ویسپرد

ویسپرد

 

ویسپرد – کرده ی یکم               

کرده ی یکم

 

1

[ زَوت : ]

نوید [ ستایش ] می دهم و ستایش بجای می آورم رَدان ِمینوی و جهانی را :

رَدان ِجانوران آبزی را،

رَدان ِِجانوران زمینی را،

رَدان ِِپرندگان را،

رَدان ِِجانوران دشتی را،

رَدان ِِچرندگان را،

اَشَوَنان و رَدان ِِاَشَوَنی را.

 

2

نوید [ ستایش ] می دهم و ستایش بجای می آورم «گـَهَنبارها» رَدان ِِاَشَوَنی را :

«مَیدیوزَرِم»(شیر دهنده ی) اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی را،

«مَیدیوشِم» اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی (هنگام درویدن گیاهان) را،

«پَتیه شهـِیـم ِ» اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی (هنگام خرمن برداری) را،

«اَیاسرِم» اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی (هنگام گُشن گیری رمه) را،

«مَیدیارِم» اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی (هنگام سرما) را،

«هَمَسپَتمَدَم» اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی (هنگام ستایش و نیایش) را.(1)

 

3

نوید [ ستایش ] می دهم و ستایش بجای می آورم جهان بارورِ اَشَوَن، ردِ اَشَوَنی را که فرزندانی می زاید.(2)

نوید [ ستایش ] می دهم و ستایش بجای می آورم بخش های به نیکی ستوده ی «ستـَوُتَ یــِسـنیَه»ی اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی را.

نوید [ ستایش ] می دهم و ستایش بجای می آورم بخش های به نیکی ستوده ی «یــِسنیَه»، «مَیَزد»های اَشَوَن، اَشَوَن مردان و اَشَوَن زنان را.

 

4

نوید [ ستایش ] می دهم و ستایش بجای می آورم [ ایزدان ] سال، رَدان ِاَشَوَنی را.

نوید [ ستایش ] می دهم و ستایش بجای می آورم سرایِش ِ«اَهونَ وَیریَه …»ی اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی را.

نوید [ ستایش ] می دهم و ستایش بجای می آورم درود گویی بر «اَشَه وَهیشتَ»(اَشِم وُهو)ی اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی را.

نوید [ ستایش ] می دهم و ستایش بجای می آورم «یِنگهِه هاتـَم …» اَشَوَن به نیکی ستوه، رَدِ اَشَوَنی را.(3)

 

5

نوید [ ستایش ] می دهم و ستایش بجای می آورم «اَهونَوَد گاهِ» اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی را.

نوید [ ستایش ] می دهم و ستایش بجای می آورم زنان مزدا آفریده ی اَشَوَن، دارندگان فرزندان اَشَوَن بسیار، رَدان آشَوَنی را.

نوید [ ستایش ] می دهم و ستایش بجای می آورم «اَهومند» و «رَتومندِ»(4) اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی را.

نوید [ ستایش ] می دهم و ستایش بجای می آورم «هفت هات» اَشَوَن، رد اَشَوَنی را.

 

6

نوید [ ستایش ] می دهم و ستایش بجای می آورم «اُشتَوَد گاه ِ» اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی را.

نوید [ ستایش ] می دهم و ستایش بجای می آورم کوه های رامش دهنده ی بسیار آسایش بخش مزدا آفریده ی اَشَوَن، رَدان ِاَشَوَنی را.

نوید [ ستایش ] می دهم و ستایش بجای می آورم «سِپَنتمَد گاه ِ» اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی را.

نوید [ ستایش ] می دهم و ستایش بجای می آورم «بهرام» اهوره آفریده و «اوَپَرتات» اَشَوَن ِپیروز، رَدان ِاَشَوَنی را.

 

7

نوید [ ستایش ] می دهم و ستایش بجای می آورم «وُهوخشتـَر گاه ِ» اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی را.

نوید [ ستایش ] می دهم و ستایش بجای می آورم «مهر» فراخ چراگاه و «رام» بخشنده ی چراگاه های خوب، رَدان اَشَوَنی را.

نوید [ ستایش ] می دهم و ستایش بجای می آورم «وَهیشتوایت گاه ِ» اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی را.

نوید [ ستایش ] می دهم و ستایش بجای می آورم آفرین نیک ِاَششوَن و اَشَوَن مرد ِپاک رَدِ اشَوَنی را.

نوید [ ستایش ] می دهم و ستایش بجای می آورم «دامویش اوپَمَن» ایزد چیره دست ِدلیر ِاَشَوَن رَدِ اَشَوَنی را.

 

8

نوید [ ستایش ] می دهم و ستایش بجای می آورم «اَیریَمَن ایشیَه»ی اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی را.

نوید [ ستایش ] می دهم و ستایش بجای می آورم «فشوشو مَنثـَره»ی اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی را.

نوید [ ستایش ] می دهم و ستایش بجای می آورم رَدِ بزرگوار «هادُخت» اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی را.

 

9

نوید [ ستایش ] می دهم و ستایش بجای می آورم پرسش اهورایی ِاَشَوَن، دین ِاهورایی ِاَشَوَن، سرزمین اهورایی ِاَشَوَن، زَرَتـُشتوم اهورایی ِاَشَوَن، رَدانَ اَشَوَنی را.

نوید [ ستایش ] می دهم و ستایش بجای می آورم «هَدیش ِ» دارنده ی کشتزار را که به چارپای خوب کـُنش، چراگاه بخشد و اَشَوَن مرد را که چارپای بپرورد.

 

پانوشت ها :

 

1. برای شش «گهنبار» و صفت های آن ها نگاه کنید به خرده اوستا.

2. جهان ِبود و هستی که همه ی آفریدگان از او هستی یابند. (گزارش پهلوی (زند) وندیداد.)

3. برای این نیایش ها نگاه کنید به خرده اوستا.

4. اَهومند و رَتومند از صفت های اهوره مزداست.

5. اَردویسورَ اَناهیتا (= ناهید) ایزدبانوی آب ها.

——————————–

ویسپرد – کرده ی دوم               

کرده ی دوم

 

1

با این زَور و بَرسَم، خواستار ستایشم رَدان مینوی را.

با این زَور و بَرسَم، خواستار ستایشم رَدان جهانی را.

با این زَور و بَرسَم، خواستار ستایشم رَدان جانوران آبزی را.

با این زَور و بَرسَم، خواستار ستایشم رَدان جانوران زمینی را.

با این زَور و بَرسَم، خواستار ستایشم رَدان پرندگان را.

با این زَور و بَرسَم، خواستار ستایشم رَدان جانوران دشتی را.

با این زَور و بَرسَم، خواستار ستایشم رَدان چرندگان را.

 

2

با این زَور و بَرسَم، خواستار ستایشم  گهنبارهای اَشَوَن، ردان اَشَوَنی را.

با این زَور و بَرسَم، خواستار ستایشم میدیوزم (شیر دهنده ی) اَشَوَن، رد اَشَوَنی را.

با این زَور و بَرسَم، خواستار ستایشم میدیوشم اَشَوَن، رَد ِاَشَوَنی (هنگام درویدن گیاهان) را.

با این زَور و بَرسَم، خواستار ستایشم پتیه شهیم اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی (هنگام خرمن برداری) را.

با این زَور و بَرسَم، خواستار ستایشم ایاسرم اَشوَن، رَد ِاَشَوَنی (هنگام گـُشن گیری رمه) را.

با این زَور و بَرسَم، خواستار ستایشم میدیارم اَشَوَن، رَدِ اَشوَنی (هنگام سرما) را.

با این زَور و بَرسَم، خواستار ستایشم همسپتمدم اَشَوَن، رَد ِاَشَوَنی (هنگام ستایش و نیایش) را.

 

3

با این زَور و بَرسَم، خواستار ستایشم جهان بارور اَشَوَن، رَد ِاشوَنی را که فرزندانی می زاید.

با این زَور و بَرسَم، خواستار ستایشم همه ی رَدان را : آنان که اهوره مزدا به زرتشت آگاهی داد که به آیین بهترین اَشَه سزاوار ستایش و نیایشند.

 

4

با این زَور و بَرسَم، خواستار ستایشم  ترا ای رَد، ای اهوره مزدای مینُوی، ای در میان مینُویان برتر، ای «اَهو» و «رَتو» در آفرینش جهانی.

 

5

با این زَور و بَرسَم، کسی را خواستار ستایشم که رَدان را همی خواند؛ آن اَشَوَن مردی که اندیشه و فتار و کردار نیک را به یاد دارد؛ آن که به سپندارمذ اَشَوَن و به سخن سوشیانت پایدار است و با «کـُنِش خود، جهان را به سوی اَشَه پیش می برد.»(1)

 

6

با این زَور و بَرسَم، خواستار ستایشم [ ایزدان ] اَشَوَن ِسال، رَدان ِاَشَوَنی را.

با این زَور و بَرسَم، خواستار ستایشم سرایش ِ«اَهونَ وَیریَه …»ی اَشَوَن، رَد ِاَشَوَنی را.

با این زَور و بَرسَم، خواستار ستایشم نیایش ِ«اَشَه وَهیشتَ …»(اَشِم وُهو)ی اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی را.

با این زَور و بَرسَم، خواستار ستایشم «یِنگهه هاتـَم …» اَشَوَن ِبه نیکی ستوده، رَدِ اَشَوَنی را.

 

7

با این زَور و بَرسَم، خواستار ستایشم اَهوَنَود گاه ِاَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی را.

خواستار ستایشم زنان ِنیک بخت ِنژاده ی بُرزمند را.

با این زَور و بَرسَم، خواستار ستایشم آن اَهومند و رَتومند اَشَوَن، آن اَهو و رَتو، آن اهوره مزدای اَشَوَن، رَد ِاَشَوَنی را.

با این زَور و بَرسَم، خواستار ستایشم یَسَنَه ی توانا : هفت هات ِاَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی را.

خواستار ستایشم اَرِدویسوَر اَناهیتای اَشَوَنی را.

 

8

با این زَور و بَرسَم، خواستار ستایشم اُشتتـَوَد گاه ِ اَشَوَن، رَد ِاَشَوَنی را.

خواستار ستایشم کوه های رامش دهنده ی بسیار آسایش بخش ِمزدا آفریده ی اَشَوَن، رَدان ِاَشَوَنی را.

با این زَور و بَرسَم، خواستار ستایشم سِپَنتمَد گاه ِ اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی را.

خواستار ستایشم بهرام اهوره آفریده و اوَپَرتات پیروز، ردان ِاَشَوَنی را.

 

9

با این زَور و بَرسَم، خواستار ستایشم وُهوخشتـَر گاه ِ اَشَوَن، ردِ اَشَوَنی را.

خواستار ستایشم مهر ِفراخ چراگاه و رام بخشنده ی چراگاه های خوب، ردان ِاَشَوَنی را.

با این زَور و بَرسَم، خواستار ستایشم  وَهیشتـُوایشْت گاه ِ اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی را.

خواستار ستایشم آفرین نیک اَشَوَن و آشَوَن مرد ِپاک و دامویشْ اوپَمَن، ایزد چیره دستِ دلیر اَشَوَن، رَد ِ اَشَوَنی را.

 

10

با این زَور و بَرسَم، خواستار ستایشم ایرْیَمَن ایشیَه ی اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی را.

با این زَور و بَرسَم، خواستار ستایشم فـْشوشو مَنـْثـَره ی اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی را.

با این زَور و بَرسَم، خواستار ستایشم رَدِ بزرگوار هادُخت ِاَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی را.

 

11

با این زَور و بَرسَم، خواستار ستایشم پرسش اهورایی اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی را.

با این زَور و بَرسَم، خواستار ستایشم دین ِاهورایی ِاَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی را.

با این زَور و بَرسَم، خواستار ستایشم سرزمین اَهورایی ِاَشَوَن و زَرَتـُشتوم ِاهورایی ِاَشَوَن، رَدان ِاَشَوَنی را.

با این زَور و بَرسَم، خواستار ستایشم هَدیش ِدارنده ی کشتزار را که به چارپای خوب کـُنش، چراگاه بخشد و اَشَوَن مرد را که چارپای بپرورد.

 

پانوشت :

 

1. جمله ی داخل «» از گاهان، هات 43، بند 6 برگرفته شده است.

——————————————–

ویسپرد – کرده ی سوم             

کرده ی سوم

 

1

[ زَوت : ]

هاوَنَن را ایستاده خواهم.

[ راسپی : ]

من آماده ام.

[ زَوت : ]

آتـَروَخش را ایستاده خواهم.

[ راسپی : ]

من آماده ام.

[ زَوت : ]

فـَربَرِتـَر را ایستاده خواهم.

[ راسپی : ]

من آماده ام.

[ زَوت : ]

آبـِرِت را ایستاده خواهم.

[ راسپی : ]

من آماده ام.

[ زَوت : ]

آسنـَتـَر را ایستاده خواهم.

[ راسپی : ]

من آماده ام.

[ زَوت : ]

راسپی را ایستاده خواهم.

[ راسپی : ]

من آماده ام.

[ زَوت : ]

سرَوشاوَرِز، آن فرزانه ی آگاه از «مَنثـَره» را ایستاده خواهم.

[ راسپی : ]

من آماده ام.«یَثـَه اَهووَیریو …» که زَوت مرا بگوید.

[ زَوت : ]

«اَثارتـَوش اَشات چیت هَچا …» که پارسا مرد ِدانا بگوید.

 

2

[ زَوت و راسپی : ]

آتـُربان را ایستاده خواهم.

ارتشتار را ایستاده خواهم.

برزیگرِ ستور پرور را ایستاده خواهم.

خانه ی خدای را ایستاده خواهم.

دهخدا را ایستاده خواهم.

شهربان را ایستاده خواهم.

شهریار سرزمین را ایستاده خواهم.

 

3

جوان ِنیک اندیش، نیک گفتار و نیک کردار ِِبهدین را ایستاده خواهم.

جوان سخن گوی را ایستاده خواهم.

کسی را که خویشاوند پیوندی کند، ایستاده خواهم.

[ آتـُربان ] اَشَوَنی را که در کشور است، ایستاده خواهم.

[ آتـُربان ] فرخنده ای را که [ بیرون از کشور ] در گردش است ، ایستاده خواهم.

کد بانو را ایستاده خواهم.

 

4

ای اهوره مزدا !

زنی را ایستاده خواهم که در اندیشه و گفتار و کردار نیک، سرآمد و خوب آموخته و فرمانبردار شوهر و [ رَدِ ] اَشَوَن [ چون ] سپندارمذ و [ چون ] زنانی است که از آن ِتواند.

اَشَوَن مردی را ایستاده خواهم که در اندیشه و گفتار و کردار نیک، سر آمد و از «خَستویی» آگاه و با «کـَیَذ َ» بیگانه است و «با کـُنش خود، جهان را به سوی اَشَه پیش می برد.»

 

5

اینک، هر یک از شما مزداپرستان را رَد همی خوانم و رَد به شمار آورم :

امشاسپندان و سوشیانت ها را که داناتر، راست گفتارتر، یاری کننده تر و خردمندترند.

بیشترین نیروی دین ِمزدا پرستی را آتـُربان و ارتشتار و برزیگر ِستور پرور همی خواهم.

 

6

[ زوت : ]

«یَثـَه اَهو وَ یریو …» که آتـَروَخش مرا بگوید.

[ راسپی : ]

«اَثارَتوش اَشات چیت هَچا …» که پارسا مرد دانا بگوید. «یَثَه اَهووَیریو …»

که زَوت مرا بگوید.

[ زَوت : ]

«اَثارَتوش اَشات چیت هَچا …» که پارسا مرد دانا بگوید.

[ راسپی : ]

ای آتـُربان !

تویی زَوت ِما.

[ زَوت : ]

«یَثَه اَهو وَ یریو …» که آتـَروَخش مرا بگوید.

[ راسپی : ]

«اَثارَتوش اَشات چیت هَچا …» که پارسا مرد دانا بگوید.

[ زَوت ] :

من – زَوت – آماده ام که «ستـَوتَ یِسنیَه» را فرا خوانم و باژگیرم و بسرایم و بستایم.

————————————–

ویسپرد – کرده ی چهارم                        

کرده ی چهارم

 

1

هان می ستاییم اندیشه و اندیشیده را، «آدا»ی نیک، «اَشَی» نیک، «چیستی ِ» نیک و «دروَتاتِ» نیک را، آن که به رَدان و به رَدی ها درود همی گوید.

 

2

رستگاری جهانیان را خَستو باشیم که ما – مزدا پرستان زرتشتی – میَزدِ رَدی و نماز ِرَدی ِرَد پسند را بدو نوید همی دهیم.

سراسر آفرینش اَشَه، ستایش و نیایش و خوشنودی و آفرین خوانی ما بشنوند.

سروش پارسا، رَدِ بزرگوار را می ستاییم.

اهوره مزده را می ستاییم که در اَشَوَنی برترین، که در اَشَوَنی سرآمد است.

همه ی سرودهای زرتشتی و همه ی کُـنش [های ] نیک ورزیده را می ستاییم : آنچه را که شده است و آنچه را که خواهد شد.

«یــِنگهـِه هاتـَم …»

——————————–

ویسپرد – کرده ی پنجم              

کرده ی پنجم

 

1

ای امشاسپندان !

آماده ام که شما را زَوت، ستاینده، خواننده، پرستنده، چاووش و سرودخوان باشم.

اینک ستایش و نیایش و خوشنودی و آفرین، شما – امشاسپندان – را باد !

اینک، بهروزی و خشنودی ِ رَد اَشَوَنی و پیروزی و خوشی ِروان، سوشیانت های ما را باد !

 

2

ای امشاسپندان ! ای شهریاران ِنیک ِخوب کـُنش !

جان و تن و همه ی توان ِخویش، شما را پیشکش می کنیم.

 

3

ای اهوره مزدا ی اَشَوَن !

نزد تو خـَستوییم بدین کیش. [ خـَستوییم که ] مزدا پرست، زرتشتی، دشمن دیوان و پیرو دین اهورایی هستیم.

هاونی اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین.

ساونگهی و ویسه ی ِاَشَوَن، رَدان ِاَشَوَنی را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین.

رَدان ِروز و گاه ها و ماه و گَهَنبارها و سال را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین.

 

[ زَوت : ]

«یَـثـَه اَهو وَیریو …» که زَوت مرا بگوید.

[ راسپی : ]

«یـَثـَه اَهو وَیریو …» که زَوت مرا بگوید.

[ زَوت : ]

«اَثارَتوش اَشات چیت هَچا …» که پارسا مَرد دانا بگوید.

—————————

ویسپرد – کرده ی ششم                       

کرده ی ششم

 

[ زَوت و راسپی : ]

با آموزش [ زَوت ] و با درود و رامش و زَورهای «ویثوشَ»(1) و سخنان درست گفته، امشاسپندان نیک را به نام های زیبایشان همی خوانم.

امشاسپندان نیک را به نام های نیک «اَشَه» همی ستایم؛ به دین ِنیک اَشَوَن؛ به دین نیک مزدا پرستی.

 

«مزدااَهوره کسانی را که درپرتو اَشَه بهترین پرستش ها را به جای می آورند، می شناسد. من نیز چنین کسانی را که بوده اند و هستند، به نام می ستایم و با درود [ بدانان ] نزدیک می شوم.»(2)

 

«شهریاری مینوی نیک تو – شایان ترین بخشش آرمانی در پرتو اَشَه – از آن ِکسی شود که با شور دل، بهترین کردارها را به جای آورد.»(3)

 

بشود که در این جا ستایش اهوره مزدا را – تواناترین اَشَوَنی که او را می پرستیم – فرمان برداری باشد، در آغاز همچنان که در انجام.

ایدون بشود که در این جا ستایش اهوره مزدا – تواناترین اَشَوَنی که او را می پرستیم – فرمان برداری باشد.

 

 

پانوشت ها :

 

1. (به معنی «نماینده ی گناه» یا «نمودار بزه») صفتی است برای گونه ای از «آب زور». استاد پورداوود حدس زده است که شاید این واژه نام یا صفت آب زَوری بوده است برای «ور»(آیین دادرسی ایزدی).

2. گاهان، یسنا هات 50، بند 22.

3. یسنا هات 51، بند 1.

———————–

ویسپرد – کرده ی هفتم             

کرده ی هفتم

 

1

سخنان درست گفته را می ستاییم.

سروش پارسا را می ستاییم.

اَشَی ِنیک را می ستاییم.

نـَریوسَنگ را می ستاییم.

آشتی ِپیروز را می ستاییم.

نیفتادنی و نلغزیدنی را می ستایم.

فَرَوَشی های اَشَوَنان را می ستاییم.

چینـَودپُل را می ستاییم.

گـَرزمان ِاهوره مزدا را می ستاییم.

بهترین زندگی (بهشت)، روشنایی همه گونه آسایش بخش را می ستاییم.

 

2

بهترین راه به سوی بهترین زندگی (بهشت) را می ستاییم.

اَرشتادِ نیک ِگیتی افزای و جهان پرور و پاداش بخش را می ستاییم.

دین مزدا پرستی را می ستاییم.

رَشن ِراست ترین را می ستاییم.

مهر فراخ چراگاه را می ستاییم.

پارِندی چُست را می ستاییم : آن چُست در میان چُست اندیشان، آن چُست در میان چُست گفتاران، آن چُست در میان چُست کرداران را؛ آن که تن را چُستی بخشد.

 

3

دلیری ِمردانه را می ستایم که مردان را گشایش بخشد، که هوش مردان را گشایش بخشد؛ که تندتر از تند و دلیرتر از دلیر است؛ که همچون پاداش ایزدی به مرد رسد؛ که در هنگام گرفتاری تن مردان را برهاند.

خواب ِمزدا آفریده ی مایه ی شادمانی جانوران و مردمان را می ستاییم.

 

4

آفریدگان اَشَوَن نخست آفریده (1) – پیش از آفرینش آسمان و آب و زمین و گیاه و جانور خوب کـُنش – را می ستاییم.

دریای فراخ کرت را می ستاییم.

باد چالاک مزداآفرید را می ستاییم.

آسمان درخشان ِنخست آفریده (2) – پیش از آفرینش جهان ِاستومند – را می ستاییم.

 

5

ای آذر اهوره مزدا ! ای اَشَوَن ! ای رَدِ اَشَوَنی !

ترا می ستاییم.

زَور و کـُشتی ِبَرسَم ِاَشَوَن ِبه آیین اَشَه گسترده، رَدان اَشَوَنی را می ستاییم.

اَپام نَپات را می ستاییم.

نـَریوسَنگ را می ستاییم.

«ای آذر ِاهوره مزدا ! ای اَشَوَن ! ای رَد ِاَشَوَنی !

تو را می ستاییم.

زَور و کـُشتی ِبَرسَم ِاشون به آیین اَشَه گسترده، رَدان ِاشونی را می ستاییم.

اَپام نَپات را می ستاییم.

نریوسنگ را می ستاییم.

ایزد ِدامویش اوپَمَن ِدلیر را می ستاییم.

روان های درگذشتگان را می ستاییم.

فَرَوَشی ِاشونان را می ستاییم.

رد ِبزرگوار، اهوره مزدا را می ستاییم که در اشونی برترین است؛ که در اشونی سرآمد است.

همه ی گفتارهای زرتشتی را می ستاییم.

همه ی کردارهای نیک ِورزیده را می ستاییم.

همه ی کردارهای نیکی را که ورزیده خواهد شد، می ستاییم.

«یِنگهِه هاتـَم …»

سروش پارسا، رَد ِبزرگوار را می ستاییم.

اهوره مزدا را می ستاییم که در اشونی برترین، که در اشونی سرآمد است.

همه ی سرودهای زرتشتی و همه ی کـُنش  [های ِ ] نیک ورزیده را می ستاییم : آنچه را که ورزیده شده است و آنچه را که ورزیده خواهد شد.

«یِنگهِه هاتـَم …»

[ زوت و راسپی : ]

«یثه اَهو ویریو …»»(3)

 

[ راسپی : ]

«یَثـَه اَهووَیریو …» که زَوت مرا بگوید.

[ زَوت : ]

«اَثارَتوش اَشات چیت هَچا …» که پارسا مرد دانا بگوید.

 

پانوشت ها :

 

1. ایزدان مینوی که پیش از آسمان و گیاه و جانور آفریده شدند.

2. آسمان پیش از دیگر بخش های گیهان و جهان اَستومند آفریده شد.

3. = یسنا هات 71، بندهای 23 و 24.

—————————-

ویسپرد – کرده ی هشتم                       

کرده ی هشتم

 

1

[ راسپی : ]

 

ای اهوره مزدای اَشَوَن !

از این گفتار خشنود باش.

این گفتار را تو و ایزدان اَشَوَن – آن وَرجاوَندان ِجاودانه، شهریاران نیک ِخوب کـُنش که پنجاه و صد و هزار و ده هزار و افزون تر و بیرون از شمارند – بپذیرید.

 

2

براستی شهریاری را از آن ِکسی شمریم و از آن ِکسی دانیم و برای کسی خواستاریم که بهتر شهریاری کند :

«مزدااهوره و اردیبهشت.» (1)

 

پانوشت :

 

1. = یسنا هات 35، بند 5.

————————–

ویسپرد – کرده ی نهم               

کرده ی نهم

 

1

«هَوم»های آماده شده و «زَور»های فراهم شده – [ آنچه ] فراهم شده و [ آنچه ] فراهم خواهد شد – پیروزمندان ِآزارشکن اند که از درمان اَشَی برخوردارند؛ که از درمان چیستی برخوردارند؛ که از درمان مزدا برخوردارند؛ که از درمان زرتشت برخوردارند؛ که از درمان زَرَتـُشتوم برخوردارند.

 

2

درمانی که اَشَوَن فرخنده، [ آتـُربان ] فرخُنده ی گردش کننده [ در بیرون از کشور ]، دین نیک مزدا پرستی، آفرین ِاَشَوَنی ِنیک، پیمان شناسی اشَوَنی نیک و بی آزاری اَشَوَنی نیک از آن برخوردارند.

 

3

نوید می دهیم و می آگاهانیم و در هم می فشریم و فرو می نهیم و می ستاییم و از بر می خوانیم :

«هوم»های توانای اَشَوَن، بی آلایشند؛ به آیین اَشَه فراهم آورده شده اند و به آیین اَشَه فراهم آورده خواهند شد؛ به آیین اَشَه از آن ها آگاهی داده شده است و به آیین اَشَه از آن ها آگاهی داده خواهد شد؛ به آیین اَشَه فشرده شده اند و به آیین اَشَه فشرده خواهند شد.

 

4

نیروی نیرومند را، پیروزی نیرومند را، «اِرِث ِ» نیرومند را، اَشَی نیرومند را، چیستی ِنیرومند را، «پَوروَتاتِ» نیرومند را، اوپَرَتات ِنیرومند را، ایزدان نیرومند را، «امشاسپندان، شهریاران نیک خوب کـُنش جاودان زنده و جاودان پاداش بخش را که با منش نیک بسر می برند و امشاسپند بانوان را.»(1)

 

5

خرداد و امرداد و گِوش تـَشَن و گوشوروَن و آذر به نام خوانده شده و هَدیش ِبرخوردار از اَشَوَنی، خوراک، آسایش و آمرزش را.

 

6

سرودهای ستایش و نیایش و آفرین خوانی اهوره مزدا و امشاسپندان، رَدان اَشَوَن بزرگوار را.

ستایش و نیاش ِبرترین رَد را، اَشَی ِسرآمد و نمازِ رَد پسند ِسرآمد را.

 

7

«مَنثـَره» را، دین ِمزداپرستی را، ستـَوتَ یِِسنیَه را، همه ی رَدان را، همه ی نمازهای رَد پسند را.

سراسر آفرینش اَشَه، ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین خوانی ما را بشنوند؛ در آغاز همچنان که در انجام.

[ زَوت : ]

«یَثـَه اَهووَیریو …» که آتـَروَخش مرا بگوید.

[ راسپی : ]

«اَثارَتوش اَشات چیت هَچا …» که پارسا مرد دانا بگوید.

«یِنگههِ هاتـَم …»

 

پانوشت :

 

1. یسنا هات 24، بند 9.

————————————

ویسپرد – کرده ی دهم              

کرده ی دهم

 

1

[ زَوت : ]

خواستار ستایشم کشورهای اَرِزَهی، سَوَهی، فـْردَذ َفشو، ویدَذ َفشو، وُاوروبَرْشـتی، وُاوروجَرْشتی و این کشور ِخَونیرَثَ را.

 

2

خواستار ستایشم هاوَن سنگین، هاون آهنین، تـَشتِ زَور، وَرس ِهَوم پالای وترا، ای بَرسَم ِبه آیین اَشَه گسترده.

خواستار ستایشم «اَهونَ وَیریَه …» و پایداری مزداپرستی را.

خواستار ستایشم فَرَوَشی های نیرومند پیروز اَشَوَنان را.

خواستار ستایشم فَرَوَشی های نخستین آموزگاران کیش، فَرَوَشی های نیکان را و فَرَوَشی روان خویش را.

خواستار ستایشم همه ی رَدان اَشَوَنی، همه ی نیکی دهندگان – ایزدان اَشَوَن مینُوی و جهانی – را که به آیین ِبهترین اَشَه برازنده ی ستایش و سزاوار نیایشند.

من خـَستویم که مزداپرست، زرتشتی، دیو ستیز و اهورایی کیشم.

هاونی اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین !

ساوَنگََهی و وَیسیَه ی ِاَشَوَن، رَدان ِاَشَوَنی را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین !

رَدان روز و گاه ها و ماه و گَهَنبارها سال را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین !

[ زَوت : ]

«یَثَه اَهووَیریو …» که زَوت مرا بگوید.

[ راسپی : ]

«یَثَه اَهووَیریو …» که زَوت مرا بگوید.

[ زَوت : ]

«اَثارَتوش اَشات چیت هَچا …» که پارسا مرد دانا بگوید.

———————————-

ویسپرد – کرده ی یازدهم                       

کرده ی یازدهم

 

1

این هَوم را به اهوره مزدا پیشکش می کنیم.

این [ هَوم ِ] آماده شده را به تواناترین پیروزمندان گیتی پرور، به شهریاران نیک ِاَشَوَن، به شهریار رَدان ِاَشَوَن پیشکش می کنیم.

این هَوم رابه امشاسپندان پیشکش می کنیم.

این هَوم رابه آب های نیک پیشکش می کنیم.

این هَوم رابه روان خویش پیشکش می کنیم.

این هَوم رابه همه ی آفرینش اَشَه پیشکش می کنیم.

 

2

این هَوم، این جام ِهَوم، این بَرسَم های گسترده، این مْیَزدها، این آسمان نخست آفریده، این هاوِن سنگین که بدین جا آورده شده است، این هَوم ِزرین، این افشره ی هَوم، این بَرسَم به آیین اَشَه گسترده …

 

3

… این پیکر و این توش [ و توان ]، این زَورهای بکار افتاده، این هَوم ِاَشَوَن، این گاو ِخوب کُنِش، این مرد و منش های کارآمد اَشَونان و منش های کارآمد ِسوشیانت ها، این شیر روان و این گیاه هَذانـََئِپتای به آیین اَشَه نهاده …

 

4

با آب های نیک، این زَورهای آمیخته به هَوم، آمیخته به شیر، آمیخته به هَذانـََئِپتای به آیین اَشَه نهاده و با آب های نیک، آب های هَوم و هاون سنگین و هاون آهنین …

 

5

… این گیاه بَرسَم و پیوستگی به خشنودی رَد، آموختن و کار بندی ِدین نیک ِمزداپرستی و سرودن گاهان و خشنودی ِرَدِ اَشَوَن و رَدِ اَشَوَنی را.

این هیزم را بخور، تو را ای آذر، پسر اهوره مزدا و همه ی آفریدگان نیک را پیشکش می کنیم.

اینک این همه را پیشکش می کنیم …

 

6

… به اهوره مزدا، به سروش پارسا، به رَشن ِراست ترین، به مهر فراخ چراگاه، به امشاسپندان، به فَرَوَشی های اَشَوَنان و روان های پرهیزگاران، به آذر اهوره مزدا رَدِ بزرگوار، به رَدِ مْیزَد، به رَدِ نماز رَد پسند و به سراسر آفرینش اَشَه، ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین را.

 

7

اینک این همه را با ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین پیشکش می کنیم و فـَرَوَشی زرتشت سِِپیتمان ِاَشَوَن که در دو جهان، خواستار دو اَشَه شد و فـَرَوَشی های همه ی اَشَوَنان : اَشَوَنانی که در گذشته اند، اَشَوَنانی که زنده اند و آن مردانی که هنوز زاده نشده اند و سوشیانت های نوکننده ی گیتی اند.

 

8

این هَوم، این جام ِهَوم، این بَرسَم های گسترده، این مْیَزدها، این آسمان نخست آفریده، این هاوِن سنگین که بدین جا آورده شده است، این هَوم ِزرین، این افشره ی هَوم، این بَرسَم به آیین اَشَه گسترده …

 

9

… این پیکر و این توش [ و توان ]، این زَورهای بکار افتاده، این هَوم ِاَشَوَن، این گاو ِخوب کُنِش، این مرد و منش های کارآمد اَشَونان و منش های کارآمد ِسوشیانت ها، این شیر روان و این گیاه هَذانـََئِپتای به آیین اَشَه نهاده …

 

10

با آب های نیک، این زَورهای آمیخته به هَوم، آمیخته به شیر، آمیخته به هَذانـََئِپتای به آیین اَشَه نهاده و با آب های نیک، آب های هَوم و هاون سنگین و هاون آهنین …

 

11

… این گیاه بَرسَم و پیوستگی به خشنودی رَد، آموختن و کار بندی ِدین نیک ِمزداپرستی و سرودن گاهان و خشنودی ِرَدِ اَشَوَن و رَدِ اَشَوَنی را.

این هیزم را بخور، تو را ای آذر، پسر اهوره مزدا و همه ی آفریدگان نیک را پیشکش می کنیم.

اینک این همه را پیشکش می کنیم …

 

12

امشاسپندان، شهریاران نیک ِخوب کـُنش ِجاودان زنده و جاودان پاداش بخش، آن نیکان و نیکی دهندگان، آنان که با منش نیک بسر می برند؛ آری با منش نیک بسر می برند.(1)

آن امشاسپندان، شهریاران نیک خوب کـُنش که از منش نیک، پیمان هستی گرفته اند.

 

13

اینک این همه را پیشکش می کنیم افزایش این خانمان را، پاداش این خانمان را، بالیدن این خانمان را، رهایی این خانمان را از تنگنای نیاز، چیرگی این خانمان را بر ستیزه، ستوران و مردمان اَشَوَنی را که از این پیش زاده شده اند و یا از این پس زاده خواهند شد؛ آنان را که از این خانمان بودند و آنان را که از این خانمان باشند و خود را که از این خانمانیم و سوشیانت های کشور را.

 

14

[ خانه ای ] که مردان نیک کردار، زنان نیک کردار، مردان خویشکار و زنان خویشکار در آن بسر برند.

 

15

اینک این همه را این چنین پیشکش می کنیم، به فـَرَوَشی های نیک ِتوانای پیروز اَشَوَنان تا اَشَوَنان را یاوری کنند.

 

16

اینک این همه را پیشکش می کنیم به سروش پارسا، به اَشَی اَشَوَن، به نـَریو سنگ و به آشتی ِپیروز به آذر اهورامزدا رَدِ بزرگوار و به همه ی آفریدگان اَشَوَن، خشنودی و ستایش و نیایش و آفرین را.

اینک این همه را پیشکش می کنیم به گِوش تـَشَن، به گوشْوروَن، به آذر اهوره مزدا و به تـُخشاترین امشاسپندان.

اینک این همه را پیشکش می کنیم به دادار اهوره مزدای رایومند فره مند، به مینُویان و به امشاسپندان، ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین را.

اینک این همه را پیشکش می کنیم به [ ایزدان ] گاه ها، رَدان اَشَوَنی، به هاونی ِ اَشَوَن رَدِ اَشَوَنی، ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین را.

اینک این همه را پیشکش می کنیم به ساوَنگهی و ویسْیَه ی اَشَوَن …(2)

اینک این همه را پیشکش می کنم به اهوره مزدای رایومند فره مند، ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین را.

 

17

اینک این همه را پیشکش می کنم به کشورهای اَرِزَهی، سَوَهی، فـْردَذ َفشو، ویدَذ َفشو، وُاوروبَرْشـتی، وُاوروجَرْشتی و این کشور ِخَونیرَثَ را.

 

18

خواستار ستایشم هاوَن سنگین، هاون آهنین، تـَشتِ زَور، وَرس ِهَوم پالای وترا، ای بَرسَم ِبه آیین اَشَه گسترده.

خواستار ستایشم «اَهونَ وَیریَه …» و پایداری مزداپرستی را.

خواستار ستایشم فَرَوَشی های نیرومند پیروز اَشَوَنان را.

خواستار ستایشم فَرَوَشی های نخستین آموزگاران کیش، فَرَوَشی های نیکان را و فَرَوَشی روان خویش را.

خواستار ستایشم همه ی رَدان اَشَوَنی، همه ی نیکی دهندگان – ایزدان اَشَوَن مینُوی و جهانی – را که به آیین ِبهترین اَشَه برازنده ی ستایش و سزاوار نیایشند.

من خـَستویم که مزداپرست، زرتشتی، دیو ستیز و اهورایی کیشم.

هاونی اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین !

ساوَنگََهی و وَیسیَه ی ِاَشَوَن، رَدان ِاَشَوَنی را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین !

رَدان روز و گاه ها و ماه و گَهَنبارها سال را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین !

[ زَوت : ]

«یَثَه اَهووَیریو …» که زَوت مرا بگوید.

[ راسپی : ]

«یَثَه اَهووَیریو …» که زَوت مرا بگوید.

[ زَوت : ]

«اَثارَتوش اَشات چیت هَچا …» که پارسا مرد دانا بگوید.

 

19

همه ی آنچه نوید داده شده و پیشکش شده است، آنچنان است که اهوره مزدای اَشَوَن پیشکش کرد؛ آنچنان است که زرتشت اَشَوَن پیشکش کرد؛ آنچنان است که من – زَوت – پیشکش می کنم؛ من که از این ستایش و نیایش آگاهم؛ من که از پیشکشی ِبایسته آگاهم؛ من که از پیشکشی ِبهنگام آگاهم.

 

20

شما امشاسپندان را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین.

سوشیانت های ما را زندگی خوش خشنودی رَد و اَشَوَنی و پیروزی و آسایش روان.

 

21

اینک آن بزرگ تر از همه، آن اَهو و رَتو را استوار می دارم؛ آن اهوره مزدا را، برای ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین.

«اینک این همه را چنین پیشکش می کنیم :

فَرَوَشی هایِ نیرومندِ پیروزِ اَشَوَنان، فَرَوَشی های نخستین آموزگاران کیش را و فَرَوَشی های نیاکان را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین !

اینک این همه را چنین پیشکش می کنیم :

همه ی رَدان اَشَوَنی را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین !

اینک این همه را چنین پیشکش می کنیم :

همه ی نیکی دهندگان را – ایزدان مینُوی و جهانی که به آیین بهترین اَشَه، برازنده ی ستایش و سزاوار نیایشند – ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین !

امشاسپندان، شهریاران ِنیک ِخوب کُنش را می ستاییم.»(3)

 

پانوشت ها :

 

1. نگاه کنید به کرده ی نهم، بند 4.

2. = یسنا هات 4، بندهای 7 تا 22.

3. = یسنا هات 4، بندهای 24 و 25.

—————————–

ویسپرد – کرده ی دوازدهم                    

کرده ی دوازدهم

 

1

کسی که رَد ِبزرگوار اهوره مزده و زرتشت ِسِپیتمان را هَوم پالوده است و خواهد پالود، از گله و رمه ی فراوان و فرزندان برومند، برخوردار باد !

سروش نیک و اَشَی ِگنجور، باید هماره در اینجا کوشا باشد !

 

2

ما می آموزیم «اَهونَ ویرْیـَه …»ی فرخنده ی … (1) به آیین اَشَه سروده و سرودنی را، هاون ِبه آیین اَشَه بکار انداخته و درهم فشارنده ی هَوم را، هاون بکار انداختنی را …

 

3

… سخن راست گفته، سرودهای زرتشتی، کردارهای نیک ورزیده، بَرسَم های به آیین اَشَه گسترده، هَوم به آیین اَشَه درهم فشرده، «سْتـَوتَ یـِسْنیَه» و دین مزداپرستی را با اندیشه و گفتار و کردار.

 

4

اینچنین همه ی آن ها فرخنده تر شوند.

فرخنده برشماریم، فرخنده دانیم، فرخنده اندیشیم آفریدگانی را – زیباترین و بهترین آفریدگان را – که اهوره مزدای اَشَوَن بیافرید؛ به میانجی بهمن بپرورانید و به میانجی اردیبهشت ببالانید.

بشود که ما در میان آفریدگان سِپَندمینو – آن [ آفریدگانی ] که آنان را به فرخندگی و کامیابی رهنمونیم – فرخنده تر و کامیاب تر شویم.

 

5

ای هاون سنگین ! ای هاون آهنین ! که بدین خانه و روستا و شهر و کشور آورده شده و بکار انداخته شده اید، فرخنده باشید ما را در این خانه و روستا و شهر و کشور؛ فرخنده باشید ما مزداپرستان را که ستایش بجای می آوریم با هیزم و بخور و نماز رَدپسند !

این چنین آن ها فرخنده تر شوند.

 

[ زوت : ]

«یَثَه اَهو وَیریو …» که آتـَروَخش مرا بگوید.

[ راسپی : ]

«یَثَه اَهو وَیریو …» که زَوت مرا بگوید.

[ زَوت : ]

«اَثارَتوش اَشات چیت هَچا …» که پارسا مرد دانا بگوید.

«اَشِم وُهو …»

 

پانوشت :

 

1. به جای نقطه های در متن واژه ی «اوپنگ هاو» آمده که استاد پورداوود درباره ی آن نوشته است : «برای آن معنی مناسبی نیافتم.»

———————————

ویسپرد – کرده ی سیزدهم                    

کرده ی سیزدهم

 

[ زَوت : ]

اهوره مزدای اَشَوَن، رَد ِاَشَوَنی را می ستاییم.

زرتشت اَشَوَن، رَد ِاَشَوَنی را می ستاییم.

فَرَوَشی زرتشت را می ستاییم.

امشاسپندان اَشَوَن را می ستاییم.

فَرَوَشی های نیک ِتوانای پاک ِاَشوَنان جهانی و مینُوی را می ستاییم.

کارآمد ترین رَد، چالاک ترین ایزد را که در میان رَدان ِاَشَوَنی فرارسنده تر [ و به ستایش ] سزاوارتر است، می ستاییم.

خشنودی رَد ِاَشَوَن و رَد ِاَشَوَنی را  که کامکارتر است، می ستاییم.(1)

 

1

براستی اهوره مزدا را می ستاییم.

براستی امشاسپندان را می ستاییم.

براستی سراسر «مَنثـَره» را می ستاییم.

براستی زرتشت آراسته به «مَنثـَره» را می ستاییم.

پاداش اَشَوَنان را می ستاییم.

آرزوی امشاسپندان را می ستاییم.

نخستین ِآن سه گانه (2) را که بی هیچ درنگ و لغزشی [ سروده شود ]، می ستاییم.

 

2

براستی اهوره مزدا را می ستاییم.

براستی امشاسپندان را می ستاییم.

براستی سراسر «مَنثـَره» را می ستاییم.

براستی زرتشت آراسته به «مَنثـَره» را می ستاییم.

پاداش اَشَوَنان را می ستاییم.

آرزوی امشاسپندان را می ستاییم.

دوگانه ی پیشین از آن سه گانه را که بی هیچ درنگ و لغزشی [ سروده شود ]، می ستاییم.

 

3

براستی اهوره مزدا را می ستاییم.

براستی امشاسپندان را می ستاییم.

براستی سراسر «مَنثـَره» را می ستاییم.

براستی زرتشت آراسته به «مَنثـَره» را می ستاییم.

پاداش اَشَوَنان را می ستاییم.

آرزوی امشاسپندان را می ستاییم.

نخستین ِآن سه گانه را که بی هیچ درنگ و لغزشی [ سروده شود ]، می ستاییم.

دو گانه ی پیشین از آن سه گانه را که بی هیچ درنگ و لغزشی [ سروده شود ]، می ستاییم.

هر یک از آن سه گانه را که بی هیچ درنگ و لغزشی [ سروده شود ]، می ستاییم.

«هات»ها، «پَتمان»ها (3) واژه ها و بندهای هر یک از آن سه گانه ی پیشین را که بی درنگ و لغزشی [ سروده شود ] – چه خوانده، چه باژ گرفته، چه سروده، چه ستوده – می ستاییم.

ای آذر اهوره مزدا ! ای اَشَوَن ! ای رَدِ اَشَوَنی !

ترا می ستاییم.

زَور و کـُشتی ِبَرسَم ِاَشَوَن ِبه آیین اَشَه گسترده، رَدان اَشَوَنی را می ستاییم.

اَپام نَپات را می ستاییم.

نـَریوسَنگ را می ستاییم.

«ای آذر ِاهوره مزدا ! ای اَشَوَن ! ای رَد ِاَشَوَنی !

تو را می ستاییم.

زَور و کـُشتی ِبَرسَم ِاشون به آیین اَشَه گسترده، رَدان ِاشونی را می ستاییم.

اَپام نَپات را می ستاییم.

نریوسنگ را می ستاییم.

ایزد ِدامویش اوپَمَن ِدلیر را می ستاییم.

روان های درگذشتگان را می ستاییم.

فَرَوَشی ِاشونان را می ستاییم.

رد ِبزرگوار، اهوره مزدا را می ستاییم که در اشونی برترین است؛ که در اشونی سرآمد است.

همه ی گفتارهای زرتشتی را می ستاییم.

همه ی کردارهای نیک ِورزیده را می ستاییم.

همه ی کردارهای نیکی را که ورزیده خواهد شد، می ستاییم.

«یِنگهِه هاتـَم …»

سروش پارسا، رَد ِبزرگوار را می ستاییم.

اهوره مزدا را می ستاییم که در اشونی برترین، که در اشونی سرآمد است.

همه ی سرودهای زرتشتی و همه ی کـُنش [های ِ ] نیک ورزیده را می ستاییم : آنچه را که ورزیده شده است و آنچه را که ورزیده خواهد شد.

«یِنگهِه هاتـَم …»

[ زوت و راسپی : ]

«یثه اَهو ویریو …»»(4)

 

[ راسپی : ]

«یَثـَه اَهووَیریو …» که زَوت مرا بگوید.

[ زَوت : ]

«اَثارَتوش اَشات چیت هَچا …» که پارسا مرد دانا بگوید.

 

پانوشت ها :

 

1. = بندهای 2 و 3 یسنا هات 71 که در آغاز کرده های 14 و 16 و 18 و 19 و 20 و 23؛ و بندهای 3 و 4 هاونگاه نیز تکرار می شود.

2. نخستین سه هات گاهان.

3. یک سطر شعر در گاهان.

4. = یسنا هات 71، بندهای 23 و 24.

———————————

ویسپرد – کرده ی چهاردهم                   

کرده ی چهاردهم

 

اهوره مزدای اَشَوَن، رَد ِاَشَوَنی را می ستاییم.

زرتشت اَشَوَن، رَد ِاَشَوَنی را می ستاییم.

فَرَوَشی زرتشت را می ستاییم.

امشاسپندان اَشَوَن را می ستاییم.

فَرَوَشی های نیک ِتوانای پاک ِاَشوَنان جهانی و مینُوی را می ستاییم.

کارآمد ترین رَد، چالاک ترین ایزد را که در میان رَدان ِاَشَوَنی فرارسنده تر [ و به ستایش ] سزاوارتر است، می ستاییم.

خشنودی رَد ِاَشَوَن و رَد ِاَشَوَنی را  که کامکارتر است، می ستاییم.(1)

«اَهونَوَد گاه» رَدِ اَشَوَنی را می ستاییم.

 

1

یسنه (هفت هات پیروزمندِ اَشَوَن)، رَدِ اَشَوَنی را می ستاییم؛ با پَتمان ها، با بندها، با «زند»(2)، با پرسش ها، با پاسخ ها، با دو بار سرودن(3)، [ با ] خوب خواندن ِ از بر خوانده [ و با ] ستایش ِخوب ستوده.

 

2

به دانش خویش، به بینش خویش، به شهریاری خویش، به رَدی خویش، به خواست و کامکاری خویش اهوره مزدا … (4)

 

3

«اهونَ ویریَه …»ی اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی را می ستاییم.

اَهومند و رَتومند ِاَشَوَن (اهوره مزدا )، رَدِ اَشَوَنی را می ستاییم.

 

4

«اَهونَوَد گاه» را می ستاییم.

هات ها، پَتمان ها، واژه ها و بندهای «اَهونَوَدگاه» را – چه خوانده، چه باژ گرفته، چه سروده، چه ستوده – می ستاییم.

«ای آذر اهوره مزدا ! ای اَشَوَن ! ای رَدِ اَشَوَنی !

ترا می ستاییم.

زَور و کـُشتی ِبَرسَم ِاَشَوَن ِبه آیین اَشَه گسترده، رَدان اَشَوَنی را می ستاییم.

اَپام نَپات را می ستاییم.

نـَریوسَنگ را می ستاییم.

«ای آذر ِاهوره مزدا ! ای اَشَوَن ! ای رَد ِاَشَوَنی !

تو را می ستاییم.

زَور و کـُشتی ِبَرسَم ِاشون به آیین اَشَه گسترده، رَدان ِاشونی را می ستاییم.

اَپام نَپات را می ستاییم.

نریوسنگ را می ستاییم.

ایزد ِدامویش اوپَمَن ِدلیر را می ستاییم.

روان های درگذشتگان را می ستاییم.

فَرَوَشی ِاشونان را می ستاییم.

رد ِبزرگوار، اهوره مزدا را می ستاییم که در اشونی برترین است؛ که در اشونی سرآمد است.

همه ی گفتارهای زرتشتی را می ستاییم.

همه ی کردارهای نیک ِورزیده را می ستاییم.

همه ی کردارهای نیکی را که ورزیده خواهد شد، می ستاییم.

«یِنگهِه هاتـَم …»

سروش پارسا، رَد ِبزرگوار را می ستاییم.

اهوره مزدا را می ستاییم که در اشونی برترین، که در اشونی سرآمد است.

همه ی سرودهای زرتشتی و همه ی کـُنش  [های ِ ] نیک ورزیده را می ستاییم : آنچه را که ورزیده شده است و آنچه را که ورزیده خواهد شد.

«یِنگهِه هاتـَم …»

[ زوت و راسپی : ]

«یثه اَهو ویریو …»»(5)

«یِنگههِ هاتَم….»

«اَشِم وُهو….»

«مزدا اهوره کسانی را که در پرتو «اشه» بهترین پرسش ها را به جای می آورند، می شناسد.

من نیز چنین کسانی را که بوده اند و هستند، به نام می ستایم و با درود [ بدانان ] نزدیک می شوم.»

 

پانوشت ها :

 

1. = سرآغاز کرده ی 13.

2. گزارش.

3. نخستین بند هریک از پنج «گاه» را دو بار (در آغاز و پایان هر «گاه») می خوانند.

4. در متن به جای نقطه های هفت واژه آمده که معنی کلی و پیوند آن ها با جمله روشن نیست.

5. = بند 5 کرده ی هفتم.

——————————-

 

کرده ی پانزدهم

 

1

[ راسپی : ]

ای مزداپرست زرتشتی !

پاها و دست ها و هوش خویش را به نیک کرداری داد [ و ] درستی و پرهیز از کارهای زشت کرداری بی داد [ و ] نادرستی نگاه دار.

برزیگریِ ِخوب باید در این جا ورزیده شود تا نارسا، رسا شود.

 

2

بشود که در این جا برای ستایش اهوره مزدا – تواناترین اَشَوَنی که او را می پرستیم – فرمان برداری باشد؛ در آغاز هم چنان که در انجام.

از بر خواندن، باز خواندن، به یاد سپردن، در دل گرفتن، بر شمردن و سرون «یسنه»(هفت «هات» پیروزمند ِاَشَوَن) را بی هیچ درنگ و لغزشی.

 

3

سرودهای ستایش و نیایش و آفرین خوانی اهوره مزدا و امشاسپندان، رَدان اَشَوَن بزرگوار را.

ستایش و نیاش ِبرترین رَد را، اَشَی ِسرآمد و نمازِ رَد پسند ِسرآمد را.

«مَنثـَره» را، دین ِمزداپرستی را، ستـَوتَ یِِسنیَه را، همه ی رَدان را، همه ی نمازهای رَد پسند را.

سراسر آفرینش اَشَه، ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین خوانی ما را بشنوند؛ در آغاز همچنان که در انجام.

[ زَوت : ]

«یَثـَه اَهووَیریو …» که آتـَروَخش مرا بگوید.

[ راسپی : ]

«اَثارَتوش اَشات چیت هَچا …» که پارسا مرد دانا بگوید.

«یِنگههِ هاتـَم …»(1)

… (2)

سروش پارسا رَدِ بزرگوار را می ستاییم.

اهوره مزدا را می ستاییم که در اَشَوَنی برترین، که در اَشَوَنی سر آمد است.

همه ی سرودهای زرتشتی را می ستاییم.

همه ی کـُنش های نیک ورزیده را می ستایم؛ آنچه را که شده است و آنچه را که خواهد شد.

 

پانوشت ها :

 

1. = بندهای 6 و 7 کرده ی نهم.

2. بندهای 1 تا 3 همین کرده. (به نظر می رسد در نگارش کتاب اشتباه چاپی صورت گرفته یا توسط استاد دوستخواه در اینجا اشتباهی رخ داده باشد، زیرا در بند سه نمی توان دوباره بند یک تا سه همین کرده را تکرار کرد.)

—————————

ویسپرد – کرده ی شانزدهم                   

کرده ی شانزدهم

 

اهوره مزدای اَشَوَن، رَد ِاَشَوَنی را می ستاییم.

زرتشت اَشَوَن، رَد ِاَشَوَنی را می ستاییم.

فَرَوَشی زرتشت را می ستاییم.

امشاسپندان اَشَوَن را می ستاییم.

فَرَوَشی های نیک ِتوانای پاک ِاَشوَنان جهانی و مینُوی را می ستاییم.

کارآمد ترین رَد، چالاک ترین ایزد را که در میان رَدان ِاَشَوَنی فرارسنده تر [ و به ستایش ] سزاوارتر است، می ستاییم.

خشنودی رَد ِاَشَوَن و رَد ِاَشَوَنی را  که کامکارتر است، می ستاییم.

«اَهونَوَد گاه» رَدِ اَشَوَنی را می ستاییم.

یسنه (هفت هات پیروزمندِ اَشَوَن)، رَدِ اَشَوَنی را می ستاییم؛ با پَتمان ها، با بندها، با «زند»(1)، با پرسش ها، با پاسخ ها، با دو بار سرودن(2)، [ با ] خوب خواندن ِ از بر خوانده [ و با ] ستایش ِخوب ستوده.

به دانش خویش، به بینش خویش، به شهریاری خویش، به رَدی خویش، به خواست و کامکاری خویش اهوره مزدا …»(3)

 

1

اینک آذر پسر اهوره مزدا را می ستاییم.

ایزدان آذرنژاد را می ستاییم.

درست کرداران آذرنژاد را می ستاییم.

فَرَوَشی های اَشوَنان را می ستاییم.

سروش پیروزمند را می ستاییم.

آن اَشَوَن مرد را می ستاییم.

سراسر آفرینش اَشَه را می ستاییم.

 

2

اینک پاداش و فَرَوَشی ِزرتشت سِپیتمان اَشَوَن را می ستاییم.

اینک پاداش و فَرَوَشی ِهمه ی اَشوَنان را می ستاییم.

 فَرَوَشی ِهمه ی اََشَوَنان را می ستاییم.

فَرَوَشی ِهای اَشَوَنانی که در کشورند می ستاییم.

فَرَوَشی ِهای اَشَوَنانی که در بیرون از کشورند می ستاییم.

فَرَوَشی ِهمه ی اََشَوَن مردان را می ستاییم.

فَرَوَشی ِهمه ی اََشَوَن زنان را می ستاییم.

 

3

زرتشت بر ما – که اهوره مزدای اَشَوَن، از ستایش نیکمان آگاهی دارد – اَهو و رَتو است.

آنچه را که از این مرز و بوم است – آب ها و زمین ها و گیاهان را – می ستاییم.

اینک آذر پسر اهوره مزدا را می ستاییم.

ایزدان آذرنژاد را می ستاییم.

درست کرداران آذرنژاد را می ستاییم.

فَرَوَشی های اَشوَنان را می ستاییم.

سروش پیروزمند را می ستاییم.

آن اَشَوَن مرد را می ستاییم.

سراسر آفرینش اَشَه را می ستاییم.

اینک پاداش و فَرَوَشی ِزرتشت سِپیتمان اَشَوَن را می ستاییم.

اینک پاداش و فَرَوَشی ِهمه ی اَشوَنان را می ستاییم.

 فَرَوَشی ِهمه ی اََشَوَنان را می ستاییم.

فَرَوَشی ِهای اَشَوَنانی که در کشورند می ستاییم.

فَرَوَشی ِهای اَشَوَنانی که در بیرون از کشورند می ستاییم.

فَرَوَشی ِهمه ی اََشَوَن مردان را می ستاییم.

فَرَوَشی ِهمه ی اََشَوَن زنان را می ستاییم.

 

4

«اَهونَوَد گاه» را می ستاییم.

هات ها، پَتمان ها، واژه ها و بندهای «اَهونَوَدگاه» را – چه خوانده، چه باژ گرفته، چه سروده، چه ستوده – می ستاییم.

«ای آذر اهوره مزدا ! ای اَشَوَن ! ای رَدِ اَشَوَنی !

ترا می ستاییم.

زَور و کـُشتی ِبَرسَم ِاَشَوَن ِبه آیین اَشَه گسترده، رَدان اَشَوَنی را می ستاییم.

اَپام نَپات را می ستاییم.

نـَریوسَنگ را می ستاییم.

«ای آذر ِاهوره مزدا ! ای اَشَوَن ! ای رَد ِاَشَوَنی !

تو را می ستاییم.

زَور و کـُشتی ِبَرسَم ِاشون به آیین اَشَه گسترده، رَدان ِاشونی را می ستاییم.

اَپام نَپات را می ستاییم.

نریوسنگ را می ستاییم.

ایزد ِدامویش اوپَمَن ِدلیر را می ستاییم.

روان های درگذشتگان را می ستاییم.

فَرَوَشی ِاشونان را می ستاییم.

رد ِبزرگوار، اهوره مزدا را می ستاییم که در اشونی برترین است؛ که در اشونی سرآمد است.

همه ی گفتارهای زرتشتی را می ستاییم.

همه ی کردارهای نیک ِورزیده را می ستاییم.

همه ی کردارهای نیکی را که ورزیده خواهد شد، می ستاییم.

«یِنگهِه هاتـَم …»

سروش پارسا، رَد ِبزرگوار را می ستاییم.

اهوره مزدا را می ستاییم که در اشونی برترین، که در اشونی سرآمد است.

همه ی سرودهای زرتشتی و همه ی کـُنش  [های ِ ] نیک ورزیده را می ستاییم : آنچه را که ورزیده شده است و آنچه را که ورزیده خواهد شد.

«یِنگهِه هاتـَم …»

[ زوت و راسپی : ]

«یثه اَهو ویریو …»»(4)

«یِنگههِ هاتَم….»

«اَشِم وُهو….»

«مزدا اهوره کسانی را که در پرتو «اشه» بهترین پرسش ها را به جای می آورند، می شناسد.

من نیز چنین کسانی را که بوده اند و هستند، به نام می ستایم و با درود [ بدانان ] نزدیک می شوم.»

«ینگههِ هاتَم …»

 

پانوشت ها :

 

1. = سرآغاز کرده ی سیزدهم.

2. گزارش.

3. = سرآغاز کرده ی سیزدهم و بندهای 1 و 2 کرده ی چهاردهم.

4. = بند 5 کرده ی هفتم.

—————————————-

ویسپرد – کرده ی هفدهم                      

کرده ی هفدهم

 

«اَشِم وُهو …»

ما اندیشه های نیک، گفتارهای نیک و کردارهای نیک «یسنه»(هفت «هات») را می پذیریم.

ما «اَشِم وُهو …» را می پذیریم.(1)

 

پانوشت :

 

1. این کرده ی کوتاه را در نیایش ها، سه بار می خوانند.

—————————————-

 

کرده ی هیجدهم

 

[ زَوت : ]

اهوره مزدای اَشَوَن، رَد ِاَشَوَنی را می ستاییم.

زرتشت اَشَوَن، رَد ِاَشَوَنی را می ستاییم.

فَرَوَشی زرتشت را می ستاییم.

امشاسپندان اَشَوَن را می ستاییم.

فَرَوَشی های نیک ِتوانای پاک ِاَشوَنان جهانی و مینُوی را می ستاییم.

کارآمد ترین رَد، چالاک ترین ایزد را که در میان رَدان ِاَشَوَنی فرارسنده تر [ و به ستایش ] سزاوارتر است، می ستاییم.

خشنودی رَد ِاَشَوَن و رَد ِاَشَوَنی را  که کامکارتر است، می ستاییم.(1)

«اُشتَوَد گاه ِ» اَشَوَن را می ستاییم با پَتمان ها، با بندها، با «زند»(2)، با پرسش ها، با پاسخ ها، با دو بار سرودن(3)، [ با ] خوب خواندن ِ از بر خوانده [ و با ] ستایش ِخوب ستوده.

به دانش خویش، به بینش خویش، به شهریاری خویش، به رَدی خویش، به خواست و کامکاری خویش اهوره مزدا … (4)

«اهونَ ویریَه …»ی اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی را می ستاییم.

اَهومند و رَتومند ِاَشَوَن (اهوره مزدا )، رَدِ اَشَوَنی را می ستاییم. (5)

 

1

اهوره مزدا را به نیکویی می ستاییم.

امشاسپندان را به نیکویی می ستاییم.

اَشَوَن مرد را به نیکویی می ستاییم.

آفرینش دادار ِاَشَوَن را به نیکویی می ستاییم.

«اُشتَوَد گاه» را برای خشنودی اَشَوَن مرد می ستاییم.

 

2

کامروایی جاودانه ی [ اَشَوَن ] را می ستاییم که رنج دُروَند است.

کامروایی بی کرانه را می ستاییم.

با «اُشتَوَد گاه» می ستاییم هر آن اَشَوَن مردی را که بوده است و هست و خواهد بود.(6)

 

3

«اُشتَوَد گاه» را می ستاییم.

ما می ستاییم هات ها، پَتمان ها، واژه ها و بند های «اُشتَوَد گاه» را  چه خوانده، چه باژ گرفته، چه سروده، چه ستوده.

«ینگههِ هاتـَم…»

 

پانوشت ها :

 

1. = سرآغاز کرده ی سیزدهم.

2. گزارش.

3. نخستین بند هریک از پنج «گاه» را دو بار (در آغاز و پایان هر «گاه») می خوانند.

4. در متن به جای نقطه های هفت واژه آمده که معنی کلی و پیوند آن ها با جمله روشن نیست.

5. مانند بندهای 1 تا 3 کرده ی چهاردهم.

6. از آغاز بند 1 تا اینجا، بار دیگر خوانده می شود.

——————————————

 

کرده ی نوزدهم

 

[ زَوت : ]

اهوره مزدای اَشَوَن، رَد ِاَشَوَنی را می ستاییم.

زرتشت اَشَوَن، رَد ِاَشَوَنی را می ستاییم.

فَرَوَشی زرتشت را می ستاییم.

امشاسپندان اَشَوَن را می ستاییم.

فَرَوَشی های نیک ِتوانای پاک ِاَشوَنان جهانی و مینُوی را می ستاییم.

کارآمد ترین رَد، چالاک ترین ایزد را که در میان رَدان ِاَشَوَنی فرارسنده تر [ و به ستایش ] سزاوارتر است، می ستاییم.

خشنودی رَد ِاَشَوَن و رَد ِاَشَوَنی را  که کامکارتر است، می ستاییم.(1)

 

 

«سِپَتتمند گاه» رَدِ اَشَوَنی را می ستاییم؛ با پَتمان ها، با بندها، با «زند»(2)، با پرسش ها، با پاسخ ها، با دو بار سرودن(3)، [ با ] خوب خواندن ِ از بر خوانده [ و با ] ستایش ِخوب ستوده.

به دانش خویش، به بینش خویش، به شهریاری خویش، به رَدی خویش، به خواست و کامکاری خویش اهوره مزدا … (4)

 

1

اهوره مزدای اَشَوَن  را می ستاییم.

امشاسپندان اَشَوَن را می ستاییم.

اَشَوَن مرد را می ستاییم.

پیش اندیشی اَشَوَنانه را می ستاییم.

سپندارمذِ اَشَوَن را می ستاییم.

آفریدگان اَشَوَن ِ[ آفریدگار ِ] اَشَوَن را می ستاییم.

از میان آفریدگان ِاَشَوَن، «نخست اندیش»(5) را می ستاییم.

اهوره مزدا، خِرَدِ از همه چیز آگاه را می ستاییم.

 

2

روشنایی خورشید و ماه را می ستاییم.

خورشیدِ در میان بلندها، بلندترین را می ستاییم.

خورشید و امشاسپندان را می ستاییم.

فرمان [ ایزدی ِ] نیک ورزیده را می ستاییم.

گـَرزمان ِدرخشان را می ستاییم.

فـَر [ اهورایی ] را می ستاییم.

گله و رمه ی داده ی آذر را می ستاییم.

[ هر چیز ] پاک و سودبخش را می ستاییم.

سپندارمذِ بخشنده را می ستاییم که دهش او را و اَشَه از نخستین آفریدگان اَشَوَن است.

«سپَنتـَمد گاه» را می ستاییم.

هات ها، پَتمان ها، واژه ها و بندهای «سپَنتـَمد گاه» را – چه خوانده، چه باژ گرفته، چه سروده، چه ستوده – می ستاییم.

«ینگهـِه هاتـَم …»

 

پانوشت ها :

 

1. = سرآغاز کرده ی سیزدهم.

2. گزارش.

3. نخستین بند هریک از پنج «گاه» را دو بار (در آغاز و پایان هر «گاه») می خوانند.

4. در متن به جای نقطه های هفت واژه آمده که معنی کلی و پیوند آن ها با جمله روشن نیست.

5. در سنت ایرانیان، از «نخست اندیش» گیومرت اراده شده است. اوست نخستین کسی از آفریدگان اهوره مزدا که اندیشید.

————————————-

ویسپرد – کرده ی بیستم                       

کرده ی بیستم

 

[ زَوت : ]

اهوره مزدای اَشَوَن، رَد ِاَشَوَنی را می ستاییم.

زرتشت اَشَوَن، رَد ِاَشَوَنی را می ستاییم.

فَرَوَشی زرتشت را می ستاییم.

امشاسپندان اَشَوَن را می ستاییم.

فَرَوَشی های نیک ِتوانای پاک ِاَشوَنان جهانی و مینُوی را می ستاییم.

کارآمد ترین رَد، چالاک ترین ایزد را که در میان رَدان ِاَشَوَنی فرارسنده تر [ و به ستایش ] سزاوارتر است، می ستاییم.

خشنودی رَد ِاَشَوَن و رَد ِاَشَوَنی را  که کامکارتر است، می ستاییم.(1)

«وُهوخشتـَرگاهِ» اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی را می ستاییم با پَتمان ها، با بندها، با «زند»(2)، با پرسش ها، با پاسخ ها، با دو بار سرودن(3)، [ با ] خوب خواندن ِ از بر خوانده [ و با ] ستایش ِخوب ستوده.

به دانش خویش به بینش خویش، به شهریاری خویش، به رَدی خویش، به خواست و کامکاری خویش اهوره مزدا … (4)

 

1

«وُهوخشتـَرگاهِ» را می ستاییم.

شهریور را می ستاییم.

فلز را می ستاییم.

گفتار راست گفته ی پیروزمند ِدیوافگن را می ستاییم.

این پاداش را می ستاییم.

این درستی را می ستاییم.

این درمان را می ستاییم.

این فزایندگی را می ستاییم.

این بالندگی را می ستاییم.

 

2

این پیروزی را می ستاییم که آنچه در میان «وُهوخشتـَرگاهِ» و «وَهیشتوایشت گاه» آمده (5) گویای اندیشه ی نیک، گفتار نیک و کردار نیک است؛ ستیهدن با اندیشه ی بد، گفتار بد و کردار بد را؛ جبران اندیشه ی نادرست، گفتار نا درست و کردار نادرست را.

 

3

«وُهوخشتـَرگاهِ» را می ستاییم.

ما می ستاییم هات ها، پَتمان ها، واژه ها و بندهای «سپَنتـَمد گاه» را چه خوانده، چه باژ گرفته، چه سروده، چه ستوده.

«یـِنگهـِه هاتـَم …»

 

پانوشت ها :

 

1. = سرآغاز کرده ی سیزدهم.

2. گزارش.

3. نخستین بند هریک از پنج «گاه» را دو بار (در آغاز و پایان هر «گاه») می خوانند.

4. در متن به جای نقطه های هفت واژه آمده که معنی کلی و پیوند آن ها با جمله روشن نیست.

5. از آنچه میان «وُهوخشتـَرگاهِ» و «وَهیشتوایشت گاه» آمده، منظور هات 52 یسنه است.

———————————————–

ویسپرد – کرده ی بیست و یکم              

کرده ی بیست و یکم

 

«اَشِم وُهو …»

«مزدااَهوره کسانی را که درپرتو اَشَه بهترین پرستش ها را به جای می آورند، می شناسد. من نیز چنین کسانی را که بوده اند و هستند، به نام می ستایم و با درود [ بدانان ] نزدیک می شوم.»(1)

بشود که در این جا ستایش اَهوره مزدا را – تواناترین اَشَونی را که او را می پرستیم – فرمانبرداری باشد؛ در آغاز همچنان که در انجام.

ایدون بشود که در این جا ستایش اهوره مزدا را – تواناترین اَشَونی که او را می پرستیم – فرمانبرداری باشد.

«یَثـَه اَهووَیریو …» که آتـَروَخش مرا بگوید.

«اَثارَتوش اَشات چیت هَچا …» که پارسا مرد دانا بگوید.(2)

[ راسپی : ]

ای مزدا پرست… (3)

«اَشِم وُهو …»

خشنودی «یسنه»(هفت هات پسین) را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین.

[ زَوت : ]

«یَثَه اَهو وَیریو …» که آتـَروَخش مرا بگوید.

[ راسپی : ]

«اَثارَتوش اَشات چیت هَچا …» که پارسا مرد دانا بگوید.

[ زَوت : ]

اهوره مزدای اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی را می ستاییم.

[ زوت : ]

اهوره مزدای اشون، رد اشونی را می ستاییم.

امشاسپندان، شهریاران نیک خواه را می ستاییم.

سراسر هستی اشون مینوی و استومند را می ستاییم.

به فرمان اشه ی نیک، به فرمان دین نیک مزداپرستی.

[ راسپی : ]

اهوره مزدای اشون رد اشونی را می ستاییم.

امشاسپندان، شهریاران نیک خواه را می ستاییم.

سراسر هستی اشون مینوی و استومند را می ستاییم.

به فرمان اشه ی نیک، به فرمان دین نیک مزداپرستی.

[ زوت : ]

«هَومَتـَنـَم …» اندیشه ی نیک، گفتار نیک و کردار نیک را که در این جا و در هرجای دیگر ورزیده شده است و ورزیده خواهد شد، درود می گوییم و [ خود ] نیز با جان [ و دل ] به نیکی همی کوشیم.

ای اهوره مزدا ! ای اردیبهشت زیبا !

این را برای خویشتن برمی گزینیم :

آن اندیشه و گفتار و کرداری را می ورزیم که بهترین کنش های هر دو جهان است.

از پی پاداش پسین، بهترین کنش را همی  گوییم به دانایان و نادانان، به شهریاران و شهروندان که جهان را آباد کنند و رامش بخشند.

به راستی شهریاری را از آن کسی شمریم و از آن کسی دانیم و برای کسی خواستاریم که بهتر شهریاری کند : مزدا اهوره و اردیبهشت.

آن چه را که هر مرد یا زنی دانست که درست و نیک است، بر اوست که خود به کار بندد و دیگران را نیز بیاگاهاند تا آن را – آن چنان که هست – بکار بندد.

اینک شما را بهتر شماریم :

ستایش و نیایش اهوره مزدا و آبادانی جهان را.

اینک خود، این [ کنش ] را برای شما بجای آوریم و [ دیگران را ] نیز – آن چنان که بتوانیم – از آن بیاگاهانیم.

به سالاری «اشه»، به همسایگی «اشه»، هریک از آفریدگان از بهترین پاداش هر دو جهان برخوردار شود.

این گفتار فرو فرستاده ی اهوره مزدا را با بهترین منش فراگستریم؛ آن گاه تو را [ – ای زرتشت ! – ] گوینده و آموزگار آن دانیم.

ای اهوره !

اردیبهشت و بهمن و شهریور نیک را، بیش از پیش سرود بر سرودها، بیش از پیش درود بر درودها، بیش از پیش ستایش بر ستایش ها [ افزاییم ].

«ینگهه هاتم …»

ای مزدا اهوره !

نخست به میانجی کنش آذر و به دستیاری سپند مینوی تو، به تو نزدیک می شویم.

آذر کسی را گزند رساند که تو آزردن او را خواسته باشی.

ای آذر مزدا اهوره !

به خوش ترین روش به سوی ما آی.

با رامش دهنده ترین شادمانی، با شایسته ترین درود، به هنگام دادِستان بزرگ، به ما روی آور.

ای آذر !

تویی [ مایه ی ] خوشی مزدا اهوره؛ چونان سپند مینو.

تویی [ مایه ی ] شادکامی او با کارآمدترین نامی که توراست.

ای آذر مزدا اهوره !

به تو نزدیک می شویم.

با اندیشه ی نیک، با روش درست، با گفتار و کردار دانایی نیک به تو نزدیک می شویم.

ای مزدا اهوره !

تو را نماز می بریم و سپاس می گزاریم.

با همه ی اندیشه ی نیک، با همه ی گفتار نیک، با همه ی کردار نیک به تو نزدیک می شویم.

ای مزدا اهوره !

زیباترین پیکر را در میان پیکرها از آن تو دانیم :

آن بلند [ پایگاه ]ترین [ فروغ جهان ] زبرین را که خورشیدش خوانند.

«ینگهه هاتم …»

[ زَوت : ]

اینک اَهوره مزدا را می ستاییم.

شهریاری و بزرگواری و آفرینش زیبای او را می ستاییم که گیتی و اَشَه را بیافرید؛ آب ها و گیاهان را بیافرید؛ روشنایی و زمین و همه ی چیزهای نیک را بیافرید.

به شهریاری و بزرگواری و خوب کرداری وی، او را ایدون با ستایش برگزیده ی آنان که گیتی را نگاهبانند، می ستاییم.

او را ایدون به نام های پاکِ اَهورایی و [ نام های ] پسندیده ی مَزدایی می ستاییم.

او را با دل و جان خویش می ستاییم.

او و فَرَوَشی های اَشَون مردان و اَشَون زنان را می ستاییم.

ایدون اَردیبهشت را می ستاییم؛ آن زیباترین اَمشاسپَند، آن روشنی، آن سراسر نیکی را.

بهمن و شهریور و «دین» نیک و پاداش نیک و سپَندارمَذِ نیک را می ستاییم.

اینک زمین را می‌ستاییم؛ زمینی که ما را در بر گرفته است.

ای اََهوره‌مَزدا !

زنان را می ستاییم. زنانی را که از آن ِتو به شمار آیند و از بهترین اَشَه برخوردارند، می‌ستاییم.

با شورِ دینی، چالاکی، هشیاری و «دین» پاک، پاداش نیک و آرزوی نیک و فراوانی نیک و نام نیک و بخشایش نیک را می‌ستاییم.

اینک آب‌ها را می‌ستاییم؛ آب های فروچکیده و گرد آمده و روان شده و خوب کنش اَهورایی را.

[ ای آب‌ها ! ]

شما را که به خوبی روان و به خوبی در خور شناوری و به خوبی سزاوار شست‌و‌شو و بخشایش دو جهانید، [ می‌ستاییم ].

اینک با نام هایی که اَهوره‌مَزدای خوشی‌بخش به شما آب‌های نیک داده است، شما را می‌ستاییم. با آن [ نام‌ها ] شما را می‌ستاییم. با آن نام‌ها [ از شما ] دوستی خواهانیم. با آن نام‌ها نماز گزاریم. با آن نام‌ها سپاس گزاریم.

ای آب‌های بارور !

شما را به یاری همی‌خوانیم؛ شما را که همچو مادرید؛ شما را که همچون گاو شیرده، پرستار بینوایانید و از همه‌ی آشامیدنی‌ها بهتر و خوشترید.

شما نیکان را با رادیِ بلندبازو (4) بدین جا [ همی خوانیم ] تا در این تنگنا ما را پاداش دهید و یاری کنید شما ای مادران زنده !

«یِنگْهِه هاتَم …»

این چنین می ستاییم گوشوروَن و گوش تَشَن و روان های خود و روان های چارپایان را که مایه ی زندگی ما هستند؛ که ما برای آن هاییم و آن ها برای مایند.

روان های جانوران سودمند دشتی را می ستاییم.

اینک روان های اَشَون مردان و اَشَون زنان را – در هرجا که زاده شده باشند – [ می ستاییم ]؛ مردان و زنانی که «دین» نیکشان برای پیروزی ِاَشَه کوشیده است و می کوشد و خواهد کوشید.

این چنین می ستاییم نرینگان و مادینگان نیک را: اَمشاسپَندان جاودان زنده و جاودان پاداش بخش را که با منش ِنیک بسر می برند و امشاسپَند بانوان را.

ای اهوره مزدا !

آن چنان که تو به نیکی اندیشیدی و سخن گفتی و رفتار کردی، ما اندیشه و گفتار و کردار نیک خویش را به پیشگاه تو فراز می آوریم.

ای اهوره مزدا !

همچنان ترا می ستاییم و نیایش می کنیم. همچنان ترا نماز می بریم و سپاس می گزاریم.

به دستیاری پیوند ِنیک با اَشَه، با پاداش نیک و با پرهیزگاری ِ نیک، به سوی تو می آییم.

«یِنگهِه هاتَم…»

ای مزدا اهوره !

اینک این پاداش را به یاد آر و آرزوی ما را برآور !

ای مزدا اهوره !

آن چه را تو فرمان داده ای که پاداش دینداری ِکسی چون من است.

این [ پاداش ] را تو به ما ارزانی داشتی تا چه در زندگی کنونی و چه [ در جهان ] مینوی، همنشین جاودانه ی تو و اَشَه باشیم.

ای مزدا اهوره !

چنان کن که ارتشتاران به اَشَه بگروند [ و ] اَشَه جویند و برزیگران کوشا را به یگانگی دیرپای، پرشور و استوار دار تا با، [ آتُربانان ] همگام باشند.

ای مزدا اهوره !

چنین باد که خویشاوندان و همکاران و یاوران با آنانی از شما که ما با ایشان یگانه ایم، از آن ِشما به شمار آیند و ما از پاکان و اَشَونانی باشیم که آن چه را آرزو می کنیم، به ما ارزانی دارید.

«یِنگهِه هاتَم…»

سرودها و درودها و نیایش ها [ی خود را ] به پیشگاه اهوره مزدا و اردیبهشت فراز آوریم و شزاوار و شایسته ی آنان دانیم.

ای مزدا اهوره ! ای در میان باشندگان، خوب کنش ترین !

بشود که از شهریاری نیک تو هماره بهره ور شویم !

بشود که هر دو جهان، شهریار نیکی بر ما مردان و زنان فرمانروایی کند !

ای در میان باشندگان، خوب کنش ترین !

تو را فرخنده و کامیاب و ایزد از اشه برخوردار دانیم.

بشود که تو در هر دو جهان [ نگاهبان ] تن و جان ما باشی !

ای مزدا ! ای در میان باشندگان، خوب کنش ترین !

بشود که پناه دیرپای تو را دریابیم و به خود ارزانی داریم !

[ بشود که ] به دستیار تو کامروا و نیرومند شویم و – آن چنان که آرزوی ماست – دیرگاهی ما را در پناه خود گیری !

ای مزدا اهوره !

سرودخوانان و پیام آوران تو خوانده شدیم و [ آن را ] پذیرفتیم و به پاداشی که «دین ِ» کسانی همچون ما را نوید دادی، خرسندیم.

این [ پاداش ] را تو به ما ارزانی داشتی تا چه در زندگی کنونی و چه [ در جهان ] مینوی، همنشین جاودانه ی تو و اشه باشیم.

«ینگهه هاتم …»

«هَومَتـَنـَم …» : اندیشه ی نیک، گفتار نیک و کردار نیک را که در این جا و در هر جای دیگری ورزیده شده است و ورزیده خواهد شد ، درود می گوییم و [ خود ] نیز با جان [ و دل ] به نیکی همی کوشیم.

«یَثــَه اَهو ویریو …»

«اشم وُهو …»

«ینگهه هاتم …»(5)

«یسنه»(هفت هات پسین) پیروزمند ِاَشَوَن را می ستایم.

«ینگهِه هاتم …»

[ زَوت و راسپی : ]

ای امشاسپندان !

پاره های «هفت هات» را می ستاییم.

آب های چشمه [ساران ] را می ستاییم.

آب های گذرگاه ها را می ستاییم.

به هم پیوستگی های راهـ[ـها ] را می ستاییم.

به هم آمدن های راهـ[ـها ] را می ستاییم.

کوه های آبریزان را می ستاییم.

دریاچه های آبریزان را می ستاییم.

کشتزارهای سود بخش گندم را می ستاییم.

نگاه دار و آفریدگار را می ستاییم.

مزدا و زرتشت را می ستاییم.

زمین و آسمان را می ستاییم.

باد چالاک مزدا آفریده را می ستاییم.

ستیغ ِالبرز کوه را می ستاییم.

زمین و همه ی چیزهای نیک را می ستاییم.

منش نیک و روان های اشونان را می ستاییم.

[ ماهی ِ] «واسی»ی ِ«پَنچا سَدوَرا» را می ستاییم.

«خَرَ»ی ِپاک را می ستاییم که در میان دریای «فراخ کـَرت» ایستاده است.

دریای «فراخ کرت» را می ستاییم.

هوم زرین برومند را می ستاییم.

هوم گیتی افزای را می ستاییم.

هوم دردانه ی مرگ را می ستاییم.

آب روان و مرغ پران را می ستاییم.

بازگشت آتروبانان را می ستاییم؛ آنان که به سرزمین های دور رفته اند؛ به کشورهای دیگر که [ آموزش ] اشه را خواستارند.

همه ی امشاسپندان را می ستاییم.

«ینگهه هاتم …»(6)

[ زَوت : ]

اهوره مزدای اَشَوَن، رَد ِاَشَوَنی را می ستاییم.

زرتشت اَشَوَن، رَد ِاَشَوَنی را می ستاییم.

فَرَوَشی زرتشت را می ستاییم.

امشاسپندان اَشَوَن را می ستاییم.

فَرَوَشی های نیک ِتوانای پاک ِاَشوَنان جهانی و مینُوی را می ستاییم.

کارآمد ترین رَد، چالاک ترین ایزد را که در میان رَدان ِاَشَوَنی فرارسنده تر [ و به ستایش ] سزاوارتر است، می ستاییم.

خشنودی رَد ِاَشَوَن و رَد ِاَشَوَنی را  که کامکارتر است، می ستاییم.(7)

«یسنه»(هفت هات پسین) پیروزمندِ اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی را می ستاییم؛ با پَتمان ها، با بندها، با «زند»(8)، با پرسش ها، با پاسخ ها، با دو بار سرودن(9)، [ با ] خوب خواندن ِ از بر خوانده [ و با ] ستایش ِخوب ستوده.(10)

به دانش خویش، به بینش خویش، به شهریاری خویش، به رَدی خویش، به خواست و کامکاری خویش اهوره مزدا …(11)(12)

 

1

آب های نیک و گیاهان بارور و فَرَوَشی های اََشَوَنان را ستایش و نیایش می پذیرم.

همه ی نیکی ها : آن آب ها و آن گیاهان و آن فَرَوَشی های اََشَوَنان را ستایش و نیایش می پذیرم.

 

2

گاو (نخستین جانور)، «گَـَیَه»(13)(نخستین آدمی) و «مَنثَره»ی وَرجاوند ِ بی آلا یش ِکارآمد را ستایش و نیایش می پذیریم.

ای اهوره مزدا !

تو را ستایش و نیایش می پذیرم.

ای زرتشت !

تو را ستایش و نیایش می پذیرم.

ای رَدِ بزرگوار !

ِتو را ستایش و نیایش می پذیرم.

ای امشاسپندان !

تو را ستایش و نیایش می پذیرم.

 

3

نیوشایی و آمرزش را می ستاییم.

نیوشایی و آمرزش نیایشگر را می ستاییم.

رادی [ و ] دهشی را که در میان همکیشان است را می ستاییم.

نماز نیک بی فریب  [ و ] بی آزار را می ستاییم.(14)

«یسنه»(هفت هات پسین) را می ستاییم.

ستایش«یسنه»(هفت هات پسین) را می ستاییم.

ما می ستاییم هات ها، پَتمان ها، واژه ها  و بندهای «یسنه»(هفت هات پسین) را چه خوانده، چه باژ گرفته، چه سروده، چه ستوده.

 

پانوشت ها :

 

1. گاهان، یسنا هات 50، بند 22.

2. = یسنا هات 15، بند 3.

3. = بندهای 1 تا 5 کرده ی پانزدهم.(به نظر می رسد در نگارش کتاب اشتباه چاپی صورت گرفته یا توسط استاد دوستخواه در اینجا اشتباهی رخ داده باشد، زیرا کرده ی پانزدهم ویسپرد ایشان (انتشارات مروارید) فقط دارای 3 بند است.)

4. رادی و بخششی چنان بزرگ و فراوان که گویی بازوی بلند آورنده­اش، به آسمان می­رسد.

5. = هفت هات یسنه (هات 35 ، هات 36، هات 37، هات 38، هات 39، هات 40، هات 41) که در اینجا تکرار می شود.

6. = یسنه هات 42.

7. = سرآغاز کرده ی سیزدهم.

8. گزارش.

9. نخستین بند هریک از پنج «گاه» را دو بار (در آغاز و پایان هر «گاه») می خوانند.

10. = بند 1 کرده ی چهاردهم.

11. در متن به جای نقطه های هفت واژه آمده که معنی کلی و پیوند آن ها با جمله روشن نیست.

12. = بند 2 کرده ی چهاردهم.

13. گیومرت.

14. از آغاز بند یک همین کرده تا اینجا بار دیگر خوانده می شود.

—————————————-

 

کرده ی بیست و دوم

 

1

[ زَوت و راسپی : ]

«اَشِم وُهو …»

با این ستایش [ و ] با این درود [ به ] امشاسپندان و سوشیانت های اَشَوَن، از پی ِپاداش ِپسین، بهترین کـُنِش را همی گوییم به دانایان و نادانان، به فرمانروایان و فرمانبران که جهان را آبادان کنند و رامش بخشند.(1)

 

2

آنچه را اشَوَن مرد از بهترین اَشَه می داند، آن نا اَشَوَن مرد نمی داند.

چنین مباد که ما از او پیروی کنیم؛ نه در اندیشه، نه در گفتار و نه در کردار. او راه خویش را در پیش گیرد؛ چنین مباد که ما هیچ گاه بدو رسیم.

«اَشِم وُهو …»(2)

 

پانوشت ها :

 

1. بخشی از این بند از بند 4 یسنا هات 35 گرفته شده است.

2. تمام این دو بند دوبار تکرار می شود.

——————————————–

 

کرده ی بیست و سوم

 

[ زَوت : ]

اهوره مزدای اَشَوَن، رَد ِاَشَوَنی را می ستاییم.

زرتشت اَشَوَن، رَد ِاَشَوَنی را می ستاییم.

فَرَوَشی زرتشت را می ستاییم.

امشاسپندان اَشَوَن را می ستاییم.

فَرَوَشی های نیک ِتوانای پاک ِاَشوَنان جهانی و مینُوی را می ستاییم.

کارآمد ترین رَد، چالاک ترین ایزد را که در میان رَدان ِاَشَوَنی فرارسنده تر [ و به ستایش ] سزاوارتر است، می ستاییم.

خشنودی رَد ِاَشَوَن و رَد ِاَشَوَنی را  که کامکارتر است، می ستاییم.(1)

«وَهیشوایشت گاه ِ» اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی را می ستاییم با پَتمان ها، با بندها، با زند، با پرسش ها، با پاسخ ها، با دو بار سرودن، با خوب خواندن از بر خوانده، با ستایش خوب ستوده.

 

1

اهوره مزدای  بهتر را می ستاییم.

امشاسپندان بهتر را می ستاییم.

اَشَوَن مرد بهتر را می ستاییم.

بهترین «اَشَه» را می ستاییم.

بهترین پیدایش «ستَوتَ یِسنیَه» را می ستاییم.

خواسته ی (2) بهترین «اَشَه» را می ستاییم.

اَشَوَنان [ و ] روشنایی همه گونه آسایش بخش را می ستاییم.

بهترین راه به سوی بهترین زندگی (بهشت) را می ستاییم.

 

2

«وَهیشوایشت گاه ِ» را می ستاییم.

ما می ستاییم هات ها، پَتمان ها، واژه ها و بندهای «وَهیشوایشت گاه» را چه خوانده، چه باژ گرفته، چه سروده، چه ستوده.

«ینگهـِه هاتـَم …»

 

پانوشت ها :

 

1. = بندهای 2 و 3 یسنا هات 71 که در آغاز کرده های 14 و 16 و 18 و 19 و 20 و 23؛ و بندهای 3 و 4 هاونگاه نیز تکرار می شود.

2. دارایی، ثروت.

————————————————

 

کرده ی بیست و چهارم

 

«اهوره مزدای اَشَوَن، رَد ِاَشَوَنی را می ستاییم.

زرتشت اَشَوَن، رَد ِاَشَوَنی را می ستاییم.

فَرَوَشی زرتشت را می ستاییم.

امشاسپندان اَشَوَن را می ستاییم.

فَرَوَشی های نیک ِتوانای پاک ِاَشوَنان جهانی و مینُوی را می ستاییم.

کارآمد ترین رَد، چالاک ترین ایزد را که در میان رَدان ِاَشَوَنی فرارسنده تر [ و به ستایش ] سزاوارتر است، می ستاییم.

خشنودی رَد ِاَشَوَن و رَد ِاَشَوَنی را  که کامکارتر است، می ستاییم.»(1)(2)

«اَیریَمَن» اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی را می ستایم باپَتمان ها، با بندها، با زند، با پرسش ها، با پاسخ ها، با دو بار سرودن، با خوب خواندن از بر، با ستایش خوب ستوده.

«به دانش خویش، به بینش خویش، به شهریاری خویش، به رَدی خویش، به خواست و کامکاری خویش اهوره مزدا …(3)»(4)

«اینک آذر پسر اهوره مزدا را می ستاییم.

ایزدان آذرنژاد را می ستاییم.

درست کرداران آذرنژاد را می ستاییم.

فَرَوَشی های اَشوَنان را می ستاییم.

سروش پیروزمند را می ستاییم.

آن اَشَوَن مرد را می ستاییم.

سراسر آفرینش اَشَه را می ستاییم.

اینک پاداش و فَرَوَشی ِزرتشت سِپیتمان اَشَوَن را می ستاییم.

اینک پاداش و فَرَوَشی ِهمه ی اَشوَنان را می ستاییم.

 فَرَوَشی ِهمه ی اََشَوَنان را می ستاییم.

فَرَوَشی ِهای اَشَوَنانی که در کشورند می ستاییم.

فَرَوَشی ِهای اَشَوَنانی که در بیرون از کشورند می ستاییم.

فَرَوَشی ِهمه ی اََشَوَن مردان را می ستاییم.

فَرَوَشی ِهمه ی اََشَوَن زنان را می ستاییم.

زرتشت بر ما – که اهوره مزدای اَشَوَن، از ستایش نیکمان آگاهی دارد – اَهو و رَتو است.

آنچه را که از این مرز و بوم است – آب ها و زمین ها و گیاهان را – می ستاییم.

اینک آذر پسر اهوره مزدا را می ستاییم.

ایزدان آذرنژاد را می ستاییم.

درست کرداران آذرنژاد را می ستاییم.

فَرَوَشی های اَشوَنان را می ستاییم.

سروش پیروزمند را می ستاییم.

آن اَشَوَن مرد را می ستاییم.

سراسر آفرینش اَشَه را می ستاییم.

اینک پاداش و فَرَوَشی ِزرتشت سِپیتمان اَشَوَن را می ستاییم.

اینک پاداش و فَرَوَشی ِهمه ی اَشوَنان را می ستاییم.

 فَرَوَشی ِهمه ی اََشَوَنان را می ستاییم.

فَرَوَشی ِهای اَشَوَنانی که در کشورند می ستاییم.

فَرَوَشی ِهای اَشَوَنانی که در بیرون از کشورند می ستاییم.

فَرَوَشی ِهمه ی اََشَوَن مردان را می ستاییم.

فَرَوَشی ِهمه ی اََشَوَن زنان را می ستاییم.»(5)

 

1

این پاداش را می ستاییم.

این درستی را می ستاییم.

این درمان را می ستاییم.

این فزایندگی را می ستاییم.

این بالندگی را می ستاییم.

این پیروزی را می ستاییم که آنچه در میان«اَهونَودگاه» [ و] «اَیریَمَن [ ایشیَه ]»(6) آمده گویای اندیشه ی نیک، گفتار نیک و کردار نیک است؛ ستیهیدن با اندیشه ی بد، گفتار بد و کردار بد را؛ جبران اندیشه ی نادرست و گفتار نادرست و کردار نادرست را.

 

2

بخش ِ«اَیریَمَن ایشیَه» را می ستاییم.

ما می ستاییم هات ها، پَتمان ها، واژه ها و بندهای «اَیریَمَن ایشیَه» را چه خوانده، چه باژ گرفته، چه سروده، چه ستوده.

«یِنگهِِه هاتـَم …»

 

3

من نماز «اَشَه» می گزارم.

«اَشِم وُهو …»

دیوان را نکوهش می کنم.

من خَستویم که مزدا پرست، زرتشتی، دیو ستیز و اهورایی کیشم که من ستاینده و پرستنده ی امشاسپندانم.

اَهوره مزدای نیک – آن خداوند نیکی، آن اشون ِرایومند ِفره­مند – را سزاوار نیکی ها می دانم؛ چه، از اوست هرآنچه نیکوست؛ از اوست گیتی؛ از اوست اَشَه؛ از اوست روشنایی؛ از فروغ اوست که [ جهان ] جامه ی شادمانی دربر کرده است.(7)

راه یکی [ است و ] آن راه ِ اَشَه [ است ]؛همه ی دیگر [ راه ها ] بیراهه [ است ].(8)

 

پانوشت ها :

 

1. = بندهای 2 و 3 یسنا هات 71 که در آغاز کرده های 14 و 16 و 18 و 19 و 20 و 23؛ و بندهای 3 و 4 هاونگاه نیز تکرار می شود.

2. سرآغاز کرده ی سیزدهم.

3. در متن به جای نقطه های هفت واژه آمده که معنی کلی و پیوند آن ها با جمله روشن نیست.

4. بند 2 کرده ی چهاردهم.

5. بند 1 تا 3 کرده ی شانزدهم.

6. از آنچه در میان «اهونودگاه» و «ایریمن ایشیه» آمده، منظور سراسر پنج «گاهان» است.

7. بند 1 یسنا هات 12.

8. در یکی از دست نویس های اوستا (به تاریخ 1379 میلادی) در دنباله ی این عبارت و در توضیح «بیراهه»، ‌جمله ای آمده که ترجمه ی تقریبی آن چنین است : «بیراهه ای که یکسره به کیش زیان بخش اهریمن و به زندگی و کردار دیوپرستان می کشاند.»

—————————————–

http://www.aariaboom.com