نوروز در شاهنامه

نوروز و شاهنامه

 

جمشید، پادشاه پیشدادی ایران، روزی به این اندیشه می‌افتد كه پرواز كند. پس دیوان را كه به فرمان او بودند، برمی‌انگیزد تا او را بر تختی زرین و گوهرآگین بنشانند و از زمین برگیرند و به آسمان ببرند. بدین‌گونه چندی به پرواز درمی‌آید. چون به زمین بازمی‌گردد، مردم شگفت‌زده از این رخداد بزرگ، پیرامون تخت او گرد می‌آیند و بر جمشید گوهر می‌افشانند. آن روز آغاز سال، هرمز فروردین، بوده است. پس آن را «نوروز» می‌نامند و جشن می‌گیرند و به بزم می‌نشینند. چنین است كه جشن فرخ نوروز به پاس كردار جمشید و پرواز او به یادگار می‌ماند و ایرانیان همواره آن را برگزار می‌كنند.
به فر كیانی یكی تخت ساخت / چه مایه بدو گوهر اندر نشاخت
كه چون خواستی دیو برداشتی / ز هامون به گردون برافراشتی
چو خورشید تابان میان هوا / نشسته بر او شاه فرمانروا
جهان انجمن شد بر آن تخت اوی / شگفتی فرومانده از بخت اوی
به جمشید بر گوهر افشاندند / مر آن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فرودین / برآسوده از رنج تن دل ز كین
بزرگان به شادی بیاراستند / می و جام و رامشگران خواستند
چنین جشن فرخ از آن روزگار/ به ما مانده از آن خسروان یادگار

نشانه‌های نوروز در شاهنامه
بیت‌ها و نشانه‌هایی در شاهنامه می‌توان یافت كه اشاره به روز فرخِ نوروز دارد. از آن نشانه‌ها می‌توان دریافت كه در روزگار باستان جشن نوروز را در آتشكده‌ها برگزار می‌كرده‌اند:
چو شد ساخته كار آتشكده / همان جای نوروز و جشن سده
بیامد سوی آذرآبادگان / خود و نامداران و آزادگان
شیرین نیز پس از كشته شدن همسرش خسروپرویز، دارایی خود را به نیازمندان می‌بخشد و بخشی از آن را ویژه‌ی برپایی جشن نوروز در آتشكده‌ها می‌سازد:
سه یك زان نخستین به درویش داد / پرستندگان را درم بیش داد
سه یك دیگر از بهر آتشكده / همان بهر نوروز و جشن سده
اما با ساخته شدن «تاق كسرا» در روزگار خسروپرویز ساسانی، نوروز را در آن‌جا برپا می‌داشته‌اند:
چو شد هفت سال آمد ایوان به‌جای / پسندیده‌ی خسرو پاك رای
همی كرد هر كس به ایوان نگاه / به نوروز رفتی بدان جایگاه
به نوروز چون برنشستی به تخت / به نزدیك او موبد نیكبخت
فروتر ز موبد مهان را بُدی / بزرگان و روزی‌دهان را بُدی
خسروپروز در جشن نوروز به باغ می‌رفت و ٢ هفته در آن‌جا به شادمانی می‌پرداخت:
بدان باغ رفتی به نوروز شاه / دو هفته ببودی بدان جشنگاه

كیخسرو و نگریستن به جام گیتی‌نما در نوروز
بیژن در توران ناپدید می‌شود. گیو، پدر بیژن، پریشان و آشفته نزد كیخسرو می‌رود و از او چاره‌جویی می‌خواهد. كیخسرو از او می‌خواهد تا نوروز بردباری پیشه كند. آن‌گاه شهریار ایران، كیخسرو، در روز نوروز به جام گیتی‌نما می‌نگرد و بیژن را در چاه افراسیاب می‌یابد. پس گیو را با نامه‌ای به سیستان می‌فرستد و از رستم می‌خواهد كه برای رهایی بیژن راهی توران شود:
به گیو آن‌گهی گفت باز آر هوش / بجویش به هر سو و هر سو بكوش
بمان تا بیاید مه فرودین / كه بفزاید اندر جهان هور دین
بدان گه كه پر گل شود باغ شاد / ابر سر همی گل فشاندت باد
زمین چادر سبز درپوشدا / هوا بر گلان زار بخروشدا
به هرمز شود پاك فرمان ما / نیایش برافروزد این جان ما
بخواهم من این جام گیتی‌نمای / شوم پیش یزدان بپاشم به پای
كجا هفت كشور بدو اندرا / ببینم بر و بوم هر كشورا
كنم آفرین بر نیاكان خویش / گزیده بزرگان و پاكان خویش
بگویم ترا هر كجا بیژن است / به جام اندرون این مرا روشن است

ساخت «ایوان مداین»
این نیز یادكردنی است كه در روز نخست فروردین بود كه پس از ٧ سال، ساخت ایوان مداین به پایان رسید:
همی كرد هر كس به ایوان نگاه/ به نوروز رفتی بدان جای شاه
كس اندر جهان زخم چون آن ندید/ نه از نامور كاردانان شنید

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *