آیا هجو­نامه سروده­ی فردوسی است

آیا «هجو­نامه» سروده­ی فردوسی است؟

 

نزدیدك به صد سال پس از درگذشت فردوسی، سخنوری خراسانی به نام «نظامی عروضی سمرقندی»، كتابی در چهار جستار به نام «مجمع­النوادر» نوشت كه امروزه به نام «چهارمقاله» شناخته می­شود. كتاب او هر چند از دید ادبی نمونه­وار است و از متن­های ارج­دار ادبیات فارسی به شمار می­رود، اما آكنده از لغزش­های آشكار تاریخی است.
كهن­ترین روایتی كه از زندگی فردوسی سراغ داریم، در كتاب نظامی­عروضی آمده است. او می­نویسد كه فردوسی شاهنامه را به دربار محمود­غزنوی فرستاد و خود نیز رهسپار پایتخت او، شهر­غزنین، شد؛ اما درباریان، رنج فردوسی را نادیده گرفتند و تنها پاداشی كه دریافت كرد «شصت­هزار درم» بود. فردوسی، آزرده و خشمگین از ناسپاسی محمود، درم­های او را به دیگری بخشید و محمود را هجو كرد و آن­گاه از ترس كیفر او، به طبرستان، نزد «اسپهبد شهریار» از خاندان باوند، گریخت. شهریار، فردوسی را گرامی داشت و از او خواهش كرد كه هجو­نامه را به او بسپارد. فردوسی نیز چنین كرد و هجو­نامه را به شهریار طبرستان داد. شهریار دست­خط فردوسی را پاره كرد و دور ریخت. چندی پس از آن، با پادرمیانی او، محمود از كیفر دادن فردوسی چشم پوشید. نظامی عروضی می­نویسد كه از هجو­نامه­ی فردوسی، تنها شش بیت به جا مانده است؛ سپس آن بیت­ها را می­آورد و می­گوید: «نیكو خدمتی كرد شهریار مر محمود را؛ و محمود از او منت­ها داشت
روایت نظامی عروضی از هجو­نامه­ی فردوسی چنین است؛ اما آیا داستانی كه او با آب و تاب بسیار نوشته است، حقیقت تاریخی دارد؟


افزودن بیت­هایی به هجو­نامه
شاهنامه­شناسان پاره­ای از روایت نظامی عروضی را نادرست و از شمار لغزش­های كتاب او می­دانند. آن­ها می­گویند كه اگر «اسپهبد طبرستان»، شهریار پسر شروین، باشد، این فرمانروا هم­زمان با فردوسی نبوده است كه حماسه­سرای ما بخواهد به او پناه ببرد؛ بنابراین، رفتن فردوسی به طبرستان بی­پایه و اساس است. دیگر آن­كه نشانه­های تاریخی گواهی می­دهند كه فردوسی هرگز به غزنین و دربار محمود نرفته بود و سرانجام آن­كه دو بیت از شش بیتی را كه نظامی عروضی می­آورد و می­نویسد كه از بیت­های هجو­نامه­ی فردوسی است، از لابه­لای بیت­های شاهنامه برداشته­اند و كنار هم چیده­اند تا بدین­گونه نكوهش­نامه­ای برای محمود­غزنوی ساخته باشند.
شگفت است كه هجو­نامه­ی «شش­بیتی» را كه نظامی عروضی به فردوسی نسبت می­دهد، در دیباچه­ی شاهنامه­ی سده­ی نهم (چهارصد سال پس از فردوسی) به 25 بیت افزایش داده­اند و در دیباچه­ی شاهنامه­ی بایسنقری (سده­ی نهم) 119 بیت شده است و در شاهنامه­ی امیر­بهادری (دوره­ی قاجار) آن را به 151 بیت رسانده­اند! آیا این افزودن­ها، خود نشان از ساختگی بودن «هجو­نامه» ندارد؟


دیدگاه شاهنامه­شناسانی كه «هجو­نامه» را ساختگی می­دانند
از دید ملك­الشعرا بهار و حافظ محمود­خان شیرانی، شاهنامه­شناس نامدار پاكستانی، هجو­نامه ساختگی است. شیرانی می­نویسد كه بیت­هایی از هجو­نامه از شاهنامه یا مثنوی­های دیگر گرفته شده است و بیت­هایی از آن هم سست و زشت و دور از زبان پاك فردوسی است. بهار نیز می­نویسد:«هجو­نامه مورد اعتماد نیست
دكتر محمد­علی اسلامی­ندوشن نیز روایت نظامی عروضی درباره­ی هجو­نامه را نمی­پذیرد و می­نویسد: «گمان من این است كه بیت­های هجو­نامه پس از فردوسی از سوی هم­فكران او جعل شده و به نام فردوسی رایج گردیده است. شاید در زمان نظامی عروضی بیش از همان شش بیت بر سر زبان­ها نبوده است و بعد كسان دیگری بیت­هایی چند را جابه­جا از خود شاهنامه گرفته و بر آن افزوده­اند و با افزودگی­هایی از خود، شمار آن را به صد، یعنی همان رقمی كه در چهارمقاله گفته شده است، رسانده­اند.» (زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه- رویه­ی 43)
دكتر یاحقی، استاد دانشگاه فردوسی، دیدگاه اسلامی­ندوشن را می­پذیرد (از پاژ تا دروازه­ی رزان- رویه­ی 38) و دكتر محمد دبیر­سیاقی پیوند دادن هجو­نامه به فردوسی را «سخن ناروایی درباره­ی آزادگی فردوسی» می­داند (زندگی­نامه­ی فردوسی- رویه­ی 349). آلكسی استاریكف، شاهنامه­شناس روس، نیز چنین می­آورد كه هجو­نامه «وجود نداشته و نمی­توانسته است وجود داشته باشد.» (فردوسی و شاهنامه- رویه­ی 64). یوگنی برتلس، شاهنامه­شناس دیگری از روس، هجو­نامه را ساختگی و دروغین می­داند و می­نویسد: «هجو­نامه بیت­های پراكنده­ای است كه چكامه­سرایی حرفه­ای آن را از سروده­های فردوسی جدا کرده و به یكدیگر پیوند داده است. شاید هم ترتیب­دهنده، برای پیوند بیت­های پراكنده به هم، برخی بیت­ها را از خود بر آن افزوده باشد.» (فردوسی و سروده­هایش- رویه­ی 45).


دیدگاه دو شاهنامه­شناس دیگر درباره­ی هجو­نامه
با این همه، برخی از شاهنامه­شناسان، چنین باور دارند كه فردوسی چند بیتی در نكوهش محمود­غزنوی سروده است و همان بیت­ها پایه­ی ساختن هجو­نامه­ی كنونی شده است. دكتر محمد­امین ریاحی می­نویسد: «به گمان من در این­كه فردوسی بیت­هایی در گله از محمود و نكوهش او سروده بود، تردید نباید داشت. در نسخه­های موجود از هجو­نامه، بیت­های نغز و استواری هست كه به زبان فردوسی می­برازد و می­تواند یادگار منظومه­ای گمشده به شمار رود.» (فروسی- رویه­ی 144)
دكتر جلال خالقی­مطلق نیز چنین باور دارد كه: «هجو­نامه­ای بوده كه اصل آن از دست رفته است؛ ولی بیت­هایی از آن، خیلی بیش از شش بیتی كه نظامی عروضی به یاد داشت، در زبان­ها مانده بود و در پایان برخی از دست­نویس­های شاهنامه گردآوری شده بود و سپس با گذشت زمان، برخی بیت­های شاهنامه و برخی بیت­های جعلی را كه دیگران ساخته بودند، بدان افزوده­اند تا شمار آن­ها را به عدد افسانه­ای یا حقیقی صد برسانند.» (فردوسی و شاهنامه­سرایی- رویه­ی 136)

 


دیدگاه شاپور­شهبازی درباره­ی هجو­نامه
شاید داوری پایانی درباره­ی هجو­نامه، سخن علیرضا شاپور­شهبازی، پژوهشگر برجسته و استاد پیشین دانشگاه اورگن آمریكا، باشد كه باریك­بینانه­ترین زندگی­نامه­ی فردوسی را نوشته است. او می­نویسد: «این هجو­نامه، هر اندازه هم كه تاثیر­گذار باشد، ساختگی است.» و سپس ادامه می­دهد: «هجو­نامه، در شكل كنونی­اش، آفرینش ادبی گیرایی است. آن بیت­ها چنان ماهرانه گردآوری شده­اند كه به نظر می­آید سروده­ی فردوسی باشند و بازگو كننده­ی واكنش شاعر به رویدادها و نیز داوری وی درباره­ی پیمان­شكنی محمود. خواننده­ای نیست كه تحت تاثیر آن­ها قرار نگیرد. روی هم رفته، هجو­نامه نمونه­ی كامل جانبداری توده­ی مردم از قهرمان قربانی­شده­ای است كه در برابر ستمگری نفرین­شده (محمود) ایستادگی كرده است. اما با نسبت دادن چنین هجو­نامه­ای به فردوسی، قصد بی­احترامی به وی در میان است؛ به این­گونه كه: دورویی و فرومایگی برخی شاعران چاپلوس درباری به او نسبت داده شده است كه هنگامی كه پاداش درخور دریافت نمی­كردند، چنین سخن­های شرم­آوری را گفته و پراكنده می­كردند. مهم­تر این­كه فردوسی برای شاهان ایرانی احترام قایل بود كه به وی اجازه نمی­داد حتا در خیالش درباره­ی پادشاه زمان خود، كه به نظرش از شاهان بزرگ ایران بود، چنین هجو­نامه­ای بسراید. فردوسی تعصب و زیاده­خواهی محمود را تایید نمی­كرد، ولی این عدم تایید را به گونه­ای مودبانه و غیر­مستقیم، و به صورت پند و هشدار و در قطعات ستایش­آمیز از شاه، بازگو می­كرد.» (زندگی­نامه­ی تحلیلی فردوسی- رویه­ی 127)


بیت­هایی از هجو­نامه
«ایا شاه محمود كشور­گشای/ ز كس گر نترسی بترس از خدای
كه پیش از تو شاهان فراوان بدند/ همه تاج­داران گیهان بدند
گر ایدون كه شاهی به گیتی تو ­راست/ نگویی كه این خیره گفتن چراست!
چو دیدی تو این خاطر تیز من/ نیندیشی از تیغ خون­ریز من!
ندارم ز دینار خسرو سپاس/ كه او نیست شاهی حقیقت­شناس
اگر شاه را شاه بودی پدر/ به سر برنهادی مرا تاج زر!
چو اندر تبارش بزرگی نبود/ حدیث بزرگان نیارد شنود
پرستار­زاده نیاید به كار/ وگر چند باشد پدر شهریار
پشیزی به از شهریاری چنین/ كه نه عقل دارد نه دانش نه دین!».

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *