اهورامزدا و امشاسپندان

اهورامزدا و امشاسپندان

نوشتار هایی از موبد کامران جمشیدی

 


اهـورا مـزدا، خدای زرتشت


اهورامزدا به چم “هستی بخشِ اَبَردانا” یا “خرد كل باشنده” و یا به زبانساده تر و به گفته ی روانشاد فردوسی توسی “خداوند جان و خرد” آن نیرویفراگیر و جهانی می باشد كه همه چیز در اوست و از اوست. به گفته ی دیگرتمامی آفریده ها نمودهای گوناگونی هستند از این نیروی كلی كه دارای سهویژگی بنیادین می باشد :

هستی ـ آگاهی ـ آفرینندگی


خداوند از مینوی افزاینده ی خود (سپنتامینو Spenta Mainyu )و از هستی خودبر پایه ی قانون خود (اشا Asha)می آفریند، می پروراند، می آراید و به پیشمی برد.


انسان و جهان زنده و پوینده ی او بخشی از این آفرینش نیك وشادی آفرین است. از آنجا كه اهورامزدا یك نیروی كلی بوده و تمامی هستی رادر بر می گیرد بنابراین دارای پیکر و شكل ویژه ای نمی باشد. برای شناخت اوباید فروزه هایش (ویژگی هایش) را شناخت. این فروزه ها و توانایی ها درانسان نیز هست و راهنمای او در زندگانی و پیشرفت به سوی تكامل می باشند. بنابراین انسان دارای همان فروزه های خداوندیست كه باید بدانان آگاه شده وبا پیشبرد و شكوفایی و افزایندگی آنان خود را مزداگونه گرداند. بر همینپایه انسان های آگاه نیز دست به دست هم داده و دنیای زنده را در مسیرتكاملی اش یاری رسانده و در دگرگونی و نوشدنِ همیشگی به پیش می برند. اینچنین انسان همكار خداوند می گردد.

 


بنیان های زندگانی (امشاسپندان(


)
فروزه هایی مزدایی-انسانی(

– 1سِپَنتا مینوSpentâ mainyu یا “گوهر افزایندگی” فروزه ی آفرینندگیاهورامزداست. از این فروزه است كه آفرینش پدید آمده است. این قلمرو هموارهمی افزاید و می گسترد و به پیش می برد و از آن است كه ما انسانها نیزآفریننده می باشیم.


– 2
وُهومَنَ Vohu mana (بهمن به فارسی امروزه)  یا اندیشه نیك و نیت پاك. اهورامزدا جهان را با اندیشه ی نیك آفرید. آفرینندگی و سازندگی، خودِ نیكی است. به زبانی دیگر می توان گفت كه “وهومنشالوده و نقشه ی فراگیر و بزرگ آفرینش است.


با كمك وهومن انسانبه وجود و چگونگی اهورامزدا آگاهی یافته، به رازهای زندگی دست می یابد و بهخویشكاری یا وظیفه ی خویش در زندگانی آشنا می شود.


داشتن اندیشهنیك نخستین گامی است كه انسان برای رستگاری برمی دارد. از دیدگاه فلسفهزرتشت انسان باشنده ای است اندیشمند. درست همین اندیشیدن و ژرف اندیشی استكه انسان را از دیگر جانداران جدا می سازد چون كه به نیروی “خرد” میانجامد. خرد نیرویی است كه با آن می توان پدیده ها را با هم سنجید و بد وخوب را از هم جدا کرد. همین شناسایی خوب از بد به انسان اختیار برگزیدن میدهد و او را آزاد و مختار می سازد كه یكی از این دو را برگزیند. بنابراینآزادی در گزینش و با گزینش است.

خردمند” آن است كه پس از شناساییو سنجش آن چه سودمندتر و انسانی تر، اخلاقی و بهتر است را برگزیند. امانابخرد” كه وارونِ خردمند است آن كسی است كه پس از سنجش بدتر و بدترین رابرمی گزیند.
در اینجا نیاز است كه دریابیم خوب چیست و بد چیست. بنا برگاتها خوبی و بدی دو راه اندیشیدن است. انسان آزاد است كه از میان آن دو،یعنی “بد” و “بهتر” یكی را برگزیند. اندیشه ی بهتر از خواستی نیک (نیت خوب)برمی خیزد که آن سازنده و جانبخش بوده و به سود همبودگاه انسانی است و بد،آن است كه زیانبار بوده و به جان (ها) و انسان (ها) آسیب برساند. این هردو نسبی بوده و در رابطه با زمان و مكان سنجیده می شوند. آن اندیشه ای نیكاست كه پیامد آن گفتار و كردار نیك باشد.


-3
اَشــا Ashâیا اَرتا Artâ قانون و هنجار و ترتیبی است كه آفرینش بر اساس آن شكل گرفته و به پیشمی رود. بنیان این هنجار بر راستی، درستی و داد یا عدل است. در این چهارچوباز قوانین فیزیكی- آخشیجی گرفته تا قوانین همبودگاهی و قوانین پیدا وناپیدای چیره بر دنیای مینوی و روانی جای دارد.


بنا بر گزارشیآیین راستی، كار درست را در زمان درست و مكان درست و با ابزار درست وبرنامه ی درست انجام دادن است. نتیجه ی آن همواره درست خواهد بود و جز آننمی تواند باشد.”


بنا بر گزارشی دیگر “ راه درست برای انجام هركاری آن است كه كمترین مقدار انرژی برای انجام آن به كار گرفته شود و از بههدر دادن بیهوده انرژی جلوگیری شود.”


انسان و همبودگاه اگر درراه راستی و درستی و داد گام بردارند و خود را با قانون هستی و آفرینشهماهنگ كنند به اندازه و هنجار و آرامش و پیشرفت و تكامل دست می یابند و ازآنان است كه سازندگی آغاز می شود و به همه سود می رسد.


وارون آنیعنی دروغ، از هم گونه اش، یعنی در اندیشه و گفتار و كردار است كه نتیجه ینادرست داده و زیان و آزار و خرابی می رساند. آنچه آزار دروغكار را چندبرابر می كند و تباهی می آورد خشم است. خشم، خرد و هوش را از دست دادن است وسرچشمه ی جور و ستم و بیداد است. پس باید بدور از خشم و دروغ، هر كس برآیین راستی و درستی كار كند و هم خود و هم دیگران را خرسند و شاد و آبادگرداند. گاتها پیروان اشا را “اَشَوَن” Ashavan و پیروان دروغ رادِرِگوَنت” Dregvant می نامد.

اگر بخواهیم چند نمونه از قوانین آخشیجی- همبودگاهی را كه نمودار اشا می باشند نام ببریم می توان از موارد زیر یاد كرد:

قوانین آخشیجی/ فیزیكی مانند :


.
كنش و واكنش یا علت و معلول Cause and effect

. پیشرفت Progress

. وابستگی Interdependence

. تاثیرگذاری متقابل Inter-reflection

قوانین انسانی- همبودگاهی مانند :


.
آزادی گزینش

. پاسخگویی (مسئولیت) انسان در برابر گزینش خود

. برابری حقوقی تمام انسان ها

. قانون كنش و واكنش، كه بر اساس آن هر كس نتیجه ی مناسب با كنش خود را، دیر یا زود اما بدون سوخت و سوز، می گیرد.

. هر كس و هر چیز باید در جای درست و مناسب خود قرار گیرد تا نتیجه ی درست به دست آید.

. جایگاه زیست باید سالم و پاك نگاهداری شود تا زندگانی امكان ادامه و رشد داشته باشد.

. دنیا در مسیر تكاملی خود همواره دگرگون و نو می شود. و انسان می تواند در این راه نقش سازنده و یا ویران ساز داشته باشد.

. میانه روی بهترین و اشایی ترین شیوه ی برخورد با مسائل است.

 


اشا وهیشتا یا اردیبهشت به فارسی در چم بهترین راستی و درستی و یابالاترین و ناب ترین حقیقت میباشد. اشا وهیشتا جایگاه انسان های رسایییافته است. این واژه است که در زبان پارسی به بهشت دگرگون شده است.

-4خشَترُ Khshathra ) شهریور به فارسی) یا “خویشتنداری” و “آبادسازی” (کردار نیک(.


انسان به دنبال خودآگاهی و بهره گیری از خرد نیك و اشویی زیستن میتواندنیروهای تنی و روانی خود را به آنچنان هماهنگی و هنجاری برساند كه آنها رادر اختیار و چیرگی خود درآورده و بر هوس های نفسانی خود چیره شود. این چنینچیرگی یا فرمانروایی بر خود را فرمانروایی یا شهریاری اهورایی نیز مینامند بدین چم كه این فروزه خداوندی در انسان به كمال خود می رسد.


رفتار و كردار چنین انسانی با دیگر انسان ها از روی خرد و با آرامش و بینشدرست بوده و یا به گفته ی دیگر نیك كردار می شود. اینگونه نیك كرداریساختن و آباد كردن را به دنبال میاورد. پس خشترا آن گامه ای است كه هم برایانسان و هم همبودگاه انسانی آبادانی می آورد و واژه ی “شهر“ كه از خشترامی آید در چم جایی است كه آباد شده است و “شاه” كسی است كه آباد می كند.


وُهو خشترُ وَئیریه Vohu khshathra vairya به چم “شهریاری خوبِبرگزیدنی”، آن سیستمی است كه انسان های با اندیشه و گفتار و كردار نیك دستبه دست هم داده وآن نیروی خوب را از میان خود برگزینند و برپا سازند. آنسیستمی را “شهریاری خدایی“ می نامند كه در آن از زور و ستم و خشم و بیدادخبری نباشد و همه از زندگانی خوش و خرم و آسوده بهره مند گردند. خشترا رامی توان به سادگی در چم “هنجارو سامان خوب“ هم دانست.

– 5سپنتا آرمیتی Spentâ Ârmaiti (اسفند به فارسی) یا مهر و عشق بی چشمداشت و همچنین آرامشِ افزاینده.


انسان هنگامی كه بر خود چیره شد، به آگاهی رسید و با پیروی و هماهنگی باقانون اشا به هنجار در نیروهای تنی-روانی دست یافت، آنگاه نیك كردار ومهربان و شادخو و شادزی و از خود گذشته می گردد، به همه مهر میورزد وخشنودی خود را در خشنودی دیگران می جوید. این حالت، آرامشی در او پدید میآورد كه در آن همه چیز برای پیشرفت روزافزون و شتاب گیرنده به سوی رسایی وبی مرگی فراهم می آید. سپنتا آرمیتی نمودار این پیشرفت در آرامش است.


به همین ترتیب همبودگاهی خشترایی نیز به آرامش و هنجار و شادی و خشنودیدست پیدا می كند و توانایی ها برای پیشرفت و تكامل نمودار گشته و به كار میافتد تا در نتیجه ی آن آرامش و دوستی جهانی به دست آید.

– 6هَئوروَتات Haurvatât ) به فارسی خرداد) یا نماد رسایی و خودشناسی، آن حالتیاست كه تن و روان در سایه ی آرامش به دست آمده به سوی تندرستی و توانایی وخودشناسی كامل به پیش رفته و كمی ها و كاستی ها را هر چه بیشتر از خود دورمی كنند و به بهترین حالت خود می رسند كه آن زیستن در شادی و خشنودی وآرامش راستین است؛ كه آن شناخت راستین اهورامزداست.


بایسته ی خداشناسی، رسایی است و بایسته ی رسایی، خودشناسی است.


اینگونه انسانها جهان را نیز بسوی خشترا و دوستی جهانی به پیش برده و آن را به كمال می رسانند.


– 7
اَمِرِتات Ameretât یا بی مرگی و جاودانگی= خارج بودن از زمان و مكان؛آنگاه كه در آرامش افزاینده، روان خود را به رده های بالای تكامل رسانده وبه آرامش كامل و خرسندی مینوی رسیده و با اهورامزدا یكی شویم، مانند اوجاودانه می گردیم.


گاتها این حالت جاودانی را “گَرو دِمانا” Garo demânâ یا خانه ی سرود می نامد كه جایگاه اندیشه ی نیك است، جای آرامش ورامش روان است.

 


اما دِرِگوَنت و دروغكار، در خانه ی دروغ به سر میبرد و از وجدانِ در رنج خود رنج می برد تا آنكه پشیمان شده، از بدی ها دورگشته، به نیكی بگراید تا رستگار گردد و به خانه ی اندیشه نیك و سرای سرودبرسد.