به داد و دهش، دل گروگان کنیم

به داد و دهش، دل گروگان کنیم!   

موبدیار دکتر راشین جهانگیری  

۱۸ تیر ۱۳۹۱

“فزون و توانا باد یَزِشن و دَرون و مِیَزد و آفرینگانِ نیکوکاران و کارِ نیک و دَهشِ اَشوداد که در هفت‌کشور زمین  کرده شده یا می‌شود که با آنها، خداوند را به یکتایی می‌شناسیم.”

 

 

شیوه‌ی زندگی بیشتر مردمان یک جامعه و یک قوم، بر اساس بنیان‌های فرهنگی و ویژگی‌های اخلاقِ اجتماعی‌شان و صد البته دستورها و شایست ناشایست‌های انسانی- دینی‌ آن مردم شکل گرفته و استوار می‌شود. شیوه‌ی زندگی دهشمندانه که در بیشتر خانواده‌های ایرانی بویژه زرتشتیان وجود دارد و گاهی جلوه‌های ظاهری خود را نشان می‌دهد، ریشه‌ای بسیار دیرینه در فرهنگ مردم این دیار داشته که امروز کم و بیش آثار آن جلوه‌گر است. فرهنگی غنی و کهن‌سال از پدران و مادران برای فرزندان  که هدف آن کاشتن بذر عشق به آب و خاک و مردمان میهن و همکیشان و هم‌اندیشان در دل است، به امید به بار نشستن آن.

 

درباره‌‌ی ارزش و جایگاه داد و دهش در زندگی انسان، «پاراما هانسا یوگاناندا» می‌نویسد:” به محض اینکه کاری در جهت منافع کسی انجام می‌دهید نه تنها او به شما فکر می‌کند، بلکه خداوند نیز به شما فکر می‌کند.

 

در سال 1974 مجله‌‌ی گایدپُست، گزارش مردی را نوشت که برای کوهپیمایی به کوهستان رفته بود. ناگهان کولاک او را غافلگیر کرد و راهش را گم کرد. او تلاش کرد برای رهایی از مرگ پناهگاهی بیابد. دست‌ها و پاهایش از سرما کرخت شده بود. در همین هنگام پایش به کسی خورد که یخ زده و در حال مردن بود. باید تصمیم می‌گرفت. کنار مرد یخ زده زانو زد و دست‌ها و پاهای او را ماساژ داد. پس از زمانی دراز، مردِ یخ‌زده جان گرفت و به یاری هم، هر دو نجات یافتند. بعدها این مرد اذعان داشت که او آنروز، در حقیقت با یاری به دیگری، به خودش کمک کرد. کرختی دست‌هایش با ماساژ دادن دست و پای یخ‌زده‌ی انسان درمانده‌ی دیگری، از بین رفت.

 

 پیداست، باور بیشتر مردمان بر این است که بخشش و یاری رساندن به دیگران، یکی از بایسته‌ها و ارزش‌های نیکِ انسانی است. در واقع، نیروی مثبت و فروغی که از انجام یک کار نیک و پیش‌برنده برای دیگری، بر زندگی ما می‌تابد، روشنگر راه ما در آینده خواهد بود.

 

یکی از ارزشمندترین کارهای نیک که از دیدگاه گاتها خوشبختی در پی دارد، مهرورزی است. مهرورزی در اخلاق زرتشتی آن است که انسان زمینه‌ساز خوشبختی دیگران گردد. چنانکه  نخستین بند از بخش دوم گاتها؛ یعنی اشتودگات، با آشکار کردن همین حقیقت زندگی آغاز می‌شود:

 

خوشبختی برای اوست (که) از سوی او خوشبختی به دیگران رسد. مزدااهورا که که با نیروی اراده‌ی خویش فرمانرواست (چنین) مقرر فرموده. پایداری (و) توانایی را به راستی از تو خواستارم. ای آرمَیتی، برای استوار ماندن به آیین اشا آن را به من ببخش؛ (آن) پرتو را که پاداش زندگی نیک‌منشی است.”

 

در گاتها، خوشبخت حقیقی کسی است که آنچه برای خود می‌خواهد یعنی؛ خوشبختی را، برای دیگری نیز خواهان باشد. این درس بسیار بزرگی است.

 

بسیاری نداری و فقر را دلیلی بر کم‌کاری خود در تحقق این روش انسانی معرفی می‌کنند و نقص رفتاری و منشی خود را اینگونه توجیه می‌کنند!

 

 به نظر می‌رسد که یاری رساندن به دیگران، کاری یک‌سویه است، زیرا کسی می‌تواند در زمینه‌ای به دیگری یاری برساند، که خود در آن زمینه توانمند باشد و خود بی‌نیاز است. درحالیکه، در حقیقت، آنکه دارد و می‌بخشد تنها از داشته‌ی خود نمی‌بخشد بلکه در اصل برای نداشته‌های خود می‌کوشد که همان ایجاد فضا و فرصتی در خود، در ذهن و اندیشه‌ی خود برای دیگری است. او در حال ساخت بنایی بزرگ و درونی به نام توانایی دگرخواهی است. اینکه در هر حال بتوانیم بخشی از ذهن و قلب خویش را به دیگری و خواسته‌هایش اختصاص دهیم یعنی دور شدن از خودخواهی و تلاش برای رسیدن به کمال دگرخواهی یعنی آرمیتی!

 

اندیشمندی به نام هیلل می‌گوید: اگر خودم به فکر خودم نباشم چه کسی خواهد بود؟ اما اگر فقط به فکر خودم باشم چه هستم؟!

 

بنابراین، در قدم نخست و در گام بنیادین باید از صمیم قلب بخواهیم دیگران هم خوشبخت باشند. این گشایش ذهن برای اندیشیدن درباره‌ی خوشبختی دیگران، پاداشی به همراه دارد که در گاتها و در دانش امروز به آن آرامش خاطر و آسودگی درون می‌گویند و خود سرآغاز خوشبختی است.

 

 

اشوزرتشت دگرخواهی را خواست اهورامزدا می‌داند یعنی برابر با قانون ازلی و ابدی ‌آفرینش؛ اشا.

 

آرزوی خود پیامبر نیز همین است و از پروردگار پایداری و توانایی در استوار ماندن بر اشا را می‌خواهد که جلوه‌ی از آن، دگرخواهی است. دگرخواهی اوج زیستن بر نیک‌منشی است و سرانجام، پرتویی از آن بر زندگی فرد خواهد درخشید که پاداش چنین نیک‌زیستنی است.

 

بنابراین خواستار گشایش کار دیگران بودن و خواستن بهروزی برای هم‌نوع، مرحله‌ای از پیمودن زندگی تا رسیدن به سعاتمندی است که خوشبختانه، امکان آن برای همگان فراهم است.

 

شنیدن نام فروزه‌ی آرمیتی در این بند، هم نامرتبط با موضوع داد و دهش نیست. زیرا آرمیتی نماد دیگرخواهی به تمام معناست. یعنی آنقدر خواستار خوشبختی دیگری باشی که از خواست خود بگذری و فرهنگ ایرانی، تاثیر این فروزه‌ی اهورایی در وجود انسان، را بصورت فداکاری و ازخودگذشتگی نام‌ نهاده است. راز این دگرخواهی بی‌حد و حصر، در دوست داشتن بی‌اندازه و عشق ناب و فروتنی و مهرورزی خالصانه نهفته است.

 

عشق از ازلست تا به ابد خواهد بود

 جوینده‌ی عشق بی‌عدد خواهد بود

 

فردا که قیامت آشکارا گردد

 هر دل که نَه عاشق است، رد خواهد بود

 

 فرهنگ داد و دهش از دیرباز به واسطه‌ی همین آموزه‌های بنیادین گاتها، چنان در دل و جان ایرانیان، بویژه زرتشتیان نقش بست که کمتر آیین و سنتی را می‌یابیم که رنگ و بویی از بخشش و دهش در آن حس نشود. داد و دهش به عنوان هسته‌ی مرکزی یکی از میراث‌های معنوی ایرانی بزرگ و دیرینه که به واسطه‌ی پاسداشت فرهنگی-دینی زرتشتیان تا به امروز به حیات خود ادامه داده است؛ یعنی جشن‌های شش‌گانه‌ی گهنبار، مطرح است. یکی از بنیان‌های اصلی هر جشن‌، بویژه گهنبارها، ارج نهادن به خوی دیگرخواهی از راه داد و دهش است.

 

“پرسید دانا از مینوی خرد که مردمان به چند راه و بهانه‌ی کار نیک، به بهشت بیشتر می‌رسند؟

 

مینوی خرد پاسخ داد که نخستین کار نیک‌، رادی(=بخشندگی) و دوم راستی و سوم سپاسداری و چهارم خرسندی و پنجم آرزوی نیکی کردن به نیکان و درست بودن نسبت به هر کس و …”(بخشی برگرفته از کتاب مینوی خرد)

 

امروزه دیگران نیز به این باور رسیده‌اند که یکی از پایه‌های اساسی هنر همزیستی، سودرسانی است چنانکه می‌گویند: “درختی که نه میوه داشته باشد، نه شاخ و برگ و سایه، نه حتی چوب آن برای تهیه تخته و ساختن در و پنجره مفید باشد، شایسته سوختن و خاکستر شدن است و تنها لایق عنوانِ «هیزم».”

 

اما یک انسان تا چه حد می‌تواند برای دیگران سودرسان باشد؟

با گذشت زمان و تاثیر آموزش‌های اخلاقی پیامبران و بزرگان دین و حکمت و اخلاق، باور عموم مردم بر این است که، ارزش هرکس به اندازه خدمت و خوبی و سودرسانی است که از او به دیگران می‌رسد. میزان محبوبیت مردم در دل‌ها نیز بستگی به اندازه نیکی دارد که از آنها بهره‌ی دیگران شود و حتا یک شهریار نیک، کسی است که خدمتی به دیگران کند. این نیز نوعی کمال در رفتار و سلوک با دیگران است که بر محور داد و دهش انجام می گیرد. باور بر این است که هر‌چقدر توان فرد در یاری رساندن از سوی پرودگار بیشتر گردد، وظیفه و مسئولیتش در برابر دیگران بیشتر خواهد گشت. چنانچه در سرتاسر شاهنامه‌ی فردوسی، شاهان و شهریاران، بزرگان و دستوران، پهلوانان، گُردان و یَلان، از نظر صفت دادگری و دهشمندی و رساندن نیکی و سود به مردمان بیشتر مورد سنجش قرار گرفته و برخی پیروز این میدان و برخی مردود گشته‌اند. یکی از مردان پیروز این میدان به گواه شاهنامه، پادشاهی به نام فریدون است:

فریدون فرّخ فرشته نبود

 ز مشک و ز عنبر سرشته نبود

 

به داد و دهش یافت آن نیکویی

 تو داد و دهش کن، فریدون تویی

 

داد و دهش به گفته‌ی سعدی در گلستان، نوعی رفتار انسانی برای برقراری تعاملات روحی و روانی هم هست. بطوریکه آن را به یک بایسته‌ی اخلاقی مبدل می‌سازد که در صورت اجرای این بایسته، پاداش نیکنامی بهره‌ی سودرسان خواهد بود: ” مردم تا نان کسی را نخورند، نامش را به نکوی نبرند.”

 

ابراز عاطفه به مردم و مشارکت و  همراهی و همدردی با آنان در امور و یاری‌رسانی در هنگامه‌ی نیاز، پشتوانه‌ای برای روزهای «مبادا» فراهم می آورد. اگر گفته‌اند: «برای کسی بمیر که برایت تب کند»، شاید اشاره‌ای به همین تعامل روحی و رفتاری میان افراد جامعه داشته است.

 

فردوسی نیز در شاهنامه، همواره داد و دهش را یکی از پایه‌های اخلاقی شهریاران خوب می‌داند:

 

به رای و به داد از پدر برگذشت

 همه گیتی از دادش آباد گشت

 

نخستین که دیهیم بر سر نهاد

 جهان را به داد و دهش مژده داد

 

اما هفته‌ای که گذشت، در دل خود گهنباری را به همراه داشت. جشنی که با جشن بزرگی دیگر؛ یعنی تیرگان پیوند خورده بود. گهنبار با زیربنای داد و دهش و بر پایه‌ی اخلاق دگرخواهی و تیرگان با پشتوانه‌‌ی اسطوره‌ای از این خصلت! آرش آنگاه که تیر در کمان نهاد تا با رهاندن آن از شست و سپردن نیروی جان خود در پرهای تیزش، آرزوی رهایی ملتی را از بند اسارت و خواری به پرواز درآوَرَد، تا نشستن تیر بر تن گردوبُن کنار جیحون، روحش آرام نیافت! درود بر آرش و همه‌ی آرش‌خصلتانی که دهشی بزرگتر از جان و زندگی خویش، در راه آزادگی یک ملت نیافتند.

 

و این پیامی از شاهنامه است برای ما که زنده به از خودگذشتگی آنانیم:

 

بیا تا جهان را به بد نَسپَریم

 به کوشش همه دستِ نیکی بَریم

 

به نیکی گراییم و پیمان کنیم

 به داد و دهش دل گروگان کنیم

 

بجز شادمانی و جز نامِ نیک

 ازین زندگانی نیابی تو ریگ

 

به گیتی نمانَد بجز نامِ نیک

 هر آنکس که خواهد سرانجامِ نیک

 

یاری‌نامه:

 

– خرده اوستا، برگردان از دین دبیره، به کوشش استاد رشید شهمردان.

 

-شاهنامه‌ی حکیم ابوالقاسم فردوسی، مقدمه و شرح حال از محمد علی فروغی، سازمان انتشارات جاویدان، چاپخانه‌ی علمی،چاپ دهم، 1377.

 

-گاتها، سروده‌های اندیشه‌برانگیز اشوزرتشت، برگردان موبد فیروز آذرگشسب، به کوشش کانون دانشجویان زرتشتی.

 

-متن‌های پهلوی، جاماسب جی دستور منوچهر جی…، پژوهش سعید عریان،سازمان میراث فرهنگی کشور، تهران 1382.

 

-مینوی خرد، ترجمه‌ی احمد تفضلی،به کوشش ژاله آموزگار، نشر توس، تهران 1379.

 

– هزار سخن،چکیده‌ی سخنان بزرگان و اندیشمندان، به اهتمام محمدرضا جعفری‌نیا،انتشارات نسیم کوثر، چاپ دوم، قم، 1390.

 

http://fa.wikiquote.org/wiki/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *