آخرين اندرز كورش به هنگام درگذشت

آخرين اندرز كورش به هنگام درگذشت

موبد کورش نیکنام 
فرزندان من. دوستان من. اكنون به پايان زندگي نزديك گشته‌ام. من آن‌را با نشانه‌هاي آشكار دريافته‌ام. وقتي درگذشتم مرا خوشبخت بپنداريد. كام من اين است كه اين احساس در اعمال و رفتار شما مشهود باشد. زيرا من هنگام كودكي، جواني و پيري بخت يار بوده‌ام هميشه نيروي من افزون گشته است. آنچنانكه هم امروز نيز احساس نمیكنم كه از هنگام جواني ناتوان تر شده ام.

من دوستان را به خاطر نيكويیهاي خود خوشبخت و دشمنانم را فرمانبردار ديده‌ام. 
زادگاه من قطعه كوچكي از آسيا بود. من آن‌را اكنون با افتخار و بلندپايه باز میگذارم. در اين هنگام كه به دنياي ديگر میگذرم، شما و ميهنم را خوشبخت میبينم و از اينرو ميل دارم كه آيندگان نيز مرا مردي خوشبخت بدانند.

فرزندانم! من شما را از كودكي چنان تربيت كرده‌ام كه پيران را آزرم (شرم)داريد و كوشش كنيد تا جوانتران نيز از شما آزرم بدارند.

تو كمبوجيه، مپندار كه عصاي زرين سلطنتي، تخت و تاجت را نگاه خواهد داشت، دوستان صميمي براي پادشاه عصاي مطمئن‌تري هستند.

هركس بايد براي خويشتن، دوستان يكدل فراهم آورد و اين دوستان را جز به نيكوكاري به‌دست نتوان آورد. 

به‌نام خدا و نياكان درگذشته، اي فرزندان اگر میخواهيد مرا شاد كنيد نسبت به هم آزرم بداريد.

پيكر بیجان مرا هنگامي كه ديگر در اين دنيا نيستم در ميان سيم و زر مگذاريد و هر چه زودتر آن را به خاك بازدهيد. چه بهتر از اينكه انسان به خاك كه اينهمه چيزهاي نغز و زيبا میپرورد آميخته شود.

من همواره مردم را دوست داشته‌ام و اكنون نيز شادمان خواهم بود كه با خاكي كه به مردمان نعمت میبخشد آميخته شوم.

اكنون احساس میكنم جان از پيكرم میگسلد… اگر از ميان شما كسي میخواهد دست مرا بگيرد يا به چشمانم بنگرد. تا هنوز جان دارم نزديك شود و هنگامیكه روي خود را پوشانده‌ام از شما خواستارم كه پيكرم را كسي نبيند حتي شما فرزندانم.

از تمام پارسيان و متحدان بخواهيد تا بر آرامگاه من حاضر شوند و مرا از اينكه ديگر از هيچگونه بدي رنج نخواهم برد، درود فرستند.

به آخرين اندرز من گوش فرا داريد اگر میخواهيد دشمنان خود را تنبيه كنيد. به دوستان خود نيكي ورزيد. 
بدرود دوستان و فرزندان

منبع : کتاب کورش نامه ، نوشته گزنفون ، ترجمه رضا مشایخی ، انتشارات علمی فرهنگی، چاپ اول 1342، صفحه 266

 

برگرفته از

http://www.kniknam.com

ﻓﺮﻭﻫر

 ﻓﺮﻭﻫر

موبد کامران جمشیدی

ﻣﻲﺩﺍﻧﻴﻢﻛﻪﺍﻳﻦﻧﮕﺎﺭﻩ،ﻛﻪﺑﺎﻧﺎﻣﻬﺎﻱﻓﺮﻭﻫﺮﻳﺎﻓﺮﻭﺷﻲﻧﺎﻣﻴﺪﻩﺷﺪﻩﺍﺳﺖ،ﺁﻣﻴﺨﺘﻪﺍﻱﺍﺳﺖﺍﺯﻧﻤﺎﺩﻫﺎﻳﻲﻛﻬﻦﺗﺮﻛﻪ
ﭘﺪﺭﺍﻥﻣﺎﺑﺮﺧﻲﺍﺯﺑﺎﻭﺭﻫﺎﻱﺧﻮﺩﺭﺍﺑﮕﻮﻧﺔﻧﻤﺎﺩﻳﻦﺑﺮﺁﻥﻧﻘﺶﻛﺮﺩﻩﺍﻧﺪ.ﺍﻳﻦﻧﮕﺎﺭﻩﻧﺨﺴﺘﻴﻦﺑﺎﺭ،ﺩﺭﺯﻣﺎﻥﻣﺎ،ﻛﻤﺎﺑﻴﺶ
ﺻﺪﺳﺎﻝﭘﻴﺶﺩﺭﭘﺎﺭﺳﻪ/ﺗﺨﺖﺟﻤﺸﻴﺪﻭﺑﺎﺯﻣﺎﻧﺪﻩﻫﺎﻳﻲﺩﻳﮕﺮﺩﺭﺍﻳﺮﺍﻥﺩﻳﺪﻩﺷﺪﻩﺍﺳﺖﻛﻪﺧﻮﺩﺍﻧﮕﻴﺰﻩﺍﻱﺷﺪﻩﺍﺳﺖ
ﺑﺮﺍﻱﺩﺭﻳﺎﻓﺖﭼﻴﻢﻭﻣﺎﻧﺎﻱﺑﺨﺶﻫﺎﻱﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥﺁﻥ.


ﺩﺭﺍﻳﻨﺠﺎﻧﮕﺎﻫﻲﻛﻤﻲﺩﻳﮕﺮﮔﻮﻧﻪﻭﻳﺎﺑﻬﺘﺮﺍﺳﺖﺑﮕﻮﻳﻢﺑﺎﺯﮔﻮﻳﻲﺩﻳﮕﺮﮔﻮﻧﻪﺍﻱﺍﺯﺍﻳﻦﻧﮕﺎﺭﻩﺭﺍﻣﻲﺑﻴﻨﻴﺪ.ﺩﺭﺍﻳﻨﺠﺎ
ﺳﭙﺎﺳﮕﺰﺍﺭﻱﻣﻲﻛﻨﻢﺍﺯﺁﻧﺎﻧﻲﻛﻪﺑﺎﺍﻧﺪﻳﺸﻪﻫﺎﻱﻧﻴﻜﺸﺎﻥﭘﻨﺠﺮﻩﻫﺎﻳﻲﺩﻳﮕﺮﺭﺍﺑﺮﺍﻱﻣﻦﻧﻴﺰﮔﺸﻮﺩﻧﺪ.ﺑﺎﺷﺪﻛﻪﻓﺮﻭﻫﺮ
ﺳﺮﺷﺘﻴﻦﻫﻤﮕﻲﻣﺎﻥﺑﭙﺮﻭﺭﺩ،ﺑﺒﺎﻟﺪﻭﭘﻴﺶﺭﻭﺩ.


ﺩﺳﺖﺭﺍﺳﺖﺭﻭﺑﻪﭘﻴﺶﻭﺑﺎﻻ:
ﺑﻴﺎﻥﻛﻨﻨﺪﺓﺭﺍﺳﺘﻲﻭﺑﻴﻨﺶﺭﺍﺳﺖﻭﺩﺭﺳﺖ.ﻫﺮﺁﻧﻜﻪﺭﺍﻩﺭﺍﺳﺖﺭﻭﺩﭘﻴﺸﺮﻓﺖﻣﻲﻛﻨﺪﻭﺑﺎﻻﺭﻭﺩ.


ﺩﺍﻳﺮﺓﺑﺰﺭﮒﻣﻴﺎﻥﻭﭘﻴﺮﺍﻣﻮﻥ:
ﺑﻴﺎﻥﻛﻨﻨﺪﺓﺟﺎﻭﺩﺍﻧﻲﻫﺴﺘﻲ،ﺗﻜﺮﺍﺭﻫﺴﺘﻲ،ﭘﻴﺪﺍﻳﺶﻫﻤﻴﺸﮕﻲﻭﻧﻮﺷﺪﻥ،ﻓﺮﺷﻮﻛﺮﺗﻲ (ﺭﺳﺘﺎﺧﻴﺰﻫﻤﻴﺸﮕﻲ).
ﺍﻳﻦﻧﻮﺷﺪﻥﻭﺩﮔﺮﮔﻮﻧﻲﻫﻤﻴﺸﮕﻲﺑﺮﺩﻭﭘﺎﻳﻪﺑﻪﻧﺸﺎِﻥﺳﺮﺷﺖﺩﻭﮔﺎﻧﺔﻫﺮﺩﺍﻧﻪﻭﺑﻦﻫﺴﺘﻲﺍﺳﺖ،ﻗﺮﺍﺭﮔﺮﻓﺘﻪﺍﺳﺖﻭﺩﺭﺑﻦﺁﻧﻬﺎﺩﻭ
ﺭﻳﺸﺔﻣﺎﺭﭘﻴﭻﺍﺳﺖﻛﻪﺧﻮﺩﺑﻴﺎﻥﻛﻨﻨﺪﺓﻓﺮﻣﻲﻫﺴﺘﻨﺪﻛﻪﭘﻴﭽﻴﺪﮔﻲﻫﺴﺘﻲﺑﺮﺁﻥﺍﺳﺘﻮﺍﺭﺍﺳﺖ.
ﺑﺴﻴﺎﺭﻱﺍﺯﭘﺪﻳﺪﻩﻫﺎﻱﺳﺮﺷﺘﻲ (ﻃﺒﻴﻌﻲ)ﺗﻜﺮﺍﺭﻱﻫﺴﺘﻨﺪﺑﺎﺭﻭﻧﺪﻱﺳﻴﻨﻮﺳﻲﺷﻜﻞﻛﻪﻫﻤﺎﻧﻨﺪﺷﻜﻞﻳﻚﻓﻨﺮﻣﻲﺑﺎﺷﺪ،ﻛﻪﭘﺎﻳﺎﻥﻳﻚ
ﺩﺍﻳﺮﻩﺁﻏﺎﺯﺩﺍﻳﺮﻩﺍﻱﺩﻳﮕﺮﺍﺳﺖ،ﺩﺍﻧﻪﻫﺎﻱﺑﻨﻴﺎﺩﻳﻦﺷﻜﻞﺩﻫﻨﺪﺓﺍﻧﺴﺎﻥﻳﻌﻨﻲ DNAﻧﻴﺰﻫﻤﻴﻦﺷﻜﻞﺭﺍﺩﺍﺭﻧﺪ.


ﺩﺍﻳﺮﺓﻛﻮﭼﻚﺩﺭﺩﺳﺖ:
ﻣﺎﻧﻨﺪﺩﺍﻳﺮﺓﺑﺰﺭﮒﺩﻭﺭﻛﻤﺮﺍﺳﺖﻛﻪﺩﺭﭘﻴﻮﻧﺪﺍﺳﺖﺑﺎﺑﺨﺶﺑﺎﻻﻱﺑﺎﻟﻬﺎﻭﻧﺸﺎﻧﮕﺮﺁﻥﺍﺳﺖﻛﻪﺍﻧﺴﺎﻥﻧﻤﻮﻧﺔﻛﻮﭼﻜﺘﺮﻱﺍﺯ
ﺁﻧﭽﻪﺍﻭﺭﺍﺩﺭﺑﺮﮔﺮﻓﺘﻪﺍﺳﺖﻭﻫﺴﺘﻲﺭﺍﺩﺭﺩﺳﺘﺎﻥﺧﻮﻳﺶﺩﺍﺭﺩ.ﭼﻢﺩﻳﮕﺮﺁﻥﻣﻲﺗﻮﺍﻧﺪﭼﻨﻴﻦﺑﺎﺷﺪﻛﻪﺍﻧﺴﺎﻥﺩﺭﭘﻴﻮﻧﺪﻭﻳﮕﺎﻧﮕﻲﺑﺎ
ﻫﻤﺔﻫﺴﺘﻲﺍﺳﺖ.


ﺍﻳﻦﺩﺍﻳﺮﻩ،ﻧﻤﺎﻳﻨﺪﺓﮔﺮﺩﺁﻣﺪﻩﺍﻱﺍﺳﺖﺍﺯﻫﻤﺔﻧﻴﺮﻭﻫﺎﻱﺩﺭﻭﻧﻲﺍﻧﺴﺎﻥﺑﺮﺍﻱﺷﻨﺎﺧﺖﺯﻧﺪﮔﺎﻧﻲ.ﺳﺮﭼﺸﻤﺔﺍﻳﻦﺩﺭﻳﺎﻓﺖ،
ﻧﻴﺮﻭﻫﺎﻱﺷﺶﮔﺎﻧﺔﺍﻧﺴﺎﻥ،ﻫﻤﺎﻧﺎﭘﻨﺞﻧﻴﺮﻭﻱﺍﻧﺪﺭﻳﺎﻓﺘﻲ (ﺣﺴﻲ)ﻭﺍﻧﺪﻳﺸﻪﻣﻲﺑﺎﺷﺪﻛﻪﺑﻪﻫﻢﭘﻴﻮﻧﺪﺩﻫﻨﺪﺓﺁﻥﭘﻨﺞﺗﺎﻱﺩﻳﮕﺮﺍﺳﺖ.
ﺑﻨﮕﺮﻳﻢﻛﻪﭼﮕﻮﻧﻪﺍﻧﺪﺭﻳﺎﻓﺖﻫﺎﻭﺍﻧﺪﻳﺸﺔﻣﺎ،ﺑﻤﺎﻧﻨﺪﻳﻚﺩﺍﻳﺮﻩ،ﻫﻤﺪﻳﮕﺮﺭﺍﻣﻲﺁﻓﺮﻳﻨﻨﺪﻭﺍﻧﮕﻴﺰﻩﻣﻲﺩﻫﻨﺪ.ﭼﻨﻴﻦﺳﺎﻣﺎﻥ
ﺩﺍﻳﺮﻩﻭﺍﺭﻱﺩﺭﺳﺮﺷﺖ (ﻃﺒﻴﻌﺖ)ﻭﻫﺴﺘﻲﻧﻴﺰﺑﺮﻗﺮﺍﺭﻣﻲﺑﺎﺷﺪ.


ﺑﺎﻟﻬﺎ:
ﺑﺎﻟﻬﺎﻱﻓﺮﻭﻫﺮﮔﺴﺘﺮﺩﮔﻲﻭﺷﻨﺎﻭﺭﺑﻮﺩﻥﺳﻴﺴﺘﻢﺭﺍﺑﻴﺎﻥﻣﻲﻛﻨﻨﺪﻭﻫﻤﭽﻨﻴﻦﻧﺸﺎﻥﺩﺍﺭﻧﺪﺍﺯﻓﺮﺍﻏﺒﺎﻟﻲ/ﻓﺮﺍﺧﺒﺎﻟﻲﻳﺎﺁﺯﺍﺩﻱ

ﺍﻧﺴﺎﻥ :
ﺍﻧﺴﺎﻧﻲﻛﻪﺗﻜﻤﻴﻞﻛﻨﻨﺪﺓﺍﻳﻦﭘﺪﻳﺪﻩﺍﺳﺖﻭﺍﺯﺭﺍﻩﺁﻥﺩﺍﻳﺮﺓﻛﻮﭼﻚ،ﻛﻪﺍﺯﻳﻜﺴﻮﺩﺭﺩﺳﺖﻭﭼﻴﺮﮔﻲﺍﻭﺳﺖﻭﺍﺯﺳﻮﻱﺩﻳﮕﺮ
ﺑﺎﺑﺎﻟﻬﺎﺩﺭﭘﻴﻮﻧﺪﺍﺳﺖ،ﻣﻲﺗﻮﺍﻧﺪﻫﻢﺑﺮﺑﺎﻟﻬﺎﻭﺍﺯﺭﺍﻩﺁﻧﻬﺎﺑﺮﺳﻴﺴﺘﻢﺩﺍﻳﺮﻩﺍﻱﻛﻪﺍﻭﺭﺍﺩﺭﺑﺮﮔﺮﻓﺘﻪﺍﺳﺖﻧﺸﺎﻥﺑﮕﺬﺍﺭﺩ.ﺑﺪﺍﻥﻣﻔﻬﻮﻡﻛﻪ
ﺍﻧﺪﻳﺸﻪﻭﺍﻧﺪﺭﻳﺎﻓﺖﻣﺎﺍﺯﺯﻧﺪﮔﺎﻧﻲﻭﻫﺴﺘﻲﻳﺎﺑﻪﮔﻔﺘﻪﺍﻱﺩﻳﮕﺮﺑﺎﻭﺭﻣﺎ،ﻛﻪﮔﺰﻳﻨﺶﻫﺎﻱﻣﺎﺭﺍﺩﺭﺯﻧﺪﮔﻲﺷﻜﻞﻣﻲﺩﻫﻨﺪ،ﺑﺎﺗﻮﺍﻥﻣﺎﺩﺭ
ﭘﻴﺸﺮﻓﺖﻭﺑﺎﻝﮔﺴﺘﺮﺩﻥﻣﺎﻥﺩﺭﻫﺴﺘﻲﭘﻴﻮﻧﺪﻱﺭﺍﺳﺖﺩﺍﺭﻧﺪ.

برگرفته از

http://mobedjamshidi.com

جشن مهرگان

جشن مهرگان

 

جشن های ماهانه

جشن مهرگان، روز مهر در ماه مهر  از گاهشمار زرتشتی ، برابر با دهم مهر ماه خورشیدی، آغاز می شد و به روز بیست و یکم (رام روز) پایان می یافت. آغاز جشن را “مهرگان کوچک یا خرد” (یا مهرگان همگانی) و پایانش را “مهرگان بزرگ یا ویژه” (یا مهرگان ویژگان) می نامیدند. 

روز مهـر و ماه مهر و جشن فرخ مهرگان                             مهـر بِفْـزا ای نگار مٍهـرچِهـرِ مهربـان

مهربانی کن به جشن مهرگان و روز مهر                             مهربانی کن به روز مهر و جشن مهرگان

دو جشن بسیار بزرگ ایرانیان که بیش از آنهای دیگر شکوهمندند و دلهای مرده را زنده و روانهای افسرده را شاداب می کنند، نوروز و مهرگانند. ایرانیان، اندوهگینی و به سوگ نشستن و اشک ریختن را کار اهریمنی و جشن و سرزندگی و شادابی را آفریده ی اهورا مزدا، دادار بخشنده و مهربان می دانند. نوروز ازآنِ جمشید و آغاز کننده ی بهار و نیمه نخست سال و مهرگان ازآنِ فریدون، آغاز کننده ی نیمه دوم سال است.

مهرگان یادآور روزگار کهنی است که مهرپرستی در سرزمین آریاها پدید آمد و به سرزمین های دور و نزدیک راه یافت، مهرش بر دلها نشست و دل ها را توان بخشید تا در برابر دشمنان رنگ نبازند و پایدار مانند.

پیشینه ی این جشن به روزگار همزیستی قوم هند و ایرانی و یا هند و اروپایی برمی گردد، زیرا مهر یا میترا در سندهای این دو قوم یعنی اوستا و وِداها دیده می شود.

جشن مهرگان یادآور پیروزی عدل و داد بر جور و بیدادگری و نماد آزادیخواهی است، زیرا ایرانیان در این روز به سرکردگی کاوه آهنگر بر آژی دهاک (ذهاک) بیدادگر پیروز گردیدند و فریدون از دودمان پیشدادی بر تخت شاهی نشست. و پس از این پیروزی بود که در فرهنگ ایرانی کاوه آهنگر نماد آزادیخواهی، ذهاک نماد جور و ستم و فریدون نماینده ی مردم شناخته شد.

چون مهر و دوستی پیوند دهنده ی دلها و خرمی بخش زندگی است، از اینرو مهرگان را جشن پیوند و پیمان نیز گویند و ارمغان هایی از سوی نوعروسان و تازه دامادان و پسران و دخترانی که با یکدیگر نامزد شده اند، داد و ستد می گردد.

مهرگان جشن کشت و کشاورزی و برداشت فرآورده همچنین جشن فرهنگی نیز به شمار می آید.


مفهوم واژه ی میترا و مهر

فرهنگ ایرانی و فرهنگ زرتشتی آنچنان گسترده و دامنه دار است که هر گوشه ای از آن را بنگریم با دریایی از دانستنی ها روبرو می شویم که یکی از دلکش ترین و ژرفترین آنها همین واژه ی “میترا” و “مهر” است.

میترا در زبان اوستایی میثْرَ  Mithra ، در زبان سانسکریت میتْرَ  Mitra می باشد به چم نگاهبانِ عهد و پیمان. ریشه ی این واژه “میث” Mith  می باشد به چم دیدار و ایجاد یگانگی و اتحاد. زمانی که اقوام گوناگون آریایی یا هند و ایرانی در کنار یکدیگر می زیستند، به خدایان گوناگون باور داشتند. بزرگترینِ این خدایان “وارونا” نام داشت که خدای آسمان و بزرگ بود و پس از او میترا بود که مقام دوم و دستیار را داشت و همانگونه که از نامش پیداست خدای عهد و پیمان بود. او بر پیمانهایی که میان اقوام گوناگون بسته می شد تا بتوانند در کنار هم درآشتی و آرامش زندگی کنند، دیده بانی می کرد.[۱] او خدایی بود بسیار نیرومند و بسیار مورد بزرگداشت، بگونه ای که آنچه که او نماد آن بود یعنی “پیمان” و نگاهداری و وفای به آن از نیرومندترین ویژگی ها و فروزه های فرهنگی ـ‌ شخصیتی ایرانیان به شمار می آمد و میترا خدای مهر و دوستی و پیمان بود. کسانی را که پیمان می شکستند “میترا دروج‌ (دروغ) ” می گفتند و آن گناهی بس بزرگ بود بگونه ای که پیمان شکنان را زیر نام میترا سزا و کیفر می دادند. این بود که میترا آرام آرام نقش خدای نبرد و جنگ را به خود گرفت. با گذشت زمان و در اوستا نام میترا به “مهر” برمی گردد و افزون بر ایزد یا نماد پیمان و راستگویی و دوستی، نماد نور و روشنایی نیز می شود. در وداها[۲] نیز این خدا به معنای دوست و همدم و یاری کننده آمده است.


پیدایش اشو زرتشت و تاثیر او بر مهرپرستی

اشو زرتشت که در حدود چهار هزار سال پیش، هنگام پادشاهی شاه گشتاسب کیانی برای نخستین بار پیام یکتاپرستی را به گوش مردم جهان رسانید، کوشید تا پرستش اهورا مزدا را جایگزین چندگانه پرستی نماید. بنابراین مهر یا خدای آفتاب را چون دیگر خدایان آریایی از پایگاه خدایی فرود آورد.

در گاتاها که سروده ها و آموزش های اشوزرتشت است هیچ کجا نامی از آنهمه خدایان گوناگون نیست بلکه همه جا از اهورامزدا، خداوند جان و خرد،‌ یگانه آفریدگار و پروردگار و پیش برنده ی جهان نام برده می شود. براستی که دگرگونی بزرگی که اشو زرتشت در انسانها پدید آورد گذر از پندارگرایی به اندیشه گری بود. پس خدایان گوناگون دیگر جایی در خرد و اندیشه ی نیک انسانها نداشتند و این اکنون فروزه های خدایی و یا بنیان های زندگانی بودند که بنیان پیام و آموزش های پیامبر بودند.

زمان گذشت و دین نوبنیاد زرتشت آرام آرام در پهنه ی گسترده ی ایران زمین گسترد و جای خود را در دل و روان و اندیشه ی همگان باز کرد. حتا پیروان کیش های باستانی مانند مهر پرستان و پیشوایان کیشی آنان نیز آیین نو را پذیرفته و به آن گرویدند. اما کاری که آنان کردند وارد کردن بخشی از باورهای بنیادین خود، و اینبار بگونه ای دیگر در آیین نو بود. این بار دیگر خدایان در مقام خدایی نبودند بلکه به “ایزدان” دگرگون گشته بودند. ایزد، به چم “سزاوارِ ستایش”. آنان نماد گشتند. مهر، شد نماد همان چیزهایی که بود: نور و روشنایی، عهد و پیمان و دلیری و جنگاوری برای پشتیبانی از آشتی و عهد و پیمان.

در بخشی از مهر یشت، که یادگاری است از فرهنگ مردم ایران زمین در دوران باستان، آمده است که : « ای زرتشت اسپنتمان! به مردم بیاموز که مهر و پیمان نشکنند، نه آن پیمانی که با همکیشان خود بسته اند، نه آنکه با کسان دیگر بسته اند، زیرا پیمان با هر کس بسته شود درست است و شکستن آن گناهی است بزرگ، چرا که پیمان شکنان شهر و کشور را به ویرانی و تباهی می کشانند. »


رخنه و گسترش آیین مهر در باختر

با توجه به سرود ویژه ی مهر (مهر یشت) که از جنگ و جنگاوری و ایزدِ مهر به عنوان یاورِ کسانی که در راه راستی و درستی می جنگند گفتگو می کند، در می یابیم که این ایزد در میان سپاهیان و جنگاوران بسیار مورد بزرگداشت و توجه بود. در دوران هخامنشی، در زمان اردشیر دوم و سوم دگرباره گرایشی تمام به مهر پیدا شد. آیین مهر بوسیله ی جنگاوران ایرانی در سرزمین های گسنرده ی هخامنشیان پخش شد و از آنجا به آسیای کوچک و روم گسترش یافت. آنگاه بوسیله ی سپاهیان رومی در بیشتر سرزمین های آن دولت و امپراتوری نیز گسترش یافت و بسا از قوم ها و ملت ها، مهر را با خدایان خود بویژه خدای آفتاب یکی کردند.

در سده ی نخست پیش از میلاد آیین مهرپرستی بوسیله ی رومی ها در سراسر قاره ی اروپا، بخش غربی و شمال آفریقا و آسیای کوچک ـ کناره های دریای سیاه را پوشانید و منتشر شد. گفتگو در چگونگی و انگیزه های این انتشار و پیشرفت بسیار است. پنج سده ی تمام این آیین بخش مهمی از آسیا و اروپا و شمال آفرقا را به زیر نفوذ خود کشانید. در سده ی چهارم میلادی بود که در روم، امپراتور کنستانتین دین مسیح را پذیرفت. از این تاریخ کوشش زیادی انجام شد تا دین مسیح را جایگزین آیین مهر یا میتراییسم کنند اما چون نتوانستند، بیش از هشتاد در صد از پایه ها و آداب و رسوم مٍهری را مْهر مسیحی زدند. [۳]

روز ۲۵ دسامبر که به عنوان روز زایش مسیح جشن گرفته می شود، در واقع روز زایش مهر و خورشید تابان می باشد. چنانکه اثر آن در آلمانی به شکل sonntag  و در انگلیسی بگونه ی Sunday ، روز خورشید باقی مانده است.

برخی پژوهشگران بر این باورند که جشن مهرگان در روم، روز زایش میترا (خورشید شکست ناپذیر ) بوده است که آن را  Sol-Natalis Invictus می خواندند و این همان روزی بود که بعدها به نام روز زایش عیسای مسیح (۲۵ دسامبر) پس از چند سده گذشت از مسیحیت، از سوی کلیسا معرفی گشت.


مهرگان در گذر زمان

بر پایه گزارش ها، هخامنشیان جشنی داشتند به نام “میترَکانَ” به یادبود روزی که داریوش بزرگ در این زمان بر “گئومته” مغ که ادعای تاج و تخت داشته پیروز می شود. این رویداد در ماهی بوده که با ماه مهر یکی بوده است. این رویداد در سال ۵۲۲ پیش از میلاد رخ داده و در همان زمانی بوده که جشن مهرگان برگزار می شده است. به همین دلیل این دو جشن با هم همزمان شده و به ارزش مهرگان افزوده اند.

اشکانیان و ساسانیان (از ۲۵۰ سال پیش از میلاد تا ۶۵۲ پس از آن) یعنی کمابیش ۱۰۰۰ سال این جشن را با شکوه تمام برگزار می کردند. به همین رو آنقدر ریشه های آن ژرف بوده که از هجوم تازیان نیز پیروز بدر آمده است.

پس از آمدن اسلام به ایران نیز، حتا در زمان امویان و عباسیان، خلیفه ها بر تخت می نشستند و هدیه می گرفتند. اما مهرگان از زمانی دوباره شکوفا شد که شاهان ایرانی دوباره به قدرت رسیدند. چکامه های بسیاری به زبان های فارسی و عربی هست که این جشن ها را گزارش کرده اند.

 

مهر نماد داد و دادگستری

در اوستا مهر به نام مهرِ داور هم خوانده شده که کردار درگذشتگان را داوری می کند. از این رو در روزگار هخامنشیان و اشکانیان پیکری از مهر با ترازویی در دست در جایگاه دادگستری ایران برپا می داشتند تا مردم بهتر به بی طرف بودن داوران پی برند و در هنگام داوری هم وظیفه ی دینی و وجدانی خود را در نظر داشته باشند. چون رومیان به شیوه ی مهرپرستان پیکره ی مهرِ ترازو دار را نماد دادگستری می دانستند، اروپاییان هم از ‌آنها یاد گرفتند و در نتیجه چنین نمادی که بنیادش از ایران بود، نماد بین المللی داد و دادگستری بشمار آورده شد و پس از گذشت هزاران سال بار دیگر به صورت دست دوم این نماد به کشور ما برگشت، چنانکه در نمای بیرونی دادگستری و دادگاه ها، در ایران این نماد دیده می شود.


مهرگان نماد جنبش آزادی خواهی

داستان کاوه ی آهنگر و خیزش او بر آژی دهاک نمایانگر برخاستن توده ی مردم است در برابر چیرگی فرهنگ بیگانه و خواست آن برای برپایی و استواری ارزش های فرهنگی خودی. به راستی قیام مهرگان، که با بند کشیدن ذهاک در کوه دماوند نمادین شد برای جایگزین کردن ذهاک نبود، بلکه هدف مردم از این قیام، بازگشت به ریشه و پایان دادن به جنگ ارزش ها و رهایی یافتن از ارزش های فرهنگی ناآشنا و زیان باری بود که ایرانی را گرفتار کرده بود.

ذهاک نماد ارزش های بیگانه (تازی) بود و حکومت او بر اساس آن ارزش ها به جنگ ارزش های ایرانی آمده بود. برخورد کاوه و فریدون با ذهاک برخورد دو فرهنگ ناهمگون بود که یکی بر اساس خرد و آزادی و منش پاک و دیگری بر اساس بدی و خردستیزی (خوردن مغز جوانان) و بردگی و بندگی بود. ایرانی با خیزش خود هم آن ناارزش ها را بدور افکند و هم نشان داد که خواستار “استقلال” و جدا کردن چهارچوب فرهنگی خود از فرهنگ ها و سرزمین های دیگر است. درست به همین جهت است که فریدون که بر تخت نشست جهان را میان پسرانش ایرج و سلم و تور بخش کرد و هر کدام مستقل شدند و هر فرهنگ “کشور” شد و “ملت” پدید آمد و “هویت ملی”. پیش بند چرمی کاوه آهنگر نیز “درفش کاویانی” نام گرفت و “پرچم” شد.

این ساختار ابدی و سرنوشت ساز که من و شما و مردم جهان را در بر گرفته، پرورانده و شکل امروزین را به جهان داده است، در دل استوره ی مهرگان نهفته است. بنابراین مهرگان به جشنی از آیین مهر،‌یا جشن پاییزی و انبار کردن فرآورده و یا سرنگونی ذهاک که حماسه ای است جاودان تمام نمی شود بلکه :

مهرگان، نماد نخستین اتحاد ملی در سرزمین ایران است.

مهرگان، نماد پیدایش ملت و هویت ملی است.

مهرگان، خاستگاه اصلی پیدایش کشور و کشوری به نام ایران است.

مهرگان، نخستین جشن استقلال و برقراری حکومت فرهنگی و علمی، هم در ایران و هم در جهان است.

مهرگان، نماد برقراری نخستین پرچم جهان در ایران است.[۴]


مهرگان جشن فرهنگی و کشاورزی

از آنجایی که مهر نماینده ی فروغ و روشنی مادی و معنوی است و چون در ادبیات ایرانی، دانش و فرهنگ هم از فروغ های معنوی آدمی بشمار می آید، با پیروی از این حقیقت است که مهرگان را جشن فرهنگی می نامند و با برگزاری آن آموزشگاه ها و دانشکده ها سال تحصیلی خود را آغاز می کنند.

بنابراین بجاست در مهرگان به پاس بزرگداشت دانش به فرزندان و دوستان خود کتاب هدیه کنیم و نواندیشی را پیشه سازیم.

به پاس قدردانی از کوشش ها و بزرگداشت کشاورزان ایرانی که در راه سرسبزی و آبادانی و فراوانی نعمت کوشش می کردند، یکی از روزهای این جشن را با آیین های ویژه ای به همین مناسبت برپا می کردند. شاهان ایران در این جشن لباس ارغوانی می پوشیدند و تاجی خورشیدگون بر سر می نهادند و کشاورزان را به خوان نعمت خود فرا می خواندند و پس از پایان پذیرایی کار کشاورزان را می ستودند و با آنان هم پیمان می شدند که بیاری یکدیگر در راه آسایش و آرامش و خرسندی بکوشند. آنگاه به فراخور حال به کشاورزان هدایایی چون بذر مرغوب، چارپایان و وسایل کشاورزی می دادند و آنها را با دلی خوش و روانی شاد روانه ی منزل و شهر و دیار خود می کردند.

مهرگان را جشن آغاز زمستان و هم چنین خسروان هم می نامند، زیرا بیشتر پادشاهان در ایران باستان در این روز تاجگذاری می کرده اند.


مهرگان نزد دیگر ملت ها

اگرچه این جشن نیز مانند سایر جشن ها دستخوش پیشامدهای ناگوار گردید، ولی هرگز فراموش نشد و حتا ایرانیان پس از دستیابی به سرزمین های دیگر نیز آنرا با خود برده اند، چنانکه مردم بابل در هنگام برگزاری جشن مهرگان جشن باشکوهی به نام خدای آفتاب برپا می کرده اند.

ارمنیان نیز در ماه مهر، جشنی به نام مَه گان داشتند که بی گمان گرفته از مهرگانست. در آسیای کوچک مهرگان بر پا می شد و از آنجا با مهرپرستی و به اروپا راه یافت.

از مراسم برجسته ی جشن مهرگان آتش افروزی و چراغانی در شب پیش و برگزاری مسابقات ورزشی و قهرمانی مانند اسب دوانی، ارابه رانی و غیره بوده است که آنهم پس از گسترش آیین مهر در اروپا، بنا بر باور شرق شناس نامی دکتر مودی  Modi این مسابقات پستر در یونان به شکل مسابقات المپیک درآمده و توده ی هیزم جشن با آتش مقدس معبد المپیاد یونان روشن می شده است و آثار آن اکنون نیز دیده می شود که یادآور آیین آتش افروزی جشن ها در ایران باستان است.

 

مهرگان چگونه برگزار می گردید

رسم چنین بوده است که در دربار شاهان، نخست موبد موبدان نیایش می کرده و گفتاری داشته است. سپس پیک خجسته به پیش می آمده و با خواندن ترانه های نمادین برای شاه و مملکت روزهای خوشی را پیش بینی می کرده است. خوان یا سفره ی ویژه ی مهرگان گسترده بوده و بارعام یعنی به پیشِ شاه آمدنِ مردم آغاز می گشته است که از سویی پیشکشی ها داده می شده و پیشیاره ها گرفته می شده و از سوی دیگر دادخواهان به داد خود می رسیده اند.

اردشیر بابکان و خسرو انوشیروان دادگر در این روز تن پوشهای نو به مردم می بخشیدند و پادشاهان هخامنشی با بالاپوش های ارغوانی، در باده پیمایی و شادمانی و دستکوبی با مردم همراهی می کردند. تاریخ نویسان نوشته اند که بزرگان کشور به میان مردم می رفتند و با آنان به پایکوبی و دست افشانی می پرداختند.

خوانچه های پر از میوه های خشک،‌برگهای سبز، شکوفه های گلهای رنگارنگ، شکر، سکه، انار، بِـه، کاج یا سرو … همه در خوانچه بودند که نشانه شگون و نیکبختی و فروانی به شمار می آمدند.

منوچهری در این باره می سراید :

برخیز هان ای جاریه                             می درفکـن در بادیــه

آراسته کـن مجلسی                             از بلــخ تــا ارمینیــه

آمد خجسته مهرگان                             جشن بزرگان خسروان

نارنج و نار و ارغـوان                             آورد از هـــر ناحیـــه

هنگامی که خورشید به میانه های آسمان می رسید فریادهای شادی و خنده در فراخنای کوچه و خیابان تنین می انداخت و روبوسی ها و شادباش ها و آرزوی خوشبختی و سرشادی نمودن برای یکدیگر آغاز می شد. پس از آن مردم به رفت و آمد و دید و بازدید ریش سپیدان و بزرگان خانواده و دوستان می پرداختند و شادیانه ها می دادند و پیشیاره ها دریافت می کردند.

هر نوزادی در این ماه زاده می شد نام او با واژه ی “مهر” همراه بود مانند : مهرانگیز، مهربان، زادمهر، مهرداد، مهرزاد، مهرشاد، شادمهر، مهرناز، نازمهر، نوش مهر، مهرنوش، مهری، گلمهر …

همه جا رادی و دهشمندی، بزرگواری و گذشت، شور و شادی و خنده بود که تنین میانداخت. کینه ها از دل ها بیرون رانده می شدند و مهرورزی و مهربانی و دلشادی جای آنها را می گرفتند.


زمان مهرگان

جشن مهرگان از روز شانزدهم مهر ماه، روز مهر و ماه مهر آغاز می شد [۵] و به روز بیست و یکم (رام روز) پایان می یافت. آغاز جشن را “مهرگان کوچک یا خرد” (یا مهرگان همگانی) و پایانش را “مهرگان بزرگ یا ویژه” (یا مهرگان ویژگان) می نامیدند.

ابوریحان بیرونی هنگامی که از “مهرگان بزرگ” یا “رام روز” یاد می کند، می نویسد:

« روز بیست و یکم، رام روز است که مهرگان بزرگ نام دارد. این روز را از آن رو جشن می گرفتند که فریدون بر ذهاک چیره شد و او را در کوه دماوند زندانی کرد و مردم را از شکنجه و آزار رهایی داد. »

و فردوسی توسی، زمان چیرگی ذهاک را چنین می نمایاند :

هنر خوار شد جادویی ارجمند                  نهــان راستی، آشکــارا گزنــد

شده بر بدی دست دیوان دراز                   ز نیکی نبودی سخن جز به راز

ندانست خود جز بد آموختن                    جز از کشتن و غارت و سوختن

تا آنکه کاوه آهنگر به پا می خیزد و مردم را به جنبش فرا می خواند :

چو کاوه برون شد ز درگاه شـاه                بــرو انجمن گشــت بازار گــاه

همی برخروشید و فریاد خـواند                 جهان را سراسر سوی داد خواند

از آن چرم کآهنگران پشت پای                  بپــوشند هنگــام زخــم درای

همان کاوه آن بر سر نیزه کـرد                   همانگــه ز بازار برخــاست گرد

پس از پیروزی کاوه و فریدون بر ذهاک، چرم نیزه به رنگهای “سرخ و زرد و بنفش” و گوهرهای گرانبها و زر و سیم آراسته شده و “درفش کاویانی” نام می گیرد :

بیـاراست آن را بــه دیبــای روم                  ز گوهر بر و پیکر و زرش بوم

فرو هشت ازو سرخ و زرد و بنفش              همی خواندش کاویانی درفش

از آن پس هر آنکس که بگرفت گاه              بشــاهی بـه سر برنهادی کلاه

بــر آن بی بهــا چــرم آهنگــران                 بــرآویختی نـو به نـو گوهران

ز دیبـــای پــرمایــه و پــرنیــان                   بـر آنگونه گشت اختـر کاویان

کانـدر شب تیــره خورشیـد بــود                 جهــان را ازو دل پـر امید بود


مهرگان ، دستگاهی در موسیقی ایرانی

از واژه مهرگان، نواهای گوناگون و دستگاههای خنیاگری و سرود و آواز ساخته اند. مهرگان نام دستگاه بیست و یکم باربد، ترانه سرا و نوازنده ی بزرگ ایران در دربار خسروپرویز بود. نظامی گنجوی می سراید:

چـو نــو کـردی نوای مهـرگـانی                     ببــردی هـوش خـلق از مهـربـانـی

مهرگان خردک یا خوردک نیز نام پرده ای است در موسیقی. این مهرگان خردک با نام مهرگان کوچک نیز نقل شده است.

منوچهری دامغانی می سراید:

چو مطربان زنند نوا تخت اردشیر                      گه مهرگان خردک و گاهی سپهبدان

مهرگان بزرگ نیز نام پرده ای است در موسیقی.


مهرگان در میان زرتشتیان

در ایران در میان زرتشتیان رسم این بوده است که در این جشن لباس نو بپوشند و شادی کنند و سفره ای بچینند و درون مرغی را با مواد غذایی پر کرده آنرا بپزند و در خوان بگذارند.

کتاب اوستا و آیینه و سرمه دان و شربت و گلاب و شیرینی و سبزی و میوه، بویژه انار و سیب و گلهای رنگارنگ بر روی سفره می چیدند و کناره های سفره را با آویشن خشک می آراستند و در ظرفی از آب، گیاه خوشبوی آویشن و چند سکه نقره و چند عدد سنجد و بادام و پسته می ریختند و شمع و لاله روشن بر سر خوان می گذاردند و اسفند و کندر بر آتش می سوزندند و در نیمروز افراد خانواده همگی به شادی در سر خوان و در برابر آیینه می ایستادند و اوستا می خواندند و شربت و شیرینی می خوردند و به یکدیگر شادباش میگفتند. در این روز برای تازه دامادان و نامزدان پارچه و شیرینی و غیره می بردند و به نیازمندان یاری می کردند.


مهرگان در این زمان

امروزه مهرگان بوسیله ی همه ی ایرانیان از زرتشتی و دیگران، جشن گرفته می شود.

تفاوتی که چگونگی برگزاری این جشن در بین مردم با گذشته نموده است این است که رسم رسوم آن مانند گذشته نیست. برای نمونه شاید دیگر سفره ی مهرگانی بگونه ی گذشته چیده نشود و چیزهایی که روی سفره گذاشته می شود کمتر شده باشد، اما ارزش و اهمیت این جشن، مانند دیگر جشنها و آیین هایی که از گذشته ی تاریخی ـ اجتماعی ـ فرهنگی ـ دینی همه ی ما نشان و گفتگو دارد، دوباره برای ایرانیان و اینبار بگونه ی تازه ای زنده شده است و در واقع نقش راستین خود را در زنده کردن و بزرگداشت ارزش های راستین و بنیادین فرهنگی ایرانیان در امیددادن به امروز و آینده آنها به درستی بازی می کند.

در هنگام برگزاری جشن می توان خوانی گسترد که در آن چیزهایی مانند آتش دان (یا نور بگونه ی شمع یا لاله)، کتاب مقدس (در مورد زرتشتیان گاتهای ورجاوند)، آیینه، آب و آویشن، میوه (بویژه انار و سیب) گل و سبزی (سرو یا مورد)، شیرینی، شراب، سکه و همچنین “لرک”[۶] فراهم باشد.

فراموش نباید کرد که فلسفه ی راستین جشن و جشن گرفتن از سویی ایجاد پیوند میان مردم در شادی و امید است برای گرفتن نیرو و ادامه ی کار و کوشش در زندگانی و از سوی دیگر بازگویی و پافشاری بر روی آن بنیادها و ارزش هایی که در فلسفه ی هر جشنی نهفته است.

با توجه به چنین اصول معنوی و فلسفه ی اخلاقی آن بجاست که ما ایرانیان به خود ببالیم و در هر کجا که هستیم این جشن باستانی و دیگر جشن ها که ما را به گذشته ی پر افتخار خود پیوند می دهد و وسیله ی همبستگی ما ایرانیان است هر سال با شکوه بیشتری بر پا سازیم.

بنابراین جشن مهرگان را با مهر و امید، هر کجا که هستیم برگزار کنیم و فرزندانمان را به ویژگی و انگیزه های بنیادی جشن ها آشنا سازیم و فروغ مهرورزی به فرهنگ و آیین ایرانزمین را در دل آنها برافروزیم تا شناسنامه فرهنگی خود را خوب بشناسند و بدان سرافراز باشند.


[۱] کهن ترین سند نوشته ای که نام این خدای کهن هند و ایرانی در آن به ثبت و به ما رسیده است، در لوحه های گلینی است از ۱۴۰۰ سال پ.م.  به سال ۱۹۰۷ میلادی در کاپاتوکا، از شهرهای آسیای کوچک، در جایی به نام “بغازکوی” لوحه های گلینی پیدا شد. در یکی از این لوحه ها پیمانی است میان “هیتی ها” و “میتانی ها” (از قبیله های آریایی) که در آنها از میترا و وارونا کمک خواسته شده است.

[۲] کتاب های مقدس هندوها

[۳] پاپ (پدر) ، درخت کریسمس ، بابانوئل و بسیاری بورها و رسوم دیگر از این دست هستند

[۴] لازم به یادآوری است که پدیده های ملت، هویت ملی، پرچم، میهن، کشور و استقلال که با مهرگان پدید آمدند ممکن است تا مدت ها پس از مهرگان، واژه ای پذیرفته شده نباشند و مقصود نویسنده از بکار بردن واژه هایی که امروز برای پدیده ها متداول است، .جود خود پدیده است نه نام آن.

[۵] امروزه روز مهر به روز دهم ماه جابجا شده است که دلیل آن دگرگونی در گاهنما یا تقویم است در سال ۱۳۰۴ خورشیدی که شش ماه نخست سال را ۳۱ روز گرفتند و بدین ترتیب ۶ روز به شش ماه نخست افزون شد و روز شانزدهم ماه هفتم، یعنی مهرماه شش روز به پس رفت و بر روز دهم قرار گرفت.

[۶] “لرک” به درهمی از میوه جات خشک مانند : پسته، گردو، بادام، قیسی، برگه زردآلو، نارگیل، سنجد گویند که میتوان روی آن را با نقل و شیرینی نیز تزیین کرد.

گردآوری: موبد کامران جمشیدی

http://mobedjamshidi.com

——————————————————————————————————————————

می ستاییم مهرِ دارنده ی دشتهای پهناور را      

مهربان پولادی  

۰۹ مهر ۱۳۸۷

مهربان پولادی می­ ستاییم مهرِ دارنده­ ی دشت­های پهناور را، او که به همه ­ی سرزمین­های ایرانی، خانمانی پُر از آشتی، پُر از آرامی و پُر از شادی می­ بخشد

 

مهرگانی دیگر از راه رسید تا با مهرورزی آن را پاس داشته وبرای نكوداشت آن همت كنیم  جشنی كه در بردارنده هویت و اندیشه های خردورزانه نیاكان ماست. هر چند هرسال گفتن فلسفه آن تكرار مكررات است اما همین تكرار ها و نقل سینه به سینه آن ارزش و اهمیت آن را آشكار ساخته و بخصوص جوانان را در پاسداری از این میراث پربار یاری می دهد.

 

ایرانیان باستان درباره مهرگان به سه فلسفه معتقد بودند. نخست آنکه در این روز اهورامزدا به کالبد «مشی » و « مشیانه» (نخستین آفریدگان خود ) روان دمیده است. دوم اینکه مردمی که از ستم ضحاک مار دوش به ستوه آمده بودند در این روز به رهبری کاوه آهنگر بر او شوریده و او را در کوه دماوند در بند کردند. فلسفه سوم آن است که اردشیر بابکان در این روز فرخنده دیهیم خورشید نشان را بر سر نهاده است.

در دوره های پیشین، برگزاری این جشن بزرگ قریب شش روز طول می کشیده است. یعنی از روز شانزدهم مهر ماه آغاز می شد و در روز بیست و یکم مهر پایان می یافت. روز آخر را پارسیان «رام روز» می نامیده اند. روز آغاز جشن مهرگان را «مهرگان عامه» و روز آخر جشن را « مهرگان خاصه» می گفته اند. و اما فلسفه وجودی مهرگان

علاوه بر یکی بودن نام _ روز مهر از ماه مهر _ مناسبت های دیگری برای برگزاری این جشن برمی شمرند که معروف ترین آن قیام کاوه آهنگر و پیروزی بر ضحاک و به پادشاهی نشستن فریدون است.

 

این جشن مانند جشن نوروز شش روز بود و به مهرگان خاصه و عامه تعبیر مى شد. بنا به گاهنامه کنونى جشن مهرگان از آغاز روز دهم ماه مهر شروع مى شود و به روز رام از ماه مهر که شانزدهم مهرماه است پایان مى پذیرد. همان طور که گفته شد چون این جشن ریشه در دوران اساطیرى و حماسى ایران دارد تاریخ دقیق آن را نمى توان تبیین نمود ولى مسلماً مانند نوروز چندین هزاره را پشت سر نهاده است. جشن مهرگان براى همه مردم به ویژه کشاورزان اهمیت خاصى داشت. چون در آغاز پاییز آنان غلات و حبوبات و میوه هاى خود را برداشته و دوران استراحت بود از طرفى بنا به اعتقاد ایرانیان باستان نخستین زن و مرد آریایى به نام «مشیه و مشیانه» در چنین روزى به خواست پروردگار از صورت گیاهى به صورت آدمى درآمدند. مشیه و مشیانه بنا به روایت «بُندَهش» به صورت دو ساقه ریواس همسان و همتا و هم بالا از زمین روئیده بودند. در چنین روزى آن دو ساقه ریواس به خواست و اراده اهورامزدا از حالت گیاهى درآمده و شکل انسانی به خود گرفتند.

 

ایزد مهر در ایران باستان و آئین زرتشت نگاهدار و نگاهبان عهد و پیمان بود. هر کس نقض پیمان مى کرد و قول و عهد خود را مى شکست و گرامى نمى داشت مورد خشم و بى مهرى ایزد مهر قرار مى گرفت. نمودار این ویژگى ایزد مهر حلقه گردیست که قرص خورشید مدور را به یاد مى آورد. این حلقه مهر و پیمان که یک باور اخلاقى ایران کهن است امروز مورد پذیرش جهان متمدن قرار گرفته و بر انگشت همه همسران در بیشتر کشورهاى متمدن جلوه گرى مى کند و به هر همسرى با زبان دل مى گوید که با یکدیگر مهر بورزید و با هم مهربان باشید و پیمان زناشویى خود را نگسلید و فرزندانتان را در آغوش مهر و محبت خانواده پرورش دهید. در بعضى از کتیبه ها و سنگ نوشته هایى که باقى مانده از جمله در طاق بستان کرمانشاه موبد موبدان در حالى که ایزد مهر پشت سر او ایستاده و پشتیبان اوست، حلقه مهر را به پادشاه دوران مى دهد تا با ملت خود که به منزله فرزندان او هستند مهربان باشد و مهرورزى کند و این خواست اهورامزداست و در غیر این صورت فره ایزدى و یاورى اهورایى از او سلب خواهد شد.  و آرامش را در پیش داشتند، لذا در این روز به شکرگزارى پروردگار جهان مى پرداختند.

 

در سفره مخصوص مهرگان که در ایران باستان مرسوم بوده و هنوز هم همكیشان سینى میوه ویژه خود را بر آن مى نهند هفت جور میوه دیده مى شود. در ایران باستان آن هفت میوه عبارت از انگور و انار و به و گلابى و ترنج(مرکبات) و سیب و عناب (سنجد) بوده است.

 

مهرگان جشنی است متعلق به همه ایرانیان با شعار مهر و دوستی و باید به اندازه قدمتش با شكوه و گسترده تر برگزار شود

 

تا دنیا بداند شادی و سرور ایرانیان ریشه در چه فرهنگ و گذشته پر باری دارد .

——————————————————————————————————————

مهرگان است خوانِ مهرگانی گسترید      

مهرداد قدردان  

۰۹ مهر ۱۳۸۷

ای که در کوی خرابات مقامی داری/ جمِ وقت خودی ار دست به جامی داری(حافظ)

 

مِهین جشن مهرگان از دیر باز به مهر نامبردار است پاسبانی ، تیزبینی و انجامِ بهنگامِ خویشکاری ، مهر را ویژگیِ هزنگره گوشِ بیور چشم داده است مهری که شادی و شادمانی و برپاداری جشن برابران پاییزی(اعتدال خریفی) و نیز جشن برداشت محصول بدو باز بسته است

 

روز مهر و ماه مهر و جشن فرخ مهرگان     مهر بفزا ای نگار مهرچهر مهربان (مسعود سعد سلمان)

 

مهرگان را فرخنده شادمانیِ چیرگیِ فریدون است برضحاک ، این بیور اسبِ تازی، ستمگر بدسگالی که چیرگی هزارساله اش را نمودی از فرمانداری  اهریمن بر گیتی (جهان مادی) دانسته اند همو که جمِ هور دَرِسهء (خورشید دیدار ) نیک رمه را به دو نیم کرد ، در به چنگ آوری فره پادشاهی اش تا بدانجا کوشید که به جنگ آذر ایزد برآمد و بدو بیاویخت اما با ناکامی در بدست آوری فره ، خواهران جمشید را به اسیری کشاند در پی چیرگی اهرمنانه اش بر ایران ، مغز جوانان سرزمینِ سپند را خوراک ماران اهرمن نژاد شانه های خود کرد این ثری زَفَنِ ثری کَمِرزِ خشوَش اَش ، دشمنِ نابکارِ اندیشه و خرد بود ، در دورهء هزارساله اش جایگه خردورزیِ مردمان را خورشِ ماران همی کرد تا که کاوه بر او شورید و به یاری فریدون طومار شاهی اش را در هم پیچید ، فریدون با پیروزی بر او  خواست كه گیتی را از وجود پلیدش تهی کند ، سروشش به آوا آمد که ای فریدون نابودی او در خویشکاریِ تو نیست او را به بند کن در دماوند تا آخر جهان گرشاسبش به خویشکاری از میان بردارد ، آری به دیگر روش این پندِ نغز ماراست که دست پروردهء اهریمن در جهان خاکی آدمی را به کمین نشسته  است در همین نزدیکی در همین کوه دماوند ، هرآینه فرصت پراکنش بدی و گمراهی از سوی او وجود دارد بایستی به هوش بود که گیتی در معرضِ اندیشهء ناموزونِ انگرمن است ، چه ، او در پایان جهان این فرصت را بدست خواهد آورد از بند گریخته و سه یک جهانیان را خواهد اوبارید(خواهد بلعید) خشمِ تیز او در کمینِ آدمیان است بر این پایه ، بداندیشیِ انگرمن زاد  را از خود به دور باید داشت که خویشیِ او با ضحاک به پیدایی است به سُرور باید بود که او به دست فریدون  به بند شد در چنین روز ،  بی گمان اژیدهاک با نیک اندیشیِ ما و دوریِ از دُژمنی همچنان به بند خواهد ماند و این نیک اندیشیِ ما را پاداش ، جشن است و شادی ، به پاسِ در بند شدنِ سردمدارِ گیتیاییِ بدی و پیروزی فریدون ، در مهرگان از دیر باز این جشن را  بر پاداشته اند و جشن در جشن ساخته اند

 

به روز خجسته سر مهر و ماه     به سر برنهادآن کیانی کلاه (فردوسی)

 

چون فریدون را با مهر نیز پیوندی است دیرین ، سه فرهء شاهی ، موبدی و پهلوانیِ شاه موبد پهلوان جمشید چون از او بگسست به فرجام ، فرهء  شاهی اش به فریدون ، فرهء موبدی اش با گذر از مهر به اشوی اسپنتمان زرتشت و فرهء پهلوانی اش به گرشاسب رسید از اینجای  فریدون و مهر را خویشاوندیِ مینوی در کار است که آن  خویشیِ در فره است  همچنین نزدیکیِ در خویشکاری که ظلم ستیزی و ستم سوزی است آنان را همسو و همکار داشته است مهر، ستم پیشگان و مهردروجانِ پیمان گسل را سخت دشمن است و هر آینه  سر بکوبد همانگونه که فریدون جلودارِ ستم بارگان ، ضحاک  را سر بکوفت ، مهر را دادگری و مهربانی پیشه است همچنانکه فریدون را با مهرورزی و دادپیشگی پیوندی بی گسست است.

 

مهرِ راست راست داور، مهرِ تیژ تیژ داور، مهرِ دارندهء دشتهای فراخ ، پیمان  نگهدارِ هماره بیدار، نگهدار ایران و انیران ، مهری که میتراگانای دیروزش مهرگان امروز است ، مهری که مهرگانش یادآور آزادی و آزادگی است ، الهام بخش باربد در آفرینش نوای مهرگانی:

 

چو نو کردی نوای مهرگانی     ببردی هوش خلق از مهربانی (نظامی)

 

برآوردگار مهرگان خاصه و عامه همچنین مهرجان تازیان به چم جشنواره در این روزگار.

 

مهر را با خورشید نیز پیوند است ، پیوندی اساطیری حاصل از کشتیِ ایندو ، چون مهر بر خورشید چیرگی آورد خورشید سَروریِ مهر را گردن نهاد  و هم پیمانش گشت ، برای همین است كه امروزه نیز در سرایش اوستا مهر نیایش را با خورشید نیایش همراه هم باز می سرایند.

 

مهر و مهراب و مهرگان از دیرینه روز در فرهنگ ایرانی جایگهی ویژه داشته اند خورآباد(خرابات) ، خوربَد(خربد) و خورخانه (خرخانه) را حلاوتی در فرهنگ مهرانه است  هرچند به آوا و دبیره وارونه گشته اند اما معنای دیرین را سر شار به همراه آورده اند

 

خربطی(خوربدی) از گوشه خرخانه ای(خورخانه ای)          سر برآورد چون طعانه ای  (مولوی)

 

در خراباتِ (خورآباد) مغان نور خدا می بینم         این عجب بین كه چه نوری ز كجا می بینم (حافظ)

 

باری ، مهرگان است مهرآورید و خوانِ مهرگانی گسترید که این جشن را کم از نوروزِ پیروز نیست ، مهر آورید و به شادی ،  مهرگان برپا دارید که  ایران و ایرانی را از ازل شادی بهره است شادکامی ببار آرید که غم اهریمنی است و شادی اهورایی.

 

همازوری فزون  نیکیها پایدار

  مهرداد قدردان

—————————————————————————————————————-

مـهـر ماه

فصل پاییز با نام‌های «پادیز/ پاذیز»، «خزان» و «تیرماه/ تیرَه‌ماه» نیز شناخته شده است. نام پسین یا تیرماه در ادبیات فارسی و از جمله در شاهنامه فردوسی به همه فصل پاییز اطلاق شده است و امروزه نیز در تاجیکستان و شمال افغانستان تداول دارد.

یکم مهر/ اورمزد روز
روز جشن بزرگ «میثْـرَکَـنَـه/ میتراکانا/ مهرگان»، بزرگترین جشن هخامنشی در ستایش و گرامیداشت «میترا» در نخستین روز ماه «باگایادی/ بَـغَـیادی» (یاد خدا) و نیز آغاز سال نو در گاهشماری هخامنشی.

امروزه نیز سنت کهن آغاز سال نو از ابتدای پاییز با نام « سال وِرز»، در تقویم محلی کردانِ مُـکری مهاباد و طایفه‌های کردان شکری باقی مانده است. در تقویم محلی پامیر (به ویژه دو ناحیه «وَنج» و «خوف») از نخستین روز پاییز (تیرماه) با نام «نوروزِ تیرَه ما» یاد می‌کنند. آغاز پاییز به عنوان آغاز سال نو زراعی همچنان در میان کشاورزان رایج است. همچنین بیرونی از این روز با عنوان «نیم‌سرده» (نیمه سال) نام‌ برده است.

هنگام اصلی جشن «مهرگان» نیز در اصل در چنین روزی بوده که بعدها به شانزدهم مهرماه منتقل شده است. در ادبیات کهن فارسی نیز همواره جشن مهرگان با نخستین روز فصل پاییز برابر دانسته شده است.

سیزدهم مهر/ تیر روز
یکی دیگر از جشن‌های تیرگان، در گرامیداشت ستاره باران‌آورِ «تیشتَر/ شباهنگ/ شِعرای‌ یمانی» و در خوارزم باستان به نام «چیری روچ/ تیر روز» (← سیزدهم فروردین و سیزدهم تیر).

ادامه و نشانه‌هایی از این جشن کهن همچنان در آیین قالیشویان اردهال در غرب کاشان دیده می‌شود (امروزه در دومین آدینه مهرماه). مراسم قالیشویان اردهال بازمانده‌ای از جشن تیرگان و دعا و آرزو برای بارش باران، و همانند بسیاری از جشن‌های ایرانی با یک بازار همگانی و بزرگ توأمان است. نیایشگاه اردهال می‌بایست یکی از معابد «تیشتَـر» در ایران باستان بوده باشد و در بسیاری از باورهای ایرانی بین دعای باران و تابوت یا شستشوی مردگان، پیوندهایی وجود دارد.

شانزدهم مهر/ مهر روز
جشن «مهرگان»، جشنی بزرگ در ستایش ایزد «میثرَه/ میترا» (و بعدها «مهر»). در اصل در نخستین روز مهر (← یکم مهر) و بعدها در شانزدهمین روز این ماه.

همچنین روز برگزاری جشن هخامنشی «مَغوژتی/ مَگوفونیا»، روز نجات ایران از غلبه مُـغان.

بیست و یکم مهر/ رام روز
جشن «رام‌روزی» (در خوارزم باستان «رام روچ»)؛ و نیز روز غلبه کاوه و فریدون بر ضحاک.

فروردینگان

جشن فروردینگان

 

جشن های ماهانه

فَروَردینگان یا فروردگ یکی از جشن‌های ماهانهٔ زرتشتی است. روز برگزاری این جشن نوزدهم فروردین ماه است. فرودگ یا فروردینگان جشنی است برای یادبود درگذشتگان و از آنجا که در دین زردشتی، آیین‌های سوگواری به اشکالی که می‌شناسیم، وجود ندارد، این مراسم به صورت جشن برگزار می‌شود و مردم روان درگذشتگان را هم در شادی خود شرکت می‌دهند.

 


جشن‌ها در ایران باستان

در ایران قدیم، به مناسبت‌های گوناگون جشنی برگزار می‌شد و از آنجا که «جشن» نوعی عبادت به شمار می‌آمد، برگزاری آن رنگ و صبغه دینی به خود گرفته بود. در باورهای ایرانی، برخی از این جشن‌ها، جشن‌های واجب بود، مانند گاهنبارها که جشن‌های سالگرد آفرینش‌های شش‌گانه (آسمان، آب، زمین، گیاه، چارپای مفید و انسان) هستند و برخی جشن‌های مستحب، مانند جشن‌های برابری نام روز و ماه که جشن‌های ماهانه خوانده می‌شود.


فروردینگان یا جشن ماهانهٔ ماه فروردین

در گاه‌شماری زرتشتی هر روز ماه را با نام یکی از امشاسپندان و ایزدان می‌خواندند. در هر ماه، در روزی که با نام آن ماه همنام می‌شد، جشنی برگزار می‌کردند که برخی از این جشن‌ها از عمومیت و اهمیت زیادی برخوردار بودند و تا امروز اعتبار و اهمیت خود را حفظ کرده‌اند، مانند جشن فروردینگان (۱۹ فروردین)، جشن تیرگان (۱۳ تیر)، جشن مهرگان (۱۶ مهر) و جشن اسفندگان (اسفند ۵). روز نوزدهم هر ماه «فروردین» نام دارد و نوزدهم فروردین جشنی برگزار می‌شد، به نام «فروردینگان» که به آن «فرودگ» نیز می‌گویند.


فروهر

فروردین به معنای فروهرها و ماه فروردین اصلاً ماه فروهرها و این جشن در تجلیل از فروهرهاست. فروهر (Frawahr) که صورت اوستایی آن فروشی (Fravashi) و صورت فارسی باستان آن فرورتی (Fra-vrti-) است، یکی از موجودات اساطیری ایران و از بحث‌انگیزترین آنهاست. هر انسانی از پنج عنصر تشکیل شده‌است:

  • روان
  • جان (اساس زندگی)
  • فروشی («خود» آسمانی او)
  • وجدان
  • تن

فروهر یا فروشی بخشی از وجود مینوی انسان است که روح محافظ اوست. هر بدی که آدمی بر زمین کند، بر «خود آسمانی او تأثیر نمی‌گذارد و فقط وجود زمینی انسان است که به سبب گناهانش در دوزخ رنج می‌برد. به عبارت دیگر، فروهر روح پاسبان آدمی است که پیش از تولد وجود دارد و پس از مرگ نیز باقی می‌ماند. روان پس از مرگ به فروشی خود می‌پیوندد. از آنجا که فروهرها یکسره پاکند، از یاوران نیروهای اهورایی به شمار می‌آیند و اهورامزدا را در نبرد با اهریمن یاری می‌کنند. آنان همچون «سواران دلاور نیزه به دست» به صف ایستاده‌اند و مانع فرار اهریمن از جهان روشنی می‌شوند که با زور در آن وارد شده بود.

در مورد معنای این کلمه نظرات گوناگون ارائه شده‌است. ظاهر کلمه از پیشوند «فرا_» و بن فعلی «ور» و پسوند اسم مونث‌ساز «تی» ساخته شده‌است. اما چون بن «ور» معانی گوناگونی در زبان‌های باستانی ایران دارد، در مورد معنای این کلمه اختلاف نظر است. برخی ایران‌شناسان معنای «گزینش» را برای آن در نظر گرفته‌اند و با این معنی، فروهر آن بخشی از انسان است که توانایی گزینش میان خوب و بد را دارد. برخی دیگر «ور» را به معنای «پوشاننده، در برگیرنده» می‌پندارند و «فروهر» را «نگاهبان، پشتیبان» معنا می‌کنند. «ور» به معنای «آبستن کردن» نیز است و با این معنا، می‌توان ارتباط فروهرها را با زاییدن توجیه کرد. چون در مراحل اولیه جامعه آدمی، باور مردم این بود که آنچه باعث آبستنی زنان می‌شود، ارواح نیاکان است. اما پیشنهادی که از همه معقول‌تر به نظر می‌رسد، عقیدهبیلی (Bailey)، ایران‌شناس بزرگ، است که این واژه را از بن «ورتی» (varti_) به معنای «دلاوری» می‌گیرد و معتقد است فروهر نماینده روان پهلوانی در گذشته بود که مجسمه دلیری شناخته می‌شد. در این صورت، باید فرض کرد در میان ایرانیان رزمنده، روزگاری آیین پرستش پهلوان رایج بوده و بازماندگان، پهلوانان درگذشته را ستایش می‌کردند تا از نیروی پهلوانی بالقوه آنان کمک و مدد بگیرند. فروهرها را موجوداتی مونث و بالدار و جنگجو می‌دانستند که در آسمان زندگی می‌کنند. از این‌رو، بسیار چست و چالاک‌اند تا در هنگام لزوم با سرعت و شتاب به کمک خویشان خود بشتابند. بازماندگان نیز با خیرات و خواندن دعا موجبات خشنودی خاطر آنان را فراهم می‌کردند.

عقیده به فروشی باوری پیش زرتشتی و متعلق به دوران آریایی‌هاست. در اساطیر هند نیز باوری مشابه، با نام پیتارا (Pitara) وجود دارد. و جشن مربوط به آنها را موکتاد (Muktad) می‌نامند. زمان بازگشت فروهرها به زمین نیز در نوروز و ماه فروردین با زمانی که در دیگر تمدن‌های هند و اروپایی برای این واقعه قائل بودند (نیمه ماه مارس) تطبیق می‌کند. باوری که محکم و با قدرت به دین زرتشت راه یافت و کاملاً رنگ دینی به خود گرفت. در اوستا، قدیمی‌ترین ذکری که از فروشی‌ها شده‌است، در یسنای هفت‌هات است. گذشته از این، سرودی مفصل در اوستا در ستایش از فروشی‌ها داریم به نام فروردین یشت که یشت سیزدهم و بلندترین یشت اوستا ست. در این یشت، هم عناصر بسیار کهن و هم عناصر زرتشتی به چشم می‌خورد و در آن، از فروهر همه پاکان و پادشاهان و پرهیزگاران مشهور یاد شده‌است. بیش از سیصد و پنجاه اسم در این یشت آمده‌است. «همه فروشی‌های نیرومند، مقدس و نیک راستان را می‌ستاییم، از گیه مرتن (کیومرث) تا سئوشینت (سوشیانس) پیروزگر» (یشت ۱۳، بند ۱۴۵). در مصائب و سختی‌ها و ناخوشی‌ها و بیم و هراس باید از فروهرهای نیکان یاد کرد و کمک خواست. فروهر هر یک از نامداران برای رفع بلای مخصوصی خوانده می‌شود، مثلاً فروهر جمشید برای رفع فقر و خشکسالی، فروهر فریدون برای رفع ناخوشی، فروهر گرشاسب علیه دشمن و دزد. فروشی‌ها وظیفه توزیع آب را بر دوش دارند و از این منظر، همکار خرداد، امشاسپند موکل بر آب، هستند. همچنین در نبرد تیشتر، ایزد باران، با اپوش، دیو خشکسالی، یاری‌رسان تیشترند. فروهرها از پیکر گرشاسب نیز که تا هزاره اوشیدرماه در بی‌هوشی به سر می‌برد، محافظت می‌کنند.


جشن ده روزهٔ فروردگان یا جشن همسپثمیدیه

لازم به یادآوری است که ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه از هر دو جشن ماهانهٔ فروردینگان و از جشن ده روزهٔ جشن همسپثمیدیه، که از اشتاد روز (۲۶ اسفند) تا انیران روز (۳۰ اسفند) و پنج روز گاتا یا همان پنجه دزدیده (پنج روز اول فروردین) برگزار می‌شده با نام فروردگان یاد کرده است.

جشن فروردگان یا جشن همسپثمیدیه، مربوط به فروشی‌ها از آخرین گاهنبار شروع می‌شد. در دوران باستان، فروردگان جشن فروهرها بود و ظاهراً در آن هنگام ده روز و ده شب برگزار می‌شد. بعدهاجشن همسپثمیدیه به یادبود آفرینش انسان تخصیص یافت. جشن‌های نوروزی و ماه فروردین با فروهرها پیوند خورده‌است، چون عقیده بر این است که در این ایام سال، فروهرها به زمین فرود می‌آیند و به خانه‌های سابق خویش می‌روند. پس مردم باید برای پیشواز آنان خانه را پاکیزه کنند، برای هدایت آنان آتش بیفروزند و در این روزها، بوی‌های خوش در آتش نهند و روان‌ها را ستایش کنند و اوستا بخوانند تا روان‌ها آسایش داشته باشند و با شادی و نشاط باشند و برکت ارزانی دارند. در این روزها، به هیچ کاری نباید دست زد، مگر انجام وظایف و کار نیک تا اینکه فروشی‌ها با رضایت خاطر به جای‌های خویش برگردند و خوبی بخواهند و در پایان جشن، روان‌ها را بدرود می‌گویند.


مراسم جشن فروردینگان

در روز نوزدهم فروردین، روز جشن فروردینگان مراسم خاصی در بزرگداشت این موجودات مینوی و در بعدی گسترده‌تر، در بزرگداشت روان درگذشتگان برگزار می‌شد که هنوز در میان هموطنان زردشتی، بخصوص در یزد، با تشریفات خاصی برگزار می‌شود. در این جشن که امروزه بیشتر به جشن فرودگ (احتمالاً از فروردگ، «فرورد» صورت فارسی فروشی) معروف است، زردشتیان سر مزار درگذشتگان خود (در تهران به قصر فیروزه، گورستان زردشتیان) می‌روند و برای خشنودی روان‌ها عود و کندر آتش می‌زنند و گل و گیاه و میوه و شمع و لرک بر سر مزار می‌گذارند. لرک مخلوطی است از هفت میوه خشک خام از قبیل پسته خام، بادام خام، فندق خام، برگه، انجیر خشک، خرما، توت. ترکیبات لرک به مناسبت‌های مختلف تغییر می‌کند. لرک مراسم درگذشته با لرک مراسم عروسی و سدره‌پوشی متفاوت است. در لرک شادی، پسته و بادام و فندق بو داده‌است، انجیر و خرما و توت ندارد و نقل هم حتماً به آن اضافه می‌شود. معمولاً برای مراسم عقد (گواگ گیران)، لرک را داخل تور بسته‌بندی و بعد از مراسم بین نزدیکان توزیع می‌کنند.

در جشن فرودگ، هفت موبد وارد می‌شوند و می‌نشینند. لرک‌ها را در چادرشب‌هایی می‌ریزند و جلو موبدان می‌گذارند. چند «موبدیار» هم حضور دارند. موبدان شروع به اوستاخوانی می‌کنند، بیشتر هم سرودهایی از فروردین یشت می‌خوانند و به این ترتیب، لرک را تبرک می‌کنند. سپس، موبدیاران چادرشب‌ها را به کمر می‌بندند و لرک را بین مردم تقسیم می‌کنند. اگر کسی هم نذری دارد، در این روز نذرش را میان مردم پخش می‌کند. این مراسم در واقع گونه‌ای دعا یا در اصطلاح مسلمانان، فاتحه دسته جمعی برای شادی ارواح درگذشتگان است. در یزد، این مراسم از ساعت چهار بعدازظهر نوزدهم فروردین به طور مفصل برگزار می‌شود، اما در تهران به دلیل مشغله‌های روزانه مردم، همه نمی‌توانند در یک ساعت مشخص یک جا جمع شوند. از این‌رو، مراسم چند سالی است که منسجم برگزار نمی‌شود و هر زردشتی هر ساعتی از روز مذکور که توانست، برای زیارت قبور به قصر فیروزه می‌رود.

فروردین گان چنان که شادروان استاد مهیار نوابی اعتقاد داشت آیینی است برای بزرگداشت مقام شهدا از نظر شادروان ماهیار نبوابی شهدا کسانی اند که آگاهانه در راه کشف حقیقت یا اجرای عدالت یا آزادی بشریت تلاش کرده اند . به این معنی شهید کسی است که بلافاصله پس از رهایی روان از تن می تواند اهورامزدا را ببیند واژه رایج در زبان فارسی برای این چنین شخصی شاهد است .

به عقیده شادروان ماهیار نبوابی کلمه شهید معرب کلمه ی فارسی سهید می باشد

سهید واژه ای است که در شاهنامه فردوسی نیز بکار بر ده شده است . و از مصدر سهستن مشتق شده است و معادل امروزین آن در زبان فارسی دیدن است.

امروزه ما، زرتشتیان ، برای بزرگداشت مقام شهدا در آرامگاه ها گرد هم می آییم و میزد و درون روز فروردین گان را می سراییم ترجمه ی فارسی میزد فروردین گان  چنین است:

فراز آفرید فروهر پارسایان را اندر گروثمان روشن، آن چنان توانا و زور مند که به فروغ و فر ایشان ویراسته شد آسمان ، آب، ارور و پنج گونه گوسفند و در زهدان نهفتن و نمردن خورشید و ماه و ستارگان به پارسایی و یاری فروهر پارسایان به راه خویش رونده بر جای دارند زره فراخكرت و نیز ستاره هفت اورنگ کرپ سامان گرشاسب زرتشت پارسا که هوشیدر ، هوشیدر ماه و سوشیانت از نوادگان اویند .

در کلام آخر فروردین گان روز بزرگداشت مقام شهدای راه حقیقت ، عدالت ، و آزادی بشریت است و  از فروردین گان زندگی ادامه می یابد.

برای اطلاعات بیشتر به اثر ارزش مند دستور جهانگیر اشیدری به نام دانشنامه مزدیسنا مراجعه فرمایید.

مشخصات چاپ :

اشیدری – جهانگیر ، دانشنامه مزدیسنا ،

نا، مرکز ، تا ، 1371 ، جا تهران .

با درود بر روان درگذشتگان

————————————————————————————————————

فروردینگان (فرودگ)

مهرداد قدردان  

۱۸ فروردین ۱۳۸۷

نمایی از مراسم اوستاخوانی در جشن فروردینگان یزد « ینگهه هاتام آئد یسنه پئیتی ونگهو مزدا اهورو وئتا اشاد هچا یا ونگهامچا تانسچا تاسچا یزه مئیده.» “اوستا”

 « روشن از پرتو رویت نظری نیست كه نیست     

منت خاك درت بر بصری نیست كه نیست

ناظر روی تو صاحب نظرانند ولی       

سرّ گیسوی تو در هیچ سری نیست كه نیست .» “حافظ” 

 

  ماه فروردین نامبردار (منسوب) به فروهر است از باستان این ماه و ده روز پایانی از ماه پیشین آنرا (پنجه كوچك و بزرگ) گاه (زمان) فرود (نزول) فروهرهای نیاكان دانسته اند.فروهر یكی از بهره های (اجزای)هستی (وجود)آدمی است بهره ای اهورایی كه از سوی او در هستی آدمی به سپردگی (امانت) نهاده شده تا روان را به سوی اهورامزدا رهنمون باشد فروهر در درازنای (طول) زندگی آدمی و در فراز و نشیب آن هرگز آلودگی نمی پذیرد و پس ازمرگ نیز به سرچشمه اهورایی خود برمی گردد و پاسخگوی كارهای انجام شده آدمی نیز نبوده وپاكی و بی آلایشی خود را آغاز تا انجام نگه میدارد. فروهر واژه ای پهلوی است كه در اوستا “فروشی” و به فارسی باستان “فرورتی” نامیده می شود. این واژه یا بهتر بگویم این بهره از هستی آدمی بنا بر متون پهلوی از دیرباز با آدمی در پیوند بوده و اندیشه او را به خود سرگرم داشته و بنا بر اساتیر ایرانی از دوازده هزار سال هستی جهان سه هزار سال نخستین آن جهان فروهری بوده و پس از یورش نخستین اهرمن بر هستی اهورایی هرمزد برای رویارویی و نابودی اهرمن در همان ازل از همه فروهر آدمیان از كیومرس تا سیوشانس پیمانِ یاری گرفت و بنا بر این استوره فروهرهای آدمیان و هرمزد برای پیكار با اهرمن سر چشمهء بدیها هم پیمان شدند و برای این است كه بر اساس آموزه ها ما باید چون سربازی در جبهه راستی به همستاری بدی بایستیم و مبارزه كنیم و فروهر در نظر گذشتگان خردمندمان آنسان ارجی داشته كه یشت زیبا و پربار فروردین یشت، روز نوزدهم ماه ازگاهشماری زرتشتی و آغازین ماه سال را ویژه خود كرده و بنام خود سامان داده است. فروهر را به چندین چم (معنی)گرفته اندكه همگی از سرچشمه ای یكسان برخوردار است برخی به چم نیروی پیشرفت گرفته اند بر این اساس كه “فر”آن را پیش وجلو ، و “وهر”آنرا كشنده یا بَرنده برداشت نموده اند دسته ای دیگر “فر” را به همان چم پیش، جلو ،فراز و  بالاگرفته و”وهر”آنرا از ریشهء var به چم پوشیدن گرفته اند و بر رویهم آنچه كه از فراز یا بالا (جهان مینوی ) بر تن آدمی پوشانده شود یاد نموده اند برخی نیز فر را به همان چم پیش گرفته و  var را به چم باور كردن گرفته و رویهم باور نخستین و پیشین برداشت نموده اند كه همه چم ها(معناها) نمودار آنست كه فروهر اهورایی و ازلی بوده  و مایه پیشرفت و راهنمایی آدمیان است. فروهر چنانكه گفته شد آنسان ارجمندی دارد كه پنجه كوچك و بزرگ در ده روز پایانی سال و آغازین ماه سال را ویژه خود كرده است  و پیش از فرا رسیدن سال نو در پنجه بزرگ با برگزاری مراسم گهنبار ، رفتن به آرامگاه و دادگاه (دخمه) و خواندن آفرینگان پنجه و انجام مراسم و آیین های بزرگداشت، همچنین با خانه تكانی سامان زندگی و پاكیزه ساختن آن و آتش افروزی بامداد “وه” (بامداد نوروز پیش از برآمدن خورشید) به پیشواز فروهر نیاكان  می روند روز اول فروردین نیز با برگزاری پرسه برای فروهر و روان تازه درگذشتگان از درگاه اهورایی درخواست آمرزش می كنند و براساس باور قدیمی در این روزها فروهر نیاكان و درگذشتگان نیز  با فرود بر خان و مان های  پاكیزه  و مردمان به پیشواز نشسته سرچشمه فزونی (بركت)، نیكی و پرباری گشته و فروهران با نیایش و  باژ(دعا) به درگاه اهورا مزدا خواستار تندرستی و نیكی و فزونی  برای آن خانواده می گردند. این بده بستان نیكِ نیاكانی همچنان پابرجاست و نوروز نو با فروهرنیاكان همراهی دارد و پایان بخش آن جشن فروردینگان یا فرودگ است كه در روز نوزدهم فروردین با برابری روزفروردین از ماه فروردین در بزرگداشتی همگانی زرتشتیان به یاد باشِ فروهر و روان نیاكان و درگذشتگان می پردازند و با برپایی مراسم آیینی و ویژه یاد فروهر و روان درگذشتگان را گرامی داشته و برای روانشان باژِ آمرزش می سرایند و به این روش آیینهای پذیرش، مهمانی و بدرقه فروهرنیاكان به انجام میرسد و همگی با پشتوانهء باژِ(دعای) نیك و یاری فروهران سال نو را پی می گیرند.

 

اینك به نوشتار برخی گاهنامه نگاران (تاریخ نویسان) و اندیشمندان ایرانی در این باره می پردازیم :

 

« ایرانیان روزنوزدهم از ماه فروردین را “نوروز انهار” گویند و در آبهای جاری عطر و گلاب ریزند.»”آثارالباقیه ابوریحان بیرونی”

 

« روز نوزدهم از ماه فروردین را فروردینگان گویند این روز موافق نام ماه است و اندر رسم مغان چنان رفته كه هر روزی كه موافق نام آن ماه بُود آن روز را بزرگ دارند.»

“زین الاخبارگردیزی”

 

« روزنوزدهم فروردیماه جشن فروردینگان می باشد….این جشنها هنوزدر میان پارسیان مانند عهد قدیم معمول است در جشن فروردینگان جشن فروهرهای درگذشتگان است پارسیان به دخمه می روند و درمعبد آنجا چوب صندل بخورمی دهند و موبدان با نذورات میوه و گل مراسم به جای می آورند.» “خرده اوستا پورداود”

 

نكته 1: این روز را فرودگ گویند شاید بتوان دو برداشت از آن پیش رو گذاشت 1- فرود به چم پایین آمدن است كه در این روز فروهران ِفرود آمدهء درگذشتگان به زمین بزرگداشت شده و یادباش می گردند.2- فرود را می توان دگرگون شدهء واژهء فروهربا گذراز واژه  فرَوَرد كه آنهم در پهلوی به چم فروهراست دانست كه درمتون پهلوی واژه “هوفرَوَرد” به چم روانشاد كاربرد دارد.

 

نكته 2:در دین زرتشتی سوگ و ماتم وجود ندارد و برای بزرگداشت درگذشتگان نیزروزجشن “فروردینگان “برگزیده شده است كه درخور اندیشه است.

 

 با سپاس و آرزوی بهروزی و همازوری بیش ازپیش بهدینان و بسته كشتیان.

سپاسدار

مهرداد قدردان

————————————————————————-

فرودٌگ و راه و رسم میهمان‌نوازی زرتشتیان        

دكتر فرزانه گشتاسب  

۱۹ فروردین ۱۳۸۸

فردوگ،-جشن-فروردینگان

در تقویم زرتشتی اولین ماه سال و نوزدهمین روز هر ماه فروردین نام دارد و روز فروردین از ماه فروردین، جشن فروردیگان یا «فرودُگ» نامیده می‌شود. فروردین یعنی منسوب به «فرورد» یا فروهر  روزی است که زرتشتیان به یاد فروهر آدمی و به ویژه فروهر درگذشتگان آیین‌هایی را برپا می‌دارند زیرا باور دارند این روز به فروهرها یا نورانی‌ترین بخش وجود آدمی تعلق دارد.

 

در اندیشه زرتشتی وجود انسان شامل بخشهای مادی و مینوی مختلفی است که تن، جان، روان، بوی، دین و فروهر نام دارد. فروهر عالی‌ترین و نورانی‌ترین بخش هستی انسان است، نیرویی که با سرچشمه همه نورها، با مزدا پیوند دارد و در واقع شعاعی از آفتاب عالم هستی در انسان است. اصل این جهان هم در حقیقت همان جهان فروشی‌ها است. در بندهشن آمده است که اهورامزدا نخست و پیش از آفرینش عالم مادی، عالم فروهرها را آفرید و همراه با آنان اندیشید که برای نابودی بدی‌ها و کاستی‌های آفرینش، تنها راه این است که فروهرها با صورتی مادی آفریده شوند و با نیروی اهورایی خود برای نابودی دروغ بکوشند[1].

 

بنابراین در حقیقت این ماییم که چند روزی میهمان عالم فروشی‌ها هستیم و به رسم میهمان‌نوازی باید میزبانان بزرگوار خود را عزیز و گرامی بداریم. روزهای فروردین از هر ماه، به ویژه روز فروردین از ماه فروردین بهترین زمان برای یادآوری و بزرگداشت فروهرهاست.

 

زرتشتیان در این روز، مخصوصاً از فروشی‌هایی یاد می‌کنند که دیگر تنی مادی میهمان ایشان نیست، بنابراین به آرامگاه‌ها می‌روند و تلاش می‌کنند با نیایش، دادودهش و بوی خوش میوه، خوراک‌ها و کندری که بر آتش می‌سوزد، هدیه‌ای که در حد توان مینوی است، برای فروهرها فراهم کنند.

 

کسانی که هنوز یک سال از درگذشت خویشاوندشان نگذشته است، سفره‌ای سفید می‌گسترند و لباس سفید بر تن می‌پوشند، با این امید و آرزو که روان فرد درگذشته نیز سپید و پاک از همۀ آلایش‌ها  باشد، از موبد سپیدپوش می‌خواهند با زمزمۀ آفرینگان، بر تمام نیکی‌های عالم و سرچشمه همه پاکی‌ها آفرین بفرستد و با ایجاد فضایی پر از بوهای خوش، به آرزوی بهشتی سرشار از نور و خوشی برای فرد درگذشته می‌اندیشند.

 

به همه فروشی‌های پاک و نورانی درود و آفرین باد.

[1]  بهار، مهرداد (مترجم). 1369. بندهشن. فرنبغ دادگی. تهران. ص50.

————————————————————————-

جشن فروردینگان    

مهربان افسركشمیری  

۱۹ فروردین ۱۳۸۹

در هر کدام از ماههای ایرانی با یکی،دو جشن کوچک و بزرگ سر و کار داریم که در گذشته های دور بر اساس اندیشه و باور مردمان و هماهنگ با نیازهای زمان پدید آمده اند از جمله این جشنها،جشنهایی است که در فروردین ماه به استقبال آنها میرویم و جشن فروردینگان یا (فرودگ) یکی از آنهاست اساسا جشنهای فروردینماه و بویژه (فرودگ) جشنهاییست که به فروهرها و میزبانی آنها تعلق دارد به بیانی دیگر جشن فروردینگان روز فروردین از ماه فروردین است

و در فرهنگ زرتشتی امروزه این جشن خاصه به فروهر درگذشتگان و نیکان و وهان تعلق دارد و در این روز زرتشتیان به آرامگاه میروند و برای خشنودی فروهر نیکان و وهان هفت کشور زمین خیرات و داد و دهش میکنند

 

خود واژه فروهر بچم نیرو و فره به پیش برنده و به جلو برنده هست در گاتها واژه فروهر وجود ندارد و نخستین بار در هفت هات از آن نام برده شده و چنین آمده است (ما اهورامزدا و فروهرهای مردان و زنان نیک را میستاییم) و بر اساس نوشته های یسنا فروهر یکی از پنج جز، تشکیل دهنده وجود آدمی شناخته میشود در یسنا آمده است ((ما میستاییم اهو-دئنا-بئوذه-اورون و فروشی نخستین آموزگاران و نخستین پیروان و پاکان و نیکان را که در این جهان برای گسترش و پیشرفت راستی و اشا کوشیدند)) بر اساس آموزشهای اوستا فروشی یا فروهر ذره و فره ایست از ذات اهورامزدا که در هنگام زایش هر انسان در وجود او به امانت گذاشته میشود تا در طول زندگی انسان او را به سوی نیکویی،شادی و راستی و سپنته منی راهنمایی کند و در سراسر زندگی انسان هیچگونه آلایش و آلودگی به آن راه پیدا نمیکند و به هنگام مرگ بی آلایش از بدن جدا شده  و به سوی اهورامزدا باز میگردد فروهر تنها ویژه گی وجود آدمی نیست بلکه در همگی موجودات و آفریدگان اهورامزذا این نیرو و قوه وجود دارد و روی زمین از آنها نگهبانی و محافظت میکند بنابراین فروشی ها پیش از آفرینش جهان هستی وجود داشته اند و جهان هستی مادی در حقیقت جسم و پیکره مادی جهان فروهرهاست بر اساس مندرجات بندهش اهورامزدا پیش از آفرینش جهان مادی عالم فروشی ها را آفرید یعنی آنچه که باید در جهان،حالت مادی بخود بگیرد پیش از آن حالت مینوی آن وجود داشته است بر اساس بندهش پیش از آنکه اهورامزدا به جهان فروری حالت مادی دهد با فروهر ها مشورت نمود و آنها آزاد گذاشت که جاودان در جهان مینوی باقی بمانند یا بحالت جسمانی در آمده و با اهریمن بجنگند.فروهرها پذیرفتند که در جهان با بدیها مبارزه کنند چون دانستند که در پایان پیروز شده،اهریمن شکست میابد و نیکی و زندگی ابدی بار دیگر بر پهنه گیتی حکمفرما میشود. فروهر خویشکاری دارد از وقتی که نطفه آدمی بسته شد تا دم مرگ از او پاسداری و نگهبانی کند.در دینکرد آمده((همینکه زرتشت زاده شد دیوها خواستند او را از بین ببرند اما فروهر زرتشت از او بصورت مرد دلیری پاسبانی کرد.فروهر پس از جدا شدن از پیکره مادی خود و پیوستن به عالم بالا از جسم خود بطور کامل و مطلق جدا نمیگردد و همیشه بازماندگان درگذشتگان منظور نظر او هستند  و از درگاه اهورامزدا خوشی و خرمی آنان را خواستار است اینک نگاهی کوتاه به نوشته های یشت سیزدهم (فروردین یشت)که یکی از بلندترین یشتهای اوستاست میاندازیم:بخشی از این یشت در بیان قدرت و عظمت فروهرهاست و بخشی دیگر در بیان درخواست کمک و یاری از آنهاست بویژه در هنگام فرود فروهرها به عالم خاکی یعنی آخرین گهنبار سال.در بخشهایی از این یشت از فروهر پاکان و پادشاهان و نامداران و پرهیزگاران و همگی نیکان و وهان مشهور یاد شده و به هر یک از آنها درود فرستاده شده.در این یشت از اسامی خاص زیادی نام برده شده که بالغ بر سیصد و پنجاه اسم شخص در آن یاد شده و به همین دلیل این یشت خود گنجینه ایست از نامهای خاص از جمله نامهای تمامی فرزندان،بستگان،خویشان،آشنایان و یاران زرتشت همچنین فروهرهای نخستین آموزگاران و پیروان شاخص و نامداران یک یک خوانده شده است.در نخستین کرده های فروردین یشت به وظایف و خویشکاری فروهرها اشاره شده.در این بندها اهورامزدا به زرتشت گوید:ای زرتشت فروهر پاکان در کار آفرینش جهان مرا یاری نمود از پرتو فر و شکوه آنهاست که من آسمان و زمین و آنچه در آنهاست از رودها و گیاهان و جانوران و مردمان را نگاه میدارم اگر یاری فروهرهای پاکان نبودی هر آینه نه گیتی پایدار ماندی و نه انسان و نه ستوران.سراسر جهان گرفتار دیو دروغ میشد از پرتو فروهرهاست که زن به نعمت فرزند رسد و به آسانی زایمان کند و آفتاب و ماه و ستارگان و جهان و جهانیان راه خود را به درستی می پیمایند بویژه در میدان کارزار از فروهرها درخواست یاری میشود در همگی سختیها،مسائل،مشکلات و بیم و ترس باید از فروشی نیکان یاد نمود و یاوری و دستگیری آنها را خواستار شد همچنین شایسته است زندگان از برای فروشی نیکوکاران و سوشیانتهای سراسر گیتی داد و دهش کنند مانند فروهر اشوزرتشت،کوروش،فردوسی،ابن سینا،خیام،مولانا،حافظ و دیگران و دیگران که از جمله دلسوزان و پویا کنندگان این آب خاک و مرز و بوم اهورایی بوده اند

 

در انجام این نوشتار لازم به یاداوری است همانگونه که از معنی واژه فروهر (نیروی پیش برنده)پیداست وجود فروهر باعث حرکت و پیشرفت و فرشه شدن در سراسر گیتی میشود بنابراین زندگی پیشرفته انسانها در دوره کنونی مدیون فروهر گذشتگان،اجداد و نیاکان ماست که ما در دوره کنونی زندگی بمراتب مرفه و پیشرفته تر از گذشته داریم بنابراین فرهنگ زرتشتی به معنی و مفهوم تکامل و پیچیده شدن و {فرشکرد شدن} باور کامل دارد و در اصل یکی از پایه های اصلی دین مزدیسنا وهمچنین آیین زرتشتی {فرشکرد شدن}است و فرهنگ زرتشتی به این حقیقت باور دارد که جهان دائما نو و تازه و کامل میگردد

 

———————————————————————-


موبد پدرام سروش پور در بنیاد جمشید:

فروردینگان پابرجاترین جشن ایرانی         

مهربان افسركشمیری  

۲۳ فروردین ۱۳۸۹

روزگذشته موبد پدرام سروش پور در بنیاد فرهنگی جمیشید به سخنرانی پرداخت،‌ وی فروردینگان را از محکمترین و پابرجاترین جشن های ایرانی نامید که همیشه برگزار می شده است وی ادامه داد اهورامزدا در جایگاه آفریننده و کمال مطلق در راس قرار دارد و پس از آن امشاسپندان،ایزدان و فروهر همه موجودات قرار دارد.

 

هموند انجمن موبدان در ادامه گفت ابتدا جهان فروری وجود داشته است که حالت و نماد مینوی جهان مادی بوده و بعد از آن اهورامزدا به جهان فروری حالت مادی و جسمانی بخشیده است در این باره هرودوت میگوید (آسمان ایران پر از فرشته است ) و به احتمال زیاد منظور هرودوت از فرشته همان فروهر تک تک آفریده های نیک اهورامزدا بویژه انسان است.

 

وی سپس بر اساس نوشته های اوستا وجود آدمی را شامل 5 جزء دانست که عبارتند از:اهو(انرژی و گرمای زندگی)،دئنا(وجدان و نشان تمیز خوب از بد)،بئوذ(هوش و حافظه و قدرت درک انسان)،روان که همان طور که از نامش پیداست در حرکت بودن را نشان می دهد و پنجم فروهر است که نگهبان و حامی انسان و نیروی پیش برنده است.

 

فروهر جزئی از ذات اهورامزداست که در تک تک موجودات آفریده شده وجود دارد و هیچ پلیدی و کثیفی را در آن راه نیست و در حقیقت ذره پاک وجود اهورامزداست اگر انسان بتواند روان و فروهر وجودش را به هم نزدیک کند در آن صورت است که روانش به اوج میرسد و روان و فروهر یکی می شود و این میسر نمی شود جز با شناخت و به کار بستن 7 مرحله عرفان زرتشتی یا 7 امشاسپندان.

 

سپس موبد سروشپور به شرح اجمالی و مختصر مراحل امشاسپندان پرداخت و گفت آرم و نشان فروهر چکیده ای از آموزشهای دین و فرهنگ زرتشتی است و به شرح مختصری از آن پرداخت وی ادامه داد: فروهر نیاکان ما در پنج روز آخر سال که زیر عناوین پنچه بزرگ یا پنچه گاه گاتابیو شناخته می شود به دیدار بازماندگان می آیند و ما زرتشتیان با آیین (آتش بام سپیده دم سال نو) فروهر درگذشتگان را به سوی عالم بالا بدرقه می کنیم.

 

موبد سروشپور به این نکته مهم اشاره کرد که:«سنت نتیجه و محصول حرکت و خرد جمعی یک ملت است» و ما حق دستکاری خوذسرانه در سنتها را نداریم. وی همچنین به برگزاری جشنهای نوروزی و نمادهای 7 امشاسپندان بر سر خوان نوروزی اشاره کرد و افزود مسئله حائز اهمیت جلوه دادن 7 مرحله امشاسپندان است و ادامه داد: جشن فروردینگان جشن بزرگداشت فروهر پاک درگذشتگان است و زرتشتیان در این روز یاد و خاطره درگذشتگان را گرامی می دارند

 

در پایان موبد سروشپور به بیان دیدگاه انجمن موبدان در خصوص چند موضوع از جمله: درک و پاسداست فرهنگ زرتشتی و همچنین درک درست گاتهای اشوزرتشت پرداخت و سپس به پرشسهای باشندگان در نشست پاسخ داد

————————————————————————–

جشن فروردینگان، جشنی برای شادی روان و فروهر درگذشتگان

گروه اندیشه :

فروردین است و روز فروردین / شادی و طرب را كند تلقین

ای دو لب تو چو مِی، مراده / كان باشد رسمِ روز فروردین

بر یاد خدایگان، شهِ عالم / كارسته زوست ملكِ داد ودین(مسعود سعد سلمان)

زرتشتیان در هر ماه، هنگامی كه نام روز با نام ماه برابر می‌شود، آن روز را جشن می‌گیرند و هریك از این جشن‌ها را به مناسبتی برگزار می‌كنند كه بی‌گمان برای زندگی اجتماعی انسان‌ها سودمند است و پیشرفت روزافزون جامعه را به‌همراه خواهد داشت. در همه‌ی این جشن‌ها آرمان‌هایی سپند و ورجاوند چون ستایش پروردگار، گردهم‌آیی، شادی و دادودهش دیده می‌شود.

نخستین جشن ماهانه در هر سال، جشن فروردین‌گان نام دارد كه روز فروردین از ماه فروردین برابر با نوزدهم است و به آن «فُرودگ» هم می‌گویند. این جشن، درپیوند با فروهر پاك درگذشتگان و نیاكان است، از این‌رو زرتشتیان، برای شادی روان و فَروَهر درگذشتگان خود، به آرامگاه‌ها می‌روند.

در این جشن، هر كس؛ گُل، گیاه، میوه، «لُرك»(تركیبی از میوه‌های خشك مانند؛ خرما، انجیر، سنجد، كشمش، بادام، برگه‌خشك میوه‌ها، …) با خود می‌آورد. بانوان آش، سیرُگ، سیروسِداب و دیگر خوراكی‌ها را آماده می‌كنند. سُرایش«آفرینگان دهمان»، «كَرده‌ سروش»، «همازور دهمان» و همچنین بخش‌هایی از «فروردین‌یشت» و برگزاری دیگر آیین‌های مذهبی به‌وسیله‌ی دستوران و موبدان سپیدپوش، بی‌گمان شادی روان و فروهر درگذشتگان را درپی خواهد داشت. باشندگان نیز با نیایش‌های خود و با روشن كردن شمع و گذاشتن مواد خوشبوكننده بر روی آتش پاك و سپند، بر روان و فروهر درگذشتگان درود می‌فرستند. دهموبدان، هنگام آفرینگان‌خوانی، میوه‌ها را با كارد به اندازه‌های كوچك بریده و پس از پایان مراسم، همراه با لُرك، بریده‌هایی از سیرُگ و اندكی آش بین باشندگان پخش می‌كنند.

 

یاری‌نامه:

 

1- منوچهرپور، منوچهر. بدانیم و سربلند باشیم. تهران: موسسه فرهنگی انتشاراتی فروهر، 1377. صص. 76،77،82

 

2- نیكنام، كورش. از نوروز تا نوروز. تهران: موسسه فرهنگی انتشاراتی فروهر، 1382. ص. 48

 

3- رضی، هاشم. دانشنامه ایران باستان. تهران: انشارات سخن، 1381. صص1556،1557،1578،1579

4- آذرگشسب، اردشیر. مراسم مذهبی وآداب زرتشتیان. تهران: سازمان انتشارات فروهر، 1372. صص227تا229

 ———————————————————————————————————-


فروردینگان نام جشنی است از جشنهای ِ ماهانه که در آن، نام روز با نام ماه، همنام می گردد و چون همنام می گردد، پس،آنروز جشن است 

فروردینگان اولین جشن ماهانه ی سال است که در آغاز بهار و پس از نوروز، نوروز بزرگ و سیزده بدر برگزار می شود. زیرا فروردین روز از ماه فروردین است.

این جشن در ماهی که سراسرش جشن است، در اوج شادی ِ مردمان ِ پهنه ی ایرانزمین به لحاظ جغرافیایی و پهنه ی فرهنگ ِ ایرانی، در شادمانی ِ طبیعت، در بهار ِ شکوفه باران، به یاد ِ رفتگان و نشاط ِ روان آنها، بر بستری از پاکیزه گی و با بوی خوش عود و کندر در آتش برگزار می شده و هم اکنون می شود.

گویی شادی و شادمانی از ویژه گیهای ذاتی ِ نیاکانمان بوده که غم را در سرای شان، هرگز مکانی نبوده است.

حتی در همین جشن فروردینگان یا جشن فرودُگ ها، آنها را غم همراه نبوده و نیست. بلکه صحنه آرایی می کردند و می کنند تا آنانیکه زنده هستند به شادمانی بپردازند و در این شادمانی ِ بهاری، روان ِ رفتگان را با دود کردن چوب ِ معطر و آتش افروختن، به خانه های خویشان فرا خوانند تا در این بهار ِ شکوفه زار، در جمع ِ شادمان ِ خویشان ِ زنده گان، شاد گردند.

این جشن با همه ی کهنسالی و بارها و همواره با هجوم پیاپی بیگانه گان ِ ضد شادی و شادمانی، تا کنون به همت ِ همت مداران و ادامه دهندگان راستین نیاکانمان از هر غبار ِ فراموشی بیرون کشیده شده و در جای جای ِ جان ِ جهان ِ ایرانزمین و در سر زمین قلوب ایرانیان، پاک و منزه به امروزیان سپرده شده است تا هر چه بالا بلندتر و زلال و شفافتر، بر بام ِ ایرانزمین در همه سو جشن گرفته شود.

برماست که امروزه، چنین جشن و جشن هایی در این ردیف را بدور از هیاهوی ِ غوغا سالاران و واداده گان، که واگویی و برگزاری ِ چنین جشن هایی را توهین به حافظه تاریخی قلمداد می کنند، هر چه با شکوه تر و هر بار، پر رونق تر برگزار کنیم.

       و راستی چه عبث گفتار، زشت پندار و قبیح کرداری است که کسانی پیدا می شوند که تکرار و واگویی ِ این اعیاد و جشنها را توهین  به حافظه تاریخ برداشت می کنند اما نمی دانند که هر عید باز گشتی است به اصل ِ خویش اما نه در جا زدن در گذشته بلکه در مداری والاتر و بالا بلندتر و نزدیک شدن به منتهای ِ انتهای ی یگانگی ِ خویشتن.

آری:

در بهار قرار براین است که همه چیز از نو آغاز گردد و تازه شود و تازه تر گردد.

تازه شدنی جدید در کسوت ِ تولدی نو، در همه سو و دید و باز دید ِ همگانی در هر سرای و هر مکان، حتی دعوت و بازدید از روان های رفتگان.

به همین منظور است که باور مندان ِ چنین جشنی، برای دعوت و پیشواز از روان های پاک خویشان، خانه ها شان را از هر غباری پاکیزه می کنند و با آتش افروختن و بوی خوش پراکندن، روان ها را ستایش می کنند.

معنای فروردین، فروهر و یا فروهر ها و ماه فروردین در واقع ماه فروهرها است و جشن ِ فروردینگان برای شادی و نشاط فروهرها برگزار می شود.

اینکه می گوییم برای شادی و نشاط ِ فروهرها چنین جشنی برگزار می کردند، معنی اش این است که نیاکان ِ زرتشتی مان، غم و ناله و شیون و زاری را بیگانه بودند. از این جهت به جای گریه و زاری بر مزارشان، سفره ی جشن می گستردند و شادمانی می کردند.

بهار با همه ی زیبایی و شکفته گی اش با ماه فروردین که ماه فروهرها و یا روان های پاک است، آغاز می شود و روزی نو از سال ِ نو را با جشنی فراگیر در همه سوی ِ فلات ایران، کران تا کران و در بی کران سرای ایران، بنام نوروز آغاز می کند تا باشادمانی و نشاط به استقبال جشن بزرگتری بنام نوروز بزرگ برویم که ابر مرد ِ تاریخ ِ ایرانزمین و مبلغ اندیشه ی نیک، گفتار نیک و کردار نیک، دیده به این هستی باز می کند.

در همین اوج شادمانی و سرور بسر می بریم که جشن ِ سبز ِ سیزده بدر از راه می رسد و با عشقی بی همتا برای بیرون کردن ِ هر آنچه که نامش غم است، به صحرا و چمن زار آغوش می گشایم و کوهسار و چشمه سار را طراوت می چینیم و در کنار جویبار، زیبایی طبیعت را می نوشیم و شاداب می گردیم.

در حال و هوای جشن ِ طراوت باران ِ سبز ِ سیزده بدر بسر می بریم که با شادی و نشاطی بی همتا، نشمینگا همان را از هر غباری پاک می کنیم و با آتش افروختن و دود کردن چوب های معطر، آمدن ِ روان گذشته گانمان را به انتظار می نشینیم تا شادی و نشاط مان را با آنها تقسیم کنیم.

چنین است که در فروردین ماه جشن روان و یا فرودُگ را به یاد همه ی روانان برگزار می کنیم.

هر چند پنج روز آخر هر سال به فروهر ِ درگذشگان اختصاص دارد اما فروردین روز ار ماه فروردین، جشن روان و یا فرودُگ است که در سراسر ِ کهن دیار ِ ایران ِ باستان برگزار می شده و امروز زرتشتیان در چنین روزی بر مزار ِ درگذشتگان ( در تهران در قصر فیروزه ) گرد هم جمع می شوند و موبدان با لباس سفید اوستا می خوانند و برای شادی و شادمانی روان در گذشتگان، عود و کندر در آتش می سوزانند و گل و گیاه و میوه و شمع و لرک* سر مزارشان می گذارند.

زیرا نیاکان ِ زرتشتی مان را باور بر این بود:

  که همه ی آفریدگان، نخست به صورت فره وشی بودند.

فره وشی گوهری مینوی است که از نوع گوهر اهورایی است – گوهری که اهورامزدا هم از آن است. سپس این فره وشی ها شکل مادی به خود می گیرند. پس از درگذشت آدمی تصویر مادی یا فلکی ِ فره وشی باقی می ماند . به جهان فره وشی برمی گردد.

فروردینگان ِ شادمان ِ همه ی روان های ِ درگذشتگان شاد باد

برگرفته شده از نوشتار دکتر فرهنگ مهر ، دیدی نو از دینی کهن

———————————————————————————————————-

ششم فروردین: خرداد روز
روز «امید»، روز «اسپیدا‌ نوشت» (آثارالباقیه، فصل نهم) یا روز نوروز بزرگ (این نام جدیدتر است). این روز از روزهای خجسته ایرانیان، همراه با شادی و آب‌پاشی، و آغاز سال نو در تقویم سُـغدی و خوارزمی است.

در متن پـهلوی «ماهِ فـروردین، روزِ خـرداد» رویدادهای بسیاری به این روز منسوب شده است؛ از جـمله: پیـدایی کیومـرث و هـوشنگ، روییدن مشی و مشیانه، تیـرانـدازی آرش شیواتیر، غلبه سام نریمان بر اژدهاک، پیدایی دوباره شاه‌کیخسرو (از جاودانان در باورهای ایرانی) و همپُرسگی زرتشت با اهورامزدا. نام «روز امید»[نیازمند منبع] بخاطر انتظار پیدایی دوباره کیخسرو و دیگر جاودانان و نجات‌بخشان (سوشیانت‌ها)، به این روز داده شده است.

زرتشتیان ایران شاید از این رو که این روز، روز آغاز پیامبری زرتشت و همپرسگی او با اهورامزدا است، در سال‌های اخیر این روز را به نام زادروز زرتشت در شهرها و روستاهای ایران و جهان جشن میگیرند[۱۵]. حال آنکه اشاره به زایش زرتشت در این روز، هیچ مدرک کهنی ندارد و زرتشتیان هند (پارسیان) نیز چنین مناسبتی را به رسمیت نمی‌شناسند. [۱۶] بنابر متن پهلوی گزیده های زاتسپرمزادروز زرتشت در واپسین روز سال است (بنگرید به واپسین روز سال).

نام «اسپیدا نوشت»، از آیین نامه‌نویسی در این روز گرفته شده است که آگاهی بیشتری از آن در دست نیست. گمان می‌رود با پیام‌های شادباش نوروزی در پیوند باشد.

دهم فروردین: آبان روز
جشن «آبانگاه»، نخستین آبان‌روز سال و به روایت «برهان قاطع» (جلد ۱، ص۳) انجام جشنی به همین نام، همراه با آب‌پاشی و انتظار بارش باران.

سیزدهم فروردین: تیر روز
جشن «سیزده‌بدر»، نخستین تیر‌روز سال و آغاز کشاورزی در سال نو. آیین‌ نخستین روز کشت‌و‌کار‌ با گرد‌آمدن در زمین زراعی و آرزوی بارش باران و فرارسیدن سالی خوب و خرم.

در سیستان در این روز به زیارت نیایشگاه بسیار کهن و پر رمز و راز «خواجه غلطان» در بالای کوه خواجه و در میانه دریاچه هامون می‌روند. (← آخرین روز سال)

هفدهم فروردین: سروش روز
هنگام جشن «سروشگان» یا جشن «هفده‌روز» در ستایش «سْـرَئوشَـه/ سروش»، ایزد پیام‌آور خداوند و نگاهبان «بیداری»؛ روز گرامیداشت «خروس» و به ویژه خروس سپید که از گرامی‌ترین جانوران در نزد ایرانیان بشمار می‌رفته و به سبب بانگ بامدادی، نماد سروش دانسته می‌شده است.

نوزدهم فروردین: فروردین روز
جشن «فروردینگان»، جشن گرامیداشت فُـروهر/ فَروَهَر درگذشتگان.

شما ای خوبان! ای‌ آب‌ها، ای گیاهان، شما ای فروهرهای پیرو راستی! آرام بـه پایین بخرامید، بمانید در این خانه شاد و خوب. اینك می‌ستاییم فروهر همه مردان و زنانِ پیرو راستی را؛ آنان كه روان‌هایشان برازنده ستایش و فروهرهایشان شایسته یـاری‌خـواهـی اسـت. اینـك می‌سـتاییم فـروهـر همه مردان و زنان پیرو راستی را؛ فروهرآنانی كه اهورامزدا، ستایش آنان را پاداش بخشد. 

——————————–

شهریورگان

شهریورگان

جشن های ماهانه

شهریورگان یا آذر جشن ازجملهٔ جشنهای دوازدگانهٔ سال ایران باستان بوده است و از شمار جشن‌های آتشاست. روز چهارم از هر ماه به نام شهریور می‌باشد و چهارم ماه شهریور درگاهشمار زرتشتی جشن شهریورگان است که برابر سی ام امرداد ماه خورشیدیمی‌باشد.

به موجب یزدان‌شناسی اوستایی شهریور میان امشاسپندان یا ملائک و ایزدان ششگانه از لحاظ مرتبت و مقام دومین است. نخست بهمن و دوم شهریور. این نامدر اوستا خشتر وئیریه آمده که جزء اول به معنی کشور و پادشاهی و جزء دوم بهمعنی آرزو شده می‌باشد پس رویهم به معنی پادشاهی یا کشور آرزو شده ومجازاً به مفهوم عام از آن بهشت نیز اراده شده است.

چنانکه همهٔ امشاسپندان دارای دو وجه مینوی و زمینی هستند این امشاسپند در جهانمینوی نمایندهٔ توانایی و شهریاری مینوی اهورامزدا و در زمین نگاهبانی وسرپرست فلزات به او سپرده شده است. ما نمی دانیم چرا شهریورگان از شمارجشنهای آتش به شمار می‌رفته است.

این جشن از جشن های آتش‌های خانگی محسوب می شود. مردم در خانه‌ها آتشمی‌افروزند و ستایش خداوند و شکر نعمت‌های او می‌گزاردند. در خانه‌ها اغلبمیهمانی برپا کرده و خوراک‌های متنوع و ویژه تدارک می بینند و به مناسبتتغییر هوا شب هنگام در بام‌ها نیز آتش می‌افروزند.

 

 

 

در ادامه نوشتاری ارزشمند از موبد کامران جمشیدی

 

شهریورگان
جشن روز و ماه شهریور

 

موبد کامران جمشیدی

می دانیم که در فرهنگ شادزیستی ایرانی رسم آن است که در هر ماه که نام روز و ماه یکسان می شود آن روز، آن نام و آنچه که نماد و بازگوی آن است، ارج گذاشته شده و جشن گرفته می شود. فلسفه جشن را هم که دانستیم.
ببینیم فلسفه جشن شهریورگان و مانا و مفهوم شهریور که برایش جشن می گیریم چیست.

 

شهرآرایی – جهان آرایی

واژه شهریور، دگرگون شده ریشه اوستایی خود ”خشتر وئیریه” vairya Khshathra می باشد که برنام (عنوان) یکی از پایه های جهان بینی و فرهنگ ایرانی می باشد. اگر بخواهیم مانا و مفهوم آن را بدانیم باید نگاهی ژرف تر به آن داشته باشیم.

 

”خشتر” از ریشه ”خشی” Khshi گرفته شده است و به مانای ساختن ـ بنا کردن ـ آبادکردن می باشد. از این واژه، واژگانی مانند خشت (سنگ بنای آبادانی و سازندگی) ، شهر (جایی که ساخته و آباد شده است)، شهریار (سازنده، آبادکننده، شهرآرا) و مانند آنها ساخته شده است. پس خشتر، همانا سازندگی، آبادگری و شهرآرایی یا سازنده و آبادگر و شهرآرا است.

 

وئیریه، از ریشه ”ور” Var می آید که به گفته بسیاری از زبان شناسان، به مانای ”گزینش” است. پس ”وئیریه” همانا ”برگزیدنی” است.

 

رویهم این دو واژه، یا ”خشتر وئیریه” به ماناهای زیر درمی آید:


• سازندگی خواسته شده، آبادگری آرمانی
• آبادگر (شهریار) برگزیدنی
• آرمان آرزوشده و آرمان سازنده

 

گونه دیگری نیز که می توان به این مفهوم و مانای آن نگاه کرد، مانند دیگر بنیان های این فلسفه، مفهوم ”درونی” آن است، یانی نیروهای سازنده و راننده درونی انسان، یا بخش هایی از روان انسان.

 

از این دیدگاه ”خشتر” آن نیروی روانی سازنده و پیشبرنده درونی است و آن نیرو و توانایی چیرگی بر بخش منفی یا آز و نیازهای ویرانگر روانی است که با واژگانی مانند ”چیرگی یا شهریاری بر خویشتن” نیز مانا می شوند.

 

همانگونه نیز که گفته شد بر بنیان این فرهنگ، قانون، مهر، جنبش و خرد را نمی توان از هم جدا کرد. قانون و دادی که درونمایه اش مهر نباشد و شهریاری که استوار بر خرد نباشد، و هنجاری را که در آن جنبش نباشد به سازندگی و آبادانی نمی انجامند. پس جشن، جنبشی خردمندانه، سازنده و سامان مند می باشد که باید همه این سازه ها (فاکتورها) را در خود داشته باشد.

 

شهریورگان، جشن شهرآرایی، آبادگری و سازندگی است، چه آرایش درون و چه بیرون. شهریور و شهریورگان به یادمان می آورند که بنیان هستی و آفرینش بر پایه پیشرفت و سازندگی و تازه شوی و آبادانی است. هر کاری که در این زمینه ها انجام شود نیکوست.

 

اینکه پیشینیان ما در این جشن چه می کردند، که شوربختانه از آن چیز زیادی به ما نرسیده است، به جای خود اما در هر زمان و مکان هم می توان راه های تازه و مناسب برای جشن گیری و بزرگداشت اندیشید و به کنش کشید. از الهام خود بهره بگیرید.

 

دستکم می دانیم که از یک سو شهریاران نیک کردار و یار شهروندان در این جشن بیشتر با شهروندان خود پیوند می گرفتند و یاری می رساندند. همچنین کشاورزان هم فرآورده های خود را گردآوری می کردند که همیشه با جشن و شادمانی همراه بوده است و هم پاییزه کاری را آغاز می کردند که آنهم جشن آبادسازی زمین می باشد.

 

پس همه رده های هازمانی در این جشن ها هنباز و همکار و همراستا بوده اند و به گفته ای دیگر همه هازمان در آن ها شرکت می کردند و این راه همدلی و همازوری و همشهری بودن را (که به کشور هم شهر می گفتند مانند ”ایرانشهر” ) نیرویی نو می بخشیدند.

 

ما هم اگر به فرهنگ آبادگر و شادکن خویش باور داریم و دلبسته ایم این جشن ها را، با نگرش به درونمایه و فلسفه آن ها جشن بگیریم و با همازوری یکدیگر نیروهای مثبت و سازنده را نیرورسانی کرده و از میوه های نیک آن همگی بهره مند شویم.

شهریور گان بر همه شما آبادگران هستی شاد و پیروز باد. ایدون باد.

————————————————————–

شهریور، توانایی در مهربانی و گذشت است      

رامتین شهرت  

۳۰ امرداد ۱۳۸۷

كاسه روزین كه در مراسم مختلف همچون گاهنبارها استفاده می شود

ز شهریورت باد فتح و ظفر     بزرگی و تخت و كلاه و كمر

 در اوستا خشتروئیریه در پهلوی خشتریور و در فارسی شهریور گوییم. این واژه از دو جز خشتر یا همان شهر خودمان به معنی شهریاری و مملكت آمده است و جز دوم صفتی است هم خانواده با ور و به معنی آرزو شده و این گونه می شود كه شهریور را كشور آرزو شده و شهریاری مطلوب معنا می نمایند.

شهریور در اوستا به معنای بهشت برین و سرزمین فناناپذیر نیز به كار رفته و انسان باید تلاش كند تا پس از مرگ شایسته ی این مملكت باشد.

شهریور كه مهر، آسمان و خور را یاری طلبیده و با دیو سئورو (دیو سلطنت بد و آشوب و مستی) در ستیز است در جهان مادی نگهبان فلزات است و ایزد رحم و نیروی یاریگر گر ضعفا می باشد و هر چه پیروزی از آن پادشاهان  دادگر است از از یاری و مدد او است.

استاد خنجری در كتاب بینش زرتشت شهریور را توانایی در گذشت و مهربانی،‌ تسلط بر اراده، هماهنگی بین خواست و خرد، آزاده بودن و آزاد اندیشیدن دانسته اند.

 و متذكر گشته اند، كسی كه آراسته به این امشاسپند باشد، جز در راه خوشبختی بشر و آبادانی جهان گام بر نمی دارد.

شهریور علاوه بر امشاسپند بودن، نام یك ماه و یك روز از سی روز ماه نیز می باشد و شهریورگان نام جشن آن است، جشنی كه آذر جشن نیز خوانده می شود و با ریحان (سپرغم) زینت می گیرد.

“این روز را آذرجشن گویند زیرا كه او اندر آخر ایام تابستان است و اول تغییر هوا بود و میل كردن آن به سردی و رغبت مردمان به آتش افروختن پیش خویش”

 

منابع:

دانشنامه مزدیسنا- دكتر موبد جهانگیر اشیدری

بینش زرتشت- خداداد خنجری

یشت ها- استاد ابراهیم پور داود


————————————————————————————

شهریور ماه

یکم شهریور/ اورمزد روز
جشن «فغدیه»، جشن خنک‌شدن هوا در خوارزم که «فغربه» هم گفته شده است.

سوم شهریور/ اردیبهشت روز
جشن «کشمین»، جشنی ناشناخته در سُـغد باستان که با بازاری همگانی همراه بوده است.

چهارم شهریور/ شهریور روز
جشن «شهریورگان»، جشنِ آتشی در ستایش و گرامیداشت «شهریور» (در اوستایی «خْـشَـتْـرَه‌وَئیریـه»، در پهلوی «شهرِوَر») به معنای شهر و شهریاری (شهرداری) آرمانی و شایسته، و بعدها نامی برای یکی از اَمْشاسْپَندان. در «برهان قاطع» (جـلد سـوم، ص۱۳۱۶) به عنوان زادروز «داراب» (کورش) یاد شده است.

هشتم شهریور/ دی به آذر روز
«خزان جشن»، هنگام جشن خزان که از جشن‌های مهم و کهن بوده و با سوارکاری، چراغانی و آذین خانه‌ها و آتش‌افروزی بر بام‌ها همراه می‌شده است. برخی این جشن را در هجدهم شهریور (و گاه پانزدهم شهریور) دانسته‌اند. «جیمز موریه» در سفرنامه‌اش از آخرین کسانی است که به برگزاری این جشن در شهر دماوند اشاره کرده است.

پانزدهم شهریور/ دی به مهر روز
بازار همگانی دیگری در سُـغد و فرارود (ماوراءالنهر) باستان. همچنین گردیزی در «زین‌الاخبار» جشن خزان را به این روز منسوب می‌دارد.

سی و یکم شهریور/ روز زیادی
جشن پایان فصل تابستان و زمان گاهَنباری بنام «پَـتْـیـه شَـهیم» در اوستایی «پَـئیتیش هَـهْـیـه» به معنای «پایان تابستان».

پیش از این و در کتاب «رصدخانه خورشیدی نقش‌رستم» با سازوکار‌هایی در آفتاب‌سنج‌های آن آشنا شدیم که نشانگرِ آغاز هر یک از هفته‌های شهریور‌ماه بودند. بی‌تردید آن شاخص‌ها با جشن‌های متعددی که در یکم، هشتم و پانزدهم شهریورماه، یعنی در آغاز هفته یکم، دوم و سوم این ماه برگزار می‌شوند، در پیوند هستند. حتی اگر همین جشن‌های شناخته شده امروزی، دیرینگی بسیار نداشته باشند، دستکم بازمانده‌ای از سنت جشن‌های دیرین در آن هنگام‌ها هستند.

دیگان ، جشن های چهار گانه دیگان

جشن دیگان

جشن های ماهانه

جشن های چهار گانه دیگان

 

واژه دی در در ایران باستان به معنای دادن و آفریدن و ساختن و بخشودن است و دادار در فارسی از همین ریشه است روز هشتم و پانزدهم و بیست وسوم هر ماهاز گاهشمار زرتشتی (۲دی و۹ دی و ۱۷دی به تقویم امروزی ) به نام دی است و برای تشخیص این سه روز از یکدیگر هر یک از اینها را با نام بعد از خودش می خوانده و دی بآذز دی بمهر و دی بدین می گویند یعنی این سه روز را برای باز شناختن به روز بعد خودش نسبت می دهند .

ضمن آِنکه می دانیم روز اول هر ماه هرمزد یا اورمزد می باشد که نام آفریننده جهان است پس به این ترتیب روز اول (۲۵ آذر به تقویم امروزی)و هشتم و پانزدهم و بیست وسوم دیماه به نام خداوند است و چون نام ماه و روز یکی می شود هر چهار روز جشن است و خود ماه هم که به معنای خداوند است این جشنها را جشن اورمزد و سه دی گویند یعنی اولی در اورمزد روز و سه دیگر در سه روزی است که هر سه دی نام دارد.


روز اورمزد(نام خداوند) از دی ماه: نخستین روز دی ماه باستانی/25آذر ماه خورشیدی

روز دی بآذر از دی ماه: هشتمین روز دی ماه باستانی/2دی ماه خورشیدی

روز دی بمهر از دی ماه: پانزدهمین روز دی ماه باستانی/9دی ماه خورشیدی

روز دی بدین از دی ماه: بیست و سومین روز دی ماه باستانی/17دی ماه خورشیدی


درود به روان و فروهر پاک پدران و مادران زرتشتی که در این سه هزار و هفت سد سال و اندی که از تاریخ دین بهی گذشته ، با جانفشانی و فداکاری این جشنها و سنت های نیک را پاسداری کرده و به ما رسانده اند و این خویشکاری ما است که آنرا به همانگونه که است به دست فرزندانمان و آیندگان برسانیم. 

” بزرگوار و نیکوکار و پیروزگر باد مینوی داداراورمزد رایومند و خردمند، از همه چیز آگاه، دانا، توانا، تواناکننده، آمرزیدار، آمرزش دهنده، بخشاینده، بخشایش گر، دادار همه نیکی ها، دهنده همه نیکی ها، بازدارنده همه بدی ها، پر از فروغ، نیکوکار، بسیار سترگ، پیروزگر، چاره ساز، زورآور، نورانی، آفریدگار، فریادرس، شادی بخش، نامدارترین نامدار، فرمانروای فرمانروایان، نیکوکارترین نیکوکاران، سرورهمه دینداران و دین آوران، چنین باد چنین تر باد.

خشنود نمودن اهورامزدا و خوارنمودن انگره مینو(اندیشه بد) بهترین کارها است برابر اراده نیکوکاران فرا ستاییم اندیشه های نیک، گفتارهای نیک و کردارهای نیک را با اندیشه های نیک و گفتارهای نیک و کردارهای نیک من می پذیرم همه نیک اندیشی و نیک گفتاری و نیک کرداری را. ”
اورمزد یشت، خرده اوستا
 
با سپاس از داریوش بهرامی

—————————————————————————————————–

دیگان، میوه چشم به راهی         

موبد دکتر مهراب وحیدی  

۲۵ آذر ۱۳۸۷

جشن دیگان فرخنده باد. زمین را هنجاری است که بر بنیان آن، هر شبانه روز را یکدور بر گرد خویش گردد و بدینسان به دیدگاه انسان خورشید بر گردونه مهر سوار و از خاور بدر آید. امروز که سپیده سر زد و دیده انسان توانا به دیدن کف دست خویش شد، گاه هاون که سرآغاز روز در گاهشماری زرتشتی است، نوید بخش روز خجسته و ماه فرخنده ای گردید.

 

روزی که در پس خود 270 روز دارد از روز بزرگ هستی بخش دانا و آغاز سال. 270 که نشان از 9 دارد که بنیاد دین است و زمان چشم به راهی و 30 که نشان از روزهای ماه دارد به دین بهی.

روزی که 251 روز از فروردینگان گذشته تا شادی که آرمان فروهر نیاکانمان بوده است را به یاد داشته باشیم.

روزی که 237 روز از اردیبهشت گان سپری شده تا راستی و عشق را به آتش اهورا داده پاسبان باشیم.

روزی که 204 روز از خردادگان گذراندیم تا به امید دستیابی به  دانش و رسایی، تلاش نماییم.

روزی که 167 روز از تیرگان  گذشته تا با تیر دانش، آزادگی آرش را به یاد آوریم.

روزی که 143 روز از امردادگان گذشته تا بی مرگی گیاه را بشناسیم و گشایش کنیم حساب جاودانگی را.

روزی که 117 روز از شهریورگان سپری شد تا حساب جاودانگی را با سکه آزمون اهورایی لبریز نماییم.

روزی که 75  روز از مهرگان گذراندیم تا پایبند باشیم به مهر و وفاداری و عشق و دریابیم شوند بپاخیزی کاوه و فریدون را.

روزی که 51 روز از آبانگان گذشته است تا آب دانش را خوراکی برای آتش عشق داشته باشیم.

روزی که 22 روز از آذرگان سپری شده است تا آتش عشق را که نتیجه دانش اندوزی و مهرورزی است را نویدبخش امروز بدانیم که ” اورمزد و دی ماه” فرا رسیده است و دیگان دمیده  که روز با هستی بخش آغاز می گردد و ماه به دادار تا به هفته ای دیگر پرودگار آتش عشق باشد و هشته ای پس آن آفریدگار  مهر و پیمان و هشته ای در پی آن برپا کننده وجدان بیدار. و از این رو است که دیگان را میوه نه ماه چشم به راهی از آغاز سال باید دانست که چون 9 بنیاد دین را سپری نمودی و بر هر جشنی توشه ای از اندیشه و شناخت یافتی به دیگان که آفریدگار آتش و وجدان و مهرورزی است ، رسی که بدانی با اندیشه نیک و پاسداشت زمین، سالی دگر را بر این چرخه دیدار خواهی داشت.

——————————————————————————————————

خرم روز روز اول از ماه دی است و به مناسبت برخورد نام روز با نام ماه که نام خداوند نیز بود در ایران باستان جشن گرفته می‌شد. روزی بزرگ بود مشحون از آداب و مراسم دینی و غیر دینی. زرتشتیان به ویژه پارسیان این روز را بسیار محترم شمرده و آنرا دی دادار جشن می‌نامند. ابوریحان بیرونی می گوید دی ماه را خُورماه نیز می‌گویند و روز اول ماه را خره‌روز یا خوره‌روز نامند.

دی صفت می‌باشد از مصدر «دا» به معنی دادن و ساخت و آفریدن و به معنای دادار و آفریدگار است و در نامه‌های اوستایی اغلب به جای واژه اهورامزدا به کار رفته است. اگر با نام سی روز ماه توجه کنید، مشاهده می‌نمایید که روزهای هشتم، پانزدهم و بیست و سوم هر ماه به نام دی (روز) نام‌گذاری شده که برای تمیز آن‌ها از یکدیگر، هر یک به نام روز بعدش خوانده شده‌است و اورمزد که آن هم نام خداوند می‌باشد. بدین گونه اورمزد، دی به آذر، دی به مهر و دی به دین بنابراین در ماه دی چهار روز به نام خدا نامیده شده‌است. کسانی چون نیبرگ و کریستن سن بر آنند که این تقسیم و نام‌گذاری دلالت بر آن دارد که در گاه‌شماری و تقویم اوستایی نیز هفته وجود داشته‌است یا به هر حال ماه را به چهار بخش تقسیم می‌کرده‌اند در مواضعی که نام خداوند یا صفت وی تکرار می‌شده اما به این نظر ایرادات و انتقادهای بسیاری شده و مورد قبول نگرفته‌است.

آخرین شب آذر ماه بلندترین شب سال و آخرین روز آذر در سال درست شمسی و کوتاه‌ترین روز سال است. پیروان آیین مهر روز اول دی را روز تولد خورشید می‌دانستند چون از این روز به تدریج خورشید بیشتر در آسمان می‌پاید و شب‌ها کوتاه‌تر و روزها بلندتر می‌شود. ایرانیان سال را در دوره‌ای از ادوار تاریخی خود از آغاز زمستان و ماه دی یا روز خورشید و ماه خداوند آغاز می‌کردند و در واقع نوروزشان بود

————————————————–

دی ماه

یکم دی/ اورمزد روز
از گرامی‌ترین روزهای ایرانیان به نام «خرم‌روز/ خور‌ روز (خورشید روز)» یا جشن «نود‌روز» (نود روز تا نوروز).

آغاز سال نو در برخی تقویم‌های ایران باستان که هنوز نیز در پامیر و بدخشان بکار گرفته می‌شود. دیده شدن خورشید در این روز نه تنها «زایش خورشید» (← سی‌ام آذر) را نوید می‌دهد، بلکه آغاز روز، ماه، فصل و سال جدید نیز بوده است.

همچنین هنگام جشنی با نام «آب نو» در آذربایجان همراه با تعویض آبِ آب‌انبارها با آبِ تازه و با مراسمی همگانی.

پنجم دی/ سپندارمذ روز
جشنی همراه با بازار عمومی در سُـغد باستان.

یکم، هشتم، پانزدهم و بیست و سوم دی
چهار جشن منسوب به «دی/ دادار» (خداوند/ هرمزد). کوشیار گیلانی در «زیج جامع» این روزها را «دی جشن» می‌نامد.

چهاردهم دی/ گوش روز
جشن «سیر سور»، جشن گیاه‌خواری و به ویژه خوردن سیر. و نیز روز غلبه دیوان و کشته‌ شدن جمشید‌شاه در روایت‌های ایرانی. (در شـاهنامه فـردوسـی نیز پـدیده گوشتخواری پس از جمشید رواج می‌یابد.)

پانزدهم دی/ دی به مهر روز
جشنی همراه با ساخت تندیس‌‌ها و پیکرتراشی‌هایی به شکل انسان و گاه سوزاندن آن. در برخی متون از این روز بنام «بتیکان» یاد شده است که به احتمال شکل تغیر یافته «دیبگان» است.

شانزدهم دی/ مهر روز
هنگام جشن «درامزینان» یا «کاکتل/ کاکثل» در متون ایرانی. جشنی بسیار کهن و اسطوره‌ای و ناشناخته که نام‌های گوناگون آن ارتباط آن با «درفش کاویان» و «گاو کتل/ گاو درفش» را نشان می‌دهد. در این روایت‌ها «فریدون» نیز جایگاه شاخصی دارد و می‌دانیم که در باورهای کهن، پیوندهای بسیاری میان فریدون و گاو وجود دارد (مانند پرورش فریدون توسط «گاو پُـرمایه/ بَـر مایه» و گرزه «گاو سر» فریدون). گونه‌های مختلف نام‌های این روز و این مراسم، همانند بسیاری از دیگر نام‌های کهن، نشانه دیرینگی این آیین و فراموش شدن شکل اصلی نام آنست. این روز احتمالاً در پیوند با دیده شدن صورت فلکی «گاو/ ثور» نیز بوده است.

بیست‌و‌سوم یا بیست‌وچهارم دی/ دی به دین روز یا دین روز
برابر با سیزدهم ژانویه و جشن تیرگان ارمنیان ایران.

خردادگان

جشن خردادگان

جشن های ماهانه

شـود مردمـی کیـش و آییـن مـا   /   نگیـرد خِـرَد ، خُـرده بر دیـن مـا

بیـاریـم آن آب رفتـه بـه جـوی   /   مـگر زان بیـابیـم بـاز آبـروی

 

روز خرداد (ششمین روز ماه باستانی) از ماه خرداد (سومین ماه سال) برابر با چهارم خرداد در گاهشماری خورشیدی.

خرداد یا هَئوروَتات

Xordâd – Haurvatât

 


برای واژه / مفهوم خرداد ماناها (معناهای) زیر آورده شده است:

تکامل یا رسایی – تندرستی یا سلامتی – خوشباشی یا بهزیستی یا خوشبختی

اکنون آن را کمی بگشاییم. این واژه از دو بخش درست شده است: بخش نخست که هَئوروَ (Haurva) بوده است به مرور تبدیل شده است به هرَ Hra یا خرَ Xraکه به مانای همه، یا کل است که از بن و ریشه پیدا می شود. (خرد یا خرَتو Xra-tow به مانای تابش همه چیز از کل و بن وجود انسان نیز از همین ریشه می آید )

بخش دوم واژه خرداد، دات یا داد میباشد که از ریشۀ «دادن» می آید و به ماناهای داده شده، زاده شده، پیدا شده و یا دهنده و زاینده بیان شده است. پس خرداد را می توان هم به مانای همه دهنده، همه کننده و یا کامل و کامل کننده برداشت کرد و یا پیدا شده، زاده شده و داده شده از کل و بن وجود  و اینها البته همه یک مفهوم دارند و آن این است که:

هنگامی که بن و ریشه و دانۀ سرشتی و گوهری انسان در او آزادانه گسترش می یابد و در هماهنگی همه نیروهای درونی او و کل وجودش (خرد) می شکفد و به بار می نشیند (کامل می شود)، او به خرداد دست یافته است یعنی، در این هماهنگی و هارمونی و همکاری درستی تن و روان خود را یافته و با خوشی و بهی در این جهان می زید.

این آرمان و ایده آل فرهنگ زرتشتی است

شایستۀ یادآوری است که خرداد کم و بیش همه جا همراه و دست در دست امرداد Amordâd یا امرتاتAmeretât می آید. این واژه به مانای بیمرگ و جاودانه آمده است که یکی از مفهوم های آن همیشگی و دیرپا می باشد.

رویهمِ این دو واژه، یعنی خرداد-امرداد به مانای خوشزیستیِ دیرپا و همیشگی می باشد.

البته این را نیز گفته باشیم که هر کس ممکن است از مفهوم امرداد یا بی مرگی برداشت خود را داشته باشد اما اگر آن را در پیوند با کل فرهنگ بنیادین ایرانی در نگر بگیریم، می بینیم که به مفهوم بیمرگی تَنی (جسمانی) نیست (که البته شاید این هم یک روز واقعیت یابد!) بلکه نامیرا بودن هم به مفهوم «زنده نام» ماندن و همچنین زندگانی با نوشوی و رستاخیز همیشگی (فرشوکرتی frasho kereti) است. مرگ، نقطه آغاز زندگانی است، همانگونه که در استوره های ما آمده که قُقنوس Ghoghnous که همان سیمرغ باشد را می توان کشت اما نمی توان نابود کرد و او همیشه از خاکستر خود بر می خیزد.

(این دیالکتیکِ شکست و پیروزی و یا اینکه هر شکستی پیش درآمدِ یک پیروزی است یک از ویژگی های فرهنگ ایرانی است.)

اکنون از زاویه ای دیگر نگاه کنیم. در فرهنگ ما برای هر یک از مفهوم های بنیادین نمادی (سمبول)گیتایی یا جسمی تصویر شده است. نمادِ خرداد، آب می باشد. بی گمان تا کنون بارها شنیده ایم که می گویند: آب، روشنایی است! چرا؟

برای پاسخ دادن به این پرسش نیاز به نوشتاری (گفتاری) بیشتر می باشد اما در اینجا تلاش می شود که به کوتاهی توضیح داده شود.

مفهوم روشنایی، که آگاهی یافتن و فهمیدن (معرفت یافتن) می باشد در فرهنگ ایران ویژگی «آبگونه» یا «نَمی» (طراوت و تازگی) دارد. در آب (مایع= مایه) همه چیز در هم حل می شوند و با هم یکی می شوند و هم می پیوندند و در این رابطه این به مفهومِ هماهنگی و پیوند نیروهای درونی انسان است که رویهم، خرد او را می سازند. در این هماهنگی است که خرد به آگاهی دست می یابد و انسان همه می شود، آگاه می شود، روشن می شود.

در این رابطه جالب است اشاره ای شود به داستانی که در مورد دو شخصیت، یکی استوره ای و دیگری تاریخی شده است. در بن دهشِ (استوره شناسی) ایرانی این داستان یا مَثَل در مورد جمشید آمده است که به اشو زرتشت نیز نسبت داده شده است، بدین گونه که:

جمشید/زرتشت با گذشتن از رودِ «وَه دائیتی» به آگاهی یا روشنایی رسید. این گذر از رود (آب) در چهار گامه (مرحله) انجام یافت. آب نخست تا مچ پا، سپس تا کمر، سپس تا سینه و سرانجام تا به سر رسید.

این بدان مفهوم است که این آب، چهار بخش وجود او را، که منظور چهار نیروی درونی انسان است در خود آمیخت و به هم پیوند داد و از این پیوند بود که جمشید/زرتشت به خرد کل یا خرداد رسید و روشن شد.

شاید این پرسش برای شما پیش آمده باشد که این چهار نیروی درونی چه هستند؟

پاسخ این است: فروهر یا فروشی، دَئِنا یا دین، جان و روان. می دانید نام های دیگر این چهار نیرو چه هستند؟

وهمن، ماه، گوش و رام! این نامها شما را یاد چه می اندازند؟


موبد کامران جمشیدی

http://mobedjamshidi.com

 

———————————————————————————————————

خوردادگان جشن رسایی و تندرستی      

مهربان پولادی  

۰۴ خرداد ۱۳۸۷

بی گمان فرهنگ گوهر آفرین ایرانیان سرشار است از جشن و سرور و شادمانی و شادخواری و شادگویی زیرا ایرانیان افزون بر جشنهای ملی و فصلی و سالیانه در هر ماه یك روز را به مناسبت هم نام شدن روز با ماه جشن می گرفتند و شادی و شادمانی می كردند. جشن ها یادگارهای درخشان نیاكان خردمند ما هستند كه در گذر زمان بسیاری از آنها به دلیل ویژگیهای زمان و تعصبات بسیار ازبین رفته و كم رنگ شدند.

 

اما خوشبختانه دوباره با همت و كوشش فرزانگان خردمند و پاسداردین شاهد برپایی بسیاری از جشنها از جمله جشنهای ماهیانه در شهرهای زرتشتی نشین هستیم.

 

واژه جشن از كلمه یسنه اوستایی است با ریشه ای اوستایی به چم (معنای) ستایش كردن ، بنابراین واژه جشن به چم ستایش و پرستش است.

 

خوردادگان یكی از جشنهای ماهیانه ای است كه در روز چهارم خورداد برگزار می شود. خورداد به چم رسایی و تندرستی است و در جهان مادی نگهبان آب است می توان پنداشت كه نیاكان ما در این روز به كنا رچشمه ها ، رودها و یا دریاها رفته به نیایش اهوارامزدا می پرداخته اند.

 

واژه اوستایی خورداد ، هئوروتات است كه در زبان سانسكریت به صورت سئوروتات آمده و به چم تندرستی و رسایی است.اهورامزدا از سرچشمه بخشایندگی خویش این فروزه را به واسطه امشاسپند هئوروتات به آفریدگان خود بخشیده تا هر پدیده ای رسا گردد و رسایی و تندرستی نه تنها ویژه این جهان بلكه رسایی مینوی و تندرستی روح و روان ، هدف والای جهانیان است.

 

خورداد (= خرداد) امشاسپند نگاهبانی آبها، نهرها و دریاها است و نمادی است از مفهوم رهایی بشر و از آنجا که پاره ای از مراحل آفرینش، مانند آب و گیاه به گونه ی طبیعی جفتاند، همواره در متون کهن همراه با امرداد، امشاسپند نگاهبان گیاه آورده میشود.

 

پیشکش این دو امشاسپند ثروت و رمه (چهار پایان) است، به گونه ای که این دو، نماینده ی آرمانهای نیرومندی، سر چشمه ی زندگی و رویش هستند.

 

هماوردان خاص آنها، دیوان‌ «گرسنگی» و «تشنگی»اند و همکاران خرداد نیز، ایزد «تیشتر» و «باد» و «فروهر پرهیزکاران» هستند.

 

در باور ایرانیان، خرداد در هنگام حمله ی اهریمن، آب را به یاری فروهرها میستاند، به باد میسپارد و باد آن را با شتاب به سوی کشورها میبرد و به وسیله ی ابر میباراند.

 

در نامگذاری ماهها، خرداد و امرداد در دو طرف ماهی هستند که نماد آن «تیر» یا «تیشتر» است و تیشتر ایزد باران است.

 

در بُـندهشن (Bundahisn (=آغاز آفرینش))، یکی از کتابهای پهلوی که بر اساس ترجمه ها و تفسیرهای اوستا تدوین یافته و در بردارنده ی اسطورهه ای مربوط به آفرینش، تاریخ اساطیری و واقعی ایرانیان، جغرافیای اساطیری و حتی نجوم و ستاره شناسی است، درباره ی این امشاسپند آمده است :

 

     «… خورداد سرور سالها و ماهها و روزهاست ؛ [ و این ] از این روی است که او سرور همه است. او را آب مایملک دنیوی است. هستی، زایش و پرورش همه ی موجودات جهان از آب است و زمین را نیز آبادانی از اوست. چون اندرسال، [ اگر ] نیک شاید زیستن، به سبب خرداد است … او که آب را رامش بخشد یا بیازارد، آن گاه، خورداد [ از او ] آسوده یا آزرده بود. او را همکار، تیر و باد و فروردین است.»

 

در یشتهای اوستا، برای دو امشاسپند، «اردی بهشت» و «خرداد»، هر یک یشتی جداگانه موجود است. «خرداد یشت»، چهارمین یشت اوستا است که متاسفانه آسیب زیادی دیده و بسیاری از واژگان آن از بین رفته یا ناخواناست. ولی در آنچه اکنون دردست است (در یازده بند)، به یاد کردن از امشاسپندان به ویژه خورداد سفارش بسیار شده، چون یاد آنان دیوان را دور میسازد و یاد خورداد، به ویژه دیو «نسو» (= دیو فساد و گندیدگی) را میراند. دراین یشت، به صراحت آمده که خداوند امداد و رستگاری و رامش و سعادت را از طرف امشاسپند خرداد به مرد پاک دین میبخشد

 

خوردادگان بر همه بهدینان خجسته باد.

————————————————————————————————————————–

چو گفتار خردادش آمد به سر
همان گاه امرداد شد پيش تر

سخن گفت در باره رستنی
که زرتشت گويد ابا هر تنی

نبايد به بيداد کردن تباه
به بيهوده بر کندن از جايگاه

کزو راحت مردم و چار پاست
تبه کردن او، نه راه خداست

 

 

خـرداد ماه

یکم خرداد: اورمزد روز
جشن «ارغاسوان/ اریجاسوان»، نام یکی از جشن‌های خوارزمی است که بیرونی نام شماری از آنها را همراه با جشن‌های سغدی در آثارالباقیه (فصل‌های دهم تا دوازدهم) آورده است. بی‌گمان هیچیک از هـر دو تلفظ‌ یاد شده در نسخه‌های خطی آثارالباقیه درست نیستند و در مرور زمـان به دلیل نبود آشنایی کاتبان با نام‌های کهن، شکل صحیح خود را از دست داده‌اند. امروزه حتی تلفظ صحیح این نام‌ها نیز معمولاً امکان‌پذیر نیست، اما بیرونی معنای آنرا «نزدیک شدنِ گرما» می‌داند. به روایت آثارالباقیه این جشن در نخستین روز ماه «هروداد» که شکل خوارزمی «خرداد» است، همزمان با کاشت کنجد برگزار می‌شده است. او این جشن را به دورانی کهن منسوب می‌دارد.

امروزه همچنان کاشت کنجد، پنبه، کرچک و دیگر دانه‌های روغنی در استان‌های مرکزی ایـران و گاه همراه با مراسمی در «شصت بهار» انجام می‌شود.

ششم خرداد: خردادروز
جشن «خردادگان»، جشنی در ستایش و گرامیداشت «خرداد» (در اوستایی «هَـئورْوَتات»، در پهلوی «خُـردات») به معنای رسایی و کمال و بعدها نام یک از اَمْشاسْپَندان.

بیست‌ونهم خرداد: مانتره‌سپند روز
برابر با بیست‌وششم نَـوروز‌ماه طبری و پنج روز مانده به سال نو طبری. این جشن را مردمان سوادکوهِ مازندران «عیدماه» می‌نامند و با آتش‌افروزی بر بلندی‌ها به شادی و بازی‌های گروهی می‌پردازند و گاه می‌کوشند تا جشن عروسی خود را در این هنگام برگزار کنند.

سی و یکم خرداد: روز زیادی
روز پایان سال در تقویم گاهَنباری و آخرین روز فصل بهار. در پایان این روز و آغاز تابستان خورشید به بالاترین جایگاه خود می‌رسد که نام «خرداد» به معنای رسایی و کمال به همین مناسبت به این ماه داده شده است.

به دلیل اینکه این زمان مصادف با جشن‌های آغاز سال نو در تقویم گاهنباری بوده است، همانند پایان دیگر فصل‌ها دارای جشن ویژه پایان فصل نمی‌باشد.

تیرگان

جشن تیرگان

جشن های ماهانه

تیرگان یکی از جشن‌های ایرانی در روز تیر از ماه تیر ( دهم تیرماه ) است.


سیزدهمین روز از ماه تیر 
این جشن درگرامی داشت تیشتَر (ستارهٔ باران آور در فرهنگ ایرانی) است و در روز تیر از ماه تیر برگزار می شود. از دیدگاه تاریخی ، جشن تیرگان روز کمان‌کشیدن پهلوان ایرانی به نام آرش و پرتاب تیر از فراز البرز کوه بوده است که در روایت تشتر یشت پس از نبرد بین ایرانیان وتورانیان صورت گرفته و سرزمین ایران از دشمن باز پس گرفته شده است. همچنین جشن تیرگان به روایت ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه، روز بزرگداشت مقام نویسندگان در ایران باستان بوده‌است. 

در فراهان جشن تیرگان در اول ماه تیر برگزار می‌شود و این آیین به نام جشن تیرگان به ثبت ملی نیز رسیده است.  و  در مازندران نیز جشن تیرگان با نام تیرماه سیزده شو در شب سیزدهم آبان ماه برگزار می‌شود. 

در مازندران نیز جشن تیرگان با نام تیرماه سیزده شو در شب سیزدهم آبان‌ماه برگزار می‌شود. 

ارامنه اصفهان این جشن را در روز سیزدهم ژانویه برگزار می‌کنند.

انجمن کوهنوردان ایران هر ساله این جشن را در روز سیزدهم تیر در دماوند برگزار می‌کنند. این جشن به ثبت ملی نیز رسیده است.

بهار مختاریان اعتقاد دارد که جشن تیرگان در اصل جشن انقلاب تابستانی در اول تیرماه بوده است. آنچه که اکنون در فراهان بازمانده است.

این جشن درگرامی داشت تیشتر (ستارهٔ باران آور در فرهنگ ایرانی) است و بنا به سنت در روز تیر از ماه تیر انجام می‌پذیرد. در تواریخ سنتی تیرگان روز کمان‌کشیدن آرش کمانگیر و پرتاب تیر از فراز البرز است. همچنین جشن تیرگان به روایت ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه، روز بزرگداشت مقام نویسندگان در ایران باستان بوده‌است.

بنابر تقویم یکپارچه ادیان ایران این جشن در روز دهم تیرماه در گاهشمار کنونی ایران قرار دارد. موبد کورش نیکنام برگزاری جشن‌ها با استفاده از گاهشماری‌های سنتی با ماه‌های 30 روزه را بی‌توجهی به دانش نجوم و دستاوردهای خیام و موجب ناهماهنگی‌ در جشن‌ها دانسته و لزوم توجه به گاهشماری ملی و رسمی با ماه‌های 31 روزه را یادآور شده است.  (برای آگاهی از فهرست و زمان همه جشن‌های ملی بنگرید به صفحه جشن‌های ایرانی).

جشن همه ساله در کوه دماوند, آمل و همه ساله توسط زرتشتیان ایران در شهرهای تهران، کرج، یزد و روستاهای اطراف، میبد، اردکان، کرمان، بم، شیراز، اصفهان،  اهواز  و اروپا و آمریکا  در روز دهم تیر برگزار می‌شود. که البته تعطیل نبودن این روز در ایران و دیگر کشورها گاه باعث می‌شود تا در نزدیکترین روز تعطیل این جشن برگزار شود.


جلیل دوستخواه پژوهشگر ایران‌شناس در زمینه زمان‌ جشن‌های ایرانی و از جمله جشن تیرگان آورده است:

« بازهم می‌بینیم که نویسندگان ِ برخی از این نوشتار‌ها، با نادیده‌گرفتن ِ زمینه‌های ِ اسطورگی‌ی ِ نامْ‌گذاری‌ی ِ این جشن و پژوهش‌های کسانی همچون بیرونی درباره‌ی ِ زمان ِ برگزاری‌ی ِ آن و تنها به دستْ‌آویز ِ سی و یک روزه بودن ِ شش ماه ِ نخست ِ سال در گاه‌شمار کنونی، روز ِ دهم تیرماه را، زمان ِ این جشن می‌انگارند. امّا درست و بُنیادین و برابر با یادگارهای فرهنگی‌ی ِ کهن، آن است که مانند ِ نیاکان‌مان، سیزدهم تیرماه (تیرْروز از ماه ِ تیر) را جشن ِ تیرگان بدانیم و با خجستگی برگزاریم. زمان‌ ِ درست ِ جشن‌های دوازده‌گانه، بدین سامان است. (از وبلاگ شخصی دکتر جلیل دوستخواه)


آب‌پاشی
این جشن در کنار آب‌ها، همراه با مراسمی وابسته با آب و آب پاشی و آرزوی بارش باران در سال پیش ِرو همراه بوده و همچون دیگر جشن‌هایی که با آب در پیوند هستند، با نام عمومی «آبریزگان» یا «آب پاشان» یا «سر شوران» یاد شده‌است.

در گذشته «تیرگان» روز بزرگداشت نویسندگان و گاه به «روز آرش شیواتیر» منسوب شده‌است.

ابوریحان بیرونی و گردیزی در «زین الاخبار» ناپدید شدن یکی از جاودانان ایرانی یعنی «کیخسرو» را در این روز و پس از شستشوی خود در آب چشمه‌ای دانسته‌اند.

 

فال کوزه

یکی دیگر از مراسم این جشن مانند بسیاری از جشن‌های ایرانی «فال کوزه» (چکُ دولَه) می‌باشد. روز قبل از جشن تیرگان، دوشیزه‌ای را برمی‌گزینند و کوزه سفالی سبز رنگ دهان گشادی به او می‌دهند که «دوله» نام دارد، او این ظرف را از آب پاکیزه پر می‌کند و یک دستمال سبز ابریشمی را بر روی دهانه آن می‌اندازد آنگاه «دوله» را نزد همه کسانی که می‌برد که آرزویی در دل دارند و می‌خواهند در مراسم «چک دولَه» شرکت کنند و آن‌ها جسم کوچکی مانند انگشتری، گوشواره، سنجاق سر، سکه یا مانند این‌ها در آب دوله می‌اندازند. سپس دختر دوله را به زیر درختی همیشه سبز چون سرو یا مورد می‌برد و در آن‌جا می‌گذارد. در روز جشن تیرگان و پس از مراسم آبریزان، همه کسانی که در دوله جسمی انداخته‌اند و نیت و آرزویی داشتنه‌اند در جایی گرد هم می‌آیند و دوشیزه، دوله را از زیر درخت به میان جمع می‌آورد. در این فال‌گیری بیشتر بانوان شرکت می‌کنند و سال خوردگان با صدایی بلند به نوبت شعرهایی می‌خوانند و دختر در پایان هر شعر، دست خود را درون دوله می‌برد و یکی از چیزها را بیرون می‌آورد، به این ترتیب صاحب آن جسم متوجه می‌شود که شعر خوانده شده مربوط به نیت، خواسته و آرزوی او بوده‌است.


دستبند تیر و باد

در آغاز جشن بعد از خوردن شیرینی، بندی به نام «تیر و باد» که از ۷ ریسمان به ۷ رنگ متفاوت بافته شده‌است به دست می‌بندند و در باد روز از تیرماه (۹ روز بعد) این بند را باز کرده و در جای بلندی مانند پشت بام به باد می‌سپارند تا آرزوها و خواسته‌هایشان را به عنوان پیام‌رسان به همراه ببرد. این کار با خواندن شعر زیر انجام می‌شود: تیر برو باد بیا غم برو شادی بیا محنت برو روزی بیا خوشه مرواری بیا



باورهای مردمی

در باورهای مردم، درباره جشن تیرگان دو روایت وجود دارد که روایت نخست همچنان که در بالا گفته شد مربوط به فرشته باران یا تیشتر می‌باشد و نبرد همیشگی میان نیکی و بدی است: در اوستا، تشتر یشت (تیر یشت)، تیشتر فرشته باران است که در ده روز اول ماه به چهره جوانی پانزده ساله در می‌آید و در ده روز دوم به چهره گاوی با شاخ‌های زرین و در ده روز سوم به چهره اسبی سپید و زیبا با گوش‌های زرین.

تیشتر به شکل اسب زیبای سفید زرین گوشی، با ساز و برگ زرین، به دریای کیهانی فرو می‌رود. در آنجا با دیو خشکسالی «اپوش» که به شکل اسب سیاهی است و با گوش و دم سیاه خود، ظاهری ترسناک دارد، روب‌رو می‌شود. این دو، سه شبانه روز با یکدیگر به نبرد برمی‌خیزند و تیشتر در این نبرد شکست می‌خورد، به نزد خدای بزرگ آمده و از او یاری و مدد می‌جوید و به خواست و قدرت پروردگار این بار بر اهریمن خشکسالی پیروز می‌گردد و آب‌ها می‌توانند بدون مانعی به مزرعه‌ها و چراگاه‌ها جاری شوند. باد ابرهای باران زا را که از دریای گیهانی برمی‌خواستند به این سو و آن سو راند، و باران‌های زندگی بخش بر هفت کشور زمین فرو ریخت و به مناسبت این پیروزی ایرانیان این روز را به جشن پرداختند.




روایت دیگر نیز درباره آرش کمانگیر اسطوره و قهرمان ملی ایرانیان است و اینکه میان ایران و توران سال‌ها جنگ و ستیز بود، در نبرد میان «افراسیاب» و «منوچهر»، شاه ایران، سپاه ایران شکست سختی می‌خورد؛ این رویداد در روز نخست تیر روی می‌دهد. سپاه ایران در مازندران به تنگنا می‌افتد و سرانجام دو سوی نبرد به سازش در می‌آیند و برای آنکه مرز دو کشور مشخص شود و ستیز از میان برخیزد می‌پذیرند که از مازندران تیری به جانب خاور (خراسان) پرتاب کنند هر جا تیر فرو آمد همان جا مرز دو کشور باشد و هیچ‌یک از دو کشور از آن فراتر نروند؛ تا در این گفتگو بودند، سپندارمذ (ایزدبانوی زمین) پدیدار شد و فرمان داد تیر و کمان آوردند. آرش در میان ایرانیان بزرگ‌ترین کماندار بود و به نیروی بی‌مانندش تیر را دورتر از همه پرتاب می‌کرد. سپندارمذ به آرش گفت تا کمان بردارد و تیری به جانب خاور پرتاب کند. آرش دانست که پهنای کشور ایران به نیروی بازو و پرش تیر او بسته‌است و باید توش و توان خود را در این راه بگذارد. او خود را آماده کرد، برهنه شد، و بدن خود را به شاه و سپاهیان نمود و گفت ببینید من تندرستم و کژی‌ای در وجودم نیست، ولی می‌دانم چون تیر را از کمان رها کنم همهٔ نیرویم با تیر از بدن بیرون خواهد آمد. آنگاه آرش تیر و کمان را برداشت و بر بلندای کوه دماوند برآمد و به نیروی خداداد تیر را رها کرد و خود بی‌جان بر زمین افتاد (درود بر روان پاک آرش و روان‌های پاک همهٔ سربازان ایرانی). هرمز، خدای بزرگ، به فرشتهٔ باد (وایو) فرمان داد تا تیر را نگهبان باشد و از آسیب نگه دارد. تیر از بامداد تا نیمروز در آسمان می‌رفت و از کوه و در و دشت می‌گذشت تا در کنار رود «جیهون» بر تنهٔ درخت گردویی که بزرگ‌تر از آن در گیتی نبود نشست.

آنجا را مرز ایران و توران جای دادند و هر سال به یاد آن جشن گرفتند.

—————————————————————-

تیرگان نماد دانش و حركت  

دكتر مهراب وحیدی  

۰۹ تیر ۱۳۸۷

تندیس آرش كمانگیرسخن از تیر است و تابستان،  سخن از خشكسالی است و ستاره باران،  سخن از آرش است و تیرگان.

آری بار دگر روز سیزدهم تیرماه زرتشتی برابر با دهم تیرماه خورشیدی فرا می رسد و جشنی از دیگر جشنهای ماهیانه با فلسفه وجودی ژرف و پربار در جهت شادمانی مردمان و شادكامی آدمیان؛ جشنی كه در آن با پدیدار شدن ستاره تشتر ( ستاره تیر و نه سیاره تیر یا عطارد) مردمان در دشت و هامون به نیایش پرداخته و در طلب باران در هنگام گرمای شدید و بی آبی حاصل از آن آبزور می سرایند. روزی كه جوانان نخ چند رنگ ” تیر و تشتر” به مچ دست چپ بسته تا ده روز بعد در روز باد آنرا به نسیم بسپارند تا به آرزوی خویش برسند.

روزی كه به یاد آرش این بزرگ سپندینه مرد ایران زمین كه با جان خویش مرزهای این سرزمین اهورایی را پاسبانی نمود ایرانیان با شادی به روان وی درود فرستند.

 

آیا تاكنون از خود پرسیده ایم كه چرا تیرگان در میان جشنهای ماهیانه مانند مهرگان در نزد زرتشتیان جایگاهی خاص دارد؟ آیا شوند آن واقعه ای نجومی است كه در تیرگان و مهرگان رخ می دهد و بنا به گمانی كه نیاز به اثبات نجومی دارد در تیرگان انقلاب تابستانی رخ داده و بلندترین روز سال است و نیز در مهرگان اعتدال پاییزی و برابری شب و روز؟ یا به شوند خشكی ایران در این زمان است و ارتباط پدیداری ستاره تشتر با بارش باران درازنای تاریخ؟ و یا شوند دیگری است و ارتباط آن با دیگر ایزدان و امشاسپند خورداد آنگونه كه در برساد می خوانیم به خشنودی خورداد و تشتر و باد و فروردین؟

 

نظر نگارنده بر این است كه در هنگام ایجاد تقویم و همراه نمودن ایزدان با امشاسپندان در اوستااندیشه ای والا و ژرف وجود داشته  است كه برداشت خویش بیان می گردد.

 

از روز خورداد تا تیر شش روز و از روز تیر تا فروردین شش روز و از فروردین تا باد سه روز است و از باد تا خورداد ماه بعد پانزده روز؛ آیا این اعداد مفهومی دارند!؟ در روز تیرگان آنچه رخ می دهد طلب آب است و آب پاشیدن به یكدیگر. آب كه نماد خورداد امشاسپند است و نماد دانش اندوزی زیرا كه مانند آب باید دانشهای گوناگون را فرا گرفته و در خود حل نمود. در تیرگان بند چند نخ رنگین ” تیر و تشتر” را كه می تواند نشان از چندگانگی دانشهای گوناگون باشد بر دست بسته می شود كه میتواند دستیابی به دانش را بیان كند و این بند در روز باد كه نماد حركت و جنبش و پویایی گفته می شود به نسیم سپرده می گردد كه این شاید نشانه ای از به حركت درآوردن دانشهای بدست آمده باشد. فروردین كه روز فروهرها است همیاری خویش را بدینگونه نشان می دهد كه برای دستیابی به جایگاه فروهر بزرگانی چون آرش باید به سلاح اندیشه كه چون تیر تیز باشد و به دانش كه چون آب همه چیز را در خود جای می دهد و چون باد  در جنبش و پویش رو به جلو حركت نمود تا بتوان آرمان آن گرامیان را كه دستیابی به مرزهای آزادگی است را پاسداشت.

 

دكتر مهراب وحیدی

روز آذر و تیرماه 3746 زرتشتی

—————————————————————————-

تـیـر ماه

یکم تـیر: اورمزد روز
جشن آغاز تابستان، انقلاب تابستانی، رسیدن خورشیدن به بالاترین جایگاه و آغاز سال نو در گاهشماری گاهنباری (← جشن میانه بهار). برگزاری جشن آغاز تابستان هنوز در برخی نواحی ایران همراه با گردهمایی و مراسم آب‌پاشی و آبریزگان، در صحرا برگزار می‌شود.

ششم تیر: خرداد روز
روز برگزاری جشنی به نام «نیلوفر» که امروزه بسیار ناشناخته مانده است. شاید به مناسبت شکوفا شدن گل‌های نیلوفر در اوایل تابستان باشد.

دهم تیر/ تیر روز
روز جشن «تیرگان»، از بزرگترین جشن‌های ایران‌باستان در ستایش و گرا‌می‌داشت «تیشتَـر/ تیر» (شباهنگ/ شِعرای یمانی)، ستاره باران‌آور در باورهای مردمی، و درخشان‌ترین ستاره آسمان که در نیمه دوم سال و همزمان با افزایش بارندگی‌ها در آسمان سرِ شبی دیده می‌شود.

این جشن در کنار آب‌ها، همراه با مراسمی وابسته با آب و آب‌پاشی و آرزوی بارش باران در سالِ پیشِ رو همراه بوده و همچون دیگر جشن‌هایی که با آب در پیوند هستند، با نام عمومی «آبریزگان/ آب‌پاشان/ سر شوران» یاد شده است.

در گذشته «تیرگان» روز بزرگداشت نویسندگان و گاه به «روز آرش شیوا‌تیر» منسوب شده است. بیرونی و همچنین گردیزی در «زین‌الاخبار» ناپدید شدن یکی از جاودانان ایرانی یعنی کیخسرو را در این روز و پس از شستشوی خود در آب چشمه‌ای، دانسته‌اند.

جشن تیرگان بجز این در سیزدهم فروردین‌ (← سیزده‌بدر) و سیزدهم مهر نیز برگزار می‌شود. ارمنیان ایران نیز در روز سیزدهم ژانویه آیین‌هایی را برگزار می‌کنند که برگرفته و ادامه جشن تیرگان است.

پانزدهم تیر/ دی به مهر روز
جشن خام‌خواری یا به روایت بیرونی «عمس (غفس؟)‌ خواره» در سُـغد باستان و دوری گزیدن از خوراک حیوانی و پختنی‌ها. در تقویم سغدی برابر با پانزدهمین روزِ ماه «بساکنج».

بهمنگان

جشن بهمنگان

جشن های ماهانه

در بهمن روز از بهمن ماه برابر با روز دوم بهمن ماه زرتشتی است.

جشن های ماهانه

ایرانیان در درازای سال چندین گونه جشن داشته اند / دارند، که یکی از این گونه ها جشن های ماهیانه هستند و برابر هستند با روزهایی که نام روز و نام ماه یکی می شوند. در گاه شمار زرتشتی / ایرانی هر ماه ۳۰ روز دارد و هر روز هم نامی. در میان این نام های ۳۰ گانۀ روزها، نامهای ۱۲ ماه سال نیز وجود دارند. بنابراین در هر ماه، دستکم یک روز است که نام روز و نام ماه یکسان است. آن روز را جشن می گیرند و با افزودن پسوند «گان» به پایان آن نام ، جشن آن ماه را نامگزاری می کنند، مانند : فروردینگان، اردیبهشت گان، … تیرگان، مهرگان،… بهمنگان و اسپندگان. هر کدام از این جشنها را نیز رسم و آیینی بوده و هست و مناسبت های چندی را نیز به آن ها نسبت داده اند.

شکل کهن و اوستایی واژۀ بهمن، وُهومَنَ Vohu Mana می باشد. وُهو به چَم (معنای) نیک یا خوب است (همانی که در فارسی امروزه «بَه» شده است). مَنَ به چم اندیشه می باشد. پس وهومن رویهم می شود اندیشه نیک.

در فلسفه و جهان بینی زرتشتی/ایرانی بهمن، نماد یا سمبول آن خرد و دانایی و آگاهی است که هم از درون و گوهر هر کس می جوشد و هم از دانش های روز مایه می گیرد و رویهم نیرویی می شود برای راهنمایی انسان به دریافت آگاهی و شناخت بیشتر از خویشتن، جهان و هستی. این بهمن است که به خودشناسی ره می یابد و آنچه را که در فلسفه زرتشتی اَشا Ashâ یا آرتا Ârtâ نامیده می شود به انسان می شناساند. اشا قانومندی آفرینش و هستی است. اشا راستی و حقیقت است.

بنابراین یکی از مناسبت های بهمنگان، گرامی داشت و جشن گرفتن برای خرد و اندیشه نیک و آگاهی است که به انسان شیوۀ درست زیستن را می نمایاند.

بهمن و اشا به همراه چند بنیان یا پرنسیپ دیگر مانند شهریور، اسفند، خرداد و امرداد پایه های فلسفه زرتشتی را تشکیل می دهند که به آنها بنیان های آفرینش یا هستی نیز گفته می شود. در فرهنگ فولکلور یا مردمی زرتشتی این بنیان ها به نام امشاسپند-ان Ameshâ spentâ  نامیده می شوند که به چم «جاودانان افزاینده» می باشند.

در این فرهنگ، هر کدام از این امشاسپندان نماد و نگاهبان بخشی از جهان هستی و طبیعت گشته اند و به آنها گره خورده اند. امشاسپند بهمن نماد و نگاهبان جانوران است. از این روست که در روزهای بهمن (و سه روز دیگر در هر ماه) زرتشتیان از گوشت خوردن پرهیز می کنند که به این روزها نَبُر می گویند که به چم نبریدن سر جانوران و یا نکشتن آنها برای خوراک کردنشان است. در گاتاهای زرتشت کشتن جانوران کاری نکوهیده به شمار آمده است . هم از این رو و هم از برای گرامیداشت طبیعت و جهان زنده است که بسیاری از زرتشتیان گیاه خوار هستند.

هر انسان خردمند و آگاهی که به کمترین شناخت راستینی از خود و جهان دست یافته باشد می داند که او و همۀ دیگر نمودهای هستی از یک گوهر و بن و ریشه بوده و درهم تنیده اند و سرنوشتشان از هم جدایی ندارد. هر آسیبی که به طبیعت، چه هوایی و گیاهی و یا دامی و جانوری برسد زیانش را انسان، دیر یا زود نیز خواهد دید و از  آن گریزی نیست!!

پس جشن بهمنگان برای یادآوری و گرامیداشت این دو بنیان ارجمند هست که انسان بهتر است خرد را در زندگی پیشه کند و به جهان پیرامون نیز آسیب نرساند، چه گیاه و جانور و چه انسان!!

موبد کامران جمشیدی

http://mobedjamshidi.com

—————————————————————————–

بهمن، فرشته پاسدار جانوران:

بسياري از دانشمندان ومورخان از دين زرتشت به عنوان نخستين ديني كه به حفظ محيط زيست توجه كرده است، ياد مي‌كنند؛ به طوري كه وسواس ايرانيان باستان در پاك نگه‌داشتن آب، خاك وآتش همواره زبانزد جهانيان بوده است. هرودوت وگزنفون درباره آن مي‌نويسند: ايرانيان هيچ چيز آلوده وكثيفي رادر آب نمي‌ريزند ودر پاك نگه‌داشتن خاك و زمين مراقبت مي‌كنند.

دكتر فرهنگ مهر در كتاب فلسفه زرتشت به شش فرشته بزرگ اهورامزدا در گات‌ها اشاره مي‌كند كه به صورت گروهي «امشاسپانتا» نام دارد وفرشته‌هاي پاسداران محيط زيست وآدميان نام گرفته‌اند وهريك پشتيبان  يكي از عناصر و يا موجودات طبيعي و حمایتگر چيزهاي متعلق به آدمي شده‌اند.

نخستين فرشته وهومن يا بهمن فرشته پاسدار جانوران و نگهدارنده  تندرستی انديشه در آدميان است. اشا پاسدار آتش, خشترا پاسدار فلز، ارميتي يا اسفند پاسدار زمين، هاروتات يا خرداد پاسدار آب وامرتات يا مرداد پاسدار گياهان نام گرفته‌اند.

ايرانيان همه ساله به مناسبت همزماني روز بهمن در ماه بهمن جشني به نام بهمنگان يا بهمنجه برپا مي‌كردند و از آنجا كه معتقد بودند فروزه پاك و جاويد بهمن در جهان مادي موكل جانوران است در اين جشن بيش از هرجشن وآئين ديگري به رعايت حقوق جانوران و پرهيز از كشتن آنها توجه نشان مي‌دادند.

اگر چه برخي از آداب ورسوم اين جشن زيبا از يادرفته و به ما نرسيده، ولي خوشبختانه بخش عمده‌اي از اين مراسم به واسطه آثار نوشته شده تاريخ‌نگاران و نويسندگان دوره اسلامي همچون ابوريحان بيروني، اسدي توسي،  فرخي و  منوچهري در گذر زمان از يادنرفته است. چنان كه از اين آثار برمي‌آيد، اين جشن تا پيش از حمله ویرانگر مغول درايران به صورتي فراگير موسوم بوده وآداب وتشريفات آن رواج همگانی داشته و حتي پس از آن دوران نيز به صورت پراكنده برگزار مي‌شده است.

 

بهمن، روزي براي جانوران و انديشه‌هاي نيك:

رعايت حقوق حيوانات در ايرانيان تا قرن‌ها چنان در ميان مردم اين سرزمين ريشه دوانده بود كه جزيي جدانشدني از فرهنگ مردم به حساب مي‌آمد و مردم در همه مراسم وآئين‌ها نوعي پايبندي خود رابه اين فرهنگ پيشتاز نشان مي‌دادند ودر نهادينه شدن آن كوشا بودند و به هر بهانه و به هر مناسبت و در هر جشن وآئيني علاقه خود را به اين باورها بروز مي‌دادند.

بهمن در اصل يكي از صفات جاودان خداوند يكتا است و ضمن اينكه نام دومين ماه زمستان نيز هست. دومين روز هر ماه را نيز بهمن مي‌ناميدند. در اين روز كه براساس دو نگرش متفاوت در تقويم رسمي امروزي برابر با 26 دي‌ماه یا 2 بهمن خواهد بود، ايرانيان بيش از هرروز ديگر به رعايت حقوق جانوران و كشتار نکردن آنها توجه نشان می‌دادند و به‌جای آن مراسم پختن آش و خوردن خوراکی‌های گياهي همچون نان وپنير وسبزي، نوشيدن شير شربت‌هاي گياهي بسيار رايج ومعمول بوده است.

يكي ديگر از مراسم اين روز پوشيدن رخت سفيد بود. پوشندگان لباس سفيد در حقيقت با اين کار نمادین بيزاري خود را از هرگونه ناپاكي پليدي، خونريزي وكشتار، آزار واذيت جانوران نشان داده با دسته‌ گل‌های سفيد به ديدار يكديگر مي‌رفتند و اين گل‌ها را به يكديگر پیشکش مي‌دادند.

نشان يا آرم ويژه اين روز ویژه، خروس بود؛ چون باور داشتند كه از ميان جانوران اين خروس همانند سروش (از فرشتگان خدا) با بانگ هوشياري دهنده و بيدار كننده خود نويدبخش روزي روشن با انديشه‌اي روشن و سپيد بوده وآنان را به سپيدي، روشني و پاكي در انديشه و کردار و بيزاري از خونريزي وكشتار جانوران و پايمال نكردن حقوق آنها فرا مي‌خواند.

بهمن به معني انديشه نيك است، و هماورد و دشمن او اكومن يا اكمن ديو(انديشه ناپاك) است. از ديگر ديوان مخالف بهمن، ايشمه (خشم) وآز (غلط انديش) است. بهمن راست‌كرداران پرهيزگار را در بهشت مي‌پذيرد. در ادبيات پهلوي بهمن نخستين آفريده اهورامزدا است. يعني بهمن است كه زرتشت را به هنگام زادن نگهباني مي‌كند و از آسيب ديوان رهايي مي‌بخشد.

گمان بر اين است كه بهمن در آیین زرتشت، جانشين مهر ايزد بزرگ آريائيان شده است. او پشتيبان جانوران سودمند در جهان است و با ايشان نيز سروكار دارد. (شناخت اساطير ايران / جان هيلنز / ص 73) چون بهمن پاسباني چارپايان سودمند در جهان جسماني را به دوش دارد، در جشن بهمنگان يا بهمنجه از كشتار حيوانات و خوردن گوشت آنان خودداري مي‌شود. (مراسم مذهبي وآداب زرتشتيان / موبد اردشير آذرگشسب / ص 239)

در رواياتي آمده است كه جشن بهمنگان جشن پدران ومردان درست كردار است. پدران و مرداني كه همواره در تخصيص روزها و بزرگداشت‌ها ناديده گرفته ‌شده‌اند. اينك همه تلاش‌ها و راست كرداري‌هايشان راپاس مي‌داريم به پاس جشني كهن وباستاني كه نياكان ما هيچ‌گاه مادران وپدران را از يادنبرده بودند.

 

تاريخچه حمايت از جانوران در ايران:

حمايت از جانوران در ايران به بيش از 2000 سال قبل از ميلاد مسيح مي‌رسد ودر قوانين آن زمان آمده است كساني كه از جانوران كار سخت مي‌كشند بايد مجازات شوند.

در كتاب پزشكي ايران به نقل از اوستا آمده: برمومنان واجب است كه به هر موجود بارداري خواه دوپا و خواه چهارپا به يك چشم بنگرند.

اين مستندات نشان مي‌دهد كه ايرانيان باستان در ميان ملت های گوناگون از پيشگامان و بنيانگذاران قوانين و دستورات مربوط به حقوق جانوران و حتي گياهان بوده‌اند و وارون آنچه كه تاريخ‌نگاران و نظريه‌پردازان غربي در ترويج آن مي‌كوشند ايرانيان قرن‌ها زودتر از آنها در اين قوانين و دستورات ريشه‌دار به مسائل مربوط به جانوران ومحيط زيست آنها توجه كرده وهمه ويژگي‌ها و حقوق آنها را به رسميت شناخته‌اند. رسم شفقت  و مهربانی سبت به جانوران قرن‌ها پس از سقوط افكار ايرانيان باستان برجاي ماند ولي در نهايت اين نگرش كمرنگ شد.

پس از آن، جستار حمايت از جانوران در ساير اديان جهان نيز بعداً جايگاه ويژه‌اي يافت، از يهوديت ومسيحيت وكنفوسيوسي وهندو گرفته تا سنن ومي، شينتو، تائو، بودا و سرانجام اسلام. بلندترين سوره قرآن كريم كه بقره باشد به نام يك جانور ناميده شده است.

 

بهمنگان تنها يكي از اعياد و جشن‌هاي ملي است كه با گذشت زمان از شكوه ويژه اين روز و برگزاري ان در سطح ملي كاسته شده است. دكتر فرهنگ مهر در كتاب فلسفه زرتشت از تلاش اهريمناني ياد مي‌كند كه طي سده‌ها در كنار گذاشتن جشن‌هاي ملي ايران همچون نوروز، مهرگان و سده کوشیده‌اند و با شكست روبه رو شده است.

گرچه بسياري از آئين‌هاي ديگر همچون بهمنگان تا اندازه زيادي به دست فراموشي سپرده شد. اما با توجه به پيشينه تاريخي اين روز انجمن حمايت از حيوانات ايران ، روز 26 دي‌ماه رابه عنوان روز حمايت از حيوانات اعلام كرد و از سال 79 چندین بار پيشنهاد ثبت اين روز به عنوان روز حمايت از حيوانات در تقويم رسمي كشور را به شوراي فرهنگ عمومي ارائه داد، اما هربار به آن ترتيب اثر داده نشده است.

با اين حال حاميان جانوران دراين روز خود گردهم جمع مي‌شوند و برنامه‌هاي ویژه‌اي رادر جهت حمايت از حقوق جانوران به اجرا مي‌گذارند.

 

جشن بهمنگان:

جشن بهمنگان در روز دوم بهمن ماه به مناسبت همنام شدن روز و ماه برگزار مي‌گرديد. هم‌اکنون به دليل تغييراتي كه در گاهشماري‌ها به وجود آمده است، برخی مانند زرتشتیان روز دوم بهمن ماه كه بهمنگان بوده است را به 26 دي‌ماه تغيير داده و در تقويم‌ ثبت کرده‌اند. گرچه اخترباستان‌شناسانی مانند دکتر رضا مرادی غیاث‌آبادی بر این باورند که نباید در تقویم دست‌کاری کرد، بنابر این هنوز هم بایستی جشن بهمنگان در همان روز باستانی خود یعنی 2 بهمن برگزار گردد.

 در ترجمه خرده اوستا چنين امده است:

در جشن بهمنگان، ايرانيان به مناسبت اين‌كه امشاسپند بهمن در جهان مادي نگهبان چارپايان سودمند است از خوردن گوشت پرهيز مي‌كنند. ايرانيان باستان اين روز رابه احترام آن جشن مي‌گرفتند و شادي مي‌كردند و خود را براي پيروي از صفات پسنديده آن كه راهنماي پيشرفت وسعادت است، آماده مي‌ساختند. (جشن‌هاي باستان ايران / علي خوروش ديلماني). درباره اين جشن علي بن توسي (اسدي طوسي) شاعر قرن 5 هجري در كتاب واژه‌نامه لغت فرس زير واژه بهمنجه مي‌نويسد:

بهمنجه رسم عجم است، چون دو روز از ماه بهمن مي‌گذشت، بهمنجه مي‌كردند و اين عيدي بود كه در آن روز طعام مي‌پختند و بهمن سرخ و بهمن زرد بر كاسه‌ها مي‌افشاندند.

فرخي مي‌گويد: فرخش باد وخداوندش فرخنده كناد /  عيدفرخنده و بهمنجه و بهمن‌ماه

انوري نيز مي‌گويد: بعد ما كز سرعيش همه روز افكندي / سخن رفتن و نارفتن ما در افواه / اندر آمد از در حجره من صبحدمي /  روز بهمنجه يعني دوم بهمن ماه.

ابوريحان بيروني در آثارالباقيه در مورد جشن بهمنجه چنين مي‌نويسد: روز دوم آن روز بهمن عيد است كه براي توافق دو نام آن را بهمنجه ناميده‌اند، بهمن نام فرشته موكل بر بهايم است كه با آنها براي عمارت زمين و رفع حوايج نيازمند است و مردم فارس در ديگ‌هايي از جميع دانه‌هاي ماكول با گوشت غذايي مي‌پزند و آن را با شير خالص مي‌خوردند و مي‌گويند كه حافظه را اين غذازياد مي‌كند و اين روز را در چيدن گياهان و كنار رودخانه‌ها و جوي‌ها و روغن گرفتن و تهيه بخور و سوزاندني‌ها خاصيتي مخصوص است و براين گمانند كه جاماسب وزير گشتاسب اين كارها را در اين روز انجام مي‌داد و سود اين اشياء در اين روز بيشتر از ديگر روزهاست.

ابوريحان در كتاب التفهيم خود آورده است: بهمن نام گياهي است كه اكنون در اطراف خوزستان و دشت ميشان مي‌رويد. ايرانيان در روز جشن اين گياه را با شير مخلوط مي‌كردند و مي‌خورده‌اند . (اصل ونسب ودين‌هاي ايرانيان باستان / عبدالعظيم رضايي / ص 499 ).

چنانكه از عبارت ابوريحان و اسدي توسي برمي‌آيد، بهمن نيز نام گياهي است كه به‌ویژه در جشن بهمنجه خورده مي‌شده كه به رنگ سفيد يا سرخ وبه شكل زردك بود. (يشت‌ها  جلد اول / ابراهيم پورداوود / ص/ 90 )

امروز نيز بين مردم ما در زمستان به خصوص ماه بهمن خوردن برف وشيره مرسوم است ومعنقدند كه خاصيت دارويي دارد.

بهمن نخستین و برترين امشاسپند است  وصورت اصلي اين كلمه وهومن است كه مركب از دو واژه است. به معني نيك  و به معني وجدان و مصدر انديشه و به عبارت ديگر وجدان نيك و خرد كامل وآن دو لفظ مصطلح اخير هم مركب از دو كلمه است:

وهو: نيك، من: ضمير و وجدان.

از روایت‌های اوستا چنان فهمیده مي‌شود كه تندرستی و خوشبختی و نيكي همه ضماير و دل‌ها به اين امشاسپند مربوط است؛ ستودن و ستایش اين امشاسپند عبارت از استقبال نيك‌ضميري و دارای وجدان نيك شدن؛ وهومن امشاسپند از هركس نا خشنود باشد در دنيا سعادت و در آخرت بهشت و درجات عالي نصيب آن شخص نخواهد شد.

 غرض از تحصيل خوشنودی آن امشاسپند، تهذيب وجدان و پاکی ضمير است كه انسان را از هرگونه خواری و نكبت و مرتبه نشيب رهانيده و به درجه‌های بالا رهبري نموده و رستگاري خواهد بخشود.

او كردار مردمان را در واپسين داوري در روز رستاخیز (قیامت) مي‌سنجد، بهشت خانه اوست. زرتشت از طريق اوست كه به نزد اهورامزدا بار مي‌يابد.

 بهمنگان بر همه ايرانيان بویژه مردان ايستاده و پدران پرتلاش فرخنده باد.

————————————————————

از وهومن تا وهومن…        

پریا ماوندی  

۲۵ دی ۱۳۸۷

من روانم را در پرتو وهومن به بالاترین سرای جای خواهم داد و با آگاهی از پاداش کرداری که مزدا اهورا مقرر فرموده، تا زمانی که اراده و توانایی دارم به مردم می­آموزم که برای اشا کوشش کنند.

(گاتا، هات 28 بند 4)

 

اهورامزدای رایومند و فرهمند را، امشاسپندان را، وهومن را، صلح پیروزمند را که از بالا پشتیبان همه­ی آفریدگان است، دانش فطری مزدا آفریده را، دانش اکتسابی مزدا آفریده را… می­ستاییم.

(یشت­ها، هفتن یشت کوچک)

 

رسم بهمن گیر و از نو تازه کن بهمنجَنه

ای درخت ملک، بارت عز و بیداری تنه

اورمزدِ بهمن و بهمنجنه فرخ بُوَد

فرخت باد اورمزدِ بهمن و بهمنجنه

(منوچهری)

 

به خشنودی مینوی وهمن و ماه و گوش و رام…

(خرده­اوستا، برساد)

 

وهمن، منش وه و خوب، یکی از فروزگان شکوهمند پاکان جاودان، امشاسپندان پیروزگر، فروزه­ای که در سنت سینه به سینه گشته، بر فراز دیگر امشاسپندان، به راستی چه خوش می­درخشد.

 

این فروزه در هستی مینوی نمود اندیشه­ی نیک و دانایی خداوند می­باشد و در سروده­ی اشوزرتشت، اهورامزدا، پدر منش پاک است:

ای خداوند جان و خرد! زمانی که در اندیشه­ی خود تو را نخستین و پسین هستی شناختم، آنگاه با دیده­ی دل دریافتم که تویی پدر منش پاک، که تویی آفریننده­ی اشا و داور کردار جهانیان.

(گاتا، هات 31 بند 8)

 

وهمن امشاسپند، آدمی را از این عقل و تدبیر بهره بخشد و او را به آفریدگار نزدیک سازد:

 

ای هستی­بخش بزرگ دانا! هر آینه با اندیشه­ی پاک به تو نزدیک خواهم شد؛ پروردگارا! پاداشی که تنها در پرتو اشا (راستی) به دست می­آید و دینداران را خوشبخت می­سازد، در هر دو جهان مادی و مینوی به من ببخش.

(گاتا، هات 28 بند 2)

 

این فروزه در هستی زمینی نگاهبان و نگهدار جانوران و ستوران است.

 

خروس که از مرغکان سپنته به شمار می­آید و در سپیده­دم با بانگ خویش دیو تاریکی را رانده و مردم را به برخاستن و تلاش و کوشش می­خواند، ویژه­ی بهمن است. همچنین سپیدی، رنگ نسبت داده شده به این فروزه می­باشد -چنان که سدره، در اوستا وهومنووستر نام دارد- و در میان گل­ها یاسمن سفید یادآور وهومن است.

 

و اما جشن وهمنگان که جشن پاسداشت این فروزه و به یاد آوردن و به کاربستن آن در لحظه لحظه­ی زندگی می­باشد. از این جشن با نام­های بهمنگان و بهمنجنه نگاشته­اند؛ چنان که بسیاری از آداب و رسوم انجام شده در این جشن را، منسوب به جاماسب وزیر خردمند شاه گشتاسب می­دانند و گویند در این روز نوعی آش به نام آش بهمنگان آماده می­کردند و از گیاه بهمن سرخ و بهمن سفید در هر خوراکی بهره می­بردند؛ این گیاهانِ ریشه­ای که شبیه زردک می­باشند، خواص دارویی بسیار داشته و برای تقویت حافظه بسیار مفید بوده­اند.

 

گرچه امروزه این سنت­ها دیگر رایج نیستند باری بهمنگان در میان زرتشتیان امروز نیز با سنتی نوین به گرامیداشت پدران، در هر گوشه­ی ایران جشن گرفته می­شود تا هر باره و هر باره با دیدی نوین­تر و با آموزش­های گاتایی به این فروزه بنگریم و به آن بیندیشیم و آن گونه که اشوزرتشت سروده از وهومن (نمود دانش و اندیشه­ی نیک) به وهومن ره بجوییم:

 

ای اشا کی تو را خواهم دید؟ و ای وهومن چه زمان با کسب دانش تو را خواهم شناخت؟ …

(گاتا، قسمتی از هات 28 بند 5)

 

وهومنی که در هات 29 در صورتی نمادین، همان دانشی است که اهورامزدا از آن برای معرفی یک سودرسان و نجات­دهنده یاری می­خواهد و پس از این یاری است که اهورامزدا، خود، اشوزرتشت را همان سوشیانت می­خواند، کسی که شیوایی بیان دارد و خواستار آشکارسازی اشا با سرودهای ستایش است؛ و این تصویر انگیزش اندیشه در پس این سرودهای ستایش به زیبایی اندیشه برمی­انگیزد و خرد برمی­تابد. پس با یاری از سرودهای گاتا به وهومن بیندیشیم، به هستیمان بیندیشیم و به اهورامزدا راه پوییم و همازورانه وهمنگان را به جشن بنشینیم.

 

فرخش باد و خداوندش فرخنده کناد

عید فرخنده و بهمنجنه و بهمنگان

(فرخی)

 

کتابنامه:

1-   گاتا، سرودهای اندیشه­برانگیز اشوزرتشت، گردآورنده کانون دانشجویان زرتشتی، ویراست نخست، تهران، 1386

2-   ابراهیم پورداوود: ادبیات مزدیسنا- یشت­ها، از سلسله انتشارات انجمن زرتشتیان ایرانی- بمبئی و ایران لیگ از نفقه­ی پشوتن مارکار

3-   هاشم رضی: گاه­شماری جشن­های ایران باستان، چاپ نخست، انتشارات بهجت، تهران، 1380

 

———————————————–

بهمنگان جشن نیك اندیشی        

مهربان پولادی  

۲۵ دی ۱۳۸۷

با اینکه در زمستان بزرگ با سرما در ستیزیم باز هم میراث گرانبهای نیاکانمان همچون پوششی جان و دلمان را گرم می کند وبه ما  مژده ی فرا رسیدن جشن نیک اندیشی و خرد پاک را می دهد. دومین روز هر ماه وهمن یا بهمن نام دارد و چون با نام ماه یکی می گردد آنرا جشن بهمنگان می خوانیم جشنی در ستایش خرد و منش نیک اولین فروزه اهورامزدا یا همان وهمن امشاسپند .در این روز آداب و آیین ویژه یی معمول بود که منظور اصلی آنها پیوند و یگانگی و همازوری مردم و ایجاد جشن و سرور بود.

 

و اما  در تناسب برگزاری  روز پدر در این روز روانشاد موبد رستم شهزادی  یادآور شده اند : ….در مرد وهومن به معنی خرد وعقل و در زن سپنتاآرمیتی به معنی عشق و عاطفه می باشد و اهورامزدا روح مهربانی و احساسات را در وجود زن بیشتر از مرد قرار داده و مرد در خارج از خانه برای تامین  و گذران زندگی باید با  خرد و اندیشه  راه  کسب درآمد بیشتر  و سرپرستی و مسئولیت خانواده را بدوش بکشد  و چون  وهمن به چم منش و اندیشه نیک است این روز  به مردان و پدران  نیک منش پیشکش می شود پدران و مردانی که همواره در تخصیص روزها و بزرگداشت ها نادیده گرفته شده اند اینک همه تلاش ها و راست کرداری هایشان را پاس می داریم  و آرمان داریم  که با پیروی از اندیشه های نیک اشوزرتشت بزرگ مرد تاریخ ، انسان و پدری نمونه برای جامعه خویش باشند.

 

بهمنگان بر همه ی همکیشان به ویژه مردان نیک اندیش و پدران پرتلاش خجسته باد

 

—————————————–

 

بهمن گان، برف اندیشه بر زمین مهربان   

موبد دكتر مهراب وحیدی  

۲۶ دی ۱۳۸۷

موبد دكتر مهراب وحیدی به راستی که انسان موجود شگفتی است . او که چون دیگر جانوران جسم دارد و جان ، زیبا خداداده ای دارد با نام خرد که به شوند آن از دیگر آفریده های این جهان برتری یافته است و بدین داشته تلاشگر در راهیابی به ریزه کاریهای دنیا و رهپیما به اندرون هرچیز و دلداده به دلارام هستی بخش .

 

و در این راه گاه بدون در نظر گرفتن زیبا داده دیگرش که همان وجدان و دین خویش است ، به راهی دگر رود که میوه ای جز اندوه و پشیمانی به بر نخواهد نشست. از این رو است که بر پیروان دین مزدیسنی سفارش گردیده  تا با تراز اندیشه و وجدان و بدور از یکسو نگری و پیش داوری در راه شناخت مزدا گام بردارند. و چه شایسته نیاکانمان این پند را دریافته و به کار بسته اند بگونه ای که در گاهشماری نیز دو ماه آخر سال را در پی ماه آفریننده دادار، بهمن و اسفند نام گذاشته اند تا بدانیم که نماد نیک اندیشی سفیدی است که چون لکی بر آن وارد شود، نمایان می گردد و نماد وجدان بیدار ، مهر و فروتنی که چون زمین همه را به یک دید می نگرد. و بدینسان به انسان هوشمند گقته اند که تا بارش برف در میانه زمستان نباشد ، زمین مهربان را برای شکوفایی اندوخته ای نبوده و خشکسالی در پی آن خواهد بود. و بدون نیک اندیشی و خردورزی ، انسان را توان فروتنی نبوده و توشه ای بهر رهنمای روان برای رسیدن به بهترین راستی نخواهد داشت.

———————————————————————-

 

جشن بهمنگان، جشن پدران و مردان آزاده، نیک‌اندیش و درست كردار

 

گروه اندیشه :

یاس سپید نماد بهمن امشاسپند و جشن بهمنگانفرخش باد و خداوند فرخنده کناد عید فرخنده و بهمنجه و بهمن ماه

جشن بهمنگان برابر است با: روز دوم از ماه باستانی(زرتشتی) بهمن که «بهمن» روز نام دارد (برابر با 26دی ماه) و ویژه امشاسپند بهمن است.

برابر نوشته‌هاى اوستا، اهورامزدا داراى فروزه هاى نیك بی‌شمار است كه از میان آن‌ها شش ویژگی برگزیده‌ترند كه به هر‌ یك از این‌ها امشاسپند مى‌گویند. بهمن نخستین و برترین امشاسپند است. بهمن به معنی اندیشه‌ی‌نیك است.ایرانیان باستان و زرتشتیان کنونی، به مناسبت این که امشاسپند بهمن در جهان مادی نگهبان چهارپایان سودمند است، در روزبهمن از گوشت خوردن پرهیز می کنند.

ابوریحان بیرونى در آثارالباقیه درباره‌ی جشن بهمنجه چنین مى‌نویسد: «روز دوم آن، روز بهمن، عید است كه براى توافق دو نام آن را بهمنجه نامیده اند؛ بهمن نام فرشته موكل بر بهایم است كه بشر به آنها براى عمارت زمین و رفع حوایج نیازمند است.»

امشاسپند «بهمن» فرشته پاسدار «حیوانات» و نگهدارنده «سلامت اندیشه» در آدمى است.

همچنین جشن بهمنگان جشن پدران و مردان آزاده، نیک‌اندیش و درست كردار است.

بسیارى از دانشمندان و پژوهشگران؛ دین زرتشت را نخستین دینى مى‌دانند كه به پاسداری از محیط زیست توجه كرده است. باور و کردار ایرانیان در پاك نگهداشتن آب، خاك و آتش همواره زبانزد یونانیان و دیگر مردم جهان بوده است.

ایرانیان باستان همه ساله به مناسبت جشن «بهمنگان» یا «بهمنجه»، بیش از هر جشن و آیین دیگرى به رعایت حقوق حیوانات و پرهیز از خوردن گوشت آن‌ها، توجه می‌کردند. اگرچه برخى از آیین‌های این جشن زیبا، از یاد رفته و به ما نرسیده، ولى خوشبختانه بخش بسیاری از آن به وسیله نوشته‌های تاریخ‌نگاران و نویسندگانی همچون ابوریحان بیرونى، اسدى توسى، فرخى، منوچهرى و… در گذر زمان از یاد نرفته است. چنان كه از این آثار برمى‌آید، این جشن تا پیش از حتازش مغول در ایران به‌گونه‌ای فراگیر انجام می‌شده و آیین‌ها و تشریفات آن میان مردم گسترش داشته و حتا پس از آن روزگار نیز به گونه‌ای پراكنده برگزار مى‌شده است.

رعایت حقوق جانوران تا سده‌ها چنان در میان ایرانی‌ها و در اثر آموزش ایرانیان در میان مردم سرزمین‌های دور و نزدیک ریشه دوانده بود كه جزیى جدانشدنى از فرهنگ مردم به شمار مى‌آمد و همه مردم در آیین‌های گوناگون پایبندى خود را به این فرهنگ شکوهمند نشان مى‌دادند و در نهادینه شدن آن كوشا بودند. به هر بهانه و به هر مناسبتی، در هر جشن و آیینى دلبستگی خود را به این باورها بروز مى دادند.

در این روز كه برپایه‌ی تقویم رسمى امروزى برابر با ۲۶ دى ماه است، ایرانیان در آیین این جشن، از آش و خوراك‌هاى گیاهى همچون نان و پنیر و سبزى، شیر و شربت‌هاى گیاهى بهره می‌بردند و در خانه‌ی بزرگان و بسیارى از خانواده‌ها دیگ آشى آماده و مهمانى برپا بوده است.

بهمن نماد سپیدی و پاکی است. مردم با پوشیدن لباس سفید در این روز، بیزارى خود را از هرگونه ناپاكى و پلیدى، خونریزى و كشتار و آزار حیوانات نشان داده و با دسته‌هاى گل سفید به دیدار یكدیگر مى‌رفتند.

نشان ویژه این روز «خروس» بود، چرا که باور داشتند از میان حیوانات خروس است كه همانند سروش با بانگ هشدار دهنده و بیداركننده خود نویدبخش روزى روشن با اندیشه‌اى روشن، نیک و پاک است.

جشن بهمنگان جشن بزرگی است. در كتاب اوستا آمده است:

«مى‌ستاییم… روان‌هاى چهارپایان را كه مایه زندگى ما هستند كه ما براى آن‌هاییم و آن‌ها براى مایند. روان‌هاى جانوران سودمند دشتى را مى ستاییم(هات ۳۹) آب‌هاى روان و مرغ پران را مى‌ستاییم … (هات ۴۹) همه جانوران آبى و زمینى و پرنده و رونده و چرنده را مى‌ستاییم. خواستار ستایش روان جانوران آبزى، جانوران زمینى، پرندگان، جانوران دشتى و چرندگان را …».

تاریخ پشتیبانی از حیوانات در ایران به بیش از دوهزار سال پیش از میلاد مسیح مى‌رسد و در دادنامه‌های آن زمان آمده است كسانى كه حیوانات را نگهدارى كرده و از آن‌ها كار سخت مى‌كشند، باید سزای رفتار خود را ببینند. در اوستا نشانه‌هاى بسیاری درباره آفرینش جانوران آمده است. در كتاب تاریخ پزشكى ایران باستان، از گفته‌ی اوستا آمده: «بر باورمندان آیین پاکی و راستی شایسته است كه به هر موجود باردارى خواه دوپا و خواه چهارپا به یك چشم بنگرند.»

—————————————————————————–

بهـمن ماه

دوم بهمن/ بهمن روز
جشن «بهمنگان»، جشنی در ستایش و گرامیداشت «بهمن» (در اوستایی «وُهومَـنَه»، در پهلوی «وَهْـمَـن») به معنای «اندیشه نیک» و بعدها یکی از اَمْشاسْپَندان. در این روز آشی به نام «آش بهمنگان» یا «آش دانگو» به صورت گروهی پخته می‌شده است که نام «دانگو/ دانگی» برگرفته از همین سنت اشتراکی آن است.

پنجم بهمن/ سپندارمذ روز
پنج روز پیش از جشن سده و جشنی به نام «نوسره».

دهم بهمن/ آبان روز
شامگاه این روز، هنگام جشن بزرگ «سَـدَه/ سده‌سوزی» در چهلمین روزِ پس از «یلدا» (زایش خورشید)و صدمین روز پس از اول آبان. متون کهن جشن سده را در آبان‌روز از بهمن‌ماه و در «چلّه» زمستان دانسته‌اند که برابر با دهم بهمن‌ماه می‌شود. جشن سده در نواحی گوناگون با نام‌های مختلفی شناخته می‌شود: در خراسان «سَـرِه»، در حوالی اراک «جشن چوپانان»، در خمین «کُـردِه»، در دلیجان «هَله‌هَله» و در بدخشان تاجیکستان به نام «خِـرپَـچار» دانسته شده است. بتازگی زرتشتیان نیز کوشش می‌کنند تا این جشن را برگزار کنند. در فراهان، سنگسرِ سمنان و جاهایی دیگر، چهار روز پیش و پس از سده را «چاروچار» و سردترین شب‌ها می‌دانند که سده در میانه آن جای گرفته است. همچنین هنگام جشن و نمایش «کوسه‌ناقالدی» که دو نفر در کوچه‌ها به نوازندگی و سرودخوانی می‌پردازند. یکی از این دو نفر نقش «کوسه» و دیگری نقش «تَـکِـه/ تگه» (بُـز نر) را به عهده می‌گیرد. «کوسه» با پوشیدن جامه‌های خنده‌آور، دست و صورت خود را سیاه کرده و «تکه» پوست بزی با دو شاخ بر سر کشیده و دست و صورت خود را سپید می‌کند. گاه پسر نوجوانی نیز در نقش زنِ کوسه به نمایش می‌پردازد. این مراسم در گیلان نیز با نام «آینه تکم» برگزار می‌شود. این نمایش شباهت فراوانی با «کوسه‌سواری» (← یکم اسفند) و نیز «حاجی‌فیروز» نوروزی دارد و بی‌تردید با آیین‌های «باران‌خواهی» در پیوند است. پیوند دادن جشن سده به هوشنگ‌شاه، اشتباهی متداول و ناشی از دخل‌و‌تصرف در شاهنامه فردوسی بوده است. مهمترین دلیل پیدایش این جشن، انجام آیین‌هایی نمادین برای کاستن از شدت سرما و نیز چهلمین زادروز خورشید است.

پانزدهم بهمن/ دی به مهر روز
جشن میانه زمستان و گاهنباری فراموش شده که دلیل فراموشی آن دانسته نیست. با این وجود برخی دیگر از جشن‌های میانه زمستان، بازمانده‌ای از این گاهنبار هستند. همچنین آغاز سال نو در تقویم‌های شمال‌‌غربی هندوکش در افغانستان امروزی؛ آغاز سال نو در تقویم‌های محلی لرستان، بختیاری و کردستان (بنام «وهار کردی»). همچنین هنگام جشن مهرگان («میر ما/ مهرماه»)در تقویم طبری؛ و نیز همین ایام، زمان برگزاری جشن «پیر شالیار/ پیر شهریار» در «اورامانات» کردستان.

بیست و دوم بهمن/ باد روز
جشنی بنام «بادروزی» یا «کژین» در گرامیداشت «بـاد» در اوستایی «واتَـه» و ایزد نگاهبان آن با همین نام که از بزرگترین ایزدان ایرانی در باورهای «زَروانی/ زُروانی» بشمار می‌رفته است. کوشیار گیلانی در «زیج جامع» از آن با نام «باذ وره» یاد کرده است. این جشن نیز با بازار همگانی همراه بوده و در آن روز ریسمان‌هایی از نخ هفت‌رنگ را به آغوش باد می‌سپرده‌اند.

بیست و پنجم بهمن/ ارد روز
برابر ۱۳ یا۱۴ فوریه و جشن آتش ارمنیان به نام «دِرِندِز».

سی‌ام بهمن/ انارام روز
جشن آبریزگان دیگری که با نام «آفریجگان» نیز شناخته شده است. همچنین هنگام جشن مهرگان («میر ما») در تقویم دَیلمی و در گیلان.

امردادگان

جشن امردادگان

جشن های ماهانه

امردادگان روز هفتم ِ امُرداد (امُردادروز در امُردادماه) در گاه‌شمار ِ ایران ِ باستان (و سومین روز اَمردادماه در گاهشماری فعلی ایران)، یکی از جشن‌های ِ دوازدگانهٔ ِ سالیانه در روزهای ِ هم‌نام‌شدن ِ روز و ماه است که ایرانیان، در هر زمان و هرجایی، آن را برای گرامی‌داشت ِ منش و کُنش و خویش‌کاری‌ی ِ امُرداد (/ در گاهان ِ زرتشت و اوستای ِ پسین: اَمِرِتات به مفهوم ِ بی‌مرگی/ جاودانگی) یکی از فروزه‌های ِ شش‌گانهٔ ِ خِرَد و دانش ِ فرمان‌روا بر فرارَوَند ِ هستی (نام‌بُردار و شناخته به اهوره‌مَزدا) است. امشاسپند ِ جاودانگی ِ امرداد همواره در کنار امشاسپند ِ رسایی ِ خرداد، نگهبان آب و گیاه هستند. ایرانیان ِ از هزاره‌های ِ گم‌شده و دور، این جشن ِ فرخنده را برگزارکرده و ستوده و گرامی داشته‌اند.

اَمِرِتات ، امرداد نام ششمین امشاسپند است که همواره با خورداد آمده است یعنی جاودانگی پس از رسایی ( خورداد ) خواهد رسید . بدین روی فروزه نگهبان آب و پاسدار گیاهان با یکدیگراهمیت دارند. ایرانیان از هزاره‌های دور، این جشن فرخنده را نیز برگزارکرده و  گرامی داشته‌اند. 

در یادگارهای ِ کهن ایرانی، از این روز و جشن ِ ویژهٔ ِ آن، سخن ِ بسیار گفته‌شده‌است در متن ِ پهلوی‌ی ِ بُندَهِش، می‌خوانیم:

امُرداد ِ بی‌مرگ، سَروَر ِ گیاهان ِ بی‌شمارست؛ زیرا او را به گیتی، گیاه، خویش است. گیاهان را رویانَد و رَمهٔ ِ گوسفندان را افزاید؛ زیرا همهٔ ِ دام‌ها از او خورند و زیست‌کنند. به فِرَشکرد ِ [/ نوگردانی‌ی ِ جهان و زندگی در پایان ِ کار ِ جهان به سالاری‌ی ِ سوشیانت، رهاننده‌ای از تبار ِ زرتشت]، نیز “انوش” [/ خوراک ِ بی‌مرگی] را از امرداد آرایند. اگر کسی گیاه را رامش بخشد یا بیازارد، آن گاه امُرداد [از او] آسوده یا آزَرده بُوَد… (گزارش ِ دکتر مهرداد بهار در پژوهشی در اساطیر ِ ایران، چاپ یکم، ص ۱۱۷)

با روی‌کرد به خویش‌کاری‌ی ِ امرداد در جهان ِ اَستومَند (/ جهان ِ مادّی) که نگاهبانی از گیاهان ِ روی ِ زمین و سرسبز و باروَرنگاه‌داشتن ِ آنهاست، و نماد ِ جاودانگی و بیمرگی و جوانی‌ی ی همیشگی‌ به شمارمی‌آید، مسعود سعد ِ سلمان، چکامه‌پرداز ِ سدهٔ پنجم ِ هجری، می‌گوید:

روز ِ مُرداد [/ امُرداد] مُژده داد بدان
که جهان شد به طبع، باز جوان.

و همچنین می گوید :

مرداد مه است سخت خرم
مَی نوش پیاپی و دمادم

هریک از فروزه‌های دوازده‌گانه که جشن‌های هم‌نامی‌ی ِ روز و ماه برای ِ گرامی‌داشت ِ آنها برگزارمی‌شود، گل ِ ویژه‌ای دارد. گل ِ ویژهٔ ِ امُرداد، زنبق (/ چمبک) است.

در برگ ۲۵۰ برگردان فارسی آثارالباقیه ابوریحان بیرونی چنین آمده است که :

«… مرداد ماه که روز هفتم آن مرداد روز است و آن روز را به انگیزهٔ پیش آمدن دو نام با هم، جشن می گرفتند. معنای امرداد آن است که مرگ و نیستی نداشته باشد. امرداد فرشته ای است که به نگهداری جهان و آراستن غذاها و داروها که اصل آن از نباتات است و بر کنار کردن گرسنگی و زیان و بیماری‌ها می باشد، کارگزاری یافته است…»

خیام در نوروز نامه می نویسد:

“مرداد ماه یعنی خاک، داد ِ خویش بداد از بَرها ومیوهای پخته که در وی به کمال رسد و نیز هوا در وی مانند غبار ِ خاک باشد و این ماه میانه تابستان بود و قسمت او از آفتاب، مر برج اسد را باشد. “

خیام به اشتباه به جای نام اَمرداد از واژه مرداد استفاده کرده است. این جشن سزاوار ِ شادمانی و نشاط ِ بی مرگی، امروز به غلط تحت نام مردادگان، در بین مردم رایج است. زیرا مرداد به معنی نیستی و مرگ است اما وقتیکه حرف الف در اول آن قرار می گیرد آن را نفی می‌کند و به بی مرگی و جاودانگی، تغییر معنی می دهد. زیرا امرتات در زبان اوستایی و امرداد در زبان پهلوی، از ششمین امشاسپندان و یکی از صفات اهورامزدا در گات‌ها است که دلالت بر بی مرگی و جاودانگی و زوال ناپذیری اهورامزدا دارد.

و در این باره در زراتشت نامه چنین سروده شده است:

چو گفتار خردادش آمد به سر
همان گاه امرداد شد پیش تر

چو گفتار خردادش آمد به سر
همان گاه امرداد شد پیش تر

سخن گفت در باره رستنی
که زرتشت گوید ابا هر تنی

نباید به بیداد کردن تباه
به بیهوده بر کندن از جایگاه

کزو راحت مردم و چار پاست
تبه کردن او، نه راه خداست

————————————————————

امردادگان، گشایش حساب جاودانگی     

دكتر مهراب وحیدی  

۰۳ امرداد ۱۳۸۷

بار دگر روز امرداد از ماه امرداد فرا می رسد و جشنی دیگر از جشنهای ماهانه. روزی كه مردمان با امید به جاودانگی و بی مرگی در گرمای شدید تابستان فلات ایران بار میوه های گیاهان سبز را برداشت می كندد تا بیاد بیاورند كه رمز جاودانگی را باید در زندگی گیاه دانست كه از دانه آغاز و به دانه پایان می یاید و در این فاصله هردم بر رشد و پویایی خویش می افزاید  تا به مرحله بار دادن و ثمردهی برسد و این چرخه تا زمانی كه زمین برقرار است و شوندی برای تخریب آن توسط انسان ناآگاه وجود ندارد ادامه داشته و چنانچه وقفهای ایجاد شود و عدم حركت و تكرار چرخه واقع گردد،‌ مرگ گیاه آمده است.

 

آری امردادگان آید و یاد آور می شود كه 127 روز از آغاز سال گذشته است. مدتی را كه از اورمزد و فروردین ماه آغاز نموده و به امرداد و امرداد ماه رسیده ایم. بیایید از خود بپرسیم و حساب كنیم كه در این فاصله چگونه رشد و كرده و پویا شده ایم؟ چگونه این مدت را با اندیشه نیك آغاز كرده و به راستی و حقیقت رسیده ایم؟ و چگونه با آگاهی خویش به توانایی دست یافته و با مهر و فروتنی بدست آمده از آن همیار دیگران بوده ایم؟ و چگونه با دانش اندوزی به بالندگی و رسایی رسیده ایم؟ و اكنون كه در زمان بار دادن است، چه ثمره و نتیجه ای داریم كه بتوانیم چرخه جاودانگی خویش را به حركت درآوریم؟

 

بیایید روز امرداد هر ماه را روزی برای حساب كردن آنچه بدست آورده ایم و به آنچه كه قرار است دست یابیم و بار و میوه آن در نظر گیریم و هر ماه چرخه را به سوی تكامل بالاتر به حركت در آوریم و این چنین حساب پس اندازی داشته باشیم كه سرمایه آن تلاش و كوشش و زمان و گاه ما، سود آن جاودانگی و برقراری نام نیك ما و جایزه آن رسیدن به مقام سپنته مینویی و وصل اهورایی باشد.

——————————————————————–

مـرداد ماه

نام این ماه در اصل «اَمِـرِتات» و بعدها «اَمُـرداد»، اما بیش از هزار سال است که در ادبیات فارسی (و از جمله در شاهنامه فردوسی) بگونه «مُـرداد» بکار رفته و شناخته شده است و کاربرد آن به همین گونه اشتباه نمی‌باشد. اصرار در نگارش آن به گونه «اَمرداد» لازم بنظر نمی‌رسد؛ چرا که در اینصورت می‌بایست در نگارش بسیاری دیگر از نام‌های متداول در زبان فارسی مانند بهمن و اسفند نیز تجدیدنظر کرد و این شیوه موجب گسستگی تاریخی زبان فارسی می‌شود.

دوم مرداد/ بهمن روز
نخستین روز از فـروردیـن‌ماه («فـردینه‌ماه») و آغاز سال نو در تقویم طبری.

هفتم مرداد/ مرداد روز
جشن «مردادگان» جشنی در ستایش و گرامیداشت «مُرداد» (در اوستایی «اَمِـرِتات»، در پهلوی «اَمُـرداد») به معنای بی‌مرگی و جاودانگی و بعدها نام یکی از اَمْشاسْپَندان. همچنین مرداد در باورهای ایرانی نگاهبان گیاهان و رستنی‌ها بشمار می‌رود.

دهم مرداد/ آبان روز
جشن «چلّه تابستان» که امروزه از جمله در روستاهای جنوب خراسان برگزار می‌شود.

پانزدهم مرداد/ دی به مهر روز
جشن میانه فصل تابستان و زمان گاهَنباری بنام «میدیوشِـم» در اوستایی «مَـئیذیوئی‌شِـمَـه» به معنای «میانه تابستان».

هفدهم مرداد/ سروش روز
نخستین روز از «نوروزماه» گیلانی و آغاز سال نو در تقویم دَیلمی.

هجدهم مرداد/ رشن روز
جشن «مـی خواره» جشن آشامیدنِ نوشیدنی‌های گوناگون در سُـغد باستان. در تقویم سغدی برابر است با هجدهمین روز ماه پنجم یا («اشناخندا/ اشتاخندا»).