جشن‌های نیایشگاهی

جشن‌های نیایشگاهی 

اینگونه گردهمایی وبرپایی جشن ها که هریک پنج روز ادامه می یابد در پیرامون شهر یزد که جایگاه سکونت گروهی وسنتی زرتشتیان از دیرباز بوده انجام می شود مکان هایی دور از شهر و در آغوش طبیعت که آنجا را زیارتگاه یا پیر نیزمی‌خوانند. 
درمورد فلسفه پیدایش این مکان ها که پیر نام دارند روایت های گوناگونی گفته شده از جمله اینکه این مکان ها که قدمت چند هزار ساله دارند در آغاز نیایشگاه مهر وناهید بوده وپس از یکتاپرستی ایرانیان همچنان جایگاه ستایش ونیایش مانده اند . روایت دیگر اینکه این مکان ها جایگاه پناه یافتن وجان باختن افرادی بیگناه در پایان حکومت ساسانی در ایران بوده است ونیز جایگاهی برای گرد هم آیی وهم اندیشی زرتشتیان پس از حمله بیگانگان بوده است . 
نام این نیایشگاه ها و مکان آنها چنین است .


پیر هریشت 
از روز امرداد تا خور درماه فروردین 
این نیایشگاه در 14 کیلومتری شهر اردکان و در فاصله 80 کیلومتری شمال شهر یزد واقع شده است.


نیایشگاه ستی پیر 
روز اشتاد از ماه خورداد 
ستی پیر نام نیایشگاهی به شکل قلعه باستانی در نزدیکی مریم آباد، یکی از محل‌های زرتشتی نشین استان یزد است زمانی در کنار تپه های شن روان قرار داشته ولی اکنون با پیشرفت شهر سازی در یزد ،ستی پیردرگوشه ای از شهر یزد واقع شده است.


پیر سبز، چک چک 


از روز اشتاد تا روز انارام در ماه خورداد 
نیایشگاه پیرسبز که به آن چک چکو نیز می‌گویند در فاصله حدود شصت و پنج کیلومتری شمال غرب یزد و در دامنه کوه آهکی چک چک واقع شده است. از دلایل اهمیت این پیر می‌توان به این مورد اشاره کرد. بر دیواره سنگی یک سوی نیایشگاه پیر سبز که در واقع بخشی از دیواره کوه است روییدنی‌هایی چون پر سیاوشان، مورد، انجیر کوهی سبز شده و رشد کرده است. آب قطره قطره از شکاف سنگ‌ها بیرون می‌آید و همانند دانه‌های باران به داخل حوض سنگی زیر آن فرو می‌ریزد. آب آشامیدنی مورد نیاز بازدیدکنندگان، نیایش کنندگان و درختان پیر سبز از این منبع تامین می‌شود.


پیر نارستانه 
از روز سپندارمز تا روز آذر در ماه تیر 
نیایشگاه نارستانه که در حدود سی کیلومتری شرق یزد واقع شده، در داخل دره‌یی کم عمق جای دارد که سه طرف آن را کوه‌هایی کم ارتفاع در بر گرفته است.


پیر پارس بانو 
از روز مهر تا روز ورهرام در ماه تیر 
این نیایشگاه نیز در فاصله یکصد و بیست کیلومتری شمال غربی یزد در روستایی به نام زرجو از توابع شهرستان عقدا واقع شده است.

روزهای زیارتی پارس بانو


پیر نارکی 
از روز مهر تا روز ورهرام در ماه امرداد 
این نیایشگاه در غرب شهرستان مهریز و در دامنه کوه بلندی از سنگ آهک سیاه واقع شده است .

برگرفته از

http://www.kniknam.com

 

بیشتر بدانید:

آشنایی با پيرسبز و فلسفه وجوی آن

از این پیرسبز تا آن پیرسبز

رنگ سبز و جایگاه آن در فرهنگ زرتشتی

«پیران» یا «پیرها» جایی برای همازوری و شادی

آشنایی با فلسفه‌ی به‌ وجود آمدن «پیران»

جشن‌های ایرانی و زرتشتی در یک نگاه

جشن‌های ایرانی و زرتشتی در یک نگاه

ویژگی ارزشمند و زیبای فرهنگ ایرانیان که زرتشتیان کنونی نیزاز آن پاسداری کرده اند ، شادمانی برای گذران زندگی و بهره‌گری درست وخردمندانه ازداشته های فردی و اجتماعی ‌ است. با کنکاش و جستاری در بینش زرتشت و فلسفه دین ایرانیان ، می‌توان به روشنی بیان کرد که یکی از بارزترین و مهمترین ویژگی‌ دین و فرهنگ زرتشتی شاد بودن و تلاش کردن برای شادمانی دیگران است. این نگرش درست و سازنده سبب پویایی وبرپایی جشن‌هایی گوناگون و شادی آفرین در تاریخ زندگی ایرانیان شده است. 
جشن ، از واژه یسن و از ریشه یز به معنای ستایش کردن آمده است، به همین روی نیاکان ما در ایران باستان در آغاز هر جشنی نخست به نیایش و ستایش اهورامزدا می‌پرداختند و آنگاه برنامه های شاد وگوناگونی را به مناسبت هرجشنی برپا می داشتند . 
به همین روی زرتشتیان وایرانیان جشن‌های فراوانی برگزار می‌کردند که آنها را می توان درگروه ‌های زیردسته بندی کرد: 
1-جشن های هفتگی 2- جشن های ماهانه 3- جشن های فصلی (گاهنبارها) 4– جشن های سالیانه5 – جشن در نیایشگاه 6- جشن های دینی

1- جشن‌های هفتگی

در گاهشماری زرتشتیان ، هر روز از ماه سی روزه نام ویژه‌ای به خود دارد. چهار روز در هرماه به فاصله هفت یا هشت روز به نام جشن‌های اورمزد و سه دی ویسپی‌شام نامیده شده اند این روزها ، اورمزد- دی‌بآذر- دی بمهرو دی بدین نام دارند ، دی به آرش (معنی) آفریدگاراست دراین روزها زرتشتیان تلاش دارند با خویشان و دوستان دیدار بیشتری داشته باشند ودر دیدارها به جشن وشادی بپردازند .

2- جشن‌های ماهانه 
جشن‌های ماهانه گونه دیگری از جشن‌های ایرانی است. نیاکان خردمند این سرزمین در گاهشماری ایرانی برای دوازده ماه نام هایی برگزیده اند به ترتیب ، فروردین – اردیبهشت – خورداد – تیر – امرداد – شهریور – مهر – آبان – آذر – دی – بهمن و اسفند نام دارد . 
درهرماه سی روزه هرروز نامی ویژه دارند که نام نخستین روز، صفت خداوند است و شش روز بعدی نام امشاسپندان ( فروزه های خداوندی که انسان نیز در راه شناخت او می تواند این ویژگی ها را در خود پرورش دهد، امشاسپند از ترکیب دو واژه امشا به معنی جاودانی و بی مرگی و سپند به معنای پاک و مقدس ترکیب یافته یعنی جاودانان پاک) و بقیه نام روزها از ایزدان ( ایزد از واژه یز و یسن آمده ، یعنی درخور ستایش ) گرفته شده است . 
در این گاه شماری باستانی، پنج روز آخر سال را به نام پنجه نامیده اند. همچنین هر چهار سال یکروز را به نام اَوَرداد می نامند. اَوَرداد به آرش روز اضافی است که در گاه شماری خیامی ( جلالی) نیز می تواند به روزهای سی ویکم هرماه در شش ماه اول سال گفته شود . 
هر یک از سی روز ماه ، نام‌های ویژه‌ای به خود دارد ، برابری نام روز و نام ماه درهرماه جشن گرفته می‌شده و اکنون نیزمی‌شود. نام سی روز ماه به ترتیب چنین است. 
اورمزد- وَهمن- اَردیبهشت- شهریور- سپندارمَز- خُورداد- اَمُرداد- دی‌بآذر- آذر- آبان- خیر- ماه- تیر- گوش- دی بمهر- مهر- سروش- رَشن- فروردین- وَرَهرام- رام- باد- دی بدین- دین- اَرد- اَشتاد- آسمان- زامیاد- مانتره سپند- انارام 
نام پنج روز آخرسال که پنجی خوانده می‌شود ، ازنام پنج بخش گاتهای زرتشت یعنی اَهنَوَد- اُشتَوَد- سپَنتَمَد- وهوخشَتر- وَهیشتُوایش برگزیده شده است. 
برابری نام روز با نام همان ماه جشن گرفته می شود مانند روز فروردین از ماه فروردین که با افزودن پَسوندِ گان به آخر کلمه به صورت جشن ماه فروردین یا فروردینگان در آمده است. 
بنابراین دوازده جشن ماهانه عبارتند از: فروردینگان- اَردیبهشتگان- خُوردادگان- تیرگان- اَمُردادگان- شهریورگان- مهرگان- آبانگان- آذرگان- دیگان- بهمنگان و اسفندگان

1-2،جشن فروردینگان یا فرود گ 
نوزدهمین روز از ماه فروردین 
فروردین از واژه فَروَشی و فَروَرتی آمده است که ویژه فرَوَهَرها است ، ماه فروردین از آن فروهرها بوده وجشن فروردینگان برای بزرگداشت و پاسداری از فروهرهاست. فرَوَهَر ، که صورت اوستایی آن فروشی و صورت فارسی باستان آن فرورتی است، در باور سنتی نیاکان ما فروزه اهورایی در نهاد انسان بوده است. برپایه این باور کالبد هر انسانی از چهار آخشیج (عنصر، پدیده ) تشکیل شده ‌که عبارتند از: 
• تن 
• جان 
• روان 
• فروهر 
فروهر یا فروشی بخشی از وجود مینوی انسان است که پاسدار نیکی‌هاست. هر بدی که انسان در زندگی انجام دهد ، برفروزه های اهورایی او اثر نخواهد داشت و تنها وجود زمینی انسان است که به سبب گناهانش آزار و رنج خواهد ‌برد. 
در جشن فروردینگان یا فرودگ، نیاکان ما به دیدارآرامگاه در گذشتگان رفته و به یاد فروهر درگذشتگان خود آیین سنتی را برپا می کردند در این برنامه موبدان در جایگاه اجرای مراسم سنتی می آمدند و شروع به اوستاخوانی می‌کردند، آنان سرودهایی از فروردین یشت می‌خواندند و به این ترتیب، لرک ( آجیل ویژه مراسم سنتی ) را آماده می‌کردند. ودر پایان آیین اوستا خوانی ، لرک را بین باشندگان پخش می‌کردند. کسانی نیز که دهشی را در اندیشه دارند، در روزجشن فروردینگان به یاد درگذشتگان خود، دهش نیک خویش را که خوردنی و چیزهای مورد نیاز بود بین مردم پخش می‌کردند.

2-2، جشن اَردی بهشت گان 
سومین روز از ماه اردیبهشت 
این جشن درسومین روز ازماه اردیبهشت برگزار می‌شود و برای گرامی داشت جایگاه آتش ، گرما و روشنایی آن در زندگی انسان است. 
اَردیبهشت در اوستا به صورت اَشَه وَهیشتَه آمده است. بخش نخست ، اَشَه یا اَرتَه به معنی درستی و راستی و هنجار و بخش دوم صفت عالی است به معنی بهترین ، بنابراین اردیبهشت یعنی بهترین راستی یا بهترین هنجار و قانون خواهد بود. این ویژگی یکی از گام های عرفانی برای شناخت ونزدیک شدن به اهوراست . اردیبهشت در نقش مادی خود از روشنایی وآتش پاسداری می کند . 
در این جشن ، ایرانیان به کنار آتشکده ها و کانون روشنایی می رفتند و با آرزوی افزایش فروغ اهورایی در جان وروان خویش به نیایش آتش ( بخشی از خُرده اوستا ) می پرداختند . سپس با خوردنی های سنتی که فراهم شده بود پذیرایی می شدند .

3-2، جشن خُوردادگان 
ششمین روز از ماه خورداد 
خورداد در اوستا هَئوروَتات و در پهلوی خُـردات به معنی رسایی و کمال است که در گات‌ها یکی از فروزه‌های اهورا مزدا و در اوستای نو نام یکی از امشاسپندان و نماد رسایی و کمال است. خرداد، در نقش مادی خود از آب‌ها نگهداری می کند وانسان را در چیرگی بر تشنگی یاری خواهد کرد از این رو درآداب سنتی ، به هنگام نوشیدن آب از خورداد به نیکی یاد می‌شود. در گات‌ها، از خرداد و امرداد پیوسته در کنار یکدیگر یاد شده است و در اوستای نو نیز از این دو امشاسپند که در نقش مادی خود پاسداری ازآب‌ و گیاهان را به عهده دارند و به هنگام تشنگی و گرسنگی به یاری مردم می آیند. به نیکی یاد شده است . در یسنا هات ۴۷ آمده‌است که اهورامزدا رسایی خورداد و جاودانگی امرداد را به کسانی خواهد بخشید که اندیشه و گفتار و کردارشان برابر آیین راستی باشد. 
یکی از مهم ترین آیین‌های روز خورداد که در جشن خورادگان برجسته تر است ، رفتن به کنارچشمه‌ها ، دریاها و رودها ؛ و تن شویی در آب پاک و سرودن نیایش‌های ویژه این روز همراه با شادی و سرور همگانی است.

4-2، جشن تیرگان 
سیزدهمین روز از ماه تیر 
این جشن درگرامی داشت تیشتَر (ستارهٔ باران آور در فرهنگ ایرانی) است و در روز تیر از ماه تیر برگزار می شود. از دیدگاه تاریخی ، جشن تیرگان روز کمان‌کشیدن پهلوان ایرانی به نام آرش و پرتاب تیر از فراز البرز کوه بوده است که در روایت تشتر یشت پس از نبرد بین ایرانیان وتورانیان صورت گرفته و سرزمین ایران از دشمن باز پس گرفته شده است. همچنین جشن تیرگان به روایت ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه، روز بزرگداشت مقام نویسندگان در ایران باستان بوده‌است. 
جشن تیرگان ،همراه با مراسمی وابسته به آب و آب پاشی و آرزوی بارش باران در سال پیش ِرو همراه بوده است وهمچون دیگر جشن¬هایی که با آب در پیوندمی باشند، آبریزگان یا آب پاشان نامیده شده‌است. در چنین روزی نیاکان ما به کنار چشمه ها و رودخانه می رفتند وبا پاشیدن آب در یکدیگر ، ارزش وجایگاه آب در زندگی را گرامی می داشتند . 
بجز این روز در نخستین روز تشتر یا تیر در هرسال که سیزدهم فروردین (سیزده‌¬ به در) است و سیزدهم مهرماه (قالیشویی درشهراردهال) نیز جشن‌هایی با بهره گیری وپاسداشت آب همانند با جشن تیرگان در سنت های ایرانی برگزار می¬شود. 
یکی دیگر از مراسم این جشن مانند برخی از جشن¬های ایرانی فال کوزه است که در گویش زرتشتیان چکُ دولَه نام دارد. برای برگزاری این آیین، روز قبل از جشن تیرگان ویا بامداد روز جشن، دوشیزه‌¬¬ای را برمی‌¬گزینند و کوزه سفالی سبز رنگ دهان گشادی به او می‌¬دهند که دوله نام دارد، او این ظرف را از آب پاکیزه پر می¬کند و یک دستمال سبز ابریشمی را بر روی دهانه آن می¬‌اندازد آنگاه دوله را نزد همه کسانی که می¬برد که آرزویی در دل دارند و می¬خواهند در مراسم چَکُ دولَه شرکت کنند و آن¬ها جسم کوچکی مانند انگشتری، گوشواره، سنجاق¬ سر، سکه یا مانند این¬ها در آب دوله می¬‌اندازند. سپس دختر دوله را به زیر درختی همیشه سبز چون سرو یا مورد می¬برد و در آن¬جا می¬گذارد. شامگاه روز جشن تیرگان و پس از مراسم آبریزان، همه کسانی که در دوله جسمی انداخته¬‌اند و نیت و آرزویی داشتنه‌¬اند در مکانی گرد هم می¬آیند و دوشیزه، دوله را از زیر درخت به میان جمع می¬آورد. در این فال-گیری بیشتر بانوان شرکت می¬کنند و سال خوردگان با صدایی بلند به نوبت شعرهایی می¬خوانند و دختر در پایان هر شعر، دست خود را درون دوله می¬برد و یکی از چیزها را بیرون می¬آورد، به این ترتیب صاحب آن جسم متوجه می¬شود که شعر خوانده شده مربوط به نیت، خواسته و آرزوی او بوده‌است. 
جشن تیرگان از روز تیر تا روز باد ، یعنی ده روز ادامه دارد وبرای یادآوری داستان تیر آرش که ده شبانه روز در هوا حرکت کرد تا مرز ایران را گسترش دهد ، ایرانیان در آغاز جشن تیرگان بعد از خوردن شیرینی، بندی بافته شده از ایریشم به نام نخ تیر و باد که از ۷ ریسمان به ۷ رنگ رنگین‌کمان آسمان بافته شده‌ را به دست خود می¬بندند و در روزباد از ماه تیر( دهمین روز) این بند را باز کرده و در جای بلندی مانند تپه و پشت بام خانه به باد می¬سپارند تا آرزوها و خواسته‌¬هایشان را به عنوان پیام‌ رسان به همراه ببرد. این کار با خواندن شعر زیر انجام می¬شود: تیـر برو باد بیا، غـم برو شادی بیا، محنت برو روزی بیا، خـوشه مرواری بیا

5-2، جشن اَمُردادگان 
هفتمین روز از ماه اَمُرداد 
روز امُرداد از ماه امُرداد ، در گاه‌شماری ایرانیان باستان جشن امردادگان نام گرفته است . ایرانیان، در این جشن برای گرامی ‌داشت ِ منش، کُنش و جایگاه امُرداد ( چنانکه در بینش زرتشت آمده : اَمِرِتات یعنی بی‌مرگی و جاودانگی) برگزارمی شده است. امرداد نام ششمین امشاسپند است که همواره با خورداد آمده است یعنی جاودانگی پس از رسایی ( خورداد ) خواهد رسید . بدین روی فروزه نگهبان آب و پاسدار گیاهان با یکدیگراهمیت دارند. ایرانیان از هزاره‌های دور، این جشن فرخنده را نیز برگزارکرده و گرامی داشته‌اند.

درمتن های اوستایی ویادگارهای کهن ایرانی، از این روز وجشن امردادگان و آیین های ویژه‌ آن ، روایت و اشاره های بسیاری ‌شده‌است در متن ِ پهلوی‌ بُندَهِش، می‌خوانیم : امُرداد بی‌مرگ ، سَروَر ِ گیاهان بی‌شمارست؛ زیرا او را به گیتی، گیاه، خویش است. گیاهان را رویانَد و رَمه‌ گوسفندان را افزاید ، زیرا همه‌ دام‌ها از او خورند و زیست‌کنند.

6-2 ، جشن شهریورگان 
چهارمین روز از ماه شهریور 
شهریور درگویش اوستایی به صورت خشَترَه وَئیریَه آمده که بخش نخست آن به معنی کشور و پادشاهی و بخش دوم به معنی آرزو شده می باشد ، این واژه پادشاهی آرزو شده یا به عبارتی شهریاری مینوی و بهشت نیز یاد شده است. 
چنانکه همهٔ امشاسپندان در بخش مینوی و زمینی نقش دارند وجایگاهی برایشان بیان شده است ، شهریور نیز در جهان مینوی نمایندهٔ توانایی و شهریاری مینوی اهورامزدا بوده و درنقش مادی خود ، نگاهبانی از فلزات بدو سپرده شده است. 
در گذشته شهریورگان، جشن آتش های خانگی محسوب می شده. مردم در اجاق خانه‌ها آتش می‌افروختند وهمراه با ستایش خداوند از نعمت‌های اوسپاسگزاری می‌کردند. در خانه‌ها میهمانی برپا می شده و خوراکی های ویژه و گوناگون تهیه می شده و به مناسبت تغییر هوا نیز در آغازشب درگوشه ای از بام خانه ها آتش می‌افروختند .

7-2 ، جشن مهرگان 
شانزدهمین روز از ماه مهر 
واژه مهر، پیمان و دوستی معنی می دهد. در گاهشماری و فرهنگ ایران باستان، جشن مهرگان پس از نوروز دارای اهمیت ویژه ای بوده است. دلیل آن این بود که در گاهشماری کهن ایران، سال تنها دو فصل بزرگ تابستان و زمستان را داشته و هر دو جشن ، آغاز فصل‌های سال را نوید می‌دادند. 
به بیان دیگر، نوروز آغاز فصل نخست و مهرگان آغاز فصل دوم به حساب می‌آمد. فصل اول تابستان بود که از جشن نوروز آغاز می‌شد و هفت ماه ادامه داشت و فصل دوم، زمستان که از جشن مهرگان آغاز می‌شد و تا پنج روز پس از آن ادامه می‌یافت. 
به گزارش شاهنامه فردوسی، انگیزه ای که به پیدایش جشن مهرگان در تاریخ ایران نسبت می‌دهند، پیروزی ایرانیان بر ضجاک تازی به پیشنهاد و همت کاوه آهنگر بوده است که پس از تلاش و پایمردی فراوان، او را به بند آوردند و فریدون را به عنوان رهبر خود برگزیدند. 
اکنون نیز ایرانیان به ویژه زرتشتیان در روز مهر از ماه مهر به آتشکده‌ و نیایشگاه‌ها می‌روند و با خوراکی های سنتی از یکدیگر پذرایی می‌کنند. آنان با انجام نیایش و اجرای برنامه‌های فرهنگی مانند سخنرانی‌های ملی و آیینی، سرود، شعر و دکلمه جشن مهرگان را با شادی برپا می دارند. 
زرتشتیان در برخی از روستاهای یزد جشن مهرگان را هماهنگ با تقویم غیر فصلی برگزار می‌کنند بعضی از خانواده‌ها خوراکی‌های سنتی، گوشت بریان شده گوسفند و لووگ (نان کوچک روغنی) تهیه می‌کنند و با پذیرایی از همه به داد و دهش وشادی می پردازند.

8-2 ، جشن آبانگان 
دهمین روز از ماه آبان

آبان ، نام دیگر ارِدْوی سورَ اَنَهیتَه (اَناهیتا ) ، نماد آبهای پاک وبالنده روی زمین و نگاهبان پاکی و بی آلایشی در جهان هستی است. اناهیتا در اسطوره‌های ایرانی، از جایگاه ارزشمندی برخوردار بوده است به همین روی نیاکان ما نیایشگاه هایی در کنار رودخانه ها و آب های روان برای بزرگداشت آب ساخته بودند که نمونه آن در کنگاور کرمانشاه و بیشاپور همچنان خودنمایی می کنند. 
ایرانیان در جشن آبانگان برای پاسداشت آب به کنار چشمه ها می رفتند وبرای بالندگی آب های روان بخشی از نیایش اوستا به نام آبزور را می خواندند.

9-2 ، جشن آذرگان 
نهمین روز از ماه آذر 
جشن آذرگان هنگامی برگزار می شود که در ماه آذر، روز آذر فرا می رسد . آذر در اوستا آتَر- آتَرش و در پهلوی آتُر – آتَخش و در فارسی امروز آذر- آتش نامیده می شود. آذر، نماد پاسداری از آتش و فروزه اهورامزداست . در فرهنگ ایران، آتش یکی از پدیده های طبیعی ستودنی است چون گرمای زندگی را در کالبد دیگر پدیده های هستی جاری می سازد و با نور خود که نشانی از فروغ اهورایی است جان و دل یاران اهورامزدا را روشنایی می بخشد به همین روی، سوی پرستش و قبله گاه اهورامزداست و آنان که دل در گرو عشق اهورا دارند در آتشکده ها از آن پرستاری می کنند. جشن آذرگان از جشن های ویژه پاسداری از جایگاه آتش در فرهنگ ایران است که در ستایش آذر اهورایی هر سال برگزار می شود. 
نیاکانمان آذرگان را روزی خجسته می دانستند و در خانه ها و گوشه ای از بام خانه ها آتش افروخته و آن روز را با شادی و شادمانی و خواندن نیایش ها و گستردن سفره آیینی با خوراکی های گوناگون در آتشکده ها که آذین بندی شده بودند، جشن می گرفتند. به هنگام جشن، بر مجر آتش ، چوب های خوش سوز و خوش بو می گذاشتند و آنگاه به مناسبت آغاز سرما، از آتش فروزان در آتشگاه، هر کس اخگری به خانه برده و آن آتش تا پایان زمستان در خانه ها فروزان بود و نمی گذاشتند خاموش شود و آن را نیک فرجام و فرخنده می دانستند. یکی از نیایش هایی که در آذر روز هرماه و از جمله در آذر روز از آذرماه خوانده می شود، سرود آتش نیایش از خرده اوستا می باشد. 
اکنون نیز زرتشتیان به یاد نیاکان خردمند خود که پوینده فروغ وروشنایی بوده اند در روز جشن آذرگان به آتشکده ونیایشگاه ها می روند ودر کنار روشنایی آتش به فروغ اهورایی نیایش می کنند وبا خوراکی های سنتی پذیرایی می شوند .

10-2 ، جشن دیگان 
روزهای دی از ماه دی 
در گاه شماری ایرانی سه روز با نام دی یعنی آفریدگار آغاز می شود که با نام نخستین روز از هرماه که اورمزد است چهار روز ویژه جشن دیگان می توان برگزار کرد. 
خرم روز ، روز اول از ماه دی است و به مناسبت برخورد نام خداوند در ماه دی به شکلی باشکوه درایران باستان جشن گرفته می‌شد. اکنون نیز جایگاه ارزشندی دارد به ویژه پارسیان هندوستان این روز را بسیار محترم شمرده و آنرا دی دادار جشن می‌نامند. 
ابوریحان بیرونی می نویسد: دی ماه را خور ماه نیز می‌گویند و روز اول ماه را خرم روز یا خوره روز نامند. 
دی صفت است از مصدر دا به معنی دادن و آفریدن و به معنای دادار و آفریدگار است و در ادبیات اوستایی اغلب به جای واژه اهورامزدا به کار رفته است. 
در گاه شماری ویژه زرتشتی در بین نام سی روز ماه ، روزهای هشتم، پانزدهم و بیست و سوم هر ماه به نام دی نام‌گذاری شده که برای تمیز آن‌ها از یکدیگر، هر یک در آغاز نام روز بعدی خوانده شده است و اورمزد که آن هم نام خداوند می‌باشد. بدین گونه روزهای اورمزد، دی بآذر، دی بمهر و دی بدین همه را می توان به یاد آفریدگار جشن گرفت وآنرا جشن دیگان نام نهاد .

11-2 ، جشن بهمنگان 
دومین روزاز ماه بهمن 
جشن بهمنگان در روز بهمن از ماه بهمن برگزار می‌شود. بهمن از واژه اوستایی وهومن به معنی اندیشه نیک برگرفته شده است ، وهومن یکی از امشاسپندان ویکی از فروزه های اهورایی است. در گات ها ،اشوزرتشت برای دریافت پیام‌های اهورایی از وهومن یاری گرفته است. بهمن در نقش مادی خود پاسداری از حیوانات سودمند را بر عهده دارد . از این رو زرتشتیان در جشن بهمنگان یا بهمنجه که در روز بهمن از ماه بهمن واقع می‌شود از کشتار حیوانات سودمند و خوردن گوشت آنان پرهیز می کنند، برخی از زرتشتیان نیز عادت دارند که از خوردن گوشت در تمام روزهای ماه بهمن خود داری کنند. 
درباورسنتی جشن بهمنگان یاور مردان درستکارنیزمی‌باشد. بهمن یکی از برترین فروزه ها در فرهنگ زرتشتی است. این واژه با «اندیشه نیک»، «منش نیک» و «خرد سپندینه و مقدس» برابر نهاده شده‌است. زرتشت در گاتها به یاری نیروو فروزه وهومن به پیامبری برگزیده شده است . 
بهمن در جهان مینوی نماد منش نیک اهورامزدا ست. و با اراده و خواست هموست که بهمن به اشوزرتشت رو می‌آورد و پیامبر را با گفتار و خواست اهورایی پیوند می‌دهد و اشوزرتشت می‌تواند با یارانش و پیروانش به گفتگو بپردازد.

12-2 ، جشن اسفندگان 
پنجمین روز از ماه اسفند 
جشن اسفندگان (سپندارمذگان) آخرین جشن‌ ماهیانه ایرانی است که در پایان هر سال برگزار می شود ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه آورده‌است که ایرانیان باستان این روز را روز بزرگداشت جایگاه زن و پاسداشت زمین می‌دانستند. زنان در چنین روزی لباس نو می پوشیدند واز مردان هدایا دریافت می کردند و کارهای روزانه مربوط به زنان را دراین روز ، مردان برعهده می گرفتند

واژه فارسی اسفند در زبان پارسی امروز، از واژه پهلوی سپندارمَت و از ریشه اوستایی سپِنتَه آرمَئی تی بر گرفته شده است. 
سپنتَه آرمَئی تی به چم آرمان وعشق مقدس است به همین روی این ویژگی را در بانوان بیشتر مشاهده کرده اند واین روز را به زنان اختصاص داده اند . واز آنجا که فروتنی و زایندگی در زن و زمین مشترک بوده است بنابراین اسفندگان روز بزرگداشت زن وزمین نام گرفته است و سپندارمذ لقب ملی زمین شده است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین می تواند نماد عشق نیزباشد ، چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می‌ورزد. زشت و زیبا را به یک چشم می‌نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان می‌دهد. به همین دلیل در فرهنگ ایران باستان اسپندارمذگان را به ‌عنوان نماد مهر مادری و باروری باورداشتند. 
اکنون نیز ایرانیان این روز را روز بزرگداشت زنان پذیرفته اند و برای ارج گذاشتن به مقام وجایگاه مادران در چنین روزی با برپایی برنامه هایی شاد به زنان و مادران خود گل وهدایایی پیشکش می کنند.

3- جشنهای فصلی: گهنبارها 
واژه گهنبار یا گاهنباراز دو بخش گاه ( زمان ، هنگام ) وانبار (ذخیره کردن ) آمده است این جشن شاید نخستین جشنی باشد که ایرانیان برپا می داشتند زیرا ریشه در پیشه کشاورزی و دامداری آنان دارد از زمانی که مردم آموختند که چگونه دانه ها وگیاهان را کشت کنند وبا کار در مزرعه آشنا شدند و برای بهبودی کیفیت فرآورده های کشاورزی و دامی کوشش کردند ، آنگاه باور کردند و پذیرفتند که بخشی از برداشت های کشاورزی ودامی خود را در جشنی که در هر فصل به مناسبتی برپا می شد به دیگران پیشکش کنند . این جشن در گذر زمان تغییر کرد وپیوسته کامل شد . در زمان ساسانیان سرود هایی از اوستا به نام آفرینگان برای اجرای این جشن سروده شد که اکنون در کتاب خرده اوستا جای گرفته است . 
جشن گاهنبار ، شش مرحله در سال برگزار می شود ودرهر دوره پنج روز ادامه می یابد که به آن چَهره گهنبار نیز می گویند که عبارتند از :

1- میدیوزَرَم گاه ( از روز خُور تا روز دی بمهر در ماه اردیبهشت )

2- میدیوشَهم گاه (از روز خور تا روز دی بمهر در ماه تیر )

3- پیتَه شهیم گاه ( از روز اشتاد تا روز انارام در ماه شهریور )

4- اَیاسرم گاه ( از روز اشتاد تاروز انارام در ماه مهر )

5- میدیاریم گاه ( از روز مهر تا روز ورهرام در ماه دی )

6- هَمَس پَت میدیم گاه ( پنج روز پایانی در هرسال )

در هریک از شش چَهره گاهنبار، آیین‌های ویژه‌ای برپا می‌شود ، کسانی که این جشن را برپامی دارند در خانه خود ویا در تالاری بزرگتر سفره ای می گسترانند وخوراکی هایی سنتی فراهم می کنند که آن را میَزد می نامند آنها از هفت نوع میوه خشک شده و آجیل سنتی که لوُرک نام دارد برای بخشش به همه استفاده می کنند . نخست موبدان بخش‌هایی از اوستا یعنی آفرینگان گهنبار را می‌ سرایند، آنگاه سفره پذیرایی همگانی می‌کشیدند و همه از نادار و دارا برسر سفره گهنبار حضور می یابند و از آن بهره می‌جویند.

پیش از برآمدن آفتاب در نخستین روز ازهر چَهره از گاهان بار، موبدان به همراه دیگر مردم ، آیین واژیشت آن گهنبار را برگزار می‌کنند. همه تلاش می کنند تا در برنامه آغازین جشن گهنبار نیز شرکت ‌کنند. آنهایی که خود نمی‌توانند در جشن های گهنبار و با هزینه خود پذیرای دیگران باشند باید در آیینی که دیگران برپا می‌کنند و یا از درآمد موقوفات است شرکت کنند و از خوان گهنبار که در همه جا گسترده می‌شود بهره مند شوند.

4- جشن‌های سالیانه – جشن‌هایی که سالی یکبار برگزار می‌شوند. 
1-4 ، جشن نوروز 
نوروز، آغاز سال روز اورمزد در ماه فروردین، برابری شب و روز، آغاز سرسبزی و شکوفایی طبیعت که در ایران باستان تا 21 روز جشن گرفته می‌شده است.آغاز جشن نوروز در تقویم میلادی برابر با 21 مارچ است. 
در باور سنتی زرتشتیان فرارسیدن نوروز و آمدن بهار هماهنگ است با فراز آمدن روان وفروهر درگذشتگان و بودن آنان در کنار بازماندگان زمینی ؛ به همین روی در آغاز گهنبار هَمَس پَت میدیم گاه که پنج روز به سال نو مانده است زرتشتیان آتش می افروزند وتلاش می کنند خانه تکانی و نوشدن را پیشه کنند تا روان وفروهر درگذشتگان با شادی به جایگاه خود بازگردند. 
خانه‌تکانی یکی از آیین‌های نوروزی است که مردم بیشترکشور هایی که نوروز را جشن می‌گیرند به آن پایبندند. در این آیین، تمام خانه و وسایل آن در آستانه نوروز گردگیری، شستشو و تمیز می‌شوند. این آیین در کشورهای مختلف از جمله ایران، تاجیکستان و افغانستان برگزار می‌شود. 
در مورد چیدمان سفره نوروزی نیز رسوم فراوانی وجود دارد اما آنچه که بر پایه فرهنگ ایرانی استوار بوده ومشترک است قرار دادن هفت سینی‌ از داده‌های نیک اهورایی است که نمادهایی از امشاسپندان اند.

2-4 ، جشن هَودورو 
روز خورداد از ماه فروردین 
روز ششم از ماه فروردین، خورداد روز نام دارد. در این روز زرتشت ، پیام آور ایرانی از مادر زاده شد ه و در سن سی سالگی در همین روز به پیامبری برگزیده شده است . با همین انگیزه و پی آمد خوش آیند تاریخی ، زرتشتیان این روز را جشن می‌گیرند و آن روز را هودورو می‌نامند. این واژه کوتاه شده ( هفتاد ودو رویداد ) است در باور سنتی زرتشتیان در چنین روزی که جشن گرفته می شود هفتاد ودو رویداد تاریخی و سرنوشت ساز جای گرفته که برجسته ترین آنها زاده شدن وبه پیامبری رسیدن زرتشت است . 
از آداب و مراسم این روز می‌توان به نیایشگاه رفتن زرتشتیان ، نیایش کردن ، رسیدگی به زندگی نگهبان آتش و نیز تهیه خوراکی های سنتی به ویژه آش رشته و سیروگ اشاره کرد.

3-4 ، جشن سَده 
روز مهر در ماه بهمن 
یکی از جشن‌های همگانی ایران باستان که در آغاز شامگاه شانزدهم بهمن‌ماه هرسال برگزار می شود جشن سده نام دارد . این جشن از آیین های ملی ایرانیان به حساب می آید زیرا داستان شکل گیری سده به پدیده کشف آتش درتاریخ ایران باز می گردد که افتخار ملی ایرانی را گزارش داده است . 
داستان پدیدآمدن و مهار شدن آتش و بنیاد نهاندن جشن سده در شاهنامه فردوسی بدین گونه آمده‌است که هوشنگ ، پادشاه پیشدادی با چند تن از نزدیکان برای شکار از کوه می‌گذشتند که مار سیاهی نمودار شده. هوشنگ سنگ بزرگی را از زمین برداشته و به سوی آن مار رها کرده است. سنگ پرتاب شده به جای برخورد با مار به سنگی دیگر برخورد کرده و از برخورد سنگ‌ها ، شعله آتش پدیدار شده است. به فرخندگی چنین رویدادی هوشنگ و همراهانش آنشب را جشن گرفته اند واز آنجا که این شعله برای ماندن نیاز پیوسته به هیزم داشته است کسانی انتخاب شدند تا از آتش پرستاری کنند که به خاموشی وسردی گرایش نیابد . 
جشن سَـدَه بزرگترین جشن آتش و یکی از کهن‌ترین آیین‌های شناخته شده در ایران باستان است. در آغاز شامگاه روزجشن سده ‌، همه مردمانِ سرزمین‌های ایرانی بر بلندای کوه‌ها و بام خانه‌ها، آتش‌هایی برمی‌افروخته و هنوز هم کم‌ وبیش بر می‌افروزند. مردمان نواحی مختلف در کنار شعله‌های آتش و با توجه به زبان و فرهنگ خود، سرودها و ترانه‌های گوناگونی را خوانده و آرزوی رفتن سرما و آمدن گرما را می‌کنند. همچنین در برخی نواحی، به جشن‌خوانی، بازی‌ها و نمایش‌های دسته‌جمعی نیز می‌پردازند. 
سَدَه در زبان اوستایی به معنای برآمدن و طلوع کردن است . در روایت‌هایی تازه جشن سده را به صد روز گذشتن از زمستان بزرگ و یا پنجاه شب و پنجاه روز مانده به نوروز تعبیر می‌کنند. 
ماندگاری سده در فرهنگ ایرانی مرهون برپایی این جشن توسط اقوام گوناگون ایرانی است. زرتشتیان ومردم کرمان، در هشتاد سال گذشته مهد برگزاری جشن سده بوده‌است و همه ساله باشکوه‌ ترین سده در شهر کرمان توسط همه مردم برگزار ‌شده است. 
اکنون نیز ایرانیان به ویژه زرتشتیان دلی آکنده از مهر و روشنایی آتش سده دارند ودر هر شهر وروستایی ، به هنگام غروب آفتاب در روز مهر از ماه بهمن هیزم فراوانی را که به شکل پشته در آورده اند به آتش می کشند و هم صدا با سرایش سرود آتش نیایش به شادی می پردازند.


5- جشن‌های نیایشگاهی 
اینگونه گردهمایی وبرپایی جشن ها که هریک پنج روز ادامه می یابد در پیرامون شهر یزد که جایگاه سکونت گروهی وسنتی زرتشتیان از دیرباز بوده انجام می شود مکان هایی دور از شهر و در آغوش طبیعت که آنجا را زیارتگاه یا پیر نیزمی‌خوانند. 
درمورد فلسفه پیدایش این مکان ها که پیر نام دارند روایت های گوناگونی گفته شده از جمله اینکه این مکان ها که قدمت چند هزار ساله دارند در آغاز نیایشگاه مهر وناهید بوده وپس از یکتاپرستی ایرانیان همچنان جایگاه ستایش ونیایش مانده اند . روایت دیگر اینکه این مکان ها جایگاه پناه یافتن وجان باختن افرادی بیگناه در پایان حکومت ساسانی در ایران بوده است ونیز جایگاهی برای گرد هم آیی وهم اندیشی زرتشتیان پس از حمله بیگانگان بوده است . 
نام این نیایشگاه ها و مکان آنها چنین است .

1-5 ، پیر هریشت 
از روز امرداد تا خور درماه فروردین 
این نیایشگاه در 14 کیلومتری شهر اردکان و در فاصله 80 کیلومتری شمال شهر یزد واقع شده است.

2-5 ، نیایشگاه ستی پیر 
روز اشتاد از ماه خورداد 
ستی پیر نام نیایشگاهی به شکل قلعه باستانی در نزدیکی مریم آباد، یکی از محل‌های زرتشتی نشین استان یزد است زمانی در کنار تپه های شن روان قرار داشته ولی اکنون با پیشرفت شهر سازی در یزد ،ستی پیردرگوشه ای از شهر یزد واقع شده است.

3-5 ، پیر سبز، چک چک 
از روز اشتاد تا روز انارام در ماه خورداد 
نیایشگاه پیرسبز که به آن چک چکو نیز می‌گویند در فاصله حدود شصت و پنج کیلومتری شمال غرب یزد و در دامنه کوه آهکی چک چک واقع شده است. از دلایل اهمیت این پیر می‌توان به این مورد اشاره کرد. بر دیواره سنگی یک سوی نیایشگاه پیر سبز که در واقع بخشی از دیواره کوه است روییدنی‌هایی چون پر سیاوشان، مورد، انجیر کوهی سبز شده و رشد کرده است. آب قطره قطره از شکاف سنگ‌ها بیرون می‌آید و همانند دانه‌های باران به داخل حوض سنگی زیر آن فرو می‌ریزد. آب آشامیدنی مورد نیاز بازدیدکنندگان، نیایش کنندگان و درختان پیر سبز از این منبع تامین می‌شود.

4-5 ، پیر نارستانه 
از روز سپندارمز تا روز آذر در ماه تیر 
نیایشگاه نارستانه که در حدود سی کیلومتری شرق یزد واقع شده، در داخل دره‌یی کم عمق جای دارد که سه طرف آن را کوه‌هایی کم ارتفاع در بر گرفته است.

5-5 ، پیر پارس بانو 
از روز مهر تا روز ورهرام در ماه تیر 
این نیایشگاه نیز در فاصله یکصد و بیست کیلومتری شمال غربی یزد در روستایی به نام زرجو از توابع شهرستان عقدا واقع شده است.

6-5 ، پیر نارکی 
از روز مهر تا روز ورهرام در ماه امرداد 
این نیایشگاه در غرب شهرستان مهریز و در دامنه کوه بلندی از سنگ آهک سیاه واقع شده است .

6- جشن‌های دینی

جشن سدره پوشی 

جشن سدره پوشی آیینی است که گروهی از ایرانیان در روزگار کهن و در بخش های گوناگون به انجام آن می‌پرداختند و جوانان خود را در به هنگام رسیدن به بلوغ به لباس و کمربندی ویژه آراسته می‌کردند و آن را نماد توانمندی، شجاعت و غرور ملی می‌دانستند. این باور و آیین بعدها و با پشتوانه دین پذیری وخردمندی همچنان در بین زرتشتیان ادامه یافت و به شکل جشن دینی به سنت های زرتشتی اضافه گردید و در حقیقت به پوشیدن لباس هوشیاری و خردمندی تبدیل شد. سدره ، پیراهنی سفید و گشاد از جنس پنبه است که در زیر لباس به تن پوشیده می شود و َکشتی ، بند سفید رنگی بافته شده از پشم گوسفند است سدره پوش شدن نوجوانان یعنی پیوستن آنان به دین نیاکان خود که با خود پیمان می بندند که با نگرش به بینش پیامبرشان با کژاندیشی مبارزه کرده وراستی را گسترش دهند این لباس هم اکنون به عنوان نشان برونی زرتشتیان نامیده می شود که بیان کننده پیروی از اندیشه ، گفتار وکردار نیک آنان خواهد بود.

جشن نوزودی 
به جشن پایانی دوره آموزش‌های دینی واجرای آیین های سنتی گفته می شود.نوزود از دو قسمت نو به معنی جدید و تازه و زوت تشکیل می‌شود. زوت نام موبدی است که مراسم دینی و یزشن خوانی را فراگرفته است و در آینده انجام خواهد داد. 
درجشن نوزودی موبد جوان لباس سپید می پوشد ودر آغاز بامداد همراه با استاد و راهنمای خویش در بخش یزشن خوانی آتشکده حضور می یابد . بخش های یسنا را می سراید و با همراهی دیگر موبدان که همگی لباس ویژه سپید بر تن دارند سه بار به گرد روشنایی وفروغ می چرخند و با تشویق باشندگان نوزوت به مردم معرفی می گردد.

جشن هیربدی 
هیربَد به کسی گفته می شود که آموزش‌های دینی و فلسفه زرتشت را فراگرفته و به پایان رسانده و شایستگی دارد تا دین و اندیشه‌های زرتشت را به دیگران آموزش دهد.

 

برگرفته از

http://www.kniknam.com

جشن های فصلی و گهنبار ، گاهان بار

جشن های فصلی ،  گهنبارها

جشن‌ها و مراسم گاهنبار

واژه گهنبار یا گاهنباراز دو بخش گاه ( زمان ، هنگام ) وانبار (ذخیره کردن ) آمده است این جشن شاید نخستین جشنی باشد که ایرانیان برپا می داشتند زیرا ریشه در پیشه کشاورزی و دامداری آنان دارد از زمانی که مردم آموختند که چگونه دانه ها وگیاهان را کشت کنند وبا کار در مزرعه آشنا شدند و برای بهبودی کیفیت فرآورده های کشاورزی و دامی کوشش کردند ، آنگاه باور کردند و پذیرفتند که بخشی از برداشت های کشاورزی ودامی خود را در جشنی که در هر فصل به مناسبتی برپا می شد به دیگران پیشکش کنند . این جشن در گذر زمان تغییر کرد وپیوسته کامل شد . در زمان ساسانیان سرود هایی از اوستا به نام آفرینگان برای اجرای این جشن سروده شد که اکنون در کتاب خرده اوستا جای گرفته است 

گاهنبار یا گاهبار یا گهنبار دراسطوره‌های زرتشتی و آریایی آن شش روزی است که خدا دنیا را آفرید و در کتاب زند از زرتشت نقل می‌کنند که اهورامزدا دنیا را در شش گاه آفرید و اول هر گاهی نامی دارد و در اول هر گاهی جشنی سازند. همانطور که در دین‌های سامی آفریدگار جهان هستی را در شش روز می‌آفریند در دین ایرانیان کهن نیز اهورامزدا آفرینش جهان مادی را در شش گاهنبار به انجام می‌رساند. به این ترتیب که در یسنا آمده‌است:


Maidh-yo-zarem ، میدیوزرم گاه :

از روز خور تا دی بمهر   در اردیبهشت ماه . چهل و پنجمین روز از اول سال.

که در آن آسمان آفریده شد.

گاهان بار چهره میدیوزرم (پیدایش آسمان)


Maidh-yo-shema ، میدیوشهم گاه :

از روز خور تا دی بمهر در تیر ماه ، صد و پنجمین روز سال.

که در این روز آب آفریده شد.

گاهنبار چَهرِه‌ی «مَیدیوشَهیم‌گاه»، میان تابستان بزرگ هفت ماهه


Paiti-shahem ، پیتی شهم گاه :

از اشتاد تا انارام در شهریور ماه ، صد و هشتادمین روز سال.

که در این روز زمین آفریده شد.



Aya-threm ، ایاسرم گاه :

از اشتاد تا انارام در مهر ماه ، دویست و دهمین روز سال.

که در آن گیاه آفریده شد.

گاهنبار ایاسرم گاه


Maidh-ya-rem ، میدیارم گاه :

از مهر تا ورهرام در دی ماه ، دویست و نودمین روز سال.

که جانوران آفریده شدند.


Hamas-path-maedem ، همس پت میدیم گاه (پنجه(:

 

روزهای اهنود تا وهیشتوایش برابر 25 تا 29 اسفند ماه خورشیدی.

 که مردمان آفریده شدند

هر سال در آغاز روز های پنجه آخر سال سنت گهنبار پنجه وجود دارد که همکیشاندر شهرها و روستا ها جشن گهنبار و آفرینگان خوانی را برای روان و فروهردرگذشتگان اجرا می کنند و در باور سنتی به استقبال حضور فروهر درگذشتگان میرود تا میزبان آنان تا سپیده دم نخستین روز سال باشد. سپس با سرایش بخشهایی از اوستا وانجام داد و دهش سنت دیرینه خود را برپا می کنند.

 

همچنین ببینید : گاهنبار ، گهنبار ها ؛ جشن های آفرینش ، جشن‌های ایرانی و زرتشتی در یک نگاه ، آیین آتش روی بام پنجه

———————————–

گهنبار توجی


گهنبار توجی، از جشن‌های بیرون از چهره‌های گهنبار به شمار می‌آید. این گهنبار، هنگامی برپا می‌شد که نیاز به گردهمایی مردم و آگاهی آن‌ها از حال یکدیگر، بیش از پیش احساس می‌شد. در زمان رویدادهای ناخوشایند و آسیب‌رسان طبیعی چون سیل٬ زلزله و… گهنبارهای توجی به خواست مردم برگزار می‌شد تا از حال و روز یکدیگر آگاه شده، به یاری هم بشتابند و با همازوری و داد و دهش همه٬ از شدت آسیب و اندوه و رنج یكدیگر بکاهند.

 

از پنجمین گهنبار تا به این جشن هفتاد و پنج روز است. این گهنبار به فروهرها اختصاص دارد و هنگامی است که فروهر درگذشتگان برای سرکشی بازماندگان خود فرو می آیند. واژه همس پت میدیم گاه برابر شدن روز و شب را معنی می دهد و در باور زرتشتیان هنگام آفریده شدن انسان است. پنج روز مانده به این گهنبار از روز اشتاد تا انارام (20 تا 24 اسفند خورشیدی) را پنجه کوچک می نامند و خانه و کاشانه برای برگزاری هر چه باشکوه تر جشن نوروز آماده و مرتب می شود و پنج روز آخر سال پنجه بزرگ نامیده می شود. آنچه ویژه این گهنبار می باشد، آن است که در چند روز مانده به پنجه کوچک خانه را از درون و برون پاکیزه می نمایند. ششه (سبزه) می کارند که در روز اول گهنبار (اهنود) ششه را در جلو پسکم (صفه) بزرگ که جای برگزاری گهنبار است می گذارند. در شب آخر سال چراغی به لبه بام خود می گذارند سحرگاه بر روی بام می روند و آتش افروزی با نوای اوستا در هم می آمیزد. هنگام سرودن اوستا و آتش افروزی بر روی بام مقداری لرک و میوه تازه و عود و سندل و مورت و مقداری برگ آویشن در ظرف آبی ریخته شده است. چند عدد ششه هم فراهم است پس از پایان مراسم آتش افروزی و اوستا خوانی ، میوه هایی که هنگام خواندن اوستا پاره شده است و لرک بین افراد خانواده تقسیم می گردد و عود و سندل بر روی خاکستر آتش و آب و آویشن را بر روی سر در خانه می ریزند و مورت را در بالای سر در خانه می گذارند که باعث تداوم و سرسبزی در آن خانه باشد و سپس از پشت بام پایین آمده ، مراسم سال نو آغاز می شود. 

 

هر یک از جشنهای ششگانهٔ گاهنبارها پنج روز بطول می‌انجامیده و آخرین روز هر گاهنبار مهمترین روز جشن بوده‌است.


پیشینه
پیدایش گاهنبار را از روزگار پیشدادیان می‌دانند. نخستین بنیانگزار گهنبار، جمشید دانسته شده‌است. گاهنبارها با پیشه دیرینه زندگی ایرانیان گره خورده‌است. گهنبارها با کشاورزی و دامداری و زندگی کشاورزی پیوند بنیادین دارند . گهنبار در آغاز جشن کشاورزی بوده‌است. هر کدام از گهنبارها، برابر با زمانی است که دگرگونی‌های بنیادین برای کشاورزان رخ می‌دهد و این دگرگونی‌ها با خود جشن و شادی می‌آورد.


چیستی گهنبار و باورهای پیوسته به آن
گهنبارها جشن بزرگداشت آفرینش هستند زیرا در اسطوره‌های زرتشتی جهان در هفت مرحله آفریده شده‌است. نخست آسمان، سپس آب، سوم زمین، چهارم گیاه، پنجم جانور، ششم انسان، هفتم آتش که همانا انرژی، نیرو و توان جنبش در هستی ست. شش گهنبار جشن پاسداشت این آفریده‌هاست و به همین سبب برخی دانشمندان نوروز را جشن آفرینش آتش و بزرگداشت آن می‌دانند. این آفرینش‌ها در تفسیر پهلوی و پازند و فارسی آفرینگان گهنبار نیز آمده‌است.


گاهنبار در آیین زرتشت
«گاهان‌بار» یا «گهنبار»(در پهلوی: «گاسانبار»)؛ نام شش جشن، در شش گاه از سال است. گهنبار از با شکوه و مهم‌ترین جشن‌های مردمی زرتشتیان است که هدف برجسته آن، باردادن یعنی بخشش و داد و دهش و ایجاد همبستگی و همازوری و پی بردن زرتشتیان از وضع یکدیگر در جامعه‌است.

زرتشتیان در این جشن‌ها به ستایش اهورامزدا و سپاسگزاری از او برای داده‌ها و آفریده‌های نیک اش می‌پردازند. موبد آفرینگان گهنبار می‌خواند و بر توانگر و ناتوان، دارا و ندار بایسته‌است که در این آیین شرکت کنند. خویشکاری هر زرتشتی این است که بخشی از درآمد خود را به داد و دهش و یاری به بینوایان کند. بنا بر این باور بسیاری از نیکوکاران زرتشتی پیش از درگذشت همه یا بخشی از دارایی خود را از به مانند زمین و باغ و آب و خانه و … وقف مراسم گهنبار و داد و دهش و یاری به دیگران می‌کنند. شش چهره گهنبار، گاه دادودهش است.



چگونگی برگزاری
در هر یک از شش گاهنبار، آیین‌های ویژه‌ای برپا می‌شود و مردم «میزد»ها (میهمانی‌ها) برگزار کنند و خورند و دهند تا «کرفه» (:ثواب) بسیار برند وگرنه «پادافره» (جزا)ی آن را کشند. جشن هر چهره گاهنبار پنج روز است که روز پنجم آن دیگر روزها والاتر است و جشن بزرگ به شمار می‌رود. نخست موبدان بخش‌هایی از اوستا به نام آفرین گهنبار را می‌خوانند، آنگاه سفره عام می‌کشند و هر کس – از نادار و دارا – برسر سفره گهنبار می‌نشینند و از آن بهره می‌جویند. پیش از برآمدن آفتاب روز اول هر چهره از گاهان بار، موبدان به همراه دیگر مردم، آیین واژیشت آن گهنبار را برگزار می‌کنند. چه توانگر و چه بی نوا همه درآن شرکت می‌کنند. آنهایی که خود نمی‌توانند خرج آن را بدهند، باید در آیینی که دیگران برپا می‌کنند و یا از درآمد موقوفات است شرکت کنند و از خوان گهنبار که در همه جا گسترده می‌شود بهره مند شوند.


گهنبارها در اوستا
از چهار آفرینگان در خرده‌اوستا، یکی به نام آفرینگان گهنبار نامگذاری شده‌است. این آفرینگان که به همراه اوستاهای دیگر در جشن‌های شش گانه سال خوانده می‌شود، بخشی است از هادخت نسک و درباره شکوه و جایگاه و بزرگی این شش جشن سخن می‌گوید. در بندهای ۷ – ۱۲ آفرینگان گهنبار، ماه و روز برگزاری جشن‌های گهنبار و نیز روزهای دوری آنها از یکدیگر روشن شده‌است.


آفرینگان گاهنبار

روش برگزاری و متن آفرینگان گاهنبار:

به خشنودی اهورامزدا، برزبان می‌آورم و می‌خوانم بهترین نیایش‌ها را. برزبان می‌آورم ازجان، با باوری نیک که مزدا پرست زرتشتی و دشمن همه بدی‌ها و پیرو آیین اهورایی می‌باشم. نیایش و آفرین می‌خوانم همه گاه‌ها و هنگام‌های روز و ماه و جشنهای سال (گهنبار) را که ردان وسروران هستند و با خشنودی ستایش می‌کنم، و این نیایش را به هنگام بامدادان می‌سرایم . نیایش می‌کنم و آفرین می‌خوانم بر همه گهنبارهای سال، هنگام هر جشنی که باشد، به نام بر زبان می‌آورم و آیین‌های ویژه می‌گذارم. نیایش و آفرین خوانی می‌کنم برای گهنبار، میدیوزرم، میدیوشم، پیته شهیم، ایاسرم، میدیارم، همسپتمدم؛ که همه ردان و سروران هستند. داد و دهش هایتان را ای مزدیسنان در جشن‌های ششگانه سال پیشکش کنید. از برای گهنبارها «میزد» (خوان‌های گسترده گهنبار) را از برای این ردان و سروران بدهید. یک گوسفند سالم و تندرست و جوان. هرگاه توانایی نداشتید، نیاز کنید نوشابه مقدس هوم را و بنوشانید به داناترین و آگاه‌ترین و راستگوترین و آنانکه بهتر و شایسته تر فرمان دهد از میان مردمان، که یار و همراه بینوایان و مددکار غریبان و دور از شهرها و آموزنده دین و در اشویی و راستی برگزیده‌ترین باشد. هرگاه توانایی نیاز آن نیز نبود، بدهید برای آنچنان کسان، باری از هیزم خشک و خوب سوز را. هرگاه آن هم نشد، به خانه آن ردگهنبار (روحانی زرتشتی که اجرا کننده این مراسم است) ببرید یک پشته هیزم. بسرایید سرود بزرگی خداوند را و اهورامزدا را به نام بخوانید در یکتایی و بی همتایی پروردگار جهان، اینچنین : بی گمان شهریاری زیبنده و سزاوار آن کس است که بهتر شهریاری کند، و اوست اهورا مزدا که با بهترین راستی برابراست و بندگی و عبادت خود را به پیشگاه وی تقدیم می‌کنیم و باشد که این چنین «میزد»ی پذیرا شده و ردگهنبار را خشنود و شادمان کند، و این است گهنبار …(نام گهنبار).


گهنبارها در نوشته‌های پهلوی
در همه کتاب‌های پهلوی بارها از گهنبارها یاد شده‌است و به جای آوردن آیین‌های دینی در این جشن‌ها دارای پاداش بزرگ یاد شده و نرفتن به گهنبار و برگزار نکردن آنها گناهی بزرگ دانسته شده‌است . در آغاز فصل ۲۵ بندهش که از تقویم مزدیسنا یاد شده آمده‌است : «آفرینش جهان از من (اهورامزدا) در ۳۶۵ روز، که از شش گهنبار سال باشد، انجام گرفت». در روایات داراب هرمزدیار بنای این جشن‌ها را به جمشید نسبت داده‌اند. در بندهش آمده‌است: «اگر کسی در سال یکبار به گاهان بار برود بر کارهای نیکی که کرده‌است افزوده خواهد شد.»

—————————————–

گاهانبار جشنی به قدمت تاریخ     

مهربان پولادی  

۰۹ اردیبهشت ۱۳۸۷

 

گاهانبار خوانی در تفتدر هنگام سپیده دم نخستین روز از چهره ی گاهنبار ، مراسم « واج یشت گاهنبار » در محل آتش وَرَهرام ( آتشکده ی اصلی هر شهر که سمبل روشنایی در آن نگهداری می شود ) برگزار می شود. در این مراسم موبدان هوشت (موبد اجرا کننده ی مراسم دینی در هر محل و روستا )  و گروهی از مردم شرکت می کنند.

یکی از موبدان که زوت نام دارد بخش هایی از هفتاد و دو هات یسنا را می سراید و موبد دیگر که راسپی نامیده می شوددر سرودن قسمت هایی از یسنا با زوت همکاری می کند.این مراسم یزشن خوانی نام دارد و در اتاق مجاور محل نگهداری آتش که یزشن گاه نامیده می شود برگزار می گردد.در هنگام یزشن خوانی و سرودن یسنا ، شربت پراهوم-برسم- تهیه می گردداین شربت از کوبیدن و نرم کردن ساقه های گیاه هوم با آب در هاون مخصوص برنجی به دست می آیددر پایان مراسم پراهوم را در ظرف های کوچکی می ریزند و به شرکت کنندگان می دهند تا بیا شامنددر پایان مراسم واج یشت گاهنبار ، نخستین روز هر چهره ی گاهنبار شروع می شود.

در بسیاری از روستا های یزد که هنوز معماری سنتی و بومی ، پایدار مانده است ، گهنبار در خانه ها بر پا می شوداهل خانه از مدتی پیش از زمان گهنبار ، در تدارک آن می کوشند.لُرک و خوراکی هایی تهیه می کنند ، یک روز پیش از گهنبار خانه را جارو و آب پاشی می کنند ، گِل سفید در پِسکَمِ مَس و بیرون خانه می پاشند ، نان و خوراکی های سنتی را آماده می کنند و سفره ی گاهنبار را در پسکم مس می گسترانند و آن چه که برای سفره ی مراسم  لازم است بر آن می گذارند.خشکباری که برای لرک گهنبار فراهم می شود با لرک جشن خوانی و سدره پوشی اندکی تفاوت دارد.لرک گاهنبار مخلوطی از خرما ، سنجد ، کشمش ، بادام ، گردو ، برگه ی هلو و انجیر خشک است که آنها را در دستمال بزرگی به نام چادر شب می ریزند و آن را کنار سفره در پسکم مس پهن می کنند و روی آن را یک عدد سیب یا انار قرمز با چند شاخه ی گیاه موُرد می گذارند.مردم هر روستا با موبد و دهموبد به تدریج در خانه یی که گاهنبار در آن برگزار می شود حاضر می شوند.موبد و دهموبد در پسکم مس و به کنار سفره گهنبار می روند و شرکت کنندگان در پسکم های دیگر ، اتاق ها و حیاط خانه می نشینند.دهموبد با صدای بلند نام درگذشتگانی را اعلام می کند که گاهنبار به یاد و از دهش آنها برگزار می شودسپس با درخواست وی شرکت کنندگان برای نو کردن کُشتی ، همه به پا می خیزند ، هماهنگ با موبد رو به سوی روشنایی می کنند و هم  آوا با وی اوستای کشتی می خوانند.

پس حاضران ، کشتی را از کمر باز می کنند و در هنگام نیایش آن را دوباره بر کمر می بندند و در پایان نیایش می نشینند.با اعلام دهموبد ، یکی از بانوان که در تدارک خوراکی سنتی است در آغاز گاهنبار ، سیر و سداب را نیز تهیه می کند آن را در تاس یا کاسه ی مسی یا روزین می ریزد و به پِسکَمِ مَس می آورد

موبد اوستای آفرینگان گاهنبار را می سراید. در این هنگام دهموبد میوه های داخل سینی را به وسیله ی کارد به اندازه های مناسب می بُرد ، اوستا خوانی موبد و همکاری حاضران و دهموبد ادامه می یابد.

در پایان مراسم دهموبد مقداری لُرک را به هر نفر می دهد و سپس سینی میوه را که « درون » یا « درین » نام دارد جلوی همه می برد تا هر کس پاره ای میوه برای خوردن بردارد.در برخی گاهنبار ها همراه با لرک ، یک یا چند قرص نان هم به شرکت کنندگان می دهند ، این نان که کوچک تر از نان معمولی است « لووگ » نام دارد.در بعضی گاهنبار ها خوراکی های مخصوصی مانند آش و آبگوشت نیز تهیه می شود.

در کرمان دو نوع نان دیگر نیز برای سفره ی گاهنبار تهیه می کنند که یکی از آنها « کُلو » نام داردنان دیگر که دور تا دور آن را با خمیر به شکل پرتو های خورشید در می آورند ، نان خورشیدی یا « خورشیدو » می نامند.هفت عدد از این نان را نیز در سفره ی گاهنبار می گذارند.در بعضی از گاهنبار های کرمان پس از این که مراسم به پایان رسید ، لُرک و میوه بین شرکت کنندگان تقسیم می شود سپس با غذایی که در گاهنبار تهیه شده است از میهمانان پذیرایی می شود و به هر نفر یک عدد « کُلو »  که در میان آن مقداری « دونو » و « سداو » گذاشته اند می دهند.چنین است كه دادو دهش و نیكوكاری از سنت های دیرینه ما زرتشتیان است .باشد كه با نیكوداشت آنها در پایداری و نگهداری شان كوشا باشیم. ایدون باد

 

آیین گواه گیری ، جشن های فردی

جشن های فردی در دین بهی

آیین گواه گیری ، ازدواج در آیین زرتشتی


همچنین بخوانید : اندرزنامه و اوستای گواه گیری


 پیوکانی

آیین پیو کانی در دین زرتشتی به آیین زناشویی یا ازدواج گفته می‌شود. از نظر آنان پیوکانی گویای همسری و پیوندی است که در آن زن و مرد با هم برابراند و آرمان این پیوند رسایی است. در وندیدادآمده که زرتشت از اهورا مزدا پرسید: ای خداوند، چه جایی در این جهان بهترین است؟ اهورامزدا پاسخ داد: آن جا که مرد دیندار خانه و کانونی می‌سازد که در آن آتش، گله، زن، فرزندان، پیروان و یاران خوب گرد هم آیند.

 

ازدواج درآیین زرتشتی

ازدواج یا پیوکانی تا آن جا پسندیده‌است که به زرتشتیان سفارش شده، به هم کیشان خود یاری رسانند تا بتوانند همسری را که می‌خواهند برگزینند و پیوند همبستگی بندند. در آیین زرتشتی، پس از ازدواج، جدایی به جز در شرایطی خاص پدید نمی‌آید. همچنین هر مرد یا زن باید یک همسر برای خود انتخاب کند. بنابراین لازم است این گزینش از روی آگاهی باشد در اوستا به زنی که شوهر داردنمانوپتنی و مردی که زن اختیار کند نمانوپئیتی گفته می‌شود. نمانو به معنی خانه و خانواده می‌باشد و قسمت دوم هردو واژه رئیس و رهبر معنا می‌دهد. این واژه‌ها در تفسیر زبان پهلوی به صورت کدبانوو کدخدا آمده‌است.

 

انواع ازدواج در دین زرتشت

در دین زرتشتی تعدد زوجات روا نیست و گفته شده همانگونه که یک زن نمی‌تواند در یک زمان بیش از یک شوهر داشته باشد مرد نیز نمی‌تواند در آن واحد دو یا چند زن داشته باشد. اختیار  زن دوم در شرایطی خاص و سخت که در آیین نامه زرتشتیان آمده جایز است نظیر اینکه زن اول فوت شده باشد.. در ایران باستان تنها در صورتی فرد زرتشتی می‌توانست با وجود زن اول زن دیگر اختیار کند که زن اول به تشخیص پزشک عقیم بوده و خود موافقت خویش را برای این کار اعلام کند و رضایت داشته باشد هدف از این عمل نیز بقا نسل و پرورش فرزندانی نیک برای دین و دنیاست.

 

انواع پیوند زناشویی در ایران باستان:

در مورد انواع پیوند زناشویی در ایران باستان گفتنی است که زن و مرد زرتشتی به 5 صورت و تحت عناوین پادشاه زن- چاکر زن- ایوک زن- ستر زن– خودسر زن پیوند زناشویی می‌بستند که هر یک جداگانه به شرح زیر است:

 

 پادشاه زن :

این نوع ازدواج به حالتی گفته می‌شد که دختری پس از رسیدن به سن بلوغ با موافقت پدر و مادر خود با پسری ازدواج می‌کرد و پادشاه زن از کاملترین حقوق و مزایای زناشویی برخوردار بود و کلا” همه دخترانی که برای نخستین بار و با رضایت پدر و مادر ازدواج می‌کردند، پیوند زناشویی آنان تحت عنوان پادشاه زن ثبت می‌شد..

 

چاکر زن :

این نوع ازدواج به حالتی اطلاق می‌شد که زنی بیوه به عقد و ازدواج با مرد دیگری در می‌آمد. این زن با زندگی در خانه شوهر دوم خود حقوق و مزایای پادشاه زن را در سراسر زندگی مشترک دارا بود، ولی پس از مرگ آیین کفن و دفن و سایر مراسم مذهبی اش تا سی روزه توسط شوهر دوم یا بستگانش برگزار می‌شد. ولی هزینه های مراسم بعد از سی روزه به عهده بستگان شوهر اولش بود، چون معتقد بودند در دنیای دیگر این زن از آن نخستین شوهر خود خواهد بود و به همین علت پیوند دوم او تحت عنوان چاکر زن یاد می‌شد.

حال برای برخی ناآگاهان پیوند زناشویی از نوع چاکر زن را اختیار کردن زن صیغه ای توسط پدران ما در گذشته قلمداد کرده و پادشاه زن را زن عقدی بیان می‌کنند که صحت ندارد.

 

ایوک زن :

این نوع ازدواج زمانی اتفاق می‌افتاد که مردی دختر یا دخترانی داشت و فرزند پسر نداشت و ازدواج تنها دختر یا کوچکترین دخترش تحت عنوان ایوک ثبت می‌شد و رسم بر این بود که اولین پسر تولد یافته از این ازدواج به فرزندی پدر دختر در می‌آمد و به جای نام پدرش نام پدر دختر را بعد از نامش می‌آوردند و این نوع ازدواج باعث شده که برخی افراد غیر مطلع برچسب ازدواج با محارم را به زرتشتیان بزنند و اظهار کنند که پدر با دختر خود ازدواج می‌کرده است. اینک اشتباه افراد ناآگاه کاملا” مشخص شد و اتهام ازدواج با محارم کاملا” مردود است.  


ستر زن :

وقتی که فرد بالغی بدون ازدواج در می‌گذشت، پدر و مادر یا خویشان این فرد موظف بودند به خرج خود و به یاد فرد درگذشته دختری را به ازدواج پسری در می‌آورند. شرط این نوع ازدواج آن بود که دختر و پسر متعهد می‌شدند که در آینده یکی از پسران خود را به فرزند خواندگی فرد درگذشته بدون زن و فرزند درآورند

 

خودسر زن:

اگر دختری و پسری پس از رسیدن به سن بلوغ برخلاف میل والدین خود خواستار ازدواج با یکدیگر می‌شدند و مصر بر این امر نیز بودند، با وجود مخالفت والدین ازدواج آنها منع قانونی نداشت و زیر عنوان خودرای زن ثبت می‌گردید و در این بین دختر از ارث محروم می‌شد، مگر اینکه والدینش به خواست خود چیزی به او می‌دادند یا وصیت می‌نمودند که بدهند.

 در دین زرتشت پیوند همسری (پیوکانی) کاری نیک است. بنیادی است که یک زن و یک مرد را به نام همسر به هم وابسته می کند تا توانایی شان در سازنگی و پیشرفت آفرینش رسایی یافته و شادی آنها افزوده شود و خوشبختی شان بیشتر گردد. بنیاد پیوکانی ( پیوند همسری) باید بر پایه های خرد و دوست داشتن و همکاری و دلبستگی استوار باشد و از نادانی و هوس خودخواهی و ویرانگری به دور باشد.

درباره چگونگی انتخاب همسر باز تردیدی نیست که پایه آن بر آزادی انتخاب است و همه جا اوستا سفارش شده است که دختر و پسر با رایزنی با خرد(عقل) و اشا(راستی و پاکی) همسر خود را انتخاب کنند. هنگامی که پوروچیست دختر زرتشت می خواهد همسری انتخاب کند پدرش به او چنین میگوید: آن کسی را به همسری برگزین که خرد تو (عقل تو) به آن فرمان دهد(یسنا۵۳بند۳) و در جای دیگری اشو زرتشت به دختران و پسران تازه عروس و تازه داماد چنین اندرز میدهد: ای تازه عروسان و ای تازه دامادان دین را درست دریافته و راه زندگی را با منش نیک بپیمایید بکوشید در راستی و درستی از همسر خود پیشی گیرید تنها در چنین حالتی است که زندگانی پدید آمده و پیوند همسری بر هر دوی شما شادی بخش بوده و با کامیابی دمساز خواهید بود.(یسنای ۵۳بند۵) . شواهد زیادی است که تساوی زن ومرد را در پیوند همسری در دین زرتشت نشان میدهد. خود واژه پیوکانی نشان این برابری است گذشته از این که خود اشو زرتشت در گات ها به دختران و پسران در یک سطح سخن گفته. در دین زرتشت همان گونه که یک زن نمی تواند بیش از یک شوهر داشته باشد یک مرد هم نمی تواند چند همسر داشته باشد. طلاق هم در دین زرتشت تجویز نشده است و در شرایطی خاص امکان دارد.

 

گواه گیران

در این مجلس بزرگان و موبدان حاضر می شوند،موبد پس از شنیدن اقرار رضایت از عروس و داماد اندرزهای سودمند اخلاقی و دینی داده برایشان چنین دعا میکند:

هر دو تن را شادمانی افزون باد.همیشه با فر و جلال باشید ، به خوبی و خوشی زندگی کنید،در ترقی و افزایش باشید،به کردار نیک سزاوار باشید،نیک پندار باشید،در گفتار نیکو باشید،در کردار نیکی به جای آورید،از هر گونه بد اندیشی دور بمانید.هر گونه بکاهد،هر گونه بدکاری بسوزاد،راستی پایدار باد،در مزدیسنی استوار باشید،محبت داشته باشید با کردار نیک مال تحصیل کنید.

 

با بزرگان یک دل و یک زبان باشید،با یاران فروتن و نرم خو و خوشبین باشید،غیبت مکنید،غضبناک نشوید،از برای شرم گناه نکنید،حرص مبرید،از برای چیزی بیجا دردمند نشوید،حسد مبرید،کبر و منی نکنید،هوی و هوس نپرورید،مال کسان را به نا حق مبرید،از کوشش نیک خود برخوردار باشید،با حرص انباز مشوید،با غیبت کننده همراه نباشید،با بدنام پیوند نکنید،با بیچارگان پیکار نکنید،مانند پدر نامور باشید،در هر صورت مادر را نیازارید،و به واسطه راست گفتن کامیاب و کامروا باشید.

پس از آن عروس و داماد دست پیوند بهم داده دور آتش میگردند و سایر تشریفات عروسی به طور معمول است انجام میشود.

 

 

سفره گواه گیری در ایران باستان

درگذشته ایرانیان باستان به جشن عروسی سور میگفتند عروس لباس سبز می پوشیده وتور یا پارچه ای سبزرنگ روی سرمی انداخته،داماد نیزعرقچین سبز بر سر و روی شانه راست او چادرشب یا دستمال سبزانداخته می شده در پشت سرداماد برادر یا یكی ازبستگان بسیارنزدیك او می ایستاده و دردست(یادرسینی كوچك)یك دستمال سبز،یك انارشیرین یك تخم مرغ یك قیچی وكمی نقل وشیرینی وآویشن همراه با نخ وسوزن سبز رابالای سرداماد نگه می داشته،یادرداخل سفره ای به نام سفره گواه(سفره عقد)قرار می دادند.
 

 


سفره گواه معمولا سبزرنگ وشامل مواردزیراست:

نگاره اشو زرتشت-كتاب اوستا و كُشتی باز نشده-شمع یالاله یاچراغ روشن-قند سبز-گلدان گل و سرو-نقل وشیرینی-انارشیرین-یك تخم مرغ-یك عدد قیچی-یك ظرف كوچك آویشن مخلوط با برنج وسنجد-نخ وسوزن سبز-لورك عروسی(مخلوط هفت نوع آجیل شیرین) كه روی آن نقل وشیرینی ریخته شده-گلاب وآینه.

 

1-كتاب اوستا(كتاب آسمانی)وكشتی :

این دونشان این است كه عروس وداماد وبعدها فرزندانشان تابع قوانین دین بوده وباید برابردستورات آن رفتار كنند.

 

2-قند سبز:

نشان سبزبختی وشیرین كامی است كه بعد از گواه گیری(عقد) به عنوان هدیه به موبدی كه گواه گرفته میدهند.

 

3- شال سبز:

كه برروی شانه داماد می اندازند نشانه این است كه از این به بعد مخارج زندگی بردوش داماد است و انداختن پارچه سبزبرروی سفره عقد به جای آن به همین مفهوم می باشد.

 

4-تخم مرغ:

به این معنا است كه همه اختیاراتی كه پدر ومادرعروس و داماد درحق فرزندانشان داشته اندرا ازخود سلب كرده وبه یك تخم مرغ مصالحه كرده وآن را بیرون می اندازند وازآن به بعد درصورتی كه ازآنها خواسته شود راهنمایی خواهند كرد ولی زوج جوان را مجبورنمی كنند كه مطابق میل ایشان رفتاركنند.

 

5- انارشیرین :

نشانه شیرین كامی وفرزندان زیاداست.

 

6- برگ آویشن مخلوط با برنج وسنجد ونقل :

نقل نشان شیرین كامی-برنج(درگذشته جو بكارمی بردند)نشانه بركت زندگی-سنجد محرك عشق ودلدادگی وآویشن خوش بویی وسرزندگی است كه موبد هنگام خواندن اوستای تندرستی روی شانه عروس وداماد میریزد.

 

7-نخ وسوزن:

نشان پیوند ودوختن است،اگردرزندگی زناشویی رخنه ای پدید آید یا فاصله ای ایجاد شود باید بانخ وسوزن مینوی(معنوی) آن را بدوزند ونگذارند بزرگترشود.

 

8-قیچی:

ازدو تیغه درست شده و زمانی كه دو تیغه با هم كاركنند برش ایجاد می شود یعنی عروس و داماد نقش دوتیغه قیچی رادارند كه با همدلی وهم اندیشی وهمكاری می توانند زندگی را پیش ببرند.

 ست که طلاق در آیین زرتشتی مطرود و منفور است و تحت شرایطی ویژه و در مواردی نادر و خاص طبق آیین نامه زرتشتیان مجوز داده می‌شود.


( همچنین بخوانید : سفره گواه گيری )

 

2 – آیین سدره پوشی

به طور کامل میتوانید این آیین در این بخش ببینید


3 – آیین نوزودی

سخنان دكتر موبد اردشیر خورشیدیان در آیین نوزودی   

دكتر موبد اردشیر خورشیدیان  

۰۵ خرداد ۱۳۸۷

موبد دكتر اردشیر خورشیدیان در حال سخنرانی در آیین نوزوتی موبد سهراب هنگامی امروز سپندارمزد امشاسپند از ماه خرداد ، روان و فروهر پاک اشوزرتشت اسپنتمان و همه موبدان فرهیخته و از جان گذشته تاریخ و فرهنگ زرتشتی و موبدان معاصر روانشاد رستم و اردشیر و فیروزآذرگشسب، موبد رستم شهزادی، هرمزدیار اردشیر خورشیدیان و دکتر جهانگیر اشیدری و وفادار فیروزبخت و دیگر موبدان و بهدینان فرهیخته و دین دار و دین یاور، سرشار از شادی و سرور است. 

روزی كه برای همه بهدینان دین دار و دین یار فرخنده وخجسته است. روزی که یکی دیگر از موبدزادگان فرهیخته و یكی ازگرامی اعضای وجدان یار انجمن موبدان تهران كه در پست خزانه داری در این دوره انجام وظیفه می نمایند، جناب آقای سهراب موبد بهرام هنگامی، پس از فراگیری دانش های دینی و آیین های مذهبی لازم و گذرانیدن امتحانات بایسته، به درجه موبدی  مفتخر می گردد.  پدر نوزوت ، روانشاد موبد بهرام موبد فریدون هنگامی نیز سال ها دركسوت موبدی دربرگزاری مراسم مذهبی و مادر روانشاداشان بانو مروارید موبد ماهیار كوشكی یار موبدان و بهدینان و همازور دین و فرهنگ زرتشتی بودند. امیدوارم كه این موبد تازه (نوزوت) و فرزانه نیز بتوانند در راه شناخت دانش دین از مقام پدر و مادر روانشادشان  و نیاكان دین دار خویش پیشی گیرند.  بامیداهورامزدا  3746 سال پیش پیام آورآریائی اشوزرتشت در کتاب گاتاها از راستی ها (حقایق) و بن پایه (اصول) باورهای نیک اهورائی که برای تشکیل و اداره یک زندگی آرمانی انسان ها لازم است. به جهانیان پیشکش نمود.  و بر این شد كه طریقت و شریعت دین خویش را در كتاب گاتاها وارد نكند و از همان آغاز انجمن مغان را تاسیس كرد و سنن مذهبی، دین خود را بصورت انجمنی  بنیاد نهاد.  موبدان بسیاری آموزش داده شده و تربیت گردیدند و جهت تبلیغ دین و گسترش مزدا پرستی و مبارزه با باورهای دیوپرستی به اقصاء نقاط ایران ویج اعزام شدند و… و  حاصل این « باورهای اهورائی» « فرهنگی » بسیار انسان ساز و اندیشه برانگیز (مانتره ) بوجود آورد که مردم ایران را جهشی بزرگ داد و توانی افسانه ای بخشید و پس  ازحدود 1200 سال با تاسیس سلسله هخامنشی که از اتحاد دولت های پارس و ماد که هر دو زرتشتی بودند، بوجود آمده بود. توانست احترام به حقوق بشر را به دیگر نقاط جهان و ملل گوناگون فلات ایران برده ، صلح و همبستگی و آزادی و امنیت و آرامش و اتحاد بین ملت ها مستحکم سازد.

 

موبد در اوستا Maghoo paiti  یا مگ بد یا مغ . بد نامیده میشود. موبدان درطول تاریخ وظیفه فراگیری خط دین دبیره و خواندن  و از برکردن اوستا با صدائی خوش و آهنگین و شناخت و درک اصول و فروع دین زرتشتی و سنت ها وآداب و رسوم آئینی (مذهبی ) و آموختن دانش زمان و اداره بخش مینوی جامعه زرتشتیان بصورت انجمنی را به عهده داشته اند و درطول تاریخ با ازخود گذشتگی و فداکاری های بسیارتوانسته اند که کتاب و سنت و فرهنگ زرتشتیان را به بهترین صورت ممکن از دستبرد حوادث نگاه دارند و پاسدار باشند و در حد امکان از آلوده شدن به فرهنگ های بیگانه نگاه دارند و اصالت آنها را حفظ نمایند.

 

موبدان در قدیم برحسب کاری که داشته اند به چند گروه تقسیم می شدند:

 

موبدان ‹یزشن گر› یا اوستا خوان که 72 هایتی یا هات یسنا را از بر بوده اند و بدرستی سرایش می کردند و در اجرای آیین ها نهایت دقت و ظرافت را بكار می بردند تا باورهای گاهانی در میان مردم درك و انتشار یابد.

 

موبدان ‹هیربد› که بر دانش دین و فلسفه پشت سنت ها مسلط بودند و بیشتر کارآموزش را به عهده داشتند.

 

دستوران یا Dastubar که دارای معلومات عالیه بوده و می توانسته اند که به پرسش ها و معضلات مذهبی پاسخ دهند. و چون در زمان ساسانیان مورد مشورت پادشاهان بوده اند، واژه ‹دستور›  به مفهوم وزیر نیز بکار رفته است.

 

«اندرزبدان» درکتابهای پهلوی به موبدانی گفته می شود که کارشان نوشتن اندرزنامه ها و ایراد سخنرانیهای مذهبی و اخلاقی بوده و ارشاد و راهنمائی مردم براه راست مزدا پرستی را به عهده داشته اند .

 

زرتوشروتمه ها Zaratoshtrutama که ریاست انجمن مغان را به عهده داشته و تا مدتی پس ازدرگذشت اشوزرتشت، اداره می نموده اند و از آنجا که  از دانش و پارسائی کافی برخوردار بوده  و در نزد مومنین مقام والائی داشته اند.

 

طراحی این شكل از مدیریت انجمنی توسط اشوزرتشت موجب شد كه در همیشه تاریخ كسانی در انجمن موبدان باشند كه از دانش دینی در سطح بالاتری برخوردار بوده، و با عشق به اشویی، باتمام وجود درخدمت دین و فرهنگ باشند و مسئولانه از اصول و بن پایه ها پاسداری كرده، برای خود حقوقی اضافی قائل نشده، به اشوداد راضی باشند و منافع بهدینان را برمنافع موبدان برتری دهند. از مردم خمس و ذكات طلب نه كرده و بهدینان را از وقف كردن مال در راه آتشكده ها و اماكن مذهبی باز دارند و به اشوداد در راه گاهان بار و داد و دهش در راستای منافع عمومی تشویق نمایند و با از بر كردن اوستا از روی خط دین دبیره، با غیرت و همت از كتاب و سنت پاسداری نمایند. و هرگز از خود سن (saint) (مقدس) و از مردم دست و پابوس نسازند و همواره تكیه گاه و پشتوانه روحانی و مینوی جامعه بهدینان باشند و… به گونه ای كه تاریخ نشان می دهد كه  با وصفی كه موبدان چند هزار سال نسل اندر نسل، تولیت پاسداری از دین و فرهنگ زرتشتیان را به عهده داشته اند، هرگز به خود اجازه ندادند كه دین را ابزاری برای رسیدن به امیال گیتوی خود قرار داده و دین سازی و دین بازی كنند. و از این همه موبدان بزرگ تاریخ  همانند تنسرها وكرتیرها و مهرآسپند ها و فرنبغ ها كه آمدند و رفتند، هیچ كدام كیش (مذهب) جدیدی در دین زرتشتی بوجود نیاوردند. به گونه ای كه «در همیشه تاریخ دین ما زرتشتی  و مذهب ما نیز زرتشتی بوده و مانده است» و به یاری اهورامزدا از این پس نیز با شناخت اصول و فروع و دین باوری و دین آموزی انجمن موبدان و همازوری و دین یاوری دیگر بهدینان فرهیخته و فرزانه، همچنان استوار و یگانه خواهد ماند.

 

« نوزوت»یعنی زوت تازه یا تازه زوت. در هنگام اجرای مراسم مذهبی، هرتعداد از موبدان اوستا خوان که مشغول سرودن اوستا باشند، رهبری برعهده یکی از آنها که « زوت » که در اوستا zutar  نامیده می شود، می باشد و بقیه موبدان و موبدیاران به عنوان «راسپی»  Raetveshkar یا ‹ ریتوشکر› انجام وظیفه می نمایند. مراسم نوزوتی در قدیم  سه روز طول می کشیده است . نوزوت پس از پایان نوزوئی می تواند درهمه کارهای دینی و مراسم های مذهبی با دیگرموبدان همکاری نماید و پیش تر تنها پس از یکسال ممارست و تمرین درکار موبدی بوده است که به او اجازه داده می شده که راسا مشغول کارهای آئینی گردند و هرگاه كه همسر برگزید، حق داشته كه به تنهایی در منزل دیگر بهدینان ، مراسم مذهبی به جای آورد.

 

 نوزوت میله ای فلزی بشکل T دردست دارد که قسمت بالائی آن را پیوسته می چرخاند، که عموم به غلط آن را کلید درب باغ بهشت می گویند. درحالی که نام  اوستائی این میله « ورد » Verd به معنی «گردیدن» است. در اوستا می خوانیم « اَرشتاتَسچَه . فرادت گیتیا . ((و‌ِردَت گیتا)) به مفهوم گرداگرد جهان، و نوزوت با این کار برخوداری از راستی و بهره بردن از کرفه (ثواب) این مراسم را، برای همه مردم نیك اندیش و نیك گفتار و نیك كردار گیتی از درگاه اهورامزدا آرمان می نماید.

 

بی تردید همگی بسیار شاد و خورسند می شدیم که هم کیشان موبد و موبدیار و دیگر بهدینان ساكن در یزد و اصفهان و شیراز و سایر شهرهای زرتشتی نشین و حتی سایربهدینان در هركجای گیتی كه به سرمی برند، نیز می توانستند در این مراسم مینوی شرکت جویند. و از بركت مینوی آن بهره می بردند. جای همگی شان براستی سبز است .

 

امروزه موبد موبدان جامعه زرتشتیان ایران، انجمن موبدان تهران است و بر همه موبدان و موبدیاران است كه درچهار چوب عرف و اساسنامه و قانون و تعهدی كه داده اند، تابع مصوبه های انجمن خود باشند و هیچ کس حتی رئیس انجمن موبدان نیز حق ندارد،  راسأ فتوا بدهد. شایسته است که همه بهدینان هر انتقاد و پیشنهاد و دیدگاهی در مورد مسائل آئینی (مذهبی) دارند. نظرات خود را کتبا به انجمن موبدان تهران بنویسند تا پس  از بررسی کارشناسی پاسخ انجمنی و رسمی دریافت دارند.

 

دربرگزاری مراسم باشكوه «هزاره ورهرام یشت» كه به نیت « همازوری وتندرستی وبهروزی زرتشتیان جهان وسربلندی ایران گرامی›› به پیشنهاد انجمن زرتشتیان و تایید انجمن موبدان تهران و همكاری انجمنهای زرتشتیان سراسركشور از روز 19 خرداد ساعت 6.15 دقیقه در سرتاسر ایران آغاز و در روز 18 خرداد به امید خدا به پایان خواهد رسید . براستی كه بسیار بیش از انتظار همت كردید و همازور شدید.  آفرین برشما. براستی كه همگی شما بهدینان ثابت كردید كه هرزمان كه نیاز به همازوری باشد،  همه توان خویش رابكارخواهید برد. درود اهورامزدا برشما باد.

 

 

شركت همه بهدینان به ویژه جوانانمان دربرگزاری جشن های آذرگان و اردیبهشت گان كه انجمن موبدان مسئولیت برگزاری آن را به عهده گرفته است و جشن نوزوتی امروز بی نظیراست. باید بیش از پیش جوانانمان را دریابیم. چرا كه هریك از آنها گوهری هستند گران بهاء كه براستی درخدمت دین و فرهنگ و آبادانی ایران عزیز و شناخت راستی ها و گسترش همه نیكی ها در جهان هستند و به راستی آینده سازان جامعه ای پر انرژی و دین دار خواهند بود. اینجانب كه به سهم خود از آنها درس های زیادی آموخته ام.  درود اهورایی بر آنها باد. 

 

ازهمه كسانی كه  از نظر مادی و به ویژه از نظر مینوی  انجمن موبدان خودشان را یاری می دهند، صمیمانه سپاسگذاری می نمایم.      

 

 جشن نوزوتی که جشن فارغ التحصیلی موبد سهراب هنگامی  به شمار می رود،  بر این موبد فرزانه و همسر و فرزندان و خانواده گرامی و باشندگان دراین مجلس باشكوه و همه زرتشتیان ایران و جهان،  فرخنده باد.   

 

شاد زیوید . بکامه زیوید . گیتی تان باد به کامه تن . مینوی تان باد به کامه روان . اغنی اشوبیم .

ایدون باد ایدون ترج باد

موبد دکتر اردشیر خورشیدیان . رئیس انجمن موبدان تهران

سوم خرداد 1387 خورشیدی . سپندارمزد وخردادماه 3746 دینی زرتشتی 

جشن فرخنده نوزوتی  . سالن خسروی .  تهران

جشن های سالیانه

جشن های سالیانه در دین بهی


1- جشن سده

2- نوروز


3- جشن هَودورو

جشن هَودورو 
روز خورداد از ماه فروردین 
روز ششم از ماه فروردین، خورداد روز نام دارد. در این روز زرتشت ، پیام آور ایرانی از مادر زاده شد ه و در سن سی سالگی در همین روز به پیامبری برگزیده شده است . با همین انگیزه و پی آمد خوش آیند تاریخی ، زرتشتیان این روز را جشن می‌گیرند و آن روز را هودورو می‌نامند. این واژه کوتاه شده ( هفتاد ودو رویداد ) است در باور سنتی زرتشتیان در چنین روزی که جشن گرفته می شود هفتاد ودو رویداد تاریخی و سرنوشت ساز جای گرفته که برجسته ترین آنها زاده شدن وبه پیامبری رسیدن زرتشت است . 
از آداب و مراسم این روز می‌توان به نیایشگاه رفتن زرتشتیان ، نیایش کردن ، رسیدگی به زندگی نگهبان آتش و نیز تهیه خوراکی های سنتی به ویژه آش رشته و سیروگ اشاره کرد.



4- جشن رپیتون

(سوم فروردین ماه برابر با روز اردیبهشت از ماه فروردین گاهشمار زرتشتی)

دکتر فرزانه گشتاسب : رپیتون در سنت زرتشتی هم نام یكی از پنج گاه روز و هم نام ایزدی است كه سرپرستی این بخش از زمان را برعهده دارد. در اسطورة آفرینش زرتشتی آمده‌است:

«تا پیش (ازآن ) كه اهریمن آمد ، همیشه نیم‌روز بود كه رپیتون است . اورمزد با (یاری) امشاسپندان ، به رپیتون (گاه) مینوی یزشن را فراز ساخت . به (هنگام ) یزشن كردن همة آفریدگان را بیافرید و با بوی و فروهر مردمان بسگالید و خرد همه‌آگاه را به مردمان فراز برد و گفت:

« كدام شمارا سودمند‌تر درنظرآید ؟ اگر شما را به صورت مادی بیافرینم و به تن با دروج بكوشید و دروج را نابود كنید ، (آنگاه) شما را به فرجام درست وانوشه بازآرایم و باز شما را به گیتی آفرینم، جاودانه بی‌مرگ ، بی‌پیری و بی‌دشمن باشید ؛ یا شما را جاودانه پاسداری (از) اهریمن باید كرد ؟ ایشان بِدان خرد همه‌آگاه (آن) بدی را (كه) از اهریمن دروج بر فروهرهای مردمان در جهان رسد ، دیدند و رهایی واپسین از دشمنی پتیاره و به تن پسین جاودانه ، درست و انوشه باز بودن را (دیدند) و برای رفتن به جهان همداستان شدند.» (بهار1369 : 50)

بنابراین گاه رپیتون «زمانی» است كه اسطورة آفرینش زرتشتی پیرامون آن شكل می‌گیرد و فرشگرد نیز در همین گاه كامل می‌شود و جهان كامل، درست مانند شكل آغازین خود ، دوباره احیا می‌شود . (راشدمحصل1385: 102ـ104)

به همین دلیل ساعاتی از روز كه بزرگترین تجلی نور یعنی خورشید ، به اوج روشنی و گرمای خود می‌رسد ، «گاه‌رپیتون» نامیده‌شده‌است.

در میان فصول سال نیز ، فصل تابستان ازآنِ اوست. ایزد رپیتون در آغاز تابستان بزرگ (هفت‌ماهه) به روی زمین می‌آید و در آغاز زمستان بزرگ (پنج‌ماهه) به زیر زمین می‌رود تا در سرمای زمستان ریشة درختان و آبهای زیرزمینی را گرم نگاه دارد. (بهار1369: 106 )

زرتشتیان به یمن بازگشت ایزد رپیتون در آغاز بهار، جشن رپیتون را برگزار می‌كنند. (بهار1369:106)

مراسم اصلی این جشن در روز اردیبهشت و فروردین ماه (یعنی سومین روز ماه فروردین) برگزار می‌شود. زیرا مهمترین همكار ایزد رپیتون، «اردیبهشت امشاسپند» است. در نوشته‌های فارسی میانة زرتشتی آمده‌است كه بر هریك از بخش‌های پنج‌گانة روز ایزدی نظارت داردو هریك از این ایزدان همكارانی مینوی نیز دارند: «او روز را نیز به‌طور متوسط هر یك به پنج هنگام بخش كرد، بر هر هنگامی مینویی گمارد چنان‌كه بامدادگاه را هاون مینو، نیمروز گاه را رپیهوین مینو، . . . او اینان را نیز به همكاری (امشاسپندان و ایزدان ) بخش كرد؛ او هاون را به مهر، رپیهون را به اردیبهشت . . . برای همكاری گماشت.» (بهار 1369: 50)

همكاری ایزد رپیتون با اردیبهشت به اندازه‌ای است كه گویا زرتشتیان كرمان این جشن را به جای روز اورمزد و ماه فروردین در روز اردیبهشت و ماه اردیبهشت برگزار می‌كردند. در فرهنگ بهدینان به این موضوع اشاره شده‌است: «از روز اورمزد و اردیبهشت ماه تا اردیبهشت و اردیبهشت ماه را روز رپتون گویند. ظهر روز اردیبهشت و اردیبهشت ماه كه وقت نماز رپیتون است، موبدان و بهدینان در آدریان جمع شوند وبا خواندن اوستای درون و یشت و آفرینگان رپتون ، جشن را برگزار می‌كنند.» (سروشیان2536: 54)

ویژگی مهم این جشن این بوده است كه مانند گاهنبارها، همة مردم شركت در این جشن را كاری واجب به شمار می‌آوردند . درآفرینگان‌خوانی جشن رپیتون كه معمولاً در یك تالار عمومی در درب‌مهر برگزار می‌شد، همة موبدان و مردم حضور داشتند. در این مراسم دو موبد به عنوان زوت و راسپی آیین آفرینگان را به جای آورده و بقیه دور تا دور سالن قرار می‌گیرند. در این مراسم 3آفرینگان به خشنومن ایزدان اردیبهشت، دهمان و سروش خوانده‌ می‌شود و در پایان با خواندن «آفرین‌رپیتون»، آیین همازور انجام می‌گیرد.

در ایران، رپیتون را با مراسم ویژهة دیگری نیز می‌شناسند كه همة بهدینان در روزهای آغازین سال جدید آن‌را برگزار می‌كردند. زرتشتیان در این روزها از ساعت 12 تا 3 پس از نیم‌روز یعنی در گاه رپیتون، در پرهیز كامل تنها به خواندن اوستا و نیایش می‌پرداختند. آنان در این سه ساعت حواس خود را به طور كامل بر روی اوستا متمركز می‌كردند و به احترام كلام سپندینة اوستا، هیچ حركت اضافه‌ای انجام نمی‌دادند و هیچ سخنی نمی‌گفتند.(مزداپور1383: 156)

این رسوم زیبا اكنون بیش از 50 سال است كه انجام نمی‌شود و تنها سایه‌ای از آن در یاد پیران زرتشتی باقی مانده‌است. ارزش نهادن به لحظه لحظة زمان و ستایش اهورامزدا به خاطر آفرینش حركت و پویایی در بستر زمان همیشه مورد توجه بهدینان بوده‌است و جشن رپیتون به عنوان جشنی كه برای ایزد زمان آرمانی برگزار می‌شود، جایگاه ویژه‌ای در آیین‌های زرتشتی پیدا كرده‌است.

 

1 اردیبهشت 1387

فرزانه گشتاسب

كتابنامه

بهار ، مهرداد . 1369 . بندهشن . تهران: توس .

راشدمحصل، محمدتقی. 1385 .گزیده‌های زاداسپرم. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.

سروشیان، جمشید.2536. فرهنگ بهدینان. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.

مزداپور، كتایون.1383.«تداوم آداب كهن در رسم‌های معاصر زرتشتیان در ایران»، فرهنگ ، ش 50-49. صص179-147.

سرچشمه نوشتار :

http://www.berasad.com/fa/content/view/272/


5- هیرمبا

زرتشتیان روستای زرتشتی‌نشین مزرعه کلانتر یزد، آیین «هیرومبا» را پاس داشتند.

این آیین در مزرعه کلانتر با اوستاخوانی و آمرزش درگذشتگان همراه با آتش‌افروزی پسین روز پنج شنبه 21 فروردین‌ماه، برگزار شد.

در این آیین همكیشان گرد هم آمدند و  از درگذشتگانشان یاد کردند و سلامتی و تندرستی را از اهورامزدا خواستار شدند.

“هیرومبا” آیینی است كه در آن همچون جشن سده آتش افروزی می‌شود و مزرعه کلانتر یکی ازمکان‌هایی است که این آیین را برگزار می‌‌کند.

جشن زیبا و تماشایی «هیرومبا» یكی از آداب و رسوم كهن و باستانی یزد است. كه هر سال در روزهای پایانی فروردین‌ماه برگزار می‌شود و پیشینه‌ی چند ساله دارد.

زرتشتیان با باشندگی در این‌گونه آیین‌های دینی و سنتی كه از پیشینیان به آنها رسیده است آن را  پاس می‌دارند و هر سال با شور بیشتری در آن شركت می‌كنند.

آیین «هیرومبا» همان جشن سده است كه پیش از این بر پایه‌ی گاهشماری باستان (بدون كبیسه) در روز اشتادایزد و آذرماه در شریف آباد، روستایی در یزد، برگزار می‌شده است.

اكنون چند سالی است كه این آیین به گونه‌ی پایا(:ثابت) در روز ٢٦ فروردین‌ماه (اشتادروز و فروردین‌ماه) در آتشكده‌‌ی شریف‌آباد برگزار می‌شود.

هیرومبا واژه‌ای پهلوی است به معنی «آگاهیم باد» است.همكیشان باشنده در آیین پیش از آتش‌افروزی به خانه‌های اهالی روستا رفته و با یادكرد نام درگذشتگان و بزرگان كارهای نیك آنها را یادآوری كرده و با گفتن واژه‌ی هیرومبا، آگاهی‌رسانی این كرداد نیك آنان را برای خود و دیگران سفارش می‌كنند.

 در این روز زرتشتیان بسیاری در زیارتگاه پیرهریشت برای نیایش، گردش و زیارت و شادی و فراهم كردن بوته برای آتش‌افروزی هیرمبا،‌گرد هم می‌آیند و در پسین همین روز با نزدیك شدن غروب آفتاب در حیاط شاورهرام‌ایزد شریف‌آباد گرد ‌آمده و پس از ستایش اهورامزدا، دهموبد محل نام شاهان و پهلوانان و نام‌آوران و نام درگذشتگان شریف‌آباد را بر زبان می‌آورد و «هی‌’رم‌باو»  می‌گوید. در برابر موبد، جوانان كه در دو صف ایستاده‌اند، به نوبت در پاسخ به دهموبد می‌گویند؛ هیرومبا. در پایان با آتش‌افروزی و شادی و هلهله این آیین زیبا و دیدنی در این روز به پایان می‌رسد.

 

م جمشیدی

جشن های دینی در دین بهی

جشن های دینی در دین بهی

جشن‌های دینی

 

جشن سدره پوشی ( آیین سدره پوشی )

 

جشن سدره پوشی آیینی است که گروهی از ایرانیان در روزگار کهن و در بخش های گوناگون به انجام آن می‌پرداختند و جوانان خود را در به هنگام رسیدن به بلوغ به لباس و کمربندی ویژه آراسته می‌کردند و آن را نماد توانمندی، شجاعت و غرور ملی می‌دانستند. این باور و آیین بعدها و با پشتوانه دین پذیری وخردمندی همچنان در بین زرتشتیان ادامه یافت و به شکل جشن دینی به سنت های زرتشتی اضافه گردید و در حقیقت به پوشیدن لباس هوشیاری و خردمندی تبدیل شد. سدره ، پیراهنی سفید و گشاد از جنس پنبه است که در زیر لباس به تن پوشیده می شود و َکشتی ، بند سفید رنگی بافته شده از پشم گوسفند است سدره پوش شدن نوجوانان یعنی پیوستن آنان به دین نیاکان خود که با خود پیمان می بندند که با نگرش به بینش پیامبرشان با کژاندیشی مبارزه کرده وراستی را گسترش دهند این لباس هم اکنون به عنوان نشان برونی زرتشتیان نامیده می شود که بیان کننده پیروی از اندیشه ، گفتار وکردار نیک آنان خواهد بود.

 

جشن نوزودی ( آيين نوزودی )
به جشن پایانی دوره آموزش‌های دینی واجرای آیین های سنتی گفته می شود.نوزود از دو قسمت نو به معنی جدید و تازه و زوت تشکیل می‌شود. زوت نام موبدی است که مراسم دینی و یزشن خوانی را فراگرفته است و در آینده انجام خواهد داد. 
درجشن نوزودی موبد جوان لباس سپید می پوشد ودر آغاز بامداد همراه با استاد و راهنمای خویش در بخش یزشن خوانی آتشکده حضور می یابد . بخش های یسنا را می سراید و با همراهی دیگر موبدان که همگی لباس ویژه سپید بر تن دارند سه بار به گرد روشنایی وفروغ می چرخند و با تشویق باشندگان نوزوت به مردم معرفی می گردد.

 

جشن هیربدی 
هیربَد به کسی گفته می شود که آموزش‌های دینی و فلسفه زرتشت را فراگرفته و به پایان رسانده و شایستگی دارد تا دین و اندیشه‌های زرتشت را به دیگران آموزش دهد

 

جشن شب چله

 جشن شب چله

 

شب چلّه بلندترین شب سال در نیم‌کره شمالی زمین است. این شب به زمان بین غروب آفتاب از ۳۰ آذر (آخرین روز پاییز) تا طلوع آفتاب در اول ماه دی (نخستین روز زمستان) اطلاق می‌شود. ایرانیان و بسیاری از دیگر اقوام شب چله را جشن می‌گیرند.

این شب در نیم‌کره شمالی با انقلاب زمستانی مصادف است و به همین دلیل از آن زمان به بعد طول روز بیش‌تر و طول شب کوتاه‌تر می‌شود.


پیرامون واژه یلدا

«یلدا» واژه‌ایست به معنای «تولد» برگرفته از زبان سریانی که از شاخه‌های متداول زبان «آرامی» است. زبان «آرامی» یکی از زبان‌های رایج در منطقه خاورمیانه بوده‌است. برخی بر این عقیده‌اند که این واژه در زمان ساسانیان که خطوط الفبایی از راست به چپ نوشته می‌شده، وارد زبان پارسی شده‌است.

واژه «یلدا» به معنای «زایش زادروز» و تولد است. ایرانیان باستان با این باور که فردای شب یلدا با دمیدن خورشید، روزها بلندتر می‌شوند و تابش نور ایزدی افزونی می‌یابد، آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید می‌خواندند و برای آن جشن بزرگی برپا می‌کردند و از این رو به دهمین ماه سال دی (به معنای روز) می‌گفتند که ماه تولد خورشید بود.


پیشینهٔ جشن

چله و جشن‌هایی که در این شب برگزار می‌شود، یک سنت باستانی است. مردم روزگاران دور و گذشته، که کشاورزی، بنیان زندگی آنان را تشکیل می‌داد و در طول سال با سپری شدن فصل‌ها و تضادهای طبیعی خوی داشتند، بر اثر تجربه و گذشت زمان توانستند کارها و فعالیت‌های خود را با گردش خورشید و تغییر فصول و بلندی و کوتاهی روز و شب و جهت و حرکت و قرار ستارگان تنظیم کنند.

آنان ملاحظه می‌کردند که در بعضی ایام و فصول روزها بسیار بلند می‌شود و در نتیجه در آن روزها، از روشنی و نور خورشید بیشتر می‌توانستند استفاده کنند. این اعتقاد پدید آمد که نور و روشنایی و تابش خورشید نماد نیک و موافق بوده و با تاریکی و ظلمت شب در نبرد و کشمکش‌اند. مردم دوران باستان و از جمله اقوام آریایی، از هند و ایرانی – هند و اروپایی، دریافتند که کوتاه‌ترین روزها، آخرین روز پاییز و شب اول زمستان است و بلافاصله پس از آن روزها به تدریج بلندتر و شب‌ها کوتاهتر می‌شوند، از همین رو آنرا شب زایش خورشید نامیده و آنرا آغاز سال قرار دادند.بدین‌سان در دوران کهن فرهنگ اوستایی، سال با فصل سرد شروع می‌شد و در اوستا، واژه Sareda, Saredha «سَرِدَ» یا «سَرِذَ» که مفهوم «سال» را افاده می‌کند، خود به معنای «سرد» است و این به معنی بشارت پیروزیاورمزد بر اهریمن و روشنی بر تاریکی است. در آثارالباقیه ابوریحان بیرونی، ص ۲۵۵، از روز اول دی ماه، با عنوان «خور» نیز یاد شده‌است و در قانون مسعودی نسخه موزه بریتانیا در لندن، «خُره روز» ثبت شده، اگرچه در برخی منابع دیگر «خرم روز» نامیده شده‌ است.[۳] 

تاریکی نماینده اهریمن بود و چون در طولانی‌ترین شب سال، تاریکی اهریمنی بیشتر می‌پاید، این شب برای ایرانیان نحس بود و چون فرا می‌رسید، آتش می‌افروختند تا تاریکی و عاملان اهریمنی و شیطانی نابود شده و بگریزند، مردم گرد هم جمع شده و شب را با خوردن، نوشیدن، شادی و پایکوبی و گفتگو به سر می‌آوردند و خوانی ویژه می‌گستردند، هرآنچه میوه تازه فصل که نگاهداری شده بود و میوه‌های خشک در سفره می‌نهادند. سفره شب چله ، «میَزد» Myazd نام داشت و شامل میوه‌های تر و خشک، نیز آجیل یا به اصطلاح زرتشتیان، «لُرک» Lork که از لوازم این جشن و ولیمه بود، به افتخار و ویژگی «اورمزد» و «مهر» یا خورشید برگزار می‌شد. در آیین‌های ایران باستان برای هر مراسم جشن و سرور آیینی، خوانی می‌گستردند که بر آن افزون بر آلات و ادوات نیایش، مانند آتشدان، عطردان، بخوردان، برسم و غیره، برآورده‌ها و فرآورده‌های خوردنی فصل و خوراک‌های گوناگون، خوراک مقدس مانند «میزد» نیز نهاده می‌شد.

ایرانیان گاه شب چله را تا دمیدن پرتو پگاه در دامنهٔ کوه‌های البرز به انتظار باززاییده‌ شدن خورشید می‌نشستند. برخی در مهرابه‌ها (نیایشگاه‌های پیروان آیین مهر) به نیایش مشغول می‌شدند تا پیروزی مهر و شکست اهریمن را از خداوند طلب کنند و شب‌هنگام دعایی به نام «نی ید» را می‌خوانند که دعای شکرانه نعمت بوده‌است. روز پس از شب چله  (یکم دی ماه) را خورروز (روز خورشید) و دی گان؛ می‌خواندند و به استراحت می‌پرداختند و تعطیل عمومی بود (خرمدینان، این روز را خرم روز یا خره روز می‌نامیدند).خورروز در ایران باستان روز برابری انسان‌ها بود در این روز همگان از جمله پادشاه لباس ساده می‌پوشیدند تا یکسان به نظر آیند و کسی حق دستور دادن به دیگری نداشت و کارها داوطلبانه انجام می‌گرفت نه تحت امر. در این روز جنگ کردن و خونریزی حتی کشتن گوسفند و مرغ هم ممنوع بود این موضوع را نیروهای متخاصم با ایرانیان نیز می‌دانستند و در جبهه‌ها رعایت می‌کردند و خونریزی به طور موقت متوقف می‌شد و بسیار دیده شده که همین قطع موقت جنگ به صلح طولانی و صفا تبدیل شده‌ است. در این روز بیشتر از این رو دست از کار می‌کشیدند که نمی‌خواستند احیاناً مرتکب بدی شوند که آیین مهر ارتکاب هر کار بد کوچک را در روز تولد خورشید گناهی بسیار بزرگ می‌شمرد. ایرانیان به سرو به چشم مظهر قدرت در برابر تاریکی و سرما می‌نگریستند و در خورروز در برابر آن می‌ایستادند و عهد می‌کردند که تا سال بعد یک سرو دیگر بکارند.


تأثیر چله در جشن‌های دیگر اقوام

  • امروزه محققان معتقدند که مسیحیت غربی چارچوب اصلی خود را که به این دین پایداری و شکل بخشیده به مذاهب پیش از مسیحیت روم باستان از جمله میترایسم مدیون است و برای نمونه تقویم کلیساها، بسیاری از بقایای مراسم و جشنهای پیش از مسیحیت بخصوص کریسمس را در خود نگاه داشته‌ است و کریسمس به عنوان آمیزه‌ای از جشن‌های ساتورنالیا و زایش میترا در روم باستان در زمان قرن چهارم میلادی با رسمی شدن آیین مسیحیت و به فرمان کنستانتین به عنوان زادروز رسمی مسیح در نظر گرفته شد. هنگام توسعهٔ آیین‌های رازآمیز در اروپا و سرزمین‌های تحت فرمانروایی امپراتوری روم و پیش از از پذیرفتن آیین مسیحیت، رومیان هر ساله در روز ۱۷ دسامبر در جشنی به نام  به سیاره کیوان (ساترن)، ایزد باستانی زراعت، احترام می‌نهادند. این جشن تا هفت روز ادامه می‌یافت و انقلاب زمستانی را شامل می‌شد. از آنجا که رومیان از گاهشماری یولیانی در محاسبات خود استفاده می‌کردند روز انقلاب زمستانی به جای ۲۱ یا ۲۲ دسامبر حدوداً در ۲۵ دسامبر واقع می‌شد. هنگام عید ساتورنالیا، رومی‌ها اقدام به برپاداشتن جشن و سرور، به تعویق انداختن کسب و کار و منازعات، هدیه دادن به همدیگر و آزادکردن موقتی برده‌ها می‌نمودند. همچنین آیین رازآمیز میترائیسم، بر پایه پرستش ایزد باستان ایران زمین، میترا در سرزمین‌های تحت فرمانروایی روم باستان اشاعه زیادی یافته بود و بسیاری از رومیان، رویداد بلندتر شدن روزها به دنبال انقلاب زمستانی را با شرکت کردن در مراسمی به منظور بزرگداشت میترا، جشن می‌گرفتند. این جشنها و سایر مناسک تا روز اول ژانویه ادامه می‌یافت که رومیان آنرا روز ماه و سال جدید می‌دانستند. پس از استیلای مسیحیت در اروپا، آداب و رسوم آیین مهر که در زندگی مردم و به‌خصوص در میان رومیان نفوذ کرده بود هم‌چنان باقی ماند و با آمدن دین جدید رنگ نباخت. کلیسای کاتولیک روم روز ۲۵ دسامبر را به عنوان زادروز مسیح برگزید تا به مراسم پگانیسم در آن زمان معنا و مفهوم مسیحی بخشد. برای نمونه، کلیسا جشن زادروز میترا خدای نور و روشنایی را با جشن بزرگداشت زادروز عیسی که عهد جدید او را نور و روشنی جهان می‌نامد، جایگزین نمود تا از درآمیختن این دو مناسبت، نفوذ بیشتری بر زندگی مردم داشته باشد و بزرگ‌ترین جشن آیین مهر را در خود حل کنند. اکنون کلیسای ارامنه روز ششم ژانویه را که گفته می‌شود روز غسل تعمید مسیح است را به عنوان روز میلاد مسیح جشن می‌گیرند. تاریخدانان، تاریخ دقیق زادروز عیسی را نمی‌دانند. فرانتس کومون، باستان‌شناس بلژیکی و بنیان‌گذار میتراپژوهی مدرن و دیگر میتراپژوهان همفکر او مفاهیم آیین میترایسم روم را کاملاً برگرفته از آیین مزدیسنا و ایزد ایرانی میترا (مهر) می‌دانند اما این ایده از دهه ۱۹۷۰ میلادی به بعد به شدت مورد نقد و بازبینی قرار گرفته‌ است و اکنون به یکی از مسائل بسیار مجادله‌برانگیز در زمینه پژوهش ادیان در دنیای روم و یونان باستان تبدیل شده‌ است.ساتورنالیا
  • در حدود ۴۰۰۰ سال پیش در مصر باستان جشن «باززاییده‌ شدن خورشید»، مصادف با شب چله، برگزار می‌شده‌ است. مصریان در این هنگام از سال به مدت ۱۲ روز، به نشانهٔ ۱۲ ماه سال خورشیدی، به جشن و پای‌کوبی می‌پرداختند و پیروزی نور بر تاریکی را گرامی می‌داشتند. هم‌چنین از ۱۲ برگ نخل برای تزیین مکان برگزاری جشن استفاده می‌کردند که نشانهٔ پایان سال و آغاز سال نو بوده‌ است.
  •  

    در یونان قدیم نیز، اولین روز زمستان روز بزرگ‌داشت خداوند خورشید بوده‌ است و آن را خورشید شکست ناپذیر، ناتالیس انویکتوس، می‌نامیدند که از ریشهٔ کلمهٔ ناتال که در بالا اشاره شد برگرفته شده‌است و معنی آن، میلاد و تولد است. ریشه‌های چله در جشن دیگر مرسوم در یونان نیز باقی مانده‌است از مهم‌ترین این جشن‌های می‌توان به جشن ساتورن اشاره کرد.

  • در قسمت‌هایی از روسیهٔ جنوبی، هم‌اکنون جشن‌های مشابهی به‌مناسبت چله برگزار می‌شود. این آیین‌ها شباهت بسیاری با مراسم شب چله دارد. پختن نان شیرینی محلی شبیه به موجودات زنده، بازی‌های محلی گوناگون، کشت و بذرپاشی به صورت تمثیلی و بازسازی مراسم کشت، پوشانیدن سطح کلبه با چربی، گذاشتن پوستین روی هره پنجره‌ها، آویختن پشم از سقف، پاشیدن گندم به محوطه حیاط، ترانه‌خوانی و رقص و آواز و مهم‌تر از همه قربانی کردن جانوران از آیین‌های ویژه این جشن بوده و هست. یکی دیگر از آیین‌های شب‌های جشن، فالگیری بود و پیشگویی رویدادهای احتمالی سال آینده. همین آیین‌ها در روستاهای ایران نیز کم و بیش به چشم می‌خورند که نشان از همانندی جشن چله در ایران و روسیه دارند.
  •  

    یهودیان نیز در این شب جشنی با نام «ایلانوت» (جشن درخت) برگزار می‌کنند و با روشن‌کردن شمع به نیایش می‌پردازند.

  • آشوریان نیز در شب چله آجیل مشکل‌گشا می‌خورند و تا پاسی از شب را به شب نشینی و بگو بخند می‌گذرانند و در خانواده‌های تحصیل کرده آشوری تفال با دیوان حافظ نیز رواج دارد.
  • نخستین روز زمستان در نزد خرمدینانی که پیرو مزدک هستند نیز سخت گرامی و بزرگ دانسته می‌شود و از آن با نام «خرم روز» (خره روز) یاد می‌گردد و آیین‌هایی ویژه در آن روز برگزار می‌شود. این مراسم و نیز سالشماری آغاز زمستان هنوز در میان برخی اقوام دیده می‌شود که نمونه آن تقویم محلی پامیر و بدخشان (در شمال افغانستان و جنوب تاجیکستان) است.

جشن چله و عادات مرسوم در ایران

ایرانیان نزدیک به چند هزار سال است که شب چله آخرین شب پاییز را که درازترین و تاریکترین شب در طول سال است تا سپیده دم بیدار می‌مانند و در کنار یکدیگر خود را سرگرم می‌دارند تا اندوه غیبت خورشید و تاریکی و سردی روحیهٔ آنان را تضعیف نکند و با به روشنایی گراییدن آسمان به رخت خواب روند و لختی بیاسایند.

  • در آیین کهن، بنابر یک سنت دیرینه آیین مهر شاهان ایرانی در روز اول دی‌ماه تاج و تخت شاهی را بر زمین می‌گذاشتند و با جامه‌ای سپید به صحرا می‌رفتند و بر فرشی سپید می‌نشستند. دربان‌ها و نگهبانان کاخ شاهی و همهٔ برده‌ها و خدمت‌کاران در سطح شهر آزاد شده و به‌سان دیگران زندگی می‌کردند. رئیس و مرئوس، پادشاه و مردم عادی همگی یکسان بودند. البته درستی این امر تایید نشده و شاید افسانه‌ای بیش نباشد. ایرانیان در این شب باقی‌مانده میوه‌هایی را که انبار کرده بودند به همراه خشکبار و تنقلات می‌خوردند و دور هم گرد هیزم افروخته می‌نشستند تا سپیده دم بشارت روشنایی دهد زیرا به زعم آنان در این شب تاریکی و سیاهی در اوج خود است. جشن چله در ایران امروز نیز با گرد هم آمدن و شب‌نشینی اعضای خانواده و اقوام در کنار یکدیگر برگزار می‌شود.متل‌گویی که نوعی شعرخوانی و داستان‌خوانی است در قدیم اجرا می‌شده‌است به این صورت که خانواده‌ها در این شب گرد می‌آمدند و پیرترها برای همه قصه تعریف می‌کردند. آیین شب چله، خوردن آجیل مخصوص، هندوانه، انار و شیرینی و میوه‌های گوناگون است که همه جنبهٔ نمادی دارند و نشانهٔ برکت، تندرستی، فراوانی و شادکامی هستند، این میوه‌ها که اغلب دانه‌های زیادی دارند، نوعی جادوی سرایتی محسوب می‌شوند که انسان‌ها با توسل به برکت‌خیزی و پردانه بودن آنها، خودشان را نیز مانند آنها برکت‌آور می‌کنند و نیروی باروی را در خویش افزایش می‌دهند و همچنین انار و هندوانه با رنگ سرخشان نمایندگانی از خورشید در شب به‌شمار می‌روند. در این شب هم مثل جشن تیرگان، فال گرفتن از کتاب حافظ مرسوم است. حاضران با انتخاب و شکستن گردو از روی پوکی و یا پُری آن، آینده‌گویی می‌کنند.

از نظر طب سنتی ایران در شب چله باید غذاهای گرم خورده شود. میوه مخصوص این شب کدو تنبل می‌باشدکه دارای طبیعت گرم می‌باشد. میوه هندوانه مخصوص چله تابستان می‌باشد نه زمستان چون طبیعت هندوانه سرد است و در فصل گرم باید خورده شود. هم چنین کدو تنبل در تقویت قوای مغز نیز بسیار مؤثر می‌باشد.

——————————-

همچنین بخوانید

نوشتاری از موبد کامران جمشیدی درمورد شب چله 

نوشتاری از موبد کورش نیکنام در مورد شباهت های شب چله ایرانی با جشن کریسمس غربی

گفتگویی با موبد کورش نیکنام در مورد شب چله

یتا اهو

یتا اهو

یَتا اَهو Yaθā ahu

یَتا . اَهو . وَئیرْیوُ … اَتا . رَتوش . اَشات چیت . هَچا…

وَنْگْهِ-اوش . دَزدا . مَنَنگْهوُ . شْیَئوُ تَنَنام . اَنْگْهِ-اوش . مَزدائی

خْـشَتْـرِمچا . اَهورائی . آ… ییم . دریگوُ بیوُ . دَدَت . واستارِم …

 

Yaθā . ahu . vairyo

Aθā . ratuš . ašāt-čit . hačā

Vangheuš.dazdā.manangho.šyaoθananām. angheuš. Mazdāi…

Xšaθrem-čā.Ahurāi.a  yim.drigubyo.dadat.vāstārem…

همانگونه که رهبر دنیوی را (تنها از روی راستی اش) برمی گزینیم، به همانگونه رهبر دینی را از برای راستی اش (می پسندیم)

اندیشه نیک (بر همه) ارزانی باد، تا کارهای زندگانی از روی خرد و به نام مزدا سامان یابد.کسی براستی نیرومند است که نیاز ستمدیدگان را برآورده سازد.

————————-

بشنوید با صدای موبد کامران جمشیدی

 

 برگرفته از 

 

گاتاها- چند بند نمونه

گاتاها- چند بند نمونه

———————————————————

سرآغاز اهنوت گاتها- یسنا هات ٢٨

یانیم  مَنو  یانیم  وَچو  یانیم  شْـیَئوتْنِم

Yā-nim ma-no yā -nim va-čo y ā-nim šyao-θnem

اَشَـئونوُ  زَرَتوشـْتْـرَهِ

ašauno  Zaraθuštrahe.

فْـرا  اَمِـشا سْـپِنتا  گـاتـائـو  گِئورْوائین

frā a-mešā spentā Gāθå geurvāin

نِمـو  وِ  گاتائـو  اَشَئونیــش

nemo ve Gāθå ašaoniš.

سراسر اندیشه و گفتار و کردار اشو زرتشت

یانش (بینش) است.

بشود که آن گسترش دهندگان  همیشه  جاوید

گاتها را پیش گیرند    و گسترش دهند.

نماز به شما ای گاتهای اشو،

ای سرودهای راستین.

Yanim mano

————————————————-

اهنوت گاتها ـ یسنا ـ هات ٢٨ ـ بند١

اَهـیا  یـاسـا  نِـمَـنْـگْها

Ahyā yāsā nemanghā

اوسْـتانَ   زَسْـتوُ رَفِـذْرَهْـیا

ustāna zasto rafezrahyā

مَئینیِه‌اوش  مَـزدا  پُـئورْویم  سْـپِـنْـتَـهْیا

mainyeuš Mazdā pourvim spentahyā

اَشـا  ویسْـپِـنْگ  شْـیَـئو‌تِـنا

ašā vispeng šyaoθenā

وَنْـگْهِ‌اوش  خْـرَ‌توم  مَـنَـنْـگْهوُ

vangheuš xratum manangho

یا خْـشْنِویشا  گِئوشْ‌چا  اورْوانِم

yā-xšnevišā geuščā urvānem

پیش از هر چیز ای مزدا،

با دستهای  برافراشته ترا نماز برده

و یاری سپنتامینو را خواستارم .

باشد که کار و کردارم

از خرد وهومنی برخیزد   و هماهنگ با اشا باشد

تا که روان جهان خشنود گردد.

28-1

———————————————————————

اهنوت گاتها ـ یسنا – هات ٢٨ – بند ٢

یِه  وائوُ  مَزدا  اَهورا

Ye vå Mazdā Ahurā

پَئیری- جَسایی  وُهو  مَنَنْگها

pairi-jasāi vohu managhā

مَئیبیو  داوُئی  اَهوائوُ

maibyo dāvoi ahvå

اَسْـتْوَ تَسچا  هْیَتْـچا  مَنَنْـگْهوُ

ast-vatasčā hyatčā manangho

آیَپْـتا  اَشاتْ  هَچا

ayaptā ašāt hačā

یائیش  رَپِنْـتوُ   دَئیدیت  خواتْرِه.

yāiš rapento daidiθ xvāθre.

ای هستی بخش دانای بزرگ

با اندیشه‌ای پاک و دلی روشن

به تو روی می‌آورم،

مرا از پاداش زندگی مادی و مینوی

که گروندگان را به خوشبختی می‌رساند

برخوردار کن.

28-2

————————————————–


اهنوت گاتها ـ یسنا – هات ٢٨ – بند ۴

یِه  اوروانِم  مِن  گَئیرِ

Ye urvānem men gaire

وُهو  دَدِ  هَترا  مَنَنْگها

vohu dade haθrā managhā

اَشیْشْچا  شْیَئوُتَنَنام

ašiš-čā šyao-θananām

ویدوش  مَزداو  اَهورَهْیا

viduš Mazdå Ahurahyā

یَوَت  ایسائی  تَواچا

yavat isāi tavāčā

اَوَت  خْسایی  اَ اِشِه  اَشَهْیا

avat xsāi aeše ašahyā

 بی گمان من روانم را با اندیشه نیک همساز میکنم

و می دانم که هر کاری

که برای خدای دانا انجام گیرد

چه پاداشی دارد.

تا تاب و توانایی دارم

آیین راستی را به همه خواهم آموخت.

28-4

———————————————————————-

اهنوت گاتها ـ یسنا – هات ٢٨ – بند ١٠

اَت یِنْگ  اَشائَتْ چا  وُئیسْتا

At yeng ašāat-čā voistā

وَنْگْهِه اوشچا  دَاُتِنْگ  مَنَنْگهوُ

vanghe-uščā dåθeng manangho

اِرِتوِنگ  مَزدا  اَهورا

ereθveng Mazdā Ahurā

اَ اِ ئیبیوُ  پِـرِناُ  آپَنائیش کامِم

a-e-ibyo perenå āpanāiš kāmem

اَتْ  وِ  خْشْمَ ئیبیا  اَسونَاُ

at ve xšma-ibyā asunå

وَئِذاُ  خْرَ ئیتیا  وَئینْتیا  سْرَوا ئوُ

Vaeźå xraiθyā vaintyā sravå.

ای مزدا اهورا

تو را نیایش کرده و از تو می‌خواهم،

نیک اندیشان و نیکوکاران و همه کسانی را

که در راه راستی و سازندگی گام برمی‌دارند، کامروا سازی.

به خوبی آگاهیم که نیایشی که از روی راستی

و از جان و دل برآید،

هیچگاه بدون پاسخ نخواهد ماند.

۲۸-۱۰

———————————–

اهنوت گاتها ـ یسنا – هات ٣٠ – بند ٩

اَتْچا  توُیی  وَاِمْ  خْیاما

At-čā toi vaem xyāmā

یوُیی  ایمْ   فْرَ‌شِم  کِرِنَئونْ   اَهومْ

yoi im frašem kerenaon ahum

مَزدائوُسْچا  اَهورائوِنْگهوُ

Mazdås-čā Ahurå-vengho

آموُ یَسْتْرا  بَرَنا  اَشـاچا

āmo-yastrā baranā ašā-čā

هْیَت  هَترا  مَنائـو  بـَوَت

hyat haθrā manå bavat

یَترا  چیس تیش  اَنْگهَت  مَئِتا

yaθrā čis-tiš anghat maeθā

 

بیاییم از کسانی شویم

که این زندگانی را تازه می کنند

ای خداوندان خرد و ای آورندگان خرسندی

از راه راستی و درستی بیایید

همه در آنجا که دانش درونی است

یک پارچه همرای و همراه باشیم.

۳۰-۹

—————————————

اشتود گاتها ـ یسنا – هات ۴٣ – بند ١

اوشْتا  اَهمایی  یَهمایی  اوشْتا  کَهمایی  چیت

Uštā ahmāi yahmāi uštā kahmāi čit

وَسِخْـشْـیانْس  مَزدا  دایاتْ  اَهوروُ

vasexšyāns Mazdā dāyāt Ahuro

اوتَ‌یوئی‌تی تِویشی  گَت توُیی  وَسِمی

utayuiti teviši gat toi vasemi

اَشِم  دِرِدْ‌یایی تَتْ  موُیی دا  آرْمَ ایتِ

ašem deredyāi tat moi dā ārmaite

رایو  اَشیشْ  وَنْـگْـهِئوش  گَـئِم  مَنَـنْـگهوُ

rāyu ašiš vengheuš gaem manangho

 

خوشبخت کسی است که خوشبختی دیگران را فراهم سازد.

چنین است خواست اهورامزدای چاره‌ساز.

از این روی ما خواستاریم که با نیروی راستی و پایداری

نیاز یکدیگر را برآورده سازیم.

ای آرمیتی،

ما را در زندگی از بینایی راستین

و منش پاک برخوردار ساز.

۴۳-۱

————————————————

اهنوت گاتها ـ یسنا – هات ٣١ – بند ١١

هیَت  نِ  مَزدا  پَئُورویم

hyat ne mazdā paourvim

گَئِتاوُسچا  تَشوُ  دَئِناوُسچا

gaeθåscā tašo daenåscā

ثوا  مَنَنگها  خرَتوش چا

θwā mananghā xratušcā

هیَت  اَستوَنتِم  دَداو  اوشتَنِم

hyat astvantem dadå uštanem

هیَت  شیَئوثَناچا  سِنگهاس چا

hyat šyaoθanācā senghāscā

یَثرا  وَرِنِنگ  وَساو  دایِتِ

yaθrā vareneng vaså dāyetê.

ای مزدا، هنگامی که در آغاز

با اندیشه خویش

برای  ما تن و خرد و یابش آفریدی

و به تن ما جان دمیدی

وبه ما توانایی گفتار و کردار دادی

خواستی که ما باور خویش را به دلخواه برگزینیم

۳۱-۱۱

—————————

اهنوت گاتها ـ یسنا – هات ٣٠ – بند ٢

سرَئوُتا  گِئوشائیش  وَهیشتا

Sraotā geušāiš vahištā

اَوَئِنَتا  سوچا  مَنَنگها

avaenatā sucā mananghā

آوَرِناو  ویچیثَهیا

āvarenå viciθahyā

نَرِم نَرِم  خوَخیایی  تَنویِه

narem narem xvaxyāi tanuye

پَرا  مَزِ  یاوُنگهوُ

parā maze yångho

اَهمائی  نِ  سَزدیایی  بَئودَنتوُ  پَئیتی

ahmāi ne sazdyāi baodanto paiti.

پس، بهترین گفته ها را بگوش بشنوید

و با اندیشۀ روشن بنگرید

سپس هر مرد و زن از شما برای خویشتن

از میان این دو راه برگزینید

این آیین را پیش از روز بزرگ (گزینش)

نیک دریابید  ، آگاه شوید و آگاهی دهید

۳۰-۲

——————————————–

برگرفته از 

http://mobedjamshidi.com

کم نا مزدا

کم نا مزدا

 

کِم نا مَزدا

کِم . نا . مَزدا . مَوَایتِه . پایوم . دَداو .

هْیَت . مادْرِگْواو . دیدَرِ شَتا . اَاِ . نَنْگْهِ

اَن یِم . تْوَهمات.آتْرَسچا. مَنَنْگ هَسچا .

یَیاوُ . شْیَئوُتَنائیش .  اَشِم . تْرَاُشتا . اَهورا 

تام . موُئی . دانْستْ وام . دَئِنَیائی . فْراوَاُچا 

کِه . وِرِتْرِم . جا . تْوا . پوُئی . سِنْگْها…

یوُئی.هِنْتی.چیترا.موُئی.دام.اَهوم بیش.رَتوم.چیژدی…

اَت . هوُئی . وُهو . سْرَئوشُ . جَنْتو . مَنَنْگها . مَزدا . اَهمائی . یَهمائی . وَشی . کَهمائی چیت

 

Kem nā Mazdā

Kem.nā.Mazdā.mavaite.pāyum.dadāt.hyat.mā. dregvå.didare.šatā.ae nanghe…

Anyem.θvahmāt.āθrasčā.manang hasčā. yayå.šyao θanāiš.ašem.θraoštā.Ahurā …

Tām.moi.dānstvām.daena yāi.frāvaočā …

Tat.twā.peresā.ereš moi.vaočā.Ahurā…

Ke.vereθrem.jā.θvā.poi.senghā.yoi.henti…

Čiθrā.moi.dām.ahum biš.ratum.čizhdi.at.hoi. vohu.sraošo.jantu.mananghā.

Mazdā.ahmāi.yahmāi.vaši.kahmāi čit…

 

هنگامی که دروغکار به آزار من کمر می بندد،

چه چیزی بهتر از روشنایی و گوهرِ  خرد من را نگاهبان می باشد؟

از پرتو اندیشه روشن و بهمنشی است ای اهورا

که کار و کردارها هماهنگ با اشا و راستی می گردد.

بینش مرا از این دانش روشن گردان.

چه کسانی  در پیروی از آموزش های تو (زرتشت) کامیابند؟

آن کسانی را که  راهنمایان خردمند  و درمانگر هستی هستند، به ما بنما تا ارج نهیم

بی گمان خرد، آن کسانی را خواستار است

که با منش نیک خویش نگاهبان جانها (سروش) باشند

————————————————————

بشنوید با صدای موبد کامران جمشیدی

Kemna Mazda

برگرفته از

http://mobedjamshidi.com