وندیداد

وندیداد


پیشگفتار وندیداد  ( آنچه از وندیداد باید بدانیم )

جلیل دوستخواه

 پیشگفتار وندیداد

جلیل دوستخواه

“وندیداد” یکی از بخش های پسین “اوستای نو” است که برخی از پژوهشگران، آن را به کلی جدا و متمایز از دیگر بخش ها و نماینده ی آیین ها و دادگذاری های مغان باختری یا مادی می دانند. از این بخش – به جز فرگرد دوم آن (داستان جم( – تاکنون ترجمه ی فارسی رسایی که هم از حیث زبان و هم از نظر یادداشت ها و توضیح ها و درک و دریافت دشواری های فراوان متن، امروزی و علمی باشد و بتواند پرسش های خواننده ی پژوهنده ی کنونی را پاسخ گوید، انتشار نیافته است.[1]

در گزارش “اوستا”ی “پورداوود” نیز، جای “وندیداد” خالی ماند. استاد گزارش این بخش را در سال های اوج کار و کوشش پژوهشی خود به انجام رسانده؛ اما ویرایش و تدوین نهایی آن را موکول به پایان یافتن کار انتشار دیگر بخش های گزارش خود کرده بود. وی در پاسخ این پرسش نگارنده که چرا اقدام به انتشار آن نمی کند، چنین استدلال می کرد که این گزارش، چند ده سال پیش صورت پذیرفته و نیازمند بررسی و مقابله ی دوباره با متن و منابع مربوط بدان و ویرایشی سرتاسری است که در سال های پیری و ناتوانی، دیگر از وی برنمی آید و انتشار آن را به همان صورتی که هست نیز روا نمی داند و امیدوار است که روزی یکی از همکاران و دوستان جوان وی این کار را به نحو شایسته ای به سرانجام برساند.[2[

دست نویس سالخورده ی گزارش “وندیداد” تا واپسین روزهای زندگی استاد، روی میز کار او بود؛ اما متاسفانه پس از درگذشت وی، دقت کافی در حفظ میراث پژوهشی او به عمل نیامد و آن دست نویس نیز در میان کاغذها و یادداشت های دیگر وی پراکنده شد و در نقل و انتقال های خانوادگی از میان رفت و بدین سان، کار انتشار گزارش فارسی “وندیداد” پورداوود به کلی منتفی شد.[3]

نگارنده ی این گفتار که در دو دهه ی اخیر، دست اندرکار گزارش سرتاسری همه ی نوشتارهای اوستایی بوده، بر این باور است که در یک پژوهش اوستاشناختی جامع، این بخش از نامه ی کهن را – به هر کدام از شاخه های دین زرتشتی که منسوب شمرده شود و نسبت سازگاری یا ناسازگاری مضمون و محتوای آن با دیگر بخش های اوستا، به هر اندازه که باشد – نمی توان و نباید نادیده انگاشت. از این رو ترجمه ی این بخش را نیز در کنار دیگر بخش ها برعهده گرفت و اینک گزارش کامل همه ی فرگردهای بیست و دوگانه ی آن را در این مجموعه عرضه می دارد تا خواننده و پژوهنده ی میراث فرهنگی و فکری ایرانیان باستان، فرصت مطالعه و بررسی همه ی بخش ها را در کنار هم داشته باشد.

نام این بخش از نامه ی کهن دینی ایرانیان، یعنی “وندیداد”، صورت تحریف شده و غلط مشهوری است از شکل اصلی اوستایی آن “وی دئودات”. این نام ترکیبی، سه جزء دارد : جزء نخست آن “وی” پیشوندی است که بر سر بسیاری از نام ها یا ریشه ی فعل های اوستایی آمده و معنی دوری و جدایی بدان ها می دهد و در فارسی به صورت “گـُ -” در بسیاری از واژه ها، از جمله در “گریختن” و “گسستن” باقی مانده است. جزء دوم آن “دَئوَ” همان است که در فارسی به صورت “دیو” به تنهایی و در ترکیب هایی چند، دیده می شود.[4] جزء سوم آن “داتَ” به معنی “سامان” و “نظم” و “قانون” است که در فارسی “داد” و ترکیب های آن را از همین ریشه داریم. “وی دئودات” بر روی هم به معنی “داد دوردارنده ی دیو” یا به تعبیر گسترده تر، “داد دیوستیز” است.

بنابر نوشته های دینی زرتشتیان، این بخش از اوستای نو، نوزدهمین “نَسک”(دفتر( از نسک های بیست و یک گانه ی اوستای روزگار ساسانیان بوده و به شش نسک گم شده ی دیگر، “نسک های داتیک” را تشکیل می داده که موضوع آن ها “دانش و داد و کار جهانی” بود و – گذشته از گاهان – تنها نسکی از اوستاست که به همان صورت کهن بر جا مانده است.

“کریستن سن” تاریخ نگارش و تدوین “وندیداد” را دوره ی اشکانیان می داند.[5] هر چند همه ی اوستاشناسان با این نظر همداستان نیستند؛ اما بیشتر پژوهشگران با توجه به سبک و شیوه ی نگارش این بخش که در سنجش با “یشت ها” برخی نادرستی های دستوری دارد و در پاره ای از موردها تقلیدی است از بخش های کهن تر اوستا و با در نظر گرفتن چگونگی محتوای آن، تاریخ نگارش و تدوین آن را بسیار جدیدتر از روزگار انشاء دیگر بخش های اوستا دانسته و آن را منسوب به شاخه ی باختری دین مزداپرستی و چکیده ی باورها و برداشت های مغان مادی شمرده اند. در هر حال هیچ یک از اوستاشناسان، در پیوند “وندیداد” با مجموعه ی پیکره ی اوستا تردیدی روا نداشته است.

برخی از پژوهندگان، “وندیداد” را برآیند نفوذ گسترده ی مغان مادی در دربار “خشیارشا” و هماهنگی آن دربار با روحانیت زرتشتی می دانند.

دو  فرگرد نخستین و چهار فرگرد واپسین “وندیداد”، سبک نگارش و محتوایی متفاوت با دیگر فرگردها دارد و احتمالا بازمانده ای است از اساطیر کهن آریایی که نمی دانیم به چه علت با فرگردهای سوم تا هیجدهم همراه و در یک مجموعه آمده است.[6] در فرگرد نخست، سخن از شانزده سرزمینی می رود که “اهوره مزدا” آن ها را آفرید و آسیب هایی که “اهریمن” با پتیاره آفرینی های خود، بر هر یک از این سرزمین ها وارد آورد. می توان این فرگرد را کهن ترین نوشته ی ایرانی دانست که گزارشی جغرافیایی از جهان کهن – هر چند به شکلی اساطیری – به دست می دهد.

فرگرد دوم (داستان جم( منظومه ای است تمام عیار از یکی از دیرینه ترین اسطوره های آریایی که نه تنها ریشه های بسیار کهن آن را در اساطیر باستانی هند و ایرانی و در سرودهای “وداها” و حماسه ی “مهابهارته” می یابیم، بلکه بازتاب ها و تاثیرگذاری های بعدی آن را در اسطوره ها و افسانه های اقوام سامی و اقوام کهن ساکن سرزمین های میان رودان نیز می بینیم.

فرگرد نوزدهم، گزارش و بیان اسطوره ای است کهن که در آن، “زرتشت” و “اهریمن” در تقابل با یکدیگر قرار می گیرند و هرچند به نظر نمی رسد که در روزگار زرتشت یا دوره های نزدیک بدو به نگارش درآمده باشد، نشانه های آشکاری از ادبیات “گاهانی” و سرودهای اساطیری – حماسی “یشت ها” و حتی از آن برتر، اساطیر هند و ایرانی در آن به چشم می خورد.

“دارمستتر” مضمون این فرگرد را با رویارویی “ادیپوس” و “ابوالهول” می سنجد.[7] فرگرد بیستم، چهره ی اساطیری “ثریتَ” نخستین پزشک جهان و چگونگی برخورد ایرانیان با دانش پزشکی و درمان بیماری های گوناگون را به ما می شناساند. در فرگرد بیست و یکم، سخن از “گاوپاک” یا “گاو نخستین” در میان است که نمونه ی نوعی ستوران به شمار می آید و باز هم دورنمایی اساطیری از کوشش های ایرانیان برای دست یابی بر محیط زیستی پاک و بی آلایش و بدور از گزندها و ناخوشی ها را در برابر چشم ما می گذارد و سرانجام فرگرد بیست و دوم – هر چند ناتمام می نماید – به گونه ای دنباله ی دو فرگرد پیش از آن است و محتوای آن را سخن از نوعی دیگر از درمان و تلاش برای دور راندن بیماری و مرگ تشکیل می دهد که می توان آن را “منثره درمانی “[8] (و به تعبیر امروزی “گفتار درمانی” یا “روان درمانی”( نامید.

در فرگردهای سوم تا هیجدهم با مجموعه ی مدون و منظم و مشروحی از قانون نگاری ها و دادگذاری های ایرانیان کهن در مورد حقوق فردی و اجتماعی انسان و مناسبات گوناگون میان افراد و حتی رعایت حقوقی ویژه برای جانوران اهلی و نیز آداب و آیین های پالایش تن و روان و دوری از آلودگی و گند و لاشه و مردار (نسو( و تعیین دستمزد پزشکان و پاک کنندگان و مسائل دیگری از این دست برمی خوریم که هر فصل آن، سزاوار پژوهشی ژرف است و در زمینه ی مباحث جامعه شناختی ایران سندی ارزنده به شمار می آید.

بیشترین بخش مباحث حقوقی و فقهی “وندیداد”(یعنی اصول قانون جزا و فرمان های تطهیر( را در کتاب های پهلوی مانند دینکرد، بندهشن، گزیده های زاد سپرم، ارداویراف نامه، شایست – نشایست و کتاب های روایان نیز به همان صورت یا با اندک دگرگونی می بینیم و از این لحاظ، مطالعه ی کامل این بخش از اوستا در ضمن فرصت مناسبی است برای سنجش محتوای آن با ادبیات دینی پارسی میانه.

دقت فرهنگی و نگرش جامعه شناختی در محتوای “وندیداد”، نشان می دهد که این بخش از نامه ی دینی کهن ایرانیان – به رغم ظاهر خشک و قهرآمیز پاره هایی از آن و ناخوشایند نمودن برخی از آداب و رسوم بیان شده در آن – گنج شایگانی است از ریشه دارترین و بنیادی ترین بُن مایه های اساطیر و فرهنگ ایرانیان.

در پژوهش های امروزی می توان از این بن مایه ها بهره گرفت و محتوای آن ها را در عرصه ی ادبیات، اسطوره شناسی، حقوق، جامعه شناسی، مردم شناسی و یزدان شناخت سنجشی، با دستاوردهای دیگر قوم ها و دین های پیشین و پسین سنجید و موقعیت فکری و فرهنگی ایرانیان را در پهنه ی گسترده تری بازشناخت.

بررسی و شناخت دادگذاری ها و فرمان های “وندیداد”، بخشی از مطالعه ی سرتاسری “اوستا” است. نمی توان “گاهان” شورانگیز زرتشت را خواند و با آن همه نیایش و نماز و اسطوره و آیین و حماسه در “یسنه” و “یشت”ها و “ویسپرد” و “خرده اوستا” آشنا شد؛ اما از مطالعه ی جدی و اصولی “وندیداد” چشم پوشید و پژوهش در کارکرد اندیشه و فرهنگ ایرانیان دوران باستان را کامل دانست. این ها همه جنبه ها و نمودهای گوناگون یک پدیدارند.

پژوهنده ی پارس “رستم ج.ج.مدی” در گفتاری به نام “تحول قانون ایرانی”[9] به معرفی و تحلیل “وندیداد” پرداخته و نوشته است :

“وندیداد که از گذشته ی باستانی بسیار دور به طور کامل به دست ما رسیده، تنها کتاب دینی مزداپرستان است که محتوای عمده ی آن را قانون جزایی ایران باستان تشکیل می دهد. وجود چنین قانونی در ایران کهن، نشان می دهد که ایرانیان آن روزگاران، چندان از ملاک و معیار تمدن عصر جدید دور نبوده اند

گوهر دین زرتشتی این است که جهان برای برخورداری همگان آفریده شده است، نه برای سودجویی این یا آن شخص بخصوص

پژوهش در فرمان های وندیداد، نشان می دهد که ایرانیان تا چه اندازه به آزادی و حقوق فردی انسان احترام می گذاشته اند. در این فرمان ها می بینیم که وارد آوردن کم ترین گزندی به تن آدمی، به شدت ناروا شمرده شده است

هرگاه جریان تاریخ را سه هزار سال به عقب بازگردانیم، در ترکیب قانون و سازمان ها و نهادهای ایران باستان، بسیاری چیزهای شگفتی آور و ستایش انگیز می یابیم.

“مهرداد بهار” نیز درباره ی اهمیت “وندیداد” نوشته است :

این اثر، علاوه بر داشتن مطالبی جغرافیایی و تاریخی (هر چند افسانه ای(، دارای مطالب بسیار حقوقی و آیینی نیز هست که آن را از نظر جامعه شناسی تاریخی و ارتباط فرهنگی و اجتماعی مردم نجد ایران با بین النهرین و غرب آسیا، شایان اهمیت بسیار می سازد.

مطالب یاد شده در فصل های اول و دوم کتاب اوستا (جلد دوم، گزارش و پژوهنده : دکتر جلیل دوستخواه( که دارای اصلی اوستایی است، باید محتملا بسیار کهن و مربوط به اعصار پیش از تاریخ گسترش و سپس سکونت اقوام هند و ایرانی در آسیای میانه، دره ی سند و نجد ایران باشد.”[10]

“و.ب. هنینگ”[11] نظریه ی دیگری درباره ی “وندیداد” دارد و آن را نمونه ی بارز وضع مغان در دوران ناتوانی و در زیر سلطه ی یونانیان می شمارد.[12]

روی هم رفته می توان گفت “وندیداد” در کنار دیگر بخش های مجموعه ی کهن سال “اوستا”، گویاترین نمایشگاه فرهنگ باستانی ماست که هر کس در هر عصری و به دلیلی، چیزی در آن به یادگار گذاشته است و ما امروز همه ی آن را با وجود ناهمگونی هایی که در میان پاره ها و بخش های آن به چشم می خورد، در برابر دیدگان خود داریم. بر ماست که این مرده ریگ قرون و اعصار و این کهن سال ترین یادمان نیاکانمان را با حوصله و دقت و بردباری و آزادمنشی و به دور از هر گونه پیشداوری و یکسونگری مطالعه کنیم و در آن به پژوهش بپردازیم و هرگز از یاد نبریم که به گفته ی “پورداوود” :

“داستان ها و یادگارهای کهن فرهنگ ما هر چه هست، زاییده ی زندگی قوم ما و پرورده ی سرزمین ما و نمودار سرشت نیاکان ما و راست ترین گواه بد و خوب پدران ماست. اگر بد بودند یا خوب، اگر تنگدل و تنگدست بودند یا رادمرد و گشاده دست، اگر پهلوان و دلیر بودند یا ترسو و بزدل، اگر بزرگ منش و آزاده بودند یا گدامنش و درویش، همه ی این زشت و زیباها از همین داستان ها هویداست و بهتر و روشن تر و بی طرف تر از تاریخ واقعی ایران و مردم این کشور است.”[13]

وظیفه ی خود می دانم که در این فرصت، از یکایک دوستان و سروران دانش پژوه و فرهنگ دوستی که در کار گزارش “وندیداد” مشوق من بودند و مرا دلگرمی بخشیدند و در مواردی راهنمایی کردند و برخی از مآخذ نایاب را بزرگوارانه در اختیار من گذاشتند و به ویژه از آقایان دکتر “بهرام فره وشی” و دکتر “احمد تفضلی” که هر دو از رهروان دیرین این راهند و بر اهمین و ضرورت این کار در زمینه ی ایران شناسی تاکید ورزیدند، سپاسگزاری کنم.

ج. دوستخواه

اصفهان – مهرروز مهرماه (مهرگان( 1364

پانوشت ها :

1. برای آشنایی با چگونگی این امر نگاه کنید به مقاله ی “دکتر بهرام فره وشی” در ماهنامه ی “راهنمای کتاب”، سال 6، شماره ی 8 – آبان 1342.

2. گفتنی است که در طی گزارش اوستای پورداوود، بارها به نوشته های وندیداد استناد شده و پاره هایی از آن گزارش گم شده، آمده است.

3. نگارنده خود در همان سال ها، آن دست نویس را در کتابخانه ی استاد مطالعه کرد و بخش هایی از فرگردهای پنجم و هفتم آن را در کتاب “اوستا، نامه ی مینوی آیین زرتشت” آورد.

4. درباره ی “دیو” و دگرگونی معنایی آن نگاه کنید به یادداشت های اوستا.

5. آ. کریستن سن : مزدا پرستی در ایران قدیم، ترجمه ی دکتر ذبیح الله صفا، ص 121.

6. دکتر احمد تفضلی احتمال داده است که دو فرگرد نخستین به سبب ارتباط با زمین – که در دین زرتشتی مقدس به شمار می رود و باید از آلودگی بدور باشد – بر مطالب اصلی وندیداد افزوده شده باشد.(نگاه کنید به پیشگفتار چاپ دوم “وندیداد” گزارش م. ع. داعی الاسلام(

7. نگاه کنید به زیرنویس فرگرد 19.

8. نگاه کنید به “منثره” و “منثره درمانی” در یادداشت های اوستا.

9. Rustam J.J. Modi: The Evolution of Iranian Law. Professor Jackson Memorial Volume. pp.199-215

10. مهرادد بهار : پژوهشی در اساطیر ایران (پاره ی نخست( – دیباچه، ص چهارده و پانزده.

11. W. B. Henning

12. زرتشت. ص 54 و 55.

13. ابراهیم پورداوود : پیشدادیان و کیانیان، نشریه ی انجمن فرهنگ ایران باستان، سال چهارم، شماره ی 2، اسفندماه 1345.

——————————————————————————

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *