با غیرت، برای نیکی بکوشیم!
موبدیار دکتر راشین جهانگیری
۲۰ خرداد ۱۳۹۱
“ما اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک را که در اینجا و جاهای دیگر به عمل آورده شده و به عمل آورده خواهد شد، بزرگ میشماریم، چنانکه ما(خود) با غیرت برای نیکی میکوشیم.”
(هفتنیشت بزرگ، کردهی یکم(یسنای 35)، بند دوم
چنانکه در نوشتار پیش با نگاهی دینمدارانه و به یاری نوشتارهای باستانی و تازهتر، به تفصیل در خصوص نیکی و مینوی سازنده و افزایندهی هستی پرداختیم، دریافتیم که نیکی؛ این کوتاهواژهی پُر مفهوم، با گسترهی شناختی-درکی- کرداری بسیار گسترده، یکی از کلیدواژهها و موضوعات بنیادین حکمی- فلسفی- اخلاقی در دین زرتشتی، بویژه در گاتهای اشوزرتشت است. فروزهای الهی که همواره رویاروی مینوی بد یا کاهنده قرار گرفته و این تقابل را دو ثمره است، زندگی و نازندگی. بویژه در گاتهای اشوزرتشت و نوشتارهای دینی ایران باستان مانند اوستا و دورههای متاخر مانند مینوی خرد و نوشتارهای پهلوی چون اندرز بزرگمهر و … همواره پافشاری بر آن است که سه پاس انسان یعنی، اندیشه و گفت و کردارش تنها به مینوی نیک آراسته شده و از نیروی افزایندهاش بهرهمند گردد و یگانه راه شناخت مینوی نیک از بد، همان یگانه راه جهان یعنی اشا یا راستی است.
خیر، احسان، کَرَم، جود و بخشش، خدمت، رادی، جوانمردی، راستکرداری، پرهیزگاری و دهها و صدها مفهوم انسانی- اخلاقی دیگر همه در ظرف واژهی نیکی گنجیدهاند که پس از شناخت نگاه پیامبرانهی اشوزرتشت و نگاههای اخلاقی برگرفته شده از پیام او در نوشتارهای دینی دیگر گذشتگانمان که در بخش نخست این گفتار آورده شد، زمان آن فرا رسیده است تا بدانیم دیگر بزرگان ادب و حکمت و اخلاق و معرفت این دیار، چگونه نگاهی به این دریای بزرگ منش انسانی، انداخته و دربارهی آن چه سراییدهاند.
در اثر ماندگار و همیشه جاویدان شاهنامه، از زبان سخنسرای بزرگ ایران؛ فردوسی حکیم در باب نیکی و بدی و اثر و جایگاه و ارزش هر یک چنین میخوانیم:
نباشد همی نیک و بَد پایدار همان بِه که نیکی بُوَد یادگار
دراز است دستِ فلک بر بدی همه نیکویی کن اگر بخردی
چو نیکی کنی، نیکی آید بَرَت بدی را بدی باشد اندر خورَت
چو نیکی نمایدت گِیهانخُدای تو با هر کسی نیز، نیکی نمای
مکن بد، که بینی به فرجام، بد ز بد گردد اندر جهان نام، بد
به نیکی بباید تن آراستن که نیکی نشاید ز کس خواستن
وگر بد کنی، جز بدی نَدرَوی شبی در جهان شادمان نَغنَوی
“تو نیكی می كن و در دجله انداز” نیز تمثیل معروفی است، برگرفته از سرودههای سعدی كه در پایان مثنویاتش آمده است و نشان از آن دارد که سرانجام نیکی و بدی بر صاحبان آن باز خواهد گشت و این همان پاداش الهی است که در کتابهای آسمانی نوید داده میشود:
تو نیكویی كن و در دجله انداز
كه ایزد در بیابانت دهد باز
كه پیش از ما چو ما بسیار بودند
كه نیك اندیش و بدكردار بودند
بدی كردند و نیكی با تن خویش
تو نیكو كار باش و بد میندیش(کلیات سعدی)
داستان این مثل مشهور را ابوالمعالی كیكاووس بن وُشمگیر در “قابوسنامه” چنین میآورد:
« در روزگار متوكل، “فتح”؛فرزند خواندهی او، میخواست شنا بیاموزد، اما در حین آموزش در دجله گم شد، پس از هفت روز او را سالم یافتند و به گمان آن كه گرسنه است، آب و غذا برایش بردند. اما اظهار سیری كرد و گفت: هر روز بیست نان بر طبقی نهاده، بر روی آب میرسید و از آن سیر میشدم، بر هر نانی هم نوشته بود:” محمد بن الحسین الاسكاف”. متوكل فوراً برای یافتن فرد مزبور جایزهای مقرر كرد. سرانجام او را یافتند و دلیل كارش را پرسیدند. او نیز چنین گفت:” یك سال است كه نان در آب میافكنم، زیرا شنیدهام: نیكی كن و به رود انداز كه روزی بر دهد.” متوكل نیز گفت: ” اكنون ثمرهی آن نیكی یافتی.” سپس پنج روستا را در اطراف بغداد به او بخشید.»
اوحدی مراغهای در كتاب “جام جم” مینویسد که اثر نیکی حتا اگر در چاه نیز افکنده شود به صاحب نیکی باز میگردد:
نیكی كن ای پسر تو، كه نیكی به روزگار
سوی تو بازگردد، اگر در چَه افكنی
مَثَل “نیکی، ره به صاحب خانهی خود میبرد” نیز در همین مضمون است.(کتاب جامعالتمثیل- اثر حبلهرودی)
و در همان جا میخوانیم:
نیكی كنی، به جای تو نیكی كنند باز
ور بد كنی، به جای تو از بد، بتر كنند
از زبان سعدی نیز، داستان كوری را میشنویم كه به واسطه نیكی در حق فردی ندار، بیناییاش را باز مییابد:
« فرد مغروری در به روی سائل میبندد. سائل دل شكسته در كنجی نشسته، نابینایی بر او میگذرد و از حالش خبر میگیرد و سائل را به خانه برده، مینوازد و بر اثر این خدمت، بیناییاش را باز مییابد، ماجرای بازیافتن بیناییاش در شهر پراكنده میشود و به گوش مرد مغرور میرسد و از مرد بینا شده، میپرسد: چگونه چنین شد؟ پاسخ میشنود:
به روی من این در كسی كرد باز
كه كردی تو بر روی وی در فراز»
آن گاه سعدی چنین هشدار میدهد:
الا گر طلبكار اهل دلی
ز خدمت مكن یك زمان غافلی
خورش ده به گنجشك و كبك و حَـمام
كه یك روزت افتد هُمایی به دام
حافظ شیرینگفتار نیز در خصوص نیکی کردن چنین سفارش مینماید:
شُكر آن را كه دگر باز رسیدی به بهار
بیخ نیكی بنشان و ره تحقیق بجوی
سفارش به نیکی ورزیدن، اندرزی است جاودانه در سرودههای بیشتر سرایندگان این دیار چنانکه میتوان چنین ادعا کرد که کمتر سخنسرایی در این باره سخن نگفته باشد:
یكی با سگی نیكویی گم نكرد
كجا گم شود خیر با نیكمرد؟(سعدی)
كَرَم كن چنان كِت بر آید ز دست
جهانبان در خیر بر كس نَبَست(بوستان سعدی)
انبیا تو را گفتند نیك باش و نیكی كن
تا كه نیكویی بینی از اماثل(=برتران و بزرگان) و اقران
(ملکالشعرائ بهار)
پروین اعتصامی نیز چنین میسراید :
خون یتیم دركشی و خواهی
باغ بهشت و سایه طوبا را
نیكی چه كردهایم كه تا روزی
نیكو دهند مزد عمل ما را
دانش آموز و تخم نیكی كار
تا دهد میوههای خوبت بار
این سرودها، همه بر بازگشت نتیجه و اثر نیكوكاری بر فرد نیكوكار پافشاری دارند. چنانکه دیگر بار در بوستان سعدی میخوانیم: « فردی صحرای محشر را در خواب میبیند، چون مس گداخته و مردم در خروش. در آن میان شخصی را خفته در زیر سایهی درختی می یابد و از او میپرسد: شفیع تو در وصول به این مقام كه بوده است؟ پاسخ میشنود: این از اثر دعای خیر نیكبختی است كه روزی در سایه ی باغ من آرمیده بود!
سیف فرغانی نیز همصدا با سعدی، دعای نیكوكاران را نگهبان آدمی و باعث دفع حوادث ناگوار میداند:
نیكویی كن كه نیكوكاران به دعا
از حـوادث نگاهبـان تـوانـد
نیکی بر هر کس، حتا جانوران، او را سپاسگزار میسازد. در حكایتی از بوستان میخوانیم: گوسفندی در پی جوانی دوان بود. كسی بر جوان ایراد كرد و گفت: این ریسمان است كه گوسفند را به دنبال تو میكشاند. جوان بیدرنگ، ریسمان باز كرد و گوسفند باز هم در پی جوان روانه شد:
نه این ریسمان میبرد با مَنَش
كه احسان، كمندی است بر گردنش
به لطفی كه دیدهست پیل دَمان
نیارد همی حمله بر پیلبان
بَدان را نوازش كن، ای نیكمرد
كه سگ پاس دارد، چو نان تو خَورد
حكایت معروف انوشیروان با پیرمرد گردوكار نیز مشهور است: « وقتی انوشیروان دهقان پیری را میبیند كه در حال كاشتن گردو است، پس او را شماتت میكند كه عمر تو طی شده چرا هنوز آزمندی؟ دهقان بی درنگ پاسخ میدهد:” كِشتند و خوردیم، كاریم و خورند”. انوشیروان پاداشی در خور به او میدهد. دهقان میگوید:” كدام نهال است كه به این زودی به نتیجه برسد. ببین كه چگونه در مدت كوتاهی ثمرش را دیدم.” انوشیروان دو برابر آنچه داده بود به او زر میبخشد!
“نیکی کردن در اندیشه و گفتار و کردار” بهترین داد و دهش پروردگار به آدمی است چرا که این امکان را برای او فراهم آورده است تا نبوغ انسانی و خلاقیت ویژه خود را در سودرسانی به دیگران نمایان سازد و زندگی انسان بر این کُرهی گردان، یگانه فرصتی است که به او بخشیده میشود تا بذر نیکی بکارد و پاداش بِدرَوَد:
زمان، غنیترنی گنجینه است. پس مراقب باشید آن را به نیکی و با خرد بهکار گیرید. روزی که دست برادری را نگرفتهاید یا باری از دوش کسی در راه دشوار زندگی نگرفتهاید، بیتردید روزی از دست رفته است.”(جی. پی. واسوانی)
یارینامه:
-بوستان سعدی.
– شاهنامهی فردوسی.
– شما عظیمتر از آنی هستید که میاندیشید، مسعود لعلی، نشر بهار سبز، چاپ دهم، تهران 1382.
-گاتها، سرودههای اندیشهبراگیز اشوزرتشت، برگردان موبد فیروز آذرگشسب، به کوشش کانون دانشجویان زرتشتی.
-گلستان سعدی.
-متنهای پهلوی، گردآوریدهی جاماسب جی دستور منوچهر جی جاماسب آسانا، پژوهش سعید عریان،سازمان میراث فرهنگی کشور، تهران، 1382.
-مینوی خرد، ترجمهی احمد تفضلی،به کوشش ژاله آموزگار، نشر توس، تهران 1379.
-هزار سخن، چکیدهی سخنان بزرگان و اندیشمندان، به اهتمام محمدرضا جعفرینیا، قم: نسیم کوثر 1390.
-یشتها؛ گزارش پورداوود، به کوشش دکتر بهرام فرهوشی، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ سوم.