جشن های سالیانه

جشن های سالیانه در دین بهی


1- جشن سده

2- نوروز


3- جشن هَودورو

جشن هَودورو 
روز خورداد از ماه فروردین 
روز ششم از ماه فروردین، خورداد روز نام دارد. در این روز زرتشت ، پیام آور ایرانی از مادر زاده شد ه و در سن سی سالگی در همین روز به پیامبری برگزیده شده است . با همین انگیزه و پی آمد خوش آیند تاریخی ، زرتشتیان این روز را جشن می‌گیرند و آن روز را هودورو می‌نامند. این واژه کوتاه شده ( هفتاد ودو رویداد ) است در باور سنتی زرتشتیان در چنین روزی که جشن گرفته می شود هفتاد ودو رویداد تاریخی و سرنوشت ساز جای گرفته که برجسته ترین آنها زاده شدن وبه پیامبری رسیدن زرتشت است . 
از آداب و مراسم این روز می‌توان به نیایشگاه رفتن زرتشتیان ، نیایش کردن ، رسیدگی به زندگی نگهبان آتش و نیز تهیه خوراکی های سنتی به ویژه آش رشته و سیروگ اشاره کرد.



4- جشن رپیتون

(سوم فروردین ماه برابر با روز اردیبهشت از ماه فروردین گاهشمار زرتشتی)

دکتر فرزانه گشتاسب : رپیتون در سنت زرتشتی هم نام یكی از پنج گاه روز و هم نام ایزدی است كه سرپرستی این بخش از زمان را برعهده دارد. در اسطورة آفرینش زرتشتی آمده‌است:

«تا پیش (ازآن ) كه اهریمن آمد ، همیشه نیم‌روز بود كه رپیتون است . اورمزد با (یاری) امشاسپندان ، به رپیتون (گاه) مینوی یزشن را فراز ساخت . به (هنگام ) یزشن كردن همة آفریدگان را بیافرید و با بوی و فروهر مردمان بسگالید و خرد همه‌آگاه را به مردمان فراز برد و گفت:

« كدام شمارا سودمند‌تر درنظرآید ؟ اگر شما را به صورت مادی بیافرینم و به تن با دروج بكوشید و دروج را نابود كنید ، (آنگاه) شما را به فرجام درست وانوشه بازآرایم و باز شما را به گیتی آفرینم، جاودانه بی‌مرگ ، بی‌پیری و بی‌دشمن باشید ؛ یا شما را جاودانه پاسداری (از) اهریمن باید كرد ؟ ایشان بِدان خرد همه‌آگاه (آن) بدی را (كه) از اهریمن دروج بر فروهرهای مردمان در جهان رسد ، دیدند و رهایی واپسین از دشمنی پتیاره و به تن پسین جاودانه ، درست و انوشه باز بودن را (دیدند) و برای رفتن به جهان همداستان شدند.» (بهار1369 : 50)

بنابراین گاه رپیتون «زمانی» است كه اسطورة آفرینش زرتشتی پیرامون آن شكل می‌گیرد و فرشگرد نیز در همین گاه كامل می‌شود و جهان كامل، درست مانند شكل آغازین خود ، دوباره احیا می‌شود . (راشدمحصل1385: 102ـ104)

به همین دلیل ساعاتی از روز كه بزرگترین تجلی نور یعنی خورشید ، به اوج روشنی و گرمای خود می‌رسد ، «گاه‌رپیتون» نامیده‌شده‌است.

در میان فصول سال نیز ، فصل تابستان ازآنِ اوست. ایزد رپیتون در آغاز تابستان بزرگ (هفت‌ماهه) به روی زمین می‌آید و در آغاز زمستان بزرگ (پنج‌ماهه) به زیر زمین می‌رود تا در سرمای زمستان ریشة درختان و آبهای زیرزمینی را گرم نگاه دارد. (بهار1369: 106 )

زرتشتیان به یمن بازگشت ایزد رپیتون در آغاز بهار، جشن رپیتون را برگزار می‌كنند. (بهار1369:106)

مراسم اصلی این جشن در روز اردیبهشت و فروردین ماه (یعنی سومین روز ماه فروردین) برگزار می‌شود. زیرا مهمترین همكار ایزد رپیتون، «اردیبهشت امشاسپند» است. در نوشته‌های فارسی میانة زرتشتی آمده‌است كه بر هریك از بخش‌های پنج‌گانة روز ایزدی نظارت داردو هریك از این ایزدان همكارانی مینوی نیز دارند: «او روز را نیز به‌طور متوسط هر یك به پنج هنگام بخش كرد، بر هر هنگامی مینویی گمارد چنان‌كه بامدادگاه را هاون مینو، نیمروز گاه را رپیهوین مینو، . . . او اینان را نیز به همكاری (امشاسپندان و ایزدان ) بخش كرد؛ او هاون را به مهر، رپیهون را به اردیبهشت . . . برای همكاری گماشت.» (بهار 1369: 50)

همكاری ایزد رپیتون با اردیبهشت به اندازه‌ای است كه گویا زرتشتیان كرمان این جشن را به جای روز اورمزد و ماه فروردین در روز اردیبهشت و ماه اردیبهشت برگزار می‌كردند. در فرهنگ بهدینان به این موضوع اشاره شده‌است: «از روز اورمزد و اردیبهشت ماه تا اردیبهشت و اردیبهشت ماه را روز رپتون گویند. ظهر روز اردیبهشت و اردیبهشت ماه كه وقت نماز رپیتون است، موبدان و بهدینان در آدریان جمع شوند وبا خواندن اوستای درون و یشت و آفرینگان رپتون ، جشن را برگزار می‌كنند.» (سروشیان2536: 54)

ویژگی مهم این جشن این بوده است كه مانند گاهنبارها، همة مردم شركت در این جشن را كاری واجب به شمار می‌آوردند . درآفرینگان‌خوانی جشن رپیتون كه معمولاً در یك تالار عمومی در درب‌مهر برگزار می‌شد، همة موبدان و مردم حضور داشتند. در این مراسم دو موبد به عنوان زوت و راسپی آیین آفرینگان را به جای آورده و بقیه دور تا دور سالن قرار می‌گیرند. در این مراسم 3آفرینگان به خشنومن ایزدان اردیبهشت، دهمان و سروش خوانده‌ می‌شود و در پایان با خواندن «آفرین‌رپیتون»، آیین همازور انجام می‌گیرد.

در ایران، رپیتون را با مراسم ویژهة دیگری نیز می‌شناسند كه همة بهدینان در روزهای آغازین سال جدید آن‌را برگزار می‌كردند. زرتشتیان در این روزها از ساعت 12 تا 3 پس از نیم‌روز یعنی در گاه رپیتون، در پرهیز كامل تنها به خواندن اوستا و نیایش می‌پرداختند. آنان در این سه ساعت حواس خود را به طور كامل بر روی اوستا متمركز می‌كردند و به احترام كلام سپندینة اوستا، هیچ حركت اضافه‌ای انجام نمی‌دادند و هیچ سخنی نمی‌گفتند.(مزداپور1383: 156)

این رسوم زیبا اكنون بیش از 50 سال است كه انجام نمی‌شود و تنها سایه‌ای از آن در یاد پیران زرتشتی باقی مانده‌است. ارزش نهادن به لحظه لحظة زمان و ستایش اهورامزدا به خاطر آفرینش حركت و پویایی در بستر زمان همیشه مورد توجه بهدینان بوده‌است و جشن رپیتون به عنوان جشنی كه برای ایزد زمان آرمانی برگزار می‌شود، جایگاه ویژه‌ای در آیین‌های زرتشتی پیدا كرده‌است.

 

1 اردیبهشت 1387

فرزانه گشتاسب

كتابنامه

بهار ، مهرداد . 1369 . بندهشن . تهران: توس .

راشدمحصل، محمدتقی. 1385 .گزیده‌های زاداسپرم. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.

سروشیان، جمشید.2536. فرهنگ بهدینان. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.

مزداپور، كتایون.1383.«تداوم آداب كهن در رسم‌های معاصر زرتشتیان در ایران»، فرهنگ ، ش 50-49. صص179-147.

سرچشمه نوشتار :

http://www.berasad.com/fa/content/view/272/


5- هیرمبا

زرتشتیان روستای زرتشتی‌نشین مزرعه کلانتر یزد، آیین «هیرومبا» را پاس داشتند.

این آیین در مزرعه کلانتر با اوستاخوانی و آمرزش درگذشتگان همراه با آتش‌افروزی پسین روز پنج شنبه 21 فروردین‌ماه، برگزار شد.

در این آیین همكیشان گرد هم آمدند و  از درگذشتگانشان یاد کردند و سلامتی و تندرستی را از اهورامزدا خواستار شدند.

“هیرومبا” آیینی است كه در آن همچون جشن سده آتش افروزی می‌شود و مزرعه کلانتر یکی ازمکان‌هایی است که این آیین را برگزار می‌‌کند.

جشن زیبا و تماشایی «هیرومبا» یكی از آداب و رسوم كهن و باستانی یزد است. كه هر سال در روزهای پایانی فروردین‌ماه برگزار می‌شود و پیشینه‌ی چند ساله دارد.

زرتشتیان با باشندگی در این‌گونه آیین‌های دینی و سنتی كه از پیشینیان به آنها رسیده است آن را  پاس می‌دارند و هر سال با شور بیشتری در آن شركت می‌كنند.

آیین «هیرومبا» همان جشن سده است كه پیش از این بر پایه‌ی گاهشماری باستان (بدون كبیسه) در روز اشتادایزد و آذرماه در شریف آباد، روستایی در یزد، برگزار می‌شده است.

اكنون چند سالی است كه این آیین به گونه‌ی پایا(:ثابت) در روز ٢٦ فروردین‌ماه (اشتادروز و فروردین‌ماه) در آتشكده‌‌ی شریف‌آباد برگزار می‌شود.

هیرومبا واژه‌ای پهلوی است به معنی «آگاهیم باد» است.همكیشان باشنده در آیین پیش از آتش‌افروزی به خانه‌های اهالی روستا رفته و با یادكرد نام درگذشتگان و بزرگان كارهای نیك آنها را یادآوری كرده و با گفتن واژه‌ی هیرومبا، آگاهی‌رسانی این كرداد نیك آنان را برای خود و دیگران سفارش می‌كنند.

 در این روز زرتشتیان بسیاری در زیارتگاه پیرهریشت برای نیایش، گردش و زیارت و شادی و فراهم كردن بوته برای آتش‌افروزی هیرمبا،‌گرد هم می‌آیند و در پسین همین روز با نزدیك شدن غروب آفتاب در حیاط شاورهرام‌ایزد شریف‌آباد گرد ‌آمده و پس از ستایش اهورامزدا، دهموبد محل نام شاهان و پهلوانان و نام‌آوران و نام درگذشتگان شریف‌آباد را بر زبان می‌آورد و «هی‌’رم‌باو»  می‌گوید. در برابر موبد، جوانان كه در دو صف ایستاده‌اند، به نوبت در پاسخ به دهموبد می‌گویند؛ هیرومبا. در پایان با آتش‌افروزی و شادی و هلهله این آیین زیبا و دیدنی در این روز به پایان می‌رسد.

 

م جمشیدی

جشن های دینی در دین بهی

جشن های دینی در دین بهی

جشن‌های دینی

 

جشن سدره پوشی ( آیین سدره پوشی )

 

جشن سدره پوشی آیینی است که گروهی از ایرانیان در روزگار کهن و در بخش های گوناگون به انجام آن می‌پرداختند و جوانان خود را در به هنگام رسیدن به بلوغ به لباس و کمربندی ویژه آراسته می‌کردند و آن را نماد توانمندی، شجاعت و غرور ملی می‌دانستند. این باور و آیین بعدها و با پشتوانه دین پذیری وخردمندی همچنان در بین زرتشتیان ادامه یافت و به شکل جشن دینی به سنت های زرتشتی اضافه گردید و در حقیقت به پوشیدن لباس هوشیاری و خردمندی تبدیل شد. سدره ، پیراهنی سفید و گشاد از جنس پنبه است که در زیر لباس به تن پوشیده می شود و َکشتی ، بند سفید رنگی بافته شده از پشم گوسفند است سدره پوش شدن نوجوانان یعنی پیوستن آنان به دین نیاکان خود که با خود پیمان می بندند که با نگرش به بینش پیامبرشان با کژاندیشی مبارزه کرده وراستی را گسترش دهند این لباس هم اکنون به عنوان نشان برونی زرتشتیان نامیده می شود که بیان کننده پیروی از اندیشه ، گفتار وکردار نیک آنان خواهد بود.

 

جشن نوزودی ( آيين نوزودی )
به جشن پایانی دوره آموزش‌های دینی واجرای آیین های سنتی گفته می شود.نوزود از دو قسمت نو به معنی جدید و تازه و زوت تشکیل می‌شود. زوت نام موبدی است که مراسم دینی و یزشن خوانی را فراگرفته است و در آینده انجام خواهد داد. 
درجشن نوزودی موبد جوان لباس سپید می پوشد ودر آغاز بامداد همراه با استاد و راهنمای خویش در بخش یزشن خوانی آتشکده حضور می یابد . بخش های یسنا را می سراید و با همراهی دیگر موبدان که همگی لباس ویژه سپید بر تن دارند سه بار به گرد روشنایی وفروغ می چرخند و با تشویق باشندگان نوزوت به مردم معرفی می گردد.

 

جشن هیربدی 
هیربَد به کسی گفته می شود که آموزش‌های دینی و فلسفه زرتشت را فراگرفته و به پایان رسانده و شایستگی دارد تا دین و اندیشه‌های زرتشت را به دیگران آموزش دهد

 

جشن شب چله

 جشن شب چله

 

شب چلّه بلندترین شب سال در نیم‌کره شمالی زمین است. این شب به زمان بین غروب آفتاب از ۳۰ آذر (آخرین روز پاییز) تا طلوع آفتاب در اول ماه دی (نخستین روز زمستان) اطلاق می‌شود. ایرانیان و بسیاری از دیگر اقوام شب چله را جشن می‌گیرند.

این شب در نیم‌کره شمالی با انقلاب زمستانی مصادف است و به همین دلیل از آن زمان به بعد طول روز بیش‌تر و طول شب کوتاه‌تر می‌شود.


پیرامون واژه یلدا

«یلدا» واژه‌ایست به معنای «تولد» برگرفته از زبان سریانی که از شاخه‌های متداول زبان «آرامی» است. زبان «آرامی» یکی از زبان‌های رایج در منطقه خاورمیانه بوده‌است. برخی بر این عقیده‌اند که این واژه در زمان ساسانیان که خطوط الفبایی از راست به چپ نوشته می‌شده، وارد زبان پارسی شده‌است.

واژه «یلدا» به معنای «زایش زادروز» و تولد است. ایرانیان باستان با این باور که فردای شب یلدا با دمیدن خورشید، روزها بلندتر می‌شوند و تابش نور ایزدی افزونی می‌یابد، آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید می‌خواندند و برای آن جشن بزرگی برپا می‌کردند و از این رو به دهمین ماه سال دی (به معنای روز) می‌گفتند که ماه تولد خورشید بود.


پیشینهٔ جشن

چله و جشن‌هایی که در این شب برگزار می‌شود، یک سنت باستانی است. مردم روزگاران دور و گذشته، که کشاورزی، بنیان زندگی آنان را تشکیل می‌داد و در طول سال با سپری شدن فصل‌ها و تضادهای طبیعی خوی داشتند، بر اثر تجربه و گذشت زمان توانستند کارها و فعالیت‌های خود را با گردش خورشید و تغییر فصول و بلندی و کوتاهی روز و شب و جهت و حرکت و قرار ستارگان تنظیم کنند.

آنان ملاحظه می‌کردند که در بعضی ایام و فصول روزها بسیار بلند می‌شود و در نتیجه در آن روزها، از روشنی و نور خورشید بیشتر می‌توانستند استفاده کنند. این اعتقاد پدید آمد که نور و روشنایی و تابش خورشید نماد نیک و موافق بوده و با تاریکی و ظلمت شب در نبرد و کشمکش‌اند. مردم دوران باستان و از جمله اقوام آریایی، از هند و ایرانی – هند و اروپایی، دریافتند که کوتاه‌ترین روزها، آخرین روز پاییز و شب اول زمستان است و بلافاصله پس از آن روزها به تدریج بلندتر و شب‌ها کوتاهتر می‌شوند، از همین رو آنرا شب زایش خورشید نامیده و آنرا آغاز سال قرار دادند.بدین‌سان در دوران کهن فرهنگ اوستایی، سال با فصل سرد شروع می‌شد و در اوستا، واژه Sareda, Saredha «سَرِدَ» یا «سَرِذَ» که مفهوم «سال» را افاده می‌کند، خود به معنای «سرد» است و این به معنی بشارت پیروزیاورمزد بر اهریمن و روشنی بر تاریکی است. در آثارالباقیه ابوریحان بیرونی، ص ۲۵۵، از روز اول دی ماه، با عنوان «خور» نیز یاد شده‌است و در قانون مسعودی نسخه موزه بریتانیا در لندن، «خُره روز» ثبت شده، اگرچه در برخی منابع دیگر «خرم روز» نامیده شده‌ است.[۳] 

تاریکی نماینده اهریمن بود و چون در طولانی‌ترین شب سال، تاریکی اهریمنی بیشتر می‌پاید، این شب برای ایرانیان نحس بود و چون فرا می‌رسید، آتش می‌افروختند تا تاریکی و عاملان اهریمنی و شیطانی نابود شده و بگریزند، مردم گرد هم جمع شده و شب را با خوردن، نوشیدن، شادی و پایکوبی و گفتگو به سر می‌آوردند و خوانی ویژه می‌گستردند، هرآنچه میوه تازه فصل که نگاهداری شده بود و میوه‌های خشک در سفره می‌نهادند. سفره شب چله ، «میَزد» Myazd نام داشت و شامل میوه‌های تر و خشک، نیز آجیل یا به اصطلاح زرتشتیان، «لُرک» Lork که از لوازم این جشن و ولیمه بود، به افتخار و ویژگی «اورمزد» و «مهر» یا خورشید برگزار می‌شد. در آیین‌های ایران باستان برای هر مراسم جشن و سرور آیینی، خوانی می‌گستردند که بر آن افزون بر آلات و ادوات نیایش، مانند آتشدان، عطردان، بخوردان، برسم و غیره، برآورده‌ها و فرآورده‌های خوردنی فصل و خوراک‌های گوناگون، خوراک مقدس مانند «میزد» نیز نهاده می‌شد.

ایرانیان گاه شب چله را تا دمیدن پرتو پگاه در دامنهٔ کوه‌های البرز به انتظار باززاییده‌ شدن خورشید می‌نشستند. برخی در مهرابه‌ها (نیایشگاه‌های پیروان آیین مهر) به نیایش مشغول می‌شدند تا پیروزی مهر و شکست اهریمن را از خداوند طلب کنند و شب‌هنگام دعایی به نام «نی ید» را می‌خوانند که دعای شکرانه نعمت بوده‌است. روز پس از شب چله  (یکم دی ماه) را خورروز (روز خورشید) و دی گان؛ می‌خواندند و به استراحت می‌پرداختند و تعطیل عمومی بود (خرمدینان، این روز را خرم روز یا خره روز می‌نامیدند).خورروز در ایران باستان روز برابری انسان‌ها بود در این روز همگان از جمله پادشاه لباس ساده می‌پوشیدند تا یکسان به نظر آیند و کسی حق دستور دادن به دیگری نداشت و کارها داوطلبانه انجام می‌گرفت نه تحت امر. در این روز جنگ کردن و خونریزی حتی کشتن گوسفند و مرغ هم ممنوع بود این موضوع را نیروهای متخاصم با ایرانیان نیز می‌دانستند و در جبهه‌ها رعایت می‌کردند و خونریزی به طور موقت متوقف می‌شد و بسیار دیده شده که همین قطع موقت جنگ به صلح طولانی و صفا تبدیل شده‌ است. در این روز بیشتر از این رو دست از کار می‌کشیدند که نمی‌خواستند احیاناً مرتکب بدی شوند که آیین مهر ارتکاب هر کار بد کوچک را در روز تولد خورشید گناهی بسیار بزرگ می‌شمرد. ایرانیان به سرو به چشم مظهر قدرت در برابر تاریکی و سرما می‌نگریستند و در خورروز در برابر آن می‌ایستادند و عهد می‌کردند که تا سال بعد یک سرو دیگر بکارند.


تأثیر چله در جشن‌های دیگر اقوام

  • امروزه محققان معتقدند که مسیحیت غربی چارچوب اصلی خود را که به این دین پایداری و شکل بخشیده به مذاهب پیش از مسیحیت روم باستان از جمله میترایسم مدیون است و برای نمونه تقویم کلیساها، بسیاری از بقایای مراسم و جشنهای پیش از مسیحیت بخصوص کریسمس را در خود نگاه داشته‌ است و کریسمس به عنوان آمیزه‌ای از جشن‌های ساتورنالیا و زایش میترا در روم باستان در زمان قرن چهارم میلادی با رسمی شدن آیین مسیحیت و به فرمان کنستانتین به عنوان زادروز رسمی مسیح در نظر گرفته شد. هنگام توسعهٔ آیین‌های رازآمیز در اروپا و سرزمین‌های تحت فرمانروایی امپراتوری روم و پیش از از پذیرفتن آیین مسیحیت، رومیان هر ساله در روز ۱۷ دسامبر در جشنی به نام  به سیاره کیوان (ساترن)، ایزد باستانی زراعت، احترام می‌نهادند. این جشن تا هفت روز ادامه می‌یافت و انقلاب زمستانی را شامل می‌شد. از آنجا که رومیان از گاهشماری یولیانی در محاسبات خود استفاده می‌کردند روز انقلاب زمستانی به جای ۲۱ یا ۲۲ دسامبر حدوداً در ۲۵ دسامبر واقع می‌شد. هنگام عید ساتورنالیا، رومی‌ها اقدام به برپاداشتن جشن و سرور، به تعویق انداختن کسب و کار و منازعات، هدیه دادن به همدیگر و آزادکردن موقتی برده‌ها می‌نمودند. همچنین آیین رازآمیز میترائیسم، بر پایه پرستش ایزد باستان ایران زمین، میترا در سرزمین‌های تحت فرمانروایی روم باستان اشاعه زیادی یافته بود و بسیاری از رومیان، رویداد بلندتر شدن روزها به دنبال انقلاب زمستانی را با شرکت کردن در مراسمی به منظور بزرگداشت میترا، جشن می‌گرفتند. این جشنها و سایر مناسک تا روز اول ژانویه ادامه می‌یافت که رومیان آنرا روز ماه و سال جدید می‌دانستند. پس از استیلای مسیحیت در اروپا، آداب و رسوم آیین مهر که در زندگی مردم و به‌خصوص در میان رومیان نفوذ کرده بود هم‌چنان باقی ماند و با آمدن دین جدید رنگ نباخت. کلیسای کاتولیک روم روز ۲۵ دسامبر را به عنوان زادروز مسیح برگزید تا به مراسم پگانیسم در آن زمان معنا و مفهوم مسیحی بخشد. برای نمونه، کلیسا جشن زادروز میترا خدای نور و روشنایی را با جشن بزرگداشت زادروز عیسی که عهد جدید او را نور و روشنی جهان می‌نامد، جایگزین نمود تا از درآمیختن این دو مناسبت، نفوذ بیشتری بر زندگی مردم داشته باشد و بزرگ‌ترین جشن آیین مهر را در خود حل کنند. اکنون کلیسای ارامنه روز ششم ژانویه را که گفته می‌شود روز غسل تعمید مسیح است را به عنوان روز میلاد مسیح جشن می‌گیرند. تاریخدانان، تاریخ دقیق زادروز عیسی را نمی‌دانند. فرانتس کومون، باستان‌شناس بلژیکی و بنیان‌گذار میتراپژوهی مدرن و دیگر میتراپژوهان همفکر او مفاهیم آیین میترایسم روم را کاملاً برگرفته از آیین مزدیسنا و ایزد ایرانی میترا (مهر) می‌دانند اما این ایده از دهه ۱۹۷۰ میلادی به بعد به شدت مورد نقد و بازبینی قرار گرفته‌ است و اکنون به یکی از مسائل بسیار مجادله‌برانگیز در زمینه پژوهش ادیان در دنیای روم و یونان باستان تبدیل شده‌ است.ساتورنالیا
  • در حدود ۴۰۰۰ سال پیش در مصر باستان جشن «باززاییده‌ شدن خورشید»، مصادف با شب چله، برگزار می‌شده‌ است. مصریان در این هنگام از سال به مدت ۱۲ روز، به نشانهٔ ۱۲ ماه سال خورشیدی، به جشن و پای‌کوبی می‌پرداختند و پیروزی نور بر تاریکی را گرامی می‌داشتند. هم‌چنین از ۱۲ برگ نخل برای تزیین مکان برگزاری جشن استفاده می‌کردند که نشانهٔ پایان سال و آغاز سال نو بوده‌ است.
  •  

    در یونان قدیم نیز، اولین روز زمستان روز بزرگ‌داشت خداوند خورشید بوده‌ است و آن را خورشید شکست ناپذیر، ناتالیس انویکتوس، می‌نامیدند که از ریشهٔ کلمهٔ ناتال که در بالا اشاره شد برگرفته شده‌است و معنی آن، میلاد و تولد است. ریشه‌های چله در جشن دیگر مرسوم در یونان نیز باقی مانده‌است از مهم‌ترین این جشن‌های می‌توان به جشن ساتورن اشاره کرد.

  • در قسمت‌هایی از روسیهٔ جنوبی، هم‌اکنون جشن‌های مشابهی به‌مناسبت چله برگزار می‌شود. این آیین‌ها شباهت بسیاری با مراسم شب چله دارد. پختن نان شیرینی محلی شبیه به موجودات زنده، بازی‌های محلی گوناگون، کشت و بذرپاشی به صورت تمثیلی و بازسازی مراسم کشت، پوشانیدن سطح کلبه با چربی، گذاشتن پوستین روی هره پنجره‌ها، آویختن پشم از سقف، پاشیدن گندم به محوطه حیاط، ترانه‌خوانی و رقص و آواز و مهم‌تر از همه قربانی کردن جانوران از آیین‌های ویژه این جشن بوده و هست. یکی دیگر از آیین‌های شب‌های جشن، فالگیری بود و پیشگویی رویدادهای احتمالی سال آینده. همین آیین‌ها در روستاهای ایران نیز کم و بیش به چشم می‌خورند که نشان از همانندی جشن چله در ایران و روسیه دارند.
  •  

    یهودیان نیز در این شب جشنی با نام «ایلانوت» (جشن درخت) برگزار می‌کنند و با روشن‌کردن شمع به نیایش می‌پردازند.

  • آشوریان نیز در شب چله آجیل مشکل‌گشا می‌خورند و تا پاسی از شب را به شب نشینی و بگو بخند می‌گذرانند و در خانواده‌های تحصیل کرده آشوری تفال با دیوان حافظ نیز رواج دارد.
  • نخستین روز زمستان در نزد خرمدینانی که پیرو مزدک هستند نیز سخت گرامی و بزرگ دانسته می‌شود و از آن با نام «خرم روز» (خره روز) یاد می‌گردد و آیین‌هایی ویژه در آن روز برگزار می‌شود. این مراسم و نیز سالشماری آغاز زمستان هنوز در میان برخی اقوام دیده می‌شود که نمونه آن تقویم محلی پامیر و بدخشان (در شمال افغانستان و جنوب تاجیکستان) است.

جشن چله و عادات مرسوم در ایران

ایرانیان نزدیک به چند هزار سال است که شب چله آخرین شب پاییز را که درازترین و تاریکترین شب در طول سال است تا سپیده دم بیدار می‌مانند و در کنار یکدیگر خود را سرگرم می‌دارند تا اندوه غیبت خورشید و تاریکی و سردی روحیهٔ آنان را تضعیف نکند و با به روشنایی گراییدن آسمان به رخت خواب روند و لختی بیاسایند.

  • در آیین کهن، بنابر یک سنت دیرینه آیین مهر شاهان ایرانی در روز اول دی‌ماه تاج و تخت شاهی را بر زمین می‌گذاشتند و با جامه‌ای سپید به صحرا می‌رفتند و بر فرشی سپید می‌نشستند. دربان‌ها و نگهبانان کاخ شاهی و همهٔ برده‌ها و خدمت‌کاران در سطح شهر آزاد شده و به‌سان دیگران زندگی می‌کردند. رئیس و مرئوس، پادشاه و مردم عادی همگی یکسان بودند. البته درستی این امر تایید نشده و شاید افسانه‌ای بیش نباشد. ایرانیان در این شب باقی‌مانده میوه‌هایی را که انبار کرده بودند به همراه خشکبار و تنقلات می‌خوردند و دور هم گرد هیزم افروخته می‌نشستند تا سپیده دم بشارت روشنایی دهد زیرا به زعم آنان در این شب تاریکی و سیاهی در اوج خود است. جشن چله در ایران امروز نیز با گرد هم آمدن و شب‌نشینی اعضای خانواده و اقوام در کنار یکدیگر برگزار می‌شود.متل‌گویی که نوعی شعرخوانی و داستان‌خوانی است در قدیم اجرا می‌شده‌است به این صورت که خانواده‌ها در این شب گرد می‌آمدند و پیرترها برای همه قصه تعریف می‌کردند. آیین شب چله، خوردن آجیل مخصوص، هندوانه، انار و شیرینی و میوه‌های گوناگون است که همه جنبهٔ نمادی دارند و نشانهٔ برکت، تندرستی، فراوانی و شادکامی هستند، این میوه‌ها که اغلب دانه‌های زیادی دارند، نوعی جادوی سرایتی محسوب می‌شوند که انسان‌ها با توسل به برکت‌خیزی و پردانه بودن آنها، خودشان را نیز مانند آنها برکت‌آور می‌کنند و نیروی باروی را در خویش افزایش می‌دهند و همچنین انار و هندوانه با رنگ سرخشان نمایندگانی از خورشید در شب به‌شمار می‌روند. در این شب هم مثل جشن تیرگان، فال گرفتن از کتاب حافظ مرسوم است. حاضران با انتخاب و شکستن گردو از روی پوکی و یا پُری آن، آینده‌گویی می‌کنند.

از نظر طب سنتی ایران در شب چله باید غذاهای گرم خورده شود. میوه مخصوص این شب کدو تنبل می‌باشدکه دارای طبیعت گرم می‌باشد. میوه هندوانه مخصوص چله تابستان می‌باشد نه زمستان چون طبیعت هندوانه سرد است و در فصل گرم باید خورده شود. هم چنین کدو تنبل در تقویت قوای مغز نیز بسیار مؤثر می‌باشد.

——————————-

همچنین بخوانید

نوشتاری از موبد کامران جمشیدی درمورد شب چله 

نوشتاری از موبد کورش نیکنام در مورد شباهت های شب چله ایرانی با جشن کریسمس غربی

گفتگویی با موبد کورش نیکنام در مورد شب چله

یتا اهو

یتا اهو

یَتا اَهو Yaθā ahu

یَتا . اَهو . وَئیرْیوُ … اَتا . رَتوش . اَشات چیت . هَچا…

وَنْگْهِ-اوش . دَزدا . مَنَنگْهوُ . شْیَئوُ تَنَنام . اَنْگْهِ-اوش . مَزدائی

خْـشَتْـرِمچا . اَهورائی . آ… ییم . دریگوُ بیوُ . دَدَت . واستارِم …

 

Yaθā . ahu . vairyo

Aθā . ratuš . ašāt-čit . hačā

Vangheuš.dazdā.manangho.šyaoθananām. angheuš. Mazdāi…

Xšaθrem-čā.Ahurāi.a  yim.drigubyo.dadat.vāstārem…

همانگونه که رهبر دنیوی را (تنها از روی راستی اش) برمی گزینیم، به همانگونه رهبر دینی را از برای راستی اش (می پسندیم)

اندیشه نیک (بر همه) ارزانی باد، تا کارهای زندگانی از روی خرد و به نام مزدا سامان یابد.کسی براستی نیرومند است که نیاز ستمدیدگان را برآورده سازد.

————————-

بشنوید با صدای موبد کامران جمشیدی

 

 برگرفته از 

 

گاتاها- چند بند نمونه

گاتاها- چند بند نمونه

———————————————————

سرآغاز اهنوت گاتها- یسنا هات ٢٨

یانیم  مَنو  یانیم  وَچو  یانیم  شْـیَئوتْنِم

Yā-nim ma-no yā -nim va-čo y ā-nim šyao-θnem

اَشَـئونوُ  زَرَتوشـْتْـرَهِ

ašauno  Zaraθuštrahe.

فْـرا  اَمِـشا سْـپِنتا  گـاتـائـو  گِئورْوائین

frā a-mešā spentā Gāθå geurvāin

نِمـو  وِ  گاتائـو  اَشَئونیــش

nemo ve Gāθå ašaoniš.

سراسر اندیشه و گفتار و کردار اشو زرتشت

یانش (بینش) است.

بشود که آن گسترش دهندگان  همیشه  جاوید

گاتها را پیش گیرند    و گسترش دهند.

نماز به شما ای گاتهای اشو،

ای سرودهای راستین.

Yanim mano

————————————————-

اهنوت گاتها ـ یسنا ـ هات ٢٨ ـ بند١

اَهـیا  یـاسـا  نِـمَـنْـگْها

Ahyā yāsā nemanghā

اوسْـتانَ   زَسْـتوُ رَفِـذْرَهْـیا

ustāna zasto rafezrahyā

مَئینیِه‌اوش  مَـزدا  پُـئورْویم  سْـپِـنْـتَـهْیا

mainyeuš Mazdā pourvim spentahyā

اَشـا  ویسْـپِـنْگ  شْـیَـئو‌تِـنا

ašā vispeng šyaoθenā

وَنْـگْهِ‌اوش  خْـرَ‌توم  مَـنَـنْـگْهوُ

vangheuš xratum manangho

یا خْـشْنِویشا  گِئوشْ‌چا  اورْوانِم

yā-xšnevišā geuščā urvānem

پیش از هر چیز ای مزدا،

با دستهای  برافراشته ترا نماز برده

و یاری سپنتامینو را خواستارم .

باشد که کار و کردارم

از خرد وهومنی برخیزد   و هماهنگ با اشا باشد

تا که روان جهان خشنود گردد.

28-1

———————————————————————

اهنوت گاتها ـ یسنا – هات ٢٨ – بند ٢

یِه  وائوُ  مَزدا  اَهورا

Ye vå Mazdā Ahurā

پَئیری- جَسایی  وُهو  مَنَنْگها

pairi-jasāi vohu managhā

مَئیبیو  داوُئی  اَهوائوُ

maibyo dāvoi ahvå

اَسْـتْوَ تَسچا  هْیَتْـچا  مَنَنْـگْهوُ

ast-vatasčā hyatčā manangho

آیَپْـتا  اَشاتْ  هَچا

ayaptā ašāt hačā

یائیش  رَپِنْـتوُ   دَئیدیت  خواتْرِه.

yāiš rapento daidiθ xvāθre.

ای هستی بخش دانای بزرگ

با اندیشه‌ای پاک و دلی روشن

به تو روی می‌آورم،

مرا از پاداش زندگی مادی و مینوی

که گروندگان را به خوشبختی می‌رساند

برخوردار کن.

28-2

————————————————–


اهنوت گاتها ـ یسنا – هات ٢٨ – بند ۴

یِه  اوروانِم  مِن  گَئیرِ

Ye urvānem men gaire

وُهو  دَدِ  هَترا  مَنَنْگها

vohu dade haθrā managhā

اَشیْشْچا  شْیَئوُتَنَنام

ašiš-čā šyao-θananām

ویدوش  مَزداو  اَهورَهْیا

viduš Mazdå Ahurahyā

یَوَت  ایسائی  تَواچا

yavat isāi tavāčā

اَوَت  خْسایی  اَ اِشِه  اَشَهْیا

avat xsāi aeše ašahyā

 بی گمان من روانم را با اندیشه نیک همساز میکنم

و می دانم که هر کاری

که برای خدای دانا انجام گیرد

چه پاداشی دارد.

تا تاب و توانایی دارم

آیین راستی را به همه خواهم آموخت.

28-4

———————————————————————-

اهنوت گاتها ـ یسنا – هات ٢٨ – بند ١٠

اَت یِنْگ  اَشائَتْ چا  وُئیسْتا

At yeng ašāat-čā voistā

وَنْگْهِه اوشچا  دَاُتِنْگ  مَنَنْگهوُ

vanghe-uščā dåθeng manangho

اِرِتوِنگ  مَزدا  اَهورا

ereθveng Mazdā Ahurā

اَ اِ ئیبیوُ  پِـرِناُ  آپَنائیش کامِم

a-e-ibyo perenå āpanāiš kāmem

اَتْ  وِ  خْشْمَ ئیبیا  اَسونَاُ

at ve xšma-ibyā asunå

وَئِذاُ  خْرَ ئیتیا  وَئینْتیا  سْرَوا ئوُ

Vaeźå xraiθyā vaintyā sravå.

ای مزدا اهورا

تو را نیایش کرده و از تو می‌خواهم،

نیک اندیشان و نیکوکاران و همه کسانی را

که در راه راستی و سازندگی گام برمی‌دارند، کامروا سازی.

به خوبی آگاهیم که نیایشی که از روی راستی

و از جان و دل برآید،

هیچگاه بدون پاسخ نخواهد ماند.

۲۸-۱۰

———————————–

اهنوت گاتها ـ یسنا – هات ٣٠ – بند ٩

اَتْچا  توُیی  وَاِمْ  خْیاما

At-čā toi vaem xyāmā

یوُیی  ایمْ   فْرَ‌شِم  کِرِنَئونْ   اَهومْ

yoi im frašem kerenaon ahum

مَزدائوُسْچا  اَهورائوِنْگهوُ

Mazdås-čā Ahurå-vengho

آموُ یَسْتْرا  بَرَنا  اَشـاچا

āmo-yastrā baranā ašā-čā

هْیَت  هَترا  مَنائـو  بـَوَت

hyat haθrā manå bavat

یَترا  چیس تیش  اَنْگهَت  مَئِتا

yaθrā čis-tiš anghat maeθā

 

بیاییم از کسانی شویم

که این زندگانی را تازه می کنند

ای خداوندان خرد و ای آورندگان خرسندی

از راه راستی و درستی بیایید

همه در آنجا که دانش درونی است

یک پارچه همرای و همراه باشیم.

۳۰-۹

—————————————

اشتود گاتها ـ یسنا – هات ۴٣ – بند ١

اوشْتا  اَهمایی  یَهمایی  اوشْتا  کَهمایی  چیت

Uštā ahmāi yahmāi uštā kahmāi čit

وَسِخْـشْـیانْس  مَزدا  دایاتْ  اَهوروُ

vasexšyāns Mazdā dāyāt Ahuro

اوتَ‌یوئی‌تی تِویشی  گَت توُیی  وَسِمی

utayuiti teviši gat toi vasemi

اَشِم  دِرِدْ‌یایی تَتْ  موُیی دا  آرْمَ ایتِ

ašem deredyāi tat moi dā ārmaite

رایو  اَشیشْ  وَنْـگْـهِئوش  گَـئِم  مَنَـنْـگهوُ

rāyu ašiš vengheuš gaem manangho

 

خوشبخت کسی است که خوشبختی دیگران را فراهم سازد.

چنین است خواست اهورامزدای چاره‌ساز.

از این روی ما خواستاریم که با نیروی راستی و پایداری

نیاز یکدیگر را برآورده سازیم.

ای آرمیتی،

ما را در زندگی از بینایی راستین

و منش پاک برخوردار ساز.

۴۳-۱

————————————————

اهنوت گاتها ـ یسنا – هات ٣١ – بند ١١

هیَت  نِ  مَزدا  پَئُورویم

hyat ne mazdā paourvim

گَئِتاوُسچا  تَشوُ  دَئِناوُسچا

gaeθåscā tašo daenåscā

ثوا  مَنَنگها  خرَتوش چا

θwā mananghā xratušcā

هیَت  اَستوَنتِم  دَداو  اوشتَنِم

hyat astvantem dadå uštanem

هیَت  شیَئوثَناچا  سِنگهاس چا

hyat šyaoθanācā senghāscā

یَثرا  وَرِنِنگ  وَساو  دایِتِ

yaθrā vareneng vaså dāyetê.

ای مزدا، هنگامی که در آغاز

با اندیشه خویش

برای  ما تن و خرد و یابش آفریدی

و به تن ما جان دمیدی

وبه ما توانایی گفتار و کردار دادی

خواستی که ما باور خویش را به دلخواه برگزینیم

۳۱-۱۱

—————————

اهنوت گاتها ـ یسنا – هات ٣٠ – بند ٢

سرَئوُتا  گِئوشائیش  وَهیشتا

Sraotā geušāiš vahištā

اَوَئِنَتا  سوچا  مَنَنگها

avaenatā sucā mananghā

آوَرِناو  ویچیثَهیا

āvarenå viciθahyā

نَرِم نَرِم  خوَخیایی  تَنویِه

narem narem xvaxyāi tanuye

پَرا  مَزِ  یاوُنگهوُ

parā maze yångho

اَهمائی  نِ  سَزدیایی  بَئودَنتوُ  پَئیتی

ahmāi ne sazdyāi baodanto paiti.

پس، بهترین گفته ها را بگوش بشنوید

و با اندیشۀ روشن بنگرید

سپس هر مرد و زن از شما برای خویشتن

از میان این دو راه برگزینید

این آیین را پیش از روز بزرگ (گزینش)

نیک دریابید  ، آگاه شوید و آگاهی دهید

۳۰-۲

——————————————–

برگرفته از 

http://mobedjamshidi.com

کم نا مزدا

کم نا مزدا

 

کِم نا مَزدا

کِم . نا . مَزدا . مَوَایتِه . پایوم . دَداو .

هْیَت . مادْرِگْواو . دیدَرِ شَتا . اَاِ . نَنْگْهِ

اَن یِم . تْوَهمات.آتْرَسچا. مَنَنْگ هَسچا .

یَیاوُ . شْیَئوُتَنائیش .  اَشِم . تْرَاُشتا . اَهورا 

تام . موُئی . دانْستْ وام . دَئِنَیائی . فْراوَاُچا 

کِه . وِرِتْرِم . جا . تْوا . پوُئی . سِنْگْها…

یوُئی.هِنْتی.چیترا.موُئی.دام.اَهوم بیش.رَتوم.چیژدی…

اَت . هوُئی . وُهو . سْرَئوشُ . جَنْتو . مَنَنْگها . مَزدا . اَهمائی . یَهمائی . وَشی . کَهمائی چیت

 

Kem nā Mazdā

Kem.nā.Mazdā.mavaite.pāyum.dadāt.hyat.mā. dregvå.didare.šatā.ae nanghe…

Anyem.θvahmāt.āθrasčā.manang hasčā. yayå.šyao θanāiš.ašem.θraoštā.Ahurā …

Tām.moi.dānstvām.daena yāi.frāvaočā …

Tat.twā.peresā.ereš moi.vaočā.Ahurā…

Ke.vereθrem.jā.θvā.poi.senghā.yoi.henti…

Čiθrā.moi.dām.ahum biš.ratum.čizhdi.at.hoi. vohu.sraošo.jantu.mananghā.

Mazdā.ahmāi.yahmāi.vaši.kahmāi čit…

 

هنگامی که دروغکار به آزار من کمر می بندد،

چه چیزی بهتر از روشنایی و گوهرِ  خرد من را نگاهبان می باشد؟

از پرتو اندیشه روشن و بهمنشی است ای اهورا

که کار و کردارها هماهنگ با اشا و راستی می گردد.

بینش مرا از این دانش روشن گردان.

چه کسانی  در پیروی از آموزش های تو (زرتشت) کامیابند؟

آن کسانی را که  راهنمایان خردمند  و درمانگر هستی هستند، به ما بنما تا ارج نهیم

بی گمان خرد، آن کسانی را خواستار است

که با منش نیک خویش نگاهبان جانها (سروش) باشند

————————————————————

بشنوید با صدای موبد کامران جمشیدی

Kemna Mazda

برگرفته از

http://mobedjamshidi.com

هاون – گاه بامدادی

هاون – گاه بامدادی

گاه هـاوَن

(از سر زدن خورشید تا نیمروز)

 

خْشْنَئوتْرَ. اَهورَه . مَزداو  اَشِم وُهو  (١)

فْرَوَرانِه . مَزْدَ یَسنو . زَرَتوشْـتْریش . ویدَئِوُ. اَهورَ. تْـکَئِشوُ

هاوَنِ اِ . اَشَئـونِ . اَشـَهِ . رَتـْوِه  – یَسنـائیـچه . وَهمائیچـه . خْشْنَئوُ ترائیچه . فْرَسَـس تـَه یـَه اِچـه 

ساوِنْـگهِ اِ . ویسیائیـچَه . اَشـَئونِ . اَشـَهِ . رَتـْوِه  – یَسنـائیچه . وَهمائیچه . خْشْـنَـئـوُ تـْرائـیـچه . فْـرَسـَس تـَه یـَه اِچه 

هاوَنـیم . اَشَـوَنـِم . اَشَـهِ . رَتـوم . یَزَمئیده 

هُـئورْوَتـاتـِم . اَشَـوَنـِم  . اَشَـهِ . رَتـوم . یَزَمئیده 

اَمِـرِتـاتـِم . اَشَـوَنـِم  . اَشَـهِ . رَتـوم . یَزَمئیده 

آهـوئیـریـم . فـْرَشْنـِم . اَشَـوَنـِم  . اَشَـهِ . رَتـوم . یَزَمئیده.

آهوئیریم . تْکَئِشِم . اَشَـوَنـِم  . اَشَـهِ . رَتـوم . یَزَمئیده 

اشم . وهو . (١)

 

Hāvan gāh

(from rise to noon)

 

Xšnaoθra . Ahurahe . MazdāoAšem vohu

Fravarāne.Mazdayasno.Zaraθuštriš.vidaevo.Ahura-tkaešo..

Hāvane e.aša one . ašahe . raθve – Yasnāiča . vahmāiča. xšnaoθrā iča . fra sasta ya eča 

Sāvenghe e . visyāiča . aša one . ašahe . raθve – Yasnāiča . vahmāiča . xšnaoθrā iča . fra sasta ya eča 

Hāvanim.ašavanem.ašahe.ratum.yazamaide

Haurvatātem . ašavanem . ašahe . ratum . yazamaide …

Ameretātem.ašavanem . ašahe . ratum . yazamaide …

Āhuirim . frašnem . ašavanem . ašahe . ratum . yazamaide 

Āhuirim . tkaešem . ašavanem . ašahe . ratum . yazamaide 

Sāvangheem . visimča . ashavanem . ashahe. ratum . yazamaide Ashem . vohu . (1)

 

گاه بامدادی

(از سر زدن خورشید تا نیمروز)

به خشنودی اهورامزدا.

برمی گزینم که مزدا پرست زرتشتی باشم و خدایان پنداری را زدوده، تنها به اهورامزدا باور داشته باشم.

به هنگام پیش از نیمروز، نماز و نیایشم را از روی اشویی (پاکی درون و برون) به جا می آورم و با خشنودی زندگی را ارج گذاشته آن را جشن می گیرم.

درود  به همه  روستاییانی که در راه اشویی پیشگام بوده،  برای آبادانی جایگاه زندگی خویش می کوشند و خود را برای پرستاری از زندگانی  آماده می گردانند تا به خشنودی برسند.

گرامی می دارم  بامداد پاک  را، و خرداد امرداد، شادباشی دیرپا را.

می ستایم کیش اهورایی و آیین راستی را.


———————————————————–

بشنوید با صدای موبد کامران جمشیدی

Haavan

برگرفته از

http://mobedjamshidi.com

نیایش چهار سوی (گیتی)

نیایش چهار سوی (گیتی)

اشم وهو (١)

نِموُ . آاُنگْهام . اَسَنگْهامْچَ . شوُئیترَ نامچَ . گَئوُ یَـئُیی. تینامچَ. مَئِثْ نَنامچَ . اَوُ-خْوَرِنَنامچَ . اَپامچَ .

زِمامچَ . اوروَرَنامچَ . اَنگْ هاوُسچَ . زِموُ . اَوَنگْ هِچَ . اَشْنوُ . واتَ هِچَ . اَشَئونوُ . سْتِرام . ماُنگهُ

هْورُ . اَنَغرَنامچَ . رَئوچَنگْهام . خْوَذاتَنام . ویسپَنامچَ . سْپِنتَهِ مَئین یِئوش . دامَنام . اَشَئونام .

اَشَئونینامچَ . اَشَهِ رَتوام اشم وهو (١)

Ašem vohu (1)

Nemo āonghām asanghāmča šoiθranāmča gaoyaoitināmča maeθananāmča avo-xvarenanāmča apāmča zemāmča urvaranāmča anghāosča zemo avangheča ašno vātaheča ašaono strām māongho huro anaghranām raočanghām xvaźātanām vispanāmča spentahe mainyeuš dāmanām ašaonām ašaonināmča ašahe raθwām. Ašem vohu (1)

من فروتنانه و مهرورزانه سر فرود می آورم در برابر همۀ شهرها، دشت ها، زمین، آبهای روان، آسمان، درختان،

خورشید، ماه، ستارگان و همۀ مردم راست و اشویی

———————————————————–

بشنوید با صدای موبد کامران جمشیدی

4 Su

برگرفته از

http://mobedjamshidi.com

نیایش نمونه ۲

نیایش نمونه ۲

ای مزدا اهورا، ای خداوند جان و خرد، ای هستی بخش و هستی بان

با نام تو آغاز می کنیم، زیرا می دانیم که هستی ما ز هستی توست، و هستی توست هستی همگان، که خرد ما از خرد توست و خرد توست خرد همگان.

پروردگارا، خواهانیم که فروزه هایت، آن گسترش یابندگان و گسترش دهندگان جاویدت، آن امشاسپندان پرفروغت، که فروهر و دانۀ آنها در هستی و خرد همۀ ما کاشته شده است، بار بگیرند و ببالند و بپرورند و بگسترند و ما را با خود ببارانند و ببالانند و بپرورند و بگسترند. این را نیز می دانیم که باراندن و بالاندن و پروردن و گستردن آنها به دست خود ماست.

آری این خود ما هستیم که باید آن دانه ها را خوراک شایسته بخورانیم و آب پاک بنوشانیم و نور بسنده بتابانیم.

این خود ما هستیم که می توانیم با گزینش های راست و درست و اشایی در زندگانی، بر پایۀ اندیشه نیک وهومنی و با منش نیک، خشترا و سازنده و نیک کردار گردیم و برای آبادی و بهسازی خود و همبود و جهان خشت بر خشت نهیم و شهریاران گردیم. زیرا می دانیم که همانگونه که مادر زمین ما را آرمیتی وار و مهربانانه دربر گرفته و به هم پیوند داده، نیروی مهر پیوندگار جان و جهان نیز تار و پود ما را در هم تنیده است. و ما این رشته های مهر را در خویشتن خویش درمی یابیم و خود را بدانان آویخته به هم پیوند می زنیم. زیرا بدینگونه است که خود را و زندگانی را می توانیم همواره جوان سازیم و نو به نو گردانیم و تازه سازیم، در راه رسایی و تکامل معنوی خویش گام برداریم و شادی را همگانی سازیم.

بدینگونه نیرو می یابیم تا تاریکی های زندگانی را آگاهانه، جسورانه و امیدوارانه به روشنایی ها پیوند بزنیم، از ناآگاهی ها که سازندۀ تاریکی هایمان هستند بیاموزیم، بگذریم و پلی به فرداهای روشن بزنیم. و این شایستۀ ارجگزاری و جشن گیری است. با نیروی شادمانی راستین و از درون برخاسته، هم درون و هم برون را جشنگاه سازیم تا بهشت را همینجا برپا سازیم.

یادمان باشد که تنها یک جهان است و آن جهان همۀ ماست و تنها یک راه است و آن راستی است. و آنکه همۀ راستان و نیکان جهان باید دست به دست هم دهند و نیروهای سازنده را هم راستا گردانند تا جهان نیک و آباد گردد. برای به کردار درآوردن این آرمان، از خود و خویشتن آغاز کنیم و سپس دستان هم آرمان خود را گرفته و آوای همازوری سر دهیم.

همازور بیم                        همازور هما اشو بیم


————————————————————–

بشنوید با صدای موبد کامران جمشیدی

nemune 2

برگرفته از 

http://mobedjamshidi.com

نیایش نمونه ۱

نیایش نمونه ۱

نیایش می کنیم و ستایش بجا می آوریم اهورامزدا، آفریدگار هستی بخشِ اَبردانایِ روشنایی افزایِ توانا را. آفریدگاری که بزرگترین، بهترین، زیباترین، خردمندترین و بهسازترین است.آفریدگاری که از راه برترین راستی و بیشترین آگاهی و دانایی و با شادی افزاییِ بسیار، ما را آفرید و به پیکر درآورد و پرورانید و اندیشه بخشانید.نیایش می کنیم و ستایش بجا می آوریم اندیشه و خرد نیک و راستی و پاکیِ بهترین و خویشتنداری و پاکیِ دل و آرامش افزاینده و رسایی پایدار را.نیایش می کنیم و ستایش بجا می آوریم جهانِ تن و جهان روان، آتش هستی بخش فروزان و مهر پیوندگار جان و جهان را.نیایش می کنیم و ستایش بجا می آوریم این گاه خوش ( بامدادی – نیمروزی-شامگاهی) را. و تو ای آفریدگار دل و جان، این گاه را بر ما خوش و فرخنده و شادمان گردان. اندیشه ی نیک، گفتار نیک، کردار نیک به ما ببخشای.اهریمن خشم و دروغ و ترس و کین و رشک و آز و خودبینی را در ما نابود ساز و رامش و خرسندی و سرافرازی به ما ارزانی دار.خانه ی ما را روشن، شهر ما را خرم، سرزمین را آبادان و کانون دوستی جهانی را برقرار ساز. خداوندا همه ی خوبی های مادی و مینوی را به ما ببخشای و ما را از دوزخ پریشانی و پراکندگی و خواری و درماندگی برهان.خداوندا ما را تندرست و توانا و توانگر دار و روزی شایسته به ما ارزانی دار. رای ما را استوار، خرد ما را افزون و بینش ما را درست گردان.ما را در پیکار با دروغ و پیروی از راستی و یاوری به مردم و دادگری پیروزی ده.درود بر راستی که بهترین فروزه هاست. درود بر همه ی راستان و نیکان جهان.ایدون باد. ایدون ترج باد. اشم وهو (۱)
————————————————————————
بشنوید با صدای موبد کامران جمشیدی
nemune 1

برگرفته از 
http://mobedjamshidi.com