دانشنامه کاشان

دانشنامه کاشان

نوشته دکتر جهان شاه درخشانی/ بنیاد فرهنگ کاشان/ 1382

از ما بیچاره­تر، بی­هویت­تر، از ما گمنام­تر در تاریخ معاصر خودمانیم! همه کشورها و ملت ها میدانند به کجا تعلق دارند بجز ما! همه میدانند که هستند و چکاره­اند، بجز ما! سال­هاست که غربیان به اصطلاح دانشمند خاستگاه ما را به نقطه ای کور و ناپیدا حواله میدهند، و اصل و نسب ما را بدان جا – بدان جایی که هیچگاه ندانستیم کجاست؟! موطن اصلی و زادگاه ما را سرزمینی وهمی فرض کرده­اند و میگویند که ما از آن جا آمده­ایم. ولی هیچگاه نمیگویند که آن ناکجاآباد کجاست؟! و جالب­تر این که برین عقیده دو دسته­اند عده­ای میگویند ما از اروپا و عده­ای میگویند ما از بالای خوارزم آمده­ایم. بماند عده­ای از درون نیز ما را از قطب شمال میدانند! و درین میان شاگردان ایرانیشان که مقام استادی را در دانشگاه­های ما دارند سخنان آنها را تکرار میکنند. دیگر باورمان شده است که خود نمیتوانیم کاری مستقل پژوهشی تازه داشته باشیم ولی به محض این که فلان شاگرد، نه استاد! فلان شاگرد مجهول الهویه غربی سخنی از ایران گفت میگوییم ک به به، چه چه.. ولی کماکان به خود میتازیم. سالها گذشته بود و دیگر به شریعتی و کتابهایش اعتقادی نداشتم و ندارم. ولی بی­اختیار یاد یکی از ترجمان­های

او افتادم. این شیوه رفتار و رفتار غیر دانشی درباره زبان های ایرانی مرا به یاد کتاب دوزخیان روی زمین انداخت. اروپاییانی که میگفتند مغز آفریقایی کرتکس ندارد! ( متن کتاب ) و… و با این سخنان غیر علمی وارد آفریقا و اروپا شدند. “جوان­هایی را برگزیدند و داغ اصول فرهنگ و تمدن غربی را بر پیشانی آن­ها زدند و دهانشان را از حرف­های گنده خمیر مانند و دندان چسب پر کردند و پس از یک اقامت کوتاه در متروپل قلب شده روانه وطنشان نمودند. این دروغ­های جاندار دیگر چیزی برای گفتن به برادران خویش نداشتند. آنان استدلال میکردند : ما از پاریس، از لندن، از آمستردام، کلماتب را چون پارتنون، برادری، رایج میکردیم و در گوشه­ای از آفریقا یا آسیا دهان­ها باز میشدند …. تنون …. دری، این عصر، عصر طلایی بود. … بدین سان اروپا ناگهان به رسالت خود معتقد شد. اروپا آسایی­ها را به تمدن یونان آغشته و این نوع جدید یعنی سیاهان یونانی- لاتینی را خلق کرده است و بین خودمان به سادگی می افزودیم : بگذاریم جیغ و داد کنند، این جیغ و داد، تسکینشان میدهد، سگی که وق وق میکند گاز نمیگیرد.” ( مقدمه سارتر بر کتاب دوزخیان روی زمین ترجمه علی شریعتی ).


شاید عنوان کتاب یعنی دانشنامه کاشان چندان برای موضوع و مطالب کتاب درست نبوده، چه ذهن خواننده را یک راست به سوی کاشان و این که دانشنامه­ای از تاریخ و پیشینه و بیشینه مردم این دیار است، میکشاند. با آغاز در مطالعه کتاب به زودی میفهمیم که چنین نیست و نویسنده براستی افزون از کاشان به تاریخ قوم ایرانی ( اقوام ایرانی نه! ) پرداخته و با اِستناد و اَسناد باستان­شناسی بویژه نشانه­های زبان­شناسی به طرح و انداختن نظریه خود و رد نظریات کهنه تاریخی پیرامون تاریخ کشورمان، میپردازد. نظریات کهنه آن نظریه­های تاریخی مربوط به کشورمان است که با اندکی تأمل در آن­ها میفهمیم هیچ زمینه دانشی نداشته، بانیان آن غربی و محافل یهودی بوده، سخنی براساس کتاب­های دینی خود گفته و ما درین جا آن را پذیرفته­ایم. مثلاً این سخن که پیشینه خط در جهان و پیشینه خط در ایران به قوم آرامی میرسد را تا کنون کسی بدان نیاندیشیده بوده، آرامی از نام آرام پسر پنجم نوح است و هیچ سند مکتوب و کتیبه­ای در هیچ کجای جهان اصطلاح قوم آرامی را نیاورده است، بروشنی پیداست که این شیوه استدلال کاملاً غیر علمی است و میبینید که این از زبان دانشمندان غربی به کام جهانیان ریخته شده است. در واقع شیوه پژوهش و روش علمی غربی روایی و دینی است حتی تاریخی نیز، نیست، چه متون دینی یهودی این مسائل را مطرح کرده است. کوتهی اندیشه و عقل کوچکشان و بعضاً حسادت و کینه ورزی! ( با پوزرش ) به آن­ها این اجازه را داده تا روش نادرست غیر علمی را به جای شیوه­های علمی در امور دانشی بکار برند. تعجب درین جاست استادان ما چرا تا کنون پیرو یاوه گویی­های غربی­ها بوده­اند. نکته دیگر که غیر علمی برخورد کردن غرب را به خوبی مینماید نامگذاری زبان ها ست. دانشمندان! در اثبات ریشه­های زبانی به دنبال زبان مادر فرضی بودند در نتیجه زبان مردمانی که از هند تا اروپا میزیند را هند و اروپایی نامیدند. “این مردمان هندواروپایی در چه جایی میزیستند؟ آیا درست است که ریشه بسیاری از واژه­های زبان­های ملت­های میان هندوستان و اروپا را از زبانی بازسازی شده و فرضی بپنداریم که از آن هیچگونه شاهد مستقیمی در دست نیست؟” (درخشانی، 99). همان گونه که میبینید اروپا نامی تازه است و در آن روزگارانی که مردمان ایرانی (آریایی) نقشی تعیین کننده در فلات ایران و بیرون از فلات ایران داشته­اند از اروپا خبری در وجود نبود. شیوه برخورد غیر علمی اروپاییان نوخاسته را بهتر ببینیم. البته این به معنای غرب ستیزی نیست چه درین میان بوده­اند اروپاییانی که انسان­وار به پژوهش­های علمی پرداخته­اند. مقایسه کنید نام اروپَّه به معنای پُر آب در اوستا را با نام کنونی اروپا/ نام هند، هیندوک، سند/ نام سوریه / نام فلسطین/ دریای سیاه/ دریای مدیترانه و ارتباط آن با ماد، مدی؟! و بدانیم که نیاکان دانشمند ما نامگذاری بسیاری از جایها را به عهده داشتند چرا که اینان بودند و اینان تعیین کننده بودند.  

دکتر جهان شاه درخشانی کتاب خود را در چهار جلد نویسانده است. جلد سوم دو دفتردارد. در واقع جلد سوم و جلد چهارم دفتر­های یک و دو از یک عنوان هستند. جلد سوم عنوان “آریاییان، مردم کاشی، اَمَرد، پارس و دیگر ایرانیان” را بر خود دارد. چهارم واژه­نامه است، انبوه واژه­های ایرانی با توضیحات آن را بخوبی در آن میبینیم. همان­گونه که از عناوین مربوطه برمی­آید موضوع کتاب فقط مردم کاشی و کاشان نمی­باشد و همه ایران و براستی تاریخ ایران را در بر میگیرد.

دکتر درخشانی چنین می­آغازند : ( بخش 1– آگاهی های عمومی درباره ایرانیان پیش از تاریخ- 11– پیش زمینه- ص 53 ) : “تاریخ هیچ یک از سرزمین­های کهن، همچون( به اندازه ) تاریخ دیرین ایران در تاریکی زمان پنهان نمانده است. علت این امر در شیوه برخوردِ دانش امروز با تاریخ ایران است. از سویی، دست کم بخش بزرگی از تاریخ ایران باستان را تاریخ نویسان بیگانه نگاشته اند. در این میان، روایت های سنتی ایرانیان، تقریباً کوچکترین نقشی در تدوین تاریخ بومی این سرزمین نداشته است، در حالی که در نگارش تاریخ قوم­های خاور نزدیک، از روایت­های بومی آنان به گونه ای کارساز بهره گرفته شده است. تاریخ اسراییلیان یکسره از تورات گرفته شده است. با اینکه شاهدی جز خودِ تورات برای نمونه از گستره باستان­شناسی، را نمیتوان با اخبار کهن این کتاب در پیوند دانست، امروز بسی از شخصیت های روایی، مانند حضرت داود و سلیمان، هویتی تاریخی به خود گرفته­اند و حتی زمان فرمانروایی آنان را نیز برآورد شده است( پیرامون 1000 پیش از میلاد برآورد میکنند)… به سخنی دیگر، در حالی که تورات و همچنین اسطوره­های میانرودان و مصر، اغلب راهنمای تاریخ نویسی خاور نزدیک به شمار می­آیند، چنین نقشی به روایت­های ایرانی، اوستا و تاریخ سنتی ایران، داده نشده و به ارزش تاریخی و شایان توجه آن­ها، بی­اعتنایی شده است. بدینسان از دیدگاه پژوهشگران باختر زمین، دیرین ترین روزگار تاریخی ایران، تنها در گزارش­های هرودت آمده است. با این حال، حتی گزارش های او از دوران کهن تر ایران نیز نادیده گرفته شده است. از آن گذشته، به اشاره­های گوناگونی که از دوران دیرین آریاییان در کهن­ترین متن­های خاور نزدیک آمده است نیز به ندرت توجه شده است”…

بخش دوم را به فرضیه کوچیدن آریاییان اختصاص داده اند، مینویسند : “پژوهشگران در ارزش تاریخی روایت های سنتی ایران از دوران دیرین تردید دارند. علت آنست که دانش امروز گمان را بر کوچ آریاییان به فلات ایران نهاده است، در حالی که تاریخ سنتی ایران خلاف آن را گزارش میدهد.” سپس به شرح روایت های ایرانی پرداخته و به شرح و ردّ چهار استدلال سست که درین زمینه مطرح است میپردازد. مهمترین این ها شاهدهای زبان شناختی است. مینویسند : “کوچ آریاییان به پهنه ای بیگانه میبایست سبب راه یافتن وامواژه­های پر شماری از زبان قوم های بومی به زبان کوچندگان( آریاییان ) شده باشد. از آن جمله پیرامون چهل درصد واژه­های زبان یونانی ریشه هندواروپایی ندارند و از بومیان پیش هِلنی ( پیش یونانی ) گرفته شده­اند. همچنین پس از ورود آریاییان به شبه قاره هند و آمیزش فرهنگ آنان با بومیان وامواژه های بسیاری از زبان دراویدی به زبان سنسکریت راه یافته است. برخلاف موارد یاد شده تاکنون وامواژه­ای از زبان بومیان فرضی فلات ایران در زبان های کهن ایرانی یعنی در اوستا و پارسی باستان دیده نشده است که بتوان به کمک آن به حضور قومی بیگانه و پیش ایرانی در این سرزمین پی برد. تنها با همین یک واقعیت میتوان فرضیه کوچ آریاییان به فلات ایران را فرضیه­ای بی­گمان مردود شمرد و آن را یکسره رها ساخت.” شاهدهای تاریخی، شاهدهای باستان شناختی، گواهی نام های کسان نیز از جمله موارد مطروحه بوده که درین بخش بدان پرداخته شده است. درین بخش به ویژگیهای اندامی آریاییان و نام فرمانداران آریایی سوریه و فلسطین بر اساس شواهد ریشه شناختی و زبان شناختی میپردازند. بخش سوم به جغرافیای تاریخی فلات ایران اختصاص دارد. بخش چهارم به نشانه های حضور دیرین آریاییان و دستور زبان های تاریخی میپردازد. دگرگونی های آوایی از جمله س به ه، ر به ل، و به پ، و به گ، وی به گو، م به م، از جمله موارد کار شده درین مبحث است. بخش پنج و شش به مردم کاشان به اِستناد منابع تاریخی و زبان آنها به گواهی متن های دوران میانی بابل میپردازد. بخش هفت کهن ترین مردم آریایی در فلات ایران و پیرامون آن را مورد پژوهش قرار میدهد.  بخش هشت به وجود آریاییان پیش از تاریخ در فلسطین و مصر اشاره دارد. بخش نهم به دیگر مردم آریایی فلات ایران میپردازد. بخش دَه موج کوچ تازه آریاییان به خاور نزدیک را میکاود. بخش خای یازده و دوازده میراث فرهنگی آریاییان و جهان بینی آریایی و گسترش آن در میان قوم های خاور نزدیک را پژوهش میکند. کهنترین نام های جغرافیایی آریایی عنوان بخش سیزده میباشد. بخش چهارده عنوان فرهنگ آریایی در تمدن و فرهنگ بیگانه را دارد. بخش پانزده درباره موج دوم کوچ بزرگ آریاییان به خاور نزدیک است. عناوین دیگر بخش ها : بخش شانزده برآیند شاهدهای زبانی. بخش هفده تاریخ سنتی ایران که مطالب بسیار مهمی درین بخش مطرح میشود. بخش هژده چکیده تاریخی. و در پایان سخن پایانی نویسنده کتاب جهان شاه درخشانی را میخوانیم.

همان گونه که در نخست اشاره شد نامگذاری این کتاب زیر نام دانشنامه کاشان، همگان را برین گمان افکنده که این کتاب تنها به تاریخ کاشان و مردمان کاشی اختصاص دارد ولی با مطالعه این کتاب بزودی درمیابیم که چنین نیست و یافته­های باستان­شناسی و زبان­شناختی و انبوه عکس­های گرفته شده از بقایای اسکلت و جمجمه­های مکشوفه نویسنده را در نوشتن تاریخ و ارائه نظریات تازه راهگشا بوده است.

با سپاس از کدبان رضا آقازاده برای ارسال این نوشتار

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *