نام «امشاسپندان» در شاهنامهی فردوسی
اسفندیار کیانی:
در داستان «بیژن و منیژه»ی شاهنامه، آنگاه که خبر گرفتار شدن بیژن به دست افراسیاب تورانی، به دربار ایران میرسد، کیخسرو نامهای به رستم مینویسد و او را از سیستان به پایتخت فرامیخواند تا چارهای برای این دشواری اندیشیده شود. رستم 4 روز پس از دریافت نامهی شاه، به دربار میآید و با دیدن شاه کیخسرو، زبان به ستایش او میگشاید و نام امشاسپندان را میبَرد:
ستایشکنان پیش خسرو دوید/ که مهر و ستایش مر او را سزید
برآورد سر، آفرین کرد و گفت:/ «مبادا بجز نیک و خوبیت جفت
که هرمزد بادت بدین پایگاه/ چو بهمن، نگهبان فرخ کلاه
همه ساله اردیبهشت هُژیر/ نگهبان شده بر هُش و رای پیر
چو شهریورت باد پیروزگر/ به نام بزرگی و فر و هنر
سپندارمز پاسبان تو باد/ خرد جای روشنروان تو باد
ز خورداد باش از بر و بوم شاد/ تن چارپایانت امرداد باد
فردوسی در این بیتهای شاهنامه، که از زبان یکی از چهرههای داستان گفته شده است، در آغاز به نام هرمزد(اهورامزدا) اشاره میکند؛ آنگاه نام بهمن(وهومن/ منش نیک)، نخستین امشاسپند را میآورد؛ از دومین امشاسپند اردیبهشت(اشاوهیشتا/ بهترین راستی) که سامان کیهانی و آیین ایزدی است، یاد میکند؛ از امشاسپند سوم، شهریور(خشثروئیریه/ شهریاری آرزو شده) نام میبَرد؛ سپس از چهارمین امشاسپند، سپندارمز(سپنتاآرمئیتی/ پارسایی) سخن به میان میآورَد؛ از دو امشاسپند واپسین: خورداد(هئوروتات/ رسایی) و امرداد(امرتات/ جاودانگی) نیز یاد میکند. فردوسی چنین سخنانی را نیکترین و سپندترین ستایش و آفرینی میداند که رستم بر کیخسرو، فرهمندترین شهریار ایران، میتواند بخواند.
رستم آرزو میکند که امشاسپند بهمن، نگهبان فرمانروایی کیخسرو باشد؛ امشاسپند اردیبهشت پاسبان هوش و رای او؛ امشاسپند شهریور او را پیروزی و شهریاری نیک و پسندیده ببخشد؛ و از فروتنی و پارسایی امشاسپند سپندارمز، رسایی و سرآمدگی امشاسپند خورداد و جاودانگی امشاسپند امرداد برخوردار باشد.
چنین بیتهایی، که بیگمان افزودهی فردوسی به داستانهاست، ما را با سرچشمههای شاهنامه و باورهای سرایندهی آن(:فردوسی) رهنمون میسازد. بیتهایی که پس از آن آمده است، اشاره به نام روزهای گاهشمار زرتشتی دارد:
خور و ماه فرمانبر شاه باد/ سرایت ز تو پر خور و ماه باد
چو مهر سپهر آورد دیبه مهر/ تو را تازهتر باد هر روز چهر
همیشه سروشت به روز سروش/ نگهبان و افزونی رای و هوش
جوان باد بخت تو در فرودین/ چو در فرودین ماه، روی زمین
تو را روز رام از جهان رام باد/ همان باد را با تو آرام باد
دی و اورمزدت خجسته بُواد/ در هر بدی بر تو بسته بُواد
تو را باد فرخندهتر شب ز روز/ تو شادان و تاج تو گیتیفروز