آذرگان

جشن آذرگان

جشن های ماهانه



در نُهمین روز از آذرماه زرتشتی برابر با سوم آذر که نام روز و ماه یکی می‌شود یعنی روز آذر در ماه آذر، جشن           « آذرگان » برگزار می شود.

فرخندگی هم نامی روز و ماه به نام ایزد آذر و بزرگداشت جایگاه آن دراندیشه ایرانیان.

آتش یكی از چهار آخشیج(عنصر) پاك در نزد ایرانیان باستان و زرتشتیان است. آذر نام ایزد نگاهبان آتش است. از این رو، آذرگان نیز در شمار جشن‌هایی است كه آیین‌های آن با بزرگداشت آتش كه یكی از فروزه‌های نیك اهورایی است، نزدیكی و همخوانی دارد.

 آتش در میان ایرانیان از دیرباز از سپندینگی(تقدسی) ویژه برخوردار بوده است. و بنا به یك باور، آنرا جانشین خورشید روی زمین می دانستند. به این شوند(دلیل) است كه در اوستا سرودهایی درباره ستایش آتش و خورشید به چشم می‌خورد. در میان آریاییان هند و ایرانی داستان ها و افسانه های زیادی در مورد پیدایش آتش وجود دارد. اما از همه رایج تر افسانه ی زیبایی است كه در شاهنامه فردوسی آمده است. بر این پایه كه روزی هوشنگ(شاه پیشدادی)، به همراه گروهی از كوهستان می گذشت كه ناگهان ماری تیره تن و تیزتاز در سر راهش پدید آمد. هوشنگ سنگی را برداشت و به سوی مار پرتاب كرد اما سنگ به مار نخورد و به سنگ دیگری برخورد كرد، فروغی پدید آمد و آتش زاده شد.

 

جایگاه آذر در فرهنگ ایران

آذر در اوستا « آتَر/ آتَرش» و در پهلوی « آتُر / آتَخش » و در فارسی امروز « آذر / آتش »است. آذر، ایزد نگاهبان آتش و فروزه اهورامزداست برای همین گاه او را در شمار امشاسپندان آورده اند. در فرهنگ ایران، آتش یکی از پدیده‌های طبیعی ستودنی است چون گرمای زندگی را در کالبد دیگر پدیده‌های هستی جاری می سازد و با نور خود که نشانی از آذر اهورایی است جان و دل یاران اهورامزدا را روشنایی می بخشد پس « سوی پرستش » اهورا مزداست و آتش پرستاران در آتشکده از آن پرستاری می کنند. جشن آذرگان از جشن‌های ویژه آتش در فرهنگ ایران است که در ستایش آذر اهورایی برگزار می شود.



در یسنا نیز بارها به آذر و آتش و اهمیت آن اشاره شده‌است كه چند نمونه از آن به این شرح است:

«ای آذر تویی خوشی بخش جهان مزدا آفریده، ما خواستاریم به وسیله تو با اندیشه پاك، گفتار راست و كردار و آیین نیك، مزدا اهورا را پرستش كنیم و به او نزدیك شویم (یسنا – هات36 بند 3)

 

ایزد آذر در متن‌های کهن

در بسیاری از متون کهن از آذر اهورایی یاد شده و جایگاه او ستوده شده است. برای نمونه در « یسنا، هات 62 » از آذر اهورایی با صفاتی چون « برازنده ستایش و نیایش » ، « گشایش بخش » و « پناه بخش » یاد شده است و از او شادکامی، زندگی دراز، آسایش همگانی، کامروایی و روشنایی خواستار شده اند. همچنین در « آتش نیایش » در ستایش آذر اهورایی آمده است: « درود بر تو ای آتش! ای برترین آفریده سزاوار ستایش اهورا مزدا … به تو ای آتش! ای پرتو اهورامزدا ! خشنودی و ستایش آفریدگار و آفریدگانش برساد ! افروخته باش در این خانه ! پیوسته افروخته باش در این خانه! فروزان باش در این خانه ! تا دیر زمان افزاینده باش در این خانه! به من ارزانی ده ای آتش! ای پرتو اهورامزدا ! آسایش آسان! پناه آسان ! آسایش فراوان! فرزانگی، افزونی، شیوایی زبان و هوشیاری روان و پس از آن خرد بزرگ و نیک و بی زیان و پس از آن دلیری مردانه، استواری، هوشیاری و بیداری، فرزندان برومند و کاردان، کشورداری و انجمن آرا، بالنده، نیک کردار، آزادی بخش و جوانمرد، که خانه مرا و ده مرا و شهر مرا و کشور مرا آباد سازند و انجمن برادری کشورها و همبستگی جهانی را فروغ بخشند… 

 

آیین‌های جشن آذرگان

در « فرهنگ جهانگیری » ، « برهان قاطع » ، « مروج الذهب مسعودی» و « المدخل فی صناعة احکام النجوم » از « کیا کوشیار ابن لبان شهری جیلی » این جشن را با نام « آذرخش » نوشته اند. ابوریحان بیرونی در « آثارالباقیه » دربارهٔ جشن آذرگان نوشته است: « روز نهم آذر، عیدی است که به مناسبت توافق دو نام ” آذرجشن” می گویند و در این روز به افروختن آتش نیازمند است و این روز جشن آتش است و به نام فرشته ای که به همه آتش‌ها موکل است نامیده شده. زرتشت امر کرده در این روز آتشکده‌ها را زیارت کنند و در کارهای جهان مشورت نمایند .

نیاکانمان آذرگان را روزی خجسته می دانستند و در خانه‌ها و بام‌ها آتش افروخته و آن روز را با شادی و شادمانی و خواندن نیایش‌ها و گستردن سفره آیینی با خوراکی‌های گوناگون در آتشکده‌ها که آذین بندی شده بودند، جشن می گرفتند. به هنگام جشن، بر آتش چوب‌های خوش سوز و خوش بو می نهادند و آنگاه به مناسبت آغاز سرما، از آتش فروزان در آتشگاه، هر کس اخگری به خانه برده و آن آتش تا پایان زمستان در خانه‌ها فروزان بود و نمی گذاشتند خاموش شود و آن را نیک فرجام و فرخنده می دانستند. یکی از نیایش هایی که در آذر روز هرماه و از جمله در آذر روز از آذرماه خوانده می‌شود « آتش نیایش » نام دارد که پنجمین نیایش از پنج نیایش « خرده اوستا » است

در کتاب پهلوی « بندهش » آنجا که « دربارهٔ چگونگی گیاهان » سخن به میان می آید، از میان گل‌ها « آذریون» گل ویژه آذر معرفی شده و آمده است: « … این را نیز گوید که هر گلی از آن امشاسپندی است؛ و باشد که گوید:… آذریون آذر را … ». در متون فارسی گل آذریون را با نام‌های دیگری همچون « آذرگون »، « گل آتشی » یا « گل آتشین » نیز نامیده اند چنان که امیر معزی، صائب و واعظ قزوینی در اشعار خود آن را گلی با رنگ سرخ آتشین تصویر کرده اند و گفته اند که گرچه سرخ است اما گل سرخ نیست و خوش بو هم نیست. اما در برخی دیگر از منابع آن را گلی زرد دانسته اند. پس چنان که پیداست در زمان‌های گوناگون نام « آذرگون » را بر گل‌های مشابه نهاده اند. در همین مورد در لغت نامه دهخدا زیر واژه‌های آذریون و آذرگون آمده است: « گلی باشد زرد که در میان زغب و پرزی با ریشه‌های سیاه دارد و خوش بوی نیست و ایرانیان دیدار آن را نیک دارند و در خانه بپراکنند ( از قاموس ). چنان که در آذرگون گفته شد آذریون معرب آذرگون است و اقوال فرهنگ نویسان مانند شعرا در معنی آن نهایت مختلف و مضطرب است، و آن را خیری و نوعی بابونه و سطردیقون و اقحوان و زبیده و کخله و گاوچشم و همیشه بهار و نوعی از شقایق و گل آفتاب پرست و امثال آن گفته اند. صاحب تحفه گوید: نباتی است میان شجر و گیاه بقدر ذرعی برگش بی زواید و نرم بقدر برگ جرجیر و با اندک زغبیت و گل‌های او بزرگ و پهن و مدور و زرد و رخشنده و در وسط او برگ‌های ریزه ٔسیاه مایل به سرخی و به غایت خوش منظر و همیشه رو به آفتاب دارد و به حرکت او دور می کند… و تشویش اقوال مؤلف اختیارات بر ارباب بصر پوشیده نخواهد بود – انتهی . و از این تعریف روشن می‌شود که آذریون همان گل است که اکنون آفتاب گردان نامند : و آذریون از حسد رخسار آتش رنگ او رخ بزرآب فروشست و به سان غمگینان از اوراق گلناری چهره زعفرانی بنمود. ( تاج المآثر …)از امثله فوق و نیز از مندرجات فرهنگ‌ها و لغت‌های طبی چنین مستفاد می‌شود که آذرگون را قدما به درستی نمی شناخته اند و یا این کلمه در امکنه و ازمنه مختلف معانی مختلف می داده است . از معانیی که برای این کلمه آورده اند همیشه بهار، خجسته، قسمی از شقایق که اطرافش خیلی سرخ و وسطش نقطه سیاه دارد، لاله، شقر، لاله ٔ دختری، آردم، گل آفتاب پرست، گاوچشم، خیری، کحله و زبیده است و گفته اند نوعی از گل است که بعضی به سرخی زند و برخی به زردی … »

به این ترتیب اگرچه در برخی از فرهنگ‌های گیاه‌شناسی گاه « آذرگون » را به عنوانی صفتی برای گل هایی همچون شقایق، لاله، سیکلامن و همیشه بهار که به سرخی می گرایند، نیز به کار برده اند اما از آنچه در متون کهن فارسی دربارهٔ گل آذرگون یا آذریون برجای مانده چنین می توان نتیجه گرفت که این گلی است گرد و بزرگ با گلبرگ‌های زرد که گاهی نیز به سرخی می زند و با توجه به شواهد موجود به نظر این نگارنده آذرگون یا آذریون مورد اشاره در متون کهن ایرانی گونه ای از آفتابگردان یا همان « Sunflower » با نام علمی ( Helianthus annuus ) است که در اندازه‌های گوناگون و با رنگ‌های زرد یا سرخ یا ترکیبی از زرد و سرخ در طبیعت وجود دارد.

 

———————————————————–

آذرگان، نتیجه مهرورزی و دانش اندوزی    

دکتر موبد مهراب وحیدی  

۰۲ آذر ۱۳۸۷

روزها از پی هم در گذرند و ماهها نیز هم. انگار همین دیروز بود که مهرگان را به بزم بودیم و آبانگان را به جشن اندر. وکنون آذرگان را پس از 53 روز از جشن عشق داریم و 28 روز پس از بزم دانش.

 

چه زیبا این رویدادها در گاه شمار در پی هم چیده که از روز وفاداری و مهر تا روز آتش این نماد عشق، پنجاه و سه روز باشد که نشان از هات پایانی مانتره وخشور بزرگ دارد که سخن از بهروزی یاران دین است و آرمان رسیدن به جایگاه نیک کرداران  و اندرز برای نو عروسان ونو دامادان که با عشق در کنار یکدیگر خواهند بود و نیز از روز خواهش توانایی برای آبهای روان دانش اندوزی تا روز گرما یافتن از آتش عشق در برابری با سرمای نادانی، بیست و هشت روز بگذرد که نشانی از آغازین هات اندیشمند بزرگ جهان باشد که در آن نوید است پاداش پرستش آفریدگار. این جشن آتش است که به نهمین روز از نه ماه گذشت سال و چشم براهی، پیشوازی است برای نمود دادار. و شگفتا بر 9 که  بنیاد دین بر این شمار باشد و برداشتی ز دانش و پرسش دارد به جای جای اوستا که خود “دفتر دانش”است به چم. و اینگونه است که نیاکان اندیشمندمان دانسته اند که تا مهر و عشق و وفاداری به آرمان هستی نباشد ، دانشی بدست نیاید و بدون آن، آتش عشق را گرمایی نخواهد بود و چون چنین شود هستی بخش بزرگ دانا را شناخت نتوان. درودا برآن بزرگانی که آذرگان را نتیجه مهرورزی و دانش اندوزی گذاشته اند تا دیگان را توان شناخت باشد بهرت ما.


———————————————————————

 

عید آتش      

پروین فرزانگی   

۰۲ آذر ۱۳۸۷

ای اهورامزدا آنگاه تو را پاك شناختم كه اندیشه نیك بر من فراز آمد پرسید: به كه نماز می آوری؟ گفتم به فروغ مزدا نماز می آورم، تا مرا تاب و توان هست دل بر راستی می بندم (بند 9 هات 43 گاتها)

 

آتش یكی از چهار آخشیج(عنصر) پاك در نزد ایرانیان باستان و زرتشتیان است. آذر نام ایزد نگاهبان آتش است. آتش در میان ایرانیان از دیرباز از تقدسی ویژه برخوردار بوده است. در واقع آنرا جانشین خورشید بر روی زمین می دانستند و به این دلیل است كه در اوستا سرودهایی درباره ستایش آتش و خورشید در شمار نمازهای معمول و مهم آمده است. در میان آریاییان هند و ایرانی داستان ها و افسانه های زیادی در مورد پیدایش آتش وجود دارد. اما از همه رایج تر افسانه ی زیبایی است كه در شاهنامه فردوسی آمده است. بر این پایه كه روزی هوشنگ،(شاه پیشدادی) به همراه گروهی از كوهستان می گذشت كه ناگهان ماری تیره تن و تیزتاز در سر راهش پدید آمد. هوشنگ سنگی را برداشت و به سوی مار پرتاب كرد اما سنگ به مار نخورد و به سنگ دیگری برخورد كرد، فروغی پدید آمد و آتش زاده شد.

 

در اوستا آمده است اهورامزدا پنج نوع آتش را آفریده است به نام های:

 

1.آذر«برزی سَوَنگه» یعنی آتش بلند سوت یا بزرگ سود. كه عموما به آتش بهرام گفته می شود.

2.آذر «وهوفریانه» یعنی آتش دوستدار نیكی، آتش و گرمایی است كه در جسم انسان و حیوان قرار دارد.

3. آذر «وازیشته» یعنی آتش وظیفه كه آتش ابرها است.

4.آذر «اوروازشت» یعنی و گرما و آتشی كه در گیاهان است

5. آذر «سپنیشته» یعنی پاك ترین آتش ها كه آتش بهشت است و درگروثمان (عرش) در بارگاه اهورایی فروزان است.

 

نماد این آتش ها در جهان مادی به صورت سه آتش مقدس است به نام هایی:

1.آذرفرنبغ             2.آذربرزین مهر          3. آذرگشسب(آذرگشنسب)

 

اگر چه پیدایش آتش را به صورت یك اتفاق به هوشنگ نسبت می دهند پیدایش این سه آتش هم در رابطه با هوشنگ بوده است. در گزیده های زادسپرم آمده است كه در زمان فرمانروایی هوشنگ هنگامی كه مردم بر پشت گاو اساطیری «سویشوگ» به كشورهای دیگر می رفتند شبی طوفان شدیدی رخ داد و آتش دانها كه بر سه جا بر پشت گاو نهاده شده بود و آتش در آن ها قرار داشت و در دریا افتاد و همه جا را روشن كرد این آتش را بر سه آتشدان نشاندند كه خود سه فره شد، این سه آتش عبارتند از آْذرفرنبغ كه می گوینددر كابل، در افغانستان كنونی یا در كاریان فارس قرار داشته و مخصوص طبقه موبدان بوده است. آذرگشسب كه در شیز آذربایجان(تخت سلیمان كنونی) بوده و به شاهان و جنگجویان اختصاص داشته و آذربرزین مهر در كوه ریوند در شمال غربی نیشابور قرار داشته و مخصوص طبقه كشاورزان بوده است. در بندهش این داستان با جزئیات بیشتر به تهمورث نسبت داده شده است:

 

«هرمزد در آغاز آفرینش، چون سه فره، به پاسبانی جهان فراز آید. بدان تن، فره مندانه همی در جهان اند. در پادشاهی تهمورث چون مردم به پشت گاو سرسیوگ از خونیرس به دیگر كشورها می گذشتند. شبی، میان دریا، به باد سخت و موج دریا،‌ آتشدان كه آتش در او بود، كه به پشت گاو به یك جای كرده شده بود. با آتش به دریا افتاد و در آن هر سه آتش چون (آن) یك فره كه به جایگاه آتشدان بر پشت گاو (بود). درخشیدند و همه (جا) روشن بود و آن مردمان بازگشتند.»

 

اما اعتقاد بر این است كه این سه آتش مقدس افسانه های تاریخی نیستند بلكه در طول تاریخ همواره حامی و راهنمای انسان بوده اند. این سه آتش به پادشاهی جمشید یاری رساندند و هنگامی كه فره جمشید از او جدا شد. آذرفرنبغ فره او را از دست ضحاك رهایی بخشید. آذربرزین مهر تا زمان گشتاسب حامی زرتشت و الهام دهنده ی او بود و گفته اند كه آذرگشسب تا زمان خسروپرویز پادشاه بزرگ ساسانی جهان را حفظ كرده است.

 

برای برگزاری مراسم، در آیین ما سه آتش وجود دارد: آتش بهرام، آتش آذران و آتش دادگاه

 

آتش بهرام مهمترین آتشی است كه از زمان های كهن مورد احترام بوده است. آتش بهرام راه شاه پیروزمند آتش ها می گویند و نمادی از راستی و اشا است.

 

آذرفرنبغ، آذربرزین مهر و آذرگشسب از آتش های بهرام هستند. آتش بهرام شبانه روز روشن بوده و نیایش آن طبق تشریفات خاصی انجام می گرفته است. جریان تطهیر بهرام یك سال به طول می انجامید و جریان طولانی و دشواری داشته به این صورت كه شانزده آتش را از جاهای مختلف و طبقات و صنعت های اجتماع چون آتش چلنگر(آهنگر)، زرگر، مسگر،‌ نانوا، آشپز، آجرپز و… جمع آوری می كردند و 1128 بار آنرا تطهیر می كنند، سپس با شكوه فراوان آنرا به آتشكده می بردند و در جایگاه مخصوص قرار می دادند و در این مراسم كه «تخت نشین» نامیده می شود موبدان این آتش را مانند شاه بر تخت می نشاندند به این صورت كه چوبی را به شكل تخت می گذاشتند و بر بالای آن تاجی به نشانه پادشاهی آویزان می كردند و آتش را بر این تخت می نشاندند سپس 4 موبد چتری را روی آتش گرفته و آنرا حمل می كردند و در پیشاپیش آنها موبدانی با شمشیر و گرز (نشانه ایزد بهرام) حركت می كردند ودر دنبال آنها بهدینان با وقار تمام حركت می كردند. پس از برگزاری مراسم تخت نشین موبدان چند عدد از شمشیر و گرزها را به دیوار آتشكده آویزان كرده و در هر گوشه زنگی به زنجیر می آویزند تا در هر یك از پنج گاه شبانه روز هنگام خواندن سرود آنرا به صدا در آوردند. در آتشكده فقط موبد خاصی می تواند به آتش بهرام نزدیك شود، سایر بهدینان و حتی موبدان دیگر نباید به آن نزدیك شوند آنها فقط می توانند آتش را از میان پنجره مشبكی كه در حریم آتش قرار دارد ببینند و نیایش خود را انجام بدهند.

 

آتش آذران یعنی «آتش آتشان» آتش محلی است و از آتش های خانگی كه سه بار بكار برده شده باشد تهیه می شود كه آتش آدران و آدریان نیز نامیده می شود.

 

آتش دادگاه همان آتش خانوادگی بوده و مردم معمولی و غیر روحانی نیز می توانستند از آن مراقبت كنند.

 

در واقع تطهیر آتش ها بیانگر این مطلب بوده كه انسان نیز باید مانند این آتش ها تطهیر شود یكی از پارسیان نام آور در این مورد استدلال می كند همان طور كه آتش برای تطهیر از همه ی طبقات جمع آوری می شود همه انسان ها هم صرف نظر از طبقه اجتماعی اگر مرحله ی تطهیر را بگذرانند در نزد اهورامزدا برابر هستند.

 

شاهان به هنگام سفرهای جنگی توده ای از آتش مقدس را به همراه می بردند. خسروپرویز یكبار برای اینكه آذرگشسب به دست دشمنان نیفتد مجبور شد كه آنرا به داخل ایران برگرداند و یزدگرد سوم نیز در هنگام حمله ی اعراب «آتش بهرام ری» را كه بسیار نزد ایرانیان مقدس بود به همراه خود برد. این آتش سال ها در سفرهای یزدگرد همراه او بود تا سرانجام آنرا در مرو در آتشكده ویژه ای كه ساخت جای داد.

 

در زمان ساسانیان آتشكده ها تنها محلی برای نگهداری آتش و نیایش به درگاه اهورامزدا نبوده است، بلكه مكانی فرهنگی،‌ ورزشی، دینی بوده است كه با داشتن كتابخانه و منابع مختلف به كار آموزش جوانان در زمینه های دینی و فرهنگی می پرداختند همچنین در این مكان به آنها فنون سواركاری و تیراندازی هم آموزش می دادند. ثبت هر تولد و مرگی نیز در آنجا صورت می گرفته و محلی برای نیایش های جمعی و برگزاری مراسم های دینی هم بوده است.

 

جشن آذرگان

 

یكی از جشن های ماهیانه است. روز نهم هر ماه و ماه نهم هر سال خورشیدی به نام این ایزد است. تا جایی كه میدانیم جز ابوریحان بیرونی هیچ كدام از نویسندگان ایرانی به آیین های جشن آذرگان نپرداخته اند. ابوریحان بیرونی می نویسد: «روز نهم آذر عید است كه آنرا برای توافق دو نام آذر جشن می نامند و در این روز به افروختن آتش احتیاج می یابند و این روز عید آتش است و به نام فرشته ای كه به همه ی آتش ها موكل است موسوم است و زردشت امر كرده كه در این روز آتشكده ها را زیارت كنند و در امور عالم مشاوره كنند و «آتش زوهر» كه شامل عود و كندر و خوشبوكننده ها است و در گذشته هنگام بهار كره تازه حیوانی بوده است را به آتش نزدیک کنند»

 

در واقع این عید در قدیم آغاز زمستان بوده، مردم به آتشكده ها می رفتند و ضمن مراسم نیایش اهورامزدا بر آتش عود و صندل و چوب های خوشبو می گذاشتند و به دلیل تغییر فصل و آغاز سرما از آتشی كه در آتشكده بود. هر كسی با مراسمی ویژه آتشی را به خانه می برده و اتش زمستانی خانه را با آتش تقدیس شده می افروخت كه تا پایان زمستان در خانه روشن بوده و معتقد بودند كه این آتش برای آن ها شگون و بركت می آورد.

 

وقتی به آتش، این فروغ ایزدی كه هنوز از پس سده ها و قرن ها در آتشكده ها فروزان و پابرجا است می نگریم به یاد می آوریم فداكاری نیاكان خرمندمان در پاسداری دین و از جان گذشتگی شان در برپاداری آن، تا این فروغ اهورایی كه نشانه ای از بخشش خداوند بر انسان ها و نماد و پرچمی برای ما زرتشتیان است جاودانه و ماندگار، ما را رهنمون سرمنزل پاكی و راستی و اردیبهشت امشاسپند شود. به گفته فردوسی بزرگ آن سخنور فرزانه و سترگ:

 

نگویی كه آتش پرستان بدند

پرستنده پاك یزدان بدند

 

و نیز آذرگان است و هنگامه ی شادی بر پایه چامه سخنور راستین حافظ اهل راز

به باغ تازه كن آیین دین زرتشتی

كنون كه لاله برافروخت آتش نمرود

 

 

«سوزان باشی در این خانه

بی گمان سوزان باشی در این خانه

فروزان باشی در این خانه

شعله ور باشی در این خانه

به آرمانی دیرپا

به فرشگرد(رستاخیز) توانا

همچنان درفرشگرد توانای نیك»

(یسنای 62 نیایش آتش بند 3)

 

 

یاری نامه:

1.جشن های ایرانی دكتر پرویز رجبی

2.بندهش برگردان دكتر مهرداد بهار

3.اساطیر و فرهنگ ایران دكتر رحیم عفیفی

4.مزدیسنا و ادب فارسی دكتر محمد معین

5.گزیده های زادسپرم برگردان دكتر محمد تقی راشد محصل


—————————————————————————

به گرامیداشت سوم آذرماه و جشن آذرگان

● برافروخته باد آتش جاویدان در ایران اهورایی

 

بوذرجمهر پرخیده :

آتش نماد راستی است؛ تنها آتش است كه پلیدی را به خود راه نمی‌دهد و همواره به بالا سر می‌ساید، خود می‌سوزد و جهانی را گرما و نـور می‌بخشد. مردم راستی‌جو، همانند آتش همیشه یكسان و یكرنگ بوده، خود را به پلیدی‌ها نمی‌آلایند و نور، شادی، گرما و انرژی به جامعه می‌بخشند.

فروغ، نور و روشنایى که نمادی از نور و روشنایى دنیای راستین اهورایی و مینوی است، در شادابی روان و دل آدمی، اثرى بس شگرف دارد. انسان را به جایگاه نور خدایى مى‌برد. این‌كه ایرانیان باستان هنگام نماز به روشنایى و نور رو مى‌كردند، به این سبب بوده است كه روشنایى نماد خداوند است و هر جا روشنایى هست، خرد هست، راستى هست، مهر هست و خدا آنجاست.

جنبش و جوشش در نهاد تمام هستی آتشی اهورایی است که ریشه و بن جهان را گرمی می‌بخشد. مولانا می‌سراید:

آتش عشق است کاندر نی فتاد/ جوشش عشق است کاندر می‌فتاد

آتش است این بانگ نای و نیست باد/هر که این آتش ندارد نیست باد

در دین زرتشت، هر آن‌چه آفریده اهورامزداست براى جهان و جهانیان سودمند است و باید پرستاری و ستوده شود. آتش یکی از نیک‌ترین آفریده‌های اهورامزداست؛ از این رو ایرانیان باستان به آتش وابستگى ویژه‌اى داشتند. آتشدان فروزان در پرستشگاه‌ها، در جایگاه روان مینوی اهورامزداست. اگر زرتشتیان رو به سوى نور دارند و آن را پرستش سو مى‌دانند، براى نزدیك شدن به اهورامزدا، پروردگار و آفریننده جهان مینوی و هستی‌بخش است كه خود سرچشمه همه‌ی نورها است. اشوزرتشت خداوند را «شیدان شید» دانسته و در همه‌ی هستی در جنبش می‌بیند.

دل هر ذره را که بشکافی/ آفتابیش در میان بینی

آتش؛ بزرگ‌ترین پدیده و یافته‌ی آدمی است. ایرانیان نخستین‌بار آتش را در تلاش زندگی یافته‌اند؛ آن چنان که: روزی هوشنگ شاه پیشدادی، با همراهان خویش به شکار رفته، بر سر راه خود ماری می‌بیند و برای کشتن آن سنگی پرتاب می‌کند که«پدید آمد آتش از آن سنگ باز». این آتش به خار و خاشاک افتاده و فروزان می‌شود. در این استوره دو نماد نابرابر و در برابر هم زندگی ایرانی، روبروی هم می‌ایستند: مار که نماد و هم‌ریشه مرگ است در برابر آفرینش آتش که نماد روشنایی و فروغ است. آتش در گذشته ایران و سنت‌های ارزشمند نیاکان ما از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بوده است. چرا که در کنار زندگی انسان، توانایی، گرما و کوشش را به همراه آورده و سرآغاز و سرچشمه پیشرفت شده است.

زرتشتیان در تاریخ خود با روشنایی آتش زنده ماندند و آن را به مانند پرچمی برافراشته همواره روشن نگه داشته و به پایداری آن مهر می‌ورزند و آرزومند درخشش نور در جان و روان همه نیک‌اندیشانند.

آتش برای مردمان همه سرزمین‌ها از روزگاران بسیار دور تا به امروز گرامی بوده و هر گروهی به گونه‌ای آن را ستوده‌اند. خداوند با پیغمبر خود؛ «موسا»، با زبان آتش گفت وگو مى‌كند و آتش بر «ابراهیم» گلستان مى‌شود.

ایرانیان، از سی و یك جشن سالانه كه در هفتاد و سه روز برگزار می‌کنند ـ افزون بر جشن سوری(چهارشنبه سوری) ـ چهارجشن به پاس و بزرگداشت ِ آتش دارند: اردیبهشتگان، شهریورگان، آذرگان و سَده.

«ای خرامنده سرو ِ تابانْ ماه/ روز ِ آذر مَى ِ چو آذر خواه

شادمان كن مرا به مَى كه جهان/ شادمان شد به فرّ ِ دولت ِ شاه»

(مَسعود ِ سعد ِ سَلمان)

جشن آذر گان در روز آذر از ماه آذرماه ؛ نهمین روز از نهمین ماه از گاهشماری زرتشتی برابر با سوم آذر ماه خورشیدی برگزارمی‌شود.

در گذشته در سرتاسر ایران، آذرگان همچون مهرگان و نوروز جشنی همگانى بوده، ولی امروز به گونه‌ای آیینی ــ دینى، تنها زرتشتیان این جشن را زنده نگه داشته‌اند.

ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه درباره این جشن آورده: «… روز نهم آذر عیدی است که به مناسبت توافق دو نام آذرجشن می‌گویند و در این روز به افروختن آتش نیازمند می‌باشند و این روز جشن آتش است و به نام فرشته‌‌ای که به همه آتش‌ها موکل است نامیده شده، زرتشت امر کرده در این روز آتشکده‌ها را زیارت کنند و در کارهای جهان مشورت نمایند … »

این جشن هنوز هم نزد زرتشتیان با شادى برگزار می‌شود. در گذشته، این روز، روز نشست، گفت‌و‌گو و همه‌پرسی درباره زندگی‌ هازمانی(اجتماعی) بوده است و این برگرفته از آیینی بسیار دیرینه است که مردمان به دور آتش گرد می‌آمدند و درباره زندگی شان به گفت‌و‌گو می‌پرداختند.

در آذرگان «سدره‌پوشی» برگزار می‌شود. نوجوانان زرتشتى با پوشیدن سدره و بستن كشتى، دین خود را برمی‌گزینند. آن‌ها که تا دیروز زرتشتى‌زاده بودند، با پوشیدن سدره و بستن كشتى زرتشتی می‌شوند.

در جشن آذرگان، زرتشتیان با لباس آراسته و پاکیزه، به آتشکده می‌روند. نیایش روزانه خود را برگزار می‌کنند و با سرایش آتش نیایش که بخشی از خرده اوستاست، آذرایزد را گرامی می‌دارند و آیین جشن آذرگان را به جا می‌آورند.

در باور زرتشتیان، آب، باد(هوا)، خاک و آتش، چهار آخشیج سپندینه و از بین‌برنده‌ی ناپاکی‌هایند. در این میان، آتش برای داشتن روشنایی و گرما، ارج بیشتری دارد و از این رو، زرتشتیان برای نیایش و ستایش اهورامزدا، به آتشکده ــ جایگاه آتش ورهرام ــ می‌روند.

آتشكده‌ها در تاریخ به نام‌های «درمهر»، «آدریان»‌، «آتش بهرام»(ورهرام) خوانده شده‌اند و افزون‌بر نیایشگاه زرتشتیان، همایشگاه دینی، آموزشی، فرهنگی و اجتماعی نیز بوده‌اند و به راستی سنگر دانش و بینش بوده است.

خردمندانه است كه به جشن‌های ایرانی که نماد شادی بوده و برخاسته از فرهنگ پربار ایرانی‌اند، به ویژه جشن‌های آب و آتش، در ایران زمین دوباره جان تازه‌اى ببخشیم و آن‌ها را همگانى كنیم؛ چنان‌كه در گذشته نیز همگانى بوده‌اند. در فرهنگ ایرانی جشن‌ها برای شادی‌اند و در پی كار و کوشش و آبادانی می‌آیند و آبادانی، شادی‌افزا و دربردارنده نور و روشنایی درونی برای روان انسان‌هاست.

————————————————————

آذرگان، جشن ارج‌گذاری به آتش

 

گروه زرتشتیان

ارج نهادن به چهار آخشیج(:عنصر) آب، آتش، باد و خاک، نزد ایرانیانهمواره از ارزشمندی ویژه‌ای برخوردار بوده است. پاسداری و پرستاری از اینچهار آخشیج و در این میان آتش که نزد نیاکان ما به عنوان نماد پاکی و راستیاز آن یاد شده است تا جایی است که ایرانیان از دیریاز به اجاق خانه‌شانسوگند یاد می‌کرده‌اند.

 

آتش یا آذر، در اوستا آتَر و در زبان پهلوی به گونه‌ی آتور و آتَخش آمده است، که واژه‌ی آتوربان (نگهبان آتش) نیز از آن برگرفته شده است. آذر یکی از همراهان اردی‌بهشت امشاسپند و ایزد نگهبان آتش و پاینده‌ی روشن بودن آتشگاه‌هاست.

زرتشتیان بر این باورند که اهورامزدا، آفریدگار یکتا، جایگاه و سمت و سویی ندارد، از این‌روی هنگام نیایش و خواندن اوستا رو به سوی نور با خدای خود به راز و نیاز می‌پردازند. آن‌ها بر این باورند که روشنایی و نور نمودی از نور کل (اهورامزدا) است. همان‌گونه که در باورهای سامی نیز می‌بینیم که خدا در کوه تور، در دل آتش بر حضرت موسا نمایان می‌شود.

ارج نهادن به این پدیده‌ی ارزشمند در نزد ایرانیان و به‌ویژه زرتشتیان تا اندازه‌ای بوده که گروهی را دچار گمراهی و باورهای نادرست کرده است. این گروه زرتشتیان را پرستنده‌ی آتش و آتش‌پرست خوانده‌اند. باور نادرستی که در این میان وجود دارد، واژه‌ی پرستیدن را برابر واژه‌ی تازی «عبادت» گرفته و اندیشیده‌اند که زرتشتیان آتش را جای خدا گذاشته و او را عبادت می‌کنند. در حالی که پرستیدن از ریشه‌ی واژه‌ی پرستار و به چَم(:معنای) پرستاری و نگه‌داری کردن از چیزی است. ایرانیان پس از کشف و مهار آتش به دست هوشنگ، پادشاه پیشدادی، به ارزش و کاربرد بی‌مانند آن در زندگی پی بردند و آن را ارج بسیار می‌نهادند. هم‌چنین از آن‌رو که ابزار آتش‌زا به مانند کبریت در زمان‌های باستان در دسترس نبود و یک آتش سرچشمه‌ی آتش دیگری می‌شد، ایرانیان با پرستاری و نگاه‌داری از آتش، برای همیشه روشن ماندن آن، می‌کوشیدند. آتش آدریان‌ها نیز هم‌چون موجود زنده‌ای نیازمند نگه‌داری و تیمار بوده است. از این‌رو در گذشته یک موبد همواره مسوول نگه‌داری از آتش و خوراک دادن به آن بود که او را «آتوربان» می‌نامیدند و تا به امروز نیز این رسم زنده است.

استرابون، جغرافی‌دان و تاریخ‌نگار یونانی درباره‌ی جایگاه آتش نزد ایرانیان می‌گوید: «ایرانیان هرگز بر آتش نمی‌دمند بلکه آن را با بادبزن، باد می‌زنند و آن را با لاشه‌ی مرده یا چیزهای ناپاک نمی‌آلایند.» گرچه منظور استرابون از این جمله، باید آتش سپند(:مقدس) بوده باشد.

زرتشتیان بنابر گاه‌شمار خود، در روز آذر از ماه آذر، برابر با سوم آذرماه در سالنمای رسمی کشور، آذرگان را جشن می‌گیرند. اگرچه ابوريحان بیرونی در کتاب خود، «آثارالباقيه» جشن آذرگان را نهمین روز از آذر می‌داند:

«… روز نهم آذر عيدی است که آن را برای توافق دو نام آذر جشن می‌گيرند و در اين روز به افروختن آتش نيازمند می‌باشند. و اين روز جشن آتش است و به نام فرشته‌ای که به همه‌ی آتش‌ها موکل است ناميده شده. زرتشت امر کرده در اين روز آتشکده‌ها را زيارت کنند و در کارهای جهان مشورت نمايند …»

در این‌باره باید گفت، بنابر گاه‌شمار زرتشتیان هر سال از 12 ماه و هر ماه از 30 روز تشکیل شده است که هر روز نامی ویژه‌ی خود را دارد. پنج روز پایان سال را نیز که روزهای «پنجه» گویند به نام‌های اَهنَوَد، اُشتَوَد، سپَنتَمَد، وُهوخشَتر نام‌گذاری کرده‌اند. بر پایه‌ی این گاه‌شمار، هر زمان نام روز و ماه برابر می‌شده است آن روز را جشن می‌گرفته‌اند. برای نمونه آذر که نام سومین روز ماه است، در ماه آذر جشن آذرگان را پدید می‌آورد. اما باید توجه داشت که در سالنمای رسمی کشور پنج روز پنجه و روز پایانی اسفندماه به شش ماه آغاز سال افزوده شده و ماه‌های بهار و تابستان 31 روز است. از این‌رو سالنمای رسمی کشور و گاه‌شمار زرتشتیان در فصل پاییز و زمستان 6 روز با هم اختلاف دارند.

پس زرتشتیان در نهمین روز از آذرماه بنابر گاه‌شمار خود و سومین روز از آذرماه خورشیدی آذرگان را جشن می‌گیرند. آن‌ها در این جشن با برافروختن آتش و سوزاندن چوب‌های خوش‌بو بر روی آن به پیشواز سرما می‌روند و با پوشیدن جامه‌های پاکیزه و آراسته به آدریان‌ها رفته و با خواندن اوستای «آتش‌نیایش» به راز و نیاز با پروردگار و ستایش فروزه‌ی بی‌همتای او (آتش) می‌پردازند.

«ستایش پاک تو را باشد ای آتش پاک‌گوهر، ای بزرگ‌ترین بخشوده‌ی اهورامزدا، ای فروزه‌ای که درخور ستایشی، می‌ستایم تو را که در خانه‌ی من افروخته‌ای. برابر تو می‌ایستم برای نیایش با همه آیین‌های دین، دستی “بَرسَم” و به دیگر دست چوبِ خوش‌بوی خشکی که زبانه‌اش روشن و سوزشش بپراکند بوی خوش را و تو ای سزاوار ستایش، بهره‌مندی از درخشندگی آن به هنگام سوختن و بوی خوش آن. ای ایزد بزرگ همواره ما را دریاب، ببخشا به ما آن‌چه را که کامیابی دهد، آن‌چه را که رستگاری دهد و بهروزی و بهزیستی آورد، بهره‌مند کن ما را از بهترین زمین‌ها که در آن خانه‌های پر آسایش برپا داریم و دریاب روان ما را که آرامش داشته باشد و راه پاک پارسایی را بسپَریم. ستایش، نیایش، ارمغان نیک، ارمغان دلخواه، ارمغان دوست‌داشتنی، نیاز به تو ای آفریده‌ی اهورامزدا (آتش). فروزان باش در این خانه، فروزان باش تا دیرزمان، تا رستاخیز بزرگ. به من رامش و روزی و زندگی بسیار با رسایی کامل و خوش‌زبانی و دین‌آگاهی و پس از آن خردی بزرگ و پاینده و پس از آن دلیری نیرومند و استوار، هوشیاری و وظیفه‌شناسی و بیداری و فرزندان برومند و زیرک و نگه‌بان کشور و…. ارزانی دار. ای دانای بی‌همتا، به فریاد من برس، کسی که سپاس‌دار است از روشنایی و نور بهره‌مند باشد.»

نماز آتش‌نیایش که در بالا آمده است و به آن آتش بهرام‌نیایش نیز گفته می‌شود و از سوی موبدان در پنج گاه نماز روزانه نیز خوانده می‌شود، از دل هات 62 یسنا برآمده است. گرچه در جای‌جای اوستا به نام آذر برمی‌خوریم اما تنها بخشی که در اوستا به ستایش آتش پرداخته شده، همین هات 62 یسنا است. این گمان نیز هست که پیش‌تر یشتی ویژه‌ی آذر در بخش یشت‌ها بوده که در پی تازش بیگانگان به سرزمین‌مان آن بخش از میان رفته است.

زرتشتیان در زمان‌های نه چندان دور با برپایی آیین‌هایی ویژه با گردآوری آتش 16 پیشه مانند مس‌گری، آهن‌گری، زرگری، نانوایی، رخشورخانه، در کنار آتش سپندینه‌ی آدریان، آتش را بزرگ می‌کردند تا نمادی از پرچم ما باشد و هم‌بستگی را میان مردم بیش‌تر کند. گفتنی است که آدریان به مرکزیت آتشکده می‌گویند که در آن آتش سپند نگه‌داری می‌شود و آتشکده مجموعه‌ای را می‌نامند که افزون بر آدریان، ساختمان‌های گوناگونی مانند کتاب‌خانه و مدرسه و درمانگاه و… نیز در آن وجود داشته باشد.

در اوستا از پنج گونه آتش یاد شده است:

– آذر بِرِزی سَوَنگهَ: به چَم آتش بسیار سودمند، آتش سپندینه‌ای که سرچشمه‌اش در آسمان است و در برابر اهورامزدا می‌سوزد. آتش آدریان‌ها نیز از پرتو این آتش سپندینه(:مقدس) است.

– آذر وُهوفریانَه: آتشی است که در بدن انسان و جانوران فروزان است و گرمابخش وجود آن‌ها است.

– آذر اوروازیشتَه: آتشی است که در گیاهان می‌سوزد و در چوب وجود دارد که بر اثر سایش، آتش ملموس پدید می‌آورد.

– آذر وازیشتَه: آتشی آسمانی و برقی جهنده که در پهنه‌گاه آسمان پخش می‌شود و دیوان را می‌راند.

– آذر سپِنیشتَه: آتشی است که در گروسمان (بهشت) در برابر اهورامزدا می‌سوزد.

 

شاید بتوان گفت آتش بزرگ‌ترین پدیده‌ی مادی و مینوی بوده که دگرگونی بزرگی را در زندگی انسان‌ها پدید آورده است. آتش پدیدآورنده‌ی صنعت و سرچشمه‌ی بسیاری از پیشرفت‌های انسان تا به امروز بوده است؛ از همین‌رو ستایش و ارج نهادن به آتش تنها ویژه‌ی زرتشتیان نیست، بلکه از روزگار کهن در میان ملت‌های بزرگ و متمدن، تبارهای بدوی و ابتدایی و هم‌چنین ادیان بزرگ جهان، آتش مورد ستایش و بزرگ‌داشت بوده و هست. آتش در باورهای غیرزرتشتی هم جایگاه ویژه‌ای دارد.

 

————————————————————————————————-

آذر ماه

یکم آذر/ اورمزد روز
روز برگزاری «آذر جشن»، یکی دیگر از جشن‌های در پیوند با آتش به مناسبت فرا رسیدن ماه آذر و برافروختن نخستین شعله زمستانی.

نهم آذر/ آذر روز
جش «آذرگان»، جشن آتش دیگری در گرامیداشت «آذر/ آتر» و ایزد منسوب به آن.

سی‌ام آذر/ انارام روز
جشن «شب چله» یا «یلدا»، انقلاب زمستانی و جشن زایش خورشید. ایرانیان در این شب با فراهم آوردن خوراکی‌های گوناگون تا بامداد به انتظار دیدار نخستین پرتوهای خورشید بیدار می‌نشسته‌اند. بیرونی در «آثار‌الباقیه» از آن با نام «میلاد اکبر» نام برده و منظور از آنرا «میلاد خورشید» دانسته است. تقویم میلادی نیز با اندک تغییراتی ادامه همین میلاد است که بعدها آنرا به میلاد مسیح نسبت داده‌اند.

همچنین هنگام جشن پایان پاییز و نیز نیمه سال و گاهنباری به نام «میدْیارِم» در اوستایی «مَـئیذ‌یائیرْیـه» به معنای «میانه سال» و منظور سال گاهنباری است با مبدأ آغاز تابستان.