روزی که اشوزرتشت به روشنایی بی‌پایان پیوست

روزی که اشوزرتشت به روشنایی بی‌پایان پیوست…

 

«زره‌توشترهه سپتی‌تامهه اَش‌اُنو فرَوَشیم یَزَمیده»

(بر فروهر پاک اشوزرتشت اسپنتمان درود باد)


 روز خور (خیر) و دی‌ماه

 

هزاران سال پیش ، در آن تاریکی‌های تاریخ، آنگاه که کرپن‌ها و اوسیج‌ها به بهانه‌ی وساطت خدایان دروغین مردمان ساده‌دل را می‌فریفتند،آن دورانی که هزاران هزار انسان با دیدگانی پر اشک و قلبی مایوس آمدند، زیر چرخ‌های ستم بیدادگران له شدند و رفتند بدون آنکه نوری از شادی و خوشبختی در زندگی آنان تابیده شده باشد…

 

 سخنانی شگرف از ژرفای وجود پیام‌آوری بی‌مانند برون تراویده، بر لبان پاکش جاری شد: «پروردگارا تو آنی که با نور خویش افلاک را درخشان ساختی و با نیروی خرد خویش قانون اشا(:راستی) را بیافریدی و همیشه و در همه حال یکسانی، پروردگارا با روح مقدست آتش ایمان را در قلب‌های ما شعله‌ور ساز زیرا من تنها تو را به عنوان آموزگار و سرور خود برگزیده‌ام…

 

 

آنگاه رو به سوی مردمان کرده، فرمود: ای مردم اینک شما را از پیامی آگاه می‌سازم که تا به‌حال شنیده نشده است، سخنانی که شنیدن آن برای دروغ‌پرستان و بیدادگران ناگوار خواهد بود ولی برای راستی‌جویان و آزادگان، آنان که دلداده‌ی مزدا هستند بسی دلپذیر و شیرین است. پس بشنوید با گوشهایتان این بهترین حقایق را، بنگرید به آنها با اندیشه‌ی روشن، بین دو راه(:راستی و دروغ) برگزینید هر مرد و زن برای خویشتن، پیش از رویداد بزرگ هر یک به درستی بیدار شوید و این پیام را گسترش دهید…

 

پیام نافذ توحیدیش و کلام پرطنین حق پرستیش مرزهای زمان و مکان را درهم نوردید و از میان سده‌ها و روزگاران تاریخ ‌گذر کرد و تا دور دستهای جهان پراکنده ‌شد. آن وخشور رسالت داشت که سرنوشت مردمان را از کف اختیار خدایان پنداری، کاهنان سودجو و سردمداران خودکامه به در آورد و در دست‌های پُر توان و سازنده‌ی خرد و وجدان ایشان قرار دهد. او با تمام توان با بنیادهای بیداد، دروغ و نابرابری به مبارزه برخاست و مردم را به سوی راستی و درستی دعوت کرد.

 

او با خود پیمان بسته بود که با سلاح راستی، عفریت بیدادگری را از تخت دروغ به زیر کشد: کجایند دلدادگان تو ای مزدا که مرا یاری کنند؟ کجایند آن راستی‌جویان و آزادگانی که اگرچه در رنج و تنگدستی هستند اما پناه و تکیه‌گاهشان تنها تو هستی ای پروردگار یکتا و بی‌همتا…

 

اشوزرتشت پیام‌آوری بود که هیچ‌گاه ادعای خدایی نکرد و خود را پسر خدا نخواند. نه دم از «انا الحق» زد و نه «مَن اَعظَم شانی» را به رخ دیگر انسان‌ها کشید. او انسانی کامل(:سپنته‌من) بود. انسانی والا که به هم‌پرسگی اهورامزدا نائل شده بود. نخستین کسی که نیک اندیشید، نیک سخن گفت، نیک رفتار کرد و در جهان خواستار راستی شد. نخستین پیام‌آوری که بیاموخت و بیاموزاند.

 

او پیام‌آوری بود که به مردمان جهان آموخت که فارق از هر رنگ و نژاد و زبان، یکتا هستی‌بخش بزرگ‌دانا‌(:اهورامزدا) را با فرزانگی و دیدگان دل بجویند. زیرا که پروردگار جهان نه قوم و سرزمینی برگزیده دارد و نه به زبانی ویژه با مردمان سخن می‌گوید. به همین شوند(:دلیل) است که الگوی دعوت گاتها عام و جهانی است، و در آن از واژه‌ی همه‌گیر «مردمان» استفاده شده: پروردگارا تا تاب و توانی دارم، «مردمان» را به‌سوی راه راستی خواهم رهنمود…


«دستور دکتر دهالا» دراین‌باره می‌نویسد: «در کلام اشوزرتشت کوچک‌ترین نشانی از تقسیمات جغرافیایی و قومی دیده نمی‌شود. در گاتها یک ساختار عمیق دینی در قالبی جهانی رویت می‌شود. به زبان ساده‌تر گاتها یک کارخانه جهانی انسان سازی است».

 

اشوزرتشت چهل‌‌وهفت سال با پشتکاری خستگی ناپذیر مردمان را به سوی یکتاپرستی و اشا رهنمود. پیامی که او برای مردمان آشکار ساخت، رشته‌ای را می‌ماند که یک سر آن در قلب‌های دلدادگان مزدا و سر دیگر آن تا ذات نور بی‌پایان(:انغ‌رئوچنگه) امتداد دارد. آن وخشور آزاده تا جان در بدن و نفس در تن داشت، در راه افزایندگی و پیشرفت زندگانی، و گسترش راستی و درستی در جهان کوشید، تا آنگاه که در روز «خور  ایزد و دی‌ماه»(:پنجم دی‌ماه خورشیدی) دشنه‌ای سرشته از کینه و نفرت در دستان اهریمنی گجستک(:ملعون) به نام توربراتور(:براتروش) سینه‌ی پاکش را خلید(:شکافت)…

 

اشوزرتشت سراپای وجودش را فدای راستی کرد. اشوزرتشت با نثار جان خود به ما درس پایمردی، ایمان، شهامت و از خودگذشتگی داد. چه تنها راست بگوی، اگرچه تکه‌تکه شوی و جان بر سر راستی نهی.

 

ما در روزی که آن وخشور جان‌فدای راه اشا(:راستی) شد، غمین نمی‌شویم و در فراق او شیون و زاری نمی‌کنیم، زیرا کوشش آن وخشور از برای آن بود تا ما انسان‌ها شادی افزاینده و اهوراداده را باور کنیم. ما در روز جان‌باختن اشوزرتشت می‌کوشیم تا با روان و فروهر تابناک آن وخشور در شادی‌های زندگی هم‌پیوند و هم‌بهره، و در راه اشا همازور ‌شویم. پیام مینوی اشوزرتشت تا به جاودان در اندیشه و مهر او همواره در قلب‌های ما جای خواهد داشت.

 

او ماموریت داشت تا پندار ، گفتار و کردار ما را با اشا پیوند دهد و ما انسان‌ها را به سوی جاودانگی و ذات بی‌پایان اهورامزدا ره‌نماید. او هیچ‌گاه مردمان را به ستایش خودش فرا نخواند و هرگز از خود سن و پاپ مقدس نساختند و دست و پا بوس نداشتند و مرجع تقلید نشد. از این رواست که ما در جستجوی خود او نیستیم و خدایش را می‌جوییم و در روز درگذشت‌اش، روان و فروهر جاودانه‌اش را درود و آفرین می‌گوییم. دریغا که گمراهان از سر نادانی در خاک می‌جویندش و از برای شیون و مویه، گورش را طلب می‌کنند، بی‌خبر از آنکه فروهر و روان تابناک اشوزرتشت همیشه و در همه حال در کنار ماست…

 

سرچشمه : tarikhema.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *