شکیبایی پیشه کنیم تا خشمگین نشویم
موبدیار دکتر راشین جهانگیری
۰۴ تیر ۱۳۹۱
” ای کسانی که نسبت به وهومن دلبستگی دارید، خشم را در زیر نگه دارید و در برابر خشونت، خود را نیرومند سازید…”(گاتها- سرآغاز هات 48 بند 7)
خشم و خشونت برخاسته از آن، در زمرهی بزرگترین دشمنان روح و جسم انسان به شمار میآیند. خشم نتیجه کنش و واکنش درونی فرد در برابر چیزی است که خواستهی او نیست. تلاش افراد پرخاشجو و پرخاشگر، بر آن است تا از هر راهی، خشم درونی خود را بروز داده و تلافیجویانه اقدام نمایند. دانشمندان امروزه به این باور رسیدهاند که ستیزهجویی و پرخاشگری یکی از ناتوانیهای شخصیتی است که میتواند از فرد، شخصیت ضداجتماعی بسازد.
از دیدگاه دین زرتشتی، خشم یکی از بزرگترین گناهان است زیرا خود سرمنشا بسیاری از اشتباهها و خطاهای دیگر میگردد. چنانکه خواندیم، گاتهای اشوزرتشت کهنترین ماخذ دینی- الهی- اخلاقی است که خشم و خشونت را نکوهش میکند. در همین کتاب، یکی از دلایل مهم انگیزش اشوزرتشت برای پیامبری و راهبری جهان و جهانیان، نجات آفرینش و روان جهان از پلیدیهایی چون خشم(اَاِشم) و چپاول و زور و گستاخی و تجاوزی که احاطهاش کردهاند، عنوان شده است.(هات 29 بند1)
همچنین ویژگی بنیادین یک فرد، برای جایگاه پیامبری و راهبری مردمان، همان است که اشا در پاسخ به آن پرسش گاهانی که«یک فرد مناسب برای هدایت و نجات جهان از بدیها و ستمها چه کسی است؟» میگوید:
” (آن سردار) برای جهان بیدادگر و ستمپیشه نیست(بلکه) بیآزار است…”(هات 29 بند 3)
در ایران باستان، خشم به همراهی چندین صفت پلید دیگر، در صف دیوانی قرار دارند که آلوده کنندهی روح و روان انساناند. دیو خشم یکی از بزرگترین دیوان و پرچمدار سپاه بدی و اهریمنی است بطوریکه دیگر سپاهیان پلشتی، در سایهسار پرچم خشم پناه برده و به سوی او میشتابند تا به یاری او، هستی مردم را فنا کنند.(هات 30 بند 6)
در گاتها، آلوده ساختن جهان به خشم و نفرت، از ویژگیهای بزرگِ پیروان بدی و ناراستی و گسترانندگان دروغ چون کرپانها و کاویها و اوسیخش است آنگونه که جهانی را به ناله درمیآورند به جای آنکه پناه و آرامش را در پرتو اشا بیفزایند.(هات 44 بند 20)
گاتها میگوید در هر دوران و هر ملتی، نفرت و خشم گرفتن، رفتارِ کجباوران(دوژوَرِناایش) است نسبت به ارجمندان(رَجیش) چرا که نفسشان مدام در کشمکش است و نمیتوانند با دیوان درون خویش مبارزه کرده و بر آنها چیره شوند.(هات 53 بند 9)
و چه بسا، نتیجهی این نفرت و خشم، سرانجام به خود گسترانندگانشان برخواهد گشت و همهی آن آزارها، موجب میگردد تا به واسطهی نفرت، خودشان از زندگی نیک دور بمانند.(هات 46 بند 8)
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد نهال دشمنی بر کن که رنج بیشمار آرد(حافظ)
در اوستا،خشم بزرگترین رقیب و دشمن ایزد سروش است و سروش بزرگترین شکستدهندهی خشم و خشونت. سروش یگانه دلاور مینوی است که در برابر خشم خونین اسلحه میایستد و روح و روان آدمی را نجات میدهد.
“بشود که تو ای سروش مقدس زیبا بالا در هر دو جهان، برای هر دو جهان به ما پناه خویش ببخشی… در برابر تبهکار ِ ناپاک در مقابل خشمِ ناپاک، در برابر لشکریان ناپاکان که درفشِ خونین برافرازند در برابر دیوِ خشمِ نابکار …”(یسنا 57 کردهی 10)
در این نوشتار دینی-زرتشتی باستان، هیچ دیوی شریرتر و ناپاکتر از خشم نیست. در کتاب بندهش در بخش«دربارهی بدکرداری اهریمن و دیوان» آمده است:
” ترومددیو، آن است که تَرمنشی آفرید. میهوختدیو، دروجِ بدگُمانی است. رَشکدیو، دروجِ کینهتوزی و بدچشمی است. ایشان، همافرازان خشمدیو اَند. چنین گوید که «خشم را هفت زور باشد که آفریدگان را بِدان نابود کند. کیان و یَلان، به زمانهی خویش، از آن هفت زور، شش زور را از میان بردند، یکی بماند.» آنجای که میهوخت رسد، رَشک میهمان شود. آنجای که رشک میهمان است، خَشم بُنِه فرود افگند. آنجای که خشم بُنِه دارد، بسیار آفریده را نابود کند و بس ویرانی کند. همه بدی را بر آفریدگانِ هرمزد، خشم بیش آفرید. آن کیان و یلان از بدکُنِشی خشم، بیشتر نابود گشتهاند.چنین گوید که «خشمِ خونین درفش» زیرا همهی (داغ و) درفش را، او بیش کُند.”
در مینوی خرد در پرسش و پاسخ یکم، دربارهی پلیدی خشم آمده که:” خشمگینی مکن؛ چه مرد هنگامی که خشم گیرد، کارهای نیک و نماز و پرستش یزدان، فراموشش شود و هر گونه گناه و بِزه به اندیشهاش اُفتد تا نشستنِ خشم. خشم برابرِ اهرمن شمرده شده است.”
در پرسش 38ام همین کتاب که دربارهی شایستهترین نیرو پرسیده شده است، چنین پاسخ داده شده که:” به نیرو، کسی شایستهتر است که چون او را خشم گیرد، بتواند خشم را بنشانَد و گناه نکند و خویشتن را آرام گردانَد.” و در جای دیگری از همین کتاب اشاره میشود که رفت و آمد اهریمن با خشمگینان(مردمان خشمگین) بیشتراست!
دیوی که به واسطهی اهمیت پرهیز از تاثیر بَدَش، شش بار در گاتها نیز نام برده شده است و هماورد مِینَویِ نیکش یعنی سروش بزرگ نیز، بارها در همین کتاب نام برده شده و از سوی اشوزرتشت برای رسیدن به آرمان نهایی، به یاری طلب شده است.(هات 33 بند 5 – هات 43 بند 12)
در یسنای 57 نوید داده شده است که یاری خواستن از ایزد سروش( شنوایی و فرمانبرداری از فرمان پروردگار) موجب درهم شکستن نیرو و توان دیو خشم خونین اسلحه میشود. یگانه راه رهایی هر انسان از این دیو درونی، پناه جستن به دامان سروش است یعنی افزایش توان شنیداری و تامل و اندیشیدن در گفتار ایزدی. این کار، ناخودآگاه موجب میگردد تا آتش خشم درون فرونشیند و با گذشت زمان از هیجان درون کاسته شود و شهریاریِ نیرویِ اندیشه(دیرزمان) بر نیروی احساس ناگهانی(کوتاهزمان)، افزون گردد.
چنانکه در نوشتهی پهلویِ« چکیده اندرز پوریوتکیشان» میخوانیم: “آز را با خرسندی، خشم را با سروش، رشک را با نیکچشمی، نیاز را با قناعت، دشمنی را با آشتی و دروغ را با راستی بِزنید(=برانید-از خود دور کنید).
در اندرزنامهی انوشهروان آذرباد ماراسپندان، افزون بر آنکه باید از بدچشمی و خودخواهی و دشمنی با نیکان و خشمگینی و آزوری و غیبت و دروغزنی، سخت پرهیز کرد، باید از همراهی و همنشینی با مرد خشمین(آنکه خشمگین میشود) نیز دوری جُست.
در سخنان بختآفرید و آذرباد زردشتان نیز آمده که:”رامش پذیرفتن بهتر است و بازداشتن خشم، و خوردن خشم(=کنترل کردن) بهتر است و نه سوگند(خوردن).”
«فرخی سیستانی» خشم را آغازگر و گسترانندهی ناامنی و ستم میداند که گاه عدالت را نابود میکند: چون با یاران خشم کنی جانِ پدر بر من ریزی تو خشمِ یارانِ دگر
بزرگمهر حکیم نیز در یادگار خود میگوید که خشم، دُش(=بد)پادشاتر و ناسپاستر است(بند 34) و برای انسان پسندیدهتر میداند که خشم را زیر بردباری، سخت نگه دارد.(بند140)
قدرتش بر خشمِ سختِ خویش، میبینم روان
مرد باید، کو به خشمِ سختِ خود قادر شود(منوچهری دامغانی)
«افلاطون» باور دارد که شایستگی انسان، در توانایی کنترل خشم اوست: “نیرومندترین مردم آن است که خشم خویش نگه دارد.”
«الهی قمشهای» علت را معرفی میکند:” خشم از جهل سرچشمه میگیرد، هروقت آدم خشمگین میشود بخاطر اینست که یک چیزی هست که باید بداند، ولی نمیداند.”
«آلجر» آن را ابزاری برای پوشاندن کاستیها و ضعفهای انسان میداند:” مردمان، غالبا نقص دلیل خویش را با خشم میپوشانند.” و «لقمان حکیم» چارهی آن را در صبوری و شکیبایی و سنجیدگی برخاسته از اندیشه میداند:” به هنگاه خشم شکیبا باش و سخن سنجیده بگو.” و راه مبارزه با آن بدی، نیکیورزی است: “شر با شر خاموش نمیشود، چنان که آتش با آتش، بلکه شر را خیر فرو مینشاند و آتش را آب.”(لقمان)
“نگذارید تا خشم تمامی وجود شما را فرا گیرد یا شما را بیازارد و یا به شما آسیب رساند. خشم فقط انرژی شما را گرفته و مانع از عشق و محبت نسبت به دیگران میگردد.”(لئوبوسکالیا)
پس چه بهتر است برای رهایی از خشم، پیش از زمانی که میخواهد افسار روح و روانمان را به دست گیرد، اندکی به خود و نیروی اندیشهمان زمان داده و با خود زمزمه کنیم:
“سراُشهِ. اشیِهِ. تَخمَهِ. تَنومانترهِ. دَرشی- درَاُش. آهوایریِهِ. خشنَ اُثرَه. یسناایچَ. وَهماایچَ. خشنَاُثراایچَ. فرَسَستَ یَ اِچَ.
“سروشِ مقدسِ دلیرِ فرمانبردارِ اسلحهی قوی آزندهی اهورایی را خشنود میسازیم.”(بخشی از اوستای سروشواژ)
یارینامه:
-بندهش/ فرنبغ دادگی، گزارنده:مهرداد بهار،تهران:توس، چاپ دوم، پاییز 1380.
– شما عظیمتر از آنی هستید که میاندیشید، مسعود لعلی، نشر بهار سبز، چاپ دهم، تهران 1382.
-گاتها، سرودههای اندیشهبراگیز اشوزرتشت، برگردان موبد فیروز آذرگشسب، به کوشش کانون دانشجویان زرتشتی.
-متنهای پهلوی، گردآوریدهی جاماسب جی دستور منوچهر جی جاماسب آسانا، پژوهش سعید عریان،سازمان میراث فرهنگی کشور، تهران، 1382.
-مینوی خرد، ترجمهی احمد تفضلی،به کوشش ژاله آموزگار، نشر توس، تهران 1379.
-هزار سخن، چکیدهی سخنان بزرگان و اندیشمندان، به اهتمام محمدرضا جعفرینیا، قم: نسیم کوثر 1390.
-یشتها؛ گزارش پورداوود، ج یکم، به کوشش دکتر بهرام فرهوشی، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ سوم.
–http://fa.wikiquote.org/wiki/