سی روز ماه

سی روز ماه

هر سال ایران باستان به ۱۲ ماه و هر ماه به سی روز که هرکدام دارای نام ویژه‌ای می‌باشند و هر ماه به ۴ بخش تقسیم می‌گردد. دو قسمت اول دارای هفت روز و دو قسمت دوم دارای هشت روز می‌باشند. در این گونه تقسیم بندی روزهای نخست به نام آفریدگار که به ترتیب اورمزد و دی بآذر و دی بمهر و دی بدین می‌باشند جای دارد. جدول زیر چگونگی قرار گرفتن روزها را نشان می‌دهد: ۱.اورمزد، وهمن، اردیبهست، شهریور، سپندارمزد، خورداد، امرداد. ۲.دی بآذر، آذر، آبان، خور (خیر)، ماه، تیر، گوش ۳.دی بمهر، مهر، سروش، رشن، فروردین، ورهرام، رام، باد ۴.دی بدین، دین، ارد، اشتاد، آسمان، زامیاد، مانتره سپند، انارام

 

نام‌های سی روز ماه که از اوستا سرچشمه گرفته با چم (معنی) هر یک از آنها:

 

اورمزد: ساده شده اهورا مزدا

بهمن: اندیشه نیک

اردیبهشت: بهترین راستی و پاکی

شهریور: شهریاری نیرومند

سپندارمزد: فروتنی و مهر پاک

خورداد: تندستی و رسایی

امرداد: بی مرگی، جاودانی

دی بآذر: آفریدگار

آذر: آتش، فروغ

آبان: آبها، هنگام آب

خور: آفتاب، خورشید

ماه: ماه

تیر: ستاره تیر، ستاره باران

گوش: جهان، هستی

دی بمهر: دوستی

مهر: دوستی، پیمان

سروش: فرمانبرداری

رشن: دادگری

فروردین: فروهر، نیروی پیشرفت

ورهرام: پیروزی

رام: رامش، شادمانی

باد: باد

دی بدین: آفریدگار

دین: بینش درونی

ارد: خوشبختی، دارایی و خواسته

اشتاد: راستی

آسمان: آسمان

زامیاد: زمین

مانتره سپن:گفتار نیک

انارام: فروغ و روشنایی بی پایان

دیوها در مزدیسنا

دیوها در مزدیسنا :

1-    دیوهای کماله :
                          اکومن ، اندر ، ساوول ، ناگهیس ، ترومد دیو ، زریز

2-    دیوهای دیگر:
                                     دیو آزپنی‌دیوزرمانچشمک‌دیو

                        • ورن‌دیوبوشاسپ‌دیوهیچنس

                        • فریفتاردیواسپزگ‌دیوآناست‌دیو

                        • بت‌دیوآگاش‌دیوسیج‌دیو

                        • اپوش‌دیواسپنجروشکندگ

                        • نوبه‌نودیواکه‌تش‌دیواودگ‌دیو

                        • ویزرش‌دیواستوئیداتترومئتی

                        • گوچهراسروشتیاشکهانی

                        • دیو دروغ • ‏دریویمرشئونپئری‌مئتی 

 

1-    دیوهای کماله :

دیوهای کَماله یا کَماله‌دیوان یا کَمالگان در مزدیسنا هفت دیو اصلی و از نخستین آفریدگان اهریمنند در برابر آفریده‌های اورمزد. اینان دیوها به ترتیب نام دارند:

اکومن ، اندردیو ، ساوول ، ناگهیس ، ترومددیو ، تریز و زریز

 

◄ اَکومَن یا اکه‌منه برپایه مزدیسنا نخستین دیو از دیوهای کماله است. او دشمن بهمنِ امشاسپند می‌باشد. او برگزیده دیوان است و مردمان بد بدو می‌پیوندند. برپایه وندیداد آفرینش اهریمنی از او پدیدمی‌آید.

 

◄ اَندَر برپایه مزدیسنا دومین دیو از دیوهای کماله می‌باشد که اهریمن آفرید. او دشمن اردیبهشتِ امشاسپند می‌باشد. در ودا ایندره نام خدایی نیرومند است ولی در اوستا جایگاه او به دیوی فروکاهیده‌می‌گردد. لقب ایندره که بهرام بود در ادبیات زرتشتی به گون ایزدی جداگانه سربرمی‌اورد.

 

◄ ساوول برپایه مزدیسنا نام سومین دیو از دیوهای کماله و آفریده اهریمن است. او دشمن شهریورِ امشاسپند است.

 

◄ ناگهیس برپایه مزدیسنا چهارمین دیو از دیوهای کماله و از آفریدگان اهریمن می‌باشد. او دشمن سپندارمذ است.

 

◄ ترومَد برپایه مزدیسنا پنجمین دیو از دیوهای کماله اهریمن‌آفریده می‌باشد. او را برابر با ناگهیس و صفت ناگهیس نیز می‌دانند.

 

◄ تَریز و زَریز برپایه مزدیسنا نام دو دیو از دیوهای کماله آفریده اهریمن می‌باشند. نام این دو در ادبیات زرتشتی پیوسته با هم می‌اید. تریز دشمن خرداد و زریز دشمن امرداد می‌باشند.

 

2-    دیوهای دیگر :

دیو آز • پنی‌دیو • زرمان • چشمک‌دیو • ورن‌دیو • بوشاسپ‌دیو • هیچ • نس • فریفتاردیو • اسپزگ‌دیو • آناست‌دیو • بت‌دیو • آگاش‌دیو • سیج‌دیو • اپوش‌دیو • اسپنجروش • کندگ • نوبه‌نودیو • اکه‌تش‌دیو • اودگ‌دیو • ویزرش‌دیو • استوئیدات • ترومئتی • گوچهر • اسروشتی • اشکهانی • دیو دروغ • ‏دریوی • مرشئون • پئری‌مئتی

 

◄ دیو آز : برپایه اسطوره‌های مزدیسنا دیوی است که هر چیز را می‌بلعد و سیر نمی‌شود. او دشمن ایزد آذر است. برپایه اوستا به کار بردن شیر و چربی در آیین قربانی او را از پای درمی‌آورد. بندهش آز را چنین می‌خواند: «آز آن دیو است که [هر] چیز را بیوبارد و چون نیاز را چیزی نرشد، از تن خورد. [او] آن دروجی است که چون همه خواسته گیتی را بدو دهند انباشته نشود و سیر نگردد. چنین گوید که چشم آزمندان دَمَنی‌است که او را سامان نیست. این دیو را گاهی با پنی دیو یکی دانسته اند و آن را پنی و آز خوانده اند. پنی، دیو خسّت و تنگ نظری است و مردمان را به انباشتن و نخوردن وا می دارد و آز دیو در بندهش این گونه گفته است:

«زور از آن کس است که به زن خود خرسند نیست و زن دیگران را نیز برباید.»

 

◄ پَنی دیو :  برپایه اسطوره‌های مزدیسنا دیو خست و تنگ‌نظری و دشمن ایزد گشاده‌دستی و رادمردی‌است.

بندهش پنی را چنین می‌خواند:«پنی آن دیو است که انبار کند و نخورد و به کس ندهد.»

 

◄ زَرمان :  در اساطیر مزدیسنا نام دیو پیری ‌است. او با خود پیری می‌آورد و کسان را بددم می‌کند. از این دیو در اوستا یک بار در وندیداد یادشده‌است.

 

◄ چَشمک دیو :  در جمع چشمگان دیوان برپایه اسطوره‌های مزدیسنا دیوی است که زمین‌لرزه و گردباد پدید می‌آورد و به ستیز با ابر و باد سودمند می‌پردازد.

در بندهش، چشمک دیوی معرفی شده که با به هم زدن یک چشم، زمین لرزه و با به هم زدن چشم دیگر، گردباد ایجاد کند و به پتیاره گی، دشمن ابر شود.

این دیو در اسطوره زایش زرتشت نیز نقشی ایفا می کند.

 

◄ ورن دیو :  برپایه اسطوره‌های مزدیسنا دیو شهوت است. لقب بیراه‌کننده دارد. در بندهش، دیوی است که بدمالی، همجنس بازی، کند و مردم را گمراه سازد.

 

◄ بوشاسپ دیو :  برپایه اسطوره‌های مزدیسنا دیوی است که هنگامی که خروس در سپیده‌دم می‌خواند می‌کوشد تا جهان را در خواب نگاه دارد و پرهیزگار را به کار بد انگیزد.

لقب او «درازدست» است.

 

◄ هیچ دیو :  برپایه اسطوره‌های مزدیسنا دیو  تنگ‌دستی‌است.

 

◄ نس دیو : نَس یا نَساییا نسو یا نسوش یا دروخش نسوش یا دروج نسو برپایه مزدیسنا نام دیوی است که بر تنِ مرده می‌تازد و آن را ناپاک می‌کند. این دیو هنگامی که در تن کسی حلول می‌کرد، آن فرد می‌مرد. دروخش نسوش ناپاک‌ترین و خطرناک‌ترین دیوها بود. به همین جهت به همان اندازه ای که این دیو ناپاک و نجس و خطرناک بود، آن لاشه و مرده نیز نجس و خطرناک محسوب می شد و هر کس از سه قدمی به مرده ای نزدیک‌تر می‌شد، ناپاک شده و لازم بود مراسم دیوزدایی و برشنوم که غسل مس میت بود درباره اش انجام شود تا پاک شود.

برپایه باورهای بهدینان این دیو را با بردن نام یکی از امشاسپندان به ویژه خرداد بر سر مرده و پاره‌ای آیین‌های دیگر می‌توان او را دور نمود.

 

◄ فریفتار دیو :  برپایه اسطوره‌های مزدیسنا دیوی است که مردمان را فریب‌دهد.

 

◄ اسپَزگ دیو :  یا سپزگ برپایه اسطوره‌های مزدیسنا دیوی است که میانه مردم را به هم می‌زند.

 

◄ آناست دیو :  برپایه اسطوره‌های مزدیسنا دیو تباهی‌است. در بندهش آمده‌است که :«آناست دیو آن است که زور گوید.»

 

◄ بت دیو :  یا بوئیتی یا بوتیبرپایه اسطوره‌های مزدیسنا نام یکی از دیوها است. در بندهش آمده‌است که :«بُت دیو آن است که او را به هندوستان پرستند و…». در ادبیات پهلوی این دیو را با بودا یکی‌گرفته‌اند.

این دیو که بدان بوت یا بود هم می گویند، در اوستا، بویتی نامیده شده و کار او تباه کردن است. بوت از دشمنان زرتشت است و اینکه در بندهش به نیایش بوت در هندوستان اشاره شده، شاید برداشتی از کارکرد بت یا صنم باشد.

واژهٔ بوئیتی سه بار با واژهٔ دیو یک جا آمده‌است. دارمستتر بدون هیچ دلیل محکمی مایل است آن را با بودا یکی بداند. از معنی فقرات وندادید بر می آید که بوئیتی دیوی است که مردم را به بت پرستی وادار می کند. در تفسیر پهلوی وندیداد بوئیتی دیو، بت شیدا ترجمه شده که در فارسی به معنی آشفته و دیوانه است.

 

◄ آگاش دیو :  برپایه اسطوره‌های مزدیسنا دیوی است شورچشم که مردم را چشم می‌زند.

 

 سیج دیو :  برپایه اسطوره‌های مزدیسنا نام دیوی است. در بندهش درباره او آمده‌است:«سیج آن دروج‌است که نابودی آورد.»

 

 اَپوش دیو :  برپایه اسطوره‌های مزدیسنا نام دیوی است.اپوش دیو خشکسالی و دشمن تیشتر است و کارش جلوگیری از به آسمان رفتن آب‌های باران‌ساز می‌باشد. او دوبار میبرد و بار آخر تیشتر پیروزمیشود. اپوش به شکل اسبی سیاه، زشت و بدون مو تصویر میگردد.

اپوش همچنین نام پارسی ستاره قلب‌العقرب است.

 

◄ اسپنجروش : اِسپِنجَغر یا اسپِنجَروش یا اسپخروش دیو برپایه اسطوره‌های مزدیسنا دیوی است که در ابرها خانه دارد و دشمن آتش وازشت است و می‌کوشد تا جلو بارش ابرها را بگیرد. او در کنار اپوش دیو دشمن ایزدان باران‌سازند.

 

◄ کندگ دیو : کُندَگ برپایه مزدیسنا نام دیوی است که جادوگران بر پشت آن سوار می‌گردند. این نام در پهلوی kundag و در اوستایی -kunda می‌باشد.

 

◄ نوبه‌نو دیو :  برپایه اسطوره‌های مزدیسنا نام دیوی است. در بندهش آمده‌است که :«نوبه‌نو دیو آن‌است که نوبه‌نو از گناهی که آفریدگان کنند بر ایشان جهد.»

 

◄ اکه‌تش‌دیو : اَکه‌تَش برپایه اسطوره‌های مزدیسنا نام دیوی است. در بندهش درباره او آمده‌است که:«اکه‌تش دیو دروج انکار است که آفریدگان را از چیز نیکو منکر کند…». نام او دوبار در وندیداد آمده‌است.

این دیو که بدان دیو ِدروج یا اگه تش هم می گویند، دهشتبارترین دیوی است که انسان را گرفتار قهر خویش می سازد و تباه کننده زندگی و جهان است و در پرتو فروهر نیکان است که دروج شکست می یابد. در روایت‌ها آمده است که خواندن کلام مقدس، بیش از هر چیز دروغ را می راند.

 

◄ اودگ دیو : اودَگ برپایه اسطوره‌های مزدیسنا نام دیوی است. در بندهش درباره او آمده‌است که:«اودگ‌دیو آن است که مردم [چون] بر مستراح نشینند، یا چون خورش‌خورند، به مینوئی بدیشان فغان‌زند که هرزه‌گوی و فریادزن!که هرزه‌گویان خورید و هرزه‌گویان رینید و هرزه‌گویان میزید که تا بدان بهشت نرسید.»

همچنین اودگ، ماده دیوی است که کماریگان را هستی داد و همو بود که جم را به لذت جویی واداشت و مردم را به ژاژخایی و سخن گفتن در جایی که نباید سخن گفت، وامی دارد.

 

◄ ویزرش دیو : ویزَرش یا ویزَرش‌دیو برپایه مزدیسنا دیوی است که تا سه روز پس از مرگ بر روان مرده می‌تازد و سرانجام روان مردمان گناه‌کار را با زنجیر تا پل چینود می‌کشاند. نام او تنها یک بار در وندیداد آمده‌است.

این دیو را وِزَرش هم خوانده‌اند و او را یار ِ استویداد دانسته‌اند.

 

◄ استوئیدات دیو :  یا استوپهات یا استوویذوتو دیو مرگ است که با دیو وایو یا وای‌بد می‌آید. در پرگرد ۵ وندیداد صراحتاً از دیو مرگ یاد شده که در سر پل چینوت می‌کوشد روان را به دوزخ بکشاند.

 

◄ ترومئتی دیو : تَرُمَئیتی یا ترومئتی همستار یا رقیب و دشمن بزرگ سفندارمذ ایزد موکل زمین که هماره زمین را خرم و آباد و پاک و بارور نگه می‌دارد، است. او دیو غرور و نخوت است. این واژه در گات ها تَرِمَئیتی و در سایر قسمت‌های اوستا ترومَئتی است که اولی به معنی غرور و نخوت وتکبر و خودپرستی و دومی به معنی دیو غول نخوت و غرور است که آن را در پهلوی ترمنش گویند. این دیو را به ویژه رقیب سپندارمذ که ایزد تواضع و بردباری است، می‌شمارند.

 

 گوچهر : گوَچهر یا گوزهر یا به عقیدهٔ مزدیسنا ستاره‌ای است دنباله‌دار که هنگام بدنیا آمدن سیوشانس بر زمین افتد و آن را مشتعل سازد به طوری که همهٔ کان‌های فلزات گداخته شود و چون سیل سوزان جاری گردد و آدمیان که به رستاخیز زنده شده‌اند، باید از این سیل بگذرند. و آن بر نیکان چون شیر گرم و ملایم خواهد شد. مردمان پس از آن آزمایش پاک شوند و به بهشت روند.

 

◄ اسروشتی : اَسروشتی واژه‌ای است که در مقابل سروش آمده‌است، اسروشتی به معنی نافرمانبرداری، ناشنوایی یا خودسری است.

 

◄ اشکهانی :  یا اشگهانیه در پهلوی این واژه به معنی تنبلی و دیو تنبلی به کار رفته‌است. در اندرز دستوران به بهدینان هست که مردمان را هر روز سه دروغ پیش آید که یکی از آن سه اشگهانیه است و باید با رفتن به آتشکده و نیایش آتش به دفع آن کوشید. در شعر فارسی این واژه به مفهوم تنبل و به صورت اژگهن بارها به کار رفته‌‌‌‌است.

 

◄ دیو دروغ :  یا دیو دروج در اغلب متون پیش از اسلام سهمگین تری دیوی است که انسان را گرفتار چنگال قهر خویش می‌کند. این عنوان علاوه بر نام یک دیو خاص عموماً بر سپاه اهریمن از جمله اژدهاک نیز اطلاق می‌شود. چنانکه از یسنا بر می‌آید دروغ باعث زیان و آزار مردم می‌شود و سرانجام در روز شمار از راستی رت شکست می‌خورد. در سایر بخش‌های اوستا دیو دروغ بسیار زورمند توصیف شده که تباه‌کنندهٔ زندگی و نابود‌کنندهٔ جهان مادی است. پست‌ترین قسمت دوزخ جایگاه دروغ است.

 

◄ دریوی :  یکی از دیوان و از جمله نیروهای شر است. وی دیو دریوزگی و گدائی است. در ویدیودات یا وندیداد و برخی از نامه های پهلوی از وی یاد شده است.

 

◄ مرشئون : مَرشَئون دیو فراموشی و محوکنندهٔ دین یکتاپرستی است. در بند ۴ خورشید نیایش آمده‌است، کسانی که در برابر او پایداری می‌نمایند مانند آن است که اهورامزدا را می‌ستایند. در وندیداد آمده، زرتشت از اهورامزدا پرسید ای خرد مقدس چه آسیبهایی ممکن است از مرشئون متوجه انسان شود؟ اهورامزدا در پاسخ گفت «ای سپنمان زرتشت ممکن است او به وسیلهٔ آئینِ بد خویش کسی را گمراه نموده بر آن دارد که در مدت سه سال پی‌در‌پی از تحصیل علم دینی باز ماند که کسی گاتها نسراید و مراسم دینی به جا نیاورد.»

 

◄ پئری‌مئتی : پئیری‌مَئیتی یا پئری‌مئتی به معنی خیال و اندیشهٔ بد و فاسدِ بی اساس و نیز به معنی دیو می‌باشد. جزء اول آن پئیری به معنی پری است. در اردیبهشت یشت بند پنج آمده‌است که سرودن نماز ائیریامن که بزرگ‌ترین کلام ایزدی است، تمام خرد خبیث و همهٔ جادوان و پری‌ها را براندازد. در یشت سوم چندین بار با دیوی دیگر به نام ترومئتی نامش ذکر شده‌است.

درباره ترجمه و تفسیر اوستا

درباره ترجمه و تفسیر اوستا :

زند • پازند • یسن‌ها • ویسپرد • وندیداد • هیربدستان و نیرنگستان • یشت‌ها • گاهان

 

زند عبارت بوده از تفسیری که به پهلوی می نوشتند.چون دریافت و فهم اوستا مشکل بود و اغلب معنی و مفهوم آن دریافت نمی شد بر این شیوه بود که تفسیر یا ترجمه ای آزاد به پهلوی زیر هر سطر اوستایی می نوشتند که دریافت معنی اوستا برای خواننده حاصل شود.در دوران اشکانیان گزارش و ترجمه اوستا به لهجه پهلوی اشکانی بود و در زمان ساسانیان این ترجمه و تفسیر به لهجه پهلوی ساسانی دیگرگونی یافت.زند اوستایی که از زمان ساسانیان برای ما به جا مانده 141000 کلمه است که مهمترین بخش ان یعنی 38000کلمه فقط ویژه وندیداد و 39000کلمه یسنا می باشد.پس ” زند ” به معنی”  گزارش یا ترجمه اوستا  ” است.

 

پازند در اصطلاح یعنی ثبت تلفظ کلمات پهلوی با خط اوستایی (دین دبیره) ، ابهام زیاد در خط پهلوی به علت بکار بردن یک حرف برای چند صوت و نیز ننوشتن برخی مصوتهای کوتاه، باعث شد که پس از بوجود آمدن خط اوستایی که خطی کامل و دارای املای پُر بود، متون پهلوی با آن خط آوانگاری شود تا همه بتوانند متون پهلوی را بدون اشتباه بخوانند، این شیوه که اولین‌بار توسط دانشمندی پارسی به نام«نریوسنگ» انجام شد، بعد از وی توسط افراد دیگر پازند نام گرفت. پازند زبان مستقلی نبوده و صرفاً بیانگر این شیوه خاص نگارش متون پهلوی است و چون خط منبع اصلی آن (پهلوی) تلفظ صحیح کلمه را نشان نمی‌داد، بعضاً تفاوتهایی برحسب ویژگیهای لهجه ای نیز در آن دیده می‌شود.

 

یسن یا یَسنَه (در اوستا به معنی نیایش) به دو معنی به کار میرود: یسنه به معنی‌ یک مراسم مذهبی‌ بسیار مهم در آیین زرتشتی، یا یکی‌ از نسک‌های (نسک به معنی‌ فصلی از کتاب) اوستا است که در این مراسم مذهبی‌ خوانده میشود.

این نام از ریشهٔ ایرانی‌ “یز”(yaz)، و در زبان اوستا به معنی‌ پرستش و ارزانی کردن قربانی است. واژهٔ “یشتن” (Yashtan)در زبان پهلوی و “جشن” در فارسی (گرفته شده از یسن) نیز از همین ریشه است.

مراسم مذهبی‌ ، این مراسم با سرپرستی موبد انجام میشود. از نوشیدنی‌ مقدس پراهم (parāhōm) که با استفاده از گیاه هوم (hōm) آماده شده به عنوان قربانی استفاده میشود. مراسم شامل خواندن بخش‌هایی‌ از سرودهای نسک یسنا و ارائه کردن نوشیدنی‌ هوم به عنوان قربانی است.

نسک  ، یَسنَه نام مهم‌ترین نسک اوستای کنونی است که ۷۲ هات (فصل) دارد و گاهان پنجگانه زرتشت (گاتاها) نیز جزو همین ۷۲ هات بشمار می‌آید.در این نوشته‌ها یزدان‌ها به مراسم فرا خوانده میشوند و دستور ال‌عمل مراسم داده میشود. مانند بقیه نسک‌های اوستا یسنا نیز به صورت سرود نوشته شده است.

 

ویسپرد ، ویسپِرَد یا وِسپِرَد یکی از شش بخشِ اوستا و از ماخذِ اوستایی است.

واژه ویسپِرَد واژه‌ای ترکیبی است و از دو واژه اوستاییِ ویسپِ (ویسپِه) و رَتو ساخته شده و معنای آن همه ردان یا همه سران است.

محتوای ویسپرد ، ویسپرد درباره آیینِ شش گهنبار و نمازهای وابسته به آن است و دارای ۲۳ کرده (بخش) و ۴۰۰۰ واژه است. در متنِ وسپرد از ایزدان، جهانِ مینوی و آسمان و هرچه در آنست و زمین با هرچه بر اوست یاد گردیده و ستایش شده‌است. در ویسپرد، همه جشنهای دینی مزدیسنا و هنگام‌های ستایش و نماز از بامداد و نیمروز و شب و نمازهای افزوده برشمرده شده و هر آنچه با ستایش و نیایش‌های دینی مزدیسنا پیوستگی دارد همچون هوم و بَرسم، زُور و مَیزَد و بوی ستوده شده و خشنودیِ رد یا بزرگ مینویِ هریک از آنها خواسته شده‌است.

 

وندیداد ، یکی از نسک‌های پنج‌گانهٔ اوستای امروزی است و بیشتر به احکام فقهی (شامل مسائل بهداشتی و آیینی) می‌پردازد. با این همه، وندیداد، گنچ شایگانی‌است از ریشه‌دارترین و بنیادی‌ترین بن‌مایه‌های استوره‌ها و فرهنگ ایرانیان».. در اوستای ساسانی که ۲۱ نسک بوده، وندیداد نسک نوزدهم بوده‌است. برخی بر این باورند که درون‌مایه وندیداد بازتاب‌دهندهٔ آیین‌های مغان ماد است و از این دید با سایر بخش‌های اوستا تفاوت می‌کند.

بسیاری از زرتشتیان امروز محتوای وندیداد را در تعارض با گاهان دانسته و گرچه برای آن اهمیت تاریخی-اسطوره‌شناختی قائلند آن را قابل استناد دینی نمی‌دانند

 

هیربدستان و نیرنگستان ، هیربدستان و نِیرَنگستان یکی از کتاب‌های دینی زرتشتیان است که به خط و زبان پارسی میانه نوشته شده‌است. قدیم ترین نسخه‌ای که از این دو متن در دست است حدود ۹۰۰ سال یزدگردی برابر با سده هفدهم رونوشت برداری شده‌است. در عنوان زند هیربدستان و نیرنگستان آمده‌است که متن، برپایه آموزه‌های پیشگ سر نوشته شده‌است و در بخش دوم نیرنگستان آمده‌است که فرگرد دوم بر پایه آموزه‌های سوشانس است که هر دو تن از مفسران اوستا بوده‌اند.  در این اثر قوانین آیینی دین زرتشت و دیدگاه تفسیرگران گوناگون در مورد این قوانین آمده‌است.

 

یشت ، یَشت‌ از نظر لغوی هم ریشه با کلمهٔ یسن است و معنی تحت اللفظی آن نیز پرستش و نیایش است. یشت‌ها سرودهایی هستند که عموماٌ به ستایش خدایان قدیم ایرانی مانند مهر، ناهید و تیشتر و غیره اختصاص دارند. همهٔ یشت‌ها از نظر قدمت یکسان نیستند.

در اوستا یشت، نام بخشی از کتابِ اوستا، کتاب دینی زرتشتیان است. یشتن در زبانِ پهلوی، بمعنای ستودن و عبادت کردن است. در اوستا، ۲۱ یشت و به نام‌های گونه‌گون وجود دارد و در آنها عناصرِ مهم از دیدگاهِ مزدیسنا ستوده می‌شوند.

هر یک از یشت‌های بزرگ در نسخه‌های خطی به بخش‌هایی تقسیم می‌گردد که اصطلاحاً کرده نامیده می‌شوند. لازم به تذکر است که تقسیم‌بندی هر یشت به بندها که در چاپ‌های کنونی اوستا معمول است، در نسخه‌های خطی دیده نمی‌شود و یک روش ابداعی است که توسط دانشمندان اوستاشناس عصر حاضر و به منظور سهولت استفاده و ارجاع به وجود آمده‌است.

نام یشت‌ها :

یشت اول، هرمزد یشت

یشت دوم، اَمِشَ سپنتَه (هفتن یشت)

یشت سوم، اردیبهشت یشت

یشت چهارم، خرداد یشت

یشت پنجم، آبان‌یشت

یشت ششم، خورشید یشت

یشت هفتم، ماه یشت

یشت هشتم، تیر یشت

یشت نهم، گوش یشت یا درواسپ یشت

یشت دهم، مهریشت

یشت یازدهم، سروش یشت

یشت دوازهم، رشن یشت

یشت سیزدهم، فروردین‌یشت

یشت چهاردهم، بهرام یشت

یشت پانزدهم، رام یشت

یشت شانزدهم، دین یشت

یشت هفدهم، ارد یشت

یشت هیجدهم، اشتاد یشت

یشت نوزدهم، زامیادیشت

یشت بیستم، هوم یشت

یشت بیست و یکم، ونند یشت

 

 

گاتاها ، گات‌ها یا گاتاها (اوستایی: گاتا، سانسکریت: گاثا، پهلوی: گاسان، معادل پارسی امروزی گاهان) ۱۷ سروده‌ای است که از دیرباز از سخنان زرتشت اسپنتمان دانسته می‌شده است. اما تحقیقات دانشمندان مانند میه ثابت کرده است که همه سرودهای گاثها از زرتشت نیست و در برگیرنده پیام و آموزش‌های وی و بنیاد دین زرتشتی است و کهن‌ترین و مقدس‌ترینبخش کتاب اوستا شمرده می‌شود. گاتها برای نخستین بار در سده هجدهم به همت اوستاشناسان اروپایی شناسایی شد.

 

معنای واژهٔ گات

گات ها(اوستایی) جمع گات به معنای سرود است که در زبان پهلوی به گاث، گاس تبدیل شده و در زبان پارسی گاه گفته می‌شود. ردپای این واژه در دستگاه‌های موسیقی امروز ایرانی به جای مانده همانند سه گاه و چهار گاه.

 

ساختار و ترتیب

گات‌ها از نگاه صرف و نحو و زبان و بیان، شکل ارائهٔ مطالب، فکر واندیشه، سبک شعر و ویژگی‌های دیگر با دیگر بخش‌های اوستا تفاوت دارد، ازین روی همهٔ اوستا‌شناسان و دانشمندان آن را از خود زردشت می‌دانند، گات‌ها منظوم و موزون به گونهٔ اشعار دینی ایران باستان اند که به شدت موجز و فشرده‌اند و از نظر ساختار دستور زبان استثناء هستند. شاید نخست بلندتر و به نثر بوده اما برای در امان بودن از گزند فراموشی و یا دستبرد روزگاز آنها را به نظم در آورده‌اند تا بهتر به خاطر سپرده شود. زبان شناسان وزن این اشعار را یافته و قواعد نظم را در آنها تعیین کرده‌اند. ۱۷سرودهٔ گاتها ۲۳۸ بند، حدود ۸۹۶ بیت یا ۵۵۶۰ واژه در کل است که بعد‌ها در میان ۷۲ هات (فصل) یسنا جای داده شده‌اند.این ۱۷ سروده با شمارهٔ فصل آنها در یسنا شناخته می‌شوند. به هر یک از فصل‌های یسنا و گات‌ها هات گفته می‌شود.

نام بخش‌های گات‌ها

گات ها خود ۵ بخش شده‌اند.

اَهونَوَدگاه دربارهٔ نیایش خدا، گزینش پیامبر و آزادی گزینش دین

ازآنجا که نخستین واژهٔ آن اهون ویتی خوانده می‌شده و در پهلوی اهنودگات می‌خوانند. شامل ۷ هات(فصل) می‌باشد. هر فصل مشتمل بر چند قطعه و هر قطعه دارای سه مصراع است. و هر مصراع شانزده هجا دارد که پس از هجای هفتم وقف یا سکته‌ای است (۹+۷)آغاز آن از شروع هات ۲۸ تا پایان هات ۳۴ است.

 

اُشتَوَدگاه دربارهٔ راز آفرینش، خودشناسی، خدا شناسی اشتاویتی و به پهلوی اشتودگات دارای چهار “هات” است و هر هات به چندین قطعه قسمت شده که هریک پنج مصراع دارد و هر مصراع 11 هجاد دارد و سکته یا وقف بعد از هجای ۴ ام است (۷+۴)شامل هات ۴۳، ۴۴، ۴۵ و ۴۶ می‌شود.

سپَنتمَدگاه دربارهٔ آفرینش و پیرامون آن سپنتامینو، در پهلوی » سپنتمدگات، چهار “هات” دارد.هر هات چندین قطعه و هر قطعه ۴ مصراع و هر مصراع یازده هجا دارد، وقف مانند اشتودگات پس از هجای چهارم است (۷+۴)شامل هات ۴۷، ۴۸، ۴۹ و ۵۰ می‌شود.

وُهوخْشتَرگاه دربارهٔ تازه شدن جهان و بهرهٔ کار کرد آدمی تنها یک هات دارد، هر قطعه 3 مصراع و هر مصراع 1۴ هجا دارد و سکته یا وقف در وسط آن یعنی پس از هجای هفتم می‌آید (۷+۷)[۱۸] شامل هات ۵۱ می‌شود.

وَهیشتوایشْت‌گاه دربارهٔ والاترین آرزوی اشو زردشت و اشوان هفت هات دارد، قطعه‌ها مرکب از دو مصراع کوتاه و دو مصراع بلند اند. مصراع کوتاه ۱۲هجایی، با وقف پس از هجای ۷ ام.(۵+۷) و مصراع‌های بلند ۱۹ هجایی با دو وقف یکی پس از هجای هفتم و دیگری پس از هجای ۱۴ام است. شامل هات ۵۳ می‌شود.

هر یک از این ۱۷ فصل یا هات نیز دارای نامی می‌باشند. وجه تسمیهٔ نام‌گذاری این هفده یسنا به موجب کلمات آغاز هر هات است.

زبان

زبان گات‌ها، گاتی یا اوستایی کهن است که به گروه زبان‌های ایرانی کهن متعلق است و زیر شاخهٔ خانوادهٔ خاوری زبان‌های هندواروپایی، شرق ایران است. زبان این قسمت به کهنگی زبان ریگ ودا کتاب مذهبی هندوان آریایی است و قدمت آن لااقل به ۸ قرن پیش از میلاد می‌رسد بیشتر آنچه از اوستای گاتی فهمیده می‌شود هم از نظر واژگان و هم دستوری، تنها بخاطر همین خویشاوندی اوستای گاتی با زبان سانسکریت ودایی است.

مفاهیم برجسته و بنیادین

۱- تنها یک خدا وجود دارد، خداوند خرد، اهورا مزدا، آفریدگار و پروردگار پیوسته، پشتیبان و پیش برندهٔ کیهان (سرود۸ و ۹)

۲- همهٔ باورهای خرافی به خدایان و الهه‌ها و موجودات تخیلی مشابه دروغین و اجرای مراسم برای خشنود ساختن آنها بایستی کنار گذاشته شود و همهٔ تصورات و اعمال غیرمنطقی باید رها شوند.(سرود ۵)

۳- آئین وجدان نیک، دین، نام گاتایی آئین زردشتی، جهانی و همگانی است. (سرود ۹٫۱۰ و ۱۷٫۱)

۴- روشن‌اندیشی خدایی (سروش) توانایی‌های خداوندی ر ا آشکار می‌کند که منجر به درک اصول بنیان کیهان و نظم گیتی می‌شود.

۵- جهان به نیکی آفریده شده‌است و روبه تکامل پیشروی می‌کند چنانکه آفریدگار آن اورمزد می‌خواهد.(سرود ۸و۹)

۶- به بشر آزادی اندیشه، گفتار و کردار بخشیده شده و ذهنی روشن برای تشخیص میان آنچه نیک و بد برای جامعه انسانی دارد. (۳٫۲و۴٫۹و۱۱و۱۲)

۷- انسان دو روان («سپنتامنیو» روان پیش برنده و «انگره منیو»روان پس برنده) دارد. روان پیش برنده به ترقی شخص و دنیای پیرامونش کمک می‌کند

دانشنامه‌های دین زرتشتی

دانشنامه‌های دین زرتشتی

دین‌کرد • بندهشن • گزیده‌های زادسْپَرَم • نامه‌های منوچهر • دادِستان دینیگ • روایت‌های پهلوی

 

دین‌کرد

دینْ‌کرد یا دینکرت کتاب سترگی است به زبان پارسی میانه (پهلوی)، که آن را به‌درستی “دانشنامهٔ مَزْدَیَسْنی” و یا “درسنامهٔ دین مزدایی (زرتشتی)” خوانده‌اند. واژهٔ “دینْکرد” (dēnkart در پارسی میانه) را می‌توان به “کرده‌ها (کارها)ی دینی” و نیز “نوشتهٔ دینی” برگردانید.

این گردآوردهٔ بزرگ خود دارای ۹ نسک است، که از آن میان نسکهای نخست و دوم و نیز پاره‌ای از نسک سوم آن به دستان ما نرسیده است. دینْکرد فراهم‌آمده از نوشته‌هایی است که زمان نگارش و نیز نویسندگان آنها سراسر شناخته نیستند، و نسکی که در دستان ماست بر پایهٔ این نوشته‌ها در سده‌های نهم و دهم پس از میلاد به دست دو تن از فرهیختگان تاریخ فرهنگ ایران‌زمین، به نامهای آذرفَرْنْبَغ ِ فرخزادان و آذربادِ امیدان گردآوری و سامان‌بندی (تنظیم) شده است. آذرفَرْنْبَغ ِ فرخزادان همان فرزانه‌ای است که در دربار مأمون، خلیفهٔ عباسی، با زرتشتی به‌اسلام‌گرویده‌ای به گفتگو پرداخت و از این گفتگو پیروز بیرون آمد. (گزارش این گفتگو در ماتیکان ساله‌ی) گجستگ ابالیش آمده است.

در این دانشنامه- که بهرام فره‌وشی آن را “یک دانش‌نامه علوم دینی و عقلی”، و فریدون فضیلت آن را “گرانْسنگ‌ترین بُنْنوشتِ پهلوی از دانایان پیشین” می‌خواند – در زمینه‌های زیر سخن به میان آمده است: الهیات، فلسفه، اسطوره‌شناسی، کلام، عرفان، اخلاق، آداب دینی، زندگانی زرتشت، پیدایش جهان، سزاشناسی (حقوق)، سیاست، شهرداری و کشورداری، منطق، ریاضیات، هندسه، فیزیک، اخترشناسی، پزشکی، و دانش‌ها و شاخه‌های دیگر.

 

بندهشن

بُنْدَهِشْن نام کتابی‌است به پهلوی که تدوین نهایی آن در سدهٔ سوم هجری قمری رخ داده‌است.* نام این کتاب در فارسی به صورت بندهش هم آمده‌است. نویسنده (تدوین‌کنندهٔ نهایی) آن «فَرْنْبَغ» نام داشت.

«بندهشن» به معنی «آفرینش آغازین» یا «آفرینش بنیادین» است. نام اصلی کتاب احتمالاً «زندآگاهی» به معنی «آگاهی مبتنی بر زند» بوده‌است چنان که در ابتدای متن کتاب آمده‌است. این خود می‌رساند که نویسنده اساس کار خود را بر تفسیر اوستا قرار داده‌است.∗ بندهشن در ۳۶ فصل نوشته شده‌است. مطالب کتاب در سه محور اصلی است:

آفرینش آغازین

شرح آفریدگان

نسب‌نامهٔ کیانیان.

از این کتاب دو تحریر موجود است اولی موسوم به بندهشن هندی که مختصرتر است و دومی موسوم به بندهشن بزرگ یا ایرانی که مفصل‌تر است. صفت هندی یا ایرانی از آن رو بر آن‌دو نهاده شده‌است که نسخ اولی در هند استنساخ شده‌است و نسخ دومی در ایران.∗

 

گزیده‌های زادسپرم

گزیده‌های زادسپَرَم کتابی که که زادسپَرَم پسر گٌشن‌جَم تألیف کرده که در قرن سوم هجری (قرن نهم و دهم میلادی) می‌زیسته‌است. زادسپَرَم از خاندانی روحانی بوده و پدرش گٌشن‌جَم شاپوران (پسر شاپور) با لقب پیشوای بهدینان یاد شده‌است. گزیده‌های زادسپَرَم دارای چهار بخش عمده است:

بخش نخست کتاب، که سه فصل را در برمی‌گیرد، دربارهٔ آفرینش آغازین است. فصل نخست با توصیفی از اورمزد که مبدأ خیر است، و اهریمن که مبدأ شر است، آغاز شده و آنگاه از آفرینش موجودات به صورت مینویی و سپس از آفرینش موجودات به صورت گیتی سخن رفته‌است. فصل دوم حملهٔ اهریمن به پیش نمونه‌های موجودات هفتگانه یعنی آسمان، آب، زمین، گیاه، گاو یکتا آفریده، گیومرث، و آلوده شدن هر کدام شرح داده شده‌است. فصل سوم ستیز ایزدان گوناگون و حامیان آفریدگان فوق با اهریمن و به دنبال آن آفرینش موجودات اورمزدی از پیش نمونه‌های ذکر شده و تکثیر آنها در جهان سخن رفته‌است.

موضوع اصلی بخش دوم، تاریخ دین است. دربارهٔ زندگی زرتشت است که به نظر زرتشتیان در میانهٔ تاریخ جهان ظهور کرده‌است.

بخش سوم، شامل دو فصل دربارهٔ ترکیب آدمی از تن و جان و روان و چگونگی وظایف اندام‌های داخلی بدن است.

بخش چهارم، دربارهٔ حوادث پایان جهان و رستاخیز است که به علت افتادگی نسخه‌ها ناقص مانده‌است.

از گزیده‌های زادسپرم سه نسخه در دست است.

 

نامه‌های منوچهر

نامه‌های منوچهر در رد بدعت هایی است که برادرش زادسپرم در مورد ساده کردن مراسم تطهیر برشنوم نهاده بود و خشم بسیاری از متعصبان سنت‌گرا را برانگیخته بود. نامهٔ اول منوچهر خطاب به مردم سیرجان کرمان و نامهٔ دوم خطاب به برادرش زادسپَرَم و نامهٔ سوم که باید آن را فتوایی دینی به شمار آورد خطاب به بهدینان زرتشتیان است و تاریخ ۲۵۰ سال یزدگردی برابر با ۸۸۱ میلادی دارد. منوچهر برای اثبات نظر خود علاوه بر استناد به متون دینی به اقوال مفسران اوستا مانند ابرگ، سوشانس، میدیوماه، آذر فرنبغ و آذر بوزید اشاره کرده‌است. در این نامه‌ها تسلط او را نه تنها در دانش دینی بلکه در نجوم نیز می‌بینیم. اهمیت این نامه‌ها در احتوای آن‌ها بر مطالب دینی و اصطلاحات خاص آنهاست و طبعاً از لحاظ ادبی ارزش چندانی ندارد.

 

دادستان دینی

کتاب دادِستان دینی (پهلوی: داتستان دینیگ) از جمله دانشنامه‌های دینی زرتشتی به زبان پارسی میانه است. دادستان دینی که به معنای احکام دینی است یکی از کتابهای بزرگ و معتبر به زبان پهلوی است که در قرن نهم میلادی تألیف شد. همانگونه که از نام این کتاب پیداست مطالب آن دربارهٔ احکام و امور دینی و همجنین روایت‌های پیرامون دین زرتشتی است.

این کتاب شامل پاسخ‌های منوچهر به نود و دو پرسشی است که مهرِخورشید، پسر آذرماه و سایر زرتشتیان از او کرده‌اند. منوچهر برادر زادسپَرَم، پیشوای زرتشتیان کرمان و فارس بوده‌است و در نیمه دوم قرن سوم هجری می‌زیسته‌است. ضمن این پرسش و پاسخها مطالب گوناگونی از قبیل اصول باورهای زرتشتی، اساطیر و رسوم و آیین‌های دینی آمده‌است. این کتاب نثر پیچیده‌ای دارد و از نظر مسائل و دشواری‌هایی که زرتشتیان در سده سوم هجری در برخورد با مسلمانان داشته‌اند، دارای اهمیت است.

 

روایت‌های پهلوی

روایت‌های پهلوی نام چند اثر نوشته مؤلفان گوناگون به زبان پارسی میانه است که در دوران پس از اسلام نگاشته شده‌اند.

این کتاب‌ها در اواخر سده نهم و اوایل سده دهم میلادی نوشته شده و تألیف آن‌ها بر پایه ترجمه‌های پهلوی از اوستا و دیگر کتاب‌های موجود به زبان پارسی میانه در آن زمان صورت گرفته‌است.

روایت‌های پهلوی شناخته‌شده و موجود عبارتند از:

۱- روایت همراه دادستان دینیگ

۲- روایت‌های آذرفرنبغ و فرنبغ سروش

۳- روایت بر پایه وندیداد پهلوی

۴- روایت امید اشوهشتان

پارسیان هند

پارسیان هند

پارسیان هند گروهی از زرتشتیان ایرانی تبارند که اغلب آنان در شبه‌قاره هند زندگی می‌کنند. نیاکان آنها در سده دوم هجری پس از سلطه اعراب مسلمان بر ایران از ایران به هند کوچیده‌اند و از این رو می‌توان آنان را نخستین جامعه مهاجر ایرانی به‌شمار آورد. نخست آنان در ایالت گجرات در کشور هندوستان مستقر شدند. امروزه جمعیت پارسی‌ها حدود یکصدهزار نفر برآورد می‌شود که نزدیک به ۸۰ درصد آنها در ایالت ماهاراشترای هند و در شهر بمبئی (مومبای) و اطراف آن ساکن هستند و مابقی در سایر نقاط شبه قاره هند و یا بریتانیا٬ امریکا٬ استرالیا و کانادا پراکنده‌اند. با وجود آنکه پارسیان در بمبئی اقلیت کوچکی هستند، حضور آنان در این شهر مشهود است و از نظر اقتصادی اقلیت مهمی در هند به‌شمار می‌روند. آنان از انسجام خاصی برخوردارند و با گذشت ۱۲۰۰ سال بسیاری از سنن ایرانی را حفظ کرده‌اند.

 

مهاجرت

پس از ورود اعراب مسلمان به ایران و شکست امپراطوری ساسانی بسیاری از زرتشتیان به خراسان و از آنجا نیز به گجرات در هند مهاجرت نمودند. آن‌ها بدین وسیله آتش مقدس خود موسوم به آتش بهرام را به نوساری در گجرات منتقل نمودند.

زرتشتیان ابتدا از منطقه‌ای به نام سنجان از توابع خواف در خراسان رضوی و شاید هم شهری به همین نام که یکی از شهرهای خراسان بزرگ در نزدیکی مرو بود و بعدها از مازندران، سفر مخاطره انگیز، پرماجرا و عذاب‌آوری را به گجرات هند آغاز کردند. روبرو شدن آنها با حکومت و مردم آن خطه چند سده بعد در کتابی به نام “قصه سنجان” از زبان بهمن پسر کیقباد پسر هرمزدیارسنجانی به نظم کشیده شده است. کشتی پارسی‌ها بر اساس اطلاعات این کتاب در دریا دچار طوفان می شود. آنها بر کشتی طوفان‌زده با دعا و ثنا به گرد آتشی که با خود می‌بردند به استغاثه می‌پردازند تا از این مصیبت نجات پیدا کنند و به ساحل برسند و در آنجا از حاکم گجرات “جادی رانه” پناه جویند. فرمانده گجرات سه شرط برای پذیرش پارسیان گذاشت: نخست یادگیری زبان محلی که به همین سبب زبان رسمی پارسیان در هند امروز، گجراتی است. دوم پوشیدن لباس زنان هندی برای زنان زرتشتی و سوم به زمین گذاردن (تحویل) سلاح هایی بود که زرتشتی‌ها با خود برده بودند.

پس از پذیرش شرایط، به پارسی‌ها اجازه اقامت در گجرات داده شد و کم کم آتشکده‌هایی بنا کردند که با آتشی که با خود از آتشکده‌های ایران آورده بودند روشن کردند و به داد و ستد و امور دیگر پرداختند. اگر چه پارسی‌ها قوانین مردم و دولت هند را پذیرفتند تا به آن وسیله اجازه اقامت در آن کشور را به‌دست آورند، آنها از هرگونه ازدواج برون گروهی (با غیرزرتشتی و غیرپارسی) سر باز زدند و این شاید یکی از دلایلی باشد که آنها توانسته‌اند جامعه و دین خود را تا امروز حفظ کنند.

پس از موفقیت‌های شایانی که پارسی‌ها طی سده‌های ۱۶ تا ۱۸ در تجارت با اروپائیان بدست آوردند، به‌وسیله انگلیسی‌ها تشویق شدند که تا در بمبئی اقامت گزینند. پس از آن پارسیان مقیم بمبئی و هند روابط خوبی با انگلیسی‌ها برقرار ساختند و رفته رفته بخش مهمی از شریان‌های صنعتی، اقتصادی و علمی هند را بدست گرفتند.

 

فعالیت اقتصادی

زرتشتیان هند مخصوصا افراد مقیم شهر مومبای، بیشتر در مشاغل تجاری و یا در سطح مدیریت بالای کشور اشتغال دارند و از نمونه بارز زرتشتیان مقتدر هند، می‌توان از خانواده بزرگ زرتشتی بنام جمشید جی تاتا نام برد که بنیانگذار گروه معروف صنعتی تاتا موتورز در هند است که قسمتی از این تشکیلات اقتصادی عظیم بوسیله افراد این خاندان اداره می‌شود.

زرتشتیان شهر مومبای دارای موقوفات زیاد و قابل توجهی می‌باشند که عایدات آن صرف ایجاد تسهیلات رفاهی برای نیازمندان زرتشتی می‌گردد. در شهر مومبای صدها موقوفه شناخته شده زرتشتی ثبت شده‌است.

 

عبادت‌گاه‌ها

اولین آتشکده زرتشتیان در منطقه اولیه مهاجرت آنها یعنی در سنجان بنام (ایران شاه) برپا گردید. زرتشتیان در مجموع ۴۵ آتشکده بزرگ و مهم در سراسر هند مستقر نموده‌اند که چهار آتشکده بزرگ باضافه ۴۱ آتشکده کوچکتر تنها در شهر مومبای و منطقه اطراف آن فعال است.

 

وضعیت کنونی

جامعه پارسی هند موفق شده است آیین زرتشتی را که در آن زمان بسیاری از پیروان خود را از دست داده بود، طی بیش از هزار سال در سرزمینی غریب حفظ کند. در قرن‌های نوزده و بیست پارسی‌های هند که از نظر اقتصادی به موفقیت هایی دست یافته بودند، به یاری همکیشان ایرانی خود آمدند. گفته شده که ناصرالدین شاه قاجار بعد از ملاقات با گروهی از پارسیان و پذیرش هدایای آنها جزیه یا مالیاتهای سنگینی را که زرتشتیان ایرانی باید می‌پرداختند، حذف کرد و برای آنها تسهیلاتی قائل شد.

پارسیان در هند اصولا علاقه‌ای به کارهای سیاسی نداشته و هرگز برای حکومت‌های مختلف این سرزمین دردسرساز نبوده‌اند. در برآوردی که از وضعیت اجتماعی آنها در منطقه به‌عمل آمده‌است، زرتشتیان از اقلیت‌های آرام و بدون مسئله بوده و از جهت قانونی تخلف کمتری از آنها مشاهده شده‌است.

اهریمن

اهریمن

اهریمن (از اوستایی انگره‌مَینیو) بدنهاد است.اهریمن پلیدی است و برای از بین بردن نیکی تلاش می‌کند ولی چون دون و پست مایه‌است و اهورامزدا آگاه بر هر چیز است پس سرانجام در پایان کار اهریمن نابود شده و اورمزد بر او چیره می‌شود و کار جهان یکسره به نیکی خواهد گرایید.در این میان انسان و امشاسپندان و دیگر ایزدان (فرشته) و موجودات نیک (مزدا آفریده) که همگی آفریدهٔ اهورامزدا هستند در مبارزه با دئوه‌ها (دیوها) که موجودات و پدیده‌هایی اهریمنی هستند در تلاشی کیهانی برای پیروزی نیکی بر بدی هستند. اهریمن را در پارسی اهرِمن هم می‌گویند. می‌شود او را همتای شیطان در باورهای سامی دانست.

در دین زردشت باور بر این است که در طبیعت دو نیروی متضاد خیر (سپنتا مینو – اثر روشنی) و شر (انگره مینو – اثر تاریکی) وجود دارد که همواره در حال نبرد با یکدیگرند.

نیروهای همزادی که در اندیشه انسان پدیدار می‌شوند مخالف نیستند، همگی در هستی انسان نیک اند و قابل ستایش. این انسان است که با اندیشه خود موجب دگرگونی در این هستی می‌شود. همان گونه که آذرگشسب این دو گوهر یعنی نیکی و بدی را مینوی می‌داند و با اندیشه انسان پیوسته می‌خواند زیرا سنجش نیک و بد با اندیشه انسان است و وجود خارجی ندارد. یعنی نیکی جز سنجش فکری چیز دیگری نیست.

یا در جای دیگر رستم شهزادی این دو نیرو را نزد پروردگار بد یا خوب نمی‌بیند بلکه لازم و ملزوم یکدیگر می‌خواند، ولی هنگامی که زرتشتیان این دو نیرو را با میزان اندیشه و پندار خود می‌سنجیم، یکی را نیک می‌پنداریم و دیگری را بد و حتی همین نیکی و بدی‌ها صورت گسترده و مطلق ندارند و بنا به محیط و زمان و مکان هر گروهی از مردم، این پندار فرق می‌کند، زیرا در جایی کاری را برخلاف دیگران نیک یا بد می‌دانند.  همچنین در کتاب گزارش گاتاها از اورنگ نیز ریشه نیکی و بدی را در نهاد و اندیشه آدمی می‌داند.  در تمام کتاب‌ها این دو نیرو را همزاد و متضاد می‌خوانند که در آغاز آفرینش پدیدار شدند و تمامی نویسندگان آن‌ها را لازم و ملزوم یکدیگر می‌خوانند اما در کتاب بینش زرتشت از خنجری به نکته‌ای برخورد کردم که می‌گفت: هیچ کدام از این دو گوهر ارزش نیک بودن یا بد بودن را ندارند به بیان دیگر، اهورامزدا آنچه راکه آفریده نیک است و شر در آن راه ندارد. اما اختلاف موجود در هستی هر گاه در اندیشه انسان رشد کند و شکوفا شود، نیک و بد به وجود می‌آید.

 

در متن‌های پارسی میانه

در متن‏‌های پهلوی، واژه اهریمن گاهی وارونه نوشته می‏شود تا نشانه‏‌ای از واژگونگیِ اعمال وی و بیزاری نویسنده متن از او باشد. در این متن‌‏ها نیز، اهریمن دشمن اورمزد است و به آفرینش اورمزد می‏‌تازد و بیماری، تاریکی، ریمَنی (چرکی)، ویرانی، عیب، نقص و مرگ می‏‌آفریند. آغاز نبرد اورمزد و اهریمن، زمان معین شده برای آن، توصیف کامل آفرینش اورمزدی و اهریمنی و سرانجامِ کارِ اهریمن در متن‏‌های پهلوی به‌‏صورت‏‌های متفاوتی آمده‌است. اما، امروزه، به باور پارسیان هند، اهریمن نمودی از تمایلات اهریمنی است و از این رو نبرد واقعی میان اورمزد و اهریمن در روح هر انسان در تمامی جهان ادامه دارد.

ایزدان مزدیسنا

ایزدان مزدیسنا

ایزد، در اوستا “یَزَت” و در سانسکریت “یجت” آمده است و به معنی “درخور ستایش” است. غالبا در اوستا از ایزدان مینوی و ایزدان جهانی یاد شده است. اهورامزدا، در سَرِ ایزدان مینوی و زرتشت در سَرِ ایزدان جهانی است. ایزد را در پهلوی “یزد” و “یزدان” گویند. مراد از یزدان، مفرد خداوند است و نظر به اینکه اهورامزدا، سرور بزرگ مینویان است و در عالم روحانی هر آنکس که در خور ستایش و نیایش باشد، در ذات او که آفریننده همه است، تمرکز دارد، از این جهت او را به صیغه جمع، یزدان نامیده اند. ایزدان، را از همکاران مَهین ایزدان، که آنها را امشاسپندان گویند، شمرده اند.

در دین زرتشت برای هر چیز خوب و نیک، ایزدی قائل شده اند و به او درود و سپاس تقدیم می کنند، در خورشید یشت از هزار و صد ایزد مینوی یاد شده است:

در هنگامی که خورشید بتابد، صد و هزار ایزدان مینوی برخاسته، این فرّ را برگرفته، در روی زمینِ اهورا آفریده، پخش کنند، تا با آن، جهانِ راستی و هستیِ راستی را بپرورانند.

 

آذر (ایزد) ، آریامن ، آناهیتا ، شتاد ، اشه ، اشه وهیشته ، امرتات ، امشاسپندان ، اهورامزدا ، اپام نپات ، ایزد ، ایزد ماه ، برز (ایزد) ، بهرام ، خر سه پا ، خورشید ، دئنا ، رام ، رشن ، سروش ، سپنته آرمیتی ، سپندارمذ ، شهریور (امشاسپند) ، فر ، مارسپند ، مهر ، ناهید (اسطوره) ، هوم ، هیوروتات ، وایوی دوگانه ، وهومن ، گائوش ، گمد

◄ آذر نام ایزد نگاهبان آتش است. در زبان پهلوی این نام به صورت آتور و در اوستا و فارسی باست آتر آمده‌است. ایزد آذر در کتاب اوستا به سبب اهمیت مقام پسر اهورامزدا خوانده شده‌است.

در یسنا هات ۲۵ آمده آذر پسر اهورامزدا را می‌ستائیم تو را ای آذر مقدس پسر اهورامزدا و سرور راستی می‌ستائیم. همچنین هات ۶۲ دربارهٔ نیایش آذر است و در آن ضمن ستایش این ایزد از لوازمی که برای تهیه آتش در مراسم دینی بکار می‌رفته، سخن رفته‌است. در زامیادیشت ایزد آذر یکی از فرشتگانی است که از طرف سپنت‌مئنو (اهورامزدا) برای به دست آوردن فر بدست نیامدنی یا یاران انگرمئنو (اهریمن) مبارزه می‌کند. در فروردین‌یشت آمده: هنگامی که اهریمن بر ضد آفرینش راستی برخاست بهمن و آذر به مقابله برخاستند و ضدیت اهریمن را درهم شکستند. در ارداویراف مقدس در سیری که به بهشت و دوزخ می‌کند، یکی از راهنمایان او ایزدآذر است که نخستین شب، به پذیره او می‌رود، و به همراهی سروش پاک او را از چینود پل می‌گذرانند و سپس روشنی و آسایش بهشت و دشواری و تاریکی دوزخ و بادافره گوناگون را به او نشان می‌دهند.

ایزدآذر از همکاران امشاسپند اردیبهشت است. روز نهم هر ماه و ماه نهم هر سال خورشیدی به نام این ایزد است و آذر روز از آذرماه را در زمان باستان جشنی می‌گرفتند که به آذرجشن مرسوم بوده‌است. ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آورده روز نهم آذر عید است که آن را برای توافق دو نام آذرجشن می‌نامند، در این روز عید آتش است و به نام فرشته‌ای که به همهٔ آتش‌ها موکل است موسوم است.

◄ آریامن یا اَریامن(به ودایی: اریامن و به اوستایی: ائیریامن)، در اساطیر ایرانی و آئین مزدیسنا، ایزد صلح و دوستی و درمان دهندهٔ دردهای مردمان است.

از وی که با عنوان رامش دهندهٔ آریایی ها نیز خوانده می‌شود، در ریگ ویده به صورت بغ مُقسم[=تقسیم کنندهٔ] شادی و شادمانی و بخت یاد شده‌است. این ایزد همچنین گاهی به معنی خدای باد نیز به کار برده شده و از این روی برخی وی را با وای یا همان وایو(ایزد باد) یکی پنداشته‌اند.

از آریامن، با صفت پیروزمند یاد شده و به وی آریامن پیروزمند اطلاق می‌شود.

روز بیست و دوم هر ماه، باد روز نام دارد و از آن اوست. در گذشته، در بهمن ماه این روز را جشن می‌گرفتند و آن را روزی نیک و سبک [سعد یا خوش یُمن] برای نو بریدن و نو پوشیدن و اسب نو سوار شدن می‌دانستند.

◄ آناهیتا ، واژهٔ پارسی باستان «اَناهیتَه» [An-āhita] که در پارسی میانه «اَناهید» [Anāhid] و در فارسی امروزی ناهید شده، از پیشوند نفی اَنـ (-an، یعنی «نا-») و واژهٔ اوستایی «-āhita»، یعنی «آلوده» پدید آمده است و معنی آن «ناآلوده» (پاک و بی گناه) است.[۲] واژهٔ پارسی «آهو» به معنی «گناه» نیز از همین ریشه است. از آناهیتا در عبارت “اَرِدوی سورا اناهیتا” در یَشت پنجم از آبان‌یشت، که یکی از محفوظ‌مانده‌ترین نسک‌های اوستاست، تجلیل شده است. “سورا” و “اناهیتا” دو صفت مشترکند و بمعنای “توانا” و “پاک” می‌باشند. تنها واژۀ “اِرِدوی” در این اصطلاح جایگاه ویژه‌ای دارد و از دیدگاه واژه‌شناسی، از این واژه نیز یک صفت مونث تعبیر شده که بمعنای “مرطوب” (ایزدبانوی آب‌ها) است. این نام در عصر هندوایرانیان بصورت “سَرَسوَتی” بمعنای “ایزدبانویی که آب‌ها ازوست” آمده است.

◄ اشتاد یا ایزدبانو اشتاد، در اساطیر ایران نام یک ایزدبانو است که ایزد پایدار روز بیست و هشتم هر ماه نامیده می‌شد.روز بیست و ششم هر ماه، آغاز گاهنبار سوم است.

اصل واژهٔ اشتاد در اصل ارشتاد یا ارشتات بوده که در طی گذر زمان به اشتاد تبدیل شده‌است. ارشتات به معنای راستی و درستی است و در یسنا ۱۶، فقرهٔ ۶ و همینطور در دو سی روزهٔ کوچک و بزرگ، فقرهٔ ۲۶، در ردیف سی فرشته مربوط به روزهای ماه به شمار آمده‌است.

گل خاص اشتاد، گل لاله است.

در آئین مزدیسنا معروف است که خداوند، زمین را در اشتاد روز آفرید. بنا به این روایت برخی اشتاد روز را، روزی سعد [=خوش یُمن] دانسته اند، امّا پارسیان آن را روزی نحس [=بد یُمن] محسوب می کردند.

اشتاد همچنین رهنمای مینویان و جهانیان شمرده شده و با دو ایزد دیگر، یعنی: زامیاد (ایزد زمین) و رشن ارتباط خاص و نزدیک دارد. در بندهش پیرامون این ایزدان آمده است:

«آن سه فره بر چینوت برایستند. آنجا که رشن، روان را آمار کند و اشتاد و زامیاد، روان را بر ترازو بگذارند.»

◄ اشه ، در دین زرتشتی اشه مفهوم گسترده‌ای دارد که به قولی چکیدهٔ کل دین زرتشتی است. اشه به معنی راستی و درستی است؛ اما معنی ژرفتر آن قانونی است ازلی و ابدی که اهورامزدا وضع کرده که براساس آن هر کنشی، واکنشی در بر دارد و هر کار نیک یا بدی پاداش یا پادافره خود را در پی دارد. به گونه نظم موجود در طبیعت که بنمایه راستی دارد را اشه می‌گویند.

واژه “اشه” در فارسی باستان ”اَردَ (arda) تلفظ می‌شده‌است. کمی مفهوم پیچیده دارد و بیشتر معنای خود واژه ای آن را “راستی” یا فرمان به کار نیک” دانسته‌اند. تلفظ ودایی آن رته عنوان می‌شده که معنای نظم طبیعی جهان را با خود داشت. در زبان هندوایرانی آنرا معادل *artá ارته حدس زده‌اند. در فارسی میانه بصورت اشاوهیشت و ارداوهیشت و به فارسی نو بصورت اردیبهشت رسیده‌است. برخی نیز مانند گری اعتقاد دارند که تفاوت ارتا و اشا از یک اختلاف املایی سرچشمه می‌گیرد و احتمال بدلیل قرائت بد و تلفظ بد یک حرف باستانی است. اما بطور کلی حقیقت و درستی نزدیک‌ترین و احتمالا صحیح‌ترین برداشت از واژه “اشه” دانسته شده‌است.

اردیبهشت امشاسپند ،اردیبهشت و یا به تلفظ اوستایی آن اشه وهیشته از امشاسپندان و یا همان فرشتگان طراز اول اهورامزداست که فروزه‌های هفت‌گانهٔ خدانیز دانسته شده‌اند. اردیبهشت در مزدیسنا و اساطیر و باورها وابسته به آن زیباترین امشاسپند است. او در برابر ناراستی در جهان قرار میگیرد و پیروان او را اشون میگویند. او نه تنها در این جهان حافظ نظم اخلاقی و طبیعی است و با آفریده‌های مخرب و ناهماهنگ اهریمن می‌ستیزد در دوزخ نیز نظم را نگاه می‌دارد و مراقب است که دیوان دوزخیان را بیش از آنچه سزاوار آنند، عذاب ندهند. او در اساطیر ایرانی هماورد ایندرا است که همان روح ارتداد است. در نبرد با ایندره ایزدانی چون مهر، سروش، نریوسنگ، او را یاری می‌دهند.

واژه اشه در اوستا و بویژه در گاهان بسیار بکار رفته‌است. زرتشت در گاهان تنها راه رسیدن به بارگاه خدایی را راه اشه می‌داند. در یسن۴۴ بند ۱۱ می‌گوید: «تا توش و توان دارم می‌کوشم مردم را به سوی اشه رهنمون باشم.» یکی از مقدس‌ترین دعاهای زردشتی دعای “اشم وهو” است که در آن اشه و راستی ستایش می‌شود که یک ذکر ۱۲ واژه‌ای است که سه بار در آن نام اشه برده شده‌است. دعا که ظاهراً برای تمرکز ذهن بر روی اشه استوار است از این قرار است: اشه نیک، اشه نیک‌ترین است. مطابق آرزوست، مطابق آرزو خواهد بود، اشه از آن اشه وهیشته است.

◄ اشه وهیشته ، اردیبهشت یا ارته وهیشته یا اشه وهیشته، به معنی بهترین اشه یا برترین ارته (راستی)، زیباترین نماد از نظام جهانی قانون ایزدی و نظم اخلاقی در این جهان است.اردیبهشت که دومین امشاسپند محسوب می شود، یکی از امشاسپندان مذکر است. و کسانی که او را خشنود نکنند از بهشت محرومند.این امشاسپند نه تنها نظم در جهان را برقرار می سازد، بلکه نگران نظم دنیای مینوی و دوزخ نیز هست.نماینده جهانی او آتش است.

◄ امرتات ، اَمُرداد (امرتات) به معنی جاودانگی است که (مرداد= مرگ) در گاهشماری ایرانی پنجمین ماه سال است. در گاهشماری ایرانی این ماه همواره ۳۱ روز دارد و از روز صد و بیست و پنجم سال تا روز صد و پنجاه و پنجم سال است. واژه مُرداد از واژه اوستایی امرتاته amertata و پهلوی اموردات است که به معنای بی مرگی و جاودانگی و ششمین از امشاسپندان است.در متون ادبیات فارسی این واژه به اشتباه همواره به شکل مُرداد به کار رفته است.امرداد در متون مزدیسنا موکل بر گیاهان نامیده شده است.هماورد اصلی او زریز است.

◄ امشاسپندان ،  یا اَمِشَه سپَنتَه جمع امشاسپند است که امشاسفند، اموسپند و امهوسپند نیز گفته‌اند. امشاسپندان از صفات پاک اهورامزدا هستند. در هیچ جای گات‌ها به واژهٔ امشاسپند بر نمی‌خوریم ولی از همهٔ آنها کراراً به صورت مجردات و صفات اهورامزدا یاد شده‌است. این از خصایص دین زرتشتی است که هر یک از صفات خداوند، یکی از ایزدان نگهبان جنس بشر است.

این واژه به معنی جاودانان پاک یا مقدسان بی‌مرگ یا نامیرایان فزونی‌بخش است که از دو جز اَمِشَه به معنی جاودانی و بی‌مرگ و سپنته به معنی پاک و مقدس و فزونی‌بخش تشکیل شده‌است. در زبان اوستایی نام آنها بصورت امِشَه سپِنتَه آمده است. متون پهلوی نام آنهارا امشاسپندان ثبت کرده‌است.

سنت دینی ، امشاسپندان شش فروزه اهورامزدا هستند که هر کدام دارای مفهومی است که بخشی از عظمت خداوند یکتا را به آدمی می‌شناسانند و با شناخت و پیروی از این مفاهیم و ایزدان می‌توان اهورا مزدا را درک کرد. همچنین گفته شده‌است به شش ایزد(فرشته) + اهورا مزدا(خدا) گفته می‌شود. مطابق باورهای مذهبی زرتشتی، امشاسپندان، خداوند را در زمین برای گسترش صلح و عدالت یاری می‌کنند و هرکدام مسئولیت محافظت از چیزی را بر عهده دارند .امشاسپندان که واسط بین خالق و مخلوق هستند راهبر نیکوکاران به بهشت نیز بشمار می‌آیند. ویژگی امشاسپندان به گونه‌ای است که به مجردات معنوی و اخلاقی دلالت داده‌شده و گاهی مفهومی انتزاعی را در بر می‌گیرند.گاهی در تفسیرهای جدید دینی امشاسپندان را صفات اهورامزدا دانسته‌اند. در عقاید امروزی زرتشتیان امشاسپندان مفهوم اساطیری خود را ندارند و تنها بعنوان صفات و فروزه‌های اهورامزدا نامشان یاد می‌شود.

در نبرد خیر و شر ، در دین زرتشتی که بیانگر عرصه‌ای از نبرد حق علیه باطل است در برابر امشاسپندان که فروزه‌های نیک خدا بشمار می‌روند ردیفی از دیوان نیز وجود دارد که صفات انگره مینو بوده و به جنگ علیه امشاسپندان و کلیه مخلوقات آفرینش خدایی می‌پردازند. اهریمن که خالق شر است خلقت زیان بار دارد و گروهی از دیوهای کماره را برای برابری مقابل امشاسپندان از وجود خود صادر می‌کند. این دیوها که صفات اهریمن هستند وظیفهٔ مقابله با تمامی آفرینش اهورایی را دارند. پایین‌تر از دیوهای کماره گروهی دیگر از دیوان نیز وجود دارند که برابر ایزدان دیگر می‌ایستند.

رده بندی امشاسپندها ، شش امشاسپندان عبارت‌اند از:

۱- وهمن یا وهومن یا بهمن که مذکر است : به معنی اندیشه نیک که موکل بر چارپایان سودمند است و هماورد اصلی او اکومن می‌باشد.

۲- اشه وهیشته یا (اردیبهشت) که مذکر است : به معنی بهترین راستی. زیباترین امشاسپند و پاسبان راستی و حقیقت و پستیبان آتش است. هماورد اصلی او ایندرا می‌باشد.

۳- خشتره وییریه(شهریور) که مذکر است: به معنی شهریاری نیک که پشتیبان فلزات است و رقیب اهریمنی او نیز ساوول است.

۴- سپنته آرمیتی(سپندارمذ) که مونث است : به معنی فروتنی و اخلاص که نگاهبان زمین است و هماورد ناگهیس به شمار می‌رود.

۵- هیوروتات(خرداد) که مونث است: به معنی رسایی و کمال پشتیبان آب بوده و در برابر دیوی به نام تریز

۶- امرتات(امرداد) که مونث است: به معنی بی‌مرگی و جاودانگی موکل بر گیاهان بوده و رقیب زریز است.

لازم به ذکر است که در برخی از ادبیات دینی، امشاسپندان در جهان مادی دارای نقشی به عنوان نگهبان شش گروه از آفریده‌های جهان هستند:وهمن نگهبان جانوران سودمند، اشه وهیشه نگهبان آتش، خشتره وییریه نگهبان فلزات، سپنته آرمیتی نگهبان زمین، هیوروتات نگهبان آب، امرتات نگهبان گیاهان.همچنین در متون مزدیسنایی متأخر امشاسپند هفتمی که سروش است نیز به شمار امشاسپندان افزوده شده‌است، اما در متون اوستایی سروش از رده امشاسپندان نیست. نام خرداد و امرداد معمولاً در متون درکنار هم برده می‌شود.

در تقویم زرتشتی شش روز از روزهای ماه و شش ماه از دوازده ماه سال بنام هرکدام از شش امشاسپند نامگذاری شده‌است.

۱- بهمن : روز دوم – ماه یازدهم

۲- اردیبهشت : روز سوم – ماه دوم

۳- شهریور : روز چهارم – ماه ششم

۴- سپندارمذ (اسفند) : روز پنجم – ماه دوازدهم

۵- خرداد : روز ششم – ماه سوم

۶- امرداد : روز هفتم – ماه پنجم

نام‌های امشاسپندان اولین بار در گاهان زرتشت در یسن هپتنگهایتی یسن ۹ بند ۳ برده می‌شود. این نام‌ها که در آئین کهن ایران پیش از زرتشت هرکدام نام خدایی جداگانه بوده‌اند توسط زرتشت به صفات خدا معرفی شدند. درواقع زرتشت برای بیان صفات اهورامزدا نام امشاسپندان که نامی آشنا برای جامعه آن زمان بود را بکار برد. بهر حال پس از زرتشت که امشاسپندان را تنها به عنوان نیروهای خدا معرفی کرده و در متون متاخر این فروزه‌ها تاحدی شخصیت ویژه گرفته و حالتی اسطوره‌ای‌تر به خود گرفتند.

◄ اهورامزدا ، اَهورامَزدا نامِ خدای یکتا در مزدیَسنا (آیین زردشتی) است. دیگرگویشهای این واژهٔ دینی، اهوره مزدا، هُرمُزد، هُرمَزد، هورمَزد و اَهُرمَزد و اورمزد هستند.

واژه‌شناسی – اهورامزدا واژه‌ای ترکیبی است و از اهورا و مزدا تشکیل شده‌است. در گاتاها گاهی اهورامزدا جدا از هم بکار رفته است. مزدا در بعضی بندهای گاتاها به معنی حافظه و به حافظه سپردن و به یاد داشتن است. این واژه در سانسکریت مَذِس، به معنی دانش و هوش می‌باشد. بنابراین وقتی که مزدا برای خدا به کار برده شده‌است از آن معنی هوشیار و آگاه و دانا برداشت کرده‌اند. اهورا نیز از ریشه /ah/ به چم هستی و بودن سرچشمه گرفته است و اهورا بدین ترتیب به چم هستی بخش است پس اهورامزدا در مجموع به معنیِ هستی بخشِ دانا است.

ویژگی‌های اهورامزدا – اهورامزدا آفریننده جهان است. مزدیسنان اهورا مزدا را می‌پرستند. اهورامزدا خالق و داور همهٔ چیزهای مادی و معنوی و نیز آفریننده روشنی و تاریکی و برقرار کننده نظم هستی (اشا) است. او با اندیشیدن همه چیز را هستی بخشیده‌است پس در واقع او از عدم می‌آفریند و با خود تنهاست. برای اهورا مزدا در هرمزد یشت، در حدود شصت صفتِ نیک آورده شده و تقریباً همهٔ چیزهای خوب به وی منتسب شده‌است. همچنین او در مزدیسنا دارای شش صفتِ برجسته زیر است:

سپنتَه مَینیو یعنی مقدس‌ترین روان، خشثره ویرنه بگویش امروزی شهریور یعنی شهریار و پادشاهی که باید انتخاب و برگزیده شود، سپنتَه آرمیتی است یعنی پارسایی مقدس. هورتات بگویش امروزی خورداد بمعنی جامعیت و رسایی و امرتات جاودانگی و بی مرگی است. او اشه یعنی راستی و درستی و قانون ایزدی و پاکی است. همچنین وهومَنَه است به معنی خوب منش. این صفات در مزدیسنا به نامِ امشاسپندان خوانده می‌شوند و پایه های کمال در دین زرتشتی است برای رسیدن به روشنایی بی پایان.از این هفت امشاسپندان است که هفت شهر عشق و هفت آسمان و هفت خوان اسفندیار و هفت خوان رستم و هفت سین و هفت کشور و … برداشت شده است.

اهورامزدا و باورها بر اساسِ کتابِ بندهشن که در اواخر دوره ساسانیان نوشته شده، نیروی مخالفِ اهورامزدا و زایندهٔ بدی‌ها را اهریمن معرفی می‌کند . در کیش زرتشتی، اهریمن هیچگاه توانِ ذاتی برای مقابله با قدرتِ اهورا مزدا را ندارد و رقیبی برای او نیست بلکه اهریمن همان اندیشهٔ بد یا اَنگره مینیو است اما در باورِ زروانیان، اهریمن برادر و رقیبِ اهورا مزدا و پسر زروان و دارای هویتی جداگانه از اهورا مزدا است.

بر پایه باورهای کهنِ زروانی و دیگر دینهای پس از آن چون مانویان “اهورامزدا و اهریمن هردو زادهٔ زروان (خدای زمان) بودند و جهان عرصه جنگ این دو نیروی نیک و بد است ولی سرانجام چیرگی در پایانِ جهان با اهورامزداست و چون اهورامزدا پاکی مطلق است بدی در او راه ندارد . پس هر آنچه که بد است اهریمنی است.” البته این سخن در هیچ جای گاهان نیست و زروان در زبان اوستایی تنها به معنای زمان است و ارتباطی با خداوند ندارد.

◄ آپام نپات یا ایزد آپام نبات، که به نام بُرز ایزد نیز خوانده شده‌است، از ایزدان قدیمی در آئین مزدیسنا است که در ویده‌ها به معنای خدای آب ها آمده و در اوستا با عنوان فرزند آب ها از وی یاد شده‌است.

آپام نبات را ایزد آب‌ها خوانده‌اند و او را بعنوان سرچشمه آب‌های زمین ستایش کرده‌اند. یکی از القاب معروف این ایزد، همان برز ایزد است که در اوستا به شکل بِرِزانت به معنای بلندبالا آمده‌است.

با وجود اهمیت فراوان این ایزد در اعصار کهن، نقش او در گذر زمان، در برابر اردوی سور آناهیتا کمرنگ و کمرنگ تر می‌شود و نقش او کم کم به این ایزدبانو واگذار می‌شود.

درباره این ایزد در مورد این ایزد، در یشت ۸، بند ۳۴ می‌خوانیم که:

«ای اسپنتمان زردشت! اپم نبات به همراهی باد چالاک و فر در آب آرام گزیده تا فروهر‌های پاکان را به هریک از مکان‌ها در جهان مادّی، حصه یی معین از آب تقسیم کند.»

همچنین در زامیاد یشت، اپام نبات چون ایزدی بلندبالا و دادرس دادخواهان یاد شده و به او صفت تیز اسب داده شده‌است. این اسب بر آن است که به فرّه یی که به دریای فراخکرت گریخته، دست یابد. در بندهای ۵۱ و ۵۲ زامیادیشت می‌خوانیم:

«فر به دریای فراخکرت جَست، آنگاه اپم نپات تیز اسب بی درنگ آن را دریافت. اپم نبات تیز اسب آرزوی داشتن آن نمود: این فرّ دست نیافتنی را من خواهم گرفت، از ته دریای ژرف.

[پس] سرور بزرگوار، شهریار شیدور، اپم نبات تیز اسپ را می‌ستائیم، آن دلیر اجابت کنندهٔ استغاثه را. و آن کسی را که بشر را بیافرید، که بشر را ساخت و آن ایزد آب، اپام نپات را، که نیکو بشنود هر آن گاه که او را بستایند.

◄ ایزد ، در اوستا “یَزَت” و در سانسکریت “یجت” آمده است و به معنی “درخور ستایش” است. غالبا در اوستا از ایزدان مینوی و ایزدان جهانی یاد شده است. اهورامزدا، در سَرِ ایزدان مینوی و زرتشت در سَرِ ایزدان جهانی است. ایزد را در پهلوی “یزد” و “یزدان” گویند. مراد از یزدان، مفرد خداوند است و نظر به اینکه اهورامزدا، سرور بزرگ مینویان است و در عالم روحانی هر آنکس که در خور ستایش و نیایش باشد، در ذات او که آفریننده همه است، تمرکز دارد، از این جهت او را به صیغه جمع، یزدان نامیده اند. ایزدان، را از همکاران مَهین ایزدان، که آنها را امشاسپندان گویند، شمرده اند.

در دین زرتشت برای هر چیز خوب و نیک، ایزدی قائل شده اند و به او درود و سپاس تقدیم می کنند، در خورشید یشت از هزار و صد ایزد مینوی یاد شده است:

در هنگامی که خورشید بتابد، صد و هزار ایزدان مینوی برخاسته، این فرّ را برگرفته، در روی زمینِ اهورا آفریده، پخش کنند، تا با آن، جهانِ راستی و هستیِ راستی را بپرورانند.

پلوتارخس، مورخ یونانی که در قرن اول میلادی میزیسته، می نویسد اهورامزدا، ۲۴ ایزد بیافرید. که چندان از حقیقت دور نیست.

در مزدیسنا هر روز ماه را به نام ایزدی می خوانند، روز اول را به اسم هرمزد، خدای یگانه، دومین روز تا هفتمین روز به اسامی امشاسپندان(بهمن، اردیبهشت، شهریور، سپندارمذ، خرداد و امرداد)، به استثناء روزهای هشتم، پانزدهم و بیست و سوم، بقیه روزها به نام ایزدان معروف چون آذر، آبان، خورشید، ماه، تیر، گوش، مهر، سروش، رشن، فروردین، بهرام، رام، باد، دین، ارشنگ، اشتاد، آسمان، زامیاد، مهراسپند و انیران، خوانده می شوند.

◄ ایزد ماه ، ماه نام یکی از ایزدان آئین مزدیسنا است. در اوستا این نام به صورت ماونگهه و در پهلوی و فارسی ماه گفته می‌شود. یشتی از کتاب یشت‌ها به نام ماه‌یشت است که در آن ماه مقدس، حامل نژاد ستوران و سرور راستی ستوده شده‌است. روز دوازدهم هر ماه شمسی ماه روز نامیده می‌شده که نگهبانی آن روز با ایزد ماه است.

بنابر اعتقاد ایرانیان قدیم ماه مانند خورشید مراقبت از اختران را برعهده دارد. از یکم تا پانزدهم اندرماه از دهم تا پانزدهم پرماه و از بیستم تا بیست و پنجم ویس‌پتس یا ویس‌تپس خوانده‌می‌شد. هر یک از این سه زمان را پنجهٔ ویه می‌خواندند. (خرده اوستا) در بندهش آمده‌است که در آن مدت با چشم می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توان دید که آب افزونتر می‌شود و بالش درختان بیشتر و رسیدن محصولات چشم گیرتر است. از همین رو است که ماه را وخش بختار یعنی جان بخش و ابرمند می‌خواندند و افزایش رمهٔ گوسفندان و سرسبزی روییدنی‌‌‌‌‌ها و آبادانی را از ماه می‌‌دانستند.

◄ برز (ایزد) ، برای دیگر کاربردهای برز به صفحه برز (ابهام‌زدایی) بروید. بُرز، نام فارسی میانه برای خدا و ایرانی آب می باشد. برز همچنین در برخی متون اوستایی، باعنوان اهورا برزانت نیز، شناخته می شود، و درعین حال از وی در نوشته‌های اوستایی و ودیک سانسکریت، با عنوان آپام نپات نیز، نام برده شده است. برز یا برز ایزد، در واقع یکی از ایزدان آیین زرتشتی محسوب می‌شود که بعدها به اساطیر ایرانی نیز، راه یافته است. مستشرق و ایرانشناس مشهور، خانم مری بویس نشان داده است که در شکل اولیهٔ ایزد ایرانی، آپام نپات، بسیاری از ویژگی‌های مشابه صورت نخستین ایزد هند و ایرانی، ورونا، گنجانیده شده است و از این جهت شاید بتوان گفت که این ایزد به نوبه خود ممکن است معادل با ورو-کاشا (اقیانوس درخشان) که از اساطیر ایران محسوب می شود، تلقی گردد.

در اساطیر ایرانی، آپام نپات همچنین متضمن برخی جنبه‌های نظامی نیز هست و گفته می‌شود که این عنوان [که گاه بر یکی از پادشاهان اسطوره ای ایران یعنی فریدون نیز اطلاق شده است]، برای حفاظت و پاسداری در برابر شورش‌ها و ناآرامی‌ها نیز، کاربرد داشته است.

◄ بهرام ، بَهرام یا ورثرغنه از مفاهیم زرتشتی و از ایزدان ایرانی است که نام او به معنای مانع‌شکن و پیروز می‌باشد.

در بهرام‌یشت آمده‌است که بهرام آفریده اهورا نیرومند و فرهمند است و نیروی بینایی فوق‌العاده‌ای دارد. او یورش همه دشمنان را، چه جادوان و پریان، و چه کَوی‌ها و کَرَپان‌های «ستمگر» را در هم می‌شکند، جهان را تازگی و آشتی می‌بخشد و به خوبی آرمان‌ها را بر آورده می‌کند. بهرام هم‌چنین توانایی فرزند‌آوری و بازوان نیرومند و تندرستی و دلیری می‌بخشد. پیکرهایی که بهرام به صورت آن‌ها ظاهر شده‌است:

بادِ تندتاز – گاوِ نرِ زیبایی با شاخ‌های زرین – اسـب سپیـد زیبـایی با گـوش‌های زرد و لِگـام زرنشـان – شترِ سرکش و گازگیر و تیزرو و رهرو و جست‌و‌خیز کننده‌ – گراز نری که با دندان‌های تیز به پیش می‌تازد – مردی پانزده ساله و فروغمند، با چشمانی درخشان و زیبا، و با پاشنه‌های کوچک – پرنده «وارَغْـن» که از پایین می‌گیرد و از بالا می‌دَرد و در میان مرغان، تندترین است – قوچ دشتی زیبایی با شاخ‌های پیچدار – نَر بُـزِ دشتی زیبایی با شاخ‌های سرتیز –  مردِ شکوهمندی که یک کاردِ زرکوب و نگارین و زیورآذین در بر داشت .

◄ خر سه پا ، در افسانه‌ها و اساطیر ایرانی و معتقدات آیین زرتشت، موجودی اسطوره ای و ساکن دریای فراخکرد است،. این موجود اساطیری شگفت‌انگیز، تشتر را در تقسیم و جمع آوری آب‌های دریای فراخکرت یاری می‌کند.

خر سه پا، باشنده یا موجودی بسیار شگفت انگیز است که خاستگاه او روشن نیست و این نکته نیز در مورد او آشکار نشده که وی را بر کدامین حیوان اسطوره‌ای می‌توان منطبق نمود. یکی از محققین معتقد است که این اسطوره در اصل بخشی از اسطورهٔ آسمانی است، چراکه در روایاتی همچون روایت زیر، که از بندهش نقل شده، از این که او آب‌های کیهانی را به جنبش در می‌آورد، سخن گفته شده‌است:

«چنین گوید که خر سه پا، که در دریای فراخکرد فراز جُنبد، همهٔ آب دریا را به آشفتگی اندازد، آب را به نواحی دیگر دریا افکند.»

پژوهشگرانی دیگر معتقدند که خر سه پا، در اصل خدایی بیگانه یا پیش زرتشتی است، که با اعتقادات ایرانیان تلفیق یافته‌است. خاستگاه این حیوان اسطوره‌ای هرچه هست، تنها حیوان مقدسی است که سه پا، شش چشم، نه دهان، دو گوش و یک شاخ دارد. خر سه پا، به اندازهٔ کوهی است و گسترهٔ هر پای او، در حد گستره ایست که هزار گوسفند را در خود جای دهد، وظیفه خر سه پا، نابود کردن بیماری‌ها و بلاهاست.

شرح افسانه‌ای – خر سه پا در میان اقیانوس بی کران به پا ایستاده‌است. وی سه پا، شش چشم، نُه دهان، دو گوش، و یک شاخ دارد و بدنش سفید است. خر سه پا از معنویات تغذیه می‌کند و دوستدار راستی و فرزانگی است. دو چشم او در جایگاه معمولی چشمها، دو چشم در بالای سر، و دو چشم در آبگاه او قرار دارد. خر سه پا با این شش چشم تیزبین خویش، بر دشمنان پیروز می‌شود و آنها را نابود می‌سازد.

از نه دهان او، سه دهان در سر، سه دهان در آبگاه، و سه دهان در قسمت داخلی پهلوها قرار دارد. هر دهان او به حجم یک خانهٔ روستایی است و خود این خانه به فراخی کوه الوند است (یازده هزار پا، بالای سطح دریا).

هنگامیکه خر سه پا، گردن خود را در اقیانوس فرو می‌برد، گوشهایش خوف و رعب بزمی انگیزد و آب اقیانوس فراخ متلاطم می‌گردد. هنگامیکه خر سه پا در دریا پیشاب می‌ریزد[=به آب دریا می‌شاشد]، تمامی آب دریا تطهیر می‌شود. چراکه در غیراینصورت، آب دریا در نتیجهٔ تماس با زهری که موجودات پلید در آن وارد کرده بودند، تباه می‌شد.

این شرح افسانه‌ای، برداشتی است که آلبرت جوزف کارنوی، از متن بندهش کرده‌است. در بخش ذیل به اصل متن، به روایت جان راسل هیلینز می‌پردازیم.

متن روایت بندهش (۱۹، ۱-۱۰)، از خر سه پا چنین است:

«خر سه پا، میان دریای فراخکرد ایستد. او را پای سه، و چشم شش، و گند[=بیضه] نه، گوش دو، و شاخ یک؛ …. او را آن شش چشم، دو تا به چشمگاه [محل طبیعی چشم= حدقه چشم]، و دو تا به بالای سر، دو تا به کوهانگاه است. بدان شش چشم، بدترین خطر پرمحنت را برطرف سازد و نابود کند. آن نه گُند، سه تا به سر، سه تا به کوهان، سه تا به درون نیمه پهلو است و هر گُندی به اندازهٔ بزرگی خانه ایست.

او را بلندا[=قد]، به اندازهٔ کوه خونوند است و آن سه پای هریک چون نهاده شود، آن چند زمین را فراگیرد که هزار میش، به همنشینی گرد فرو نشینند. خوردگ پای به اندازه ایست که هزار مرد با اسب و هزار گردونه بدو درگذرد؛ و آن دو گوش سرزمین مازندران را بگرداند. آن یک شاخ زرین، همانند سوورا است و از آن یک هزار شاخ دیگر رسته‌است، که بزرگ و کوچک، به بلندی شتری و به بلندی اسبی و به بالای گاوی و قامت خری باشد. بدان شاخ، همهٔ آن بدترین خطرهای کوشنده برطرف سازد و نابود کند.

چون آن خر در دریا گردن افرازد و گوش خم کند، همهٔ آب دریای فراخکرد به لرزه بلرزد، آب کرانه و ناف برآشوبد. چون بانگ کند، همه آفریدگان مادّهٔ آبزی ِ هر فردی آبستن شوند و همهٔ خرفستران آبی آبستن، چون آن بانگ بشنوند، ریدک‌ها شان افکنده شوند. چون در دریا می‌زد، همهٔ آب دریا مطهر شود که به هفت کشور زمین، بدان سبب همه خران، چون آب بینند، فرو می‌زند.

چنین گوید که اگر خر سه پای، آب را تطهیر نمی‌کرد، پلیدی که اهریمن برای مرگ آفریدگان هر فردی بر آب برده‌است، همه آبها نابود می‌شدند. تیشتر آب را از دریا به یاری خر سه پای بیش ترساند.

عنبر نیز، پیداست که سرگین خر سه پا است. زیرا اگر او مینو خورش است، پس آن نم و فرد هر آب را که به سوراخ به تن وی شود، به صورت گمیز و سرگین باز افکند.»

دیدگاه پژوهشگران – دارمستتر معتقد است که خر سه پا، همانند برخی دیگر از اساطیر ایران، یکی از نمودهای ابر طوفانزا است. همچنین ایرانشناس دیگری به نام وست، معتقد است که این موجود، از ایزدان خارجی و غیرآریایی است که مورد قبول مغان مزدایی قرار گرفته و در صف ایزدان نیکوکار درآمده‌است.

◄ دئنا ،  یا دین یا ایزدبانو دین، در آیین زرتشت و اساطیر ایرانی، نمود وجدان است و آدمی را توان آن می‌بخشد که راه اهورایی را پی گیری کند.

دئنا یک مفهوم زرتشتی است که نشانگر بینش و وحی می‌باشد، و از این رو آن را، نمایندهٔ «وجدان» یا «دین»، به شمار آورده‌اند. دئنا همچنین، نمایانگر نوعی الوهیت نیز در نظر گرفته شده و نام یکی از ایزدان آئین زرتشت نیز، محسوب می‌شود.

به روایت پورداوود، دین در ردیف سایر قوای باطنی آدمی، زیبایی روحانی و ایزدی و تشخص معنوی وی است و آن را آغاز و انجامی نیست.

گل ویژهٔ ایزد دین، گل صد برگ است.

کلمه دین در اوستا به صورت دئنا آمده‌است و برگرفته از واژهٔ دا به معنای اندیشیدن و شناختن می‌باشد. ضمنا واژهٔ دهی نیز در سانسکریت از همین ماده‌است.

دئنا یک اسم زنانه‌است که ترجمه آن به معنای «آنچه که دیده و یا مشاهده می‌شود»، می‌باشد. در کتاب «دین زرتشتی : مقدمه‌ای بر ایمان باستانی»، پیتر کلارک نشان داده‌است که این اصطلاح ممکن است با ریشه اوستایی «ده» یا «دی»، به معنای «به دست آوردن درک و فهم»، پیوند داشته باشد.

در اصطلاحات زبان اوستایی، واژهٔ سه سیلابی دائنا در اوستایی گاتیک (مربوط به گاتها)، و واژهٔ دو سیلابی دنا در اوستایی جوانتر، تداوم یافته‌اند تا به صورت کلمهٔ دن به فارسی میانه راه یافته‌اند، در حالیکه معنای اوستایی این کلمه نیز همچنان حفظ گردیده‌است.

در متون مقدس – مفهوم دئنا در گاتها، که مجموعه‌ای از هفده سروده هستند که ظاهرا توسط زرتشت سروده شده‌اند، ذکر شده‌است. به نظر می‌رسد که از دئنا هم در گاتهای اهوناوائیتی و هم در گاتهای اوشتاوائیتی یاد شده‌است، و در هر دوی آنها، دئنا به نحوی از انحاء به پاداشی که مومنان در زندگی پس از مرگ دریافت خواهند کرد، وابسته دانسته شده‌است. با این حال، منابع مرتبط با دئنا به گاتها محدود می‌باشند، واین امر، ابهامات زیادی را در مورد طبیعت این مفهوم، باقی می‌گذارد.

بعد از نوشته‌های اوستایی، به توصیف مفهوم دئنا، بیشتر در منابعی همچون وندیداد برخورد می‌کنیم. وندیداد، دئنا را به صورت یک سایکوپمپ (هدایت کنندهٔ ارواح) به تصویر کشیده‌است، که ارواح خوب و خالص را به سرمنزل نغمه‌ها و ترانه‌ها، که همان بهشت زرتشتی است، هدایت می‌کند، در حالی که همو ارواح ستمکار را به سرمنزل دروغ، که جهنم یا محل عذاب کشیدن است، رهنمون می‌شود. دئنا، به شکل زنی ترسیم شده که لباسی فاخر و عالی با دوخت ظریف و ریز بر تن دارد و چند سگ نیز، او را همراهی می‌کنند.

دئنا(که در فارسی مدرن و امروزی بدان دین گفته می‌شود) قانونی ابدی است، که از طریق ماترا-سپنتا («کلام مقدس») بر بشریت نازل شده‌است. دئنا همچنین به معنی مذهب، آئین، قانون، و حتی بعنوان ترجمه‌ای از اصطلاح هندو و بودایی دارما مورد استفاده قرار گرفته‌است، کلمه‌ای که اغلب به معنی انجام وظیفه و یا برقراری نظم اجتماعی، اجرای حق، و فضیلت نیز تفسیر شده‌است. دئنا در آئین زرتشت، بعنوان استعاره‌ای از «راه یا مسیر»، توسط نوعی پارچه وال (چیت موصلی) [پارچه‌ای نازک و بدن نما، که از آن لباس‌های زنانه و پرده و…درست می‌کنند] که به صورت پیراهنی موسوم به سدره دوخته می‌شود، مشخص می‌گردد، و همچنین بعنوان استعاره‌ای از «مسیر خوب / راه مقدس»، به صورت یک کمربند ۷۲ تکه، موسوم به کشتی، که بدان «راه یاب» گویند، نمایان می‌شود.

متن‌های مربوط – در یسنا ۳۱، پاره‌های ۱۱ و ۱۲ آمده‌است:

«هنگامی که تو در روز نخست، جهان مادّی و دئنا را از پرتو منش و فرد خویش ساختی، هنگامی که تو جهان را به خلعت هستی بیاراستی، هنگامی که تو کردار و گفتار را بیافریدی، تا هرکس به آرزو و ارادهٔ خویش به کار انتخاب بپردازد، از همان هنگام این یک با سخن سنجیده و دیگری با گفتار نکوهیده، چه دانا و چه نادان، هریک به فراخور دل و جان خود، آواز خویش بلند می‌کند….»

در فرگرد ۱۹، فقرات ۲۷ تا ۳۰، از تجسم اعمال در روز واپسین چنین سخن رفته‌است:

«چون در صبح چهارم پس از وفات، روان نیکوکار یا گناهکار از بدن جدا شده و به پل چینوت رسد، در آنجا، دیو ویزرش، روان مرد دروغ پرست ِ دیویسنا را به زنجیر بندد، آن گاه دختر نازنین و زیبا و آزاده نژاد و خوش اندام [که همانا ایزد دین است]، روی کند و روان گناهکار را به مغاک تیره کشاند و روان نیکوکار را از پل چینوت و از زیر کوه هرا گذرانیده، به ساحت ایزدان معنوی آرام دهد.»

در دینکرد آمده‌است که:

«دین به هیأت دختری خوب چهر، یا به صورت زنی زشت چهره درآمده و روان را به سوی بهشت یا دوزخ رهنمون گردد.»

◄ رام یا ایزد رام، که در اوستا به صورت رامه یا رامن آمده و در زبان پهلوی به صورت رامشن یا همان رام خوانده شده‌است، در آئین زردشت یکی از ایزدان یا باشنده گان در خور نیایش است. این ایزد که آن را وای وه نیز گفته‌اند، بر روز بیست و یکم هر ماه که آن را رام روز می‌نامند، موکّل است.

واژهٔ رام به معنای آرام، خوشحال، مطیع آمده‌است و هنوز هم این واژه به همین صورت یا به صورت رامش در معنی صلح و شادی و سازش به کار می‌رود.

امّا ایزد رام در آئین مزدیسنی، پاسدار و موکّل روز بیست و یکم هر ماه شمسی (خورشیدی) است و در اوستا با صفت «بخشندهٔ چراگاه و اغذیهٔ خوب» از وی یاد شده‌است. همچنین در این آئین گل خیری زردرنگ به این ایزد اختصاص داده شده‌است.

در کنار بهمن (همان: وهمن یا وهومانا که از امشاسپندان است)، سه دستیار او قرار می‌گیرند که نخستین آنها ماه، دومی گؤشورون و سومی همین رام است که قرینهٔ وای محسوب می‌شود و در زندگی بعد از مرگ نقش خاصی را ایفا می‌نماید. در واقع در زندگی پس از مرگ، این رام است که به ارواح نیکوکار و عادل مدد می‌رساند تا مشکلات و موانع را پشت سر بگذارند.

گذشته از این، رام یکی از جنبه‌های زمان نیز به شمار می‌رود.

◄ رشن ، رَشْنْ از ایزدان بزرگ مزدیسنا و ایزد دادگری‌است. در روز پسین (آخرت) به عنوان سومین داور پس از مهر و سروش حضور دارد. یشت دوازدهم اوستا «رشن‌یشت» در ستایش اوست. هیجدهمین روز ماه به نام این ایزد است.

صورت اوستایی رشن رَشْنَوْ است و آن را با حدس و گمان پرهیزگاری یا درخشش معنی کرده‌اند.∗. صورت پهلوی این نام همان رشن است. در فارسی دری به صورت رش هم آمده‌است.

رشن و در اوستا: رَشنو، به معنی پرهیزگاری است و به روایت یشت ۱۷، بند ۱۶، پسر اهوره مزدا و سپندارمذ است و همراه با بهرام و مهر، پدیدآورندهٔ پیروزی برای سپاهیان است. یشت دوازه، بدین ایزد اختصاص یافته‌است.

رشن، در بسیاری موارد با ایزد ارشتاد یک جا آمده‌است. رشن ایزد عدالت است و همراه مهر و سروش، به داوری روان درگذشتگان می‌پردازد. ترازوی سنجش در این روایت، همواره در دست رشن است و از این جهت همیشه با صفت راستی [و عدالت و دادگری] توصیف می‌شود.

روز هیجدهم هر ماه به ایزد رشن، اختصاص دارد و این روز را ایرانیان قدیم، رشن روز می‌نامیدند. رشن روز را در ماههای شهریور و مهر، سعد [= خوش یُمن] و در دیگر ماهها میانه می‌دانستند و در این روز، مسافرت، تجارت، زراعت و فصد و پوشیدن لباس نو را نیکو می‌دانستند.

بنا به برخی روایات، رشن دشمن راهزنان است و در هرجای [برای یاری مومنان مزدیسنا] حاضر است و به همین دلیل پارسایان باید پیوسته از او مدد بگیرند.

گُل ویژهٔ این ایزد در بندهش، گل نسرین یا گل نسترن است.∗

◄ سروش ، سُروش یکی از ایزدان باستانی ایرانیان است.

او از ایزدان بزرگی است که بر نظم جهان مراقبت دارد، پیمان‌ها را می‌پاید و فرشتهٔ نگهبان خاص زرتشتیان است.

ایزد سروش بر فراز کوه البرز کاخی دارد، با یک‌هزار ستون که به خودی خود روشن است و ستاره‌نشان (یسنه ۵۷، بند ۱۰). گردونهٔ او را در آسمان، چهار اسب نر درخشان و تیزرو با سم‌های زرین می‌رانند. هیچ موجودی از ایشان پیشی نمی‌گیرد و بدین‌گونه است که او دشمنان خود را در هر کجا که باشند، دستگیر می‌کند.

در قدیمی‌ترین بخش اوستا یعنی بخش گاهان، آمده که سروش به همراه بهمن به سوی پرهیزکاران می‌آید و به هنگام پاداش و کیفر دادن به همراه اشی است.

علاوه بر این، روز هفدهم از هر ماه در ایران باستان، سروش نام داشته است و مراسم دینی و جشن‌های ویژه‌ای در روزهای هفدهم هر ماه برگزار می‌شده است که امروزه به فراموشی گراییده، اما سروش روز به ویژه در ماه فروردین از اعتبار ویژه‌ای در مراسم دینی برخوردار بوده که با شست‌وشو و به معبد رفتن و نیایش کردن همراه بوده است. این روز را روز باژ، یعنی روز زمزمه – به معنی دعا و نیایش – نیز می‌گفته‌اند.

◄ سپنته آرمیتی ،  یا سپنت اَرمَیتی یا سپند آرامئیتی، در زبان اوستایی به یکی از امشاسپندان اطلاق می‌شود، که در زبان پهلوی بدان سپندارمذ یا سپندارمت می‌گویند و در فارسی، سپندارمد نیز خوانده شده‌است.

به لحاظ لغوی، در این تعبیر کلمهٔ اَرمَیتی به معنای اخلاص و فروتنی و فداکاری و بردباری مقدس می‌باشد که در ویده‌ها نیز به همین نام و در همین معانی به کار برده شده‌است. این تعبیر در ریگ وده به معنی زمین و در پهلوی به معنای فرزانه کامل آمده‌است. امّا سپنت، صفت ارمیتی می‌باشد که بعدها بدان افزوده شده‌است.

در فرهنگ پهلوی سپندرمت یا همان سپندارمذ، نام یکی از امشاسپندان و در عین حال نام پنجمین روز ماه و دوازدهمین ماه سال معرفی شده‌است.[۲] وی را همان الهه بسیار قدیمی اسفند دانسته‌اند و گفته‌اند که او را دو امشاسپند دیگر یعنی هورواتات (خرداد) و امرتات (امرداد) همراهی می‌کنند و این سه گروهی از امشاسپندان را می‌سازند که قرینهٔ سه امشاسپند نخستین، یعنی وهمن (وهومن یا همان بهمن)، اشه وهیشته (اردیبهشت) و خشتره وییریه (شهریور) محسوب می‌شوند.

سپند آرامئیتی یا همان اسفند به معنی بی نقصی و سلامت کامل است. وی محافظ و پاسدار زمین و در عین حال مظهر تمکین، تقوا و عبادت می‌باشد.

درباره این امشاسپند – سپندرمذ در جهان معنوی نمودار محبت و بردباری و تواضع اهوره مزدا است و در جهان مادی فرشته ئی است که موکّل زمین است. اَرمیتی همواره زمین را خرّم و آباد و بارور می‌سازد و هر کسی که در زمین به کشت و زرع بپردازد و مزرعه‌ای را آباد کند، خشنودی او را فراهم ساخته‌است.

◄ سپندارمذ ، روز پنجم هر ماه و ماه دوازدهم هر سال «اسفند» یا «سپندارمذ» یا «اسپندارمد» نام دارد.

این واژه که در اوستایی «سْپِنْتَه آرمَئیتی»(Spenta-Ârmaiti) می‌باشد و نام چهارمین امشاسپند است، از دو بخش «سپنته»(Spenta) یا «سپند» به مانک پاک و مقدس و «آرمئیتی»(Ârmaiti) به مانک فروتنی و بردباری تشکیل شده است و مانک این دو با هم فروتنی ِپاک و مقدس است. این واژه در پهلوی «سپندارمت»(SpandÂrmat) و در فارسی «سپندارمذ» و «اسفندارمذ» و «اسفند» شده است.

امشاسپند سپندارمذ، نگهبان و ایزدبانوی زمین ِسرسبز و نشانی از باروری و زایش است.

جشن «سپندارمذگان» یا «اسفندگان»، روز گرامیداشت زنان در ایران باستان بوده و این روز به نام «مرد گیران» یا «مژدگیران» یا «مزدگیران» (=هدیه گرفتن از مردان) نیز در ادبیات فارسی بکار رفته است.

سپندارمذ یکی از امشاسپندان جاودانی مونث است. او مظهر پاکی، فروتنی، محبت، عشق، خلوص، فروتنی و پارسایی اهورامزدا است و در عالم مادی نگهبانی زمین و زنان نیک با اوست.

در مزدیسنا زندگانی عبارت است از طی مدارج سعادت و کمال در این جهان واز پرتو آن به ساحت قدس پروردگار پیوستن در جهان دیگر. (هفت مرحله روحانی- پیروی و کمک خواستن از امشاسپندان)

سپنتا آرمیتی (سپندارمذ) پاکی، فروتنی و محبت نام یکی دیگراز (چهارمین) امشاسپندان می‌باشد. سپندارمذ را در پهلوی سپندارمت، در اوستا سپنتا آرمیتیT و در فارسی سپندارمذ، سپندارمد، اسپندارمد، اسپندارمذ، سفندارمذ گویند.

پنجمین روز ماه و آخرین ماه سال موسوم به سپنتا آرمیتی (سپندارمذ) است. روز سپنتا آرمیتی (سپندارمذ) در اسفند ماه روز زن – مادر است. در این روز جشن می‌گرفتند و زنان از شوهرانشان هدیه دریافت می‌کردند، ازاین رو به جشن مژدگیران معروف بوده است. بید مشک گل مخصوص سپنتا آرمیتی است.

◄ امشاسپند ، خشَتَره وییریه یا شهریور(در زبان اوستایی: کشاترا)، نام سومین امشاسپند است. این امشاسپند به ظاهر مظهر جنگجویی است، زیرا وظیفهٔ اصلی او پاسداری از فلزات است.

در بندهش نقش حمایت از فقرا و بینوایان نیز به این امشاسپند محول شده‌است.معنای لغوی این تعبیر، «شهریاری دلخواه» یا «شهریار مطلوب» و یا «کشور آرمانی» یا «سرزمین مورد آرزو» می‌باشد.

خَشَتَرَه وَیریَه، امشاسپندی مذکر است و در اوستا از وی به عنوان «قلمرو جاودانهٔ اهوره مزدا»، «دیار تباهی ناپذیر» و «بهشت برین» یاد شده‌است. بخش اول این واژه به معنای شهریاری و کشور است و در خطوط میخی هخامنشیان کاربرد بسیار دارد. واژهٔ شهر که امروز در فارسی به کار می‌رود، از همین واژه گرفته شده‌است. (در روزگار کهن، مراد از شهر، همانا کشور بود، چنان که سرزمین ایران را، ایران شهر می‌نامیدند.) بخش دوم این واژه، یعنی «ویریه»، صفت و به معنای مطلوب است. بر این اساس، خشتره ویریه، به معنای «کشور مورد آرزو» یا «شهریاری مطلوب» می‌باشد.

◄ فر ، فرّ یا فَرّه (/فَرْرَهْ/ یا /فَرْره/) مفهومی در اساطیر ایرانی‌است. فر موهبت یا فروغی ایزدی  است که شخص با انجام خویشکاری‌های خود[۲] و رسیدن به درجه‌ای از کمال به دست می‌آورد. عضو هر طبقهٔ اجتماعی می‌تواند فرّ مربوط به خود را بدارد. در اساطیر ایران ترکیب‌های فرّهٔ ایزدی، فرّهٔ شاهی، فرّهٔ ایرانی، فرّهٔ کیانی، فرّهٔ موبدی و فرّهٔ پهلوانی بیشتر از بقیه به کار رفته‌اند. مشروعیت شاهان وابسته به فره‌مندی ایشان بود. شاه مشروع شاهی بود که دارای فرّه شاهی که گاه به صورت فرّهٔ ایزدی هم ذکر می‌شود باشد. فر تنها متعلق به افراد/ایرانیان پاک است و با بدی کردن و غرور و امثال آن هم از دست تواند رفت. در اساطیر ایران مواردی هست که به سبب غرور یا خطاهای بزرگِ شاه فره از وی گسسته و مشروعیت از دست رفته‌است. دو مثال کاووس و جمشید قابل ذکرند.

◄ مارسپند ، در اساطیر ایرانی و آئین مزدیسنا، ایزدی است که نمود کلام و سخن خدایی، یعنی اوستا به شمار می آید. این ایزد پاسدار زمان ها، خرد ها، چشم‌ها و گوش هاست. پسر این ایزد، آذرباد نام دارد.

روز بیست و نهم ماه شمسی (خورشیدی) به نام این ایزد مارسپندان نام دارد و به روایت مردم این روز، روزی سعد [=خوش یُمن] است و معروف است که هر آن کس که در این روز زاده شود، شجاع و شیردل می شود.

◄ مهر ، در دین زرتشت مهر ایزد فروغ و روشنایی است، و نگهبان عهد و پیمان می‌باشد که سوار بر گردونه خورشید گرد جهان می‌گردد. در اوستا نیز یک سرود برای مِهر آمده‌است.

◄ ناهید ، شکل پارسی امروزی از نام «آناهید» [Anāhid] در پارسی میانه و «آناهیتا» [An-āhita] از پارسی باستان است. این نام از پیشوند نفی «-an»، یعنی «نا-» و واژهٔ اوستایی «-āhita»، یعنی «آلوده» پدید آمده و معنی آن «نا آلوده»، یعنی پاک و بی گناه، است. واژهٔ پارسی «آهو» به معنی «عیب و گناه» نیز از همین ریشه است.

در فرهنگ ایران باستان آناهیتا ایزدبانوی آب‌ها است.

◄ هوم ،  نامِ نوشابه‌ای مقدس بود که دینداران زرتشتی در زمان‌هایی ویژه می‌نوشیدند. همچنین هوم در زمان ساسانیان نامِ معمولی اشخاص بوده‌است. در هوم یشت از پارسایی بنامِ هوم نام برده شده که به ظنِ ابراهیم پورداوود می‌توان وی را از پیامبرانِ پیش از عهدِ زرتشت شمرد. در شاهنامه هوم نام عابدي پهلوان است كه افراسياب را در كنار چيجست دستگير كرد و كيخسرو تسليم كرد تا انتقام خون پدرش سياوش را از او بگيرد.

هوم را در زبان اوستایی هَئومه haoma می‌گفتند. این نام در زبانِ سانسکریت سومَ soma/suma بوده‌است.

در زمان حیات زرتشت کرپن‌ها‌ در مراسم دینی خود برای رسیدن به حالت خلسه از هوم و همچنین یک مادهٔ بیهوش کننده دودزا که گویا همان شاهدانه باشد، استفاده می‌کردند. هرودوت نقل می‌کند که در مراسم سکاها تخم‌‌های شاهدانه را روی سنگ‌های سرخ‌شده می‌اندازند. این سنگ‌ها دود می‌کنند و بخاری از آن‌ها برمی‌خیزد به اندازه‌ای شدید است که هیچ گرمابهٔ عرق‌آوری را با آن نمی‌توان سنجید. سکاها از این گرمابهٔ عرق‌آور خوششان می‌آید و غریو فریاد شادی برمی‌دارند. با بهره‌گیری از مایه‌های فراوان مردم‌شناسی نشان داده‌ شده‌است که شاهدانه را برای این بکار می‌بردند که حالت خلسه را با فریادهای خلسه‌ای مربوط، پدید آورند. آینجا یادآوری لازم است که حشیش یا منگ گونه‌ای شاهدانه‌است.

یک آشامیدنی آریایی باستانی برای بی‌مرگی‌است. شیرهٔ مستی‌آوری، که از گیاهی که اکنون باز شناختنی نیست، گرفته می‌شد. گیاهی که امروزه در آئین هوم به کار می‌رود، بدل و جانشین آن است. مراسم قربانی کردن گاو و نوشیدن هوم همراه با جشن‌های پرخرج و باشکوهی بود، این مراسم بدون آنکه به طبقات ثروتمند لطمه‌ای بزند، طبقات کشاورز و چوپان را ضعیف و فقیر می‌کرد و ظاهراً به همین سبب در نزد زرتشت با نظر قبول نگریسته نمی‌شد. اما پس از مرگ زرتشت بار دیگر هوم که موضوع نفرت شدید زرتشت بود به دین او راه یافت و پاکی و تقدس خود را بازیافت. در سراسر اوستا بجز گات‌ها، این گیاه و فشردن آن و ایزد نگهبان آن ستوده شده‌است. البته چنین نبوده است که پیروان او خواست و آرزوی زرتشت را به فراموشی سپرده و به او بی‌وفا شده‌باشند. هنگامیکه هوم‌یشت سروده شد، مردم سرودهای زرتشت در گات‌ها را درمی‌یافتند و می‌دانستند که آن سرودها چه در بردارد. این نیندیشیدنی‌است که مردم پروا کرده و آگاهانه به دگرگونی آئینی دست زده‌باشند که به یقین می‌دانستند که آن دگرگونی‌ها با خواست زرتشت که به روشن‌ترین سخنان بازگو شده‌است، ناسازگاری دارد. پس جز این چیزی نمی‌ماند که زرتشت خود آئین هئومه را با بینش‌های دینی خود سازگار کرده‌است، زیرا این نکته را باید در نظر داشت که آئین کهن هئومه در دین زرتشتی تا ژرفترین زمینه‌اش دگرگون شده‌است. کشتار گاو و جشن کشتن گاو برای همیشه از میان رفته‌است. در عمل نیز پارسیان همیشه شیرهٔ گیاه تخمیر‌نشده بکار می‌برند نه آشامیدنی مستی‌آور و سنت بکار بردن مسکرات در آیین دینی هم از میان رفته‌است. با اینهمه از شواهد تقریباً روشن است که خلسه تا اندازه‌ای به شیوهٔ کهن خود در دین مزدیسنا دیده می‌شده‌است ولی در خدمت پیشوایان دینی‌ای بوده‌است که وظایف خاصی را برعهده داشتند. برای مثال از دورهٔ ساسانی در شرح مقدمات سفر آسمان و دوزخ ارداویراف از نوشیدن سه جام باده و شاهدانهٔ ویشتاسپی (فشردهٔ شاهدانه) سخن رفته‌است.

چیستی هوم ، موبدانِ عهدِ ساسانی بر این باور بودند که این گیاه انسان‌های پاک را می‌تواند به جهان دیگری رهنمون شود، چنانکه مي گويند کرتیر موبد بلندپایه زرتشتی با نوشیدن این نوشابه به دیدار جهان پس از مرگ رفت اما در كتيبه هاي كرتير هيچ اشاره اي به نام هوم نشده است. به علت ارتباط آن با مكاشفات، برخي می‌انگارند که شاید این نوشابه را از گیاه شاهدانه به دست می‌آورده‌اند. تا کنون بطورِ یقین نمی‌توانیم هوم را با یکی از گیاههای معروف در علمِ گیاهشناسی مطابق کنیم.در پاره هفتم كتاب دينكرد آمده است كه دو مرغ شاخه هوم را – كه امشاسپندان، فروهر زرتشت را در آن جا داده بودند – از كوه اسنوند برداشتند و آن را بر آشيانه خود نهادند.آن شاخه بر بالاي درخت با آن پيوند خورد و هميشه سبز بود. بنابراين شايد بتوان هوم اوليه را در گياهان هميشه سبزي كه بر روي درختان بلند مي روييدند (دارواش) جست. اما به نظر مي رسد در طول تاريخ و با مهاجرت هندو ايرانيان از زيستگاه سرد نخستين به سرزمينهاي گرم، گياهان مختلفي به عنوان هوم استفاده شدند چنانكه تعداد نامزدان شمرده شده هوم به بيش از سي مي رسد. يكي از اين نامزدان چنانكه در منابع دارويي كهن چين ثبت شده، در آغاز سده دوم پيش از ميلاد با نام شاهدانه ايراني يا hu-ma از مرزهاي شرقي ايران (فرغانه) وارد قلمرو چين شد و به دليل آن كه از فراورده هاي آن به عنوان غذا و دارو و كود و سوخت (روغن) و الياف استفاده مي شد خيلي زود گسترش يافت و رفاه و ثروت را براي مردمان غرب چين در پي داشت. اين دانه كنجد (Sesame) بود. از نظر تاريخي اين دوره زماني با تلاش سكاهاي شمال سرزمين پارت براي كوچ به جنوب كه با مقاومت اشكانيان روبه رو شد مطابق است. در نتيجه شكست در برابر اشكانيان، سكاها به ناگزير با دور زدن سرزمين پارتها سرانجام خود را به سرزميني رساندند كه از آن پس به نام ايشان سيستان نام گرفت. اين سكاها احتمالا همان سكاهاي «هئومه ورگا» هستند كه داريوش از آنان به HAUMAVARGA نام مي برد(كتيبه DNa) و محصول روغن كنجد آنان اهميتي برابر روغن نهنگ در قرن 18 يا نفت در زمان حاضر داشت.

هوم در دنیای مینوی ایزد است و در گیتی گیاه است و درمان بخش است. هوم آسمانی، پسر اهورا مزدا است. فشردن این گیاه (کوبیدن در هاون برای به دست آوردن شیره گیاه) نوعی قربانی غیر خونین است. قربانی شدن او موجب شکست شر است. او ایزدی است که در مراسم قربانی، قربانی می‌شود تا مردم به زندگی برسند. امروزه گياهي را كه زرتشتيان در مراسم هوم افشري به كار مي برند، گونه اي از گياه افدرا تشخيص داده اند كه بنمايه دارويي به نام افدرين از آن گرفته مي شود.

مراسمِ هوم از مهم‌ترین مراسمِ مزدیسنا است و با آدابِ شست و شوی خاصی با سرودِ اوستا در مقابلِ مجمرِ آتش، پنج تا هفت ساقه از هوم با قدری آب زور و شاخه‌ای اورورام در هاون فشرده شده و قطراتِ حاصل از این مراسم را که از گیاهانِ فشرده شده بدست آمده پراهوم می‌گویند. در اوستا، یشتِ کوتاهی برای هوم سروده شده‌است. هوم و شیره یا افشره آن، خاصیت‌هایی دارد که موجب رویکرد مردمان به آن شده است. افدرین یا آندرنالین گیاهی موجود در آن خاصیت تسکین‌بخشی به هنگام درد دارد و نوعی مسکن طبیعی و نیرومند است. برخی پژوهشگران نیز گمان داده‌اند که منظور از دارویی که در داستان زایش رستم به یاری سیمرغ برای بیهوشی و شکافتن پهلوی رودابه بکار رفته، هوم بوده است. نوشیدن افشره هوم که طبیعتی سرد دارد، موجب نوعی سرخوشی و شادی و احساس توانایی بیشتر می‌شود. نوشیدن مقدار زیاد یا غلیظ از افشره هوم، موجب تنگی عروق، بالارفتن فشار خون و سرگیجه و خواب‌آلودگی شدید می‌شود.

امروزه برای تهیه افشره هوم از افدرا، مقدار کمی از ساقه‌های تازه یا خشک آنرا با اندکی آب در هاون می‌ریزند و می‌کوبند. برای بهترین نتیجه، معمولاً کوبیدن را تا چند روز و با فاصله‌های چند ساعته تکرار می‌کنند. سپس عصاره به دست آمده را بار دیگر با میزانی از آب یا شیر رقیق می‌کنند تا نسبت نهایی نوشیدنی آماده شده، برابر با دو تا پنج در هزار باشد. یعنی دو تا پنج گرم ساقه هوم برای یک لیتر نوشیدنی.

هوم را همان گیاه دارویی« افدرا» (ephedra) می‌دانند كه دارای مقدار زیادی ماده‌ی«افدرین» است و به‌كاربردن زیاد این ماده شادمانی و شوری در آدمی به‌همراه می‌آورد. رویشگاه آن در ایران، افغانستان، پاكستان و هندوستان گزارش شده‌است. ویژگی این گیاه گل‌های زرد و كوچك و الیاف پر آن است. در «هوم‌یشت» درباره‌ی ویژگی این گیاه می‌خوانیم: «زایمان آسان و ازدواج خوب برای دختران را آرزومند است.هوم در زمان هخامنشیان مورد استفاده شاهان هخامنشی در مراسم مذهبی مانند مهرگان بود که به آن شراب مقدس باشکوه (هوم باشکوه)و یادر زبان اوستایی که زبان مردم شرق ایران زمین بود، رئوهام یا رُهام ([که پسر گودرز یکی از پهلوانان شاهنامه هم به همین نام است) هم می گفتند.

◄ هیوروتات ، هَوُروَتات (خرداد) رسایی و کمال نام یکی دیگراز(پنجمین) امشاسپندان می‌باشد.

در مزدیسنا زندگانی عبارت است از طی مدارج سعادت و کمال در این جهان واز پرتو آن به پیشگاه مقدس(ورجاند) پروردگار پیوستن در جهان دیگر. (هفت مرحله روحانی- پیروی و کمک خواستن از امشاسپندان)

هَوُِروَتات(خرداد)رسایی و کمال نام یکی دیگراز(پنجمین) امشاسپندان می‌باشد. خرداد نماینده رسایی و کمال، دانش اهورا مزدا است و در گیتی به نگهبانی آب گماشته شده است.صورت اوستایی خرداد ” هَوُروَتات” است که هَورو صفت است به معنی رسا، همه، درست، تمام و کمال و جزء دوم یعنی داد یا دات(که همان داد می‌باشد که در واژگانی چون دادگستری به کار رفته) به معنی قانون، دادگری(عدل) ارتباطی ندارد بلکه پسوند است که به انجام برخی ازواژها مانند ارشتات (راستی)و تات (درستی)و اُوپَرَتات (برتری) می‌پیوندد.

◄ وایوی دوگانه ، وایو vayu یا وایوی دوگانه یا دیو وایو یا وای‌بد از ایزدان ایرانی و خدای باد است. وای چهره‌ای دوگانه دارد، خوب وبد زیرا باد از هر دو جهان نیک وبد میگذرد. او نیکوکار است ودر عین‌حال می‌تواند با نیروی ویرانگر خود همه‌چیز و همه‌کس را نابود سازد. در اساطیر سایر تمدن‌ها با نام‌های دیگر حضور دارد.. در اساطیر ایران وای نماد بی‌طرفی است و در خلا میان دنیای نور و ظلمت جاری است. هم آفرینندهٔ مرگ است و هم زندگی‌بخش و هم برای اورمزد و هم برای اهریمن قربانی می‌کند.

وایو با دو مفهوم بکار رفته‎است، یکی ایزد نگهبان هوا و دیگری دیوی که مظهر هوای ناپاک و زیان‌آور است. او ایزد سربازان و مردگان و نیز ایزد برکت است. در ادبیات پهلوی دارای دو نیمهٔ بد و خوب است که در اوستا نیمهٔ نیک او که دشمن دیوان است ستوده شده. ایزد وایو در یشت پانزدهم اوستا به عنوان ایزدی مهم مورد ستایش قرار گرفته و این ستایش تا دوران اشکانی و ساسانی ادامه داشته‌است. در فرهنگ ایران قدیم ایزد یا الههٔ باد است.

◄ وهومن ،  یا وهمن (بهمن) منش پاک ِاندیشه پاک نام یکی (نخستین) از امشاسپندان می‌باشد. بهمن در اوستا «وهومنه»، در پهلوی «وهومن» و در فارسی «وهمن» یا «بهمن» است. این واژه مرکب است از دو جزء «وهو» به معنی خوب و نیک، و «منه» از ریشه من که در پهلوی «منشن» و «منیتن» از آن آمده است و در فارسی منش شده است. این ریشه در اوستا و فرس هخامنشی به معنی اندیشیدن و شناختن و به یاد آوردن و دریافتن است. پس بهمن یعنی به‌منش، نیک اندیش و نیک نهاد.

در مزدیسنا، زندگانی عبارت است از طی مدارج سعادت و کمال در این جهان و از پرتو آن به ساحت قدس پروردگار پیوستن در جهان دیگر. (هفت مرحله روحانی – پیروی و کمک خواستن از امشاسپندان)

بهمن، مظهر اندیشه نیک و خرد و دانایی خداوند است. بهمن همان ایزد بزرگ است که روان اشو زرتشت را به پیشگاه مزدا اهورا راهنمایی کرد. وهومن به انسان منش نیک تعلیم می‌دهد.

گل یاسمن سفید، رنگ سفید، خروس سفید، نشانه‌های جسمانی (زمینی) وهومن می‌باشد.

◄ گائوش ،  در آئین زرتشتی ایزد نگهبان چهارپایان و موکل بر روز چهاردهم هر ماه شمسی است.

◄ گمد ، اَرت یا اَرد یا اشی در اوستا اشی ونگوهی از جمله ایزدان دین زرتشتی ‌است. در اوستا گاهی اسم مجرد و به معنی توانگری و بخشایش و برکت و نعمت و مزد و پاداش و بهره است و گاهی اسم خاص ایزدی است که نگهبانی ثروت و دارائی به عهدهٔ اوست. ارت مثل سفندارمذ و ناهید و چیستا (فرشتهٔ علم) مونث تصور شده‌است. ایزدی است که در جهان مادی ثروت و نعمت و جلال و خوشی دینداران از پرتو اوست. در جهان معنوی و در روز واپسین پاداش اعمال نیک و سزای کردار زشت به دستیاری او بخشیده خواهد شد. در گات ها از او اسم برده شده‌است. گذشته از امشاسپندان (وهومن، اردیبهشت، شهریور، سپندارمذ، خرداد، امرداد) و آذر و سروش و ارت دیگر به اسامی هیچ یک از فرشتگان و ایزدان مزدیسنا در گات ها بر نمی‌خوریم.

اندرزنامه‌ ها

اندرزنامه‌ ها

 



 مینوی خرد  یادگار بزرگ‌ مهر  اندرزنامه آذرپاد مهراسپندان  اندرز اوشنَر دانا  اندرز دانایان به مزدیسنان  اندرز خسرو قبادان  اندرز پوریوتکیشان  اندرز دستوران به بهدینان  اندرز بهزاد فرخ‌پیروز  پنج خیم روحانیان  داروی خرسندی  خویشکاری ریدگان  اندرز کنم به شما کودکان  اندرز اردشیر به فرزند خود شاپور و اندرز شاپور به هرمز  پسردانشکامه

مینوی خرد ( دانلود )

داستان مینوی خرد یا به اختصار مینوی خرد کتابی به زبان پارسی میانه است که صورت پهلوی و پازند آن و نیز ترجمه‌هایی به سنسکریت و فارسی کهن (هم نظم و هم نثر) باقی مانده‌است. این اثر به صورت مجموعهٔ پرسش‌هایی است که «دانا» نامی از مینوی خرد (روح عقل) می‌کند و پاسخ‌هایی که مینوی خرد به پرسش‌های وی می‌دهد. واژهٔ دادستان که در نام کامل کتاب دیده می‌شود به معنی حکم، رأی یا فتواست.

اثر در ۶۳ فصل (یک دیباچه و ۶۲ پرسش و پاسخ) تدوین شده‌است. مینوی خرد به دلیل اشتمال بر نکات و اشاره‌های اساطیری اهمیت دارد. زمان تألیف کتاب را به احتمال در اواخر دوران ساسانی دانسته‌اند. در کتاب کوچک‌ترین اشاره‌ای به تازیان یا دین اسلام نشده‌است، ولی به نبردهای ایرانیان با ترکان و رومیان اشاره شده‌است. تأثیر زبان پارسی نو چه از لحاظ دستوری و چه از لحاظ واژگانی در کتاب دیده نمی‌شود.

کتاب مینوی خرد را احمد تفضلی به فارسی امروزی ترجمه کرده است و در سال ۱۳۵۴ چاپ شده است. تفضلی پیش از ترجمهٔ کتاب، برای آن واژه‌نامه‌ای در سال ۱۳۴۸ منتشر کرده است.

بخشی از کتاب

ترجمهٔ بخشی از پرسش ۳۷ از مینوی خرد:

«پرسید دانا مینوی خرد را که مردمان به چند راه و بهانهٔ کرفه به بهشت بیش رسند؟

مینوی خرد پاسخ کرد که:

نخست کرفه رادی

و دیگر راستی

و سدیگر سپاسداری

و چهارم خورسندی

پنجم نیکی کردن باید به نیکان و دوست بودن به هر کس …»

 

پندهايي از كتاب مينو خرد

آنچه در پي مي‌آيد، اندرزهايي است كه از كتاب پهلوي «مينو خرد» برگزيده شده‌است:

دانا از مينو خرد پرسيد كه چگونه بايد خواست معاش و زندگي و تندرستي بدن كه از زبان به دور باشد؟

مينو خرد پاسخ داد كه از همتا و همانند به بزرگ‌تر و بزرگ‌تر به سردار و سردار به پادشاه هماهنگ و فرمانبردار و راستگو باشيد.

درباره ياران و دوستان فروتن و ملايم و پاك‌چشم باش.

تهمت مگو تا ترا رسوايي و دروندي به جان نرسد، چه تهمت گفتن بدتر از جادويي است.

شهوتراني مكن تا فريفته شهوت نشوي.

خشم مكن، چه كسي كه خشم كرد، كار و كوشش و پاكدامني و پرستش يزدان فراموشش شود، آن‌گاه همه گناه و زيان به او روي آورد.

طمع مكن تا ترا از كردار خويش زيان و پشيماني نرسد.

حسد و رشك را از خود بران تا ترا زندگي بي لذت نباشد.

با مردم بدانديش و قانون‌كش دوستي مكن.

با مرد كينه‌جو، ستيزه مكن.

با مرد شهوتران شريك و انباز مشو و او را به سرداري مگمار.

با مرد رسوا پيوند و خويشي مكن.

با مرد ابله و نادان، معاشر و همكار مشو.

با مرد مست همراه و همسفر مشو.

از مرد بدگوهر و بداصل وام مستان.

 

 

یادگار بزرگمهر ( اندرز نامه یادگار بزرگمهر )

یادگار بزرگمهر یا پندنامهٔ بزرگمهر بُختگان اندرزنامه‌ای است که از بزرگمهر بختگان، وزیر دانای انوشیروان به جای مانده‌است. متن با مقدمه‌ای در معرفی بزرگمهر از زبان خود او آغاز می‌گردد که در آن می‌آورد که این رساله را به فرمان خسرو انوشیروان تألیف کرده و در گنج شاهی نهاده‌است که بتواند موجب بهبود فرهنگ کسانی باشد که شایستگی پذیرش آن را دارند. سپس شرحی در بی‌دوامی امور گیتی و ثبات و دوام پارسایی و کارهای نیک می‌آورد و متذکر می‌شود که خود او پیوسته در پرداختن به پارسایی و پرهیز از گناه کوشا بوده‌است. اندرزها بصورت سؤال و جواب است سؤال‌ها را مؤلف خود طرح می‌کند و خود به آن پاسخ می‌گوید. در این اندرزنامه فضائل و متشابهات آنها، به برادران دروغین مصطلح شده‌اند مثلاً رادی یا بخشندگی فضیلت است ولی اسراف که متشابه یا برادر دروغین آن است، رذیله به شمار می‌رود. بعضی از اندرزهای این مجموعه از نوع اندرزهای اخلاقی تجربی و بعضی از نوع اندرزهای دینی زرتشتی است و در آنها اصطلاحات دینی زرتشتی به کار‌رفته‌است. این اندرزنامه در دوران اسلامی نیز از شهرت و اهمیت برخوردار بوده‌است. و ترجمهٔ بیشتر بخش‌های آن به عربی در جاودان خرد آمده‌است. این اندرزنامه به فارسی ترجمه شده‌است.

درونمایه این کتاب در حدود ۲۶۳ پند و اندرز است. با مقایسه متن یادگار بزرگمهر با گفتاری از شاهنامه فردوسی به نام «پند دادن بوزرجمهر نوشین‌روان را» می‌توان بدین نکته پی برد که بی هیچ شکی این متن پهلوی یکی از منابع شاهنامه بوده و آن را فردوسی خود و یا مهربانِ سرای او از پهلوی ترجمه کرده است. اگرچه در همه جا و در همه واژه‌ها این دو متن تطبیق کامل ندارند ولی باز تقریباً همه اندرزها و مضمون‌ها (با اندک اختلافی) با همان نظم و ترتیب متن پهلوی در شاهنامه نیز آمده است.

در ترجمه و نظم این متن پارسی میانه، بایستی فردوسی رنج فراوانی برده باشد زیرا در پایان این گفتار می‌گوید:

سپاس از خداوند خورشید و ماه          که رَستم ز بوزرجمهر و ز شاه

چون این کار دلگیرت آمد به‌بُن          ز شطرنج باید که رانم سَخُن

یادگار بزرگمهر جزو متون پهلوی چاپ جاماسپ‌جی دستور مینوچهر جی جاماسپ-اسانا است.

اندرزنامه آذرپاد مهراسپندان ( اندرزنامه آذرباد مهر اسپندان ) ( دریافت با فرمت پی دی اف دریافت )

اندرزهای آذربادِ مَهرَسپَندان سه مجموعه اندرز و چند قطعه اندرزهای است که به آذرباد مهرسپندان، موبدان موبد ایران، در زمان شاپور دوم ساسانی ( دوران پادشاهی ۳۷۹ تا ۳۰۹ میلادی) نسبت داده شده‌است.

اندرز آذرباد مهرسپندان منقول در متن پهلوی. این اندرزنامه با این مطلب آغاز می‌گردد که آذرباد فرزندی نداشت ولی با توکل به خدا صاحب فرزندی شد که او را نام پیامبر دین خود زردشت نام نهاد و نصایحی خطاب بدو ایراد کرد.

واژه‌ای چند از آذرباد مهرسپندان. به ادعای گردآورندهٔ این مجموعه این اندرزها سخنانی است که آذرباد هنگام درگذشت به مردم گیتی گفته و آموخته‌است.

اندرز انوشگ روان آذرباد مهرسپندان این مجموعه فصل ۶۲ کتاب روایات پهلوی را تشکیل می‌دهد.

ده اندرز به نام آذرباد مهرسپندان و دیگر پوریوتکیشان. این ده اندرز بیشتر از نوع اندرزهای تجربی و اخلاقی عمومی اند و کمتر رنگ و صبعهٔ دینی دارند.

اندرزی از آذرباد مهرسپندان در دینکرد نقل شده‌است که در آن امور گیتی به ۲۵ باب و سپس به ۵ دسته تقسیم شده‌است و هر دسته به یکی از عوامل، یعنی بخت، عمل، خوی، جوهر، و ارث منسوب شده‌است.

در کتاب ششم دینکرد اندرزهای دیگری نیز به آذرباد مهرسپندان منسوب است و بعضی از آن‌ها به ترجمهٔ عربی نیز در دست است.

از دیگر اندرزنامه‌های معروف به زبان پارسی میانه می‌توان از اینها نام برد:

بزرگ میترای بُختگان (اندرزنامه بخت آفرید و بزرگمهر و خسرو انوشیروان)

پندنامه بهزاد فرخ فیروز

اندرز فرنبغ فرخ زاد

اندرز اوشنر دانا

اندرز دانایان به مزدَیَسنان

اندرز پوریوتکشیان

اندرز پیشینیان

اندرز دستوران به بهدینان

اندرز خسرو کواتان (قبادان).

همچنین ببینید پندنامه سی روزه آذربادمهراسپندان


 اندرز اوشنر دانا ( اندرز اوشنر دانا )

اندرز اوشنر دانا منسوب است به اوشنر دانای کیانی که نام وی در اوستا و زبان پهلوی با صفت بسیار دانا و پرخرد آمده‌است. به روایت دینکرد وی مشاور کیکاووس بوده و به روایت بندهشن وی در زمان همین پادشاه کشته شده‌است.

اندرزنامهٔ اوشنر به ۵۶ بند تقسیم شده‌است. در آغاز شاگردی از اوشنر می‌خواهد تا سخنانی را به عنوان تعلیم بدو بگوید و اوشنر خواهش او را می‌پذیرد و به توصیف فضائل و رذائل می‌پردازد. بیشتر اندرزها از نوع اندرزهای اخلاقی عمومی است بجز بند ۵۵ که کاملاً جنبهٔ دینی دارد و در آن اصطلاحات خاص زردشتی، مانند امشاسپندان، دین مزدیسنی تن پسین و غیره به کار رفته‌است. از متن این اندرزنامه، چهار نسخه در دست است. بهترین و قدیم‌ترین نسخهٔ آن K20 است. این متن به فارسی نیز ترجمه شده‌است.


 اندرز دانایان به مزدیسنان ( دانلود )

اندرز دانایان به مزدیسنان دربارهٔ مرگ و ناپایداری جهان است. متن اندرز با توصیه به تطهیر در بامداد و پوشیدن جامهٔ پاک و بستن کستی (کمربند دینی) آغاز می‌گردد و سپس مطالبی در بی‌ثباتی جهان مادی و ثروت آن می‌آید و به دنبال آن بر وفاداری به عهد و پیمان و پرداختن به اندیشهٔ نیک و گفتار نیک و کردار نیک و پرهیز از اندیشهٔ بد و کردار بد تأکید شده‌است. بندهای ۱۳ تا ۱۶ نیز دربارهٔ بی‌ثباتی جسم و گله از بازماندگانی است که پس از مرگ برای مرده خیرات نمی‌کنند. بند ۱۷ تا ۲۰ قطعه شعری است قافیه‌دار که آن نیز در ناپایداری امور گیتی است. این اندرزنامه که از نوع اندرزنامه‌های دینی است، به فارسی ترجمه شده‌است.

 

 اندرز خسرو قبادان ( اندرز انوشه روان خسرو قبادان )

اندرز خسرو قبادان اندرزنامهٔ کوتاهی از خسرو انوشیروان پسر قباد در دست است که در متون پهلوی به چاپ رسیده و در بردارندهٔ سخنانی است که انوشیروان به روایت این متن هنگام مرگ برای مردم جهان بیان داشته‌است. آغاز متن دربارهٔ بی‌ارزشی جهان مادی است (بند ۱). سپس اندرزهایی خطاب به جمع در همین زمینه می‌آید. از بند ۸ تا ۱۰ اندرزها خطاب به فرد (به صیغهٔ دوم شخص مفرد فعل امر) است. در پایان اندرز دیگری خطاب به مردم است (هر کس باید بداند….) و در آن سؤالاتی مطرح شده و بلافاصله خود به آنها به صیغهٔ اول شخص مفرد فعل مضارع (من می‌دانم که ….) پاسخ داده‌است. این اندرزنامه نیز اساساً از نوع اندرزنامه‌های دینی است. این متن به فارسی ترجمه شده‌است.

اندرز پوریوتکیشان ( دانلود )

اندرز پوریوتکیشان با ذکر اصول عقایدی که بر هر فرد زردشتی پانزده ساله دانستن آن‌ها و اعتقاد به آن‌ها واجب و لازم است، مانند ثنویت و این که اصل همهٔ خوبی‌ها اورمزد و اصل همهٔ بدی‌ها اهریمن است، آغاز می‌گردد. این عقاید بنابر گفتهٔ پوریوتکیشان (به معنی پیروان نخستین تعلیمات زردشت است به مفهوم دانایان دینی عهود کهن به کار می‌رود که سخنان حکیمانهٔ آنان حجب به شمار می‌رود.) و بر اساس آنچه در دین بیان گردیده، نخست به صورت پرسش مطرح شده‌است، (هر کس باید بداند که کیستم؟) و سپس به آن‌ها پاسخ داده شده‌است، (آفریده هستم.) پس از آن عقاید دیگر مانند اعتقاد به حساب پس از مرگ، گذشتن از پل چینود (صراط) آمدن سوشیانس، موعود زردشتیان و رستاخیز ذکر می‌گردد.

علاوه بر اصول اعتقادی، به وظایف عملی مانند هر روز سه بار به آتشکده رفتن نیز اشاره شده‌است. گرچه این اندرزنامه از نوع اندرزنامه‌های دینی است، در آن اندرزهای عمومی نیز دیده می‌شود مانند کوشا بودن در کسب فرهنگ، پرهیز از استهزا، و نیازردن پدر و مادر و سالار . این متن در مجموعهٔ متون پهلوی چاپ گردیده و به فارسی ترجمه شده‌است.

اندرز دستوران به بهدینان ( دانلود )

اندرز دستوران به بهدینان مشتمل بر اندرزهایی است که بیشتر خصوصیات دینی دارند، مانند توصیه به مردم که هر روز پگاه آداب طهارت را به جا آوردند و به آتشکده روند و نیایش کنند، پرهیز از سخن گفتن در هنگام غذا خوردن، پرهیز از تن‌پروری و حسد. بندهای ۱۲ تا ۳۵ (پایان متن) مشتمل بر پرسش‌ها و پاسخ‌هایی در مورد بعضی از عقاید و آداب دینی است، مانند

«چه کسی جان به جانوران موذی بخشیده‌است؟ آیا در دوزخ از سوی اورمزد کسی گماشته شده‌است که روان بدکاران را مجازات کند؟ یا چرا در خانه‌ای که کسی درگذشته‌است، تا سه شب نباید گوشت تازه خورد؟» (این متن به فارسی ترجمه شده‌است.)

 اندرز بهزاد فرخ‌ پیروز ( دانلود )

اندرز بهزاد فرخ پیروز دارای دو موضوع اصلی است، یکی خِرَد که متن با مدح آن آغاز می‌گردد. سپس بعد از ذکر چند اندرز کوتاه مطلب از سرگرفته می‌شود. موضوع دیگر دربارهٔ گذرایی و بی اعتباری جهان مادی است. بخشی از متن که در مدح خرد است، زبان شاعرانه دارد و نگارنده صورت شعری قطعه‌ای از آن را به دست داده‌است. این قطعه شعر دارای نوعی قافیه یا هم آوایی در آخر ابیات است. بخش اول متن با اندرزنامهٔ خیم و خرد فرخ مرد شباهت دارد. متن آن در متون پهلوی به چاپ رسیده و به فارسی نیز ترجمه شده‌است.

پنج خیم روحانیان

پنج خیم روحانیان دارای دو بخش است. بخش نخست آن شامل توصیف پنج خصوصیتی است که روحانیان باید دارا باشند. پس از آن ده اندرز آمده‌است که به نظر می‌رسد خطاب به روحانیان باشد. تحریر دیگری از همین متن در گزیده‌های زادسپرم (فصل ۲۷) آمده‌است فهرستی از دو خصوصیتی که روحانیان باید دارا باشند، به تحریر پازند در دست است که با این ده اندرز شباهت‌هایی دارد. متن این اندرزنامه در متون پهلوی به چاپ رسیده و به فارسی نیز ترجمه شده‌است.

داروی خرسندی ( داروی خرسندی )

داروی خرسندی نام متن بسیار کوتاهی است به زبان فارسی میانه (پهلوی) که با زبانی تمثیلی و با استفاده از اصطلاحات داروسازی، «خرسندی» را به عنوان راهی برای حل کردن یا آسان کردن مشکلات به خواننده توصیه میکند.

 خویشکاری ریدگان

خویشکاری ریدگان به تحریر پازند در دست است و در آن وظایف کودکان از زمانی که صبح از خواب بر می‌خیزند و به مدرسه (دبیرستان) می‌روند و به خانه باز می‌گردند شرح شده‌است. ریدک در اینجا به معنی کودک، نوجوان است. اندرزها برخی جنبهٔ دینی دارند، مانند آداب تطهیر بامدادی و آداب دینی سر سفره یا جنبهٔ تربیت عمومی، مانند سپردن چشم و گوش و دل و زبان به تعلیم و تربیت در مدرسه، احترام به رهگذران آشنا در راه مدرسه، اجرای کارهایی که در منزل به کودک محول می‌شود، نیازردن پدر و مادر و دیگرانی که در خانه‌اند و خوش رفتاری با آنان و آداب غذا خوردن. متن پازند بر اساس چندین نسخه که همه متأخرند تهذیب گردیده و به فارسی نیز ترجمه شده‌است.

اندرز کنم به شما کودکان

در متن اندرز خوبی کنم به شما کودکان رفتار درست کودکان در راه مدرسهٔ دینی (هیربدستان) مانند نیازردن حیوانات و احترام به رهگذران آشنا، رفتار در خانه مانند احترام به پدر و مادر و فرمانبرداری از آنان، آداب غذا خوردن، وظائف دینی صبحگاهی، رفتار با استاد در مدرسه، وقت رفتن به مدرسه و سن رفتن به مدرسه و کوشش در فراگیری آمده‌است.

اندرز اردشیر به فرزند خود شاپور  و   اندرز شاپور به هرمز  ( دانلود )

 

 

 

امشاسپندان

امشاسپندان

امشاسپندان یا اَمِشَه سپَنتَه جمع امشاسپند است که امشاسفند، اموسپند و امهوسپند نیز گفته‌اند. امشاسپندان از صفات پاک اهورامزدا هستند. در هیچ جای گات‌ها به واژهٔ امشاسپند بر نمی‌خوریم ولی از همهٔ آنها کراراً به صورت مجردات و صفات اهورامزدا یاد شده‌است. این از خصایص دین زرتشتی است که هر یک از صفات خداوند، یکی از ایزدان نگهبان جنس بشر است.

 

ریشه نام

این واژه به معنی جاودانان پاک یا مقدسان بی‌مرگ یا نامیرایان فزونی‌بخش است که از دو جز اَمِشَه به معنی جاودانی و بی‌مرگ و سپنته به معنی پاک و مقدس و فزونی‌بخش تشکیل شده‌است. در زبان اوستایی نام آنها بصورت امِشَه سپِنتَه آمده است. متون پهلوی نام آنهارا امشاسپندان ثبت کرده‌است.

 

سنت دینی

امشاسپندان شش فروزه اهورامزدا هستند که هر کدام دارای مفهومی است که بخشی از عظمت خداوند یکتا را به آدمی می‌شناسانند و با شناخت و پیروی از این مفاهیم و ایزدان می‌توان اهورا مزدا را درک کرد. همچنین گفته شده‌است به شش ایزد(فرشته) + اهورا مزدا(خدا) گفته می‌شود. مطابق باورهای مذهبی زرتشتی، امشاسپندان، خداوند را در زمین برای گسترش صلح و عدالت یاری می‌کنند و هرکدام مسئولیت محافظت از چیزی را بر عهده دارند .امشاسپندان که واسط بین خالق و مخلوق هستند راهبر نیکوکاران به بهشت نیز بشمار می‌آیند. ویژگی امشاسپندان به گونه‌ای است که به مجردات معنوی و اخلاقی دلالت داده‌شده و گاهی مفهومی انتزاعی را در بر می‌گیرند.گاهی در تفسیرهای جدید دینی امشاسپندان را صفات اهورامزدا دانسته‌اند. در عقاید امروزی زرتشتیان امشاسپندان مفهوم اساطیری خود را ندارند و تنها بعنوان صفات و فروزه‌های اهورامزدا نامشان یاد می‌شود.

 

در نبرد خیر و شر

در دین زرتشتی که بیانگر عرصه‌ای از نبرد حق علیه باطل است در برابر امشاسپندان که فروزه‌های نیک خدا بشمار می‌روند ردیفی از دیوان نیز وجود دارد که صفات انگره مینو بوده و به جنگ علیه امشاسپندان و کلیه مخلوقات آفرینش خدایی می‌پردازند. اهریمن که خالق شر است خلقت زیان بار دارد و گروهی از دیوهای کماره را برای برابری مقابل امشاسپندان از وجود خود صادر می‌کند. این دیوها که صفات اهریمن هستند وظیفهٔ مقابله با تمامی آفرینش اهورایی را دارند. پایین‌تر از دیوهای کماره گروهی دیگر از دیوان نیز وجود دارند که برابر ایزدان دیگر می‌ایستند.

 

رده بندی امشاسپندها

شش امشاسپندان عبارت‌اند از:

وهومن · اشه وهیشته · شهریور · سپندارمذ · خرداد · امرداد

۱- وهمن یا وهومن یا بهمن که مذکر است : به معنی اندیشه نیک که موکل بر چارپایان سودمند است و هماورد اصلی او اکومن می‌باشد.

وهومن یا وهمن (بهمن) منش پاک ِاندیشه پاک نام یکی (نخستین) از امشاسپندان می‌باشد. بهمن در اوستا «وهومنه»، در پهلوی «وهومن» و در فارسی «وهمن» یا «بهمن» است. این واژه مرکب است از دو جزء «وهو» به معنی خوب و نیک، و «منه» از ریشه من که در پهلوی «منشن» و «منیتن» از آن آمده است و در فارسی منش شده است. این ریشه در اوستا و فرس هخامنشی به معنی اندیشیدن و شناختن و به یاد آوردن و دریافتن است. پس بهمن یعنی به‌منش، نیک اندیش و نیک نهاد.

در مزدیسنا، زندگانی عبارت است از طی مدارج سعادت و کمال در این جهان و از پرتو آن به ساحت قدس پروردگار پیوستن در جهان دیگر. (هفت مرحله روحانی – پیروی و کمک خواستن از امشاسپندان)

بهمن، مظهر اندیشه نیک و خرد و دانایی خداوند است. بهمن همان ایزد بزرگ است که روان اشو زرتشت را به پیشگاه مزدا اهورا راهنمایی کرد. وهومن به انسان منش نیک تعلیم می‌دهد.

گل یاسمن سفید، رنگ سفید، خروس سفید، نشانه‌های جسمانی (زمینی) وهومن می‌باشد.

۲- اشه وهیشته یا (اردیبهشت) که مذکر است : به معنی بهترین راستی. زیباترین امشاسپند و پاسبان راستی و حقیقت و پستیبان آتش است. هماورد اصلی او ایندرا می‌باشد.

۳- خشتره وییریه (شهریور) که مذکر است: به معنی شهریاری نیک که پشتیبان فلزات است و رقیب اهریمنی او نیز ساوول است.

۴- سپنته آرمیتی (سپندارمذ) که مونث است : به معنی فروتنی و اخلاص که نگاهبان زمین است و هماورد ناگهیس به شمار می‌رود.

۵- هیوروتات (خرداد) که مونث است: به معنی رسایی و کمال پشتیبان آب بوده و در برابر دیوی به نام تریز

۶- امرتات (امرداد) که مونث است: به معنی بی‌مرگی و جاودانگی موکل بر گیاهان بوده و رقیب زریز است.

 

لازم به ذکر است که در برخی از ادبیات دینی، امشاسپندان در جهان مادی دارای نقشی به عنوان نگهبان شش گروه از آفریده‌های جهان هستند:وهمن نگهبان جانوران سودمند، اشه وهیشه نگهبان آتش، خشتره وییریه نگهبان فلزات، سپنته آرمیتی نگهبان زمین، هیوروتات نگهبان آب، امرتات نگهبان گیاهان.همچنین در متون مزدیسنایی متأخر امشاسپند هفتمی که سروش است نیز به شمار امشاسپندان افزوده شده‌است، اما در متون اوستایی سروش از رده امشاسپندان نیست. نام خرداد و امرداد معمولاً در متون درکنار هم برده می‌شود.

 

در تقویم زرتشتی

در تقویم زرتشتی شش روز از روزهای ماه و شش ماه از دوازده ماه سال بنام هرکدام از شش امشاسپند نامگذاری شده‌است.

۱- بهمن : روز دوم – ماه یازدهم

۲- اردیبهشت : روز سوم – ماه دوم

۳- شهریور : روز چهارم – ماه ششم

۴- سپندارمذ (اسفند) : روز پنجم – ماه دوازدهم

۵- خرداد : روز ششم – ماه سوم

۶- امرداد : روز هفتم – ماه پنجم

 

امشاسپندان در گاهان

نام‌های امشاسپندان اولین بار در گاهان زرتشت در یسن هپتنگهایتی یسن ۹ بند ۳ برده می‌شود. این نام‌ها که در آئین کهن ایران پیش از زرتشت هرکدام نام خدایی جداگانه بوده‌اند توسط زرتشت به صفات خدا معرفی شدند. درواقع زرتشت برای بیان صفات اهورامزدا نام امشاسپندان که نامی آشنا برای جامعه آن زمان بود را بکار برد. بهر حال پس از زرتشت که امشاسپندان را تنها به عنوان نیروهای خدا معرفی کرده و در متون متاخر این فروزه‌ها تاحدی شخصیت ویژه گرفته و حالتی اسطوره‌ای‌تر به خود گرفتند.

پیشگویی در دین بهی

پیشگویی در دین بهی

ارداویراف‌نامه • زند وهمن یسن • جاماسب‌نامه • یادگار جاماسبی • منظومه بهرام ورجاوند

 

ارداویراف‌نامه

اَرداویراف‌نامه یا اَرداویرازنامه نام یکی از کتاب‌های نوشته شده به زبان پارسی میانه است.

ویراف مقدس، نام یکی از موبدان که به عقیده پارسیان صاحب معراج بوده و ارداویراف‌نامه معراج نامه اوست. داستان دینی ارداویراف همانندی زیادی با کمدی الهی دانته دارد و پژوهشگران بر این باورند که دانته در آفریدن اثر خود از منابع عربی یاری گرفته و آن منابع به نوبه خود از ارداویراف‌نامه اقتباس کرده‌اند.

کتاب معروف ارداویراف‌نامه تصویر جامعی را از دوزخ در زرتشتیگری بدست می‌دهد. این کتاب که ظاهرأ در قرن سوم هجری به رشتهٔ تحریر درآمده‌است، یکی از منابع مهم تاریخ شفاهی آئین باستانی زرتشتی است. از محتوای کتاب چنین برمی‌آید که متن اصلی پهلوی آن به اواخر دورهٔ ساسانی تعلق داشته‌است. کتاب داستان موبدی است که برای بی‌گمان شدنِ مردمان در باره دین و رستاخیز و بهشتت و دوزخ، خویش را به یاری موبدان دیگر به خواب هفت روزه می برد و روان او در بهشت، نیکی های نیکوکاران و در دوزخ پاداَفرَه (:مجازات) بدکاران را می بیند و پس از به هوش آمدن آن داستانها را باز می گوید. این مرد ویراف نام دارد که او را اردا بمعنای قدیس لقب داده‌اند. ارداویراف را مؤبدان آئین مزدیسنی شربتی مخدر و مقدس می‌خورانند که تحت تأثیر آن وی به مدت سه شبانه روز به خواب می‌رود و پس از بیداری داستان سیروسلوک روحی خود را برای دیگران بازگو می‌کند. گرچه قصهٔ سیروسلوک روحی اردا ویراف جنبهٔ موهومی دارد و آشکارا از تأثیر بنگ یا مخدری شبیه به آن سرچشمه گرفته‌است، باز منبعی بی نظیر از برداشتی که زرتشیان ازبهشت وجهنم داشته‌اند را به ما ارائه می‌دهد.

 

داستان

در دیباچه ترجمه کهن ارداویرافنامه به پارسی چنین آمده‌است: ایدون گویند که چون شاه اردشیر بابکان بپادشاهی بنشست، نود پادشاه بکشت و بعضی گویند نودوشش پادشاه بکشت و جهان را از دشمنان خالی کرد و آرمیده گردانید و دستوران و موبدانی که در آنزمان بودند همه را پیش خویشتن خواند و گفت که دین راست و درستکه ایزد تعالی بزرتشت… گفت و زرتشت در گیتی روا کرد مرا بازنمائید تا من این کیشها و گفت و گویها از جهان برکنم و اعتقاد با یکی آورم و کس بفرستاد بهمه ولایتها، هرجایگاه که دانائی و یا دستوری بود همه را بدرگاه خود خواند. چهل هزار مرد بر درگاه انبوه شد. پس بفرمود و گفت آنهایی که ازین داناترند باز پلینند. چهارهزار داناتر از آن جمله گزیدند و شاهانشاه را خبر کردند و گفت دیگر بار احتیاط بکنید، دیگر نوبت از آن جمله قومی که به تمیز و عاقل و افستا و زند بیشتر از بردارند جدا کنید. چهارصد مرد برآمد که ایشان افستا و زند بیشتر ازبر داشتند. دیگرباره احتیاط کردند در میان ایشان چهل مرد بگزیدند که ایشان افستا جمله از بر داشتند. دیگر در میان آن جملگی هفت مرد بودند که از اول عمر تا به آن روزگار که ایشان رسیده بودند بر ایشان هیچ گناه پیدا نیامده بود و بغایت عظیم پهریخته بودند و پاکیزه درمنشن و گوشن و کنشن و دل در ایزد بسته بودند. بعد از آن هر هفت را بنزدیک شاه اردشیر بردند. بعد از آن شاه فرمود که مرا میباید که این شک و گمان از دین برخیزد و مردمان همه بر دین اورمزد و زرتشت باشند و گفت و گوی از دین برخیزد چنانکه مرا و همه عالمان و دانایان را روشن شود که دین کدامست و این شک و گمان از دین بیفتد.

بعد از آن ایشان پاسخ دادند که کسی این خبر باز نتواند دادن الا آنکسی که از اول عمر هشتسالگی تا بدان وقت که رسیده باشد هیچ گناه نکرده باشد و این مرد ویرافست که از او پاکیزه‌تر و مینوروشن‌تر وراستگوی‌تر کس نیست و این قصه اختیار بر وی باید کردن و ما ششگانه دیگر یزشن‌ها و نیرنگ‌ها که در دین از بهر این کار گفته‌است به جای آوریم تا ایزد عز و جل احوالها به ویراف نماید و ویراف ما را از آن خبر دهد تا همه کس به دین اورمزد و زرتشت بی‌گمان شوند و ویراف این کار در خویشتن پذیرفت و شاه اردشیر را آن سخن خوش آمد و پس گفتند این کار راست نگردد مگر که به درگاه آذران شوند و پس برخاستند و عزم کردند و برفتند و پس از آن، آن شش مرد که دستوران بودند از یک سویِ آتشگاه یزشنها پساختند و آن چهل دیگر سویها با چهل هزار مرد دستوران که به درگاه آمده بودند همه یزشنها پساختند و ویراف سر و تن بشست و جامه سفید درپوشید و بوی خوش برخویشتن کرد و پیش آتش بیستد و از همه گناه‌ها پتفت بکرد… پس شاهنشاه اردشیر با سواران سلاح پوشیده، گرد بر گرد آتشگاه نگاه می‌داشت تا نه که آشموغی یا منافقی پنهان چیزی بر ویراف نکنند که او را خللی رسد و چیزی بدی در میان یزشن کند که آن نیرنگ باطل شود.

پس در میان آتشگاه تختی بنهادند و جامه‌های پاکیزه برافکندند و ویراف را بر آن تخت نشاندند و رویبند بر وی فروگذاشتند و آن چهل هزار مرد بر یزشن کردن ایستادند و درونی بیشتند و قدری په بر آن درون نهادند. چون تمام بیشتند یک قدح شراب به ویراف دادند و…هفت شبانروز ایشان بهمجا یزشن می‌کردند و آن شش دستور ببالین ویراف نشسته بود سی و سه مرد دیگر که به گزیده بودند از گرد بر گرد تخت یزشن می‌کردند و آن تیرست و شصت مرد که پیشتر به گزیده بودند از آن گرد بر گرد ایشان یزشن می‌کردند و آن سی و شش هزار گرد برگرد آتشگاه گنبد یزشن می‌کردند و شاهنشاه سلاح پوشیده و بر اسب نشسته با سپاه از بیرون گنبد می‌گردید باد را آن جا راه نمی‌دادند وبهرجائی که این یزشنکنان نشسته بودند بهر قومی جماعتی شمشیر کشیده و سلاح پوشیده ایستاده بودند تا گروه‌ها بر جایگاه خویشتن باشند و هیچ کس بدان دیگر نیامیزند و آن جایگاه که تخت ویراف بوداز گرد بر گرد تخت پیادگان با سلاح ایستاده بودند و هیچ کس دیگر را بجز آن شش دستور نزدیک تخت رها نمی‌کردند، چو شاهنشاه درآمدی از آنجا بیرون آمدی و گرد بر گرد آتشگاه نگاه می‌داشتی. و بر این سختی کالبد ویراف نگاه می‌داشتی. یشتند تا هفت شبانروز برآمد. بعد از هفت شبانروز ویراف بازجنبید و باززیید و بازنشست و مردمان و دستوران چون بدیدند که ویراف از خواب درآمد خرمی کردند و شادشدند و رامش پذیرفتند و بر پای ایستادند و نماز بردند و گفتند: شادآمدی اردای‌ویراف… چگونه آمدی و چون رستی و چه دیدی؟ ما را بازگوی تا ما نیز احوال آن جهان بدانیم… ارداویراف واج گرفت، چیزی اندک مایه بخورد و واج بگفت پس بگفت این زمان دبیری دانا را بیاورید تا هرچه من دیده‌ام بگویم و نخست آن در جهان بفرستید تا همه کس را کار مینو و بهشت و دوزخ معلوم شود و قیمت نیکی کردن بدانند و از بد کردن دور باشند پس دبیری دانا بیاوردند و در پیش ارداویراف بنشست.

 

زند وهمن یسن

زَند وَهمَن یَسن یا تقسیر بهمن یسن از متن‌هایی است که در آن از روی مکاشفه حوادث جهان پیشگویی شده‌است. همان طور که در متن کتاب تصریح شده، مطالب کتاب از ترجمه و تفسیر (زند)، ستودگر (سودگر) نسک و وَهمن (بهمن) یسن گرفته شده‌است.

در آغاز کتاب بنابر روایت ستودگر نسک که در کتاب نهم دینکرد نیز آمده‌است چنین ذکر شده که اورمزد چهار دورهٔ جهان را که نماد هر کدام یکی از فلزات است در رؤیا به زرتشت نشان داد: زرین، سیمین، فولادین، و دورهٔ آمیختگی آهن (بافلزات دیگر). دورهٔ اول مصادف با دوران پادشاهی گشتاسب و ظهور زرتشت و دورهٔ دوم مصادف با پادشاهی اردشیر کیانی (بهمن اردشیر) و دورهٔ سوم مصادف با پادشاهی خسرو انوشیروان است. دوران چهارم دورهٔ حکومت دیوان ژولیده موی خشم نژاد است که مصادف با پایان هزارهٔ زرتشت به شمار آمده‌است.

 

جاماسب‌نامه

جاماسب‌نامه (به پارسی میانه: جاماسپ نامَگ) یا ژاماسپ‌نامک، کتابی است به زبان پارسی میانه (پهلوی) و نویسنده آن جاماسب حکیم از خاندان هوگو است که در اوستا ستوده شده‌است. جاماسب در کتاب خود در پاسخ به پرسشهای گشتاسب‌شاه، پیشگویی‌هایی درباره آینده کرده‌است.

قطعاتی از دست‌نوشتهٔ آسیب‌دیدهٔ این اثر به خط پهلوی بر جای مانده اما متن کامل آن تنها به پازند موجود است.

 

یادگار جاماسبی

یادگار جاماسبی (پهلوی: ایادگار جاماسپیگ) نوشته‌ای است شامل پاسخ جاماسب به سوالات گشتاسب و پاره‌ای پیشگویی‌های وی بویژه درمورد آخر الزمان و ظهور سوشیانت که بجز قطعات کمی از آن به اصل پهلوی در دسترس نبوده و نسخه پازند آن و نیز پازند به خط دری در دست است.

 

منظومه بهرام ورجاوند

در منظومهٔ بهرام ورجاوند ظهور بهرام ورجاوند در پایان جهان به صورت منظومهٔ مقفای کوتاهی مشتمل بر حدود ۱۴ بیت پیشگویی شده‌است. ابیات و حتی مصراع‌ها به -ان ختم می شود. در آغاز آن به حملهٔ اعراب و ضبط اموال و دارائی و وضع جزیه اشاره رفته و در پایان مژده داده شده‌است که بهرام ورجاوند در پایان جهان خواهد آمد و از تازیان انتقام خواهد گرفت. منظومه چنان که از مضمون آن پیداست پس از اسلام ساخته شده‌است و در آن نفوذ فارسی نیز دیده می‌شود. این متن به فارسی ترجمه شده‌است.