، گواه پيوستگي و همازوري است. ما در گهنبارها وجشن ها و مراسم ديني مانند پرسه و سال و.. نماز را به صورت گروهي برگزار مي‌كنيم. ترتيب خواندن نماز گروهي ( جماعت) :

 

نماز گروهي يا هم بندگي يا همازور شدن در ستايش، به سه طريق ممكن است:

 

١يك نفر قسمتي از اوستاي تعيين شده را خوانده بقيه تكرار كنند.

 

– 2تمام حضار با هم يك قسمت اوستا يا يك اوستاي مخصوص را با هم با آواز بخوانند.

 

– 3يك يا چند نفر اوستاي مخصوص را خوانده ، بقيه بدون حرف زدن با حالت واج گوش دهند.

 

حالت اول و دوم نماز جماعت بايد در حال ايستاده، حالت سوم را مي‌توان نشسته انجام داد.


سرچشمه : http://www.t-z-a.org

اشوزرتشت از نگاه انديشمندان

اشوزرتشت از نگاه انديشمندان


اشوزرتشت یكی از پیامبرانی است كه به شوند ( دلیل) ژرفای اندیشه ها و سخنانش در گات ها، از دیرو دور همواره مورد توجه و علاقه اندیشمندان، خردمندان و بزرگان علم و ادب جهان قرار داشته است و دارد.

 

آنچه در پی می‌آید برخی از دیدگاه‌ها و سخنان اندیشمندان درباره اشوزرتشت ، اندیشه‌های او و دین زرتشتی است.

 

* هر گاه ما را مجاز می‌داشتید كه در طی چند كلمه از بزرگان جهان سخن گوییم، درباره حكیم بلخی كه پیش از طلوع تاریخ زیسته و به آموزش بشر پرداخته است، می‌گفتیم : او بنیان گزار علم روحانیت بوده و ما قسمت عمده میراث علم و دانش خود را مدیون او هستیم و هرگاه زرتشت به وجود نیامده بود، به اشكال می‌توانستیم عقیده بشر امروزی را بیان كنیم.

فرانسیس پاوركب

 

* بینش تازه زرتشت درباره خدا، تنها از خدای مادی و دنیوی به خدای معنوی و اخلاقی رسیدن نبود، بلكه رد و طرد همه گونه شناخت خدا بر قیاس بشری و شكل آدمی‌بود.

روژه گارودی

 

* ملت زرتشتی در عصر اوستا شامل زنان و مردانی بود كه در محیط متمدن پرورش یافته بودند. اندرز فیلسوفانه اشوزرتشت به مردان و زنان بنا بر سرودهای گات ها، وجود زنان باهوش و با استعدادی را در عصر طلایی شاهنشاهی زرتشتی به ثبوت می‌رساند.

جمشید كاووس كاتراك

 

* دین به معنی تشخیص معنوی و وجدان است و در گات های زرتشت بیشتر به همین معنی آمده است و اساس فلسفه پیغمبر ایران شمرده می‌شود.

استاد پور داوود

 

* همه پژوهشگران و اندیشمندان كه درباره زرتشت تحقیق كرده‌اند در این واقعیت همزبانند كه زرتشت متفكری دقیق و تیزبین و شخصیتی بزرگ و یك مورالیست ( پیرو اخلاقیات و معنویات ) و مدافع سرسخت عقاید و باورهای خویش بوده است. شخصیت بزرگ زرتشت چنان در دانشمندان اثر می‌گذارد كه پیوسته آن ها را تحریك می‌كند تا تعلیمات و دكترین او را دقیق‌تر و عمیق تر مطالعه كنند و نكات تازه‌ای را روشن سازند.

شلرات

 

* زرتشت و دوران او از مهم ترین دوران های رشد و تكامل آدمی‌به شمار می‌رود.

اشپیگل

 

* زرتشت یكی از بزرگ ترین شخصیت هایی است كه در تحول فكری و تمدن بشر نقش پیشگامی‌داشته است و در شمار كسانی است كه در افكار خود به حقایق و حكمت هایی دست یافته كه بی اندازه از زمان خود فراتر بوده است.

اشتینر

 

* عقیده اینكه یك روح شر جداگانه در دین زرتشت وجود دارد كه بااهورامزدا برابر است و با او می‌ستیزد با الهیات زرتشتی كاملاً بیگانه و ناشی از آن است كه برخی فلسفه زرتشت را با الهیات مخلوط می‌كنند.

دكتر هاوگ

 

* اهورامزدا در فراسوی دو قطب مخالف نیكی و بدی قرار گرفته، خوبی اهورامزدا بری از هر بدی است.

استفان پانوسی

 

* او( اهورامزدا) برتر از نیك و بد و فراسوی این دو است. او آفریننده این تضاد است،  اما خود تضاد كار او نیست.

هنریك سامویل نیبرگ

 

* در دین زرتشت سخنی از عفو و غفران و كفاره و شفاعت نیست.

علی اصغر حكمت

 

*ایرانیان به موجب تعالیم مذهبی زرتشت معتقد بودند كه باید در ترقی و كمال جهان مادی كوشید و از آسایش و سعادت جهان بهره مند شد.

رابیندرانات تاگور

 

* تعالیم زرتشت طوری مطابق با علوم و صنایع امروزی است كه باید گفت برای دنیای متمدن كنونی یكی از بهترین ادیان است.

سامویل لنگ

 

* زرتشت یك مبارز سرسخت و حقیقت جو بود كه به خاطر برپایی نظام عادلانه و صحیح و اجرای روش راستان در مقابل خیل كاهنان و اورادخوانان مستی پسند و عربده جویان صحنه‌ساز و اشراف و هم دستان آنها مردانه قد علم كرده است.

شدر

 

* پیرو زرتشت كسی است كه هر بامداد از خود می‌پرسد: من امروز برای آنكه جهان بهتر و زیباتر شود چه باید بكنم؟

روژه گارودی

       

* كیش ایرانیان آتش پرستی نبود آیین زرتشت براحترام نسبت به عناصر طبیعت بنیاد نهاده شده است. از این رواست كه اراده مذهبی ایرانیان باستان بر این استوار بود كه آب و هوا و زمین را آلوده نسازند. این احترام نسبت به همه آنچه طبیعی است و در پیرامون بشر وجود دارد، است و  اینها همه به فضیلت های تمدن و شهرنشینی منجر می‌شود. در ایران باستان همه آنچه آفتاب بر آن ها لبخند میزد، می‌بایست در كمال دقت و مواظبت حفظ و پاسداری شود.

گوته

 

* در پیام زرتشت عظمت به خوبی مشهود است و او خدا را از خود دور نمی‌بیند. پیامبر ایرانی با چنان اعتماد از حقیقت صحبت می‌كرد كه گویی با اهورامزدا روبرواست.

س.جی.شاو

 

* زرتشت رابطه خود را با خدایش بیشتر بر پایه رفاقت و دوستی استوار می‌بیند. اواز خداوند پشتیبانی می‌طلبد، آنگونه كه دوست به دوست روا می‌دارد. ولی بااین وجود در مقابل پروردگار با تواضع روبرو می‌شود و با اطاعتی كه توام با از خودگذشتگی و صمیمیت است.

زولستر

 

*زرتشت به هیچ وجه شخصیتی متعلق به شرق باستان مفقود شده در گرد و خاك تاریخ نیست كه فقط توجه شخصیت عتیقه شناس را جلب كند، بلكه زرتشت یكی از بزرگترین پیامبران روی زمین است. برای آنكه به این معرفت دست یابیم، البته لازم است كه پیام او را از زنگار ٢٥٠٠ ساله رها سازیم.

هینتس

 

* زرتشت اثر بسیار عظیمی‌در تاریخ پیشرفت بشر باقی گذارده و یكی از مراحل بزرگ تحول فكری جهان را بنیان نهاده است.

ج ه . ایلیف

 

* اصلاحات زرتشت از ایرانیان مردمی‌با ایمان ، سالم، بشاش، نسبتاً مذهبی و طالب زندگی ساخته‌است.

م . فونتان

 

* كتاب زرتشت بر چهار زمینه بنیادی استوار است :

1- بینش تازه‌ای درباره خدا ( یكتایی و سرچشمه‌ی بزرگی)

2- بینش تازه‌ای درباره انسان ( عرصه پیكار میان انسان و آنچه و آنكس كه مانع انسانی‌كردن و انسانی شدن جهان باشد. )

3- بینش تازه‌ای درباره زندگی ( پیوند میان انسان و ملكوت نه از راه قربانی كردن‌های خونین، بلكه شناخت خدا در درون خود و رسیدن به او با خود، به طوری كه زندگی انسان خداگونه ادامه یابد.)

4- بینش تازه‌یی درباره طبیعت ( احترام به همه حیات، همه جانداران از حیوان گرفته تا گیاهان.)

روژه گارودی

 

* علو مقام و ارزش اخلاقی سراینده گاتها قابل تحسین است.

هورن

 

* زرتشت اساس آیین و تعالیم خود را برپایه رفیعی بنا نهاد كه از هرگونه اوهام بدور و اقدام زرتشت در اهوراپرستی نه تنها نمونه‌ای از شجاعت و اراده قوی است، بلكه درجه معرفت او را به حقیقت كامل نشان می‌دهد.

رابیندرانات تاگور

 

* آنچه فتح و پیروزی را نصیب این مرد تنها، بی پناه و رانده شده می‌سازد، قدرت كلام و ایمان اوست.

شدر

 

*زرتشت یكی از بزرگترین نوابغ دینی است كه جهان تاكنون به خود دیده است.

ر.س.زینر

 

* زرتشت مردی است كه از دایره استعداد زمان پا فراتر گذاشته و در آن عهد باستان راه و رسم یكتاپرستی را بنیان نهاده است. استحكام فلسفه، كوشش پیگیر، بی‌آلایشی سخن و اهمیت اصول اخلاقی او را می‌توان از گات ها درك كرد.

گیگر

 

* تعالیمی‌كه زرتشت می‌دهد، در جهت ایجاد یك زندگی پاك و راست و درست بوده و دارای نتایج علمی‌است.

هومباخ

 

* مزدیسنا دینی است كه از پیروانش تقاضا می‌كند ا زكشتن بی‌جهت، حتی حیوانات، خودداری كنند و این دستور هم موقعی داده شده كه اجداد فرانسوی‌ها و انگلیسی‌ها عادت داشتند قربانی های انسانی تقدیم خدایان خونخوار خود كنند.

اشپیگل

 

* زرتشت كار را مقدس و آنرا عالی‌ترین جلوه تلاش انسان برای خدمت به پروردگار می‌داند.

فرانسیس گرانت

 

* زرتشت پس از رسالت خویش، از همه مراسم ظاهری و قربانی‌های خونین و نثار هوم و غیره كه پیش از او در ایران رایج بود روی گردانید. این اقدام زرتشت نه تنها نمونه‌ای از شجاعت و اراده قوی است، بلكه درجه معرفت او را به حقیقت كامل نشان می‌دهد.

او با كمال جدیت در برانداختن این خرافات كوشیده و اساس مذهب خود را بر تعالیم اخلاقی نهاده‌است

رابیندرانات تاگور

 

* شخصیت زرتشتی كه ما در گات ها با او برخورد می‌كنیم، به كلی با زرتشتی كه در اوستای متاخر معرفی می‌شود متفاوت است. او كاملاً متضاد با شخصیت معجزه‌گر و شگفت‌انگیزی است كه در اسطوره های بعدی ارایه می‌شود. او فقط مردی است كه پیوسته بر زمین واقعیت ایستاده است، مردی كه تنها اسلحه او اعتماد به خدا و متحدان قدرتمند اواست.                                             

گلدنر

 

سرچشمه : http://www.t-z-a.org

اوستاي اهونه ور

اوستاي اهونه ور

 

برخي از بخش هاي اوستا در شمار بخش هايي هستند كه هر زرتشتي روزانه آن ها را در نيايش هايش بارها مي‌سرايد و مي‌خواند.

 

در اينجا به ذكر دو بخش كوتاه از اوستا اشاره مي‌كنيم كه از اين دسته هستند و « اهونه‌ور» ناميده شده اند.

 

« اشم . وهو . وهيشتم . استي . ** اوشتا . استي . اوشتا . اهمايي . ** هيت . اشايي . وهيشتايي. اشم. ** »

 

اشويي ( پاكي در پندار ، گفتار و كردار ) بهترين است.

 

اشويي ( فروزه هاي نيك انديشي، راستگويي و درست كرداري ) خوشبختي است.

 

خوشبختي براي كسي است كه براي بهترين راستي، راست و پاك باشد.

 

« يتا . اهو . وئيريو . ** اتا . رتوش . اشات چيت . هچا . ** و نگهه اوش . دزدا . مننگهو . ** شيه اتنه نام . انگهه اوش . مزدايي . ** خشترمچا اهورايي . آ .ييم ** دريگوبيو . ددت . واستارم.** »

 

هنجاري ( نظمي‌) كه بر جهان هستي فرمان مي‌راند ، زندگي و سرشت مردمان را زير فرمان دارد.

 

منش نيك از آن كسي است كه از هنجار هستي پيروي كند و توانايي راستين را كسي دارد كه برخواسته هاي ناهنجارش چيره باشد.

 

سرچشمه : http://www.t-z-a.org