دانش نیک، بستر ساز آشتی حقیقی
موبدیار دکتر راشین جهانگیری
۱۹ آبان ۱۳۹۴
سکانس تاریخی نخست : پایه گذاری جوایز نوبل در پی وصیت آلفرد نوبل شیمیدان ، کارآفرین سوئدی و مخترع دینامیت صورت گرفت . اختراع نوبل مستقیما در ساخت مواد منفجره مورد استفاده قرار گرفت و او از استفاده نظامی اختراعش به شدت ناراحت بود.
گفته میشود درآن زمان، یک روزنامه فرانسوی به مناسبت مرگ لودویگ برادر نوبل، به اشتباه اعلامیههای درگذشت کودکان را به چاپ رساند و در آن آلفرد نوبل را «سوداگر مرگ» لقب داد؛ او که بر اثر این اشتباه و خواندن آن مطلب دیگر فهمیده بود که پس از مرگش دیگران چه نظری درباره علم و دانش و تلاش های او خواهند داشت، تصمیم گرفت که آخرین وصیتنامه خود را بنویسد. بر اساس این وصیتنامه، نوبل ۹۶ درصد از ثروت خود را به پایهگذاری مراسم اهدای پنج جایزه اختصاص داد:
« سود حاصل از سرمایه مذکور باید به پنج قسمت مساوی تقسیم شده و به پنج مورد زیر اختصاص یابد: یک قسمت به شخصی که به مهمترین کشف یا اختراع در زمینه فیزیک دست زده باشد؛ یک قسمت به شخصی که به مهمترین کشف یا پیشرفت در زمینه شیمی دست زده باشد؛ یک قسمت به شخصی که به مهمترین کشف در زمینه فیزیولوژی یا پزشکی دست زده باشد؛ یک قسمت به شخصی که در عرصه ادبیات بارزشترین اثر را با گرایشی آرمانگرایانه خلق کرده باشد؛ و یک قسمت به شخصی که برای ایجاد برادری در میان ملتها و انحلال یا کاهش نیروهای نظامی یا برگزاری یا حمایت از همایشهای صلحطلبانه بزرگترین و بهترین کار را انجام میدهد…خواسته آشکار من اینست که در اهدای این جوایز، ملیت شخص مورد توجه قرار نگیرد تا صرفنظر از آنکه او اهل اسکاندیناوی است یا نه، شایستهترین فرد این جایزه را دریافت کند.» (برگرفته از دانش نامه ویکیپدیا)
سکانس تاریخی دوم: در سال ۱۹۳۶ در ایتالیا، دو دانشمند آلمانی به سراغ اینشتاین آمدند و درباره نیروی اتم با او صحبت کردند، همان عقایدی که قبلا اینشتاین در سال ۱۹۰۵ منتشر کرده بود. آن دو از اینشتاین خواستند تا از پرزیدنت روزولت بخواهد آن ها را حمایت کند. اینشتاین نامه ای به پرزیدنت نوشت و این آغاز عصر اتم بود.
اما در ششم اوت ۱۹۴۵، پس از اینکه اولین بمب اتم در هیروشیمای ژاپن منفجر شد، اینشتاین از شنیدن خبرش بسیار متاثر شد. زیرا او هرگز قصد نداشت از علم و دانشش برای تخریب و کشتار استفاده شود.(برگرفته از کتاب زندگی آلبرت اینشتاین، از تولد تا مرگ)
دانش(علم به زبان دیگر)،دارای ارزش ذاتی است و ملل متمدن از جمله ایرانیان از دیرباز به دانش و دانایی، ارزش و بهای بالایی بخشیده اند.
در باورهای دینی ما زرتشتیان نیز چنین است بطوریکه ارزش و جایگاه دانش و دانایی به اندازهای است که آفریننده یکتا و بی همتا، به نام اهورا مزدا نامیده شده و بخش مزدایی این نام، مستقیما اشاره دارد به همه دانایی و دانای کل و بزرگ بودن پروردگار. آنقدر دانش در گاتها مهم و پر ارج و قرب است که دو نیروی پاکی افزای رسایی(خرداد) و جاودانگی(امرداد) که از آن مزداست را تنها با فروغ دانش می توان به دست آورد(هات 33 بند 9) و در نتیجه در باور و دین زرتشتی نیز، نماد مینوی ویژه ای به نام ایزدبانوی چیستا( به معنی علم و دانش و فرزانگی و معرفت) در مقام دارندهٔ راههای خوب و آموزنده و راهنمای راههای خوب به عنوان سمبل دانش پژوهی و فرزانگی شناسانده شده است.
این همه برتری ، برای دانشی است که هم پیشرفت دهنده به سوی حقیقت و راستی باشد و هم بازدارنده از دروغ و ناراستی. معرفتی باشد که از مسیر اشویی(راستی) کسب شده و موجب تقویت باورمندی و ایمان به راستی و آشتی و آبادانی باشد. چنانچه اشوزرتشت در هات 43 بند 12 می گوید:”(ای خداوند جان و خرد)، آنگاه که به من فرمودی« با دانش کامل از راستی پیروی کن» سخنی گفتی که خواسته قلبی من بود…”
جایگاه و ارزشی که گاتها برای دانش و انسان دانا می شناساند بسیار والاست و این به سبب تاثیر بی چون و چرای دانستن و آگاهیِ درست در سرانجام زندگی انسان و در کیفیت زندگی سایر آفریده های هستی زیر چتر دانش بشری است. در هات 30 بند 2 اشوزرتشت، انسان نادان را غافلی می داند که راه درست را نشناخته و به سرمنزل مقصود نمی رسد. چرا که از میان دو مینوی نیک و بد که در اندیشه و گفتار و کردار انسان تبلور پیدا می کنند، دانا درست را برمی گزیند اما نادان چنین نمی کند و به بیراهه می رود.
پرسش مهم این است: آیا هر دانشی رهگشا و تأمینکنندهی رستگاری و خوشبختی انسان هاست و آیا هر دانشمندی، نجاتبخش مردمان از بدی ها و ستمهاست یا برعکس، در مواردی می تواند زمینهساز ویرانی اندیشه و روان و باور و از بین برندهی خوشبختی انسان شود؟
آیا دانشی که به شخص دروغکار و ناپرهیزگار رسیده است میتواند در خدمت جامعه قرار گرفته و زمینه ساز سعادت اینان گردد؟ آیا بشر در سایه گسترش روز به روز علم و دانش، به آشتی و آرامش و امنیت روانی حقیقی رسیده است ؟
زمینه ساز توسعه و پیشرفت و صلح در گاتها، انتخاب های درست و عمل به آنهاست. انتخاب درست نیز، ماحصل نیک اندیشی و نیک آگاهی بوده و تبلور اندوختن و پرورش و گسترش دانش سازنده و نیک است(30-3). به باور اشوزرتشت، اندیشه و دانشی که همسو با راستی نباشد باعث نفوذ فریب در وجود آدمی شده و موجبات گرایش صاحبان چنین دانشی به بدترین منش و استقبال از خشم را می شود و اینانند که زندگی مردم را تباه می کنند.(30-6)
گاتها بارها تاکید می کند که به دانش آن کسی باید گوش فرا داد که به راستی اندیشیده باشد زیرا او دانایی است که دانشش درمانگر زندگی است(31-19) و بالعکس، آن کسانی که از منش نیک و از خرد مزدا دور شوند دوستان دیوان هستند و دیوان مردم را از زندگی خوب و جاودانی دور می کنند(32 – 4و 5)
از سوی دیگر، چون آموزش، مهمترین ابزار گسترش علم و دانایی است، از آن روی در گاتها نقش بسیار مهمی دارد و کاربران آموزش یعنی آموزگاران نیز به همان اندازه و گاه بیشتر حائز اهمیت هستند. اشوزرتشت هشدار می دهد که آموزگار بد، تباه کننده گفتار و خرد زندگی است و مانع رسیدن بهره منش نیک به مردمان می شود. (32-9) چنین کسانی آرامش و پیشرفت هستی را بر هم می زنند، گفتار را تباه می کنند، از خورشید و چارپا به زشتی یاد کرده، باخرد را پیرو دروغ می شمارند و کشتزارها را بیابان می کنند و بر روی پیرو راستی تبرزین می کشند.(32-10)
بنابراین لزوم پایه گذاری روزی جهانی به نام علم در خدمت صلح و توسعه اینچنین در باور ایرانیان باستان از دیرباز ریشه یابی و مشخص می شود و زمانی بیشتر بر آن تاکید شده که نتیجه بی اخلاقی های علمی و یا سوءکاربری و ناراستی در بکارگیری دانشها، بر گُرده جهان و جهانیان بدجور سنگینی می کند.