هوشنگ

شاهنامه » هوشنگ

هوشنگ

جهاندار هوشنگ با رای و داد

به جای نيا تاج بر سر نهاد

بگشت از برش چرخ سالی چهل

پر از هوش مغز و پر از رای دل

چو بنشست بر جايگاه مهی

چنين گفت بر تخت شاهنشهی

که بر هفت کشور منم پادشا

جهاندار پيروز و فرمانروا

به فرمان يزدان پيروزگر

به داد و دهش تنگ بستم کمر

وزان پس جهان يکسر آباد کرد

همه روی گيتی پر از داد کرد

نخستين يکی گوهر آمد به چنگ

به آتش ز آهن جدا کرد سنگ

سر مايه کرد آهن آبگون

کزان سنگ خارا کشيدش برون

يکی روز شاه جهان سوی کوه

گذر کرد با چند کس همگروه

پديد آمد از دور چيزی دراز

سيه رنگ و تيره تن و تيزتاز

دوچشم از بر سر چو دو چشمه خون

ز دود دهانش جهان تيره گون

نگه کرد هوشنگ باهوش و سنگ

گرفتش يکی سنگ و شد تيزچنگ

به زور کيانی رهانيد دست

جهانسوز مار از جهانجوی جست

برآمد به سنگ گران سنگ خرد

همان و همين سنگ بشکست گرد

فروغی پديد آمد از هر دو سنگ

دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ

نشد مار کشته وليکن ز راز

ازين طبع سنگ آتش آمد فراز

جهاندار پيش جهان آفرين

نيايش همی کرد و خواند آفرين

که او را فروغی چنين هديه داد

همين آتش آنگاه قبله نهاد

بگفتا فروغيست اين ايزدی

پرستيد بايد اگر بخردی

شب آمد برافروخت آتش چو کوه

همان شاه در گرد او با گروه

يکی جشن کرد آن شب و باده خورد

سده نام آن جشن فرخنده کرد

ز هوشنگ ماند اين سده يادگار

بسی باد چون او دگر شهريار

کز آباد کردن جهان شاد کرد

جهانی به نيکی ازو ياد کرد

چو بشناخت آهنگری پيشه کرد

از آهنگری اره و تيشه کرد

چو اين کرده شد چاره ی آب ساخت

ز دريای ها رودها را بتاخت

به جوی و به رود آبها راه کرد

به فرخندگی رنج کوتاه کرد

چراگاه مردم بدان برفزود

پراگند پس تخم و کشت و درود

برنجيد پس هر کسی نان خويش

بورزيد و بشناخت سامان خويش

بدان ايزدی جاه و فر کيان

ز نخچير گور و گوزن ژيان

جدا کرد گاو و خر و گوسفند

به ورز آوريد آنچه بد سودمند

ز پويندگان هر چه مويش نکوست

بکشت و به سرشان برآهيخت پوست

چو روباه و قاقم چو سنجاب نرم

چهارم سمورست کش موی گرم

برين گونه از چرم پويندگان

بپوشيد بالای گويندگان

برنجيد و گسترد و خورد و سپرد

برفت و به جز نام نيکی نبرد

بسی رنج برد اندران روزگار

به افسون و انديش هی بی شمار

چو پيش آمدش روزگار بهی

ازو مردری ماند تخت مهی

زمانه ندادش زمانی درنگ

شد آن هوش هوشنگ بافر و سنگ

نپيوست خواهد جهان با تو مهر

نه نيز آشکارا نمايدت چهر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *