فروهر و وحدت وجود

فروهر و وحدت وجود

مهرداد قدردان :

فْرَوَهر (fravahr) دراوستا فْرَوَشی(fravashi) ، درفارسی باستان فْرَوَرتی (fravarti) درپهلوی فروهر است وچنانكه برخی صاحب نظران اعتقاد دارند از دو جزء « فْرَ» به معنای پیش و « وَهر» به معنای كِشنده و بَرَنده تشكیل یافته ورویهم به معنای پیش برنده یا عامل پیشرفت است ولی برخی دیگراز اوستاشناسان جزء اول را به معنای فراز، بالا و جزء دوم را از ریشه ی var اوستایی به معنای پوشیدن می گیرند و از آن همان تعریف فروهر را اراده می كنند(سپس تر خواهد آمد) كه سرچشمه از عالم بالا دارد و آدمی را می پوشاند و در برمی گیرد.

شادروان دكتر مهرداد بهار در كتاب پژوهشی در اساطیر ایران می نویسد فروهر ظاهرا از صورت فرضی fra vərəsa آمده كه vərəsra به معنای دفاع و ایستادگی است علت نامگذاری را (طبق روایات زرتشتی) در وظیفه دفاع عمومی بر ضد اهریمن و دفاع دلاورانه فروشی ها در دفاع از خویشان ونزدیكان می داند. دسته ای دیگر از پژوهشگران ریشه فروهر را همان var می دانند اما با معنای باور كردن یا پناه دادن كه فروهر باور نخستین یا پناه نخستین معنی خواهد داد و این به خویشكاری فروهر در سه هزاره نخستین از دوازده هزار سال اساطیری عمر جهان باز خواهد گشت.

در گاهان (گاتها) واژه ی فروهر وجود ندارد و نخستین بار در قدیمی ترین قسمت اوستا پس از گاهان یعنی هفت هات (بند سوم یسنای 37) از آن نام برده شده وچنین آمده كه «ما اهورامزدا وفروهرهای مردان وزنان نیك را میستائیم» و براساس اوستا فروهر یكی از اجزای پنج گانه وجود آدمی است كه به همراه تَنو «تن» ،اَهو«جان»، دَئِنا«وجدان»، و اُرْوَن «روان» موجودیت او را تشكیل میدهند.

در آثار تاریخی به جا مانده از نیاكان ما (هخامنشیان) نگاره ای وجود دارد كه به آن فروهر گویند به شكل پیرمردی بالدار و درحال پرواز با حلقه ای در دست چپ در حالیكه با دست راست بالا را نشان میدهد تصویر شده است. این نگاره از قسمت های مختلفی تشكیل شده كه بر اساس نظر «رستم جی كاما» دانشمند پارسی كه مورد پذیرش زرتشتیان است مجموعاً فشرده ای از آموزشهای دین زرتشتی را دربردارد نخست به شكل پیرمرد سالخورده نمایش داده شده كه یادآور این نكته است كه پیران سرد و گرم روزگار را چشیده و منبع تجربیات ارزنده اند كه باید مورد استفاده قرار گیرد همچنین دارای بال سه قسمتی ودرحال پرواز نشان داده شده كه نشان دهنده اندیشه وگفتار و كردار نیك است كه با آن میتوان به سوی مظهر كمال و جاودانی اهورامزدا كه با دست راست خود نشان میدهد پرواز كرد وپیشرفت نمود این تصویر در دست چپ خود حلقه ای دارد كه حلقه مهر و پیمان و دوستی نامیده شده و نشان از ارجمندی پیمان و عهد و دوستی و محبت دارد. چنبره میان (حلقه وسط) حلقه زندگی نامیده شده كه درشكل اصلی آن ابتدای حلقه نازك بوده و در وسط ضخیم تر شده و درانتها دوباره نازك میگردد این نشانگر حیات بشر است كه ابتدا با تولد و كودكی زندگی را آغازكرده به میانسالی رسیده سپس به انتهای زندگی یا مرگ (محل نازك مجدد حلقه) میرسد و حلقه چون گرد است وبا حركت بر روی آن برگشت به مبدأ حركت اجتناب ناپذیر است دو نكته را یادآور میشود یكی اینكه جهان و هرچه در اوست ازآفریننده ی یكتا اهورامزداست و در پایان به سوی او باز خواهد گشت و دوم اینكه در حین زندگی دنیوی اگر انسان كار خوبی انجام دهد بازگشت آن نیز برای او خوب و نیك بوده واگر كار بدی انجام دهد در طول زندگی به ناچار بازتاب عمل بد خود را دریافت خواهدكرد.

«هركس آن درود عاقبت كار كه كشت» یا به قول مولوی :

«این جهان كوه است وفعل ما ندا سوی ما آرد نداها را صدا»

در مورد دایره آفرینش یا حلقه زندگی سپس تر بررسی دقیق تری خواهیم داشت.

و دوچنبره یا آویزه متصل به حلقه میان كه در تصویر فروهر نقش شده یادآور دو نیروی خوبی و بدی (سپنتامینو و انگره مینو ) است كه بایستی انسان با نیروی خوبی بر علیه نیروی بدی پیكار كند وبالاخره سه جزء دامن نگاره فروهر نشانگر دژمت، دژهوخت و دژورشت (اندیشه و گفتار و كردار بد‌) بوده كه انسان بایستی این اعمال را از خود دور كرده، به زیر افكند تا بتواند براحتی به سوی اهورامزدا به پرواز درآمده ، رسایی و جاودانگی را از آن خود كند.

اما نكته اساسی در مورد فروهر آنست كه این جزء وجودی آدمی تنها جزئی است كه ارتباط با خالق یكتا، اهورامزدا دارد و بر اساس اوستا این جزء ، الهی بوده و از طرف خداوند و به هنگام تشكیل نطفه در وجود انسان به امانت گذاشته می‌شود تا روان را به سوی اهورامزدا راهنمایی كند و پس از مرگ نیز بی كم و كاست و بدون پذیرش كوچكترین آلودگی ِ گیتیایی به سرچشمه خود باز می‌گردد.

آمده موج الست، كشتی قالب ببست باز چو كشتی شكست نوبت وصل ولقاست (مولانا)

نكته شایان توجه دیگر اینكه بر پایه اوستا(برای نمونه بندهای 21،22،74،85،86 فروردین یشت) تمامی موجودات دارای فروهر می‌باشند. اینك با آگاهی و اندیشه براین دو نكته به یك نتیجه مهم و اساسی خواهیم رسید و آن اینكه وحدت وجودی كه عرفا بر آن ابرامی ویژه دارند ریشه در این دو نكته پیش گفته دارد كه فشرده آن چنین است:

– وجود آدمی جزئی خدایی واهورایی به نام فروهر دارد.

– سایر موجودات نیز از این پرتو الهی بی‌بهره نیستند.

وحدت وجود را اینگونه تعریف و تفسیر كرده‌اند كه: همه هستی از خداست و هستی به نوعی تجلی خداوند است (سرآغاز وانجام همه چیز در گاهان اشوزرتشت یسنای31 بند8،9 و نیز یسنای 43 بند5) به بیان عارفان وجود در عالم خارج تنها یك مصداق دارد و آنهم خداوند است و بقیه موجودات شعاع و پرتو این وجودند(وحدت آفاقی) و در قرآن كریم هم آمده كه: «هوالاول والآخر و الظاهر و الباطن و هوبکل شیء علیم» ابن عربی عارف مشهور هم در این مورد گفته: «آنچه را كه درك می‌كنی وجود خداوند است دراعیان ممكنات پس عالم موهوم بوده و آنرا وجودی حقیقی نمی‌باشد و این است معنی خیال» نیز همو گفته: «این ذات خداوندی است كه ظاهر می‌شود به صورت جهانیان و به درستی كه اصل این حقیقت‌ها و صورت‌ها همان ذات خداوند است».

حافظ در این‌باره می‌فرماید:

مراد دل ز تماشای باغ عالم چیست به دست مردم چشم از رخ تو گل چیدن

یا:

از دام زلف و دانه خال تو در جهان یك مرغ دل نماند نگشته شكار حسن

نیز:

این همه عكس می و نقش مخالف كه نمود یك فروغ رخ ساقی است كه در جام افتاد

این بیت مولانا خواندنی است كه به نوعی بیان وحدت وجود و در عین حال یادآور جزء اهورایی وجود«فروهر» است:

من چرا گرد جهان گردم، چو دوست در میان جان شیرین من است

یا:

نیست نماینده و خود جمله اوست خود همه ماییم چون او آن ماست

نیز:

طمع مدار كه عمر تو را كران باشد صفات حقی و حق را حد و كران ز كجا

اجل قفس شكند مرغ نیازارد اجل كجا و پر مرغ جاودان ز كجا

و:

ز تو هر ذره جهانی ز تو هر قطره چو جانی چو ز تو یافت نشانی چه كند نام و نشان را

عبرت نایینی هم در این ویژگی سروده:

چو نور كه از مهر جدا هست و جدا نیست عالم همه آیات خدا هست و خدا نیست

ما پرتو حقیم و همه اوییم و نه اوییم چو نور كه از مهر جدا هست و جدا نیست

هرجا نگری جلوه‌گه شاهد غیبی است او را نتوان گفت كجا هست و كجا نیست

گمان می‌رود وجود پرتو الهی فروهر در موجودات عالم و ماموریتش در نزدیكی جستن آدمی به خدای كه مایه مینوی کوشی­است سبب برداشت وحدت وجودی شده است و این اساس عرفان الهی است و بی‌جهت نیست كه انسان را موجودی ابدی می‌دانند ومی‌توان دلیل و شَوَند آن را همین پرتو الهی دانست زیرا این پرتوِ تعلق یافته به وجود آدمی دیگر نابود نمی‌شود و به نام شخص به عالم مینو و سرچشمه خود باز می‌گردد و طبق آموزه‌های اوستایی(برای نمونه فروردین یشت بند49) هر سال در ده روز پایانی سال به عالم خاكی بازگشته و به خانه و خانواده خود سر می‌زند و همیشه در همراهی و همیاری نیكانِ زمینی كوشاست.

نكته درخوراندیشه ، روان كه پاسخگوی اعمال آدمی است، تنها تا سی سال با دنیا(گیتی) در ارتباط است و از آن پس به فروهر می‌پیوندد (دلیل برگزاری مراسم سال تا سی سال نزد زرتشتیان و اجازه نبش قبر پس از سی سال نزد مسلمانان«گفتاورد ازشادروان دستور رستم شهزادی») و این فروهر است كه جاودانه با زمینیان در پیوند بوده و سالیانه نیز ده روز مهمان مینوی خانواده هاست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *