جشن سده

جشن سده

به تو ای آتش اهورا داده درود و ستایش باد

جشن سده در آغاز شامگاه دهم بهمن‌ماه یعنی روز مهر از بهمن ماه برگزار می‌شود.

 

 

همچنین ببینید : جشن ها

برخلاف مردمانی که دنیا را خوار شمرده و تنها به فکر آخرت بودند و یا آنهایی که بیشتر روزهای سال را در غم و سوگواری به سر می بردند و باور داشتند که گریه و خودآزاری ثواب داشته و بر هر درد بی درمان دواست، پدران و نیاکان نامدار ما در ایران باستان، گیتی و مینو را با هم خواستار بودند و یکی را فدای دیگری نمی کردند. دنیای آنها دنیای کار و کوشش همراه با سرور و شادی بود. آنها ایمان کامل داشتند هنگامی که کار و کوشش با شادی و سرور همراه باشد، سبب شادمانی و خشنودی و درستی تن و روان می شود و زندگی را شیرین تر می سازد.


 


آری آنها آنقدر پای بند این مرام بودند که حتا شیون و زاری زیاده از اندازه را در مرگ عزیزان از دست رفته، گناه بزرگی دانسته و می گفتند هر دانه اشکی که در سوگ عزیزان ریخته شود سیلابی می گردد که جلوی پیشرفت روان را می گیرد.

واژه جشن از کلمه اوستائى یسنه (Yasna) آمده و این کلمه از ریشه یز (Yaz)، (سانسکریت، یج Yaj) گرفته شده که در چم ستایش کردن است. پس واژه جشن یعنى ستایش و بزرگداشت. یِسن، یَشت، یَزَت، یَزَد، ایزَد، یَزدان … همه ریشه گرفته از همین واژه اند.

زرتشتیان واژه جشن Jashn را برای آیین های بزرگداشت و خوشى و سرور به کار می برند در حالى که آیین های دینی و سرودن اوستا در آن ایام را جَشَن Jashan مى‌خوانند مثلا مى‌گفتند در اینجا مراسم جَشََن خوانی برپاست یا در آنجا جَشَن مى‌خوانند.

آری، پیشینیان ما در ایران باستان برای اینکه غم و اندوه را از جان و روان خود بکاهند در درازای سال جشن هایی ترتیب داده بودند و این جشن ها پر از ستایش و نیایش به درگاه اهورامزدا و سخنرانی و راهنمایی بود. مردم به نگرانی های یکدیگر رسیدگی کرده و پس از آن به سرور و شادمانی و دست افشانی و پایکوبی پرداخته و بدینوسیله افکار بد و زهرآگین را از مغز و روان خود دور ساخته و سبکبال و آسوده خیال، خود را برای کار سخت و پیگیر روزهای دیگر آماده می کردند.

جشن هایی که در ایران باستانی برگزار می شد و امروز هم برخی از آنها از سوی زرتشتیان که پاسداران راستین آیین و سنن نیاکان خود هستند، گرفته می شود سه دسته هستند:

جشن های سالیانه- جشن های فصلی-جشن های ماهیانه

که از میان این جشن های گوناگون، چندتایی که همواره بزرگتر بوده و از ارزش ویژه ای نزد همه ی ایرانیان برخوردار بوده اند، امروز نیز در میان تمامی ایرانیان و حتا مردم کشورهای دیگری که فرهنگ و ریشه های مشترک با آنان دارند، ارزش خود را نگاهداشته و به شکل جشنهایی ملی و یا طبیعی برگزار می‌شوند.

جشن سده

یکی از آن جشنهایی است که جنبه ی فرهنگی دارد و همانگونه که جشن نوروز، جشن آغاز سال و جشن مهرگان، جشن نیمه سال بوده است. جشن سده نیز جشن پایان سال به شمار می آمده است.

این جشن یکی از جشن هایی است که به نام جشن های آتش نامور بوده اند، یعنی جشن های سده، سوری(چهارشنبه سوری)، آذرگان، شهریورگان و اردیبهشت‌گان یا گلستان‌جشن که دو جشن نخست یعنی سده و سوری بیشتر جنبه ی ملی دارند و جشن‌های دیگر بیشتر جنبه ی دینی داشته و امروز دیگر مرسوم نبوده و به فراموشی رفته اند.

سده جشن پیدایش آتش است، جشن آغاز گرماست، جشن نور و روشنایی است، جشن طبیعت است، جشن انسان است و جشن اهورایی است. چرا که می بینیم در این زمان است که در روزگاران بسیار پیش، پدران ما چگونگی برپایی آتش را آموختند، آتشی که با گرما و نور و انرژی خود زندگی انسان را دگرگون کرد و به راهی انداخت که توانست با بهره گیری از این بزرگترین داده ی خدایی آسایش بیشتری برای زندگی خود فراهم کند و در واقع سرآغاز شهریگری یا تمدن انسانی همین پیدایش آتش و افروختن و مهار کردن آن بود. در پاسخ به این پرسش که آیا درست در همین روز ویژه، یعنی روز دهم از ماه بهمن بوده که چنین چیزی رویداده است، باید گفت که این دیگر ذوق طبیعی پدران ما بود که این روز را، یعنی زمانی را که از روی دانش و تجربه می دانستند که شدت سرما به اوج خود می رسد و از آن پس از شدت آن کاسته می شود یا آنکه گرما زاده می شود، را با رویداد مهم پیدایش آتش در زندگی انسان یکی قرار دادند و هر دو را همزمان جشن گرفتند.

واژه سده از کجا آمده است ؟

دراین مورد چند دیدگاه وجود دارد که همگی با هم در پیوندند. نخست آنکه واژه ی سده،  از شماره‌ی سد (۱۰۰) می آید که در این مورد روایت زیاد است، اما از همه مهم تر و قابل قبول تر اینست که آریایی ها در چندین هزارسال پیش در جایی در نیمکره شمالی و نزدیک به قطب زندگی می کردند که ۱۰ماه از سال هوا سرد و یخبندان و ۲ماه نیم سرد که آنجا را “اَئیریانَه وَ ئِجَه Aeriyana Vaeja” یا ایران ویج می نامیدند، اینان بعدها به دلیل سردی زیاد از اندازه و یخبندان یا به دلایل دیگر به سوی جنوب کوچ نموده به جایی رسیدند که در آنجا ۲ فصل، یکی تابستان بزرگ ۷ماهه و دیگری زمستان بزرگ ۵ماهه بود. تابستان از آغاز فروردین تا پایان مهرماه و زمستان از آغاز آبان تا پایان اسفندماه بود. پدران ما هزار سال در این مکان زندگی کرده و سپس به سوی سرزمین کنونی ایران سرازیر و در آنجا جاگرفتند.

حال با کمی دقت می بینیم که از آغاز آبان تا دهم بهمن ماه که هر سال جشن سده برگزار می شود، درست سد روز می گذرد و بدین دلیل سده نامیده می شود. برخی هم عقیده دارند چون از۱۰بهمن تا نوروز ۵۰ روز و ۵۰ شب مانده روی هم رفته می شود سد که با جشن و آتش افروزی به پیشواز  نوروز می روند.

دیدگاه دیگری که در این مورد وجود دارد آن است که می‌گوید “سده” از “سَرِزَه Saredha ” اوستایی به دست آمده است که سپس تبدیل به “سَرِدَه Sareda” و سرانجام “سده” گشته است و با توجه به اینکه معنای این واژه‌ی اوستایی (سرزه) سرما می‌باشد و براستی واژه‌ی “سرد” نیز از همیجا آمده است و باز هم با توجه به اینکه هنگامِ جشن سده یعنی دهم بهمن‌ماه سردترین زمان سال (در آب‌وهوای اقلیم ایران‌زمین) به شمار می‌آید بنابراین می‌توان جشن سده را جشن سرما و یا در واقع جشن پایان سرما نامید زیرا که از آن هنگام هوا رو به گرمی می‌رود.


چگونگی برگزاری سده

به هر روی آنچه برای ما ارزش دارد، خود جشن سده است که نیاکان ما در اینروز، پس از نیمروز آماده شده و گرد هم آمده و به ستایش و نیایش به درگاه اهورامزدا و سخنرانی و ارشاد مردم، می پرداختند. سپس نزدیک فرو رفتن آفتاب ، با آتش افروزی و سرودخوانی و دست افشانی و پایکوبی جشن را برگزار می کردند. در این جشن همه افراد کشور از هر رده شرکت می جستند که پس از برچیده شدن دودمان ساسانی نیز این جشن مانند دیگر جشن ها، از رونق نیفتاد و هر سال برگزار می شد.

همانسان که می‌دانیم جشن سده همه ساله درروز دهم بهمن برگزار می‌شود. پسین آن روز، مردم به بیرون شهر می روند و گرد توده یی از خس و خاشاک می آیند. موبدان اوستا می خوانند و به نیایش می پردازند و پیش از آن که خورشید فرو رود، دسته یی از دوشیزگان سفیدپوش و چراغدان به دست، توده را می افروزند و زبانه های آتش به سوی آسمان بلند می شوند. مردم شادی می کنند و روزی را گرامی می دارند که راز آتش افروزی را دریافتند. در شهر، آنانی که به خانه مانده اند، بر پشت بام می روند و بر آن آتشی می افروزند و گرد آن نشسته به جشن می پردازند.


چرا آتش و چرا بزرگداشت آن؟

اگر آتش را از انسان بگیرند. او به سانِ جانوری ساده چون دیگر جانوران خواهد گردید. پس آن آتش است که او را بجایی رسانده که دیگر موجودات نتوانسته اند برسند. از این روی ، بزرگترین پیدایش و کشف انسان را باید راز افروختن و نگاهداشتن آتش شمرد. بیگمان، انسان نیز چون دیگر جانوران ، بارها و بارها می دید که آتشی از ابرهای غرنده می جست و درخت و بوته را می سوزاند، یا هرگاه و بی گاهی، تارکِ کوه آتش می افشاند و جویی از آتش گداخته به دامن کوه سرازیر می شد و هرچیز را در راه خود به کام می کشید. او این را هم دریافته بود که آتش گرما و روشنی می دهد و برخی از درندگان از آن می ترسند. پس او کوشید که آن را نگاه دارد و از آن سود بردارد. او این را هم دریافت که چگونه آتش را که گاه گاهی زیانهایی می رساند، مهار سازد. همین دریافت او را به گداختن و پرداختن فلز رهنمود.

اما او کی به آتش افروزی پرداخت؟ بیگمان پس از نگاهداری آن ولی آیا پیش از مهار کردن آن یا نه، درست نمی دانیم ، ولی روزی که به این راز بزرگ پی برد، دیگر از همه جانوران برای همیشه جدا شد. او سرچشمه روشنی و گرمی و نیرو را یافته بود. او راه فرهنگ و هنر را پیدا کرده بود. به یاری آتش، انسان از بی خانمانی، خانه بدوشی و آوارگی کاست، خانه و برزن ساخت، انجمن و اجتماع آراست و سازمانهای داد و ستد، بازرگانی، فرمانروایی و کشورداری را پدید آورد.

پس بیهوده نیست که در نزد هر نژاد و هر تیره و به هر باور و کیش، آتش بس گرامی است. یکی آتش را چون خدا می پرستد. دیگری آنرا قبله ی خود می سازد. در یک جای، خدا به پیکر آتش فروزان بر سر کوهی با فرستاده ی خود سخن می دارد و در جای دیگر گفته می شود که خدا روشنایی آسمانها و زمین است. نور خدا در هر دیر و کنشت و کلیسا و مسجد و بتکده و آتشکده و پرستشگاه و زیارتگاه و خانگاه فروزان است.

هرگروهی از مردم افسانه و داستانی درباره ی چگونگیِ یادگیریِ راهِ آتش افروختن و نگاهداشتن آن دارند.یکی می گوید که خدایی آن را از آسمان بدزدید و به زمین آورد و آن از افتادن آذرخش نشان دارد. دیگری می گوید که خدایی آن را از دل کوه برآورد و آن از آتشفشانی کوه گفتگو می کند. یکی آتش را از درخت گرفته و آن داستان انسانی است که از درخت یا جنگل سوزان سود جسته. دیگری می گوید که دو شاخه ی درخت با هم ساییدن گرفتند و آتش از آن برخاست. یکی هم می افزاید که آن را ده مادر زاییده اند و این نشانی از آتش افروختن از سایش چوب با دو دست یا ده انگشت است.

اما داستان ایرانی از همه دلچسب‌تر می باشد، فردوسی توسی، که روانش شاد باد، آن را چنین در شاهنامه سروده است که:


یکـــی روز شــاهِ جهان سوی کوه                     گـذر کرد با چنــد کس همــگروه

پـدیـد آمـد از دور چیــــزی دراز                    سیه رنگ و تیره تــن و تیــز تاز

دو چشم از بر سر چو دو چشمه خون                 زِ دودِ دهانش جهــان تــیره گــون

نگه کرد هوشنگ با هوش و سنـگ                    گرفتش یکی سنگ و شد تیز چنگ

به زور کیــــانی رهانیــــد دست                     جهـــانسوز مار از جهانجوی رَست

بـــرآمد به سنگ گران سنگ خرد             همان و همین سنـگ بشکست خرد

فروغی پدید آمــد از هر دو سنگ             دل سنگ گشت از فــروغ آذرنگ

نشد مار کـــشته و لیــکن ز راز                       از آن طبــعِ سنگ آتش آمد فـراز

هر آنکس که بر سنــگ آهن زدی             ازو روشنـــایی پـدیـد آمـــدی

جهـانــدار پیش جهــان آفـــرین                      نیایش همی کــرد و خواند آفـرین

که او را فروغـی چنین هدیـــه داد                   همـین آتـش آنگــاه قبلــه نهــاد

بگفتــا فروغی است این ایــــزدی                    پرستیـــد بایــــد اگـــر بخردی

شب آمد برافروخت آتش چو کـوه            همان شـاه در گــردِ او با گـــروه

یکی جشن کرد آن شب و باده خورد                  سـده نـامِ آن جشن فرخنـده کـرد

زهوشنگ ماند این ســـده یادگــار                    بسی بـاد چـون او دگر شهـریــار

کز آبــاد کردن جهــان شــاد کرد                    جهــانی بــه نیــکی ازو یـاد کرد


بی گفته است که امروز باستان شناسی نشان داده که آن ، از زدن دوپاره ی سنگ به یکدیگر بود که انسان نخست به راز آتش افروزی پی برد و این با داستان ایرانی جور می آید و باید به آن بالید که آن را نیک به یادگار زنده نگاه داشته ایم.

 

آتش و نور از دیدگاه بینش زرتشتی

آتش یکی از شگفتی های طبیعت است. این آخشیج یا عنصر و ماده ی به ظاهر بیجان را بنگریم که چگونه دارای انرژی و توان و جوش و جنبش است و آن هم همواره رو به بالا و سرفراز. آتش با نور خود پیرامون را روشن می سازد و با روشن کردن و نمودار ساختن حقیقت پیرامونش جایی برای تاریکی باقی نمی گذارد. اصولا تاریکی از خود هستی نداشته و کمبودِ نور است. آیا براستی دانش و آگاهی و خردمندی هم مانند نور نیست که انسان با داشتن و بدست آوردن آن از تاریکی ها بیرون آمده، آگاه و روشن می شود و مگر اهورامزدا همین سرچشمه ی دانش و حقیقت و آگاهی تمام نیست و مگر نمی توان اهورامزدا را با نور نمودار ساخت. پس از این روست که زرتشتیان همواره نور را بهترین نماد و نشانه ی آفریدگار دانسته و رو به آن نیایش می کنند.

آتش را نیز که شوه ی پیدایش نور در زندگی تاریک انسان ها گشت از همین رو ارج می نهند و مانند دیگر آخشیج های طبیعی و تمامی طبیعت و آفرینش خوب اهورایی ستایش می کنند. پس آتش را فروزان کردن و به آن نگریستن و از آن ستایش کردن، آتش پرستی نیست بلکه گرامی داشتن خدای بزرگ است و نیایش کردن به او.

بگفته ی بزرگان دین، انتخاب آتش در دین زرتشتی بعنوان سمبول و پرستش سوی ، از این روست، که باور دارد انسان باید:

– مانند آتش پاک و درخشان باشد.

– همانگونه که فروزه‌های آتش پیوسته بسوی بالا در جنبش است، انسان نیز باید کوشش بر آن باشد تا همواره بسوی والایی و رسایی پیشروی نماید.

– همچنان که فروزه های آتش هرگز به سوی پایین کشیده نمی شوند، انسان نیز نباید به سوی خواهش های پست نفسانی به پایین کشیده شود و همیشه هدف‌های بزرگ معنوی را در دیده داشته باشد، تا به کمال انسانیت برسد.

– همانگونه که آتش چیزهای ناپاک را پاک می کند، و هرگز خود آلوده نمی شود ، انسان نیز باید با بدی و زشتی بجنگد ، بدون اینکه خود آلوده به بدی شود.

– همانگونه که آتش درخشنده است و همه چیز ها را درخشان می کند ، یک فرد زرتشتی هم باید از فروغ دانش و بینش خود دیگران را سیراب کند و از فروغ نیکی (اشا) یعنی پاکی نظام هستی برخودار باشد.

– آتش سرچشمه زیبایی و اساس زندگی است آتش همواره فعال و بی قرار بوده و تا پایان زندگی خود دمی از کوشش باز نمی ایستد و انسان هم بایستی مانند آتش فعال بوده و از کار و کوشش باز نایستد.

– آن آتشی که درون آدمی را از آلودگی پاک می کند ، جز اَشا چیز دیگری نیست، که از راه فروزه های سه گانه (اندیشه -گفتار و کردار نیک) به دست می آید.


آتش در گاتاها

در گاتاها کمابیش ۸ بار از آتش نام برده شده است. آن نور و روشنایی خرد است (هاتهای ۳-۴ و ۶-۱۲) و نور روشنایی‌بخش (۱۹-۴ و ۹-۱۶) و گرما (۴-۸) که به انسان‌ها، هم خوب و هم بد کمک می‌کند تا شادی را دریابند. آتش کمک می‌کند تا در جستجوی راستی و حقیقت بر آن تمرکز دهنی کرد (۹-۸) و اندیشه را روشن می‌گرداند تا ابزار جلوگیری از خطر فراهم شود. (۷-۱۱).

آتش گاتهایی نماد خرد افزاینده‌ی اهورایی است در انسان‌ها و روشنگر ذهن در کار اندیشه‌ی ژرف است. در اینجا دو نیایش کوتاه، یکی از هفت هات (هپتنگ هاییتی Haptang Haiti)) و دیگری از آتش نیایش اوستایی آورده می‌شود که نشانگر نقش نمادین آتش بوده و همچنین بازتابی از آن اجتماعی هستند که زرتشتیان خواهان آن می‌باشند:

در پیرامون این آتش،‌پیش از هر چیز ای اهورا مزدا ما پیش تو می‌آییم از راه افزاینده‌ترین مینو، با روشنی، گرما و نیرو (نمادین شده بوسیله‌ی آتش). آن را می‌ستاییم زیرا که تو آن را قابل ستایش کرده‌ای.

آتش، تو از آن خدای دانا هستی. تو نماد افزاینده‌ترین مینوی او هستی و این از شایسته‌ترین نامهای توست. برای همین ای نور خدای دانا، ما گرد تو می‌آییم.

 

به من ارزانی کن ای آتش، ای پرتو اهورامزدا

آسایش آسان، پناه آسان، زندگی آسان

آسایش فراوان، پناه فراوان، زندگی فراوان

فرزانگی، افزونی، شیوایی زبان، هوشیاری روان

پس از آن خرد بزرگ و نیک و بی‌زیان

پس از آن دلیری و مردانگی، استواری، هوشیاری، بیداری

فرزندان برومند و رسا و کاردان، کشور دار و انجمن‌آرا،

بالیده، نیک کردار، آزادی‌بخش و جوانمرد

که خانه مرا و ده مرا و شهر مرا و کشور مرا آباد سازند

و سازمان برادری کشورها و همبستگی جهانی را فروغ و روشنایی بخشند.


سخنی کوتاه در مورد آتشکده‌ و آتشکده‌ها

نگهداری آتش و ایجاد آتشگاه و جایگاه نگهداری آتش یک سنت آریایی است و پیش از اشو زرتشت نیز رایج بوده است. آتشگاه‌های تهمورس، فریدون، تور، آدُرگُشَسب و کیخسرو از جمله‌ی این آتشگاه‌ها به شمار می‌آیند. این آتشگاه‌ها در آغاز جایگاه نگاهداری آتش برای برآوردن نیازها بوده اند و امروز نیز اجاق خانوادگی در میان پاره‌ای از مردم و گروه‌های قومی رایج است که بازمانده‌ی باورهای مردمی دوره‌ی باستانی به شمار میرود.

بنا بر نوشته‌هایی کهن مانند هفت هات می‌دانیم که از جایگاه آتش به مانند یک نیایشگاه همگانی یاد گردیده است. نقش‌های بازمانده بر ماندگارهای کهن از زمان مادها و هخامنشیان افرادی را نشان می‌دهد که به شیوه‌ی گاتهایی و با دستهای برافراشته در برابر آتش ایستاده‌اند. نقش‌های موجود در پاسارگاد و نقش رستم نیز چنین فرتوری را به دیده می‌گذارند.

آنچنان که پیداست ساختما‌ن‌سازی پیرامون جایگاه‌های آتش و ساخت معابد از بابلی‌ها و ایلامی‌ها به زرتشتیان پارسی و مادی به ارمغان رسیده است.

در ایران باستان، آتشکده ها نه تنها جای نیایش، بلکه دادگاه و درمانگاه و حتا دبستان و مکتب خانه هم بشمار می رفتند. چه در این جا به نوآموزان دروس دینی یاد می دادند و همان یاد دادن ها بود که خوی راستی و درستی و شهامت را به آنها می آموخت. موبد در این مکان به دادرسی می پرداخت و بیماران روحی نیز مداوا می شدند.

مزید بر این، آتشکده ها مجهز به کتابخانه بزرگ نیز بودند و همچنین “خزینه” مالیات و مکان امور خیریه و نیز مکانی برای ورزش و سواری و مسابقات. به زبان دیگر مجتمعی بود که نیایشگاه را نیز در بر می‌گرفت.

ویرانه‌های بازمانده از آتشکده‌های پیش از اسلام در سرتاسر ایران زمین از عراق امروزی تا کوهای پامیر و فرای آن پراکنده هستند. کتابهای تاریخی نوشته شده بوسیله‌ی جهانگردان از آتشکده‌هایی سخن می‌گویند که آتش آنها به شکل “معجزه‌آسایی” بدون آنکه بر آنها چوب گذاشته شود می‌سوزند. آنها در مناطقی بوده‌اند که نفت‌خیز می‌باشند از خوزستان امروزی در ایران گرفته تا آذربایجان شمالی (جمهوری آذربایجان امروزی). این آتش‌ها بوسیله‌ی گاز طبیعی روشن بوده‌اند. آتشکده‌‌ی واقع در باکو، امروزه بوسیله‌ی آذربایجانی‌ها بازسازی شده و آتش آن با بهره‌گیری از گاز درون‌زمینی روشن می‌باشد.

جالب آن است بدانیم که ساختمان گنبدی شکل مسجدها از دیدگاه هنر ساختما‌ن‌سازی ادامه‌ای است از معماری آتشکده‌ها و به هیچ روی از معماری عربی برنخاسته است.


آتشکده‌های نامی در ایران

نامی‌ترین آتشکده‌هایی که درتاریخ‌ها از آنها نام برده شده است چنین می‌باشند:

آتشکده آذرگشسب Azargoshasb در شهر شیز آذربایجان

آتشکده‌ی آذر فرنبغ Azarfranbagh یا ناهید فارس، در کاریان فارس یا لارستان کنونی

آتشکده‌ی آذر برزین‌مهر Azarborzinmehr در ریوند خراسان

برای گرفتن آگاهی‌های بیشتر در مورد آتش و آتشکده می‌توانید به کتابهایی که از سوی دانشمندان در اینباره نگاشته شده است مراجعه فرمایید. در پایان اجازه دهید با نیایش کوتاهی به این نوشتار پایان داده و برای همگی نور و روشنایی خرد نیک و تابان و افزاینده را خواستار باشیم:

“ای آذر پاک، ای ارمغان بزرگ اهورامزدا، ای روشنی بخش خانه ها ، همیشه فروزان و گلگون باش در خانه های ما، روشنایی و پاکی تو را می ستاییم، در پرتو فروغ درخشان و دلنشین تو، با بداندیشی، ناپاکی و هرگونه پلیدی پیکار می کنیم.

با بهره گیری از فروغ تابان تو، با زبان دل و جانمان، اهورامزدای یگانه را به شکرانه این موهبت و پرشمار داده های زندگی ساز دیگر، سپاس می گوییم. ایدون باد.”


گردآورنده: موبد کامران جمشیدی

http://mobedjamshidi.com

—————–—————–——————————-

جشن سده، جشن مهار شدن آتش




سده یکی از جشن های ملی ایرانیان است که هرسال به روز مهر از ماه بهمن و با آتش افروزی به هنگام غروب آفتاب برگزار می شود. 
در شیوه گاه شماری نیاکان ما دو فصل تابستان و زمستان وجود داشته است که زمستان از ماه آبان آغاز می شده بنابراین جشن سده نیز یک سد روز پس از آن برگزار می شده است ویژگی آتش افروزی در جشن سده برای این است که سده مهار شدن و در اختیار درآوردن این عنصر سود بخش را یاد آوری می کند. 


بیگمان مردم در آن زمان آتش را می شناختند وبه دلیل ایجاد آتش سوزی ها شاید از آن بیم داشتند ولی چگونگی تهیه و به کارگرفتن آتش را نیاموخته بودند . با گزارشی که در شاهنامه فردوسی برای هوشنگ شاه آمده ایرانیان آتش را دریک برخورد طبیعی در اختیار گرفتند، روزی هوشنگ شاه با همراهانش برای شکار به کوه ودشت رفته بودند که ناگهان ماری دراز و سیاه از دور پدیدار شد . 


یکی روز شاه ِ جهان سوی کوه 
گذر کرد با چند کس هم گروه 
پدید آمد از دور چیزی دراز 
سیه رنگ و تیره تن و تیز تار 
دو چشم از بر سر چو دو چشمه خون 
ز دود ِ دهانش جهان تیره گون 


هوشنگ شاه سنگی از زمین بر می گیرد و به سوی مار پرتاب می کند. تا بلکه آن را بکشد. ولی مار فرار می کند و سنگ به سنگ دیگری برخورد می کند که جرقه ای از دل سنگ پدیدار می شود و به بوته های پیرامون سنگ می رسد، با این شعله ، بوته خشک آتش می گیرد و رازِ آتش افروزی نخستین بار برای ایرانیان آشکار می گردد . 

نگاه کرد هوشنگ با هوش و سنگ 
گرفتش یکی سنگ و شد تیز چنگ 
به زور کیانی ، رهانید دست 
جهانسوز مار از جهانجوی جست 
بر آمد به سنگِ گران، سنگ خُرَد 
همان و همین سنگ بشکست گرد 
فروغی پدید آمد از هر دو سنگ 
دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ 


با فروزان شدن آتش و نوری که از بوته ها پدیدار می شود هوشنگ وهمراهان به شگفت آمده و شادمان می شوند آنگاه خداوند را نیایش کردند که راز مهارکردنِ آتش را برای آنان آشکار کرده است. به شادمانی کشف آتش روشنایی را پرستش سوی ایرانیان می داند و آن روز را جشن می گیرند، این سنت همچنان به نام جشن سده برجا مانده است. 


نشد مار کشته ولیکن ز راز 
ازین طبع سنگ آتش آمد فراز 
جهاندار پیش جهان آفرین 
نیایش همی کرد و خواند آفرین 
که او را فروغی چنین هدیه داد 
همین آتش آن گاه قبله نهاد 


این کشف ارزشمند ایرانیان مرزی بود بین توحش وتمدن زیرا انسان پس از کشف آتش، از روشنایی وگرمای آن بهره گرفت، شب های تیره را به روشنی تبدیل کرد و از غارنشینی کوچ کرده به شهرنشینی رسید. 
با ابتکار جدید در کشف آتش، انسان سفال سازی را شروع کرد وبه آرامی به

شناخت فلزات رسید، چرخ تمدن با سرعتی چشمگیر به چرخش درآمد. 
با مهار شدن آتش ایرانیان در یافتند که آتش برخی از ویژگی های موجود زنده دیگر را در خود دارد ، اگر به آن پیوسته خوراک نرسد یا اکسیژن آن قطع شود آتشی وجود نخواهد داشت. باد وبارن نیز سبب خاموش شدن آتش می گردد بنابراین از همان زمان پرستارانی برای آتش برگزیده شدند. چوب و هیزم برای آتش می آوردند ، برای آتش خانه هایی با معماری ساده ودرخور آن ساختند که تاکنون نیز یادگارهای آن در ایران وجود دارد. پرستارانی برای نگهداری روشنایی آتش، چوب خوشبو برآن می گذارند. وآتشکده ها همچنان برای زرتشتیان یکی از پایگاه های نیایش خداوند است. 
جشن سده،که یادگار هوشنگ شاه است تا به امروز همچنان به یادگار مانده است واز آن زمان تا کنون هرسال ایرانیان، به روز دهم بهمن ماه این جشن شکوهمند و شادی آور را در سرزمین ایران و دربرخی از کشور های دیگر جهان برگزار می کنند. 


خیام، اندیشمند وشاعر نیشابوری در کتاب ” نوروز نامه ” خود آورده است: 
” هرسال تا به امروز جشن سده را پادشاهان نیک عهد در ایران و توران به جای می آوردند، بعد از آن تا به امروز، زمان این جشن به دست فراموشی سپرده شد و فقط زرتشتیان که نگهبان ِ سنن باستانی بوده و هستند این جشن باستانی را بر پا می داشتند “ 


مردآویج زیاری در سال 323 هجری قمری، جشن سده بزرگ و باشکوهی را در شهراصفهان برگزار کرد.جشن سده در زمان غزنویان نیز جشن سده دوباره گسترش یافت در آن زمان عنصری شاعر ایرانی در برگزاری یکی از جشن های سده قصیده ای در باره این جشن برای سلطان محمود غزنوی خواند که آغاز آن چنین است: 


سده جشن ملوک نامدار است 
ز افریدون و از جم یادگار است 


این جشن به این سبب سده نام گرفته است که سد روزپس از زمستان ِ بزرگ برگزار می شود یعنی روز دهم بهمن هرسال که ماه های آبان ، آذر ودی ( 90 روز) و ده روز از ماه بهمن، سد روز خواهد شد. فرخی سیستانی درباره زمان برگزاری جشن می گوید: 


از پی تهنیت روزنوآمد بر شاه 
سدهً فرخ روز، دهم بهمن ماه 


جشن سده ،یکی از جشن های ملی ایرانیان است و برگزاری آن مربوط به زرتشتیان ایران نیست چنانکه جشن نوروز وبزرگداشت شب چله را همهً ایرانیان پاس می دارند شایسته است تا دیگر جشن های ایران باستان نیز که جنبهً دینی زرتشتی ندارد و برگرفته از پدیده های تاریخی ، طبیعی و حماسی نیاکان ما در ایران است نیز همگانی شود و ایرانیان به برپایی آن افتخار کنند. جشن سده ( مهار شدن آتش )، جشن مهرگان ( آیین پیمان و دوستی)، جشن تیرگان ( حماسه آرش کمانگیر) جشن اسفندگان ( برگداشت جایگاه زنان) از جمله جشن های ملی ایرانیان است. 


موبد کورش نیکنام

 http://www.kniknam.com

—————–—————–——————————-


جشن سده خجسته باد


 

از آن زمان که هوشنگ شاه پیشدادی در ستیز با ماری سیاه که می تواند نشانه ای از تاریکی و نادانی باشد آتش را کشف نمود، بی گمان انسان به بزرگترین یافته جهان دست یافت و این خود شوندی برای پیشرفت و آسایش گردید. و از آنجا که ایرانیان سرآمد سودرسانی به دیگر مردمان بوده و هستند، گرامیداشت پیدایش آتش در پنجاه شبانه روز به نوروز خویشکاری این مردم گردیده است که در شامگاه روز مهر و بهمن ماه زرتشتی برابر دهم بهمن ماه خورشیدی رسمی، در جهت گستراندن مهر و دوستی و آرامش و صلح در میان تمامی اقوام ایرانی و دیگر ملتهای دنیا، آتشی را که نماد اشا و راستی و عشق اهورایی می یاشد را برفروزند و با شعله های آن هم نوا شوند که تا گردش جهان بر پا است و ماه بهمن برقرار، نیک اندیشی و خردورزی را از خود دور نکنند و تا روز مهر این ماه باشد بر پیمان خویش با دادار یکتا پایدار بمانند و آتش و آب و خاک و هوا را از آلودگی ها دور داشته و بدینسان زیست بوم خویش را برای زندگانی پاینده دارند. پس در این روز آرزو کنیم که اندیشه هایمان چون برف بهمن پاک و مهرمان روزبه روز افزونتر و آتش عشق اهورایی بر دلهایمان تابنده باشد.

 

جشن سده و پیدایش آتش خجسته باد

 

انجمن موبدان

http://www.anjomanemobedan.com


———————————————————————————

آشنایی با جشن سده      

رامین شهرت  

۱۰ بهمن ۱۳۸۷

آتش سده «سده آبان روز است از بهمن ماه  آن دهم باشد و اندر شبش كه روز دهم است و میان روز یازدهم آتشها زنند و شادی كنند. اما سبب نامش آنست كه از او تا نوروز پنجاه روز است و پنجاه شب و نیز گفتند كه از فرزندان پدر نخستین سد تمام شد اما سبب آتش كردن و برداشتن آنست كه بیورراسب توزیع كرده بود بر مملكت خویش هر روز دو مرد تا مغزشان بدان دو ریش كند كه بر كتفهای او بود؛ او را وزیری بود نام رمائیل نیكدل و نیك كردار، و از آن دو تن یكی یله كردی و پنهان او را به دماوند فرستادی. چون آفریدون وی را بگرفت سرزنش كرد و این رمائیل گفت توانایی من آن بود كه از دو كشته یكی برهانیدی و جمله ایشان در پس كو اند. با وی سواران فرستاد و بفرمود هر كسی بر بام خویش آتش افروختند زیرا كه شب بود خواست كه بسیاری ایشان پدید آید. پس نزدیك آفریدون به موقع افتاد و او را آزاد كرد و مسمغان نام كرد. پیش از سده روزی است او را برسده گویند و نیز نوسده گویند. و در حقیقت از او چیزی نداستم.»

نوشته بالا را ابوریحان بیرونی هزار سال پیش در كتاب التفهیم فی صناعه التنجیم آورده است.

 

آتش نه تنها در نزد ایرانیان بلكه در نزد دیگر اقوام جهان همواره از جایگاه بالایی برخوردار بوده است. موبد دكتر جهانگیر اشیدری در كتاب دانشنامه مزدیسنا انیگونه می گوید:«آتش مثل همه عناصر و كلیه چیزهایی كه از جانب آن فایده ای به انسان می رسد در مزدیسنا ستوده شده و در نزد ایرانیان قدیم و كنونی و نزد زرتشتیان گرامی بوده است. نظر به اینكه در آیین مزدیسنا آفریده نیك اهورامزدا باید گرامی داشته شود ایرانیان آریایی آذر را كه همان آتش است موهبت ایزدی دانسته، شعله آتش را یادآوری فروغ رحمانی خوانده اند و آتشدان فروزان را در پرستشگاه به منزله مهراب قرار داده اند.»

 

و از همین روست كه نور و روشنایی پرستش سوزرتشتیان است و زرتشتیان برای نماز در درگاه پروردگار بی همتا رو به سوی آن می ایستند.

 

در شاهنامه حكیم طوس نیز سنت دیگری محفوظ مانده كه بنیان سده را به هوشنگ شاه نسبت می دهد، استاد ابراهیم پورداوود این داستان را اینگونه از شاهنامه نقل می كند: «روزی هوشنگ شاه با همراهانش از كوهی می گذشت ماری سیاه رنگ وبسیار بزرگ و با چشمهای سرخ از دور بدید سنگی برگرفته بسوی آن انداخت مار بگریخت سنگ خرد بسنگ بزرگتری رسیده بشكست و شراره از آن برخاست خدای را از این فروغ سپاس گفته آن را قبله قرار داد»

 

یكی جشن كرد آن شب و باده خورد

سده نام آن جش فرخنده كرد                                      

ز هوشنگ ماند این سده یادگار

بسی باد چون او دگر شهریار

 

یكی دگیر از دلایل نام گذاری سده را اینگونه گفته اند كه چون سد روز از آغاز زمستان بزرگ گذشته است این روز را سده می گویند. در ایران باستان زمستان بزرگ از اول آبان آغاز می شد و تا ابتدای فروردین ماه به طول می انجامید. همچنین ایرانیان از شب چله تا جشن سده را چله بزرگ می نامیدند و بیست روز آخر بهمن كه شامل بیست شب و بیست روز است به نام چله كوچك خوانده می شده است.

 

اما زرتشتیان از دیرباز سده را گرامی می داشته اند، این جشن با شكوه تر از همه جا در كرمان برگزار می شده است. صادق هدایت درسال 1312 در مورد جشن سده كرمان اینگونه نوشته است:

«سده سوزی جشنی است كه هنوز زرتشیتان كرمان به یادگار جمشید و آیین های ایران باستان می گیرند و برای این كار موقوفاتی در كرمان در نظر گرفته اند . پنجا ه روز به نوروز خروارها بوته و هیزم  درمنه در گبر محله باغچه بوداغ آباد  گرد می آورند . جنب این باغچه خانه ای هست مسجد مانند و موبدان موبد از بزرگان شهر و حتا خارجی ها را دعوت شایانی می كنند . در این آیین نوشیدنی و شیرینی و میوه زیاد چیده می شود و اول غروب آفتــــــــــــاب دو نفر موبد دو لاله روشن می كنند و بوته ها را با آن آتش می زنند و سرود ویژه می خوانند هنگامی كه آتش زبانه می كشد همه ی  میهمانان كه بیش از چندین هزار نفر می شوند با فریادهای شادی دور آتش  می گردند و این ترانه را می خوانند :

 سد به سده ، سی به گله    پنجاه به نوروز

نوشیدنی می نوشند و میان هلهله ی شادی جشن تمام می شود . در كرمان همه ی مردم منتظر سده سوزی هستند و اهمیت كشاورزی دارد »

 

گفتنی است به غیر زرتشتیان سده را دیگر اقوام ایرانی نیز جشن می گیرند، رضا مراد غیاث آبادی در این رابطه می گوید:« امروزه تا آنجا كه نگارنده آگاهی دارد، این مراسم در میان روستا‌نشینان شمال شرقی كشور (همچون آزادوَر و روستاهای دشت جوین)، در بخش‌هایی از افغانستان و آسیای میانه (با نام «خِـرپَـچار»)، در كردستان (پیرامون سلیمانیه و اورامانات)، نواحی مركزی ایران (با نام‌های «هله‌هله»، «كُـرده»، «جشن چوپانان») و در میان برخی روستانشینان و عشایر لرستان، كردستان، آذربایجان و كرمان رواج دارد.»

———————————————————————–

نگاهی به اساطیر پیدایش آتش نزد ایرانیان باستان و ملل دیگر

دکتر فرزانه گشتاسب  

۱۰ بهمن ۱۳۸۸

به باور پژوهشگران و اسطوره‌شناسان، در میان اسطوره‌های آفرینش جهان و جهانیان، افسانه‌هایی که پیرامون پیدایش آتش به وجود آمده، بسیار بیشترند.

 

در اساطیر ژاپن، آتش از وصلت ایزانامی و ایزاناگی (الهه آسمان و زمین) زاده می‌شود؛

 

در یونان باستان «پرومته» آتش را از زئوس می‌رباید و به انسان هدیه می‌کند، اما خود به عقوبت این گناه بر صخره‌ای زنجیر می‌شود و عقابی هر روز جگرش را می‌درد؛ در اساطیر ودایی «ماتَریسوَن»، که تشخص و جلوه انسان‌نمای آذرخش است، آتش را بر روی زمین می‌افروزد و در واقع آتش از آسمان به زمین آورده می‌شود؛ آسمان به عنوان موطن اصلی آتش، در نظر یهودیان و مسیحیان نیز مطرح است.

 

تمامی این اساطیر به دورانی از زندگانی بشر اشاره می‌کنند که او آتش را خود نمی‌افروزد، بلکه آن را از جایی (مثلا آذرخش آسمانی یا آتشفشان) می‌گیرد و استفاده می‌کند، در این اسطوره‌ها معمولا جایگاه آتش در آسمان است و یا در اثر پیوند آسمان و زمین به وجود می‌آید.

 

 

اما اساطیر دیگری هم درباره آتش وجود دارند که به دوره‌ای اشاره می‌کنند که انسان، خود افروختن آتش را می‌آموزد؛ مثلا در اساطیر ژاپنی، کاهنی بزرگ با ساییدن دو قطعه چوب یا کوفتن قطعه‌ای آهن بر سنگ، آتش مقدس را می‌افروزد؛ در اسطوره‌ای هندی می‌خوانیم: شاه، آتش را از آسمان به دست آورده و آن را در جنگلی پنهان می کند و بعد وقتی به دنبال آن می رود، می‌بیند که به جای آن درخت انجیری روییده است، او با ساییدن دو قطعه چوب آن درخت، می‌تواند آتش را شعله‌ور سازد.

 

نکتۀ دیگری که در همه این اساطیر با وجود تنوع ظاهریشان، مشترک است، این است که آتش سوای صورت ظاهری‌اش دارای مینویی است که در همه موجودات هستی وجود دارد و همین گوهر بالقوه است که وقتی بالفعل می‌شود، باعث افروخته شدن آتش می‌گردد.

 

در اساطیر ایران باستان، آفرینندۀ مینو و گوهر آتش، اهورامزدا است؛ اما افروزندۀ آن بر روی زمین انسان است که در داستانی منطقی و خردپذیر، با برخورد دو سنگ به یکدیگر موفق می‌شود آتش را از دل سنگ تیره بیرون کشیده و به جهان هدیه کند.

 

«جشن سده» جشنی است که به یاد پیدایی و کشف آتش به وسیله انسان برگزار می‌شود؛ یعنی دوره‌ای که انسان توانست به جای استفاده از آتشی که به کمک طبیعت آن را به دست می‌آورد، خود آتش را بیفروزد. این دوره که آغازگر تحولی مهم در زندگی انسان بود، در اساطیر ایرانی با دورۀ پادشاهی هوشنگ شاه بیان شده است.

 

اما این آتش زمینی، صورتی مینویی و آن‌جهانی نیز دارد که آن را اهورامزدا آفریده و در همه پدیده‌های هستی یعنی آسمان، آب، زمین، گیاه، جانور و انسان به جای نهاده است. ایرانیان باستان به یاد آفرینش گوهر و مینوی این آفریدگان و آتشی که در میان آنها است، گاهنبارها و جشن رپتون را بر پا می‌کنند.

 

صورت مینوییِ آتش زمینی، در بندهشن، «روشنی بیکران» و «جای اورمزد» خوانده شده است:

 

«… به همان‌گونه نیز آفرینش مادی را به هفت بخش آفرید: نخست آسمان، دیگر آب، سدیگر زمین، چهارم گیاه، پنجم گوسفند، ششم مردم، و هفتم آتش که درخشش او از روشنی بیکران، جای اورمزد است، او آتش را در همه آفرینش چنان پراکند و فراز آفرید، بمانند خانه‌خدایی که چون در خانه شود اندر هیمه آتش نهد» (بهار 1369، ص48).

—————————————————————————-

دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ

 

فرانک کوشکی :

جشن سده یکی از بزرگ‌ترین جشن‌هایی است که ایرانیان آن را همواره گرامی می‌داشتند، این جشن پس از اسلام هم برگزار می‌شد، همچنان‌که این جشن در زمان مردآویج در سال 323 هجری در اصفهان باشکوه بسیاری برگزار شد و یا چنانكه در تاریخ بیهقی آمده است جشن سده‌ای كه در زمان سلطان مسعود غزنوی در سال 430 هجری برگزار شد بسیار باشکوه بوده است .

شوند پیدایش این جشن بسیار گوناگون می‌باشد چنانکه بنابر شاهنامه فردوسی این روز برابر با روزی است که هوشنگ آتش را یافت. هوشنگ که روزی با گروهی از یارانش در دشت می‌گشت به ماری سیاه و دراز برخورد کرد، هوشنگ سنگی را برداشت تا مار را بکشد اما از برخورد سنگ پرتاب شده با سنگی که در نزدیکی مار بود، جرقه ای از آتش به وجود آمد:

برآمد به سنگ گران سنگ خرد هم آن و هم این سنگ بشکست خرد

فروغی پدید آمد از هر دو سنگ دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ

هوشنگ پس از این رویداد جشنی بزرگ برای سپاس از یزدان به شوند یافتن آتش برپاكرد، او آتشی بزرگ را برافروخت و نام آن جشن را، سده نهاد:

شب آمد برافروخت آتش چو کوه همان شاه در گرد او با گروه

یکی جشن کرد آن شب و باده خورد سده نام آن جشن فرخنده کرد

این تنها یکی از شوندهای برپایی این جشن است. در سرچشمه‌های گوناگون و به باور ایرانیان کهن نوشته‌اند، چون در این روز شمار فرزندان مشی و مشیانه ، به صد رسید از این رو آن را سده گویند.

ابوریحان بیرونی در کتاب خود، آثار الباقیه می‌نویسد: «سده،آبان روز است از بهمن ماه و آن دهم باشد و اندر شبش که روز دهم است و میان روز یازدهم آتش افروزند و شادی کنند و سببش آن است که تا نوروز پنجاه روز و پنجاه شب است و نیز گفته‌اند که از فرزندان پدر نخستین صد تن شدند. اما سبب آتش کردن آن است که بیوراسب (ضحاک) توزیع کرده بود بر مملکت خویش هر روز دو مرد تا مغزشان بدان مارها دهند که برکتف‌های او بود، او را وزیری بود نام او رمائیل نیکدل و نیک کردار و از آن دو تن یکی یله کردی و پنهان او را به دماوند فرستادی و چون فریدون او را بگرفت سرزنش کرد و این رمائیل گفت توانایی من آن بود که از دو کشته یکی را برهانیدی و جمله ایشان در پس کوهند . با وی سواران فرستاد تا به دعوی نگرند و رمائیل کسی را پیش فرستاد و بفرمود هر کسی بر بام خویش آتش افروزد زیرا که شب بود (و به این ترتیب افراد رها شده از مرگ نمایان شدند)، پس فریدون او را آزاد کرد و مسمغان نام کرد . پیش از سده روزی است که آن را برسده گویند و نیز نوسده گویند و از حقیقت آن چیزی ندانستم.»

شوند دیگری که در این باره گفته می‌شود این‌است که ایزد رپیتون در آبان ماه به زیر زمین می‌رود تا زمین را برای روییدن دوباره گیاهان و نباتات گرم نگه دارد و دوباره یکم فروردین به روی زمین باز می‌گردد از این رو این ایزد در گذشته نه چندان دور بسیار اهمیت داشت و برای این ایزد جشن‌ها و آیین‌های ویژه‌ای برگزار می‌شد. اگر که ما صد روز پس از به زیر زمین رفتن این ایزد را شماره کنیم، روز جشن سده خواهد بود. در اصل جشن سده، ایزد رپیتون را به آتش پیوند می‌دهد و ریشه‌ی این جشن در روز آبان و بهمن ماه است. در گذشته، در برخی از روستاهای زرتشتی‌نشین در اشتاد روز و آذر ماه جشنی به شوند اینکه صد روز پیش از بازگشت ایزد رپیتون است، برگزار می‌شد که هیرومبا نامیده می‌شد و هنگامی که این جشن گرفته می‌شد دیگر جشن سده برگزار نمی‌شد یا برعکس. همین را می‌توان در کرمان باستان نیز دید چرا که آنها جشن هیرومبا را نمی‌گرفتند و به جای آن جشن سده را برگزار می‌کردند، یعنی صد روز پس از به زیر زمین رفتن ایزد رپیتون .

از جشن سده در سروده‌های سرایندگان گوناگون پارسی یاد شده است چنانکه خاقانی شروانی می‌سراید:

بگـذار آتش سده در جـان مـا زند این هجر کافر تو که آفت رسان ماست

ویا فرخی سیستانی درباره سده می‌سراید:

از پـی تهنیت روز نوآمـد بـرشـاه سده‌ی فـرخ روز دهم بهمن مــاه

به‌خبردادن نوروز نگارین‌سوی میر سیصد‌و‌شصت‌شبانروز همی تاخت‌به‌راه

و یا منوچهری در قصیده‌ای می‌گوید:

آمـد ای سید احرار شب جشـن سده شب جشـن سده را حرمت بسیار بود

بر فروز آتش‌ برزین ‌که ‌در ‌ا‌ین ‌ماه ‌بسی آذر برزیـن پیغمبر آزار بود

آتش و آیین‌های مرتبط با آن در دین زرتشتی و ایران باستان از ارزش ویژه‌ای برخوردار بوده و هست . چون نظر به اینکه در دین زرتشتی هر چیز نیکویی باید گرامی داشته شود و نیز به شوند آنکه آتش بخششی است که از سوی اهورامزدا به انسان داده شده پس زرتشتیان آن را ارمغانی از سوی ایزد یکتا می‌دانند که باید آن را گرامی و بزرگداشت. زرتشتیان به این آخشیج (:عنصر) که یکی از چهار آخشیج می‌باشد و نیز به فرشته نگاهبان آن «آتر»، در اوستایی «آترس» و در فارسی «آذر» می‌گویند. آتش یکی از بخشش‌هایی است که از برای سود و بهره آدمی از جهان مینوی به جهان مادی فرستاده شده پس باید از آسیب رساندن به آن خودداری شود . در یسنای 17 بند 11پنج نوع آتش نام برده شده که به هر یک جداگانه درود فرستاده می‌شود. در فصل 17 کتاب بندهش نیز از این پنج آتش نام برده شده است.

در اوستای آتش نیایش می‌خوانیم: «نمه سته. آترش . مزداو . اهورهه . هوداو مزیشته . یزه ته: نماز به تو ای آتش، ای آفریده نیک مزدا اهورا و ای بزرگترین ایزد» . در جایی دیگر از همین اوستا از این ایزد، آرامش، روزی فراوان، پارسایی کامل، شیرینی زبان، روان آگاه، خرد بزرگ و بهشت روشن خواسته شده است.

پس بی جهت نخواهد بود که جشن سده، جشنی که در آن آتش برای نخستین بار توسط آدمیان یافت شد این‌گونه در نزد زرتشتیان و ایرانیان باستان، بزرگ و گرامی بوده و هست.

امروزه نیز این جشن همچون گذشته توسط زرتشتیان با آیین‌های ویژه‌ای برگزار می‌شود. موبدان در هنگام پایین رفتن (:غروب) خورشید در حالیکه لباسی یکدست سپید بر تن و آتشدانی بر دست دارند و اوستای آتش نیایش زمزمه می‌کنند، گرد هیمه‌ای که در میان جوانانی یکدست سپید پوش قرار دارد، می‌گردند و پس از چندی آن را می‌افروزند.

در گذشته نه چندان دور هر یک از مردم شاخه‌ای یا هیزمی می‌آوردند تا این‌گونه با دیگر همکیشان در این کار بس نیکو و ارجمند، همازور و هم بهره شوند که این آیین زیبا همچنان در روستای شریف آباد در هنگام هیرومبا دیده می‌شود، البته نمی‌توان انتظار انجام این کار نیک و پسندیده را در شهری همچون تهران داشت ولی نباید از این نکته نیز غافل شد که می‌توان این کار را به شکل‌های دیگری نیز انجام داد تا همگی با هم در این‌گونه جشن‌ها هم بهره و هم بسته شویم.

به هر روی شوند برگزاری این جشن هر چه که باشد این نکته در خور توجه است که این جشن یادگاری است بس ارزشمند از نیاکانمان و گوشه‌ای است از فرهنگ و شناسه‌ی ما.