اسپندگان – اسفندگان

جشن اسپندگان

اسپندگان یا سپندارمذگان

 

همچنین ببینید :

پیشنهادی برای جایگزینی ولنتاین به اسفندگان

جشن زنان ، روز مادر

اسفندگان، بزرگداشت مادران

جشن های ماهانه


ایرانی ، آیین ایرانی را جشن بگیر

با سپاس از همۀ گرامیانی که بخش هایی از نوشتار / سخنان آنان را در این نوشتار / سخنان به وام گرفته ام

ملت ایران ، از میان ملت هایی است که زندگی اش با جشن و شادمانی پیوند فراوان داشته است . آنها برای هر رخداد تازه و گونه گونی ، جشن می گرفتند و با سرور و شادمانی روزگارمی گذراندند . این جشنها نشان دهنده ی فرهنگ ، روش زندگی ، رفتار و خوی ، فلسفۀ زندگی و رویهمرفته ، جهان بینیِ ایرانیان باستان است .

 


گفته شده است : برای اینکه ملتی توانایی درست اندیشیدن را نداشته باشد ، باید شناسۀ (هویت) فرهنگی و تاریخی را از او گرفت . فرهنگ بالاترین کنشگر و انگیزه در زندگی ،رشد ، بالندگی و یا نابودی ملت ها است .شناسۀ هر ملتی در تاریخ آن ملت نهاده شده است . آنهایی که ، در تاریخ از جایگاه والایی برخوردارند ، کسانی هستند که توانسته اند به شیوه ی کارسازتری خود ، فرهنگ و افسانه(استوره)های باستانیِ خود را ، بشناسند و زندگیِ خود را تا بلندای یک افسانه بالا برند . استوره ها، تنها افسانه نیستند بلکه نمادی از انسان آرمانی و ارزش های اخلاقی یک گروه مردمی هستند.

یکی از این استوره ها و نمادها، (سپنتا) آرمیتی یا آرامتی می باشد که هم یکی از زنخدایان فرهنگ باستانی ایرانی است و هم یکی از امشاسپندان یا فروزه های مزدایی در فرهنگ زرتشتی. در هر دو حالت، آرمیتی ایزدبانو بوده و ویژگی زنانه- مادرانه داشته است. آن در فرهنگ باستانی، نماد زمین و زایندگی و افزایندگی بوده و در فرزان زرتشت آرامش افزاینده و مهر و فروتنی و عشق، که البته همۀ اینها نیز بیشتر در زن نمایان است تا مرد. به هر روی این ایزدبانو و ویژگی های او برای ایرانی همواره نشانگر و آرمان او از زن و زندگی بر روی زمین بوده است. زمینی که او را مهربانانه، مادرانه، عاشقانه در بر گرفته، از هر چه دارد بدون چشمداشت به او می دهد و سفره و دامن خود بر همه می گستراند. بگذریم که این فرزند ناخلف زمین چگونه پاسخ مادر را با نابودی او می خواهد بدهد که نمی داند نابودی او نابودی خود است.

نامواژۀ سپنتا آرمیتی که شکل اوستایی آن است با گذشت زمان به سِپنَدارمَت در پهلوی و سِپنَدارمَز، و پستر اِسپَند و اسفند در فارسی دگرگون شد. روز پنجم از هر ماه ایرانی نیز به این نام بوده است که در گاهنماهای زرتشتی بازمانده است. پس بنا بر روش ایرانیِ جشن گرفتنِ برابری نام روز و ماه، روز اسپند از ماه اسپند جشن اسپندگان یا سپندارمزگان نامیده می شود.


در گذشته چگونه جشن می گرفته اند

از آنچه در تاریخ نشان مانده درمی یابیم که پدران و مادرانمان این روز و یا روزها را که برخی ۵ روز و برخی هم تمامی ماه اسفند دانسته اند، به این مناسبت گرامی داشته و آیین هایی را نیز اجرا می کرده اند.

بنیاد این جشن بر گرامیداشت زنان نیک و پارسا بوده است. گویند که در این روزها مردان کارهای روزمرۀ زنان را به دوش گرفته و با این شیوه کارکرد آنان را تجربه می کرده اند و همزمان به آنان پیشکش هایی می داده اند که از این رو به آن جشن مزدگیران نیز می گفته اند.

همچنین گفته شده که بویژه در این روزها زنان می توانسته اند با آزادی و اختیار خویش مرد زندگی خود را برگزینند که از این دیدگاه به آن جشن مردگیران نیز گفته اند. که البته این گفته جای سخن دارد زیرا که هر چند هم که جامعه ایرانی از آموزش های بنیادین زرتشت شاید که دور شده بوده است اما در فرهنگ ایران زنان همواره جایگاه خود را داشته اند و بویژه در مورد گزینش همسر که ما از زمان و زبان خود اشو زرتشت داریم که به جوانترین دخترش پورچیستا می گوید که برود و همسر خویش را با خرد خویش برگزیند.


ببینیم که فرهنگ بنیادین ایرانی چگونه به مقام زن می نگرد:

در مورد بانوان و مقام و ارزش آنان در فرهنگ بنیادین ایرانی بسیار گفته و نوشته شده است که ما هم در این پیوند چند نکته را یادآور می شویم.

در برخی از فرهنگ های دیگر در جهان که بسیاری از مردم را نیز امروزه در بر می گیرد، نامواژه هایی که برای ندا دادن به زن و نام بردن از او بکار برده می شود گویای نگرش آن فرهنگ به اوست. یکی زن را woman و women (در پیوند با مرد) می گوید دیگری نسا ء و ضعیفه دارد. در یکی مرد و زن را با heوshe گفتن از هم جدا می کند و در دیگری با هذا و هذه. اما فرهنگ بنیادین ایرانی چون زن را همانند مردان دارای تخمه وفره ایزدی میداند و زاینده می شناسد ، او را « زن »یعنی زاینده می نامد و چون به یگانگی هستی باور دارد ، به زن و مرد هر دو « او» می گوید.

پسر را پشت سر خانواده میداند و دختر را دوخت دهنده و پیوند دهنده خانواده ها . زن یا شوی خود را همسر می نامد زیرا با او خود را هم اندازه و همسنگ میداند و زن را کدبانو ( همه کاره و مدیر خانه ) میداند و از همه بالاتر براساس باور اوستایی ، زن «نمو پئیتی» یعنی نور خانه شناخته می شود.


زنان در ایران کهن :

زنان در ایران کهن نقش بسیار مهمی در پهنۀ زندگی خانوادگی و اجتماعی بازی می نموده اند. دانشمندان، زنان ایران را جزو نخستین بنیادگران دانش کشاورزی می شناسند که توانستند به رمز کاشت و برداشت پی ببرند. زن همواره پا به پا و دوش بدوش مردان در کشتزارها کار می کرده و در ساختِ دست ابزارهای گوناگون نیز به اقتصاد خانواده یاری رسان بوده است. آنان به جایگاه داوری و سرداری و پادشاهی نیز می رسیدند . زنان در پاسداری از همه ارزش های دینی و فرهنگی و نگهداری از خانواده ، نقش بسیار مهمی داشته و با یاری و رایزنی همسران خویش به فرزندان ، دانش و فرهنگ، کشاورزی و ابزارسازی و راستی و پاکی و پارسا زیستن را می آموختند بگونه ای که همواره بیگانگان وحتی دشمنان نیز ، ایرانیان را دارای روحیه ورزشکاری و اخلاق پهلوانی و پاسدار راستگویی وفرهنگ انسانی می شناختند و          می شناسانده اند.

خوب، همۀ اینها را گفتیم اما این را هم نباید از یاد نبریم که «دو سد گفته چو نیم کردار نیست».

فراپرس یا مسئله زن و مرد و چگونگی نگاه هر باور و فرهنگ به آنها و نتایج عملی که از کنش بر مبنای این باورها گرفته می شود هم امروز نیز به همان اندازۀ چند سد و هزار سال پیش زنده است و حتا در جوامع پیشرفته تر از دید اجتماعی- انسانی نیز هنوز بر سر ناهمسانی حقوق زن و مرد گفتگوهاست، هر چند که تفاوت بسیاری است بین مردمی که مشکل خود را با باورهای دینی مردسالارانه بگونه ای حل کرده و یا آنها را کمرنگ کرده و از تصمیم گیری در مسائل اجتماعی به گوشه ای رانده اند و آنهایی که در زیر بار و فشار مردسالاری خشن، یا تسلیم می شوند و به سرنوشت خود خشنودند و یا تسلیم نمی شوند اما نمی توانند راهی به بیرون بیابند و در نتیجه به بیماریهای روانی گرفتار می شوند و یا آنکه در بهترین حالتش با نگاه داشتن خود در حالت مبارزۀ مثبت، از این دور منفی انرژی مثبت می گیرند و بر تلاش خود برای رسیدن به حقوق برابر می افزایند.

ما نیز اگر به راستی به آنچه از فرهنگمان می گوییم باور داریم دیگر نباید برای به کردار رساندن آن نیازی به اندیشه داشته باشیم. این باور، باید که از درون مان، از خرد وهومنی مان و یا منش مان برخیزد تا آنکه خودبخود به کردار درآید. پس هر کس به خود و پیرامون خود بنگرد که زندگی اش چگونه است و در اندیشه و منشش چه می گذرد و اگر خود را ایرانی و باورمند به فرهنگ بنیادین آن می داند، پس با دریافت درست آن و درست گردانیدن بینش و منش خود، آن را در زندگی خود به کنش بکشاند.

گفتیم که آرمیتی هم نماد زن است و هم زمین. اکنون این دیگری را بنگریم، زمین را. زمینی که همۀ جهان و هستی ماست، زمینی که اگر نبود ما نیز نبودیم زیرا که نخست زمین آفریده شد و سپس انسان! زمین، خانه و خوراک ماست، پس زندگی ماست. زمین، زنخداست.

پس هر چه از زمین و ارج و ارزش آن بگوییم کم گفته ایم. این را نیز می دانیم که پیش از هستی یابی انسان بر روی زمین، گیاه و جانور (که نام هر دو از یک ریشه و به چم زندگی و زندگان است) هستی یافتند و زمین را زیور بخشیدند. پس هستی انسان پیرو و در گرو هستی گیاه و جانور است.

اکنون بنگریم که انسان با این هر سه چه کرده و می کند؟ در این نوشتار / گفتار جا برای بیان خرابی ها و زیان رسانی های انسان به کیانا (طبیعت) و زمین و جانور و گیاه نیست و همۀ ما کم و بیش آگاهیم. بزرگترین زیانی که انسان، بویژه انسان شهر نشین به خود رسانده این است که از این هر سه دور شده و پیوند خود را، چه تنی و چه روانی با آنها از دست داده است و آنها را دیگر درنمی یابد (احساس نمی کند). اما قانون اشا بگونۀ دیگری میوۀ این دوری و زیان را به او می نمایاند: با بیماری های تنی و  روانی که برآمده از این دوری می باشد.

در مورد زن و جایگاه او در گیتی و هستی روی زمین نیز، از دید این گوینده / نگارنده، همین روی داده است. همبود انسانی، آنجا که نیمۀ دوم و هم اندازه و همسر خود را نادیده گرفته و با اینکار خود را از اندازه بیرون برده است، همبود را نیز از هماهنگی و آرامش بدور انداخته است. جایی که مردان و مردخویی ناب می خواهد کارهای همبودگاهی (چه خانواده و چه همبود بزرگتر) را به پیش ببرد، توازن به هم می ریزد و کار می لنگد. البته وارون این هم درست است و اگر تنها زنان و زنخویی ناب نیز کارها را به دست بگیرد شاید که برخی کمبودهای مردخویی را پرکند اما جای دیگر کم خواهد آورد. بنابراین هر دو نیمه باید به درستی جای خالی یکدیگر را پر نمایند.

در این زمینه، یعنی دو نیمۀ برابر بودن و تکمیل یکدیگر باید گفت که تا آنجا که من می دانم، فرزان یا فلسفۀ اهورامزدا و فروزه های شش گانۀ او یا امشاسپندان، تنها فلسفۀ باوری – دینی است که از بالا تا به پایین، یعنی از خودِ خدا تا تمامی هستی او این برابری را در بر می گیرد.

نخست خود واژۀ اهوره مزدا، که از دید واژگانی دوجنسی است. اهوره مردانه است و مزدا زنانه. فروزه های او یا آنچه با فرنام امشاسپندان نامور هستند نیز ۶ تا هستند که سه تای نخست، یعنی اشَ، وهومنَ و خشترَ مردانه و سه تای دوم، یعنی آرمیتی، هتوروتات و امرتات زنانه هستند. پس در دیدگاه بنیادین و باوری پدران ما  نیز این برابری و همسنگی جای داشته است و با چنین شناختی بوده که حتا هزاره ها پس از زرتشت نیز از این قانونمندی آگاه بودند و برای برپاداشتن همسنگی در همبود، دستکم چند روزی را در سال یعنی ماه اسپند را به بانوان ویژگی می دادند و بویژه روز اسپند را که در آغاز گفتار از آن کمی گفتم.

آنها می دانستند که برای دریافتن و فهمیدن چیزی بهترین راه و شاید بتوان گفت تنها راه تجربه کردن آن است. یکی از راه های اینکار جابجا کردن رل ها و نقش هاست، که در دانش روان و رفتارشناسی امروزه نیز بکار برده می شود. اینکه آیا یک روز و یا چند روز در سال برای نشان (تاثیر)گذاری بسنده است، من نمی توانم داوری کنم اما به هر روی نشاندهندۀ اندیشه و کنش در این راستاست که از بینش روشن می آید.

اینکه در گذشته چه می کرده اند، جای خود دارد زیرا می توان از آنها چیزهایی آموخت اما باید دید که در شرایط امروز ما و جهان چه کارهایی می توان انجام داد تا در آنجایی که همسنگی هست پاس داشته شود و آنجا که نیست برپا شود.

می توان پرسید که امروز شرایط زندگی ما، در کشورهایی که هستیم، چگونه است؟ فرهنگ چیره در روابط ما با جنس مخالف، چه در دوستی و همکاری و چه در زندگی خانوادگی چگونه می باشد؟ آیا دیدگاه و باور و رفتار هر کدام از ما، چه زن و چه مرد، به برپایی چنین هماهنگی و همسنگی کمکی می کند و یا وارون آن است؟ انگیزه های آن چیست و چگونه می توان راه های بهتر و سالم تر برای ایجاد این هماهنگی پیدا کرد؟

البته اینها و بسیاری پرسش های دیگر در این  راستا همیشه پیش روی ما قرار داشته و دارد و انسان خردمند باید که بهترین راهها را پیدا کند و برگزیند. از دید من، فرهنگ بنیادین ایرانی پاسخ بسیاری از پرسش ها را در خود دارد و اگر آن را بدرستی دریابیم و الگوی رفتاری خود بگذاریم بسیاری از دشواری هایمان به کنار خواهند رفت و نیروهایمان بجای هرز رفتن در راه درست تری بکار خواهند افتاد.

جهان ما، با شتابی هر چه بیشتر به راهی می رود که همه از آینده، آینده ای که با این شتاب به یک چشم بر هم زدن فرامی رسد، نگرانند. امروز در پیش روی ما پرسش های اساسی تری قرار دارند. آیا آب و هوای زمین بزودی به جایی خواهد رسید که دیگر فرزندان و نوادگان ما هوای سالم نیز برای دم و بازدم نخواهند داشت؟ آیا آنچه که سبزینه و درخت در جهان است رو به نابودی است؟ و شاید از همۀ اینها مهم تر و دَمِ دست تر برای بسیاری از ما، آیا سرزمین مادری خود ما، مادر میهن ما روی خوشی و آزادی را خواهد دید؟ آیا دیگر زن و دختر ایرانی و البته مردان نیز به همۀ حقوق فردی و انسانی خود به درستی دست خواهند یافت؟ آیا دیگر دختران و خواهران ما ناگزیر نخواهند بود برای به دست آوردن دستکمی از زندگی به تن فروشی دست بزنند؟

براستی آن روز که زن و مرد ایرانی، دست در دست هم، با برابری کامل حقوقی و آزادانه و آبادانه در خیابان های میهن گام بزنند و با آرامش و از سر شادی راستین خنده بر لب آورند، آنروز می توانیم شاد باشیم که کمی از حقوق پایمال شده هزاره های زن را، به او بازگردانده ایم.

البته این بدان مفهوم نیست که باید تنها چشم براه آن روز بود. این منش، نخست باید در منش و خوی و فرهنگ و باورهای انسان ایرانی برپا و پایدار گردد تا آنکه بتواند در سرزمین خویش نیز آنرا بگستراند وگرنه که اگر هزار دگرگونی دیگر نیز در سیستم کشورداری آن پدید آید اما فرهنگ همان باشد، در بر همان پاشنه خواهد چرخید. تنها راه برون رفت از این بن بست و یا گرد خود چرخیدن، برون رفت از چرخۀ ناارزش ها و نافرهنگ ها و دگرگونی از پایه است. همین و بس.

اکنون برای آنکه سخن را زیباتر به پایان ببریم سخنانی چند را از پندهای اشورزرتشت در گاتاهایش را می شنویم که در باره مردان و زنان گفته است:

بهترین سخنان را بگوش بشنوید و با اندیشه روشن در آن بنگرید

سپس تک تک شما، برای خود راه درست را برگزینید.   سرود سوم (یسنا ۳۰) بند ۲

نزد من هر کس که از روی راستی رفتار کند

خدای دانا او را در برابر پرستش وخدمت بهتر می شناسد

از چنین کسانی، چه آنان که بودند و چه هستند

من با نام یاد می کنم و با مهر گرد آنان می گردم       سرود ۱۶ (یسنا ۵۱) بند ۲۲

ای پوروچیستا اسپنتمان، ای جوانترین دختر زرتشت،

مزدا اهورا آن کس را که به اندیشه نیک و پاکی و راستی پابند است

به همسری به تو می دهد

پس با خرد خود همپرسی کن و با پارسایی و دانش نیک رفتار کن.   سرود ۱۷ (یسنا ۵۳) بند ۳

این سخنان را به شما می گویم ای نواروسان و ای تازه دامادان

(و من هم به آن می افزایم ای کهن اروسان و کهن دامادان)

پندم را با اندیشه بشنوید و به یاد بسپرید

و با یابش خود دریابید و به کار ببندید

پیوسته زندگی با اندیشه نیک کنید

و هر یک از شما در راستی از دیگری پیشی گیرد

تا از زندگی و خانمان خوب برخوردار گردید.         سرود ۱۷ (یسنا ۵۳) بند ۵

ایدون باد – ایدون تر باد

شاد زی مهر افزون

 

گردآورنده: موبد کامران جمشیدی

http://mobedjamshidi.com

——————————————————————————————————————-

جشن اسفندگان (روز مادر)          

گودرز ماوندی  

۲۸ بهمن ۱۳۸۷

اسفندگان است و جشنِ مـادری راسـت

چـه زیـبا گوهـری ایـزد بیـاراست

بـیاراست گـوهری از آنـچـه زیـبـاست

نـمایان زآنچه خوبـی­ها به دنیاسـت

فـزون­تـر ز آنچـه در انـدیـشـه گنـجد

فـرا تـر زآنـچه در گـیتی سراپاست

گـران بــار تـر ز دُر و گـوهـر است او

گران­سنگ تر به بردباری ز خاراست

ز عشـق و مـهـر و از مــهـر و مـحبت

لبـاریز آن دلـش چون آب دریـاست

درخـشنـده تـریـن اخـتـر بــه گـیتی

تـو گر بـینی کـه ارجش بس والاست

سپـهــر از  اخـتـرِ مـادر درخــشــان

چو آن اختر که جاوید است و پابرجاست

تـو ای مـادر بـه وصـفـت هـیچ نگنجد

نگـنجد آنـچه در شـأن تـو زیباست

زمــادر هـر کــه گـویـد از بـهـین­هـا

بـهیـن­ها قـطـره­ای از آب دریـاست

بـه تـو فـرخنـده بـادا ایـن بهـین روز

اسفندگان است و جشنِ مادری راست.

 

روز مادر،زن ،دختر خجسته باد  .

گودرز ماوندی- اسفندماه- 1387

——————————————————————————————————————–

پدربزرگانه: دخترم هان گوش بسپار         

اردشیر ماندگاری  

۳۰ بهمن ۱۳۸۷

این شعر را یکی از پدربزرگان زرتشتی برای دختران ایرانی به مناسبت جشن اسفندگان سروده­اند که خواندن آن خالی از لطف نیست.

 

یک گلی گفـــتا به زیـــبا دختری      

                    ره مـده بر خود که از گل برتری

هر کسی یک شاخه گل آرد به دست        

                    شاد و خـندان می­شود چون بلبلی

 

گــر روی در مجــلسی یا محفــلی          

                    سرنشـین باشد در آن دسـته گلی

 

گفـــت آن دختر که من والاتـــرم

                    از هـمه گل در جـهان زیـــباترم

 

چون که آمد یک جـــوانی در میان     

                    شیــرمردی سررسید و گفت هان

 

هر دو دلـــدار بر و هر دو دلــستان  

                    یک به بلبل دیگری هر یک جوان

 

گل که در زیبــــایی عالم سر است    

                   چهره­ی دختر ز گل زیـــباتر است

—————————————————————————————————————–

اسفندگان، جشن زنان       

فریدون بهرامیان فرشید  

۲۸ بهمن ۱۳۸۷

شاید در میان جــــشن های ایــــران باستان،برای هیچ جشنی به اندازه ی اسفندگان،از واپسین جشن های ماهانه،دست پژوهنده خالی نباشد.

پرداختن به اسفندگان بیشتر از این روی دارای اهمیت است،که این جشــن،جشــــن زنـــــــــــــــــــــان  است.

اسفند در آیین زرتــــــــــشت نماد بردبـــــاری و فروتنی اهـــورامـــزدا است و تخصیص اسفند روز و اسفند ماه به جــشن (روز زن)زن ایرانی باستان، گویای توجه ایرانیان باستان و پیامبرشان به زنان است.

 

جــــــایگاه زن در آیین زرتـــشت:

 

اشاره شد ،که اسفندگان جشن زنان است و به سخن دیگر پنجم اسفند در ایران باستان روز زن بوده است. بنابراین توجه به نقش زن دارای جایگاه والایی است .

 

پس می پردازیم به جایگاه زن  :

 

در سراسر ادبیات مزدیسنا همواره زن مورد توجه ویژه بوده است و آنچه که تا کنون به دست آمده است ،هیچ مورخی نمی تواند سخن از برتری معنوی مرد بر زن به میان آورد .و اگر در میدان استوره های ادبیات مزدیسنایی،پهلوانان نامدار قلمروی زندگی مادی را مردان درست می کنند ،یلان زندگی غیر مادی ،بیشتر ایزد بانوهای بسیار ارجمندی هستند که ستایش آن ها و توانایی هایشان ، زیباترین برگ های غنایی ادبیات مزدیسنایی را به خود اختصاص داده اند.

 

ایزد بانو میــــــترا و ایزد بانو آنــــــاهیتـــــا ،اگر هم پیش از بر خاستن زرتشت، از خدایان نیرومند ایرانیان بودند ،پس از زرتشت -گذشته از ملاحظه های سیاسی و اجتماعی به خاطر احترام مردم به اینان ،از سوی آیین زرتشت پذیرفته میشوند و با چهره هایی دلپذیر و ستودنی ، در قلمرو آیین ،بر اریکه های پر حرفی تکیه میزنند !

 

تنها حرمت به زن است ،که میتواند از میــــتــــرا و آنــــاهیــــتا چهره هایی بسازد،که مهر یشت و آبان یشت به دست میدهند .

 

در مهریشت در رابطه با ظاهر  ایزد بانو میــترا تو ضیحات زیادی آمده که همه ی اینها نشانگر ارجمندی وتوانایی  این ایزد ارجمند است و از صفاتش آمده که می گوید در میان چالاکان ،چالاک ترین و در میان ناشناسان ،ناشناس ترین و در میان دلیران ، دلیر ترین است و کسی که پسران را بخشد .کسی که زندگانی بخشد .کسی که خوشبختی بخشد.کسی که فراوانی روزی بـــخشــد.

 

ودر آبان یشت، ایـزد بانو آنــــاهیـــتا زنـی است،زور مند و درخشان سوار بـر گردونه ،لگام بر دست ،روانش در جستجوی نام آوری است و…. در آبان یشت نیز آمده که آناهیتا به فرمان آهــــورامزدا به زمین می آید،تا دخـــتران دم بــخت و زنــان جوان به هنگام زاییدن از او یاری بخواهند . باید توجه کنیم که چقدر باید دختران دم بخت و زنان جوان مورد توجه ویژه ی اهــــورامزدا باشند ، تا فرشته ای از جنس خودشان پاسدار آرامش آن ها بشود. امروز از آناهیتا،جز یک نام خشک و خالی ،چیزی بر جای نمانده است و به ندرت میتوان پدر و مادری را یافت،که وقتی به دختر خود این نام را می دهند با داستان دور و دراز و خسته ی ایزد بانو آناهیتا آشنا باشند.

 

با همه ی کوتاهی سخن زرتــــشــــت،از کهنـترین نوشته ی ایرانی درباره ی زن چنـین بر می آید،که پیامبر با دید ویـژه ای نــگران خوش کامی دوشـیزگان و زنان است و از آنان می خواهد ،تا در پرداختن به راستی بر یکدیگر برتری جویند. وچنین است،که در آیین زرتشت،روز ویژه ی سپندارمزد ،به زن اختصاص داده شود شاید هم به سبب مانندی زن به زمـین ،(از نظر باروری) که زرتــــشـت پایه ی ارجمندی را برای زن می شناسد و در رابطه با این مقام میگوید:ایدون این زمین ،زمینی را که مارا در بر گرفته است و این زنان را می ستاییم.و آن زنـانی را که از آن تو بشمارند ،ای اهـــورامـــزدا ،و از راستــی برگـزیده بر خوردارند ،ما میستایـیم .

 

پانزده قرن پس از اشوزرتـــــــشت ابوریحان بیرونی در باره اســـفندگان می نویسد:( اسفندارمذ ماه روز پنجم آن روز اسفندارمذ است و اسفندارمذ فرشته ی موکل به زمـــین است و نیز بر زنـــهای درستکار و عفیف و شوهر دوست و خیرخواه موکل است و در زمان گذشته این ماه،به ویژه این روز،روز زنان بوده و در این روز مردان را به زنان هدیــــــــــــه می دادند و هنوز هم این رسم در اصفهان و ری و …. باقی مانده و به فارسی مردگیران می گویند).

 

با توجه به اینکه جشن مردگیران هنوز در بعضی از روستاهای ایران(البته نه حتما” روز پنجم اسفند)وجود دارد ،جا دارد این جشن در تمامی کشور و به ویژه در روستاها و شهرهای کوچک کهنسال مورد بررسی قرار گیرد.

 

واژه ی اسفند:

 

سپنتا آرمئیتی:آمیزه ای از سه بخش: سپنته یعنی پاک و ناآلوده و ارم یعنی درست و به جا و متی که از ریشه ی مصدری من است به معنای اندیشیدن است.به این ترتیب سپنتا آرمتی به معنای اندیشه ی درست وپاک می باشـــــــد.

 ————————————————————————

زن نماد زندگی        

پروین فرزانگی  

۲۸ بهمن ۱۳۸۷

سپندارمزد روز پنجم از هر ماه و ماه دوازدهم سال است. به سپندارمزد در پهلوی سپندارمت، در اوستا «سپنته آرمئیتی» و در فارسی سپندارمزد، اسپندارمد، اسپندامذ و سفندارمز و اسفند می گویند. واژه «سپنته آرمئیتی» از دو قسمت تشكیل شده «سپنته» یا «سپند» به معنی پاك و مقدس و «آرمئیتی» به معنی فروتنی و بردباری پس «سپنته آرمئیتی» به معنی فروتنی پاك است. سپندارمزد چهارمین امشاسپند است و در عالم مینوی نماد مهربانی و بردباری و فروتنی است و در دنیای مادی نگهبان زمین است و خویشكاری دارد كه همیشه زمین را خرم و آباد و با روز نگه دارد. مانند خود زمین این ایزد شكیبا و بردبار است. ایزدان آبان، دین و ارد از همكاران و یاران این امشاسپند هستند. دیو «ترومئیتی» یعنی ناخشنودی و خیره سری همستار و دشمن بزرگ سپندارمزد است نیز بیدمشك گل ویژه ی این امشاسپند است.

 

در روز پنجم اسفند به دلیل برابر شدن نام روز با نام ماه چشنی با آداب و رسوم و تشریفات ویژه برگزار می شده است كه به آن جشن «مردگیران» یا «مژدگیران» می گفتند و این جشن ویژه ی زنان بوده و به مناسبت تجلیل و قدردانی از زنان برپا می شده است. ابوریحان بیرونی درباره ی جشن اسفندگان می نویسد، «اسفندارمزد ماه روز پنجم آن روز اسفندارمزد است و برای اتفاق دو نام آنرا چنین نامیده ایند و معنای آن عقل و هلم است و اسفندارمزد فرشته ی موكل بر زمین است و نیز بر زن های درستكار و عفیف و شوهر دوست و خیرخواه موكل است و در زمان گذشته این ماه، به ویژه این روز، عید زنان بوده و در این عید مردان به زنان بخشش می نمودند (هدیه می دادند) و هنوز این رسم در اصفهان و ری و دیگر بلدان پهله باقی مانده و به فارسی مردگیران می گویند.»

 

هنوز هم جشن مردگیران در بعضی از روستاهای ایران برگزار می شود. برگزار شدن چنین جشنی در ایران باستان نشان دهنده ی اهمیتی بوده كه آیین زرتشت برای زن قائل بوده است. آنچه كه در اوستا برای زن و مرد آمده است نشان دهنده ی برابری آنهاست. سرود «ینگهه هاتام» یادآور این برابری است.

 

«ینگهه هاتام آئَت یسنه پَئتی وَنگهو مزداو اهورو وئتا اشات هَچا یا انگهامچا تانسچا تاوسچا یزه مئیده»

 

«از بین زنان و مردان كسی كه برابر آیین راستی ستایشش بهتر است اهورامزدا از آن آگاه می باشد اینگونه زنان و مردان را می ستاییم» یسنای 27 بند 15

 

این برابری زن و مرد آنچا خود را نیك نشان می دهد كه در ایران باستان زن می توانست در مقام قضاوت نیز قرار گیرد. در كتاب دینكرد هم به این مطلب اشاره شده است و زنانی كه تحصیلات حقوقی داشتند بر موبدانی كه این تحصیلات را نداشتند ارجحیت داشتند. ارجمندی مقام زن تا بدانجا بود كه او را «بانو» خطاب می كردند بانو به چم درخشان و برابری با مرد آنجا مشخص می شود كه او را سرا و خانه كدبانو می نامیدند و معنای واژگان مادر و دختر نقش بزرگ زن را در اقتصاد خانواده بیان می كند.

 

در ادبیات اوستایی آناهیتا ایزدبانو كه از هیبت و شكوهی آرمانی بهره می برد نشان از بزرگی و شان زن و فرهنگ آریایی دارد. او ایزد فزونی و بركت و آب و آبادانی و باروری و حاصلمندی است.

 

در تاریخ ایران باستان كه می نگریم می بینیم زنان ایرانی در دلاوری و رزم مانند مردان بودند و گاهی حتی فرهنگ ها هم شركت داشتند از جمله آنها زنی است به نام گردآفرید كه در رزم با سهراب از خود دلاوری ها نشان داد. فردوسی بزرگ در شاهنامه درباره او چنین می سراید:

 

بدانست سهراب كاو دختر است

سر و موی او از در افسر است

شگفت آمدش گفت از ایران سپاه

چنین دختر آید به آوردگاه

سواران جنگی به روز نبرد

همانا به ابر اندر آرند گرد

زنانشان چنینند ایرانیان

چگونه اند گردان و جنگ آوران

 

و آرتمیس یا آرتمیز فرمانده ی نیروی دریایی خشایارشاه در جنگ با یونانیان بوده كه با خردمندی خود باعث شكست سپاه یونان می شود.

 

«گردویه» خواهر بهرام چوبین بود كه در دلاوری و جنگاوری مانند برادر بود او پس از برادرش فرماندهی سپاه را بدست می گیرد و سپاه خاقان چین را شكست می دهد. حكیم بزرگ فردوسی درباره او چنین می سراید:

 

همه لشكر چین بر هم شكست

بسی كشت و افكند و چندی به خست

سراسر همه دشت شد رود خون

یكی بی سر و دیگری سرنگون

چو پیروز شد سوی ایران كشید

بر شهریار دلیران كشید

به روز چهارم به آموی شد

ندیدی زنی كو جهانجوی شد

 

«یوتاب» خواهر آریوبرزن سردار دلیر داریوش سوم در جنگ با اسكندر بود كه فرماندهی بخشی از سپاهیان برادر را داشت و به اندازه ای از خود پایداری و دلیری نشان داد كه همراه برادر كشته شد و نامی جاوید از خود باقی گذاشتند.

 

«آرتادخت» زنی است كه وزیر دارایی اردوان چهارم اشكانی بوده و بدون اینكه باج و خراج را افزایش دهد و به مردم فشار بیاورد از طریق جلوگیری از هزینه های بیهوده ی درباریان و گرفتن خراج از ثروتمندان، كشور را به توانگری رساند.

 

زن زرتشتی در طول تاریخ هر گاه لازم بوده دلاوری ها و فداكاری ها از خود نشان داده و در حفظ خانواده و دین از خود گذشتگی ها نموده است و در درازنای این تاریخ پرفراز و نشیب با وجود محدودیت زیادی كه داشته است همواره كوشیده كه اصول دین به همراه استواری در دین را به كودكانش بیاموزد و به گونه ای آنها را بپرورد كه رهرو نیاكان خود باشند و اندیشه و گفتار و كردار نیك را همیشه سرلوحه ی زندگی خود قرار دهند. باشد كه زن امروزین زرتشتی نیز همچنان باورمند بكوشد و مرد و فرزندان خویش را پشتوانه ای نیك باشد و با آموزش درست و به هنگام فرزندان آنان را مددكار و امانت دار شایسته امانت نیاكان خردمندمان قرار دهد.

 

یاری نامه:

شاهنامه فردوسی     حكیم ابوالقاسم فردوسی چاپ مسكو

جشن های ایرانی     پرویز رجبی

زن در ایران باستان   هدایت علوی

 ————————————————————————-

سپندارمزد نماد بردباری و سازگاری اهورامزدا     

مهربان پولادی  

۲۸ بهمن ۱۳۸۷

 

می ستاییم این زمین را، می ستاییم آن آسمان را،

می ستاییم روان های جانوران سودمند را،

می ستاییم روان های مردان پیرو راستی را،

می ستاییم روان های زنان پیرو راستی را،

در هر سرزمینی که زاده شده باشند،

 

مردان و زنانی که برای پیروزی آیین راستی کوشیده اند،

می کوشند و خواهند کوشید.

(اوستا – فروردین یشت – بند 153 و 154)

 

بهار نزدیک می شود و در تدارک آمدنش یک بار دیگر جهان را با همه ی تلخی ها و سیاهی هایی که بر آن گذشته به جشن زندگی دعوت می کند که بر اساس گاهنامه ایران باستان روز پاسداشت زن و زمین روز مهر و فروتنی که از جلوه های مادر ایرانی است جشن اسفندگان نامیده می شود.

 

در میان امشاسپندان سه امشاسپند سپنته آرمیتی ، هئوروتات ، و امرتات از نظر لغوی مادینه اند هسته ی اصلی این سه امشاسپند مهرورزی  ، عشق بی آلایش ، زایندگی ، از خود گذشتگی و پروراندن است و نشانگر اهمیت زن و مادر در اندیشه و باور ایرانیان باستان  است. از همین خاستگاه است که عبارت های زیبا و دل انگیز ” زبان مادری” ” مادر طبیعت” “مام میهن” و سرزمین مادری به وجود آمد و فراگیر شد.همچنین در باورهای ایرانی نخستین زن و مرد به نام مشی و مشیانه از ریشه گیاهی در دل زمین بوجود آمده و آفریده شدندو در واقع زمین یا سپندارمذ مادر نسل بشر دانسته شده .سپندارمذ واژه مرکب است از سپنته به معنی پاک و مقدس و آرمئیتی به معنی فروتنی و بردباری نیک و مقدس . این واژه در پهلوی به گونه سپندارمت و در فارسی سپندارمذ و اسفند گفته می شود. در شکل مینوی نماد بردباری و سازگاری اهورامزدا و در جهان مادی و خاکی نگهبان زمین است بنابر این اهمیت بسیار او برای مردمان ایران باستان که پیشه چوپانی و برزگری داشتند قابل درک است.اشوزرتشت در گاتها بارها از او یاد کرده است برای زندگی پاک برای آرام بخشی به کشتزاران چراگاه جانوران برای پیدایی یک فرمانروای نیک و برای کمک به پورچیستا در گزینش شوی خویش به یاری فرا می خواند اسفندگان در ایران باستان روز گرامی داشت زمین بارور و همتای انسانی آن یعنی بانوان پارسا بوده است.

 

جشن اسفندگان بر تمام زنان و مادران نیک اندیش ایرانی و زرتشتی خجسته باد.

 ————————————————————————–

«جشن اسفندگان» در گوشه و کنار ایران

فرزانه گشتاسب  

۲۸ بهمن ۱۳۸۷

ابوریحان بیرونی در کتاب خود، آثارالباقیه (1352: 301-302) دربارۀ جشن اسفندگان، چنین نوشته است: «ِاسفَندارمَذ ماه، روز پنجمِ آن، روز اِسفندارمذ است و برای اتفاقِ دو نام، آن را چنین نامیده اند و معنای آن عقل و حِلم است و اِسفندارمذ فرشتۀ موکل به زمین است و نیز بر زن های درستکار و عفیف و شوهردوست و خیرخواه موکل است، و در زمان گذشته این ماه به ویژه این روز عید زنان بود و در این عید مردان به زنان بخشش می نمودند و هنوز این رسم در اصفهان و ری و دیگر بلدان پَهلِه باقی مانده و به فارسی مِژدگیران می گویند…..».

 

غیر از زرتشتیان که این جشن باستانی را تاکنون نگاه داشته اند و مقام زنان پارسا را به ویژه در این روز گرامی می دارند، در گوشه و کنار این سرزمین اهورایی، نمونه هایی از «جشن زنان» برگزار می شود که به احتمال زیاد از جشن اسفندگان به جای مانده است، جشن باشکوهی که زمانی در تمام ایرانشهر برگزار می شده است.

 

در روستای «افوس» در 38 کیلومتری غرب شهر «داران» در روزهای آخر بهار، جشنی به نام «جشن زنان» برگزار می شود. در این روز همه مردان و پسران سپیده دم روستا را ترک کرده و زنان ادارۀ ده را برعهده می گیرند، در این روز زنان لباسهای رنگین می پوشند و به رامش و شادی می پردازند. بعدازظهر مردان به روستا بازمی گردند و هدایایی را که تهیه کرده اند به زنان خود تقدیم می کنند.

 

در روستای «جواهرده» ییلاق واقع در 24 کیلومتری رامسر، پس از برداشت محصول (معمولاً امردادماه) جشنی به نام «گُل کار جشن» برگزار می کنند. در این روز همۀ زنان در مکان مقدسِ روستا یعنی «آدینه مسجد» جمع می شوند و دیوارها و کف آن را پاک و سفید کرده و به زیبایی می آرایند. پس از بازگشت زنان از مسجد، مردان هدایایی را که از «بازار گُل کار جشن» تهیه کرده اند، به آنان هدیه می دهند[i].

 

دلیل تفاوت در تاریخ برگزاریِ این جشن در نقاط مختلف ایران، داشتن تقویمهای قدیمی و بدون کبیسه است که سبب جابجا شدن روزها و ماهها می شده است. غیر از این دو نمونه، شاید بتوان آثار دیگری از برگزاری این جشن کهن را در روستاهای ایران و حافظۀ سالخوردگان ایرانی و همسایه های ایرانی تبار خود بیابیم. پیشنهاد می کنیم اگر شما نیز نمونه هایی از برگزاری این جشن را سراغ دارید، برای ما گزارش کنید.

 

جشن اسفندگان بر تمامی زنان پارسا و پرهیزکار ایران زمین خجسته باد.

[i]   عناصری، جابر. 1362. «در گذرگاه نسیم وعدۀ سپندارمذ»، چیستا، سال دوم، شماره 7 و 8.

 

———————————————-

 

اسفندگان، مادر نوروز        

موبد دكتر مهراب وحیدی  

۲۸ بهمن ۱۳۸۷

گذر روزگان چنان تند و روزها در پی هم که گویا زمانه بی کرانه خداداده، سوار براسبی تیز تک بتاخت در رفتن است به سوی روشنایی دادار. انگار همین دیروز بود که بهمنمگان را بپاسداشت اندیشه نیک بودیم و سده را به گرامیداشت پیدایش آتش تا با توانایی بدست آمده از این روزهای فرخنده، چشم به راه گرامی روز دیگری باشیم که زمین زندگی بخش و بیدمشک آرامش افزای سبز رنگ نشانه های مادی سپندارمزد امشاسپند این فروزه مهر و فروتنی اهورا باشند، تا مردمان بیاد خویش آورند که زمین و زایایی از یک ریشه واژگانی اند که از همان ریشه زن و زندگی بدست آید. و بر همین است که امروز که اسفندگان باشد به گرامی داشت مادران خویش برخیزیم، که هرچه داریم زین گوهران پاک سرشت است و بی مهر آنان زندگی به آرامش نباشد. پس به فرخندگی روز “مادر” ارج می نهیم تمامی زنان اشوان و پاک سیرت را. نیز به همین انگیزه خویشکاری خویش دانیم که همانگونه که مادر را بسیار گرامی باید داشت، زمین را نیز ارج نهاده و از آلودگیها در امان بداریم تا به اورمزد و فروردین ماه که روز زمین است در گاهشمار جهانی ، نوروز را سرآغازی برای شکوفایی جهان و جهانیان داشته باشیم.

 

اسفندگان روز مادر و زن بر تمام مادران و زنان و دوشیزگان هفت کشور زمین خجسته باد

————————————————————————–

 

فلسفه برگزاری 29بهمن ، جشن اسفندگان

● روزی كه زنان در خانه سروری می‌كردند

 

بوذرجمهر پرخیده :

روز پنجم هرماه و ماه دوازدهم هر سال «اسفند» یا«سپندارمز» نام دارد. جشن اسفندگان برابر است با روز سپندارمزد از اسفندماه؛ ۲۹ بهمن ماه خورشیدی در گاهشماری امروز ایران.

ایرانیان از دیرباز این روز را روز زن و روز مادر می نامیدند.

در این روز بانوان و دوشیزگان سروری می‌کرده اند و دیگر افراد خانواده به آنان پیشكش می‌دادند.

ابو ریحان بیرونی در کتاب ارزشمند «آثارالباقیه» با بر شمردن ویژگی های این جشن می‌نویسد: «اسفندارمز فرشته موکل بر زمین است و نیز بر زن‌های عفیف رستگار و شوهردوست و خیرخواه … در زمان گذشته این ماه به ویژه این روز عید زنان بوده است و در این عید مردان به زنان بخشش می‌نمودند و هنوز این رسم در اصفهان و دیگر شهرهای پهله (شهرهای ناحیه ی مرکز و غرب ایران) باقی مانده است».

در جای دیگر آورده‌است که در این روز زنان بر تخت پادشاهی می‌نشستند و فرمان می‌راندند، و همه کارها نیز به دست مردان و پسران انجام می‌گرفت.

این جشن همراه با آیین‌های ویژه برگزار می‌شود. به گفته ابوریحان بیرونی در این روز زنان كارهای خانه را به مردان می‌سپردند. به این روز «جشن مزدگیران » نیز می گفتند و مردان به زنان مزد یا هدیه می دادند.

در این روز زنان لباس و کفش نو می‌پوشند. زنان پرهیزگار و پارسا که در زندگی زناشویی خود فرزندان نیک پرورش داده اند، از مردهای خود پیشکش های ارزنده دریافت می‌دارند.

یکی دیگر از نام های این جشن، جشن «برزگران» یا «برزیگران» است که به انگیزه نقش بنیادین برزگران و کشاورزان در سبز کردن و بارور نگه داشتن زمین بوده است.

مردم ایران در تاریخ خود، کارنامه درخشانی را در زمینه ارج نهادن به جایگاه بلند زن از خود بر جای نهاده و امروز زنان ایرانی از این روی بر خود می‌بالند که در سرزمین زنانی چون: دغدو ، پوروچیستا ، روشنک ، پانته آ، ماندانا ، آتوسا ، شهرناز ، ارنواز ، فرانک ، سیندخت ، رودابه ، تهمینه ، گردآفرید ، فرنگیس ، منیژه ، بانو گشسب ، ویس ، کتایون ، همای ، پوراندخت ، آزرمیدخت ، ….و زندگی می‌کنند ، سرزمینی که بسیاری از زنانش پهلوانانی نامور و دیگر گردان و مبارزانش در دامن شیرزنان پرورانده شده اند.

به راستی چرا این جشن به زنان ویژه شده و بر چه باور و فلسفه ای استوار است؟

«سپنتَه‌آرمَئی‌تی» یا «سپندارمز» آمیزه‌ای است از: «سپنته» : سپند، پاک و مقدس، «آرمئی‌تی» : فروتنی و بردباری.

این واژه در پهلوی ؛ سپندارمت و در فارسی سپندارمز، اسفندارمز و اسفند شده است. در جهان مینوی‌ نماد بردباری و شکیبایی اهوراداده و در جهان مادی نگهبان و ایزدبانوی زمین ِسرسبز و نشان و نمادی از باروری و زایش است.

سپندارمز از امشاسپندان است. از میان امشاسپندان سه امشاسپند نخستین ؛ وهومن، اشه وهیشته و خشتره وئیریه ، نرینه و سه امشاسپند سپنته آرمئیتی، هئورتات و امرتات مادینه‌اند. هسته بنیادین این سه امشاسپند مادینه مهرورزی، عشق بی‌آلایش، زایندگی، از خودگذشتگی و پروراندن است و نشانگر ارج نقش زن و مادر در اندیشه ، فرهنگ و باور ایرانیان است.

در گاتهای اشوزرتشت، هیجده بار از او یاد شده‌است و اشوزرتشت بارها او را برای زندگی پاک، برای آرام بخشی به کشتزاران، چراگاه ها، جانوران، برای پیدایی یک فرمانروای نیک و برای کمک به دخترش پورچیستا در گزینش شوی خویش به یاری فرا می خواند. سپنته آرمیتی در گاتها به چم آرامش افزاینده اهوراداده آمده‌است.

« به درستی گویم هر کس مرد یا زن ای مزدا اهورا بخشد آن چیزی را که تو در زندگانی بهترین می‌شناسی از پاداش اشا و خشترا در پرتو وهومن برخوردار خواهد شد و کسانی را که برای نیایش تو راهنمایی خواهم کرد آنان را همه از پل چینود خواهم گذرانید. » هات 46 بند 10

اینک زمین را می ستاییم؛

زمینی که ما را در بر گرفته است.

ای اََهوره مَزدا !

زنان را می ستاییم.

زنانی را که از آن ِتو به شمار آیند

و از بهترین اَشَه برخوردارند، می ستاییم.- اوستا – یسنا 38 – بند1

در اساتیر و باورهای ایرانی نخستین زن و مرد جهان به نام «مشی و مشیانه» از ریشه دوگانه گیاهی به نام مهرگیاه و از دل زمین روییده ‌اند و زمین یا سپندارمز ، مادر نخستین دانسته شده است.

در فرهنگ ایرانی، زن و مرد با یکدیگر برابرند و هیچ یک را بر دیگری سروری نیست.هر دو به آزادی زندگی می کنند. دختر در همسر گزینی آزاد است. زنان ایرانی می توانستند تیراندازی ، اسب سواری ، شمشیرزنی و دیگر آیین های پهلوانی را بیاموزند و در شکار و جنگ شرکت جویند. در تاریخ ، گزارش هایی از زنان نامور و شیرافکن ایرانی می خوانیم که با دلاوران و پهلوانان مرد نیز دست و پنجه نرم می کردند و آن ها را شکست می دادند.

در اساتیر ایرانی سپنته آرمئیتی بود که پیشنهاد و فرمان ساختن تیر و کمان برای آرش کمانگیر را به منوچهر شاه داد تا گستره آغوشش را برای فرزندان خود بازتر کند.

در تاریخ ادبی جهان می بینیم که ویژگی های ایزدبانوی سپندارمز، در اندیشه ی جهانیان جای باز کرده. ستایش زن و عشق هنگامی به ادبیات اروپایی (و اندک اندک به فرهنگ آنان) راه یافت که اروپاییان در جنگ‌های صلیبی با فرهنگ ایرانی آشنا شدند.

سراسر اوستا به ویژه فروردین یشت و یسنای 38سرشار از سخنانی در ستایش و گرامی داشت زمین و زن است.

می‌ستاییم این زمین را، می‌ستاییم آن آسمان را،

می‌ستاییم روان‌های جانوران سودمند را،

می ستاییم روان‌های مردان پیرو راستی را،

می‌ستاییم روان‌های زنان پیرو راستی را،

در هر سرزمینی که زاده شده باشند،

مردان و زنانی که برای پیروزی آیین راستی کوشیده‌اند،

می‌کوشند و خواهند کوشید.(اوستا – فروردین یشت – بند 153 و 154)

در نوشته های پهلوی او را یاری رسان نویسندگان و پدیدآورندگان فکر و اندیشه می دانند.

جشن اسفندگان روز زن و روز زمین و زایندگی خجسته باد.

 ————————————————————————–

عشق راستین در ولنتاین اروپایی‌ها یا در اسفندگان ایرانی‌ها؟

 

آناهید خزیر :

چند سالی است كه برخی از جوانان ایرانی روز 25 بهمن را كه غربی‌ها به نام «ولنتاین» می‌شناسند و روز مهرورزی نامگذاری كرده‌اند، با هیاهو و جنجالی غیر متعارف جشن می‌گیرند و با خریدن كادو و هدیه‌های رنگارنگ، مهر و دلبستگی عاطفی خود را كوركورانه و به تقلید از اروپایی‌ها، ابراز می‌كنند. غافل از این كه نیاكان ما، بسیار بهتر و پیشتر از غربی‌ها، می‌دانستند كه در چه روزی و به چه مناسبتی مهر و دلبستگی به یكدیگر را پاس بدارند و جشن بگیرند.

از همه‌ی این ها گذشته، ولنتاین تاریخچه كامل و دقیقی ندارد و هر كس درباره‌ی آن چیزی می‌گوید؛ آنقدر كه افسانه و تاریخ در هم آمیخته می‌شود. گفته‌اند كه در سده‌ی سوم میلادی، امپراتور روم، كلادیوس دوم، برای آن كه سربازانش را مردانی جنگ‌وجو تربیت كند، آنها را از ازدواج و دلبستگی‌های خانوادگی دور می‌داشت و اجازه نمی‌داد كه همسری برگزینند اما كشیشی به نام والنتین (یا: والنتیانوس) مخفیانه سربازان امپراتور را به عقد دختران محبوبشان درمی‌آورد. چندی بعد، امپراتور پی به كار والنتین بُرد و دستور دستگیری او را داد. والنتین كه گرفتار بند و زندان شده بود، دلباخته‌ی دختر نابینایی می‌شود كه به زندان سر می‌كشید. هنگامی كه می‌خواهند والنتین را به گناه نادیده گرفتن فرمان امپراتور اعدام كنند، كارتی برای دختر نابینا می‌فرستد و بر آن چنین عبارت كوتاهی می‌نویسد: «از طرف والنتین». به همین دلیل، اروپایی‌ها روز 14 فوریه را روز مهرورزی نامگذاری كرده‌اند و این روز را بر اساس آنچه كه در تاریخ آنها روی داده، یا گمان می‌كنند كه روی داده باشد، پاس می‌دارند. این تنها یكی از چند داستان و روایتی است كه درباره‌ی ولنتین گفته‌اند.

شگفتی اینجاست كه فاصله‌ی ولنتاین با جشن اسفندگان تنها چند روز است. اما ما اسفندگان را فراموش می‌كنیم و در عوض در روز ولنتاین شور و هیجانی كودكانه از خود بروز می‌دهیم و تنها به این دلیل كه اروپایی‌ها این روز را برای مهر و دوستی انتخاب كرده‌اند، می‌كوشیم از آنها هم پیشی بگیریم و وانمود كنیم كه پای‌بند به دوستی و لابد آشنا با فرهنگ «جهانی» هستیم. درست است كه مهرورزی و دوستی یكی از هدایای آفریدگار به آدمی است و كاری پسندیده و شایسته به‌شمار می‌رود اما آیا بهتر نیست كه روزی را برای این كار برگزینیم كه با فرهنگ و هویت ما سازگاری دارد و برخاسته از ذهن و اندیشه‌ی پیشینیان ماست؟

ولنتاین روزی است كه برخاسته از تاریخ یا افسانه‌های اروپایی است و نسبتی با فرهنگ ما ندارد. اینكه ولنتاین روز مهرورزی است پس فرهنگ خاص و مكان مشخصی نمی‌شناسد، تنها در صورتی می‌تواند پذیرفتنی باشد كه ما نمونه و همانند آن را در فرهنگ و گذشته‌ی خود نداشته باشیم. در حالی كه این گونه نیست و گذشتگان و نیاكان ما، بر پایه فلسفه و معنایی عمیق، روزی از سال را جشن می‌گرفتند و آن را نشانه‌ای از مهر و دوستی می‌دانستند. این روز در فرهنگ ما «اسفندگان» نامیده می‌شود. جشن اسفندگان كه امروزه زرتشتیان برگزار می‌كنند و آن را روز زن و زندگی و ستایش از مهر و فروتنی می‌نامند پیشینه‌ای كهن و باستانی، تاریخچه‌ای خواندنی، ژرف‌‌تر و بسیار پرمعناتر از ولنتاین اروپایی‌ها دارد.

در گذشته‌های دور، در گوشه‌هایی از سرزمین پهناور ایران، در این روز، بانوان لباس و كفش نو می‌پوشیدند و مردان نه تنها به ستایش زنان پاكدامن و پرهیزكار برمی‌خاستند، بلكه پیشكش‌هایی هم به آن‌ها می‌دادند. زنان در این روز از كارهای همیشگی خود در خانه معاف بودند و مردان و پسران، كارهای آن‌ها را انجام می‌دادند.

ابوریحان بیرونی می‌نویسد كه جشن اسفندگان ویژه‌ی زنان است و آن‌ها شادمان‌اند از این كه از همسران خود هدیه دریافت می‌كنند. بیرونی می‌نویسد كه هنوز هم این آیین در اصفهان و ری و شهرهای پهله (مركز و باختر ایران) برجای است، بعد سخنی می‌آورد كه چه بسا شگفتی ما را برانگیزد. او می‌نویسد: «در این روز زنان بر تخت پادشاهی می‌نشینند و فرمان می‌رانند و همه‌ی كارها به دست مردان و پسران انجام می‌شود.»

حالا ولنتیاین را مقایسه كنید با جشن اسفندگان و معنا و فلسفه‌ی اندیشه‌برانگیزی كه دارد. اسفندماه رویش جوانه‌های سبز و نوید زندگی و بهار و زایش زمین و پاسداشت مهر و دوستی است. پس آیا بهتر نیست كه به جای تقلید از اروپاییان، پیام اندیشه‌برانگیز و فلسفه‌ی اسفندگان را درك كنیم؟

—————————————————————————————————————–

اسفند ماه

یکم اسفند/ اورمزد روز
جشن «اسفندی» و هدیه به زنان در نیاسرِکاشان، اقلید و محلات؛ و پختن آش «اسفندی». آغاز سال نو در تقویم محلی نطنز، ساوه و کاشان. در فراهان معروف به «آفتو به حوت» (آفتاب در برج ماهی).

همچنین جشن «آبسالان/ بهارجشن/ جشن روباه» به مناسبت روان شدن جویبارها و طلیعه بهار. خجستگی دیدار روباه. (واژه «آبسالان» با «آبشار» و فشار آب‌ها در پیوند است. در متون کهن، هنگامِ این جشن به گونه‌های مختلفی آمده است که مانند بسیاری از دیگر دگرگونی‌ها ناشی از محاسبه زمان با تقویم‌های گوناگون و کبیسه‌گیری‌های متنوع بوده است.

همچنین روز جشنی به نام «کوسه‌سواری/ کوسه برنشین». مراسم نـمایشی خـنده‌آور که توسط مـردی کـوسـه‌رو که بر دراز‌گوشی سوار بوده بـرگـزار می‌شده است. کـوسـه خـود را باد می‌زده و مردم به او آب می‌پاشیده‌اند.

پنجم اسفند/ سپندارمذ روز
در بیست و پنجمین روز پس از جشن سده. جشن «اسفندگان»، جشنی در ستایش و گرامیداشت «اسفند/ سپَـندارمَذ» (در اوستایی «سْـپِـنْـتَـه‌آرمَئیتی»، در پهلوی «سْـپَندارمَـد») به معنای فروتنی پاک و مقدس و بعدها یکی از اَمْشاسْپَندان. نگهبان و ایزدبانوی زمینِ سرسبز. جشن «سپندارمذگان/ اسفندگان»، روز گرامیداشت زنان در ایران باستان بوده و این روز بنام «مرد‌گیران» (هدیه گرفتن از مردان) در ادبیات فارسی بکار رفته است. بجز این بنام روز جشن «برزگران/ برزیگران» (به مناسبت سبزکنندگان زمین و سبز شدن زمین) نیز خوانده شده است.

دهم اسفند/ آبان روز
جشن «وخشنکام» در گرامیداشت رود «آمودریا/ جیحون»، بزرگترین رود سرزمین‌های ایرانی. این نام از بزرگترین شاخه آمودریا بنام رود «وخش» برگرفته شده است. بیرونی «وخشنکام» را «فرشته جیحون» می‌داند و می‌بایست با «اَناهیتَـه/ آناهید» اینهمانی داشته باشد.

نوزدهم اسفند/ فروردین روز
جشن «نوروز رودها»، گرامیداشت، لایروبی و پاکسازی رودها، کاریزها و چشمه‌ها همراه با پاشیدن عطر و گلاب بر آنها.

بیستم اسفند/ بهرام روز
جشن «گلدان» یا «اینجه»، روز آماده‌سازی و کاشت گل‌ها و گیاهان در گلدان‌ها و نیز جشن درختکاری.

بیست و ششم اسفند/ اشتاد روز
جشن «فروردگان»، جشنی در یاد‌کرد و بزرگداشت روان و فُـروهر (فَـروَهَـر) درگذشتگانِ در این روز و تا پایان سال. این نام به گونه‌های «فرورگان/ فرودگان» نیز آمده است.

بیست و نهم یا سی‌ام اسفند/ مانتره سپند روز یا انارام روز (آخرین روز سال)
جشن پایان فصل زمستان و زمان گاهَنباری بنام «هَـمَـسْـپَـت مَـدَم» در اوستایی «هَـمَـسْـپَـث مَـئیدَیـه» به معنای «برابری شب و روز / برابری سرما و گرما». همچنین هنگام جشن «اوشیدر» در سیستان به آرزوی فرا آمدن سوشیانت. در این روز مردمان دختری را بر شتری آذین شده می‌نشانند و همراه با شادی و سرود او را برای آب‌تنی به آب‌های دریاچه هامون می‌برند. (← سیزده بدر). گرامیداشت درگذشتگان در سُـغد و امروزه نیز در بسیاری نواحی گوناگون. جشن «علفه» در خمین، همراه با بردن علف‌های صحرایی به خانه و روشن‌کردن چراغی در همه اتاق‌ها. زادروز زرتشت به روایت متن پهلوی گزیده‌های زاداسپرم (بخش سی‌ام و سی و یکم).

شامگاه آخرین روز سال در بسیاری از نواحی ایران بر بام‌ها آتش می‌افروزند.