شراره‌های نورافروز آتش در «عرفان‌زرتشتی»

شراره‌های نورافروز آتش در «عرفان‌زرتشتی»

فرید شولیزاده   

۰۹ بهمن ۱۳۸۹

«نور»، رازآمیزترین پدیده‌ی هستی و بزرگ‌ترین چیستان پیش‌روی دانش بشری است. این ویژگی‌های رازآمیزگونه بدان سبب است که «نور» در تعاریف دانش فیزیک، به‌عنوان پدیده‌ای شناخته می‌شود که هم به‌صورت خطی و هم موجی و هم به‌عنوان نوعی ماده در عالم وجود متجلی است.

این ویژگی «نور» سبب شده تا بتواند جهان اسپیرال را توضیح دهد. این در حالی است که دانش امروزی بشر از توجیه علمی این نوع پدیده در جهان عاجز است؛ چرا که هر پدیده‌ای در جهان گیتی بالاخره باید یا خطی یا موجی یا ماده باشد. اگر ذره‌ای(:فوتون) است، نمی‌تواند موجی باشد و اگر موجی است نمی‌تواند خطی باشد. در حالی که در قالب نظریه‌ی‌کوآنتوم، نور هم موجی و هم خطی و هم ذره‌ای است! و ویژگی‌های شگفت‌انگیزی دارد که انسان از درک چیستی آن دستکم تا امروز ناتوان مانده است. آنچه که تا امروز در قالب فیزیک کوآنتوم می‌دانیم این است که اشعه الکترومانیتیک، اساس «نور» و بن‌پایه تشکیل جهان‌هستی است و نور مرئی و گرما تنها بخش بسیار کوچکی از دامنه بسیار گسترده‌ی این اشعه هستند. به زبان ساده‌تر تصویری که فیزیک کوآنتوم از مفهوم سرشت و بن‌پایه‌ی جهان می‌دهد، مفهومی بی‌کران و بی‌پایان از «نور» است…

 

گفتمان بنیادین بودن «نور» در مفهوم سرشتین هستی، تنها نزدیک به یک‌سده است که توسط دانش‌پژوهان بزرگی چون «آلبرت اینشتین»(:Albert Einstein) و «نیلز بور»(:Niels Henrik David Bohr) به ذخیره‌ی دانش فیزیک افزوده شده است. اما اگر خواسته باشیم به موازات چشم‌انداز علوم‌پایه، از دریچه‌ی علوم لَدُنی نیز ‌به این گفتمان بنگریم، پیشینه‌ای چندهزارساله را در برابر خود خواهیم یافت. بی‌گمان کهن‌ترین نویسه‌ای که در تاریخ زندگی بشر بر روی این کره‌خاکی، از سرشتین بودن هستی از «نور» و اصل «وحدت‌وجود»(1) تحت عنوان «ذات نور بی‌پایان» سخن به‌میان می‌آورد، کلام اهورایی «گات‌ها»، کتاب آسمانی دین مزدیسنی است. بنابر آموزه‌های «گات‌ها» و به تبعیت از آن در ساختار کلامی «عرفان‌زرتشتی»(:حکمت‌خسروانی)، همه‌ی جلوه‌های گوناگون آفرینش، سرشته از یک اصل‌نهایی واحد هستند، و آن اصل‌نهایی، «نور» است. به‌زبان ساده‌تر همه چیز از «نور» سرشته شده و وابسته و همبسته با «نور» است.

 

یسناهات31بند7: «ای مزدا تو آن اندیشه‌گری که از روز نخست(ازل) با نور خود افلاک(آفرینش) را روشن ساختی و با نیروی خرد خویش به این درستی و خوبی در راستی(اشا) سامان دادی. ای کسی که هماره و در همه حال یکسانی، فروغ ایمان و نور پاک‌منشی را بر همه ما بتابان.»

 

یسناهات34بند4: «ای خدای هستی‌بخش ما فروغ توانای تو را که در پرتو راستی فروزان است، خواهانیم. آن شعله‌ی فروزانی که ابدی و نیرومند است و پیروان راستی را آشکارا رهنمون گشته و یاری می‌بخشد ای خداوند خرد همین شعله‌ی فروزان است که پلیدی نهفته در نهاد بدخواهان را فوری آشکار می‌سازد.»

 

در کون و مکان نیست بغیر از یک نور     ظاهر شده آن نور به انوار ظهور

حق نور و تنوع ظهورش عالم          توحید همین است دگر وهم و غرور

                                                                      (جامی)

 

در کتاب سپند «اوستا» از ذات‌گوهرین «اهورامزدا»، با‌عنوان «انغرنام‌رئوچنگهام» (:ذات‌نور‌بی‌پایان=هروسپ‌روشنی) یاد می‌شود.(2) این سخن در کتاب پهلوی «دین‌کرد» به گونه‌ی «roshne.e.bon.roshn»(:روشنایی‌بنیادهمه‌ی‌روشنایی‌ها=شیدان‌شید) بیان می‌شود؛ و این همان است که فرزانه‌ی فرهمندپژوه «شهاب‌الدین‌سهروردی» در گفتمان وجودشناسی خویش، آن را به‌صورت «نورالانوار» بیان داشته است.

 

در کتاب پهلوی «دین‌کرد» می‌خوانیم: «هر پرتویی از نور، ذره‌ای از ذات بی‌کران روشنایی و یکی از مظاهر بی‌پایان اوست». «شهاب‌الدین‌سهروردی» نیز بر این گمان بوده و در کتاب «حکمةالاشراق» می‌نویسد: «نور، موثر حقیقی وجود و بی‌نیاز از تعریف است.» بی‌شک یک چنین جهان‌بینی والایی، همواره برای پرستش‌سوی(:قبله) در جستجوی ردپایی پیکرمند از نوربی‌پایان در جهان جسمانی است. مغان‌بینش‌ور(:موبدان‌دانشمند) این ردپا را با پیمایش پیام هورایی گات‌ها، به درستی در شراره‌های نورافروز آتش یافتند. چه، آتش پدیده‌ای است برخاسته از عشق که ذاتش تنها با راستی و «اشا» سازگارست و از دورنگی و ناراستی بی‌زار است. کتاب سپند «اوستا»، آتش را در پیوند با نیروگان «بهترین راستی»(:اشه‌وهیشت)‌ می‌شمارد؛ چنان‌که در نماز «برساد»، از «آذر» در شمار یاوران «اردیبهشت‌امشاسپند» یاد می‌شود. نسک‌های پهلوی «دین‌کرد» و «بندهش»، آمدن آتش به جهان استومند(:گیتی) و آمیخته شدن آن با مادیات را تجلی عشق آفریدگار به آفرینش شمرداند. چه بدون یاری آتش سرشته از عشق خداوندی، حرکت بشریت به‌سوی آبادانی و تعالی و تحقق آرمان نهفته در «هات30بند9» گات‌ها، میسر نبود.(3) «مولوی» این‌ سخن را با استادی تمام چنین به نظم می‌کشد:

 

آتش عشق است كاندر نی فتاد   جوشش عشق است كاندر می فتاد

جسم خاک از عشق بر افلاک شد   کوه در رقص آمد و چالاک شد

عشق پاک از نور حق دارد نشان   می‌برد دل را بدان جانب کشان

 

پی‌نوشت:

 

1: گفتمان‌های فلسفی «اصل‌نهایی‌وجود»، «حرکت‌جوهری» و «قوس نزولی و صعودی» اجزای تفکیک‌ناپذیری از «اصل وحدت‌وجود» یا یکتا‌پرستی‌اشراقی در عرفان‌زرتشتی هستند. که در اینجا به اختصار پیرامون هریک سخن خواهیم گفت.

 

«اصل‌نهایی‌وجود»: برای هر پدیده‌ای در جهان هستی، می‌توان مرتبه و مفهومی بالاتر را تصور کرد. زمانی که به مفاهیمی چون «قدرت» و «علم و دانش» نگاه می‌کنیم، این گونه تداعی می‌شود که همیشه یک مفهوم قدرتمندتر و یا یک دانشمندتر و عالم‌تر می‌تواند در جهان وجود داشته باشد. حال اگر این سیر بی‌نهایت می‌بود و به یک «ذات قادر مطلق»(هروسپ‌توان) منتهی نمی‌شد، آفرینشی پدید نمی‌آمد و هیچ چیز نمی‌توانست در جهان منشاء بگیرد. پس این‌که من و شما هستیم، اشیاء و موجودات هستند و تنوع، ارتباط و حرکت دارند، گویای آن است که این سیر توان و تواناتر و نوری بر هر نور والاتر، به ذاتی مطلق و بی‌کران منتهی شده، ما آن را ذات هروسپ‌توان اهورامزدا یا «انغرنام‌رئوچنگهام»(:نورالانوار) می‌شناسیم. وجود این ذات، سرمنشاء کیفیت‌های گوناگون عالم موجود است.

 

برای فهم بهتر این گفتمان، مثالی می‌زنیم(برای درک بهتر، قانون دوم ترمودینامیک را باید در نظر داشته باشید): اگر آب را حرارت دهیم تبدیل به بخار می‌شود و برعکس اگر گرما را از آب بگیریم تبدیل به یخ می‌شود. این سه حالت آب، یخ و بخار در ماهیت خویش، وجود مستقلی نیستند بلکه تنها کیفیت‌های گوناگون از یک چیز هستند. پس می‌توانیم بگوییم چیزی هست که آب، یخ و بخار سه تنوع کیفی از آن هستند.

چون بحر نَفَس زند چه خوانند بخار   چون شد متراکم آن نَفَس ابر شمار

باران شود ابر چون کند قطره نثار   وان باران سیل و سیل بحر آخر کار

(مولوی)

 

حال اگر همین الگو را به جهان‌هستی بسط دهیم به این نتیجه خواهیم رسیده که در پس تمام جلوه‌های آفرینش (موجودات، گیاهان، اشیاء و…) که در پیرامون خودمان می‌بینیم، یک چیز واحد نهفته است و اجزای گوناگون هستی، کیفیت‌های متنوعی از آن یک چیز اصلی هستند…

 

عرفان‌زرتشتی از چند هزار سال پیش و دانش فیزیک در یک‌سد سال اخیر، این «اصل‌ مشترک و نهایی» را «نور» می‌داند. «سهروردی» در کتاب «حکمةالاشراق» می نویسد: «چون در اشیاء و امور عالم بدرستی پژوهش کنیم هیچ مؤثر قریب و بعیدی ورای نور نخواهیم یافت. خواهیم دید که در وجود جز نور محض، نوری که سرچشمه‌ی اصلی هر نور و منبع اولی هر وجود دیگری است، مؤثر نتواند بود.»

 

نور سرچشمه‌ی تمام نورها یا «نورالانوار» یا اصل‌نهایی‌وجود در عرفان‌زرتشتی و به تبعه آن در نزد اشراقیون، واجب‌الوجود و بی‌نیاز از تعریف است. چه، هر تعریفی که بکوشیم تا برای نورالانوار ارائه دهیم، چون استدلال‌های حکمای مشائیون، لاجرم تعریفی مفهومی خواهد بود. «شهاب‌الدین‌سهروردی» در رساله‌ی «صفیر سیمرغ» خطاب به کسانی که برای ذات خداوندی یا «اصل نهایی وجود» طلب برهان می‌کنند، می‌نویسد: «کسی که معرفت حقّ را طلب کند بدلیل، همچنان است که کسی آفتاب را در روز به چراغ جوید.»

 

«قوس نزولی و صعودی»: فیض و تجلی یافتن «نور» ذات‌بی‌پایان خداوندی در جلوه‌های گوناگون هستی یا به زبان ساده‌تر، آفرینش، یا از وحدت به کثرت رسیدن را «قوس نزولی» می‌گویند. به بیانی دیگر وجود از «خرد هروسپ‌آگاه»(عقل‌کُل=ذات خداوندی) آغاز و پس از پیمودن مراتب عقول به عالم فره‌وشی(جهان‌مینو، افلاطون آن را جهان صُور و مُثُل می‌نامد و سهروردی آن را صورت برزخی) و بعد از آن به عالم ماده(جهان اَستومند=گیتی، سهروردی آن را هیولا می‌نامد) می‌رسد. مطابق هنجاری که جهان‌آفرین آفرینش را در آن سامان داده، این میل در جوهره‌ی یکایک ذرات هستی است که بعد از طی مراتب پلکانی معرفت از عالم جماد، نبات و قطع مراحل حیوانی با صورت‌فره‌وشی خویش در جهان‌مینو ممزوج شوند و سرانجام در ذات‌بی‌پایان و بی‌کران خداوندی (:انغرنام‌رئوچنگهام) محو و فنا شوند(سهروردی آن را فنافی‌الله می‌نامد). (بنگرید به هات33بند6، هات34بند6، هات50بند9، هات34بند13)

 

از جمادی مردم و نامی شدم   وز نما مردم به حیوان برزدم

مردم از حیوانی و آدم شدم   پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم

حملهٔ دیگر بمیرم از بشر   تا بر آرم از ملایک پر و سر

وز ملک هم بایدم جستن ز جو   کل شیء هالک الا وجهه

بار دیگر از ملک پران شوم   آنچه اندر وهم ناید آن شوم

پس عدم گردم عدم چون ارغنون   گویدم که انا الیه راجعون

(مولوی)

 

این گفتمان را «قوس صعودی» می‌گویند. قوس نزولی و صعودی در عرفان‌زرتشتی پیامی روشن دارد و آن حقیقت ازلی و ابدی بودن وحدت‌وجود یا سرمدی بودن یگانه ذات آفریدگار در خداشناسی‌زرتشتی است.

 

تعریف آفرینش در قالب عرفان‌زرتشتی و گفتمان «قوس نزولی و صعودی» یا وحدت ذات وجود، سپس فیض نور و کثرت(آفرینش)، سپس بازگشت دوباره از کثرت به وحدت؛ نزدیک به یک‌سده است که توسط دانش اختر فیزیک نیز در قالب نظریه «مهبانگ»(:انفجار بزرگ=BigBang) مطرح می‌شود. این نظریه به ما می‌آموزد که در آغاز شکل‌گیری جهان هستی در چندین میلیارد سال پیش، تنها مفهوم موجود، نور بی‌کران و جاذبه‌ی بسیار بسیار زیاد بوده است. این نیروی ابرجاذبه دامنه‌ای از نور را به‌هم فشرده کرده است و آن را به مرحله‌ی تکینگی(آغاز شکل‌گیری ماده) رسانده است. تئوری تراکم عالم قبل از انفجار بزرگ را می‌توان با مطالعه در چیستی سیاهچاله‌های فضایی بهتر دریافت. در سیاهچاله‌های فضایی، اتم‌ها به اجزای سازنده شان تجزیه شده و فضای میان آنها از بین می‌رود. به این ترتیب ماده شدیدا” متراکم و چگال می‌شود. این عکس اتفاقی است که در هنگام انفجار بزرگ روی داده‌است… در این حالت متراکم ذرات بنیادی بر مبنای منشائی مشترک بنام«CPH» شروع به شکل‌گیری کرده‌اند و سرانجام در حدود 16میلیارد سال پیش(سال زمینی) این حجم فشرده در قالب بزرگترین انفجار تاریخ کیهان نامور به «مهبانگ» یا انفجار بزرگ، منتشر می‌شود. در مراحل نخستین مهبانگ، نخست عناصر «هلیم» و «دتریم» و سپس از طریق همجوشی آنها با یکدیگر «هیدروژن» که عنصر اصلی تشکیل ستارگان وسیارات هست، پدید آمدند. از دل شکل‌گیری این عناصر ابرخوشه‌های کهکشانی و میلیاردها کهکشان از جمله کهکشان راه‌شیری متولد می‌شوند و با سرعتی سرسام‌آور به صورت مخروطی از مبداء انفجار به‌سوی تاریکی خالی بی‌انتها(غسق) در حرکت و در حال دور شدن از یکدیگرند. این روند انبساط جهان، به‌صورت بادکنکی است. دانشمندان بر این باورند که این روند انبساط عالم روزی بازایستاده و حرکت آن برعکس خواهد شد، و کیهان با تمام کهکشان‌ها و ستارگانش بر خود فرو ریخته و مچاله می‌شود. این فرایند «مهکروژ»(Big Crunch) می‌نامند و پایان عالم ابرسیاهچاله‌ای عظیم خواهد بود.

 

«‌حركت‌جوهری»: هر ذره‌ای از هستی دارای حركت اشتدادی است و از مراتب ضعیف به مراتب قوی در حال تكامل و فرشکرد می‌باشد. از آنجا كه حركت، امری متصل است و اجزاء بالفعل ندارد و نیز ماهیت، منتزع از حد وجود است، ماهیت‌های منتزعی كه به ازاء مراتب وجود، در حال حركت هستند نیز تحقق بالفعل ندارند. به زبان ساده‌تر نفس یا ذات وجودی انسان از مراتب ضعیف و با حدوثی برآمده از جسم، در مسیری استكمالی قرار می‌گیرد و در طول زمان كامل و كامل‌تر می‌گردد و اساسا” ذات وجودی انسان میل حرکت به‌سوی کمال خویش را دارد و چون انسان سرشته از نور است میل حرکت از تاریکی وجود مادی خویش به‌سوی ذات‌نور بی‌پایان خداوندی را دارد.

 

2: در کتاب سپند «اوستا» پیوسته از صفت «خوَذاتَ»(:xvazata) به‌معنی «قائم بالذات» و «خودش آفریده» و «خود ساخت» به‌عنوان صفتی بنیادین برای «اهورامزدا» یاد می‌شود. در خداشناسی‌زرتشتی، «اهورامزدا» بحت‌بسیط و کلی است، یعنی بی‌کران است و اجزایی ندارد. بنابراین در عین این که هستی از اهورامزدا جدا نیست و با او در وحدت است، اما خود «اهورامزدا» نیست.(هستی جزء است و کل نیست)

 

چون نور که از مهر جدا هست و جدا نیست     عالم همه آیات خدا هست و خدا نیست

ما پرتو حقیم و همه اوییم و نه اوییم       چون نور که از مهر جدا هست و جدا نیست

هرجا نگری جلوه گه شاهد غیبی است          او را نتوان گفت کجا هست و کجا نیست

(عبرت نایینی) 

 

این کلی بودن «اهورامزدا» در خداشناسی‌زرتشتی به گونه‌ای است که حتی به فروزه‌های خود(:امشاسپندان) نیز مقید نیست. هرچند که این فروزه‌های از ذات بی‌پایان خداوندی جدا نیستند و «گات‌ها»، آفریدگار جهان را با فروزه‌هایش به بشریت می‌شناساند و بر آن حمل و تعبیر می‌کند اما این فروزه‌ها قائم به اهورامزدا هستند. این ویژگی اهورامزدا همانست که «در هات31بند8» با مطلق بودن بیان می‌شود. چه اهورامزدا بی‌آغاز و بی‌انجام(:سرمدی) است.

 

ـ اهورامزدا حق و حقیقت است، اما هستی نمود و کیفیتی از اوست.

ـ اهورامزدا نامتناهی است، اما هستی متناهی است.

ـ اهورامزدا بری از زمان و مکان است، اما هستی محاط در زمان و مکان است.

ـ اهورامزدا بی‌تحرک و لایتغیر است، اما هستی در جنبش، تحول و تغییر مداوم است

ـ اهورامزدا جوهر(=گوهر) است، در حالی که هستی صفات و حالاتی از آن گوهر است.

 

3:اگر به جهان گیتی، زندگانی بشر و نیازمندی وی در زیست و پیشرفت تمدن بنگریم، پس از خورشید که نقشی حیاتی در زنده ماندن نوع بشر دارد، پدیده‌ای به نام «آتش» دومین ابزار، شوند(:عامل) پیشرفت دانش، فرهنگ و تمدن مردمان می‌باشد. دانشمندان زیست‌شناس و بینشوران فرهنگ وتمدن، بر این باورند که آتش وسیله‌ی پیشرفت بشر و گذردهنده‌ی انسان از عصر تمدن اولیه به تمدن جدید و تکامل‌دهنده‌ی انسان نخستین بدوی به انسان پیشرفته و اجتماعی امروز و… است.


در  ادامه

«آتش»، آخشیجی است که نور می‌فوراند و با نگاه بدان روان انسان تکان می‌خورد. زمانی که انسان به نورافشانی آتش می‌نگرد، به راستی به شبیه‌ترین پدیده به مینو در جهان گیتی می‌نگرد. قرار دادن شراره‌های نورافروز آتش در جایگاه ستایش و نماز به پیشگاه اهورامزدا، سبب پیدایش جایگاهی سپند به‌نام آتشکده شد.

برای آن‌که همه‌ی مردمان در این همازوری‌مینوی هم‌بهره(:سهیم) باشند، از دست هر کدام شعله‌ای گرفتند، پالودند و بر آن آتش افزودند و از این کوشش «آتش ورهرام» بزرگ کردند و جایگاه تخت‌نشینی‌اش را آدریان(:آتش‌ها) نامیدند.

 

در کرده‌ی یکم از «هفتن‌یشت» می‌خوانیم:«ای پروردگار هستی‌بخش دانای بی‌همتا، ما در برابر این روشنایی که پرتویی از نور توست به نماز و نیایش تو می‌پردازیم و اقرار می‌کنیم که وامدار و سپاسگزار همه‌ی بخشش‌های تو هستیم و به‌وسیله‌ی نیک‌اندیشی و نیک‌گفتاری و نیک‌کرداری، رسیدن و یکی شدن با تو را خواستاریم…»

 

«فرنبغ‌دادگی» در کتاب پهلوی «بندهش» مراد از آفرینش آتش را چنین می‌نویسد: «اهورامزدا، خدای جهان‌آفرین، آتش را که هفتمین آفریده‌ی مادی اوست از عالی‌ترین و برترین ویژگی خویش آفریده است. چه آتش نیز برترین آفریده‌ی مادی او و نوربخش و روشنی‌دهنده‌ی جهانیان است. فروغ یا نور آتش از روشنی‌بی‌کران(:انغرام‌رئوچنگهام) مایه می‌گیرد. این فروغ، ذره‌ای است از نور جاویدان و پایان‌ناپذیر اهورامزدا… پس از آفریده شدن آتش، فروغ روشنایی‌بی‌کران اهورایی به‌آن پیوست. زیبایی شعله‌های نورانی و فروزان آتش از همان فروغ ایزدی‌ است. یعنی آن شعله‌های تابناک که در هنگام افروختن رو به بالا می‌رود و چه زیبا است به‌قولی ایدون خوب پیکر است.»

 

در کتاب روایات پهلوی پیرامون آتش می‌خوانیم: «پروردگار پاک، آتش را از گوهر خرد و اندیشه‌ی خویش آفرید و فروغش را از روشنی‌بی‌کران آفرید.»

 

در کتاب «سد در بندهش» کرده‌ی79 داستانی شیرین پیرامون آتش آمده است:«چون پروردگار جهانیان همه‌‌ی گیتی را بیافرید آتش به گیتی نمی‌آمد و گفت به جهان مادی نروم زیرا چون هزار سال از روزگار زرتشت اسپنتمان که انوشه‌روان باد، بگذرد مردم از کلام حق دست باز دارند و مرا خوار دارند و هرچه زرتشت در حق من و دیگر آفریده‌های نیک خدای نگاه داشتی و فرموده باشی به‌جای گذارند و مرا با پلیدی‌ها بیالایند و هر خواری که با من بتوان کردن، بکنند و…»

 

در جایی دیگر از کتاب «بندهش» چنین می‌خوانیم: «نور و آتش که منبع مادی آن است برای ادامه‌ی زندگانی گیتی از جهان مینوی به جهان گیتی فرو فرستاده شد و حرارت غریزی و آتش درون مردمان، از آنست که پس از خاموشی پیکر جاندار، به سردی گراید و حیات قطع شود.»

 

«آتش»، پدیده‌ای است که در جهان‌استومند می‌توان با سهش‌های جسمانی آن را ادراک کرد. چشم‌سر(:دیدگان مادی) آن را می‌بیند و بساوایی از آن تاثیر می‌پذیرد. جز آب که تنها فرو نشاننده‌ی آتش است و نه تصاحب کننده‌ی آن، هیچ چیز را در جهان نمی‌توان یافت که بتواند ذات آتش(:روشنایی)(1) را از آن خود کند و این آتش است که همه چیز را از آن خود می‌کند. از کنایات زندگانی سرورمان «اشوزرتشت»، آتشی است که آن وخشور به همراه داشت. این آتش بی‌دود خودبه‌خود افروخته بود و کسی را نمی‌آزرد و زوال نداشت. این سخن کنایه از «فروغ مینوی ایمان» است که در «هات46بند7» گات‌ها نمایان‌گر است. آنجا که پیامبر بزرگ از پروردگار جهان می‌خواهد که آتش و مهر خویش را به پشتیبانی او بفرستد تا در برابر دیوپرستان کینه‌توز و درُگوندان ایستادگی کند.(2)

 

باید دانست که جایگاه «نور» به‌عنوان «اصل‌نهایی‌وجود» و جلوه‌ی آن در گیتی یعنی شراره‌های نورافروز آتش، در «عرفان‌زرتشتی» به گونه‌ای است که معرفت یافتن عارف به حقیقت، مترادف با انسان نورانی یا شعله‌سان شدن چون آتش (روشن‌درونی، اندیشه‌ی‌روشن) شمرده شده است. مرتبه‌ای که با پیمایش پلکان هفتگانه‌ی معرفت (:امشاسپندان) در قالب آموزه‌های اهورایی گات‌ها( مانند هات47بند1) و گذر از پرده‌های تاریک نادانی و ناآگاهی حاصل می‌شود. برخی فرزانگان نام‌آور روزگار ساسانی چون پیشوای بزرگ «آذرباد زرتشتان»، این مرحله را سرآغاز «رازبینی‌مینویی»(:کشف‌وشهود) می‌شمارند، چنان‌که می‌فرماید: «اگر حجاب‌های تاریکی از برابر دیدگان انسان به‌کنار روند، آدمی می‌تواند به نسبت درجه‌ی معرفت خویش، مراتبی از نور و ذات مینوی اشیاء را ببیند.»

 

چشم دل باز کن که جان بینی          هر چه نادیدنی ست آن بینی

(حافظ)

 

در کرده‌ی 258 «کتاب سوم دین‌کرد»، در قالب گفتمان «قوس صعودی و نزولی»، تعریفی شگرف از ماهیت وجودی انسان پیش کشیده می‌شود. در این کرده برای توصیف وجود انسان از واژه‌ی پهلوی «اَخوئی اَستُومند» به‌معنی «نور اهورایی هستی مادی پذیرفته» بهره گرفته می‌شود. این بند از کتاب سوم «دین‌کرد»، بی‌شک یکی از درخشان‌ترین گفتمان‌های «عرفان‌زرتشتی» است. بدین معنا که پرتویی از «اَخو» یا همان نور اهورایی(ذات‌نوربی‌پایان)، هرگاه با تغییر جلوه، کالبد مادی بپذیرد، آدمی در عالم خاکی بدست می‌آید.(:آفرینش اشراقی) این بدان معناست که مردمی‌زادگان، ذره‌ی خدایی‌اند که از رهگذر کالبدی مادی در زمین حلول کرده است.(:آنتروپومورفیک) با این نگاه شگرف و اشراقی است که دین زرتشتی انسان را برترین مخلوق و نیرومندترین ابزار افزایندگی جهان‌هستی می‌شمارد.(3)

 

سحر صلای عشقت بشنید گوش جانم        که در آ در آتش ما، بجه از جهان آتش

دل چون تنور پر شد که ز سوز چند گوید    دهن پر آتش من، سخن از دهان آتش

(مولوی)

 

هیربدبزرگ در کرده‌ی 210 کتاب سوم دین‌کرد، در شکافتن درون‌مایه واژگان «اَخوئی اَستُومند» می‌فرماید: «ذات جان اهورایی(:اَخو) به‌ودیعه نهاده شده در مردمان(:استومند) حتی در سامان تنمندی/پیکرپذیری/جسمانیت نیز تونا به دست‌یابی به بینش پاک مینوی است.» این سخن هیربدبزرگ بدان معنا است که نور بی‌پایان اهورایی، تنمند شده در سامان جسمانیت مردمی‌زادگان، توانمندی دست‌یابی به بینش و دانش مینوی در همین جهان گیتی را داراست. و این به سبب سرشتین بودن جوهره‌ی انسانی از خرد و آتش مینوی یا ذات نور بی‌پایان خداوندی است.

 

«شهاب‌الدین‌سهروردی» در اثر گرانسنگ «حکمةالاشراق» پیرامون جایگاه بنیادین «نور» و شرف آتش بر سایر مخلوقات می‌فرماید: «اگر در جهان هستی چیزی باشد که نیازی به تعریف و بازگویی آن نباشد، باید خود ظاهر بالذّات باشد که نیازی به تعریف آن نباشد و در عالم وجود چیزی نمایان و روشن‌تر از «نور» نیست، پس بنابراین چیزی از نور بی‌نیازتر از تعریف نیست. موثر حقیقی وجود نور است، چون محبت و قهر صادر از نور است و حرارت و حرکت نیز هر دو معلول نور باشد، از این جاست که حرارت بالذات در قوای شوقی اعم از شهوی و غضبی مدخلیت پیدا می‌کند، و وجود همه آنها در حرارت به تمام و کمال می‌رسد و شوقیات ما نیز خود موجب حرکات روحانی و جسمانی می‌شود و اما سکون امریست عدمی و بالنتیجه از سنخ ظلمات مرگ، در ثبوت آن عدم علت حرکت کافی خواهد بود. نور قائم یا عارض علت حرکت و حرارت است، و حرکت و حرارت تنها مظهر نور عارض، یعنی معد حصول(نه علت فاعلی) آن است حرکت و حرارت، قابل را اعداد می‌کند با این‌که در آن از نوری که بر قوابل و هیاکل مستعد، بر حسب استعداد آنها، افاضه می‌گردد حصول پذیرد.

 

شرف آتش در این است که بالنسبه به دیگر عناصر شرکت آن از همه بالاتر و شباهت وی به مبادی مجرد نوری، نظر به نوریتی که در آن است، از همه بیشتر می‌باشد. از این روست که آتش را به عنوان برادر نور مجرد نفسانی یا نور اسپهبد انسانی می‌توان برابر گرفت، و اما نورالانوار را در هر یک از عوالم وجودی خلیفه یا امامی است. شرافت منصب خلافت، چنان‌که در عالم عقول محض، به ملک مقرب بهمن(:وهومن‌امشاسپند) تفویض گردیده در عالم نفوس نیز به نور اسپهبد انسانی و در عالم عناصر به آتش محسوس امتیاز یافته است. بدین‌سان به نفس انسانی و به آتش عنصری است که در این عالم تحت‌القمر دو خلافت کبری و صغری انجام می‌پذیرد، نفس انسانی در حکم خلیفه کبری است، بدین جهت که نوری قائم متصرف در انوار عارض محسوس است، و آتش عنصری در حکم خلیفه صغری است بدین اعتبار که نور عارض آن در عالم جسمانی مظهر انوار قائم غیر جسمانی و در حکم برادر نور اسپهبد انسانی باشد، و حقیقت نورانی آن ورای ماهیت ظلمانی عناصر چهارگانه به مفهوم مشهور آن در طبیعیات متداول و اشراف و اعلی از آن است. بنابراین به علت و دلیلی بسیار موجه بود که ایرانیان قدیم(:فهلویون) هر نور ممکن، اعم از نور عارض محسوس و یا نور قائم معقول را، به اعتبار مظهریت آن نسبت به نورالانوار، شایسته تعظیم و تقدیس دانسته و مردم را به توجه به آتش امر کرده و آن را به بیان شارحان، قبله‌نماز(:پرستش‌سو) و عبادت مردم قرار داده و برای آن بیوت‌نیران(:آتشکده‌ها) بزرگ و معابد سترگ بنا نهاده بودند.»

 

پس از تازش‌های خانمان‌برانداز تازیان و مغولان به نجد ایران، شراره‌های چندهزارساله‌ی عرفان‌زرتشتی به‌تدریج رو به افول نهاد؛ چنان‌که پس از تازش مغول، دیگر سرزمین ایران تولد فرزانگانی اشراق‌پژوه چون «آذرفرنبغ‌فرخزادان» و «شهاب‌الدین‌سهروردی» را به خود ندید. آن کسی که دگربار با فروزان ساختن شراره‌های عرفان‌زرتشتی، خونی دوباره در رگ‌های دستگاه مذهبی مزدیسنا جاری ساخت، فیلسوفی وارسته و فرهیخته‌ای بزرگ از میان پارسیان‌هند، به‌نام «دستور دکتر ایرج‌جهانگیر تاراپوروالا» بود. آنچه این پیشوای بزرگ پس از چند سده خاموشی، فروزان ساخت، توسط شاگردانش زنده‌یادان «دستور رستم شهزادی» و «دستور فیروز آذرگشسب» به این سرزمین آورده شد و دگربار روشنی بخش محفل تاریک ما شد.

 

شادروان «دستور دکتر ایرج‌جهانگیر تاراپوروالا» پیرامون جایگاه شراره‌های نورافروز آتش در عرفان‌زرتشتی می‌نویسد: «آتش کنایه از جمال سرمدی ذات اهورامزدا و معرفت محض است که برای نخستین‌بار در آموزه‌های پیامبر ما اشوزرتشت بیان شده است. باید دانست که در نظر حکمای‌خسروانی، حقیقت نهایی چیزی جز نور بی‌پایان یا جمال سرمدی اهورامزدا نیست. جمال سرمدی به اقتضای ذات خود در پی آن است که روی خود را در آیینه جهان بنگرد. از این رو جهان، نگار یا عکس جمال سرمدی است. تجلی زیبایی علت خلقت است و عشق نخستین مخلوق است، و عشق است که جمال سرمدی را تحقق می‌بخشد. فیلسوفان اشراقی به اقتضای اصل زرتشتی خود این عشق جهانگیر را آتش نامیدند که جز ذات خداوندی همه چیز را می سوزاند.»

 

گر عشق نبودی غم عشق نبودی   چندین سخن نغز که گفتی که شنودی

ور باد نبودی که سر زلف ربودی   رخساره معشوق به عاشق که نمودی

(سهروردی)

 

زنده‌یاد «دستور رستم شهزادی» که پرورده‌ی مکتب درس «دستور دکتر تاراپوروالا» بود، پیرامون جایگاه «نور» در عرفان‌زرتشتی می‌نویسد: «ما زرتشتیان پروردگار را «نورالانوار» یا «شیدان‌شید» می‌نامیم و براین باوریم که هر نوری، ذره‌ای از روشنایی بی‌کران پروردگار است و یکی از مظاهر بی‌پایان اوست که به لطف و مرحمت او بهره‌ی آدمیان شده و هستی‌بخش‌ترین عنصر روی زمین است. گل‌ها، درختان و گیاهان به سوی نور رشد می‌کنند و در نور، ادامه‌ی زندگی برایشان ممکن است. انسان نیز تنها در کنار نور می‌تواند به هستی خود ادامه بدهد.»

 

آنچه تا اینجا در این نوشتار از نظر گذراندید، کوششی کوچک بود از سوی نگارنده در به‌تصویر کشیدن جایگاه بی‌مانند «نور» و البته سپندینگی جلوه‌ی گیتوی آن، شراره‌های نورافروز آتش در عرفان‌زرتشتی. این کمترین بر این باور است که پرداختن‌ به‌ عرفان‌زرتشتی بریکایک موبدان، موبدیاران، دین‌پژوهان و بهدینان دین‌دوست امری ضرروریی و بایسته است. این بایستگی در وهله‌ی نخست از آن جهت است که «عرفان‌زرتشتی»(:حکمت‌خسروانی=فلسفه‌ی‌اشراق) تجلی ستون‌فقرات دین‌زرتشتی، یعنی پیام اهورایی «گات‌ها» در قالب «حکمت‌عملی» است، و دیگر آن‌که حکمت‌خسروانی، یگانه دستگاه فلسفی مستقلی است که نیاکان خردمند ما ایرانیان در درازای تاریخ اندیشه پدید آورده‌اند.

پایان

 

در این زمینه بخوانید:

شراره‌های نورافروز آتش در «عرفان‌زرتشتی»(بخش‌نخست)

 

 

 

پی‌نوشت:

1: در فرهنگ‌زرتشتی «آب» را روشنایی می‌شمارند. باید دانست که در مغز مفهوم، روشنایی بافتن از آب، همان معرفت یافتن است. اساسا” ویژگی «آبگونه» یا «نَمی»(طراوت و تازگی) با مفهوم روشنایی در فرهنگ‌زرتشتی آمیخته است. حتی در «آبان‌یشت»، آب را مایه‌ی خرد و سرشت مغز انسان را از آخشیج «آب» می‌شمارد. در آب(مایع=مایه) همه‌چیز درهم حل می‌شوند و با هم یکی می‌شوند و به‌هم می‌پیوندند. در ساختار وجودی انسان، این سخن به‌مفهومِ هماهنگی و پیوند نیروهای درونی انسان است که رویهم، خرد او را می‌سازند. در این هماهنگی است که خرد به آگاهی‌کامل(:معرفت حقیقی) دست می‌یابد و انسان به رسائی و روشنایی می‌رسد. در متن پهلوی «بندهش» با گفتاری اندیشه برانگیز پیرامون «اشوزرتشت»(برخی نسک‌ها آن را جمشید می‌دانند) مواجه می‌شویم: «اشوزرتشت با گذشتن از رودخانه «وَه دائیتی» به معرفت یا روشنایی رسید. این گذر از رودخانه(آب) در چهار گامه(مرحله) انجام یافت. آب نخست تا مچ پا، سپس تا کمر، سپس تا سینه و سرانجام تا به سر رسید.» این بدان مفهوم است که آب، چهار بخش وجود مبارک آن وخشور را، که منظور چهار نیروی مینوی درون انسان است(: فره‌وشی، دئنا، جان و روان) را در خود آمیخت و به هم پیوند داد و از این وحدت بود که اشوزرتشت به رسایی مطلق(معرفت حقیقی، عقل موجد) یا «خورداد» رسید و روشن شد… به همین سبب است که در فرهنگ زرتشتی، آب را روشنایی می‌دانند و تماس آن را با بدن انسان روشنی بخش قلمداد می‌کنند.

 

2: «کِم‌نا مزدا مَوَایتِ پایوم دَدات هیَت ما دِریگئو دیدَرِشَتا اَ اِنَنگهه اَنیم توَهمات آترَس‌چا مننگهَس‌چا» (:هنگامی که هواخواه دروغ با کینه و نفرت اراده به آزار من می‌کند، پروردگارا جز فروغ مینوی ایمان و نیروی اندیشه‌ی پاک تو چه کسی از من پشتیبانی خواهد کرد.)

 

3: به همین سبب است که مأموریت به پیش راندن و آباد ساختن جهان‌هستی چنان‌که هات30بند9 گات‌ها می‌فرماید، خویشکاری انسان شمرده شده.

 

 

 

یاری‌نامه:

1: گات‌ها سرودهای زرتشت، دوره‌ی 2جلدی، ترجمه و تفسیر دستور فیروزآذرگشسب، انتشارات فروهر 1383خ

2: هفت هات، ترجمه و آوانویسی دکتر علی اکبر جعفری، انجمن فرهنگ ایران باستان 1353خ

3: کتاب سوم دین کرد(دفتر اول)، پژوهش ترجمه و آوانویسی فریدون فضیلت، انتشارات فرهنگ دهخدا 1381خ

4: کتاب سوم دین کرد(دفتر دوم)، ترجمه پژوهش و آوانویسی فریدون فضیلت، انتشارات مهرآیین 1384خ

5: روایات پهلوی، ترجمه از پهلوی دکتر مهشید میرفخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی 1367خ

6: بندهش، ترجمه و پژوهش دکتر مهرداد بهار، نشر توس 1380خ

7: سد در نثر و سد در بندهش، بکوشش دستور بهمن‌جی نوشیروانجی دابار، 1909م بمبئی

8: جهان‌بینی زرتشتی، دستور رستم‌شهزادی، انتشارات فروهر 1367خ

9: روابط حکمت‌الاشراق و فلسفه ایران‌باستان، پرُفسور هانری‌کربن، ترجمه عبدالمجید گلشن و احمد فردید، موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران 1382خ

10: بن‌مایه‌های آیین زرتشت در اندیشه سهروردی، پرُفسور هانری‌کُربن، ترجمه محمود بهفروزی، انتشارات جامی 1384خ

11: رساله «صفیر سیمرغ»، شهاب‌الدین سهروردی، به کوشش حسین مفید، نشر مولی 1382خ

12: حکمت الاشراق، شهاب‌الدین سهروردی، ترجمه دکتر جعفرسجادی،انتشارات دانشگاه تهران 1384خ

13: فلسفه ایران‌باستان، دینشاه ایرانی سلیسیتر، انتشارات فروهر 1361خ

14: حکمت‌خسروانی، هاشم رضی، انتشارات بهجت 1379خ

15: آتش در ایران‌باستان، دستور اردشیر آذرگشسب، 1350خ

16: نور، آتش و آتشکده در آئین زرتشت، دستور دکتر جهانگیر اوشیدری، 1379خ

17: جایگاه نور و آتش در آیین زرتشت، مهرداد قدردان، انشارات افق پرواز 1388خ

18: TARAPOREWALLA, (dr.dastur) Irajji Sohrabji, The divine songs of zararhustra

19: TARAPOREWALLA, (dr.dastur) Irajji Sohrabji, The Religion of zarathushtra

 

پاکیزگی با آموزه‌های مینوی «گات‌ها» پیوندی ناگسستنی دارد

پاکیزگی با آموزه‌های مینوی «گات‌ها» پیوندی ناگسستنی دارد

 

فرید شولیزاده  

 

۰۲ بهمن ۱۳۸۹

 

در جهانی که ما امروزه در آن زندگی می‌کنیم، بهداشت و سلامتی به‌عنوان یکی از بنیادی‌ترین ارکان هستیِ بشریت پذیرفته و در فرهنگ جوامع مختلف نهادینه شده است. مساله‌ی بهداشت و سلامتی انسان‌ها در چهارگوشه‌ی گیتی چنان مهم است که «سازمان‌ملل‌متحد» گسترش سلامتی و بهبود میانگین بهداشت و تغذیه فردی و جمعی جوامع بشری را در شمار اصلی‌ترین آرمان‌های خود می‌شمارد. چه، تداوم حیات نوع‌بشر در گرو این رکن مهم، یعنی سلامتی وجود اوست. شاید به سختی بتوان مردمان بافرهنگی را در جهان امروز پیدا کرد که منکر بایستگی مساله‌ی بهداشت و سلامتی در زندگانی بشر باشند. بهداشت، پیشگیری و درمان بیماری‌ها، مبارزه با عوامل بیماری‌زا همگی مواردی هستند که پیوستگی زندگی نوع بشر بر روی این کره‌ی خاکی با آنها پیوندی ناگسستنی خورده است.

 

 

 

نگارنده به‌یاد ندارد که هیچ‌گاه شنیده باشد در جهان امروز پزشکی را به‌واسطه‌ی توصیه‌های پیشگیرانه پیرامون پاکیزگی و رعایت بهداشت فردی و جمعی، و دعوت عامه مردم به حفظ پاکیزگی، سرزنش و شماتت کرده باشند. برعکس، فرهنگ پویای بشری در این عصر فن‌آوری می‌کوشد تا آگاهی‌های یکایک واحدهای انسانی پیرامون بهداشت و پاکیزی فردی و جمعی را فزونی بخشد. تا همین یک‌سدسال پیش، اندیشیدن به مفاهیمی چون بهداشت فردی و پاکیزه نگهداشتن محیط‌زیست و نیالودن آن، برای بخش بزرگی از مردمان گیتی سخنانی نامفهوم بود. مایه‌ی سربلندی است که آنچه را هازمان بشری به گونه‌ای منسجم در عصر حاضر پیشه‌ی خود ساخته، از چندهزارسال پیش توسط فرهنگ والا و پویای زرتشتی تدوین و در قالب تمدن‌زرتشتی اجرا شده است. «مغان بینشور»(:موبدان دانشمند) در سایه‌ی آموزه‌های مینوی گات‌ها، به‌نیکی دریافته بودند که میان سلامتی انسان و پاکیزگی محیط‌زیست پیوندی ناگسستنی وجود دارد. چه چیزی از این والاتر که در کلام سپند «اوستا»، پاکی تن و روان انسان باهم طلب می‌شود.(1) در فرهنگ‌زرتشتی، خویشکاری هر بهدین است که از آلودن «چهار آخشیج»(:عناصر اهوراآفریده‌ی آب، هوا، خاک، آتش) که بن‌پایه‌های جهان مادی و محیط‌زیست هستند، بپرهیزد. این سخنی است که شاید تنها در نیم‌سده‌ای اخیر هازمان(:جامعه) بشری بدان واقف شده و برای پاکیزه نگه‌داشتن محیط‌زیست کوشش‌هایی را آغاز کرده است.

 

 

 

در فرهنگ‌زرتشتی مرگ، بیماری و عوامل بیماری‌زا، ریمنی(:کثیفی و ناپاکی) از جمله مظاهر نسبی بدی در عرصه‌ی زندگی بشر شمرده می‌شوند. عوامل کاهنده‌ای که هستی و حیات نوع بشر در این سیاره‌ی خاکی را تهدید می‌کنند و باید با آنها مبارزه برخاست. نگاه تیزبینانه و ژرف دینورزان زرتشتی در وضع احکام بهداشتی، بی‌شک در این راستا بوده است.

 

 

 

مفهوم «پاکی» و «زلالی» در زبان اوستایی، به‌صورت واژه‌ی «یئوژدائو»(:yaozdaw)(2) بیان شده است. این واژه‌ی مرکب برای نخستین‌بار در «اوستا»، در هات45بند8 «گات‌ها» آمده و پس از آن در اوستای متأخر به‌عنوان مبنای تفسیری، مورد استناد گسترده قرار گرفته است. به‌شکلی که می‌توان گفت شاه‌کلید تفسیر مساله‌ی پاکیزگی در اوستا، به‌ویژه بخش «وندیداد»، همین واژه است. در «هات48بند5» می‌خوانیم: «یَئوژدائو مَشیاای اَای پی زانتم وَهیشتا» یعنی: «پاکیزگی از برای مردم از هنگام زایش بهترین است.»(3)

 

 

 

واژه‌ی «یئوژدائو» خود از مدخل اوستایی «یَئوُژدائیتی» و «یئوُژداتَر»(:yaozdatar) به‌معنی «پاک‌ساز»، «زداینده» و «پاک‌کننده» است.(4)  زنده‌یاد «دستورجهانگیراُشیدری» پیرامون مدخل اوستایی «یئوُژداتَر» می‌نویسد: «در اوستا پاکیزگی بدن «یورژداترَ» از کارهای نیک شمرده شده و آن را یکی از لوازم زندگی بشر و نشان تمدن و تربیت دانسته. این پاکیزگی باید در همه‌ی اُمور باشد.»(5)

 

 

 

شادروان «دستور ایرج‌جهانگیرتاراپوروالا»، پیرامون واژه‌ی «یئوژدائو» در ترجمان خویش از گات‌ها می‌نویسد: «این واژه؛ واژه‌ای است مرکب که از دو جزءِ «یئوژ»(:yaoz) به‌معنی پاک و «دائو»(:daw) به‌معنی دادن و تسلیم شدن، تشکیل شده است. معنی این دو بخش روی هم پاکیزگی، پاکی و پارسایی است. حتی به عبارتی با نگاه به زبان سانسکریت می‌توان معنی آن را جان نثاری در راه پاکی نیز دانست.» «کریستین بارتولومه» در واژه‌نامه‌ اوستایی خویش، یکی از معانی واژه‌ی «یئوژدائو» را «کامل ساختن»(:در بُعد جسم و روح) گرفته است.

 

 

 

از نگاه ساختمان زبانی؛ پاره‌ی نخست واژه‌ی «یئوژداو» یعنی «یَئوژ» یا «یَئوش» با واژه‌ی سانسکریتی«yos» هم‌ریشه بوده و با واژه‌ی لاتین«jus» نیز از نظر مفهومی مترادف می‌باشد. در «هات44بند9» گات‌ها، پاره‌ی نخست یعنی «یَئوژ» با پسوند «دانِ» ذکر شده و بصورت واژه‌ی «یئوژدانِ» بیان می‌شود. واژه‌ی «یئوژدانِ» را در این بند گات‌ها، «استاد پورداوود» به‌معنی «درست کردن»، «رسا ساختن»، «پاک کردن»، «از آلودگی بدر آوردن» و «از آلایش گناه پرداخته کردن» گرفته است(6)؛ «دستور فیروزآذرگشسب» آن را «به پاکی نثار کردن» و خود را وقف پاکی و پارسایی کردن می‌داند(7).

 

 

 

یادکرد از مساله‌ی پاکی درون و برون مردمان در آموزه‌های مینوی گات‌ها، و بایسته شمردن آن برای زندگی مردمان از گاه تولد تا هنگامه‌ی مرگ، گویای ارزش و جایگاه والایی است که کلام سپند مانتره برای پاکی و پاکیزگی قائل است. چنان‌که در ادامه خواهیم دید، دینورزان زرتشتی این پاره از پیام گات‌ها(:هات48بند5) را چونان بذری در گستره‌ی فرهنگ‌زرتشتی پراکنده‌اند. چنان‌که برای نمونه این سطر از هات48بند5 گات‌ها(:یَئوژدائو مَشیاای اَای پی زانتم وَهیشتا) عینا” در بخشی از «فرگرد5بند21 وندیداد» تکرار می‌شود: «این بهتر. این زیباتر. چون. تو. به درستی. گفتی. او را. با این. گفتار. رامش داد. اهورامزدایِ. اَشو. اشوزرتشت را. پاکی برای مردم پس از زایش، بهترین است. آن پاکی ای زرتشت که دین مزدیسنی [است] که مردمان هستی خود را با [آن] پاک می‌کنند: با اندیشه‌های نیک، با گفته‌های نیک و با کرده‌های نیک.»(7) در این بند از «وندیداد»، سخن از تطابُق درون و برون انسان با پاکی اشا و تعمید وجود او با آبشار نورانی آموزهای دین مزدیسنی است. آموزه‌هایی که درون را پاک و زلال و برون را تمیز و پاکیزه می‌گرداند.

 

 

 

رو تو زنگار از دل خود پاک کن   بعد از آن، آن نور را ادراک کن

 

 

 

نور حق ظاهر بود ایدر ولی   نیک‌بین باش اگر اهل دلی

 

 

 

این سطر از هات48بند5 گات‌ها، عینا”در «فرگرد10بند18 وندیداد» نیز آمده است. مقصود پیشوایی که نویسنده‌ی آن بند، و بند پس از آن یعنی «فرگرد10بند19» است؛ تشویق توأم مردمان به پاکی درون(:بند19) و پاکیزگی برون(:بند18) است. وی نخست مفاهیم روحانی این سطر از گات‌ها در باب پاکی وجود انسان را پی‌نوشت خود بر مساله‌ی شرعی «برشنوم»(:شیوه‌ای از شستشو برای ضدعفونی و پاکیزگی جسم) قرار داده است. اما در پی نوشتارهای همین بند(:بند18)، در بند بعدی(:بند19) به روشنی سخن از تزکیه و پالودن نفس و ذات درونی خویشتن خویش را پیش می‌کشد: «دئنا(9) را به درستی باید تطهیر کرد(:پالود)، چه ایدون از آن <عمل پاک کردن> هست پاکی و تقدس، برای این‌که در جهان اَستومند، دئنای خود را، به درستی، که دئنای خویش را باید پاک کرد با: اندیشه‌ی نیک و با گفته‌های نیک و با کرده‌های نیک.»(10)

 

 

 

آینه‌ی دل چون شود صافی و پاک   نقش‌ها بینی برون از آب و خاک

 

 

 

هم بینی نقش و هم نقاش را   فرش دولت را و هم فراش را

 

 

 

شوربختانه برخی خاورشناسان غربی یکسره بر ژرفای عرفانی کلام مینوی «گات‌ها» چشم بسته‌اند و صرفا” با تکیه بر برداشت‌های مادی خویش از اوستای متأخر، واژه‌ی «یئوژدائو» را تنها به مفهوم پالودن جسم گرفته‌اند، حال آن‌که مُراد از واژه‌ی «یئوژدائو» که در این بند در کنار فروزه اهورایی «آرمئیتی»(:عشق و ایمان به ذات خداوندی) بر زبان مبارک وخشور بزرگ جاری است، پاکی و پارسایی تن و روان به‌طور توأم در سایه‌ی عشق و ایمان به ذات خداوندی است(:اَشویی تن و اَشویی روان)(11). در جهان‌بینی‌زرتشتی میان این دو پیوندی مستقیم برقرار است؛ چه، دینداران راستین باید در پی پاکی و زلال ساختن ضمیر و ظاهر با هم باشند. زنده‌یاد «دستور فیروزآذرگشسب» در باب آموزه‌ی پاکی و پاکیزگی در این بند(:48/5)، سخنی نغز دارد: «در سطر سوم این بند راجع به مساله‌ی پاکیزگی و پرهیزگاری است، می‌فرماید بهترین بخشش خداوندی برای انسان از زمان تولد همین پارسایی است. هرگاه انسان مراعات بهداشت را که همان رعایت اصول پاکیزگی و پرهیزگاری می‌باشد، بنماید هیچ‌گاه گرفتار بیماری و درد و رنج نخواهد شد. منظور از پاکی، تنها پاک نگهداشتن تن و پوشاک نیست، بلکه باید از آلوده ساختن آب و هوا و خاک و آتش نیز پرهیز نمود، زیرا امروز ثابت شده است که بیشتر بیماری‌های بشر در اثر آلودگی هوا و آب بروز می‌نماید. پس هرگاه شخص از زمان کودکی به اصول پاکیزگی و رعایت بهداشت خو کند در بزرگی نیز از این اصول پیروی خواهد کرد و این خود بزرگترین بخشش خداوندی است. هرگاه اصول بهداشت به‌طور کامل رعایت شود و محیطزیست از هرگونه آلودگی پاک گردد بر طول عمر و سلامت بشر بطور قطع افزوده خواهد گشت.»(12)

 

 

 

این سخنان دستور بزرگوار را که تفسیری است از عینیت کلام مینوی گات‌ها، باید قاب طلا گرفت. این سخنان جملگی حقایقی است که شاید به زحمت نیم‌سده است بشر  به‌طور جمعی به اهمیت آن پی‌برده است… تأمین سلامت یک جامعه، مرهون بهداشت آن هازمان است و این امر خطیر و بسیار مهم، هم باید به‌صورت فردی و هم به‌صورت جمعی رعایت شود. در بهداشت فردی، هرکس دستورهای بهداشتی را که فراگرفته، رعایت می‏کند. برای نمونه هرکس باید خود بهداشت اعضای بدن خویشتن، چون دست و صورت، دهان و دندان، چشم و… را رعایت کند تا سالم و تندرست بماند. در بُعد بهداشت جمعی، همه باید مقرّرات بهداشتی و دستورات پاکیزگی عمومی را رعایت کنند؛ مانند خودداری از آلوده کردن آب و هوا و به‌طور کلی محیط‌زیست که در آموزه‌های بهداشتی اَوستا، به‌صورت پرهیز از آلودن چهار آخشیج نمود پیدا می‌کند؛ و نیز لزوم رعایت نکات بهداشتی در مواقع شیوع بیماری‏های واگیردار و… که برای نمونه در فرهنگ‌زرتشتی به‌صورت «نشوه»(:نوعی‌قرنطینه)، «برشنوم»(:شستشو و ضدعفونی‌های ویژه) و… اجرا می‌شده است.

 

 

شادروان «دستور دکتر جیوانجی‌جمشیدجی‌مُدی» دراین‌باره می‌نویسد: «قاطع‌ترین روش مبارزه با انتشار بیماری‌ها، تجهیز و نگهداری افراد سالم در برابر یورش بیماری‌هاست که به وسیله‌ی آگاه کردن مردم از قوانین بهداشتی و تشویق آنها به رعایت موازین بهداشتی چون دقت و کوشش در پاکی بدن، خوراک و پیرامون میسر می‌شود. در ایران‌باستان هنگامی که بیماری‌های پُرمرگ چون طاعون، وبا و آبله جایی را فرا می‌گرفت، مردم به تبعیت از آموزه‌های بهداشتی مذهب، اغلب در انزوا می‌زیستند. جامه‌ی سپید(13) می‌پوشیدند، دستکش سپید به‌دست می‌داشتند و با یکدیگر کم تماس می‌گرفتند. حتی افراد یک خانواده، هرکدام در بستری جدا می‌خوابیدند و از ظرفی جداگانه خوراک می‌خوردند و می‌آشامیدند(14)، گیاهان ضدعفونی کننده و صمغ‌های خوشبو و نافع بر آتش می‌نهادند. پیشوایان دین تمام این مراقبت‌های بهداشتی را در قالب کتاب «وندیداد» گردآوری کرده‌اند. اگر بخواهیم پیام کتاب «وندیداد» را در یک جمله‌ی کوتاه بیان کنیم، باید گفت: پاکیزگی فردی و جمعی، موهبتی اهورایی است.»(15)

 

در برابر آموزه‌های روشن پاکیزگی که دین و فرهنگ زرتشتی به زندگی بشر امروز ارمغان می‌دهد؛ روی دیگر و البته سیاهی هم در زندگی امروزی بشر وجود دارد. این روی سیاه سکه، ناهنجاری‌های برخاسته از جاه‌طلبی‌های روز‌افزون و زیاده‌خواهی‌های افسارگسیخته است. زیاده‌خواهی‌های بشر امروز، آسیب‌های سنگینی به محیط‌زیست و چرخه‌ی حیات طبیعی جهان پیرامون او وارد ساخته است. ممکن است که ما انسان‌ها به‌صورت انفرادی برای حفظ تندرستی خود، موازین بهداشتی را رعایت کنیم، ولی اگر الزامی به حفظ بهداشت عمومی نداشته باشیم و در این میان کسانی خودخواهانه محیط زندگی عموم را آلوده سازند، سلامت جمیع افراد به خطر خواهد افتاد. باید دانست که زرتشتیان در لوای آموزه‌های دین و فرهنگ‌زرتشتی، از کوشاترین مردمان در درازای تاریخ پیرامون حفظ بهداشت فردی و جمعی بوده و هستند. برهان این سخن نیز کتاب «وندیداد»، به‌ویژه مساله‌ی پاسداشت چهار آخشیج است. «هرودت» در کتاب نخست از مجموع تواریخ خویش(:کلی‌یو) و «استرابو» در کتاب «جغرافیا» هر دو نقل می‌کنند که پارسیان هرگز در آب کثافت(:ریمنی= مُردار، آب‌دهان، زباله، پیشاب و…) نمی‌ریزند و خود و یا چیزی را در آب‌روان نمی‌شویند. چنان‌که آب‌روان در نزد آنان حرمت بسیار داشته و از آلوده کردن آن به هر ترتیبی که شده امتناع می‌ورزیدند و در پاسداشت و پاکی آن می‌کوشیدند. چه، در فرهنگ‌زرتشتی آب از سرچشمه‌های زندگی شمرده شده و آلوده کردن آن به پلیدی، ممنوع و از کارهای نابایسته است. این سختگیری‌ها بی‌دلیل نبوده، زیرا آب آشامیدنی شیرین و پاکیزه، با حیات سالم انسان‌ها پیوندی ناگسستنی دارد.(1) باید دانست که گستره‌ی بزرگی از منابع آبی کره‌ی زمین، به‌سبب شوری غیرقابل آشامیدن هستند. از همین رو بشر منابع آب شیرین قابل آشامیدن بسیار محدودی در اختیار داد. منابعی که نگهداری از آنها با حیات بشر بر روی این کره‌ی خاکی، پیوندی مستقیم دارد. مُردار یکی از بزرگترین عوامل آلوده کننده‌ی این منایع آب آشامیدنی شیرین است. در فرهنگ‌زرتشتی بهره‌جستن از آبی که در آن مُردار باشد (خواه در حال حرکت و یا سکون) مجاز شمرده نشده است. در بیشتر نسک‌های پهلوی چون «شایست‌ناشایست» سخن از کرفه‌کاری و ثواب بزرگی است که در پاک کردن آب‌روان و آب‌چاه(:آب‌ آشامیدنی شیرین) از لوث کثیفی مردار وجود دارد. پس از بیرون آوردن «نسا»(:مُردار) هم چنان‌که در «شایست‌نشایست» و «روایات دستورداراب‌هرمزدیار» مکتوب است، می‌بایست چند ساعتی را درنگ می‌کردند، سپس آب بر می‌داشتند. در فرگرد6بندهای26و27و28و… وندیداد آموزش داده می‌شود که چگونه پس از بیرون آوردن نسا از چاه آب یا چشمه یا آب روان، آب را پاک و برای مصارف عمومی از آن بهره گیرند.

 

 

 

در همین راستا، «دستور جمشیدکاووس‌جی‌کاتراک» در گفتاری نغز می‌فرمایند: «گفته‌ی اخلاقی معروف «پاكیزگی، نزدیك‌ترین راه رسیدن به خداست» را ایرانیان‌باستان به بهترین وجهی عمل می‌كردند. نظافت و پاكیزگی برای هركس، از ابتدای طفولیت، جزو مهمترین وظیفه بود. به مساله‌ی «عقل‌سالم در بدن‌سالم است» اهمیت فوق‌العاده داده می‌شد. ایرانیان‌باستان در پاك نگهداشتن آب و باد و خاك و آتش، کوششی وافر داشتند و می‌كوشیدند كه با پاك نگهداشتن محیط اطراف خویش، سبب پراكنده ‌شدن میكروب و سرایت امراض به دیگران نشوند. در كتاب «وندیداد»، درباره دوری از امراض واگیردار و خویشتن را دور نگهداشتن از كثافات دستورات اكید آمده‌است. در روزگار كنونی با پیشرفت‌هایی كه در بهداشت شده است، ارزشمندی مندرجات كتاب «وندیداد» درباره جلوگیری از امراض و آگاهی دادن درباره سرایت آن توسط میكروب به دیگران بیشتر مشخص می‌شود.»(2)

 

 

 

چکیده سخن آن‌که در فرهنگ‌زرتشتی، آب اصلی‌ترین ابزار پاکیزگی و زدودن آلودگی‌ها است. چه، هر بهدین باید در پاكی‌تن خود بكوشد، از آلودگی‌ها بپرهیزد و هنگام آلوده شدن، خود را با آب پاك بشوید(: ایرانیان‌باستان نخستین سازندگان حمام هستند). در فرهنگ زرتشتی باید با آب پاك، شستشو كرد؛ آبی كه رنگ و بو و مزه آن برنگشته و به چیزی آلوده نباشد. در فرهنگ زرتشتی شایسته است تا پیش و پس از خوراك خوردن، دست و روی و دهان خود را بشویند؛ این خود نمودی از اهمیت تن پاك و در نتیجه روان سالم است و حاكی از گذراندن درست زندگی گیتوی و راه نهادن با سطح تكاملی بالا به جهان مینوی است.

 

 

 

در کنار آب، یکی از بزرگترین بخشش‌های اهورایی که ادامه زندگانی آدمی و سایر موجودات زنده در گروی وجود آن است، هواست. هوا مانند آب و خوراک، بلکه مقدم بر آن‏ها، رزقی است که  هستی‌بخش نیکی‌افزا برای تداوم حیات، بدون نیاز به زحمت و تلاشی در اختیار آفریده‏هایش قرار می‏دهد. حال اگر این آخشیج مهم و حیاتی به مواد مضر آلوده شود، انسان مجبور است در هربار تنفس، مقداری مواد مضر و مسموم‌کننده به درون ریه‏ها فرستاده و از این راه در معرض خطر اثرات نامطلوب و گاه کشنده آنها قرار گیرد. در این میان یکی از راه‌هایی که انسان با دست خود این بخشش خداوندی را آلوده و به وجود خویش صدمه وارد می‌کند، استعمال دخانیات است.(3)

 

 

 

شاید بتوان به شکلی دیگر نیز وارد گفتمان پاکیزگی در فرهنگ‌زرتشتی شد، و آن گفتمان فلسفی «آرمان‌شهر»(:مدینه‌ی فاضله) در جهان‌بینی‌زرتشتی است. «آرمان‌شهر» یا در زبان اوستایی «ونگهِئوش‌خشَترَ»(:گات‌ها 43/6،48/5،51/1 و یسنای35بند5) یکی از اصول محوری حکمت‌عملی در فلسفه‌ی اشراق، و برگرفته از آموزه‌های مینوی گات‌ها است.(4) همین آموزه‌ی ژرف است که در جهان‌شناسی‌افلاطونی بوسیله‌ی «افلاطون»، فیلسوف‌اشراقی یونان‌باستان مورد استناد مستقیم قرار گرفته و در قالب گفتمان «مدینه‌ی فاضله» در باخترزمین بسط و توسعه یافته است. یکی از ارکان اصلی این آرمان‌شهر یا «ونگهِئوش‌خشَترَ»، چنان‌که کلیت کلامی هات48بند5 گات‌ها می‌فرماید، حیات سالم ذهنی و جسمی مردمان از بدو تولد تا هنگامه مرگ است که این در سایه‌ی شهریار و رهبر(:یا شهریاران و رهبران) دیندار، دلسوز، عادل و مردم مدار محقق می‌شود.

 

 

 

 

 

«پروفسور عباس‌شوشتری‌مهرین» در خوانش و تفسیر خویش از هات48بند5 گات‌ها، واژه‌ی «یئوژدائو»(:پاکیزگی) را در قالب مفهوم کلی «آرمان‌شهر» که در روح این بند گات‌ها بدان پرداخته می‌شود، قرار می‌دهد. پروفسور مهرین در توضیح خویش از این بند، شهریار آرمان‌شهر را که در این بند مطرح شده به سرچشمه‌ای تشبیه می‌کند که اگر نیک باشد، جامعه پویا و پیشرو خواهد بود. در برابر اگر فرمان‌روا بد باشد، آن سرچشمه گل‌آلود گردد و همه‌ی جوی آب نیز گل‌آلود خواهد شد، بر همین پایه زندگی باید به پاکی وقف شود تا گیتی آباد شود.

 

 

 

به زبانی دیگر «آرمان‌شهر» یا «ونگهِئوش‌خشَترَ» زمانی شکل خواهد گرفت که اَشویی تن و اَشویی روان مردمان با هم محقق شود.(5) پاکیزگی تن و روان انسان و به تبع آن بهداشت جسمی و روحی جامعه؛ یکی از اصلی‌ترین ارکان فرهنگ‌زرتشتی بوده و امتداد پیام مینوی گات‌ها(:48/5) است. پیامی که فعل پاکی را از پسندیده‌ترین پدیده‌های جاری در زندگی بشر معرفی می‌کند.

 

 

 

گفتمان پاکیزگی در فرهنگ‌زرتشتی را از دریچه فلسفه‌ی دو نیروی همزاد و هم‌ایستار هم می‌توان مورد واکاوی قرار داد. چه، بهداشت و پاکیزگی چون سبب تداوم و افزایش زندگانی بشر و دیگر مظاهر زنده و سودمند هستی می‌شود، از لحاظ فلسفی در چارچوب جهان‌بینی‌زرتشتی؛ عین افزایندگی و در راستای همازوری با نیروگان «سپنتامینو»(:صفت آفرینندگی اهورامزدا، مینوی افزاینده) است. بی‌سبب نیست که در درازای تاریخ، دینورزان زرتشتی کوشیده‌اند با وضع احکام و شرایعی در این راستا، اسباب پاکیزگی نفس و جسم خود و سایر بهدینان را فراهم سازند. چه، پاکیزگی یکی از مظاهر افزایندگی و راه‌های خداپرستی و نزدیک شدن به خداوند است.

 

 

 

شادروان «علامه‌ابوالکلام‌آزاد» در توصیف امر پاکیزگی در نزد پارسیان‌هند و پاکستان می‌نویسد: «در شبه قاره‌ی‌هند و پاکستان ضرب‌المثل «صفایی مین خدایی هی»؛ یعنی«خدایی در پاکیزگی است» رواج بسیاری دارد و این درباره‌ی پارسیان نیز رواست. وضو و حمام و پاکیزگی در آیین پارسیان حایز اهمیت بسیار است تا از یك سو، از اثرات منحوس و بد کثیفی و بیماری مأمون بمانند و از سوی دیگر، سالم و تندرست و توانا و تنومند باشند و در برابر حوادث روزگار نامساعد با جرأت و حوصله باشند. منتهی طهارت و پاكی در سرزمین‌های ایران و هند چه از نظر فیزیكی و چه از نظر اخلاقی، عاملی مهم محسوب می‌شده و می‌شود.»(6)

 

 

 

اشاره‌ی «علامه‌ابوالکلام‌آزاد» به اهمیت مساله‌ی بهداشت و پاکیزگی در میان پارسیان بی‌سبب نیست. چه، آموزه‌های پاکیزگی در کتاب «وندیداد» و گستره‌ی فرهنگ‌زرتشتی خود شاهدی بر این مدعاست. درباره‌ی اهمیت پاکیزگی و بهداشت در فرهنگ‌زرتشتی همین بس که یکی از برجسته‌ترین صفات پیشوایان بزرگ زرتشتی «یَئوژداثرگر»(:yaojdathragar) است؛ و آن اشارت به کسی است که «یئوژداثرگری»(:yaozhe dasrgarie) یا «پَلشت‌بری» کرده، رسا و پاک کننده‌ی دینداران از آلودگی و ریمنی درون و برون، و بدر آورنده‌ی مردمان از آلایش جسمی و روحی گناه است.

 

 

 

در بخش‌های متاخرتر کلام سپند «اوستا»، پیوستگی اصل خداپرستی و اَشویی با گفتمان پاکیزگی به‌صورت گسترده‌تری بسط داده می‌شود، چنان‌که در هُرمزدیشت‌ بندهای7و8 می‌خوانیم: «پنجمین نام من آفریننده‌ی همه‌ی نیکی‌ها و پاکی‌هاست.» این پاره از کلام اوستا گویای آن است که خداوند، آفریدگار نیکی‌ها و پاکی‌هاست. بر همین اساس یکی از راه‌های همبسته و پیوسته شدن انسان با اراده‌ی خالق خویش(:اشا)، کوشش در پاکی و حفظ پاکیزگی است.

 

 

 

زمانی به ارزش واقعی آموزه‌های پاکیزگی اوستا و رهنمودهای بهداشتی فرهنگ‌زرتشتی و البته غیرخُرافی(7) بودن آنها در قیاس با دیگر فرهنگ‌های مذهبی پی‌خواهیم برد که بدانیم تا چند سده پیش از این، چرک و کثافت و ناپاکی در میان برخی جوامع مذهبی، ارزشی معنوی قلمداد می‌شد!! چنان‌که برای نمونه: «زمانی در اروپای قرون وسطی، اهل کلیسا به حمام رفتن افراد بدین عنوان که هر عملی که باعث زیباتر شدن بدن‌های ما شود، به همان‌گونه ما را به ارتکاب گناه نزدیک‌تر می‌کند، حمله می‌کردند. کم‌کم کثیف بودن مورد تشویق قرار می‌گرفت! و رایحه کثافت از همه جای متقدسین و روحانیون به مشام می‌رسید. تا آنجا که پائولای قدیس را این عقیده به‌دست آمده بود که تمیزی بدن و لباس‌های پوشاننده‌ی آن، درست مترادف ناپاکیزگی و عدم صفای روح است.»(8) «دیگر کثافات بدن، ارزش معنوی و شپش‌ها، مرواریدهای خدا نامیده می‌شدند و بدین ترتیب پوشیده بودن لباس و بدن راهبان از این حشرات، علامت ضروری تعبد و حتی نشانه‌ی ایمان شناخته می‌شد.»(9)

 

 

 

آن‌چه تاکنون گفته شد، جملگی پیرامون بهداشت و پاکیزگی در فرهنگ‌زرتشتی بود. بد نیست که قدری هم پیرامون مقوله‌ی متضاد پاکی و بهداشت، یعنی ناپاکی و آلودگی در فرهنگ‌زرتشتی سخن بگوییم. کتاب «اوستا» از مفاهیم آلودگی و ناپاکی، به‌صورت واژه‌ی «رَئِثوَ»(:raetwa)(10) یاد می‌کند. این واژه در زبان پهلوی به‌صورت «ریمنی»(:rimanih) در آمده است. این «ریمنی»(:ناپاکی) در فرهنگ‌زرتشتی خود به دو زیر مجوعه‌ی مستقیم و غیر مستقیم تقسیم می‌شود. چنان‌که در وندیداد، فرگرد10بند6 سخن از دو گونه آلودگی و ریمنی(:ناپاکی) به میان می‌آید، یکی «ریمنی مستقیم» و دیگری «ریمنی غیرمستقیم».

 

 

 

_ ریمنی مستقیم: در زبان اوستایی «هانم _ رَئِثوَ»(:hanm_raetwa)، آلودگی را گویند که در اثر تماس مستقیم انسان با عوامل ناپاک و بیماری‌زا ایجاد می‌شود. مانند ریمن شدن به سبب تماس مستقیم(لمس کردن) جسد مردار(:نسا).

 

 

 

_ ریمنی غیرمستقیم: در زبان اوستایی «پئی‌تی _ رَئِثوَ»(:paiti_raetwa)، آلوده شدن غیرمستقیم به عوامل ناپاکی و بیماری‌زا را گویند. چون بیمار شدن به‌سبب میکروب‌های موجود در هوا که از یک منبع آلودگی وارد هوا شده است، یا آب آلوده به عوامل بیماری‌زا منتشر شده از یک منبع ناپاک و کثیف.

 

 

 

آموزه‌های پاکیزگی در فرهنگ‌زرتشتی پیرامون مساله‌ی ناپاکی و ریمنی(خواه مستقیم و خواه غیرمستقیم) خود نیز به تناسب آگاهانه و یا ناخواسته بودن(:عمدی و غیرعمدی) به دو بخش کلی تقسیم می شود. طبعا” زمانی که ناپاکی و ریمنی، تعمدی و آگاهانه صورت گیرد، احکام پاکیزه شدن، سختگیرانه‌تر خواهد بود نسبت به زمانی که فرد ناخواسته ریمن و ناپاک می‌شود. برای نمونه خوردن آگاهانه‌ی «نسا»(:مردار)(11) و یا آلودن تعمدی آب‌روان، آتش و خوراک مردمان با مردار در این زمره است.(:بنگرید به وندیداد، فرگرد7بندهای23تا27 و فرگرد3بندهای38و39) اما در مواردی كه ریمنی به‌صورت تصادفی و ناخواسته رخ دهد، آموزه‌های پاکیزگی و پالودن ریمنی نیز متفاوت خواهد بود.(:بنگرید به وندیداد، فرگرد5بند3 و فرگرد6بندهای1و6)

 

 

 

در فرهنگ‌زرتشتی، «نسا»(:مُردار) در زمره‌ی ریمن‌ترین و کثیف‌ترین چیزهای ممکن قلمداد می‌شود و باید به‌سرعت از فضای زندگی انسان‌ها و محیط‌زیست پیرامونشان دور شود، زیرا سبب اشاعه‌ی بیماری و گسترش آلودگی و ناپاکی می‌شود. دینورزانی که آموزه‌های پاکیزگی اوستا را گردآورده‌اند، کوشیده‌اند تا تجربه‌ی خود و گذشتگان از بیماری‌زایی و خطرناک بودن لاشه‌ی مردار برای سلامتی مردمان را، به آیندگان منتقل كنند. ایشان‌ در حد توان خویش کوشیده‌اند تا اصول بهداشتی و پیشگیری، و نیز دلیل گسترش بیماری‌های عفونی از منشاء مُردار را شناسایی كنند.

 

 

 

در فرهنگ‌زرتشتی هیچگاه توصیه نمی‌شود که از پوشاک، وسایل، و بستر میت استفاده شود. چنان‌که در وندیداد، فرگرد7بندهای10،11،12و13 توصیه می‌شود که جامه‌ی تن مرده را ترجیها” پاره پاره کرده و به دور بریزند(:فرگرد7بند13 می‌گوید دفن کنند)، زیرا رطوبت تن مرده بدان رسیده و این لباس و بستر معمولا” به چیزهایی چون خون، رطوبت، مدفوع، ادرار، استفراغ یا منی درگذشته آلوده شده است. در برخی وچر‌های گردآوری شده در کتاب «روایات‌ دستورداراب‌هرمزدیار» گفته می‌شود که اگر اصرار به استفاده از لباس و بستر مرده داشته باشند، باید به دقت آن پارچه‌ها و لباس‌ها را بشویند و با «گمیز»(:قوی‌ترین ماده‌ی ضذعفونی که در آن روزگار در اختیار داشته‌اند) خوب ضدعفونی کنند و در برابر نور مستقیم آفتاب بگسترانند تا خوب آفتاب بخورد، سپس مجازند تا از آن استفاده کنند.(12)

 

 

 

«موبددکترسهراب‌خدابخشی» در کتاب «پزشکی در ایران‌باستان» روش‌های «یئوژداثرگری»(:پاک کردن، پَلشت‌بری) هوا، آب و زمین را با تکیه بر آموزه‌های پاکیزگی «اوستا» بدین شرح بیان می‌کند: «یئوژداثرگری و پَلشت‌بری هوا: بدین منظور مواد زیر را به‌کار می‌بردند، «اشترک» (:gomme amoniacal) که چون بر روی آتش ریزند، بخارهای آمونیاکی در هوا منتشر می‌سازد. «سداب» از نوع گیاهان «روتاسه»(:rutace) به‌صورت درخت یا بوته‌ای است که گل آن بسیار شبیه «قرنفلیان» و برگ آن باریک و دارای بوی مخصوصی است که خره‌فستران(:حشرات موذی) از آن گریزانند. «اسفند» یا «پگانوم»(:peganume) که وقتی دانه‌ی آن را بر آتش نهند بوی مخصوصی می‌دهد و خره‌فستران از آن گریزانند. «اورواسنا»(:urvasna) که در زبان پهلوی «راسن» نامیده می‌شود و به‌منظور خوشبویی، مخلوط با «ebene» بر آتش نهاده می‌شود. زرتشتیان در هنگام شیوع بیماری‌های سخت و واگیردار به‌منظور ضدعفونی هوای محیط، بیرون از دروازه‌های شهر، در هر نیمه‌شب مقدار زیادی از این صمغ و گیاهان را دود می‌کردند و به این طریق از شدت شیوع بیماری از طریق هوا می‌کاستند.

 

 

 

یئوژداثرگری و پَلشت‌بری آب: اوستا، آفتاب را بزرگترین عامل پاک کننده‌ی آب جاری و راکد می‌داند و با صفت مؤکد «یوژداثره» از آن یاد می‌کند. چنان‌که در خورشیدیشت، بند1 می‌خوانیم: «زمانی که خورشید بتابد، آب روان پاک گردد، آب چشمه پاک گردد، آب چاه پاک گردد، آب راکد پاک گردد، آب دریا پاک گردد، همه‌ی آفرینش‌های نیک که به سپنتامینو بستگی دارند پاک گردند. اگر چنان‌چه خورشید نمی‌تابید، زیان رسانندگان(:عوامل بیماری‌زا و مرگ آفرین) همه‌ی موجودات را نابود می‌ساختند.»

 

 

 

یئوژداثرگری و پَلشت‌بری زمین: آفتاب، زمین را از پلشتی و نسا(:لاشه‌ی مردار) پاک می‌سازد ولی بازه زمانی طولانی، چنان‌که در وندیداد فرگرد7بند45 می‌فرماید: «ای پاک دادار گیتی جسمانی تا درازای چه زمان که نسا روی زمین افتاده است و روشنی بر آن تابیده و آفتاب خورده است آن زمین پاک می‌شود؟ پس اهورامزدا فرمود: ای زرتشت اسپنتمان به درازای یک سال که نسا بر زمین افتاده و روشنی بر آن تابیده و آفتاب خورده آن زمین پاک می‌شود.» این فرآیند را که وندیداد می‌فرماید در زبان پهلوی «خورشیدنگرشنی» نامیده می شود.(13) روش دیگر استفاده از پلشت‌برهای شیمیایی چون «سرکه غلیظ»(:acid accitique concentre) و «کربنات‌دوکلسیم» (:carbonate de calcium) بوده که به واسطه خاصیت گندزدایی، پلیدی‌ها و کثیفی‌ها را نابود می‌کردند.»(14)

 

 

 

در فرهنگ‌زرتشتی به پاکی ظروف آشپزخانه هم اهمیت بسیاری می‌دادند. چه آگاه بودند که بسیاری از بیماری‌ها در نتیجه آلوده شدن و پاک نبودن این ظروف پدیدار می‌شود. هر ظرفی هم به صورتی خاص پاک و شسته می‌شده است؛ چنان‌که ظروف ساخته شده از پولاد را چهار بار، ظروف ساخته شده از سنگ را شش بار و ظروف ساخته شده از مفرغ را سه‌بار می‌شستند. اما ظروف ساخته شده از گل(:سفال) و چوب را در صورت ریمن شدن قابل شست‌وشو نمی‌دانستند و به درستی به دور می‌انداختند.

 

 

 

بهداشت و آموزه‌های پاکیزگی در فرهنگ‌زرتشتی، چنان با تار و پود زرتشتیان دین‌باور گره خورده که تفکیک آنها از هم تقریبا” غیرممکن است. چنان‌که در نزد دین‌باوران راستین، پاکی و پاکیزگی خود اَشویی، و اَشویی خود پاکی و پاکیزگی است. در اندرز گواه‌گیران آمده است: «داد و آیین اردیبهشت‌امشاسپند، راستی و پاكی است. درون و برون خود را پیوسته پاك نگهدارید. از كژی و ناپاكی پرهیزختاربید. اَشویی ستایید و به داد اَشا راه پدید، چه كه راه در جهان یكی است و آن اشویی است. به منش، نیك منید. به گوشنا، نیك گویید و به كنشن، نیك ورزید. با همدیگر، یك‌دل و یك‌زبان بید. از دروغ و سوگند جادویی، گریزان بید. آتش كه اندر گیتی، مهر و اَشویی را نماینده است، گرامی دارید و به نساء و پلشتی میالایید.»

 

و …

 

بی‌سبب نیست که دوست و دشمن در درازای تاریخ از پیروان دین‌زرتشتی همواره در شمار پاکیزه‌ترین مردمان روزگار یاد کرده‌اند.

 

 

 

پاکیزگی و اَشویی افزون باد.

 

 

پاسخ به برخی پرسش ها

پاسخ به برخی پرسش ها


————————————————————————-

————————————————————————-

————————————————————————-

————————————————————————-

————————————————————————-

تمکین در کیش زرتشتی

انجمن موبدان تهران  

۱۱ خرداد ۱۳۸۹

 

انجمن موبدان تهران در پاسخ به پرسشی مربوط به تمکین در کیش زرتشتی دیدگاه خود را به صورت مکتوب عنوان نموده است.

 

متن کامل دیدگاه انجمن موبدان را در ادامه مطلب بخوانید:

به خشنودی اهورامزدا

 

اشوزرتشت پیامبر ما زرتشتیان درکتاب گاتاها کتاب آسمانی ما زرتشتیان به دختران می آموزند که در زندگانی مشترک، « در نیک منشی و مهرورزی ازیکدیگر سبقت جویند.»

بادورد و احترام  

 

درپاسخ به نامه شماره1114/41 سالمه1/3/89 که درمورد گرامی نامه شماره 88/802 تاریخ 29/10/88  درارتباط به التزام به تمکین در کیش زرتشتی به آگاهی می رساند که:

 

همانگونه که سردفترشماره 81  اشاره کرده اند، دراحوال شخصیه زرتشتیان، همه موارد تمکین نکردن اشاره شده است  و تصمیم نهایی در این ارتباط که حق با کدامیک از ذوجین بوده و مقصرکیست، با دادگاه صالحه کشوراست که با استناد است که به موارد تمکین نکردن دراحوال شخصیه زرتشتیان، داوری کرده وحکم نهایی را صادرفرمایند.

 

باتوجه به اینکه کار قوانین حقوقی اینست که، اخلاق را برپایه باورهای هردین و مذهبی، تعریف دقیق کرده واستانده و مدون کند و دادگاه های صالحه نیز بر پایه مفاد همین قوانین  که دراحوال شخصی زرتشتیان امده است، داوری کرده، حکم نهایی صادر می نمایند. دراینجا به چند مورد از اصول کیش سپندینه زرتشتی که می تواند دراین گونه داوری ها که طرفین دعوا، زرتشتی کیش هستند، یاری رسان باشد، جلب می نماییم. به امیداینکه تصمیم گیری نهایی درمورد امر تمکین درکیش زرتشتی، برای دادگاه محترم صالحه، آسان ترگردد. درکیش سپندینه (مقدس ) زرتشتی:

 

 

1.      همه انسان هاصاحب خرد و وجدان شناخته می شوند و دارای حق و حقوق برابرمی باشند و درانتخاب عقیده، شغل و همسر و سایر مواردی که جنبه شخصی و خصوصی دارد و پی آمدعمومی دربرندارد، آزادی کامل دارند و کسی را نمی توان به این گونه کارها مجبورکرد.  

 

2.      حق وحقوق زن و مرد یکسان است. یعنی هرحقی مرد دارد، همان حق راهم زن دارد و بالعکس. تنها یک استثناء وجود دارد که اگر مرد زرتشتی به عللی که دراحوال شخصیه آمده است، به شرط رعایت تمام موارد حقوقی که درهمان احوال شخصیه زرتشتیان آمده است، می تواند همسردوم انتخاب کند. ولی زن نمی تواند و باید نخست از شوهراول خود  طلاق گیرد و آنگاه همسرجدید دیگری انتخاب کند. یعنی مرد دو زنه تحت شرایط بسیار ویژه، قابل پذیرش است ولی زن دوشوهره به هیچوجه قابل پذیرش جامعه زرتشتی نمی باشد.

 

3.      درهنگام گواه گیری(عقد ازدواج)، روحانی زرتشتی (موبد) درحضور حضار که حداقل هفت نفر زرتشتی کیش بالاتر از سن 25 سال می باشند، ازعروس و داماد می پرسد که آیا ذوج خود را به «هم تنی وهم روانی وهمسری» می پذیرند و پس ازدریافت پاسخ مثبت(بله)، این ازدواج رسمی می شود و هر دو طرف ذوج و ذوجه از نظر شرعی و قانونی وعرفی تکلیف دارند و وظیفه پیدا می کنند که از نظر هم تنی وهم روانی با یکدیگر تمکین کرده و در راه ایجاد هم سری به معنای کامل کلمه، به یکدیگر یاری رسان باشند. و حق طرفین است که اگر نسبت به ذوج خود به اندازه معقول و مورد قبول، هم تنی وهم روانی انجام می دهند، ازطرف مقابل نیزهم تنی وهم روانی خواستار گردند.

 

4.      درهنگام گواه گیری (عقد ازدواج) حداقل هفت نفر و در هنگام ثبت ازدواج در دفتر رسمی ازدواج زرتتشیان پنج نفربه عنوان شاهد، امضاء می دهند که این ازدواج مورد تایید و گواهی ایشان نیز می باشد. و از آن پس حداقل این پنج نفرعرفا و شرعا و قانونا تکلیف دارند که درهنگام ایجاد اختلاف بین ذوجین که خود قادر به حل آن نیستند، داوری کرده و آنها را ارشاد و راهنمایی کنند و در راه تحکیم پیوند زناشویی بین ذوجین یاری رسان باشند.

 

5.      و از آنجا که امر ازدواج یک امر کاملا روحی وعاطفی است و اگر طرفین به هر دلیلی که به خودشان مربوط و برای خودشان محترم است، مایل نبود که تمکین کند، به شرطی که ذوج مقابل، موارد تمکین را به انجام می رساند و در انجام وظایف تنی و روانی خود کوتاهی نمی کند، باید خسارت وارده و تاوان قانونی وعادلانه آن را به پردازد، تعیین میزان خسارت بسته به داوری دادگاه با توجه به مفاد احوال شخصیه زرتشتیان می باشد.

 

6.      در دین سپندینه زرتشتی ازدواج یک امر بسیار مقدس شناخته می شود و زندگی زناشویی بسیارارزشمند و گرامی شناخته می شود و دارای حرمت و کرامت ویژه می باشد و تحکیم خانواده از مهمترین پایه های استواری جامعه شناخته می شود که نه تنها ذوجین، بلکه همه افراد خانواده و هفت نفری که گواه این  گواه گیری بوده اند، شرعا ملزم به رعایت تمام موازین اخلاقی وقانونی هستند. از اینرو طلاق در دین زرتشتی کاری پسندیده نیست، یعنی ذوج و ذوجه نمی توانند بی دلیل تقاضای طلاق کنند. از این رو در احوال شخصیه آمده است که طلاق اختیاری نمی باشد و تنها در صورتی هر یک از ذوجین، زن یاشوهر حق دارند و می توانند تقاضای طلاق کنند که شرائطی که در احوال شخصیه آمده است برایشان فراهم شود، که درصورت اثبات در دادگاه، حکم طلاق توسط دادگاه صالحه صادر خواهد شد.

 

7.      دراحوال شخصیه زرتشتیان، امده است که در هنگام عقد ازدواج «مهریه ذکرنمی شود» به این معنی که ما زرتشتیان مهریه داریم و هر گاه که تمام تدابیری که به ادامه پیوند کوشش دارد، منجر به شکست شد و ادامه زندگی مشترک برای ذوجین فراهم نشد و طلاق محرز گردید. میزان مهریه توسط «کمیسیون حقوقی انجمن زرتشتیان»، باتوجه به وضعیت مادی و مینوی  شوهر و رعایت تمام موازین انسانی و قانونی و اخلاقی تعیین و بر روی سربرگ و مهر انجمن زرتشتیان، به دادگاه محترم صالحه کشور، اعلام خواهد شد. 

 

نتیجه: چون همانگونه که گرامی سردفتر شماره81 ذکرنموده اند، تمام موارد تمکین چه درهنگام گواه گیری(عقد و ازدواج) بطورشفاهی وهم دراحوال شخصیه به طورمدون قانونی آمده است. و ذوجین التزام به تمکین در حد و اندازه  قوانین موجود در این کتاب قانون، را دارند و نیازی به وچر(فتوا)ی جدیدی دراین مورد نمی باشد.

 

 ضمن سپاسگذاری از ریاست محترم دادگاه تجدید نظراستان یزد که درطرح این پرسش کوشش کرده اند به حقیقت بیشتردست یابند. به آگاهی می رساند که به نظرانجمن موبدان تهران که تنها ارگان عرفی و قانونی امور مینوی (دینی وفرهنگی) جامعه زرتشتیان می باشد، شایسته است که دادگاه محترم، ازپنج نفرشاهد که دفتر ازدواج ذوجین را امضاء نموده اند، دعوت کنند که به همراه اعضای کمیسیون انجمن زرتشتیان محل، به عنوان هیات منصفه، به داوری نشینند و سخنان ذوجین را به دقت گوش دهند و کوشش کنند که حقیقت را درک و با کدخدامنشی این پیوند را مستحکم کنند وتنها درصورت عدم موفقیت به آشتی بین ذوجین، نظرنهایی خود را به آن دادگاه محترم اعلام دارند. تا بردادگاه معلوم گردد که کدامیک از ذوجین مقصراست و بتواند عادلانه، حکم نهایی بر پایه قوانین موجود دراحوال شخصیه را صادرکند.        

 

باسپاس بی کران: انجمن موبدان تهران


————————————————————————-

فتوا در دین زرتشتی          

خبرنگار برساد  

۱۲ خرداد ۱۳۸۹

انجمن موبدان تهران با انتشار پیامی به بررسی فتوا در دین زرتشتی پرداخته است.

 

در ادامه مطلب دیدگاه انجمن موبدان تهران در مورد وچر، کارکرد و انواع آن را بخوانید:

 

به خشنودی اهورامزدا

 

از سوی انجمن موبدان تهران به تمام گرامی اعضای ارگا ن های رسمی هازمان زرتشتی و همه همکیشان ارجمند و فرهیخته   

 

با درود به فر اشوزرتشت اسپیتمان و همه موبدان و بخردان و دین باوران و دین یاوران زرتشتی که در درازای تاریخ پرافتخار و پر از گرفتاری زرتشتیان از این دین و فرهنگ اهورایی به بهترین نحو ممکن پاسداری کردند. و با درود بر فرد فرد جامعه زرتشتیان امروز، از پیر و جوان و خرد و کلان، که در هر پست و مقامی که هستند، در راه درک درست دین و پاسداری از همه ارزش های کیش زرتشتی، با تمام توان کوشش می کنند، تا به بهترین شکل ممکن این امانت چند هزار ساله را، بهتر و پاکتر و پربارتر از همیشه، به آیندگان بسپارند و این آخرین حلقه زنجیر محکم چهار هزار ساله را به زنجیر نسل آینده به درستی و با دقت پیوند دهند. 

 

از آنجا که هر جامعه متمدنی برای اداره امور داخلی خویش، به مدیریت یکپارچه نیاز دارد، هر بخشی از امور اجتماعی را تحت  مدیریتی واحد، به ارگانی ویژه اختصاص داده تا هر کدام بر اساس دانش و تخصص و ویژه گی های  مادی و مینوی خویش، بتوانند  آن بخش از امور جامعه را به راستی و درستی، بر پایه عرف و اساسنامه و قانون، اداره نمایند و در نتیجه هر جامعه با فرهنگی، بتواند بر پایه ارزش های مدنی، به وحدت  مدیریت سازنده و پیشرو و قوانین اجتماعی استاندارد شده، دست یابد.

 

جامعه زرتشتیان ایران نیز که از فرهنگ و تمدنی چند هزار ساله  برخوردار می باشند. از باستانی ترین دوران، اداره امور بخش مینوی جامعه زرتشتیان را به انجمن مغان سپرده است. و در ایرا ن امروز بر اساس عرف و قانون انجمن موبدان تهران «تنها مرجع   عرفی و رسمی و قانونی مینوی(دینی و فرهنگی) جامعه زرتشتیان ایران» می باشد که وظیفه اصلی آن پاسداری از اصول دین و فرهنگ زرتشتی و یاری به آموزش و افزودن دین داری و دین یاری در بین مردم و جلوگیری از دین بازی و دین سازی می باشد.  ازاین رو چه از دیدگاه عرفی (فرهنگی) و چه مدنی (قانونی)، دیدگاه نهایی و رسمی انجمن موبدان تهران که پس از بررسی  کارشناسی و دقیق، پس از تصویب و ثبت در دفتر هیات مدیره و بر روی سربرگ انجمن موبدان و با امضای رییس و در صورت نبودن رییس، معاون انجمن و مهر انجمن با ثبت در دفتر اندیکاتور و شماره و تاریخ، توسط دبیر گرامی به فرد یا ارگان پرسش گر،   به اطلاع عموم می رسد، از نظر عرفی و دینی و رسمی و قانونی «وچر» نامیده و شناخته می شود که هر چند با واژه «فتوا» درادیان دیگر مشابهت دارد ولی از نظر مفهومی در دین و فقه زرتشتی دارای ویژه گی های می باشد که برای اطلاع عموم در زیر کوشش می شود که به دقت توضیح داده شود:

 

اول: وچرهای حقوقی: که به جنبه عمومی و زندگی اجتماعی زرتشتیا ن مربوط می شود و روابط قانونی جامعه زرتشتیان را که  کاملا حقوقی  است و باید بر اساس حفظ اصول و موازین دین و فرهنگ زرتشتی و با توجه به زمان و مکان صادر شده و جنبه قوانین حقوقی فقهی جامعه زرتشتیان است و «بایست و نابایست های قانونی» دین زرتشتی را تعیین می کند و جزیی از قوانین تکمیل کننده احوال شخصیه زرتشتیان می باشد که چون زرتشتیان نیز همانند سایر اقلیت های مذهبی تابع احوال شخصیه و قوانین  مذهبی خود می باشند، قانونا برای مراجع قضائی محترم کشور جمهوری اسلامی ایران نیز برای زرتشتیان  لازم الاجرا بوده و می باشد. مانند اینکه «زرتشتی قانونا حق ندارد که بیش ازیک زن اختیار کند» یا «ارث پسر و دختر زرتشتی برابر است» و یا «در دین زرتشتی طلاق اختیاری نیست» و سایر مفاد قانونی دین زرتشتی که در احوال شخصیه زرتشتیان آمده و در موارد ضروری     باز هم به آن ملحق خواهد شد. که اگر بهدینی خلاف آنرا انجام دهد به اصطلاح بهدینان، «گناه گیتوی» انجام داده و مستوجب   پادافره گیتوی است.

 

ثانیا » وچرهای مذهبی یا دینی فرهنگی: دین زرتشتی مردم را صاحب خرد(من) و وجدان(دائنا) می شناسد. بنابراین در مورد زندگی شخصی و امور خصوصی زرتشتیان، کوشش داشته و دارد که دخالت مستقیم نداشته باشد. بلکه «بایست و نابایست و  شایست و ناشایست دینی فرهنگی یا مذهبی» که هم میهنان مسلمانمان این دسته از امور را «معروف و منکر» می خوانند و کاملا    جبنه دینی و مذهبی در دامنه زندگی خصوصی زرتشیان را دارد و رعایت کردن کامل آن برای هر بهدینی که دین زرتشتی را برای  خود برگزیده است، از روی خویشکاری(تکلیف) لازم الاحترام و لازم الاجرا می باشد. که در این موارد نیز انجمن موبدان بر پایه دین و فرهنگ زرتشتی، «وچرهای» کارشناسی با ذکر دلائل دینی و مذهبی و علمی و منطقی صادر می نماید. در این موارد   انجمن موبدان تهران و هیچ موبد و موبدیار و هیچ بهدینی و هیچ ارگانی نیز حق ندارند که مردم را به اجرای این چنین وچرهایی مجبور کنند. بلکه انجمن موبدان و بقیه موبدان و موبدیاران و آموزگاران دینی و سخنرانان دینی و مسئولین اجتماعی جامعه بهدینان، خویشکاری(تکلیف) دارند که مردم را با ایراد سخنرانی و نوشتار و برپایی جلسات دینی ومذهبی و توصیح علمی و کارشناسی خردمندانه(علمی و اخلاقی) در ارتباط با آن وچر، به لزوم اجرای این چنین دیدگاه هایی که جنبه خصوصی و فردی زرتشتی زیستن دارد، آگاهی دهند و بهدینان را به اجرای هر چه بهتر این گونه وچرها و عمل کردن درست و خردمندانه آنها ترغیب و تشویق نمایند و هرگز حق ندارند که ضد آن باورها را در بین جامعه ترغیب و تبلیغ نمایند. که ما زرتشتیان از دوران باستان باور داشته ایم که اگر بهدین به این چنین وچرهایی توجه کرده و انجام دهد، «کرفه(ثواب)» دارد و اگر توجه نکرده و عمل ننماید «گناه مینو» انجام داده و روان بهدین پادافره آن را دریافت خواهد کرد: مثلا «لزوم پوشیدن سدره و کشتی» یا «نه انداختن سفره به نام بی بی سه شنبه یا شاه پری» یا «لزوم نخوردن گوشت در روزهای نبر». یا «لزوم  پنج وعده نماز خواندن». «یا نگفتن دروغ به هربهانه ای» و غیره. از این روست که همواره گفته شده و می شود که ما زرتشتیان «توصیه به معروف و توصیه به منکر داریم» ولی «امر به معروف و نهی از منکر نداریم» یعنی به بهدینان امور شخصی و خصوصی زرتشتی زیستن را توصیه می کنیم ولی امر و نهی نمی کنیم و در این موارد این خود شخص بهدین است که با آگاهی و احساس مسئولیت در برابر خدای خود و وجدان و اخلاق فردی و اجتماعی، مسئول و پاسخ گو باشد.  

 

 ثالثا: وچرهای قراردادی: وظیفه اصلی انجمن موبدان تهران پاسداری ازاصول دین و فرهنگ زرتشتی است و هرگز نباید به خود اجازه دهد که وچری غیر از اصول و فروع دین دهد که مثلا «راه در جهان یکی نیست.» یا «اندیشه و گفتار و کردار هم نیک نشد، عیبی ندارد» و یا مثلا روز زایش یا درگذشت اشوزرتشت. یا روز زن، یا روز جشن مهرگان یا جشن سده و غیره، را که ریشه در تاریخ چندهزار ساله این دین و فرهنگ اهورایی دارد. یا اصول سنت ها و آداب ها که مشخصه و شناسه دین زرتشتی است و این گونه باورهای دقیقا دینی و فرهنگی را که جزیی از اصول باورهای زرتشتیان است، را عوض کند و حتی کوچکترین تغییری دهد. ولی در مورد چگونگی اجرا یا تغییر مواردی که قراردادی است و نمی تواند و نباید جنبه ثابتی داشته و همواره به همان شکل  گذشته که با زندگی آن روز بهدینان هماهنگی داشته است، به اجرا درآید و باید بسته به زمان و مکان و شرائط اقتصادی و اجتماعی زرتشتیان امروز به روز شود. بر اساس عرف و قانون انجمن موبدان تهران خویشکاری دارد که برای ایجاد وحدت  مدیریت در بخش مینوی جامعه زرتشتیان، کتبا و رسما نظر کارشناسی دینی بدهد.  که براستی این  از  خصوصیات ویژه و مهم و شاخص دین و فرهنگ ما زرتشتیان می باشد که اشوزرتشت در گاتاها کتاب آسمانی زرتشتیان، از هیچ شریعت ویژه ای جز حرام کردن قربانی و چند دیدگاه مهم و اساسی «انسانی زیستن» دیگر، دستوراتی شرعی نداده است. و از آغاز دین زرتشتی، انجمن مغان را که در حدود چهل سال خود اشوزرتشت، ریاست آنرا به عهده داشت سپرده است. بنابر این اصل، انجمن موبدان تهران مثلا در مورد حذف برخی سنتهای وارداتی که مغایر با اصول دین و فرهنگ زرتشتی است و تغییر چگونگی اجرای سنت ها متناسب با زمان و مکان و وضعیت اقتصادی و اجتماعی زرتشتیان امروز و به روزکردن آنها بر اساس حفظ اصول و اندیشه های پشت آن سنت ها». و یا «انتخاب برخی روزهای بیادماندنی که در تقویم از دوران باستان نبوده است و امروزه لازم است که با توجه به اینکه   همه جهانیان بر آن هستند که هر روزی از سال را به مناسبتی به مسئله ای مهم در اجتماع اختصاص دهند و سخنرانان را برانگیزند که در آن روز به آن موضوع اجتماعی مهم بیشتر توجه شود و مردم را بیشتر به مفاهیم آن روز ویژه آشنا کرده و به لزوم توجه به پایبندی و اجرای آن مفهموم ویژه و رعایت کردن آن موضوع و فرهنگی شدن آن، دعوت کنند. این روزها را می تواند و از نظر عرفی و قانونی، خویشکاری دارد که، بسته به زمان و مکان و با توجه به اصول دین، پس از بررسی کارشناسی انتخاب و پس از تصویب نهایی در دفتر انجمن ثبت و آنگاه «برای نظر خواهی نهایی به افکار عمومی» می گذارد. این گونه وچر سوم، چون یک وچر دینی و مذهبی نیست. بلکه یک وچر کاملا قراردادی و اجرایی است. پس از هم اندیشی به بهدینان و دفاع از دیدگاه انجمن موبدان تهران به رای صاحب نظران(و نه هر فردی از افراد زرتشتی که در آن رشته نه تخصصی دارند و نه تبحری و نه نظری  کارشناسی) انتخاب می کند. طبیعتا این نوع وچر نهایی هم امری نیست که قابل تغییر نباشد و می تواند که انجمن موبدان بعدی اگر لازم دید آنها را باز هم بسته به زمان و مکان و شرائط روز به طور کارشناسی و خردمندانه عوض کند. چرا که یک مسئله کاملا قراردادیست و تغییر آن مانع دینی و فرهنگی ندارد و به کسی هم نباید بر بخورد. چرا که اصولا در دین زرتشتی انجمن موبدان تهران که متولی پاسداری از ازرش های دینی و فرهنگی چند هزارساله است، در ارتباط با وچر دادن می باشد، در این گونه موارد نیز همواره مهم ترین مسئله، حفظ منافع دینی و مصالح کل جامعه زرتشتیان، می باشد.

 

چکیده: حال برای روشن شدن بیشتر موضوع، بطور بسیار خلاصه باید گفت که پرسش هایی که از انجمن موبدان می شود و پاسخ  رسمی که انجمن موبدان تهران بر روی سربرگ انجمن و با مهر انجمن موبدان صادرمی کند سه نوع است: 

 

1.      پرسش های حقوقی دینی که انجمن موبدان تهران پس از بررسی کارشناسی دینی و فرهنگی، و اگر لازم بود با مشاوره با کارشناسان  حقوقدان زرتشتی، دیدگاه نهایی خود را بصورت رسمی بر روی سربرگ و با ذکر دلیل به مراجع زی صلاح یا پرسش گر اعلام می نماید.(مثلا در مورد «مرگ مغزی». «تلقیح مصنوعی». «سن شرعی کبیرشناخته شدن دختر و پسر زرتشتی» و غیره. این نوع پاسخ ها وچر دینی شناخته شده و تکمیل کننده احوال شخصیه زرتشتیان به حساب می آید و همیشه مراجع محترم قانونی کشور نیز   دیدگاه رسمی انجمن موبدان تهران را حجت دانسته و رسما به عنوان تکمیل کننده احوال شخصیه به اجرا گذارده و می گذارند.  که  بنا به پیشنهاد جناب آقای دکتراختیاری، همه ساله به نماینده محترم زرتشتیان در مجلس شورای اسلامی ایران اعلام می گردد تا آنها را از طریق مراجع رسمی، قانونی کرده و به احوال شخصیه اضافه نمایند.

 

2.      پرسش های مذهبی زرتشتیان همانند «نیانداختن سفره به نام شاه پری یا بی بی سه شنبه». یا «نرفتن سر گور، پس از غروب آفتاب» وغیره، این نوع پرسش ها بطور رسمی و با ذکر دلائل کارشناسی داده می شود که از نظر دینی نیز وچر شناخته می شود. و در اختیار بهدینان گذارده می شود تا همگی تکلیف دینی و مذهبی خود را بدانند و همانگونه که زرتشتیان خویشکاری دارند که به جزئیات آن پای بند باشند و عمل کنند، هیچ کس و هیچ ارگانی حق ندارد، این دیدگاه را به زرتشتیان تحمیل کنند.   

 

3.      پرسش های تغییر شکل اجرای برخی سنن و آداب بسته به زمان و مکان و موقعیت اقتصادی و اجتماعی زرتشتیان یا انتخاب روزهای قرادادی مانند روز حمایت از پرندگان. روز حمایت از حیوانات. روز بزرگداشت پدر. روز گرامیداشت آب. روز گرامیداشت آب یا آتش وغیره، که انجمن موبدان پس از بررسی لازم و کافی و تصویب آن درجلسه رسمی و ثبت در دفتر که همه اعضاء باهم با دلائل کافی به یک نتیجه رسیدند، به افکار عمومی ارجاع داده می شود تا پس از مشورت با صاحب نظران بهدین، به نتیجه قطعی رسیده و به افراد یا ارگان های مربوطه رسما اعلام نموده و ارجاع  دهد.

 

به هرحال در مورد وچر نوع(حقوقی) اول، برای جامعه زرتشتیان و دادگاه های سراسر کشور لازم الاحترام و الزام الاجرا بوده و می باشد. در مورد وچر نوع دوم(فقهی)، از بهدینان انتظار می رود که همانند همه پیروان ادیان و مکاتب دیگر در جهان، به مدیریت مینوی جامعه خویش احترام گذارند و به انجام رسانند ولی چون یک مسئله شخصی است، اجباری در کار نبوده و نباید باشد. فقط از دیدگاه دینی، گناه مینوی محسوب می شوند و روان بهدین چه در این جهان و چه در جهان واپسین باید پاسخ گو باشد. در مورد وچر نوع سوم، (وچرهای مذهبی در زمینه قراردادهای اجتماعی زرتشتیان) هر چند که بر استدلال های منطقی علمی و دینی منطبق است،  ولی چون یک مسئله قراردادی و اجتماعی است و هدف آن پاسداری از ارزش های دینی و فرهنگی و اموزش و تبلیغ نیکی و راستی در بین جامعه زرتشتیان می باشد، هر زمان که براستی دلیلی قوی تر از آن پیدا شد، قابل تفسیر و تغییر می باشد.

 

بدیهی است که وچرهای انجمن موبدان تهران برای اعضای انجمن موبدان و سایر موبدان و موبدیاران گرامی و سخنرانان و آموزگاران دینی سراسر کشور، عرفا و قانونا و بر اساس قسم نامه و تعهدی که داده اند و پیمانی که بسته اند، در تمام موارد فوق، لازم الاجرا می باشد. از انجمن ها و ارگان های زرتشتی نیز انتظار است که در تمام  موارد قانونی، که باید به نوعی با قوانین دینی و مذهبی زرتشتیان برابری و هماهنگی داشته باشد را، لطف فرموده و تنها به انجمن موبدان تهران ارجاع دهند، تا وحدت مدیریت مینوی بطور کامل در جامعه زرتشتیان هر چه بیشتر استحکام یابد و هرگز اختلاف رای و نظر رسمی و قانونی برای بهدینان درهیچ موردی پیش نیاید. به یاری اهورامزدا.

 

از اهورامزدا، خداوند جان و خرد می خواهیم که توفیق خدمت گذاری هر چه بیشتر، به همه اعضای ارگان های زرتشتی  و از جمله هموندان انجمن موبدان تهران بخشش بفرماید تا بتوانیم همه بهدینان به آن دانایی و آن خردمندی برسیم که همگی بتوانیم، بر پایه مدیریتی یک پارچه، به همه مسئولیت های خویش عمل کنیم.

 

ایدون باد. ایدون ترج باد.

با سپاس بی کران: موبد دکتر اردشیر خورشیدیان. رییس انجمن موبدان َتهران. آدینه ماه ایزد و آذرماه 3747 دینی زرتشتی- 6/9/88

(پخش مجدد در جشن فرخنده زایش اشوزرتشت. بین همکیشان زرتشتی ساکن یزد. خورداد و فروردین ماه 3748 دینی زرتشتی. 6/1/89هجری شمسی)

 

نگاهی به مهر و آثارش

نگاهی به مهر و آثارش

پروین سهرابی نیا و فرشته فلاحتی  

۰۷ اردیبهشت ۱۳۸۹

نشست این هفته بازآموزی آموزگاران دینی  شیراز، به بررسی ایزد مهر اختصاص یافت. جایگاه مهر در اوستا ، آثار مهرپرستی در ایران واروپا و تاثیرش بر مسیحیت از جمله مواردی بود که در این نشست مطرح شد.

 

در ادامه مطلب می توانید چکیده ای از مطالب عنوان شده در مورد مهر یا میترا را بخوانید:

 مهر یا میترا یكی از بزرگترین خدایان آریایی بوده، اما اشوزرتشت تنها اهورامزدا را خدا خواند. مهر در اوستا میثره و در پارسی باستان میتره و در پهلوی میترا نامیده شده است .

 

در گاتها فقط یك بار از مهر یاد شده كه به معنای پیمان است .

 

از مهریشت برمی آید كه مهر نه تنها وظایف بركت بخشی را بر عهده دارد، بلكه ایزدی جنگاور و نیز حامی پیمان ها و داور پس از مرگ است.  ضمنا در تفكر ایرانی این عقیده رشد یافت كه ایزد مهر، ایزد رهایی بخشی است كه باز به  زمین می آید تا با كشتن مجدد گاو (در آیین مهر) یا با رهبری كردن مردم (در آیین مانوی) نعمت و نجات را ارزانی مردم دارد .

 

اما بازمانده های آیین مهر در دنیای امروز:

 

1.       در ایران باستان روز شانزدهم ماه مهر،جشنی به نام مهرگان برپا می شد كه هم اكنون نیز میان ایرانیان زرتشتی برگزار می شود .

2.       هفتمین ماه سال در تقویم ایرانی به نام ایزد مهر نامگذاری شده است .

3.       به استناد از منابع ارمنی و سریانی كه از دوره ساسانی بر جای مانده پارسیان به مهر قسم می خوردند در مناطق كرد نشین ایران گاهی با اشاره به خورشید یا چراغ سوگند یاد می كنند.

4.       در گذشته هر روز هفته وقف یكی از ستارگان هفت گانه بود و روز یكشنبه روز مقدس به حساب می آمد (در زبان انگلیسی امروز sun day به معنی روز خورشید است .)

5.       به اعتقاد دكتر كزازی زولبیا صورت دیگری از چلیپاست كه به عنوان میزد(خوراك مقدس) به معبد اهدا می شد شاید همین جنبه تقدس آن موجب شده باشد كه هنوز در مواردی این شیرینی مصرف می شود .

 

آثار مهرپرستی در كردستان

 

كردستان از دیرباز مهد تمدن بوده است و اولین تمدن قوم آریایی به نام ماد در این قسمت از سرزمین ایران شكل گرفت و هموطنان كرد ما كه بازمانده مادها هستند صاحب این تمدن بزرگ كهن و بسیار درخشان ایران هستند جای شگفتی نیست كه ادعا كنند در ایران مهركده ای  وجود داشته، برای اثبات این موضوع می توان به موارد زیر اشاره نمود:

 

1.       معبد مهر در تخت سلیمان نزدیك تكاب و سقز

2.       نقش و نگارهای تاق بستان در كرمانشاه

3.       مهركده قیزقایان در دره ی شهر زور كردستان عراق شمال غرب سلیمانیه

4.       غار كرفتو ( پرستشگاه خورشید ) در سقز كه احتمال مهر كده بودن آن، وجود دارد.

 

مهر در اروپا

 

مهر گرایی كه ریشه ی آن به دوره ی مفرغ و پیدایی دولت شهرها بازمی گردد نه تنها در ایران و هند كه در آسیا و اروپا نیز گسترش بسیار یافته بود. در یكصد سال گذشته مهرابه های بسیاری كشف شده كه آثاری همچون حجاری ها، نقاشی ها و لوازم به جا مانده در آنها به شناخت بیشتر آیین مهر منجر شده است.

 

اغلب این مهرابه ها در سرزمین های امپراتوری روم می باشد. آثار هنرمندان بیان گر این مطلب است كه آیین مهر (میترائیسم) تأثیر ژرفی بر باور و اعتقادات مردم داشته است.

 

اوایل قرن نخست میلادی این آیین در ایتالیا نفوذ یافت اما هنگامی كه كنستانتین امپراتور روم دین مسیحیت را پذیرفت، میترائیسم تضعیف شد. تا اینكه نیمه دوم قرن چهارم میلادی، اشراف روم معابد مهر پرستی را احیا كردند و آن را با تصوف و عرفان شرقی آمیختند.

 

بدین گونه آیین مهر دوباره قدرت گرفت به حدی كه مردم هنگام طلوع خورشید (نماد مهر) در مقابل آن سر فرود می آوردند و خورشید را نیایش می كردند. به جا آوردن آیین مهر با نام عیسویت به جایی رسیده بود كه لئو( leo ) یكم كه از 440 تا 461 میلادی پاپ بود با آیین مهر به مخالفت پرداخت. با وجود این امروزه نیز در كلیساهای كاتولیك بیشتر در هنگام برآمدن و فرورفتن آفتاب به وعظ و سخنرانی و  مراسم دینی می پردازند .

 

در آثار به جا مانده در مهرابه ها هر جا تصویری از مهر (میترا)  می بینیم شنلی ارغوانی یا سرخ به تن دارد . در انجیل آمده است كه هنگام به صلیب كشیدن عیسی ناصری ، شنلی ارغوانی به تن داشته در این زمان نیزدر تشریفات بزرگ مانند تاج بخشیدن ،‌ پاپ و همه ی كاردینال ها لباس سرخ می پوشند.

 

در آیین مهر هفت مرحله ی پیشرفت معنوی وجود داشت كه دومین مرحله آن عروس یا پوشیده  نامیده می شد. به گفته ی پژوهشگران در این مرحله مردان مجرد و دختران برای خدمت به مهر در مهرابه ها به سر می بردند، هرگز ازدواج نمی كردند و خود را وقف مهر می نمودند. در كلیساهای امروز نیز راهبه هایی وجود دارند كه خود را وقف حضرت مسیح نموده اند و هرگز ازدواج نمی كنند .

 

روز بزرگ نیایش برای مسیحیان یكشنبه است (روز خورشید sun day )و در كلیساها شمع روشن می كنند كه از مهر پرستان وام گرفته شده است .

 

نمونه های زیر نیز نشان از تأثیر میترائیسم بر آیین مسیح است :

1.       سرود خواندن و نواختن ناقوس در كلیساها .

2.       مراسم ورود به دین و غسل تعمید .

3.       مراسم عشای ربانی كه با خوردن نان و شراب ( در آیین مهر شیره ی هوم ) همراه است .

4.       رواج نام های میترایی همچون پاپ papa ( پیشوای كاتولیك های جهان )، پدر (عنوانی از كشیشان كاتولیك)، میترا mitra ( نام كلاه بلند كاردینال ها) و از همه مهمتر شب زایش ایزد مهر(شب یلدا) با تولد حضرت مسیح تقریبا یكی است .

 

عیسویت همچون مهر گرایی به خدای نور و مهر اعتقاد دارد و از بت پرستی دوری می كند و به جهان دیگر و روز رستاخیز ایمان دارد اما در مواردی همچون قربانی كردن، گیسو آرایی و نقش زن با مهرگرایان در تضاد است.

 

 

بخش مهر در ایران :

گرد آوری و ارائه : خانم پروین سهرابی نیا

 

بخش مهر در اروپا :

گرد آوری و ارائه : خانم فرشته فلاحتی

بهمن، آشتی‌بخش و گستراننده صلح و آرامش

بهمن، آشتی‌بخش و گستراننده صلح و آرامش   

دکتر فرزانه گشتاسب  

۲۶ دی ۱۳۸۸

 

در بندهشن  آمده است که یکی از خویشکاری‌(وظیفه) های بهمن امشاسپند (در زبان اوستایی: وُهومَنَه) آشتی‌بخشی است:

 

بهمن نیک نیرومند آشتی‌بخش. او را نیرومندی این که سپاه ایزدان و نیز آنِ آزادگان چون آشتی کنند و بیفزایند، به سبب بهمن است که به میان ایشان رود…

 

آشتی چیست که فرشته بزرگی چون بهمن خویشکاری گسترانیدن آن را دارد؟ آشتی چه معنای بزرگ و  والامرتبه‌ای است که برای برقراری آن باید به مقام وهومنه رسید؟

 

آیا  والاتر از انسانی که آرمانش برقراری آرامش و آشتی در جهان هستی است، وجود دارد؟ چنین کسی در آموزه اشوزرتشت «سوشیانت» نامیده شده است.

 

«به راستی سوشیانت‌ها  کسانی هستند که در انجام وظایف خود، از اندیشه نیک  پیروی می‌کنند و کردارشان از راستی سرچشمه گرفته است و برابر با آموزش‌های توست. ای مزدا، این‌ها به راستی برای درهم‌شکستن خشم و برقراری صلح و آشتی تعیین شده‌اند» (گاهان، هات 48 بند12).

 

در آموزه‌های زرتشتی گسترانیدن صلح و آرامش در جهان، چیزی بیش از واژه‌هایی ساده و رسیدن به آرزوهای دنیوی و خواسته‌های کوتاه‌مدت مادی است.

 

آشتی میوه درخت عدالت و برگ و بار جامعه‌ای آرمانی است که به سوی پیشرفت و آبادانیِ همه هستی حرکت می‌کند. جهانی که همه موجوداتش از خردترین گیاهان و جانوران تا انسان دانا و خردمند در هاله نورانیِ وهومنه می‌کوشند تا اَشه را گسترش دهند، راستی را و قانون را، راستی مطلق را؛ و اشوزرتشت خود قهرمان بی‌نظیر این راه است، راه برقراری آشتی در جهان.

 

هات 29 گاهان داستان توانایی و پیروزی  اشوزرتشت بر خشم و ستیز و زور و بی‌عدالتیی است که روان جهان را آزرده است و این اشوزرتشت است که دست در دست بهمن به اهورامزدا و سرچشمه دانایی رسیده و به سبب همین برتری، برگزیده می‌شود تا آرامش و آسایش را در جهان اهوراآفریده برقرار کند و بگستراند.

شما ای اهورامزدا و اشا به اینها (زرتشت و پیروانش) نیروی مینویی و توانایی بخش. ای وهومنه (تو نیز به زرتشت) آن را ارزانی دار تا در پرتو آن آرامش و آسایش بخشد (گاهان، هات 29 بند10).

 

ای داداراورمزد یکتا،

 

آیا به راستی سوشیانتی خواهد بود تا بار دیگر همچون اشوزرتشت سپیتمان آشتی و آرامش را در جهانِ تو برقرار کند و به ما بیاموزاند که خوشبختی و آرامش خود را باید در خوشبختی و آرامش انسان‌های دیگر جستجو کنیم !

جایگاه سروش در گاتها و مدیتیشن امروزی

ارایه و دفاع مهرانگیز غیبی از نوشتار

جایگاه سروش در گاتها و مدیتیشن امروزی        

کامبیز رستمی  

۱۲ شهریور ۱۳۸۸

مهرانگیز غیبی، نخستین ارایه کننده نوشتار در رده اصلی بالای 18 سال بود. وی در نوشتار خود کوشیده بود جایگاه سروش را در گاتا و مدیتیشن امروزی بررسی کند.

 

وی در سخنان خود گفت: سروش، از ریشه سرو به معنی نیوشایی است و در واقع می توان آنرا شنیدن پیام مزدایی با گوش جان دانست. واژه سروش بارها در اوستا ذکر شده است، اهنودگات را نیز یشت سروش می نامند. در اوستاهای روزانه، اوستاهای ویژه درگذشته بارها این ایزد یاد می شود و ذکر می شود که سروش را به گونه ای متفاوت از ایزدان دیگر باید ستود و در واقع یزته است.در مدیتیشن نیز هدف را باز کردن گوش درون می نامند. و در واقع شباهتی بین این دو دیده می شود. از دیگر سو استوره ها از سروش یاد می کنند و به ما می آموزند که برای به دست آوردن سروش بایستی با دلدادگی و اندیشه درست به اهورامزدا اینان داشت. بدینگونه می آموزیم که سروش در مان بخش روح است و با مانتره به آن می توان دست یافت.

 غیبی در پایان به پاسخ پرسشهای داوران پرداخت.

مروری بر جشنها و گاه شماری زرتشتیان در سخنرانی فرنشین انجمن موبدان

مروری بر جشنها و گاه شماری زرتشتیان در سخنرانی فرنشین انجمن موبدان        

موبد دكتر اردشیر خورشیدیان  

۰۱ شهریور ۱۳۸۸

موبد-دكتر-اردشیر-خورشیدیان

آدینه 30 امرداد ماه، روز شهریور از ماه شهریور یعنی جشن شهریورگان بود. زرتشتیان تهران امسال این جشن را در كوشك ورجاوند گرامی داشتند، موبد دكتر اردشیر خورشیدیان به عنوان سخنران در این مراسم از فلسفه گاه شماری زرتشتیان، جشنهای متعدد ایرانیان و تاریخچه نام گذاری برخی روزها سخن گفت،

 

متن كامل سخنرانی فرنشین انجمن موبدان را در ادامه مطلب بخوانید:

 

كوشك ورجاوند تهران در این روز میزبان گروه زیادی از زرتشتیان بود، موبد دكتر اردشیر خورشیدیان

 

با سپاس از گرامی سازمان فروهر و انجمن زرتشتیان تهران و همه کسانی که  به  برگزاری این  روز خجسته   «گرامی داشت  روز پدر»  درمکان کوشک ورجاوند  یاری رسان شدند و درود و سپاس از شما بهدینان ارجمند که از راههای دور ونزدیک برای شرکت دراین جشن فرخنده حضور به هم رسانیده اید. و عرض خجسته باد به همه   « پدران  گرامی »  در این مجلس باشکوه. و همه  پدران نیک  رفتار  سراسر گیتی.  

 

در دین زرتشتی همه انسانها بسته به درجه  پارسایی، به یک نسبت می توانند، سپندینه ( پاک وسازنده ) باشند و کسی را بر کسی دیگر برتری نبوده و  نیست . ازسویی دیگر هربهدین «خویشکاری» دارد که درطی زندگی  به گسترش  راستی ها و استقرار  نیکی ها در جهان کوشش نماید و « سپنته من  وار » راستی جویان را پشتیبان و با نیک اندیشان جهان همازور باشد. بر پایه این دو اصل دین، بین ما زرتشتیان رسم نبوده ونیست که سال را با نام کسی آغاز کنیم، یا روزی  که  برای بزرگداشت پدر  یا  مادر  یا  هر مناسبت سپندینه دیگری  نام گذاری میشود ،  به مناسبت زایش یا  درگذشت  بزرگی    انتخاب نماییم .  بلکه  همواره  نام  ایزدی (ستودنی ) یکی از روزهای ماه  ، برای  نامگذاری  ایام   به  یاد  ماندنی  برگزیده میشده است . زرتشتیان زمان را یک پارچه نمی بینند و جدا جدایا گاه به گاه (فرصت )  میدانند . ازاین دیدگاه «گاه شمار زرتشتیان» به  «گاه» اهمیت بسیار میدهد  وازاینرو سرودهای  سپندینه اوستا   با «سرایش »همراه  است .  نوازنده موسیقی نیز  هر«گاه» را فرصتی میداند که « نتی»  را بنوازد  یا  با« سکوت به جا  وبه اندازه  »  برزیبایی و شکوه و  تاثیر  سرود   و نغمه    بیافزاید .  این گاه شماربه مردم   می آموزد   که درزندگی   از هر «گاه» بهره برده، موسیقی زندگی خود رابه  زیباترین شکل  و با با شکوه ترین آوا ، به  بارنشانند.  گاه شمار زرتشتیان  دارای 12 ماه سی روزه و  یک گاه  5 روزه است  که هرروز آن  به نامی ستودنی( ایزدی  ) اختصاص یافته ،  و هر روز  به پنج گاه   کاملا طبیعی  بخش شده  وزرتشتی    با نام و یاد  خدا وسرودن  سرودهای سپندینه   اوستا  ، تلاش  روزانه  خود  را  آغاز میکند  و درتمام شبانه   روز کوشش دارد  که  با مفاهیم  ایزدی آنروز  همگام  و با مفاهیم  ضد آنروز که «دیوی » خوانده میشود،  به مبارزه  پردازد : روز اردیبهشت باراستی  همساز و بادیو  دروغ نبرد  کند. روز وهومن، نیک منشی  پیشه کرده  و  با دیو بدمنشی می ستیزد  وهمین گونه الی آخر.   براین پایه  ،گاه شمار  زرتشتی علاوه براینکه  همانند دیگرتقویمهای جهان ،روز  شماراست . روش  انسانی زیستن و به تعالی رسیدن  را  نیز یاد آور میشود  و  درنتیجه  یک تقویم  فرهنگی  انسان ساز  است که   چنانچه به مفاد آن عمل شود  ، راستی   ونیکی   به بار می نشاند. 

 

  ازآنجا که  نام ماه های  این گاه شمارفرهنگی ،از بین نام های سپندینه  روزها  انتخاب شده  است .  هرروز ماه  که با نام ماه  برابرشود ، زرتشتیان  به مناسبتی  ستودنی تر ،جشن میگیرند  .  تقریبا  هردو ماه یکبار  به مدت پنج روز   مراسم «گاهانبار  خوانی» را به انجام میرسانند و در شش چهره    درسال به دیگران بسته  به توان مادی ومینوی خویش، « بار»میدهند. روزنخست  تیرگان  به  یاد  شهدای  جنگ  با تورانیان  و  اورمزد واسفندماه به یاد شهدای حمله  تازیان ، «پرسه همگانی» برگزار میکند. روز اورمزد وفروردین ماه را آغاز سال ملی  وجشن  زایش اشوزرتشت را نوروز بزرگ ، ویژه زرتشتیان می شناسند. سیزده بدر ،روز تیرایزد وفرودین  ، روز گرامی داشت طبیعت ، به  دشت وصحرا میزنند. روز نوزدهم فروردین   (فرودک )  را روز هماروانان وفروهران و بیاد روان وفروهر جوانمردان و پارسایان  شهدای تاریخ    پرافتخار ایران ،  به آرامگاه میرود.جشن اردیبهشت گان  ،روز بزرگداشت  اشویی (راستی وپاکی وعشق اهورایی ) است  که آتش  مقدس نماد آنست ، دراین روز موبد ودهموبد به  جمع کردن 16آتش صنوف گوناگون  درشهر  می پرداختند و بهدینان  به آتشکده ها رفته  و «اشویی »  را گرامی  میدارند .روز سروش ایزد از  ماه اردیبهشت   روز  حمایت از پرندگان  است .جشن خردادگان روز گرامی داشت دانش وخرد و جشن تیرگان  روز  مراسم زیبای   آبریزان  وبزرگداشت  عظمت فرهنگ  آرش کمانگیر است ، بهدینان  نخی هفت رنگ به  دست می بندند که  در روز باد ایزد ازدست باز کرده   و  به باد می سپارند. جشن امردادگان  ، روز گل وگیاه  است  . جشن شهریورگان  ، روز شهریاری برخویش وتسلط برنفس  «روز  پدر»   بهدینان  است . جشن مهرگان  روز «عشق » است ،عشقی  که  با مهر   راستین همراه بوده   و  باپیمان هم    پیمان است  . جشن آبانگان  روز گرامی داشت آب  . جشن آذرگان  روزگرامی داشت آتش  مادی است . جشن  دیگان   درماه دی  چهارروز است :شب یلدا شب  جشن دی به آدر است . دی به دین روز بزرگداشت دین یا  وجدان است  که بزرگترین نعمتی است که خداوند به بشر     بخشیده  و ماموریت  پیامبران    بیدار کردن این بخش  ازقابلیت   کم نظیر بشر بوده   است .  دی به مهر روز گرامی داشت مهر   وفروتنی  است .  دی  به آذر   روز درک وگرامی داشت    آتش های مینوی است .   روز بهمن از ماه بهمن  وجشن بهمنگان  نزد ایرانیان  روز حمایت از حیوانات  نامگذاری شده که مورد پذیرش انجمن موبدان نیز میباشد.   روزمهر از ماه بهمن ،جشن سده ، روزگرامی داشت کشف آتش    که یکی ازمهمترین و بزرگترین و  کارسازترین  کشفیات بشر  است ،می باشد  .  جشن اسپندگان  ،  روز گرامی داشت مقام مادر  وبزرگداشت  زن   است. روز رام  ایزد و اسفندماه روز درختکاری است.  و  پنج روز آخرسال یا گاه گاتابیو ، روز  هایی   برای رسیدگی  اندیشمندانه  به کارهای انجام گرفته   در سالی که   گذشت    و   درس گرفتن  از   برای سال آینده   و شرکت در گاهانبار همس پس میدیوم گا ه  و   خانه تکانی  راستین     درون وبرون است .

 

موضوع  انتخاب  برخی از روزهای  برگزیده براساس  باورهای  دین سپندینه زرتشتی در انجمن موبدان تهران ، اززمانی آغاز گردید که  ازسوی  گرامی  شهرداری تهران  وچند NGo   روز26 دیماه (جشن بهمگان) برای روز حمایت از حیوانات  و برای  روزحمایت ازپرندگان روز 15  اردیبهشت را انتخاب شده بود  و نوشته بودند   که جوانان ایرانی بشدت  روز والنتین را   علاقه مند هستند که   روز عشق  بدانند وبرخی   جشن اسفندگان را روز  عشق معرفی می نمایند  و از انجمن موبدان تهران  که تنها مرجع   مینوی (دینی وفرهنگی )، عرفی ورسمی وقانونی جامعه زرتشتیان ایران می باشد، درخواست کرده بودند که دراین چند مورد  نظررسمی   را  اعلام و ارسال دارد  . انجمن    موبدان  بنا  برتکلیف  دینی ووظیفه  قانونی،   به پژوهش   پرداخت  و   باتوجه به اصول باورها  وفرهنگ زرتشتی،   پس ازمدتی، پاسخ   کارشناسی ورسمی   تهیه و  دراختیارخواستاران  وپژوهشگران    قرار داد  .

 

دردین زرتشتی   ، ایزد سروش  ، پیام رسان   شناخته شده  و  خروس   نماد زمینی   آنست .دراوستای برساد ، هر امشاسپند که ازفروزه های جاودانه اهورامزدا میباشند  با چند ایزد  (ستودنی های مینوی ) همکار شناخته شده اند که میخوانیم « به خشنودی مینوی اردیبهشت بلندو آدر وسروش وورهرام »  بنابراین  دلیل ،بسیاردقیق وکارشناسی ، روز سروش ازماه اردیبهشت که برابر روز 16 اردیبهشت  تقویم رسمی خورشیدی است ، روز  پرندگان  تایید و  معرفی شد.  درمورد روز  مادر  و زن  نیز  از دوران باستان  روز سپندارمزد از ماه اسفند(جشن اسفندگان )  را روز زن  ومادر اعلام کرده و به روز مزد گیران  معروف بود ه که  بانوان گرامی  دراین روز به تخت می نشینند  و کارهای منزل  را مردان  خانواده انجام میدهند و مقام مادر وزن را گرامی داشته میشود . وازآنجا که  عشق به مردان محدود نمیشود وبانوان  گرامی  نیز   به شوهر وفرزند وخانواده   عشق می ورزند وازهمه بالاتر «مهر وعشق »    مفهومی بسیارگسترده تروفراتر از عشق زمینی دارد. وعشق به اهورامزدا ،  به  راستی و نیکی ،عشق به   محیط زیست و دیگر مردمان جهان ،عشق به میهن  و همه هستی  هم،   جزیی ازواژه عشق ایرانی که برخواسته از واژه «اشا»   شناخته میشود  و  درفرهنگ زرتشتی  لازمست  با عهد وپیمان همراه  و از«مهرودروج » به دور باشد، میباشد .ازاینرو ،  تصویب شد که  باید اجازه داد که جشن اسفندگان روز گرامی داشت مقام مادر وبزرگداشت زن  باقی بماند و جشن مهرگان یعنی روز مهر از ماه مهر که دهم مهر   تقویم ملی است  « روزعشق» ایرانیان معرفی واعلام  گردید.   مورد دیگر   جشن بهمنگان بود که درتقویم ایرانی  روز حمایت از حیوانات شناخته شده است  که چون دردین زرتشتی  امشاسپند بهمن   موکل حیوانات میباشد، نامگذاری  این روز  ، کاملا مناسب  فرهنگ  ، شناخته شد واعلام گردید.      دراینجا  تنها  برسر روز پدر  مشکل بسیار مهمی  پیش آمد؟   چرا که آنگونه که پژوهش شد ،ظاهرا  روز  پدر در  فرهنگ زرتشتی وجود نداشته  وتنها چندسالی پیش ، جشن بهمنگان روز پدر زرتشتیان  معرفی شده  و کم وبیش برگزار می گردیده است ،  که  انتخاب  روز حیوانا ت ،  دراین روزسپندینه،  بسیار  درست  ومنطقی   مینمود  و شایسته   نبود که جشن بهمنگان هم روز حیوانات  باشد وهم روز پدر  ،ازاینرو  انجمن موبدان پس از مدتی   پژوهش  ومشورت ،  روز شهریوراز  ماه شهریور یا جشن شهریورگان  را روز پد رانتخاب واعلام  نمود.  چرا که همانگونه که روزمادر  با امشاسپند سپندارمزد که  نماد  مهرورزی وازخود گذشتگی   که بیشتر ویژه  بانوان  است ، متناسب  میباشد،   روز شهریور امشاسپند نیز  که به مفهوم شهریاری برخویش و تسلط برنفس  و ازویژگیهای   مردان   غیرتمند و  باهمت و  بافرهنگ   میباشد،  برای روز پدر مناسب تر تشخیص وتصویب  و اعلا م گردید.    برهمه ما بهدینان شایسته است  که  این چهار روزعزیز  دیگر   در گاه شمار زرتشتی را نیز   همواره  به یاد  بسپاریم  و کوشش کنیم که «روز پرندگان« ،« روز پدر» ، «روزعشق  » و « روز حیوانات   » را   نیز گرامی داشته   و به شایستگی به تکالیف  دینی وفرهنگی و  خویشکاری  انسانی خویش عمل نماییم .         

 

ازانجمن ها وسازمان ها وانتشارات   زرتشتیان  سراسر کشور  ،  درخواست داریم  که  گاه شمار  سال دیگر،  را  با مشورت با انجمن موبدان تهران   هماهنگ  کنند .  و از همگی شما باشندگان گرامی  وبهدینان ارجمندنیز  درخواست داریم که  هرگونه انتقاد  و   پیشنهادی درمورد  نه تنها  این چهارروز   انتخاب شده  ، که درمورد روزهای دیگر که  دربخش نخست  به آگاهی رسید،     دارید   .   حداکثر  تا تاریخ  آخر مهرماه  امسال  به انجمن موبدان تهران  کتبا اعلام دارید  .که  مانند همیشه تاریخ ،این هم اندیشی مسئولا نه    بین  دین باوران ودین یاوران   بهدین   با  انجمن  موبدان  ، موجب همازوری بیشتر  و  شناخت بهتر  راستی ها     و بهبود   مدیریت  مینوی  جامعه  ،  خواهدشد  .   بی صبرانه     چشم به راه   دیدگاههای  کارشناسی   شما هستیم    .      مهر افزون  .  راستی پیروز    .

 

  ایدون باد . ایدون ترج باد  :     موبد دکتراردشیرخورشیدیان   . رییس انجمن موبدان تهران .  کوشک  روانشاد دکتر   ورجاوند تهران . شهریور ا مشاسپند وشهریور  ماه   3747 دینی زرتشتی  . 30  /ا مرداد/  88 هجری خورشیدی  .بزرگداشت همگانی روز پدر زرتشتیان

آشنایی با سنتها و آیین پنجه

آخرین گاهنبار سال آغاز شد:

آشنایی با سنتها و آیین پنجه       

پروین فرزانگی  

۲۵ اسفند ۱۳۸۷

بامداد پنجه وه است هوا هنوز تاریک است ، نسیمی آرام می وزد وشعله ی فانوسِ روشنِ بر  بام را می لرزاند. گلدانی پر از مورد سبز، کاسه ای آب ، سینی ای پر از میوه های رنگ رنگ ، کپه ای هیزم فروزان وبوی خوشِ آتش زوهر است که در هوا می پیچد ، شعله های زیبای آتش در هوا میرقصد ، زیبا وبا شکوه. آتش بر بام ها یک به یک روشن می شود و با هر آتشِ نمایان از دور ونزدیک ، دلمان لبریز از شوق می گردد نوای خوش اوستا به گوش میرسد حس زیبایی است گویا فروهر نیاکان به همراهی ما شتافته اند واهورامزدا را نیایش می کنند.

 

  درایران باستان سا ل دوازده ماه سی روزه داشت که در جمع 360روزمی شد به آخرماه هشتم(آبان ماه)وبعد ها به آخر ماه دوازدهم(اسفند ماه) پنج روزاضافه می کردندتاسال کامل(365روز)شود که این پنج روز را پنجه مینامیدنداین پنج روزبه نام های اهنود،اشتود،سپنتمد،وهوخشتر،وهیشتوایش نامیده میشودکه همان پنج بخش گات ها است. نام های دیگری که به این روزها داده اند: فروردگان، فرورد جان، گاه، اندر گاه، روزهای گات ها، اندر گاهان، وهیجک، بهیزک، پنجه، فنجه،پنجک،پنجی، فنجی، پنج روزی، پنجه گزیده، ایام المسترقه، ایام المختاره، پنجه فضل السنه وبالاخره پنجه کبیسه که زرتشتیان همان پنجه را به کار می برند. در این پنج روز گهنبار چهره ششم یعنی همس پت میدیم گاه یا برابری روز وشب برگزار میشود. پنج روز مانده به این گهنبار یعنی از روزاشتاد تا اهنود را پنجه کوچک می نا مندو پنج روزآخر سال پنجه بزرگ نامیده میشود. در گذشته  مردم در پنجه کوچک به تمیز کردن خانه و کاشانه می پرداختند و همه چیز را برای برگزاری هر چه باشکوه ترگهنبار پنجه و نوروز آماده می کردند. گهنبار همس پت میدیم گاهِ آفرینش انسان است. بنا بر ادبیات دینی اهورامزدا جهان وموجودات را در365 روزو شش گهنبار آفریده است. و در پایانِ هر آفرینشی به پاسداشت آن جشنی بر پا میشود و چون شش آفرینش وجود دارد شش جشن نیز در طی سال برگزار میشود این جشن های شش گانه را گهنبارمیگویند.

 

میدیوزرم: به معنای میان بهار است. این اولین گهنباراست که از چهل روز پس ازآغاز بهارتا چهل وپنجمین روز بهار گرفته می شود.نخستین آفرینش ، آسمان بوده که آفرینشش از اول فروردین تا نهم اردیبهشت ماه به تقویم امروزین  وبا پنج روز درنگ مجموعا تا14 اردیبهشت ادامه داشته است.

 

میدیوشهم: به معنای میان تابستان است. این دومین گهنبار است وفرا رسیدن آن را به مدت پنج روز ازصدو یکمین تا یکصدو پنجمین روز سال جشن می گرفتند. دومین آفرینش آب است وبنا به تقویم امروزین ما آفرینش آن از 15 اردیبهشت تا 12 تیر ماه ادامه داشته است.

 

پیته شهیم: به معنای (پایان تابستان) این سومین گهنبار است که آن را از یکصدو هفتاد وششتمین تا یکصدوهشتادمین روز سال جشن می گرفتند.سومین آفرینش زمین است و بنا به تقویم امروزین ما از 13 تیر ماه تا 20 شهریور و با پنج روز درنگ تا 25 شهریور ادامه داشته است .

 

 ایاسرم: به معنای (بازگشت به خانه)است و منظور از آن آغاز پاییز است. این چهارمین گهنبار را از دویست و ششمین تا دویست ودهمین روز سال جشن می گرفتند. چهارمین آفرینش گیاه است و بنا به تقویم امروزین ما از26 شهریور تا 19 مهر و با پنج روز درنگ تا 24 مهر ادامه داشته است.

 

مید یاریم: به معنای (میان سال ) است این پنجمین گهنبار را از دویست وهشتاد وششمین تا دویست ونودمین روز سال جشن می گرفتند .  که این جشن زمستانی را میان سال می خوا نندمعرف تقویمی است که آغاز آن اول تابستان بوده است . پنجمین آفریده جانوران هستند و بنا به تقویم امروزین ما از 25 مهر تا 9 دی و با پنج روز درنگ تا 14 دی ادامه داشته است.

 

همس پت میدیم: به معنای (حرکت همه سپاه) است ودر اصل مربوط به فرود آمدن گروهی فروهر مردگان به روی زمین بوده . این گهنبار درواقع یاد بود مردگان به شمار می آمده. ششمین گهنبار را از سیصدوشصت و یکمین تا سیصدوشصت وپنجمین روز سال جشن می گرفتند. ششمین آفریده انسان بوده وبنا به تقویم امروزین ما از 15 دی تا 24 اسفند و با پنج روز درنگ تا 29 اسفند ادامه داشته است.این گهنبار به فروهرها اختصاص دارد. در ایران باستان برای انسان قائل به وجود تن و چند گونه نیروی مینوی بودند این نیرو های مینوی بنا به اوستا عبارتند از اهو(جان) ، دئنا (وجدان) ، بئوذه (هوش و ادراک) ،اورون(روان) و فروهر. در آیین زرتشت عمر جهان چهار دوره سه هزار ساله است در سه هزار ساله ی نخست فقط فروهرها وجود داشتند وجهان بری از ماده بود . در سه هزار ساله دوم به خواست اهورامزدا فروهرها پیکر گیتییایی نیز یافتند و انسان و جهان مادی پدید آمد . از این پس فروهرها نگهبان پیکر گیتییایی(قالب مادی) خود شدند. در هیچ موجودی نیست که گوهر فروهر وجود نداشته باشد حتی اهورا مزدا که خود آفریننده ی بود و نبود است نیز دارای فروهر می باشد(در میان همه آن فروهر های نخستین ، اکنون آن فروهر اهورامزدا را می ستاییم که بزرگترین و بهترین و زیباترین و استوارترین و خردمندترین و خوش اندام ترین ، بنا بر راستی (اشه) والاترین است.)  فروردین یشت بند 80

 

امشاسپندان وایزدان نیز مانند اهورامزدا دارای فروهر هستند. فروهر در اوستا فروشی و در فارسی باستان فرورتی و در پهلوی فروهر است وبه معنای پیش برنده می باشد. در گات ها واژه ی فروهر وجودندارد ونخستین بار درهفت هات(بند سوم یسنای 37) ازآن نام برده شده ( ما اهورامزدا وفروهرهای مردان وزنان نیک رامی ستاییم )

 

با مرگ ، تن و جان ازبین می روند در حالیکه روان و فروهر فنا ناپذیرو ماندگارمی مانند. فروهر غیر از روان است روان پاسخگوی اعمال این جهانی انسان و کیفر پذیر است اما فروهر بدون کوچکترین آلودگی به مبدا خود اهورامزدا بر می گردد. فروهرهادرقوه وقدرت با هم برابر نیستند فروهرهای نخستین آموزگاران دین قویترین شمرده شده اند و پس از آن فروهر هایی که هنوز به قالب جسمانی در نیامده اند وآن فروهرهای سوشیانت هایی هستند که با ظهور خود به جهان جانی نو خواهندداد.

 

نیاکان ما بر این باور بودند که در این ده روز پایان سال فروهر درگذشتگان به دعوت باز ماندگان به میان آنان ودر خان ومان خود فرود آمده وبه بازماندگانی که آنها رابه یاد داشته ومراسمی بر پا می کنند خیرو برکت هدیه وتندرستی شان را از اهورامزدا درخواست می کنند چنانچه در فروردین یشت آمده :

 

بند 49 : فروهرهای سود بخش نیرومند پاکان را می ستاییم که در همس پت میدیم از جایگاه خود بیرون می آیند و ده شبانه روز برای کمک در اینجا به سر میبرند و آگاهی بدست می آورند .

 

بند50 : چه کسی ما را می ستاید؟ چه کسی نیایش بجا می آورد؟چه کسی سرودهای دینی میسراید؟ چه کسی نماز بجا می آورد؟ چه کسی پذیرا می شود ؟ با در دست داشتن خوراک و داشتن پوشاک ، با نماز راستی افزا نام کدامیک از ما را در اینجا خواهد خواند؟ روان کدامیک از ما را خواهد ستود؟ برای کدامیک از ما او دهش خواهد کرد؟از آنچه که هست خوراک گوارای تازه برای همیشه و جاودان.

 

بند 51 : آنگاه کسی که که او از روی راستی ستایش بجا می آورد با در دست داشتن خوراک و داشتن پوشاک و با نماز راستی افزا، فروهرهای ناآزرده نرنجیده ی توانای پاکان با خشنودی برای او نیایش بجای می آورند[چنین] :

 

بند 52 : این چنین باشد در این خانه زندگی با گروه دلاوران باشد اسب تندرو و گردونه ی  استوار باشد هرآینه نیرومند سرور انجمن که ما را از روی راستی بستاید با دردست داشتن خوراک و داشتن پوشاک با نماز راستی افزای.

 

بند 156 : فروهرهای بسیار نیرومند وپیروزگرپارسیان وفروهرهای نخستین آموزگاران دین وفروهرهای پیامبران بشود که دراین خانه خشنود بخرامند.

 

بند 157 : بشود که از این خانه خشنود گشته جزای نیک ورحمت سرشار درخواست کنند. بشود که از این خانه خشنود برگردند. باشد که آنان سرودها و مراسم را به آفریدگار اهورامزدا و امشاسپندان رسانند. مبادا که آنان گله کنان از این خانه و مزدا پرستان دور شوند.

 

یکی از سنت های معمو ل پنجه روشن کردن آتش بر روی بام ها است که در پگاه پنجه وه انجام می پذیرد و با انجام آن به پیشواز نوروز وآغاز سال نو وماه فروهرها ( فروردین ) می روند. این پنج روز به شوند نیکو داشتن فرود فروهرهای نیاکان وپاسداشت آفرینش انسان وبر خود داشتن نام پنج بخش گاهان و پیش درآمد نوروز وسال نو وبرابر شدن روز وشب بسیار سپندینه وپاک انگاشته شده است.

سنت و مدرنیته در نشست هم اندیشی

سنت و مدرنیته در نشست هم اندیشی

ماندانا میرابی  

۱۱ اسفند ۱۳۸۷

«لزوم نگهداری سنتها و آیینهای كهن زرتشتی و شناخت فلسفه و باورهای بنیادین آن» موضوع سخنرانی موبد پدرام سروش پور در بخش دوم نشست هم اندیشی پنچشنبه پسین بود. وی در ابتدا از گروه حفظ آداب و رسوم دینی انجمن موبدان یاد كرد و به فعالیتهای این گروه همچون برپایی سدره پوشی سنتی در روستای مباركه و جمع آوری ضرب المثلها و اشعار دری اشاره نمود.

 

«مجموعه ای از رفتارهای برخاسته از مبانی دینی كه در راستای درك و باورمندی پایه ها و زیربناهای فكری یك دین شكل گرفته و در جوامع دینی نهادینه شده باشند» تعریفی بود كه این هموند انجمن موبدان از آداب و آیین های دینی به صورت كلی ارائه نمود و تاثیرات آنها را برشمرد كه مهمترین تاثیر آن پایداری و همازوری جوامع می باشد.

موبد پدرام سروش پور در نشست هم اندیشی انجمن موبدان

موبد سروش پور در ادامه به ریشه یابی دلایل تحول سنتها پرداخت و علت آن را در مدرنیسم دانست وی سپس دیدگاه های گوناگون در مورد سنت و مدرنیسم را توضیح داد. مدرنیسم رادیكال می گویند سنت باید به صورت كامل كنار گذاشته شود و مدرنیته را تنها عامل پیشرفت می دانند از سوی دیگر سنتی رادیكال كاملا عكس فكر می كنند و اعتقاد دارند مدرنیسم را باید از بین برد.

 

اما مدرنیسم میانه رو دین را امری عقلی می داند و اعتقاد دارد كه باید آن را امروزی و مدرن نمود در نتیجه از دین چیزی جز اخلاقیات و از خدای دین چیز جز خدای ساعت ساز كه زمانی این عالم را همچون ساعتی كوك كرده باقی نمی ماند.

 

و آخرین گروهی كه این هموند انجمن موبدان تعریف نمود، میانه روهای سنت گرا بود این جوامع كه معمولا دارای فرهنگی قوی هستند اعتقاد دارند كه انسان موجودی تجربه گرا است و بر این اساس سنت و آیین ها، تجربه گذشته بشریت می باشند نه كهنگی و پوسیدگی.

 

موبد سروش پور با معرفی این گروه ها دلایل شكل گیری جریان نو اندیشی دینی را نیز برای باشندگان شرح داد و سه مرحله ی آن را بدین صورت معرفی نمود: 1. بازگشت به متون مقدس، 2. نگاه مجدد به سنتها با تكیه بر متون مقدس، 3. تعیین تكلیف با فقه و احكام دینی.

 

كلیسای كاتولیك در اروپاپ و سید جمال الدین اسدآبادی پیشگامان بازگشت به متون دینی در ادیان مسیحیت و اسلام بودند. در میان زرتشتیان نیز این اتفاق با ترجمه دوباره گاهان آغاز شد كه پیشگامان آن موبد آذرگشسب و دكتر تاراپوروالا در هندوستان و استاد ابراهیم پورداوود در ایران بودند.

 

مراسم زایش، هفت سالگی، سدره پوشی، ازدواج و درگذشتگان از نگاه موبد پدرام سروش پور آیین های گذر برای هر فرد زرتشتی است. همچنین گاهنبارها جشن پاسداشت آفرینش جهان هستی توسط اهورامزدا است و به عقیده این هموند انجمن موبدان  نیایش و داد و دهش و نو اندیشی و شادی نیز در این سنت زیبا موج می زند.

 

اما بعد از اتمام سخنان موبد سروش پور از سوی انجمن موبدان دسته گلی به دكتر فرزانه گشتاسب برای اخذ مدرك دكترا پیشكش شد و بدین ترتیب نوبت به میزگرد پایانی سومین نشست هم اندیشی دینی رسید. موبد دكتر اردشیر خورشیدیان، موبد مهربان فیروزگری، دكتر بهمن مرادیان و دكتر فرزانه گشتاسب تشكیل شد.

 

دكتر مرادیان در این میزگرد گفت باید سنتها تجزیه و تحلیل شوند و با آنها به صورت آگاهانه برخورد شود. موبد فیروزگری به اهمیت كار مانكجی برای حفظ سنتها اشاره نمود و دكتر موبد اردشیر خورشیدیان گفت هر دینی با سنتها و زبانش زنده است وی از اینكه گویش دری در حال نابودی است اظهار تاسف نمود و اضافه كرد كه برای این حادثه باید راهكاری اساسی اندیشید، البته از نگاه فرنشین انجمن موبدان وظیفه ی اصلی در این كار بر دوش مادران است.

 

بررسی ردپای عرفان گاهان در اشعار عطار

بررسی ردپای عرفان گاهان در اشعار عطار

ماندانا میرابی  

۰۸ اسفند ۱۳۸۷

بخش نخست نشست هم اندیشی انجمن موبدان با عنوان « دریچه ای به خورشید، رد پای عرفان گاهان در اشعار عطار» توسط منیژه حقیقت دانش پژوه کلاس های دانشپایه دینی انجمن موبدان تهران برگزار شد. منیژه حقیقت که در نوشتار خود به تفاوت های عرفان عطار و گاهان اشوزرتشت می پرداخت به بیزاری از دنیا در اشعار عطار اشاره کرد و آنرا به دلیل زمان عطار دانست وی افزود که گرچه زشتی های دنیا در زمان اشوزرتشت بیشتر بوده است ولی در گاهان عشق به دنیا و بوی زندگی وجود دارد.

 

منیژه حقیقت، انسان را در اشعار عطار اسیر سرنوشت خویش دانست و از این لحاظ نیز دیدگاه اشوزرتشت را با عطار متفاوت برشمرد. وی همچنین از دیگر تفاوت ها در دو دیدگاه، وجود داشتن توبه در شعر عطار و وجود خارجی شیطان دانست، این در حالی است که در دیدگاه اشوزرتشت هر شخص پاداش هر کار خوب یا بد خود را خواهد دید و اهریمن تنها در «من» وجود دارد و سر چشمه تمام کارهای انسان خرد اوست. منیژه حقیقت همچنین با اشاره به داستان منطق الطیر ادامه داد، هدهد، راهنمای مرغان، آگاهی خواستن از سیمرغ و فرمانبرداری بی چون و چرا از وی را به مرغان گوشزد می کند ولی اشوزرتشت در گاتها می گوید که آگاهی، نیک اندیشی و محبت را از خداوند بخواهید و او را از روی درک و عقل فرمانبرداری کنید.

وی همچنین وجود هفت مرحله در عرفان عطار را یادآوری کرد و آنرا با هفت امشاسپند برابر ندانست. وی اشاره کرد که 7 امشاسپند تنها صفت هستند و جز این تفاوت مرحله ای مانند حیرت به هیچ عنوان در امشاسپندان وجود ندارد. وی در پایان عرفان عطار در مقابل اشوزرتشت را به مانند شمع در مقابل خورشید دانست و این گفته میلر را بیان کرد که: از ابد تا ازل روح اشوزرتشت از تمام روحهای جهان درخشان تر است .

گفتنی است این نوشتار موردتوجه باشندگان قرار گرفت و موبد دکتر اردشیر خورشیدیان از نوشتار حقیقت، سپاسگزاری کرد.