بنیادی برای گسترش دین بهی زرتشتی
نوشتارهایی از موبد اردشیر آذرگشسب
رفع ابهام در زمینه موضوع ازدواج با محارم
————————————————————
زندگینامه روانشاد موبد اردشیر آذرگشسب
اردشیر آذرگشسب در روز رام ایزد و بهمنماه سال 1274 یزدگردی برابر با پانزدهم بهمن ماه1284 خورشیدی زاده شد. در چهارسالگی به پلگذاری عمویش- موبدیار هرمزدیار خدابخش- درآمد و از آن پس به نام اردشیر موبد هرمزدیار نامیده شد.
او دوران کودکیاش را در منزل پدرش دستور نامدار و مادرش خرمن تیرانداز گذراند. در هفت سالگی به مدرسه کیخسروی رفت و در مدت یکسالی که در آنجا به درس خواندن مشغول بود، از دانش کسانی چون ماستر خدابخش که استاد زبان پهلوی بود بهره برد. البته آموزگاران دیگری چون استاد بمان که پدر شادروان دکتر بهرام پرورش است نیز وی را در راه دانش آموزی یاری دادند.
آذرگشسب پس از یک سال درس خواندن در مدرسه «کیخسروی» یزد به مدرسه «خسروی» رفت و از سال 1295 خورشیدی در مدرسه موبدان که بعدها به نام مدرسه «دینیاری» نامیده شد، شروع به درس خواندن کرد. مدرسه دینیاری كه در آن زمان تازه شروع به کار کرده بود، توسط خانوادههای موبدان و نیز انجمن موبدان یزد حمایت میشد، البته نباید از روانشاد رستم صداقت (پور موبد خسرو صداقت) که پشتیبانی مالی آن مکان را برعهده داشت نیز غافل شد.
آذرگشسب در روزگاری آموزش خود را آغاز کرد که شرایط مناسبی برای آموزش و پرورش کودکان زرتشتی در سطح استانداردهای وزارتخانه آموزش وقت وجود نداشت. مدرسه آن روزگار ِموبدان، تنها مدرسه در کل یزد بود که از این روند سرپیچی میکرد. آموزش و پرورش در این مدرسه با استفاده از کتابهای بهروز و مورد تایید آموزش و پرورش انجام میشد، حتا مدیر آن دوران مدرسه (میرزا فریدون کیامنش) نیز به این دلیل از تهران به یزد مهاجرت کرد كه سطح علمی آنجا را بالا ببرد.
آذرگشسب از دوراندیشی و اعتماد به نفس خوبی برخوردار بود، به گونهای که پس از گذراندن دوره مقدماتی موبدی و کسب درجه نوزوتی، با آنکه میتوانست به تهران مهاجرت کند و پیشه تجارت را برای خود برگزیند، ترجیح داد که به هند برود و درس خود را در همان رشته موبدی، در بمبئی ادامه دهد. اهمیت درس خواندن برای آذرگشسب تا به اندازهای بود که حتا با وجود مخالفت پدرش – دستور نامدار که آنزمان در هندوستان بسر میبرد و تنها به صورت تلگرافی با پسرش در ارتباط بود- توانست رضایت مادرش را به دست آورد و بدین صورت به هندوستان رفت.
شور و شوق موبد به آموختن، زمانی که از همراهی موبد رستم کوشکی و موبد بهرام یزشنی بهره میبرد، بیشتر شد و آذرگشسب جوان با دانش دینی که از این افراد سالمند کسب کرد، توشهی آیندهاش را محکم و استوار چید.
زندگی آذرگشسب در هند به دو بخش تقسیم میشود، زندگی درون اجتماعی وی که با همصحبتی با بزرگان دین زرتشتی همراه بود و زندگی برون اجتماعی او که به کسب مدرک لیسانس مهندسی کشاورزی (در سال 1931 میلادی برابر با 1310 خورشیدی) انجامید و در كنار آن موبد در شهر پونا نیز در مدرسه دستور Huohang فنون دینی زرتشتی را نیز آموخت. موبد در همین زمان تصمیم به ازدواج میگیرد و در فروردین ماه 1310 به روش دین وه مازدیسنی با دوشیزه دولت آذری پیمان زناشویی میبندد.
زندگی در هندوستان از دیدگاه جوانی كه عمری را در روستاهای یزد گذرانده سرشار از تجربه است. برای درک این موضوع از دستنوشتههای خود آذرگشسب یاری میگیریم، موبد مینویسد: «بمبئی شهری بود بزرگ و زیبا، با ساختمانهای بلند ِپنج و یا شش طبقه و مغازههایی بزرگ و پر از اجناس رنگارنگ که اصلا قابل مقایسه با یزد نبود. یزد در آن روزها این همه وسایل متمدن نداشت و در تمام شهر بهجز کوچههای تنگ و تاریک، یک خیابان بزرگ نبود. » او در جایی دیگر از یک تفاوت مهم دیگر نیز نام میبرد: « مسلمانان آن زمان یزد، در كل مردمی بودند خشک که به جز دین اسلام هیچ دین و مذهب دیگری را بر حق نمیدانستند و پیروان مذاهب دیگر را مورد تحقیر و توهین قرار میدادند. حال اینکه چنین وضعی را در هند مشاهده نکردم و همه افراد از هر مذهب، طبقه و صنفی که بودند در برابر قانون برابر بودند».
مجموع این عوامل آذرگشسب را در بازگشت به ایران یاری کرد. دانستن زبان انگلیسی، داشتن تحصیلات دانشگاهی و آموختن دروس دینی آیندهای خوب را برای این موبد بهجود آورد. سرپرستی دفتر ازدواج زرتشتیان یزد در دیماه 1311 که از طرف وزارت دادگستری وقت به وی داده شده بود، نخستین فعالیت آذرگشسب به حساب میآمد. او همچنین مدیر دبستانی در تفت (از توابع استان یزد) شد. عملکرد مثبت آذرگشسب در آن مکان مورد حمایت گروهی از بزرگان جامعه علمی یزد بود كه میتوان از این افراد فریدون کیامنش (مدیر وقت مدرسه خسروی)، سروش لهراسب (مدیر وقت پرورشگاه مارکار)، میرزا شهریار فولادپور (مدیر مدرسه دینیاری) را نام برد. اهمیت این موضوع از آن سو مهم است که در همین زمان موبد آذرگشسب فرزند خردسالش که هرمزدیار نام داشت را از دست میدهد، اما اعتماد بهنفس بالای وی و نیز ایمان به اهورامزدا آنچنان او را در ادامه راه قوی میدارد که همگان وی را تحسین میکردند و همین موجب ارتقای شغلیش شد. به گونهای كه یک سال بعد – پس از کنارهگیری شهریار فولادپور از مدیریت مدرسه دینیاری- موبد اردشیر آذرگشسب در سمت مدیر آن مدرسه به فعالیت پرداخت. تا آن كه در سال 1315 خدمت نظام وظیفه وی را فراخواند و آذرگشسب تا اسفند 1316 به مدت یک سال تمام در خدمت نظام بود.
زندگی درون اجتماعی آذرگشسب هم در تمام این سالها جریان داشت و وی در کنار مدیریت مدرسه دینیاری، به تاسیس باشگاه جوانان که بیشتر از خانواده موبدان بودند پرداخت. دانش اردشیر آذرگشسب و تواناییهای گوناگون او، زمینهساز کارهای ارزشمندی در آینده شد. آذرگشسب درست پس از اتمام دوران سربازی به استخدام بانک شاهی درآمد و مدتی بعد کارمند شرکت نفت شد. فعالیت 25 ساله آذرگشسب در شرکت نفت به بازنشستگیش در سال 1350 انجامید، اما این پایان زندگی اجتماعی وی نبود زیرا که او دوره حسابداری را بهصورت مکاتبهای از کالج «مترو پولیتن» انگلستان گذرانده، بهعنوان حسابدار در یک شرکت هواپیمایی به ادامه خدمت پرداخت.
این تمام زندگی این مرد بزرگ نیست و شهرت نام موبد اردشیر آذرگشسب در جامعه زرتشتی تنها به عملکردهای برون اجتماعی او مربوط نمیشود، بلکه ریشههای عمیق درون اجتماعی نیز دارد. بگونهای که این موبد را میتوان به عنوان یک الگو برای جوانان زرتشتی بهحساب آورد. بخش درون اجتماعی زندگانی آذرگشسب در تمام سالهای مشغولیتش پر رنگ و نمایان است. او در یادداشتهایش در این باره مینویسد: « اگر افراد وجود خارجی نداشته باشند، جماعتی نیز در کار نخواهد بود و بههمین گونه هر دینی که پیروان زیاد، با ایمان و سختکوش نداشته باشد، بهزودی از بین خواهد رفت. این اصل در همه جماعتها و در همه ادیان صدق میکند و جامعه و مذهب زرتشتی نیز باید از آن اصل پیروی کند و همه افراد جامعه باید در محافل و مجالس مذهبی شرکت کنند و خودشان را جزو جامعه بدانند». همین باور اوست كه نام اردشیر آذرگشسب بهعنوان بخشی از تاریخ زرتشتیان برای همیشه ثبت كرده است.
راهاندازی کانون مزدیسنان یزد در سال 1319 یکی از مهمترین اقداماتی بود که وی در انجام آن نقش اساسی داشت و هموندان این کانون بیشتر از فرهیختگان جامعه زرتشتی بودند (افرادی چون ارباب سهراب کیانیان، ماندار کیخسروان، جمشید امانت، فریبرز نسیمی، جمشید پیشدادی، هرمزدیار خورشیدیان، مهربان بنداریان زاده، فریدون زرتشتی و…(
آذرگشسب همچنین هموند انجمن زرتشتیان یزد و نیز کنکاش موبدان آن شهر نیز بود. پس از مهاجرت موبد اردشیر به تهران و همزمان با ادامه کارش در شرکت نفت، او پایه ریزی انجمن موبدان تهران را نیز بر عهده گرفت، تا آن که سرانجام در مهرماه 1330 با همیاری فیروز آذرگشسب، فریدون صداقت، رستم ماونداد، رستم زرتشتی، اردشیر پرتوی، بهمن موبد، بهمن جمشیدی، کیخسرو شهروینی، رستم شهزادی و اردشیر موبد آن انجمن را پایهریزی کرد که تا به امروز هم ادامه دارد.
شخصیت آذرگشسب در اوایل دهه چهل به دو بخش مجزای اجتماعی و دینی تقسیم میشود اما مدیریت خوب و اشراف کاری به تمام جوانب کار موجب بهوجود آمدن پیوندی عمیق در عملکردش میشود. در این سالها آذرگشسب به هموندی هییت مدیره انجمن زرتشتیان تهران منصوب میشود که ارگانی است که بیشتر امور اجتماعی جامعه را برعهده دارد، در همین زمان آذرگشسب که سرپرست انجمن موبدان تهران هم است، اقدام به نگارش کتابهایی درباره آداب و رسوم زرتشتیان میکند.
«خُرده اوستا» با ترجمه و تفسیر در تیرماه 1343 ، «آیین سدرهپوشی زرتشتیان» با تامین هزینه مالی توسط کانون زرتشتیان شریفآباد یزد در نوروز سال 1345، «آیین زناشویی زرتشتیان» در آذر همان سال و کتاب «اندرزنامههای پهلوی» از نخستین کتابهایی است که آذرگشسب آنها را به چاپ رسانید.
بازنشستگی آذرگشسب از یک سو و استقبال از کتابهای چاپ شدهاش از سویی دیگر موبد را بر آن داشت تا در این زمینه کتابهای دیگری را نیز به چاپ برساند که از آن جمله میتوان به «آیین کفن و دفن زرتشتیان» در سال 1349، «آیین برگزاری جشنهای ایران باستان» در سال 1351، «مقام زن در ایران باستان» در امرداد 1351، «آتش در ایران باستان» در مهر 1353 و «مراسم مذهبی و آداب زرتشتیان» که در دیماه 1353 منتشر شد، اشاره كرد.
پس از انقلاب نیز بار دیگر او به سمت ریاست انجمن موبدان تهران انتخاب شد و این پست را تا زمان درگذشتش که در آغاز دهه هفتاد اتفاق افتاد، ادامه داد. ششمین دوره کنگره جهانی زرتشتیان آخرین فعالیت اجتماعی بود که آذرگشسب در برپایی آن نقش داشت.
آری، اردشیر آذرگشسب نیز در کنار برادران خود موبد فیروز و موبد رستم آذرگشسب نقش بزرگ و تاثیرگذاری در جامعه زرتشتیان بر عهده داشت، نقشی غیر قابل انکار که بخش گستردهای از تاریخ معاصر ما را دربرگرفته است.
بر روان و فروهر اینچنین افراد بزرگی درود باد.
نوشتار هایی از موبد کامران جمشیدی
info@mobedjamshidi.com
mobedjamshidi@gmail.com
زرتشت و نقش او در زندگی مردم، ديروز و امروز و فردا
جهانبينی زرتشتی برای آرامش و آشتی در جهان ( نقش زرتشت )
دين و شناسه ( هویت )
دين چيست و اين واژه چه چمی دارد
نگاهی تازه اما کهن به دین ایرانی
ﭼﺮﺍﻭﭼﮕﻮﻧﻪﺑﻪﺍﺳﺘﻮﺭﻩﻫﺎﻳﺎﺑﻦﺩﻫﺶﻧﮕﺎﻩﻭﺗﻮﺟﻪﻛﻨﻴﻢ
جمع بندی باورهای بنیادین دین زرتشت
دیدگاه بینش زرتشتی درباره انسان
مرگ سرانجام یا (در) گذشتن و پیشروی
فلسفه استوره های ایرانی و دین زرتشت
رهیافتی به مفهوم مرگ در جهانبینی زرتشتی
آیا باید زرتشتی شدن خود را آشکار کرد ؟
خوان یا سفره پیمان بندی ، گواه گیری
فرهنگ بنیادین ایرانی چگونه به جایگاه زن مینگرد
نیایش پنجه بزرگ – پایانِ سال کُهَن
پرسش و پاسخ (بین خدا و انسان در دین زرتشتی و مذاهب ابراهیمی)
فلسفه جشن و جشن ها در فرهنگ باستانی ایران
زندگی برآمده ای از گزینش های ماست
فرمول شمارش گاهشمارها به یکدیگر
The Evolutions-process English
نوشتارهایی از موبد رستم شهزادی
پذیرفتن اشوزرتشت رسالت خود را و آماده شدن برای انجام آن
چرا برخی اشخاص زرتشتیان را دوگانه پرست می خوانند؟
پاداش کارهای نیک و پادافراه کردار زشت
کوشش در رسیدن به کمال مادی و معنوی
آیات اوســتا در بارۀ تسلط بر نفس
اشوزرتشت دنیا را خوار و پست نمی شمارد
بدی یا شر چیست و از کجا آمده است؟
اشوزرتشت بر بدی داغ زشتی زده است
در اوستا اهریمن همان شیطانست که در برابر سپنتامن قرار دارد نه در برابر اهورامزدا
مخالفت با بدی دستور اشوزرتشت به آدمیان است
دین زرتشتی ثنویت اخلاقیست نه دو خدایی
جهان هستی بر اساس یک قانون که اوستا آن را قانون اشا مینامد استوار است
اشتباهی که بعدا بر سر نام صفات اهورامزدا رخ داده
———————————————————
زندگینامه روانشاد موبد موبدان رستم شهزادی
موبد رستم پسر دینیار شهزادی و سلطان موبد خداداد بود که همراه با نوزایی طبیعت درسومین روز فروردین ماه سال 1291 خورشیدی در یزد و در محله کوی موبدان دیده به جهان گشود.
رستم شهزادی تحصیلات ابتدایی خود را در شهر یزد و در دبستان دینیاری گذراند. این دبستان ویژه موبدان و موبدیاران بود که یازده سال زودتر از آنکه شهزادی به آنجا برود توسط کنکاش موبدان یزد و با هزینه شخصی رستم صداقت بازگشایی شده بود. شهزادی در سال 1296 در حالی وارد این دبستان شد که سهراب سفرنگ مدیریت آنجا را برعهده داشت. او به عنوان دومین مدیری بود که پس از فریدون کیامنش مسوولیت مدیریت آن دبستان را بر عهده داشت.
شاید بهجرات بتوان شهزادی را یکی از عاشقان جامعه زرتشتی دانست چرا که از همین سنین به فعالیتهای اجتماعی میپرداخت. هنوز جوهر مدرک ششمابتدایی وی خوشك نشده بود که او سرپرستی گروه سرود دبستان دخترانه قاسمآباد یزد را بر عهده گرفت. مسوولیتی که یک سال عهدهدار بود و پس از آن به همراه همکلاسی دوران دبستانش فیروز آذرگشسب راهی تهران شد. سفری که تمام مخارج آن را انجمن موبدان یزد پذیرفته بود تا از این راه او بتواند تحصیلات عالیه را کسب کند. شهزادی پس از آمدن به تهران ابتدا به مدرسه جمشید جم رفت و دوره مقدماتی را در آنجا گذراند و پس از آن به سبب داشتن ضریبهوشی بالا و نیز کسب نمرات قابل قبول به دبیرستان البرز که آن زمان کالج آمریکایی نامیده میشد،رفت.
ترقی رو به رشد شهزادی تا آنجا ادامه یافت که کنکاش موبدان در سال 1307 بار دیگر با هزینه خویش او را به همراه فیروز آذرگشسب بورسیه کرد و اینبار آنها را به هند فرستاد تا در آموزشگاه «کاماآتورنان» که ویژه موبدزادگان بود، آموزشهای عالیه دین زرتشتی را نیز بگذراند و بر زبانهای اوستایی، پهلوی، پازند و مسایل تطبیقی ادیان استاد گردد.
شهزادی دو دوره متفاوت را در آن دانشگاه گذراند. نخست، وی یک دوره سه ساله را به منظور کسب مدرک «موبد اوستاخوان» پشت سرگذاشت و پس از آن نیز در زمان چهار سال توانست مدرک «موبد دانشمند» را بگیرد. همانگونه که از نام این دو دانش مشخص است، موبد اوستاخوان به کسی گفته میشود که مجموعه اوستاها و نیایشهای دینی زرتشتی را به صدایی خوش و دلنشیسن بخواند و موبد دانشمند نیز کسی است که از دیدگاه دانش دینی و آگاهیهای اجتماعی بتواند به مرحلهای برسد که برای دیگران فلسفه و باورهای دینی را توضیح دهد. شهزادی آنگونه در این دو رشته شایستگی از خود نشان داد که در سه سال آخر گذراندن این دوره تحصیلی، سخنرانیهای گوناگونی را درباره آداب و رسوم سنتی زرتشتیان ایران در همان دانشگاه ایراد میکرد.
شهزادی این مرحله از زندگی خود را با موفقیت در سال 1314 گذارند و پیروزمندانه دیپلم عالی این رشته را پای آتش ورهرام شهر بمبیی از دست موبدان معروف آن زمان هندوستان دریافت کرد. با وجود آنکه میتوانست در آن کشور بماند و به فعالیت بپردازد، اما برای نیاز جامعه زرتشتی آن زمان به موبد آگاه، او به ایران باز میِگردد و به عنوان نخستین فعالیت خود سرپرستی پرورشگاه مارکار یزد که از سوی انجمن زرتشتیان ایرانی-بمبئی به وی پیشنهاد شده بود را میپذیرد و زیر نظر سروش لهراسب که در آن زمان مدیریت آنجا را بر عهده داشت، انجام وظیفه میکند. همزمان با این کار شهزادی به عنوان دبیر در دبیرستان مارکار یزد به تدریس زبان انگلیسی، تاریخ، جغرافیا و نیز دروس دینی مشغول میشود. شور جوانی، عشق خدمت و نیز محبوبیت موبد باعث میشود تا شهزادی در كنار انجام این دو کار، در روزهای آدینه به گهنبارخانه یزد و همچنین دیگر محلههای زرتشتی نشین برود و به ایراد سخنرانیهای دینی و فرهنگی بپردازد و به پاسخ گویی به پرسشهای همكیشان بپردازد.
كوششهای موبد تا فراخوانده شدنش به خدمت سربازی ادامه پیدا میکند. دوران سربازی شهزادی به مدت دوسال، 18-1316 ادامه مییابد. رستم شهزادی بهار زندگی خود را در سال 1320 تجربه میکند. در این سال با بانو دولت لهراسب (خواهر میرزا سروش لهراسب) ، ازدواج میکند. پیوندی که حاصل آن چهار فرزند است:
فریبرز ، مهرانگیز، داریوش و سهراب شهزادی فرزندان رستم شهزادی هستند که هر یک از برجستهترین افراد در بین همکیشان زرتشتی هستند.
شهرت و دانش موبد شهزادی آن اندازه بالا بود که از سوی انجمن زرتشتیان وقت تهران برای تدریس در آموزشگاههای زرتشتی چون دبیرستان پسرانه فیروزبهرام و دخترانه انوشیروان از او دعوت میشود و او نیز برای این كار منظور از یزد به تهران میآید. اهمیت این موضوع با توجه به در نظر گرفتن زمان و فاصله راه و وسایل ساده ارتباطی زمان اندکی مهم و درخور توجه مینماید. بهویژه آنکه جامعه آنروزگار تهران از چنین فرد اجتماعی که آگاهیهای دینی مناسبی نیز داشته باشد کمبهره بوده است و از این جهت رستم شهزادی محبوبیت بسیاری در نزد زرتشتیان ساکن تهران پیدا میکند، بگونهای که با وجود تحصیل در رشته حقوق قضایی دانشگاه تهران، تدریس زبان انگلیسی در فیروزبهرام و نیز تعلمیات دینی در دو دبیرستان یاد شده، شهزادی مجبور میشود که اندکی از زمان خود را به سخنرانیهای مذهبی و پاسخگوییهای دینی اختصاص دهد. بزرگی شخصیت رستم شهزادی را همین یک نمونه میتواند نشان دهد چرا که او میتوانست در این نشستها که میانگین هفتهای سه مرتبه بود، سخن از وضعیت اجتماعی زرتشتیان برد. اما او اینکار را نمیکند و در حقیقت به عنوان یک پیشوای دینی برای عملکرد اجتماعی بهره نمیبرد و این را بهعنوان مهمترین مشخصه شخصیت شهزادی میتوان نام برد.
مهرانگیز شهزادی درباره دین باوری پدر روانشادش سخنان جالبی دارد و اینگونه از پدرش یاد میکند:
«پدرم به دینش عشق میروزید و خداوند هم انرژی و قدرت جسمانی لازم را به او داده بود، شاید هم این علاقه بود که باعث به وجود آمدن چنین انرژی شده بود، آنگونه که به هیچ فرد زرتشتی و یا غیر زرتشتی در دعوت برای سخنرانی جواب رد نمیداد و به گونهای نیز صحبت میکرد که شنونده جدا از دین و مذهبی که داشت احساس غرور و سربلندی میکرد».
شهزادی مدرک لیسانس حقوقش را با پژوهش و برگردان کتاب پهلوی «ماتگان هزار دادستان»(كتاب پهلوی كه شهزادی نخستین پژوهشگری بود كه روی آن كار كرد) و نوشتن پایاننامهای با عنوان« قانون مدنی زرتشتیان در زمان ساسانیان» میگیرد. شهزادی در این زمان به استخدام آموزش و پرورش در میآید و در همان زمان به مدت هفتسال، از سال 1338، سرپرستی کتابخانه یگانگی را بر عهده میگیرد و چون علاقه بسیاری به تدریس و آموزگاری داشت از کتابخانه نیز برای این كار استفاده میکرد.
تجربه مهم زندگی دیگر رستم شهزادی با توجه به همزمانی وی با ریاست سناتور رستم گیو بر انجمن زرتشتیان تهران، عملکرد فرا اجتماعی بود که شهزادی تا آن زمان در این راه اقدام موثری نکرده بود. در این زمان موبد شهزادی به سخنرانیهای تصویری خود از تلویزیون ایران میپردازد و در سخنرانیهای گوناگون، آیین و رسوم زرتشتیان ایران را برای مخاطبان بازگو میکند.
در سال 1339 که نخستین کنگره جهانی زرتشتیان در تهران برگزار شد، شهزادی به سمت دبیری کنگره برگزیده شد. در سال 1352 و در زمانی که مدیر پیشین دبستانش شادروان سهراب سفرنگ از انجمن زرتشتیان تهران بازنشسته میشود، این موبد رستم شهزادی است که جایگزین او میشود و سرپرستی دفتر ازدواج زرتشتیان تهران را بر عهده میگیرد و این مسوولیت را تا پایان عمر انجام میدهد.
شهزادی که تجربه چندین گردش هییتمدیره انجمن زرتشتیان تهران را نیز در كارنامه فعالیتهای خود داشت، پس از انقلاب نیز از کارهای اجتماعی کنار نکشید و با وجود نا آرامی اوضاع شجاعانه به مجلس خبرگان رفت، آنگونه که نقش اصلی را در تصویب سهرنگ سبز و سفید و سرخ پرچم ایران بازیکرد. در نشست 20 آبان 1358 مجلس خبرگان، شهزادی درباره سهرنگ پرچم ایران اینگونه میگوید:« فرزندان حضرت علی ابن ابیطالب که امام حسن سبزپوش و امام حسین سرخ پوش و حضرت عباس سفید پوش بودند، درتمام شمایل و احادیث به این سهرنگ ظاهر میشدند و آنچه که از آنان در یادها است سرخ رنگ شهادت، سفیدی خبردهنده صلح و کبوتر سفید پیک صلح بوده است. و سبز نیز نشان از نعمت و آبادانی و بزرگی بوده است آنگونه که فرزندان بر حق حضرت رسول اکرم بهنام سید خوانده میشدند.»
موبد شهزادی با مهربانی تمام وقت در اختیار دوستان و علاقمندان به دین زرتشتی و فرهنگ ایرانی بود و به حل و فصل مسائل دینی زرتشتیان می پرداخت و هفته ای سه روز در دفتر کارش راهنمای محققان و پرسشگران بود . او به دلیل دانش گستردهاش در مسایل مختلف علمی، دینی و فرهنگی بارها و بارها درنشستهای مهم فرهنگی و ملی به عنوان نماینده و موبد موبدان زرتشتیان از ایشان دعوت به عمل می آمد و در گفتگوهای تلویزیونی و مطبوعاتی و جلسات مهم برادران مسلمان نیز حضوری فعال داشت. موبد به تعلیم دادن و آموزگاری بسیار علاقمند بود، بطوریکه حتی در دوره بازنشستگی نیز کار خود را در وزارت فرهنگ و آموزش عالی اد امه داد وحتی در شش ماه آخر عمر نیز که در بستر بیماری بود ، با کمک دخترشان در بستر به مکاتبات و ارتباطش با جامعه ادامه داد.
این نویسنده پرکار زرتشتی با کتابهای پرفروشی چون جهانبینی زرتشتی، سیری در آموزشهای اشوزرتشت، زناشویی در ایران باستان، زرتشتیان یکتاپرست هستند، زرتشت و آموزشهای او، برگردان گاتاها و . . . نوشتارهای بسیاری در نشریههای زرتشتی و غیر زرتشتی در گسترش دین و آیین زرتشتی بسیار كوشش نمود. موبد شهزادی 65 سال بهطور جدی سخنرانی و نویسندگی کرد و در مجموع بیش از هزار سخنرانی و صدها نوشته و ده ها عنوان کتاب از ایشان به یادگار است . آخرین مقاله ای که از موبد رستم شهزادی در نشریه ای چاپ شد ، مقاله ای با عنوان «جشن و شادی در ایران باستان» در ماهنامه فروهر در شماره 5-6 امرداد و شهریور سال 1378 بود و آخرین سخنرانی رسمی ایشان در حرم امام خمینی به مناسبت یکصدمین سالگرد تولد امام بود.
او كه چند دوره سرنشین انجمن موبدان تهران بود با بزرگانی چون موبد فیروز آذرگشسب، موبد اردشیر آذرگشسب، موبد هرمزدیار خورشیدیان، موبد جهانگیر اوشیدری و… همنشین بود و تا كنون پس از ایشان دیگر كسی نتوانسته به شایستگی مقام «موبد موبدان» برسد و آنگونه دانش و تونایی به دست آورد.
دریغا که سعادت بهره مندی ما از این پدر بزرگوار و گنجینه علم و معرفت بیش از این نبود و در 23اسفند ماه سال1378 روشن روان موبد رستم شهزادی به سرای جاودان پر نور و سرود شتافت و ما ماندیم و جایگاه علمی و عاطفی ایشان که واقعا مدتی است خالی مانده است. کسی که تمام فکر و یادش ایمان به خدا و بازشناخت دین و فرهنگ زرتشتی بود. بیاد دارم در کوتاه دیداری که به همراه شادروان پدرم با وی داشتم از لزوم درک و نگارش تاریخ و فرهنگ ایرانی سخن میگفت و همواره سفارش میکرد که جوانها در این راه –نگارش اعتقادات و باورهای دینی- گام بردارند.
امید به اینکه دیگران بزرگان جامعه نیز اینچنین عاشقانه دلباخته فرهنگ و دین زرتشتی شوند.
روانش شاد و بهشت بهره اش باد.
نوشتارهایی از موبد کورش نیکنام
niknam.kourosh@gmail.com
سرگزشت زرتشتیان پس از ساسانیان
جایگاه زرتشت و اندیشه او از نگاه اندیشمندان جهان
تاثیر بینش زرتشت بر فرهنگ و تمدن بشری در سخن اندیشمندان جهان
گات ها ، سرودهای زرتشت و باور اندیشمندان جهان درباره گاتها
جایگاه وندیداد در فرهنگ و ادبیات اوستا
ارزش انديشه زرتشت در جهان امروز
زرتشت و دین زرتشتی در کنار نوشته های پسین از او (ساسانی/پهلوی)
ینگهه هاتام، سرود برتری زن و مرد در اوستا
سرودِ یَتا اهو وَئیریُو ، بینش آرمانی اشوزرتشت
نیایش نوروزی ، برگرفته از اوستا
دو گوهر همزاد ، زایندۀ نیکی و بدی
آخرين اندرز كورش به هنگام درگذشت
جشن نیكوكاری، داد و دهش در فرهنگ زرتشتیان
جایگاه زن در اندیشه های باستانی ملت ها
اسفندگان ( کتاب نوروز تا نوروز )
شباهت های جشن شب چله ایرانی با جشن کریسمس غربی
گفتگویی با موبد کورش نیکنام درباره شب چله (ویدئو)
پیشنهادی برای جایگزینی ولنتاین به اسفندگان
شب چله (زایش نور) ازمهریرستی تا جشن کریسمس
خُواَاِ ت وَدَتام اوستایی، ازدواج با محارم نیست
تقویم و گاهشماری سنتی زرتشتیان
چرا در این دوران اندیشمندان به منش زرتشت روی می آورند؟
پرسش و پاسخ های دینی از موبد کورش نیکنام —– فلسفه دین ، آموزش های گات ها
|—– ادبیات اوستایی
|—– جشن ها
|—– مراسم سنتی
|—– اشوزرتشت
|—– زندگی زرتشتیان
|—– گوناگون
برگرفته از
http://www.kniknam.com