آیین زرتشت
دیدگاه و نوشته های جهانگیر موبد گشتاسب اشیدری
بخش 6 – اینکه برخی از نویسندگان، دین یهود و مسیحیت و اسلام را دنباله رو دین زرتشت دانسته اند، اشتباه بزرگی است.
همکیشان گرامی، اینکه برخی از همکیشان در برابر نوشته هایی که به دست گروهی از نویسندگان دانسته و یا ندانسته نوشته شده و به آن فخر میفروشند که دین یهود و مسیح و اسلام از دین زرتشت ریشه گرفته اند، اشتباه بزرگی است.
چون دین زرتشت بنابر آنجه در «گاتاها» سروده شده، ستون آن بر خرد، اندیشه نیک، گفتار نیک، کردار نیک و راه در جهان یکی است و آن هم راستی است و مهرورزی و داد و دهش و بدون هیجگونه وحی و معجزه ای بنیانگذاری شده.
ولی دین های سامی بر مبنای جبر و زور، قضا، قدر و جنگ و ستیز، وحی و امدادهای غیبی و معجزه بنا نهاده شده اند.
بنابر این باید بدانیم که این ردیف نوشته ها با خواندن کتابهای مقدس توحیدی خودشان نادرست است، تنها تکدانه اندیشمند بزرگ ایرانی آربایی، زرتشت بود که با جنگ و ستیز میانه ای نداشت و در هیچ جای از «گاتاها» سخنی از آن به میان نیامده، بلکه تأکید نموده است که در برابر زورگویان و ستمگران به پدافند برخیزید تا ریشه خودکامی و ددمنشی و بداندیشی از جهان رخت بربندد و دنیا روی آسایش و آرامش به خود ببیند و به سوی نوجویی و نوگرایی و آبادی و پیشرفت برود.
در فرهنگ زرتشتی و آموزش زرتشت واژه ای چون جهاد و جنگ صلیبی و خشم پروردگار وجود ندارد. دین بهی مزدیسنی تنها دینی است که به هنگام آیین سدره پوش شدن نوجوانان (پیمان بستن دینی) یکی از سخنانی که هر بهدینی باید بر زبان بیاورد این است:
من از این روی دین بهی را برمیگزینم که یوغ بردگی بر می اندازد و جنگ افزار را فرو می نهد و آزادی بخش و راستین است. آموزش های زرتشت تنها و تنها در «گاتاها» مندرج است نه اوستای جدید و نوشته های کلیشه ای و قالبی واپسین تر که پس از درگذشت اشوزرتشت به وسیله بزرگان هر زمانهای نوشته شده و خیلی از آنها با «گاتاها» همخوانی ندارند.
در برابر آموزش های ساده و روشن زرتشت بود که کورش کبیر آن را به عنوان نخستین منشور حقوق بشر به کار برد. چنانچه بخواهیم وابستگی ادیان سامی را با نوشته های پس از زرتشت هماهنگ بدانیم که آمیختگی هایی از دین زروانیان و مهرپرستان و مانویان و ارداویراف و همگی بر ضد دین زرتشت است که به دست مغان مادی آن دوران نوشته اند، شاید تا اندازه ای درست باشد. بر مبنای همین نوشته هاست که ادیان سامی از آن بهره گرفته اند و نویسندگان بدون ریشه یابی در تنها و تنها کتاب دینی زرتشتیان که «گاتاها» میباشد، هر کدام از دیدگاه خود به تفسیر گوناگون پرداخته اند.
دیدگاهها و بیانات زرتشت درباره «هنجار هستنی» و آفرینش در چند آیه «گاتاها» آمده است و به موجب سرودهای روشن و فروغمند و زیبا که در این مورد سروده شده از آفرینش افلاک و کیهان وسیله پروردگار به شیوه ای دلپذیر و ساده یاد کرده است تا جایی که چون دلداده ای به دلدار درباره آفرینش هستی، خورشید، ستارگان، ماه، آسمان، زمین و… یاد کرده و بیدرنگ در «گاتاها» به آنها آنچه از خرد و نبوغ ذاتی اش دریافته خودش جواب میدهد: «چون به ژرفا در «اندیشه» خویش به تو اندیشیدم در درون با خرد خود تو را دریافتم که تویی سرآغاز و تویی سرانجام».
این آیه های بسیار پر مغز و پرنغز و شیوا که به گونه پرسش و پاسخ در «گاتاها» بیان شده و نشان دهنده ژرفای دانش و بینش و نبوغ ذاتی اشوزرتشت است، از هزاران سال پیش انسان را راهنمایی کرده و از خرافات به دور نگاه داشته است.
دین زرتشت دینی است پویا و پیشبرنده و با آزادگی گزینش و اختیاری که این دین به انسانها داده است که راه خود را چه خوب و چه بد انتخاب کنند. و از نتیجه خوب و بد آن هم برخوردار شوند.
تقدیر و سرنوشت در دین زرتشت جایی ندارد. این ما هستیم که تصمیم می گیریم و کشته خود را درو می کنیم. این ما هستیم که سازنده آینده خود هستیم، پروردگار هیچ دخالتی در کار ما ندارد. خوشبختانه ایرانیان به ویژه جوانان امروز از یک خواب تاریخی بیدار شده و با تهور و بی پروایی بپاخاسته اند.
رستاخیز و نوزایی در فرهنگ جنبش و فرگشت آزادی و آگاهی را که فرهنگ کهن ایران نیز بر آن استوار بوده آماج خود برگزیده اند. دانشمندان زرتشتی با شتاب چشمگیر و توقف ناپذیر به درک و دریافت درست و آموزنده «گاتاها» گرایش یافته اند و امید است روزی از بین آنها سوشیانت های برجسته ای به گسترش این دین آدمساز و سودرسان به مردم جهان پرداخته و جهانیان را از سردرگمی و بیراهه روی رهایی بخشند چون «گاتاها» راه درست زیستن را با خرد و نیک اندیشی به آدمیان می آموزد و جویندگان راه نیکی را سازندگی و شادی و رسایی میبخشد.
امروزه هازمان زرتشتیان در زمان ویژهای بسر میبرد زیرا که زمان سرنوشت ساز است و زمان ویژهای برای نسل آینده به شمار میرود. امروز یک زرتشتی راستین دارای مسئولیت سنگینی است که باید آن را درک کند و بپذیرد و به آن رفتار نماید تا با وجدان بیدار، خود و خانواده اش و هازمانش را با تیزبینی و ژرف اندیشی شناسایی کند و به آماج ها و نیازهای نسل آینده و امروز دست یابد.
دریافت مسئولیت هر زرتشتی در زمان کنونی و در برابر کاستی ها به وجدان درونی او بستگی دارد، باید در برابر راستی و درستی زندگی کند زیرا که او یک زرتشتی شناخته شده و مسئول زرتشتی بودن خود است.
به سخنی دیگر، همانگونه که مسئول سرنوشت خود و خانواده اش است باید همکیشان خود را نیز یکسان و هم پیمان بداند چون زرتشنی بودن افتخار و امتیاز دارد و این امتیاز رایگان به دست نیامده و نمی آید.
مسئولیت سنگینی به عهده دارد. این مسئولیت درک واقعیت زمان و مکان و بر پیمان وجدانی او درجهان امروز است.
اگر خدای نکرده یک زرتشتی در جایی از جهان از پیمان وجدانی و زرتشتی بودن و از مسئولیت خود دور شود و رفتاری بر خلاف راستی بنماید، زیان آن به همه بهدینان میرسد و زیانی که به همکیشان وارد شود، جبران ناپذیر است.
در شناسنامه ما ایرانیان که شاهنامه فردوسی است و هویت و فرهنگ ایرانی ما میباشد کوچکترین نشانی از چاپلوسی و مانند میمون تقلید کردن نیست. در این دفتر بزرگ انسانها در می یابند که برای سربلند زیستن چگونه باید گام پیش گذاشت. ما باید از شیوه تکروی ها، خودپسندی ها، خودنمایی ها و چاپلوسی ها بیرون آییم. در شاهنامه اندرزهای پر ازرش سودمند بسیاری سروده شده که میگوید خردمند باشید تا توانا و آزادمنش گردید چون شما از آزادگان هستید و بسیاری واژه های ارزشمند دیگر که به ما ایرانیان جایگاه انسانی و والایی میدهد.
زرتشتیان به ویژه نسل جوان که پویا و جویا و هنرمند میباشند هیچ پیمانی گران تر از این نباید در سر داشته باشند. اکنون که تاریخ ایران با این همه گنیجنیه های پر از گوهرش مورد بی مهری قرار گرفته است این بر پیمان آنهاست که چراغ معرفت و خودشناسی را در پیش پای همه رهروان راه راستی روشن نگاه دارند.
تا به کی با گردن خمیده و با گفتارهای چاپلوسی و با ناله و زاری حق و حقوق خود خواستن؟ ما نمیتوانیم سده ها بنشینیم و با واژه ها بازی کنیم و از هر واژه ای تفسیری تکراری پدید آوریم به گونه ای که حقیقت را در هاله ای از تقدس پنهان کنیم، مگر شاهنامه دفتر سرافراز تاریخ ما نیست ؟ مگر ما بازماندگان آن سپهسالاران و دلاوران کهن نیستیم؟
پس بیابید خود را دریابیم که باید بیدار شویم تا به پایگاه والای انسانی خود که شایسته آن هستیم دست یابیم، افتخار، عشق و احساس غرور نسبت به هازمان مزدیسنا در خون هر زرتشتی جاری است. جامعه ای هر چند کوچک ولی به بزرگی و مذهب سرزمین «اهورایی» هازمانی که با پشت سر گذاشتن دورانهای محرومیت توانسته است با فداکاری نیاکان با فرّ و جاه مان نه تنها استوار و پا بر جا بایستد بلکه در تمام کارهای فرهنگی که زیربنای اندوختن دانش روز میباشد پیشتاز و روبه جلوی ملت ایران و با آن نیز همگام و همراه بوده که از آن جمله میتوان به فعالیت هایی چون مدرسه سازی و نهادهای مردمی و نشریه های سودمند اشاره نمود و شکی نیست که در همین مدت کوتاه توانسته اند با تکیه بر اندیشه های گهر بار وخشور بزرگ تاریخ اشوزرتشت اسپنتمان مراحل پیشرفت را تندتر بپیمایند و به این ساختار آرمانی و الگو دست یابند. در این راه ارگان ها و انجمن ها و چهره های شناخته شده زرتشتی
و نشریه ها نقش بزرگ و آموزندهای داشته و دارند.
همه ما باید «گاناها» را بیاموزیم. من هم به آنچه باور دارم عشق میورزم و می اندیشم از این راهی که در پیش گرفته ام تا به نتیجه نهایی نرسد دست بر ندارم. یک رنسانس یعنی تولدی نو و رستاخیز هویتی و فرهنگی از دین بهی زرتشتی در پیش رو داریم
من جهانگیر موبد گشتاسب اشیدری باورمندم که انسان های هزاره سوم با انسانهای زمان ساسانیان از هر جهت با هم تفاوت کلی و ماهوی دارند چون اگر غیر از این بود و سرودهای «گاتاها»ی اشوزرتشت را به کار گرفته بودند. که نشان دهنده پایداری و رسایی در برابر زورگویان میباشد و به قضا و قدر واگذار نمیکردند، به فروپاشی ساسانیان نمی انجامید که نمونه آن در شاهنامه آمده است.
رستم فرخزاد سپهسالار ایران در نامه ای که به برادرش می نویسد همه چیز را از قضا و قدر میداند که آئین و باور زروانیان و از اندیشه های پیش از اشوزرتشت بوده است. رستم فرخزاد سپاه ایرانیان را با این سخنان مأیوس کننده از ایستادگی در برابر مهاجمان تازی باز می دارد. و باز در تاریخ است که هخامنشیان که استوار به دین راستین زرتشت بودند و از دستورات «گاتاها» پیروی می نمودند پیروز شدند و جهان آن روز را به زیر فرمان خود در آورند.
بنا بر این به این نتیجه می رسیم که فروپاشی ساسانیان به واسطه باور داشتن به قضا و قدر بوده است که هر شاهزاده و موبدی ساز خودش را می زده است بدون آنکه متکی به خود باشند، و به تقدیر پایبند بوده و از مدارک دینی زمان که آمیختگی هایی از خدایان و ایزدان پیش از زرتشت بود پیروی می کردند که آن ابرمرد تاریخ به همه آنها مُهر باطل زد و آنها را دیو یسنا خواند.
زرتشت حتی برای نمونه نام یکی از این ایزدان را نیاورده است. در پایان دوران ساسانیان به وسیله مغان زروانی (دین پیش از زرتشت) که به گونه ای خزنده در حکومت نفوذ کرده بودند، «گاتاها»ی زرتشت، که چکیده اندیشه زرتشت بود به کلی فراموشی شده و جای آن را نوشته های ضد و نقیض و عاری از خردورزی گرفته بود و همه چیز در آشفتگی و به هم ریختگی دور میزد. همه ما باید بدانیم که انسان امروز دیگر انسان دیروز نیست و به همین سادگی ها تن به دین و باور و مسلکی نمیدهد و نیازهای فراوانش این پروانه را به او نمیدهد که چشم بسته و کورکورانه تسلیم آنچه نمی داند بشود. در این دنیای غول آسا که هر روز اندیشه های تازه به جهانیان ارائه میشود مسلم است که هر انسان روشنفکری احساس مسئولیت می کند و به آنچه ایمان دارد به پژوهش میپردازد. من هم به آنچه باورمندم عشق میورزم و در صددم از این راهی که در پیش گرفته ام، و آرزوی همه بهدینان و روشنفکران و شیفتگان دین زرتشت است، تا به نتیجه نهایی نرسد دست بر ندارم.
بنا بر این کلیه مندرجات زمان ساسانیان که مجموعه ای است از باور (زروانیان و مهرپرستان و مانویان که پس از اشوزرتشت در هم آمیخته شده و به دست انسانهای هر دورانی به عمد یا غیرعمد یا به فهم خودشان و یا با سیاست روز نوشته شده است و همه اینها به دست خود زرتشتیان در زمانهای گذشته به گونه کتاب و سند در آمده، بسیاری از دشمنان دین بهی به استناد همین کتابها و نوشته ها به تفسیر چندگانه میپردازند و روی آنها انگشت می گذارند و دستاویز قرار می دهند. زمانی که با آنها به گفتگو می نشینی می گویند اینها را ما از خودمان نمی گوییم بلکه از کتابهای دینی خودتان برداشت میکنیم. چنانچه بخواهیم ادبیات و مندرجات زمان ساسانیان، به ویژه اواخر این دوران را با ژرف بینی بررسی کنیم، مشاهده می کنیم که چه واژه های ناجوری در این کتابها چاپ شده که اغلب خاورشناسان را هم به شگفتی وا داشته و سردرگم نموده است.
اگر «گاتاها» سرودها و اندرزهای خود زرتشت است پس مدارک زمان ساسانی چه میانه ای با دین بهی دارد، «گاتاها» شناسان و اوستاشناسان واژه ایزد و یزدان را خدا نمیدانند چون این واره از «یزنه» گرفته شده که بچم ستایش است و برگردان آن میشوند «ستوده». در دین مزدیسنی هر چیزی که به گونه ای به بهزیستی انسانها یاری برساند. ستوده شده است. مانند آب، گیاه، آتش، زمین، خورشید، ماه و سراسر هنجار هستی، کتاب اوستا پر است از ایزد و ایزدان و یزدان که به جای «اهورامزدا» نوشته شده و لغزش بسیار بزرگی است.
اصولا ایزدان، مورد پرستش آریایی های پیش از زرتشت بوده اند که او مهر باطل به همه آنها زد و تنها خدا را «اهورامزدا» یا مزدا اهورا که بچم ابردانایی هستی بخش بزرگ میباشد، نامید. در کتاب «اوستا» نوشته موبد اردشیر آذرگشسب در ترجمه و تفسیر آن میخوانیم فرشتگان درجه دوم که از جهت رتبه از امشاسپندان پایینترند به ایزدان موسومند که ایزد از واژه یز ته اوستایی بچم ستایش میاید.
خوب به این ترجمه توجه شود که «اهورامزدا» دستگاه و بارگاهی شاهانه دارد و آدمی گونه است و گرداگرد او فرشتگان میباشند که از او فرمان میبرند و ایزدان هم باید زیر دیدگاه فرشتگان باشند و به فرمان آنها رفتار نمایند. آنچه در «گاتاها» میخوانیم، اشوزرتشت با خرد و نبوغ خدادادی که پروردگار به او ارزانی داشته بود پی به راز آفرینش برد و با دیده دل «اهورامزدا» را شناخت و به گفتگو نشست و پاسخ پرسشهای خود را خودش داد. بنا بر این کتاب اوستا در صورتی مقدس و سپنتایی است که واژههای آن با سرودهای «گاتاها» هماهنگی باشد و این بر پیمان انجمن موبدان ایران است که به بازنگری و بازسازی بپردازند تا دو دستگی به وجود نیاید و این نیکنامی را از آن خود کنند و در دسترس شیفتگان آئین زرتشت که این روزها به گونه خودجوش در سراسر جهان به آن روی آورده اند بگذارند.
دکتر سیروس ابراهیمزاده در رسانه «رهاورد» که در لوس آنجلس به چاپ میرسد و چندین هزار خواننده دارد درباره دین بهی زرتشتی چنین مینویسد «آنچه موجب رونق و شکوفایی دین یا مسلک خاصی میگردد تنها دستورات شرعی و اخلاقی نیست بلکه شیود و اجرای آن احکام وسیله متولیان دین است که سرنوشت دین را رقم میزند. پیام سه گانه زرتشت اندیشه و گفتار و کردار نیک – چنان جذبه ای دارد که اگر هیچ گونه زوائدی به آن در نمی آمیخت، جهانگیر می شد. گمان نمیرود در دنیای دیروز و امروز پندی و اندرزی به این پاکیزگی و رسایی مطرح شده باشد. هیچ نویسنده ای هر چند پرتوان و آگاه، قادر نیست دین و آئینی متکی به این دستورات اخلاقی و زیبا را درهم شکند. هنگامی که سکان کشتی دین در دست مردمان خام اندیش میافتد آن دین خود به خود از درون میپوسد و کمرنگ میگردد و زبان دین از تبلیغ باز میماند. آنچه موجب تضعیف دین مزدیسنان گردیده، بدعتهای مانویان و زروانیان و مزدکیان نبود بلکه خشک اندیشی و رفتار خشونت بار برخی ها در پایان دوران ساسانی بود که حق فکر کردن و ازاد اندیشیدن را از مردم گرفتند و خدایان و ایزدان پنداری را که زرتشت کنار زده بود بار دیگر بیرون کشیدند و به گونه های چندی ضمیمه کتابهای دینی کردند و پیام اصلی زرتشت را که در «گاتاها» سروده شده بود، به فراموشی سپردند و ایزدان باد و آب و آتش و خورشید و مهر و چندین ایزد دیگر را در صورت خانه های خیالی و پنداری مشاطه گری کردند. در مدت ۱۴۰۰ سال که از سقوط ساسانیان میگذرد تا چند دهه پیش هیچ مزدیسنایی را سراغ نداریم که با روشهای امروری به پژوهش پرداخته و علت ناتوالی و فئور این دین کهن را بررسی کرده باشد. خوشبختانه امروز پژوهشگران بیداردل و ایرانیان دانشمند، چه زرتشتی و چه غیرزرتشتی، با پژوهشی و همت بی دریغ خود و ژرفنگری به استناد منابع تاریخی پی به دین راستین زرتشتی برده و آن را به وسیله کتابهای فراوان به چاپ رسانده و همچنین بارسانه های گوناگون به جهانیان شناسانده اند و می شناسانند. اگر با باوری و داوری خردمندانه نوشته برخی از پژوهشگران را با دقت مرور کنیم و با خرد خود به داوری بنشینیم پی خواهیم برد که تا چه اندازه درست و راست نوشته اند ولی چون گفتار راست تلخ است به گونه دیگری برداشت می کنیم. بنابر این باید بیدار شویم و دنیای پهناور را بنگریم که جهانیان درباره دین و آیین ما زرتشتیان چه داوری می کنند. مگر آنها چه می گویند؟ مگر غیر از این است که می گویند و مینویسند که هیچ دینی و آیینی مانند گفتارهای اشوزرتشت از ابتدای خلقت تا به امروز دارای چنین سخنان پر مغز و نغز و شیوا و رسا و زیبا نبوده، و این دین را که روزی جهانگیر بود، در اثر بیکفایتی و بی درایتی از جاده درستی منحرف کرده و به کجراهه کشاندهاند. دین زرتشت از این جهت برتری دارد که «گاتاها» که با برآورد چهل سده پیش به وسیله اشوزرتشت سروده شده امروز با دانش روز هماهنگ است که یک واژه ناجور و یک «واو» بی ارزش در آن دیده نمی شود. آنچه نوشته شده بر مبنای خرد و راستی و شناساندن راه درست برای بهتر زیستن و شادی و کار و آسایش و آرامش زندگی بشر است. حدیث و روایت و معجزه و افسانه در آن راهی ندارد. چون راه در جهان یکی است و آن هم راستی است. امروز با اگاه شدن بیش از پیش با این آموزش ها، ایرانیان و مردم جهان به دین زرتشت روی آورده اند چون در این دین پتانسیل و نیرو و امکان به وجود آوردن چنین سیستمی را احساس میکنند. دین بهی زرتشتی که امروز جوانان ایرانی در پی آن هستند آن دین زرتشتی که در پایان دوران ساسانیان بوده نیست. در آن زمان سخنان زرتشت یعنی «گاتاها» از یاد رفته بود و آداب و رسوم بیگانگان و از خود درآوردی جای آن را گرفته بود. امروز ما شاهد یک رنسانس یعنی تولدی نو و رستاخیز هویتی و فرهنگی دین بهی زرتشتی هستیم. تمام ارزشهای فرهنگی ایرانی که نه تنها با ارزش های هزاره سوم برابری می کند بلکه بسیار هم از آنها پیشی دارند که در سرودهای «گاتاها» آمده است ولی «گاتاها» به خودی خود قدرتی ندارد بلکه قدرت و نیروی این کتاب بسته به رابطه ایست که ایرانیان با این کتاب برقرار میکنند. این رابطه باید چنان باشد که آن شکست ۱۴۰۰ سال پیش را بشکند و دورانی دیگر از شکوه و سربلندی برای کشورمان درست کند. «گاتاها» شامل ها به سروده و ۲۴۱۰ بند به زبان اوستایی است که زبان ادبی ایران در زمان زرتشت بود.
«گاتاها» تنها کتابی است که از زرتشت در دست میباشد و هم از نگاه ادبی و هم ژرفای اندیشه و هم نو خوانی و نوجویی، آن هم در چند هزار سال پبش، بسیار سند پیشرفته ای رقم زده که برخی از پژوهشگران خاور و باختر را به شگفتی انداخته است. کتاب دینی مزدیستان «گاتاها» و «گاتاها» و تنها «گاتاها» است.
«گاتاها» تا چندی پیش بخشی از کتاب دیگری بود که «یسن ها» نام دارد و مانند نگینی در میان « یسن ها» نگهداری شده بود و چون روشن شد «گاتاها» سرودهای خود اشوزرتشت است در این چند دهه پسین تر آن را در کتاب جداگانه ای نوشته و به زبانهای دیگر و نیز به زبان فارسی برگردانیده اند و امروز به زبان های زنده جهان برگردان شده است.
یک بار دیگر باید گفت انهایی که خاموشی برگزیدهاند باید نشان دهند که زنده هستند و تنها نباید به این دلخوش باشند که زرتشتی هستند بلکه باید در راه سازندگی و تعالی دین بهی کارساز باشند و در راه دستورات اشوزرتشت گام پیش نهند.
توای هم کیش و هم میهن فرزانه، از جایت برخیز و خودت را به زیور
آموزش های اشوزرتشت بیارای و بیش از این در بند حدیث و روایت های پایان دوران ساسانیان و پس از آن مباش و مگذار این گونه مطالب اندیشه پاک تورا بیالایند و راه پیشرفت دین و آیین تو را سد کنند.
در این برهه از زمان که از همه سو فروغ و درخشش دین زرتشت سوسو میزند، روان نیاکانت چشم به راه تو دارند. نیاکان شکوهمند تو از جان و مالی مایه گذاشتند و برای من و تو و همه ایرانیان سرفرازی به جای نهادند. از آنها بیاموز و با سخن راست و درست هر چه توش و توان داری بکوشی و راه را باز کن تا به منزلگه مراد برسی، امیدوارم که در سایه یکرنگی و همیاری و همدلی و از خودگذشتگی که یکی از ستون های دین مزدیسنی است بتوانیم دین بهی و انسانی خود را در جایگاه و پایگاه شایسته خود بنشانیم.
ما زرتشتیان هر بامداد میخوانیم . هومت و هوخت و هورشت و جداگانه – اشم وهو، یتا اهو و همازور بیم و سایر اندرزهای ارزشمند و پر مغز دیگر که باید در کردارمان پیروی کنیم تا هم آرامش وجدان و روان و جسم خود را به دست بیاوریم و هم به هازمانی که از آن ماست سود برسانیم و خوشبختی خود را در خوشبختی دیگران بدانیم،
ایدون باد.