نقش زبان و ادبیات پارسی در دین

نقش زبان و ادبیات پارسی در دین

مهربان پولادی  

۰۷ اسفند ۱۳۸۷

دین ، بخشی از فرهنگ است که در فرهنگ زاییده می شود ،پرورش می یابد و گسترده می گردد. دین، دستمایه های نخستین خود را از فرهنگی می گیرد که در آن پیدایش یافته است و پس از آنکه پرورده و گسترده شد به دور خود ، بر بخشهای دیگر فرهنگ اثر می گذارد و فرهنگ را پربار می کند. زبان و ادب نیز بخشی از فرهنگند که در فرهنگ زاییده می شوند ، پرورش می یابند و گسترده می گردند. زبان و ادب نیز در راه پرورش و گسترش خود از بخشهای دیگر فرهنگ اثر و کمک می گیرند و فرهنگ و بخشهای آن را پربار می کنند. دین و زبان و ادب در چهارچوب فرهنگی جامعه با هم کنش و واکنش دارند و بر هم اثر می گذارند. این اثرگذاری در زمان دراز ، تا اندازه ی زیادی آنها را با هم آمیخته می سازد. یکی از برآمدهای این آمیختگی این است که پیامهای دین ، بخشی از فرهنگ همگانی جامعه می گردد و در ادبیات جامعه بازتاب می یابد.

 

بنابراین در ادب جامعه که نمایانگر فرهنگ جامعه است می توان جای پای دین را بخوبی شناخت. آشنایی با زبان و ادبیات هر جامعه ، پژوهشگر را در کار شناختن فرهنگ آن جامعه توانمندتر می سازد و ابزارهای کارآمدتری در پیش او می گذارد.

 

دین بخشی از فرهنگ است از این رو این گفته در باره ی شناختن دین نیز درست است. یعنی اگر زبان و ادبیات جامعه ای را بدانیم، توان و ابزار بیشتر و بهتری برای شناختن دینی که در آن جامعه پیدا شده و گسترش یافته است داریم.

 

هر آینه در باره ی هر دینی می توان به هر زبانی بررسی کرد و دانش اندوخت ولی زبان و ادبیات جامعه ای که دین در آن پیدایش و پرورش یافته است ، برای شناختن دین ، از سودمندترین و کارآمدترین ابزارهاست .

 

این نگرش را در آیین زرتشتی بررسی می کنیم.اشو زرتشت در ایران در خانواده ایرانی زاده شد و در فرهنگ ایران پرورش یافت. او بسیاری از دانشهای زمان خود را فراگرفت و در چکامه سرایی نیز که همیشه در فرهنگ ایران پرارزش بوده و هنوز هم هست ، سرآمد شد.

 

دینی را که اشوزرتشت آورد دستمایه های  نخستین از فرهنگ ایران بود زیرا خود پیامبر ، در این فرهنگ زاده و پرورده شده و آموزش دیده بود. پیامبران ویژگیها و ارزش های جامعه ِ خود را بازمی تابانند و اشوزرتشت هم چنین کرد. او ویژگیها و ارزش های جامعه ی ایران را بازتابانید.

 

ارزش های نخستین در دست و در اندیشه ی پیامبر پرورده شدند، دین زرتشتی گسترش یافت ، باور شد و به دور خود، فرهنگ ، زبان و ادبیات ایران را پربار ساخت. در گذر سده ها و هزاره ها ، ارزش ها و آیین ها و روشهای دین زرتشتی با دیگر بخشهای فرهنگ ایران کنش و واکنش کردند و بر یکدیگر اثر گذاشتند.

 

اندیشه ها و ارزش های دینی ما چون از ایران برخاسته بودند،در ایران پرورش یافته بودند و همسو با نیازها، خواستها و آرزوهای مردم بودند، با فرهنگ همگانی آمیخته شدند و در ادبیات گفتنی و نوشتنی درآمدند.

 

بسیاری از نوشته ها و زبانزدهای ایرانی در هزاره ی اخیر اندیشه ها و ارزش های زرتشتی – ایرانی را تابانیدند گرچه در نما نامی از اشوزرتشت نداشتند.شاهنامه ی فردوسی نمونه ی برجسته ی اینگونه کتابهاست ولی تنها کتاب نیست. بجز آن ،ما شاهنامه ی دقیقی ، شاهنامه ی ابومنصوری ، گرشاسب نامه ، ویس و رامین و کتابهای دیگر هم داریم.

 

افزون برآن بسیاری از چکامه سرایان ایرانی نیز در برخی از چکانه های خود ، اندیشه ها ، ارزش ها و اخلاقیات ایرانی- زرتشتی را باز گفتند. شایسته است که ایرانیان زرتشتی برون مرز در آموختن زبان پارسی به فرزندان خود کوتاهی نکنند. این درست است که زبان پارسی کنونی زبان اوستا نیست ولی دنباله ی زبان اوستا و میراث دار زبان اوستا است و از زبانهای زنده کنونی نزدیکترین زبان به اوستایی است پس بکوشیم با آشنایی بیشتر با زبان و ادبیات پارسی پیام اشوزرتشت را بهتر دریابیم.

چه اندازه به «وهومنه» نزدیك هستیم؟

چه اندازه به «وهومنه» نزدیك هستیم؟   

فرزانه گشتاسب  

۲۶ دی ۱۳۸۷

فرزانه گشتاسبصورت اوستایی واژه بهمن، «وهومنه» و ریشه فعلی آن «مَن» (man)   به معنی «اندیشیدن» است.

در دین زرتشتی بهمن پیام‌آور اهورامزدا و همان فرشته وحی در ادیان سامی است و این امشاسپند بهمن است كه اشوزرتشت را به سوی «انجمن مینویان» كه در سر آن اهورامزدا قرار دارد، راهنمایی كرد. در گزیده‌های زادسپرم (فصل 21) آمده است:

 

در ماه اردیبهشت و روز دی‌به‌مهر، اشوزرتشت بهمن امشاسپند را دید، او از زرتشت پرسید: « كیستی و از چه كسانی؟ به چه آرزومندتری و كوشش تو برای چیست؟» اشوزرتشت پاسخ داد: «زرتشت سپیتمانم، در جهان پرهیزكاری را آرزومندترم، مرا آرزوست كه بر آنچه خواست ایزدان است آگاه باشم و چندان پرهیزكاری ورزم كه مرا به جهان پاك بنمایند». بهمن به زرتشت فرمود كه «بالا رو به سوی انجمن مینویان» و چنین بود كه زرتشت بالا رفت و به جایی رسید كه «به سبب روشنی بزرگ امشاسپندان، سایه خویش را بر زمین ندید» و نماز برد و گفت «نماز به اورمزد، نماز به امشاسپندان» و پیش رفت و در جایگاه پرسشگران نشست….

 

در دینكرت 7 نیز از قول بهمن امشاسپند می‌خوانیم: ای زرتشت بیا تا با آن كسی هم‌سخنی كنیم كه تو را آفرید، آن كسی كه مرا آفرید، كه مقدس‌ترین مینویان و نیكوترین موجودات است و من سخنگوی او هستم، من كه بهمنم و پیام‌آور او هستم.

 

و به این ترتیب اشوزرتشت سرودهای ستایشی را كه با بهمن سرود، به جهانیان پیشكش كرد تا همگان در روشنایی این چراغ، راه راست را بشناسند و به نورهمه‌نورها برسند. به گفته سهروردی بهمن «نزدیك‌ترین نور» به اورمزد است، در فلسفه اشراقی ایران باستان «وهومنه» پرنورترین مشعلی است كه راه انسان را برای انسان كامل شدن و حرکت به سوی سرچشمه همه راستی‌‌ها و نیكی‌ها روشن می‌كند.

 

نیاكان ما رنگ سفید را نشانه بهمن امشاسپند دانسته‌اند، پس اندیشه نیك اندیشه‌ای است كه مانند رنگ سفید پاك و بی‌آلایش باشد، تنها به سوی بالا نگاه كند و حرکت كند، اندیشه‌ای كه سامان‌بخش و پیرو راستی باشد و از قدرت مینوی برخوردار باشد، اندیشه‌ای كه از دریای عشق و محبت عبور كرده و به وسعت هستی اندیشیده باشد.

 

این اندیشه مظهر خرد خداوند است و در برترین موجودات یعنی انسان می‌تواند شكوفا شود، زیرا تنها انسان است كه می‌تواند اندیشه نیك را تجربه كند و به «خرد همه آگاه» كه خرد خداوند یكتا است نزدیك شود.

 

هر آینه، ای مزدااهورا با وهومنه به تو نزدیك خواهم شد

                                                             (گاهان، هات28 بند2).

 

و تنها انسان است كه خواهد توانست با این امشاسپند سپندینه، خود را به برترین جایگاهی برساند كه هر موجودی ممكن است آرزویش را داشته باشد.

 

من روانم را با وهومنه به بالاترین سرای جای خواهم داد

                                                             (گاهان، هات28 بند4).

 

در نوشته‌های زرتشتی آمده‌است: آنچه كه اندیشه انسان را از بهمن شدن باز می‌دارد، یكی خشم است، دیگری آز و بدتر از همه بداندیشی. گام‌های بلندی كه آدمی را در نهایت به قله بلند وهومنه خواهد رسانید باید از این بدیها پاكِ پاك باشد. حتی ذره‌ای خشم، ذره‌ای آز و ذره‌ای بداندیشی ما را از اندیشه نیك دور خواهد كرد.

 

پس بیایید بیندیشیم كه ما چه‌ اندازه به «وهومنه»، این امشاسپند مقدس و گرامی نزدیك هستیم.

نقش گرامی بانوان زرتشتی در پاسداری از دین و فرهنگ

نقش گرامی بانوان زرتشتی در پاسداری از دین و فرهنگ        

مهربان افسر كشمیری  

۰۸ آذر ۱۳۸۷

نخستین نشست هم اندیشی انجمن موبدان تهران پسین پنج شنبه 7 آذرماه در تالار آدریان تهران برگزار شد. دكتر موبد اردشیر خورشیدیان و پروا نمیرانیان در این نشست سخنرانی نمودند.

 

فرنشین انجمن موبدان تهران در این نشست با تاكید بر نقش و اهمیت خانواده به برابری زن و مرد در فرهنگ ایرانی اشاره نمود  و در ادامه از نقش مهم بانوان در ایران باستان سخن راند. وی در ادامه به اهمیت زنان در دنیای امروز نیز اشاره نمود و در پایان از كاستی هایی كه جامعه امروز زرتشتی با آن گریبان گیر است سخن راند و از همكیشان خواست تا برای حل این كاستی ها راهكار ارائه دهند، متن كامل سخنان ایشان به صورت زیر است:

 

“بی تردید بن پایه شخصیت هر فرد و در مجموع هر هازمان (جامعه)ای را خانواده تشکیل می دهد. بنابر این اصل، هر چقدر در جامعه ای افراد دارای شخصیت آگاه تر وآزاد اندیش تر و محکم تر بوده، بدنبال خوشبخت کردن یکدیگر و گسترش اشویی باشند، آن هازمان هماهنگ تر و  همازورتر عمل خواهد کرد و با سرعت بیشتری به خوشنودی و خوشبختی جمعی دست خواهند یافت. بر پایه این اصل، دین زرتشتی به امر ازدواج و تشکیل خانواده و کوشش به درک متقابل و پیشی جستن در نیک منشی و مهرورزی همسران تاکید و پافشاری کرده است و عشق همراه با پای بندی به عهد و پیمان را ارزش و عدم همکاری در درک یکدیگر بین زن و شوهر را کاری بسیار ناشایست و طلاق را دروج  و ضد ارزش می داند. کیش زرتشتی چون انسان ها را بطور فطری صاحب منه (خرد) و دائنه (وجدان) می داند، تربیت فرزندانی دانا و آگاه و راست   اندیش و نیک کردار و پارسا را در جای جای اوستا ستوده است.

 

  ما ایرانیان برخلاف بسیاری از ملل که به جهان به دید دو جنسیتی نگاه می کنند و زن راwoman  و weman   یا نساء و ضعیفه   باور دارند و در فرهنگ خود HE&she  و هذا و هذه خطاب می کند، چون زن را همانند مردان دارای تخمه و فره ایزدی می دانیم و زاینده  می شناسیم، به بانوان می گوییم « زن» یعنی زاینده. و چون به وحدت وجود معتقدیم، به زن و مرد هر دو « او» خطاب می کنیم. پسر را پشت سر  خانواده می دانیم و دختر را دوخت دهنده و پیوند دهنده خانواده ها. زن خود را همسر خطاب می کنیم یعنی کسی که سرش هم با ما یکی است  و او را کدبانو (همه کاره و مدیر خانه) می دانیم و بانوان را «خانم» یعنی «خان من» صدا می زنیم. و از همه بالاتر بر اساس باور اوستایی، چون زن «نمو پئیتی» یعنی نور خانه شناخته می شود، زنان در ایران کهن، نقش بسیار مهمی درصحنه زندگی خانوادگی و اجتماعی بازی می نموده اند. دانشمندان، زنان ایران را نخستین کسانی می دانند که توانستند به رمز کاشت و برداشت پی ببرند و آنها را از کاشفین و مبتکرین امر کشاورزی می دانند. زن در همیشه تاریخ در مزرعه ها بکار مشغول بوده و در ساخت انواع صنایع دستی دوش بدوش مردان به اقتصاد خانواده یاری رسان بوده است و به مقام قضاوت و سرداری و پادشاهی می رسیدند. زنان زرتشتی در پاسداری از همه ازرش های دینی و فرهنگی زرتشتی و نگهداری از همسر و پاسداری از ارزش ها، نقش بسیار مهمی داشته و به یاری و مشورت شوهران خویش، به فرزندان، دانش و فرهنگ. کشاورزی و صنعت، و راستی و پاکی و پارسا زیستن را می آموختند. به طوریکه همواره بیگانگان و حتی دشمنان نیز، ایرانیان را صاحب  روحیه ورزشکاری و اخلاق  پهلوانی و پاسدار راستگویی و فرهنگ  انسانی می شناختند و معرفی کرده اند.

 

بی تردید در دنیای امروز نیز گرامی بانوان زرتشتی در آموزش اشویی و پاسداری از همه ارزش های نیک انسانی و آموزش آنها به فرزندان چه پسر و چه دختر، نقش بسیار مهم تری نسبت به آقایان بردوش دارند. چرا که در دنیای پرهیاهوی امروز که روز به روز به سوی مصرف گرایی بیشتر پیش می رود، خواه ناخواه مردان نمی توانند با انجام چند ساعت کار در شبانه روز، از عهده مخارج سنگین خانواده و خواسته های روز افزون آنها بر آیند و ناگزیر بایستی بیش از نیمی از روز را خارج ازخانه به سربرند که در نتیجه شب خسته و کوفته به خانه بر می گردند و طبیعتا حال و حوصله و زمان سروکله زدن با فرزندان را کمتر پیدا می نمایند. از این رو اگر بانوان محترم نیز به تکلیف خویش واقف نبوده و عمل ننمایند و محیط خانه را سرشار از عشق و مهر نکنند و در امر آموزش و پرورش فرزندان، وقت و حوصله به خرج ندهند و گام های بلند برندارند،  خسارت هایی جبران ناپذیر به بنیاد خانواده و در تعقیب آن به اجتماع وارد خواهد شد.

 

و روز به روز از آموزش های اشوزرتشت و فرهنگ زرتشتی که اخلاق انسانی می آموزد و طالب احترام به عقیده دیگران و تربیت فرزندانی رشید و شجاع و خدمت گذار خلق و پاک نگهدارنده محیط زیست و دیندار و دین یار می باشد و درصدد تربیت جوانانی است که مردم را بسوی راستی و نیکی و جهان را بسوی پیشرفت و آبادانی رهنمون باشند به دور میگرداند.

 

 نخستین پایه ای که باید همه بانوان گرامی به آن توجه داشته باشد اینست که فرزندان ما باید « مدیریت بر خویش» را آموزش ببیند. و برای رسیدن به این پایه از دانایی، باید به اندازه ای از دانش و آگاهی برسند که همواره در کنار خرد، وجدان خود را بیدار نگاه دارند. اشوزرتشت برای رسیدن به این پایه از تمدن، راه کاملا عملی پیش پای گذارده است، تا بتوانیم به فرزندانمان به دید یک انسان صاحب اندیشه بنگریم و « مثبت نگری» بیاموزیم و« هفت پایه عرفان زرتشتی» را که از اندیشه های سپنته من ساز آغاز و تا امرداد ادامه می یابد را به آن ها بیاموزانیم تا بتوانند با پیروی از این آموزش های درست و کاملا علمی و منطقی به انسانهایی هومن و سپنته من تبدیل گشته، برای خود و جامعه مفیدترین و سازنده ترین  باشند.

 

اکنون به چند مورد از «ارزش» هایی که تا چندی پیش بین نیاکان ما گرامی داشته می شد و متاسفانه امروز«ضد ارزش» تلقی می شود یا نسبت به آنها بی توجه شده ایم، اشاره می نمایم که اندیشه و روان همه ما باشندگان در این مجلس گرامی اعم از زن و مرد و کوچک و بزرگ را آزار می دهد، که امیدوارم در این نخستین نشست هم اندیشی انجمن موبدان با همکیشان گرامی به ویژه بانوان ارجمند، به بحث و گفتگو گذاشته شود و راه چاره ای اندیشمندانه و بخردانه و عملی برای تک تک آنها پیدا کنیم. تا چند سال پیش  در بین زرتشتیان:

 

1.پاک نگه داشتن تن و روان و نیرومند نگاه داشتن این دو «ارزش» بود و…. حال جوانان ما شاید در منزل به پاک نگداشتن تن بیشتر توجه می نمایند. لباس بهتری می پوشند، ولی آلودگی مادی و مینوی جامعه و محیط زیست بیشتر شده و داشتن کارهای پشت میزنشینی و نداشتن وقت کافی برای ورزش و عدم توجه به بهداشت فردی و جمعی، جوانانمان را بیشتر در معرض بیماریهای عضوی از قبیل کمردرد و ضعف عضلانی و غیره و بیماریهای روحی از قبیل سرخوردگی رفتاری و استرس ها و فشارهای سخت روانی و اعتیاد و حتی عفونت های ویروسی و میکروبی و خدای ناکرده «ایدز و سرطان» قرارداده است. براستی علت چیست و چه باید کرد؟

 

2.راستگویی و راستی جویی و در جستجوی نام بودن و دوری از ننگ، یکی از مهمترین مشخصه زرتشتیان بوده و «ارزش» بوده است، ما را چه شده است که همرنگ جماعت شدن و به دنبال پول و دلار بودن، از این ارزش راستین کاسته است و ما را از باقی ماندن در مواضع اصولی و انسانی خویش باز داشته است.

 

3.آموختن و سخن گفتن به زبان دری یک «ارزش» بود. چرا اکنون نیست و آن احترامی که بین کوچک و بزرگترها بود، بسیار کمرنگ شده  است. چرا؟

 

4.پوشیدن لباس سنتی خودمان، در آن شرایط سخت قدیم، یک «ارزش» بود. چرا حال نیست. و حتی با وصفی که می توانیم لباس و روسری سفید و حتی رنگی بپوشیم، بانوان ما عادت کرده اند که از پوشش هایی به رنگهای بسیار تیره و حتی سیاه استفاده نمایند. براستی چرا؟ چه باید کرد؟ 

 

5.فرهنگ کار و همت داشتن و یاری رسانیدن به دیگران «ارزش» بود و زرتشتیان چه در کارهای اجتماعی و چه در ورزش همواره پیش قدم و سرآمد بودند.چرا امروز نه؟ 

 

امید است درنشست آینده به موارد های دیگری از بن پایه های شناخت فرهنگ زرتشتی، با هم اندیشی به رفع نواقص بپردازیم. از همه زرتشتیان به ویژه بانوان گرامی می خواهیم که به طور فردی و اگر می توانند جمعی، به این پنج پرسش پایه ای پاسخ داده تحویل خانم مرادپور نمایند. مهر افزون. راستی پیروز باد. با سپاس بی کران موبد دکتر اردشیر خورشیدیان. “

 

در ادامه این هم اندیشی سركار خانم پروا نمیرانیان در مورد پوشش زرتشتیان سخن گفت و همچنین فیلمهایی را نشان داد. فرزانه گشتاسب و دكتر بوذرجمهر مهر از دیگر سخنرانان این نشست بودند.

حقوق بشر در دین زرتشتی

حقوق بشر در دین زرتشتی         

موبد دكتر اردشیر خورشیدیان  

۰۸ آذر ۱۳۸۷

چهارشنبه گذشته موبد دكتر اردشیر خورشیدیان به دانشگاه شهید بهشتی دعوت شده بود تا از حقوق بشر در دین زرتشتی سخن بگوید. با توجه به اینكه موضوع سخنرانی از پیش اعلام شده بود اما جو نشست به گونه ای هدایت شد كه فرنشین انجمن موبدان به جای سخنرانی در مورد «حقوق بشر در دین زرتشت» به اتهامات وارده پاسخ گفت و شبهات موجود در ذهن گروهی از شركت كنندگان را رفع نمود و به شیطنتها پاسخی شایسته داد. اما زمانی برای سخنرانی ایشان باقی نماند. با این حال متن سخنرانی آماده شده از سوی موبد دكتر اردشیر خورشیدیان به صورت زیر است:

 

به نام خداوند جان وخرد

« ما خواستاریم ازجمله کسانی باشیم که مردم را بسوی راستی و نیکی و جهان را بسوی پیشرفت و آبادانی رهنمون می باشند» یسنا30بند9

فرنام جلسه: حقوق بشر در دین زرتشتی  

پرسش گر: مرکز و کرسی حقوق بشر، صلح و دموکراسی یونسکو دانشگاه شهید بهشتی به ریاست جناب آقای جعفر کوشا  

زمان  چهارشنبه  6/آذر / 87     2 تا 4 پسین. مکان دانشگاه شهید بهشتی، سالن اجتماعات. پژوهشکده لیزر   

پاسخ گو: موبد دکتر اردشیر خورشیدیان. رییس انجمن موبدان تهران. متخصص و جراح چشم 

 

3746 سال پیش« اشوزرتشت » در کوه «اشیدرنه»، در کنار دریاچه «چی چست» پس از ده سال درون نگری در سن سی سالگی از سوی اهورامزدا به پیامبری برگزیده شد و با کتاب «گاتاها» که کتاب آسمانی زرتشتیان می باشد و حاوی حقایق بسیاری است که پیامبر ایرانی با کشف و شهود به آنها دست یافته بود و طریقت انسانی زیستن را آموزش می دهد، به میان مردم بازگشت. نخستین کسی که دین او را پذیرفت «میدیوماه» پسرعموی وی بود، آرام آرام با تبلیغات، تعدادی دیگر از مردم پیرو او شدند. باورهای اهورایی پیامبر، که یکتا پرستی و برابری  و احترام به حقوق همه انسان ها و پاک نگه داشتن محیط زیست و خدمت به خلق و نیکی و راستی را می آموخت، با مخالفت شدید کوی ها (پادشاهان کیانی آن زمان) و «کرپن ها» و « اوسیج ها» (روحانیون   آیین های« مهری» و«زروانی» ) روبرو شد. به ناچار او که به آزادی اندیشه و اختیار باور داشت و مخالف جنگ و خونریزی بود، از محل زندگی خود که به باور ما زرتشتیان، شهر ارومیه واقع در آذربایجان امروزی  بود، به شهر بلخ که شهر مزارشریف واقع در استان بلخ افعانستان می باشد، هجرت نمود و دین خود را به پادشاه آن زمان «گشتاسب و بانوی او کتایون » و دو وزیر دانشمند«جاماسب» و «فرشوشتر» ارائه کرد. پس از چهارسال گفتگو، پادشاه و درباریان، دین او را پذیرفتند. پیامبر ایرانی، با تاسیس انجمن مگان (مغان)، طریقت و شریعت کیش (مذهب ) زرتشتی را تعریف و تشریح و به اجرا گذارد. موبدان بسیاری تربیت شده و به گوشه و کنار ایران آن روز برای گسترش دین و فرهنگ زرتشتی فرستاده شدند. آرام آرام باورهای دین زرتشتی بر باورهای پیروان آیینهای مهری و زروانیسم و دیگر خرافه پرستان که«دیویسنی» نامیده می شدند، غلبه کرد و اکثریت ایرانیان دین زرتشتی را برگزیدند. پس از هزار و اندی سال کورش بزرگ که از پدر پارس و از مادر از قوم ماد بود، نخستین دولت بزرگ شاهنشاهی ایران را براساس این باورهای اهورایی، در سرزمین ایران بنیاد نهاد و با عدل و دادی بی همانند به نوشتن دستور و استقرار حقوق بشر و گسترش نیکی و راستی در جهان پرداخت و از آن پس چنان اندیشه های انسان گرایانه این پیامبر بزرگ ایرانی در باورها و اندیشه های ایرانی نهادینه شد که تا امروز هم با وصف تهاجمات  قومی و فرهنگی بسیاری که ازسوی بیگانگان اعم از یونانی و تازی و ترک و تاتار به ایران عزیز شده است، باقی مانده و بصورت آشکار و نهان  در فرهنگ و عرفان ایرانی خودنمایی می نماید.

 

دین زرتشتی بر 9 پایه استوار است، از این رو عصایی که در دست پیامبر ایرانی است و پوششی که به نام سدره(sedre) زرتشتیان به تن می  کنند نیز 9 بخش دارد که به ترتیب زیر می باشد:

 

1-  باور به اهورا (هستی بخش) مزدا (ابردانا) خدای یکتا و بی همتا. 2- باور به پیامبری اشوزرتشت. 3- باور به جاودانگی روان و جهان مینوی  و پادافره. 4- باور به قانون ازلی«اشا» (هنجار هستی، راستی و پاکی و عشق اهورایی) 5- باور به برابری کامل انسان ها و داشتن اختیار و آزادی  کامل در انتخاب راه. 6 – باور به هفت ا مشاسپند یا هفت پایه عرفان زرتشتی در رسیدن به کمال 7 – باور به داد و دهش و دستگیری از نیازمندان. 8 – باور به مقدس بودن چهار آخشیج آب و باد و خاک و آتش و لزوم پاک نگه داشتن محیط زیست 9- باور به «فرشکرد» یعنی توانائی انسان در تازه شدن و تازه گردانیدن جهان.

 

همانگونه که در تمام این اصول و به ویژه در اصل 4 و 5 مشاهده می نمایید، دین زرتشتی به برابری کامل حقوق همه انسان ها اعم از زن و مرد و داشتن اختیار و آزادی کامل در انتخاب راه باورمند است که همه این اصول در کتاب آسمانی زرتشتیان« گاتاها» آمده است، که می توان  به چند مورد از آیات آن اشاره نمود: « خوشبختی از آن کسی است که در پی خوشبختی دیگران باشد» یسنا 43بند 1   

 

« به سخنان بهین گوش فرا دهید. با اندیشه روشن درآن بنگرید. میان نیک و بد خود داوری کنید، هر مرد و زن از شما خود باید راه خویش را برگزیند.» گاتاها. یسنا 30 بند 2.

 

« اگر مردم به قانون ازلی« اشا» که اهورامزدا برقرار داشته است آگاهی یافته و ازخوشی و پاداش نیک اشویی و پادافره زشت«دروگ»  با خبر گردند، بی تردید راه نیک را برخواهند گزید.» یسنا30 بند 10.

 

« ای اهورامزدا تویی آفریننده جهان مادی و مینوی و تویی که به مردم اختیار کامل نیک از بد دادی تا بنا به میل خود بسوی رستگاری شتابند یا به گمراهی بگروند.» یسنا 31 بند 9 و10.

 

« ای مزدا از روز نخست که با خرد خویش به کالبد ما جان بخشیدی و نیروی خرد (منه) و وجدان (دائنا یا دین) بخشیدی، خواستی که هرکس بنا به اراده خویش راه خود را با آزادی کامل برگزیند» یسنا 31 بند 11و 12.

 

با توجه به آیات بالا و بسیاری از آیه های دیگر«گاتاها» کتاب آسمانی زرتشتیان و کتاب های مقدس دیگر، بعدا توسط شاگردان اشوزرتشت و  انجمن مغان و موبدان بزرگ از زمان به پیامبری رسیدن اشوزرتشت تا زمان ساسانیان نوشته شده و شامل پنج بخش «یسنا»، «یشت ها »، «وندیداد»، «ویسپرد» و«خرده اوستا» می باشد، که می توانید خود به آنها مراجعه نمایید. در دین زرتشتی، حقوق انسانی همه انسانها در جهان گرامی و برابر دانسته شده و از هیچ فرد یا نژاد یا جنس بخصوصی جانبداری نشده است. 

 

ما زرتشتیان در پنج وعده نماز روزانه، در بخش «اوستای  کشتی» میخوانیم: « می ستاییم دین پاک مزدا پرستی (زرتشتی) را که دور نگهدارنده جنگ افزار، آشتی دهنده و دین از خود گذشتگی است »

 

یا « همازوربیم (هم نیرو باشیم). همازور هما اشوبیم (هم نیرو با راستی جویان باشیم). هم کرفه کرفه کاران بیم (همکار با ثواب کاران باشیم). دور از وناه و وناه کاران بیم (دورازگناه و گناه کاران باشیم). هم کرفه نیکان و وهان هفت کشور زمین بیم (همکار با نیک ترین  و بهترین های  مردمان سرتاسر جهان باشیم). هم در کتاب های دینی زرتشتیان (گاتاها) و مذهبی (اوستا) تنها کسانی به وهیشتم مینیو (بهشت) داخل خواهند شد که راه نیک را برگزینند و جز راستی نجویند و نپویند. و در هیچ بخشی از این کتاب ها نیامده است که تنها کسانی به بهشت داخل خواهند شد که زرتشتی باشند. در دین زرتشتی خداوند بزرگ به انسان دو نیروی خارق العاده «منه» یا خرد و «دائنه» (وجدان) بخشیده است تا نیکی و بدی را با این دو نیرو تراز کند و خود بهترین نیکی ها را برگزیند. در دین زرتشتی مزدا (ابر دانا) اهورا (هستی بخش) است، در حالیکه« انگره من یا اهره من» فقط در «من یا خرد و منش و شخصیت» انسانها جای داشته و وجود خارجی ندارد. بنا براین باور، محور طبیعت (یونیورس) خداوند است، ولی محور امور انسانی در جهان، بشر است و هرچه نیکی و راستی و اختراع و ابداع و خوشبختی است را افراد «وهومن» و «سپنته من»(نیک اندیشان) ایجاد کرده و همه کاستی ها و بدی ها را انسان های «دژمن» (دشمن) و « اکمن» و« اهره من» ها به وجود آورده و می آورند. در دین زرتشتی تنها کسانی به بهشت (یعنی بهترین مکان مینوی)  راه خواهند یافت که از اندیشه و گفتار و کردارنیک پیروی کرده و از راه اشویی (راستی و درستی و عشق اهورایی)، در پی استقرار نیکی  ها در جهان باشند.

 

بنا بر همه موارد بالا که به عرض رسید و بسیاری از باورهای دیگر که در کتاب و سنت ما زرتشتیان آمده است، باید به عرض برسانم که، در دین زرتشتی همه مواد حقوق بشر مصوبه سازمان ملل متحد مورد پذیرش می باشد و چون مشاهده می شود که اکثر کشورهای عضو سازمان ملل عضو به این اعلامیه توجه دقیق نداشته و برخی دولت ها مانند اسراییل و آمریکا  از این قوانین انسانی در بسیاری از موارد سوء استفاده می نمایند. از سازمان ملل و دیگر سازمانهای پاسدار حقوق بشر مصرانه می خواهیم که با قاطعیت تلاش کنند که آموزش  «حقوق بشر مصوبه سازمان ملل» در مدارس سرتاسر جهان، اجباری گردد و آموزگاران باورمند و پاسدار حقوق بشر، به فرزندان جهان به درستی  بیاموزند، تا بند بند این آیین نامه ها در اندیشه مردم گیتی جای گزین گشته، نهادینه شود و در فرهنگ مردم دنیا بدون استثناء وارد گردد.       به یاری خداوند بی نیاز.                                                                                                                                                                مهر افزون. راستی پیروز. موبد دکتر اردشیر خورشیدیان. رییس انجمن موبدان تهران. دانشگاه شهید بهشتی تهران. 6 آذر 87خورشیدی.

روزهای زیارتی پارس بانو

روزهای زیارتی پارس بانو

جشن های نیایشگاهی

۱۵ تیر ۱۳۸۷

باز هم پیر، باز هم زیارت،‌ باز هم گردهم آیی،‌ باز هم پارس بانو، باز هم خلاصه شدن همه چیز در یك شب. آری دوباره روزهای زیارتی بانوی پاكدامن ایران زمین پارس بانو فرا رسیده است و این مكان اهورایی میزبان شور و عشق همكیشان زرتشتی سراسركشور است، البته این میزبانی معنای حضوری از سراسر كشور را ندارد.

 

زرتشتیانی كه با هر لباس و شكل و شمایلی رهسپار این مكان پاك می شوند. و حتی برای لحظاتی كوتاه هم كه شده خالصانه با خدای خود راز و نیاز می كنند. درد و دل ها و گله ها و سپاسگزاری هایشان را با واسطه یا بی واسطه با خود خدا می گویند. و بار سنگین زندگی را فراموش می كنند. به دنبال این راز و نیاز و نیایش پرودگار یكتا كه زمانش كاملا متغیر است. نوبت به گفتگو، شادی، گردش و خاطره گویی می رسد. از همه چیر سخن به میان می آید از ازدواج ها و فوت ها تا قیمت برنج و چایی. از گوشی موبایل تا شركت در جام جان باختگان.

 

بدین ترتیب چند ساعت حضور زرتشتیان در زیارتگاه پارس بانو سپری می شود. زیارتگاهی كه در زمان غروب خورشید هنوز جمعیت زیادی در آن دیده نمی شوند و خورشید روز بعد نیز آن را نیمه خالی خواهد یافت. انگار كه همه آمده اند و شامی خورده اند و نیایشی كرده اند و لحظاتی در كنار هم به شادی بوده اند و اكنون وقت رفتن است، چون فردا زمان آغاز دوباره زندگی با همه سختی ها و تلخی و شیرینی هایش است. پس می رویم و پارس بانو را تنها می گذاریم تا سال دیگر و پنج شنبه شب دیگری كه اگر پیر طلبید دل تنگی مان به پایان می رسد و لحظاتی از فضای شاد و اهورایی  آن لذت خواهیم برد و اگر هم نطلبید سال دیگر یا سالیانی دیگر و یا شاید همین دیدار آخرین دیدار بود.

میراث ماندگار

میراث ماندگار         

مهرداد قدردان  

۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۷

پیرسبز مهمترین زیارتگاه زرتشتیان ایران “به بهانه پاسداشت روز میراث فرهنگی “

بی گمان راز ماندگاری ، خوشنامی و پیروزی هازمان زرتشتی باورمندی (اعتقاد) استوار به دین زرتشتی و به شعور رساندنِ شعار سه بوخت ( اندیشه نیک ،گفتارنیک و کردارنیک ) است تک تک نفرات این هازمان شهره ء  شهر بوده اند به خوشنامی و نیک نامی و كارا (عامل) به این خلق و خوی پسندیده و باید دانست این راز ماندگاری و یکتایی (وحدت) تا زمانی کارکرد خواهد داشت که باز هم تک تک نفرات در انجام سه بوخت انسان ساز و هازمان پرداز بکوشند سستی و کاهلی ِ حتی یک نفر آسیبی آشکار بر پیکر خوشنامی  این هازمان نیک خواهد داشت در این زمینه به هوش باید بود که آبروی چند هزارساله را با سودجویی آنی نفراتی چند سودا نکنند و در کنار آن باور مندی (اعتقاد) این مردم نیک نهاد را نشانه نروند.

 

این پیش گفتاری بود بر گفتاری پیرامون پاسداشت زیارتگاه ها  یکدسته  از میراث های فرهنگی ِ ماندگار ِهازمان زرتشتی ، این زیارتگاه ها به درستی (در واقع) جایگاه دلدادگیِ مینوی زرتشتیان با دلدار ِ اوخشیدار “اهورامزداست ” جایگهی که شور و شوق ِ راز و نیاز و  بده بستان های مینوی را  در درازنای تاریخ پسوده و برجای جای خود لبریزبه همراه  دارد چندی است اندیشه های هرزه ای بکار افتاده تا با بی رنگ نمودن تاریخ و اصالت این جایگه های پاک و بی آلایش ،  آگاهانه یا از سر ناآگاهی  به سست نمودن قسمتی از باور این مردم پرداخته و آب به آسیاب دشمنان ریزند. دانسته نیست از این کار نابخردانه چه طرفه ای بر خواهند بست و بهره ای بنیاد بر باد ده را فرا چنگ خواهند آورد. این زیارتگاه ها در درازنای تاریخِ پر فراز ونشیب زرتشتیان ، نمودگاه (مظهر) و پشتوانه باورمندی مردم ما بوده اند با باورمندیِ استوارِ( اعتقاد راسخ ) مردم به این زیارتگاه ها و با نزدیکی جستن (توسل) به آنها هم  به پایداریِ  هازمان در برابر ناملایمات سهمگین كمك كرده اند و هم  در دستیابی مردم به  آرزوها و خواسته های نیکشان زبانزد بوده اند و باعث شده اند تا مردم  با نگهداری(حفظ) باورمندی خود بر سر کیش و آیین تا مرز جانفشانی پیش بروند.  این جایگه های مینوی همیشه و به ویژه دردوران پس از اسلام  مکان دید و بازدید و نیایشهای همگانی بوده اند و در مجموع میتوان چنین پنداشت که این مکانها در روزگار اسب و چاپار محل برگزاری سمینار های بزرگ هازمانی بوده اند و زرتشتیان از دور و نزدیک با باشندگی در این جایگه ها از حال و روز هم آگاه میشده اند وبرای ماندگاری خود در برابر ناملایمات هم اندیشی و چاره اندیشی می کرده اند وبه حل مشکلات پیش رو دست یازیده اند  درکنار آن با انجام نیایش های همگانی و انجام مراسم مذهبی به خداوند یکتا نزدیکی جسته و حل نهایی مشکلات و بردباری در برابر ناملایمات و دستیابی به خواسته و آرزوهای  خود را از او میخواسته اند همچنین با بروز آشنایی بیشتر زمینه ساز پیوند (وصلت) و نامزدی و عروسی برای ماندگاری تبار( نسل)  و جلوگیری از خروج از دین نیز بوده اند. کارکرد این سمینار بسیار مهم واساسی بوده است و زمینه ساز تصمیم گیریهای حیاتی برای ماندگاری هازمان ، چنانکه اثرات این دوراندیشی تا کنون برای ما به یادگار رسیده و آن ماندگاری و زنده بودن این دین نیک و وه مازدیسنی است.

 

از دیگر سو چنانکه اشاره رفت این مکانها جایگاه دلدادگی مینوی دلداده با دلدار بوده  و مردم با راز و نیاز به درگاه اهورامزدا خواستار تندرستی ، شفای بیماران و رسیدن به آرزوهای نیک خود بوده اند و آنسان كه  میدانیم مردمان با نیاز به درگاه اهورا از طریق این پیران به مراد خود میرسیده اند این مکانهای دلدادگیِ مینوی گاه مکانی برای آشنایی و دلدادگیهایِ پاک زمینی نیز بوده اند و با پادرمیانی بزرگان ، مکانِ سور و شور و دلدادگی های پاك  و زمینه ساز بقای هازمان نیک مزدیسنی بوده اند اكنون  نیز پس از گذار از روزگار نامرادی و ستیز مظلومانه برای بقا این زیارتگاه ها می توانند در ادامه کارکردِ نیکشان با برنامه ریزی درست و به هنجار، زمینه ساز یگانگی (اتحاد)، آشنایی بیشتر، کارکردِ بهترارگانهای زرتشتی  باشند و با نگهداری از آنها به عنوان مکانی مینوی برای رازو نیاز با اهورامزدا و نزدیکی جستن به او در راستای  بهره مندی هازمان از هر آنچه كه نیك است  بهره برد. باید به این باور رسید که اندک ضربه ای در جهت سست نمودن باورمندی به این مکان های پاک که با دیدارشان عشق و شور و دلدادگیِ مینویِ زرتشتیان از سده ها پیش تا کنون قابل  دریافت است ، ضربات جبران ناپذیری به باورمندی هازمان ، به ویژه نسل پیشین  ( پدران و مادران ما)  خواهد داشت و این خود زمینه ساز بی اعتقادیِ نسل جوان خواهد بود و و هرگونه بی اعتقادی یا سست اعتقادی چنانکه در ابتدای نوشتار آمد نابودیِ رازِ ماندگاریِ هازمان خواهد بود و خود به دست خویشتن  هازمانِ نیکمان را با کاشت بذر بی اعتقادی رهسپار وادی بد نامی و نابودی خواهیم کرد.

 

 نیک بنگریم و بیندیشیم که اگر از مادران و پدران خود باورمندی به این پیران و زیارتگاه ها را بگیریم یا سستی باورمندی اشان را فراهم کنیم چه چیزجایگزین و قابل عرضه ای در این زمینه خواهیم داشت ایرانی در طول تاریخ نشان داده كه همیشه باورمند (معتقد) زیسته و زندگی اش را بر اساس باورش  بنا نهاده و میدانیم  جزء جزء اعتقادات مردم ما شناسه و جایگاه دارد اگر یک جزء را برداریم آنها به دنبال جزء مشابه از هر دین  و مسلکی خواهند گشت و سریع جایگزین خواهند نمود ببینید در اثر كم كاری برای روشن سازی دین و به روزكردن پاره ای باورها و انجام فعالیت لازم در مسیر باورمندی بیشتر به دین ،چه ضرباتی خورده ایم، نحله ها و فرقه هایی آمدند با برداشت ناقص از گفته ها و اندیشه های اشوزرتشت با زرورق پیچی آن ،  مسلك های من در آوردی را به زمینه باور واعتقاد ما چسباندند و در ضمیر دینی مردمان ما چه باباها و چه بی بی هایی كه نشاندند! و با چند عكس ناساز خدا میداند منافع كدام دسته و گروه را ساز كردند و پیاله های روغن ِفتیله داراست كه در كنج آشپزخانه ها مراد ِ نامرادی میدهد و دین پاك اهورایی این یادگار پاك و نیك نیاكان خردمند مان را نشانه رفته وبه قول حافظ اهل راز:

بیدار شو ای دیده كه ایمن نتوان بود          زین سیل دمادم كه در این منزل خواب است  و گناه برخی مادران سالخورده و حتی میانسال ما نیست كه اینگونه شده اند كم كاری دانایان دینی است و بس ،

 سالها دل طلب جام جم از ما میكرد      آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میكرد حال در نظر آوریدكه اگر با ادامه بی تفاوتی ما  این پیران و زیارتگاههای مراد دِه و پناهگاه مینوی  سالخوردگانِ بی پناهمان را نیز از آنان بگیرند چه فاجعه ای پیش رو خواهیم داشت ضربه ای را احساس خواهیم كرد كه تنها مغول با آن ویرانگری اش  در خاموش كردن  آتشكده ها به گردش میرسد اكنون با ترویج این مسلك ها و پیاله ای روغن و عكسی ، رمز ماندگاری و یگانگی مان را نشانه رفته اند و داد یا حتی ناله ای  از وجود مان  برنمی آید . نشود كه به قول حافظ سپس تر بنالیم كه :

 

 افسوس كه شد دلبر و در دیده ء گریان

 

                       تحریر خیال خط او نقش بر آب است

 

به كجای دیوار خاطرات خود بیاویزیم این گفته و خاطره تلخ و گجسته را كه یك آموزگار دینی با سربلندی و افتخار می گوید كه من نه خود به زیارت  هیچ پیر و زیارتگاهی  میروم و نه اعتقادی دارم و نه میگذارم كه شاگردانم بروند.

 

 ما به دست خویش به اندیشه های هرزه فرصت بروز میدهیم كه بگویند  زیارتگاه ها چنین اند و چنان ! این چنین كه من میدانم بوجودآمده اند! از ما نیستند! و چه و چه و…..ناآگاهیم كه اگر از پدر و  مادر سالخورده ما این جایگه های دلدادگی و بروز و ظهور آرزوهای پاك و مكان های  نیایشِ بی ریای اهورایی را بگیرندآنان  برای رسیدن به آنچه بیان شد به دنبال جایگزین خواهند گشت اما دیگر نه در بین خودیها ! چون دیگر اعتباری برای آنها به جا نگذاشته ایم آنان در بین هر دین و مسلكی خلا روانی خود را پر خواهند نمود و نیاز خود را ، نیایش خود را ،  پردازش روان خود را به آستانه پیری بیگانه خواهد برد وآنجاست كه سر تعظیم آنان  را بر آستان پیری دیگر خواهیم یافت پیرانی كه نه از ابتدا و نه از انتهای باور به آنان آگاهیم! آن زمان دست پشیمانی بر هم خواهیم سود و با ژرفای وجود حس خواهیم كرد كه خود كرده را تدبیر نیست !

 

پس بیاییم تا دیر نشده به همت دانایان دینی و یاری دستوران و موبدان و دست اندركاران هازمانی به پالایشی در این زمینه دست یازیم و با همكاری جوانان همیشه بیدارمان چاره ای بیندیشیم كه فردا روزگاری ، نه از نسل پیشین خود و نه از نسل پسین شرمساری نكشیم .

 

در اینجا جا دارد كه یادی كنیم از مرد ماندگارِ میراث ماندگار، روانشاد موبد گشتاسب بلیوانی كه سزاواری لقب مرد ماندگار دارد او كه فداكاری اش در پاسداشتِ سه زیارتگاه پیرهریشت ، پیر سبز و پیر پارس بانو زبانزد است روانش به مینو آرام ، فروهر نیكش همچنان نگاهبان پیر باد.

 

همازوری فزون  نیكیها پایدار

گزینش در آیین من

گزینش در آیین من

مهربان پولادی  

۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۷

در یسنا هات 30 بند 2 اهورا مزدا به روشنی میگوید : « نیک بشنوید با گوشهایتان ، به آن بنیاد راستینی که برای شما می گویم . با خردمندی بسنجید برای خود و بادقت برگزینید یکی از دو راه نیک و بد را که کدام یک به نیک فرجامی می انجامد ، پیش از آنکه وقت بگزرد و در پایان دچار افسوس بشوید . راه خیر و نیک را انتخاب کنید تا آفرینش را تا مقصد نهایی یاری کرده باشید.»

در دوران زندگی این جهانی، رسیدن به مقصد کمال تنها در گرو اینست که آدمی در اختیاری که داراست ، راه اَشَه یا راستی را برگزیند و این موجب رستگاری در زندگی پس از مرگ نیز می شود. (راه در جهان یکی است و آن اشویی است) زرتشت می گوید: «او که تباهی و دروغ را برگزیند زندگانی در دو جهان برای خود تباه کرده است و بر سر راه چینوت (پل صراط) به درد و رنج و افسوس از کردار خود می رسد»(یسنا، هات51 بند 13) در مفاهیم ارائه شده گاتهایی، اساس رفتار آدمی بر شالوده اخلاق و حکمت عملی یا تدبیر زندگی استوار است. هر نوع خودآزاری و دست فروهشتن از زندگی کوشا و فعال منع شده و به آدمی آموزش داده می شود تا در زندگی شیوه سالم طبیعی را برگزیند، و این راه طبیعی با کوشش و برخورداری از مواهب و بخشش های خداوندی و داشتن خانواده و زندگی اجتماعی میسر می شود. اشوزرتشت به انسان از دریچه ویژه ای نگاه می کند. آدمی استوار به خرد و آگاهی و مسئول اعمال و کردار خود می باشد. انسان به هیچ وجه فرزند آدم، آدمی که از فرمان خداوند سرپیچی کرد و سقوط نمود، و بار آن گناه را به تاوان باید بر دوش کشد نیست. انسان در محدوده اندیشه های گاتهایی، کامل و آگاه و مسئول است تا با اختیار، راه درست و نیک را انتخاب کند تا جهانِ اَشایی و راستی را بیفزاید و رونق بخشد و با این عمل، خداوند را نیز یاری کند. زرتشت به اصالت اختیار آدمی، نه آنکه تنها در اصول فلسفی مبحثی تازه گشود، بلکه ارزش و مقام آدمی را بالا برد، اساس کاهلی و تنبلی را برانداخت. خداوند نه کسی را زرتشت و نه کسی را نیک آفریده ( تفاوتی میان انسانها نیست)، در لوح ازلی سرنوشت کسی ثبت نشده است، نه قلم به بدی کسی پیش از تولدش رقم خورده و نه نیکی و رستگاری او – بلکه در جهان راه نیک هست و راه بد نیز وجود دارد: « با اندیشه روشن به آن بنگرید، میان این دو آیین ( راه بد و نیک ) خود تمیز دهید و راه را انتخاب نمایید….. از میان این دو کسی که خواهان رستگاریست باید راه نیک را برگزیند نه بد را » (یسنا، هات 30 بند 2و3، هات 31 بند 11) ولی در شکل روشنتر و جالب تر در مورد آزادی و اصالت آدمی چنین آمده است :

« در هنگامی که تو ای مزدا در روز نخست از خرد خویش ، بشر و دین و نیروی اندیشه آفریدی و در هنگامی که زندگانی را به قالب مادی در آوردی ، وقتی که تو کردار و اراده آفریدی ، خواستی که هرکس برحسب اراده خود از روی باور درونی اش رفتار کند. »

هیرمبا کهن جشن سده

هیرمبا کهن جشن سده    

مهرداد قدردان  

۲۵ فروردین ۱۳۸۷

آتشکده شریف آباد اردکان جشن هیرمبا (hirombā) همان جشن سده است که در شریف آباد(1) بر اساس گاه شماری قدیم (بدون کبیسه) در روز اشتاد ایزد و آذرماه باستانی برگزار میشود که البته چند سالی است که پایا (ثابت)  در روز 26 فروردین برگزار می گردد آنهم به شوند (دلیل) واپس نشینی یک روز در هر چهار سال آن (گرفته نشدن کبیسه) و بیم رسیدن آن به جشن نوروز.

همگی درباره جشن هیرمبا کم و بیش میدانیم انگیزه من در این نوشتار پرداختن به چم (معنی) واژه هیرمبا و چامه گونه هایی (شعرگونه هایی) است که در روز و شبهای برگزاری این جشن خوانده  می شود این پژوهشی است پیشِ رو  و  سنجش (نقد) آنرا پذیرایم.

 

چم (معنی) واژه هیرومبا :

برای چمِ بخشِ نخستِ واژه هیرمبا یعنی هیر (hir  یا  (hēr دو پیشنهاد داده شده است و در هر دو پیشنهاد هیر  را برگرفته از زبان پهلوی دانسته اند1- هیر به چم آتش و هیرمبا را آتش افزون باد یا آتش پایدار باد گرفته اند2- هیر به چم خواسته ،دارایی وثروت  و هیرمبا را داراییم باد ،ثروتم باد دانسته اند.

چنانکه دانسته است در اوستا و پهلوی هیر به چم آتش  نیامده و گمان میرود بر اساس واژه هیربد که برخی آنرا نگهبان آتشکده گفته اند این چم گذاری رخ داده است .

اما هیر به چم خواسته و دارایی و ثروت در زبان پهلوی وجود دارد ولی کاربرد آن در واژه هیرمبا و در آیین (مراسم) برگزاری آنهم برای خدابیامرزی و یادبود بزرگان دین و هازمان(جامعه) و با آن بازگویی های پی در پی در این پنج روز (روز پیش از برگزاری ، روزبرگزاری و سه شب پس از آن ) درخور نمی نماید (مناسب بنظر نمیرسد) برای روشن شدن چمِ واژه هیرمبا نگرش (توجه) به واژه هیربد کارگشاست بخش نخست این واژه با  هیرمبا یکسان است و هر دو دارای هیر هستند. هیربد به اوستایی aēthra.paiti  است. paiti  به چم دارنده است و در پهلوی بصورت بَد در آمده و در فارسی بُد  فراگو (تلفظ) می شود و در بخش دوم واژگان سپهبد باربد ارتشبد مهربد و…..داریم.  aēthra اساس جستار ماست که در اوستا به چم آموزش دادن و آگاهی رساندن است (مهر یشت بند 116،فروردین یشت بند 105،یسنای 26بند 7)و هیربد کسی است که خویشکاری (وظیفه) آموزش و آگاهی رسانی را برگردن (عهده) دارد. کریستن سن پژوهشگر نامدار دانمارکی مینویسد:” در گذشته چون  پیشوایان دینی استاد و آموزگار بودند و به آموزش و پرورش مردم می پرداختند به نام هیربد شناخته میشدند” و شادروان دکتر معین مینویسد: “به  تنسر پیشوای دینی زمان اردشیر بابکان  هیربدان هیربدگفته میشد” (2)  پیشنهاد این است که ما اگر هیر در واژه هیرمبا را با هیر در واژه هیربد یکی  بگیریم به بیراهه نرفته ایم چم آگاهی رسانی و آموزش برای واژه هیر  در آیین هیرمبا در خور می نماید چون  سر دادن واژه هیرمبا به آوای بلند و همگانی (دسته جمعی)  پس از خدابیامرزدادن  تک تک بزرگان دین ، هازمان و  درگذشتگان  و پیش از آتش افروزی (چنانکه در گذشته که بد آوایی شهرنشینی نبود تا اردکان این آوا به گوش میرسید) و هنگام خدابیامرزی درِخانه ها برای یاد آوری و آموزش و آگاهی رسانی است .پس می توانیم واژه هیرمبا را این چنین بیانگاریم :هیرمبا واژه ای است پهلوی hir- om – bā  از hir – ōm -bawād

hir : آموزش ، آگاهی

ōm (شناسه صرفی): اَم

bawād : باشد

به این روش می توان چمِ هیرمبا را آموزشم باد ، آگاهیم باد دانست که با نگرش (توجه) به شیوه گویش و آوادهی همگانی پس از یاد کرد (ذکر) نام بزرگان و درگذشتگان این چم شایسته (مناسب) می نماید. چون با یادکرد نام بزرگان و درگذشتگان کارکردِ نیک و سرگذشتشان در اندیشه   همگان یادآوری می شود و با سر دادن واژه هیرمبا آموزش و یادآوری و آگاهی رسانیِ این کارکردِ نیک  آنان برای خود و دیگران سفارش می شود.

اما یک بخش دیگر آیین (مراسم ) هیرمبا چامه گونه هایی (شعرگونه هایی) است که هنگام گرفتن هیزم از خانه های زرتشتیان در پسین جشن (برای آتش افروزی) و همچنین در سه شب پس از شب آتش افروزی و در پایان  خدابیامرزیِ درِ خانه ها سر داده میشود.

در گذشته نوجوانانی که به شوند (دلیل) نرسیدن به سن غیزلی برای آوردن غیزل به پیرهریشت (بوته ویژه برای آتش افروزی) نرفته بودند در پسین جشن به درِ خانه ها می رفتند و هیزم برای آتش افروزی گردآوری (جمع آوری) می کردند درِ هر خانه که می رفتند این چامه گونه  را سر میدادند: ” شاخ و شاخ ارمنی / هرکِه شاخی بدهد خدا مرادُش بدهد / هرکِه شاخی ندهد خدا مرادُش ندهد ” که در این میان برای چم (معنی) واژه ارمنی که دراین چامه ناآشنا می نماید  پیشنهادی نشده و نوشته یا گفته اند که چم آن دانسته نیست. ولی اگر واژه ارمنی را واژه خرمنی  بدانیم که  به شوندِ (دلیل) خ واژه پیشین( خ در واژه شاخ)  برای آسان فراگویی (سهولت تلفظ) خ آن  افتاده و به ارمنی دگرگون (تبدیل )شده باشد سختی آسان می شود  و بخش نخست این چامه نیز چم دار (معنی دار) خواهد شد و خواسته (مقصود) از شاخ و شاخ ارمنی آن خواهد بود که هرشاخه شاخه از هیزمی که صاحبخانه برای آتش افروزی بدهد برای خرمن هیزم بکارخواهد رفت و خرمن آتش جشن را سامان خواهد داد به دیگر روی این یادآور ضرب المثل  قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود است.

با بررسی چامه گونه دیگری که در سه شب پس از شب آتش افروزی با خدابیامرزی درِ خانه ها خوانده میشود نوشتار را پی می گیریم این چامه گونه پس از پایانِ خواندن نام درگذشتگان هر خانه و انجام خدابیامرزی گفته میشود : مِسیر مِسیر واز بو mesir mesire vāz bu/ اسب تازی کمر زرین بو asbe tāzi km∂r zarin bu/ گنُم انبار شادین و مادین ganom∂ anbāre ڑādin o mādin /  گنُم و گُمه ganom o goma/ روزن و جو ruz∂n o jo / راسُش اُم کشا rāsoڑom keڑā برای چم این چامه میتوان این پیشنهاد را پیش روی گذاشت که :

مسیر مسیر واز بو: برخی گفته اند که چم آن دانسته نیست برخی دیگر نیز مسیر باد را یادآور شده اند چون به گویش بهدینان به باد واز گفته می شود ولی میتوان با مراجعه به فرهنگ های پهلوی(3 ) واز را واژه ای پهلوی دانست به چمِ پرواز، حرکت و جهش  و با نگرش (توجه) به پاره پس از آن /مسیر مسیر واز بو / اسب  تازی کمر زرین بو /را باژگونه ای (دعاگونه ای )برای صاحبخانه دانست یعنی راه (مسیر) پیشرفت و جهش برایتان چنان  باز و فراخ باشد که بتوانید  با اسب تازی و با زین و یراق زرین در راه پیشرفت  بتازید خواسته (مقصود) از کمر زرین  آسایش و رفاه و توانگری است .

/گنم انبار شادین و مادین  / گنم و گمه / روزن و جو/  :

بیشتر این واژگان به گویش بهدینی امروزی است .

گنُم: گندم

گُمه : پنبه

روزَن : رناس

 جو : جو

شادین و مادین ، شادی و مادی ، شما جی و ما جی : شما هم و ما هم

در ادامه باژ(دعا) گفته میشود که گندم به انبار شما وما باشد به همراه آن پنبه و رُناس و جو یعنی همگی در آسایش باشیم و بی نیاز.

/ راسش اُم کشا / :

راسُش : راستش ، روبرویش ، کناریش

اُم کشا : را من کشیدم

به سوی خانه روبرویی رفتم

در اینجا گوینده به گروه می گوید که کارخدابیامرزی این خانه پایان یافته و به درِ خانه کناری یا روبرویی بروند.

گفتنی است که با پایان یافتنِ خدابیامرزیِ هر خانه کدبانوی خانه بشقابی لبریز از آجیل و تخمه که گاهی با گل سرخ آراسته شده  به جوانان پیشکش میکند آنان نیزکه  از پیش با توجه به فضای کشاورزی و دامپروری روستاها باژ(دعا) بایسته را انجام داده و خواستار آسایش ، رفاه ، پیشرفت و انبار پراز محصول برای صاحبخانه  شده اند با سپاسگزاری کار خدابیامرزی دیگر خانه ها را پی می گیرند.

پی نوشت :

(1): شریف آباد در جنوب شرقی اردكان قرار دارد و در گذشته روستایی جدا از شهر بوده ولی اینک  یكی از محلات شهر اردكان است. گاه (زمان) بنیان  و نام بنیانگذار آن بدرستی آشکار نیست. برخی بنای آنرا پیش  از بنیان  اردكان می‌دانند و نام بنیانگذار آنرا شهریار زرتشتی می‌دانند و میگویند نام پیشین  آن شهریارآباد بوده كه سپس تر به شرف آباد و شریف آباد دگرگونی یافته   است و شوند(دلیل) آنرا بودن  زیارتگاه‌های كهن زرتشتیان به نام‌های پیر هریشت، پیر سبز و پارس بانو می‌دانند. برخی دیگر ساخت  آنرا پس  از اردكان می‌دانند و بنیانگذارش را شرف نامی دانسته‌اند. ولی آنچه روشن  است زرتشتیان از سده  هشتم هجری در شریف‌آباد نشیمن (سكونت) داشته‌اند و دستوران شریف آباد  و روستای نزدیک آن یعنی ترك آباد  بزرگترین دستوران زرتشتی به شمار می آمده اند و نامه‌هایی كه از سده نهم از سوی  دستوران و بزرگان این دو جا به هند نزد پارسیان فرستاده  شده این نكته را استوار میدارد.

پروفسور مری بویس (1983) در كتاب زرتشتیان باورها و آداب دینی آنها می‌نویسد: «احتمالاً در اواخر سده سیزدهم [هفتم هجری] یا اوایل سده چهاردهم میلادی [هشتم هجری] بود كه موبدان موبد درصدد بر آمد به همراه روحانیانش به مكانی تا جای ممكن دور (در دهكده‌ای كوچك مشهور به ترك‌آباد در كنج شمال غربی دشت یزد) پناه جوید». همچنین در ادامه یادآور می‌شود: «در تپه‌های نزدیك آنجا زیارتگاهی برای بانوی پارس یعنی اردویسور ناهید وجود داشت كه گویا در گزینش این مكانِ بخصوص هم‌نقش داشته است علاوه بر این دو آتش بهرام را هم به روستای مجاور یعنی شریف آباد آوردند و در آنجا آنها را در خانه‌های آجری كوچكی شبیه خانه‌های معمولی نشاندند. یكی از این دو آتش را امروزه هم به عنوان آذر خروه یعنی صورت فارسی نوی آذر فرنبغ می‌شناسیم و دلیلی ندارد كه تردید كنیم این آتش در حقیقت یكی از سه آتش بزرگ ایران باستان باشد. دیگری كه صرفاً آتش بهرام گفته می‌شود از آن یكی هم بیش‌تر محبوب و مورد احترام بوده و احتمالاً آذراناهید بوده باشد كه (همچنان كه مسعودی می‌گوید آنرا از پرستشگاهی در استخر به در بردند و سرانجام به این پناهگاه گمنام آوردند) در سدة سوم میلادی این آتش تحت مراقبت كرتیر نهاده شده بود و احتمالاً از آن به بعد تصدی این مسئولیت به صورت موروثی به روحانیان بلند پایة ساسانی واگذار شده بود به طوری كه طبیعی بوده است كه آنرا نزدیك این پناهگاه برگزیدة موبدان موبد بیاورند. ایندو آتش (كه اینك توأم‌اند) قدیمی‌ترین آتش‌های مقدس به جاماندة زرتشتی‌اند و احتمالاً بیش از دو هزار سال پیوسته افروخته بوده‌اند. پس از آن روستاهای ترك آباد و شریف آباد با هم مركزیت سازمان روحانیت زرتشتی ایران را تشكیل دادند.»

همچنین چوكسی (1997) در كتاب ستیز و سازش در شرح مهاجرت‌ها می‌نویسد: «در اواسط سده دهم میلادی / سده چهارم هجری وسعت استخر به كمتر از 3/2 كیلومتر مربع كاهش یافت زرتشتیانی كه در فارس ماندند به روستاهای كوچكی از قبیل شریف آباد و ترك‌آباد در خارج یزد نقل مكان كردند.»

اشیدری (1371) در دانشنامة مزدیسنا زیرِ واژة شریف آباد آورده است: «یكی از بلوك حومة اردكان یزد است، ذیل نامه‌هایی كه بین پارسیان هند و موبدان و زرتشتیان و دستوران ایران رد و بدل شده به حدود شش هزار امضا از نقاط مختلف ایران بر می‌خوریم از شریف آباد و ترك آباد چهار صد تن امضا كرده‌اند». در ادامه آورده است كه تاریخ نامه به سال 880 یزدگردی برابر 916 هجری قمری است و امضاها مربوط به بزرگان و موبدان و معتمدان زرتشتی است و نام جوان‌ها، زنان و كودكان در آن نیست.

(2): پانویس روانشاد دکتر معین بر برهان قاطع رویه های 2404 و 2405- برهان قاطع جلد چهارم

(3) :  برای نمونه فرهنگ زبان پهلوی روانشاد دکتر بهرام فروشی رویه 592

نیکیها پایدار  همازوری فزون

—————————————————————————

با حضور مهرداد قدردان آیین هیرمبا بررسی شد  

خبرنگار برساد  

۰۲ اسفند ۱۳۸۷

پسین آدینه 2 اسفند ماه گروهی از زرتشتیان یزد به نمایش فیلمی در ارتباط با هیرمبا نشستند و در ادامه مهرداد قدردان كارشناس ارشد فرهنگ و زبان ایران باستان برای باشندگان به سخنرانی پرداخت و پاسخگوی پرسشهای طرح شده بود.

 

فیلم به نمایش در آمده روایتی داستانی از هیرمبا را ارائه می نمود و بیننده را به جامعه زرتشتیان شریف آباد می برد و به تاثیر زیاد آیین و سنت زرتشتیان اشاره می كرد. این فیلم از ساعت 6:30 پسین در پردیس دانش ماركار به نمایش در آمد.

 

در ادامه مهرداد قدردان كه روز آدینه به دلیل تدریس در كلاسهای دانش پایه دینی در یزد حضور داشت ابتدا برای باشندگان از فلسفه آتش سخن گفت.

 

این كارشناس ارشد فرهنگ و زبان ایران باستان گفت در هر كجا كه چهارآخشیج آب، باد، خاك و آتش در كنار هم وجود داشته باشد آنجا نیایشگاه است. وی اهمیت این 4 آخشیج را یكسان دانست ولی دلیل به چشم آمدن آتش را نخست در ذات آن دانست كه نسبت به آخشیج های دیگر فروزان و پر جنب و جوش است و در ادامه با اشاره به بندی از گاهان كه اشوزرتشت در آن اهورامزدا را پدر اشا نامیده است افزود: گاهان همچون سر است و قسمت های دیگر اوستا همانند اندام هستند. و هر كدام ویژگی خاص خود را دارند.

 

با توجه به اینكه اشا یا راستی همان قانون یا هنجار هستی است كه همه آفرینش بر اساس آن شكل گرفته است، اشوزرتشت با این سخن اشاره نموده كه قانون راستی را اهورامزدا آفریده است. وی  همچنین افزود كه همین تمثیل باعث شده است كه در اوستا آتش پسر اهورامزدا نامیده شود.

 

این اتفاق بدان سبب روی داده است كه نماد اشا یا همان اردیبهشت امشاسپند در جهان گیتی آتش است، پس در اوستا آتش پسر اهورامزدا نامیده شده است. و در اصل اشاره دارد كه قانون راستی كه حاكم بر جهان است را اهورامزدا آفریده است.

 

مهرداد قدردان در ادامه به معنا نمودن واژه هیرمبا پرداخت وی در ابتدا اشاره نمود كه خودش یك دانشجو است و این دیدگاه اوست كه جای بررسی بیشتر دارد و معانی مختلف هیرمبا را گفت و خود هیرمبا را بر گرفته از واژه اوستایی هیربد دانست و آن را به معنی «آموزش ام باد» یا «آگهی ام باد» دانست و گفت با توجه به اینكه واژه هیرمبا را بعد از نام بردن درگذشتگان به كار می برند، افزود با گفتن هیرمبا به یاد می آوریم كه آن فرد چه كسی بوده است و چگونه درگذشته است.

 

اما از نگاه این هموند كمیسیون دینی انجمن زرتشتیان شیراز، هیرمبا همان جشن سده است كه به دلیل در نظر گرفتن كبیسه اكنون در اواخر فروردین ماه برگزار می گردد.

 

سپس در ادامه با همراهی باشندگان بحث داغی در گرفت، نخست داریوش كاموسی گفته های سالمندان و باتجربه های شریف آبادی را بازگو كرد و هیرمبا را همان جشن سده ندانست.

 

بعد از نایب رییس انجمن زرتشتیان شریف آباد، شابهرام بلیوانی نیز در مورد هیرمبا توضیحاتی را ارایه داد و گفت بر اساس تقویم قدیم هیرمبا در روز اشتاد ایزد و آذر ماه برگزار می شده است و از این روز تا نوروز دقیقا صد روز فاصله است و بدین واسطه می توان این جشن را سده نامید.

 

وی همچنین در توضیحات كاملی از سنتهای هیرمبا گفت و به چند سال پیش اشاره نمود كه اشتاد ایزد و آذرماه همزمان با اشتاد ایزد و فروردین ماه جدید شده و این روز را ثابت كرده اند. از نگاه موبدیار بلیوانی این اتفاق جالبی نبوده است و برای تغییر آن پیشنهاداتی را ارائه داد.

 

مهرداد قدردان نیز در پاسخ آقای كاموسی، به شعرهایی كه در مراسم هیرمبا می خوانند اشاره نمود و مفاهیم آن را بازگو نمود. وی همچنین در مورد اشتاد ایزد و آذر ماه نیز افزود این هم یك فرضیه است و بهتر است ما به جای تغییر تاریخ برگزاری سعی كنیم تا سنتهای درست و كامل یك جشن را حفظ نماییم.

 

پایان بخش سخنان آقای قدردان خواندن ابیاتی از مولانا در توصیف آتش و تفسیر آن برای باشندگان بود. بدین ترتیب سومین نشست فرهنگی پردیس دانش ماركار به پایان رسید.

مراسم هیرمبا در شریف آباد اردکان

مراسم هیرمبا در شریف آباد اردکان         

شهناز شهزادی  

۲۳ فروردین ۱۳۸۷

آتش افروزی در آتشكده شریف آبادروزهای 25 و 26 فروردین ماه امسال نیز همچون سالیان گذشته پیرهریشت و روستای شریف آباد میزبان زرتشتیان زیادی است كه این آیین را زنده نگاه می دارند در ادامه متنی را كه سركار خانم شهناز شهزادی نگاشته اند را می توانید بخوانید

جشن هیرمبا یکی دیگر از مراسم کهن و سنتی ایرانیان است که توسط زرتشتیان شریف آباد اردکان یزد در پیچ و خم تاریخ کهنسال این دیار، هنوز به چشم می خورد.

 

برپایی و زنده نگاه داشتن این سنت از یکطرف و از سوی دیگر روش برپایی آن که همه و همه از پیر و جوان، زن و مرد از شروع تا پایان آن سهیم هستند. جای شگفتی می باشد.

این جشن در روز اشتاد ( واژه اشتاد به معنی راستی است ) و ماه آذر قدیم که به معنی آتش است برگزار می شود. یعنی زمانی که 100 روز مانده به نوروز.

 واژه هیر در فرهنگ لغت به معنی آتش می باشد و می توان آن را به جشن سده نسبت داد و نیز با توجه به جزئیات مراسم، همازوری، همدلی و پایداری همگان را با آتشکده محل نشان می دهد. پس هیرمبا را می توان اینگونه معنی کرد: « آتش افزون باد یا آتش پایدار باد»

و اینچنین آغاز می شود که پسین روز ارد و آذرماه به زیارت پیر هریشت می روند و شب را در آنجا به سر می برند و بامداد روز بعد یعنی اشتاد به کوه های اطراف پیر حرکت کرده هیزمهای خشک را که غیزل می گویند جمع آوری می کنند که شاید تا نیمروز به طول انجامد. البته تعدادی نیز نذورات و خیراتی را که در نظر گرفته انجام می دهند و خلاصه همه ی شرکت کنندگان را با نان، شیر، پشمک، سیرگ، آبگوشت، خورشت و… پذیرایی می شوند. بعد از صرف ناهار گرد هم جمع می شوند و سخنرانی می کنند، از کسانی که خیرات انجام داده و به هر دلیلی همراهی و کمک کرده به نیکی یاد می شود و همه در جریان امر قرار می گیرند و  در موردکسانی که برای اولین بار شرکت دارند مراسم چوب زنی اجرا می شود، شیرینی و شربت پخش می شود، بعد بار سفر می بندند و به سمت شریف آباد حرکت می کنند. غیزل را نیز با خود می برند و البته هر خانه ای نیز مقداری هیزم به آن اضافه می کند. در یک میدان کوهی از هیزم انبار می شود و هنگام غروب تعدادی از مردان در کنار هیزم حلقه زده ، فردی با صدای بلند افراد نامی و دینداران شریف آباد که جهان را بدرود گفته اند را یاد می کند و در جواب فرد دیگری می گوید خدایش بیامرزد و گروهی با صدای بلند می گویند هیرمبا ( شاید به این معنی باشد که مهر و دوستی ها ادامه دارد و پایدار است ) در پایان توسط موبد محل که آفرینگان آتش بدست دارد و اوستا را زمزمه می کند آتش هیرمبا روشن می شود و همه شادی کنان در اطراف آتش با دلهایی پر  از مهر و دوستی، با اندیشه و گفتار و کردار نیک به نماز ایستاده و از اهورامزدا در خواست دارند که:

آتش این خانه ( این مکان ) هماره فروزان باد

آتش این خانمان پایدار باد

آتش این خانواده خاموش مباد

این خانه همیشه گشوده و آباد باد

و بعد کمی از این آتش را به خانه ها برده و روز بعد به آتشکده برگشت می دهند.

این جشن در روزهای آسمان، زامیاد و مانتره سپند ادامه دارد که به انجام نذورات و دادن شیرینی و… در منزل خود و یا آتشکده محل می پردازند و جمعا 5 روز به طول می انجامد

چگونگی برگزاری مراسم ششم فروردین

چگونگی برگزاری مراسم ششم فروردین

دكتر كتایون نمیرانیان  

۰۵ فروردین ۱۳۸۷

اشوزرتشت بزرگ پیام آور آریایی روز خرداد از ماه فروردین مطابق عقیده زرتشتیان، روز تولد پیامبر و نیز روز به پیامبری رسیدن اوست.

در متن پهلوی ماه فروردین روز خرداد اورمزد در پاسخ زرتشت، كه چرا مردمان خرداد روز فروردینماه را از دیگر روزها گرامی تر می دارند، می گوید: زیرا به روز خرداد، ماه فروردین به جهانیان جان دادم و در این روز ایران و انیران پدید آمد، كیومرث و هوشنگ اندر جهان به پیدایی آمدند.

روز ششم فروردین بود كه مهر و مهربانی از زمین فراز رسند و جم به جهان جوانی بخشید و برای مردگان استود آنها ساخت. در این روز فریدون، جهان را تقسیم كرد، روم را به سلم داد، تركستان را تور و ایرانشهر را به ایرج. روز ششم فروردین، سمبل نامردمی به دست مردمیان كشته شد.

از آن جمله ا‍ژدهاك به دست سام نریمان و افراسیاب تورانی به دست كیخسرو سیاووشان.

در این روز زرتشت فرمان پیامبری یافت و در این روز پشتیبان بزرگ او، گشتاسب، دین او را پذیرفت.

شیوه برگزاری این مراسم در كرمان و شهرهای تهران و شیراز و… با اندك تفاوتی در جزئیات به هم شبیه است.

 

كرمان: پیش از غروب آفتاب، همگی در «شاهورهرام ایزد» گرد هم می آمدند و هر كس زیباترین لباس خود را می پوشید. كودكان حتی لباس عید خود را نگه می داشتند تا در این روز به تن كنند.

با حضور موبد «اوستا خوانی» مراسم شروع می شد. بر سر سفره مقابل موبد، گل و شمشاد، عكس اشوزرتشت حتما وجود داشت.

نقل و شیرینی می گرداندند رئیس انجمن زرتشتیان، به دیگران خیر مقدم و تبریك سال نو و جشن ششم فروردین می گفت و پس از آن به اجرای سرودها و نمایشهای سنتی و مذهبی، شعرخوانی و موسیقی و… می پرداختند در این جشن مسلمانان نیز می توانستند حضور پیدا كنند و پس از آن مراسم خیرات آش و سیر و دید و بازدید یكدیگر شروع می شد.

 

نصرت آباد: در شب جشن ششم فروردین كه به نام شب (هَوزَه رو) – Havzaru– خوانده می شد، تمام زرتشتیان در آتشكده جمع می شدند. كوزه سبزی را كه قبلا هر كس در آن چیزی انداخته بود، می آوردند سپس دختر نابالغی می نشست و او به ترتیب، اشیا را از كوزه بیرون می آورد، خاضرین برای هرشی، شعری می خواندند و صاحب شی آن شعر را جواب نیت خود می گرفت.

 

سپس ظرف مسی بزرگی را می آوردند و دستمال ابریشمی سبز رنگ بزرگی روی آن می گستراندند و هر كس كه نیتش خوانده می شد، مخفیانه از زیر دستمال پولی در ظرف می انداخت دهموبد (روحانی ده) كه مسوول گرداندن ظرف بود، این پولها را به فقرا می داد، ولی از آنجا كه معمولا كسی نبود كه محتاج صدقه باشد، این پول صرف سفید كردن ظروف مسی آتشكده می شد. شب با جشن و شادی و آواز خاتمه می یافت

 

نرسی آباد: برای درگذشتگان روز سپندارمزد و فروردینماه قدیم مراسم هفت روز می گیرند یعنی خانه را تمیز می كنندو میوه و سیر و سداب می گذارند. روز خرداد فروردینماه قدیم «هفت روز زندگانی» است در این روز جشن آبریزگان است و … شرح فال كوزه كه آمد.

 

محله (شهر یزد): خرداد و فروردین ماه در تابستان است، (هفتاد و دو روز بعد از پنجه) گلاب و آیینه می گرداندند، شیرینی و آویشن می دادند و می گفتند «شاه كیخسرو» با اسب سفید می آید و فال كوزه انجام می شده است.

در بین عده ای دیگر از اهالی محله (شهر یزد) و احتمالا در سالهای جدیدتر به این شكل برگزار می شده است:  هر كسی در خانه خودش یا فامیلش جشن می گرفت. در دبیرستان و مدرسه ها جشن می گرفتند تئاتر اجرا می شد و سرود می خواندند.

 

قاسم آباد: تولد اشوزرتشت، ابتدا مردم برای زیارت چلچراغ رفته و در آنجا هر كسی در حد توانایی اش برای سلامتی خانواده مبلغی را به شخصی كه آنجا بود. داده، می گویند، فلان كس به سلامتی خانواده اش شاباش می دهد و سلامتی می دهد.

 

خرمشاه: جشن هوزارو برای روان شادان كه روز امرداد است، روز خرداد جشن شاه كیخسرو كه شب آن می گفتند گوهر شمع چراغ  (شب چراغ) روی آب جوی می آید كه می گفتند یك نفر مشك آب در این جوی آب پر كرده از چكه چكه آب درون مشك اشرفی و پهلوی درست شده و بعد وقتی به گاوش نیز آن را می دهد تبدیل اشرفی می شود. روز بعد مردم به سراغ مرد می آیند و شكم گاو را پاره می كنند و اشرفیها را داخل آن می یابند. رسم بود، كه مردم شب جشن شاه كیخسرو كنار جوی آب بروند تا گوهر شمع چراغ مراد آنها را نیز بدهد